بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
16318
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: ببخشید سوالات ناقص اومدند: 1. در رابطه با نحوه و کیفیت قرآن خواندن در ماه رمضان چه توصیه ای دارید تا حداکثر استفاده را بتوان کرد؟ 2. به نظر جنابعالی با کدام سوره شروع کنیم و از چه تفسیری استفاده شود به چه کیفیتی؟ آیا خود را ملزم به خواندن یک جز در هر روز کنیم یا یک سوره را برای کل ماه در نظر داشته باشیم و روی آن کار شود و به تفاسیر آن رجوع گردد؟ زیرا متاسفانه آنطور که شایسته است افراد از قرآن بهره نمی برند و در ماه رمضان به یک قرائت صرف یا نهایتا به قرائت همراه ترجمه تحت الفظی آن بسنده می کنند. 3. شاید این برداشت شود که چون خواندن هر آیه از قرآن ثواب عظیم دارد باید روی کمیت قرآن کار کرد و توجه به کیفیت قرآن با اندازه کمیت ثواب و رفع حجب ندارد. لطفا این مسئله را نیز کمی شرح دهید؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکر آیت اللّه جوادی تذکر خوبی است که می‌فرمایند در ماه رمضان هر روز یک جزء قرآن را حتی با حداقل توجه بخوانید تا ثواب ختم قرآن در ماه مبارک رمضان نصیب شما بشود. در ضمن اگر فرصت داشتید یک سوره را جهت تدبّر در آیات قرآن انتخاب کنید و بر روی آن با عمق بیشتری کار کنید. موفق باشید 

13523
متن پرسش
سلام استاد: سوالی داشتم: استاد چرا خداوند بندگی خودش رو معیار و ملاک رستگاری قرار داده؟ چرا خداوند اینقدر تسبیح و ستایشش رو دوست داره؟ چرا با این که خداوند شیطان رو به خاطر غرورش از بهشت بیرون انداخت، اما خودش اینقدر مغروره و دوست داره همه براش سجده کنند؟ چرا خداوند هی دوست داره تسبیح بشه و کسانی رو که تسبیحش نمی کنند به طرز فلاکت باری نابود میکنه و در آخرت هم چیزی بهشون نمیده؟ چرا خداوند راه دیگه ای برا رستگاری قرار نداده و همه رستگاری در اطاعت محض و سجده و رکوع از خودش خلاصه میشه؟ چرا خدا اینقدر مغروره؟ سوالم اینه که چرا خدا جهان هستی را طوری تعبیه و خلق کرده که همه تسبیحگوی او باشند! خدا میتونست دستور بده بدون اینکه بخواد کسی براش به سجده بیفته!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گویا در تصور جنابعالی خداوند یک شخص است. در حالی‌که آموزه‌های توحیدی به شما می‌آموزند که حضرت حق یک حقیقت است، حقیقتی که منشاء همه‌ی کمالات و زیبایی‌ها است و لذا هرکس بخواهد به آن حقایق عالیه نزدیک و منوّر شود باید حجاب بین خود و انوار اسماء الهی را برطرف نماید و قصه‌ی تسبیح و تنزیه حضرت حق به همین معنا است که در منظر خود، محدودیت های موجودات محدود را به خدا نسبت ندهیم تا تجلیّات حضرت رب‌العالمین بر قلب ما تجلی کند و در رکوع خود، خودیت خود را می‌شکنیم تا جمال دوست رخ بنمایاند. به همین جهت جناب حافظ می‌فرماید: «میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست / تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز». موفق باشید

11286

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بنده خیلی به دنبال یک استاد اخلاق خوب در تهران هستم، در این زمینه خواستار نظر شما هستم. باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه بنده اطلاعی ندارم. البته مباحث استاد پناهیان مطالب ارزشمندی را در اختیار شما می‌گذارد. موفق باشید
9782

