درود خداوند بر شما باد استاد: در روابط پیامی دختر و پسر برای کسانی که میخوان این گناه رو ترک کنن باید کامل کامل این مکالمه قطع و نابود بشه دیگه درسته؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره عموماً در آن فضا شیطان میدانِ حضور گشودهای دارد و تا میتوانیم باید سعی کنیم در چنین فضاهایی حاضر نشویم. موفق باشید
سلام علیکم: وقتتون بخیر. استادی «من عرف نفسه فقد عرف ربه» را اینگونه مطرح کرد که هرکس خودش را شناخت به تحقیق قبل آن خدا را شناخته. یعنی خودشناسی را قبل از خدا شناسی مطرح نکرد بلکه خدا شناسی را قبل از خودشناسی مطرح کرد. نظر شما چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! از وجهی میتوان آن روایت را همینطور فهمید که حقیقتاً تا انسان خدا را نشناسد، خود را درست نمیشناسد. ولی روایاتی هم که علامه طباطبایی در رابطه با «معرفت نفس» در کتاب «رسالة الولایه» آوردهاند، آنطرف قضیه را هم آن روایات، متذکر میشوند که با شناخت خود به معنایی که در معرفت نفس مطرح است، راهِ شناخت خداوند فراهم میشود.
سلام وعرض ادب خدمت استاد مهربان وعزیز: استاد تو بحث صله رحم وقتی انجام میدیم. مثلا خانوادگی میریم سر میزنیم اونها هنوز مثل قدیم که خانوادگی با میهمان دور هم مینشینند و زنها و مردها جدا نیستند. ولی حرفهای ناجور و غیره نمیزنند و حجابشون رو هم رعایت میکنند. استاد اینجوری هستند برای ما زیان ندارد و جلوی پیشرفت ما رو نمیگیره؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اشکال دارد؟! در چنین جلساتی فرشتگان هم بر قلب حاضران در جلسه نور رحمت و محبت سرازیر میکنند. موفق باشید
سلام علیکم: چندی ست که با گروه های منتقد برپایی حکومت قبل ظهور ارتباط گرفتم. افرادی که مطلع هستند و خلاق در قبولاندن حرف ها. خیلی ترس دارم. ترس از انحراف. نظر تان در رابطه با این گروه ها که ادله شان را با روایات نهی از برپایی حکومت قبل ظهور ارائه میکنند چیست؟ آیا این ادله روایی اصالتا صحیح و قابل اعتناست و یا اگر قابل اعتنا هست آیا برداشتی غیر از برداشت این افراد دارد؟ منبع و کتابی در رابطه با صحت برپایی حکومت قبل ظهور معرفی بفرمایید. یاعلی
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به شرایط تاریخی آن روایات توجه کرد که عدهای خود را دائماً به عنوان مهدی امّت معرفی میکردند، از محمد نفس زکیه بگیر که پدرش او را مهدی امت معرفی میکرد؛ تا مهدی عباسی از سلسله عباسیان. بنابراین روایاتی که آقایان مدّ نظر دارند متذکر این امر است که قبل از ظهور حضرت نباید کسی به عنوان مهدی ادعایی داشته باشد، نه آنکه حکومتی جهت امر به معروف و نهی از منکر و جاریشدن دستورات الهی تشکیل نشود. حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» در کتاب «ولایت فقیه» متذکر این نکات شدهاند. در ضمن کتاب «تحلیل تاریخی نشانه های ظهور» از استاد مصطفی صادقی نکات خوبی در این مورد دارد. موفق باشید
خدایا! گفتی «خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ» و حال آنکه این خلقت را در جهانی از زیبایی و حیرت آفریدی که در هر چه نگاه میکنیم حیرتی و شعفی بر پیش افزوده میشود؛ خدایا اگر اینهمه زیبایی را چاشنی زیست «کَبَد» کردی، زیست رحیمانه ابدیتت آیا چقدر و چطور سرشار از زیبایی و شوق آفرینی خواهد بود؟ خدایا حتی در پست ترین جهانی که بنده را قرار دادی، حتی در خلقت کبد، دلت نیامد دلمان از اینهمه زیبایی محروم بماند؟ خدایا باران تویی ولی تو باران نیستی ابر تویی، چشمه، نسیم، عطر گلها، مروارید دریاها، خدایا درخشش ستاره ها، همه و همه خودت هست و تو هیچکدام از اینها نیستی، خدایا نغمه ی زیبا تویی، زلالی اشک تویی، خدایا نگاه عاشقانه تویی، لبخند تویی افسوس تویی. خدایا! تو چه هستی؟ هستی که همه چیز هستی، و هیچ چیز نیستی؟ خدایا! مثل دامن دامن برگی که در پاییز میریزد، بر هر چه نگاه میکنیم دامن دامن، دسته دسته زیبایی به چشم میآید آی ای خدا! انگار عهد کردهای تا دیوانهام نکنی دست از سرم برنداری... خدایا! چطور تو را اینقدر واضح میتوانم ببینم و خودم که همواره نزد خودم هستم اینقدر برایم در ابهام است و در پرده! خدایا! من که وسعت تو را ندارم، و نه سعه تو را. خدایا! مگر اینهمه ضعفم را نمیبینی؟ اینهمه بیقراریام را؟ اینهمه دست بستگی و دل بستگی و دلبستگیام را؟... خدایا! دنیای قشنگت را برای خودم در کالبد یک زندگی زیبا نیافریدم، عجب ستمی به خودم کردم! خدایا! پروازم بده دلم خیلی تنگ شده... مادر، عجب عجیب است هرچه التماسش کردم برایم دعای شهادت نکرد! یعنی دلش نمیآمد، خدایا! تو دلش را بیاور... خدایا! تو دیوانگی هستی، عاقلی هستی. خدایا! هم دیوانهام کن و هم عاقل، هم دلم را بسوز و هم بنواز.. خدایا! حیران و بیابانگرد خودت کن این «خودم» را... مادر عجب آفرینش عجیبی است... خدایا! مادر هم انگار جزء رازهایی است که هنوز بنا نداری افشایش کنی... مادر که دعا بکند حتی نفهمیدنیها را هم میشود فهمید! فقط کاش دعا بکند... خدایا من که استقلال وجودی ندارم پس من کیستم؟ آیا جز اینکه من تو هم هستی و تو من هم هستی؟ ... خدایا مادر عجب خلقت عجیبی است، انگار همه وجودش خلقتی مادی است جز دلش! باور کن راست میگویم خدایا، با حساب کتاب عقل و منطق نمیتوان در یک کالبد کوچک، دل به این بزرگی را جا داد وقتهایی که کسی حوصله این اخلاقهای خسته کنندهام را ندارد؛ حتی خودم هم حوصله خودم را ندارم جز مادر و جز پدر چه کسی میتواند اینقدر بزرگ باشد که بیمنّت اینقدر تاب بیاورد همچو منی را! خدایا! دیگر به سرم زده... دنیا هم انگار حوصلهاش از من سررفته... خدایا! تو صاحب اختیار منی، اما خدای خوب من، راستش اگر قرار است زنده بمانم این نوع بودنم خیلی رنجورم کرده، خدایا! بودنم را یک طور دیگری کن، از همان طورها که به جای زندگی حیات داشته باشم... خدایا چشمم را رسول خودت قرار بده. گوشم را زبانم را سکوتم را لبخندم را همه بودنم را رسول خودت بکن... خدایا مرا بمیران و مرا بی منم زندگی بده... بوی این تعفن بد اخلاقیها بوی این نفاقم دارد مرا میکشد دعا کنید از خودم بریده شوم و متولد بشوم... التماس دعای بسیار دارم... راستی من هم میشود شهید بشوم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نگفتم و عرض نکردم، بوی تولد دیگری نسبت به جوانان این دوران به مشام میرسد؟!! امری را انقلاب اسلامی برای این نسل پیش آورده که جوانان ما با خودآگاهیِ خاصی جهان گشودهای را مقابل خود احساس میکنند که جهان دیروز برای آنها تنگ میباشد و همچون حاج قاسم به بودنی به وسعت انسانیت انسان نظر دارند که آن دقیقاً همان قلب و روح «مادری» است. آری! با درک مادری، همه نیروهای انقلاب همچون حاج قاسم، بنای مادریِ این نسل را دارند. سخنان شما مرا به یاد شعر مشهور مرحوم یحیی دولتآبادی در مورد «مادر» انداخت که میگوید:
مادری پیر و پریشان احوال / عمر او بود فزون از پنجاه
زنِ بی شوهر و از حاصل عمر / یک پسر داشت شرور و خود خواه
روز و شب درپی اوباشی خویش / بی خبر از شرف وعزّت و جاه
دیده بود او به برِ مادر پیر / یک گره بستۀ زر، گاه به گاه
شبی آمد که ستاند آن زر / بکند صرف عملهای تباه
مادر از دادن زر کرد ابا / گفت رو، رو، که گناه است، گناه
این ذخیره ست مرا، ای فرزند / بهر دامادیت ان شاءالله
حمله آورد پسر تا گیرد / آن گره بستۀ زر، خواه مخواه
مادر از جور پسر شیون کرد / بود از چاره چو دستش کوتاه
پسر افشرد گلوی مادر / سخت، چندان که رخش گشت سیاه
نیمه جان پیکر مادر بگرفت / بر سر دوش و بیفتاد به راه
برد، در چاه عمیقی افکند / کز جنایت نشود کس آگاه
شد سرازیر پس از واقعه او / تا نماید به ته چاه، نگاه
از ته چاه به گوشش آمد / نالۀ زار حزینی ناگاه
آخرین گفتۀ مادر این بود / آه! فرزند نیفتی در چاه!
