بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32663
متن پرسش

سلام استاد گرامی: طاعاتتون قبول. التماس دعا. استاد چرا لازم است که حکومت دینی تشکیل شود؟ و بدون تشکیل نظام و حکومت، دینداری افراد به نتیجه نمی‌رسد؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بزرگان دین در رابطه با «ولایت فقیه» مفصلاً بر مبنای آیات و روایات و دلایل عقلی سخن‌ها گفته‌اند. بنده مختصری از سخنان آن بزرگان را در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» تحت عنوان «مبانی حکومت دینی» عرض کرده‌ام که ذیلاً خدمتتان ارسال می‌شود: موفق باشید

مباني حكومت دينـي

در رابطه با جايگاه انقلاب اسلامي دو نکته را بايد مدّ نظر داشت؛ يک نکته در مورد جايگاه آن به عنوان نظام ديني، در مباني عقلي و شرعي است و نکته‌ی ديگر جايگاه تاريخي و اهدافي است که دنبال مي‌کند. در رابطه با مباني عقلي و شرعي نظام ديني به طور مختصر مي‌توان موارد زير را برشمرد:

1- در مباحث عقلي اين نکته روشن است که در هر موضوعي همواره مقام وحداني، عامل حفظ و بقاي جنبه‌هاي كثرت در آن موضوع است، مثل روح انسان که به عنوان مقام وحداني عامل حفظ و بقاي بدن است و تا نظر به بدن دارد مانع مي‌گردد تا بدن متلاشي شود و بين سلول‌هاي آن گسستگي ايجاد گردد.

از آن جايي که جامعه عبارت است از مجموعه‌اي از افراد که جهت رفع حوائجِ خود کنار هم آمده‌اند، اگر از طريق پذيرش حکم حضرت اَحد به مقام وحدت متصل نشود، نمي‌تواند داراي بقاء و حياتِ حقيقي باشد و به مقصدي که به دنبال آن است دست ‌يابد، بلكه حياتش دروغين و انسجامش وَهْمي خواهد شد. مثل بدن مرده‌اي است كه به واقع انسجام و يگانگي حقيقي ندارد و در آن صورت اعضای آن در اختيار يك هدف واقعي قرار نمي‌گيرد و زماني نمي‌گذرد که متلاشي مي‌شود. پس بايد نظام اجتماعي انسان‌ها، همچون نظام فردي‌شان، تحت تدبير و حاكميت حضرت «اَحد» باشد تا به ثمره‌ي حقيقي دست يابد و بر اساس قاعده‌ي ارتباط کثرت‌ها به وحدت، ادامه‌ي حيات متعالي در آن فراهم باشد.

2- خداوند در سوره‌ي شوري آيه‌ي 9 مي‌فرمايد: «فَاللّهُ هُوَ الْوَليُّ» يعني فقط خدا «وليّ» است و لذا فقط حكم خدا بايد در امور انسان‌ها - اعم از امور شخصي و اجتماعي- حاكم باشد، و هرگونه حاكميتي در امور انسان‌ها كه مظهر حكم خدا نباشد، خلاف واقعيت جاري در هستي است.

3- براي حاكميت حكم خدا بر انسانِ مختار، «نبي» و «امام» نياز است. پس نبي و امام آينه‌ي نمايش حكم خداونداند و هيچ چيزي از خود ندارند، مثل آينه كه صِرفاً حكايت‌كننده و نمايش‌دهنده‌ي وجود شخصي است كه در مقابل آن است. در همين راستا امام باقر(ع) مي‌فرمايند: «بَلْ قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اللَّهِ فَإِذَا شَاءَ شِئْنَا»[1] قلب هاي ما ظرف خواست و مشيت خداوند است چون او بخواهد ما مي خواهيم.

4- در زمان غيبتِ امام زمان(عج) براي اين‌كه رابطه‌ي انسان‌ها و جامعه با حضرت اَحد قطع نشود و حكم خدا در امور انسان‌ها - اعم از امور شخصي و امور اجتماعي- جاري و حاكم باشد، ضرورت دارد يك كارشناسِ كشف حكم خدا از طريق كتاب و سنت، در صحنه‌ي مديريتِ بالاي جامعه باشد تا اين نياز برآورده شود و جايگاه مراجعِ صاحب فتوي در امور فردي و وَليّ فقيه در امور اجتماعي بر همين مبنا است.

5- خدايي كه براساس حكمت بالغه‌‌اش هيچ نيازي را بي‌جواب نمي‌گذارد و بر همين اساس پيامبر و امام را براي بشر مي‌پروراند[2] در زمان غيبت امام زمان(عج) چون جامعه نياز به يك فقيه اَعْلم و شجاع و متقي دارد، اين چنين فقيهي را هم مي‌پروراند. حالا وظيفه‌ي مردم این است که از طريق خبرگان فقيه‌شناس او را كشف نمايند و اگر افراد در اين مورد حساسيت لازم را به‌کار نگيرند و تلاش نكنند، گرفتار حاكماني مي‌شوند كه افكار و خواست‌هاي خودشان را بر مردم حاكم مي‌كنند. در حالي كه فقيه، حكم خدا را بر جامعه حاكم مي‌كند، حکمي که مطابق فطرت همه‌ي انسان‌ها است و تمام ابعاد وجودي انسان را رشد مي‌دهد.

امام خميني«رضوان‌الله‌تعالي‌عليه» در کتاب ولايت فقيه با استدلال به لزوم وجود مؤسسات اجرايي و ضرورت اجراي احکام اسلام و ماهيت و کيفيت قوانين اسلام (احکام مالي، احکام دفاع ملي و احکام احقاق حقوق و احکام جزايي) و لزوم وحدت بين امت اسلام و ضرورت قيام علما براي نجات مردم مظلوم و محروم و همچنين با استناد به سنت و رويّه‌ی رسول اکرم(ص)و رويّه‌ي امير مؤمنان علي بن ابيطالب(ع)و... بر ضرورت تشکيل حکومت اسلامي در عصر غيبت تاکيد کرده و مي‌فرمايد: «اکنون که دوران غيبت امامu پيش آمده و بناست احکام حکومتي اسلام باقي بماند و استمرار پيدا کند و هرج و مرج روا نيست، تشکيل حکومت لازم مي آيد. عقل هم به ما حکم مي‌کند که تشکيلات لازم است... اکنون که شخص معيني از طرف خداي تبارک و تعالي براي احراز امر حکومت در دوره‌ي غيبت تعيين نشده است، تکليف چيست؟ آيا بايد اسلام را رها کنيد؟ ديگر اسلام نمي خواهيم؟ اسلام فقط براي دويست سال بود؟ ...يا اين‌که حکومت لازم است، و اگر خدا شخص معيني را براي حکومت در دوره‌ی غيبت تعيين نکرده است، لکن آن خاصيت حکومتي را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب الزمان(عج)موجود بود براي بعد از غيبت هم قرار داده است. اين خاصيت که عبارت از علم به قانون و عدالت باشد در عده‌ی بيشماري از فقهاي عصر ما موجود است. اگر با هم اجتماع کنند، مي توانند حکومت عدل عمومي در عالم تشکيل دهند. اگر فرد لايقي که داراي اين خصلت باشد به پا خاست و تشکيل حکومت داد، همان ولايت را که حضرت رسول اکرم(ص)در امر اداره‌ی جامعه داشت دارا مي باشد، و بر همه‌ي مردم لازم است که از او اطاعت کنند».[3]

امام خميني«رضوان‌الله‌تعالي‌عليه» در کتاب البيع مي فرمايند: «همان دلايلي که لزوم امامت را پس از نبوت اثبات مي‌کند، عينا لزوم حکومت در دوران غيبت حضرت ولي عصر را در بر دارد... آيا مي توان تصور کرد که آفريدگار حکيم، امت اسلامي را به حال خود رها کرده و تکليفي براي آنان معين نکرده باشد؟ و آيا خردمندانه است که بگوييم خداوند حکيم به هرج و مرج ميان مسلمين و پريشاني احوال آنان رضا داده است؟ و آيا چنين گماني به شارع مقدس رواست که بگوييم حکمي قاطع جهت رفع نيازهاي اساسي بندگان خدا تشريع نکرده است تا حجت بر آنان تمام شده باشد؟»[4]

آري، لزوم حکومت به منظور بسط عدالت و تعليم و تربيت و حفظ نظام جامعه و رفع ظلم و حراست مرزهاي کشور و جلوگيري از تجاوز بيگانگان، از بديهي ترين امور و واضحات عقل است، بي آن‌که بين زمان حضور و غيبت امام و اين کشور و آن کشور فرقي باشد.