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: اگر می شود جزوه جدید حرکت جوهری را رو سایت بگذارید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اقدام می‌شود. موفق باشید
9388
متن پرسش
سلام علیکم استاد: به نظر بنده به هر دو نظریه وحدت تشکیکی وجود و وحدت وجود با تشکیک در تجلی اشکالات اساسی وارد است. اگر معلول مرتبه پایین یک حقیقت واحد اما مشکک است، آیا این حقیقت مشکک به علت همین تشکیک محدود نمی شود؟ چون وجود دارای تشکیک از یک طرف به وجود مطلق (خدا) و از طرف دیگر به وجود مقید و محدود (نازل ترین مخلوقات) ختم می شود. اما از آن جا که مخلوقات محدود و مقید هستند پس وجود نیز به همین اعتبار محدود و مقید می شود و اطلاق مرتبه عالی را نیز مخدوش میکند. هر چه فکر میکنم نظریه تشکیک در وجود تصوری به غایت سست و بچه گانه است! اما در وحدت شخصی وجود نیز که مخلوقات به مثابه تجلی و ظل وجود مطلق در نظر گرفته می شوند همین اشکال وارد است. اشکال این است که آیا وجود مطلق در تجلیات خود حاضر است یا نه؟ اگر نباشد که نقص است و اگر باشد هم نقص است چون تجلیات محدود و مقید هستند پس وجود مطلق با حضور یا حتی ظهور در تجلیات به مرتبه محدود می رسد و مقید می شود. این که با حضور محدود می شود مشخص است. اما با ظهور نیز محدود می شود چون خود ظهور وجود دارد و اگر وجود ظهور غیر از وجود ذات است آن گاه ذات دو تا می شود و بساطت وجود هم مخدوش می شود چون بین ظهور و ذات تباین ایجاد می شود. اشکال دیگر این است که در قاعده بسیط الحقیقه کل اشیاء و لیس بشیء منها که جزء نظریه وحدت وجود است هم باز نقص برای وجود پیش می آید. چون میدانیم که اشیاء دارای نقص هستند. یعنی کمالاتی را ندارند، حالا اگر بگوییم وجود بسیط حقیقی کمالات اشیاء را دارد، نتیجه این می شود که کمالاتی که اشیاء ندارند را ندارد و این نقص است. نتیجه این که قائل شدن به هر نقص و محدودیتی برای موجودات مقید، وجود مطلق را نیز محدود میکند. و تجلی نامیدن مخلوقات نیز مشکلی را حل نمیکند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم همه‌ی این موجودات وجودشان را از حضرت حق گرفته‌اند و لذا حضرت حق عین وجود است وگرنه باید حضرت حق هم وجودش را از آن چیزی که عین وجود است بگیرد. حال وقتی همه‌ی موجودات وجودشان را از حق گرفته باشند و عین وجود نباشند، این موضوع پیش می‌آید که وجود مخلوقات ، نازله‌ی وجود حق‌اند و چون بعضی مخلوقات در مرتبه‌ی برتری نسبت به بعضی دیگر هستند – مثل فرشتگان که نسبت به عالم ماده در مرتبه‌ی دیگری می‌باشند – پس باید وجود، شدت و ضعف داشته باشد. اگر این نکته خوب فهمیده شود مشکلات فوق پیش نمی‌آید. بنده در شرح کتاب «از برهان تا عرفان» عرایضی برای رفع این اشکالات داشته‌ام. می توانید به سی‌دی مربوطه رجوع فرمایید. موفق باشید
7595
متن پرسش
با عرض سلام سوال حقیر پیرامون احادیثی است که به برتری برخی معصومین ع بر دیگران می پردازد؛ اگر کلنا نور الواحد و اگر اولنا محمد اوسطنا محمد و اخرنا محمد و....بشود نتیجه گرفت نور معصومین ع واحد است که می شود آیا درباره احادیثی که حضرت علی ع را از دیگر ائمه برتر می دانند باید چه گفت؟ اگر این برتری به روح ایشان و میزان اتصال روح ایشان به نور واحد است که داریم در زیارت جامعه که ارواح و طینت هم علاوه بر نورشان واحد است(اگر گفته شود اینجا منظور اصل روح ایشان است که این سخنی واضح است و همراهی با نور در آن کمی جای تامل دارد)؛ و اصلا در آن عالم که به مجردات نظر کنیم و نور واحد مد نظر باشد و قاعدتا نور واحد هیچ تفاوتی ندارد و تعدد در مجردات به شدت وجودی آن هاست، پس تمایز معصومین ع به چه چیزی می شوذ؟ به نظرم چون ایشان به اسم اعظم و مقام تعین اول و این ها رسیدند نمی توان گفت که رجوعشان به اسامی الهی هم شدت و ضعف داشته است. پس این احادیثی که ائمه ع را در قیامت و بهشت ها توصیف می نمایند به چه چیز اشاره دارند؟ نور واحد در قیامت چگونه حسین ع است در حالی که حسن ع هم است؟ دیگر اینکه آیا احادیثی مبنی بر افزوده شدن علم ائمه ع در شب جمعه ناظر به این است که ایشان تا ابد علمشان افزوده می شود و این فاصله آیا بین روح و حقیقت نوری ایشان است؟ و آیا حقیقت نوری مصداق انسانی(روحی) در عوالم دیگر که از حضرت محمد ص عالم ما اتصال بیشتری داشته باشد دارد(مثلا بگوییم تا به حال بی نهایت معصوم ع در عوالم قبل و بعد از عالم ما بوده اند و شاید با رجوعشان به نور واحد همه باقی به آن نور و به مقام ابدی خویش ساکن شده اند)؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: حقیقت ائمه«علیهم‌السلام» نور واحد است ولی ظهور آن حقیقت در آن‌ها به جهت شرایطی که داشته‌اند متفاوت است و افضلیت علی«علیه‌السلام» با توجه به ظهور کامل‌تر آن نور واحد می‌باشد. در مورد اضافه‌شدن علم ائمه«علیهم‌السلام»، این مربوط به نفس ناطقه‌ی آن‌ها است مثل آن‌که نماز می‌خواندند. موفق باشید
5568
متن پرسش
سلام استاد رشته علوم انسانی هستم به نظر شما اگربه جای حقیربودبد ونمیتوانستید به حوزه بروید(خانواده دوست ندارند)وباتوجه به وضعیت بد دانشگاه چه محیطی چه دروسی که ماهیت مادی وغیرتوحیدی دارد وباتوجه به تحول علوم انسانی وتمدن ساری ونقش افسران جوان جنگ نرم دادند امام مان دادندچکارباید کرد در این وادی وچه رشته ای را باید انتخاب کرد وخواند وباچه رویکردی باید گرفتارآن هانشویم؟ لطفا جواب کلی ندهید وسوال برای دونفراست 1.برای کسی که میخواهدتازه وارد کارشناسی میشود(مجبور به یکی ازرشته هاست) 2.کسی که برای ارشد دوسال دیگر میخواهد آماده شود وحتی حاضر است رشته ی خود را تغییردهد که فقه وحقوق است وفکرمبکند که مهم ترارآن وظیفه ای دیگر دارددرعلوم اجتماعی وفلسفه و...که کاری روی زمین مانده امانی دانید. گفتم درد دلم را به شما گفته باشم که دانشگاه خوندید ودرسته که علوم انسانی نخواندیدوحس میکنم عمرم بیهوده با این رشته های وسیستم دانشگاهی دارد میرود. باتشکرازشما.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال ما باید برای فهم و تبیین تفکر دینی از فلسفه و عرفان اسلامی از یک طرف و فلسفه‌ی غرب و آثار سوبژکتیویته‌ی آن غفلت نکنیم، هرچه در این مورد جدّی‌تر وارد شوید رسالت تاریخی خود را بهتر انجام خواهید داد. کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌تواند برایتان راه‌گشا باشد. موفق باشید
3498

دل‌زنده‌بازدید:

