بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
2998
متن پرسش
باسلام وآرزوی قبولی عزاداری « لطف بفرمائید آدرس حدیثی را که دارد هنگام سلام به امام زمان (عج)دست راست را روی سر بگذارید برایم بدهید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آنچه بنده دیده‌ام آن است که در محضر حضرت رضا«علیه‌السلام» سخن از حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» به میان آمد و حضرت رضا«علیه‌السلام» بلند شدند و دست مبارک خود را بر سر گذاشتند به عنوان احترام به حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» که در عرب به این صورت بوده. ولی این‌که در هنگام سلام به حضرت دست بر سر می‌گذارند چیز جدیدی است. حدیث را در کتاب القطره ج 2 ص 773 می‌توانید بیابید. موفق باشید
2762
متن پرسش
با وجود اینکه بحث های زیادی از استاد رو گوش دادم و تکرار و عمل هم کردم اما هنوز هم برام سواله که الله که جامع تمام صفات است چه سیر یا چه دلیل یا چه هدف(با اینکه برای حضرت حق هدف داشتن نقص است) یا چه چیزی رو با وجود آوردن انسان و عالم در نظر گرفته؟این یعنی چی که خدا برای تجلی تمام اسما نیاز به خلق انسان میبینه. اصلا بعد از فوت انسان و سیر به سوی حق چه چیز جز تکامل انسان رخ میده که خدا از اون جهتی رو دنبال کنه؟ خواهشا کامل و با جزئیات توضیح بدید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این بحثی نیست که در محدوده‌ی یک سؤال و جواب بتوان به آن پرداخت. إن‌شاءالله در مسیر مطالعات خود وقتی به فص آدمی در فصوص الحکم رسیدید مطلب برایتان روشن می‌شود. همین قدر بدان « نظری کرد ببیند به جهان قامت خویش ..............خیمه در مزرعة آب و گل آدم زد» موفق باشید
2287

روش طب سنتیبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم و رحمة الله. نظرحضرت عالی راجع به طب سنتی چیست؟به نظر حضرت عالی فراگیری آن چقدر ضرورت دارد؟ ایدکم الله.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: طبّ سنتی از آن جهت که نظر به طبیعت بدن دارد و سعی می‌کند به نفس ناطقه کمک کند تا خودش بدن را درمان کند، لازم است و به نظر می‌رسد علم الابدان از این جهت مورد توجه دین است و لازم است انسان‌ها به آن آگاهی داشته‌باشند. موفق باشید.
2040

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم، اینجانب در حال ساخت کتابخانهٔ دیجیتال هستم تا بتوان علوم دینی را به صورت آسان‌تری در اختیار علاقه‌مندان قرار داد. تصمیم دارم کتاب‌های شما و دیگر نویسندگان محترم در حوزهٔ علوم دینی را در قالب‌های مختلف بر روی وب و موبایل عرضه کنم. آیا برای تأمین محتوای کتابخانهٔ دیجیتالی که در حال تهیهٔ آن هستم می‌توانم از کتاب‌های شما استفاده کنم؟ با احترام، موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: لطفاً در این مورد با گروه فرهنگی المیزان تماس بگیرید. تلفن های تماس عبارتند از: 7854814- 09138780869 – موفق باشید
1871

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام. استاد گرانقدر خداوند انشاءالله روز به روز بر توفیقات شما بیفزاید و در دنیا و آخرت روسفید کند. استاد من خودم از ارادتمندان به رهبر معظم انقلاب هستم، اما یک پرسش دارم و اینکه چرا ایشان در برخی سفرهاشان دستشان را دراز میکردند تا مردم یکی یکی ببوسند؟و حتی برای خانمها پارچه ایی روی دستشان می انداختند تا خانمها هم بتوانند دست ایشان را ببوسند؟استاد ایا این کار از جانب رهبری درست است؟من حتی افراد مذهبی و ولایتی را دیده امکه به این فعل رهبری ایراد می گیرند و گذشته از این ما احادیثی در مذمت دست بوسی داریم، استاد آیا امام علی هم دستشان را می گرفتند تا مردم یکی یکی ببوسند؟موید و منصور باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: دست‌بوسی پادشاهان و صاحبان قدرت و ثروت چیز مذمومی است ولی با بوسیدن حرم ائمه‌«علیهم‌السلام» یا دست آن‌ها یک نحوه ارتباط قدسی با روح آن‌ها برقرار می‌کنیم. در خبر داریم که ابوحنیفه خدمت امام صادق«علیه‌السلام» رسید و دید حضرت عصایی به دست گرفته‌اند، عرض کرد هنوز سن شما آن‌قدر نشده که نیازمند به عصا باشید. حضرت فرمودند من زودتر از معمول پیر شده‌ام و این عصای پیامبر«صلی‌الله‌علیه‌وآله» است که در دست دارم. ابوحنیفه شروع کرد آن عصا را بوسیدن. حضرت آستین خود را بالا زدند و فرمودند این دست را ببوس که از گوشت و پوست پیامبر است. در مورد بوسیدن دست مقام معظم رهبری، و طلب خیرکردن از این امر یک تقاضایی است که افراد دارند و ایشان نمی‌توانند بخل بورزند. شما هم اگر جای آن‌هایی بودید که از آن طریق منور به اُنسی روحانی می‌شدید در این امر سبقت می‌گرفتید. موفق باشید
1844
متن پرسش
بسمه تعالی- سلام علیکم جناب استاد .چگونه میتوان حضرت امام ره را با علامه طباطبایی ره از نظر علمی و درجات معنوی مقایسه نمود ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام آدم حسابی مگر بیکاری که قلّه‌های بلند معنویت را با هم مقایسه کنی! به قول مولوی: وقتْ تنگ و می‌رود آبِ فراخ....پیش از آن کز هجر گردی شاخ شاخ». موفق باشید
1783
متن پرسش
با سلام قبلا فکر می کردم دینداری فقط عمل به رساله (انجام واجبات و دوری از محرمات) است. اما ظاهرا محرماتی هست که در رساله نیست (عجب و ...) و مسائل دیگری هست که در این حیطه نیست. (اینکه باید تعلقات دنیوی نداشته باشیم ...) به نظر شما، در حال حاضر بهترین روش زندگی چه می تواند باشد؟ چگونه می توانیم بفهمیم وظیفه مان چیست؟ خیلی سرگردان شده ام. دعا بفرمایید. (لطفا علاوه بر ذکر مصداق، بنیادین پاسخ بدهید. مثلا اگر وظیفه اطاعت از ولی است، لطفا بگویید چگونه می توانیم بفهمیم که وظیفه مان این است.) با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام همین‌طور که می‌دانید فقها در رساله‌ی خود تکلیف مُکلَّف را در امور عملی روشن می‌کنند ولی در امور اخلاقی و معرفتی باید به افرادی دیگر و کتاب‌های دیگر رجوع کرد. در امور اخلاقی و معرفتی کتاب‌های حضرت امام«رضوان‌الله‌علیه» بسیار ارزشمند است، و در امور اجتماعی و سیاسی درک سخنان مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» و تقیّد به رعایت رهنمودهای ایشان شرط سلوک است. موفق باشید
1717
متن پرسش
با سلام. استاد معزز در سخنرانی هاتان درباره امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف فرمودید: ایشان چون من ما در تن ماهستند فلذا جهان در ید قدرت ایشان است و نیز فرمودید ایشان حضور فراگیر دارند و غایبند اما حاضرو ...استاد در مورد سایر ائمه معصومین نیز همین گونه بوده است؟اکنون که آن بزرگواران از دنیا رفته اند آیا باز هم همان حضور فراگیر را دارند و یا این قضیه مثل امامت که از کسی به کسی منتقل می شود با وفاتشان منتقل شده است؟ سپاسگزار از عنایت شما
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام مسلّم همه‌ی امامان در صحنه‌ی عالم حاضرند و اگر کسی به آن‌ها رجوع کرد نظر می‌کنند. ولی حضور حضرت مهدی(عج) حضور مدیری است که خداوند مسئولیت اداره‌ی جهان را به عهده‌ی ایشان قرار داده و از این جهت به ایشان نظر می‌شود و از ایشان مدد می‌خواهید و انتظار وجود مقدسشان را می‌کشید. موفق باشید
669

