بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1737
متن پرسش
استاد عزیز سلام علیکم شما در جزوات شیعه و تمدن زایی داستان برخورد خود با یکی از روحانیون را که مسئولیتی داشته اند را ذکر کردید که ان حاج اقا میز را کنار گذاشته بود تا احساس برتری نسبت به ارباب رجوع برای خودش و ارباب رجوع به وجود نیاید و شما به ایشان گفتید که این کار را نکند و این را شما یک جور برهم زدن تقارن می دانستید هر چند این تقارن شیطانی باشد اما برهم زدن تقارن در نظر شما بدتر از وجود تقارن شیطانی است این کمی برای بنده نامفهوم است و از شما درخواست دارم که مقداری مطلب را باز کنید ایا رجوعی که امروز به طب سنتی دارد صورت می گیرد را شما از جنس همین بر هم زدن تقارن می دانید و اگر این گونه است پس تکلیف ما با پزشکی صنعتی چیست
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام منظورم از به‌هم‌خوردن هماهنگی اداری در آن موضوع بود که مردم وقتی به آن آقا رجوع می‌کردند به مشکل می‌افتادند وگرنه وظیفه‌ی ما است که در بستر صحیح هرچه زودتر از بستری که مدرنیته برای ما فراهم کرده است فاصله بگیریم. موفق باشید
1635

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام خدمت استاد،ازاوایل انقلاب ازطریق برادرشهیدم باشماآشنابوده ام وتاحدودی کتب تاثیرگذارمعنویتان رامطالعه وبه همکاران وآشنایان معرفی وامانت داده ام ازحضوربابرکتتان درشهرشهیدان خداراشاکرم واماسوال باتوجه به تفرق وعدم یکپارچگی اصولگرایان واقعی ولزوم رای بابصیرت و...لطفانظرتان راجع به کاندیدای اصلح را(مصداقی) بفرمایید زیادموردسوال واقع میشویم باتشکر
متن پاسخ
بسمه تعالی . پس از سلام. از دادن مصداق بنده را معذور دارید. ملاک بنده همانی است که در بالای صفحه اول سایت عرض کرده ام
1260

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد راهکاری برای از بین بردن غرور در برابر افراد پیشنهاد کنید احساس میکنم همین که کار خوبی انجام میدهم خودم را نسبت به بقیه برتر میدانم وقتی این افکار در ذهنم بوجود می آید این را هم به خودم متذکر میشوم که هر چه هستم از خداست اما باز هم آن احساس برتر بودن را نیز دارم چگونه میتوانم در رفتارم تواضع داشته باشم؟در صورت امکان کتابی را معرفی نمایید.با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام«رضوان‌الله‌علیه» را پیشنهاد می‌کنم. موفق باشید
933

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام به محضر استاد طاهرزاده یک سوال از محضر شما داشتم چگونه میتوان درس های دانشگاهی راهدف گذاری کرد که همانطور که شما در کتاب اشتی با خدا فرموده اید اینها صرف یکسری اطلاعات نباشد واینکه انسان با توجه به این درس های دانشگاهی ( و در دانشگاه بودن) توجه روحی که مجرد هست را متوجه اینها (که شاید اطلاعات واهی باشدواز علوم الهیه دور است ) نکند . وایا با حضور در دانشگاه از این اهداف انسانیه باز خواهیم ماند.باتشکر
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی وقتی متوجه شدیم علوم بشری در کنار علوم الهی جهت گذراندن زندگی در زمین نیاز است و رونق جامعه به آن علوم می‌باشد، جای علوم بشری را درست تشخیص داده‌ایم و در آن رابطه با آن تعامل می‌کنیم و آن را به‌کار می‌گیریم، همین طور که در زندگی شهری نیاز داریم قراردادهایی بگذاریم و جهت سامان‌دادن به زندگی آن‌ها را رعایت کنیم، نمی‌توان گفت چون آن‌ قراردادها امور اعتباری هستند و ریشه در حقیقت ندارد نباید رعایت شوند. آری جای امور اعتباری باید در حدّ خودش باشد. موفق باشید
17560

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار! به فضل و لطف الهی نیت کردیم که حلقه های صالحین خوابگاه دانشجویی دانشگاه مان را راه بندازیم و محتوای حلقه ها شرح نهج البلاغه باشد. و سخت به کمک استاد عزیزمان نیاز داریم! از کجا شروع کنیم؟ از نامه ها یا حکمت ها یا خطبه ها؟ شرح یا صوت یا کتابی در این زمینه موجود هست که کمک کننده ی ما باشد؟ نظر استاد بزرگوارمان درباره ی این کار چیست و اصلا به نظرتان کار اثر گذاری هست با وجود اینکه ما دانشجو هستیم و از نهج البلاغه اطلاعات کمی داریم؟؟!! پیشاپیش از پاسخگویی استاد بزرگوارم کمال تشکر را دارم!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بسیار مهم و با ارزشی است. صوت عرایض بنده در رابطه با خطبه‌ها و نامه‌های نهج‌البلاغه به صورت دی‌وی‌دی در اختیار گروه فرهنگی لب‌المیزان است. پیشنهاد بنده آن است که با نامه‌ی 31 شروع کنید که کتاب آن نیز موجود است و می‌توانید به آن رجوع فرمایید. موفق باشید

15771
متن پرسش
سلام: ببخشید سوالاتم زیاد شد. در سوال قبلی که گفتم شخصی فرمود که ملاصدرا تقریبا رابطه روح و بدن را حل کرده، چرا تقریبا؟ آیا کامل تر از او کسی توانسته این رابطه را تشریح کند؟ کمی تو ضیح فرمایید. حرکت جوهری و از برهان تا عرفان و..را مطالعه کرده ام. اینکه من کتابهای شما را مطالعه کرده ام و تا این مباحث و حقایق را با زندگی روزمره خود انطباق دهم، آیا در مسیر سیر و سلوک کجای راهم؟ هرچند از نظر عبادت، فقط نمازهای واجب را می خوانم. در جزوه ی حرکت جوهری شما خواندم که جوهر ماده عین حرکت است، همانطور که نور عین روشنایی است، ماده هم عین حرکت است، حال در توضیحتان در مورد اینکه، حال که این دنیا همه ماده هستند و یکسان از نظر مرتبه ی وجود چه می شود که ما هر چیز را بصورت شیی با ماهیت جدا می بینیم، رانفهمیدم، لطفا کمی توضیح دهید. آیا صرفا خارج از درون من چیست؟ فقط ماهیت یا فقط وجود؟ آیا فقط این ماهیت های جدا ساخته ی ذهن ماست؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث «حرکت جوهری» عرض شده که روح در بستر تبدیل قوه به فعلِ جسم در متن ماده، تجلی می‌کند و از این جهت روح انسان نسبتی اساسی با جسم دارد و در همان‌جا، علت تفاوت پدیده‌های مادی را به تفاوت در ظهورِ حرکت نسبت دادیم. به نظرم لازم است کتاب «از برهان تا عرفان» را با شرح صوتی آن دنبال بفرمایید و به صِرف نوشته‌های آن اکتفا نکنید. موفق باشید