متن پرسش
عرض سلام و وقت به خیر و تبریک ایام بارها برایم پیش آمده که در برهه ای (خصوصا بعد از انجام گناه و توبه) یک ذکر خاص یا یک آیه خاص یا یک روایت خاص، یا حتی یک بیت شعر عرفانی، برایم خیلی دلنشین و موثر می شود. به گونه ای که همواره آن را تکرار می کنم و با تکرار کردن آن نزدیک شدن به خدا و منتقل شدن به عالم معنی را احساس می کنم. اما متاسفانه بعد از مدتی مثلا یک ماه یا کمتر، دیگر آن طراوت و دلنشینی را برایم ندارد و لذا کمتر متوجه و متذکر خدا می شوم و متاسفانه به گناه می افتم. و این چرخه مدتی است برایم تکرار شده. مشکل چیست؟ آیا این تکراری و عادی شدن یک آیه یا یک معرفت یا مثلا دعای کمیل، امری عادی و طبیعی است و باید سالک الی الله برای سلوک هر برهه ای متوجه ذکر و حقیقت جدیدی بشود و با آن انس بگیرد؟ و یا اینکه مشکلی در من وجود دارد که این گونه می شود. لطفا مرا راهنمایی کنید. متشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آری این طبیعی است ولی هر اندازه دل را زنده نگه دارید آن اذکار به صورتی زنده سراغ شما می‌آید و هراندازه از گناه فاصله بگیرید و به معارف الهی مشغول شوید دل‌زنده‌تر می‌شود. موفق باشید
3227
متن پرسش
با سلام در برخی علوم مثل ترمودینامیک یا فیزیک کوانتومی مباحث مطرح می شود که غرابت نزدیکی به مبانی دینی دارد. مثلا چندی پیش فایلی را دیدم که ارتباط مباحثی چون وجود جهان های چهاربعدی و بعد چهارم و گذشت زمان را در آن با ایات قران تشریح کرده بود و نتیجه گرفته بود که برخی از این مباحث با ایات قران کاملا همخوانی دارد. کتابهایی نیز در رابطه با علم و دین منتشر شده که از جمله آن به کتاب اندیشه های کوانتومی مولانی نوشته آقای محسن فرشاد می توان اشاره کرد. برای بنده که تحصیلات در علوم مهندسی است این مطالب بسیار جذاب و حتی راهگشاست و حتی احساس می کنم در بینش اینجانب تاثیر عمیقی دارد و حتی با اینکه یک فردی مذهبی هستم برایم از خیلی از مباحث صرفا مذهبی ملموس تر است.. حال می خواستم نظر جنابعالی در مورد اینگونه مباحث را جویا شوم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: با این‌که تمام عالم آیات الهی است ، اگر انسان فطرت خود را سالم نگه داشته باشد از هریک از آیات الهی به حقیقت منتقل می‌شود ولی باید فراموش نکرد که نباید تنها از آینه‌ی محدود جهان محسوس به عالَم قدس و ملکوت نگریست. موفق باشید
3205
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی استاد عزیز ! چند وقتی است که با توجه به تعالیمی که در کتاب های شماست در دانشگاه مشغول فعالیت هستم و نشریه میدهم همچنین در بحث های دانشجویی و مناظرات این ها را مطرح میکنم . اما نمی دانم چرا حرف هایم همانند سکه اصحاب کهف اصلا فهم نمی شود . نقش نقص و ضعف بیان من و فهم ناقصم از معارفی که شما واسطه اش بودید را نمی توان نادیده گرفت ولی نمیدانم چرا این حس به سراغم آمده که این بحث ها را نمی شود با نشریه و مناظره شروع کرد ؟ شنیدم که در اصفهان جلسه دارید . چند دوست در اضفهان دارم . با آنها که صحبت کردم گفتند استاد طاهرزاده در جلسه ای گفته که نشریه به درد نشر معارف نمی خورد . از طرفی میگویند شما هیچ وقت مناظره نکردید . سوال بعدی من این است که اگر از مناظره و نشریه ، حق ظهور تجلی نکند چه فایده ای دارند ؟ آیا حداقل نمی توانند نقش مذکر و تذکر دهنده مخاطب باشند ؟ چون میدانیم که تلویزیون هم به خاطر تصویری بودنش قادر به نشر معارف نیست ولی خب با همین تلویزیون « روایت فتح » آوینی و سریال امام علی و همچنین اخیرا مستند بسیار تاثیر گذار « آخرین روزهای زمستان-حسن باقری » ساخته شده که تذکر خوبی به مخاطب می دهند . در ادامه سوال باید بگویم که حرف های شما دوستانم در اصفهان را به این نتیجه رسانده که نشریه ندهند و به من هم همین توصیه را کردند آیا این کار و این نتیجه از صحبت های شما درست است ؟ میخواستم از خود شما بپرسم . این سوال را در مورد مناظرات دانشجویی هم پاسخ دهید . موفق باشید استاد عزیز . و من الله توفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: درست است که هر فکری برای ارائه‌ زبان مخصوصی نیاز دارد و روزنامه‌ و نشریه و تلویزیون ظرفیت ظهور هر فکری را ندارند ولی باید تا آن‌جا که ممکن است با توجه به آن امر، تلاش خود را بکنیم و اگر بتوانیم مثل شهید آوینی روح آینه‌ی جادو را در اختیار بگیریم به همین جهت باید مثل شهید آوینی در روایت فتح در کنار تصور از جملات آسمانی استفاده کرد. چیزی که روح تلویزیون آن را روضه‌خوانی می‌داند و معتقد است باید تصویر پیام را برساند در حالی‌که تصویر ظرفیت هر پیامی را در خود ندارد. در هر حال «گرچه بهشت‌اش نه به کوشش دهند..... آن‌قدر ای دل که توانی بکوش». موفق باشید
