بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
17900
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامي: جناب استاد چنديست درگير موضوع منتظري شده ام و بسياري از حرفها و گفته هاي ايشان را از طريق خاطراتشان مطالعه گرده ام، در مورد شخصيت و نوع نگاه ايشان تضادهاي زيادي به چشم مي خورد، تضادهايي که حتي باعث مي شود قاطي کنم بين درست و غلط، اما مي خواهم حقيقت را دريابم. مي خواهم نوع برداشت خودم را عرضه کنم تا شما بهتر توضيح دهيد برايم. آقاي منتظري در کتاب انتقاد از خود موضوعات مختلفي را بيان کرده و نظرات الان خودش را با نظرات دوران انقلاب مقايسه و نقد کرده است که چند مورداز مطالب کتاب ایشان را مختصر بیان میکنم: 1. اشتباه ديگر من تسخير سفارت آمريکاست من در آن فضا اين عمل را تاييد کردم در حالي که امروز بر اين باورم اين کار بدون اينکه فايده چنداني براي کشور داشته باشد ضررهاي فراواني به بار آورد و ملت آمريکا و ديگر ملت ها را نسبت به جمهوري اسلامي بدبين کرد. 2. در ماههاي اول انقلاب به امام گفتم در دنيا رسم است بعد از هر انقلابي هيئت هاي را به عنوان حسن نيت به اطراف مي فرستند و سياستهاي خود را توضيح مي دهند و... که امام گفت ول کن اين حرفها را و... در نتیجه منجر به حمله صدام به ایران شد! 3. نقد ديگري که بسا بيش از همه متوجه من گردد اين است در تدوين قانون اساسي بيشتر اختيارات را براي مقام رهبري قرار داديم و تقريبا قدرت را در وي متمرکز کرديم بدون اينکه براي پاسخ گويي و نظارت واقعي و مردمي بر عملکرد رهبري تمهيدي بيانديشيم. 4. اشکال ديگري که هم به من و هم مرحوم امام و هم ساير آقايان اهل مبارزه متوجه است اين است که همگي در فکر سقوط رژيم شاه بوديم بدون ابنکه به معضلات بعد از آن فکر و مطالعه جدي کرده باشيم و اينکه از تجربيات ساير کشورهايي که با انقلاب رژيم فاسدي را ساقط کرده و نظام مورد قبول خود را به جاي آن قرار داده اند مطلع باشيم. اين نکته را بارها گفته ام که انقلاب ما هنگامي که پيروز شد ما حداقل هزار قاضي مجتهد عادل عاقل نياز داشتيم در صورتي که ده تا قاضي واجد آماده نداشيم و از اين راه بسيار اسيب ديديم. 5. جو داغ و ملتهب اول انقلاب موجب شده بود که برخي تندروي ها و طرح هاي نپخته و نسنجيده و به اصطلاح انقلابي انجام پذيرد و يا صحبت هاي تندي بر زبان جاري شود که من هم کم و بيش در پاره اي از اين موارد تحت تاثيرقرار گرفتم. اينجانب در سالهاي اوايل انقلاب تحت تاثير شرايط ويژه آن زمان از جمله کساني بودم که از اين نهادها و مصوبات آن دفاع کرده ام و اين موضع گيري و دفاع امروز از موارد قابل نقد در مواضع من به شمار مي آيد جالب اينکه چندي پيش يکي از بستگان نزديک جمله اي را که من در آن سالها درجلسه اي خصوصي در دفاع از مصوبات فرا قانوني اين شورا گفته بودم و ضبط شده بود بدون ذکر نام گوينده براي من آورد من با خواندن آن جمله با ناراحتي گفتم: «اين حرفها چيست که نوشته اي؟!» و او بلافاصله گفت: صحبتهاي خود شماست که در آن سالها گفته بوديد!! 6. پس از حملاتي که در سال 1368 به بيت من شد و مهاجمان از من در شعارها به عنوان ضد ولايت فقيه!! ياد کردند، در سخناني که در جلسه درس بعد از حمله کردم ضمن ياداوري اين که اصولا من پايه گذار ولايت فقيه بوده ام و حدود چهار جلد کتاب در استحکام مباني فقهي دولت اسلامي نوشته ام و ذکر اين نکته که مرحوم آيت الله بروجردي اصل حکومت اسلامي را از ضروريات اسلام مي دانستند چنين تعبير کردم که هر کس مخالف ولايت فقيه باشد من چشم او را در مي آورم، و منظور من ولايت فقيه جاري که عموما از آن مي نالند نبود، بلکه ولايتي بود که مظهر آن پيامبر اکرم و امام علي بودند اما بسياري از دوستان مرا مورد نقد قرار دادند که چرا اين تعبير را به کار برده ام. من اکنون که روزگار ولايت فقيه به وضعيت تاسف بار کنوني رسيده است نقد دوستان را مي پذيرم و خودم را مورد سرزنش قرار مي دهم و مي گويم: چنين تعبيري در هيچ شرايطي صحيص نيست و آن تعبير من در حقيقت يک موضع انفعالي در واکنش به شعار ضد ولايت فقيه نسبت به من بود.) .پایان کلام منتظری. جناب استاد طاهرزاده قبل از اینکه سوالاتم را مطرح کنم چند نکته از برداشتهایم را بگویم: چقدر منتظری خودش را می بیند و حساب می کند!! در همه نوشته هایش خود را در حد امام حکیم حساب می کند!! مدام می گوید من و امام!! آخر اگر امام خمینی نبود کدام حرکت به ثمر می نشست ؟ و اگر منتظری نبود کدام حرکت ابتر می ماند؟؟!!! نمی دانم اما هرچه فکر می کنم خیلی خودش را بالاتر از آنچه هست مطرح می کند شاید باورش آمده رهبر جهان اسلام بوده و هست!! آقای منتظری بارها بیان می کند که من جوگیر شدم!! من احساساتی شدم!! آخر اگر یک جوان پرشور کم سن و سال بگوید من جوگیر شدم شاید بشود قبول کرد که آن هم قابل قبول نیست، اما این حرف را ظاهرا فقیهی می گوید که سن و سالی ازش گذشته بوده و خودش را در حد امام خمینی آن حکیم خبیر بصیر می بیند!! واقعا عجیب است جناب استاد، به نظرم این انتقاداتی که منتظری از خودش کرده می خواسته خودش را عاقل نشان بدهد و شاید می خواسته بگوید من عاقل شدم اما شخص امام عاقل نشد!! اما بیش از آنکه بخواهد چهره ای عقلایی از خودش برای ما ترسیم کند چهره ای کم فکر و ساده و لجباز از او برای ما روشن می شود!!!! این صحبت های منتظری برای ما روشن می کند که نظرات ایشان در اول انقلاب نه تنها فقیهانه نبوده بلکه بسیاری از آنها هیچ فکری پشتش نبوده است صرفا تحت تاثیر بوده و اصلا به راه ایمان نداشته است!! چه راحت می گوید احساساتی شدم!! من نمی خواهم بگویم احساسات در انقلاب و افراد نقشی نداشت، اما قطعا بزرگان مبارز و در راس آنها شخص امام خمینی به هیچ وجه از روی احساسات صحبت نمی کرد، اما منتظری امام خمینی را هم مانند خودش می بیند و امام را در حد خودش پایین می کشد!! مگر می شود شخصی هر روز حرکاتی انجام بدهد فردا بگوید جوگیر شدم چنین خطایی از یک جوان ساده هم بعید است!! اما انگار منتظری متوجه نیست دارد تمام مبانی خود را زیر سوال می برد، حرکاتی مانند تسخیر لانه جاسوسی که امام فرمود انقلاب بزرگتر است را به راحتی می گوید جوگیر شدم، تایید کردم!! پس فقاهت چه می شود تحقیق و کار روی مبانی چه می شود؟! منتظری می فهماند نه در انقلاب مبنای دقیقی داشته نه الان!!! احساس می کنم منتظری انقلاب را اصلا نمی فهمد! انقلاب را مثل انقلاب فرانسه می بیند! مانند آن یا کمی متفاوت، اما گویی ولایت فقیهی را که ادعا می کند خودش پایه گذاری کرده اصلا این ولایت فقیه را نمی فهمد و نمی بیند!! گویی هیچ نمی فهمد، نمی دانم چه بگویم!! بیشتر گفته های منتظری خوراک بی بی سی و منافقین بوده و است بیشترش خیانت است. منتظری در انقلاب بود اما با انقلاب نبود احساس می کنم همیشه زاویه داشته اما خودش را نشان نمی داده است!! چند سوال دارم جناب استاد: 1. الان هر روز بی بی سی فارسی خاطره و صحبتی را از منتظری علم می کند و جار و جنجال درست می کند واقعا منتظری متوجه نبوده چه خدمتی را به شیطان می کرده است؟؟!!! 2. جناب استاد آیا برداشتهای من صحیح است یا سطحی است؟ 3. در جایی منتظری گفته من گفتم چشم ضد ولایت فقیه را در می آورم و الان پشیمانم و می گوید منظورم از ولایت فقیه شخص پیامبر است یعنی چی استاد؟ چرا پشیمان است؟ 4. در جایی گفته من با ولایت فقیه مخالف نیستم منظورش اینست با شخص ولی فقیه مخالف است، استاد آیا همچین حرفی جایز است؟ اگر این سخن درست باشد دیگر ولی فقیه به چه کار می آید؟؟!! هر کسی می تواند بگوید من ولایت فقیه را قبول دارم با شخص مشکل دارم!!؟؟ 5. آیا منتظری پایه گذار ولایت فقیه است؟؟ مگر در نجف امام خمینی ولایت فقیه را شرح نداد؟ 6. من یقین دارم منتظری برای بعد از سقوط شاه هیچ برنامه ای نداشته است، اما آیا امام خمینی هم برنامه ای نداشت؟؟ 7. قانون اساسی را منتظری نوشته؟؟ 8. تمرکز قوایی که می گوید یعنی چی؟ مگر امام خمینی نفرمود اختیارات ولی فقیه بیش از آن چیزی است که در قانون اساسی آمده؟؟ 9. ایشان در جایی گفته بعد پیروزی انقلاب بیت امام را غرور گرفت و احساس می کنم منظور از بیت امام خود امام است، آیا چنین است؟ آیا امام از روی احساسات کاری انجام داده است؟ 10. ایشان گفته هزار قاضی مجتهد باید قبل از انقلاب می داشتیم، اصلا چنین چیزی در خفقان دوران شاه امکان داشت؟؟ این نحوه حرف زدن یک جور پرت و پلا گویی نیست؟؟ خیلی خیلی ببخشید از اینکه متن طولانی شد استاد واقعا به روشن گریهای شما نیاز دارم. خداوند شما را حفظ کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در یک کلمه می‌توان گفت: آقای منتظری جایگاه تاریخیِ انقلاب اسلامی را که بنا است بیرون از اردوگاه غرب و ارزش‌های غربی به صحنه آید، نشناخت و بنا داشت با به رسمیت‌شناختن غرب، زندگی را ادامه دهد و این موجب این‌همه پراکنده‌گویی‌ها شد که غرب امروز از آن بهترین بهره‌ها را در راستای مقابله با انقلاب اسلامی می‌برد. موفق باشید