اسرافبازدید:

متن پرسش
با سلام در مورد اسراف کمی توضیح دهید به عنوان مثال اگر در وضو گرفتن شیر آب را باز بگزاریم و وضو را ادامه دهیم اسراف است؟یا ته بشقاب دانه های برنج مانده یاشد در صورتیکه میتوانیم آنها را بخوریم اسراف است یا خیر یا باید تا آخرین دانه برنج ته بشقاب را بخوریم؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی، علیک السلام: خداوند مایحتاج ما را در دل طبیعت قرار داده تا ما با استفاده‌ی منطقی از آن‌ها به راحتی زندگی خود را بگذرانیم. مسلّم اگر نعمت‌های الهی را بی‌جا مصرف کردیم و یا خراب نمودیم به خدا توهین کرده‌ایم، مسلّم اگر آب شیر را رها کنیم تا تبدیل به فاضلاب شود فعل حرام انجام داده‌ایم و اگر دانه‌های برنج را بی‌جا مصرف کردیم و یا دور ریختیم ارزشی برای نعمت الهی قائل نشده‌ایم و از زندگی زیبا در آغوش نعمت‌های الهی خود را محروم نموده‌ایم. موفق باشید
19156
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد طاهرزاده: ببخشید استاد خواستم اگه ممکنه نظرتون رو در مورد متن زیر که در کتاب الله شناسی جلد 1 علامه طهرانی است، بفرمایید. استاد سوال من این است که آخر نفهمیدم که اگه می توان در کنه ذات خدا فانی شد، پس چگونه نمی توان به آن علم پیدا کرد؟ متن: و محصّل‌ و نتيجه‌ حاصله‌ از گفتار اين‌ عارف‌ ربّانيّ (شبستری) آن‌ است‌ كه‌: خداوند را با صفات‌ او مي‌توان‌ شناخت‌ ؛ و ذاتش‌ را نمي‌توان‌ شناخت‌. در اينجا اين‌ سوال‌ پيش‌ مي‌آيد كه‌: چرا ذات‌ خدا را نمي‌توان‌ شناخت‌؟! لابدّ پاسخ‌ آن‌ مي‌باشد كه‌ چون‌ او لايتناهي‌ است‌ و انسان‌ محدود و متناهي‌؛ لهذا احاطه‌ كه‌ لازمه معرفت‌ و شناخت‌ است‌، از مقيّد و محدود و متناهي‌ به‌ ذات‌ لايتناهي‌ محال‌ است‌. سوال‌ مي‌شود: همانطور كه‌ احاطه بر ذات‌ غيرمتناهي‌ محال‌ است‌، احاطه بر صفات‌ غيرمتناهيه‌ نيز محال‌ است‌، بنابراين‌ شناخت‌ خدا را با صفات‌ همچنين‌ بايد محال‌ باشد. ص 227 اگر جواب‌ داده‌ شود: شناخت‌ خدا با صفات‌ و آثار متناهيه‌ او مي‌باشد، نه‌ صفات‌ كلّيّه‌ عامّه‌ لازمه‌ ذات‌ كه‌ غيرمتناهي‌ است‌. سوال‌ مي‌شود: در ذات‌ هم‌ همينطور دنبال‌ وجود جزئي‌ و ذات‌ جزئي‌ كه‌ مترشّح‌ از ذات‌ اوست‌ مي‌روند نه‌ دنبال‌ ذات‌ كلّي‌ و وجود مجرّد بسيط‌ لايتناهي‌ وي‌. بنابراين‌ وجه‌ استحاله‌ آن‌ چيست‌؟! اگر در پاسخ‌ گفته‌ شود: آري‌، شناخت‌ خدا با صفات‌ غيرمتناهيه‌ او نيز محال‌ است‌ همانطور كه‌ شناخت‌ ذات‌ او استحاله‌ دارد، ولي‌ شناخت‌ خدا با صفات‌ بوسيله فناي‌ در صفات‌ صورت‌ مي‌گيرد؛ و در فناء حدّ و قيد و تناهي‌ معني‌ ندارد. سالك‌ راه‌ خدا در صفات‌ غير متناهيه‌ او نيست‌ و نابود مي‌گردد. جواب‌ آن‌ است‌ كه‌: در ذات‌ نيز اينچنين‌ است‌، شناخت‌ ذات‌ خدا با فناي‌ در ذات‌ تحقّق‌ مي‌پذيرد. پس‌ در ذات‌، عنوان‌ سالكي‌ نيست‌ تا خدا را بشناسد؛ خداست‌ كه‌ خدا را مي‌شناسد. در صفات‌ هم‌ ايضاً اينطور مي‌باشد. زيرا در مقام‌ فناء محض‌ در صفات‌ كلّيّه حقّ تعالي‌ عنوان‌ و اسمي‌ از سالك‌ باقي‌ نمي‌ماند تا به‌ صفات‌ وي‌ پي‌ برد؛ بلكه‌ خداست‌ كه‌ صفات‌ خدا را مي‌شناسد و امّا در صفات‌ جزئيّه‌ و در ذات‌ جزئيّه‌، علم‌ و معرفت‌ بدون‌ اشكال‌ است‌. اگر گفته‌ شود: خدا ذات‌ جزئي‌ ندارد بلكه‌ موجودات‌ طلوع‌ و ظهور وجود اويند، گفته‌ مي‌شود: خدا صفات‌ جزئي‌ نيز ندارد بلكه‌ صفات‌ موجودات‌ طلوع‌ و ظهور صفات‌ اويند. بالجمله‌ اين‌ سخن‌ كه‌ خدا را با صفات‌ مي‌توان‌ شناخت‌ نه‌ با ذات‌؛ اگر منظور و مراد صفات‌ كلّيّه‌ است‌ آن هم‌ امكان‌ ندارد، و اگر مراد صفات‌ جزئيّه‌ است‌ ميان‌ ذات‌ و صفات‌ تفاوت‌ نيست‌ و امكان‌ فنا و استحاله‌ و اندكاك‌ همانطور كه‌ در صفات‌ او جلّ و علا ممكن‌ است‌، در ذات‌ او جلّ و علا نيز ممكن‌ است‌. ص 228
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مقام فنایِ ذات به جای علمِ خودمان به خودمان، با علمِ خدا، خود را عالِم به خدا می‌یابیم که بحث آن مفصل است و خواجه عبداللّه در منزل «توحید» از آن سخن گفته است که در آن‌جا می‌فرماید:

]التوحيدُ تنزيهُ اللّه تعالى عن الحدَث. و إنّما نَطَقَ العلماءُ بما نَطقوا به، و أشارَ المحقّقونَ بما أشارُوا إليه‏ في هذا الطريقِ لقصدِ تصحيحِ التوحيد. و ما سواهُ من حالٍ أو مقامِ، فُكلُّه مصحوبُ العِلَل.[

توحید تنزیه حضرت الله عزوجل است از وجود هر مخلوق و حادثی در کنار او و آنچه را علماء در رابطه با تصحیح توحید بیان کرده‌اند و اهل تحقیق بدان اشاره نموده‌اند - اعم از بیان حال و مقام - همه با نقص همراه است.