2857
متن پرسش
با سلام در کلاس اندیشه اسلامی استاد فرمودند هیچ برهان کاملی برای اثبات خدا وجود نداردو تمامی برهان ها دارای نقص هستند و دانشجویان را ارجاع دادند به کتاب فلسفه علم اقای جان حوک .می خواستم نظر جنابعالی را در این ارتباط بدانم و اگر کتابی در نظر دارید برای جواب به این شبهه معرفی نمایید(البته ایشون معتقد هستند که خدا وجود دارد ولی برهان کاملی برای اثبات وجود ندارد)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اشکال آقای جان هیک و امثال او آن است که تنها به روش‌های حسّی تکیه دارند و تنها برهان نظم را می‌شناسند. پیشنهاد می‌کنم به کتاب «از برهان تا عرفان» رجوع فرمایید تا ملاحظه شود چگونه ملاصدرا دلایل عقل‌پسندی در اثبات وجود خدا به عنوان حقیقتی که عین کمال است، ارائه داده است. موفق باشید
2516
متن پرسش
با سلام خدمت استاد و تشکر از وقتی که برای پاسخ به سوالات می‌گذارید همان طور که مطلعید سال گذشته یک مناظره مکتوب میان استاد پناهیان و آقای علی مطهری پیرامون جایگاه ولایت فقیه شکل گرفت. در این مناظره، آقای مطهری به یکی از فرازهای نهج البلاغه استناد کرده بودند و از آنها این نتیجه را گرفته بودند که نقد رهبری حتی به صورت علنی جایز است. آقای مطهری: « ... « و اما حقّى علیکم فالوفاء بالبیعه و النصیحه فى المشهد و المغیب» (نهج البلاغه، خطبه 34). امیر مؤمنان (ع) یکی «از حقوق خودشان بر مردم» (و نه بر عکس) را این می داند که مردم در علن و خفا نصیحتهای خود را – که اعم از انتقاد است – مطرح کنند ... در این کلام، امام علی (ع) حتی «نصیحت علنی» را بر «نصیحت مخفیانه» مقدم داشته اند… » از آن جا که شما سال‌ها به تدریس نهج‌البلاغه اشتغال داشته‌اید و با زوایای فرمایش امیرالمؤمنین آشنا هستید، سؤال حقیر این است که آیا نتیجه‌ای که آقای مطهری از این فرمایش امیرالمؤمنین گرفته‌اند درست هست یا نه و آیا از نظر شرعی می‌توان ولی فقیه که نائب امام زمان هست را نقد کرد؟! خواهشمندم که چون بحث کنونی موضوع مهمی است در حد امکان به صورت مبسوط پاسخ بفرمایید چون این مسأله میان برخی از دوستانم باعث ایجاد شبهه شده است. با تشکر و ضمن عذرخواهی
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: از آن جمله‌ی علی«علیه‌السلام» که آقای علی مطهری استناد کرده‌اند انتقاد به امام برنمی‌آید چون در لغت عرب «نصیحت» به معنای خیرخواهی است و حضرت علی«علیه‌السلام» می‌فرمایند: من حقی دارم که باید آن را اداء کنید یکی باقی‌ماندن بر بیعتی که کردید و دیگر خیرخواهی برای حکومت در هر زمانی. ولی خارج از این سخن، مقام معظم رهبری در بین دانشجویان فرمودند سخن کارشناسی که حتی مخالف رهبری باشد جای خود را دارد و قابل ارائه است ولی عنایت داشته باشید وقتی حکمی از طرف رهبری صادر شد دیگر برای همه‌ی واجب‌الإطاعه است. موفق باشید
1934
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام خدمت استاد گرامی در خصوص علت تفاوت ماهیتها در عالم ماده ایا می توان گفت این تفاوتها ریشه در تفاوت در اسماء دارد چون عالم ماده هم تعین مادی اسم الله می باشد و چون بین اسماء جلالیه و جمالیه فرق است این تفاوت در عالم ماده هم جلوه گر است مثلا کوه که نماد عظمت است فرق دارد با گل که نماد جمال است. چون سوال جدی در اینجا هست که در عالم ماده که وجود از لحاظ شدت یکسان است پس این تفاوتها از کجا نشات میگیرد؟ و ایا در عوالم بالا مثلا عالم مثال بین موجودات از لحاظ وجودی شدت و ضعف وجود دارد یا اینکه در هر مرتبهای موجودات از لحاظ وجودی در یک مرتبه هستند. مثلا ایا وجود کوه در عالم مثال شدیدتر از وجود گل در همان عالم می باشد؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: علت تفاوت ممکن‌الوجودها در ذات خودشان است که در علم خدا به عنوان عین ثابته‌ی آن پدیده، موجود است و خداوند هر ممکن‌الوجودی را با تجلی اسماء، موجودیت می‌دهد و لذا ممکن‌الوجودها به واجب بالغیر تبدیل می‌شوند در حالی‌که ذات امکانی آن‌ها نسبت به وجود و عدم، لا اقتضا بود و خداوند است که به آن‌ها وجود می‌دهد و تفاوت پدیده‌های مادی به جهت امکانی است که در ذات آن‌ها است که در عین این‌که همه‌ی آن‌ها در یک مرتبه از وجود قرار دارند چون در مقام مادی‌بودن دارای ذاتی هستند که عین حرکت است و حرکت در مراحل مختلف صورت‌های متفاوتی از قوه و فعل دارد، متفاوت می‌باشند. در این مورد به مباحث «اعیان ثابته» و «حرکت جوهری» رجوع فرمایید. موفق باشید
1014