در ضمن، بحثی در رابطه با مادر در کانال «سها» رفقا انجام دادهاند که خوب است سری به آن مطالب نیز بزنید. موفق باشید
یا محبوب. درود حضرت پروردگار بر شما باد. استاد من یک دانش آموز هستم برای پیشرفت درسی و انجام رسالتم مجبورم با استادانی که خوب درس میدن کلاس بگیرم متاسفانه در این کلاس ها عقاید و بعضا روضه و مداحی و نام امامان طوری به کار گرفته میشه که تمسخر میکنن، از طرفی من هزینه کلاس رو پرداخت کردم نمیدونم چکار باید بکنم اگر میشه لطف کنید راهنمایی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند به ما فرموده است: «وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا» اینجا است که شما با بیمحلی و بیتوجهی به چنین افرادی فعلاً خوب درستان را میخوانید تا به وقتش خداوند میدان دفاع از عقاید اصیل را برای شما فراهم میکند و مییابید که چگونه آنها با افسردگی و بیثمریِ کار خود، پوچی زندگی خود را در جان خود احساس میکنند. موفق باشید
با سلام استاد عزیز: الهی به حق ابوالفضل عباس علیه السلام اینا که دارند ظلم میکنند به این ملت، خدا عذاب آخرتشونا زیاد کنه و در این دنیا ذلیل بشند. امروز دختردارو پسردار واقعا گناه دارند. ما که دیگه از خدا هم برگشتیم نمیدونم چرا خیلی ها برگشتند. عرش خدا هم میگند با آه مظلوم میلرزه انگار قدیمی شده این حرفا خیلی دارند ظلم میکنند، گرانی بیداد میکنه، روزبروز بدتر میشه، بعد شما از افق انقلاب حرف میزنید. من نمیدونم شما کجا زندگی میکنین استاد. اگر دارید آگاهانه حمایت میکنید خدا شما در جرم اینا شریک هستید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره عنایت داشته باشید جنگی در این زمانه در بستر موضوع اقتصاد به میان آمده است. ما در جنگهای خود در تاریخ گذشتهمان، تلفات میدادیم ولی عقبنشینی نمیکردیم. مطمئن باشید همانطور که در جنگ نظامی بالاخره پیروز شدیم، در بستر مقاومت با تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده، در جنگ اقتصادی هم پیروز خواهیم شد. آری! همه اجزای این جنگ نه در اختیار ما است و نه در اختیار دشمنان، ولی تجربه تاریخیِ ما نشان میدهد که با مقاومت با همه موانعی که در مقابل خود داریم و داشتیم، پیروز میشویم. این موضوع را دیروز شهید صیاد شیرازی در کردستان و امروز شهید حاج قاسم در سوریه نشان دادند و راز امیدواری رهبر معظم انقلاب نسبت به پیروزی آینده در فهم این نکته مهم تاریخی است. مگر برای جنگ دیروزمان، پیرزنان ما طلا های خود را هزینه نکردند تا قسمتی از این جبهه گشودهشده را از آنِ خود کنند؟ امروز نیز اتفاقاً مستضعفان ما که فشار معیشت بر دوششان است، بیشتر از اشراف راحتطلب متوجه این جنگ و این مقاومت هستند. موفق باشید
سلام استاد گرامی. روح الله عجمیان متولد ۲۲ بهمن هم بوده!! چقدر همه چیز جوره در مورد شخصیت این شهید! اسم، چهره، انگار یه خمینی دیگری رو شد ولی پرده نشین.
