باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده پس از مدتی در مورد محبت و عشق به آن نتایجی رسیدم که در کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهلالبیت«علیهمالسلام» نوشتهام و طی بیش از 70 جلسه شرح دادهام. «عشق» چیز عجیبی است خدا کند ما را در مسیر دوستداشتن حقیقی جلو ببرد تا نه بیعشق بمانیم و نه محبوب های غیر واقعی ما را به خود مشغول کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: زنان ما نباید از فعالیتهای اجتماعی که مناسب شأن آنها است میدان را خالی کنند. باید سعی کنند فضای عفاف و حجاب را در آن صحنهها محفوظ دارند و به کارشان ادامه دهند. میدانید حضرت حجت«عجلاللّهتعالیفرجه» چقدر خوشحال میشوند وقتی میبینند پرستاران با عفاف در حال خدمت به بیماران هستند؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیت اللّه جوادی«حفظهاللّه» مجسمهی معارف و حکمت اسلامی هستند، هرچه بیشتر به ایشان نزدیک شوید به معارف اسلامی و حکمت الهی نزدیک شدهاید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آخر سورهی بقره از حضرت حق تقاضا میکنید: «رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ» پروردگارا! آن نوع بلاها و امتحانهایی را بر من مگذار که طاقت آن را نداشته باشم. و قضیهی صدقهدادن مؤمنین برای آن است که بلاهایی به سراغشان نیاید که از فضای بندگی خدا خارجشان کند وگرنه از آن نوع سختیها که موجب تقویت بندگی میشود فرار نمیکنند. مثل آنکه بسیجیان ما از صحنههای دفاع مقدس فرار نکردند. در مورد بیماریها هم باید متوجه بود بعضی بیماریها با کمی تحمل درمان میشود و خوب است که به پزشک مراجعه نشود، ولی دندان درد به جهت اشکالاتی است که در دندان بهوجود آمده با تحمل درد مشکل حل نمیشود. موفق باشید
جواب: فکر میکنم با عنایت به نکاتی که از اول بحث تا اینجا عرض شد، بتوان در جواب این سؤال اینطور جمعبندی کرد که اساسیترین وظیفة ما در حال حاضر از یک طرف عبارت است از شناختِ آنچه وضعیت موجود جهان از بشر گرفته و فرهنگ مدرنیته مانع تحقق آن گشته، و از طرف دیگر سعی در تقویت انقلاب اسلامی به عنوان زمینة ظهور حضرت مهدیg است. امروزه بر عهدة ما است که با روشی دقیق جایگاه و ریشههای فکری فرهنگ مدرنیته را بشناسیم و بشناسانیم و روشن کنیم آنچه امروزه با لعابی به نام علم به صحنة زندگی بشر آمده است، ظلماتی است بزرگ که انسان را از ارتباط با عالم قدس بهکلی محروم میکند، در این حالت است که در تعادل لازم برای ادامة زندگی صحیح قرار گرفتهاید. إنشاءالله
باسمه تعالی: سلام علیکم: روحیهی ظاهرگراییِ ما و اینکه دین را تنها در محدودهی وظایف ظاهری قبول کنیم؛ ما را شبیه بنیاسرائیل خواهد کرد و بدین لحاظ رسول خدا «صلواتاللّهعلیهو آله» میفرمایند: «سَيَكُونُ فِي أُمَّتِي كُلُّ مَا كَانَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ حَتَّى لَوْ أَنَّ أَحَدَهُمْ دَخَلَ جُحْرَ ضَبٍّ لَدَخَلْتُمُوه»[1] به زودى در امت من آنچه كه در بنى اسرائيل واقع شد واقع مى شود حتى اگر يكى از آنها در سوراخ سوسمارى رفته باشد امت من نيز همان كار را مى كنند. اين به جهت آن است كه حضرت پيش بينى مى كنند روحيه ى يهودى گرى بر جامعه ى اسلامى سرايت مى كند و با توجه به همين روحيه كه در قرآن تبيين شده مى توانيم بفهميم چرا حضرت روحيه ى آن گروه از امت خود را به يهود تشبيه مى كنند. اگر بگوئيم فلان روشنفكر با اينكه ادعاى طرفدارى از انقلاب را دارد تفكر يهودى دارد نبايد تعجب كنيد، بهتر است با مقايسه ى تفكر او با شخصيت اشراقى حضرت امام ببينيد آيا همان نسبتى را با مكتب امام دارد كه يهود امت پيامبر با اسلام داشت؟ يهودِ مكتب امام در عين ادعاى اسلاميت، گرفتار نگاه سوبژكتيويته است و اگر ما مكتب امام را نفهميم نمى دانيم يهودِ مكتب امام چه تفكرى دارد. وقتى مكتب حضرت امام شناخته شود و معلوم شود امام از مجاز - با همه ى شكل هايش- عبور كرده و به حقيقتِ وجود رسيده، وقتى گفته مى شود اين مكتب و يا اين شخص بر مبناى سوبژكتيويته به عالم و آدم مى نگرد، راحت مى توانيد تكليف آن مكتب و آن شخص را با امام روشن كنيد. اميدوارم با روشن شدن اين دو نكته - يعنى شخصيت اشراقى حضرت امام و رجوعِ ايشان به «وجود» و شناخت روح سوبژكتيويته و نظر به مجاز - قدم بزرگى در شناخت زمانه و سير به سوى اهداف بلند الهى، برداريم.
