بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
19396

سند بیست سیبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد گرانقدر آقای روحانی گفتن که رهبر سند بیست سی رو اشتباه متوجه شدن. گزارش غلط بهشون داده شده. در چهاچوب نظام اجرا میشه. من واقعا نگران شدم. با این همه مخالفت رهبری ایشون بازم اصرار دارن. ظاهرا هم همه خوابیدن! چه کنیم؟ خیلی نگرانی داریم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور نیست، جناب آقای ازغدی و دکتر کچوئیان که هر دو از اعضای شورای انقلاب فرهنگی هستند روشن نمودند قضیه طور دیگری است و احتمالاً روزهای آینده این موضوع بیشتر روشن می‌شود. موفق باشید

19358

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد گرامی بنده فردی هستم که درمورد مباحث سیاسی و ولایت فقیه با مخاطبی که اصلا این نگرش صحیح رو قبول ندارد صحبت نمی کنم و پاسخ صحبت هایی که پیرامون این موضوع می کنند را بنده یا می خندم یا شوخی می کنم که به طور مثال این شبهات زیاد هست. حالا آیا بنده با این طرز برخوردم کار مورد نارضایتی خدا انجام می دهم یا نه؟ آیا من مسئول هستم که به طور جد پاسخشان رو بدهم یا نه؟ آیا جواب ندادن تاثیر سویی روی اعتقادات من نمیذاره؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر طرف مقابل فردی است منطقی و قدرت تفکر دارد و جنابعالی هم توانایی جوابگویی به سؤال و یا اشکالش را دارید، موظفید جواب دهید وگرنه، نه. موفق باشید

15122
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله استاد بزرگوارم: پاسخ های شما به سوالات اخیر کاربران در باب انتخابات اسفند 94 را مطالعه کردم و دیدم چنان لطافتی دارد که قرار گرفتن در مسیر فهم آنها برای نفوس با اخلاص که خانه وجودشان را در معرض تندبادها حوادث روزگار فعلی می بنند، حقیقتا سهل ممتنع است. اگر بخواهم در مسیر این نوع تفکر لطیف لمحه ای قرار گیرم (یا بگو بیقرار گردم) باز به همین می رسم که هنوز انگار زمین و زمان به کمال استعداد خود برای فهم افق برتری که امام راحل بزرگوار به روی انسان گشوده، نرسیده و هنوز حتی جریان راست گرای واقعی یا اصلاح طلب واقعی ما نتوانسته هویت و شخصیت خود را ذیل آن نور دوران معاصر قوام دهد و در بلندای دیگری مافوق دعواهای سیاسی چپ و راست برای تمدن سازی اقدام کند. گفتمان های رایج اصولگرا و اصلاح طلب و میانه رو با همه چالشهایی که در ظاهر چشم ما با یکدیگر دارند، در ظلمت مدرنیته گرفتارند و کم توفیقی هر دو جناح که امتحان خود را در دوران سازندگی و اصلاحات و مهرورزی و در مجالس متفاوت نشان دادند ریشه در همین گرفتاری دارد. جالب آنکه همگی در یک چیز مشترکند و آن عدم فهم افقی که رهبری گرانقدر ذیل نور امام متذکر آن هستند. نشانه این غقلت از روحی که آقا متذکر آن است اینکه می توان توصیه ها و راهبردها و تذکرات یکسانی را در کلام آقا پیدا کرد که به همه جناح ها در زمان مسئولیست شان داشته اند و این نشانه ها هم در دولت آقای هاشمی و هم در دولت آقای خاتمی و هم در دولت آقای احمدی نژاد و هم در مجالس اصولگرا و هم در مجالس اصلاح طلب مشهود است. همه جناح ها و افراد سیاسی - بجز معدود کسانی که مسلما گرگهایی در لباس میش هستند - به نظر بنده دلسوزانه می خواهند برای کشور خدمت کنند و هر کدام در قرائت خاص خود یک وجهی از وجوه توجهات این سویی امام را برجسته تر می کنند یکی عدالت را و یکی آزادی را، یکی جمهوریت را و یکی اسلامیت را، یکی آبادانی را و یکی کارفرهنگی را.... اما همگی در گفتمان های خود برای نحوه اداره کشور و به پیش بردن اقتصاد بیمار و فرهنگ مظلوم به سمت توسعه ذیل تمدن غربی مشترکند. این است که مردم مستضعف ما (به معنی قرآنی کلمه) بجای آنکه در معرض آن لطایف تفکر قرار گیرند، یک روز آرمان و مطلوب و مطالبات خود را در گفتمان این جناح می بیند و به فلان رای می دهد و روز دیگر در جناح مقابل به بهمان رای می دهد. و این دست به دست شدن قدرت میان جریان ها سالهاست ادامه دارد و عملا نه مردم و نه حکومت و نه نخبگان و خواص بسمت غفلت زدایی از ظلمات زمانه علی نحو راقی سیر داده نمی شوند. آری شاید هنوز زمان کمال استعداد قرار گرفتن در مسیر چنان تفکر لطیفی که شما متذکر آن هستید فرانرسیده است... بقول شاعر دردآشنای روزگارمان آقای برقعی: و این بحر طویل است... عصر یک جمعهء دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟ چرا آب به گلدان نرسیده است؟ چرا لحظه ی باران نرسیده است؟ و هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟ چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟ دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد، فقط برد، زمین مرد، زمین مرد، خداوند گواه است، دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از این‌که متوجه‌اید روحِ شاعرانگی، روحِ تذکر به این دوران است؛ بسیار دلگرم شدم و حقیقتاً در افقی که شاعر می‌گشاید، می‌توان از کدورت دعواهای جناح‌های سرگردان آزاد شد و به جایی نظر کرد که به گفته‌ی جناب حافظ: «می‌وزد از چمن نسیم بهشت / هان بنوشید دم به دم میّ ناب» در چنین شرایطی که در صبح‌دمان ژاله بر رُخ لاله می‌چکد، از چمن‌زار مظاهر، نسیم بهشت می‌وزد و تمام فضا را آماده می‌کند که تا سالکِ طالب حقیقت در عالی‌ترین شرایط توحید که امکان تحقق عشق خالص در میان است، از نوشیدن میّ نابِ محبت کوتاهی نکند و نگذارد در چنین شرایطی غیر از رجوعِ به حق چیز دیگر در میان آید. این حالت را در پیاده‌روی اربعین در بین انبوه زائران حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» و یا در حرم امامان معصوم«علیهم‌السلام» به‌خوبی می‌توان احساس کرد که چگونه نفحات الهی، شوری آتشین بر قلب‌ها انداخته به طوری‌که هرکس در تلاش است در نوشیدن میّ ناب که همان عشق خالصانه است، عالی‌ترین سبقت را به صحنه آورد. موفق باشید 

15113

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: بنده با مناجات شعبانیه خیلی زیاد حس حال و انس پیدا می کنم و حس می کنم در ترقیات معنوی بسیار کمکم می کند. می خواستم از شما بپرسم با کیفیت خاصی آن را بخوانم؟ چند وقت یک بار؟ چگونه؟ اگر توضیحی لازم می دانید بفرمایید. ممنون. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: سعی کنید فرازهایی از آن مناجات فوق‌العاده را در قنوت‌های خود داشته باشید ثانیاً: تا مدتی در نیمه‌های شب با آن مناجات مأنوس باشید. موفق باشید