آيت الله العظمي بروجردي به طور منظم و منطقي بر اثبات ولايت فقيه استدلال عقلي کرده و در بين کلمات خويش صراحتاً از نصب فقيه براي سرپرستي جامعه‌ی اسلامي سخن گفته است.ايشان، در باره‌ی اثبات ولايت فقيه و بيان ضوابط کلي و شئون و حدود ولايت مي فرمايند:

اولا: در جامعه اموري وجود دارد که مربوط به فرد خاصي نيست بلکه از امور عمومي اجتماعي است که حفظ نظام جامعه بدان وابسته است، نظير قضاوت، سرپستي اموال غايب و ناتوان و مجهول المالک، و حفظ نظام داخلي جامعه و پاسداري از مرزها و دستور جهاد و دفاع هنگام هجوم دشمنان و مشابه آن که با سياست مُدُن مرتبط است.اين امور از مواردي نيست که هر شخصي مستقلا بتواند عهده دار آن گردد، بلکه از وظايف سرپرست جامعه و آن کسي است که زمام امور اجتماعي مردم به دست اوست.

ثانيا: براي کسي که قوانين اسلام و ضوابط آن را بررسي کند، ترديدي باقي نمي ماند که اسلام دين سياسي، اجتماعي است و احکام آن به اعمال عبادي شرعي محض که هدف آن، تکامل فرد و تامين سعادت اخروي است منحصر نيست، بلکه اکثر احکام آن مربوط به امور سياسي و تنظيم اجتماع و تامين سعادت دنياي مردم است.مانند احکام معاملات و سياسات و جزاييات از قبيل حدود و قصاص و ديات و احکام قضايي، و مالياتهايي نظير خمس و زکات که حفظ دولت اسلام متوقف بر آن است.به همين خاطر علماي خاصه و عامه اتفاق نظر دارند که در محيط اسلام وجود سياستمدار و رهبري که امور مسلمانان را اداره کند ضروري است بلکه از ضروريات اسلام است.هرچند در خصوصيات و شرايط او و چگونگي تعيين او از سوي رسول اللهf يا با انتخاب عمومي، اختلاف نظر دارند.

ثالثا: بي ترديد سياست بلاد و تامين جهات اجتماعي در دين اسلام جداي از جهات روحاني و شئون مربوط به تبليغ احکام و ارشاد مسلمانان نيست، بلکه از همان صدر اسلام سياست با ديانت در هم آميخته و سياست از شئون ديانت محسوب مي شده است.رسول الله(ص) شخصا به تدبير امور مسلمانان مي پرداخت و امور آنان را سياست‌گزاري مي‌کرد و مسلمانان براي حل و فصل خصومت‌هاي خويش به وي مراجعه مي‌کردند. پس از آن حضرت نيز سيره‌ي خلفاي راشدين و غير راشدين و امير المؤمنين(ع) به همين منوال بود. آن حضرت پس از تصدي ظاهري خلافت، امور مسلمانان را تدبير مي‌کرد و براي ولايات، قاضي و حاکم منصوب مي‌فرمود.[5]

اين است مباني عقلي و شرعي حکومت ديني. 

[1] - بحار الأنوار ، ج‏52، ص 51.

[2] - در راستای پرورش انسانی که حکم خدا را در جامعه جاری کند در مورد رسول خدا، حضرت علي(ع) در خطبه‌ي 193 مي‌فرمايند: «...وَ لَقَدْ قَرَنَ اللهُ بِهِ.(ص)مِنْ لَدُنْ اَنْ كانَ فَطيماً اَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَريقَ الْمَكارِم و مَحاسِنَ اخلاقِ العالَمِ، لَيْلَهُ وَ نهارَهُ» از همان لحظه‌اي كه پيامبر(ص) را از شير گرفتند، خداوند بزرگ‌ترين فرشته‌ي خود را مأمور تربيت پيامبر كرد تا شب و روز، او را به راه‌هاي بزرگواري و راستي و اخلاق نيكو راهنمايي كند.

[3] - به کتاب ولايت فقيه(حکومت اسلامي)، امام خميني، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1373، ص 39- 40 رجوع شود.

[4] - به کتاب البيع، امام خميني،  مؤسسه اسماعيليان، ج 2، ص 461- 462 رجوع شود.

[5] - به کتاب البدر الزاهر في صلوة الجمعه و المسافر، حسينعلي منتظري، (تقرير لما افاده آيت الله العظمي حاج آقا حسين بروجردي طباطبائي)، ص 52- 57 رجوع شود.

32662
متن پرسش

با سلام و عرض ادب: طاعاتتون قبول. استاد گرامی روزه خواری حرام است؟ یعنی اگر کسی بیمار است و طبق حکم خدا واجب است که روزه نباشد چرا باید حرمت ماه مبارک رمضان را نگه دارد و در ملاء عام روزه خواری نکند حتی اگر قصد بدی ندارد خب به دستور خدا روزه نیست چرا باید در خلوت غذا بخورد؟ این حفظ حرمت و هر دلیل دیگری که هست از کجا آمده؟ قرآن؟ روایات یا حکم فقهی است؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ماه رمضان ماه روزه است و شخص بیمار، تنها رخصت دارد که روزه نباشد ولی رخصت ندارد فضای روزه‌داریِ این ماه را از حالت روزه‌داری خارج کند. و از این جهت بر همه افراد واجب است حرمت روزه‌داری این ماه را نگه دارند. موفق باشید

32659
متن پرسش

سلام: ببخشید برای فهم عمیق و کامل کتب امام خمینی، مخصوصا کتاب مصباح‌الهدایه، چه مقدماتی لازم است و چگونه می‌توانم آنها را یاد بگیرم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحثی مثل «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن‌ها إن‌شاءالله مقدمات خوبی جهت آن امر می‌باشد. کتاب‌های مذکور همراه با شرح صوتی آن‌ها در سایت هست. موفق باشید

32658
متن پرسش

سلام و ادب: ضمن آرزوی محرم شدن در طواف کعبه حقیقت رمضان و نسیم رمضان چنان می وزد که گویی یا باید چنان بال پرواز گشود که تا قرب حق در تمام مراتب و نسبت ها در وقت سحرگاهی انقلاب اسلامی، زمینی آسمانی شد یا که لباس احرام درآورد و به پوچی زمانه دست توافق داد و خود را در حداقل های احساس بودن در رنج بی ثمر دید. گویا یارای قرب از رمضان است در این سحر انقلاب اسلامی اشارتی چند و کنج فراغتی اندک نصیب مردمان شده جهت بازخوانی اندیشه های اصیل تاریخ، شما را تمنایی است ز ایشان مبنی بر اشارت های مواج در دریای طوفانی انقلاب اسلامی در عصر آرام طلب عقل پیشه مدرن تا حاج قاسم وار به دل طوفان های مقدس زمانه زده و بدون دل بستگی به فضیلت های کوچک، موقعیت های تاریخی خود را در «وقت حاضر» بیابند و ساحل های دور و نزدیک انسانیت را در عین پیوند دادن، درنوردد و دیگر بار، بارقه های امید خدایی بودن و خدایی شدن بشر را در آسمان ظلمت زده زمانه مدرن به روشنای چشم دلها بنشاند که نشانده و باز خواهد نشاند تا دلها ببینند که راه تا بی نهایت آسمان گشوده هست حضرت استاد هر کدام که باشد تفسیر، معارف، یا چند اثیر اخیرتان پیرامون نگاه زنده به اسلام در آیینه انقلاب اسلامی را یارای مواج کردن دلهای بیقرار است اما به کدام نظم و سامان باید پیش رفت به نظم جهان بین دو جهان، ندای بی صدا یا حکمت های حضور!؟ در نخستین گام به کدام موج تحول باید که پای دل داد و طوفان عشق را لبیک گفت؟ جان را هر دم طلب تازه خدای دگریست. التماس دعا در لیالی قدر.🙏🌹😍

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی به سلوکی باید اندیشید که در این زمانه در دلِ انقلاب اسلامی پیش آمده و حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در افق این تاریخ، ما را «شدنی» می‌خواند که شخصیت خود او با آن ابعاد گسترده‌اش، صورتِ متعیَّنِ آن سلوک می‌باشد؛ در هر کجای انقلاب اسلامی که حاضر شویم، از بیراهه‌های جهان مدرن به بزرگراهِ اصیل این تاریخ گام نهاده‌ایم تا در خود بیابیم که کدامین سخن را باید زمزمه کنیم تا «خود» باشیم و «خود» شویم. از گوش‌سپردن به ندای بی‌صدای انقلاب اسلامی تا آن جهانی که بین دو جهان حاضر شده است و بنا دارد ما را در بر بگیرد و «بودنی» به وسعت بودنِ همه انسانیت آخرالزمانی به ما عطا کند. موفق باشید   