15176
متن پرسش
سلام علیکم: شخصی به نام محمد علی اکبری که خارج از ایران است و احتمالا شما هم می شناسید و از جریاناتش با خبرید مدعی است که انرژی درمانی می کند و مراجعات بسیار زیادی به وی می شود، از نابینا و ناشنوا بگرید تا معلول جسمانی. این فرد طی یک برنامه ریزی با بیماران خود هماهنگی می کند و آنها را در یک کشور جمع آوری و نسبت به مداوای آنها اقدام می کند. مثلا اخیرا به ارمنستان آمده بود و دایی یکی از دوستان بنده بدلیل یک عمل ناموفقی که در ایران باعث شد هر دو چشمش کور شود و کلیه هایش از کار بیفتد، به ارمنستان رفت و طی هفت جلسه، انرژی درمانی شد. علی اکبری که به او دکتر می گویند بعد آن هفت جلسه که هر روز 2 ساعت انجام می شد ادعا کرد که بعد از سه ماه بینایی به چشمتان باز می گردد و کلیه ها دوباره شروع به کار می کنند و حتی مدعی شد که 1 ماه بعد از انرژی درمانی با مراجعه به آزمایشگاه و صحت تست فعالیت کلیه ها می تواند داروهایش را هم نیز کنار بگذارد. همین بیمار از حال و هوای فضای انرژی درمانی می گوید و عنوان می کند که در زمان انرژی درمانی او دستهایش را نزدیک چشمانم کرد و آنقدر گرما داشت که صورتش به سختی این گرما را تحمل می کرد. الان هم بیمار مدعی است که سایه ی اجسام را می بیند و هنوز قادر به رویت خود اجسام نیست و هنوز 1 ماه نمی شود که از این دیدار می گذرد. نکته دیگر اینکه این بیمار فیلم هایی را از مداوای بیماران آورده که مثلا یه فردی که فلج بوده، بعد از طی جلسات انرژی درمانی از ویلچر خود بلند شده و راه رفته است و یا خود دکتر علی اکبری در همان جا که برای بیماران سخنرانی می کرد، مدعی شد که در جریان دستگیریش در ایران، یکی از قضات مسئول در پرونده این شخص، یکی از پاهایش می لنگید که با انرژی درمانی مداوا یافت. ( راست و یا دروغش به گردن راوی). حال سوال بنده اینست که انرژی درمانی از لحاظ اسلام مورد تائید است؟ و اگر نیست چرا؟ و آیا این نوع قدرت می تواند شیطانی باشد یا نه؟ و در مجموع اسلام رفتن به سمت این گونه معالجات را تایید می کند یا رد؟ لازم است عنوان کنم که همین مریض مورد نظر اولا، کاملا در دسترس است و مطالب نقلی نیست و عینا مشاهده شده و ثانیا، مریض مورد نظر، تقریبا از تمام دکتر های مطرح کشور جواب منفی شنیده و هیچ کدام امیدی به معالجه از راه علم پزشکی نداشتند. راهنمایی بفرمائید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  عرایضی در این مورد در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» شده است. که عیناً از صفحه‌ی 61 آن نکته‌ای را که در این مورد بحث شده، خدمتتان ارسال می‌دارم. در ضمن به عرض برسانم که این نوع انرژی‌درمانی که می‌فرمایید از نظر شرعی حرام نمی‌باشد.

انرژى‏ درمانى هم يك‏ نوع هيپنوتيزم است. اگر كسى دستش طورى درد مى‏ كند كه نمى ‏تواند بالا بياورد، در واقع نفس او اراده‏اى قوى در حركت‏ دادن دستش ندارد در نتيجه دست او ضعيف شده و متقابلًا اراده او براى مقابله با ضعفِ دست او نيز ضعيف شده است و لذا نمى ‏تواند دست خود را بالا بياورد. حالا فردى كه با تمركز مى‏ تواند اراده خود را به او منتقل كند، به شخص القاء مى‏ كند كه تو مى‏ توانى دست خود را بالا بياورى، و اين تصور را در خيال او تثبيت مى ‏كند. اگر نفسِ او اين تلقين را پذيرفت، دست خود را بالا مى‏ آورد، و اگر درمان درد او به اين است كه چند روز دستش را تكان بدهد، تكان مى‏ دهد و بعد هم كه اين خيال رفت، چون چند روز دست خود را تكان داد، دستش خوب مى‏ شود، ولى تأثير هيپنوتيزم در همان چند روز بود، بقيه مربوط به بدن خودِ اوست. طرفِ مقابل پذيرفته كه سردرد دارد، با هيپنوتيزم به او القاء مى‏ كنى نه تو سرت درد نمى‏ كند، چون از اول سر دردِ او به ذهن و خيال او مربوط بود، اگر پذيرفت سردردى نيست، سردردش خوب مى‏ شود. چيزى كه بعضى مواقع خود شما با نصيحت به طرف القاء مى‏ كنيد، حال اگر طرف توانست بپذيرد، نتيجه مى‏ گيرد. بشر با انتقال خيال، مسئله ‏اى را كه اصل آن خيالى بوده است مى ‏تواند تغيير دهد. نوعِ ديگرى از انرژى‏ درمانى‏ هست كه با هيپنوتيزم فرق مى ‏كند، از آن‏جايى كه نفس بعضى از افراد تكويناً و به صورت خدادادى قدرت انتقال دارد، مى‏ توانند اراده و توانايى خود را به ديگرى منتقل نمايند. شما مى‏ بينيد يكى قدش بلند است و ديگرى كوتاه، يكى هوشش زياد است و ديگرى كم، به بعضى ‏ها هم خداوند توانايى ‏هايى مى‏ دهد كه خود آن‏ها حتى در ابتدا نمى‏ دانند چنين توانايى‏ هايى دارند. نفسِ طرف اين توانايى را دارد كه بتواند توانايى‏ هاى نفسِ خود را به فرد ديگرى منتقل كند. لذا اگر الآن بنده دستم را نمى‏ توانم بالا بياورم با انتقالِ توانايى شخصى كه توانايى انتقال قدرت نفس خود را به من دارد، ممكن است بتوانم اين كار را بكنم. بستگى دارد كه بنده چقدر برايم امكان دارد توانايى‏ هاى القاءشده را بگيرم. البته قدرت نفس آن شخص هم كه قدرت خود را انتقال مى‏ دهد در اين امر نقش دارد، به همين جهت همه به يك اندازه شفا نمى‏ يابند. بعضى‏ ها هم مشكلشان بيش از اين‏هاست و به همين جهت اصلًا درمان نمى‏ شوند. اگر آن نفس، قدرت طرف مقابل را گرفت و از آن متأثر شد، خودش آن را ادامه مى‏ دهد و آرام ‏آرام با اراده‏ هايى كه اعمال مى‏ كند، درمان مى‏ شود. در مورد انبياء الهى و ائمه معصومين‏ عليهم السلام موضوعِ شفادادن فرق مى‏ كند، قلب آن‏ها مظهر اسماء الهى است، حال اگر مصلحت بدانند اسم خاصى را كه مناسب رفع مشكل طرف است القاء مى‏ كنند و مشكل حل مى ‏شود. حضرت عيسى (ع) مظهر اسم حَى‏اند و لذا مرده را زنده مى‏ كنند. حضرت پروردگار در اين امور به واسطه‏ ى ذات مقدس حضرت عيسى (ع) بر روح و روان طرف جلوه مى‏كند. موفق باشید  