تنزیه توحید از حدث یعنی تنها خدا بماند و بقیه یعنی حادثات معنا نداشته باشند و در این رابطه تمام منازل و مقاماتی که گذشت نسبت به این توحید با نقص همراه بود.

]و التوحيدُ على ثلاثةِ وجوهٍ: الوجه الأوّل: توحيد العامّة الذي يَصِحُّ بالشواهد.[

]و الوجه الثاني: توحيدُ الخاصَّةِ و هو الذي يثبتُ بالحقائق[

]و الوجه الثالث: توحيدُ قائمٌ بالقِدم و هو توحيدُ خاصّة الخاصّة.[

و توحید بر سه وجه است. وجه اول: توحید عامه است که از طریق شواهد به دست می‌آید – اعم از تذکر شریعت یا استدلال به صنایع عالم صنع – و وجه دومِ توحید: توحید خاصه است که آن توحیدی است که از طریق حقایق برای سالک اثبات می‌شود. و وجه سوم توحیدی است که قائم به قِدَم است و آن توحید خاصة الخاصه است.

همچنان که ملاحظه فرمودید توحید عامه با نظر به شواهدی به دست می‌آید که حاکی از حضور یگانه حضرت حق در عالم است، بدون آن که رؤیتی در میان باشد حال چه آن توحید با تفکر در عالم صنع به دست آمده باشد و چه با تذکری که شریعت می‌دهد و فطرت انسان‌ها را مورد خطاب قرار می‌دهد و اما توحید خاصه با نظر به افعال الهی و الهامی که از طرف خدا برای سالک صورت می‌گیرد پدید می‌آید و مربوط به سالکی است که به مرحله‌ی احوال رسیده و منور به فهم عین الله شده و قضا و قدر الهی برایش حل شده و توحید خاصة الخاص توحیدی است که به ازلیّت و قِدَم الهی قائم است یعنی توحیدی است که به خودِ خدا قائم است و اوست که در میان است و می‌گوید یکی بیش نیست. در این مرحله علمِ به شهود برداشته می‌شود و همه چیز حتی وجود سالک در عین جمع متلاشی می‌گردد.  

]فأمّا التوحيدُ الأوّلُ فهو شهادةُ أن «لا إله إلّا اللّه» وحدَه لا شريك له، الأحدُ الصمد، الذي‏ «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ» هذا هو التوحيدُ الظاهرُ الْجَليُّ الذي نَفَى الشركَ الأعظم، و عليه نُصِبَتِ القبلةُ، و به وَجَبَت الذمَّةُ، و به حُقِنَتِ الدماءُ و الأموال، و انفصلت دارُ الإسلامِ من دارِ الكفر، و صحَّتْ به الملَّةُ للعامّة و إن لم يقوموا بحقّ الاستدلال، بعد أن سَلِموا من الشبهة و الحيرة و الريبة، بصدق شهادة صَحّحها قبول القلب.[

اما توحید اول همان شهادت«لا إله إلّا اللّه» وحده لا شريك له، اَلَأحدُ الصمدُ الّذي‏ «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ» است. این توحید، توحید ظاهرِ جَلی است که موجب نفی شرک اعظم یا شرک جلی می‌گردد و براساس این توحید قبله تثبیت می‌شود – مکه قبله افراد قرار می‌گیرد – و بر اساس این توحید است که ذمه و حرمت هر مسلمان بر مسلمان دیگر واجب می‌گردد و خون و مال آن‌ها محفوظ می‌ماند و دار اسلام از دار کفر مشخص می‌گردد و دین برای عامه‌ی مردم پذیرفته می‌شود اگر چه نتوانند بر آن دلیلی اقامه کنند بعد از آن که از شبهه و گمراهی و شک سالم باشند، با صدق و شهادتی که پذیرش قلب را صحت بخشد و قلب قبول کند.

]هذا توحيدُ العامّةِ اَلَّذي يصحُّ بالشواهد. و الشواهدُ هي الرسالةُ و الصنائع، يجب بالسمع، و يوجد بتبصير الحقّ، و ينمو على مشاهدة الشواهد.[

این توحید عام است که با شواهد درست می‌شود و شواهد عبارت است از رسالت و صنایع عالم صنع و نظام متقن عالم وجود که واجب می‌شود پذیرش این توحید با شنیدن آن و حاصل می‌شود آن توحید با نور ایمانی که حق بر قلب انسان القاء می‌کند و با مشاهده شواهدی از توحید در عالم آن ایمان دمبدم افزوده می‌شود.

]و أمّا التوحيد الثانيِ الذي يثبتُ بالحقائق، فهو توحيدُ الخاصَّة. و هو إسقاطُ الأسبابِ الظاهرة و الصعودُ عن منازعاتِ العقول، و عنِ التعلّقِ بالشواهد. و هو أن لا تشهدَ في التوحيدِ دليلاً و لا في التوكُّلِ سبباً، و لا للنجاةِ وسيلةً[

و توحید مرحله‌ی دوم توحیدی است که از طریق حقایق شکل می‌گیرد و توحید خاصه است و آن عبارت است از اسقاط اسباب ظاهری برای سالک – همه به عنوان فعل حق ظهور می‌کنند – و بالا رفتن از منازعات و کشمش‌های عقلی و استدلالی و صعود و عبور از تعلق به شواهد و استدلال و این صعود در آن است که در توحید به دنبال دلیل عقلی نگردی و نه در توکل به دنبال سبب بگردی و نه در نجات به دنبال وسیله‌ای باشی.

همچنان که گذشت در توحید افعالی که مربوط به خاصه بود فهم سالک با الهام الهی شکل می‌گیرد و نه به کمک استدلال و لذا اسباب ظاهری که در بنی آدم معروف‌اند در منظر او نقشی ندارند، سالک در این مقام  همه اسباب را مجاری افعال الهی می‌یابد و چون با نور فهم الهی می‌بیند قیل و قال‌های عقلی از میان می‌رود و این توحید از آنجایی که نوری است از طرف خداوند تعلق به شواهدی که بخواهند آن را اثبات کنند ندارد همچنان که می‌بیند «لا مؤثر فی الوجود الا الله» پس به جهت شهودی که پیش آمده همه اسباب در مسبب الاسباب متلاشی می‌شود و جای اعتماد به وسایل نمی‌ماند بلکه نجات خود را نیز در اعمال صالحه خود جستجو نمی‌کند.

]فتكونُ مشاهداً سبقَ الحقِّ بحكمِه و علمِه و وضعِه الأشياءَ مواضعَها و بِتَعْليقِه إيّاها بأحايينها و إخفائِه ايّاها في رسومها، و تَحِقّق معرفةَ العلل، و تُسْلُكُ سبيل إسقاط الحدَث.[

]هذا توحيدُ الخاصّة، الذي يصحُّ بعلم الفناء، وَ يَصْفُو في علمِ الجمع، و يَجْذِبُ إلى توحيد أربابِ الجمع.[

در این مقام سابق بودن حق تعالی را به حکم و علم ازلی‌اش مشاهده خواهی کرد – که هر چیزی همان گونه که در حکم ازلی تعیین شده و در علم ازلی برای خود معلوم گشته خواهد بود – و نیز مشاهده خواهی کرد که حق تعالی از ازل هر چیزی را در جای خود قرار داده و آن را بر زمان خود معلق ساخته و او آن‌ها را در رسوم‌شان پنهان داشته – چیزی که برای محجوبین از تصرف و تقدیر الهی روشن نیست – پس چون در این مرحله سابق بودن حق تعالی در این امور برایت روشن شد، معرفت نقصِ اشیاء برایت محقق خواهد شد و سلوک می‌کنی به سوی اسقاط حدَث و واقعیت پنداشتن مخلوقات.

