باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحثی که متذکر توحید افعالی است إنشاءاللّه جوابگو خواهد بود. فکر میکنم کتابهای «فرزندم اینچنین باید بود» و جزوهی «معارف اسلامی 1» نکاتی داشته باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت باید در ذکر یونسیه از کسی که جایگاه این ذکر را میشناسد و روح و روحیهی شما را نیز میداند مشورت بگیرید. این غیر از آن است که گفته میشود ذکر خاص را باید استاد رهرفتهای تعلیم دهد. موفق باشید
با سلام شما در کتاب کربلا مبارزه با پوچیها بحثی در مورد اربعین آورده اید و چند جای آن تصریح کردید که امام معصوم می فرمایند مومن پنج نشانه دارد که یکی از آن ها زیارت اربعین است و سپس این مطلب را شرح و بسط داده اید در حالی که این روایت خبر واحد است و یک حدیث بیشتر در مورد آن نیامده ضمن اینکه همین یک روایت هم بدون سند است(وسائل روایت 19643)در ضمن شبیه به همین روایت مجموعا پنج روایت آمده که اولا همگی سندا ضعیفند و ثانیا در همه ی آن ها چهار نشانه آمده ولی به جای زیارت اربعین در آن روایات قنوت قبل از رکوع و...آمده در حالی که بقیه ی نشانه ها دقیقا همان چهارتائی است که در روایت وسائل آمده(منبع روایات :مستدرک ج 3 حدیث3599-تفسیر البرهان ج 4 ص 600-بحارطبع بیروت ج 82 ص 79-در یکی دو کتاب دیگر نیز با همین اسناد آمده است)در روایتی که نشانه ها را ده عدد شمرده نیز زیارت اربعین نیامده ضمن اینکه آن روایت هم ضعیف است همچنین روایت ضعیف دیگری در وسائل 19644 که توصیه کرده در روز اربعین چگونه زیارت بخوانیم.....با همه ی این احوال سؤال این است که شما چرا قبل از اینکه صحت روایتی را بررسی کنید آن را صحیح تلقی کرده و شرح و توضیح می دهید ضمن اینکه این روایات روایات فقهی نیستند که توجیهات خاص خود را داشته باشند....بنده در نوشته ها و سخنان شما استناد به موارد ضعیف را دیده ام که به مرور خدمتتان عرض می کنم فعلا می خواهم جواب شما را در این مورد ببینم....البته توضیح روایات اربعین و نقد آن ها مفصل تر است که اینجا جای ذکر آن نیست...بسیار سپاسگزارم
- باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که می دانید، واحد بودن راوی خبر که موجب می شود خبر را «خبر واحد» بنامند طبق مبنای اکثر قریب به اتفاق علمای شیعه، ضرری به حجیت آن نمی زند؛ البته آن چه در مورد سند این حدیث فرموده اید درست است چرا که این حدیث، مرفوعه بوده و نمی توان آن را صحیح و یا موثق تلقی نمود ولی توجه به چند نکته در مورد این حدیث لازم است. یک: افرادی مثل مرحوم شیخ مفید در کتاب مزار، شیخ طوسی در مصباح المتهجد، محمد بن جعفر المشهدی در المزار الکبیر، ابن طاووس در اقبال به این حدیث اعتماد کرده اند. لطفا توجه کنید که بحث از صرف نقل حدیث نیست و گرنه تهذیب و کافی و وسائل را نیز به حساب می آوردیم ولی مسأله در این کتب، اعتماد به حدیث است و می بینیم که بر اساس همین حدیث «فضل زیارة الاربعین» را قائل شده و حکم به استحباب آن نموده اند؛ مثلا می بینیم که مرحوم شیخ مفید در این باب، تنها همین حدیث را ذکر نموده. دو: مرحوم شیخ طوسی در کتاب «مصباح المتهجد» این روایت را به لسان «قال» نقل نموده و می فرماید: «یستحب زیارته فیه و هی زیاره الاربعین، فروی عن ابی محمد العسکری علیه السلام قال علامات المومن....» و همان طور که برخی علماء در مورد مرسلات مرحوم صدوق قائل به اعتماد به روایات مرویه به لسان «قال» شده اند، می توان همین مطلب را در این روایت تطبیق داد. سه: عنایت دارید که علماء دین برای مقبولبودن روایات تنها نظر به سند آن ندارند بلکه شواهد دیگری را نیز مدّ نظر میآورند. چهار: موضوع اربعین امام حسین«علیهالسلام» چیزی نیست که بخواهیم با یک روایت جایگاه آن را تعیین کنیم تا با فرض ضعیفالسندبودن آن روایات موضوع، «کان لم یکن» قلمداد شود. با اینهمه بنده در این موارد خود را صاحبنظر نمیدانم و به سخنان علماء دین که آنها را حدیثشناس میدانم استناد میکنم. به عنوان مثال