32657
متن پرسش

سلام بر استاد عزیز: این تفکر و نوشتار درسته به نظرتون راجع به جبر خلقت و سعادت مندی و شقاوت فرد از طرف پدر و مادر؟ هدایت در مقام تشریع نیست هر چند شریعت از روی اعمال معصوم پایه گذاری و به صورت تئوری در اختیار ماست ولی این اعمال شریعت ذاتی است که تکوینا در برخی از بشر قرار داده شده بشری که از بدو تولد در محیطی شیعه با افکاری غیر از مدل فکری عامه مردم و قطعا با کسب حلال پدرانه که نیازی به «فالینظر الانسان الی طعامه» پیدا نکند که انسان کودک قابلیت فکری و عملی این نگاه به طعام را نخواهد داشت. از طرفی مدل بسته فکری خانواده شیعه که کودکی را پرورش می‌دهد، باعث این هدایت تکوینی از سمت ربش خواهد بود. و مذهب شیعه که از سلب پدر و مادری پاکیزه به فرزندی خوش شانس ارث برسد و رشد او را با غذای پاک در جسم و غذای پاک در تربیت مخلوط کند همان فرد فرزند است که هدایت خواهد شد و به مقصود خلقت خواهد رسید. این هدایت تکوینی است در آغاز خلقت هر فرد از بشر، همانطور که ذکریا وعده گرفت به یحیی «نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَى» و نطفه هر پیامبر و معصومی منعقد شد به سلب پیامبری چرا اینها را باید فهمید چون افتخار به دین به مذهب به خوبی به پاکی ریشه در بسیاری از تکوین و جبر دارد و این افتخار و خود ستایی در مذهب و شیعه اگر در شخصی از شیعه باشد غرور و توهمی بیش نیست شیعه امروز بعد از ۱۴۰۰ سال شیعه مقتدری است که با حکومتی تحت عنوان تنها یک روایت فی زمان غیبتنا به ولی فقیه مراجعه می‌کند و هر چند کتاب‌ها در مورد ولی فقیه و حتی اصل و فرع آن نظریه پردازی شده و به امضای بزرگانی رسیده ولی حقیقت تاریخ منزوی بودن شیعه را در تمام طول این عمر عام ۱۴۰۰ ساله و خاص ۲۵۰ ساله معصومین اثبات می‌کند تا جایی که در تاریخ، در کتاب‌های قطور تاریخی و سرگذشت مسلمین بار اندکی از متون متعلق به فرهنگ امامت شیعه است حتی هر ۴۳ فرقه شیعه از زیدیه تا اسماعیلیه و واقفیه امام کاظم و ما جعفری های امام صادق علیه السلام همه و همه گوشه باریکی از این تاریخ مسلمین را به خود اختصاص داده ایم رفتار سنت الهی در مورد تمام امویان و عباسیان و مردم دورانی که تحت این حکومت‌ها مسلمانی کرده اند آیا ارتداد و ناحق بودن است؟ در فضایی که فرزندی در جامعه عباسیان متولد شده و بنابر جو حاکم زمان خود خلیفه را باعث حتی گردش ماه و خورشید می‌دانسته آیا مسلمان نیست و اشعری بودن و تفویضی بودنش حکم کفر دارد؟ قطعا اینطور نیست که این سنت و مدل حکومتی تا لحظه تکیه بر کعبه به همین منوال حداقلی شیعه خواهد گذشت باقی ادیان، تمامی فرق شیعه و سنی قطعا، که دین را از مادر به ارث برده اند تا زمانی که امامی از شیعه با تکیه بر کعبه به این بقیه الله نرسیده باشد بر حق خواهند بود و مسلمان زاده مسلمان است چه سنی چه شیعه چه افغان چه ایرانی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوعی که می‌فرمایید بسیار عمیق‌تر از آن است که در محدوده یک سؤال و جواب بحث شود. کتاب‌های خوبی در این مورد نوشته شده که از جمله آن‌ها بحث کتاب «شیعه» جناب پروفسور هانری کربن است و موضوع «حکومت در حکومت» شیعیان در طول تاریخ. و عملاً حاکمان دوران، ظاهرِ حکومت را در اختیار داشتند و به همین جهت ملاحظه می‌کنید که عموماً آن‌ها کمر به قتل ائمه «علیهم‌السلام» می‌بستند. در مورد این‌که اجتماع در تربیت انسان نقش دارد، باید متوجه شد بحثِ «ما فی الشرایط» غیر از بحث «ما فی الانسان» است که حضرت آیت الله حائری شیرازی در کتاب شریف «تعلیم و تربیت اسلامی» به‌خوبی مطرح می‌کنند. بدین معنا که آنچه بالاخره مبنای انتخابِ اصیل انسان است «مافی الانسان» یا فطرت او است و به همین جهت حضرت موسی «علیه‌السلام» در عین آن‌که در دربار فرعون رشد می‌کند، ولی فطرت الهیِ ایشان، شخصیت‌شان را شکل می‌دهد. و برعکسِ آن فرزند حضرت نوح «علیه‌السلام» است. به هر حال مسئله را باید با دقت مورد ارزیابی قرار داد. موفق باشید

32655
متن پرسش

سلام استاد: شرمنده از مزاحمت مجدد درباره سوالی که داشتم در سوال ۳۰۹۵۲ تا حدودی پاسخم را پیدا کردم. اما مسئله ام اینست که گویی جنگ بین دنیا و آخرتم مرا سخت گرفتار و ملول کرده، ازطرفی نمی دانم بعنوان یک خانم در جمع ها و جامعه مثلا لباسهای مشکی و ساده باید بپوشم که نظر نامحرم جلب نشود یا لباسی بپوشم که مثلا قشر نوجوان را هم جذب کند و دلزده نکند؟ که در اینصورت حکم آن را در نظر نامحرمان نمی دانم، البته گویا آنچه باید افراد را جذب کند منزلت من باید باشد نه این امور؛ اما من نمی توانم تعادل را دریابم نهایتا این مسئله ی لباس، گاهی برایم وسواس فکری پیش می آورد و خودش غفلتی برایم شده که مزاحم شما شدم راستش حتی مثلا با چادر که هستم روسری غیر از رنگ مشکی جلوی نامحرمان سختم هست و نمی دانم درست است و مشکلی ندارد یا نه، یا من وسواس دارم؟ افسوس ها دارم که چرا اینقدر به جای تعالی، ارزش سیر و بودنم را تخفیف داده ام و می دهم، که به جای کسب لباس تقوی و پیروی از صاحبان سیره، خودم را اسیر خودم کرده ام ، که ندانستم «ان العزه لله جمیعا» استاد اگر بطور مثال عفو کامله ی الهی به من برسد آیا در آنصورت خجلت زدگی کارها و غفلت هایم نابود می شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! نباید تا این حدّ حساس بود بالاخره مؤمنین باید خوش‌سلیقه باشند و در ظاهر آن‌ها، آن زیباییِ طبیعی و خوش‌سلیقگی معلوم شود. آنچه مورد تأیید نیست حالتی است که به طور غیر طبیعی رنگ‌های لباس ذهن‌ها را به خود مشغول کند مثل آن‌که کسی به جای روسری روشن به رنگ صورتی، روسری روشن به رنگ قرمز جیغ داشته باشد. در این موارد خوب است به جزوات مربوط به «زن» که روی سایت هست رجوع شود. موفق باشید

32654
متن پرسش

سلام و خدا قوت..ببخشید این که ...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر. این یک امر طبیعی است و نباید کسی در این موارد خود را ملامت کند. موفق باشید

32653
متن پرسش

سلام استاد: طاعاتتان قبول و بندگی تان افزون. ببخشید درباره جهان های موازی بحثهایی شد و وقتی در سایت جستجو کردم پیرامون سوال ۳۱۱۷۶ خواستم بدانم که شما عقیده به وجود این مسئله دارید؟ و در اینباره توضیح می فرمایید و برای اطلاع بیشتر به متنی ارجاع می دهید؟ ممنون از وقتی که می گذارید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض شد بحث جهان‌های موازی چیزی نیست که بتوان به عنوان واقعیت‌های قابل قبول پذیرفت. آری! در مباحث عرفانی و فلسفی، بحث عوالمِ طولیِ «وجود» در میان است که بحث بسیار عالمانه و مفیدی است مثل وجود عالَم ملکوت و عالم جبروت و عالم لاهوت. موفق باشید

32651
متن پرسش

با سلام وعرض ادب: ۱. استاد من خصلت بد یا خوبی دارم که اگر ببینم ضرری متوجه کسی است و من به آن علم داشته باشم چه در مورد تحصیلاتم چه در مورد تجربیاتم باید در اختیار آن فرد بگذارم وگرنه احساس عذاب وجدان شدیدی می گیرم که مرا بهم می‌ریزد حتی اگر از آن فرد آسیب هم دیده باشم یا در آینده ببینم، برایم مهم نیست باید به او کمک کنم، نظر شما در این مورد چیست؟ ۲. من سعی می کنم در خریدهایم نزدیکی مغازه ها ومواردی که فرمودید در نظر بگیرم ودغدغه مردمم را دارم، اما گاهی ممکن است کالایی در شهر ما موجود باشد اما برای یافتن آن مجبور باشی جاهای زیادی سر بزنی، به شخصه از اینکارانزجار دارم، می توانم گاهی خرید مجازی را جایگزین کنم؟ و همچنین درست است که سعی می کنم حتی در خرید های معمولی از کسی کمک نگیرم و خودم شخصا مراجعه کنم اما قلبا از اینکار راضی نیستم، نمی‌دانم چرا انتخاب کرده ام در این زمان به این عالم بیایم اما نمی‌دانم چرا به آن احساس تعلقی ندارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کار خوبی است بخصوص وقتی با حکمت و حساب‌شده انجام گیرد. ۲. در این مورد مشورت و هم‌افزایی با نزدیکان کمک می‌کند. آری! بی‌دلیل نباید برای خرید در خیابان‌ها پرسه زد، ولی از مردم هم نباید فرار کرد. موفق باشید