این توحید، توحید خاصه‌ای است که از طریق علم به فناء شکل می‌گیرد – نه عین فناء بلکه علم فناء – و در علمِ الجمع خالص و صاف می‌گردد – نه در عین الجمع بلکه در علم الجمع – و چنین شخصی که در این مقام از توحید است آرام‌آرام به توحید ارباب جمع – که وحدت شخصیه است – جذب می‌گردد.

توحید خاصه با علم به فناء حاصل می‌شود و سالک در این مرحله می‌داند تجلی ذاتی یعنی چه در حالی که خودش در حضرت واحدیت است یعنی در مرحله قبل از فناء در ذاتِ احدی. در این مقام سالک ناظر حضور حق است در همه‌ی عالم با تجلیات اسماء و صفاتش و حکم ازلیِ هر چیزی را مشاهده می‌کند که چگونه علم حق مبتنی بر معلوم ازلی، حکم مخصوص آن معلوم را از ازل جاری ساخته است.  

]و أمّا التوحيدُ الثالث: فهو توحيدٌ اِخْتَصَّهُ اللهُ لنفسه، و استحقَّه بقدره، و ألاحَ منه لائحاً إلى أسرارِ طائفةٍ من صفوتهٍ و أخرسَهم عن نعتهِ و أعجزَهم عن بثَّه.[

و توحید مرحله‌ی سوم توحیدی است که خداوند به خود اختصاص داده و مخصوص خودِ خداوند است و او سزاوار چنین توحیدی است آن طور که قدر اوست و خداوند پرتوی از آن توحید را بر سرّ طائفه‌ای از برگزیدگانش آشکار کرده و آن‌ها را نسبت به توصیف آن توحید لال کرده و از انتشارش عاجزشان نموده.

توحید مرحله‌ی سوم توحیدی است که غیر حق از آن نصیبی نمی‌برد و کسی در آن راه ندارد، آری عده‌ای از برگزیدگان خالص شده را بالا می‌برد تا آن‌ها آن موطن را حسّ کنند و این‌ها با چشم حق می‌بینند که حق این گونه است و به همین جهت کسی نمی‌تواند آن مقام را توصیف کند زیرا تا خلق تماماً فانی نشود خداوند این موطن خود را نشان‌شان نمی‌دهد و غیر خدا کسی به حقیقت و کنه آن گاه نمی‌شود همان‌طور که آیه کریمه می‌فرماید: «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ»(انعام/91) و آنچه در بیان عرفا می‌آید، پرتوی است از طرف حضرت حق تا ما از آن مقام خبردار شویم، از زبان عرفایی که به مقام بقاء بعد از فناء رسیده‌اند و تنها به حق باقی‌اند.

]و الذي يُشارُ بِه إليه على ألْسُنِ الْمشيرين: «أنَّه إسقاطُ الحدَثِ و إثباتُ القِدم» على أنَّ هذا الرمزُ في ذلك التوحيد علّةٌ لا يصحُّ ذلك التوحيدُ إلّا بإسقاطِها.[

و آنچه از توحید بر زبان اشاره کنندگان بدان اشاره می‌شود عبارت است از آن که توحید «اسقاط حَدَث و اثبات قِدَم» است در حالی که در این اشاره و رمز جهت توصیف توحید نیز نقص هست و توحید صحت نمی‌یابد جز با اسقاط همین رمز و اشاره.

با توجه به این که در فراز قبلی فرمود حضرت حق عده‌ای را به توحید خود راه می‌دهد و هر کس به آنجا رفته و بخواهد خبر دهد تنها می تواند چنین بگوید که توحید اسقاط حدث و اثبات قِدَم است به این معنا که توحید نفی هر گونه مخلوق و اثبات حضور ازلی حق است می‌فرماید البته چنین اشاره کردنی در مورد توحید حضرت حق با نوعی خِلل توحیدی همراه است زیرا حتی این توضیح هم موجب حجاب توحید حق می‌شود زیرا توحید جایی است که تنها خدا، خدایی می‌کند و جایی برای توضیح دهنده نمی‌ماند.

]هذا قطبُ الإشارةِ إليهِ على ألسُنِ علماء هذا الطريق، و إن زَخْرَفوا لهُ نعوتاً، و فَصِّلوه فصولاً، فانَّ ذلك التوحيد تَزيدُه العبارةُ خفاء، و الصفةُ نفوراً، و البسطُ صعوبة.[

این توصیف از توحید که در بالا ذکر شد قطب و مرکز اشاره‌ای است که بر زبان علماء طریق عرفان جاری می‌شود اگر چه بر آن صفاتی را آراسته‌اند و فصولی را افزودند با این همه آن توصیفات موجب افزایش فنای آن توحید می‌شود و صفت موجب دور کردن افراد می‌گردد و بسط موضوع کار را سخت‌تر می‌کند.      

]و إلى هذا التوحيد شَخَص أهلُ الرياضةِ و أربابُ الأحوالِ و له قَصَدَ أهلُ التعظيم، و إيَّاه عَنَى المتكلّمون في عين الجمع. و عليه تَصْطَلِمُ الإشاراتُ، ثمّ لم ينطق عَنُه لسانٌ، و لم تُشر إليه عبارةٌ. فإنَّ التوحيد وراءُ ما يُشيُر إليه مكوَّنٌ، أو يَتَعاطَاهُ حينٌ او یُقِلُّه سببٌ[

و اهل ریاضت و صاحبان احوال به سوی این توحید روانه‌اند – تا تنها برای آن‌ها خدا بماند و دیگر هیچ نماند – و اهل تعظیم به دنبال چنین توحیدی هستند و معنا و مواد گویندگان عین جمع این توحید است و اشارت‌ها بر آن قطع می‌شود، سپس هیچ زبانی نمی‌تواند از آن سخن بگوید و هیچ عبارتی نمی‌تواند آن را توضیح دهد زیرا که توحید برتر است از آنچه مخلوقِ به وجود آمدهِ «مکوّن» بدان اشاره کند تا زمانی آن را برگیرد و یا سببی از آن برگوید.

هر کس در مورد توحید عبارتی گفت یا اشارتی کرد آن را یا در زمانی اداء کرد و یا به سببی نظر نمود در حالی که این کارها با فضای توحیدی که جز حق نباید بماند سازگار نیست. با آمدن توحید، اثنینیّت از میان می‌رود لذا نه اشاره‌ای در میان خواهد ماند و نه زبانی.

]و قد أجَبْتُ في سالفِ الزمان، سائلاً سألنى عن توحيد الصوفية بهذه القوافي الثلاث:[

در زمان‌های پیشین کسی از من در باره توحید صوفیه پرسید، با این سه بیت پاسخ گفتم.

ما وَحَّدَ الواحدَ من واحد                       إذ كلُّ مَن وحَّدُه جاحدٌ

احدی واحد قرار نداد خدای واحد را زیرا که هر کس او را واحد قرار دهد منکر توحید شده. زیرا توحید طوری است که با حضور او کسی نمی‌ماند تا او را تثبیت کند.

توحيدُ مَن ينطقُ عن نعته‏                      عاريةٌ أبطلها الواحدُ

توحیدی که کسی در وصف خدا بر زبان می‌آورد عاریه‌ای است، خدای واحد آن را باطل می‌کند. زیرا وقتی توحید مطلق به صحنه آید وجود همه‌ی مخلوقات عاریه‌ای می‌شوند.

توحيدُه إيّاهُ توحيُده‏                  و نعتُ من يَنْعُتُه لاحدٌ

توحید او خودش را، توحید است، خودش می‌گوید من یکی هستم و این توحید اوست نه توحیدی که ما بگوئیم. و وصف کسی که او را وصف کند از مسیر خارج است و از حق فاصله دارد.