14443
متن پرسش
سلام علیکم.استاد عزیز خیلی مزاحمتان شده ام، خدا خیرتان بدهد. استاد عزیز، حیرت و سردرگمی خیلی سخت است، آری خیلی سخت است که برای خدمت به اسلام و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، به حوزه آمده باشی ولی سه سال است که هنوز نمی دانی وظیفه ات چیست و باید چه کنی! دو جزوه ای را که راجع به طلبگی نوشته اید، با دقت مطالعه کرده ام.شما فرموده اید که طلبه باید زمانه شناس باشد و بداند در زمانه ای که زندگی می کند، چه چیزی اقتضا و لازمه ی زمانه اش است تا آن را انجام دهد، و فرموده اید که شیوه ی سلوکی علمای قدیم با شیوه ی سلوکی طلبه ی عصر انقلاب اسلامی، کاملا متفاوت است و سلوک طلبه در این زمانه، بدون نظر به انقلاب اسلامی، امکان پذیر نیست. حرفتان کاملا درست است ولی ظاهرا آقایان بالا رتبه و مسئولین حوزه، جایی برای انقلاب اسلامی در حوزه باز نکرده اند و طلبه ای از نظرشان خوب است که نمره اش خوب باشد و بی خیال تقوا و اخلاق! شما در سوالات متعددی فرموده اید که وظیفه ی طلبه، ممحض شدن در دروس حوزه است. استاد می خواهم بدانم که در این درسها، انقلاب اسلامی از کجایش پیدا میشود. استاد به دادمان برس! آری به دادمان برس. اینها که دارم می گویم، حرف دل تمام طلبه هایی است که با دغدغه ی حفظ دین و انقلاب و سربازی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، وارد حوزه شده اند ولی گرفتار نظام آموزشی مزخرف حوزه شده اند (بی ادبی مرا ببخشید زیرا فقط این واژه بود که در خور این نظام آموزشی است). شما می فرمایید که دروس حوزه را خوب بخوانید، پس چرا اساتید دیگری که عمرشان را پای تدریس و دروس حوزوی گذاشته اند و به قول معروف، ای کتاب ها را جویده اند، می گویند که این درسها دیگر برای این زمانه به درد نمی خورد بلکه فقط ناچارید که این درسها را پاس کنید و بگذرانید.تا به حال چندین تن از اساتید به ما گفته اند که زیاد وقتتان را به پای این درسها تلف نکنید و خیلی روی اینه عمیق نشوید.برای مثال همین دیشب از یکی از اساتیدم که بیست و چند سال است که در حوزه، همه نوع کتابی را تدریس می کند پرسیدم که شما با اینهمه تجربه و سابقه ی تدریسی که در حوزه دارید، چند درصد کتابهای این ده پایه را برای طلبه ی این عصر و این جامعه مفید میدانید؟ ایشان گفت: هیچ مقدار! بعد به ایشان گفتم پس ما باید چه کنیم؟ و شما اگر با اینهمه تجربه، جای ما بودید چه کار می کردید؟ جالب اینجاست که ایشان گفتند: من هم نمی دانم شما باید چه کنید! خیلی عجیب است وقتی آنها خودشان نمی دانند باید چه کنند، آنوقت ما............... استاد! من و امثال من دوست داریم برای اسلام و امام زمان و این انقلاب، مفید باشیم ولی راه را گم کرده ایم و بسیااااااااااااااار آشفته و حیران و ناامید شده ایم. اگر این درسها و قال اخفش ها و خلافا لابن جنی ها را نخوانیم که می گویند: ای وای شهریه ات حرام شد، و اگر بخوانیم که می بینیم جز وقت تلف کردن چیزی نیست. استاد خیلی طولانی شد و حتما شما خسته شدید. مرا ببخشید ولی بدانید که اینها درد دل تمام طلاب است. وقتی می بینیم در جامعه و در بین جوانان، چقدر به ما طلبه ها احتیاج است و چقدر مشکلات اخلاقی که و اعتقادی در بین آنها بیداد می کند و ذره ذره از ایمان آنان می خورد و چقدر به کار فرهنگی نیاز است، دیگر نسبت به دروس حوزه دلسرد می شوم. خواهشا نگویید که تو الآن وظیفه ات خواندن این دروس است و در آینده باید خدمت کنی، که در اینصورت به شما می گویم: ده سال درس بخوانیم و بعد هم بریم درس خارج و بعد هم یک مسجد و منبری بگیریم! پس چه کسی در این میان به داد جوانان برسد. همه ی جوانان که مسجد نمی آیند! پس اون کسانی که مسجد نمی آیند، همینطور باید در گمراهی به سر ببرند و ما هم هیچ کاری نکنیم. آیا می دانید چند در صد جوانان، گرفتار عادت به استمنا شده اند که به خود بنده راجع به درمان این مشکل رجوع کرده اند؟! اینها را اگر ما طلبه ها حل نکنیم پس چه کسی باید حل کند؟ به که بگوییم این دردها را؟! استاد همانطور که به فرموده ی شما، شیوه ی طلبگی در این زمانه تغییر کرده، به نظر من حقیر، شیوه ی تفقه در دین هم تغییر کرده. در قدیم، شیوه ی تفقه در دین این بود که بیاییم ببینیم که علمای نحو، راجع به فلان حرف چه نظری داده اند تا آن نظر درستر را انتخاب کنیم یا ببینیم که علمای فقه راجع به فلان مسئله ی فقهی چه نظری داده اند تا نظر درست تر را انتخاب کنیم. ولی به نظر من در حال حاضر، فقیه کسی است که در مشکلات اخلاقی و اعتقادی جامعه تفقه کند و عمیق بشود و را درمان پیدا کند. چرا ما باید کتاب سیوطی را که محض رضای خداوند یک حدیث هم در آن نیاورده است بخوانیم؟ چرا کتب صرفی و نحوی جدیدی را که در آنها مثالهایی با احادیث ناب است را نخوانیم؟ تا هم ادبیات عرب خوانده باشیم و هم حدیث یاد گرفته باشیم. در تابستان امسال، حضوری خدمتتان رسیدم. شما گفتید در این ده سال تو فقط وظیفه ات خواندن با دقت دروس حوزوی است و اگر در این ده سال هیچ کتاب غیر درسی هم نخواندی اشکال ندارد. ولی استاد یعنی در این ده سال که دشمن، اینهمه دارد رخنه ی فرهنگی می کند، ما مثل کبک سرمان را داخل این کتابها بکنیم و دنبال مرجع ضمیر بگردیم؟ استاد در حوزه حتی هدف از فهم ادبیات که برای فهم قرآن است هم به فراموشی سپرده شده. علامه حسن زاده آملی فرمودند: انشالله جوری نباشد که برنامه این باشد که درس و بحث برقرار باشد و با هم بنشینیم و مرجع ضمیر پیدا کنیم و اصطلاحات گوناگون را فرا بگیریم و از قرآن مطرود باشیم و شب و روز در محضرش نباشیم.شرح فارسی اسفارجلد3 صفحه 43. یک زمانی بود که شاید دشمن اینقدر به ایمان جوانان هجوم نیاورده بود و ما سرصبر درسهایمان را می خواندیم و پس ده سال وارد جامعه و اجتماع می شدیم، ولی الان شرایط فرق کرده و به فرموده ی مقام معظم رهبری مد ظله العالی، دشمن در اتاق های فکرشان دارن برای مسلمین برنامه ریزی می کنند. ایمان و اعتقاد را دارند از جوانان ما می گیرند و دشمن برای هر لحظه ی آنان برنامه چیده است آنوقت ما سرصبر ده سال هیچ کاری نکنیم و تازه پس از ده سال به فکر جوانان بیفتیم و معلوم نیست در این ده سال که زمان کمی نیست، دشمن چه بر سر جوانان ما آورده باشد. نه استاد، فکر نمی کنم که این رسم طلبگی در این زمانه باشد این رسمش نیست که ما بنشینیم ببینیم اخفش و ابن هشام و... راجع به فلان حرف جر چه گفته اند ولی جوانان ما در گمراهی و غفلت به سرببرند. اگر آخر طلبگی این است که من بروم در مسجدی که چهارتا پیرمرد هستن، یه نمازی بخونم و دیگه کاری به غفلت جامعه و جوانان نداشته باشم، من این طلبگی را نمی خواهم. استاد، روحانیت فعلی از جامعه فاصله گرفته اند و خیلی سخت است که من خلاف جهت آب شنا کنم ولی به مدد آقا صاحب الزمان، خلاف جهت آب هم شنا می کنم. کمکم کنید. آیا اگر من این دروس حوزه را فقط در حد پاس شدن بخوانم و در طول سال، کتب شما و کتبی که به درد جامعه می خورند را مطالعه کنم و روی آنها وقت بذارم، کار اشتباهی کرده ام؟ از کجا بفهمم که نیاز معنوی جامعه ام چیست؟تا در آن وادی خدمت بکنم. از کجا باید بفهمیم که طریقه ی تبلیغ دین در این زمانه چگونه است؟تا مثل برخی از اساتید پس از یک عمر متوجه نشویم که راه را اشتباهی رفته ایم. چگونه تشخیص دهیم که باید در چه وادی در تبلیغ دین، قدم بگذاریم؟ مثلا منبری شویم یا مثل شما معلم شویم یا در دانشگاهها برویم و با جوانان ارتباط ایجاد کنیم؟ خدایا ببخش ولی ما را در چه زمانه ی بدی قرار دادی! حالا به حرف امام حسن عسکری علیه السلام می رسم که فرمودند: حال امتی که از امام خود دور افتاده، از حال یتیمی که پدرش را از دست داده، ناخوشتر است. لااقل اگر امام زمان بود، می رفتیم در خانه اش و می گفتیم آقا بفرما وظیفه چیست و باید چه کنیم. ولی افسوس که آقایمان در پس پرده است و آدم از صد نفر عالم می پرسد که باید چه کند و صد جواب متفاوت می شنود و حیران می ماند که باید چه کند. استاد عزیزم می دانم که با این متن طولانی، وقت شریفتان را گرفتم. مرا ببخشید و لی این حرف دل تمام طلبه های پر دغدغه است و همه چشم به راهنمای حکیمانه ی شما هستیم. یاعلی مدد
متن پاسخ