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً هم عرض شد. واقعاً آن شهید بزرگوار عزمی از جنس عزم حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» در او بود. برای اینکه کاری بکند، کارستان. و واقعاً خداوند از طریق آن شهید بزرگوار رسواییِ بینهایتی را بر پیشانی دشمنان انقلاب نصب کرد. مسلّماً یکی از آرزوهای آن شهید بزرگوار بود تا معلوم کند کسانی که مقابل کلیّت انقلاب اسلامی قرار دارند، تا کجاها از نظر انسانیت در سقوط هستند و راز سجده او در آمبولانس، همانند شکر حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» بود در قتلگاه. از آن جهت که حضرت متوجه شدند آنچه باید از طریق ایشان انجام میشد و آن رسواییِ جریان اُموی بود؛ به خوبی انجام شد. موفق باشید
یا ربّ درود خدا بر شما باد استاد. به نظر شما رفتن به اعتکاف در امسال که دو روزش تداخل داره با مدرسه برای دانش آموزان چه حکمی داره؟ اگر تلاش کنیم درس رو جبران کنیم و اعتکاف هم بریم مشکلی ندارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال نظام آموزشی چنین امکاناتی را برای دانشآموزان قائل هستند که اگر غیبتی کردند بالاخره به نحوی جبران میکنند از این جهت نباید اشکالی داشته باشد. موفق باشید
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: ببخشید در معرفتِ نفس، انسانی ورای جسم توصیف میشود. برهان نیز این است که در خواب، انسان بدون نیاز به جسم خودش را می یابد که هست پس انسان جسمش نیست. حال سؤال بنده اینجاست: ۱. اگر من همانم که در خوابم هستم، چرا هیچ اختیاری ندارم؟ ۲. چرا بدون هیچ دلیلی در عالم خواب منتقل می شوم بدون هیچ گونه اراده از خودم؟ با توجه به اینکه اراده داشتن در خواب باعث میشود که من خودم را حضورا حس کنم، ۳. راز پیدا کردن اراده در خواب چیست؟ این اولین قدم است برای بنده که این قضیهٔ «انسانِ ورای جسم» را حس کنم و حضوری ببینم، نه اینکه فقط بدانم؛ -دانستنی که هیچ یقینی برایم خلق نمی کند-. لطفا بفرمایید این اراده در عالم خواب چگونه بدست می آید؟ با تشکر 🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان در خواب تنها در اختیار ملکات و صور ذهنی و عاداتش میباشد. اراده به معنای آنکه در دنیا امری را تصور کنیم و سپس برای تحقق آن اراده نماییم، در خواب معنا ندارد زیرا همچنانکه عرض شد ما در خواب در اختیار تصورات و ملکات و عادات خود هستیم. موفق باشید
سلام علیکم: در بحث علوم پزشکی جدید طبق شواهد تجربی بدن انسان از طریق پالس های الکتریکی ایجاد شده توسط مغز کنترل میگردد (که هر پالس الکتریکی با آزاد کردن کلسیم یا پتاسیم در ماهیچه مربوطه باعث انقباض شده و حرکت ایجاد میکند) و در صورت قطع ارتباط عصب دیگر حرکت میسر نمی باشد مانند قطع نخاع و... یا در برنامه ای مستند دیدم، پزشکی که جمجمه را شکافته بود با تحریک قسمتی از مغز باعث حرکت دست فرد بیهوش میشد. تا اینجا یعنی بدن انسان را مغز کنترل میکند (حداقل در عالم ماده) چه بصورت خود آگاه یا ناخودآگاه مثل کنترل قلب و تنفس. حال سوال بنده اینجاست نفس مجرد چگونه با مغز مادی تماس میگیرد و ایجاد پالس الکتریکی و در نهایت ایجاد حرکت می نماید؟ ایجاد حرکت در دیگر اشیا غیر از بدن خودمان چگونه است؟ ( که مرتاضها انجام میدهند) در جایی از بحث معاد فرمودید که گاهی ۷۰۰ سال طول میکشد تا نام پیامبر خود را به یاد بیاوریم. آیا فکر کردن و تصویرسازیهای ذهنی مربوط به مغز میشود؟ و چون در برزخ دیگر این ابزار را نداریم نمیتوانیم فکر کنیم و به یاد آوریم پس نتیجتاً باید آنجا چیز دیگری در میان باشد چگونه آن چیز را بیابیم و از آن استفاده کنیم؟ اصلا آن چیز چیست؟ جسارتا نفرمایید قلب چونکه برای بنده حقیر نامفهوم و گنگ است خواهشا و در صورت امکان صریح و بی پرده و قابل فهم برایم بفرمایید. (چون من هنوز سوار مرکب چوبین نشده ام و لب دریا سرگردانم)
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در کتاب «خویشتن پنهان» مطرح شده که نفس با نظر و تدبیر در بدن حاضر میشود و این غیر از حضور مکانیکی و فیزیکی است و هرکس این حضور را که حضور تدبیری نفس در بدن است را خودش احساس میکند. زیرا خود نفس است که اراده میکند تا مثلاً بدن حرکتی را انجام دهد و البته این حرکت در بدن فرآیند خاصی دارد که جنابعالی متذکر آن شدید. ۲. آری! یکی از ابعاد و مراتب نفس ناطقه، ذهن میباشد. ۳. حضوری که در معاد پیش میآید، حضور در ساحتی است که در آن ساحت، حافظه به معنای دنیایی آن که همان تصورات مربوط به اعمال و رفتار است؛ در میان نیست. آنجا یک نوع به خودآمدنِ حضوری است و در این رابطه بحث ۷۰۰ سال طولکشیدن برای پیشآمدن نام پیامبرش در میان است زیرا باید همچنان به خود آید تا در درون خود آن حضور را درک کند. موفق باشید
سلام علیکم: چطور متوجه شوم که آیا تکلیف من ازدواج است یا خودسازی و عالم شدن؟ چطور تشخیص دهم که کدامیک اولویت دارد و چگونه بفهمم آمادهی ازدواج هستم یا خیر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نیاز به ازدواج یک امر غریزی و طبیعی است و اگر این امر در کسی پیش نیامده، نباید ورود کند. زیرا نمیتواند جوابگوی غرایز طرف مقابل باشد و موجب آزار و ظلم به آن میشود. ۲. هر دو موضوع قابل جمع است. بالاخره تا علم به حقایق نداشته باشیم نمیتوانیم خود را شایسته جوابگویی به دستورات تقوایی بگردانیم. موفق باشید
سلام علیکم: اینجانب طلبه هستم. با توجه به اینکه یادگیری مسائل شرعی از رساله عملیه خیلی مهم است ولی بنده راهی پیدا نمیکنم که بتوانم رساله عملیه مراجع را خوب یاد بگیرم به بعضی از اساتید هم گفتم گفتند با دیگر طلاب مباحثه کنید ولی طلبه ای که علاقه به احکام داشته باشد پیدا نکردم و حتی حاضر نیستند مسائل مبتلابه را بخوانند چه برسد به کل رساله. از نظر حضرتعالی اگر بخواهم رساله مطالعه کنم چه روشی باید باشد؟ ۲. لطفاً دو نفر از مراجعی را که به اعلمیت میشناسید بفرمایید به ترتیب اعلمیت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ظاهراً کتاب «آموزش فقه» اثر جناب آقای فلاحزاده که در پایههای ابتدایی حوزهها خوانده میشود، کتاب خوبی است. ۲. با توجه به اینکه ما در تحقیق خود از جوانب مختلف رهبر معظم انقلاب را اعلم و ارجح میدانیم؛ نمیتوانیم کس دیگری را در عین احترام به همه مراجع محترم به عنوان اعلم پیشنهاد کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی. سلام علیکم استاد عزیز. مدتی است بحثی ذهنم را درگیر کرده در مورد کنش گری نیروهای انقلاب به ویژه جریان پایداری و جریان دکتر قالیباف. در مورد هر دو مطالعاتی داشته ام و با وجود اختلاف نظرهایی که دارند هر دو را ذیل جریان انقلاب اسلامی می دانم و از ظرفیت های هر دو و سایر طیف های منتسب به انقلابی و اصولگرایی باخبرم اما بحثی که مرا کمی سردرگم کرده این است که حضرت آقا دام ظله فرمودند که علامه مصباح (ره) معلم تفکر هستند و تمجیدات فوق العاده ای نسبت به ایشان ارایه کردند از آن طرف نسبت به مکتب شهید سلیمانی اشاره زیادی دارند. اما از آن طرف جبهه پایداری که خود را منتسب به علامه مصباح می داند در عمل گاهی می بینیم نوعی رفتارها و اظهاراتی که دارند با آن نگاه فراجناحی حاج قاسم، ظاهرا