البته این مباحث، مباحثی است که باید با استادِ ره‌رفته‌ای دنبال کرد. موفق باشید

16905
متن پرسش
سلام استاد: ماجرای حقوقهای نجومی را که مطّلعید و توضیحاتی ارزنده فرموده اید، بنده بیشتر رفقایم طلبه و سپاهی هستند و سپاه را یک نهاد مقدّس برای جمهوری اسلامی می دانم، و خود شما هم با روحیات این شاگردتان کم و بیش آشنایید، امّا این قضیه حقوقهای نجومی در این نهاد مقدس هم نفوذ داشته است و باعث شده مثلا یک سرهنگ فقط یک خانه دارد و یک سرهنگ دیگر در همانجا چند خانه دارد و چند پمپ بنزین و ویلا در شمال و ... یک شکافی بسیار گسترده که باعث بدبینی زیادی شده است، مردم هم کمی حق دارند بدبین شوند ولی نه به همه. الان رفیق خود بنده که سپاهی است و به زور خرج و مخارج زندگی اش را تامین می کند، در صورتی که چندین سال است که سپاهی است ولی کسی را می شناسم که دقیقا هم سابقه با اوست ولی از وقتی وارد سپاه شده آنقدر پولدار شده است که بسیار جای تامل دارد، از خودش هم که می پرسی معترف است که از وقتی سپاه رفته وضعش درست شده. استاد! شما بنده را می شناسید و می دانید که نعوذبالله معاند و ... نیستم و اتفاقا بسیار طرفدار سپاه هستم چون (معتقدم) که سپاه است که می تواند به معنای واقعی از حضرت آقا و انقلاب دفاع کند و اهداف اصیل انقلاب را محقق سازد ولی متاسفانه بنده می بینم که نفوذ در این قسمت هم داشته ایم، و این مرا نگران می کند. به نظر شما می توان کاری کرد؟ این حرکت نهی از منکر خود جوش (حقوقهای نجومی) می تواند باعث شود این نفوذ از بدنه کشور و بخصوص سپاه عزیز از بین برود؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره بنا به سخن مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه»: «وجودِ چالش، انسان‌های آگاه و بصیر و شجاع را نگران نمی‌کند. وجود چالش انسان‌های متعهد را به نگاه به ظرفیت‌های موجود و احیاناً معطل‌مانده وادار می‌کند». بنده معتقدم این نقص‌ها بالاخره از طریق نقشه‌های عمیق دشمن حتی وارد سپاه نیز شد و خیلی قبل بنده به رفقا عرض کردم دشمن از این طریقه بدنه‌ی نظام دفاعی ما را در اشرافیت‌زدگی آلوده خواهد کرد و بحمداللّه بزرگیِ انقلاب زنده‌ی اسلامی موجب شد که در این مورد نیز دشمن ناکام بماند و یکی از حیله‌های آن که حیله‌ی خطرناکی هم بود، خنثی شود. موفق باشید

14848
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم ضمن عرض سلام و وقت بخیر خدمت استاد محترم در ادبیات سیاسی اجتماعی امروز واژه های فراوانی با پیشوند هویت مانند (هویت فردی، هویت اجتماعی، هویت دینی، هویت ملی، هویت تمدنی، هویت تاریخی، هویت جنسیتی و ... بکار می روند که هرکدام خواستگاه متفاوتی در علوم مختلف مانند فلسفه، روانشناسی، علوم سیاسی، جامعه شناسی و ... دارد. در تمامی اینها هویت بعنوان یک واژه مشترک استعمال می‌شود ولی تعاریفی که هر یک از هویت ارائه می نمایند بسیار متفاوت است. به نظر می‌رسد در ادبیات تمدنی بحث از هویت غیرقابل اجتناب است و لازم است تا با مفهوم شناسی صحیح هویت، درک صحیحی از ترکیب هایی که هویت در آنها بکار رفته است حاصل شود تا وقتی سخن از هویت سازی تاریخی و تقابل هویتی انقلاب اسلامی با غرب به میان می آوریم عمق مفهوم این عبارت به درستی ادراک گردد. قطعا در این بحث مفاهیم اولیه هویت مانند وجوه تمیز شخصی از شخص دیگر و جامعه ای از جامعه دیگر و نیز به معنای شناخت نقش خود در نظام کلی جامعه برهمگان آشکار است لکن ابهامات و مناقشات زیادی در گفت و گو در این مورد به دست آمده که در قالب چند پرسش خدمت جنابعالی طرح می گردد: 1. اساسا مساله هویت انسان و جامعه ابعاد وجودی دارد یا ماهیتی؟ اهمیت این سوال آنجاست که ما هرجا از انقلاب اسلامی بحث نموده‌ایم پای تکامل الهی انسان براساس ربوبیت تاریخی حضرت حق در میان آمده و نظر دائما به وجود است ولی تعاریف موجود از هویت به اعتباریات فرد و جامعه نظر دارد. 2. هویت امری ذاتی و فطری است یا اکتسابی؟ اهمیت این سوال آن جا روشن می‌شود که می‌خواهیم یک فرد یا اجتماع را به لحاظ هویت دار بودن یا بی هویت بودن یا دچار بحران هویت شدن تفکیک کنیم و آن فرد یا جامعه را از وضع هویتی نامطلوب به وضع هویت مطلوب سوق دهیم و به اصطلاح هویت سازی کنیم. 3. آیا هویت امری بسیط است یا مرکب از عوامل متعدد است؟ روشن شدن پاسخ این سوال در آسیب شناسی هویت و هویت سازی لازم می نماید. 4. آیا هویت فرد، هویت جامعه را می‌سازد یا برعکس و یا این یک رابطه متقابل است؟ تا روشن شود در هویت تمدنی، تمدن نوین اسلامی از کدامیک باید به دیگری رسید تا چنین هویتی خود را ظهور دهد. 5. تاریخ چگونه بعنوان بعدی از هویت فرد و جامعه نقش آفرینی می کند؟ 6. آیا هویت یک فرد یا جامعه آنچه باید بشود است یا آنچه در خارج شده است؟ در نسبت با گذشته است یا در نسبت با آینده یا در نسبت با مطلوبی که باید تحقق یابد یا در نسبت با حقیقتی که باید به ظهور آید؟ ضمن عذرخواهی از تعدد سوالات و سپاس و قدردانی قبلی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در معنای هویت، نظر به وجود انسان در آن رابطه در میان است. مثلاً در هویت تاریخی، نظر به وجهِ وجودی انسان در نسبت او با تاریخ در میان است 2- این انسان است که در تعریف نسبت خود با موضوعات مختلف، هویت خود را شکل می‌دهد 3- هویت یک امر بسیط است 4- جامعه معناهای مختلف را در هر تاریخی به ظهور می‌رساند و افراد نسبت به آن معانی خود را شکل می‌دهند و برای خود هویت می‌سازند 5- زیرا تاریخ محلِ تجلّی اراده‌ی الهی است در هر دوره‌ای، و افراد در نسبت به آن دوره می‌توانند خود را معنا کنند و هویت ببخشند 6- این انسان است که باید آن را در خود محقق کند و به ظهور برساند تا بی‌هویت نباشد. موفق باشید

14599
متن پرسش
با سلام: در بحثی با یکی ار دوستان گفته شد که آقای سروش شاگرد پوپر بودن در فلسفه غرب و در ایران هم فلسفه رو از بزرگانی مثل امام و علامه طباطبایی گرفتن و آقای جوادی آملی در فلسفه غرب به جامعیت و قوت سروش نیستن می خواستم نظر جنابعالی رو بدونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به آشنایی طولانی و نشست‌های خصوصی که در دهه‌ی اول انقلاب با آقای دکتر سروش داشتم؛ در جمع‌بندی می‌توانم بگویم ایشان نه یک کلمه از فلسفه‌ی اسلامی و نه یک کلمه از فلسفه‌ی اصیل غرب نمی‌داند و ابداً جرعه‌ای از عرفان اسلامی را نچشیده‌اند. آن‌چه را که دکتر فردید از ایشان در ابتدا فهمید، ما بعداً متوجه شدیم. موفق باشید

