بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم و رحمت الله: استاد گرامی تاریخ را چگونه بخوانیم تا بتوانیم تقدیر زمانهها را دریابیم و بفهمیم در زمانهها و دورانها چه استعدادهایی و چه تجلیاتی متناسب با آن استعدادها بوده است؟ متشکرم
باسمه تعالی: سلام علیکم: این بستگی به خود ما دارد که با چه رویکردی تاریخ را بنگریم. به عنوان اتفاقاتی از سرِ اتفاق پیش آمده، و یا صحنهها و آینههایی که محل نمایش اراده الهی هستند. بر این مبنا که خداوند در هر دوران و روزگاری به شأنی از شئونات اسماء الهیاش به ظهور میآید. موفق باشید
با سلام: درباره حدیث «کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف» آیا خداوند نیازمند معرفی است؟ آیا خواستن خداوند محدود کردن خداوند نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد بسیار مفصل صورت گرفته است از جمله در «فصّ آدمی» که جناب ابن عربی در «فصوص الحکم» مطرح کردهاند که خداوند در آینه مخلوقات، وجهی از حضور خود را احساس میکند و یا به تعبیر بعضی از اساتید، حضور خود را در مخلوقات میچشد. موفق باشید
با سلام و تشکر: لطفا ۱. در مورد چگونگی حیات برزخی توضیح بفرمایید و کتاب معرفی کنید. ۲. و همچنین درباره معرفت نفس، بعد از کتاب های حضرتعالی در این باره، چه کتاب های دیگری باید مطالعه شود؟ ۳. آنچه در باب معرفت نفس در کتاب های عرفانی آمده است، چکیده و چهارچوب آن، در کتابی آمده است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کتاب «معاد یا بازگشت به سوی خدا» از آیت الله شجاعی. ۲. کتاب «عیون» از آیت الله حسنزاده. ۳. به نظر میاید کتاب «ده نکته در معرفت نفس» در همین رابطه تنظیم شده است. موفق باشید
با سلام خدمت استاد بزرگوار: مطلبی را عرض میکنم چون درباره برخورد حضرتعالی با برخی سوالات برای بنده ابهامی پیش آمده. لطفا راهنمایی بفرمایید. بنده چند بار دیدهام که وقتی یک سخنران مطلبی را در بیانات خود داشته که با مبانی دینی فاصله دارد و برای افراد ابهام و دوگانگی ایجاد میکند. وقتی از حضرتعالی سوال میکنند، سعی میکنید حمل به صحت کنید. فهم حقیر این بود که حمل به صحت در امور شخصی است مثلا وقتی حس میکنیم از طرف کسی به ما توهینی شده، حمل به صحت میکنیم که دلمان به مومنین صاف باشد. اما وقتی یه سخنران مذهبی به اسم دین مطالبی بیان میکند که خلاف خواست دین از ماست جای حمل به صحت نیست با حفظ احترام آن شخص و حتی بدون ذکر نام او میشود تغییری که با سلایق شخصی خود در دین ایجاد کرده گوشزد کرد. میشد دوستان سایت اسم سخنران را حذف کنند اما حضرتعالی نظر واقعی خود را درباره خطای مکرر ایشان در برخی مسائل بیان بفرمایید. اگر تصور من اشکال دارد لطفا راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده کاملاً با نظر جنابعالی موافق هستم زیرا اگر در مقابل عقیده غلطی که منجر به انحراف جامعه میشود، سکوت کنیم عملاً به حقیقت ظلم کردهایم مگر آنکه بتوان نظر آن فرد را به نحوی توجیه کرد که با معارف اسلامی همراهی داشته باشد. به همین جهت اگر نمونهای در این مورد هست متذکر شوید؛ متشکر میشوم. موفق باشید
با سلام استاد عزیز: در سوالات سایت راجع به خودکشی به این جمع بندی رسیدم که چون ناامیدی و یاس نوعی کفر است و نتیجه آن پوچی و بدبینی و عدم امید به لطف خدا میشه در نهایت خودکشی هم نوعی کفر حساب میشه و فرصت توبه سلب میشود و در کل کاریست که نه تنها رضایت خدا در ان نیست بلکه قهر خدا را نیز به دنبال دارد و بدتر از همه نوعی فریب دادن خود واقعی است چرا چون به ظاهر تن رو کشته ولی نفس که حیات ابدی داره قابلت نابود شدن نداره که انسان بخواهد انجام بده و تا زمانی که خدا بخواهد این ممکن الوجود هست. حال استاد عزیز بخشی مردم عقیده دارن کسی که خودکشی میکند به هر دلیلی به جایی رسیده که نمیتواند تسلیم این شود که همه کاره عالم خداست و این پوچی و ناامیدی که از گناهان کبیره هست و فرصت توبه از بین میرود باعث جهنمی شدن فرد شده پس اصلا در تشییع جنازش شرکت نمیکنن. بخشی دیگه طبق همین اصول در خاکسپاری شرکت میکنن بخاطر ثواب ولی باز ته دلشون میگن کار خوبی نکرده و مثل بقیه اموات دل درست نمیرن. بخشی دیگه فقط در خاکسپاری میرن ولی برای ٣ و ٧ و ۴٠ شرکت نمیکنن و میگن کسی که خودکشی کرده مجلس گرفتن براش اشتباهه. چون بدون توبه به دست خودش جهنمی شده و موارد مختلف. حال سوال من اینه که واقعا برای کسی که خودکشی کرده بالاخره اطرافیان و خانوادش چند نفری مجبورند به خاک بسپارندش برای همسایگان یا هم محلی ها و ... آیا در تشییع جنازش باید شرکت کرد؟ آیا مراسم باید گرفت مثل ٣ و ٧ و ۴٠ و آیا این مراسمات بهش میرسه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نکات خوبی اشاره میفرمایید. آری! شاید بتوان گفت برای احترام به بازماندگان او در آن مراسم شرکت کنیم وگرنه برای چنین افرادی نباید احترامی قائل شد. البته موضوع بیماریهایی که منجر میشود افراد اختیار خود را از دست بدهند، که به اصطلاح پزشکان دوقطبی گفته میشود، موضوع متفاوت است. موفق باشید
سلام استاد: وقت بخیر. در پاسخ سوال ۳۳۰۴۳ فرمودین به کتاب ادب خیال و شرح صوتی دعای مکارم رجوع شود چندین مورد افرادی مراجعه می کنن و مواردی رو مطرح می کنن که کاملا با مواردی که گفته میشه سحر است مطابقت داره در این موارد نمی تونیم با راهنمایی های شما به افراد کمک کنیم (این روند که اهمیت ندهید و در مسیر توحید حرکت کنید) افرادی هستن که در فضای مجازی و غیره راهکارهایی ارائه می دن اونها رو هم اطلاع خوبی از صحت و چند و چون کارشون نداریم فایل یکی از کتابها در این زمینه رو خدمتتون ارسال می کنم و نظرتون رو در این باره می خواستم بدونم https://bayanbox.ir/download/2834208460797755186/%D9%85%D8%AC%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%AA-%D8%A8%D8%A7%D9%82%D8%B1.pdf
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که عرایض اینجانب مبتنی بر مبانی حِکمی میباشد و ابداً وارد این نوع دستورالعملها نمیشویم. شاید با نگاهی که به چنین موضوعاتی از طریق مباحث مطرحشده میشود، خودِ افراد بتوانند عزمی جهت عبور از آن نوع مشکلات در خود بیابند. موفق باشید
سلام استاد: روزتون بخیر. من یه مدته از این که رزقم کمه و از خیلی از نعمت ها محروم بودم احساس تنگنا میکنم و هر روز خودخوری. نمیدونم چیکار کنم. حس میکنم عقب افتادم یا حس میکنم خدا کم محلی بهم کرده. چه کار کنم از این جهنم بیرون بیام؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که خداوند در این موقعیتها نیز ما را امتحان میکند به همان معنا که میفرماید: «وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ» و چون او را باز برای آزمودن تنگ روزی کند (دلتنگ و غمین شود و) گوید: خدا مرا خوار گردانید. موفق باشید
سلام علیکم: با امید لذت بی نهایت برای همه. اگر من هستم، قضیه ای منتسب به علم حضوری خود، باالوجدان، هست؛ چرا در خواب آنرا نمییابیم؟ و چرا میتوان در آن شک کرد؟ چه چیز مگر بر آن مقدم میشود برای امر تشکیک؟ خدا رو شکر که کار علمی میکنیم. یا حق
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان همیشه به علم حضوری خود را حس میکند هرچندعلم به علم خود نداشته باشد و به همین جهت وقتی علم به علم خود دارد، متوجه علم حضوری خود می گردد. موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی: در یکی از پاسخ ها گفتین فایل های سیر تاریخی الهیات اسلامی رو گوش بدین خوبه. این فایل ها رو می خواستم در سوال 17833 فرمودین (بنده خیلی به شما علاقمندم سوال جواب های ده سال پیش رو هم می خونم این سوال مال شش سال پیشه سال 95 ) https://lobolmizan.ir/quest/17833?mark=%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C%20%D8%A7%D9%84%D9%87%DB%8C%D8%A7%D8%AA%20%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت دارید که بحث مذکور مربوط به جناب آقای دکتر مهدی امام جمعه است. فکر می کنم بتوانید مباحث فوق را در کانال تلگرامی ایشان پیدا کنید. موفق باشید
https://t.me/smemamijomee