32650
متن پرسش

سلام استاد: به نظر میرسه بعد از شهدا و یا حتی همزمان با حضور شهدا یه تعداد نفوس ایجاد شده که دقیقا شبیه همان شهدا بوده و حتی گاها از نظر تشابه اسمی و حتی فامیلی و حتی گاه فامیل در فامیل، تشابه اسمی و فامیلی با شهدا داشته اند و یا مثلا یه فامیل بزرگی یه شهید داده که دوباره بعد ازآن شهید یه نفرهم اسم و فامیل آن شهید شده بماند که بعضا خود خانواده شهید شبیه همان شهید تربیت شده وهمه بواسطه او با ان شهید خاطره میسازن و یا گاها حتی سیرشون با آن شهید هست ، ولی این هم هست که گاهی می‌بینم یه عده مشکلاتی پیدا کردن بعد می‌زنم اینترنت می‌بینم حتی یه شهر دیگه شبیه و هم نام و فامیل اون فرد یه شهید وجود داره، زندگی نامه اش را که میخونم می‌بینم همان کارها که آن شهید انجام می داده یا مشکلات که بوده دوباره تکرار داره میشه و فرد حاضر داره راه حلی شبیه اون شهید انتخاب می‌کنه نه فراتر از آن و متاسفانه گاها افراد گرفتار مدرن شدگی و دچار یه نوع توهم فهمیدگی و آگاهی اولی که به نظرم بدتراز جاهلیت اولی هست شده اند و از تمدن قبلی هم دارن به عقب برمی‌گردن و یا حدااکثر اینکه دارن همان افعال شهدا را انجام می‌دند و نه جلوتر از آنها ، به نظراگر طرح فرهنگی باشه اینها را به هم مربوط کرد که تاریخ خود را جلوتر از شهدا رقم بزنن شاید خوب باشه که اینقدردرجا نزنیم. مثلا بنیاد شهید بر فرض بگوید یا فراخوان بده که هر کس با هم نام خودش یه شهید پیدا کنه و با خصوصیات او آشنا بشه یا یه همچین طرحی. ۲. موضوع دوم راجع به جلسات هفتگی شبیه جلسات خود شما و امثال شماست که به نظر میرسه این جلسات افراد بهتری را تربیت می‌کند ولی یه مطلب دیگه هست وآن اینکه هنوز و در آینده هم قشر بزرگی از جامعه ما علم و حتی معرفت را در مراکزعلمی دنبالش میگرده و نمیشه همه را خلاصه کرد در امثال چنین جلساتی و حوزه بخصوص و دانشگاه ما از نظرعلم و معرفت هنوز لنگ بزنه و تولید کننده نباشه و باز جامعه ما مشکل داشته باشه و مردم توقع حل آن را از حوزه و مراکز علمی داشته باشن ولی اینها و افرادی که وارد این فضاها میشن به دلیل اینکه میرن تویه موج یا گردابی یا چیزی شبیه این که دیگه از سطح اجتماع دورمیشن و گاه حتی می‌بینی افراد وارد شده به این محیط ها نمیتونن با دیگران تعامل داشته باشن و گاها چنین برداشت میشه که خود را تافته جدا بافته میدانن و یا گاها همینطورمیشه و یا اینقدر لطیف میشن از آنطرف که نمیتونن در بین مردم حاضر بشن و این واقعا یه مسیله هست که بنده با خیلی ها صحبت کردم ازاین مسئله رنج میبرن وهمین مطلب رو بیان میکنن علی ایحال گفتم مطالبی که از این زاویه می‌بینم خدمتتان عرض کنم گرچه میدان خودتان به همه اینها  واقف هستید. متشکرم استادعزیزم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه این احوال، مطلب اول را این‌طور می‌توان تحلیل کرد که حضرت حق اراده‌ای در راستای عبور از نظام‌های سکولار و استکباری کرده‌اند که انعکاس آن را از یک طرف در روح شهدا می‌یابید و از طرف دیگر در روح جوانان امروز. ولی در مورد مشکلاتی که فرمودید به نظر می‌آید کار اصلی، رهنمودها و بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با مسئولان نظام در تاریخ ۱۴۰۱/۰۱/۲۳ می‌باشد که حقیقتاً این رهنمودها، نوعی از سلوک را با ما در میان می‌گذارند تا ما از تنگناهای تاریخی که در اخلاق و در روش‌های اجتماعی و اداری خود داریم، بتوانیم عبور کنیم. عمده آن است که به این نوع رهنمودها برخورد سلوکی بنماییم و نه برخورد سیاسی. موفق باشید

32649
متن پرسش

سلام و عرض و ادب خدمت شما استاد ارجمند: می‌خواستم بپرسم درباره نظام اخلاقی چه از قدما و متأخرین کتابی داریم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب شریف «شرح جنود عقل و جهل» و کتاب «جامع السعادة» در این رابطه کمک‌کننده خوبی هستند و شرح صوتی هر دو کتاب را می‌توانید در سایت دنبال کنید. موفق باشید

32648
متن پرسش

سلام علیکم استاد بزرگوار: ماه رمضان و ضیافت الله بر شما مبارک امید است بتوانیم به رمزگشایی‌های جنابعالی معنای ابیات ذیل را به ادراکات قلبی نزدیکتر نماییم. با تشکر.

 شاهنشين چشم من تکيه گهِ خيال توست / جاي دعاست شاه من، بي تو مباد جاي تو

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته این بیت باید در دل آن غزل بسیار فاخر معنا شود. در نگاه مختصر می‌توان این‌طور گفت:

جناب حافظ در بیت اول در خطاب به حضرت محبوب عرضه می‌دارند که وجه متعالی چشم‌شان یعنی شاه‌نشینِ چشم که نظر به مراتب بالاتر از عالَم محسوس یعنی عالم خیال دارد؛ محلی است که در آن‌جا با خیال حضرت محبوب روبه‌رو هستند و به‌سر می‌برند. و از این جهت حضرت محبوب را که شاه خود می‌داند، قبله‌گاه طلب و تقاضای خود می‌شناسند و آن‌ جایگاه که جایگاه حضور حضرت محبوب است اگر جایگاه حضرت محبوب نباشد اساساً «جا» به حساب نمی‌اید. آن‌جایی «جا» است که حضرت محبوب در آن باشد. موفق باشید

32645
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد گرامی و آرزوی توفیقات روزافروزن برای شما؛ از آنجایی که مخاطب سینما قلب بیننده است، در مورد نحوه ی حرکت در این مسیر لطفا راهنمایی بفرمایید. خیلی ممنون. سینما و قلبِ مخاطب سینما قلب ها را در عالم قصه حاضر می کند و عالم قصه که در اصل، در هم تنیده با نحوه ی بیان آن است، سفری را برای مخاطب خود رقم می‌زند که مخاطب از این سفر نفع می بیند و یا ضرر می کند؛ و در بیان سینماییِ قصه، این مسأله چندین برابر می شود. در بیانِ قرآنی قصه ها، آیه ی «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً»، تأییدی است نه تنها بر اینکه قصه ها سود و ضرر دارند، بلکه مخاطب مؤمن و ظالم هم، دو نوع بهره مندیِ متضاد دارند؛ البته این مسأله در مورد قصه های فطرت است که تجلی گاه نور اسماء الهی هستند. و انفطار صورت در بیان سینمایی انقلاب اسلامی در جستجوی حضور در چنین عالمی است تا مخاطب را به رؤیت عید فطر برساند و بازگشت. ولی قصه ایی که نور حضرت حق ندارد و دنیایی است، عالم تاریکی است از افسردگی، خشونت و طمع کاری. و اینکه مخاطب سفری برود و در بیراهه ها راه را گم کند، عالم قصه های کثرت است. و مخاطبی که اهل ایمان به غیب است و نور را می‌شناسد از تاریکی قصه آزرده می‌شود. در حالی که قصه های قرآن اگر فرعون در امواج طغیانش غرق می‌شود و یا قارون با سنگینی ثروتش به عمق زمین کشیده می‌شود، موسی در قصه حاضر است و جایگاه اتصال با حقیقت مشخص و توحید برای چنین مخاطبی تجلی می کند. ولی چگونه سینما از ویژگی به این مهمی یعنی ایمانِ قلبِ مخاطب به حضرت حق، غافل است و در نحوه ی بیان قصه، به مؤمنین بی پروا خسارت می زند. «سُبْحانَ مَنْ يَعْلَمُ جَوارِحَ الْقُلُوبِ» قلب جریحه دار می شود و سنگینی عالم قصه بر روح مخاطبِ مؤمن تا مدتی می ماند و مخاطب در یگانگی با عالم قصه دنیایی و جِرم دار می شود. و یگانگی مجرمانه در ولایت تکنیک فیلمنامه نویسی و کارگردانی صورت می گیرد. زیرا جذابیّت در این تکنیک ها، متأثر کردن و درگیر کردن روان مخاطب است به منظور همراهی کردن او با عالم قصه. و این در حالی است که سینمای انقلاب اسلامی، حضور و بودنی است از جنس شفا و رحمت برای مؤمنین. از طرفی سینمای انقلاب اسلامی ظهور زیبایی هاست و زیبایی ها در دل زشتی ها ظهور می کند. به همین دلیل در عبور از حجاب تکنیک سینما؛ در نحوه ی نشان دادن شخصیت های خاکستری، بدی ها را بد دیدن و خوبی ها را خوب دیدن، البته بدون اینکه آدم ها خوب و یا بد نشان داده شوند اهمیت پیدا می کند و مُحِقّ بودن همذات پنداری ها و دلسوزی ها نسبت به جایگاه حق و باطل مشخص می شود. اگر وقتی که می بینیم حضرت نوح (ع) از دلسوزی برای پسرش نهی می شود، در نحوه ی بیان سینمایی غافلانه همذات پنداری با پسر نوح صورت بگیرد، سفر با کشتی نوح از دست می رود. این در حالی است که در همذات پنداری با اولیاء الهی و در یگانگی با آنها، حضوری فراتر از احساسات ادراک می شود. زیرا وقتی امام خمینی (ره) در دستگیری توسط ساواک و انتقال به بیرون از شهر، در رجوع به قلبشان ترسی نمی بینند و به ساواکی های ترسیده هم آرامش می دهند و یا در هواپیمای بازگشت به ایران، در پاسخ به خبرنگاری که از احوالات ایشان می پرسد مشخص می‌شود هیچ احساسی ندارند، نحوه ی بیان قصه ها در تکنیک متفاوت است و می تواند حضور در لحظاتی متعالی را رقم بزند و شخصیت را به آسمان نزدیک کند.

متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌فرمایید حقیقتاً در تاریخی وارد شده‌ایم که بیش از پیش سینما می‌تواند جبهه‌های حق و باطل را در قالب قصه‌ها و یا صحنه‌ها به نمایش آورد تا هرکس نسبت خود را با شخصیت‌های مطرح در قاب سینما مشخص کند. مهم، اشاراتی است که نویسنده و کارگردان در به‌خودآمدنِ تماشاگر به عهده می‌گیرد تا تماشاگر بفهمد در کجا باید وجه آرمانی خود را دنبال کند تا در این تاریخ آخرالزمانی، انسانی متوسط نماند وگرنه هرچند گمان می‌کند با خوبی‌ها ارتباط دارد، ولی در «دیروزِ» خود حاضر است و به همان اندازه از نوعی پوچی رنج می‌برد بدون آن‌که بداند باید راه را عوض کند. ملاحظه کردید که خسرو در فیلم «موقعیت مهدی» به نظر خود می‌خواهد نسبت به ممد، وفای به عهد بکند و زحمات دیروزِ ممد را که او را در آن سختی به دوش کشید، جبران کند. غافل از آن‌که این‌جا صحنه، صحنه مهدیِ باکری‌بودن است هرچند در شرایط عادی کارِ خسرو یک کار اخلاقی است و باز با همان روحیه به ظاهر اخلاقی، حاضر نیست جعبه‌های مهمّات را از روی بدن‌های شهدا عبور دهد و به خط اول برساند؛ غافل از این‌که این‌جا کاری بزرگ‌تر از آن عاطفه‌های اخلاقی فردی نیاز است. یا توصیه‌های زهرا به برادرش مهدی، به عنوان یک کار فردی توصیه‌های خوبی است که می‌گوید مگر حمید برادر تو نبود، چرا جسد او را به عقب برنمی‌گردانی؛ غافل از آن‌که صحنه، صحنه یگانگی انسان‌ها است که در این‌جا به اوج خود رسیده است و همه برادرِ همدیگرند. و از آن پیچیده‌تر، یگانگیِ مهدی باکری با رزمندگانی است که آن طرف آب مانده‌اند و این، کاری است فوق اخلاقِ عرفی. و سینما می‌تواند به اموری اشاره کند که امروز ما را و تاریخ امروزین ما را برای ما معنا کند وگرنه در «دیروز»ماندن و به صورت خوبانِ دیروز، امروزْ خود را جستجوکردن، غفلت از زمانه است. در حالی‌که ما در روایت متعدد متذکر این امر هستیم که باید در زمانه خود زندگی کنیم و راه سلوکیِ امروز ما، رهنمودهای رهبر معظم انقلاب«حفظه‌الله‌تعالی» است. آیا آنچه که ایشان در 23 فروردین با مسئولان نظام در میان گذاردند، راست‌ترین سخن و سلوکی‌ترین رهنمود برای استقرار در این زمانه نبود؟ موفق باشید             

32644
متن پرسش

با سلام و قبولی طاعات و عبادات و التماس دعای مخصوص به مناسبت ایام لیالی مبارک قدر. استاد گرامی مطلبی در جایی مشاهده نمودم که گفته بود خواندن آیه مبارکه ۲۹ سوره مومنون فلان تعداد و بعد از نماز صبح و یا به گمانم عصر باعث خانه دارشدن و یا اگر کسی قصد جابجایی دارد برای او کارساز است سوالم اینه چه اتفاقی در نفس فرد می افته با خواندن أین آیه که باعث خانه دارشدن او میشه؟ و اینکه در زمینه مسکن یه نظراتی هست هرکس یه چیز میگه یکی میگه بحث خانه های مهر صحیح نیست یکی بحث بنیاد مسکن امام ره را مطرح میکنه و آیا میشه از این مطلب یعنی خواندن این آیه استفاده کرد برای بحث ساماندهی به بحث مسکن به صورت صحیح؟ آخه یه جورایی خیلی مبحث حول بحث مسکن وجود داره از یه طرف ساماندهی دلال ها از یه طرف دولت از یه طرف حاشیه نشینی از یه طرف از بین رفتن بحث خانواده در اثرعملکرد غلط دولت های قبلی از یه طرف بالا رفتن سن ازدواج که یکیشم خودم باشم به خاطر عدم توانایی تهیه مسکن و اجاره بالا برای آقایان که زیربارازدواج نمیرن.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع مسکن بسیار پیچیده‌تر از این حرف‌ها است. آری! اذکار و ادعیه در کنار برنامه‌های دینی و عقلانی کارساز است. ولی امروز ما با بحران مسکن روبه‌رو هستیم و اگر موضوع با جدیّت تمام دنبال نشود با یکی از خطرات بزرگ خود نسبت به آینده روبه‌رو خواهیم شد در آن حدّ که انقلاب اسلامی و نظام اسلامی را تهدید می‌کند. باید بسیار زیربنایی‌تر از این حرف‌ها به مسکن فکر کرد. به نظر بنده یادداشت آقای دکتر سید مهدی ناظمی قره‌باغی که در کانال تلگرامی ایشان مطرح است، نکات قابل تفکری را در مقابل ما می‌گذارد. موفق باشید

چند سطری از یادداشت «پدیداری به نام خانه به دوشی»

🔴 سید مهدی ناظمی قره باغ

🔶«...«خانه به دوشی» غیر از مستأجری است. مستأجر می تواند محترم و با آرامش زندگی کند. خانه به دوشی، یک مسأله اقتصادی نیست. همچنان که هیچ یک از معضلات بزرگ اجتماعی که رویکرد سرمایه سالارانه آفریده است، اقتصادی نیست. اقتصاد، پوششی است تا مانع فهم ماوقع این بحرانها گردد. ...»

🔶«... خود خانه، با هر کیفیت و سبکی که باشد، حداقل به چند سال زمان نیاز دارد تا انسان بتواند با آن انس بگیرد و اعضای خانواده متناسب با نیازهای خود و متناسب با تغییرات در زمان، زیر و بم آن را بشناسند و در فرآیند آزمون و خطا، با آن انس بگیرند. خانواده ای که اجازه نداشته باشد با محل زندگی خود انس بگیرد، یکی از اساسی ترین وجوه انسان بودن خود را، یعنی انس گرفتن را، مخدوش و محقر می بیند و از عوارض متعدد و خطرناک این مخدوش شدن، متأثر می گردد....»

🔶«... بحران مسکن در ایران، که برآمده از تلقی برساخته شده سرمایه ای نسبت به زمین و مسکن است، اولاً فاقد پایگاه تئوریک است، زیرا از نظر فقهی، زمین مالکیت پذیر نیست، ثانیاً فاقد توجیه اقتصادی است زیرا این انباشت سرمایه هیچ تأثیر مثبتی در اقتصاد کلان کشور ندارد. بحران مسکن بطور کلی و بحران شدید اجاره نشینی بطور خاص، ناشی از پدیده سرمایه داری افسارگسیخته جهان سومی در ایران است. این سرمایه داری بعد از افول چند ساله، سال ۶۸ با سیاستهای راستی-رانتی-امنیتی مجدداً زنده شد و به تدریج با بحرانی شدن اقتصاد و تثبیت ادبیات سرمایه داری در فضای اقتصاد و سیاست کشور، بسط پیدا کرد و با بحران سیاسی رها کردن کشور طی سالهای ۹۲ تا ۱۴۰۰ به اوج خود رسید ...»