14189

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد محترم سلام علیکم: بنده چند ماهیست که با بحث های معرفت نفس آشنا شدم. اما در خود هیچ توانایی برای سیر نمی بینم چرا که بنده هنوز به حجاب های ظلمانی گرفتار هستم. مثلا می دانم که بخشی از مال و ثروت پدرم از راه حرام یا حداقل شبه دار کسب شده و من چاره ای ندارم که از این مال حرام یا شاید شبه دار استفاده کنم. اما بعضی اوقات قلبا خودم را در مسیر به سوی خدا می بینم اما عقلم این را تصدیق نمی کند و مگر نه این است که عقل باید قلب را تصدیق کند؟ استاد شما بگویید بنده چه کنم؟ در پایان از شما التماس دعا دارم
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ‌کاری لازم نیست فعلاً انجام دهید. آرام‌آرام عقل و قلب به صحنه می‌آیند و همدیگر را تقویت می‌کنند و در مورد اموال پدرتان وظیفه ندارید که تجسس کنید و به دلِ خود «بد» راه دهید. موفق باشید

14024

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: بنده که از آثار شما استفاده می کنم. کدام آثار دیگر می تواند مکمل با آثار شما باشد تا از آنها هم استفاده کنم؟ آقای دینانی یا آقای جوادی یا علامه حسن زاده یا آقای صمدی یا آقای رمضانی یا....؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌‌ی علمایی که نام بردید ذیل حضرت امام و علامه طباطبایی رشد کرده‌اند و همه متذکر حقیقت دیانت در این دوران‌اند؛ منتها جنابعالی باید بر اساس ذوق خود از هرکدام که بیشتر می‌توانید استفاده کنید، به ایشان رجوع کنید. موفق باشید

12395
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد فرهیخته و عارف جناب طاهرزاده عزیز: استاد بنده تقریبا 70 درصد کتاب های شما را خوانده ام و کاملا با خط فکر صدرایی شما آشنا گشته ام و بعد از امام و حضرت آقا خط فکری جامع و شامل تر از شما نیافتم و حتی تا حد زیادی شناخت حقیقی امام را توسط شما بدست آوردم و باعث افتخارم هست اگر بتونم خود را شاگرد شما بدونم. إن شاء الله خداوند به کارتان خیر بدهد و سایه اساتید بزرگی چون شما را بر سر ما حفظ کند. اما سوال بنده : حضرت آقا در سخنرانی سالگرد امام رحمه الله علیه فرمودند که اگر راه امام را گم کنيم، يا فراموش کنيم،‌ يا خدائي نکرده عمدا به کنار بگذاريم، ملت ايران سيلي خواهد خورد. و بنده متوجه این موضوع هستم که راه امام غرب زدگی و تکیه بر نیروی اسلام و مبارزه با استکبار و تشکیل جامعه اسلامی بوده است. اما مسئله ای که در حال حاضر در میان است مسئله مذاکرات با غرب است که با بررسی بیانیه لوزان و ژنو که چارچوب مذاکرات هستند کاملا پیداست که هسته ای به رویایی تبدیل خواهد شد و عملا تمامی دستاورد ها نابود خواهد گشت. اما موضوع دیگر که در مجلس هم توسط برخی از اعضا مطرح شد این بود که هسته ای نخواستیم ولی مملکت رو ندهید برود. که مشاهده کردیم حضرت آقا برای اولین بار بود که دیگر آمدند وگ فتند من اجازه نمی دهم از مراکز نظامی بازرسی کنند و از دانشمندان نظامی و هسته ای ما بازجویی کنند (که البته آقایون مذاکره کننده در مجلس فرمودند ما اجازه اش رو دادیم که حضرت آقا دیگر فرمودند من اجازه این امر را نمی دهم) ولی مسئله ای که الان برای کشور اسلامی ایران خطر ساز شده این است که (با اینکه می دانم انقلاب چنان ذانی دارد که نابود شدنی نیست و خدا حافظ آن است اما وضعیت الان مثل این است که ما خودمون را جلوی ماشین بیندازیم و بگوییم عمر دست خداست پس باید حتما با این مسائل اگر به فکر اسلام و دین هستیم مقابله کرد) سران ما دارند تمام اطلاعات حیاتی که برای حفظ ثبات و پایداری کشور مورد نیاز است رو به غرب و دشمنان اسلام دو دستی تقدیم می کنند و به نظرم اتفاقی که در صورت عدم مقابله خواهد افتاد فراتر از یک سیلی به کشور باشد و بنده می خواستم از شما راهنمایی بگیرم که وظیفه اصلی جوانان و مردم در این لحظه چه می تواند باشد؟ و روشنگری مردم چگونه و تا چه حد و در چه زمینه ای باید انجام شود؟ شرمنده بابت طولانی بودن پیام با تشکر در پناه حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین آن‌که حضرت آقا فرمودند با مذاکره مخالف نیستند، چقدر خوب بود که دولت با همان روحیه‌ی استغناء از غرب و امیدوار به مدد الهی در مذاکره حاضر می‌شد تا خداوند چیزی بسیار بالاتر از آن‌که آن‌ها می‌خواهند از طریق مذاکره به‌دست آورند به ما عطا می‌کرد. درست است که تحریم‌ها ظلم است، ولی به نظر می‌آید آن‌طور که شایسته بود دولت آقای روحانی با ظالم برخورد نکرد. در هر صورت شاید این نیز تجربه‌ای باشد تا ملت ما در راستای عبور از فرهنگ غرب با عزم بیشتری عمل کند. موفق باشید

11962
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: شرمنده من نمیدونستم این مطلب رو کجا بنویسم. کتاب «فرزندم این چنین باید بود» جلد اولش رو تو سایت پیدا نکردم. ظاهرا هم برای جلد اول و هم جلد دوم به اشتباه لینک جلد دوم گذاشته شده ممنون میشم پیگیری کنید.
متن پاسخ

به نام خدا

با سلام: فایلهای جلد اول «فرزندم اینچنین باید بود» اصلاح شده و قابل استفاده می باشد. مدیریت سایت

8979
متن پرسش
سلام علیکم: بنده دختری هستم اهل نماز اول وقت و نماز شب هر شب الان حدود 4 سال که این کارمه البته نماز شب. دو سالی هم هست نماز اول وقت را خدا توفیقش را به بنده داده البته اینها را همه لطف خدا می دانم. اهل مباحث شما هم هستم. چندی هم هست شروع کردم به بجا آوردن نمازهای قضا با برنامه ریزی، شکر خدا این چند وقت موفق هم بوده ام. حال درست است حضور قلب ندارم حداقل لطف خدا شامل حالم شده که شروع کنم. البته نماز شب را گاهی می رسم فقط شفع و وتر را بخوانم گاهی هم اندک قضا بجا می آورم. اما درد بزرگی دامانم را گرفته گاهی صبح که از خواب بلند می شوم نا امید هستم، بعضی اوقات هم همین طور. از شما استاد بزرگوار می خواهم مرا راهنمایی کنید. و اینکه آیا این نمازها دستگیر بنده می شود؟ و احساس غربت خاصی هم دارم. در پناه حق موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی ما باید با نظر به خودمان و با نظر به آنچه در دست مردم است، نا امید باشیم و در این ناامیدی تنها به وعده‌ی الهی و مدد او امیدوار شویم. خدا را شاکر باشید و یقیناً نماز، انسان را دستگیری می‌کند. موفق باشید
7869