سلام و عرض ادب: بنده ۱۳سالمه و به خاطر مسائلی دو بار خودکشی ناموفق داشتم. با اینکه از آخرت میترسم ولی با این حال خیلی وسوسه میشم که دوباره این کارو انجام بدم. تمام ترسم اینکه نتوانم جلوی خودم رو بگیرم و مورد بعد بحث شهوت و میل جنسی هست که با این سن در من به وجود اومده و درحال بیشتر شدن است چه کنم که بر گناهانم غلبه کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه ابعاد معرفتی خود را از یک طرف و اراده خود را از طرف دیگر تقویت کنید إن شاء الله از این معضلات عبور خواهید کرد. در مورد اول کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و کتاب «آشتی با خدا» را که هر دوی آنها روی سایت هست پیشنهاد میشود و در مورد دوم ورزش کردن و پیاده روی و حضور با رفقای ایمانی در مسجد. موفق باشید
سلام استاد گرامی: روزگار خوش و تنتون سالم و روحتون قرین قرب حضرت عشق، استاد شما خیلی قشنگ با مساله تجرد جوانان برخورد میکنین و اونو واسشون یه معضل و مشکل بزرگ نشون نمیدین و جوان رو روحش رو به بالاتر از اون پرواز میدین و میخواین جوان به وسعت ابدیت نظر داشته باشه، آدم احساس آرامش میکنه نه شکست و کمبود و تحقیر، اما برعکس شما عده ای کارشناس مسایل خانواده هستن که این تجرد رو یه بحران وحشتناک بزرگ نشون میدن و میگن هر طور شده ازدواج کنین خودتونو به در و دیوار بزنین اما ازدواج کنین حتی اگر شده با مرد متاهل چه اشکالی داره، و اینطور القاء میکنن که اگر ازدواج نکنی بدبخت میشی و هزاران مشکل پیدا میکنی، جوان بیچاره مخاطب این حرفها هم فقط و فقط استرس و اضطراب از آینده نامعلومی پیدا میکنه که این جماعت سیاه و تاریک جلوش میدن اونم از کارشناس خانواده ای که اتفاقا از قشر روحانی هستن، استاد اینان رو یه نصیحتی بفرمایید که اگر دوا نیستن لااقل روح و روان جوان رو به هم نریزن و بذارن زندگیشون رو بکنن .با امید به خدای همیشه زنده و در صحنه. تشکر فراوان از شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که جواب سوال شماره 33025 عرض شد بالاخره فراموش نکنید با همه مسائلی که مسائل جنسی دارند و اسلام هم آنها را نفی نکرده است ولی جایگاه آنها در موطن بدن انسان و کششهای بدنی ما می باشد و نباید حد آن را در محدوده فطریات و نفس ناطقه آن قرار داد که حکایت بعد اصیل ما را مد نظر دارد و جهانی است بسی گسترده که هم اکنون میتوان در آن حاضر شد. حتماً قصه اویس قرنی را دارید که جهانی غیر از جهان آنهایی برای خود انتخاب کرد که با ازدواج جهان خود را شکل داده اند. بحث در تشویق به عدم ازدواج نیست بحث در آن است که اگر از نظر روحی افرادی خود را در شرایطی دیگر احساس میکنند آنها را درک کنیم و موقعیت آنها را پاس بداریم. به حضرت یحیی میتوان نظر کرد که خداوند در وصف آن حضرت می فرماید: « …سیدا و حصورا و نبیا من الصالحین» . ( یحیی ) رهبر خواهد بود و حصور و پیامبری از صالحین. و حصور به معنای کسی که از ازدواج کردن خود داری می کند نیز آمده است. موفق باشید
سلام استاد گرامی: در یکی از پاسخ ها گفتین فایل های سیر تاریخی الهیات اسلامی رو گوش بدین خوبه. این فایل ها رو می خواستم اون شخصی که گفته بودین پیام دادم گفت به آدمین کانال ندای اندیشه مراجعه کن به ادمین مراجعه کردم ۵ روز طول کشید یه جواب سلام بده. تشکر از شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: لطفاً بفرمایید کدام سوال و جواب و شماره آن منظور شما می باشد؟ موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: ذیل کتاب جایگاه رزق انسان در هستی، آیا استفاده از خدمات شرکت های «بیمه» یک نوع تدبیر معیشت تلقی میگردد یا یک نوع غفلت از جایگاه رزق؟ نظر به اینکه شخص مکلف می شود هر ماه مقداری از درآمد خود صرف انواع بیمه کند تا از حوادث غیر مترقبه و پیش آمدهایی در آینده مصون بماند. البته عنایت دارید که بیمه انواع مختلفی اعم از درمان، بازنشستگی، عمر و... که ممکن است بشود بین آنها تفاوتی قائل شد (کما اینکه بعضی بیمه عمر را بیمه سرمایهگذاری می دانند) و عنایت دارید که درآمد شرکت های بیمه از ارائه خدمات بیمه ای بسیار بالاست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید نتوان نظر صریحی در این موارد داد ولی برداشت شخصی بنده آن است که اگر نیازمندی در این موارد هست که بتوانیم مشکل او را رفع کنیم بیش از آنکه شرکتهای بیمه ما را بیمه کنند حضرت حق و نظام الهی و فرشتگان این کار را خواهند کرد. البته بحث رعایت قانون در رابطه با بیمه شخص ثالث امر جدایی است آن هم به جهت رعایت قانون و نه به جهت امیدهایی که به بیمه داشته باشیم. موفق باشید
