بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
44

رزقبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم من بعد از خواندن کتابهای الحیاه ، شروع به خواندن کتاب جایگاه رزق شما کردم ولی نمی توانم این دو دیدگاه را با هم جمع کنم،مبنی بر اینکه در الحیاه تاکید بسیاری شده که روزی فقرا در مال ثروتمندان قرار داده شده ولی چون ثروتمندان حق فقرا را نداده اند به این دلیل فقیر شده اند،اما برداشتی که از کتاب شما کرده ام این است که روزی انسان را کسی نمی تواند بدزدد . با این شرح پس چرا در جهان انسانهای زیادی باید از فقر بمیرند؟و در مقابل عده ای متکاثر شوند؟من هم قبول دارم که خدا هیچ انسانی را بی رزق نمی گذارد ولی اینکه هیچ کس نمی تواند روزی دیگری را بدزدد برایم قابل فهم نیست.از شما استدعای کمک دارم با تشکر
متن پاسخ
جواب: پس از سلام و آرزوی توفیق بیشتربرای جنابعالی در تفقه در دین. همچنان که خود حضرتعالی مستحضرید یک بحث، بحث رزق فردی افراد است که روایات متکثر تأکید دارند آن رزق به‌دنبال فرد می‌آید تا به او برسد. ولی موضوع ضعف و سستی و گناه عواملی است که رسیدن رزق افراد را سخت می‌کند، حال چه این گناه توسط ثروتمندان انجام گیرد، و چه آن توسط مستضعفان که بدون دلیل از ترس آن‌که ثروتمندان نان آن‌ها را از آن‌ها دریغ می‌کنند، چپاول ثروتمندان را تحمل می‌نمایند. وقتی روایات می‌فرماید یک رزق است که به دنبال تو می‌آید و یک رزق است که تو به دنبال آن می‌روی، می‌خواهد انسان‌ها را در یک امنیت قرار دهد تا بدون حرص و ترس وظیفه‌ی بندگی خود را انجام دهند و به طور طبیعی از رزق خود بهره گیرند، که البته سخت‌کردن مسیر رزق در راستای غفلت از وظایف، موضوع قابل دقتی است. ولی یک سخن هم با ثروتمندان دارد که به دنبال رزق نوع دوم می‌دوند و از این طریق نه‌تنها تنگناهایی برای مردم ایجاد می‌کنند- که وظیفه‌ی مردم است در این مورد هوشیاری به‌خرج دهند- موجب بی‌ثمری زندگی خود نیز می‌شوند. روایاتی که کتاب شریف الحیات بر آن تأکید دارد در رابطه با وظیفه‌ی مردم است که نگذارند ثروتمندان موجبات سخت‌کردن مسیر رزق آن‌ها را فراهم کنند، لااقل مطمئن باشند که خداوند دنیا را آنچنان قرار نداده است که برای به‌دست‌آوردن رزق مجبور باشند چاپلوسی ثروتمندان را بکنند و از این طریق پایه‌های ظلم آن‌ها را مستحکم کنند.
11582

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: سوال: چگونه با استفاده‌ی زیاد از زبان در شغل معلّمی، روزه هم می‌توان گرفت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن حدّ که به زحمت نیفتید و البته این کار در زمستان و بهار راحت تر است. موفق باشید

2293
متن پرسش
با سلام.استاد پسری هستم25 ساله.دختر بسیار خوبی در اقوام درجه اول دارم که 5-6 سال از بنده بزرگترند و سن ازدواجشان دارد میگذرد.به نظر شما مطرح کردن ازدواج به صلاح است یا طبق احادیث پی دختری باشم که از خودم کوچکتر باشند؟پس چرا پیامبر(ص)با حضرت خدیجه ازدواج کردن؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اگر بعدا تحت تأثیر توهمات خود قرارنگیرید که بهتر بود با کسی ازدواج می‌کردید که سن او از شما کمتر بود و اگر تحت تأثر حرف‌های مردم قرارنگیرد، و اگر آن خانم نیز به جهت بالابودن سنّ نخواهد قوّام بودن مرد خود را نادیده‌بگیرد و یا بخواهد برای مردش مادری کند، کار بدی نیست و جای مشورت بیشتر با افرادی که آن‌خانم و شما را می‌شناسند دارد. موفق باشید.
388

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: اخیرا کتابهای ترجمه در زمینه شبه عرفانی چاپ شده .در اکثر آنها مساله تشویق خوانندگان به تخیل آرزوهایشان(عمدتا مادی) مطرح شده.شعار همه آنها این است :"هرچه راتخیل کنید محقق می شود و کائنات آن را به سوی شما خواهد فرستاد و اصطلاحا آن را جذب می کنید. "سوال من این است: چقدر تخیل یک امر با جزییات و روشنی ، در تحقق آن امر در خارج موثر است. به بیان فنی، خیال متصل چه نحوه ارتباطی با خیال منفصل و درنتیجه تحقق آن در عالم ماده دارد؟ لطفا در حد امکان این چگونگی ارتباط را توضیح دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام خیال متصل و ارتباط آن با عالم خیال و یا خیال منفصل، ربطی به وَهمیات یا آرزوهای خیالی ندارد. عرفان‌های مورد اشاره بیشتر یک نوع تخلیه‌ی روانی و ارتباط‌داشتن با وَهمیات است و این غیر از عرفان حقیقی است که انسان را با واقعی‌ترین واقعیات که همان وجود مطلق یا کمال مطلق است، مرتبط می‌کند و در آن حال وقتی انسان به خدا رسید به همه‌چیز رسیده است. موفق باشید
10945
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز: 1. شما در کتاب های مختلف خود به انواع مختلف اشاره کرده اید که هر تغییری که بخواهد در زندگی و آرمان انسان امروز حاصل بشود، مقدمه اش این است که "عالم" آن ها عوض بشود. حال سوال اینجاست که عالم انسان ها چگونه عوض می شود؟ یعنی تغییر عالم انسان ها که باعث تغییر در شئون مختلف زندگی آن ها می شود خود چگونه حاصل می شود؟ 2. آیا شما تقسیم بندی دین به سه حوزه عقاید، اخلاق و احکام را تقسیم بندی صحیح و جامعی می دانید؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در کتاب «عالَم انسان دینی» عرایضی داشته‌ام 2- تقسیم‌بندی خوبی است. رسول خدا (ص) تکلیف ما را روشن مى‏کنند که علم سه نوع است یا «آیة محکمه» و یا «فریضةُ عادله» و یا «سُنَّةٌ قائِمَه». روایت مى‏فرماید:«فَقَالَ النَّبِیُّ (ص) ذَاکَ عِلْمٌ لَا یَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا یَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ. ثُمَّ قَالَ النَّبِیُّ (ص) إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ» رسول خدا (ص) درباره مردى که علم انساب مى‏دانست و مردم دور او حلقه زده بودند و او را علامه مى‏دانستند، فرمودند؛ آن علمى که او مى‏داند علمى است که نه دانستنش براى کسى نفعى دارد، و نه ندانستنش موجب ضرر مى‏شود، بلکه علم واقعى علم به سه چیز است: علم به آیه‏اى محکم، یا فریضه‏اى عادل و یا سنتى قائم، و خارج از این سه همه فضل است و نه علم. پس طبق سخن رسول خدا (ص) یا باید بتوانى با نور آیه‏اى از آیات الهى مرتبط شوى، و یا واجباتى را بشناسى و دل را در مسیر آن قرار دهى و یا سنت قائمه‏اى را بیابى و در عالَم آن زندگى کنى و صاحب «وقت» شوى. یعنى ابتدا باید انسان آیه و نشانه‏ى محکم خدا شود، نه این‏که نشانه‏هاى خدا را صرفا بخواند و بداند. به عبارت دیگر باید جان ما منوّر به عقاید توحیدى گردد. فریضه‏ى عادله یعنى واجبات تعدیل کننده، که قواى نفسانى و حیوانى را در فضاى فطرى متعادل مى‏کند و ما را از افراط و تفریط دور مى‏کند و جان ما را موصوف به اوصاف الهى مى‏گرداند، که این دومین نوع علم است. سومین نوع علم، سنت قائمه است یعنى روشى که بر حلال و حرام الهى قائم‏ باشد تا ما را به توحید برساند و این غیر از علم به حلال و حرام خداست، عالم کسى است که آن‏ها را در وجود خود قائم کند و جان او مستغرق اوامر و نواهى الهى گردد. در اثر این سه نوع علم است که انانیت انسان نفى گشته و توحید الهى بر همه‏ى مراتب وجود او سایه مى‏افکند. موفق باشید
11676
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز، وقتی که حضرت فاطمه سلام الله علیها به دنیا آمدند به تصریح روایات ماثوره خداوند نام ایشان را فاطمه گذاردند حال آنکه قبلا نام مادر امام علی علیه السلام فاطمه بنت اسد بود. چرا خداوند نام جدیدی بر آن حضرت ننهادند مثلا امام علی علیه السلام؟ سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معنای فاطمه در رابطه با حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» معنای خاص خود را دارد که در کتاب «مقام لیلة القدری حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» عرایضی در این مورد شده. موفق باشید