جنت الذاتبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد . استاد عبارت جنت الذات که بر روی سنگ آرامگاه علامه طباطبائی نوشته یعنی چی ؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: می‌دانید که جنت صفات داریم که سالک در آن با صفات الهی روبروست و در جنت افعال، سالک متوجه نور الهی در همه‌ی افعال می‌شود و بالاترین جنت، جنت ذات است که سالک به وجود حق همه‌ی مخلوقات را می‌یابد و وجه حقانی موجودات را به حق می‌یابد. موفق باشید
7810
متن پرسش
باسلام لطفا در مورد فضیلت اخلاقی دوست داشتن انسانها و خیرخواهی برای دیگران و مبارزه با خودخواهی توصیه هایی بفرمایید. چه کنیم تا دوست داشتن انسانها و خیرخواهی برای آنان بصورت ملکه ای در جان ما تثبیت شود و از این طریق بتوانیم بر سرعت سیر الی الله بیفزاییم؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بحمدلله حضرت سجاد علیه‌السلام در دعای شریف مکارم الاخلاق این فضیلت را به خوبی در معرض دید ما قرار داده‌اند و روشن نموده‌اند سلامت جامعه به آن است که جواب بدی انسان‌ها را با خوبی‌ بدهیم. بنده خدا را شاکر هستم که با این دعا مأنوس می‌باشم و سعی کرده‌ام برای تحقق جامعه و تمدّن اسلامی رهنمودهای آن حضرت را با شرحی مختصر در اختیار مردم عزیز قرار دهم و شما می‌توانید صوت آن شروح را در سایت دنبال نمایید. به قسمت جلسات دوشنبه رجوع فرمایید. موفق باشید
7116
متن پرسش
باسلام خدمت استاد عزیز. بنده طلبه ای هستم که در زمینه طب سنتی و اسلامی تحقیق و تدریس میکنم.با توجه به این که از طرفی روح درمان در طب اسلامی توام با متانت و صبر است و ازطرف دیگر مدرنیته باهجمه ای که وارد میکند(که توام با عجله وسرعت است)در تقابل با درمان به روش سنتی-اسلامی است؛ 1-این تقابل چگونه ازبین میرود؟ 2-آیا انتظار حاکمیت طب اسلامی در این عصر انتظار گزافیست؟ 3-وظیفه بنده به عنوان کسی که با بضاعت اندک خود بیماران که عمدتا مشکل روحی داشته اند را با این روش درمان کرده ام چیست؟نکند عمر تلف میکنم؟ با آرزوی سلامتی برای حضرت عالی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نفسِ توجه به طب سنتی حکایت از آن دارد که بشر در درمان خود طالب متانت است پس نیاز نیست کاری بکنیم، باید از فضای حوصله‌ی طب سنتی خود را خارج نکنیم 2- حتماً با تاریخی که شروع شده طب اسلامی نیز ظهور می‌کند، موانعی که در راه است قدرت مقاومت ندارند 3- از اول همین طور بوده که اطبای ما از طبقه‌ی روحانیون بوده‌اند تا درمان واقعی که جمع بین جسم و روح است انجام شود. موفق باشید
6968
متن پرسش
سلام علیکم میبخشیدمزاحم وقت گرانقدرتان میشوم .سالهاست که گاهی شبهه های اعتقادی ازذهنم میگذردکه یک حالت بدی در من ایجاد میکندجواب ان شبهه را میدانم اما همچنان مرا ازار میدهد گاهی هم از درونم با واژه های زشت مورد هجوم قرار میگیرم گاه با توسل برطرف میشود اما هست هر چند اکنون ضعیف شده است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید بعد از آن‌که عقل توانست جواب شبهات را بدهد و حقیقت برایش روشن شد، قلب به میدان بیاید و با حقایق معنوی مأنوس شود. در این راستا کتاب‌های آیت‌اللّه محمد شجاعی به‌خصوص کتاب « پنج رساله» إن‌شاءاللّه کمک می‌کند. موفق باشید
6531
متن پرسش
سلام علیکم. نظر جناب عالی در مورد مذاکرات ژنو چیست؟ آیا به نظر شما این مذاکرات دست آورد قابل توجهی برای ایران داشته است؟ با توجه به توقف غنی سازی 20 درصد و اکسید شدن انها و... و یک سری بنده های این توافق نامه ، آیا نگاهتان مثبت است یا نظر دیگری دارید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نگاهم با نظر به شرایط تاریخی که در انتخابات 24 خرداد پیش آمد، مثبت است ولی ارزش کار به شجاعت و دقتی است که در ادامه باید مذاکره‌کنندگان ایرانی از خود نشان دهند. موفق باشید
6505
متن پرسش
با عرض سلام و ادب محضر استاد بزرگوار جناب آقای طاهر زاده(زید عزه) پیشاپیش از اینکه مصدع وقت حضرتعالی می شوم پوزش می طلبم. 1. آیا در ادعیه ماثور می توان تصرف کرد؟ مثل تغییر ضمیر داد یا بخش هایی که متناسب با حال و معرفت داعی است قرائت کرد؟در این صورت آیا دعای قرائت شده ماثور است یا از حال ماثور بودن خارج می شود؟ 2. آیا در ادعیه ماثور اجازه از عالم،عارف و ... لازم است یا خیر؟ 3. در صورت نیاز به اجازه شامل کدام عناوین و موضوعات می شود؟مستند روایی یا قرآنی برای این موضوع وجود دارد؟ 4. آیا اجازه در اجابت دعا یا ذکر موثر است؟ 5. نسبت دادن منشاءعلوم غریبه به حضرات معصومین بخصوص امیرالمومنین صلوات الله علیه چقدر صحت دارد آیا در منابع معتبر روایی روایتی نقل شده است؟ با سپاس فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر بخواهیم خود را در ذیل قلب مبارک اولیاء معصوم قرار دهیم نباید در دعا تصرف کنیم. ولی یک وقت می‌خواهیم به کمک ادعیه‌ی صادرشده از اهل‌البیت«علیهم‌السلام» زبان حال خود را به خدا اظهار کنیم، در این حالت است که می‌توان ضمائر را تغییر داد در این صورت نباید به عنوان دعای مأثوره به آن نگاه کرد و از این جهت جایز است ولی اگر امام جهت امر خاصی دستوری داده‌اند صرفاً باید مطابق دستور عمل کرد 2- دعاهایی که خصوصی نیست اجازه نمی‌خواهد، ولی اگر استادی را در این امور پذیرفته نباید بدون اجازه‌ی ایشان عمل کند 3- مثل آن‌که حضرت خضر«علیه‌السلام» به حضرت موسی«علیه‌السلام» دستور دادند سؤال نکنند تا خودشان به حضرت موسی«علیه‌السلام» خبر دهند. 4- وقتی کسی در ذیل استاد سلوکی در این امور قرار دارد اجازه‌ی استاد موجب حضور قلب بیشتر می‌شود ولی همین‌که اساتیدی مثل امام و یا علامه طباطبایی یا آیت‌اللّه جوادی و یا آیت‌اللّه حسن‌زاده و آیت‌اللّه ملکی تبریزی و شهید مطهری و امثال این بزرگان توصیه به دعایی بکنند مثل آن است که اجازه داده‌اند 5- حضرت مولی‌الموحدین«علیه‌السلام» که در مقام حقیقت خود ،واسطه‌ی فیض به عالم هستی هستند و در همه‌ی عوالم از همه‌ی موجودات حاضرترند صاحب همه‌ی علوم‌اند ولی آیا علوم غریبه واقعاً علم است و یا توحید علم است. به نظرم کتاب «در کوی بی‌نشان‌ها» که وجهی از زندگانی آیت‌اللّه انصاری همدانی را مطرح کرده، در این رابطه نکته‌ی خوبی دارد. موفق باشید