سلام بر استاد عزیز: با توجه به اینکه متفکر کسی است که نسبت به مسئله های تاریخش راهکار ارائه کند و این راهکار به منزله نتیجه فرآیند تفکر است؛ روشمندی تفکر چیست و چگونه باید تفکر کرد و اصول آن چیست؟ با تشکر 🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! تفکر امری است تاریخی و این غیر از جمع اطلاعات است. متفکر کسی است که متوجه روحی شود که تاریخ را در بر گرفته است و ما امروز امثال حضرت امام خمینی و رهبر معظم انقلاب را متفکران حقیقی میدانیم از آن جهت که متوجه اراده الهی جهت نفی استکبار شده اند و در این راستا می اندیشند و عمل میکنند و ذیل آن عزیزان این بسیجیانی مثل حاج قاسم سلیمانی هستند که میفهمند چه باید بکنند. موفق باشید
سلام: در جلسه شنبه فرمودید وقتی شهر بوجود آمد انسان سلول شد و به وجه قیامتی خودش نزدیک شد، در حالی که بحثهای انقلاب اسلامی از حاج قاسم به عنوان نمونه انسان آخر الزمانی یاد میکنید که خودش به وسعت همه عالم است و خود همه انسانهاست، حال آن سلول شدن و این وسیع شدن چگونه با هم جمع میشود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث بسیار مهم و دقیقی است که از یک طرف انسان مدرن به عنوان شهروند به خود می اندیشد و اگر برای شهر و قوانین آن احترام قائل است برای هرچه بیشتر جوابگویی به خودخواهیهای خود می باشد و در دل همین تاریخ یعنی تاریخ آخرالزمانی میتوان به انسانهایی فکر کرد که در عین نظر به خود متوجه هستند برای سعادت خود باید به سعادت دیگران بیندیشند و اینجا است که در آخرالزمان حق و باطل در اوج در مقابل هم قرار می گیرند یکی به خود می اندیشد در دل نفی دیگران و دیگری به خود می اندیشد در دل رعایت کامل دیگران. موفق باشید
سلام علیکم: پیرو ارسال سوال شماره۳۳۰۳۰ باطلاع میرسونم در آن موقع عنان قلم از کف برفت و مطالبی مطرح شد که نباید. لذا بدینوسیله عذرخواهی میکنم. موفق و موید باشید. ان شاءالله
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله همین روحیه پاک و صفای باطنی شماها است که خداوند عنایاتش را پس از امتحان کردن صبر ما به این ملت لطف می کند. الیس الصبح بقریب؟ موفق باشید
سلام و ادب: استاد خدا قوت. خیلی به بعضی از مسائل فکر کردم و آسیب های فرهنگی و اجتماعی و... را بسیار دقت کردم. به مناسبات اجتماعی و... خیلی نظر کردم به یک نکته ای رسیدم. احساس میکنم همه مناسبات بشر در زندگی اجتماعی حول محور یک مجموعه ای از حروف الفبا هست که اگر یک حرف از اون را بپذیری، قهرا بقیه حروف با هزاران جملات مجمل و مبهم را پذیرفته ای! و احساس می کنم این قصه زندگی ما در این عصر هست که از هر حرفی به حروفی دیگر پناه میبریم باز در دل همان حرف اولیه با جملات جدید و گمراه کننده تر و شکننده تر روبرو میشیم. نظر جنابعالی چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما بحمدلله در آموزه های قدسی و توحیدی خود که سخت کاربردی می باشند تعاریف بسیار روشنی نسبت به عدالت و تقوا و انفاق داریم که منجر به حضور در جهانی غیر از جهان سرمایه داری میشود. عمده آن است که در باورهای خود جدی باشیم و متوجه باشیم در جهانی که فرهنگ سرمایه داری انسان را معنا میکند نه تنها در همان جهان انسان نسبت به آینده مضطرب و نگران خواهد شد بلکه انسانهایی که آرزوی آن جهان را دارند نیز گرفتار انواع افسردگیها و پوچی ها میشوند. عظمت انقلاب اسلامی در آن است که چشم اندازی دیگر را مقابل ما گشوده است هرچند هنوز بسیاری از ماها به زندگی آمریکایی و اشرافیت آن نوع زندگی فکر میکنیم. موفق باشید