تعارضاتی دارد از آن طرف دکتر قالیباف هم که رفیق شفیق حاج قاسم بود ظاهرا نگاه فراجناحی حاج قاسم را ادامه می دهد از طرف پایداری ها به شدت مورد انتقاد است و او و جریانش را متهم به اصول گرای ناب نبودن می کنند، حتی برخی از آن ها در مورد اصلح بودن آقای رییسی هم شک داشتند البته من خودم دکتر جلیلی را بسیار متواضع و ولایت مدار می دانم و ایشان به نفع آقای رییسی کنار رفت، از آن طرف وقتی به سخنان رهبر انقلاب نگاه می کنیم ظاهرا با حرف های پایداری ها خیلی نزدیکی ندارد و بسیار نگاه حکیمانه و فراجناحی دارند، در مورد دکتر قالیباف هم نظر شخص بنده این است که شخصیت ایشان به مرور پخته تر شد و شخصیت متعادل تر و البته از جریانات غیر انقلابی بیش تر فاصله گرفت و خالص تر شد اما به نظر جبهه پایداری دکتر قالیباف را همان شخصیت سابق می داند. مثلا در انتخابات مجلس من دیدم آقای یامین پور که گرچه اختلاف نظر هایی با دکتر قالیباف داشت اما از او حمایت کرد جبهه پایداری او را از لیست کنار گذاشت. من البته نمی توانم جبهه پایداری را متهم به افراطی گری کنم ولی حس می کنم از آن نگاه حکیمانه ای که رهبر انقلاب دارند کمی فاصله دارند و باید پخته تر شوند. سوال بنده این است که آیا جبهه پایداری از فرمایشات حضرت آقا و علامه مصباح و حاج قاسم فاصله گرفته است؟ گر چه چهره های موجه و دغدغه مند هم در این جریان است آیا شما تفکر جبهه پایداری را مناسب آینده انقلاب می دانید؟ آیا جبهه پایداری تلقی درستی از نظریه انتخاب اصلح و اصول گرای ناب بودن علامه مصباح دارد؟ نظرتان در مورد جریان دکتر قالیباف چیست؟ آیا نگاه وحدت مدار تشکیکی و جامع طیف های انقلابی، معارض با اصولگرای ناب بودن است؟ آیا برداشت غلط از نظریه اصول گرای ناب بودن، منجر به نوعی تحجر گرایی نمی شود؟ با تشکر التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید به لطف الهی ما در بستر انقلاب اسلامی در حال حضور در سعهای از انسانیت هستیم که هر آنکس را در بستر انقلاب اسلامی و ذیل ولایت یافتیم، به حکم: «المؤمن مرآت المؤمن» خود را در او بسط میدهیم و در این فضا افرادی که قبیله ای و حزبی فکر میکنند، بخواهند یا نخواهند خود به خود از انقلاب حذف میشوند. زیرا فرزندان انقلاب به وسعت انسانیت انسانها همدیگر را درک میکنند، در تولدی که حاج قاسم و حاج قاسمها در آن قرار گرفتهاند. آری رفیق! بنده هم جسته و گریخته و کم و زیاد چنین گِلههایی دارم، ولی با تأکید بر حضور تاریخی انقلاب اسلامی که آغازی است برای بشر جدیدی که به دنبال حقیقت است یعنی بشرِ آخرالزمان، میتوانیم از این ضعفها عبور کنیم. هر جریان که در متن انقلاب تنها بر نظر خود تأکید کند از وسعت فرزندان انقلاب خارج میشود. خوب است در این مورد به حکم مقام معظم رهبری به جناب آقای صالحی بعد از رحلت آقای دعائی توجه شود تا بنگریم انقلاب چه وسعت فوقالعادهای در خود دارد[1]. موفق باشید
[1] - بسم الله الرحمن الرحیم جناب آقای سید عباس صالحی دامت توفیقانه روزنامهی کهنسال اطلاعات در دوران نظام جمهوری اسلامی همواره نماینده و نمایشگر یکی از اضلاع نظام و انقلاب و سخنگوی قشرهائی از مردم عزیز بوده که غالباً سخن آنان بیش از هر جای دیگر در این روزنامه انعکاس مییافته است. چند وجهی بودن نگاهها و سلایق سیاسی در میان نخبگانی که در اعتقاد راسخ به انقلاب و نظام اسلامی مشترکند، وجود روزنامهئی با این خصوصیت را مفید و شاید الزامی میکرده، و اکنون نیز آنچنان است. برادر انقلابی و پسندیده خصال مرحوم حجتالاسلام دعائی، که علاوه بر افتخار نمایندگی از سوی امام عظیمالشأن در آن روزنامه، از سوی اینجانب نیز سالها این مأموریت را بر عهده داشتند، به گونهئی شایسته توانسته بودند جهتگیری مزبور را رعایت کنند. اکنون پس از درگذشت تأسفبار ایشان جنابعالی با سوابق درخشان علمی و مبارزاتی و انقلابی و تصدی مسئولیتهای خطیر در نظام جمهوری اسلامی، در صدر فهرست افراد مناسب برای اجرای این مأموریت میباشید. لذا اینجانب شما را به نمایندگی خود در موسسه و روزنامهی اطلاعات و مدیر مسئول آن روزنامه منصوب میکنم و توفیقات شما را از خداوند متعال مسألت مینمایم. سیدعلی خامنهای ۱۸ خرداد ۱۴۰۱
سلام: در مورد حضور تاریخی شهید روحالله عجمیان بیشتر توضیح میفرمایید. بنده هرچی بیشتر به ایشون و حضوری که داشتن فکر میکنم به نورانیتی که در وسط پوچی و تاریکی تو اون لحظه ضرب و شتم ایشون رخ داده بیشتر پی میبرم. نمیدانم. گویا هنوز جامعه توان شناخت نقشی که شهید عجمیان داشته را ندارد که به شکلی تقریبا ساده ازش عبور کرد، درحالیکه در شهادت شهید حججی غوغا بپا شد اما شهید عجمیان آنطور که باید خیر، نمیدانم در این چه رازیست. بنظر حقیر شهید عجمیان نقشی به مراتب بیشتر از شهید حججی بازی کرده، نورانیتی که به صحنه آورده انگاری بیشتره. نمیدانم آن لحظه که به ایشون حمله کردن او در صحنه چه میدید که وقتی سوار آمبولانس شد با همان حال زخمی و شکستگی و...، از تخت پایین آمد و سجده شکر رفت و در بیمارستان به شهادت رسید. واقعا در شهادت ایشون جز زیبایی چیزی یافت نمیشود، لذت بخشترین صحنه آنجایی دیده میشود که پیکر نیمهجانش را بر زمین میکشیدند. من که نمیفهمم. اما احساس میکنم در این زمان باید شهید عجمیان شد و صد البته شهید عجمیان شدن را به هرکس ندهند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد شهید عجمیان و زوایای شخصیت عجیب او همین اندازه میتوان فهمید که حقیقت او عامل رسواییِ رسواهایی شد که چهره خود را پنهان کرده بودند و این کم عظمتی نیست. چه کسی باور میکرد فرزندان عمو سام تا این اندازه در انسانیت سقوط کنند و چهره همه جنایتکاران آخرالزمانی را که نهایت ظلمات است در مقابل نور، یکجا به نمایش بگذارند؟!! مطمئن باشید هرگز چنگیز خان مغول این اندازه پست و رذل نبود. به فکر فرو روید که آیا آخرالزمان جز این است که نهایت ظلمات در مقابل نهایت نور قرار میگیرد؟ و حکایت شهید روح الله عجمیان چنین حکایتی است و انسان حقیقتاً در میماند که این انسان، چه انسانی است که این اندازه میتواند در نشاندادن حقّانیت همه شهدای ما توانا باشد. تنها میتوانم بگویم:
یک دهان خواهم به پهنای فلک
تا بگویم وصف آن رشک ملک
ور دهان یابم چنین و صد چنین
تنگ آید در فغان این حنین
این قدر گر هم نگویم ای سند
شیشهٔ دل از ضعیفی بشکند
شیشهٔ دل را چو نازک دیدهام
بهر تسکین بس قبا بدریدهام
حقیقتاً طاقت فکرکردن در این مورد برای ما نمانده است. بنده این شهدا را نماینده همه شهدای همه تاریخ میدانم. شهدایی که در همه تاریخ بنا داشتند استکبار را در همه جلوههایش رسوا کنند و نقشههای دشمن را به هم بریزند تا به تعبیر مقام معظم رهبری نقشههای مهندسیشده بسیار دقیق، قابل پیادهشدن نباشد. همه اینها را باید به حساب شهیدان این دوران گذاشت. بنده حیرانم که اینان در درون خود به دنبال چه تأثیری بودند که خداوند تماماً جواب تقاضای اینها را در بیشترین تأثیر ممکنه گذاشت از خانواده محترم اینان نیز حیرانم، از مادر آرمان عزیز بگو تا خواهر روح الله عجمیان و مادر شهید دانیالزاده. اینان چه دیدند که این اندازه با حقیقت در متن انقلاب آشنا شدند؟!! این نیز صفحه دیگری از انقلاب است که هنوز خوانده نشده است!!