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب. استاد آیا اینکه از ائمه اطهار علیهم السلام بخواهیم حوایج ما را برآورده سازند شرک است؟آیا ایشان قدرت این کار را دارند؟ آیا خدا دوست دارد ما از ائمه حاجت بخواهیم یا دوست دارد از خودش حاجت بخواهیم مستقیما؟تشکر
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی این سؤال قبلاً در همین قسمت جواب داده شده. موفق باشید
245

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی. با سلام .من کلاس سوم دبیرستان هستم .در طی دو سال اخیر علاقه ی شدیدی به مسائل وکتب مذهبی پیدا کرده ام ولی به دلیل آشنا نبودم با روش مطالعاتی درست موفق به مطالعه ی زیاد کتب مذهبی نشده ام (شاید دلیل آن همان خستگی که شما اشاره کردید باشد ) در مطالعه ی دروس دبیرستانم چون عالم و روش درستی نداشتم درس را زحمتی برای خود میدانستم (با اینکه به ناچار برای انجام وظیفه می خواندم ونمرات خوبی هم میگرفتم) . کم کم احساس بی میلی و بی علاقگی نسبت به دروس دانشگاهی در من ایجاد شده این میلی از طرفی وعلاقه ای شدید برای مطالعه ی کتب دینی ومبلغ شدن از طرف دیگر باعث جدی تر شدن تصمیم من برای رفتن به حوزه حتی بیشتر از سالهای اخیر شد. تا اینکه با جزوه ی "ضرورت مطالعه"تان چند نکته بمن فهماندید :1 ) در کنار درو س دانشگاهی با مطالعه ی کتب عالِمان انتخابی که جزئی از زندگی ما میشود هم میتوان یه دین رسید 2) اگر در دروس دانشگاهی عالَم پیدا کنیم حتی شیرین هم میشود . 3) عالِمانی همچون اقای طباطبایی و... با مطالعه دروس غیر دینی مفید همچون ریاضیات و... ضرر نکرده اند. با این نکات نظرم کمی عوض شد ولی مشکل اساسی من در همان مرحله ی اول یعنی خود شناسی که قبل از عالِم شناسی است میباشد. ترسم از ورود به دانشگاه پیدا نکردن عالَمی در حین مطالعه ی دروس و پشیمان شدن از نرفتن به حوزه و ترسم از ورود به حوزه پشیمان شدن از نرفتن به دانشگاه است . علاوه بر این خواندن دروس حوزه در کنار دانشگاه را کمی مشکل می دانم وبه دلیل نداشتن شناخت درستی از خودشناسی وپیدا نکردن عالَم در دروس عادی ام علاقه ای برای مرور دروس دبیرستان وادامه ی تحصیل در پیش دانشگاهی و در دانشگاه ندارم ولی از حدود 10 روز پیش باید برای کنکورشروع به مرور دروس سال های قبلم می کردم.آشفته شده ام زیرا از طرفی شما می گویید تا پیدا نکردن عالِم مطالعه ی پراکنده نداشته باشم واز طرف دیگرهنوز نتوانستم خودم را بشناسم چه برسد به عاِلمم ودل هم به درس نمی دهم و کاری ندارم که بکنم واین خیلی آزارم میدهد. سوال: 1 ) لطفا با توجه به زمان کم وحساس من در تصمیم گیری بین حوزه و دانشگاه (در رشته هایی مانند ریاضی یا هر رشته ی مربوط به ریاضی که مفید باشد) مرا راهنمائی بفرمائید.وهمچنین راه پیدا کردن عالَمی در دروس دانشگاهی مثل ریاضی و... رابیان کنید.2)نظر شما در مقایسه ی حوزه ودانشگاه در رشته هایی همچون علوم قرآنی چیست؟5) بین حوزه های خواهران قم و اصفهان کدام را مفید می دانید؟4)در مورد روش خودشناسی که عمده مشکلاتم ناشی از نداشتن شناخت صحیحی از آن است توضیح دهید.5) پس از اتمام مرحله ی خود شناسی باید منتظر باشیم خدا عالِممان را جلوراهمان قرار دهد یا برای شناخت عالِممان تلاش کنیم ؟6) پس از خودشناسی برای شناخت اولیه ی عالِمان معرفی شده همچون امام خمینی و علامه طباطبایی و... باید آثار آنها را مطالعه کنیم و این راه با توجه به زمان بر بودن آیا برای عمر همه افراد کفایت میکند ؟7) با توجه به مفید بودن کتب وجزوات شما و رفع شدن مشکلات و سوالات اساسی با توجه به شرایط من مطالعه آنها را چه زمانی توصیه میکنید؟8)آیا بزرگوارانی چون آیت الله مصباح وبهجت برای ورود به عالم مناسب نیستند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: 1- رشته‌ی ریاضی روی‌هم‌رفته رشته‌ی پایه‌ای خوبی است و اساتید اندیشمندی در آن هست، اگر به دنبال آن‌ها باشید،إن‌شاءالله پیدا می‌کنید. 2- برای خواهران رشته‌های علوم قرآنی دانشگاهی احتمال دارد کاربردی‌تر باشد. 3- هر دو خوب است، ولی قم از جهت داشتن اساتید بهتر است. 4- مباحث «آشتی با خدا» و «ده نکته در معرفت نفس» شروع خوبی است. 5- پس از مطالعه‌ی بحث «برهان صدیقین» و کتاب «معاد» از طریق سی‌دی، می‌توانید با رجوع به تفسیر المیزان کار را شروع کنید. 6- عمده‌ ورود به آثار علمای عالَم داراست، عمر برای همین است که در عالَم آن‌ها به‌سر ببریم. 7- زمان خاصی ندارد، همین‌که احساس می‌کنید می‌توانید با آن‌ها ارتباط برقرار کنید، می‌شود شروع کرد. 8- عزیزانی مثل آیت‌الله‌مصباح و آیت‌الله بهجت نور چشم همه‌اند و آثارشان بسیار مفید است، ما در آن جزوه فقط چند نفر را مثال زدیم. موفق باشید
18223

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: 1. نظر علامه طباطبایی در خصوص جمع آوری قرآن به چه شکل است؟ آیا معتقدند قرآن در زمان پیامبر (ص) به همین ترتیب سور جمع شده بوده (مانند نظر علامه حسن زاده در کتاب قرآن هرگز تحریف نشده)؟ یا نه بعدا جمع اوری شده است؟ لطفا ذکر منبع بفرمایید. ۲. در مورد علامه طهرانی، وقتی سوالات و جواب های شما را می خواندم این موضوع برایم سوال شد که چرا شما در مورد ایشان از لفظ دانشمند استفاده می کنید؟ آیا در عارف واصل بودن یا جزء اولیاء بودن ایشان نظری دارید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- چیزی در این رابطه از علامه‌ی طباطبایی به یاد ندارم، احتمالاً همان نظر علامه‌ی حسن‌زاده را معتقد باشند وگرنه علامه‌ی حسن‌زاده در کتاب مذکور متذکر می‌شدند 2- مسلّم ایشان عالمی جلیل‌القدر و عارفی ارزشمندند، ولی نه به معنایی که بعضی در مورد ایشان غلوّ می‌کنند و فرقه‌ای برای خود راه انداخته‌اند. موفق باشید