2- نحوهی عذاب بنیاسرائیل، فرق کرده و آن همان محرومیت آنها از امکاناتی است که خداوند برای سایر ملل حرام ننموده است. نمونهی آن نداشتن سرزمینی معین. موفق باشید
[1] ( 1)- بحار الأنوار، ج 53، ص 127.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میرسد با توجه به فضای فکری محیالدین، خلافت در آن فرهنگ به معنای خلیفهی الهی و صاحب اسماء بودن است و نظر به خلافت به معنای حاکمیت، چندان برای او برجسته نیست و شارحین محترم هم اصراری ندارند که نظر محیالدین در خلافتِ ظاهری را غیر از آنچه بدانند که در تاریخ واقع شده. میماند که اولاً: محیالدین خلافت ظاهری را چندان مهم نمیداند که به نظر میآید این یک خطا باشد زیرا انسانها در بستر جامعهی سالم به تعالی لازم میرسند. ثانیاً: محیالدین مقام علی «علیهالسلام» را مقامِ صاحب سرّ با همهی انبیاء میداند و چندان به مقام جانشینیِ حضرت در صورت ظاهر نظر نمیاندازد، شاید هم که تقیّه کرده باشد. جناب آقای دکتر حسین غفاری در کتاب «جدال با مدعی» در این مورد کند و کاو خوبی کردهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» در این رابطه به امیرالمؤمنین«علیهالسلام» این ذکر را توصیه فرمودند که بعد از هر نمازی بخوانند: «سُبحانَ الرَّءوف الرَّحيم، اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِي قَلْبِي نُوراً وَ بَصراً وَ فَهماً وَ عِلماً اِنّكَ عَلى كُلّ شيءٍ قَدير». و از نظر روش سعی کنید مطالب را خلاصه نمایید تا ذهن بتواند آن را در خود ذخیره کند. مرحوم شهید مطهری در آخر کتاب «امامت و رهبری» در این رابطه توصیههای خوبی دارند. موفق باشید
- باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالت در زمان حضرت امام«رضواناللّهتعالیعلیه» نسبت به رهبری آینده در ما بود، ولی خدای حکیم در کنف خود آن کسی را که باید تربیت کند تربیت کرده بود و قلبها را به طرف حضرت آیت اللّه خامنهای«حفظهاللّه» راهنمایی کرد. اگر مردم کاری نکنند که خداوند ولیّ خود را از آنها پنهان کند جایی برای نگرانی نیست. خداوند رهبر عزیز را تا انقلاب حضرت مهدی«عجلاللّهتعالیفرجه» محفوظ دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ایشان عملاً با این جملات نگاه ابزارگونه به دین میاندازند، نه نگاه حقیقتیابی. 2- آری! باید تلاش کرد در مسیری که خداوند از طریق پیامبر مشخص کرده است به حقیقت نزدیک و نزدیکتر شد. عمده باقیماندن بر عهدی است که خدا از طریق شریعت برای ما شکل داده وگرنه بین ایمان و کفر تفاوتی نمیماند 3- مسیر رسیدن به حقیقت با مسیر پشتکردن به آن را، پیامبران تعیین میکنند و این مسیر، مسیری است که در رجوع به حق ممکن است انسانها متفاوت باشند و همه بهعنوان اهل ایمان شناخته شوند و این غیر از آن است که معاندین با دین و حقیقت را هم در حدّ مؤمنین به حقیقت قلمداد کنیم 4- به نظر بنده در نکتهی چهارم سخنان ایشان را خیلی خوب تحلیل کردهاید. متأسفانه در سخنان آقای ملکیان عموماً یک نحوه فضای سکولاریته شکل میگیرد، وگرنه مگر عرفا خودشان مقیّد به سخنان فقها نیستند که ایشان میگویند تلقی فقها از دین را کامل نمیدانند؟! آیا به این معنا است که ما رعایت احکام شرعی را نکنیم و یا در کنار فقه، از اخلاق و عرفان دین هم استفاده کنیم؟ موفق باشید