17427
متن پرسش
هوالجميل با سلام و عرض ادب: جناب استاد در زمينه سير و سلوك بنده حقير مطابق عقل ناقص خودم اينجور درك مي كنم كه در اين مسير ما بايد ضمن قرار گرفتن در مسير اهل بيت (ع) و رعايت دستوراتشان در دوران معاصر نيز بايد امثال آقاي قاضي، هاشم حداد، آيت اله طهراني، علامه طباطبايي، آيت الله بهجت، حضرت امام خميني، آيت الله جوادي آملي و كساني كه در اين مسير هستند را از نظر تعاليم و الگو مدنظر داشته باشيم. چون عرفان و سير و سلوك اين بزرگوارند مبتني بر عرفان اصيل اسلامي است و شكستن نفس و دوري از خود و منيت اصل اساسي در سير و سلوك اين علما بوده است. اما سوال اينجاست كه در دورانهاي معاصر ما افرادي مثل شيخ رجبعلي خياط، حاج آقا دولابي و جعفر مجتهدي را هم داشته ايم كه اتفاقا جوانها به اين بزرگواران هم اقبال زياد نشان داده اند از بعضي گفتارها در مورد اين عزيزان به اين نتيجه رسيده ام كه بعضا عده اي مي گويند امثال اين بزرگواران در مسير تقويت نفس قدم برداشته اند نه در مسير شكستن و مبارزه با نفس از طرفي بعضي از مطالب اين عزيزان را كه مطالعه مي كنم مي بينم چنان هم اينجئور نبوده. در آخر به نظرم مي رسد صحبتي كه مي شود در مورد اين بزرگوران يا افراد مشابه كرد اين است كه اين افراد در مسير سير و سلوك با رسيدن به كشفيات و مكاشفات كه بواسطه مجاهدت و رياضت ها و توسل ها بدست آورده بودند متوقف شدند و نبايد در مسير سير و سلوك، سيره اين عزيزان براي جوانها مدنظر باشد. همچنين مي خواستم بدانم اگه نظر به تقويت نفس بوده كه بعضي از كارها را اين عزيزان انجام مي داده اند يعني اذن خدايي در كار نبوده و يعني چي؟ چون اينها آدم هاي با خدايي هم بوده اند. اين سوال از آنجايي مهم است كه بنده مشاهده مي كنم در سير و سلوك و عرفان جوانها به اين روش دوم افراد آن بيشتر نظر دارند. ممنون
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده به نتیجه‌ی خوبی رسیده‌اید که بدون اهانت به کسانی‌که بیشتر در کرامت‌ها متوقف‌اند؛ به توحید و سلوک توحیدی نظر کنیم. بالاخره این افراد هم اگر در تقویت قدرت نفس کوشیده باشند، از مسیر آموزه‌های اسلامی و ارادت به اهل‌البیت«علیهم‌السلام» خارج نشدند و از دستورات آن‌ها استفاده کرده‌اند. البته راهِ توحید، راهِ دیگری است. موفق باشید 

15981
متن پرسش
استاد عزیز سلام: اینکه آتش در خارج از ذهن ما خاصیت سوزانندگی دارد و اینکه فرمودید که خاصیت در خارج را خدا می دهد، خواهشا بفرمایید که آتش در ذهن ما چرا خاصیت سوزانندگی ندارد، یا مثلا چیزهای دیگری مثل تصاویر دیگری را که ما تخیل می کنیم، ایا این تخیلات ما و تصاویر ذهنیمان به اذن خدا و در قیامت خاصیت و وجود واقعی پیدا می کنند؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وجود علمی آتش، آتش نیست، علم است نه آتش. و در قیامت نیز نیّت‌های ما ظهور می‌کند. موفق باشید