انتظار یک طلبه از حوزه

باسمه تعالی. سلام علیکم. 1ـ طلبه در یک نگاه کلّی، در دو سطح فعالیت می‌کند؛ یکی سطح عمومی و دیگری سطح تخصصی و روشن است قبل از ورود در سطح تخصصی، لازم است سطح عمومی را طی‌کند و پس از آن به حسب استعداد و توانِ خود و یا به حسب وظیفه‌اش درهمان مرحله‌ی عمومی باقی بماند و یا به سوی کسب تخصص ادامه‌ی مسیر دهد.

سطح عمومی، در زمینه‌ی علمی، همان آموزش‌های رایج حوزه‌ی علمیه است که می‌توان آن را تا پایان مکاسب و کفایه و چند سال درس خارج تعریف نمود و در زمینه‌ی عملی، در کنار آموز‌ش‌های رایج، وظیفه‌ی تبلیغ طلبه است که به صورت متعارف انجام می‌پذیرد و این، حدّاقلی است که یک طلبه و جامعه‌ی مخاطبِ وی به آن نیاز دارند و هر طلبه‌ای اگر بخواهد برای زمانه‌ی خود در حدّ عمومی مفید باشد لازم است در هر دو زمینه مسلّط باشد

سطح تخصصی، در یک نگاه کلی به دو زمینه‌ی «علمی» و «تبلیغی» قابل تقسیم است به این معنی که طلبه‌ای که در طول دوره‌ی سطح عمومی خود به این نتیجه برسد که لازم است در سطح تخصصی ادامه‌ی مسیر دهد، به حسب کشف «استعداد»، «ذوق وعلاقه» در خود و نیز کشف «نیاز مخاطب» و «نیاز زمان» حداقل در یکی از زمینه‌های دو گانه‌ی فوق برنامه‌ی خود را تعریف کرده و ادامه می‌دهد به این شکل که در یکی از موادّ علمی و یا در زمینه‌ی تبلیغ به صورت تخصصی سیر حوزوی خود را در اواخر تحصیلات سطح عمومی و یا پس از پایانِ آن، ادامه می‌دهد.

2ـ در سطح عمومیِ دو زمینه‌ی فوق، بدون شک کسی نمی‌تواند طلبه‌ی موفقی باشد مگر این‌که علوم رایج حوزه را به خوبی بیاموزد. ادبیات عرب را برای فهم منابع دینی، منطق را برای تصحیح بیان و استدلال‌های خود، فقه را به جهت نیاز مخاطب به احکام و نیز برای یادگیری روش استنباطِ مراد از منابع دینی، اصول را برای یادگیری اسلوب استنباط مذکور، فلسفه و حکمت را جهت ورود به معارف دینی، تفسیر را برای فهم بیشتر قرآن، عقائد و کلام را جهت آشنایی با استدلال‌هایی که در طول یک تاریخ جهت اقناع مخاطب به اعتقادات حقه تعلیم و تدوین شده‌است .... و همچنین دیگر موادی که زمینه‌ی یادگیری آن در حوزه‌ی علمیه به صورت دروس اصلی یا دروس جنبی برای طلبه فراهم می‌شود. آری آیا می‌شود شخصی به عنوان طلبه و خروجی حوزه‌ی علمیه به فعالیّت بپردازد در حالی که در دروس فوق حاصلی نداشته‌باشد؟ آیا این شخص می‌تواند نیازهایی که عموم جامعه از طلبه انتظار دارد و بر دوش طلبه است را ایفاء کند؟

3ـ هر چند علوم رایج در حوزه، جهت تحقق دو زمینه‌ی فوق لازم است ولی بدون شک کافی نیست و البته باید دانست که رسالت حوزه ‌آن نیست که یک جوانِ خالی الذهن را تحویل بگیرد و پس از آن یک بسته‌ای به نام «متخصص دینی جامع» تحویل دهد بلکه رسالت حوزه آن است که موادّی را که یک اسلام شناس به آن‌ها نیاز دارد در اختیار یک طلبه قرار دهد تا او با یک سیر عمومی در دوره‌ی مقدمات حوزه با آن‌ها آشنا شود و سپس با جستجو و پرسش پیرامون دیگر افق‌های روبروی خود، با علوم و روش‌های دیگری که به صورت تخصصی در هر یک از زمینه‌های فوق نیاز دارد مرتبط شود. اساسا یکی از اشتباه‌های بزرگ طلاب ما آن است که انتظار دارند حوزه مثل یک کارخانه، آن‌ها را تحویل بگیرد و علی رغم استعداد‌ها و نیازهای مختلف، یک محصول واحد تحویل دهد در حالی که حوزه، راه اسلام شناسی و ارتباط با مخاطبِ نیازمند به دین و معارف دینی را باز می‌کند تا طلبه‌ای که پس از مدتی تحصیل در حوزه، در اواخر سطح عمومی‌اش به بلوغ خود نزدیک شده‌است خودش با استفاده از آن مواد و نیز با توجه به «استعداد»، «ذوق وعلاقه»، «نیاز مخاطب» و «نیاز زمان»، رسالت حوزوی خود را تشخیص دهد و به صورت تخصصی در زمینه‌ی مد نظر خود از جهت علمی و عملی قدم بردارد.