14555
متن پرسش
سلام و ارادت: همانطور که مستحضرید راههای سلوک دو تا است. 1. دفع که مورد تایید اساتید اخلاق است که در آن هر بار یکی از رذائل اخلاقی مانند حسد، کینه، غضب بر طرف می شود. در این راه نفس اماره زنده و توانمند است و فقط یکی از رذائل دفع می شود. 2. راه رفع که مورد تایید عرفا است که در این راه با ارتباط با خداوند و راز و نیاز و نگاه توحیدی نفس اماره کم کم رفع و نابود می شود یا ضعیف می شود. لطفا راه دوم را توضیح دهید و منبع یا کتاب برای فهم بیشتر معرفی کنید. برای من که طلبه هستم کدام راه بهتر است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو راه خوب است. راه دوم مشهور است به راه «احراقی»، که سالک انانیت خود را آتش می‌زند و عرفان عملی و نظری متکفل آن راه است. اگر بخواهید وارد آن راه شوید کتبی مثل «فصوص الحکم» و «منازل‌السائرین» کمک می‌کند. تفسیر حمد حضرت امام برای ورود، باب خوبی است. موفق باشید

13872
متن پرسش
سلام علیکم استاد خسته نباشید: استاد می خواستم ببینم شما اطلاعی از شخصیت آقا فخر تهرانی دارید؟ عده ای در قم هستند که متاثر از شخصیت ایشان هستند و دارند سلوک می کنند و خیلی سلوک ایشان را در نظر دارند هر غذایی را نمی خورند مقید هستند باید غذا از اجناس پاک منظور دیگری از پاک می دانند که بدانند این غذا از چه کسی رسیده تهیه شده آن شخص چقدر مقید به آداب بوده گوشت را از هر کسی نمی گیرند مقیدند که گوشت را باید از اهلش گرفت و .... موارد مختلفی از این قبیل. حتی می گویند آقا فخر تهران را رها کردند و به قم آمدند و و قتی از ایشان پرسیدند چرا آمدید گفتند بخاطر اینکه آب فاضلاب ها به آب رودخانه ها راه پیدا کرده و دیگر تهران جای زندگی نیست. حال می خواستم ببینم این نحوه سلوک در این زمانه و با این حجاب های ضخیم و عمیق واقعا چگونه؟ در ضمن استاد واقعا این همه شخصیت و انسان دارد در این جا زندگی می کند چگونه برای مردم امان پذیر است اینگونه زندگی را پیش ببرند و یا آیا اصلا مشکلات سلوک ما این هاست؟ اگرچه ما می‌بینیم در تاریخ کنونی خود باید با شخصیتی جامع همچو امام از حجاب های مختلف اجتماعی شخضیتی و .... بگذریم و عبور کنیم و نظر به حق داشته باشیم ولی می خواستم پیرامون سلوک اینچنینی آقا فخر شما هم تفصیلی بدهید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ایشان را نمی‌شناسم ولی نکته‌ی آخری که می‌فرمایید حرف درستی‌ است. در متن انقلاب اسلامی بسیاری از این نوع ضعف‌ها بی اثر می‌شود به همان معنایی که در روایت داریم ««حُبُ‏ عَلِيٍ‏ حَسَنَةٌ لا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَ بُغْضُ عَلِيٍّ سَيِّئَةٌ لا يَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة»[1] دوستى على حسنه‏ اى است كه با داشتن آن، سيئه زيانى نمى‏رساند و دشمنى على سيئه‏ اى است كه با وجود آن، حسنه سودى ندارد؛ به این معنی که وقتی مسیر انسان در کلّیت درست باشد، ضعف‌های جزئی مانع سیر انسان نمی‌گردد. موفق باشید

 


[1] ( 2)- نهج الحق و كشف الصدق، ص 259. كنوز الحقائق، طبع بولاق مصر، ص 53، 57، 67، ينابيع المودة، ص 19.

13673
متن پرسش
سلام خدمت استاد: پس اتمام کتاب «نهایه الحکمه» مرحوم علامه کدام کتاب را پیشنهاد می فرمایید؟ یعنی سیر مطالعه فلسفه و پس از آن عرفان به طور کلی بر کدام کتابها متکی است؟ ترتیب مطالعه کتب مدنظرم هست. تشکر از محضر استاد عزیز
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتوانید در ادامه، مطالعه‌ی اسفار را شروع کنید و در یک جمع‌بندیِ خوبی به سراغ فصوص‌الحکم بروید، در فضای فصوص الحکم با بسیاری از معارف مرتبط خواهید شد. در آن‌جا است که می‌توانید احساس کنید گویا نسبت به عالَم بیگانه نیستید. موفق باشید

13530

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و ادب: استاد بنده ۵۵ سال سن دارم و تحصیلاتم سطح ۲حوزه می باشد. خواستم راهنماییم کنید که در شرایط سنی من آیا ادامه تحصیل در سطح سه حوزه برایم بهتر است یا مطالعه غیر کلاسیک را توصیه می فرمایید و به نظرتان چه منابعی را مطالعه کنم که برایم بهت باشد؟ از راهنماییتان ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید این بهتر باشد که با طی مقدمات لازم، فرصت زیادی در تأمل و تدبر در المیزان صرف کنید. مقدماتی مثل مباحث معرفت نفسی و برهان صدیقین و شرح رسالة الولایة کمک می‌کند تا المیزان حرف‌های خود را با ما بزند. موفق باشید

12762
متن پرسش
باسمه تعالی: با سلام خدمت استاد گرانقدر: به لطف مطالعه و تفکر در مباحث حضرتعالی، ماهیت مدرنیته تا حد بسیار خوبی برای ما روشن شده و دریافتیم که چگونه مدرنیته با صورت های مختلف (و خصوصا در صورت تکنولوژی) حجاب بین انسان و حقیقت خودش شده است. حجاب هایی که سبب تشدید امیال نفس اماره و تقید در عالم ماده شده است. طبیعتا تقید در عالم ماده و انس با امیال نفس اماره به تدریج منجر به دوری از انجام واجبات شرعی و ترک محرمات خواهد شد. حال سؤال این است که چگونه با تأثیر فوق العاده ای که این حجب بر تقرب و تکامل انسان دارد و در واقع زمینه ساز انجام محرمات و ترک واجبات است، دوری از آنها در دایره واجبات شرعیه (یا حداقل مستحبات) قرار نمی گیرد؟ آیا علت آن عدم کار بر روی آنها و عدم عرضه آنها به آیات و روایات (به عنوان مسائل مستحدثه) جهت استنباط حکم است؛ یا اینکه با کمی جسارت می توان گفت که روش استنباط احکام (یا همان اصول فقه) متناسب با حجاب های دوران کنونی نیست و این روش به روز نشده است؟ این سؤال در مورد توانایی و کفایت اصول فقه جهت مورد استخراج گزاره های نرم افزار توحیدی تمدن اسلامی (نظام تشریعی) یا نرم افزار مربوط به دوران گذار به تمدن اسلامی نیز مطرح است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی ظلمات کفر و نفاق بیشتر به صحنه آید باید اسلام نیز با نور بیشتری در صحنه حاضر شود و آن عرفان اسلامی است که باید در کنار فقه، در این موارد مطرح شود . تا صدسال پیش مردم ما دغدغه‌ی چنین انحراف‌ها و فسادهایی را در جامعه نداشتند و لذا از حوزه‌های علمیه انتظار احکام شرعیه را داشتند که انصافاً در آن تاریخ، حوزه‌های علمیه به‌خوبی نقش خود را ایفاء کردند ولی امروز حوزه‌های علمیه‌ی ما علاوه بر وظیفه‌ی گذشته، باید ابعاد دیگر اسلام را به معنای فقه اوسط و از آن مهم‌تر فقهِ اکبر را به صحنه آورند. موفق باشید