11963
متن پرسش
با سلام محضر استاد عزیز: در مباحث مربوط به علم باری در «نهایه الحکمه» مطلبی را استاد فیاضی در خصوص اعتقاد صوفیه مبنی بر اعیان ثابته بیان کرده اند (البته به نقل از علامه در رد اعیان ثابته) که برایم سوال ایجاد کرده. ابتدا صحبت ایشان را برایتان می آورم: «صوفیه معتقدند به اینکه عالم هستی مراتبی دارد. مرتبه ی اول مرتبه ی «احدیت» است. یعنی همان مرتبه ی ذات واجب، مرتبه ای که هیچ اسمی ندارد و ذات محض است که به آن مرتبه ی «غیب الغیوب» هم می گویند. (که به این مرتبه نه عقل هیچ حکیم و فیلسوف و نه شهود هیچ عارفی به آن می رسد) مرحله و مرتبه ی دوم مقام «اسماء و صفات» است. که به آن مقام «واحدیت» هم می گویند. (که همه ی حرفهای حکما و شهود عرفا به این مرتبه تعلق می گیرد. یعنی اگر عارفی خدا را شهود می کند با یک اسمی است، مثل غفار و رحیم و ... اما خود ذات را احدی نمی تواند مشاهده کند) مرحله سوم مرحله تجلی واجب تعالی است به «اعیان ثابته» و این مرحله مرحله ای است که خداوند متعال ماهیات «ماهیات» را «ثبوت» می دهد. منتهی ماهیات که ثابت می شوند به «ثبوت علمی» است و نه «ثبوت عینی» (یعنی نظیر آنچه که مشاء درباره ی علم باری معتقدند، می گویند ماهیات ثبوت علمی پیدا می کنند که اسم آن را گذاشته اند «اعیان ثابته») به این «اعیان ثابته» ، «فیض اقدس» هم می گویند، یعنی آن فیضی که در آن فیض، همه ی اشیاء بوجود می آیند اما هیچ نوع کثرتی نیست، برای اینکه هر چه هست همان «اعیان ثابته» است که به وجود «واحد بسیط» موجود اند و «کثرت» بعد از آن است که آن وجودهایی که در «فیض اقدس» موجود شدند بعد به «وجود عینی» تبدیل بشوند. مرحله ی چهارم مرحله ای است که خداوند متعال این اشیائی را که در «فیض اقدس» به آنها «ثبوت علمی» داده به «وجود عینی» موجود می کند که به آن «فیض مقدس» می گویند. بنابر این در مرحله ی «فیض اقدس»، «ماهیات» بوجود می آیند و ماهیات خودشان تقاضا دارند که موجود بشوند به «وجود عینی» و خداوند متعال با «فیض مقدس» آنها را ایجاد می کند. آن وقت می گویند علم خداوند متعال به آن اشیائی که بعد ایجاد خواهد شد عبارت است از همان «اعیان ثابته». آقای طباطبایی می فرمایند که این همان قائل شدن به ثبوت معدومات است. یعنی اشیائی که معدوم هستند و هنوز موجود نشده اند اینها برایشان یک نوع «ثبوت» قائل شده اند. ما برای چیزی که «وجود» ندارد نمی توانیم «ثبوت» فرض کنیم. حالا چه «ثبوت عینی» باشد که معتزله می گویند و چه «ثبوت علمی» باشد که صوفیه می گویند.» سوالات: 1. آیا نظر صوفیه در مورد «اعیان ثابته» دقیقا همین است که استاد فیاضی بیان کردند؟ 2. آیا علامه طباطبایی نظر صوفیه درباره ی وجود «اعیان ثابته» و «وجود علمی» را قبول ندارند؟ 3. آیا قائل شدن به «اعیان ثابته» نوعی اصالت دادن به «ماهیت» است؟ چون قبل از اینکه «ماهیت» وجود خارجی داشته باشند ما برای آنها نوعی «ثبوت و وجود علمی» قائل شده ایم. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بحث ماهیات که عرفا و امثال شیخ اشراق و میرداماد قائل‌اند غیر از ماهیاتی است که در حکمت متعالیه در مقابل وجود است . عرفا  صورت علمی موجودات نزد خدا را ماهیات می‌گویند که قرآن در باره‌ی آن می‌فرماید: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» امر خدا آن است که چون خواست چیزی را ایجاد کند به آن می‌گوید: «بشو» و می‌شود. خطاب خدا به صورت علمیه‌ی آن موجود تعلق می‌گیرد که به یک اعتبار عین ثابته‌ی آن موجود است و به اعتبار دیگر ماهیت آن موجود. به نظر می‌رسد در این متنی که ارائه فرموده‌اید خلطی بین وجود علمی و وجود عینی شده، آری اگر موجودی معدوم باشد ثبوتی ندارد به آن معنا که نحوه‌ای از وجود برای آن قائل باشیم، ولی صورت علمیِ آن موجود نزد خدا ربطی به وجود آن موجود ندارد تا بگوییم چگونه معدوم ثبوت دارد. 2- نقد علامه به معتزله و ثبوتی که آن‌ها می‌گویند ربطی به ثبوتی که عرفا می‌گویند ندارد 3- همچنان که عرض کردم قائل‌شدن به اصالت ماهیت به معنایی که عرفا می‌گویند ربطی به ماهیتی که در حکمت متعالیه مطرح است ندارد. موفق باشید

1741

دکتر دینانیبازدید:

متن پرسش
سلام.نظر شما در مورد آقایان ابراهیمی دینانی و حسن عباسی چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام جناب آقای دکتر دینانی از شاگردان علامه‌طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» هستند و در فلسفه و عرفان زحمات ارزشمندی کشیده‌اند و در مورد آقای عباسی نظر خود را در جواب سؤال شماره‌ی 1739 عرض کرده‌ام. موفق باشید
14869

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: بنده می خواستم یک سیر مطالعاتی از شما بگیرم. من از استاد محمد شجاعی (منتظران منجی) برنامه گرفتم و یک سری از مباحث (سی دی) و کتاب های خودشان و سایر کتاب ها را توصیه کرده اند (به مدت 6 ماه و بعد از 6 ماه باید برنامه جدید بگیرم.) در قم کلاس های ایشان را شرکت می کنم و در آنجا که محصولات خودشان را که به فروش می رسانند، کتب شما رو هم دیدم ... تقریبا همه ی آثار شما را دارن در آنجا. اساسا کتاب هایی را می آورند که معمولا در برنامه ها توصیه می کنند. بنده اتفاقی چشمم به چند تا کتاب افتاد و خواندم و خیلی به دلم نشست .... مثلا زیارت آل یاسین و اتحاد روحانی با امام حسین (ع). فکر کنم استاد شجاعی هم از آثار شما استفاده می کنند و یا اینکه مباحثشون نزدی به مباحث شماست. میشود یک سیر مطالعاتی به بنده بدهید ( مثل استاد شجاعی که هم صوت و کتاب میدهند و هم توصیه های عبادی ) خیلی ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهتر است که با همان استادی که شروع کرده‌اید ادامه دهید ولی با این حال سیر مطالعاتی پیشنهادی بنده بر روی سایت هست. موفق باشید

11579
متن پرسش
سلام: ذکر «لا إله إلاّ اللّه» و ذکر «لا حول و لا قوة إلاّ باللّه» طریقه‌ی گفتن دارد؟ چه جوری است؟ چه کار کنیم اثری قوی بر قلب داشته باشند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده‌ گفتن با حضور قلب است با رویکرد مناسب. در ذکر «لا إله إلاّ اللّه» رویکرد ما باید انصراف از هر جذبه‌‌غیرالهی باشد و در ذکر «لا حول و لا قوة إلاّ باللّه» رویکرد ما نظر به قدرت حضرت حق و بی‌مقداردانستن هر قدرتی است. موفق باشید  

5862
متن پرسش
سلام استاد، قدیم زمانی به چه معنی است ؟ این که فرمودید معتزله تفکیکی بین قدیم ذاتی و قدیم زمانی قائل نیست اجمالا متوجه نشدم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: قدیم زمانی یعنی مثلاً پدیده‌ای مثل ملائکه در همه‌ی زمان‌ها بوده، ولی قدیم ذاتی مثل حضرت حق به این معنا است که ذاتاً قدیم است و فرض نبودن برای او معنا نمی‌دهد، در حالی‌که ملائکه در عین آن‌که قدیم زمانی‌اند قدیم ذاتی نیستند و در ذات خود مخلوق خداونداند. برعکس بدن من و شما که حادث زمانی است و در یکی از مقاطع سلسله‌ی زمان حادث شده‌اند. و این تفکیک برای معتزلیان روشن نبوده است . موفق باشید
9588
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: پسری هستم که قصد ازدواج دارم. سوالی که از استاد دارم این است که برای آقایان گذاشتن این شرط که همسر من باید حتما حجاب چادر داشته باشد صحیح هست و مواردی که برای خواستگاری مطرح می شود که با مانتو هستند را بدون بررسی جوانب دیگر کامل رد کرد؟ مشکلی که برای من و احتمالا آقایان دیگر مانند من که دارای مقیدات دینی هستند این است که خیلی از موارد حجاب مانتو دارند و تعداد دیگر می گویند ما بعضی اوقات با مانتو و بعضی اوقات با چادر هستیم به نظر استاد من که هم از دوره نوجوانی و بعد جوانی علاقه شدید داشته ام که همسری چادری داشته باشم و هم الان که به نوعی به رشد فکری و عقلی دینی رسیده ام و می دانم که حجاب چادر برای زن چه نعمت بزرگی است واقعا نسبت به این قضیه چگونه باید برخورد کرد؟ البته منظور فکر کردن راجع به کسانی که بد حجاب هستند نبوده، در این رابطه اگر مرحمت بفرمایید و نظر خود را بفرمایید و کلا بفرمایید که در این مسئله ما باید اصلا چگونه نگاه کنیم و از چه زاویه ای نگاه کنیم که نه دچار تعصبات دینی باشیم و نه دچار آفت بدحجابی و معضلات آن شویم؟ این مسئله برای من درگیری ذهنی شدیدی بوجود آورده به خصوص که موردی با این مشخصات هست که مانتوی مناسب استفاده می کند و بقیه مسائلشان تا حدود زیادی مورد نظر بنده می باشد ولی من از این فکر که زن باید حتما چادر داشته باشد هم یک جور تعصب دارم و هم احساس می کنم عقل و دین هم این گونه است. از این که وقت عزیز خود را صرف تبلیغ و آموزش مسائل دینی برای ما می کنید بی نهایت سپاسگذارم التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌دانید چون اسلام تا این حدّ رخصت داده که خانم‌های متدین بدون چادر هم می‌توانند دستورات شریعت را نسبت به پوشش رعایت کنند نمی‌توان گفت خانم‌های مانتویی از وظایف دینی خود کوتاهی کرده اند، لذا نمی‌توان چادر را به عنوان یک شرط تعیین کرد. (در ضمن به عرض جنابعالی و سایر کاربران عزیزی که آدرس الکترونیک و یا ایمیل خود را ثبت نمی‌کنند می‌رسانیم که این سایت از آن‌جایی که بنا دارد سؤالاتی را در معرض دید کاربران قرار دهد که بیشتر در رابطه با معارف اسلامی و سلوک اخلاقی و یا مربوط به مبانی انقلاب اسلامی است، چنانچه ایمیل خود را ثبت نفرمایید از جواب‌دادن معذوریم). موفق باشید
1535

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام شوهرمن بسیار به من بی توجه است و اصلا نگران روح و روان و سلامتی من نیست مدام سرش به کار خودشه انگار نه انگار زن داره و ازدواج کرده از طرفی من هم خیلی به وابسته ام این موضوع خیلی اذیتم میکنه طوری که همش یا بغص تو گلومه یا گریه میکنم یا یه گوشه دراز میکشم و میرم تو فکرو خیال هیچ کار مفیدی نمیتونم انجام بدم نه کتابی نه سخنرانی خودم میدونم داره عمرم تلف میشه ولی هیچ کاری نمیتونم بکنم لطفا راهنماییم کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده در این مورد چیزی نمی‌دانم ولی خوب است که خودتان را یک انسان کامل بدانید که وظیفه دارید در تعالی خودتان به تنهایی تلاش کنید و فقط وظیفه‌تان را نسبت به همسرتان فراموش نکنید. موفق باشید
364