15888
متن پرسش

عرض سلام و ادب خدمت استاد طاهرزاده بزرگوار: بنده دانشجوی علوم اجتماعی دانشگاه تهران و مشغول انجام پروژه ای هستم که جهت تبیین جایگاه و اهمیت پدیده ی پیاده‌روی در ایام اربعین حسینی و همچنین آسیب شناسی و ارائه راهبرد چگونگی نقش آفرینی و استفاده از این جریان عظیم در لایه های عمومی و تخصصی به متولیّان امر؛ در حال انجام است. در این مسیر پیچیدگی هایی وجود دارد که دانستن حقایق روایی و تاریخی، به روشن شدن آن ها و اتخاذ تصمیمات صحیح کمک شایانی خواهد نمود. لذا خواهشمندم جهت تقویت غنای بحث، در این بحث مشارکت فرمایید. ضمن قدردانی از فرصتی که برای مطالعه و پاسخگویی اختصاص داده اید، سوالات در دو بخش الف و ب به شرح زیر به استحضار می رسد: الف) بر طبق (اولا روایات و ثانیا سیره معصومین علیهم السلام)؛ 1. با توجه به اختلاف نظر تواریخ در مورد حرکت اهل بیت علیهم السلام از شام به مدینه؛ آیا کاروان اسرا، در این مسیر از کربلا هم گذشتند؟ آیا رسیدنشان به کربلا در روز اربعین بوده است؟ آیا در بازگشت از شام به کربلا، مسیر را پیاده طی کردند؟ 2. آیا تاکیدی بر پیاده‌روی و ترک مَرکب برای زیارت معصومین علیهم السلام وجود دارد؟ اینکه در روایات به ازای هر قدم که برای زیارت برداشته می شود، ثوابی معین شده؛ می تواند مقصود اولا ترویج نفس زیارت، ثانیا افزایش عظمت میزان ثواب با کوچکترین مقیاس زمانه باشد. قدم مقیاسی برای تقسیم مسافت خانه تا حرم است؛ و الا فرقی نمی کند این گام ها با پای انسان طی شود، با اسب و یا با وسایل نقلیه ی امروزی. چنانکه در روایت هشتم از باب چهل و نهم کامل الزیارت، می بینیم که قدم برداشتن و اسب راندن در عرض هم آمده است. تاکید ویژه بر پیاده‌روی زمانی معلوم می گردد که در مقام مقایسه حالت پیاده با حالت سواره باشند و اجر پیاده‌روی را بیشتر بدانند. اما ما در سایر روایات نیز چنین مقایسه ای نمی بینیم، بلکه نهایتا علاوه بر سفر پیاده به سفر سواره هم اشاره شده و برای هرکدام نوعی از اجر معین شده که قابل مقایسه نیست و گویی بیشتر می خواهد بگوید هر کس هرطور می تواند به زیارت برود و مثلا نداشتن مَرکب باعث ترک زیارت نشود. 3. اگر چنین تاکیدی وجود دارد؛ هدف از تاکید بر عملی چون پیاده‌روی، در کنار سایر اعمال زیارت معصومین علیهم السلام چیست؟ 4. پیاده‌روی برای زیارت تمام ائمه اطهار علیهم السلام سفارش شده است و یا فقط بر روی پیاده‌روی برای زیارت امام حسین علیه السلام، تاکید شده است؟ 5. در پیاده‌روی به قصد زیارت سید الشهدا علیه السلام، فرقی بین زمانهای خاص با سایر اوقات است؟ و مشخصا اربعین امتیازی بر اوقات خاص دیگر چون عاشورا و سایر اوقات عام دارد؟ 6. سیره یا واقعه ای از پیاده‌روی معصوم برای زیارت اباعبدالله علیه السلام وجود دارد؟ اگر وجود دارد، معمولا این مسافت چه مقدار بوده است؟ آیا هر چه میزان پیاده‌روی بیشتر باشد بهتر است؟ 7. چرا زیارت امام حسین علیه السلام افضل اعمال اکثر زمانهای خاص است؟ دلیل وعده پاداش های عظیم برای زیارت ایشان چیست؟ 8. زیارت اربعین چرا جزء پنج نشانه ی شیعه قلمداد شده است؟ آیا بین زیارت از راه دور و نزدیک تفاوتی وجود دارد که زائران مشقت و سختی راه و شلوغی را به جان می خرند؟ 9. آیا میان پیاده‌روی فردی و جمعی تفاوتی وجود دارد؟ همراه نمودن خانواده در این پیاده‌روی ممدوح است؟ 10. در زمان ائمه علیهم السلام، مانند امام صادق علیه السلام، آیا نسبتی میان شناخت امام حسین علیه السلام و مردم جهان در آخرالزمان بیان شده است؟ 11. آیا سرّ خاصی در عدد چهل، نهفته است؟ 12. در مجموع آیا ظرفیت پیاده‌روی اربعین، ظرفیت ویژه ی معرفی شده از سوی معصومین علیهم السلام است یا خودبخود توسط شیعیان ایجاد شده است؟ آیا اربعین کربلا، نشان از میعادی خاص دارد؟ 13. آیا منزلت و اجر خدمت به زوار، بالاتر از پیاده‌روی و یا زیارت است؟ ب) به نظر شخصی جنابعالی؛ 1. هر کدام از هفت سوال بخش اول. 2. آیا میان (اربعین، تمدن سازی و ظهور) ارتباط ویژه ای وجود دارد؟ ظرفیت اربعین چطور می تواند در خدمت تمدن سازی و زمینه سازی ظهور قرار گیرد؟ 3. آن قالبی که در این پدیده معنوی حرکت به سمت معصوم علیه السلام موضوعیت بیشتر دارد، چیست؟ (پیاده‌روی، اجتماع عظیم، ارتباطات، بین المللی بودن و...) 4. فرهنگ این پدیده به تدریج و خودجوش توسط مردم و نهادهای عراق، ایران و سایر کشورها در حال ساخته شدن است. برای فرهنگ سازی و هنجارسازی زائرین، روی کدام محورهای محتوایی تمرکز بیشتری باید نمود؟ 5. آیا مردم ایران و عراق (چه از جهت تاریخ شیعه، چه از جهت مردم شناسی فعلی و چه از جهت ماموریت نهایی) شباهتی با هم دارند؟ 6. ابعاد اجتماعی پدیده پیاده‌روی اربعین چیست؟ 7. تبادلات فرهنگی این پدیده، تا چه حد برای مردم ایران، عراق و سایر کشورها فرصت و تا چه حد چالش است؟ 8. مهم ترین برنامه ریزی دشمن، برای انحراف این مسیر از جریان اصلی خود، چه چیزهایی می تواند باشد؟ 9. با وجود اتفاقات منطقه و وضعیت مستضعفین جهان، اربعین چه نقشی می تواند ایفا کند؟ 10. اهمّ آسیب شناسی وضعیت فعلی پیاده‌روی اربعین در ابعاد (زائرین، نهادهای رسمی و گروههای خودجوش مردمی) چیست؟ 11. در دو سال اخیر در ایام اربعین، بدلیل استقبال گسترده زائرین، شاهد راه اندازی کاروان توسط افراد کم تجربه، سفرهای انفرادی بسیار و ورود بسیاری از نهادها و گروههای مردمی ایرانی، برای خدمت رسانی (فرهنگی، بهداشتی یا تغذیه ای) در خاک عراق بوده ایم. این عرصه با چه فرصت ها و تهدیداتی روبروست؟ 12. آیا شبیه سازی پیاد‌ه‌روی اربعین در ایام نیمه شعبان، عرفه، 29 صفر و... را توصیه می فرمایید؟ 13. آینده پژوهی این جریان چطور است؟ 14. چه وظیفه و راهکارهایی برای (زائرین عمومی، نهادهای رسمی و گروههای خودجوش مردمی) در این حوزه پیشنهاد می دهید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در این مورد اختلاف است. اگر بپذیریم اهل‌البیت«علیهم‌السلام» بیش از ده روز در شام نبوده‌اند، می‌توان پذیرفت برگشتِ آن‌ها به مدینه با زیارت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» در اربعین اول واقع شده است و مسلّم این حرکت به صورت پیاده نبوده است 2- در هر حال روح روایات، نظر مثبتی نسبت به پیاده‌رفتن دارد، حتی با داشتن مرکب در آن حدّی که در مورد سفر حج با این‌که سؤال‌کننده از رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه» پرسش می‌کند که مرکب برای سفر دارم، پيامبر خدا (ص) مى فرمايد: «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ أَشَدَّ مِنَ الْمَشْيِ‏ إِلَى بَيْتِهِ»[1] خداوند به چيزى به اندازه پياده روى به سوى مسجدالحرام عبادت نشد. درست است كه در قديم ماشين نبود، اما اسبِ تيزرو بود، ولى باز مردم به جهت توجه به آن روايت و روحيه ى صبر بر سختى ها، پياده به خانه ى خدا يا زيارت ائمه عليهم السلام مى رفتند، چون در روايت هست براى هر قدمى ثواب مى نويسند. حضرت امام خمينى «رضوان الله تعالى عليه» به هنگام ديدار از جانبازانِ قطع نخاعى وقتى به استقبال آن ها رفته بودند، قدم هاى خود را كوتاه برمى داشتند، چون مى دانستند به تعداد قدم هايشان حَسنه خواهند داشت. در هر حال حرف بنده اين است:

حضور دل نتوان يافت در لباس حرير

 

پس از فتيله ى ابريشمى چراغ مساز

     

وقتى روشن شد با رفاه نمى توان به نتيجه رسيد و رفاه، ابتدا موجب غفلت از مرگ مى شود و سپس مرگ را سخت تر مى كند پس براى خوب زندگى كردن و راحت مردن، بايد سختى كشيد، چرا كه:

هر كه شيرين زيست، آخر سخت مُرد

 

هر كه اندر بند تن شد، جان نبرد

     

هنر خوب مردن مربوط به كسانى است كه هم زندگى دنيايى را مى شناسند و هم بعد از اين زندگى را، و تنها ملت هاى خدادوست هنر خوب مردن را يافته اند. 3- طبق آن روایت، پیاده‌رفتن روحیه‌ی رفاه‌طلبی را تقلیل می‌دهد 4- آن‌چه برای ما تأکید شده در مورد زیارت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» و حج است ولی شاید بتوان آن‌را به سایر زیارات نیز سرایت داد 5- نفسِ پیاده‌روی یک ثواب دارد و زیارت اربعین، ثواب دیگر. خوش‌سلیقگی را ببین که چگونه عده‌ای این دو را با هم جمع کرده‌اند 6- نفسِ پیاده‌روی مطلوب است. هرکس مطابق موقعیت خود 7 و 8 – این‌ها سؤالاتی نیست که مربوط به من و شما باشد، حکمتی است در نزد اولیاء معصوم 9- همراه‌نمودن خانواده، حرکت را همه‌جانبه به میدان می‌آورد 10- نمی‌دانم 11- نمی‌دانم 12- کار زیبایی است 13- عرایضی در رابطه با نسبت پیاده‌روی اربعین و تمدن‌سازی، قبلاً شده است. خوب است به آن رجوع فرمایید. شاید متن نوشتاری آن را در قسمت یادداشت ویژه بیابید. اجازه دهید همین اندازه بس باشد وگرنه فرصت زیادتری نیاز است که بنده از جوابگویی به سایر سؤالات باز می‌مانم به‌خصوص که جواب‌دادن به بعضی از سؤالات، اهمیت چندانی ندارد. موفق باشید 

 


[1] ( 2)- شيخ صدوق، الخصال، ج 2، ص 630.