12651
متن پرسش
با عرض سلام و قبولی طاعات خدمت استاد عزیز: استاد بنده در ...خدمت سربازی ام را می گذرانم و در وقت اداری در این اداره مشغولم. از پیش از خدمتم منتظر این فرصت بودم که در این فراغت دو ساله ام که شاید دیگر در عمرم تکرار نشود مباحث شما را با فراغت بال و در فضای آرامش ذهنی به جاهای خوبی برسانم، اما هنوز مدت کوتاهی از خدمتم نگذشته که خانواده و نزدیکان زیر سرمان نشسته اند که وام بگیرم و از دستگاه های مربوط یه شغلم بگیرم و عصرها و بقیه اوقاتم هم به کارکردن بگذرانم و من که خودم رو می شناسم دغدغه پس دادن وام و کاریابی و ...، کلیه برنامه های قبلی ام (دنبال کردن و ایجاد روح مباحث در خودم) را به هم خواهد ریخت. آیا شما با آنها اتفاق نظر دارید که جوان باید درامد داشته باشد و کار کند یا اینکه خیر و خدا به موقع و به راه خودش روزی می رساند و خودسازی فعلا در اولویت است؟؟ خدا خیرتان بدهد. دعاگویتان هستیم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که باید شغلی داشته باشید حرفی نیست، ولی اگر فرصت داشتن شغل از دست نمی‌رود از فرصت پیش‌آمده در این سن برای کسب معارف الهی غفلت نفرمایید. موفق باشید

12010
متن پرسش
با سلام و احترام: در کتاب ازدواج در اسلام از آیت الله مشکینی می فرمایند: امام جواد (ع) مامون را امیرالمومنین خطاب قرار می دهند و حتی دختر مامون نیز به عقد امام (ع) درآمده است. آیا تمام این موارد منظور به تقیه بوده است؟ آیا تقیه تا ازدواج امام هم وجود داشته است؟ توضیح دهید؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. حضرت جواد«علیه‌السلام» در شرایط خاصی قرار داشتند که برای سازماندهی به شیعیان به این اقدامات دست زدند تا بحمداللّه شیعه سازماندهی شد در حدّی که با غیبت حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» سازمان شیعه ادامه یافت. موفق باشید