سلام علیکم: اکنون که این کلمات و جملات را مینویسم، نمیدانم به کدام امید و به چه انتظاری چنین اقدامی میکنم. حتی دیگر به جواب رسیدن هم برایم دور شدهاست و تا حدی قید آن را زدهام. سوالاتی یقه من را گرفتهاست و مرا ول نمیکند و در عمقِ خود میکشاند. در حدی است که حتی پرسشِ آن هم در لکنت و سختی میافتد و تا جوابِ این سوال دادهنشود، حرف دیگری نمیشود زد. به دنبال سرنخ میگردم و پیدا نمیکنم، شهرها را زیرِ پا میگذارم و خانهای پیدا نمیکنم. من زنم و چگونه بدونِ خانه زندگی کنم؟ چگونه مادر باشم در حالی که در و دیوار از بیمادری مینالد و جوابی برای «چی میخواهیم.» نداریم؟ با خودم میگویم چه «مرگمونه دقیقا» که آن چه هست راضیمان نمیکند و آن چیزی هم که میخواهیم را نمیدانیم. خودِ موت که ذائقه هر نفسی است، در پرده میرود و به آن محتاج میشویم، نه زندهایم و نه به مرگ میرسیم. چگونه در این برزخ تاب بیاوریم و مقاومت کنیم و بمانیم؟ ترسِ بیطاقتی در مقابل این آینده نامعلوم من را گرفتهاست و حتی لب به شکایت گشودن و این سخنان هم میترسم که بیطاقتی تلقی شود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! حرف همین حرفِ آخر است که امید به آینده را از دست میدهیم. در حالیکه خالق هستی و خالق ما، یقیناً آینده ما را در بستر بندگیاش تأمین کرده است و در همین رابطه در قرآن میفرماید: «وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا» (هود/6) هیچ جنبدهای در زمین نیست مگر آنکه خداوند بر خود تکلیف کرده که رزق او را فراهم کند و رزق ما همه آن چیزی است که به طور طبیعی بدان نیازمندیم. عمده آن است که خود را در افق تاریخی زندگی زمینی امیدوارانه حاضر نگه داریم و فکر فردا را، فردا بکنیم.
مولوى در مثنوى در رابطه با همين موضوع داستان آن گاوى را مىگويد كه هر روز از صبح تا شب در مزرعه سرسبزى مىچريد و علفهاى آن را مىخورد و بعد از سر شب تا صبح غصه مىخورد كه فردا چكار كنم! باز فردا با علفهاى از نو سرسبز شده آن مزرعه روبهرو مىشد و تا شب به خوردن آن مشغول مىگشت و باز از شب تا صبح نگران رزق فردا بود. مىگويد:
يك جزيره هست سبز اندر جهان
اندرو گاوى است تنها خوش دهان
جمله صحرا را چرد او تا به شب
تا شود زَفْت و عظيم و منتجب
شب زانديشه كه فردا چه خورم
گردد او چون تار مو لاغر زغم
چون برآيد صبح بيند سبزْ دشت
تا ميانْ رَسته قصيلِ سبزْ كَشت
اندر افتد گاو با جوعُ الْبَقَر
تا به شب آن را چرد او سر به سر
باز شب اندر تب افتد از فزع
تا شود لاغر زخوفِ منتجع
كه چه خواهم خورد فردا وقت خَور
سالها اين است خوف اين بقر
هيچ ننديشد كه چندين سال من
مىخورم زين سبزه زار و زين چمن
هيچ روزى كم نيامد روزيم
چيست اين ترس و غم و دلسوزيم
باز چون شب مىشود آن گاوِ زفت
مىشود لاغر كه آوه رزق رفت
مولوى بعد از اينكه اين مثال زيبا را مطرح مىكند و ما را متوجّه ضعف بينش اين گاو مىنمايد كه چگونه از نظام الهى كه همواره در حال فيضان رزق بندگانش است، غافل است، مىگويد:
نفسْ، آن گاواست وآن دشت، اين جهان
كه همى لاغر شود از خوف نان
كه چه خواهم خورد مستقبل عجب
لوت فردا از كجا سازم طلب
همواره نگران فردايى است كه بوجود نيامده و لذا از نتيجه اى كه امروز بايد از زندگى خود بگيرد غافل است، مولوى سپس به ما روى مىكند كه
سالها خوردى و كم نامد ز خَور
ترك مستقبل كن و ماضى نگر
لوت و پوت خورده را هم يادآر
منگر اندر غابر و كم باش زار
به جاى اينكه اينهمه نگران آينده باشى كه نيامده است، كمى هم به گذشته بنگر كه چگونه به راحتى گذشت و نگرانى تو نسبت به آن بىجا بود. حضرت در آن فرمايش شان همين نكته را متذكّر مىشوند كه اى پسر آدم! غصه رزقى را كه هنوز نيامده است بر امروز خود حمل نكن. ما امروز وظيفه اى داريم و براى انجام آن روزمان را شروع كنيم و مسلم آنچه در امروز نياز داريم، خداى خالقِ امروز برايمان خلق مىكند، و چون خداوند فردا را خلق كرد، نياز مربوط به فرداى مخلوقاتش را نيز خلق مى كند. اينكه ما نيازهاى فرداى خود را در پيش خود نداريم چون هنوز فردا را خلق نكرده تا رزق فردا را خلق كند. آرى؛ فردا هم بايد كارى كه به عهده ماست، انجام دهيم. رزق فردا هم به عهده خداست و حتماً مىرسد. اشكال در اين است كه شما امروز كارى را شروع مى كنيد، براى اينكه بى رزق نشويد، و لذا از اوّل صبح غصه رزق آن روز را مى خوريد و در نتيجه آن كارى را كه به عهده تان است انجام نمى دهيد و غم چيزى را مى خورديد كه بدون اين غمها محقّق مى شد، حال با اين نوع تفكر، چون پس فردا مى آيد، غصّه رزق روز بعدش را مى خوريد، و خلاصه هر روز كارمان مى شود رفتن به دنبال چيزى كه خودش به وقتش مى آمد، و در نتيجه از بندگى خدا كه محتواى حقيقى زندگى انسان است درمى مانيد و بعد در خودتان كه تأمّل مى كنيد مى بينيد سخت از زندگى خود ناراضى هستيد، چون به محتواى معنوى كه بايد مى رسيديد، دست نيافتيد.