14415
متن پرسش
سلام: چرا حضرت علی (ع) در صفین با اینکه می دانستند کشتن عمروعاص می تواند سرنوشت جنگ را عوض کند به خاطر حیا از برهنگی او این کار را نکردند مگر ما در فقه خود نداریم که نگاه نباید با لذت و ریبه باشد خب مولا علی (ع) که چنین نگاهی نداشتند پس چرا باز هم حیا کردند؟ ایشان می توانستند بدون نظر به شرمگاه سر او را بزنند چرا این کار را نکردند؟ اصلا مگر نظر به انسان لخت مادرزاد بدون شهوت آن هم در شرایطی که حق و باطل در میان است ضرری دارد؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای رسیدن به حق و حقیقت باید از ورود به هر کارِ غیر اخلاقی پرهیز کرد. زیرا در شریعت الهی، هدفْ وسیله را توجیه نمی‌کند و نمی‌شود با هر وسیله‌ای بر دشمن پیروز شد و باز تاریخِ توحیدی بشر را شکل داد! و این علی«علیه‌السلام» است که متوجه می‌باشند این نوع پیروزی بر دشمن، علی را به‌عنوان کسی که باید تا قیام قیامت بشریت را تغذیه کند؛ به عالَم هدیه نمی‌دهد. موفق باشید

13696
متن پرسش
سلام: استاد یه حرفی دارم نمیدونم اسمشو بذارم گله، درد و دل ... راستش من از طریق شما به سمتی کشیده شدم که خدا رو هزار بار شکر می کنم. اما احساس میکنم از یه جایی به بعد رها شدم! مشکل من اینه که الان اگه بخوام رو به عرفان های جدید و یا حتی بودیسم و هندوئیسم و... بیارم کلی سایت پیدا می کنم با کلی دستور العمل و حتی استاد. اما برای عرفان اسلامی در به در دنبال یه راهنما می گردیم کسی نیست. از شما هم می پرسیم همش پاسخ هاتون کلیه. آخه یه ذکری، یه دستور العملی... یه راهی که بتونیم شروع کنیم و دلمون قرص باشه که نتیجه میگریم نه این که از این کتاب به اون کتاب، از این سایت به اون سایت، از این دستور به اون دستور ... واقعا چرا من مسلمون تو یه کشور شیعه اگه بخوام برم سمت عرفان اسلامی کسی نیست دستمو بگیره ولی برای عرفان سرخپوستی و هندی و بودیسم و یوگا و... کلی راهنما دارم! تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طریق حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» طریق توحید است و این طریق با سیر عقلی و قلبی، گشوده می‌شود که در آثارشان مثل «شرح دعای سحر» و تفسیر حمد و کتاب «مصباح‌الهدایه» ظهور دارد. چرا از این طریق؛ قلب خود را جلو نمی‌برید تا عباداتتان با کیفیت لازم شما را به مقصد برساند. موفق باشید

11117

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد همانگونه که می دانید انسان در راه سیر و سلوک هر ذکری را نمی تواند بگوید، بنده یک تقاضایی داشتم و آن اینکه طبق شرایط حقیر یک سری اعمالی را و همچنین اورادی را که از صبح تا شب باید انجام بدهم را بفرمایید تا نفس به حجاب رفته ام آزاد شود، در ضمن مباحث انسان شناسی و معاد و برهان صدیقین را هم کارکردم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه بنده می‌دانم همین اذکاری است که در مفاتیح هست. مثل «صلوات» و «لاإله إلاّ اللّه» و «یا حیّ و یا قیّوم» و «قل هو اللّه احد» و «آیت الکرسی». این اذکار توجه قلب را به خدا و ائمه«علیهم‌السلام» می‌اندازد و به روح جهت می‌دهد. موفق باشید
10880

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: من امسال دارم برای کنکور می خوانم اما احساس می کنم بهترین زمان عمرم را دارم از دست می دهم می خواستم چند توصیه و چند راهکار برای استفاده از امسال با وجود این شرایط ارائه کنید و همچنین می خواستم ببینم چه هدفی را باید داشته باشم برای ورود به دانشگاه خیلی ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این دروس به عنوان مقدمه چیز بدی نیست بالاخره باید این دروس را خوب بفهمید حتی اگر قبول نداشته باشید. موفق باشید
10589
متن پرسش
سلام: خواستم در مورد کار کردن برای رضای خدا که در جلسه مکارم الاخلاق این هفته صحبت کردید توضیحی بخواهم. و آن اینکه «کار کردن برای رضای خدا مطلوب است یا برای رضای خدا کار کردن؟ و اصلا اگر تفاوتی هست بین این دو نگاه، نگاه مطلوب چگونه کسب می شود؟» امیدوارم وقتتان را با این توضیح نگرفته باشم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی مقصد ما در تلاش‌هایمان جلب نظر و رضایت پروردگارمان باشد حضرت حق همه‌ی امورات ما را به عهده می‌گیرد. عمده رویکردی است که ما باید در کارهایمان داشته باشیم. موفق باشید
10194