همین‌جا لازم است این نکته مدّ نظر عزیزان باشد که اگر طلبه‌‌ای با سابقه‌ی چند سال تحصیل و تدریس در حوزه نتوانسته‌است جایگاه خود را در عصر حاضر بیابد، این را تماما پای ضعف حوزه نگذاریم بلکه به نظر می‌رسد آن طلبه خیال کرده‌است حوزه با دانش‌آموزانی دبستانی و انسان‌هایی کم ذهن مواجه است که باید حتی تا آخر عمر دست آن‌ها را بگیرد و قدم قدم پیش برد در حالی که حوزه در آن حد در ما آمادگی ایجاد می‌کند که وقتی ما در مقابل وظیفه‌ای خاص نسبت به امور دینیِِ جامعه قرار گرفتیم، قدرت انتخابی مناسب با آن شرایط در بستر شریعت داشته‌باشیم و بتوانیم راه‌کارهای دینی را در آن شرایط اظهار کنیم و این نتیجه حاصل نمی‌شود مگر این که دوره‌ی عمومی خود را به خوبی گذرانده باشد و نسبت به سطح تخصصی نیز اطلاع کافی داشته‌باشد.

4ـ آموختن و فراگیری علوم رایج حوزه، بدون شک نیازمند زمان است و عجله، یکی از آفات این امر مهم است به همین خاطر هر طلبه باید بداند که هر چند جامعه به او نیاز دارد ولی این را هم متوجه باشد جامعه نیازمند طلبه‌ای است که خالی از علوم مذکور نباشد پس چگونه بدون تحصیل علوم رایج در حوزه می‌خواهد به عنوان محصول حوزه سخن براند و به عنوان تحصیل کرده‌ی حوزه وارد جامعه شود؟ آری جوانان ما به حوزه و حوزویان نیازمند هستند ولی چرا گمان می‌کنیم طلبه‌ای که در ابتدای راه است تمام وظیفه‌ی هدایت این نسل را به عهده دارد؟ چراتصور کرده‌اید طلبه‌ای که هنوز به مقدار لازم با مقدمات علوم اسلامی آشنا نشده‌است لازم است همین‌جا تمامی دروس‌ خود را تعطیل کند و به داد جوانان برسد؟

5ـ با توجه به نکته‌ی فوق، روشن است طلبه‌ای که پس از گذراندن دوره‌ی تحصیلی دانشگاه وارد حوزه شده‌است، نسبت به طلبه‌ای که پس از دوره‌ی راهنمایی، خود را به صف طلاب ملحق نموده‌است، تفاوت جدّی دارد. یکی نیاز جامعه را بهتر می‌فهمد و ممکن است متأسفانه گرفتار عجله شود و دیگری با این‌که فرصت بیشتری دارد و از این آفات دورتر است، ولی احتمال لغزشش بیشتر خواهد بود. با این وصف، به هر حال هر طلبه‌ای بایستی بر اساس سنّ و موقعیّت و نیازها و زمینه‌های پیشرفت خود با جدیت به تحصیل حوزوی و سپس در صورت نیاز، برای ادامه‌ی فعالیت تخصصی خود به کشف استعداد و ذوق خود و نیازهای جامعه‌ی هدف و نیاز زمان، در وقت خود، وظیفه‌اش را دنبال کند.

6ـ همان طور که مقام معظّم رهبری بارها فرموده‌اند، لازم است برخی از کتب حوزه، تهذیب شده و بعضی از مسائل مطرح در آن کتب، حذف گردد به نحوی که طلبه بتواند آن دوره‌ی عمومی و یا نیمه تخصصی خود را درکمتر از زمان فعلی بخواند به همین خاطر اگر مدیریت حوزه‌ی علمیه هنوز خروجی خاصی با این محور بیرون نداده‌است، بهتر است طلبه با مشورت اساتید اهل فنّ و دارای دغدغه‌های منطبق با اسلام و انقلاب، برخی از همان مطالبی که مقام معظّم رهبری مورد اشاره قرارداده‌اند را به صورت ارتقایی بخواند. مثلا همین که می‌فرمایید می‌نشینید و می‌بینید ابن هشام و اخفش چه گفته‌اند، دقیقا نقدی است که رهبری هم به کتاب مد نظر شما و برخی از دیگر کتب داشته‌اند و  ایشان این مسائل را در جمع طلاب مطرح کرده‌اند تا به صورت یک مطالبه‌ی عمومی درآید.

رهبری در جمع نخبگان حوزوی در آذرماه 74 می‌فرمایند: «مسأله‌ی کتاب‌های درسی را باید جدّی گرفت. باید کتاب‌های درسی تغییر کند. بنای بر تغییر هم باید بر صرفه‌جویی در وقت طلبه باشد.  طلبه‌ی ما «مُغنی» میخواند؛ در حالی که همین مطالبی که در «مُغنی» است؛ مقدار لازمِ آن در کتاب کوچک‌تر دیگری وجود دارد که به زبان خیلی خوبی نوشته شده و یک نفر نویسنده‌ی معاصر، آن را نوشته است. چه لزومی دارد که ما حرف «ابن هشام» را بخوانیم؟ این کار، چه خصوصیتی دارد؟....»

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3962

بنابر این بهتر است همین موارد را به صورت ارتقایی و جهشی طی کنید تا علاوه بر جلوگیری از  اتلاف وقت، گرفتار رخوت و سستی نیز نشوید.

7ـ  جامعه همان‌طور که به روحانیونی عالم و مبلّغینی پخته نیازمند است، به طلاب جوان نیز نیاز دارد و پاسخ گویی یک طلبه به این نیاز منافاتی با تحصیل و ممحّض شدنش در درس ندارد. آری یک طلبه پس از چند سال تحصیل ابتدایی در حوزه می‌تواند با نو جوانان و جوانان مرتبط شود، به این شکل که در ایام خاص و تعطیلات، چند ساعتی از شبانه روزش را به جوانان اختصاص دهد ولی پر واضح است که این مهم، نباید وی را از وظیفه‌ی اصلی‌اش دور کند و عرض بنده نیز در مورد این که حتی اگر یک کتاب جنبی هم نخوانید ضرر نکرده‌اید به همین مسأله اشاره دارد که اگر فعالیت‌های جنبی، اعم از فعالیت‌های علمی و یا تبلیغی بخواهد طلبه را نسبت به علوم حوزه که اهمیّت آن بر کسی پوشیده نیست و در شماره‌ی دو به صورت اجمالی به آن اشاره شد باز دارد، باید کنار گذاشته شود و بداند آن‌چه باید به عنوان یک طلبه بر آن تحفّظ کند، صرف درس‌خواندن و مجهّز شدن جهت ارائه‌ی دین به جامعه است.