امام معصوم (ع) مى فرمايد: نگرانى رزق فردا را بر امروزت حمل نكن، «فَانَّهُ انْ يَكُ مِنْ عُمُرِكَ يَأتِ اللهُ فيهِ بِرِزْقِك»؛ اگر فردا جزء عمرت باشد، خدا در همان فردا رزق تو را مى رساند. فردايى كه هنوز نيامده است تمام ذهنت را مشغول نكند تا روزى كه آمده است را از دست دهى.
با سلام و احترام: از آنجا که به داشتن سجده های طولانی در نمازهای یومیه بسیار سفارش شده است، به غیر از ذکر معمول سجده و صلوات چه اذکار و دعاهای دیگری را پیشنهاد می فرمایید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مستحب است که ذکر سجده یعنی «سبحان ربی الاعلی و بحمده» ۳ و یا ۵ و یا ۷ مرتبه تکرار شود. زیرا یک مرتبه فریضه است و از آن به بعد فضیلت است. موفق باشید
با سلام و وقت بخیر خدمت استاد عزیز: سوالی داشتم میخواستم ببینم مگر خداوند نعمت ها ی خود را برای انسان نیافریده تا لذت ببرند پس چرا بعضی از مردم خود را به خاطر ساده زیستی از استفاده از آن محروم میکنن. مثلا لباس زیبا نمیپوشن یا خانه های خود را زیبا نمیکنن و مثلا فرش زیبا بیندازن و یا وسایل تزیینی زیبا استفاده کنن اگر هنر یک استعداد است پس چرا ما از تابلوهای زیبا و ارزشمند که بدست هنرمندانمون درست شده و یا از مبل های زیبا نباید استفاده کنیم به خاطر ساده زیستی و یا لباس متنوع نپوشیم چه اشکالی داره که هم به دیگران کمک کنیم هم خودمون از زندگیمون لذت ببریم یا این افراد عقیده دارن ماشین خوب ومدل بالا سوار نشیم اگر به خاطر مستحق ها است آیا در زمان حصرت سلیمان هیچ فقیری وجود نداشت که خداوند چنین کاخ و مالی به آن حصرت داده بود. لطفا مرا از سردر گمی نجات دهید. ممنون التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر اُنس با حضرت محبوب که بالاترین لذّات است، باید از هر آنچه ما را مشغول لذات وَهمی و خیالی میکند و از آن لذت حقیقی باز میدارد، فاصله گرفت. چرا که نفرمودهاند از دنیا استفاده نکنید، خواستهاند ما با عنوانهای اعتباری و لذات وَهمی خود را از آن لذت حقیقی محروم ننماییم. موفق باشید
سلام استاد: برای رسیدن به مقام تجلی اسم الله، بهشت لقا، باید پا در سیر و سلوک و عرفان نظری و عملی گذاشت که سالها طول میکشد یا میشود با همین زندگی و ندانستن معرفت النفس و وحدت وجود و کار کردن برروی تک تک اسما و... فقط با عمل به شریعت به آن مقام رسید؟ در آستانه ی ۴۰ سالگی با این مباحث شیرین آشنا شدم اما به نظر راه بسیار مشکلیست و برای من که خانه و خانواده دارم سخت است عرفان نظری و عملی کار کردن... و سوال بزرگی که آیا کسی که ظرفیت فهم این مباحث را ندارد نرسیدن به مرتبه ی لاهوتی و ماندن در بهشت نعیم محرومیت نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته جناب حافظ: «گرچه بهشتاش نه به کوشش دهند / آنقدر ای دل که توانی بکوش». پیشنهاد میشود با سیر مطالعاتی که سایت مطرح میکند إنشاءاللّه به نتایج دلخواه برسید. موفق باشید
سلام بر استاد طاهرزاده عزیز: عرضی داشتم که به نظرم مسئله این روزهای ما نوجوانان باشد: طبیعت ما انسانها بخشی حیوانی دارد که خداوند متعال این طبیعت را درون انسان قرار داده و انسان الان با حکمت خدای متعال دارای یکسری غرایز حیوانی است. موضوع صحبتم درباره یکی از این غرایز یعنی شهوت جنسی است! میدانیم که خداوند با حکمتش طوری مقرر کرده که انسان بعد از بلوغ جنسی بتواند بوسیله ازدواج به این نیازش پاسخ بدهد (البته نه اینکه کل هدف ازدواج این باشد). اما در حال حاضر و در این تاریخی که زندگی میکنیم با ورود فرهنگ و سبک زندگی بیگانه به اندیشه افراد، آن طبیعت انسان کاملا از یادها رفته است و کاملا فراموش شده که برخلاف طبیعت انسان نباید عمل کرد. راهکارهایی كه پیشنهاد میشود اعم از اینکه بایستی صیغه کرد یا تقوا را افزایش داد یا تغذیه را طوری تنظیم کنیم که محرک میل جنسی نباشد و دعا و مناجات و... هیچکدام ۱۰۰ درصد اثر ندارند حتی ۳۰ درصد هم اثر ندارند! آیا نوجوانان امروز بر حسب تاریخی که در آن هستند نباید راه حلی جلوی راهشان گذاشته بشود؟ «بر حسب اقتضای زمانه شان»؟ (میگویند صیغه کنید: اما منطقی نیست! وقتی پسر نوجوان راضی نیست که همسر آینده اش قبلا با پسری رابطه برقرار کرده باشد قطعا دختران هم راضی نیستند که همسر آینده شان با دختری رابطه داشته باشد). این موضوع مسئله بزرگی است برای ما نوجوانان! آخر ما با صرفِ دانستنِ اینکه گناه بزرگی است که به هر روش غیر از ازدواج، میل جنسی را ارضا کنیم نمیتوانیم عملی متناسب با دانسته مان داشته باشیم! اصلا جهان مفاهیم به درد ما نمیخورد! ما به این نتیجه رسیده ایم که محض دانستن، مشکل مان حل نمی شود. تغذیه مان را مدتی اصلاح می کنیم روزه میگیریم مباحث معرفتی جنابعالی را دنبال می کنیم ولی طبیعت انسان را که نمیشود تغیبر داد اگر تغیبر دهیم، انسان نخواهیم داشت پس قابل تغییر نیست! اکنون نوجوانان ما خواهان راهکار جدید اند متناسب به سعه شان (ما فهمیده ایم که آخر الزمانی ها سعه بی نظیری دارند). خداوند متعال هم با حکمتش فکر این دوره و زمانه را کرده است و بالاخره ایشان میدانستند که چنین دوران بی نظیری خواهد آمد. حال به نظر حضرتعالی راهکار اللهی برای این مشکل، بر حسب مخاطب (نوجوانان) و در این تاریخ چیست؟ با تشکر 🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! شرایط بس بسیار سخت و سختتر از سخت است. در جلسهای که خدمت آیت الله ابراهیم امینی «رحمتاللهعلیه» آن مردِ حساس به تعلیم و تربیت جوانان بودیم با طرح شرایط پیشآمده برای جوانان در این زمانه، هم خودشان اشک ریختند و هم حاضران به گریه افتادند. ولی با اینهمه از آن جهت که در هر حال مسئله جنسی مربوط به بُعد اصلی یعنی فطرت الهی انسان نیست؛ میتوان در این مورد فکر کرد که محرومیت از آن، مثل محرومیت از انس با خداوند نیست که انسان را از ابعاد اصیل خود محروم کند و به همین جهت مقاومت در مقابل کششهای غریزی در شرایطی که امکان جوابگویی به آن نیست؛ ابعادی از شخصیت انسان را به انسان نشان میدهد که حکایت از تواناییهای بالقوه او داشته و از این جهت بنده با تفکر نسبت به این موضوع در سالهای اخیر و با نظر به محرومیتهایی که در این رابطه برای جوانان عزیزمان پیش آمده، به این فکر فرو رفتهام که نکند خداوند بنا دارد اَبَرانسانهایی را به میان آورد که نشان دهد جوانانِ آخرالزمانی ما حتی در چنین شرایطی که بسی طوفانی و هولناک است، توان خودداری و تقوای خود را در خود زنده نگه داشتهاند تا دریچههای عرشی که به روی آنها گشوده شده است، همچنان باز بماند و یا با مقاومت خود، دریچههای عرش را به روی خود بگشایند. با جوانانی روبرو هستم که از هویت عرشی آنها در حیرتم. نمیدانم اگر جناب اویس قرنی به این تاریخ تشریف میآوردند، این جوانان به او اقتدا می کردند و یا او به این جوانان؟!!! از چنین تاریخی در حیرتم که خداوند بنا دارد چه صحنههایی بیافریند!!! و به فرشتگان خود بگوید: «أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ»(بقره/۳۳) نگفتم من در راستای علم خود به غیبِ آسمانها و زمین، چیزهایی میدانم؟ و میدانم آنچه را که برای شما آشکار است و چیزهایی که شما آن را پنهان کردهاید و خداوند در این راستا نسبت به چنین انسانهایی بر فرشتگان خود فخر فروخت. موفق باشید