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم یکی از دوستانم دچار بیماری خود ارضایی شده است.مضرات جسمی و روحی این عمل چیست تا بتوانم به او کمک کنم.اگر کتابی هم در این زمینه می شناسید معرفی کنید.ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام جواب سؤال در قسمت پاسخ‌ به سؤال دوستان در سؤال‌های اول سایت هست. موفق باشید
2451
متن پرسش
سلام علیکم استاد. در جلسه ای که از طرف موسسه فتوح در دانشگاه صنعتی برگزار شد شما در سخنرانی تان با عنوان نقش حکمت متعالیه در تمدن شیعه فرمودید(نقل به مضمون): "ما این روشی را که برخی در دانشگاه صنعتی در مورد مباحثمان دنبال کردند را قبول نداریم" یا در مطلبی دیگر فرمودید: "ما به بعضی از دوستان گفتیم بروید دکتر داوری بخوانید تا به امام نزدیک شوید انها رفتند و در داوری متوقف شدند". سوالی که پیش می اید این است که منظورتان از توقف در داوری چیست؟ آیا منظورتان توقف در نظرات داوری است؟ مگر بین نظرات داوری با امام (حداقل در مورد شناخت ماهیت تمدن غرب) تفاوتی وجود دارد؟ یا منظورتان توقف در نحوه کار وسلوک عملی داوری است؟ مگر دوستان ما در چه خصوصیتی از داوری متوقف شده اند؟ که آنها را از وصول به امام باز داشته است؟ این چه خصوصیتی از داوری است که انسان را در رسیدن به امام متوقف میکند؟ با شناختی که من از آن دوستان داوری خوان دارم این اقایان از معدود کسانی هستند که از ابتدای ورود ما به دانشگاه به صحیفه خوانی و خمینیسم مشهور بودند و همیشه انگ این را می خوردند که اینها بیش از اندازه به راه و روش و سلوک سیاسی و اعتقادی خمینی پایبند هستند و در طول سالیان بعد نیز اتفاقا در طی همین مسیر با حضرتعالی آشنا شدند و در حالی که به سختی زیر بار اندیشه ای میرفتند تنها به دلیل اینکه شما را مفسر خوبی برای اندیشه امام خمینی میدیدند شما را به عنوان استاد خود انتخاب کردند. و اتفاقا از طریق خود شما نیز با امثال دکتر فردید و داوری آشنا شدند و به سفارش خود شما شروع به مطالعه اثار این بزرگان کردند. حتی بسیاری به خود ما در دانشگاه انگ میزنند که اینها طاهرزاده ایسم هستند و اتفاقا آنها هم معتقدند که پایبندی ما به تفکرات شما ما را از رسیدن به خمینی حقیقی باز میدارد. بنابراین این نقد شما به دوستان اولا به خود شما برمیگردد و این سوال پیش می اید که از کجا معلوم ما نیز با خواندن اثار شما در شما متوقف نشده باشیم و از رسیدن به امام محروم؟ بنابراین اگر منظورتان توقف در نظرات داوری است باید عرض کنم که خود شما قبلا در این مورد در کتب و جلسات متعدد بسیار سخن فرموده اید و به طور اخص در مطلبی در سایتتان با عنوان محکمات و متشابهات فردید بیان فرموده اید که معتقدید که امام یک اجمال دارند و یک تفصیل. که تفصیل اندیشه امام در غربشناسی تفکری است که امثال مرحوم فردید و دکتر داوری ان را ارایه می دهند. بنابراین فکر نمیکنم گفتن نظرات داوری به معنای توقف در او و ماندن از خمینی باشد. اما اگر نقدتان در مورد نحوه عملکرد داوری است باید عرض کنم طبق انچه خودتان فرموده بودید که "هرگونه ارایه آکادمیک مباحث غربشناسی کمک میکند به بسط این تفکرمدرن" و نیز در جای دیگر فرموده بودید که "ما میدانیم که اکنون وقت ارایه این سخنان نرسیده اما ما آنقدر این سخنان را تکرار میکنیم تا گوشها اماده شوند و وقت ان برسد". اتفاقا دوستان ما نیز دقیقا مطابق نظرات شما عمل کردند. وبر اساس اعتقاد به همین نظرات شما رفتند وفردیدو داوری را(که تفصیل امام هستند) خوب خواندند( باشور و شوق و به عنوان یک کار سلوکی در جهت کمک به ظهور حضرت ارواحنا فدا) و سعی کردند هم در مطالعه و هم در اریه مطلب رویکرد حضوری را دنبال کنند و انگاه با توجه به آن نکته ای که شما فرمودید مبنی بر اینکه گوشها را آماده شنیدن این سخنان میکنیم با نگاه منتقدانه ای که دکتر داوری به خواننده القا میکند به بیان همان مطالب خوانده شده بطور علنی و آشکارا در سطح جایی همچون دانشگاه در قالب چیزی چون نشریه دانشجویی که مخاطب خاص دارد کردند. آیا این متوقف شدن در داوری است؟ مگر خودتان نفرمودید تفکر نفی کلی تفصیل تفکر امام است؟ مگر خودتان همه اندیشه تان در مورد غرب را مدیون این بزرگان نیستید؟ مگر در تمامی کتب و جلسات سخنرانی از این اقایان کد نمی اورید؟ ایا این به معنای توقف در این بزرگان نیست؟ اتفاقا وقتی با مخالفان نظرات شما صحبت میکنیم دقیقا همین نقد و حتی انگ را به خود شما میزنند که فلانی در هایدگر متوقف شده. اما در مورد عمل خمینی وار داشتن می خواهم عرض کنم اتفاقا کسی که با امام انس گرفته باشد در تب و تاب خمینی وار زیستن و خمینی وار عمل کردن است. امام می فرماید من از ان اخوندها نیستم که بنشینم و تسبیح بگردانم تا فتوایم محقق شود بلکه من میروم و فتوایم را محقق میکنم. یا در جای دیگر در ذکر خاطره ای از استاد خود میفرمایند ما به ایت الله شاه ابادی اعتراض میکردیم که چرا این مطالب سنگین را در ملا عام میگویید ایشان میفرمودند بگزارید یک بار هم که شده این خرافات(به تعبیر مخالفان) را بشنوند. این سلوک خمینی است. باور کنید این نحوه عمل دوستان ما نیز از سر ارادتی که به سلوک خمینی دارند رخ میدهد. بنابراین در عمل هم که کسی ادعا ندارد باید به سبک داوری عمل کرد.بنابراین ما توقفی را در داوری در دوستان مشاهده نمیکنیم. من فکر میکنم مشکل به توقف در داوری و حتی ارایه نظرات وی نیز بر نمیگردد چرا که خودتان در این قضیه مقدم هستید بلکه مشکل به دو نوع برداشت متفاوت از تاریخ و سیر تحول و تطور تاریخ بر میگردد. از طرف دیگر شما مشترک بودن نظراتتان بر سر غرب با رهبری را مفروض گرفته اید در حالیکه برخی از دوستان به اختلاف نظرات شما با رهبری اذعان دارند و انرا صراحتا بیان میکنند وشما این را مشکل میدانید و معتقدید این مسیله خیانت به اقاست در حالی که خود ایشان امسال فرمودند اختلاف نظر طبیعی است و بیان نظرات مخالف رهبری هم به هیچ عنوان به معنی عدم سلوک ذیل شخصیت امام و اقا نیست. امیدواریم با بیان نظرات جامع خودتان ما را در شناخت حقیقت سربازی این انقلاب مظلوم یاری نمایید. با عرض معذرت.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: برای تحقق تمدن اسلامی – تمدنی که قلب‌ها در عین آسمانی‌بودن از زندگی در زمین فرار نمی‌کنند – خداوند عده‌ای را می‌پروراند تا مرز خود و جامعه‌ی مسلمانان را با تمدن ظلمانی غرب جدا کنند و تنها این انسان‌های سینه‌چاک می‌توانند با روحیه‌ای که از حضرت روح الله منور شده تمدن‌سازی کنند و به پچ‌پچ‌های این طرف و آن طرف وقعی نگذارید و پیچ تاریخی زمانه‌ی خود را درک کنند و بدانند برای عبور از این پیچ تاریخی باید سؤال‌های رادیکال ایجاد کرد که نه هرکس جرأت طرح آن‌ها را دارد و نه مراکز فرهنگی رسمی جرأت شنیدن آن را و از این جا است که چوب‌دستی‌های تهمت بالا می‌رود و بر فرق اندیشه‌ای فرو می‌آید که آن اندیشه‌ می‌داند تنها با روحیه‌ای رادیکال می‌توان توده‌ی مردم را متوجه تمدنی ماوراء تمدن غربی نماید و حساسیت کار نیز از همین‌جا شروع می‌شود که چکار کنیم که این چوب‌دستی‌ها به تحریک مراکز رسمی فرهنگی در دست کسانی قرار نگیرد و بر فرق ما فرود آید که می‌دانیم که جزء ما هستند و عطش رجوع به حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در آنان نیز شعله‌ور است. نقد غرب و رجوع به حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» در بستری که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» فراهم نمود آنقدر حساس است که خودِ حضرت روح الله که همواره ابوذروار عمل می‌کردند در این موضوع سلمان‌وار اقدام نمودند. چون نقد یک تمدن که برای خود پشتوانه‌ای فکری تدوین کرده است تنها با حکمتی ممکن است که روشن کند تمدن غربی در سوبژکتیویته‌کردن آدم و عالم گرفتار است و حضرت روح الله با تأکید بر اصالت وجود به نحو «حضوری» و «وجودی» می‌خواهد جهان را از غرب عبور دهد و این کاری است که باید سلمان‌وار خون دل خورد و عمل نمود زیرا با به حجاب‌رفتنِ «وجود» و ظهور علم ابزاری و استیلای تکنیک هرآنچه تو بگویی یا به همان علم ابزاری و استیلای تکنیک تحویل می‌شود، یا نادیده و ناشنیده می‌گردد ،اگر نگویم نا خواسته با تو تخاصم می‌کنند. تا آن‌جا که من می‌دانم مهم‌ترین نشانه‌ی حوالت تاریخی امروز ما همان نفهمیدن هر سؤالی است که از«وجود» می‌شود و تا این غفلت تامّ و تمام به نور حضرت روح الله متلاشی نگردد قدمی از استیلای علم تکنیکی به بیرون گذاشته نمی‌شود. ما هنوز متوجه نشده‌ایم بحث در برابر تکنولوژی نیست بلکه بحث بر سر فهمیدن ذات تکنولوژی و علم تکنیک است تا مقدمه‌ی رخ‌نمایاندنِ امامی باشد که سخت به آینده برای ظهور خود امیدوار شده است. دوستان عزیز به نورحکمت سلمانی سخن امام را نسبت به غرب خوب فهمیدند و به جهت صفای باطنی که داشتند بر هر نوع غرب‌زدگی شوریدند که «یَکادُ زَیْتُها یُضی‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» تا آن‌جایی که بدون هیچ مقدمه‌ای بدون آن‌که به روغن وجودشان آتشی نزدیک شود تا شعله‌ور گردند، شعله‌ور شدند تا نوری در ظلمات دوران بدرخشانند و ابوذروار آن کردند که کردند و در طواف خانه‌ی خدا زخم‌ها برداشتند که آن زخم ها بر پیکر آن‌ها نبود، زخم بر جان و قلب ما بود. عرض و گله‌ی من تنها در این فضا بود ، وگرنه بنده عزیزان را پاره‌ی تن خود می‌دانم و خدا شاهد است اگر یک تیغ بر پای آن‌ها رود من آن را در چشم خود احساس می‌کنم. اما در مورد این‌که عرض کردم بعضی از دوستان در آقای دکتر داوری متوقف شدند به هیچ‌وجه در رابطه با دوستان دانشگاه صنعتی نبود، عرض من در رابطه با بعضی از رفقای بیرون دانشگاه بود و قضیه از آن قرار بود که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» از تمدن غربی به ما بصیرتی دادند که متوجه شدیم نقدِ غربی که جناب آقای دکتر داوری انجام داده‌اند آن را تأیید می‌کرد و بسط می‌داد و از این جهت هنوز هم بنده نظرات دکتر داوری را جهت نقد غرب از بهترین نظرات می‌دانم ولی این غیر از نگاهی است که آقای دکتر داوری – تحت تأثیر هایدگر – نسبت به فلسفه دارد و معتقد است فلسفه ربطی به دین ندارد، غافل از این‌که رجوع به فلسفه‌ی اسلامی رجوع به «وجود» است و با نظر به «وجود» می‌توان به اسماء الهی و مقام حضرت صاحب‌الأمر نظر واقعی داشت و تمدن اسلامی را معنا کرد و این آن چیزی است که فلسفه‌ی حکمت متعالیه بر آن تأکید دارد و حضرت امام در این رابطه فلسفه‌ی صدرایی را از مبانی تفکر انقلابی خود می‌دانند. حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» در جواب به سؤال «حسنین هیکل» که از ایشان می‌پرسد چه اندیشه‌ها و اندیشمندانی بر شما تأثیرگذار بوده‌اند؟ می‌فرمایند: «در فلسفه: ملا صدرا، از کتب اخبار: کافى، از فقه: جواهر.» و نیز در دعوت گورباچف به اسلام، موضوع حکمت متعالیه‌ی صدرا و عرفان محی‌الدین را مطرح می‌کنند. زیرا آموزه‌های دینی ما در مکتب ملاصدرا به یک نظم منسجم در آمده و می‌تواند پشتوانه‌ی فلسفی انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی باشد. هایدگر در دنیای خود با فلسفه‌ای روبه‌روست که به تعبیر او گرفتار بی‌عملی است و آقای دکتر داوری متوجه است در دین‌داری به عنوان عملی فردی نیاز به فلسفه نداریم، در حالی‌که اسلام به‌خصوص در هیئت تشیع جهت تحقق کامل خود نظر به جامعه‌ای دارد که زمینه‌ی ظهور کمالات انسانی را در ابعاد مختلف فراهم کند و نسبت انسان با «خدا» و «خود» و «خلق» را در هویت الهی‌اش به فعلیت برساند، و لذا به مؤمنین می‌فرمایدکه « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُم‏ » به صورت اجتماعی به ریسمان الهی چنگ بزنید و اجتماعی بسازید که آن اجتماع در ساختار ذاتی‌اش رجوع الی الله داشته باشد. و یا می‌فرماید:« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون‏» در راستای تحقق اجتماع دینی ،عالمان دین تلاش می‌کنند راه‌کار تحقق اجتماع دینی را فراهم کنند تا روح توحید در تمام مناسبات جامعه‌ی مسلمین ظهور داشته باشد و در این راستا در هر زمانی هر آنچه باید انجام می‌دادند انجام دادند. حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به یک صورت، علامه‌ی طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» به صورتی دیگر و شیخ بهائی و محقق کرکی به آن نحو که انجام دادند و ملاصدرا«رحمة‌الله‌علیه» نیز به صورت خاصی که امروز مورد بحث ما است از نظر تفکر فلسفی مبنای تفکری شد که در تاریخ جدید می‌تواند تمدن اسلامی را پشتیبانی کند. . . موفق باشید