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: به نظر شما سهراب سپهری تحت تاثیر اندیشه عرفانی خاصی بوده یا اشعار او فقط و فقط تراوشات درونی اوست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آن‌جایی که بنده اطلاع دارم ایشان سفرهایی هم به شرق آسیا داشته‌اند و از معارف عرفان نظری اطلاع دارند. موفق باشید
9973
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد: در خصوص حدیثی که از امام صادق علیه السلام نقل است که تلاش برای دنیایی که برای رفاه خود و عیال و استفاده از آن برای صدقه و حج باشد آخرت است نه دنیا، چطور می شود انسان بدون تزکیه خودش را گرفتار دنیا به امید کسب آخرت بکند؟ برای امثال ما که نفس و شیطانی سرکش داریم آیا این حدیث مصداق دارد و این فرمایش حضرت برای مومن واقعی نمی باشد؟ راهنمایی بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مخاطب این حدیث کسانی‌اند که بنای خودسازی دارند و گمان می‌کنند تلاش اقتصادی مانع خودسازی است. حضرت تذکر می‌دهند آن نوع تلاش اقتصادی هم نوعی تلاش برای آبادانی آخرت است. موفق باشید
9662
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام علیکم استاد عزیز: کمی که نه، خیلی گرفته ایم استاد، نه اینکه فکر بفرمایید نیروی انقلابی گوشه نشین می شود و دست از سینه سپر کردن بر می دارد خیر، گرفته ایم چون هجمه ها را می بینیم، تنهایی رهبری را هم می بینیم، زشتی غرب و غرب زدگی و غرب پرستی را هم می بینیم، در 8 سال ریاست جمهوری احمدی نژاد، بارها و بارها در اتفاقات مختلف به شما مراجعت کردیم و چراغ راه فعالیت سیاسی فرهنگی خود را گرفتیم، در قضایایی که جزوه «احمدی نژاد اولین خاک ریز» را دادید، تا پاسخ های مستندی که ما را از سیاه نمایی به قضیه مشایی و نگاه درست به این قضیه هدایت کرد و نگاه واقع بینانه به دولت نهم و دهم و واقعیت قضایا و فعالیت درست به بهترین نحو راهنمایی کرد، الان چه کنیم؟ در زمانه ای که رهبری داد فرهنگ داده اند، لحن آقایان مبنی بر «بروید به جهنم» را هم می بینیم، می دانیم اگر بخواهیم اسیر این بازی ها و برخورد ها شویم و پاسخ متقابل بدهیم ما هم مثل آنانیم و از مسئله اصلی باز می مانیم، اما نمی شود هم سکوت کرد و پاسخ نداد. نمی دانیم چطور و چگونه و به چه حد در این به نوعی شرایط «فتنه مانند» باید عمل کنیم، اولویت با چیست؟ آیا راهکاری مد نظرتان هست که بفرمایید؟ امیدوارم سوال را درست پرسیده باشم تا پاسخی برای همه دوستانی که در این شرایط نمی دانند باید به چه چیز اهمیت اصلی را بدهند،باشد. با تشکر از شما. موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک سؤال بسیار اساسی است و فکر می‌کنم مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در اولین پیام بعد از انتخاب آقای روحانی نقشه‌ی راه را در این دوره مشخص کردند و معلوم شد شرایطی فراهم شده تا نیروهای انقلاب با عمق‌بخشیدن به معارف اسلامی و رسیدن به تصوری صحیح نسبت به جایگاه انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی به کار اصلی خود بپردازند و جریانی که آقای روحانی منسوب به آن‌ها است نیز خود را بنمایانند که آیا می‌توانند وجهی از انقلاب باشند هرچند با جریان‌ها و وجوه دیگر انقلاب متفاوت باشند؟ و یا به‌کلّی نظری به اهداف اصلی انقلاب ندارند. باید شرایط طوری باشد که دولت و جریان منسوب به ایشان خود را بنمایانند و ما کاری نکنیم که دولتیان خود را زیر حرکت ما پنهان کنند. انتقاد می‌کنیم تا ضعف‌های دولت معلوم شود و اگر عزم تصحیح دارند در حرکات خود بازخوانی کنند، ولی مثل آن‌ها که دائماً برای دولت آقای احمدی‌نژاد ماجرا درست می‌کردند تا دولت آقای احمدی‌نژاد نتواند خود را بنمایاند، ما این کار را نمی‌کنیم. کار ما فعلاً تبیین‌ اهداف مقام معظم رهبری است. هنوز ما تصوری مناسب اهداف انقلاب و تمدن اسلامی به مردممان نداده‌ایم‌ و نگفته‌ایم یعنی چه که انقلاب اسلامی می‌خواهد زمین را به آسمان متصل گرداند. معنای وجودی عالم قدس هنوز برای بسیاری روشن نیست، جایگاه اشراقی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه‌تعالی» به‌خوبی با طرح این موضوع راه‌گشایی می‌کنند، برای بسیاری مبهم است. موفق باشید
8321
متن پرسش
استاد سلام.زمان رجعت که آقا امام حسین(ع)تشریف میارن آنوقت عزاداری برای سیداشهدا و به طور کلی ارتباط با کربلا چی میشه؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: ارتباط با کربلا ظهور یک حقیقت است از تعالی خاص آن اولیاء و همواره انسان‌ها با اشک مسیر نزدیکی به آن‌ها را هموار می‌کنند، حتی در محضر حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام». موفق باشید
5400

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیک ورضوانه حضرتاستاد خسته نباشید.استاد از انجایی که ما میدانیم اقای جوادی یکی از تئوریسین های ولایت فقیه است ویکی از شخصیت های قوی نظام است با توجه به مطالبی هم که در کتاب بنیان مرصوص نوشته اند مشهود است که ایشان نظرشان نسبت به انقلاب خیلی نزدیک به امام هست ولی نظرتان درباره یموضع گیری های ایشان در انتخابات و حمایت ایشان از اقای هاشمی وتعابیر ایشان از قبیل سید الشهدای ایران و تک درخت انقلاب که به اقای هاشمی نسبت دادند با اینکه نظر رهبری همانطور که در22خرداد فرمودند خیلی با اقای هاشمی نسبت به انقلاب متفاوت است این تفاوت چگونه است ایا نظر اقای جوادی هم مثل اقای هاشمی است وایشان نظرشان در اینجا با رهبری فرق می کند؟اجرکم عند الله
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتش ما نمی‌دانیم دقیقاً منظور حضرت آیت‌اللّه جوادی چه بوده چون متوجه هستید آیت اللّه جوادی ذوب امام و رهبری هستند و با توجه به این نکته باید سخنان ایشان را ارزیابی کرد. موفق باشید
5351
متن پرسش
باسلام.همان طور که میدانید قرآن از دوجنبه لفظ و محتوا دارای اعجاز است.و راه اثبات دین هم معجزه است پس راه اثبات الهی بودن اسلام اثبات اعجاز قرآن است.اما در مورد اعجاز لفظی که واضح است باید ادبای عرب زبان تشخیص بدهند و یک سری قواعد و اصول مشخصی دارد(اصول فصاحت و بلاغت) ولی سوال من در مورد اثبات اعجاز محتوایی است به این صورت که مبنای ما برای تشخیص برتری یک متن از متن دیگر از لحاظ محتوا چیست؟ آیا عقل است اگر چنین است در یک سخنرانی آیت الله جوادی آملی در نقد حقوق بشر فرمودند اینان مبنایی برای تنظیم حقوق بشر ندارند ، پس در واقع ما هم مبنایی برای تشخیص برتری قرآن از دیگر متون نداریم. پس به طور خلاصه سوالم را تکرار میکنم : آیا عقل مبنای اثبات اعجاز محتوایی قرآن است؟ آیا عقل می تواند و آنقدر کامل است که بتواند بدون وحی راهی که مناسبتر است را انتخاب کند؟ خوب اگر پاسخ شما به سوالات بالا مثبت است لطفاً به این سوال پاسخ دهید که آیا این جمله درست است: وقتی عقل مبنا باشد و کامل، هر حکم و گزاره ی دینی که خلاف عقل باشد باید کنار کذارده شود و اگر آن حکم قطعی الصدور از آن دین باشد ، باید آن دین کنار گذاشته شود.مثلا اگر به فرض محال اثبات شد که حکم قطع ید سارق که در قرآن ذکر گردیده بنابه دلایلی محکم غیر عقلانی است (و مثلا اگر به جای آن فلان حکم در مورد آنان اجرا شود اثر بهتری دارد )و چون این حکم قطعی الصدور از دین اسلام است(چون در قرآن آمده نه در روایات که بشود گفت شاید جعلی باشد) پس دین اسلام زیر سوال میرود. ضمنا شاید بگویید احکام یک جنبه ی معنوی دارد که ما از آن بی خبریم و حتی احکام غیرعقلانی لازم الاجرایند باید بگویم که اگر چنین توجیهی به کار برده شود آنوقت تثلیث در مسیحیت را هم باید پذیرفت چون شاید ما از جنبه معنوی آن بی خبر باشیم!باتشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: علماء اسلام از جمله غزالی نیز وارد این بحث شده است که جایگاه عقل کجا است و جایگاه دین نسبت به عقل در کجا قرار دارد، سپس به‌خوبی روشن می‌کند که عقل می‌تواند متوجه دو امر بشود. یک امر این‌که قرآن طوری است که از نظر محتوا و انظباطِ توحیدی که دارد نمی‌تواند از بشر صادر شود و امر دیگر این‌که عقل در عین آن‌که متوجه عظمت قرآن می‌شود، متوجه نقص خود نیز هست که نمی‌تواند بر همه‌ی عالم احاطه داشته باشد و حکمی صادر کند که همه‌ی جوانب را در نظر بگیرد هرچند اجمالاً می‌تواند با نظر به قواعد عقلی نظر بدهد ولی تفصیل آن حکم در حدّ خالق عالم است.عقل می فهمد نیاز به دین دارد. موفق باشید
5268
متن پرسش
باسلام ا.استاد شما در بحث معاد فرمودید بعضی 700هزار سال بخاطر اینکه عقیده درستی از معاد ندارند سر پل صراط صبر می کنند می خواستم ببینم آیا آیت الله بروجردی هم که خود شما فرمودید نباید در مباحث معاد به ایشان مراجعه کرد بلکه باید به طباطبایی ها مراجعه کرد آیا ایشان هم آن دنیا چون معادی را که علامه طباطبایی مد نظرشان نبود را نخواندند 700هزار سال صبر می کنند؟2. نسبت به افراد عوام چطور؟ 3.آیا انسان در این دنیا باید نامحدود را بخواهد تا در آن دنیا هم نامحدود را بخواهد یا نه همه انسانهای خوب بلا استثنا حتی اگر نامحدود را نخواهند و در یک حدی توقف داشته باشند هم آن دنیا سیر نامحدود می کنند؟ 4.فرق ایمان با یقین چیست؟و کدام بالاتر است؟ 5.در آخرین جلسه سوره اعراف فرمودید امام ملاقات هایشان را حتی با رئیس جمهور در ماه مبارک رمضان قطع می کردند این چطور با سیره مقام معظم رهبری که این همه ملاقات در ماه مبارک دارند جمع می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم. 1- آیت‌اللّه بروجردی خودشان اهل حکمت صدرایی بوده‌اند ولی وظیفه‌ی خود را در ارائه‌ی فقه می‌دانستند در حالی‌که علامه طباطبایی وظیفه‌ی خود را در تبیین معارف اسلامی می‌دانستند. با این‌همه به گفته‌ی آیت اللّه جوادی، علامه طباطبایی نیز معتقد بودند حوزه تا آن زمان آمادگی طرح معاد را ندارد 2- در هر صورت هراندازه رجوع ما به خداوند در معاد درست‌تر باشد بنا به روایات سرعت ما در صراط بیشتر است 3- همه فطرتاً به دنبال نامحدود هستند هرچند مصداق‌ها را اشتباه می‌گیرند 4- یقین درجه‌ی کامل‌تر ایمان است در حدّی که انسان به جایی می‌رسد که نقش فعال خداوند را در همه‌چیز می‌یابد 5- مقام معظم رهبری که در ماه رمضان ارشاد ملت را به عهده گرفته‌اند این با خلوت‌داشتن نسبت به امور سیاسی و اجتماعی تنافی ندارد. تازه هرکدام از آن عزیزان وظیفه‌ی خودشان را دارند. موفق باشید
17385
متن پرسش
با عرض سلام: بنده کنکور را در رشته مکانیک قبول شدم و حدود یک سال در این رشته تحصیل کردم بعد با پیشنهاد پدرم و علاقه خودم آماده کنکور برای رشته دندانپزشکی شدم. دو سال پیاپی کنکور دادم اما نتیجه قابل قبول برایم حاصل نشد. چند وقتی است پدرم و خانواده اصرار دارند که برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بروم و در آنجا ادامه تحصیل بدهم و این طور که حساب کردم حدود شش سال طول می کشد. و من کمی نگران دینداری ام هستم چون همانطوری که می دانید اگر اینجا باشم در سیر و سلوک پیشرفت بیشتری دارم تا آنجا. پدرم هم به هیچ وجه کوتاه نمی آید لطفا راهنمایی ام کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در دستورات دینی به ما توصیه شده است اگر نگران دین خود در این نوع مسافرت‌ها هستید، هرگز اقدام نکنید و در این موارد اصرار والدین، تکلیفی برای شما نمی‌آورد، بالاخره رزّاق خدا است و نباید برای چند لقمه نان مسیر معنوی خود را به خطر انداخت. موفق باشید