8ـ طلبه‌‌ای که دغدغه‌ی انقلاب را دارد اگر بخواهد از پایگاه حوزه این دغدغه‌ها را مطرح کند و پاسخ دهد و طلبه‌ ای باشد که دغدغه‌هایش حضور انقلاب اسلامی درجامعه باشد، بدون شک نمی‌تواند از حوزه و حوزوی بریده و ساز مستقل کوک کند. آری، نبایستی جاده‌ای در مقابل خود ترسیم کنید که یا باید در حوزه ماند و بی توجه به انقلاب بود و یا باید سرباز انقلاب بود و بی توجه به دروس حوزوی. آیا برای پیش‌برد اهداف انقلاب باید به کسانی چشم دوخت که تحصیل‌کرده‌ی غرب و علوم غربی هستند یا کسانی که با توجه به نیاز زمان در همین حوزه‌های علمیه منابع اصیل را آموخته‌اند؟ توجه داشته ‌باشید که اگر بتوانید پس از چند سال عالِم عمیق حوزوی و آشنا با مبانی انقلاب شوید، در صورتی که به خاطر نیازهای جزئی تغییر مسیر دهید حتما در قیامت مؤاخذه خواهید شد و در دنیا زندگی با برکتی نخواهید داشت.

9ـ به روشنی مشخص است که وقتی طلبه‌ای به شکلی که عرض شد تحصیل کند و در کنار آن به تهذیب خود نیز توجه نماید قطعا این چنین نیست که در آینده‌‌اش صرفا مسجدی داشته‌باشد و منبری و با عده‌ای که مخاطب اصلی‌اش نیستند مرتبط شود. نمی‌دانم چرا تصور می‌کنید که طلبه‌ای که به جدیّت درحوزه درس خوانده‌باشد و به عنوان عالم حوزوی در تخصصی که با مشورت و بر اساس محورهای چهارگانه‌ی «استعداد»، «ذوق»، «نیاز مخاطب» و «نیاز زمان» کشف کرده‌است و تحصیل خود را پیش برده‌باشد، در آیند‌ه‌اش منحصر به تبلیغ برای پیرمردها و مانند آن‌ها باشد؟ اتفاقا به نظر می‌رسد حوزه‌ی تعلیمی و تبلیغی این طلبه به گستردگی حضور انقلاب اسلامی در عالم وسعت می‌یابد زیرا با انقلاب اسلامی تاریخی شروع شده که جهان به شدت خود را محتاج به رجوع به امر قدسی می‌یابد و در این تاریخ این در حوزه‌های علمیه شیعی نهفته ‌است. موفق باشید

11052

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در آیه قرآن داریم که زنان طیب برای مردان طیب و زنان فاسد برای مردان فاسدند، حال سئوال اینجاست که اولا ما می بینیم که زنانی طیب هستند ولی مردانشان فاسدند این چگونه توجیه می شود و ثانیا اگر مردی که فاسد است برود با زنی ازدواج کند مدام به او شک می کند که حتما او هم فاسد است فلذا زندگی بهم می ریزد این چگونه توجیه می شود؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکته، اقتضای اولیه است ولی ممکن است خداوند به خاطر مصالحی یک زن طیبه را در یک زندگی فاسد قرار دهد همان‌طور که همسر فرعون را در خانه‌ی فرعون قرار داد و یا بالعکس؛ همان طور که می‌فرماید وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِدا ولی می‌بینیم برخی اوقات فرزند فاسدی مثل فرزند حضرت نوح و یا جعفر کذاب را در خانه‌ی نبوت و امامت قرار می‌دهد. به هر حال، این امور به خاطر مصالحی فوق اقتضای اولیه است که خداوند به خاطر امتحان خود شخص و یا حتی جامعه و یا مصالحی دیگر فوق آن اقتضا عمل می‌کند.
8908

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی. سلام. شما طنز «دکتر سلام » رو که مال خبرگزاری دانشجوست را می بینید؟ نقدهاش اثر گذاره و به نظر کار هنری خوبی از جبهه ی انقلاب اسلامیه. نظر شما چیه؟ آیا این نوع نقد که با طنز درآمیخته از نظر اخلاقی مورد تاییده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: بنده قبلاً نیز عرض کردم کار سالم و مفیدی است. موفق باشید
7962
متن پرسش
سلام استاد برای این بظاهر روحانیونی که براحتی اینهمه سرمایه های معنوی کشور و عالَم، نظیر امام و علامه حسن زاده و آیت الله جوادی و ... رو بر سر مسائلی نظیر وحدت وجود (که خودشان هم مطمئنم چیزی از آن نفهمیده اند و حرف چهار تا استاد معلوم الحال که نمیخواهم اسم بیاورم را میزنند) تخطئه میکنند و خطرشان به نظر اینجانب از صد اوباما برای این نظام و دین بیشتره نباید فکری شود؟2.یکی از همین مغز جامدان در مورد فصل معشوقه و صبیان و غیره ی اسفار ملاصدرا که در کتاب او این آدرس بود : جزء2 سفر ثالث اسفار چاپ مصطفوی ص 178 به بعد،که چون به عربی بود بنده خوب نتوانستم موضوع را بفهمم و آن روحانی با آن جمودش میگفت ملاصدرا در این فصل گفته زیر یک لحاف رفتن با نوجوان برای سلوک قبیح نیست! میشود بفرمایید آن فصل اصلا در مورد چیست و این موضوع چیست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- بهترین راه آن است که وحدت وجود در محافل علمی به‌خوبی تبیین شود تا معلوم گردد چقدر در توحید نکته‌های دقیقی در اعتقاد به وحدت وجود نهفته است 2- اولاً: این آقایان بین نظر به شمایل در بستر عشق عفیف را که عرفا مطرح می‌کنند با نظر به اعضاء تحت تأثیر شهوات فرق نمی‌گذارند. ثانیاً: این‌ها استعارات عرفانی که عموماً شاعرانه است را درست درک نمی‌کنند. لذا وقتی حافظ می‌گوید: «رشته‌ی تسبیح اگر بگسست عیب ما مکن.... دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود» و گزارش می‌دهد از حالت سلوکی خود آن‌گاه که تجلیات نور الهی موجب شد که نظم ذکرش به‌هم بخورد را، به ظاهرش تعبیر می‌کنند و تصوراتی مادی از آن در ذهن می‌آورند. عین این تعبیر در فصل عشق در کتاب اسفار هست که تنها کسانی متوجه مقصود این بزرگان می‌شوند که در تمام فضای کتاب اسفار سیر کرده باشند و حالا به این‌جا رسیده باشند . ولی اگر بخواهند یک پاراگراف را در آورند و در معرض دید عموم قرار دهند از فهم مقصود اصلی در حجاب می‌روند. موفق باشید
7398
متن پرسش
باسلام 1.ما می گوییم ملاصدرا آخرش به وحدت شخصی وجود رسید و آنرا پذیرفت پس چرا برای اثبات حرفهای معاد و چیزهای دیگر متوسل به تشکیک وجود می شویم؟ 2. امام خمینی جمله ای دارند که روحانیون نباید تجمل گرا باشند حال بنده طلبه هستم آیا برای خودم مبل خریدن جز تجمل گرایی محسوب می شود یانه؟ 3. بنده طلبه هستم در مورد ازدواج آیا بهتر این نیست که با دختری ازدواج کنیم که خانه دار باشد و کارهای بیرون از خانه از جمله در حوزه درس خواندن یا در دانشگاه درس خواندن را نداشته باشد و در خانه خودش مطالعات علمی داشته باشد چون در صورتی که خانه دار نباشد در مسایل تربیت فرزند و... شاید دچار مشکل شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- تشکیکِ وجود در ابتدای امر به عنوان یک کار آموزشی بسیار کارساز است، مضافاً آن‌که یک نحوه تشکیکِ وجود هم هست که با وحدت شخصی وجود می‌خواند و آن تجلی حق بر اساس عین ثابته‌ی مخلوقات است در تعیّن ثانی که حق برای خودش مطابق عین ثابته‌ی مخلوقات تجلی می‌کند 2- به نظرم همین طور است، چه نیازی است که طلبه مبل داشته باشد 3- امروز شرایط طوری نیست که بتوان این حرف‌ها را به صورت مطلق زد. گاهی حضور زنان در اجتماعی بسیار لازم است ولی به شرطی که اصل را بر حفظ نظام توحیدی خانه قرار دهند. موفق باشید
7372