10609

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: من در کودکیم به علت اینکه بد خواب بودم و از اینکه همه خواب بودن و من بیدار می ترسیدم، برای رهایی از این ترس خیالاتی را تصور می کردم تا از این ترس دور باشم. خیلاتم هم بر اساس اتفاقات روزمره یا فیلم هایی که می دیدم بود ولی رفته رفته این برنامه روزانه ام شد. چند سال پیش برای حل کردن این معضل از استادی کمک خواستم ایشان فرمودند آدم به دنبال آنچه که دوست دارد می رود و من هم هر وقت این خیالات سراغم می آمد دنبال کشف این بودم که چه چیز در این خیالات هست به طوری که فهیدم خودم را در این خیالات می یابم و نداشته هایم را در خیالات می آوردم که دارم و به اینجا رسیدم که من هستی هستم و بعد هم آشتی با خدای شما بر آن صحه گذاشت. الان دو سال ازاین کشف می گذرد ولی من هنوز نتوانسته ام بر اساس این نوع نگاه زندگی کنم و هنوز خیالاتم ادامه دارد، اشکالم هم این است که نمی توانم استعداد و قابلیت خودم را پیدا کنم و ادامه مسیر دهم. لطف شما مرا در این مورد راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم با مباحث «ده نکته از معرفت نفس» و «برهان صدیقین» مسیر خوبی جلوی شما قرار می‌گیرد. موفق باشید
10077
متن پرسش
با سلام: وقتی واسه عرفه،‌ کربلا دعوت شده باشه ولی هیچ آمادگی روحی و معنوی و اعمالی نداشته باشه، باید با چه رویی بره به زیارت امام حسین (ع)؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با روی امیدواری به کرم مولایمان حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» که حتی حرّ را هم پذیرفت و عاقبت به خیر کرد به زیارت بروید. گفت: «تو مگو ما را بدان شه راه نیست ... با کریمان کارها دشوار نیست» برو امتحان کن. التماس دعا. آن‌جا شکسته‌دلی می‌خرند و بس. موفق باشید
9547
متن پرسش
با سلام حضور استاد گرامی: استاد ساده زیستی و بی تکلفی، راه رسیدن به خدای بزرگ را آسان می کنه و شرایط تنفس در فضای معنوی را بهتر فراهم می کنه اما چند روزی است به ضرورت شرایط از این حالت خارج شدم و احساس بدی دارم و حس می کنم بشدت از خدا دورم، استاد راستش ما با یک خانواده ای وصلت کردیم (برای برادرم)، حال در این چند روز اینکه کادوهای سر عقد خوب باشه، کیک خوب باشه، میوه جلوی همه باشه، کسی نرنجه، پشت عقدی چطور باشه و ...برایمان خیلی تکلف داشته، و احساس میکنم نظر قلبم به تمامه به رضایت عروس و خانواده اش معطوف شده و قلبم از خدا دور شده؛ در سخنرانیهاتان یادم است می فرمودید تمام قلبتون رو معطوف کار غیرخدایی نکنید حتی یکبار مثال زدید که برای تامین بودجه با یکی از مدیران خیلی صحبت کردید و تا دو سه روز حالتان خوب نبود چون برای این امورات «دل» را وسط گذاشتید، استاد جان، من شاگرد کوچک شما هستم دلم نمی خواهد ناخواسته موج تجمل و تکلف مرا با خود ببرد، چه کنم؟ از یک سو می خواهم احترام برادرم و عروس و خانواده اش حفظ شود و از طرفی تازه اول رفت و آمد است و اینگونه عمل کردن دلم را بیچاره می کند و از سوی دیگر عروس ما فوق العاده نکته سنج و با سلیقه است و یکجورایی دلم نمی خواهد احساس کند ما بی سلیقه ایم. استاد لطفا مرا راهنمایی کنید، شما خودتان از چه الگوی عملی پیروی می کنید؟ تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در این موارد با شوخی‌های متین از زیر بار این نوع کارهای دنیایی شانه خالی می‌کردند، با این‌که متهم شدند که علی«علیه‌السلام» خیلی شوخی می‌کند، ولی به هرحال آلوده به این امور که می‌فرمایید نشدند. مگر کلّ دنیا بازی نیست؟ شما هم آن را به بازی بگیرید و همه را با شوخی ردّ کنید، دلواپس بی‌سلیقگی‌ها نباشید، به اندازه‌ی آدم‌های دنیا، سلیقه وجود دارد. دلواپس آن باشید که عالَم دینی خود را از دست بدهید. خیلی عاقلانه و همراه با شوخی‌گرفتن این امور کارها را جلو ببرید. موفق باشید
7774
متن پرسش
با عرض سلام.در سخنرانی های متعدد جنابعالی بخصوص در حوزه غرب شناسی مثلا در درس اول سی دی نقد کتاب مدرنیته و توهم ارجاعات متعددی به سخنان هایدگر می شود که منبع آنها به صورت دقیق مشخص نمی شود. برای مطالعه و اطلاع از افکار ایشان در این زمینه چه کتابهایی از ایشان را توصیه می فرمایید? اکثر کتابهای ایشان در بازار کتاب انگار در زمینه هایی دیگر هستند.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: هایدگر یک متفکر و یک تفکر است با خصوصیات خاص خودش. نمی‌توانم بگویم از کدام کتاب شروع کنید، باید مدتی با نوشته‌های او مرتبط شوید تا به یک جمع‌ بندی برسید. از کتابی که آقای دکتر داوری و سایرین از آثار هایدگر تهیه کرده‌اند به نام « فلسفه و بحران غرب» شروع کنید خوب است. موفق باشید
6235
متن پرسش
سلام استاد عزیز خسته نباشید1-نظرتان درموردویلیام چیتیک وکتاب عوالم خیالشان وهمینطورسایراثارشان چیست؟2-وقتی مهمان بیایدخانه ماوبجزمن بقیه باشندکه همصحبتش شوندلزومیدارد چندساعت بشینیم ومجبور شویم ازهردرونیم دری حرف بزنیم البته بجزمواردی که مهمان مشکل یاناراحتی داردیاارشادمیخواهد؟بااین عمر کوتاه بهتر نیست وقتمان راصرف مطالعه وتفکروعبادت کنیم تاهم خودم رشدکنم وهم در اینده بتوانم به مردم زیادی کمک کنم؟3-شمادر صله رحم برنامه تان چگونه است؟چندساعت مینشینید4-شمااستاد قاسم کاکایی استاد دانشگاه شیراز را میشناسید؟/بابت کتابهای فوق العاده تان که هزار نکته باریکتر زمو داردبینهایت سپاسگزارم امیدوارم باامام حسین(ع)محشور شوید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نکات دقیقی را جناب آقای چیتیک در کتاب‌هایشان متذکر می‌شوند 2- همین‌طور است. باید در عین رعایت حق میهمان خیلی عمر خود را تلف نکنیم 3- بنده در صله‌ی رحم مشهورم که زود بلند می‌شوم و بیش از مابالکفایه نمی‌نشینم. آن‌هایی هم که به منزل‌مان تشریف می‌آورند رعایت وقت بنده را می‌کنند 4- بنده از ارادتمندان استاد کاکائی هستم. خداوند این مرد محقق و عارف‌دوست را حفظ کند. موفق باشید