12177
متن پرسش
با سلام محضر استاد طاهرزاده: بنظر مي رسد اشکالي به سير مطالعاتي تان وارد باشد و آن اين است که چهارمين کتاب را کتاب برهان صديقين نهاديد در صورتي که مستحضريد مباحث ملاصدرا را مي توان گفت از قله هاي تفکر بشريت است و مطرح کردن آن براي اذهان جواناني چون ما نه تنها مثمر ثمر نيست که آسيب زننده است قبلا هم متذکر شدم که زماني که بر آثار شما کار مي کردم بدين کتاب که رسيدم دچار مشکل شدم. شما جوانان را بايد رهنمون سازيد به سمت کار بر منطق و بعد مکتب مشاء و بعد اشراق و عرفان، بعد از طي اين طريق اذهان آماده وارد شدن به مباحث حکمت متعاليه پيدا مي کند برهان صديقين مبتني بر يک سلسله مباني چون اصالت وجود و... است که شما بدون اثبات اين مباني به سراغ لب مطلب رفتيد در پايان در تاييد مطالب خود به مطالبي که آيت الله رمضاني از شاگردان آيت الله حسن زاده آملي در سايتشان در سير صحيح آموختن فلسفه آورده اند استناد مي کنم: «تأثیر عرفان نظری بر فلسفه، حکمت متعالیه را به وجود آورده است. یکی از استوانه‌های عمدۀ حکمت متعالیه صدرایی، عرفان نظری است. مرحوم آخوند حکمت خود را که حکمت متعالیه نام نهاد با توجه به مبانی مشائی و اشراقی و با توجه به مباحث کلامی و بالاتر از همه اینها با توجه به آن چيزي بنا نهاد که در فضای عرفان نظری ساخته و تبیین شده است؛ بر همين اساس گاهی در صحبت‌ها گفته ايم: اگر بخواهید بدون آشنایی با عرفان نظری، به سراغ حکمت متعالیه بروید، چه بسا از مطلب دور افتاده و آنچه را که مراد آخوند است، به دست نیاورید و به سبب همین نکته است که برخی از بزرگان گفته‌اند: حکمت متعالیه صدرا، سهل ممتنع است. وقتي عبارت‌ها را می‌خوانيد، گمان می‌کنيد مطلب را فهمیده‌ايد؛ اما در واقع مطالب آن‌گونه كه باید درك نشده است. يادم هست مرحوم مطهری، در نوارهای درسی‌ جلد سوم اسفار، بحث حرکت و زمان می‌فرمود: «مرحوم علامه طباطبایی می‌فرمودند: من وقتی که اسفار را درس می‌گرفتم خیلی در تقریر مطالب و فراگیری آن کوشش می‌کردم و علاوه بر این که پیش‌مطالعه داشتم و در موقع درس، سراپا گوش بودم، پس از درس مطالب را تقریر می‌کردم و تحقیقات فوق‌العاده‌اي داشتم. این تقریرات و تحقیقات به نحوی در نظرم عمده بود که گاهی با خود می گفتم اگر جناب آخوند سر از قبر در بیاورد و بخواهد مبانی و مطالبش را تقریر کند، بهتر از این نمی‌تواند تقریر کند. این باور در من بود تا اینکه در نجف به خدمت آقا سیدعلی آقای قاضی رسیدیم. ایشان با اینکه تخصصش فلسفه نبود، بلكه عرفان بود، اما وقتی که لب باز کرد و از وجود، ماهیت، اصالت وجود و اعتباریت ماهیت سخن گفت و شروع کرد به گفتن و گفتن و گفتن. آن زمان فهمیدم که من تا کنون از اسفار یک حرف را هم نفهمیده‌ام». این اعتراف خیلی عجیب و گویای این حقیقت است که چقدر عرفان در فهم حکمت متعالیه دخیل است و چقدر آخوند ملاصدرا از عرفان تأثير پذیرفته است؛ به همين دليل به خیلی از آقایانی که در فضای حکمت متعالیه نق و نوق دارند و هميشه ان قلت و اشکال می‌کنند، این را مي‌گويم که شما از همان پایگاه حکمت و فلسفه متعارف به حکمت متعالیه نگاه مي‌كنيد و هیچ‌گاه از عرفان پلی به آن نزده‌اید و از عرفان به آن سفر نکرده‌اید! براين اساس ما بارها و بارها و به مناسبت‌های گوناگون در دروس و صحبت‌ها و مصاحبه‌ها گفته‌ايم: فراگیری فلسفه با بدایه الحکمه و بستن بحث با نهایه الحکمه غلط است؛ زيرا بدایه الحکمه خلاصه مباحث اسفار است. اسفار هم حکمت متعالیه است و فلسفه را نمي‌توان با حکمت متعالیه آغاز كرد؛ چرا که حكمت متعاليه در اوج است و بر روی دوش عرفان نظری، فلسفه مشاء و اشراق و مباحث آیات و روایات و تفاسیر انفس این ها پا گذاشته است. لذا شروع فلسفه با این کتاب ها و این نحوه تدریس، واقعاً کار بسیار غیر قابل توجیهی است. اگر بخواهیم در این زمینه مثالي بزنيم و بفهمانیم که در تدريس فلسفه چقدر اشتباه می‌کنیم، بايد بگوييم چنين كاري مانند اين است كه جلد کفایه الاصول جناب آخوند خراساني را جدا کنید و جلد دیگری رویش بگذارید و بنويسيد بدایه الاصول و آن را بدهید دست کسی که تاکنون اصول نخوانده و می‌خواهد مباحث اصولی را با كتاب کفایه الاصول اما تحت عنوان بدایه الاصول فرا بگیرد. در چنين حالتي چه رخ خواهد داد؟ آیا چنين فردي از اصول چیزی خواهد فهمید؟ اگر الف و لامی که در عنوان «بدايه الحکمه» وجود دارد، الف و لام جنس باشد، بايد گفت واقعاً كتاب بدایه الحکمه، بدایه الحکمه (شروع فلسفه) نیست؛ اما اگر الف و لام عهد باشد، اين الف و لام اشاره به حکمت متعالیه خواهد داشت؛ يعني بدايه الحكمه المتعالیه (آغاز حکمت متعالیه). بله، چنين چيزي درست است و حکمت متعالیه در برابر حکمت متعارف است. و حکمت متعارف بر حکمت متعالیه مقدم است؛ لذا ما بايد مباحث فلسفی را براي شروع، خیلی بسیط و بدون اما و اگر بيان كنيم و بيشتر به دنبال اين باشيم كه ذهن فلسفی به شخص بدهیم، مباحثي چون موجودیت در برابر انکار واقعیت، و بعد از موجودیت، تقسیم موجود به واجب و ممکن و بحث از عوارض ذاتی موجود، قوه، فعل، حدوث، قدم، ذهنی، عینی و مانند اینها. بعد از اين مباحث ان قلت‌ها را مطرح كنيم و الی آخر. بايد به این سبک و سیاق مباحث را پیش ببریم و بعد که شخص خوب ذهن فلسفی پیدا کرد و با مباحث فلسفی آشنا شد، یک قدم بالاتر برويم و مباحث عمیق‌تر را در حکمت متوسط بیان کنیم و دست آخر حکمت متعالیه را که در اوج است و عمیق‌ترین مباحث و عالی‌ترین افکار را در این فضا بیاوریم که در چنين جايي است كه می‌گوییم فلسفه با مباحث عرفان نظری تعانق مي‌كند.» رهنامه: اگر توصیه‌ای برای سیر مطالعاتی فلسفه تا عرفان عملی یا نظری داريد كه طلبه‌ها مي‌توانند از آن استفاده کنند بفرماييد. چند سال پیش در مقاله‌اي تحت عنوان «آیینه رشد» كه در بعضی از سایت‌ها هم منتشر شد، در سير علمی، برنامه ای را به صورت مدون ارائه كرده‌ و توضیح داد‌م که مختصر آن اين است: اگر بخواهيم در مباحث عقلی به صورت تخصصی و عمیق پیش برویم، اول بايد یک دوره منطق را به صورت متقن فرا بگیریم و نبايد به منطق مظفر اكتفا كنيم. منطق مظفر آغاز منطق است و با زبان ساده و خیلی بسیط مباحث منطقی را آورده است، به گونه‌اي که شخص می‌تواند مباحث را به‌راحتي بفهمد و فرا بگیرد. بعد از فراگرفتن منطق مظفر، پیشنهاد ما این است که شخص منطق اشارات را شروع كند و بعد از آن به برهان شفا بپردازد. ترتیب مباحث منطقی این‌گونه است. شما وقتی منطق مظفر را مي‌خوانید و بر سر سفره منطق اشارات مي‌نشینيد، می‌بینید آنچه خوانده‌اید، قصه بوده است و مطالب اين كتاب است که واقعا منطق است. بعد از آنکه بر سر سفره برهان شفا نشستيد، خواهيد ديد عمق منطق در اين كتاب است و آنچه تا حال فرا گرفته‌ايد، به صورت جدی‌تر در برهان شفا آمده است. اگر کسی در منطق، چنين سیري را دنبال كند، بسيار عالي است. بعد از منطق، باید حکمت متعارف را فرا گرفت. حکمت متعارف همان حکمت مشاء است. من دو تا کتاب عمده را در حکمت مشاء پیشنهاد می‌کنم: یکی کتاب اشارات است و یکی هم الهیات شفا. این دو كتاب انسان را در فراگیری حکمت مشاء بی‌نیاز می‌کند. پس از حکمت مشاء، حکمت اشراق را پیشنهاد مي‌كنم. چون حکمت اشراق نقدی بر فلسفه مشاء است. حکمت اشراق را بايد در حد حکمة الاشراق جناب شیخ شهاب‌الدین سهروردی فرا گرفت. پس از اینها یک دوره عرفان نظری در حد تمهید القواعد یا در حد مقدمه شرح قیصری بر فصوص بايد فرا گرفت. فصول مقدمه اين كتاب مشتمل بر دوازده فصل است. اگر كسي اين سير را دنبال كند، استوانه‌های اصلی حکمت متعالیه را به دست می‌آورد، آن‌گاه می‌تواند نزد شخصی که با همین روش حکمت متعالیه را خوب و تخصصي فرا گرفته است، در حد کتاب شواهد الربوبیه حکمت متعالیه را درس بگيرد . كتاب شواهد الربوبيه یک دوره چکیده كتاب اسفار است و خلاصه مباحث اسفار در اين كتاب آمده است. پس بايد كتاب شواهد الربوبيه را متن درسی قرار داد و استاد خبیر در ميان مباحث، شاگرد را به مباحث اسفار ارجاع دهد كه به صورت مبسوط آمده است. با این روش مي‌توانيم مباحث فلسفی را در حد حکمت متعالیه، نه مطلق فلسفه، فرا بگيريم و بفهميم که آخوند ملاصدرا چه فرموده است. رهنامه: در عرفان چه سيري را پيشنهاد مي‌كنيد؟ بعد از فراگيري فلسفه، مي‌توان در عرفان، سه کتاب درسی را به ترتیب شروع كرد: تمهیدالقواعد، شرح قیصری بر فصوص و بعد هم مصباح ‌الأنس. این سه کتاب، کتاب های کلاسیک و درسی عرفان نظری‌اند.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که امروزه با نسلی روبه‌رو هستیم که روح و عقل او تشنه‌ی نگاه حکمت متعالیه و عرفان به موضوعات است و جز با اشاره‌ای که از این طریق به حقایق می‌شود به طریق دیگری قانع نمی‌شود، نظر جنابعالی را به کاری که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» با طرح تفسیر سوره‌ی حمد در تلویزیون و برای عموم مردم انجام دادند، جلب می‌کنم چون به ایشان همین اشکال‌ها را گرفته بودند. در جلسه‌ی پنجم از قول آیت اللّه شاه‌آبادی که مباحث عمیق عرفانی را برای کسبه طرح می‌کردند نقل قول می‌کنند که؛ بگذار این کفریات به گوش این‌ها هم برسد. فکر می‌کنم اگر رفقا بحث برهان صدیقین را آن‌طور که در کتاب «از برهان تا عرفان» عرض شده با شرح‌های صوتی آن دنبال کنند، برای شروع تفکر هستی‌شناسی قدم خوبی را برداشته‌اند، تجربه‌ی سی‌ساله‌ی تدریس بنده در این امر از این حکایت دارد، حالا بعضی‌ها تا منطق ندانند نمی‌توانند درک درستی از مباحث فلسفی داشته باشند، استثناء هستند، در حالی‌که تفکر منطقی ربطی به تفکر فلسفی و عرفانی ندارد. تفکر فلسفی و عرفانی مربوط به هرکسی است که بخواهد فکر کند و زمینه‌ی آن به طور فطری در همه هست و به همین جهت حضرت امام در آخر کتاب «مصباح الهدایه» در عین آن‌که توصیه می‌کنند این مباحث برای غیرِ اهلش طرح نشود، می‌فرمایند مشتاقان چنین مباحثی را هم از ارائه‌ی آن محروم نگردانید. موفق باشید