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم آیا منظور از انتخاب پدر و مادر توسط ما قبل از انعقاد نطفه(مطابق روایات طینت) این است که امکان ذاتی ما براساس پدر و مادر فعلیمان تحقق می یافته و این معنی انتخاب ماست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم همین طور است. موفق باشید
6971
متن پرسش
سلام علیکم . استاد بزرگان اهل کرامت با بزرگان اهل توحید در مبانی عملی و نظری چه تفاوتی دارند ؟ میدانم در کتابهای شما هست ولی دقیقا نمیدانم در کدام کتاب است . میشود توضیح کاملی بدهید . با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «جایگاه و مقام واسطه‌ی فیض» در پاورقی مفصلی عرایضی داشته‌ام مبنی بر این‌که اهل توحید تمام ابعاد خود را نفی می‌کنند تا حق ظهور کند، ولی اهل کرامت قوای نفس خود را رشد می‌دهند. به پاورقی کتاب جایگاه و معنى واسطه فیض، ص: 317 و پاورقی ص: 321 رجوع فرمائید. موفق باشید
6764
متن پرسش
با سلام. 1. این که می فرمایید ائمه واسط فیضند، این واسطه فیض بودن قبل از تولدشان و از زمان حضرت آدم(ع) چه فرقی با بعد از تولدشان دارند؟ 2. کیفیت واسطه فیض بودن پیامبر(ص) یا امام حسین(ع) با کیفیت واسطه فیض بودن امام جواد(ع) فرقی داشته؟ اگر می فرمایید همه از یک نور واحدند، پس این تکثر برای چیست؟ و اینکه قبل از تولد ائمه و پیامبر اکرم(ص) کدامیک از انوار ایشان برای بشریت واسط فیض بودند؟ 3. آیا حضرت فاطمه(س) نیز واسطه فیض بودند؟ 4. آیا حضرت ابراهیم(ع) که مقام امامت هم داشته نیز واسطه فیض بودند؟ ممنون از شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ائمه«علیهم‌السلام» در مقام نوری‌شان یک حقیقت‌اند که آن نور در هر زمان در یکی از آن عزیزان ظهور دارد و بدین لحاظ هرکدام آن‌ها در زمان خودشان واسطه‌ی فیض هستند که بحث آن همراه با روایات مربوطه در کتاب «امام و مقام تعلیم ملائکه» شد. و از آن‌جایی که زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها‌« نیز وجهی از آن نورند، واسطه‌ی فیض می‌باشند در آن حدّ که از جهتی حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» حقایقی را می‌گفتند و علی«علیه‌السلام» می‌نوشتند. سایر پیامبران به تبع چهارده معصوم واسطه‌ی فیض‌اند. البته موضوع امامت ائمه ظهور اجرائی آن مقام است .موفق باشید
5455

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام وخداقوت 1.درمورد فهم مثنوی گفتید عرفان نظری می خواستم اگر میشود کتابی معرفی کن ؟ 2.جزوه ای فکرکنم درمورد عرفان نظری نوشتیدوولی من پیدانکردم درسایت اگرمیشودبه ایمیل بفرستید. 3.درمورد انجمن حجتیه کتبی معرفی کنید؟ 4.آیا اطلاعی از موسسه یا گروهی دارید که کتب شمارا به وسیله شاگردانتون تدریس بکنند درتهران؟ ممنون وتشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- اگر سیر مطالعاتی که بر روی سایت هست را دنبال کنید ارام‌آرام به فهم جزوه‌ی عرفان نظری همراه با سی‌دی شرح آن موفق می‌شوید 3- سایت‌های زیادی در مورد انجمن حجتیه سخن گفته‌اند به آن‌ها رجوع فرمایید. در ضمن کتاب حزب قاعدین هم مطالب خوبی در مورد انجمن حجتیه دارد 4- با گروه فرهنگی المیزان تماس بگیرید. موفق باشید
4353
متن پرسش
باسلام خدمت استاد عزیز میخواستم بدانم ایا هدف از خلقت هستی(حیوانات وکوه وجنگل واسمان و زمین و....) برای کمک کردن انسان برای رسیدن به مقصد(تعالی انسان) است ؟ چگونه میخواهم از زبان خودتان بشنوم باتشکر از شما استاد گرامی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق از آن جهت که عین خوبی و کمال است جز به خوبی نظر ندارد و لذا در مسیر نظر به خود خواست که خود را در آینه‌ی اسماء حسنایش بنگرد و آدم را خلق کرد تا آینه‌ی نمایش اسماء حسنایش را خلق کرده باشد تا خود را در اینه آدم ببیند. از طرفی این آینه اگر بخواهد در عالمِ عین ظهور کند و اسماء الهی را بنمایاند باید شرایط ظهور آن‌که همان عالم ماده و عالم شهود است فراهم گردد و از این جهت این عالم با تمام لوازمش خلق شد تا بستر ظهور کمالات انسان گردد که باید کمالات خلیفة اللهی پروردگارش را بنمایاند. از این جهت حضرت حق به پیامبرش فرمود: «لولاک لما خلقتُ الأفلاک» اگر بنا نبود که تو باشی هرگز افلاک و هرآنچه در عالم است را خلق نمی‌کردم. موفق باشید
3827
متن پرسش
باسلام به محضر استاد طاهرزاده عزیز ودوست داشتنی استاد شاید بنده بسیاربسیارکوچک ترازآن باشم که بخواهم محضرتون پیشنهادی را مطرح کنم ولی با توجه به شناحت نسبی که به آثارشما دارم وبا توجه به اینکه شماخوب نیازهای جامعه رو تشخیص میدهید ومباحثی رو که مطرح میفرمائید حکایت ازهمین مسئله هاست خواستم به عنوان کسی که خیلی خیلی شمارو دوست داره وشدیدا بهتون علاقه مند هست پیشنهاد بدهم که با توجه به نیازجامعه بحثی را تحت عنوان ازولایت نبی تا ولایت فقیه مطرح فرمائید وانشالله با توجه به صلاحدید خود حضرت عالی به صورت کتاب ویا جزوه که قطعا کتاب بهتر است منتشر فرمائید تا ما دوستاران شما بتوانیم بهتر وبیشتر ازمباحث شما درزمینه ولایت فقیه وریشه های تاریخی ولایت الهی استفاده کنیم البته شاید هم قبلا این ایده مطرح شده باشه ونظر این حقیر تازه نباشه به هرحال هرکسی هم که مطرح کرده یا اصلا خود شما به این موضوع رسیده باشید که چنین چیزی نیازجامعه هست بازهم جای شکر باقی است بازهم جسارت حقیر را بپذیرید که به شما پیشنهاداتی را مطرح میکند التماس دعا امید وارم درراه دفاع ازمبانی دینی جوانان ونوجوانان وعلاقه مندان به دینداری موفق وموید باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یک سلسله بحث‌ تحت عنوان «از ولایت نبی تا ولایت فقیه» داریم که به صورت سی‌دی در آمده، در ضمن کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که در دست چاپ است علاوه بر بحث نبوت و امامت به بحث ولایت فقیه نیز پرداخته. موفق باشید
3305
متن پرسش
سلام استاد از پرسش و پاسخ سایت متوجه شدم که عازم مشهد هستید میتونم بپرسم چه تاریخی؟ اخه من از تهران آثار شما رو پیگیری میکنم و توفیق دیدار حضوری شما رو ندارم شاید بتونم توفیق پیدا کنم شما رو تو مشهد ببینم. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: به لطف الهی عازم کربلا بودم و پس از دعاگویی به شما و دوستان برگشتم. موفق باشید
1712
متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام علیکم ی،در مورد مصیبت هایی که مولایمان امام حسین (ع) وارد شده مثل مصیبت حضرت عباس برای ایشان اشک میریزم،آیا این اشک سطحیست؟جهت بالاتر این اشک چیست؟موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام از آن جهت که تعلق جان شما به امام حسین«علیه‌السلام» است و بر آن مبنا بر تنهایی آن حضرت اشک می‌ریزید ، به اشک خود جهت خوبی داده‌اید. موفق باشید
247