6179
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد استاد ما در سیر انقلاب در زمینه مقام اول اجرایی کشور همواره رو به پیشرفت به سمت نزدیک شدن دیدگاههای روسا به دیدگاههای حضرت امام (رض) و در نتیجه کشف حجابهای ظلمانی مدرنیته و ظهور تدریجی نور انقلاب بوده ایم. ابتدا بنی صدر که رسما میتوان او را جزو اردوگاه غرب دانست، پس از آن شهید رجایی که البته به دلیل فرصت بسیار کوتاه تا شهادت شاید نتوان ایشان را در این سیر قرار داد، پس از آن آقای موسوی که البته اسما حضرت آقا رییس جمهور بودند ولی در واقع مقام اجرایی کشور آقای موسوی بودند. ایشان دیدگاهی تماما غربی داشتند البته غرب چپ! ولی تلاش میکرد خود را انقلابی جلوه دهد. پس از آن آقای هاشمی رفسنجانی که می توان دیدگاه ایشان را التقاطی نامید و از این جنبه بر آقای موسوی برتری داشتند. ایشان سعی در هماهنگ سازی اسلام با مولفه های دنیای مدرن (مدرنیته) داشتند که البته می دانیم این امر به دلیل تعارض ذاتی انقلاب با عالم غربی نهایتا به تقابل با اصل انقلاب خواهد انجامید. پس از او آقای خاتمی با دیدگاههای شفافتر و صریحتر نسبت به آقای هاشمی آمد. در اینجا عده ای آقای خاتمی را نسبت به آقای هاشمی دورتر از انقلاب می دانند ولی بنده فکر می کنم دیدگاه آقای هاشمی نسبت به انقلاب دورتر از آقای خاتمی است زیرا آقای هاشمی پایه و اساس التقاط را وارد در بخشهای بسیاری از نظام کردند و در واقع می توان آقای خاتمی را میوه آقای هاشمی دانست. از این نظر بنده آقای هاشمی را دورتر از انقلاب می دانم. پس از آقای خاتمی یک بازگشت رادیکال (به معنی مثبتش) به اصل انقلاب صورت گرفت. ولی پس از آقای احمدی نژاد، با انتخاب آقای روحانی به نظر می رسد این سیر در مسیر خلاف خود حرکت کرده است. مگر آنکه آقای روحانی را در پرانتز قرار دهیم و ایشان را عاملی برای به وقوع پیوستن حوادثی خاص و فوق العاده و البته رادیکال که نهایتا منجر به بازگشت اساسی به اصل انقلاب خواهد شد بدانیم. سوالات اینجانب از جنابعالی: 1- آیا شما این روند و سیر را در تاریخ انقلاب را می پذیرید؟ 2- نظر شما درباره دیدگاه بنده نسبت به آقای هاشمی و آقای خاتمی چیست؟ 3- اگر این سیر را می پذیرید جایگاه آقای روحانی در این سیر کجاست؟ 4- اگر این سیر را نمی پذیرید لطفا جایگاه تاریخی آقای روحانی را مقداری توضیح دهید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- این سیر در نظام اجرائی ظاهراً همین‌طور است که می‌فرمایید و آقای هاشمی به‌خصوص در این اواخر نشان دادند که پذیرفته‌اند انقلاب اسلامی در ذیل غرب به‌خصوص آمریکا خود را حفظ کند ولی این سیر در مردم متفاوت است و نیروهای انقلاب در شرایط فاصله‌گرفتن هرچه بیشتر از نگاه آقای هاشمی و نزدیکی به رهبری هستند 3- آقای روحانی در شرایط بینابینی، بین آقای هاشمی و رهبری قرار دارند در عین‌ آن‌که حد اقل از نظر عده و عُده در اردوگاه اصلاح‌طلبان جای دارند، زمینه‌ی پذیرش رهنودهای رهبری را در خود از بین نبرد‌ه‌اند تا ببینیم در ادامه چه کار می‌کنند. موفق باشید
5981
متن پرسش
سلام استاد عزیز در مقدمه‌ی نهایه الحکمه در فضائل علامه طباطبایی (ره) حکایتی از علامه جوادی (حفظ الله) نقل شده به این شرح: "اوج تکامل عقلی و تجرد روح این ابرمرد حکمت به مقامی رسید که کلیات عقلی را بدون دخالت قوه تخیل و تمثل مصداق آن‌ها در مرحله‌ی خیال و تجسد آن در مرتبه‌ی مثال متصل یا با صرف نظر از آن ادراک می‌نمود. یکی از ادله‌ی تجرد روح همانا ادراک کلیات مرسله است که از هر قید مجرد و از هر کثرتی منزه می‌باشد، و روحی که یک موجود مجرد تام را ادراک می‌کند و می‌یابد حتما مجرد خواهد بودو البته این برهان تجرد روح از راه ادراک کلی، درباره اوحدی از نفوس ناطقه صادق است، نه درباره نفوس همه‌ی مردم. بعد از پایان بحث مزبور از مرحوم استاد علامه پرسیدم: آیا شما می‌توانید کلی را بدون تمثیل هیچ فرد خیالی آن، و نیز بدون تخیل انتشار آن در بین مصادیق مثالی ادراک کنید؟ فرمود: تاحدی. و این جواب با توجه به خفض جناح و تواضع جبلی آن بزرگوار که هرگز اعجاب و خودبینی نداشت یعنی «آری»." – 1) ظاهرا علامه جوادی بین تصور مصداق کلیات در مرحله‌ی خیال و مرحله‌ی مثال تفاوت گذاشته‌اند. این تفاوت چیست؟ 2) می‌فرمایند ادراک کلیات بدون تصور مصادیق جزئی در مورد اوحدی از انسان‌ها صادق است. این چه طور ممکن است؟ بنده مثلا وقتی مفهوم انسان به ذهنم متبادر می‌شود بدون این که انسان جزئی به ذهنم بیاید معنای آن را حس می‌کنم. آیا این همان ادراک مفهوم کلی بدون مصداق آن در خیال نیست؟ اما علامه می‌فرمایند اوحدی از نفوس این توانایی را دارند و آن را از امتیازات علامه طباطبایی می‌دانند. این چگونه ممکن است؟ متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولیای الهی امثال علامه توانسته اند به حقیقت کلی بدون نظر به مناظر و اعیانی که محل ظهور حقایق اند، نظر کنند مثل آن که نور کبریائی حق را به خود کبریایی بیابند ولی نه از منظر اعیانی که مظهر کبریایی حق اند. و این غیر از نظر به مفاهیم است، مسئله خیلی بالاتر از این هاست و تنها با توحید ناب ظهور می کند، آن طور که علی«علیه السلام» قبل از دیدن هرچیز و با آن چیز و بعد از آن چیز ،«اللّه» را می بینند. از این سنخ است ولی در مرتبه ی خودشان. موفق باشید
4811
متن پرسش
با سلام استاد عزیز در دوران جوانی مقداری از روزه هایم قضا شده والآن روزه هایم را در ماه رجب 31 روز پشت سر هم می‌گیرم ودر محیط کار همکاران متوجه شده اند و دایم التماس دعا میگویند متوجه شده ام خوشم می آید و مغرور شده ام چکار کنم از جهتی واجب است و از جهتی می‌ترسم بدبخت بشم و نتیجه ای نگیرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خودتان را بکنید و بگویید: «ای بابا! دارم قضای روزه‌هایی که نگرفته‌ام را می‌گیرم؛ التماس دعا که خدا از من بپذیرد». موفق باشید
1504