15250

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل و ارجمند چرا در روانشناسی و علوم انسانی ما محتاج علوم غربی هستیم؟سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل از ما است که نتوانسته‌ایم متون دینی خود را مطابق این زمان، کاربردی کنیم. موفق باشید

15112
متن پرسش
سلام: اگر خاطر شریفتان باشد، بنده برنامه ای بلند بالا نوشته بودم و برای شما هم ارسال کردم تا مشورت کنم (هم در آن معارف بود هم عقاید بود هم دشمن شناسی و...) که شما فرمودید: در برنامه تان نکات مفیدی را مد نظر قرار داده اید. پس از مدتی که تا همین چندروز پیش بنده این برنامه را اجرا می کردم و به طور جامع خود را رشد می دادم. ولی طی مشورتهای دیگر با شما و خواندن مطالب اخیرتان در موردِ طلبه ها به این نتیجه رسیدم که: درست است که می توان جامع بود ولی از آن جامع تر وقتی است که ما در فقه هم به مرحله ای برسیم. و فهمیدم که فقه می تواند در این موارد دیگر هم کمک کار باشد. و... حال برنامه ام تغییر کرده است و آن را عرضه می دارم تا استاد ایراداتش را بفرمایند: ۱. دروس حوزه + مباحثه. ۲. فقه از پایه ی پایه به بالا + اصول فقه همینطور. ۳. خواندن اخبار از سایت ها. ۴. خواندن پرسش و پاسخهای سایت لب المیزان به مدت کوتاه ۵. مباحث قرآنی استاد هفته ای یک صوت ۶. مباحث نهج البلاغه را یک روز در هفته با صوت استاد گوش می دهم. ۷. دوره دروس سالهای قبل حوزه در حد توان. ۸. سخنرانیهای آقا + صحیفه امام هفته ای یک بار نیم ساعت. 9. هر وقت کِسِل شدم اشعار مولوی و امام یا حافظ کمی می خوانم. ۱۰. جمعه ها استراحت است و مشغول دعا و خواندن کتب جنبی می شوم ولی نه هر کتابی. مثلا کتب شهید مطهری می خوانم و برخی کتب استاد را که نخوانده ام. ۱۱. شبها قبل از خواب و بعد از نماز عشا تلاوت قرآن سوره هایی که تفسیرش را کار کرده ام. ۱۲. سپس نوشتنِ برخی اعمال نیک و بدِ خودم به رَمز یا همان محاسبه. ۱۳. هفته ای یک بار زیارت شهدای گمنام + نماز جمعه. ۱۴. برای عده ای در مسجد کلاسِ یک ساعته دارم که هفته ای یک بار است. ضمیمه: عید و تابستان کلاً المیزان مطالعه می کنم این برنامه من است در کل هفته ها. به نیت ۱۴ معصوم. ۱۴کار و فعالیت انجام خواهم داد. اگر ضعفی در آن می بینید بفرمایید تا درستش کنم استاد. مرا ببخشید. إن شاءالله خداوند بر ٱنسِ شما با خود بیفزاید و درجه وجودیتان را شدیدتر بکند. ما را هم دعا کنید یه مبلّغَکی بشویم استاد. تمام تلاش و آرزویمان این است که بتوانیم در راستای اهداف انقلاب و تمدن اسلامی آینده سهیم باشیم. چنان که حضرت آیت الله جوادی حفظه الله. صددرصد هستند. تمامِ نیت بنده (چه از سوالاتی که از جنابتان می پرسم چه از خواندنِ درس) این است که بتوانم در راه اعتلای کلمه الله کاری کرده باشم. بتوانم هم خودم پله ای بالاتر روم و هم دستِ برخی دیگر را بگیرم با مدد الهی. ما که از اینجا رانده و از آنجا مانده ایم استاد! دلمان خدا شاهد است به همین کتب و سایت و پرسش و پاسخ از شما خوش است. هم از شهدا جاماندیم. هم به جُرگه عرفا راه نمی دهند ما را. بقول مرحوم سعادت پرور: «دست رد به سینه ام زدند و گفتند برو تو نامَحرَم این بزمی». ما هم همین طوریم استاد. نمی دانم چه بگویم. چگونه بگویم. دردی در دلم می جوشد که توان نوشتنش را ندارم استاد. آتشی در دلم همیشه حس می کنم که این آتش نمی گذارد بنشینم یک جا. بخاطر همین برنامه زیادی چیده بودم برای خودم. استاد بنده خیلی سختم است که می بینم به هیچ دردی نمی خورم. از شهدا که جا ماندیم و تمام شد. گفت: ما سینه زدیم و بی صدا باریدن / از هرچه که دم زدیم آنها دیدند /// ما مدعیان صف اول بودیم / از آخر صف شهدا را چیدن/ استاد! این اواخر دو تن از دوستانم شهید شدند و سومیشان هم رفته و گفته که بر نمی گردد تا سوریه آزاد شود. اگر شما در جبهه بودید ولی شهید نشدید لااقل می گویید در جبهه بودم. من چه بگویم که هم از شهدای دفاع مقدس جا ماندم. هم از این رفقای هیئت و در جبهه ای هم حضور ندارم. در طلبگی هم که فعلا به دردی نخورده ام. بنده اوایل خیلی بحثای عرفانی دوست داشتم و خوشم می آمد با کسی حرفهای عرفانی بزنم ولی وقتی می بینم ساکت ترین بچه های هیئت که حرفهای عرفانی هم نمی زدند رفتند و شهید شدند دوست دارم زبانم را به دور بیاندازم. از خودم بیزارم استاد. هرچه بدبختی می کشم از دیدن خودم است. معرفت النفس خواندم بهتر نشدم. معاد خواندم بهتر نشدم. مقالات خواندم بهتر نشدم. دائم در جنگم. و حسرت می خورم که می بینم که در نه کنار شهدا جا دارم نه کنار عرفا. با خودم می گفتم کاش یک ٱنس عارفانه با خدا داشته باشم. به این آرزویم رسیدم (اوایل طلبگی) قدر ندانستم و رفت. الان برای آن هم می سوزم. هر از چندگاهی هم سر به ما نمی زند. خیلی سخت است استاد! من چرا نباید پیشرفتی در خود حس کنم؟ گفت: عشق در آمد از درم، دست نهاد بر سرم، دید مرا که بی توام، گفت مرا که وایِ تو روزانه چندین بار به حال خودم تاسف می خورم که چرا نتوانستم با او انسی داشته باشم. (بنده به شدت احساسی هستم) و نیازِ به انس دارم به شدت. و می دانم که کسی جز او نمی تواند کمالی داشته باشد. به همین خاطر خود را می کشم تا آنچه در عرفان هست کمی هم نصیب من بشود. ولی تا الان هرچه آموختم شده أسود و سواد و واقعا. رویم هم اسود است. استاد! تنها خواسته قلبی من الان این است: که یا خدا کمک کند به انسی برسم و یا زودتر از دنیا بروم که حداقل حجابهای دنیوی مانع نشود. شاید بنده منظورم از انس آن نباشد که عرفا می گویند. ولی بالاخره حبّ را که می توانم درک کنم...! دریغا... از یک نسیمِ ملایم از طرفِ او... اصلا محل نمی گذارد... اصلاً. مثل اینکه باید بیشتر خودم را لِه کنم. حدودا یکی دو سال است که نظری معنوی به ما نمی کند. و بعضی وقتها یک مثقال نشان می دهد و سریعا قطعش می کند «و همین قضیه حال مرا خیلی بدتر می کند و آشفته تر می شوم» چون اگر نباشد می گوییم نیست. اگر هم باشد می گوییم هست. (قایِم باشَک بازی می کند). جلوه ای حس می شود. گریه می آید. به قول امروزی ها اتصال برقرار می شود و خودت حس می کنی که مرتبطی ولی ناگهان انگار کسی می آید و این رابطه را قطع می کند. مخصوصا بنده در نماز ظهر و عصر بیشتر حس می کنم نمی دانم چرا. مثل این می ماند که یک بچه که از بستنی خوشش می آید را بستنی نشانش بدهی ولی بستنی را به او ندهی. خدا دارد این کار را می کند با من. در اذیتم استاد. دفعه پیش گفتید برخی سوالات در مورد قبض و بسط را بخوانم ولی کارساز نبود. اوضایم بدتر است. کمی کمک کنید. من را هم ببخشید زیاد شد. ولی (واجب بود) التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این هست که انسان در چنین مسیری باید همه‌ی این حالات را تجربه کند تا در یک جمع‌بندی برای خود راهی را مشخص نماید. باید با حوصله جلو رفت و بیشتر به ابدیتی فکر کنید که در جلو شما است. موفق باشید