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام و خسته نباشید در خصوص ترتیب مطالعه آثار شما سوالاتی داشتم. ابتدا اجازه بدهید بگویم که من تقریبا با کتاب جوان و انتخاب بزرگ شما شروع کردم، بعد جزوه ی ضرورت و نحوه مطالعه را مطالعه کردم و از آن بسیار استفاده بردم، با توجه به تأکید شما در آن جزوه، به معرفت النفس پرداختم و اکنون در نکته ی ششم کتاب 10 نکته از معرفت النفس همراه با شرح آن هستم. در ضمن کتاب گزینش تکنولوژی از دریچه بینش توحیدی را نیز هم زمان با معرفت النفس آغاز کرده و به تازگی نیز آن را به اتمام رسانده ام. حال برای ادامه ی راه سوالاتی دارم: الف) کمی سردرگم هستم، چرا که نمی دانم بعد از معرفت النفس، از بین کتب «عالم انسان دینی»، «چگونگی فعلیت یافتن باور های دینی همراه با شرح»، «آشتی با خدا همراه با شرح»، «علل تزلزل تمدن غرب» و «زن آن گونه که باید باشد»، کدام یک را باید انتخاب کنم؟ ب) آیا می توانم هیچ کدام از این کتب را هم زمان با معرف النفس مطالعه و کار کنم؟ اگر بله کدام یک را؟ و درحالت کلی آیا شما موازی کار کردن را توصیه می کنید؟ ج) آیا این اهمیت دارد که ابتدا به مباحث معرفتی و خود سازی بپردازیم و سپس به مباحث غرب شناسی، تا چه اندازه؟ د) من به تازگی علاقه ی خاصی به گوش دادن به خطبه های ضبط شده ی نماز جمعه ی آیت الله جوادی آملی کرده ام، آیا شما توصیه می کنید که به طور موازی در کنار سیر مطالعاتی آثار شما از آن ها نیز بهره ببرم؟ ه) از نظر شما کدام یک از کتبی که در بالا نام آن ها را بردم و به طور کلی کدام دسته از آثار شما، نیاز به تفکر و تأمل و مباحثه ی بیشتری در هنگام مطالعه دارد و کدام یک نیاز چندانی به درنگ و مباحثه با دوستان ندارد؟ و) و در آخر برای مطالعه ی آثار شما، رعایت ترتیبی که در سیر مطالعاتی پیشنهادی در سایت قرار داده شده، تا چه حد الزامی است؟ منظور بنده آن است که آیا می توان برخی مباحث را با توجه به علاقه و نیاز زودتر مطالعه کرد؟ با تشکر از تلاش و حسن توجهتان، لطفا اگر صلاح می دانید سوالات را یک یک و به ترتیب پاسخ دهید. پیروز و سربلند باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: بعضی از کتاب‌ها برای تدریس تنظیم شده و بعضی از آن‌ها سخنرانی بوده است که از نوار پیاده شده و روی آن کار شده. در مورد کتاب‌های نوع اول بهتر است ترتیب آن رعایت شود. مثلاً پس از بحث ده نکته در معرفت نفس، برهان صدیقین با سی‌دی‌های مربوط به آن خوانده شود و سپس بحث‌های معاد دنبال شود و پس از آن مباحث «چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی» و پس از آن کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود». در کنار این سیر، بعضی کتاب‌ها کمک کننده‌اند، مثل کتاب «عالَم انسان دینی» که در کنار بحث «چگونگی فعلیت‌یافتن باورها» کمک‌کننده است، و یا کتاب «آشتی با خدا» قبل یا کنار مباحث «ده نکته»، کمک‌کننده است. اما مباحث تفسیر یا کتاب «زن، آن‌گونه که باید باشد» و یا «فرزندم این‌چنین باید بود»، کتاب‌هایی است که به عنوان تذکر در کنار سیر اصلی إن‌شاءالله قابل استفاده خواهد بود. در کنار بحث معاد می‌توانید مباحث غرب‌شناسی را شروع بفرمایید. از هر زمان که احساس کردید می‌توانید با سخنرانی‌ها و آثار آیت‌الله‌جوادی«حفظه‌الله» مرتبط شوید، فرصت را غنیمت شمارید و این کار را بکنید. سیر مطالعاتی یک پیشنهاد است. همان‌طور که می‌فرمایید اگر واقعاً یک بحث را به جهت علاقه و آمادگی می‌توانید خارج از سیر مطالعه دنبال کنید، علاقه‌ی خود را سرکوب نکنید. موفق باشید
16841

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: اینکه می فرمایند ارواح مومنین پس از مرگ به وادی السلام می روند یعنی چه؟ یعنی روح پس از مرگ در یک مکان مادی قرار می گیرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظور آن باشد که نظرشان متوجه آن مکان می‌گردد. موفق باشید