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم .... جناب استاد، این قسمتی از کلام رهبری (حفظه الله) در مورد شخصیت شهید چمران است: « در وجود یک چنین آدمى، دیگر تضاد بین سنت و مدرنیته حرف مفت است؛ تضاد بین ایمان و علم خنده‌آور است. این تضادهاى قلابى و تضادهاى دروغین - که به عنوان نظریه مطرح میشود و عده‌اى براى اینکه امتداد عملى آن برایشان مهم است دنبال میکنند - اینها دیگر در وجود یک همچنین آدمى بى‌معنا است. هم علم هست، هم ایمان؛ هم سنت هست، هم تجدد؛ هم نظر هست، هم عمل؛ هم عشق هست، هم عقل. اینکه گفتند: "با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود ..... بیچاره من که ساخته از آب و آتشم‌" ؛ نه، او آب و آتش را با هم داشت. آن عقل معنوىِ ایمانى، با عشق هیچ منافاتى ندارد؛ بلکه خود پشتیبان آن عشق مقدس و پاکیزه است ...» ؛ استاد خواهش می کنم به امثال بنده بگویید که تکلیف ما با این سخنان و دیدگاه های شما چیست. راستش من خودم بعد از آشنایی با مباحث غربشناسی با تفکرات بزرگوارانی همچون شما موافق شدم اما برخی اوقات مواضعی که حضرت آقا در این مسائل می گیرند، بندۀ ضعیف رو گیج میکنه. به هر حال تمام امید ما اینه که در خط ترسیم شدۀ اماممان حرکت کنیم و برخی اوقات احساس می کنم که حضرت آقا شاید رویکرد ما رو نپسندند .... با تشکر از زحمات شما
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: اگر نتوانیم محکمات و متشابهات قرآن را از هم جدا کنید و متشابهات را بر اساس محکمات تبیین کنیم، حیران و سرگردان می‌شویم و مثلاً نمی‌دانیم آیه‌ی «یدالله فوق ایدیهم» که اشاره به دست‌داشتن برای خدا دارد را چگونه با آیه‌ی «لیس کمثله شیئ» که می‌فرماید خداوند شبیه هیچ‌چیز نیست، جمع کنیم. در حالی‌که باید با تفکر در امر خالق هستی ابتدا متوجه شویم حضرت حق به عنوان حقیقتی بی نهایت حتماً شبیه هیچ‌چیز از اشیاء نیست، پس آیه‌ی «لیس کمثله شیئ» برای شما اصل می‌شود تا آیه‌ی «یدالله فوق ایدیهم» را معنی کنید و متوجه باشید دست خدا در آیه به معنی قدرت الهی است. در مورد سخن حکیمان نیز باید محکمات آن‌ها را شناخت و متشابهات آن‌ها را با محکمات آن‌ها معنی کرد. محکمات آن است که غرب نظام اجتماعی، سیاسی، تربیتی جامعه‌ی خود را از عالم قدس و وَحی الهی قطع کرده و معتقد نیست نظام عالم نظام حکیمانه است و باید با طبیعت هماهنگ شد و لذا به خود حق می‌دهد هرگونه تصرفی در طبیعت بکند همچنان که هرگونه عملی را در موضوعات اخلاقی برای خود مجاز می‌داندو مباحث نقد غرب بر این مبنا است و مسلّم مقام معظم رهبری بنا ندارند از این مبانی عدول کنند و بر آن نگاهی که تحت عنوان «سنت» به حاکمیت سنت‌های الهی بر عالم و آدم تأکید دارد خط بطلان بکشند. اری اگر کسانی معتقد باشند در حال حاضر به بهانه‌ی تضاد بین سنت و مدرنیسم باید از تکنولوژی استفاده نکنیم و خود را منزوی نماییم می‌گوییم به مرحوم شهید چمران بنگرید که چگونه عمل کرد و در متن همین دنیا مواظب بود رابطه‌ی خود را با خدا به زیباترین شکل حفظ کند، ولی آیا مرحوم شهید چمران به سنت‌ به همان معنایی که عرض کردم تأکید نداشت؟ آیا او نمی‌دانست پذیرفتن تکنولوژی به این شکلی که امروز مورداستفاده است موجب چه بحران‌هایی می‌شود؟ بنده سعی کرده‌ام در مقاله‌ی «نسبت ما با تکنولوژی» که در صفحه‌ی اول سایت هست این موضوع را روشن کنم که پذیرش تکنولوژی موجود چه تبعاتی را به همراه دارد تا إن‌شاءالله نظام اسلامی در ادامه‌ی راه خود به نوعی از برخورد با طبیعت بیندیشد که گرفتار این تبعات نشود. موفق باشید
18473
متن پرسش
با سلام: حضرت استاد شما در مصباح الهدایه فرمودین که در چینش نظام هستی مقام ذات غیبی و اسم احدیت و اسم واحدیت مطرح هست. سوال 1. آیا جناب ملاصدرا توانسته اند با طرح مساله علم اجمالی در عین کشف تفصیلی این 3 مقام را به زبان فلسفی اثبات کنند به این بیان که ذات حق که علم اجمالی در عین کشف تفصیلی به خود دارد. در مقام تطبیق بگوییم ذات حق در گفته ملاصدرا مساوی همان ذات در لسان عرفاست. مرتبه علم اجمالی همان اسم احدیت و مرتبه کشف تفصیلی همان مرتبه واحدیت و اسم الله اعظم و اعیان ثابته است در عین وحدت محض حق تعالی... و بعد تجلیات خلقی که مساله وحدت در عین کثرت بیان می شود این همان ظهور علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است. سوال 2. چطور در عین وحدت محض بین ذات و صفات مقام وساطت در صقع ربوبی و... پیش می آید و اصولا آیا این تناقض نیست که در وجودی که صرف وحدت است قائل به وساطت احدیت بین ذات و واحدیت و... شویم؟ چرا که طبق بیان آقایان این وساطت صرف اعتبار عقل یا صرفا شهود عارف هم نیست بلکه تکوینا عرفا این مقامات و تجلیات را در صقع حق تعالی قائل هستند. آیا باید این مراتب را مانند بحث معقولات ثانیه در فلسفه دانست که مابازائی ندارند و وجودشان به عین وجود موضوع آنهاست به هر حال راه حل چیست؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- یادم نیست که ملاصدرا در این رابطه سخن خاصی فرموده باشد. ولی طرح شما را طرح خوبی می‌دانم 2- حضرت حق در ذات خود عین وحدت است و علمِ به ما، علمِ به اعیان ثابته‌ای است که در مقام علمِ الهی است از آن جهت که علم او عین ذات اوست. و لذا تجلیات حضرت حق برای خودِ اوست تا مقام وحدت محضه‌ی او، ثابت و پایدار باشد و او در نسبت با ما صورتِ واحدیت و به صورت صفات ظهور می‌کند به همان معنایی که تشکیک در ظهور، آن را تبیین می‌نماید. موفق باشید