همراه جناب مولوی باید گفت: «شیشهٔ دل را چو نازک دیدهام / بهر تسکین بس قبا بدریدهام»
این گفتهها تنها برای تسکین دل خودمان بود که شیشه دل نشکند و از عظمت کار، قالب تهی نکنیم. موفق باشید
سلام علیکم استاد جان: وقتتون بخیر. یکی از نزدیکانم، یائسگی زودرس پیدا کرده اند در حالی که فرزندی ندارند. به دلایل شرایط روحی خودشان و استفتاء از دفتر رهبری که گفتند چون نظر به مواضع خاص حرمت داره در صورتی آی وی اف جائز هست که فرزند نداشتن عسر و حرج داشته باشه، تصمیم به این کار هم ندارند. بهترین بندگی کردن برای خدا در این حالت با چه نگاه و سلوکی ممکن است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد و چگونگی درمان آن تخصصی ندارم. ولی به هر حال تنهاییها بهترین میدان اُنس با خدا و خلق خدا و کمک به امورات انسانها است. موفق باشید
با سلام: ۱. ببخشید برای وارد شدن به حکمت متعالیه و کار و سیر در کتاب اسفار اربعه جناب ملاصدرا، چه منابعی از شما را باید استفاده کرد؟ یعنی چه کتاب هایی؟ چه صوت هایی؟ کدام تفاسیر قرآن کریم؟ و کدام شروح نهجالبلاغه؟ و... ۲. کسانی که در حال حاضر پزشک هستند نیاز خود دیده اند که علاوه بر الهیات صدرایی، فلسفه طبیعی را هم کار کنند. برای فلسفه طبیعی چه منابعی را پیشنهاد میفرمایید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «ده نکته» و «برهان صدیقین» و کتاب «معاد، بازگشت....» با شرح صوتی آن إنشاءالله میتواند ورود خوبی جهت درک الهیاتِ صدرایی باشد. ولی بنده در مورد فلسفه طبیعی تخصصی ندارم. موفق باشید
یا حضرت دوست. سلام استاد: ببخشید استاد یه سوال داشتم غذاهای بیرونی (رستورانی) خوب ما صاحبش رو نمی شناسیم که با چه نیتی غذا رو درست کرده بسم الله گفته یا نگفته عقایدش چطور بوده با چه پولی تهیّه اش کرده و... در این صورت نباید غذای بیرون بخوریم اصلا؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: علمای دین فرمودهاند مصرف غذای بیرون مکروه است، ولی حرام نیست. و چون در جامعه اسلامی بالاخره این نوع غذاها توسط مسلمانها تهیه میشود؛ باید حملِ بر صحت کرد و نباید بهکلّی آن را نفی نمود. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: برای کسی که زمان زیادی ندارد در ماه رجب، از ادعیه و نماز های وارد شده به نظر شما کدام افضل است تا انجام دهیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید تأمّل بر دعایی که از ناحیه مقدسه آمده است و در مفاتیح موجود است و بنده نیز شرح مختصری بر آن دادهام؛ و نیز سرزدن به کتاب «ماه رجب، ماه یگانهشدن با خدا» و شرح سوره «حمد» که بنا است از روزهای اول ماه رجب در کانان «مطالب ویژه» قرار گیرد، إنشاءالله مفید باشد. موفق باشید
سلام علیکم و رحمه الله. بنده صبح امروز، شنبه با آیت الله جوادی آملی در بیت ایشان دیدار داشتم و در انتهای دیدار از ایشان خواستم که همانطور که صدیقهی شهیده شهید شدند؛ دعا بفرمایید که بنده؛ همعالم بشوم و هم شهید و ایشان سه بار الهی آمین گفتند. بنده همنام با حضرت فاطمه هستم و ۱۹ سال دارم؛ بعد از این دیدار احساس میکنم از لحاظ روحی سبک شدهام و در قلبم حرارتی وجود دارد که باید کاری انجام دهم تا ثمرهی این دیدار بیشتر شود. لطفا بفرمایید چه کار کنم که خداوند توفیق درک عالمان را بدهد و بنده نیز عالم شوم و جزو ورثهی انبیا قرار بگیرم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم:همان افکار آن استاد فرهیخته را در کنار نظر به زندگی شهداء دنبال کنید. موفق باشید
با سلام خدمت استاد محترم: من زنی هستم با سه فرزند. به ظاهر، انسان موفقی هستم. اما مدتهاست عشقی که انتظار داشتم در زندگی بین من همسرم باشه رو نمی یابم. دلایلی هم داره. کوتاهی ها و اشتباهاتی هم از جانب بنده بوده. و اتفاقات ناخوشایندی هم در زندگی ما رخ داده که باعث شده از هم دورتر بشیم. زیر نظر مشاور در حال انجام اصلاحاتی هستم ولی در خوشترین ساعات زندگی هم حس میکنم دیگه احساسم مثل قبل نمیشه... و انگار تمام تصوراتی که از زندگی مشترک داشتم و عشق و دوست داشتنی که همیشه دنبالش بودم به هم ریخته و این، من رو سخت آزار میده... گاهی رفتارهایی میبینم که مبنی بر اهمیت دادن به من از جانب همسرم هست ولی در کل تغییرات شدیدی حس میکنم و میبینم... با اتفاقاتی هم که افتاده و در کل، احساس میکنم تمام وقتی که برای این زندگی گذاشتم بیهوده بوده... همیشه دنبال یک عشق ماندگار میگشتم و تمام سعیم رو با تمام نقص هام گذاشتم برای رسیدن به این امر، ولی الان همه چیز رو از دست رفته میبینم. در کنار مشاوره و تلاشی که برای برطرف شدن نقص ها دارم، چطور با این قضیه کنار بیام؟ چطور در جستجوی مهر بزرگتری باشم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال انسان هر اندازه با حضور خود در عالم معنا به صورتی که مثلاً در کتاب «آشتی با خدا» گفته شد؛ حاضر شود زندگی زمینی و دنیایی او هم معنای خود را پیدا میکند. این مشکل شما نیست، مشکل زمانه است و راه آن، شکلدادن زندگی است در جهانی که حاجقاسمها به کمک امام و رهبری و انقلاب اسلامی در آن حاضر شدند و به آن اشاره کردند تا زندگی به بشر بازگردد. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: ببخشید یکی از اساتید ما بر این نظر تاکید داشتند که دین اسلام ابداََ با موضوعاتی نظیر نظریه سوپ بنیادین و فرگشت مخالفتی ندارد و حتی از آیات قرآن نیز این مباحث علمی استنباط می شود. با توجه بر این نکته که در آزمایشاتی، نظریه سوپ بنیادین اثبات شده است¹ و عنوان «نظریه» به خاطر این است که هنوز تحقیقات درباره آن ادامه دارد تا مطالب و تبصره های نوینی به آن افزوده شود- ما میبینیم در آیه ۳۰ سوره مبارکه انبیاء خداوند متعال در اول کار بحث اتصال زمین و آسمان را می کنند و جداسازی آن دو را: «أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا» و سپس بلافاصله میفرمایند: «وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ؟»¹ و مطرح میکنند که هر چیزی را از آب آفریدیم (طبق کتاب شریف المیزان، جعل به معنای خلق برداشت می شود) حال این تطابق می یابد با همان اصل اولیه سوپ بنیادین و پیدایش نخستین آثار حیات در اقیانوس ها و پیشرفته شدن موجودات تحت تدبیر خداوند و رسیدن آنها به شکل هوشمند امروزی! جالب است که حضرت علامه طباطبایی (ره) نیز در ذیل این آیه تأکید میکنند که اصول علمی هم این قضیه را اثبات کرده است و می فرمایند: «و جعلنا من الماء كل شى ء حى»- از ظاهر سياق بر مى آيد كه كلمه «جعل» به معناى خلق، و جمله «كل شىء حى» مفعول آن باشد، و مراد اين باشد كه آب، دخالت تامى در هستى موجودات زنده دارد، همچنان كه همين مضمون را در جاى ديگر آورده و فرموده است: «و اللّه خلق كل دابه من ماء»، و شايد واقع شدن اين مضمون در سياقى كه در آن آيات محسوس را مى شمارد، باعث شود كه حكم در آيه شريفه منصرف بغير ملائكه، و امثال آنان باشد، ديگر دلالت نكند بر اينكه خلقت ملائكه و امثال آنان هم از آب باشد، و اما مسأله مورد نظر آيه شريفه ، يعنى ارتباط زندگى با آب، مسأله اى است كه در مباحث علمى به خوبى روشن شده و به ثبوت رسيده است.)² در صورتی که قبل از حضرات آدم و حوا (علیهم السلام) نوع بشر بر روی زمین زندگی می کردند و از این موضوع آگاهی داریم و این آیات را به آن بشر نسبت می دهیم از افراد مذهبی که می پرسیم می گویند خلقت آدم و حوا خاص بوده است و آنها از این قاعده مستثنی هستند و خداوند آنها را در عرش خلق نمود و بعد از ترک اولایی آنها را هبوط داد و دفعتا آنها وارد زمین شدند! و این موضوع قدری تعجب آور و صد البته انحراف ساز است و خدشه ذهنی ایجاد می کند. در پرانتز عرض کنم: (وقتی که حضرات آدم و حوا علیهم السلام با هم زندگی می کردند قبل از هبوط ایشان، شیطان از غیب، طرد شده بود ولی شیطان آن دو را وسوسه کرد. می توان گفت که محل زندگی حضرت آدم و حوا علیهم السلام در سطح بالاتری روی همین زمین بوده است؟) خواهشا این مشکل را برای بنده حل بفرمایید. با تشکر 🌹 ___________________________________ پانوشت: ¹-الأنبياء: أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ(۳۰) ²-ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۹۴
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» شده که خوب است برای رجوع مفصل به این بحث، به آن کتاب رجوع شود. به نظر میآید میتوان این نکته را مدّ نظر آورد که احتمالاً «هبوط» به معنای جابجاییِ مکانی نباشد، بلکه تغییر منظر است و از این جهت چون آدم و حوّا – که نماد آدمیت انسانها هستند- به شجره نزدیک شدند، خود را عریان دیدند، یعنی منظر آنها نسبت به «خود» و جهان بیرونی تغییر کرد.
در مورد «آب» یا «ماء» میتوان به آیهای نظر کرد که میفرماید: «وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ» که «ماء» در اینجا وجه مطلق و بیکرانهای از «وجود» است که در آن مقام متعین به جلوه خاصی نشده. موفق باشید
سلام و خدا قوت. خدا ان شاء الله هم به وقت تون برکت بده و هم وجود خودتون رو برکت بده. یه قسمتی از سخنرانی حضرت آقا (مدظله العالی) هست که برام سؤاله ایشون ایراد می کنن که «در قلب انسان و در روح و وجدان انسان یک باطنی وجود دارد که او معمولاً با خود ما صادق است. ولو ظواهر قلب، ما را فریب میدهد، اما باطن قلب با ما صادق است. امام (رضوان اللَّه علیه) یک وقتی فرمودند: من در فلان قضیه، در باطن قلبم هم ناراحت نمیشوم. واقعاً همین جور است؛ قلب یک باطنی دارد که ما کمتر به آنجا سر میکشیم. اگر انسان به آنجا سر بکشد، خودش را در مقابل خود افشاءشده مشاهده میکند.» اینکه رهبری در سخنرانی شون می فرماین قلب یه ظاهری داره و یه باطنی که ظاهرش، فریبنده هست ولی باطنش راست می گه! از کجا بدونم احساسی که بهم دست می دهد از ظاهر قلب هست یا باطن اون؟ یا اینکه چجوری می شه به باطن قلب دست پیدا کنیم؟ و در کل اگر کتابی تو این زمینه بود ممنون می شم راهنمایی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤال شماره 34391 شد. و یا نکاتی که در جلسه سوم سوره شمس https://eitaa.com/matalebevijeh/12639 مطرح شد میتواند متذکر این امر باشد که هر اندازه به خود رجوع کنیم و به وجه تقواییِ خود نزدیک شویم، به باطن قلب که همان توحید است نزدیک میشویم و نور حقیقت را که همان نور ربّ العالمین است در مناسبات خود مییابیم. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیک و رضوانُه خدمت استاد طاهرزاده عزیز: و باز دوباره با زحمت خواندن وجیزه این کمترین مواجه شدید جداً پیشا پیش از اینکه این نوشته باعث زحمت و وقت شما میشود عذرخواهم و امیدوارم مطلبی را که جایی نداشتم یا گوشی نیافتم و یا دلی ندیدم برای حضورِ آن، این جا را اختیار کردم؛ برای آنکه مفتاحی باشد برای دیگر فتوحات.
«اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّه»: ما با انسانِ امروز از وجوهِ محدود و دست و پا گیرِ دین سخن گفتهایم و هیچگاه فراخنای وسعت و سعه زندگی در بستر تقوا را با او در میان نگذاشتهایم و یا در سخن، از آزادی وسیع انسان در جهان و عوالم وجودی درونیاش سخنی با او نزدیم. انسانِ امروز گسترهاش و محدودهاش و کرانهاش در رسانهای است که او را به تمام نقاط دنیا متصل کرده است آنهم اتصال عرضی و نه طولی، آنهم محدود و نه وسیع، و همچنین پنهان و نه پیدا. اینجا آن نقطه شروعی است که اگر خوب بتوانیم وجهی از جهانبودگی و یا زیست جهانِ گشوده متعالی او را در برابر او بگشاییم و با او مفاهمه کنیم انسان در کرانه ابدی خود که همه خود اوست و همه در جهان پنهان اوست و اوست که مرتبط با عالمهاست، دیگر تلاش نمیکند تا خود را از رنج عالم مدرن که بر اساس خیالات و توهّمات بنا شده است جستجو کند و در آخر هم دست به خودکشی یا افسردگی یا پوچی بزند. به نظر میرسد مسیر پوچی انسانِ این تاریخ، نه از سر انتخابِ آزاد او بلکه از سر گسیختگی او از عالم معنا صورت گرفت و او در این انتخاب مخیر در میان این یا آن نبود بلکه ناگزیر خود را در توهمات سراسر پوچ عالمی یافت که وجهی از معنا که مأمن اُنس یا ملجأ آرامش او در دنیا باشد نبود و حال انسانی مانده است و یک دنیا پوچی و تاریکی و سرگردانی در عرض و افقی به میان آمده است دقیقا در طول زندگی او که از جنس دیگری است و در ساحت نهان و پنهان خود اوست که برای درک آن نیازمند تنبه و اشارتی است تا خود را از شر تاریخ نهیلیسم نجات دهد و درست در مقابل این گسیختگی دست شهدا را می توان به این نسل نشان داد که از افق مقدس تاریخ حیات معنوی آویخته شده است تا این گسیختگیِ انسا ن را درمان کند و اگر ما او را در این حیات به وسعت انتخاب آزادی که دارد و سالهاست که این آزادی را در ذیل جبر زمانه عالم و مناسبات تاریخ غرب یا گم کرده است و یا بدان راه ندارد، به او نشان ندهیم؛ بدانیم هزاران کار فرهنگی هم رنگی به او نخواهد بخشید و دستی از او نخواهد گرفت. آیا وقت آن نرسیده است تا در هنگامه ندای جهاد تبیین بر کرانه این دستور الهی آن افق بیکرانگی انسان را به روی او بگشاییم تا انسان از ضیق تنگ و معیشت ضنک امروزین خود بیرون بیایید و دست به انتخابی فوق رسم زمانه بزند؟ کاری که در هر برهه از تاریخ اسلام با جلوه های ناب و متعالی از آن رویرو بودیم!! آیا وقتش نشده تا فکری کنیم که چرا بشرِ امروز، از سخنان مذهبی و دین خسته است و گوشش بدهکار این سخنان نیست؟ شاید بازگشت جواب این سخن به همان وجه متعالی انسان این عصر است که در طلب ساحتی دیگراز سخن و زبان و انسان است و دیگر سخنان دینی و مفاهیم مذهبی نیوشای وجود او نمیباشد و او خود را در طلب کمالی دیگر و سخنانی از جنس سخنان اولیا و انبیا جستجو میکند! در این عصر انسان سخن زیاد شنیده است و مفاهیم زیادی میداند و انباری از اطلاعاتی است که دهکده جهانی با او در میان گذاشته است اما آنچه این انسان گم کرده است و طلب امروزین اوست و نیاز فردایی اوست، همان مطلوب متعالی و حقیقت قدسی و ندای فطری اوست که نه در ارتباط عرضی که در سیر طولی انسان نهان شده است و هر از چند گاهی در بروزات تاریخی همانند تشییع شهدا و یا مقابله با استکبار ظهور میکند. مگر در تشییع شهید حاج قاسم این را ندیدیم؟ یا در تشییع شهید حججی؟ یا در تشییع شهدای امنیت یا مدافعان حرم یا در شبهای قدر یا در اعتکافها یا در پیادهروی اربعین؟ پس زبانی دیگر باید به میان آید و آوینیها بایست به سخن درآيند که تاریخ، گوشی است برای سخنانی از این جنس و از این نسل، آنگاه خواهید دید که دیگر در این جهان، قدرتِ نظام مدرن و جهانِ استکبارْ قدرت نخواهد بود. بلکه قدرت، زبان ملتی خواهد شد که سخنش مطلوب و مطبوع گوشِ فردایِ انسان و بشر آخرالزمانی است و این زبان از آنِ امت محمّدی است که طلب جمع انسانی را در اوج دارد - البته در این وجه سخنان زیادی است که در این وجیزه حقیر نمیگنجد- خلاصه سخن آنکه دین هیچگاه از بدو تولدش صِرف اعمال دست و پا گیر نبوده است و رسالت پیامبران، تعلیم اعمال عبادیِ صِرف در پیشگاه خدای غایب نبوده است. دین یک گستره طولی و لایههای تو در تو و به هم پیوستهای است که امم در قله و عمیقترین لایه آن قرار دارد که انسان را از ظاهر به ابعاد درونی دین رهنمون میشود. یعنی هم راه را نشان میدهد و ارائه طریق میکند و هموست که دست بشر را میگیرد و به تاریخ مدد میرساند و او را ایصال به مطلوب نهاییاش میکند.
ما متاسفانه با جوان امروز و بشر این تاریخ سخن از لایههایی از دین گفتهایم که او را قانع نکرده است، بلکه موجب درگیری او با دین و دیانت شده است. باید پرسید چرا؟ مگر نه این است که دین، طلب و نهاد فطری بشر فردای و امروز ماست و سخن انبیا سخن گوش جان بشر است و مطلوب نهایی و آزادی بخش اسنان در گرو گوش سپردن به این سخنان است؟ پس چرا این مطلوبِ حقیقی بشر در تضاد با طلب انسان این تاریخ قرار گرفته است؟ باید بگوییم ما در یک خلل و نارساییهای تاریخی قرار گرفتهایم و نتوانستیم با وجه تاریخیِ انسان امروز ارتباط برقرار کنیم تا در طلب لذتها و زیباییپسندیِ او، دین را قادر به رفع طلب او نشان دهیم و انبیا را کمال نهایی و وجه غیبی خویشتن انسا ن بیابیم و آنان را وجهه رجوع انسان به خود اصیل و متعالی و در «خودبودگیاش» نشان دهیم تا انسان در این عصر کاملاً فردایی زندگی کند، فردایی متعالی و پیوسته در غیبِ دین و در افق عالم معنایی که از دین برای زندگیاش پسندیده است. کاری که انبیا در زیستِ تاریخی خود انجام دادند انسان را در بودنِ جاودانه خود که اصیلترین و حقیقیترین بودنهاست، حاضر کردند و نه قانع، و انسانها نیز تصدیق کردند و نه تأیید. ما با انسان در وسعت ابدی و بیکرانگی «وجود» برخورد نکردهایم و برای رفع این نقص به دنبال هزاران کار (دام) افتاده ایم. انسان در ساحت ورود به عالم حقیقتِ وجود، حقیقت را در تمام مراتب آن از صدر تا ذیل تصدیق میکند و آنگاه است که فراتر از وَهم و خیالِ زمانه زندگی خواهد کرد. بنابراین به عنوان مثال وقتی سخن از تقوا میشود باید در افق آزادی متعالی انسانِ حاضر در عالمها، «تقوا» را معنا کنیم تا انسان، تقوا را وجه آزادی و رهایی از اسارتِ تاریخِ پوچانگاری بیاید و تصدیق کند، نه آن را معیشت ضیق تنگ در رسم و رسومات مذهبی! «تقوا» وجه مطلوب آزادیِ انسان است که در قالب مفاهیم و الفاظ دینی به حجاب رفته است و به همین خاطر است تا سخن از تقوا میشود افراد احساس بیگانگی میکنند در حالیکه از آن چیزی میگریزند که مطلوب و گمشده جانشان است .«تقوا»، همان گستره عالمی از آزادی و آزادگی است که نیاز امروز و فردای بشر این تاریخ است که باید در همان ساحت و همان زبان با او در میان بگذاریم. آنگاه خواهیم دید که چگونه انسان به سوی او اشتیاق نشان خواهد داد! و باز باید بگویم سخن در این مطلب زیاد است و ترس از ملال خاطر عزیزان دارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئله درست در همین جا است که جهان مدرن، عوالم طولی را با سیطره پوزیتیویسم و حسّگرایی در حجاب برد و زبانی ماند که همین زبان عرفی است بدون اشاره به جهانهای بیکرانه دیگر که پیامبران خدا متذکر آن شدند. در جلسه اخیر مربوط به سوره شمس با نظر به آیه «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (شمس/8) که بعد از آیه «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها» آمده، اینطور عرض شد:
تعارضِ بین «تقوا» و «فجور» در درون و بیرون
«وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها (7) فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها (8) قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» (9) [1]
۱. حضرت محمّد «صلواتاللهعلیهوآله» از بالای کوه حِرا، پس از خلوت نشینی های طولانی با آن سوابق پاک، به عنوان پیامبر خدا، از انسان سخن میگوید و پس از آن اشارات عجیب که در آیات ۱ تا ۷ سوره شمس با ما در میان گذارد که حکایت از جهانی میکند که برای آن حضرت گشوده شده و پس از آنکه فرمود: «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا» و نظر به نفسِ انسان نمود و تعادلی که خداوند در آن شکل داد تا انسان را به عالیترین شکل وصف کند. حال میفرماید: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا.»