13402

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد خسته نباشید: بنده کتاب ده نکته را کار کردم و کتاب خویشتن پنهان را هم در نکته آخرم تمنا می کنم این سوال بنده را جواب دهید، این پرسش ها برای من باید حل شود و همینطور بگویید به کدام نکته مراجعه کنم. 1. می خواستم بدانم وقتی انسان به حالت مجردش نزدیک می شود چگونه مثل آیت الله بهاءالدینی رحمه الله علیه یک کاری را در جای دیگر انجام می دهد در حالی که جسم و حواس جای دیگر است. و اینکه امیر المومنین صلی الله علیه وآله چگونه هم با پیامبر صلی الله علیه وآله سر سفره بوده اند و همزمان با آن سر سفره ظاهرا شام چند تن دیگر حاضر بوده اند؟ آیا نفس قادر است چند بدن ایجاد کند یا چطور است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان مطالب ده نکته اگر با دقت دنبال کنید، جواب خود را می‌یابید. تفصیل آن را در کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» مطالعه نمایید. موفق باشید

10849

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت حضرت استاد: نظر جنابعالی در مورد مرحوم استاد سید منیر الدین حسینی موسس فرهنگستان علوم قم چیست؟ آیا ایشان فلسفه را شیعه (مستند به وحی) نموده؟ آیا فلسفه فاعلیت جامع مقام نظر و عمل است؟ ممنون از لطف شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن طولانی است، بنده در جلسه‌ی اول کتاب «تمدن‌زایی شیعه» در عین احترام به عزیزان فرهنگستان عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
10771