15888
متن پرسش

عرض سلام و ادب خدمت استاد طاهرزاده بزرگوار: بنده دانشجوی علوم اجتماعی دانشگاه تهران و مشغول انجام پروژه ای هستم که جهت تبیین جایگاه و اهمیت پدیده ی پیاده‌روی در ایام اربعین حسینی و همچنین آسیب شناسی و ارائه راهبرد چگونگی نقش آفرینی و استفاده از این جریان عظیم در لایه های عمومی و تخصصی به متولیّان امر؛ در حال انجام است. در این مسیر پیچیدگی هایی وجود دارد که دانستن حقایق روایی و تاریخی، به روشن شدن آن ها و اتخاذ تصمیمات صحیح کمک شایانی خواهد نمود. لذا خواهشمندم جهت تقویت غنای بحث، در این بحث مشارکت فرمایید. ضمن قدردانی از فرصتی که برای مطالعه و پاسخگویی اختصاص داده اید، سوالات در دو بخش الف و ب به شرح زیر به استحضار می رسد: الف) بر طبق (اولا روایات و ثانیا سیره معصومین علیهم السلام)؛ 1. با توجه به اختلاف نظر تواریخ در مورد حرکت اهل بیت علیهم السلام از شام به مدینه؛ آیا کاروان اسرا، در این مسیر از کربلا هم گذشتند؟ آیا رسیدنشان به کربلا در روز اربعین بوده است؟ آیا در بازگشت از شام به کربلا، مسیر را پیاده طی کردند؟ 2. آیا تاکیدی بر پیاده‌روی و ترک مَرکب برای زیارت معصومین علیهم السلام وجود دارد؟ اینکه در روایات به ازای هر قدم که برای زیارت برداشته می شود، ثوابی معین شده؛ می تواند مقصود اولا ترویج نفس زیارت، ثانیا افزایش عظمت میزان ثواب با کوچکترین مقیاس زمانه باشد. قدم مقیاسی برای تقسیم مسافت خانه تا حرم است؛ و الا فرقی نمی کند این گام ها با پای انسان طی شود، با اسب و یا با وسایل نقلیه ی امروزی. چنانکه در روایت هشتم از باب چهل و نهم کامل الزیارت، می بینیم که قدم برداشتن و اسب راندن در عرض هم آمده است. تاکید ویژه بر پیاده‌روی زمانی معلوم می گردد که در مقام مقایسه حالت پیاده با حالت سواره باشند و اجر پیاده‌روی را بیشتر بدانند. اما ما در سایر روایات نیز چنین مقایسه ای نمی بینیم، بلکه نهایتا علاوه بر سفر پیاده به سفر سواره هم اشاره شده و برای هرکدام نوعی از اجر معین شده که قابل مقایسه نیست و گویی بیشتر می خواهد بگوید هر کس هرطور می تواند به زیارت برود و مثلا نداشتن مَرکب باعث ترک زیارت نشود. 3. اگر چنین تاکیدی وجود دارد؛ هدف از تاکید بر عملی چون پیاده‌روی، در کنار سایر اعمال زیارت معصومین علیهم السلام چیست؟ 4. پیاده‌روی برای زیارت تمام ائمه اطهار علیهم السلام سفارش شده است و یا فقط بر روی پیاده‌روی برای زیارت امام حسین علیه السلام، تاکید شده است؟ 5. در پیاده‌روی به قصد زیارت سید الشهدا علیه السلام، فرقی بین زمانهای خاص با سایر اوقات است؟ و مشخصا اربعین امتیازی بر اوقات خاص دیگر چون عاشورا و سایر اوقات عام دارد؟ 6. سیره یا واقعه ای از پیاده‌روی معصوم برای زیارت اباعبدالله علیه السلام وجود دارد؟ اگر وجود دارد، معمولا این مسافت چه مقدار بوده است؟ آیا هر چه میزان پیاده‌روی بیشتر باشد بهتر است؟ 7. چرا زیارت امام حسین علیه السلام افضل اعمال اکثر زمانهای خاص است؟ دلیل وعده پاداش های عظیم برای زیارت ایشان چیست؟ 8. زیارت اربعین چرا جزء پنج نشانه ی شیعه قلمداد شده است؟ آیا بین زیارت از راه دور و نزدیک تفاوتی وجود دارد که زائران مشقت و سختی راه و شلوغی را به جان می خرند؟ 9. آیا میان پیاده‌روی فردی و جمعی تفاوتی وجود دارد؟ همراه نمودن خانواده در این پیاده‌روی ممدوح است؟ 10. در زمان ائمه علیهم السلام، مانند امام صادق علیه السلام، آیا نسبتی میان شناخت امام حسین علیه السلام و مردم جهان در آخرالزمان بیان شده است؟ 11. آیا سرّ خاصی در عدد چهل، نهفته است؟ 12. در مجموع آیا ظرفیت پیاده‌روی اربعین، ظرفیت ویژه ی معرفی شده از سوی معصومین علیهم السلام است یا خودبخود توسط شیعیان ایجاد شده است؟ آیا اربعین کربلا، نشان از میعادی خاص دارد؟ 13. آیا منزلت و اجر خدمت به زوار، بالاتر از پیاده‌روی و یا زیارت است؟ ب) به نظر شخصی جنابعالی؛ 1. هر کدام از هفت سوال بخش اول. 2. آیا میان (اربعین، تمدن سازی و ظهور) ارتباط ویژه ای وجود دارد؟ ظرفیت اربعین چطور می تواند در خدمت تمدن سازی و زمینه سازی ظهور قرار گیرد؟ 3. آن قالبی که در این پدیده معنوی حرکت به سمت معصوم علیه السلام موضوعیت بیشتر دارد، چیست؟ (پیاده‌روی، اجتماع عظیم، ارتباطات، بین المللی بودن و...) 4. فرهنگ این پدیده به تدریج و خودجوش توسط مردم و نهادهای عراق، ایران و سایر کشورها در حال ساخته شدن است. برای فرهنگ سازی و هنجارسازی زائرین، روی کدام محورهای محتوایی تمرکز بیشتری باید نمود؟ 5. آیا مردم ایران و عراق (چه از جهت تاریخ شیعه، چه از جهت مردم شناسی فعلی و چه از جهت ماموریت نهایی) شباهتی با هم دارند؟ 6. ابعاد اجتماعی پدیده پیاده‌روی اربعین چیست؟ 7. تبادلات فرهنگی این پدیده، تا چه حد برای مردم ایران، عراق و سایر کشورها فرصت و تا چه حد چالش است؟ 8. مهم ترین برنامه ریزی دشمن، برای انحراف این مسیر از جریان اصلی خود، چه چیزهایی می تواند باشد؟ 9. با وجود اتفاقات منطقه و وضعیت مستضعفین جهان، اربعین چه نقشی می تواند ایفا کند؟ 10. اهمّ آسیب شناسی وضعیت فعلی پیاده‌روی اربعین در ابعاد (زائرین، نهادهای رسمی و گروههای خودجوش مردمی) چیست؟ 11. در دو سال اخیر در ایام اربعین، بدلیل استقبال گسترده زائرین، شاهد راه اندازی کاروان توسط افراد کم تجربه، سفرهای انفرادی بسیار و ورود بسیاری از نهادها و گروههای مردمی ایرانی، برای خدمت رسانی (فرهنگی، بهداشتی یا تغذیه ای) در خاک عراق بوده ایم. این عرصه با چه فرصت ها و تهدیداتی روبروست؟ 12. آیا شبیه سازی پیاد‌ه‌روی اربعین در ایام نیمه شعبان، عرفه، 29 صفر و... را توصیه می فرمایید؟ 13. آینده پژوهی این جریان چطور است؟ 14. چه وظیفه و راهکارهایی برای (زائرین عمومی، نهادهای رسمی و گروههای خودجوش مردمی) در این حوزه پیشنهاد می دهید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در این مورد اختلاف است. اگر بپذیریم اهل‌البیت«علیهم‌السلام» بیش از ده روز در شام نبوده‌اند، می‌توان پذیرفت برگشتِ آن‌ها به مدینه با زیارت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» در اربعین اول واقع شده است و مسلّم این حرکت به صورت پیاده نبوده است 2- در هر حال روح روایات، نظر مثبتی نسبت به پیاده‌رفتن دارد، حتی با داشتن مرکب در آن حدّی که در مورد سفر حج با این‌که سؤال‌کننده از رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه» پرسش می‌کند که مرکب برای سفر دارم، پيامبر خدا (ص) مى فرمايد: «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ أَشَدَّ مِنَ الْمَشْيِ‏ إِلَى بَيْتِهِ»[1] خداوند به چيزى به اندازه پياده روى به سوى مسجدالحرام عبادت نشد. درست است كه در قديم ماشين نبود، اما اسبِ تيزرو بود، ولى باز مردم به جهت توجه به آن روايت و روحيه ى صبر بر سختى ها، پياده به خانه ى خدا يا زيارت ائمه عليهم السلام مى رفتند، چون در روايت هست براى هر قدمى ثواب مى نويسند. حضرت امام خمينى «رضوان الله تعالى عليه» به هنگام ديدار از جانبازانِ قطع نخاعى وقتى به استقبال آن ها رفته بودند، قدم هاى خود را كوتاه برمى داشتند، چون مى دانستند به تعداد قدم هايشان حَسنه خواهند داشت. در هر حال حرف بنده اين است:

حضور دل نتوان يافت در لباس حرير

 

پس از فتيله ى ابريشمى چراغ مساز

     

وقتى روشن شد با رفاه نمى توان به نتيجه رسيد و رفاه، ابتدا موجب غفلت از مرگ مى شود و سپس مرگ را سخت تر مى كند پس براى خوب زندگى كردن و راحت مردن، بايد سختى كشيد، چرا كه:

هر كه شيرين زيست، آخر سخت مُرد

 

هر كه اندر بند تن شد، جان نبرد

     

هنر خوب مردن مربوط به كسانى است كه هم زندگى دنيايى را مى شناسند و هم بعد از اين زندگى را، و تنها ملت هاى خدادوست هنر خوب مردن را يافته اند. 3- طبق آن روایت، پیاده‌رفتن روحیه‌ی رفاه‌طلبی را تقلیل می‌دهد 4- آن‌چه برای ما تأکید شده در مورد زیارت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» و حج است ولی شاید بتوان آن‌را به سایر زیارات نیز سرایت داد 5- نفسِ پیاده‌روی یک ثواب دارد و زیارت اربعین، ثواب دیگر. خوش‌سلیقگی را ببین که چگونه عده‌ای این دو را با هم جمع کرده‌اند 6- نفسِ پیاده‌روی مطلوب است. هرکس مطابق موقعیت خود 7 و 8 – این‌ها سؤالاتی نیست که مربوط به من و شما باشد، حکمتی است در نزد اولیاء معصوم 9- همراه‌نمودن خانواده، حرکت را همه‌جانبه به میدان می‌آورد 10- نمی‌دانم 11- نمی‌دانم 12- کار زیبایی است 13- عرایضی در رابطه با نسبت پیاده‌روی اربعین و تمدن‌سازی، قبلاً شده است. خوب است به آن رجوع فرمایید. شاید متن نوشتاری آن را در قسمت یادداشت ویژه بیابید. اجازه دهید همین اندازه بس باشد وگرنه فرصت زیادتری نیاز است که بنده از جوابگویی به سایر سؤالات باز می‌مانم به‌خصوص که جواب‌دادن به بعضی از سؤالات، اهمیت چندانی ندارد. موفق باشید 

 


[1] ( 2)- شيخ صدوق، الخصال، ج 2، ص 630.

نمایش چاپی