18026

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: شما در جواب سوال ۱۸۰۱۷ فرمودید که آیت الله جوادی فرمودند محیی الدین شیعه بوده ولی در جواب سوال ۱۷۸۹۴ فرمودید که آیت الله جوادی فرمودند محیی الدین بسیار به شیعه نزدیک بوده. از این کلام دوم بر می آید که شیعه نبوده ولی به شیعه بسیار نزدیک بوده.حال نفهمیدم کدام یک از این دو کلام درست است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چنان‌چه دقت بفرمایید در جواب به آن سؤال عرض شده که: حضرت آیت اللّه جوادی فرمودند محی‌الدین در عقاید شیعه بوده. و این غیر از آن است که بگوییم که از همه لحاظ حتی از نظر فقهی شیعه باشد و در نتیجه می‌توان گفت که او به شیعه بسیار نزدیک است. آیت اللّه حسینی طهرانی در کتاب «روح مجرد» در مورد تشیع مولوی و محی‌الدین نکاتی فرموده‌اند که خوب است به آن کتاب رجوع شود. موفق باشید

15628
متن پرسش
سلام و ارادت حکیم فاضل: تفاوت بنیادین و اساسی بین فلسفه غرب و فلسفه اسلامی (حکمت متعالیه ملاصدرا) چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع چیزی نیست که بتوان در سؤال و جواب دنبال کرد. تفکر، تفکر است هرچند موضوعاتِ مورد تفکر مختلف باشد. موضوعات فلسفه‌ی غرب وسعت زیادی دارد از تومیست‌ها بگیر تا رمانتیک‌ها و کلاسیک‌ها و ایدئالیست‌ها. پیشنهاد بنده آن است که اگر ما با حکمت متعالیه به‌خوبی آشنا شویم و سپس به آن فلسفه‌ها رجوع کنیم، بهتر می‌توانیم استفاده نماییم. موفق باشید

15313

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا با سلام جناب استاد: استاد باز هم بگو هاشمی مقابل رهبری نیست و پس از صحبتهای ایشان بر حرف خود تاکید نمی کند! رهبری عدم حضور آیت الله مصباح و یزدی را خسارت می داند، هاشمی اینان را جاهلان افراطی می نامد. استاد این تقابل چه خواهد شد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده معتقدم تفاوت نگاه آقای هاشمی با رهبری مبنایی تر از آن است که آن را در یک تقابل سیاسی خلاصه کنیم به همین جهت در جواب سوال 15151 تلاش کرده‌ام تا این دو نوع تفکّر را تبیین نمایم تا جامعه‌ی ما به جای گرفتار شدن به یک جامعه‌ی دو قطبی به بلوغ از تفکر دست یابد. موفق باشید

13928
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: بنده امسال به تازگی وارد حوزه علمیه شدم و چند مدتی است که مشغول شدم. می خواستم ببینم چرا با این که وارد حوزه علمیه شدم اخلاق بنده با اینکه خوب نشده بدتر هم شده؟ آیا مشکل از بنده است یا حوزه یا دوستانی که روی من تاثیر می گذارند؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ‌کدام؛ بالاخره درس‌های خشک ادبیات و منطق فضای تذکر به حق را کم می‌کند. در این موارد باید خودتان برای خودتان برنامه‌ریزی کنید نباید این موارد را از حوزه انتظار داشته باشید. موفق باشید                                                                                                                                    

13665
متن پرسش
سلام علیکم: با آرزوی طول عمر برای حضرتعالی. استاد خاضعانه، خاشعانه و ذلیلانه از شما در خواست داریم مجددا شرحی بر معرفت النفس و الحشر بدهید. التماس داریم این تقاضا را رد نکنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خود بنده نیز مایل هستم که چنین کاری را خداوند به عهده‌ام بگذارد و معتقدم جلد هشتم و نهم اسفار، افقی بس بالاتر از فلسفه‌ی معمولی به روی ما می‌گشاید. دعا کنید امکان آن برای بنده محقق شود. موفق باشید