از عظمت انسان سخن میگوید که در درون خود باید فجور و تقوایِ خود را احساس کند، زیرا فجور و تقوا را در خودش به او الهام کرد تا انسان به خود آید، که چه هست و چه نیست. آری ای انسان! در تنهایی خود هرچه هستی، خودت همان میباشی.
۲. هان! ای جوانی که احساس میکنی نسبت به بیرون، هیچ نسبتی با هیچ چیز نمیتوانی برقرار کنی - حتی با خودت و دینت- همچنان با خودت همراه باش و در این حال بنگر آیا میتوانی در خود احساس کنی، هرگاه که وارستگی پیشه میکنی، احساس بالیدن و پرورشیافتن داری؟ این همان تقوایی است که از درونات به تو الهام شده خود را دنبال نماید و از طریق تذکرات تقوای درونی خود را پاک نگه دارد تا بالیدن خود را احساس کند.
فرمود: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا»: حقیقت این است که آنکسی بالیدن خود را درک میکند و احساس نتیجهمندی میکند، که با تقوایی که میشناسد و به او الهام شده (که قصه تقوا چیست) خود را پاک نگه دارد.
۳. وقتی میفرماید: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» حکایت از آن دارد که تعارضی در درون انسان هست، که باید نسبت به آن انتخابی داشته باشد، حال یا خود را با تقوایی که میشناسد، از فجور، پاک نگه میدارد و یا در حالت دوم با فرورفتن در آلودگیها زندگی را میبازد.
۴. پیامبران و والدین دلسوز و حکیم متذکر همان الهام از فجور و تقوایی هستند که هرکس در درون خود آن را میشناسد. پس ما نباید با جوانان از امری سخن بگوییم که نسبت به آن بیگانهاند، باید با خودشان و از پیش خودشان، با خودشان آشنایشان کنیم.
۵. نا امیدی و غفلت، هر دو موجب میشود تا انسان در اکنونِ تکراری خود بماند و خود را متعلّق به آیندهای که به کمک تقوایِ جان، ظهور میکند و او را در نزد خود بسط میدهد؛ نیابد و این همان احساس پوچی است که بشر مدرن گرفتار آن شده است.
۶. زندگی و انتخابهای ما اگر با جان ما اتصال پیدا نکند، با اصل اصلها که اتصال جان ماست با خداوند، ارتباط پیدا نمیکند و عملاً از حضور خود در آغوش گسترده خداوند محروم میشویم و این یعنی: «وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها».
۷. خطر سقوط انسانها و جامعه از موقعی پیش میآید که انسان از مواجهه با «خود» صرف نظر کند، و در روبهرویی با هرچیزی و هرکسی، این مواجهه را در نظر نگیرد. در حالیکه باید در میدان انتخابِ فجور و تقوا با هرکس و هرچیز مواجه شد، تا از اتصالِ با خود باز نمانیم.
۸. فرمود: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا»: آیا این آیه، حکایت از ابعاد میدانی انسان در هستی نمیکند که چگونه باید با خود کنار بیاید؟ رازِ اشارات آیات قبل از این آیه و آیات بعد از این آیه را، میتوان در همین آیه جستجو کرد که میفرماید: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا». یعنی وقتی در خود حاضر شدی و تعارض بین فجور و تقوای خود را درک کردی، مییابی چگونه در جهان محمّدی میتوان حاضر شد. در این مورد خوب است شهید حاج قاسم سلیمانی را مدّ نظر آورید، که چگونه در این زمانه، فجور و تقوایِ نفس خود را شناخت و تا کجاها در این جهان و این تاریخ پیش رفت، جهانی که به تعبیر مقام معظم رهبری در یک «پیچ تاریخی» است و باید جای خود را در آن مشخص کنیم.
۹. با ظهور انقلاب اسلامی، رویهمرفته انسانی در حال طلوع است که متوجه فجور و تقوای خود و دیگران است. برعکسِ انسان غربی و جهان استکباری که متوجه ابعاد متفاوت انسان نیست و لذا اگر در قضایای اخیر، به تعبیر رهبر معظم انقلاب، دشمنان نقشه جامع میکشند ولی محاسبههای آنها، برای پیادهکردن آن نقشهها غلط در میآید - مانند نقشههای قبلیشان- به جهت نشناختن انسان و تعارض درونی است که دارد.
۱۰. انسانِ انقلاب اسلامی، بهتر و بهتر متوجه میشود در میدان تعارضِ فجور و تقوای درونی، باید و باید در جهان بیرونی انتخابی را به عهده بگیرد که میدان تقابل فجور و تقوا است حتی اگر به قیمت همه سختیهایی باشد که برای انسانهای بزرگ پیش آمد، مثل زندانیشدن حضرت یوسف «علیهالسلام» و یا مانند سالهای تبعید حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» در عراق.
۱۱. با نظر به آیه مورد بحث، جنگی در میان است که چون در درون، از آن گریزی نیست، در بیرون نیز نمیتوان جبهه خود را مشخص نکرد. یا با تندادن به فجور در جبههای خواهیم بود که مریم رجوی را برای ما به عنوان رئیس جمهور انتخاب میکنند، و یا با حضور در تقوای درونی در جبههای حاضر میشویم که رهبر معظم انقلاب آن را فرماندهی میکنند و اسلام و شریعت محمّدی «صلواتاللهعلیهوآله» با امثال آیه «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» به ما کمک میکند تا در مبارزه درونی و بیرونی موفق شویم و در زمره متقین قرار گیریم.»
باید به زبانی اندیشید که قرآن را برای ما بگشاید که این البته، اول بحث است. موفق باشید
[1] - سوره شمس
سلام استاد: ببخشید بنده چند ماهی هست از تهران به مشهد رفته و در مشهد طلبه شده ام، بعلت کوتاهی مسیر تا حرم، هر شب به زیارت میروم. اما بعضی شب ها حس ی کار تکراری رو دارم، بنظرتون چکار کنم که همیشه زیارت برام لذت بخش باشه، چه آدابی رو رعایت کنم که حتی اگه هر روز و شب به زیارت میروم، حس لذت و دلچسبی داشته باشم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر به معارفی که موجب درک حقّانیت امام شود، برکت زیارت را افزون میکند. پیشنهاد میشود هر شب در حرم زیر سایه حضرت، یک قسمت از کتاب «حقیقت نوری اهلالبیت علیهمالسلام» که روی سایت هست، مطالعه شود. موفق باشید