با سلام: استاد گاهی مسولیت هایی به عهده ما قرار میگیرد که در حالت معمول به عهده ما نیست، اما در شرایطی مجبور به انجام آن (یا اینکه با شناختی که از فرهنگ مدارا داریم آن ایجاب می کند) با وسایلی هستیم، که از رضایت صاحبان آن بی اطلاعیم اما به طور معمول روال انجام کار با همین مواد، وسایل و این ترتیب و نظم وهماهنگی بوده است تا جایی که ما مطلعیم (یا شاید مسائل دیگری که...)، در این مواقع عملکرد صحیح چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به حضور در بستر تاریخ انقلاب اسلامی و ذیل ولایت مقام معظم رهبری«خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». بدین معنا اگر در آن بستر با موضوعاتی روبرو شدیم، خود به خود آنچه مصلحت است انتخاب میشود. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما. سوالاتی برایم ایجاد شده است. ممنون میشوم پاسخ بفرمایید. میخواستم شروع کنم به خواندن تاریخ معصومین علیهم السلام. با خود گفتم ابتدا از لنز عرفان اسلامی به زمان و تاریخ نگاهی بیندازم. در اولین مواجهه، نظریه علم الاسماء تاریخی مرحوم فردید نظرم را به خود جلب کرد. بعد از آن مطالبی از تلقی ابن عربی در باب زمان خواندم. بار دیگر به انبوه پاسخهایی که شما به کاربران دادهاید نگاه کردم؛ کلماتی برایم آشنا بود و مرا به یاد مطالب محییالدین در فتوحات میانداخت: روح زمانه، مظهر اسم غالب، قطب زمان، ظرفیت هر تاریخ، کل یوم هو فی شأن، الدهر هو الله و ... ۱. استاد! به نظر شما چگونه میشود تاریخ زندگی معصومین علیهم السلام را از این دریچه مطالعه کرد که آنها مظهر اسم غالب در زمان خود بودند و مقدرات الهی بر اساس آن اسم جاری میشد؟ ۲. چگونه میتوان خود را در تاریخ زندگی هر معصوم حاضر کرد تا بفهمیم اسم غالب چه بوده است؟ چه از طریق علم حضوری و چه از طریق علم حصولی. ۳. به نظر شما بهتر نبود مرحوم فردید، علاوه بر مبنایی که از ابن عربی اخذ کرده بود، قالب و روبنای نظریه خود را نیز از او وام میگرفت و بعد از آن به نسبت هایدگر با این دستگاه فکری میپرداخت؟ با تشکر از بذل توجهتان خواهشمندم اگر نکتهای اضافه بر این سوالات در باب «دریافت تجلیات الهی از طریق امامِ زمانه» و چگونگی کاربست آن در مطالعه تاریخ معصومین دارید بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عمده آن است که مطالعات ما با چنین رویکردی باشد تا در آینه حرکات و سکنات و گفتار اولیای الهی، انوار اسماء مدّ نظرمان باشد. ۲. با مطالعات دقیق نسبت به سیره اولیای الهی این خصوصیات بهخوبی پیش میآید. ۳. به نظر بنده جناب فردید با مطالعه آثار هایدگر متوجه شدند میتوانند چنین مواجهه خوبی با آثار ابنعربی داشته باشند، وگرنه مثل سایرین، آثار ابن عربی را تبدیل به نوشتههای خواندنی میکردند. ۴. عمده توجه به حضور تاریخی است که جان ما را محل تجلیات انوار الهی میکند. به نظر میآید با تأمّل در کتاب «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی (رضواناللهتعالیعلیه)» بتوان در این وادیها حاضر شد. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامی! پس از شنیدن سخنان شما در رابطه با تفسیر سوره حمد امام خمینی (ره) سوالاتی برای من مطرح شد: ۱. فرق غیب الغیوب، حق، الله چیست ؟ ۲. خدایی که ما پرستش می کنیم کدام است؟ غیب الغیوب، حق یا الله ۳. عین الوجود کدام است ؟ غیب الغیوب، حق یا الله ؟۴. من حیرانم که خدایی که من پرستش می کنم کدام است؟ (غیب الغیوب، حق، الله) دچار چندگانگی شده ام. لازم به ذکر است که من از شرح حمد امام خمینی که در سایت است گوش داده ام. با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته که باید در ابتدای امر مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را همراه با شرح صوتی آنها بهخوبی دنبال کرده باشید و اگر چنین نیست، تلاش بفرمایید آن مطالب دنبال شود تا معلوم گردد حضور حضرت حق در عالَم، در مقام احدی، همان غیبالغیوب است و در مقام حضرت الله، که جامع جمیع اسمای الهی است، ما با نظر به ربوبیت او، او را پرستش میکنیم و در همین رابطه حضرت حق در قرآن به رسول خود فرمود که بگویند: «إِنَّ اللّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ» همانا حضرت الله پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را عبادت کنید که صراط مستقیم همین است و بس. و البته در همه این موارد چه در مقام احدی و چه در مقام واحدی، او یعنی حضرت حق در صحنه است. موفق باشید