11913
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: دوست عزیز سؤال کننده در سؤال 11881 باید عنایت کنند که اولا: استاد موضوع قرار دادِ لوزان را صرفا بهانه ای قرار دادند تا مصداقی از آنچه که امروز جامعه ی ما برای آزاد اندیشی در ذیل انقلاب اسلامی نیاز دارد را خوب متذکر شوند. کاری که قبلا هم به بهانه های مختلف انجام داده اند. ثانیا: نشان دادند که چگونه می توان با «حکمت حسینی» دشمن را بیچاره کرد به نحوی که نه بهانه ای در دست داشته باشد تا عملی علیه انقلاب صورت دهد و نه بتواند انقلاب را تحمّل کند! چون همواره بر آرمان هایش پافشاری می کند. همان کاری که آقا سید الشهدا علیه السلام در حرکت حکیمانه و حماسی خود صورت دادند که نه تنها هیچ بهانه ای برای کشتن خود به دست دشمن ندادند بلکه با تمام وجود تلاش کردند کار به آنجا کشیده نشود هر چند که کشته شدنشان را که - تلاش می کردند کوفیان به دام آن نیفتند - مدیریت کردند و به زیباترین شکل ممکن آن را صورت دادند. یعنی در حقیقت آقا سید الشهداء سلام الله علیه خودکشی نکردند لکن کشته شدنی که تقدیرشان شده بود را زیبا کردند. شاید جمله آقا رسول الله صلی الله علیه که به آقا امام حسین علیه السلام فرمودند: «انّ الله قد شاء ان یراک قتیلا» به همین موضوع اشاره داشته باشد. نگفت خدا اراده کرده است که خودت را بکشی! بلکه فرمود خدا اراده کرده تا تو را کشته ببیند. یعنی ای حسین این تقدیر توست. وقتی آقا امام حسین علیه السلام کاملا برایشان روشن شد که خدای متعال چه چیزی را برای او اراده کرده اند تلاش کردند که اختیار خود را تماما در ذیل اراده ی الهی قرار دهند. که البته باید تمام حرکات و گفتار امام را در دل این دستگاه در نظر گرفت. چه آنجا که به حرّ فرمودند که اگر نمی خواهید برمی گردم. یا آنجا که در روز عاشورا با تمام وجود کوفیان را نصیحت می کنند که چرا می خواهید فرزند رسول خدا و علی مرتضی و صدیقه کبری علیهم السلام را بکشید. آقا امام حسین علیه السلام نمی خواستند با این نصایح کاری کنند که کشته نشوند بلکه می خواستند کشته شدنی که از طرف خدا برای ایشان اراده شده بود را مدیریت کنند. و با این کار انگیزه دشمن را به کلی زیر سؤال برده و این سؤال را برای بشریت نمایان کردند که بشر از خودش بپرسد به راستی چرا حسین علیه السلام را این قدر مظلومانه کشتند؟ گناه او چه بود؟ جرم او چه بود؟ جرم یاران او چه بود؟ کودک شیرخوار او چه گناهی داشت؟ چرا بر جسدِ او اسب تازاندند؟ و رهبری عزیز انقلاب هم همان راه را در پیش دارند! ثالثا: از همه مهم تر اینکه این نوع ورود به مسائل سیاسی که استاد طاهرزاده ورود پیدا می کنند لازمه مبادیِ ایشان است. ایشان چاره ای جز این نوع ورودها ندارند. دستِ خودشان نیست. مبادی ایشان چنین اقتضائاتی دارد. وقتی ایشان پذیرفته اند که انقلاب اسلامی ظرف ظهور اراده ی پروردگارشان در این دوران است پس ایشان در حقیقت با ورود به مسائل سیاسی به دنبال ردّ پای پروردگارشان در حوادثی هستند که در ظرف انقلاب ظهور می کند. یعنی رجوع ایشان به ظهورات مختلف پروردگار در حوادث این دوران است. رویکرد ایشان به سیاست، به کلی غیر از سیاسیونی ست که مسائل سیاسی را - دانسته یا ندانسته - از مبادیِ آن می بُرند و جدا می کنند. ایشان از اول سیاست را از عبودیت و دیانت جدا نمی دانند تا این اشکال پیش بیاید که چرا ایشان به مسائل سیاسی به این نحو ورود پیدا کرده اند. مگر ایشان سیاست را جدا از دیانت می دانند؟ ایشان سیاست دینی را از مظاهر دین می دانند که وسیله تحقق دین است. مثل ظاهر نماز که وسیله تحقق باطن آن است. فکر می کنم ایشان با همان دقتی که آیات قرآن را با ریزه کاری های مخصوص به خود، مورد تدبر قرار می دهند حوادث مربوط به انقلاب را هم با همان دقت مورد ارزیابی قرار می دهند. ایشان در مباحث مربوط به انقلاب اسلامی روشن کرده اند که انقلاب اسلامی را آیتی از آیات پروردگار می دانند که در این دوران به صحنه آمده است و در هر صحنه ای به دنبال گوهر انقلاب اسلامی هستند و سعی دارند آن را برای دیگران نمایان کنند. این اشکال دوست عزیز ما به طریق اولی به مثلا مولی علی علیه السلام می تواند وارد باشد که چرا ایشان با آن مقام قدسی و والا به ریزترین حوادث و مسائل سیاسی-اجتماعی که در ظاهر در شآن مولی نبود، ورود پیدا می کردند. آقا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کجا و مشک آب به دوش کشیدن برای آن زن کجا؟ و بعد هم بازی کردن با کودکان آن زن به آن شکل که در تاریخ آمده کجا؟! پس قبل از اینکه دوست عزیز ما به استاد چنین اشکالی کنند بهتر است مبادی ایشان را بیشتر مورد تأمل قرار دهند که آیا ایشان می توانند به مسائل مربوط به انقلاب چنین ورودهایی نداشته باشند یا ایشان چاره ای از چنین ورودهایی ندارند؟ رابعا: آنچه بنده از سیاق کلام استاد در راستای شعار امسال یعنی هم دلی و هم زبانی با دولت فهمیدم این بود که ما باید این دولت را درک کنیم. نه اینکه نقد نکنیم. درک کردن به این معنا که باید بفهمیم این دولت برای خودش مبادی ای دارد که هیچ چاره ای جز فکر کردن و عمل کردن مطابق آن مبادی ندارد. استاد عزیز در کتاب سلوک ذیل شخصیت حضرت امام رضوان الله تعالی علیه روشن می کنند که تفکر ریشه در مبادی دارد و مستقل از مبادی نیست. بر عکس عده ای که با یک نحوه نیست انگاری افکار را بدون ریشه می پندارند و توهم می کنند افراد و جریانات مختلف هر جور خواستند می توانند تفکر کرده و افکارشان را بر دیگران تحمیل کنند. این دولت چاره ای جز آنچه فعلا فکر می کند و در نتیجه عمل می کند ندارد. چون عمل ریشه در تفکر و در مبادی دارد. اگر این موضوع خوب روشن شود جایگاه هم دلی و هم زبانی هم روشن می شود. لذا به جای برخوردهای صرفا سیاسی و کینه توزانه و ایدئولوژیک با همدیگر، به تفاهم یعنی فهم همدیگر می رسیم. یعنی همان هم دلی و هم زبانی. و دولت را کمک می کنیم حتی با انتقاداتمان. آنچه بنده از رویکرد رهبری عزیز حفظه الله فهمیدم این است که ایشان سعی دارند تا آنجا که این دولت توان و تحملش را دارد و کشش آن را دارد، او را کمک کرده تا به مبادی انقلاب رجوع کنند تا بر آن اساس فکر کرده و عمل کند. همان کاری که یک استاد سلوکی با یک شخص در مسائل شخصی انجام می دهد و مبادی میل او را که منحرف شده است را تغییر می دهد. مگر بنده و شما در مسائل شخصی هیچ گونه انحرافی در مبادی نداریم که انتظار داریم این دولت هم در جایگاه خودش هیچ انحرافی نداشته باشد؟ در این قراد داد لوزان ما تا حدی شاهد این قضیه بودیم. مخصوصا در روحیه ی وزیر محترم امور خارجه. برداشت بنده از سخنان وزیر محترم این بود که ما درخت هسته ای را از ریشه در نیاورده ایم لکن شاخه هایی از آن را زده ایم تا حربه را از دست دشمن خارج کنیم. ما دانش هسته ای داریم دانش را که نمی توان از چنگ ملت درآورد. بنده خیلی از جزئیات قرار لوزان اطلاع ندارم و سر در نمی آورم لکن این را می‌فهمم که روح انقلاب فراتر از طرفین این قرار داد که دولت باشد و گروه 1+5، حضور دارد. به دلایلی که در بالا گفته شد. این یعنی جایگاه تاریخی قراداد لوزان در نسبت با انقلاب اسلامی. نمی دانم چقدر این اظهارات با حقیقت منطبق است. امیدوارم استاد فکور بنده ی بیچاره را هم از تذکراتشان محروم نفرمایند. ملتمس دعا. یا کریم
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده خدا را از این‌همه همزبانیِ جنابعالی و دلسوزیِ آن رفیق ناصح شکر می‌کنم. از عظمت انقلاب همین بس که چنین ناصحانی فهیم و آن دلسوزانی ناصح را تربیت نموده که هر دو دغدغه‌ی درخشش انقلابی را دارند که در این تاریخ طلوع کرده است. نمی‌دانم از دلسوزی آن عزیز ناصح بیشتر باید شکر کرد که این چنین دغدغه‌مند تلاش دارد معارف نورانی الهی در حجاب نرود و در غبار سیاست‌زدگی قرار نگیرد؛ یا از همدلی جنابعالی که با سخن خود در نوشته‌ی فوق بهتر از آن‌چه من می‌خواسته‌ام بگویم از زبان بنده اظهار فرموده‌اید. آیا این معجزه‌ی انقلاب نیست که در حال پروراندن چنین شخصیت‌هایی عجیبی است که ره صدساله را در ذیل انقلاب نورانی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» یک‌شبه طی کرده‌اند؟! گفت: «زان‌که او کف دید و دریا را ندید / زان‌که حالی را دید و فردا را ندید» بیچاره آن‌هایی که انقلاب مقدس اسلامی را می‌خواهند در آینه‌ی خیابان‌ و ادارات و بازاری که هنوز گرفتار روح مدرنیته‌است پیدا کنند و متوجه نیستند در باطن این تاریخ چه روح‌های بزرگ و چه شعورهای متعالی در حال تولد است.