میتوانید به کتاب «شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی» از آیتاللّه جوادی آملی در صفحهی 27 رجوع فرمایید که به این حدیث استناد نمودهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میرسد وقتی محمد و آل محمد«علیهمالسلام» سبیل و راهِ الی اللّه هستند، اگر کسی خود را منطبق به راهی کند که آنها گشودهاند، در زیر سایهی آنان قرار خواهد گرفت و به یک معنا در کنار آنها، مقامات آنها را احساس خواهد کرد. این سؤالها برای کسی که میخواهد سالک باشد مهم نیست، بلکه گفت: «تو پای در نه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیتوان یک نظر کلی داد. زیرا به هر صورت در فضای سالم اقتصادی، ثروت باید فعّالانه جهت کارآفرینی، نقش فعّال داشته باشد. لذا است که اگر صاحب کارخانهای حقوق کارگران را در حدّ معقول بپردازد ولی برای جایگزینی کارخانهای که در حال فرسایش است، سودِ مناسبی بهدست آورد که پس از مدتی کارخانه فرسوده و کارگران بیکار نباشند؛ کارِ عاقلانهای است. بدین لحاظ نمیتوان برای کارفرما و صاحب ثروت، سود محدودی را در نظر گرفت. آنچه امروز به عنوان بحران مطرح است غفلت از تعریفی است که ما از حقوق کارگر و کارفرما و معنایِ کارآفرینی داریم، همهچیز در بحران است حتی قیمت ارز. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر با یک بداخلاقی، زحمات بیستساله هبط میشود، با یک عذرخواهی همهی آن سیئات به حسنه تبدیل میگردد. پس چه جای یأس و ناامیدی!! 2- اگر قلب پاک باشد و انسان بتواند با عالمِ مثال منفصل مرتبط گردد، در خواب حقایقی برایش منکشف میگردد. آیت اللّه حسنزاده میفرمودند علامه طباطبایی مکرراً میگفتند هر وقت روز خوبی داشته باشم، شبهای خوبی نیز خواهم داشت که منظورشان احوالاتی است که در خواب و رؤیا نصیبشان میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نقد عرفان حلقه
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرکت زمین ربطی به سیر و حرکت ذاتیِ ما ندارد. میشود 50 سال از عمر انسان به معنای 50 بار حرکتِ زمین به دور خورشید طی شود و هیچ حرکت اساسی در ذات انسان به عنوان انسان پیش نیاید تا قوههای او به فعلیت تبدیل گردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه بنده در ارتباط مستقیم با آقای دکتر سروش دستگیرم شد آن بود که ایشان با توجه به استعداد بسیار قویای که داشتند چون خود را از استاد بینیاز دیده بودند، واقعاً به عمق معارف دست نیافته بودند و لذا با نظرات خود بیشتر بهسر میبرند بدون اینکه جایگاه و خواستگاه معارف را یافته باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که پس از مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» کتابهای «انقلاب اسلامی و بازگشت به عهد قدسی» و کتاب «انقلاب اسلامی و برونرفت از عهد غربی» مطالعه شود و سپس کتاب «مدرنیته و توهّم» در کنار کتابهای مرحوم شهید آوینی و مرحوم مددپور دنبال شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابن سینا میگوید این افراد با رجوع به مباحث ریاضی میتوانند تفکر خود را شکل دهند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با شما موافق هستم که باید در نحوهی حضور خودمان در این تاریخ جدّاً فکر کرد. تفکر، یک موضوع تاریخی است و انسانها و ملتها باید در بستر تاریخی که دارند مراحل تفکر را یکی بعد از دیگری طی کنند تا قدم قدم به تفکر نهایی که متناسب با اهدافی است که برای خود در نظر گرفتهاند، برسند از این رو ما باید متوجه باشیم فعلاً در کدام مرحله از تفکرِ تاریخی خود قرار داریم تا جایگاه خود را پاس داریم و موقعیّت خود را جدّی بگیریم.
در غرب وقتی رنسانس از حالت شورِ احساسیاش جلوتر آمد و به طور طبیعی به بازخوانی خود نشست، زمینه ظهور یک نوع تفکر شروع شد که حاصل آن بازخوانی، شخصیتهایی مثل هگل و شلینگ و فیخته شد که پدران فکری فرهنگی غرباند. در انقلاب اسلامی نیز این سیر در حال وقوع است ولی با رویکرد قدسیِ مخصوص به خود.