7068
متن پرسش
سلام علیکم استاد در خصوص شرح شواهدالربوبیه باید سیر مطالعاتی چون سیر مطالعاتی اسفار داشته باشیم؟یعنی بدایه و نهایه و منطق و ... را خوانده باشیم ؟ تمهیدالقواعد چطور ؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شواهد الرَبوبیه خلاصه و مصفای اسفار است که جناب ملاصدرا خواسته است آخرین نظرات خود را در یک جمع بندی ارائه دهد. به نظرم اگر کسی اسفار را خوانده باشد به عنوان جمع بندی خوب است به شواهد الرَبوبیه رجوع کند. ولی تمهید القواعد برای رجوع به عرفان محی الدین مقدمه ی بسیار خوبی است. به خصوص اگر از شرح جناب حجت الاسلام و المسلمین یزدان پناه استفاده شود. موفق باشید
8830
متن پرسش
سلام علیکم کتاب های دکتر مصطفی صادقی را از کجا می توان تهیه نمود؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: در میدان شهداء قم- جنب کتاب‌فروشی بوستان، یک مغازه هست تحت عنوان «پژوهش‌گاه علوم و فرهنگ اسلامی» تلفن 7832833 . موفق باشید
223

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام آقای طاهر زاده وقتتون بخیر ؛ من خیلی عجله دارم خواهش میکنم به سوال بنده پاسخ دهید: برای ظهور امام زمان در آیات و روایات روز خاصی مشخش شده است؟ اگر آری چه روزی؟ و اگر ممکن است منابعی برای این تحقیق به من معرفی کنید خیلی خیلی خیلی ممنون.
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: جواب سؤال شماره 221 را ملاحظه فرمایید، در ضمن کتاب «کمال‌الدین و تمام النّعمة» از مرحوم صدوق که به فارسی ترجمه شده کتاب خوبی است، در ضمن مجله‌ی موعود نکات ارزنده‌ای در موضوع مهدویت ارائه می‌دهد. موفق باشید
11930