متن کامل در فایل پی دی اف بعدی همین کانال

@sayyedmahdinazemi

 

32640
متن پرسش

عرض سلام و احترام و قبولی طاعات و عبادات خدمت استاد گرامی: همه انسان بدنبال کسب لذت و دوری از رنج هستند که این جلب منفعت و دفع ضرر است ولی چرا می‌گوییم که اینها با اخلاص منافات دارد و در آن جلب منفعت است و خود خواهی و انانیت؟ چه اشکال دارد که شخص به دنبال منفعت خود باشد اصلا اگر انسان بدنبال جلب منفعت یا دفع ضرر نبود چرا خدا بهشت و جهنم را در قرآن می‌آورد و آن را مشوق ما قرار می‌دهد؟ پس بایستی می‌گفت که چون شما از خود چیزی ندارید و همه در ملک من است باید فقط برای من انجام دهید و کاری با بهشت و جهنم نداشته باشید از یک طرف انسان را منفعت طلب آفریده از طرفی هم می‌گوییم نباید خود خواه باشد و انانیت داشته باشید. اصلا بنده به نظرم می‌رسد در اخلاص معایبی است ولی نمی‌دانم چجور حل می‌شود. مثلا کسی که می‌گوید من فقط برای خدا این کار را می‌کنم نه بهشت و نه ترس جهنم یه نوع جرأت است که می‌گوید من از جهنم نمی‌ترسم و یک نحو منت است که می‌گوید من برای تو این کار را می‌کنم ولی چیزی نمی‌خواهم. تازه ابراز بی‌نیازی هم می‌کند آیا با هم سازگاری دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:آری! باید در معنای اخلاص تجدید نظر کرد به آن معنا که پیامبران در اخلاص خود عملاً عالی‌ترین و آرمانی‌ترین حضور و بودن را که اُنس با حضرت محبوب است، دنبال می‌کنند برای رسیدن به مقصد و مقصودی که بالاتر از آن، مقصد و مقصودی نیست و این‌که فرمودند خلوص را دنبال کنید به این معنا است که خود را مشغول کم‌ترین‌ها ننمایید بخصوص اگر آن کم‌ترین‌ها دنیا باشد که ما را از بهره‌های حضور ابدی‌مان به‌کلّی محروم می‌کند. به این فکر کنید که انسان در خلوص خود به جایی می‌رسد که «بالحق» در نزد خدا حاضر می‌شود یعنی در آغوش حضرت محبوب، با کمالات الهی خود را احساس می‌کند و از این جهت فرمودند راهِ رسیدن به چنین حضوری، خلوص است که در مقابل آن، نظر به خودی است که با تنگ‌نظری‌ها و خودخواهی‌های حقیر، از آن خودِ متعالی باز می‌ماند. موفق باشید    

32639
متن پرسش

استاد گرامی سلام: وقت شما بخیر. طاعات شما مقبول. بنده اولین سالی که با گروه ساحت حضور آشنا شدم و در کلاسها شرکت کردم برای ماه رمضان با توجه به کتاب رمضان دریچه‌ی رؤیت، احساس می‌کردم وظیفه‌ی م این هست که در ماه رمضان خیالات خودم را کنترل کنم و نگذارم هرز برود فکر می‌کنم امسال خیلی نیاز مبرم به این امر داشتم. به خصوص که بعضی مزاحمت‌ها و مانع تراشی‌ها با فعال کردن خیال برای بنده رخ می‌داد. در روز اول ماه رمضان هم آقا به این امر اشاره داشتند که ماه رمضان بستر مناسبی برای چنین امری است. خدا را شکر الان این را به عنوان سپر محکم مد نظر دارم و امیدوار به لطف خداوند هم هستم. در مورد مسائلی که چند بار عرض کردم که باعث تحیر و تعجب بنده می شد و خیلی من را انگشت به دهان می کرد، تصمیم گرفتم دیگر صحبت‌های او را دنبال نکنم چون دلیلی که مرا وا می داشت که رفتارهای او را دنبال کنم دیگر الان وجود ندارد و دوم اینکه نهایت حرفها و کید و مکر و حیله‌ی او همین چیزهایی هست که در این ایام نشان داده و چیز دیگری ندارد «و إن کید الشیطان کان ضعیفا» مکر ایادی شیطان که از او هم ضعیف‌تر. من اینقدر خوشبین به همه چیز هستم که فکر می‌کردم این پشمینه پوش تند خو و دراز قبا دار ممکن هست از روش خودش دست بردارد اما دیدم اینطور نیست منم دوست ندارم خودم را معطل او کنم. لطفا اگر موضوع و مطلبی هست که باید در این ماه به آن توجه کنم بفرمایید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در روایات به ما فرموده‌اند که شیطانی را در ماه رمضان به بند می‌کِشند که امر به فحشاء می‌کند. ولی شیطان وسوسه‌گر در میدان است و ما از طریق توجه به سیره اولیای الهی باید از وسوسه‌های شیطان که شاید در ماه رمضان بیشتر هم باشد، عبور کنیم. به همین جهت جناب مولوی فرموده: «ره لقمه چو بستی ز هر حیله برستی / وگر حرص بنالد، بگیریم کَری‌ها». و منظور از نالیدن حرص، همان وسوسه است که با بستنِ ره لقمه، فعّال‌تر به میدان می‌آید و ما با بی‌‌اعتنایی به آن وسوسه‌ها و خود را به کَری‌زدن، از آن وسوسه‌ها می‌توانیم عبور کنیم. موفق باشید

32638
متن پرسش

سلام خدمت استاد: در حال خواندن کتاب سر صلات امام این حدیث از پیغمبر اکرم در کتاب آمده بود که فرمودند: ‏‏کٰانَ اَخی مُوسیٰ عَیْنُهُ الْیُمْنیٰ عَمْیٰاءَ وَ اَخی عیسیٰ عَیْنُهُ‏‎ ‎‏الْیُسْریٰ عَمْیٰاءَ وَ اَنَا ذُوالْعَیْنَیْن. و امام در تفسیر این حدیث شریف آورده اند: جناب موسی را کثرت غلبه بر وحدت‏‎ ‎‏داشت، و جناب عیسی را وحدت غالب بر کثرت بود؛ و رسول ختمی را مقام ‏‎ ‎‏برزخیت کبری، که حد وسط و صراط مستقیم است، بود.‏ می خواستم بدانم معنای غلبه کثرت بر وحدت یا غلبه وحدت بر کثرت چیست و چگونه حد وسط و صراط مستقیم حاصل می شود؟ البته اگر وقت شما ضیغ است بنده پیگیر سخنرانی هایتان هستم و در صحبت هایتان به نوعی پاسخ به این مسئله را نیز لحاظ بفرمائید. با تشکر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مفصل این موضوع در «فصوص‌الحکم» جناب ابن عربی مطرح است. آری! جناب حضرت موسی «علیه‌السلام» به میان آمدند تا به حکم نبوت تکلیف کثرات و نسبت انسان را با عالَم کثرت معلوم کنند و عملاً فقه در جهان یهودیت غلبه یافت و حضرت عیسی «علیه‌السلام» به عنوان ادامه دین حضرت موسی «علیه‌السلام» آمدند تا در کنار دیانت حضرت موسی «علیه‌السلام» متذکر بواطن عالم شوند و محبّت در کنار تکلیف به میان آید و به همین جهت عیسویان در کنار عهد جدید که حضرت عیسی «علیه‌السلام» آوردند، مقیّد به عهد عتیق یعنی تورات نیز می‌باشند و دیانت حضرت محمد «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» جمعِ بین «تکلیف» و «حضور» در بواطن عالم است و نماد آن را در ائمه «علیهم‌السلام» ملاحظه می‌کنید که در عین رعایت تمام دستورات شرع، دارای قدسی‌ترین حضور در عالم غیب و معانی هستند. و این سیره همه محمّدیین است. موفق باشید