بنده حرفی بیشتر از آنچه که حضرتعالی در جمع‌بندی هوشیارانه‌ی خود زده‌اید ندارم. امیدوارم خداوند از ما قبول فرماید که از این طریق راهِ اُنس خود و دوستان را به خدایی که توسط حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در این تاریخ ظهور کرد، رهنمون باشم.

گفته می‌شود بعد از آن‌که مرحوم علامه محمدتقی جعفری آن حکیم عارف که برای آینده‌ی خود سخت به روحانیت او محتاجیم، پس از شرح مثنوی، مولوی را در خواب دید که با تعجب از او می‌پرسد که مثنوی ما این‌همه معنا داشت و ما نمی‌دانستیم! و این قصه‌ی بین من و شماست که گویا بنده باید متن جنابعالی را چندبار بخوانم تا بفهمم چه چیزهایی گفته‌ام. آیا با توجه به چنین افرادی جای آن نیست که باید شدیداً به آینده‌ی انقلاب امیدوار بود؟! موفق باشید

10578
متن پرسش
سلام آقای طاهرزاده: عمده ترین دلیل روایی که برا اثبات ولایت فقیه استفاده میشه منقوله عمر بن حنظله می باشد. و حال آنکه امام صادق (ع) در این روایت از واژه «حاکم» استفاده کرده و نفرموده او را ولی خود قرار دهید. و اگر منظور حضرت ولایت داشتن آن شخص بود باید لفظ مربوط به آن استفاده می شد. با این تعبیره امام (ع)، حکومت اسلامی و حاکم اسلامی را می شود ثابت کرد اما «ولی فقیه» را خیر. زیرا شخص می تواند در عین حالی که حاکم اسلامی است «ولی» نباشد. لطفأ جواب علمی و قانع کننده با توجه به روایت بدهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و آیت‌اللّه جوادی«حفظه‌اللّه» معتقدند موضوع ولایت فقیه یک موضوع کلامی است و به همان دلیل که ضرورت امام را بعد از نبی اثبات می‌کنیم، ضرورت ولایت فقیه را در زمان غیبت باید ثابت کنیم که بنده در آخرین قسمت کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» دلایل آن را آورده‌ام. موفق باشید
10378

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد طاهرزاده و تسلیت ایام شهادت آقا امام حسین (ع): بنده امسال محرم نسبت به سال گذشته آن غم عمیق را که نسبت به امام داشتم ندارم. آیا این افت معرفتی بنده را می رساند یا بدلیل این است که هنوز به عاشورای حسینی نرسیده ایم. البته شادی هم در دل ندارم علاقه مندم در مراسم عزای حسین شرکت کنم و اما نکته دیگر اینکه از در تکیه ها که رد می شوم نمی دانم چرا احساس می کنم مثل سال گذشته نیست بعضی از آنها. آن شور حسینی را ندارد بدلیل ریتمی که بر روی نوحه قرار دادند. باور کنید بعضیها با ترانه ها از لحاظ ریتمی فرقی ندارد و این بیشتر دل را می سوزاند. چرا؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه طالب مرتبه‌ی بالاتری از عزاداری هستید ولی در هرحال از حضور در مجالس عزاداری خودداری نکنید. موفق باشید
9945
متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت. چطور پیامبر و حضرت امیر علیماالسلام حاکمان و والیان خودشان را انتخاب می کردند، ولی امروز انتخاب رئیس جمهوری و رئیس مجلس را رهبر انتخاب نمی کند؟ سوال من این است که امروز جامعه ما قابلیت آن را هنوز ندارند یا باید سیاست اسلامی همینطور باشد؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در حاکمیت جامعه باید مردم شرکت داشته باشند. زیرا امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» به مردم می‌فرمایند: ای مردم! حکومت از آنِ شما است به هرکس که می‌خواهید بدهید. لذا یک روز بیعت با حاکم، نظر عمومی لحاظ می‌شده و امروز با انتخابات. در هر صورت باید نظر مردم در صحنه باشد. موفق باشید
نمایش چاپی