5579
متن پرسش
سلام استاد، البته من در موضع چنین امتحانی قرار ندارم خدا رو شکر. ولی خیلی بابت جواب های اخیری که شما بابت زن دوم دادین ناراحت شدم. یعنی واقعا اگه یک زنی قبل از ازدواج با همسرش شرط کنه که اولین و آخرین همسر او باشه، باز هم اون مرد می تونه بره زن دوم بگیره؟ استاد چرا اینقدر غیرواقعی صحبت می فرمایید. خودتون میگید اگر واقعا تکلیف مرد باشه که یک زن دیگه رو از بی شوهری در بیاره. خب این همه مردای مجردی هستن که پول ندارن ازدواج کنن، هرکس میخواد ازدواج مجدد کنه بره مردهایی رو سر و سامون بده که به خاطر بی پولی به گناه می افتند. من کسی رو می شناسم که سال گذشته به خاطر کمتر از ده میلیون نتونست ازدواج کنه !!! به نظر من شما و هم چنین مراجعی که زن دوم را برای مرد حلال می دانید - در زمانه امروزی - ، به هیچ وجه متوجه شرایط زمانه نیستید. الآن نه جنگ است که تعداد مردها کم باشد نه ... . ضمن این که ازدواج مجدد به هیچ وجه با روحیه ی هیچ زن امروزی در این منطقه سازگاری نداره. متأسفم برای افرادی مثل شما که مجوز شرعی ازدواج دوم را به مردان هوس بازی که شرع رو ابزار ارضای شهوت تنوع گرای خود می کنند می دهید. متآسفم برای کسانی که فقه فقه ندارند. یعنی علمی به فقه خود ندارند. متأسفم برای مراجع تقلیدی که با نگاه غیر زمان شناسانه به آیات و روایات و دیگر منابع احکام شرعی ، می نگرند بسیار بسیار متأسفم. خدا لعنت کند مردانی رو که به زن خودشون رحم نمی کنن. فقط می ماند یک حالت. اون هم حالتی که زن مشکلی داره که مثلا بچه دار نمی شه. این حالت هم اگه قبل از ازدواج مرد می دونسته که نباید باهاش ازدواج می کرد که حالا ولش کنه. و اگه این مشکل قبل از ازدواج مکشوف نبوده، مرد باید خودش رو بذاره جای زن ، خود مردها دوست دارن اگه مشکلی دارن ، زنشون ازشون طلاق بگیره و مجددا ازدواج کنه!!. من سال های زیادیه که کتاب های شما رو می خونم اما به هیچ وجه اسلامی را که زن دوم را حلال می داند قبول ندارم. مگر در شرایط خیلی خیلی خیلی نادر که تقریبا در کشور ما صفر است. استاد یک نکته ی خیلی مهمی رو خدمتتو عرض کنم و شاهد بگیرم برای این ادعا که تک همسری با تکوین زن امروز سازگار است.اگر لازم می دونید بفرمایید تا آدرس فیلم رو بگم، چند تا فیلم کوتاه و واقعی هست از خانوم های خارجی و بیشتر اروپایی که نیمه عریان با همسراشون توی خیابون راه می رن ، به محض این که شوهر ناخواسته ، قسمت های مخفی تر زن دیگه ای رو ببینه ، زن به شوهرش حمله می کنه و گاها به او آسیب می رسونه . حالا باز ایرانی ها بهتر اند که اگر این اتفاق بیافتد ، نهایتا زن با مرد قهر می کنه ولی هرگز به مردش حمله نمی کنه. این رو گفتم که بگم حتی زن های اروپایی ها که خودشون عریان هستند طاقت ندارن ببینن مردشون به زن عریان دیگری نگاه می کنه چه رسد به ازدواج مجدد. یعنی این اختصاص به مسلمون ها یا ایرانی ها نداره و تکوین زن معاصر این گونه است. خدا لعنت کند کسانی رو که بدون داشتن نگاه زمان شناسی ، حکم به حلال بودن زن دوم می دهند. خدا لعنت کند کسانی را که گل زن را - به تعبیر پیامبر ص - پژمرده می کنند تا دیگر عطرافشانی نکند. لطفا این سوال رو رو سایت بگذارید تا بقیه خانوم هایی که مطمئن هستم با من هم نظرند این سوال رو ببینند. با تشکر فراوان از شما.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با این‌که بنده بنا ندارم به طور مفصل وارد این موضوع شوم و تنها در آن حدّی که کاربران محترم سؤال می‌فرمایند نظر خود را عرض می‌کنم، از جهت آن‌که گویا جنابعالی اصل موضوع را نادیده گرفته‌اید یادآوری می‌کنم عنایت داشته باشید چنانچه شرایط طوری باشد که مرد احساس وظیفه‌ی شرعی کند در زندگی‌بخشیدن به یک خانم به طوری که وجود مردان مجرد به هر دلیلی مشکل را مرتفع نسازد، دیگر شرط قبل از ازدواج در این مورد معنا نمی‌دهد زیرا شرطی است در راستای ترک واجب شرعی که به خودی خود باطل است. عرض بنده از یک جهت توجه دارد به سؤال محمدبن سنان از امام رضا«علیه‌السلام» که: «کتب الیه فیما کتب: وَ مِن علل تحلیل اربع نسوة لرجل واحد»؟ به حضرت نوشت که علل حلال‌بودن چهارزن برای یک مرد چیست؟ حضرت جواب دادند: «لِأنّهُنَّ اکثر مِن الرّجال» زیرا زنان بیشتر از مردان هستند. آیا در موقعی که چنین نباشد دیگر چنین وظیفه‌ای پیش می‌آید که می‌فرمایید ما فقه فقه نمی‌دانیم؟ مگر می‌توان به راحتی و به صرف هوس‌بازی ازدواج مجدد یا ازدواج موقت را در جامعه باب کرد در حالی‌که در روایت داریم: « عن علىّ بن یقطین قال سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْمُتْعَةِ قَالَ وَ مَا أَنْتَ‏ وَ ذَاکَ‏ وَ قَدْ أَغْنَاکَ اللَّهُ عَنْهَا » حضرت در جواب فرمودند: تو را با آن چکار است؟ با آنکه داراى همسر دائمى هستى و خداوند تو را از ازدواج موقت بى‏نیاز ساخته است. پس نباید موضوع را یک طرفه تمام کرد و این را نیز عنایت داشته باشید باید بین «طبع» با «فطرت» تفکیک کرد، همان‌طور که بعضی از امیال می‌تواند مطابق طبع انسان باشد ولی مطابق فطرت تعالی‌طلبِ انسان نیست می‌تواند بعضی از حرکات مخالف طبع انسان باشد ولی مخالف فطرت تعالی‌طلب انسان نباشد و انسان با عبور از «طبع» می‌تواند به مقام کلی‌تر و وسیع خود که حیات فطری است برسد. با این‌همه وقتی کارشناسان خطر آینده‌ی کشور ما را پیرشدن جامعه می‌دانند و این‌را خطری حتی بزرگ‌تر از مشکلی که جنگ برای ما به‌بار آورد پیش‌بینی می‌کنند و تأکید مقام معظم رهبری در تلاش برای تولد فرزندان بیشتر است و خداوند نیز دختران و زنانی را پروریده است که در صورت ازدواج با آن‌ها این مشکل برطرف می‌شود، آیا نباید در این مورد هم تأمل نمود؟ موفق باشید
نمایش چاپی