32637
متن پرسش

سلام استاد عزیز. عباداتتون قبول. استاد لطفا در مورد ابتلای هنرمند بفرمایید و از ظرائف چنین امتحانی. خیلی ممنونم. به این خاطر که هنرمند در عرصه ی خلاقیّت مورد آزمایش الهی قرار می‌گیرد. زیرا باطن خلاقیّت روحی است که در کالبد اثر هنری دمیده می شود تا اثر را جلا ببخشد. اما همین روح بخشی بر مبنای آیه «فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» مقدماتی دارد. ابتدا باید اثر متعادل شود تا روح انسانیّت به آن تعلق گیرد. اما گاهی از آنجا که باطن حقیقت گاهی در حجاب است، اثر بدون روح می شود و هنرمند تلاش می کند با پرداختِ اثر، جلایی ایجاد کند هر چند که بر تکلّف کار افزوده شود و اثر آراسته شود به چیزی که حقیقتاً در آن نیست و بدین صورت خلاقیّت و یا خلق مدام در هر مرحله از فرایند، به سمت متوقف شدن پیش می رود. این در صورتی است که خلاقیّت انسان ریشه در ربوبیّت حضرت حق دارد «إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِیمُ» و در صورتی که انسان رجوع حقیقی به حضرت حق داشته باشد خود حضرت حق به اسم «یا خلاّق» در تجلی است. و در هنر انقلاب اسلامی انتظار می‌رود مسیر خلاقیّت از عالمِ خلق به عالمِ امر «کن فیکون» برسد. یعنی از تولید به ایجاد برسد. و طلبِ قلبیِ هنرمند، وجود بخشیِ حضرت حق را بخواهد. در این شرایط راه بالفعل شدن، شکوفا شدن و وسعت یافتن، در هر مرحله از فرایندِ خلاقیّت گشوده است. زیرا خود باطنِ خلاقیّتِ حقیقی، در جهت تقویت عوامل تجلی و بر طرف کردن موانع آن است. و اما نگرانی از اینکه اثر هنری توسط مخاطب پذیرفته نشود و جذاب به نظر نیاید، هنرمند را به امتحان الهی فرا می خواند، تا جایگزینی برای حقیقت در نظر نگیرد، زیرا چنین خلاقیّتی در عشق به جذبه های حقیقتِ حق و حفظ حریم آن رخ می‌دهد. و گشودگیِ خود به خودیِ مسیر، دعوتی به ساحت قرب و تعالی است. مانند درب های بسته ی سر راه حضرت یوسف (ع) که یکی پس از دیگری، خود به خود گشوده می شوند و در آخر نیز دیوارهای ذهنی قضاوت با شهادت نوزادی فرو می ریزد و تجلی حقیقت آشکار می شود. اثر هنری نیز، اینچنین در رویگردانی از نفس اماره، به طرف درهای به ظاهر بسته می دود و خلاقیّتی از جنس گشایش را تجربه می کند و در آخر به گونه ایی شگفت انگیز توسط فطرت ها تصدیق می شود که هرگونه نگاهِ ظاهری و قضاوت کننده را به تأیید وا می دارد. و بر عکس مسیر خلاقیّتی که در جهت نفسانیّت و دور شدن از انسانیّت و حقیقت ِعبودیت باشد مسدود می شود و تجلی رخ نمی دهد و هر چند که اثر نو هم باشد، خلاقیّت حقیقی نیست. و اگر اثر بخواهد همیشه نو بماند، نور اسم «یا خلّاق» را می خواهد؛ نوری می‌خواهد که بر آن بتابد و از ظلمتِ نفسِ زمانه آن را برهاند. نوری از جنس انقلاب اسلامی یعنی فطرت، یعنی خلاقیّت در مقام جامعیت. و در این حالت نباید قصدی برای خلاقیّت داشت بلکه خلاقیّت در دل رجوع حقیقی به حضرت حق و تسلیم نهفته است. و اینکه از نگرانیِ فرم کلیشه های مذهبی، صحنه هایی که رجوعِ حقیقی دارند حذف شوند، غفلت از حقیقتِ وجود حی و حاضر است که می‌خواهد در خلاقیّت تجلی کند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً همین‌طور است که باید در بستر تاریخی خود حاضر شویم و در دل این حضور، اجازه دهیم تا نفحات الهی بر جان ما دمیده شود و نه آن‌که خودمان را بر آنچه به ظهور می‌آید تحمیل کنیم. زیرا در آن صورت کار را به «خلاّقِ علیم» نسپرده‌ایم بلکه خود را جای او نشانده‌ایم و عملاً آن اثر هنری به جای آن‌که صحنه گشوده به سوی حقیقت باشد، دالان تاریکی می‌شود تا ما دیده شویم و البته موضوع بسیار حساس است و نیاز به کشیک نفس دارد. امثال شهید آوینی نمونه خوبی برای به ظهورآوردن خلاقیتِ نفحات الهی از طریق قلمی است که به معنای واقعی «در پسِ آینه طوطی‌صفتم داشته‌اند / هر چه سلطان ازل گفت بگو، می‌گویم». به نظر بنده آقای حجازی در فیلم «موقعیت مهدی» اگر خود را به فضای تاریخی شهدا نسپرده بود، نمی‌توانست اموری را به صحنه بیاورد که بیش از آن‌که حرف باشد، اشاره است. موفق باشید

32636
متن پرسش

سلام علیکم: آیا براستی دولت و حکومت اسلامی ان شاءالله نباید به جایی برسد که فراغت، زمینه و فرصت عبادت را در ماه سرنوشت سازِ رمضان برای مسلمین مهیا کند تا آنها در این ماه اینطور که الان هست، عادی و مانند ماه های دیگر درگیر کار و روزمرگی دنیوی و اداری نباشند و چند صباحی مشغول ساخت آخرت خود باشند؟! آنچنان که حضرت سجاد سلام الله علیه به خدا عرضه می دارد: اللهم ارزقنی فراغا فی زهاده؟ آیا روزی عقل جامعه اسلامی به جایی نخواهد رسید که تعطیلات نوروزی خود را به تعطیلات رمضانی تبدیل کند؟! نه مانند دولت کنونی که بعد از دو سال و نیم تازه در ابتدای این ماه شریف یاد بازگشایی کامل مدارس می افتد و ضمن ایجاد مشغله فکری برای خانواده های مومن و مقید، ناخواسته عرصه را برای روزه اولی های کودک خصوصا دختر تنگ می‌کند تا آنها با زدن ماسک از ابتدای صبح تا ظهر خصوصا در مناطق گرم کشور توان روزه داری را از دست بدهند و محروم شوند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه کنید که ما در این زمانه در شرایط بحرانی هستیم و هنر انسان مؤمن و فرهیخته، شناختن زمانه است. همان‌طور که امام صادق «علیه‌السلام» مى‏ فرمايند: «قَالَ فِى حِكْمَةِ آلِ دَاوُدَ عَلَى‏ الْعَاقِلِ‏ أَنْ يَكُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ»[1]در دستورهاى حكيمانه‏ آل داود چنين آمده است كه وظيفه ‏ى انسان خردمند است كه زمانه ‏ى خويش را بشناسد. زيرا در شناخت زمانه است كه انسان مى‏ تواند برنامه ‏ريزى صحيح داشته باشد و قدم به قدم كارها را جلو ببرد تا به مقصد نهايى برسد و نيز مى ‏فهمد در كجاى تاريخى كه پشت سر گذاشته و يا بايد به آن برسد، قرار دارد. مثلًا مى‏ فهمد هنوز به آن مرحله ‏اى نرسيده ‏ايم كه بتوانيم از غرب‏زدگى خود آگاه شويم و عزم عبور از آن را پيدا كنيم. حضرت صادق «علیه‌السلام» مى‏ فرمايند: «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِس»[2] آن‏كس كه نسبت به زمان خود عالم باشد، امور نامعلوم به او هجوم نمى‏ آورد. انسان‏هايى كه روح زمانه ‏ى خود را نشناسند در خلأ تحليل فرو مى‏ افتند و در مقابل امورى كه باور نمى ‏كردند پيش آيد، تحليل ندارند. در حالى‌‏كه اگر انسان روح زمانه‏ خود را بشناسد مى‏ پذيرد كه بالاخره ما بايد منتظر چنين موضع‏گيرى توسط مردم مى‏ بوديم و بايد مى‏ دانستيم نخبگان ملت تا كجاها با مردم انقلابى همراهى مى‏ كنند و از كجا متوقف مى‏ گردند. رهبران بزرگ با توجه به همين امر است كه بر اساس توانايى ملت، مردم را جلو مى ‏برند و با نخبگان نيز مدارا مى ‏كنند و از مردودشدن بعضى از نخبگان جا نمى‏ خورند. آيا وقتى علوم انسانى موجود در دانشگاه ‏هاى ما انسانى را تعريف مى ‏كنند كه آن انسان هيچ سنخيتى با اهداف انقلاب اسلامى در خود احساس نمى‏ كند نبايد منتظر رويكرد تحصيل‏كردگان به كانديدايى شد كه اصالت را به غرب مى‌‏دهد؟ آگاهى به اين امر كه در زمانه‏اى قرار داريم كه علوم انسانى‏‌اش اين‏چنين است موجب مى ‏شود كه منتظر آنچنان حادثه ‏اى باشيم و به صورتى زيربنايى نسبت به علوم انسانى اسلامى فكرى بكنيم تا آينده از آن انقلاب اسلامى باشد.

با توجه به مطالب فوق باید مواظب بود با نظر به آرمان‌ها، از تنگناهای تاریخی خود غفلت نکنیم وگرنه انتظارات‌مان غیر واقعی می‌شود و زحمات و تلاش‌های دولتی که از جنس انقلاب و آرمان‌های انقلاب است؛ درست دیده نمی‌شود. موفق باشید

 

[1] ( 2)- الكافى، ج 2، ص 116.