در غرب بعد از شور احساسیِ رنسانس، آرامآرام اندیشیدن نسبت به تاریخی که در آن قرار گرفتند به صورتی جدّی پیش آمد و در واقع میتوان گفت هگل و همدورهایهایش حاصل میز فکرهاییاند که بعد از آن شورِ رنسانسی ظهور کرد. این کار مهمی است که افرادِ متعلق به انقلاب اسلامی نیز بتوانند آرامآرام وارد فاز اندیشیدن نسبت به تاریخی شوند که در آن قرار دارند و معلوم است که فکرکردن فضای خاص خود را میخواهد و باید افق خاصی در میان باشد. بنده معتقدم ما نیز میتوانیم آرام آرام خود را به تاریخی وارد کنیم که تاریخ تفکر نسبت به جایگاه انقلاب اسلامی است و بدانیم انقلاب اسلامی در مسیر حرکتِ خود به جلو در حال ظهور و طلوع زمینهی تفکرِ خاصی است که میخواهد به طور همه جانبه خود را بیابد، البته نمیگویم در آن فضا قرار گرفتهایم، معتقدم در حال ورود به آن نوع فکر هستیم.
البته چون آن فکری که امثال هگل بدان نظر داشتند در زمینهای مطرح شد که از یک طرف ارسطوئی و از طرف دیگر از تثلیث کلیسائی متأثر بود، به آن نتیجهای که باید برسد نرسید و با آن همه دقت که هگل نسبت به هندسه فکری خود داشت و واقعاً هم چیز عجیب و غریبی بود. با این همه به بن بستی که آن مکتب در مقابل خود داشت و کلیسا نتوانست با طرح فلسفی سیاسی هگل خود را بازخوانی کند، کلیسا نتوانست به نتیجهای که هگل میخواست برسد، برسد إلاّ آنکه بگوئیم زمینهای شد جهت ظهور نهضت پدیدارشناسی.
هگل با آن حیطهی تفکر و عمقی که به فرهنگ غرب داد تصور میکرد میتواند همه مسائل را حل کند و واقعاً کسی که در آن تاریخ با آن اندیشه روبهرو میشد گمان میکرد هگل ابهامات حرکت مدرنیته را جهت رسیدن به مقصدی که مدرنیته برای خود طراحی کرده رفع میکند و غرب به مطلوب خود برسد. هگل یک شخصیت مذهبی است و میخواهد کتاب مقدس را به تاریخ خود برگرداند، البته جایگاه تاریخی هگل بسیار پیچیدهتر از این حرفها است که بنده بتوانم به این راحتی توصیفاش کنم. عرض بنده تنها آن است: همانطور که رنسانس در مسیر خود به منزلهایی رسید که در نهایت به هگل و امثال هگل منجر شد، ما نیز به یک معنا باید این مسیر را طی کنیم تا بتوانیم در شرایط تاریخیِ تفکرِ نسبت به انقلاب اسلامی وارد بشویم و این نشستها میتواند ما را در آن شرایطِ تاریخی قرار دهد که نتیجهاش هگل میشود، البته با رویکرد قدسیِ مخصوص انقلاب اسلامی و نظر به نور مهدی(عج)، هر چند ما هنوز به آن بلوغ از تفکر که شایسته هدف بزرگ انقلاب اسلامی است نرسیدهایم. افق ما بحمدالله حضرت مهدیg است و همین امر انقلاب اسلامی را آیندهدار کرده است. هگل به نکات ظریفی از معرفت نزدیک میشود حتی به حرفهایی که محی الدین در عرفان نظری پیش میکشد نظر دارد، ولی نمی تواند بهره لازم را از آن نکات ببرد زیرا زیرساختهای فکری فرهنگیِ لازم در آن زمین موجود نبود[1] و ما در جایی هستیم که در سیر حرکت انقلاب اسلامی میتوانیم قدرت تفکر را إنشاءالله به جامعهمان برگردانیم. با این فرض که عزیزان در شرایطی از آمادگی و تفکر قرار دارند که نحوهای از تاریخسازی به صورتی که انبیاء داشتند را در خود دارا میباشند.
موفق باشید
[1] - انقلاب فرانسه سرچشمهی تفکر هگل است و میتوان گفت انقلاب اسلامی میتواند سرچشمهی تفکری شود که روح انقلاب اسلامی را در خودآگاهی مخصوص به خود تبیین کند و به یک معنا انقلاب اسلامی، هگل خود را متولد نماید. در رابطه با شخصیت فکری هگل به کتاب «هگل» از آقای دکتر علی اصغر مصلح، از انتشارات علمی رجوع فرمائید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جواب سؤال شمارهی 11855 عرض شد ریشهی این نوع موضعگیریها یا سیاسی بوده و یا قبیلهای و یا مثل بهائیت جریانهای استعمار دنبال این حرکات بوده، حتی دعوای اشعری و معتزلی را راه انداختند تا اهلالبیت«علیهمالسلام» و شیعه دیده نشود، چیزی که امروز ملاحظه میکنید. باید سعی کرد در این نوع موضعگیریها جایگاه تاریخی آنها را پیدا کرد. موفق باشید