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم اله الرخمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: من معلم معارف هستم. در کلاس بعضی وقتها بیست دقیقه به بچه ها فرصت می دهم مطالب را مرور کنند بعد می پرسم. حال می خواستم بدانم با توجه به این که وقت اضافی داریم و دانش آموزان هم با این شیوه یاد می گیرند آیا این کار صحیح است یا کم کاری معلم حساب می شود و محل اشکال است؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تشخیص موضوع با شما است که آیا این فرصت موجب رشد فکری دانش‌آموزان می‌شود یا فرصتی است که از دست می‌رود؟ موفق باشید
10586
متن پرسش
باسمه تعالی، با سلام و آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون برای حضرتعالی در ترویج معارف دینی، جلسه 23 تفسیر سوره احزاب تحت عنوان: ظرایف نظام سازی را استماع و مثل سایر جلسات استفاده های فراوان بردم و لذا وظیفه قدردانی دارم. اما نکاتی هم به ذهنم رسید که ذکر آن را خالی از نفع نمی‌بینم. در بخشی از مباحث این جلسه فرموده اید: (ا گر بحث نظام سازی را از بعضی حرکات پیامبر (ص) بگیرند جا می خورید. مثلا همین ترور یا فتک. یارو توهین کرده است به اسلام می گفتند او را بکشید حتی اگر در حال طواف است. آن تروری که در اسلام منع شده ترور کسی است که با دین مقابله ننموده است.) و در جایی دیگر در جلسه ششم مباحث امام حسین(ع) و نهضت کربلا، در خصوص علت انصراف حضرت مسلم علیه السلام از کشتن عبیدالله فرموده اید که گفته اند: به یاد آوردم که پیامبر فرموده اند ترور حرام است.حال سوالاتی مطرح می شود که 1- منظور ما از ترور چیست؟ 2- آیا ترور در اسلام مطلقا ممنوع و حرام است؟ 3- یا در مواردی استثناِئا مجاز است؟ 4- و اگر اینگونه است آن موارد کدامند؟ 5- فتک به معنی کشتن نا گهانی آیا مترادف با ترور است (که یک اصطلاح جدید و غربی است)؟ 6- با توجه به این که کشتن محقون الدم در هر صورت حرام است آیا حرمت فتک فقط در مورد مهدور الدم است یا یک ممنوعیت کلی است؟ آنچه بیشتر مد نظر اینجانب است کاربرد عبارت ترور است که مواردی را در این خصوص طی 5 بند زیر معروض می دارم: 1- ترور یا تروریسم که واژه ای لاتینی است به معنای ترس و وحشت است و در معنای عام به هر گونه کشتن ناگهانی افراد، مصطلح شده و در ادبیات سیاسی عمدتا به معنای کشتن ناگهانی اشخاص سیاسی به کار می رود. این کاربردها تا حدودی از معنای اصلی آن در زبان خارجی فاصله گرفته تا آنجا که حتی بعضا از عباراتی مثل تروریسم اقتصادی و تروریسم فرهنگی هم یاد می شود. در ادبیات حقوقی تروریسم به اعمال و رفتار فرد یا گروهی اطلاق می شود که از راه ایجاد ترس و وحشت و به کار بستن زور اهداف سیاسی خود را دنبال می کنند. بنابر این عمل فردی که مثلا برای سرقت از بانک، نگهبان یا کارمند بانک را می کشد مشمول عنوان ترور نمی شود چون نه هدف ایجاد رعب و وحشت در میان مردم داشته بلکه بالعکس می خواسته هر چه مخفی تر انجام شود، و نه هدف سیاسی داشته بلکه یک هدف مالی را دنبال می کرده است، لذا عمل ارتکابی او تحت عنوان مجرمانه قتل عمد قرار می گیرد. 2- اما تروریسم در حقوق بین الملل که خاستگاه و بستر پرورش آن غرب و فرهنگ غربی است دارای معنای خاصی است. اگر چه اتفاق نظر کاملی در خصوص تعریف تروریسم در جامعه جهانی وجود ندارد اما یک توافق نسبی از سوی جامعه غربی ایجاد و از طریق مجامع و اسناد بین المللی به همه یا اکثر کشورها تحمیل شده است. تروریسم به نحوی ضمنی در بند ب ماده 2 «کنوانسیون مقابله با تامین مالی تروریسم» چنین تعریف شده است: «هر اقدام دیگری {یعنی غیر از اعمال تروریستی مندرج در سایر کنوانسیون ها مثل هواپیما ربایی، گروگان گیری و. . .} که به قصد کشتن یا وارد آوردن جراحات شدید جسمانی به افراد غیر نظامی صورت پذیرد یا به هر فرد دیگری که سهم فعالی در خصومت ها طی منازعات مسلحانه نداشته باشد و در زمانی که قصد انجام چنین عملی از لحاظ ماهیتی یا محتوایی به قصد ارعاب مردم یا وارد ساختن دولت یا یک سازمان بین المللی جهت انجام یا ممانعت از انجام هر گونه عملی باشد.» آنچه که باعث اختلاف نظر بین کشورهای اسلامی و غیر اسلامی در تعریف تروریسم شده است تنها انگیزه ارتکاب این اعمال است. کشورهای اسلامی آن اقداماتی را که از نظر غربی ها عملیات تروریستی است اما با انگیزه دفاع از سرزمین، مبارزه با اشغالگری و جنبش آزادیبخش است تروریسم نمی دانند. اما غربیها عمدتا عبارت تروریسم و تعریف آن را برای مقابله با همین گروهها و جنبش ها وضع نموده و بر آن اصرار می ورزند. لذا بعضا کشورهای اسلامی هنگام پذیرفتن این کنوانسیون شرط هایی مبنی بر قائل شدن این استثنائات برای تعریف تروریسم گذاشته اند که این شروط هم در عمل چندان کارآیی ندارد. اما کنوانسیون مقابله با تروریسم سازمان کنفرانس اسلامی ضمن توسعه مفهوم تروریسم این استثنائات را نیز در تعریف خود گنجانده است. این سازمان در ماده 1 کنوانسیون 1999 تروریسم را چنین تعریف کرده است: 2- اصطلاح "تروریسم" به هرگونه عمل خشونت‏آمیز یا تهدید کننده اطلاق مى‏شود که على‏رغم مقاصد یا انگیزه‏اش به منظور اجراء طرح جنایى فردى یا گروهى که با هدف ایجاد رعب بین مردم یا تهدید به آسیب رساندن یا به خطر انداختن جان، حیثیت، آزادیها، امنیت یا حقوق آنان، یا به خطر انداختن محیط زیست یا هرگونه تأسیسات یا اموال عمومى یا خصوصى یا اشغال یا تصرف آنها یا به خطر انداختن منابع ملى یا تأسیسات بین‏المللى یا تهدید کردن ثبات، تمامیت ارضى، وحدت سیاسى یا حاکمیت کشورهاى مستقل انجام گیرد.» و در ماده 2 نیز موارد مستثنا از این تعریف را ذکر نموده است: «ماده 2-الف - مبارزه مردم از جمله مبارزه مسلحانه بر ضد اشغال بیگانه، تجاوز، استعمارگرى و استیلاء با هدف آزادسازى و تعیین سرنوشت طبق اصول حقوق بین‏الملل، جرم تروریستى محسوب نخواهد شد.» 3- با توجه به این که مفهوم فتک در ادبیات عرب و احکام دینی نمی تواند منطبق با تعاریف مذکور از تروریسم در فضای فرهنگ غربی باشد، حال این سوال همچنان وجود دارد که آیا انصراف حضرت مسلم(ع) از قتل عبیدالله، تردید در مهدورالدم بودن او بود؟ تردید در داشتن حکم قتل او بود؟ یا این که نه او را واجب القتل می دانست اما این نحوه قتل (قتل ناگهانی فردی که برای عیادت بیمار به منزل آمده با تبانی قبلی با آن بیمار) را ناروا دانست؟ 4- به نظر می رسد دستورات قتلی که از سوی پیامبر اکرم (ص) صادر شده است را باید بنا به مورد دستور اجرای یکی از احکام کیفری اسلام مثل مجازات بغی، سب، افساد فی الارض، محاربه یا . . . دانست که به کلی با مفهوم و تعریف ترور متفاوت است. 5- در حالی که تمام هم و غم استکبار جهانی این است که اسلام و مسلمانان را به عنوان تروریست و حامیان تروریسم معرفی و چهره ای خشن و مذموم از آن در اذهان جهانیان ترسیم نماید برای پرهیز از این شائبه ها بهتر است که ما از این واژه ها که ساخته و پرداخته آن ها بوده و منظور و مقصود آن ها را متبادر به ذهن می نماید خودداری کنیم. با تشکر از بذل عنایت و عذرخواهی از تصدیع اوقات شریف (و با التماس دعای بسیار زیاد) ضمنا مقاله: (مفهوم تروریسم و دیدگاه اسلامی درباره آن) به آدرس زیر تحقیق قابل توجهی در این زمینه به عمل آورده http://makhateraltakfir.com/fa/Article/View/1020/ و آقای دکتر محسن اسماعیلی هم مقاله کوتاه و مفیدی در این رابطه تحت عنوان: (مبارزه با تروریسم در اسلام) به آدرس زیر دارند که قابل مطالعه می باشد. http://www.mohsenesmaeili.com/NSite/FullStory/News/?Id=132
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که در آن جلسه عرض شد واقعاً موضوع تروریسم با تعریف غربی با آنچه ما در اسلام داریم فرق دارد و آقای مصطفی صادقی در کتاب «پیامبر اسلام» روشن می‌کنند بعضاً رسول خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» دستور می‌دادند بعضی از دشمنان اسلام را به صورت غافلگیرانه به قتل برسانند و همین امر موجب می‌شود در مورد حرکت جناب مسلم همان‌طور که شما می‌فرمایید تأملات دیگری داشت. از طرح موضوع و آدرس سایت‌هایی که معرفی کردید تشکر می‌کنم. موفق باشید
10469

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: من جوانی 17 ساله ام ولی دچار افسردگی و تنبلی و استرس و افکار آشفته شدم و احساس می کنم جوانی هستم که در همین سن کم سالخرده ام و خودم را گم کردم. لطفا راهی به من نشون بدید که منو از این همه تشویش و نگرانی بیرون بیاره؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» علت این امر عرض شده. کتاب روی سایت هست دنبال بفرمایید إن‌شاءالله مشکل رفع می‌شود. موفق باشید
10268
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرانقدر: دختر مجردی هستم که حدود 3 سال است با مباحث شما آشنا شدم و استفاده های زیادی کردم. الغرض مدت 3 یا 4 هفته ای است که بنده در حالت قبض به سر می برم و از این حالت رنج می برم، حالتی که همیشه تو خودم هستم و حضور خدا را کم احساس می کنم، دائم احساس گناه می کنم، مدام دنبال مکانی می گردم که بهم آرامش بدهد، قبلا اهل مستحبات و دعا و... بودم ولی در این مدت حس و حال دعا و.. اصلا ندارم، احساس می کنم در سیر معنوی خودم توقف کردم و چون همش احساس گناه دارم ترس دارم یا و نا امیدی بر من غالب شود. در این مدت توفیقی شد مشهد مشرف شدم که در این مدت حضور در مشهد آرامش کامل تمام وجودم را فرا گرفته بود ولی بعد از مشهد بهتر که نشدم هیچ بدتر هم شدم بطوری که اصلا حس و حال هیچ گونه کاری را ندارم، نه کلاس، نه دعا و توسل، و نه هیچ کار دیگر دائم حالت گریه دارم، اگر دعائی هم بکنم به دعاهام امیدی ندارم و احساس گناه بیش از همه مرا رنج می دهد. انتظار بیشتری دارم برای رشد کردن و با خدا بودن و دنبال راهکار هستم. امیدوارم تونسته باشم حالت خودم را برای شما تشریح کنم. لطفا راهنمائیم کنید... با تشکر از شما و من الله التوفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل این حالت بد نیست و نور خوف الهی که دارید کارساز است، باید مواظب باشید شیطان خوف شما را به یأس تبدیل نکند و شما را از رحمت خوف محروم نماید، ولی اگر حوصله کنید به نتایج خوبی می‌رسید. می‌ماند که ممکن است این حالت طوری غلبه کند که نظام ارگانیکی بدن شما را به هم بزند که در این صورت به روان‌پزشک رجوع کنید. موفق باشید
نمایش چاپی