[2] ( 1)- الكافى، ج 1، ص 27.

32634
متن پرسش

سلام عليكم: لطفا در مورد استنشاق روح در متون دینی و تغالیم اسلامی شرحی نموده و راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مطلوب روح انسان به حکم فطرت الهی‌اش، اُنس با حضرت حق است و آلوده‌شدن به گناهان، این شوق را به حاشیه می‌برد و با رعایت دستورات شرع، آن شوق به میان می‌آید و در همین رابطه قرآن می‌فرماید: « «فَاقِمْ‏ وَجْهَكَ لِلدّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لَا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِكَ الدّينُ الْقَيّمُ وَ لَكِنَّ اكْثَرَ النَاسِ لَايَعْلَمُونَ»[1]پس به ‏پا خيز و جهت خود را در جهت دينِ حنيف قرار ده كه آن همان سرشت و فطرتى است كه خداوند انسان‏ها را بر اساس آن خلق نموده، اين فطرت در بين انسان‏ها يكسان است، اين دين و راه پايدارى است ولى اكثر مردم متوجه اين موضوع نيستند. درنتيجه به زندگى خيالى و كارهاى ناپايدار خود را مشغول مى‏‌كنند و با پوچى و بى‏ ثمرى زندگى روبه ‏رو مى ‏شوند. انسان بايد به ‏پا خيزد و جهتش را جهت پيامبران بزرگ قرار دهد. چون جهت آن‏ها بر اساس دين خدايى است كه سرشت آدميان را نيز بر آن اساس سرشته‏ اند. اين‏كه مى‏ گويد سرشت انسانى به دست خدا سرشته شده يعنى‏ گرايش «جان» انسان به سوى خداست. به عبارت ديگر بنيان «جانِ» انسان‏ها الهى است. پس كسى كه به خدا رجوع كند به بنيان جان خودش رجوع كرده است و كسى كه از خدا دور شود از «جانِ» خودش دور شده است. موفق باشید

 

[1] ( 1)- سوره روم، آيه 30.

32633
متن پرسش

سلام: جوونی ۱۹ ساله‌ام که افقهای بدی رو برای زندگیم در نظر نگرفتم، ولی شدیداً دچار اضطراب هستم به حدی که عرق کف دستم همیشه باهامه. چه کنم به نظرتون/ لطفاً اگه میتونید جواب بدید. متشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جای نگرانی نیست. زیرا خالق ما خالق جهانی است که ما در آن زندگی می‌کنیم و باید خود را و آینده خود را در آغوش خدایی احساس کنیم که ما و جهان را خلق کرده. بالاخره «کارسازِ ما به فکرِ کار ما است / فکرِ ما در کارِ ما آزار ما است». کتاب «جایگاه رزق در هستی» و کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» که هر دو روی سایت هست، إن‌شاءالله در این امر کمک می‌کنند. موفق باشید

32630
متن پرسش

سلام: سپاه یک سری کارت نماز تهیه کرده برای کودکان ۱۰ و ۱۱ساله، که با این کارت موقعی که در نماز جماعت شرکت کردند، این کارت ها را بدهند امام جماعت حضور آنها در کارت ثبت کند. تا بعد پایان ماه مبارک. کسی که شرکت بیشتری داشته جایزه بگیرد. آیا این کار تشویق بچه ها بجای کار برای خدا، کار برای دیگران است؟ این کار پایین آوردن سطح دین نیست؟ شما تایید می‌کنید؟ یاد مطالب شما در کتاب آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ می‌شود افتادم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای این نوع سن و سال‌ها این نوع تشویق‌ها خوب است تا آن‌که عادت کنند به حضور در نماز جماعت و اُنس با امام جماعت و پس از آن‌که به خود آمدند که باید با خدا معامله کنند، همین عادت‌ها کمک‌شان می کند که آن حضور، برایشان راحت‌تر باشد. موفق باشید

32629
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم سلام و رحمت خدا بر شما استاد گرامی، طاعات و عبادات قبول، برداشتی از تفسیر سوره مرسلات، آیا درست برداشت کردم؟ سلام حضرت مرسلات ای آشنای پنهان و ای آشکار غریب چه خرامان می آیی، از که فرمان داری؟ این بار فرستاده کدام اسم از رب العالمین هستی؟ قرار است کدام منیت مرا از جا برکنی؟ قرار است این بار چه نشر و حشری با کثرات داشته باشم تا جانم وسعتی یابد به وسعت یوم الفصل، نشانم دادی وحدت را در کثرت دیدن همانقدر برایم لازم است که کثرت را در وحدت دیدن، اصلا دیدن برایم لازم است، وحدت را، کثرت را و اتحاد بین این دو، و فصل و تمایزش را. کدام ذکر را برایم به سوغات آورده ای؟ از کدامین گناه و تقصیر توبه کنم و به امید طلوع چه فردایی باشم؟ یا حضرت مرسلات، تو مرا از روزمرگی رهاندی و با لشگری از اسماء الهی بسویم آمدی تا لشگر جهل و غفلت مرا غافلگیر کنی و مرا به «خود» آری. آری ، به خود، به خویشتن، به جان، به آنچه تا کنون هستم و شدم و آنچه باید باشم و بشوم. تو قیامتم را بپا کردی و مرا با بندگان خدا برانگیختی، راستی می شود، با دیگران حشر و نشر داشت ولی فقط رو به تو داشت. چه در صلح، چه در جنگ، چه در جمع، چه در فرق. می شود فقط مات او بود ، ولی نه در خانقاه، بلکه در وسط میدان زندگی و روزمرگی های آن. می شود مرده ای باشی در دست غسال تا تو را بچرخاند و بچرخاند و بچرخاند، شستشویت دهد، پاکت کند و آماده ات کند برای حشر، می شود زبانت، نگاهت، کلامت، سکوتت، قدمت، قعودت، خواستت، رفتت، برگشتت، مهرت و قهرت.همه و همه از الله، برای الله و بسوی الله باشد. می شود سرود و ورد زبانت، آن «صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین» باشد، و اگر هنوز با این کلام توحیدی فاصله ها دارم ، نه از ان روست که نیست و نمی شود، بلکه از آن روست که گاه گاهی چشمک ستارگان قوایم و قوه کوههای اعمالم، عقل قدسی ام را محجوب کرده و هنوز نه، هنوز حجاب آسمانی ام شکافته نشده، هنوز چشمانم به ستارگان زیبا و کوههای بلند خیره مانده، هنوز درگیر حجاب هستم ، ظلمانی و نورانی اش، هنوز باید زمزمه کنم : «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک...حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور...». ۸ رمضان ۲۱ فروردین ۱۴۰۱

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همین‌طور است بخصوص وقتی خود را در طوفانِ «عاصفات» در دست اراده‌ای بیابیم که: «می‌برد آن‌جا که خاطرخواهِ او است». مگر جز این است که در وصف آن طوفان فرموده‌اند: «پرّ کاهی در مصاف تند باد / خود ندانم در کجا خواهم فتاد». آیا اگر خود را به این طوفان بسپاریم، با جهان «النّاشرات نشرا» که منجر به «فالفارقات فرقا» خواهد شد؛ روبه‌رو نمی‌شویم؟ موفق باشید    

32628
متن پرسش

سلام استاد عرض ادب و خسته نباشید. یه سوال داشتم به نظر شما بهترین روش برای جلوگیری از ارتباط دختر و پسر نامحرم چیست؟ چگونه والدین و مربی می‌توانند تو این امر کمک کند به نوجوان؟ بی زحمت اگه میشه چند تا پیشنهاد و روش رو توضیح بدید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید اگر متوجه حضور خود از طریق معرفت نفس در عالم معنویت بشوند، امر بزرگ‌تر و حقیقی را جایگزین امری کرده‌اند که بالاخره در آن توهّم در میدان است بخصوص اگر در مباحث معرفت نفس، افق حضور خود را در عالم شهدا تعریف کنند ودرآینده قدسی که در پیش رو دارند. موفق باشید

32627
متن پرسش

سلام استاد: طاعات قبول. اگه بنا باشه داخل ایران سفر برید به کجاها سر می‌زنید و چرا؟ میشه پنج مورد یا بیشتر را به ترتیب الویت و ذکر چرایی نام ببرید؟  با در نظر گرفتن شرایط سفر خانوادگی و حضور فرزندان متعدد زیر ده سال ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: غیر از سفر مشهد و قم و یا زیارت حضرت علامه حسن‌زاده در روستای «ایرا»، و یا شهر کرمان و زیارت حاج قاسم؛ خیلی اهل سفر نیستم. آری! در مسیر مشهد زیارت مرحوم مدرس و یا زیارت مرحوم ملاهادی سبزواری در سبزوار پیش‌آمدِ خوبی برای بنده بوده است. و در قم زیارت علمای قبرستان شیخان مثل جناب ملکی تبریزی و یا حاج میرزاعلی‌آقای شیرازی، نعمتی است. موفق باشید

نمایش چاپی