12612
متن پرسش
با سلام خدمت استاد ارجمند: آیا حضرتعالی قایل به عقب گرد و انحطاط در مسیر تاریخ هستید؟ اگر قایل هستید این موضوع با مبانی فلسفی ما که جهان را رو به جلو و تکامل می داند چگونه قابل جمع است؟ و اگر قایل نیستید دوره هایی را که بشریت به ظلم و فساد عمومی مبتلا می شود را چگونه در فرایند رو به جلوی تاریخ توجیه می کنید؟ آیا می شود تفسیری غیر از انحطاط و عقب گرد برای دوره های هبوط در تاریخ ارایه داد؟ ضمنا اگر منابعی برای مطالعه ی بیشتر به ذهن شریفتان می آید معرفی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: غرب با خطی‌دانستنِ تاریخ می‌خواهد بگوید تاریخ به این معنا همواره در حال تکامل است که امروز به تمدن غربی رسیده است و تمدن غربی کامل‌ترین تمدن است. مرحوم شهید مطهری در «فلسفه‌ی تاریخ» چنین برداشتی را مردود می‌شمارند زیرا در این‌جا تکامل انسان‌ها را به‌جای تکامل تاریخ قرار دادند و می‌خواهند بگویند انسانِ غربی کامل‌ترین انسان است. در حالی‌که به گفته‌ی مرحوم شهید مطهری، اولین انسان در تاریخ یعنی حضرت آدم«علیه‌السلام» پیامبر بوده است و مسلّم امروز ما با کامل‌ترین انسان‌ها روبه‌رو نیستیم. آری! به یک معنا تاریخ رو به تکامل است از آن‌جهت که مسیر هدایت انسان‌ها از طریق انبیاء رو به تکامل بوده است و می‌توان گفت ظرفیت تعالی همه‌جانبه روز به روز بیشتر فراهم شده است، ولی این ربطی به تک‌تک انسان‌ها ندارد. موفق باشید

11780
متن پرسش
سلام استاد: 1- معیار تشخیص توهم از واقعیت چیست؟ 2- شخصی که توهم بینایی دارد چگونه و با چه معیاری توهمش را از واقعیت تشخیص دهد؟ 3- آیا می توان گفت چیزی که شخص می بیند ولی دیگران نمی بینند دلیل بر توهم شخص است؟ چون برخی از انسانها با ریاضت و ... چیزهای واقعی می بینند که دیگران نمی بینند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک برای ما شریعت الهی و سیره‌ی اولیاء معصوم«علیهم‌السلام» است و اشاراتی که آن‌ها دارند، اگر ما ماوراء نگاه مردم متوجه اموری شدیم که در اشارات سخنان معصومین مطرح است توهّم به حساب نمی‌آید. موفق باشید

11212

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و ادب حضور استاد بزرگوار: بنده مدتهاست که کتابهای شما را مطالعه می کنم و از سخنرانی های شما استفاده می کنم و هر جا جلسه ای در این رابطه باشد اگر توفیق الهی شامل حالم شود شرکت می کنم. اما مشکلی که دارم این است که مطالب کتابها را خیلی زود فراموش می کنم هرچند در لحظه گوش دادن یا خواندن می فهمم و احساس می کنم به جانم می نشیند اما زود فراموش می کنم. البته خیلی تغییر خاصی در خودم حس نمی کنم. آدم عجولی نیستم اما همیشه احساس می کنم خیلی وقتم کم است اما نمی دانم چه کار باید بکنم. لطفا مرا راهنمایی کنید. اگر ذکری هست در این رابطه بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: الحمداللّه که مطالب کتاب‌ها را فراموش می‌کنید. مگر کتاب درسی است که می‌خواهید یاد بگیرید و امتحان بدهید؟ کتاب تذکر است تا آرام‌آرام تصمیم‌های بلندی بگیرید. دلواپس نباشید، إن‌شاءاللّه خدا کمک می‌کند. موفق باشید
10321

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد از روز اول محرم تا اربعین می خواهم چله بگیرم. اولا آیا این کار خوب است؟ ثانیا چکار بکنم در این چله؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر آمادگی‌های معرفتی و روحی باشد، چله‌گرفتن بسیار کمک می‌کند به‌خصوص که زیر نظر استادی باشد که عالِمِ مرشد باشند، ولی فراموش نکنید این مدتی را که انتخاب کرده‌اید با کراهت روزه‌ی روز عاشورا روبه‌رو می‌شوید. موفق باشید
9862
متن پرسش
سلام علیکم: استاد ببخشید این چند وقته سوالات زیادی در خصوص حرکت جوهری پرسیدم. بنده کتاب را می خوانم صوت ها را هم گوش می کنم و آنها را روی برگه پیاده می کنم. در آن کنار خودم استدلال هایی هم می کنم و گاهی هم سوالاتی پیش می آید. خلاصه از اینکه زیاد مزاحم شما می شوم عذر خواهم. آخر اطرافمان استاد فلسفه نیست. تازه اگر هم پیدا شود با مبانی و روش تدریس شما آشنا نیست. تازه بر ما هم خرده می گیرند آقا فلسفه را بدون منطق نمی فهمید و... از همین حیث بنده مزاحم شما می شوم. استاد شما می فرمایید: نفس دارای تجرد نسبی است و یک نحوه تعلق به بدن دارد، در نتیجه حکم بدن - به عنوان یک موجود مادی - در نفس سرایت می‌کند. خب برداشت من از رابطه ی نفس با بدن این گونه است: نفس داخل بدن است نه مثل داخل شدن چیزی در چیزی و خارج از بدن است نه مثل خارج شدن چیزی از چیزی. و از طرف دیگر هم که نفس نسبت به بدن حالت انضمامی دارد. حال بنده می خواهم در جزوه خودم همین جمله ی شما که فرمودید: نفس دارای تجرد نسبی است و یک نحوه تعلق به بدن دارد را شرح بدهم ولی تصور و تصدیق اش برایم سخت است. مگر نفس مجرد نیست؟ پس چطور می توان آن را نسبت به چیزی سنجید؟ خلاصه بنده از دیروز در همین یک جمله مانده ام و نمی توانم جمله را برای خودم باز کنم. و سوال دوم استاد اینکه می فرمایید ترجمه و تنقیح، معنی کلمه تنقیح چیست؟ با تشکر. خدا عمرتان دهد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که ما نفس خود را طوری احساس می‌کنیم که گذشته و آینده را در خود دارد که بحثی نیست. پس از این جهت نفس ما مجرد است و در این هم که احساس می‌کنیم در عین آن‌که این جوان 20 ساله‌ی امروزی همان کودک 15 سال پیش است و در عین حال تغییراتی در درون خود از نظر علم و حیات کرده است هم بحثی نیست. پس ما در نفس خود با دو بُعد روبه‌روییم؛ یکی تجرد و یکی تغییر، و از آن‌جایی که ماده عین حرکت است و هر تغییری مربوط به عین حرکت است – که در جزوه‌ی اخیر روی این بحث شده – پس باید حرکتِ نفس مربوط به تعلق نسبی آن به ماده باشد و از این جهت اتحاد نفس و بدن انضمامی است که نه نفس عین بدن است و نه جدا از بدن، بلکه اتحادی با بدن دارد که آن اتحاد آن را عین بدن نمی‌کند. موفق باشید
3848
متن پرسش
سلام استاد باتوجه به آیه ی 82 سوره اسراء ( و ننزل من القرآن ما هو شفاء ...) وآیه 57 سوره یونس (...قدجائتکم موعظه من ربکم وشفاء لما فی الصدور...) و 44 سور فصلت (... قل هو للذین آمنوا هدی وشفاء...) چرا قرآن شفا ست نه دوا ؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شفاء در این‌جا یعنی وسیله‌ی تشفی قلب و راحت‌کردن سینه‌ها از تنگی و تنگ‌نظری. موفق باشید
نمایش چاپی