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: متن سخنرانی استاد پناهیان که در آن تلویحا رهبری عظیم الشان را سید خراسانی نامیدند. البته این سخنرانی مربوط به شب 22 بهمن سال 88 یعنی سال فتنه است و یک پیش بینی هایی هم هست سخنرانی استاد پناهیان در شب ۲۲ بهمن ۸۸ بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین ثم الصلوه و السلام علی[ سیدنا و حبیبنا ابی القاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین سیما الحجه بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفدا اعوذبالله من الشیطان الرجیم رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی در شب پیروزی انقلاب اسلامی که شب بسیار پرمعنویتی است برای ما بیجاست اگر درباره موضوع دیگری گفتگو کنیم. به طور صریح و مستقیم به بحث پیرامون انقلاب بپردازیم که البته از مباحث بسیار مهم و شیرینی میتونه باشه که دل های ما رو و اندیشه های ما رو نورانی می کنه. اولا انقلاب اسلامی ما با رهبری حضرت امام چیزی است که توسط ائمه هدی (علیهم السلام) پیش بینی شده. در حداقل دو روایت از روایت هایی که از امام باقر (ع) و شاید دیگر امامانمان نقل شده است، تصریح فرموده اند که مردی از قم قیام خواهد کرد؛ نام او نام یکی از انبیای عظام است. می دونید حضرت امام اسمشون روح الله بود و روح الله هم اسم حضرت عیسی بن مریم هم هست. او وقتی به حق قیام می کنه آنچه می طلبد به او نمی دهند و با اومقابله می کنند. او دوباره قیام می کنه و اینبار برای گرفتن حق موفق میشه. درباره یاران او، درباره قیام او تحسین های فراوانی از سوی ائمه هدی (ع) ذکر شده. در روایت دیگری آمده است که مردی از قم، قیام می کند که نام او روح الله است. به طور مشخص نام حضرت امام رو می برند و مشخصات انقلاب رو از خرداد 42 تا پیروزی انقلاب رو بیان می فرمایند. انقلاب ما چیزی نیست که از مد نظر اولیا خدا و اوصیای پیامبر گرامی اسلام دور مانده باشه. درباره مقدمات انقلاب ما هم باز روایاتی از آخرالزمان هست. من به اون روایات هم اشاره کنم، روایات خوبی هستند. می فرمایند وقتی زمانه ظهور نزدیک میشه در آخرالزمان حوزه علمیه (به تعبیر ما حوزه علمیه)؛ مرکز نشر معارف اهل بیت از نجف اشرف به قم منتقل میشه و قم مرکز توزیع و نشر معارف اهل بیت به همه جهان خواهد شد. دقت می فرمایید؟ با آمدن حضرت امام از نجف اشرف به قم و حوادثی که در عراق رخ داد مثل ظهور صدام و جنایت های او که در روایات ظاهرا اونجوری که بررسی کردند از صدام به سفیانی اول نام بردند و میشه تطبیقش داد به سفیانی اول که وقتی از امام صادق (ع) درباره سفیانی پرسیدند، سفیانی کسی است که قبل از ظهور قیام می کنه و به شیعه کشی اقدام می کنه، حضرت می فرمایند که سفیانی اول رو میگید یا سفیانی دوم؟ بعد می پرسن که مگه سفیانی دوتا هست؟ بعد توضیح میدن ویژگی های سفیانی اول رو که برمی شمرند، برخی از محققین ظاهرا (این کلمه ظاهرا بنده رو نگه دارید برای اینکه جدل صورت نگیره) ظاهرا به صدام تطبیقش می کنند. انشاءالله که مقدمات ظهور رخ بده و اگر قطعا بناست سفیانی قبل از ظهور جنایت هایی انجام بده ما جنایت های او رو دوست نداریم ولی فراهم آمدن مقدمات ظهور رو تمنا داریم. با وجود صدام و مشکلاتی که در عراق پیش آمد و با توجه به رونقی که حوزه علمیه قم گرفته بود کم کم، و با انقلاب اسلامی ایران این رونق فراوان تر شد، این حدیث محقق شد که محل نشر معارف دینی از نجف اشرف به قم منتقل می شود. البته اهل بیت عصمت و طهارت اون زمان معمولا از نجف به کوفه یاد می کردند که در جوار همدیگه هستند این دو شهر. خب. بعد تو این روایت می فرمایند که مرکز نشر معارف اهل بیت به همه جهان خواهد شد. شما بعد از انقلاب آماری بیش از 20000 طلبه از سراسر عالم در قم طلبه دارید که درس می خونند و برمیگردن. الان برخی از رئیس جمهور ها، سیاست مدارها، وزرا، مدیرکل ها تو بسیاری از کشورهای جهان، بی سر و صدا از (بسیاری یعنی تعداد قابل توجه نه اکثر) بی سر و صدا از طلبه هایی هستند که تو قم درس خوندند. حتی ما رئیس جمهور داریم، که بگذریم. بعد در روایت این نکته اش جالبه. می فرماید قم به همین وضعیت باقی خواهد ماند تا ظهور حضرت. این هم از مقدمه انقلاب که قوت حوزه علمیه است. حضرت امام در واقع با پایگاهی مثل حوزه علمیه این قیام رو سازماندهی کرد و در این هیچ تردیدی نیست. البته دانشگاهیان هم نقش خودشون رو به خوبی ایفا کردند در اونجایی که باید تبعیت می کردند و نقش خودشون رو ایفا می کردند. این نشون میده که انقلاب ما که برآمده از حوزه است یکی از اساتید حوزه، یکی از مراجع حوزه به نام حضرت امام (ره) با یارانشون که شاگردانشون در همین حوزه بودند این انقلاب رو سازماندهی کردند، باز خبر دیگر معنوی ای از اوصیای خدا درباره اش صادر شده. خاطرات زیادی هست وقتی آقا سید روح الله بزرگ در دوران جوانی به سر می بردند مثلا فلان استاد بزرگ در قم وقتی ایشون رو می بینند، درسشون رو قطع می کنند و تمام قامت مقابل ایشون بلند میشن. بعد از درسش اون رو صدا میزنن و بهشون می فرمایند که آیا تو میدونی در آینده چه نقشی خواهی داشت؟ ایشون سرشون رو پایین می اندازند. از اینجور اخبار زیاده. ولی من میخوام از یکی از تحلیل های خود حضرت امام درباره 22 بهمن، درباره ی انقلابمون در واقع استفاده بکنم که یک تحلیل عرفانی برای یک خبر معنوی است درباره انقلابمون در صدر اسلام. انقلاب ما یک اتفاق اجتماعی-سیاسی صرفی که صرفا وابسته باشه به حوادث قبل از انقلاب و بحث استبداد و نمی دونم تحول اجتماعی، محدود نمیشه به این مفاهیم. انقلاب ما ریشه در معنویت 1400 ساله ی تشیع داره. من حالا کم کم تحلیل ها و نکاتی رو درباره انقلاب عزیزمون به شما عرض خواهم کرد. اونوقت شمایی که با حسین (ع) عشقبازی می کنید، با امام زمان (ع) عشقبازی می کنید و روح شما رو اولیای خدا تسخیر کردند، اونوقت باید ببینید که این انقلاب چگونه پیراهن همان یوسف است که بوی این پیراهن از فرسنگ ها مشام جان شما رو باید تازه بکنه و اگر این پیراهن رو به صورت بکشیم، چقدر باید بصیرت پیدا بکنیم. مانند حضرت یعقوب که پیراهن حضرت یوسف رو به صورتش انداخت بینا شد. واقعا این انقلاب برای بعضی ها محل عشقبازی با خدا و اولیای خداست. چرا بعضی ها خیلی انقلابی اند؟ خیلی درد انقلاب تو سینه شونه؟ خیلی یاد انقلاب می افتند و خودشون رو در متن این انقلاب کماکان می بینند، شوریده حال میشند؟ عاشقانه اشک می ریزند؟ اینا خیلی آدمای سیاسی ان؟ سیاست و دیانت ما یکیه. اینا خیلی آدمای عارفی اند. این انقلاب رو میشه عاشقش شد. حضرت امام فرمود انقلاب ما انفجار نور بود. نور! نه نور چراغ. نور ژنراتورهای برق. نور! نور معنویت. حضرت امام تحلیلی دارند درباره انقلاب. می فرمایند که... من خودم از حضرت امام شنیدم، در صحیفه نور هم مراجعه بکنید هست. می دونید عرفا اهل اشاره هستن. در میان عرفا حضرت امام بسیار تیزبین و بسیار هوشمندانه اشارات خود رو بیان می کردند. و باید اشاره امام رو بگیرید اما اینقدر صراحت دیگه چقدر به انسان اطمینان و قوت قلب میده، بماند. می فرمایند که هنگام تولد پیامبر اکرم، در این خطه، در این سرزمین، یعنی در سرزمین ایران 14 کنگره کاخ کسری فرو ریخت. بعد حضرت امام می فرماید: این شاید معنایش آن باشد که شب تولد پیامبر، خدا به پیامبر اکرم مژده می دهد؛ بعد از 14 قرن در این خطه حکومتی نبوی، حکومتی اسلامی و علوی برقرار خواهد شد. یعنی شب جشن تولد پیامبر اکرم، که خدا جشن میگیره در عالم و اتفاق هایی در عالم میفته، از کاخ کسری 14 کنگره فرو میریزه. این عدد 14 معنا داره. پیغامش این انقلابه. شب تولد پیغمبر اکرمه. هنوز مبعوث نشده به رسالت. تولد انقلاب ما وعده اش داده میشه. در روایت دیگری آمده است که قومی قبل از ظهور آقا امام زمان (ع) قیام می کنند، يُوَطِئونَ لِلمَهدي سُلطانَه. مقدمه ظهور آقا امام زمان (ع) رو فراهم می کنند. بارها حضرت امام به زبان صریح و ساده این روایت رو ترجمه کردند. در کلمات حضرت امام هست که انقلاب ما انشاءالله مقدمه ظهور حضرت است. انقلاب ما انشاءالله مقدمه فرج است و ما به امید امام زنده ایم که به ما داده است این امید را و فرموده است که ما انشاءالله با این انقلاب پرچم رو به دست صاحب اصلی آن خواهیم رساند. همینجا یک نکته ای در حاشیه عرض کنم. یکی از شاگردان حضرت امام که کتاب های حضرت امام رو اکثرا ایشون تنظیم کردند و تدوین کردند و ترجمه کردند. اون کتاب هایی که به زبان عربی خصوصا بوده. کسی از ایشون نقل می فرمودند برای بنده که وقتی امام از دنیا رفت ما خیلی پریشان بودیم. از ایشون پرسیدیم که شما چرا بهم نریختید؟ آرامش دارید؟ ایشون می فرماید که امام به ما گفته بود که من نمی مانم که پرچم رو به دست صاحب اصلی برسانم و من از دنیا خواهم رفت اما این انقلاب خواهد رسید. من از این آقا پرسیدم که شما از شاگرد امام پرسیدید که امام بفرماید چقدر بعد از رحلت او این پرچم به دست صاحب اصلیش خواهد رسید؟ ایشون فرمودند بله، من پرسیدم و ایشون هم پاسخ گفتند ولی بنده رو ممنوع کردند از اینکه این پاسخ رو به صورت عمومی بیان بکنم البته به خاطر یه سری ملاحظاتی هم ما این رو بیان نمی کنیم اما فرج نزدیک است. کسی میخواد آماده بشه یا علی! انقلاب ما یک انقلاب شکست ناپذیر است به دلیل روایات. من نمی خوام به بقیه روایات مراجعه کنم. از بحث درباره سید خراسانی تا بحث درباره شعیب بن صالح. این دویی که با حضرت پیمان می بندند و به حضرت خدمت می کنند و اداره می کنند مملکت ما رو هنگام ظهور که پادگان سربازان حضرت است، بگذارید در اینباره صحبت نکنم. اما اگه کسی میخواد برای فرج آماده بشه، بعدا نگه که کسی به ما نگفته بود. آماده بشید. آقا ما گفتیم فرج کیه؟ نگفتیم که! وقت تعیین کردیم؟ بله؟ نخیر! بعضیا میگن همین مقدارش هم نگو. میگیم پس این همه روایات و علائم ظهور رو گفته اند که نخوانیم؟ گفته اند که نبینیم؟ گفته اند که نشنویم؟ گفته اند که نگوییم؟ این خیلی با عقل جور درنمیاد. ما دیشب در مورد عقل داشتیم صحبت می کردیم. نمیشه که. اینا رو فرمودن که ما هشیار بشیم. بعضیا هم خیلی بی مزه ان. میگن حالا علائم ظهور هست. ممکنه بعضیاش هم باشه. اما ممکنه دویست هزار سال دیگه رخ نده ظهور. خب آدم حرف معقول بزنه. مجبوره مبالغه بکنه الکی؟ زیاده گویی بکنه؟ دویست هزار سال دیگه؟ به حدی که، شما در روایات به حدی دقت می بینید در بیان علائم ظهور که گاهی از اوقات برای اینکه مردم اشتباه نکنند در آینده می فرمایند این حادثه شبیه فلان حادثه است. اون نه ها، این یکی! نمیشه که صدتا مصداق برای یه حادثه پیش بیاد. بعد این چه علامتی میشه؟ ما یه علامتی گفتیم. مثلا روزی که ظهور می شود، صبح آفتاب طلوع می کند. خب هر روز صبح آفتاب طلوع می کند. چه علامتی شد؟ آدم عاقل که اینجوری علامت نمیده. اونم ائمه هدی (ع) علامتی بدن که تطبیق پیدا بکنه به یه شرایطی که آدم می بینه خب. بعد آدم بگه که نه، حالا ممکنه یکی دیگه باشه. اینجوری که نمیشه حرف زد. خب از نظر معنوی اخبار زیادی درباره ی انقلاب ما، درباره ی مقدمه سازی برای ظهور حضرت هست که من یکی دیگه از اونها رو اشاره می کنم. ایران پادگان سربازان حضرته. همین شهر شما، یکی از شهرهاییست که سربازان خوبی به حضرت تحویل خواهد داد انشاءالله. دلیلشم همین شهدایی که در این انقلاب بودند و شخصیت هایی که در این انقلاب به ظهور و بروز رسیدند و فرزندان خاک شما بودند. مثل ابوترابی عزیزی که مجلس، همین ایام به یاد این عزیز بزرگوار و پدر بزرگوارشون برقرار هست و ما ارادتمند این خاندانیم. خب، در روایات داره که پیامبر گرامی اسلام دست رو زانوی سلمان فارسی زد، فرمود؛ اکثر یاران مهدی من همشهری های، هم ولایتی های سلمان فارسی خواهند بود. در این باره روایات متعدده. آقایون! هنگام ظهور، ظلم فراوان میشه در عالم ولی فقط اینو نبینید. یه گروهی هم قیام به حق می کنند. اگر در همه عالم ظلم فراوان میشه که می بینید داره میشه، یه گروهی هم قیام به حق می کنند. یه گروهی هم مقدمه سازی می کنند و به تعبیر حضرت امام و به تحلیل دقیقی که همه تحلیلگران روایات و مطالعه کنندگان عصر ظهور، این انقلاب ما همان مقدمه ظهور حضرت است. لذا کسی به خیال خودش، شکست این انقلاب رو راه نده. این تا اینجا، مقدمه سخن. حالا انقلاب ما، انقلاب چی بود؟ انقلاب ما تعریفش چی بود؟ انقلاب ما حقیقتش چی بود؟ هر چیزی میتونه یه باطنی داشته باشه، یه ظاهری داشته باشه. کسی عصبانی میشه یه دادی میزنه، ظاهرش اینه که صداش رفته بالا. باطنش اینه که درد میگیره سینه اش. عصبانی شده، روحش آزرده شده. هر چیزی میتونه یه ظاهری داشته باشه، یه باطنی. نماز یه ظاهری داره، یه باطنی. انقلاب هم یه ظاهری داره، یه باطنی. حقیقت اصلی انقلاب رو من برای شما؛ دوستان خودم عرض بکنم. انقلاب ما علیه استبداد بود، علیه رژیم ستمشاهی بود. اما رژیم ستمشاهی با همه ی ستم هایی که می کرد، نمی تونه یه انقلاب اینجوری رو راه بندازه علیه خودش. از ستم شاه ملعون ایران ستمکارتر، شاهان دیگری بودند. کمتر ستمکارتر شاهان دیگری بودند، اما انقلاب اونجا چرا رخ نداد؟ فقر و فلاکت و بدبختی و گرفتاری عامل اصلی انقلاب ما نبود. از ما گرفتارتر و از ما کمتر گرفتارتر در اطراف و اکناف ما زیاد بودند، پس چرا انقلاب نشد؟ ضمن اینکه اگر مردم علیه رژیم ستمشاهی قیام کردند، من به شما عرض بکنم، بسیاری از مردمی که قیام کردند، مردمی نبودند که از گرسنگی بخواهند هلاک بشن. مردم شهرها بودند. بعد از انقلاب هم خیلی ها دیدند، جنگ شد و گرسنگی بعضا بیشتر هم شد. بعضیا از عوام هم می گفتند بابا بدتر که شد، همه چی کوپنی شد. خب شده دیگه. ولی همه جون می دادند برای حفظ همون وضع. معلوم میشه که نان مساله اصلی نبوده. انقلاب ما یک انقلاب صرفا سیاسی به معنای جدید کلمه یعنی دموکراسی خواهی و لیبرال منشی و آزادی خواهی منهای ارزش ها نبود. چرا؟ چون این مفهوم خیلی جاها تو دنیا مطرح شده، اما انقلابی نشده. صرفا به خاطر دموکراسی در هر جایی در عالم انقلاب نمیشه. در ایران ما هم... حالا من نمی خوام وارد جزئیات تحلیل بشم فقط می خوام اشاره کنم، رد بشم از باب تُعرَفُ الاَشیا بِاَضدادِها تا برسیم به اون حقیقتی که اینجا اتفاق افتاد. انقلاب ما به خاطر حفظ ارزش های اسلامی هم صرفا نبود. عرق فروشی هست. شاه و دار و دسته اش عرق خوری می کردند و هزار هرزگی. مردم متدین ناراحت شدند، انقلاب کردند. نه. این انقلاب ما صرفا اینجوری هم نبود. همین الآن هم خیلی ها عرق خوری می کنند. حالا پنهان. یعنی ما انقلاب کردیم تا عرق خوری پیدا بشه پنهان؟ اینقدر ارزش انقلاب ما رو میاره پایین؟ به بحث درباره این مسائل نمی خوام بپردازم، فقط دارم سرفصل ارائه میدم. نگید شما دلیل نیاوردی. بله. من الان در مقام آوردن دلیل نیستم. در مقام ترسیم و توصیف وضعیت هستم. پس انقلاب ما حقیقتش برمیگرده به چی؟ رفقا! انقلاب ما حقیقتش برمیگرده به چی؟ من متاسفم که کمتر از این حرف یاد میشه. انقلاب ما از ریشه اش که شروع بکنیم که 15 خرداد 42 هست، که 15 خرداد 42 رو حضرت امام فرمود من تا ابد عزای عمومی اعلام می کنم. برای هیچ اتفاقی امام اینجوری نگفت. آرزو می کرد ایکاش با شهدای 15 خرداد به شهادت می رسید و آخر خودش هم "انتظار فرج از نیمه خرداد کشم" گفت و نیمه خرداد رحلت فرمودند. قریب به نیمه خرداد. انقلاب ما حقیقتش یه چیزی بود. به نیمه خرداد 42 که برمی گردیم، این بود که مردم برای ولایت می خواستند جان بدهند. ممکنه این معنا رو همه نفهمند. همه متوجه نباشند. اما اونهایی که می تونند یک جنبش رو ارزیابی کنند که در جامعه یک جنبش و حرکتی که به ثمر می نشینه و ریشه عمیق داره و فراگیر میشه و موثر قرار میگیره، چه ساز و کاری داره. لازم نیست همه دقیقا توجیه باشند نسبت به مفهوم ولایت. اما اون یا مرگ یا خمینی که گفتند، گفتند ما نایب امام زمانمون رو می خوایم، ندا میداد که اینها ارادت صرف به یک روحانی انقلابی نیست. قصه از این پیچیده تره. انقلاب ما، انقلاب ولایت بود. من یه نمونه هایی از این مساله رو به شما بگم. یه دفعه ای امام حکم می دادند؛ سربازها در پادگان ها بمانند، حرام است. آقا، این سرباز می گفت من دیگه نمی تونم بمونم. می کشن منو؟ بکشن! زندگیم فلج میشه؟ حکم شرعه! هیچی. میاد خونه. چی شد سربازه؟ امام دستور داد. از بین 100 تا سرباز، 10 تا اینجوری بکنن رژیم ساقط شده. یه دفعه ای می فرمودند که کارکنان شرکت نفت، حرام است نفت صادر بکنند. این حکم. این حکم شرعی... حکم توتون تنباکو یادتونه؟ میرزای شیرازی یه دونه حکم داد؟ این حکمه... این همه کارو می کنه. اینجور نیستش که حضرت امام یه سطح شخصیت عارفی باشند (که بودند) بعد ما بگیم که چون عرفانش رو دوست داریم، ناز نفسش بگو چیکار کنیم... چیکار کنیم. بگو چیکار کنیم، همون کارو بکنیم. نه اینجوری نیست. ساده نیست قصه. یه استخون بندی ای داره. گوشت و پوست و مو و قشنگی هم داره. اون حواشی. اون اصل رو بگیر! یه کسی اومده حکم می کنه؛ ارتشی ها حرام است بر مردم آتش بگشایند، آقای ارتشی می گفت من دیگه نمی تونم اسلحه بکشم. اینا یعنی ولایت! یه کسی حکم بکنه؛ حرام، حلال تعیین کنه، میشه ولایت در مسائل اجتماعی. در مسائل اجتماعی! وگرنه همه ما می دونیم توتون و تنباکو حرام نیست. اون موقع فرمود یعنی ولایت اعمال کرد. ولایت هم موضوع جدیدی نیست. بوده همیشه. . پس انقلاب ما تجلی ولایت بود. اصل انقلاب ما و حقیقت انقلاب ما نشون دادن ولایت بود. ماها هی سریال می سازیم، میگیم شاه شکنجه می کرد، مردم ریختند تو خیابون، تظاهرات کردند. آخه چرا دروغ میگی؟ این نبود که. این همه شکنجه تو عالم می کنند پس چرا 22 بهمن و انقلابی مثل انقلاب ایران رخ نمیده. حرف بی ربط چرا میزنی؟ اصلی و فرعی رو جدا کنی، می دونی یعنی چی؟ آقا، من به این آقا احترام گذاشتم به خاطر عینکش!!! آقا! یه آدم شایسته... حالا یه عینکی هم داره. عینکش رو گرفتی، خودش رو نگرفتی؟ تو دیگه کی هستی؟ شاه اگر شکنجه هم نمی کرد، امام حکم میداد، نتیجه اش همین بود. منتها خب معمولا کافران ظلم هم می کنند. ظالمان هم به کفر می رسند. حضرت امام یه روزی فرمودند، دیگه تقیه امروز نیست. هیچکس نباید تقیه کنه. همه مجبور شدند. حتی مراجع اعلامیه بزنن. بعضی ها که تو کسوت مرجعیت بودند ولی ارتباط با ساواک داشتند و بعدا هم معلوم شد وضعشون، دیگه نام نمی برم، جگر آدم خون میشه، اونا هم دیگه اطلاعیه علیه شاه صادر می کردند. چون امام حکم ولایی کرد. حکم ولایی بکنه همه مراجع هم باید تبعیت کنند. همه بلدند این مساله رو. اونا هم باید اعلامیه صادر می کردند. تقیه حرامه. سکوت امروز مقابل شاه حرامه. یالا! این یعنی ولایت. انقلاب ما نتیجه اعمال ولایت، نتیجه تحقق ولایت، نتیجه تجلی ولایت بود بعد از 1400 سال. امیرالمومنین علی (ع) خلافت می کرد، یارانش، خیلیاش ولایت علی بن ابیطالب رو قبول نداشتند. می گفتند شما خلیفه ای مثل دیگران. حضرت فرمودند بزرگترین ظلم به من این بود که من رو با دیگران مقایسه کردند. النَبیُ اَعلی بِالمومنین مِن اَنفُسِهِم رو قبول نداشتند. مَن کُنتُ مَولاه، فَهذا عَلی مَولاه به معنای ولایت رو قبول نداشتند. می گفتند یا علی تو رهبر سیاسی ما هستی. باهات بیعت کردیم. سر قرارمون هستیم. پات می جنگیم. تا قرآن بالا رفت گفتند یا علی ما قرآن رو بیش تر از رهبر سیاسی خودمون احترام قائلیم. اونوقت جالبه من به شما بگم؛ مجاهدین خلق که به منافقین مشهور شدند، بلافاصله بعد از انقلاب در و دیوار تهرانی که بنده حضور داشتم رو پر کرده بودند؛ رئیس جمهور امام خمینی! رئیس جمهور امام خمینی! می گفتیم چی شد؟ این گروه چرا اینجوری میگن؟ حالا اون زمان معلوم نشده بود اینا منافقن و اینقدر ضد انقلابند. اون زمان معلوم نشده بود. اون زمان معلوم نشده بود. فقط امام اینا رو رد کرده بود. امام با هوشمندی ای که داشت اینا رو شناخته بود. می گفتن رئیس جمهور؛ امام خمینی. که چی؟ که بگن ببین امام... آخه داشتن قانون اساسی می نوشتند. می گفتند انشاءالله اولین رئیس جمهور ما امام خمینی باشه. ظاهرا این گروه تروریستی که حالا اون زمان معلوم نبود، تروریستی هستن. این گروه مسلح و چریک و انقلابی و اینا که اسم خودشون رو میذاشتن چریک، خیلی موافق حضرت امامند ولی واقعش این بود که می خواستن از همون اول مواظبت بکنند، قانون نوشته میشه یه وقت ولی فقیه نداشته باشیم. رئیس جمهور، دمش گرم. بعدش هم عوضش می کنیم و یه بلایی سرش میاریم. معلوم بود که حساسیت ها کجاست. انقلاب ما تجلی ولایت بود. بیایید بحث رو بکشیم تا الان جلو. بعد از انقلاب چه اتفاقی افتاد؟ 8 سال دفاع مقدس. ما رو درگیر جنگ کردن. این 8 سال دفاع مقدس می دونید فلسفه و نتیجه و محور اصلی اش چی شد عملا؟ دشمن حمله کرد برای اینکه ما رو نابود بکنه. ولی نتیجه اش چی شد؟ مهم ترین نتیجه دفاع مقدس رو خدمت سروران خودم عرض بکنم. ایکاش وقت بود. یه وایت برد بود. کلاس، تخته سیاهی ، چیزی بود. جوونا هم می نشستن، با هم 3 ساعت بحث می کردیم استدلالی. گزارشش رو میدم تفطن پیدا کنی، خودت برو در موردش تفکر کن. 8 سال دفاع مقدس و دوران ولایت حضرت امام، دورانی بود که اسمش رو می تونیم بگذاریم تثبیت ولایت. مهم ترین فایده جنگ و دفاع مقدس این بود که همه رفتن در پناه بزرگمردی مثل حضرت امام. حضرت امام جا انداخت مساله ولایت رو. شهدا با خونشون جا انداختند. برید وصیتنامه های شهدا رو بخونید. خواهش می کنم! من از بنیاد شهید و امور ایثارگران تمنا می کنم، یه محققی بگذارند، در وصیتنامه ها که چه عرض بکنم، در نامه ها. من شهادت میدم، ببینید این عرض بنده درست هست یانه؟ فراوان ترین مفهومی که شهدا برش تاکید می کردند، مفهوم ولایت فقیه بود. اصلا رو این حساب رفتند، خون دادند. ولایت حکم نکنه آدم جونش رو چرا از دست بده؟ از جوون های جلسه می پرسم، خواهش می کنم جوون ها به من جواب بدند. آیا شما بهتون میگن دفاع مقدس و شهدا یاد ولایت فقیه می افتید؟ بگید آره یا نه. بله؟ دفاع مقدس خوب معرفی نشده. خوب معرفی نشده. همچنان که میگی دهه فجر، 22 بهمن، یاد ولایت فقیه می افتی؟ من می دونم یاد امام می افتی ولی خیلیا یاد امام می افتند به عنوان یه شخصیت سیاسی. ایشون اگه یه شخصیت سیاسی بود، ولایت نداشت، این انقلاب رو اینجوری می تونست راه بندازه؟ اون حکم شرعی ابزار اصلی دست ایشون بود. ارجاعتون میدم به برخی از کلمات حضرت امام در صحیفه نور. من یه دور صحیفه نور رو با اجازه شما مطالعه کردم. سال ها پیش. توفیق بسیار بزرگی بود. یک دوره معارف عجیبه. لذت بخش هم هست. تنوع هم داره. می تونید این کار رو بکنید. حداقل دو بار یا سه بارش رو یادمه الان برای شما دارم میگم که حضرت امام حکم می نوشتن، می فرمودند من به عنوان نایب امام زمان، نیابت حضرت ولیعصر، حکم می کنم فلان مساله رو حل بکنید. تعارف نداره. مگه تعارف داره؟ راننده نشسته داره اتوبوس رو می بره جلو. مسافراش محترمند. هی بگه آقا ببخشین من پشتم به شماست. نه آقا. من رانندگی نمی کنم. آقا بشین رانندگیت رو بکن، عزیز من. نه! آخه نمیشه. من باید پشت به شما بشینم. عزیزم. کارت رو بکن، عزیز من. بعضیا ممکنه متکبر باشن، تو اتوبوس نشسته باشن؛ این آقا چرا پشتش رو می کنه به ما؟ بابا تو هم دیگه حالت خوب نیست.برو از اتوبوس فعلا پیاده شو. امام وقتی میخواد امامت کنه، دیگه تعارف نداره. ممکنه به تکبر بعضیا بربخوره. خب، بخوره. به جهنم. حکم می فرمودند. انقلاب یعنی تجلی ولایت. 10 سال دوران حضرت امام میشه تثبیت ولایت. ببینید! تثبیت! روز به روز ولایت تثبیت میشه تا میرسه به رحلت حضرت امام و مرحله بعدی. شما می بینید. حضرت امام چیزایی که اول انقلاب بهشون تحمیل شده، آخر این دهه همه رو یکی یکی پس میزنند. یکیش همون قصه ی قائم مقامیش بود که فرمود من از اول هم به شما راضی نبودم. از اول راضی نبودم یعنی تحمیل شد. حالا جا افتادی. سالهاست شعار تو رو هم دادن. عکست همه جا هست ولی میذارمت کنار تا همه عالم بفهمن حرف اول رو ولایت میزنه. جنگ گفتیم. حالا صلح تحمیل شده؟ عیبی نداره. جنگ تحمیل شد، صلح هم تحمیل شد. ولی مردم! من جنگ رو تبدیل می کنم یک شبه به صلح. هر چند دوستان حضرت امام این رو تحمیل کردند. مردم نظر شما چیه؟ مردم گفتند هر چی شما بگی. یعنی تثبیت ولایت. بعد البته حضرت امام فرمودند الآن نپرسید. (اون زمان. در نامه ای نوشتند؛) الان نپرسید من چرا صلح رو قبول کردم. این سوال زیباست ولی بذارید برای بعدا. بعدا بپرسید. حالا نمی دونم الان وقتش شده بپرسیم یا نه؟ بعد تحلیل شما چیه از رحلت حضرت امام؟ هیچی، بزرگترین امتحان ولایت این است که ولایت از یک ولی خدا، چه ولایت در سطح ائمه معصومین باشه. چه ولایت در سطح پیغمبر اکرم باشه، منتقل بشه به جانشینش. چه ولایت در سطح ولی فقیه باشه، منتقل بشه به جانشینش. ولایت از یک ولی خدا منتقل بشه به ولی بعدی . این بزرگترین امتحانه. جریان امتحان که صورت میگیره، مردم باید... . ولایت از علی بن ابیطالب منتقل شد به امام حسن یه عده ای ریختن. ولایت از پیامبر اکرم منتقل شد به امیرالمومنین، یه عده ای ریختند. ما ولایت فقیه رو نمی گیم تمام و کمال مثل ولایت تکوینی که ائمه هدی دارند، هست. ولی امتحان از اون جنسه. ما می تونستیم دعوا کنیم، به هم بریزیم، دینمون رو از دست بدیم. ولی ولایت انتقال پیدا کرد به فقیه بزرگواری مثل حضرت امام. ولایتشون منتقل شد به یکی از شاگردانشون. آب از آب تو مملکت تکون نخورد. شما یادتون هست یا نیست. همه ی رادیوهای بیگانه می گفتند که (اون زمان ماهواره نبود) می گفتند جنگ قدرتی در ایران شکل بگیرد که نگو. ایمان این مردم چیکار کرد؟ این وضع رو ایجاد کرد. بحثم رو تموم کنم. و بعد میایم جلوتر. مملکت در دوتا 8 سال و بعد از دوتا 8 سال، 5 سال بعد رو پشت سر گذاشت. درسته؟ تو این دوران اتفاق های مختلفی افتاد. من چون شب انقلابه نمی خوام بحث رو سیاسی جزئی بکنم. سیاسی کلی بحث می کنیم. نتیجه این بیست و چندسالی که بعد از رحلت حضرت امام (ره) الان شما برای انقلاب ما می بینید چیه؟ اجازه بدید این رو من از زبان بیگانگان بگم. بعد از تثبیت امر ولایت، باید به شما عرض بکنم، ما الان شاهد تحکیم فوق العاده امر ولایت هستیم. من با مدیر مسئول یکی از روزنامه ها که نام ببرم، شما همه می شناسید، صحبت می کردم حدود مثلا 7-8-10 سال قبل. می گفت ما روشنفکرتر و زاهدتر از مقام معظم رهبری به عنوان یک روحانی عالم و زاهد نداریم ولی من ولایت فقیه رو قبول ندارم. روزنامه زدند که علیه ولایت فقیه کار کنند. نام ببرم، همه می شناسید. خب، حالا نتیجه اش چی شد؟ نتیجه ی اون همه کوبیدن بر طبل ضد ولایت و لیبرالیزه کردن این انقلاب، تلاشی که کردند برای لیبرالیزه کردن انقلاب این است که موقعیت ولایت و ولی فقیه از روز اول به اذعان همه خبرگزاری ها هزاران برابر شده است و تبدیل شده به یه قدرت دیگه منطقه ای. دیگه الان کاملا مشهود است و مشهور است که مقام معظم رهبری، ولی فقیه منطقه است. از آقای سیستانی مرجع بزگوار تقلید می پرسند که اگر یه وقت ولی فقیه یه حکمی کرد، حکمش با فتوای مرجع تقلیدمون متفاوت بود، چیکار کنیم؟ ایشون می فرماید که بر مراجع تقلید هم واجب است که حرف ولی فقیه را اطاعت بکنند. چیزی که خوابش رو نمی دید دشمن. در کنار مرز اون ما گروهی داریم که اینها در عرب الان محبوبترین سلحشوران عالم هستند. آقای سید حسن نصرالله رسما تو عالم اعلام می کنه من عضو حزب ولایت فقیهم و افتخارم این است که پیرو رهبری ایران هستم. همه تو عالم موندن همینجوری. یه کسی از دانشجوهایی که تو خارج تحصیل می کرد، الان تو ایرانه، مسئولیتی هم داره. او تعریف می کرد برای من. می گفت ما می دیدیم که ماها هی میگیم: امام خمینی، امام خمینی، امام خمینی... اونا هم باید طبیعتا وقتی که امام خمینی رو اسم می برند مثل ما اسم ببرند ولی همیشه می گفتند آیت الله خمینی، آیت الله خمینی... اینجوری می گفتن. تو یه همایشی شرکت کرده بودیم و یکی از اساتید هم گفتن شما چرا میگید آیت الله خمینی؟ حالا ما که داریم میگیم امام خمینی، شما هم مثل ما صدا بزنید. می گفت نه! شما وقتی که میگید امام، دارید یه رهبر بین المللی دینی درست می کنید. دارید یه رهبر فرا مرزی درست می کنید. ما نمی گذاریم شما اینکار رو بکنید. شما وقتی میگید ولی فقیه، این ولی فقیه که مرز نداره. جنگ بشه باید همه ی شیعیان بیایند به فرمانش اطاعت بکنند. اونا میدونن ما داریم چیکار می کنیم. نمیگن که این حرفا رو به ما. اونا میدونن مقلدین شیعه در تمام جهان چقدر برای مقام معظم رهبری هستند و اینا گوش به فرمان اند خیلی بهتر از ما ایرانی ها. جالبه. بچه های فرماندهان حزب الله لبنان دو سه تاشون اومده بودن دانشگاه تهران. من به شما بگم. من این انقلاب رو دارم خلاصه می کنم در محوری ترین مفهوم به نام ولایت. اگر مشکلاتی هم تو این مملکت هست، می دونین که برای چیه؟ فقط به دلیل اینکه نخبگان جامعه درجه ولایت پذیریشون ضعیفه. قوی بشه مشکل باقی نمی مونه تو مملکت. هر کی بخواد برای خودش گربه برقصونه، خب کار مردم رو زمین می مونه. یه تحلیل دیگه هم در مورد ولایت خواهم داشت که عرض خواهم کرد. حالا این خاطره دوستان حزب الله لبنان رو بگم. من دارم انقلاب رو خلاصه می کنم در ولایت. به دلیل ظهور آقا امام زمان و اینکه ما مقدمه سازیم، اون دلیل رو هم عرض خواهم کرد. ولی بذارید این خاطره رو بگم. می گفتش که بعد از اینکه تو جلسه اینا صحبت کردند، اومدیم، (یکی از دانشجوها به من می گفت) می گفت اومدیم تو همین دفتر مسجد. تو دفتر مسجد نشسته بودم، بهشون گفتیم خب واقعا رمز پیروزی شما چی بود؟ گفتن خب معلومه، ولایت فقیه! می گه ما برگشتیم گفتیم حالا اینجا دیگه جلسه خصوصیه. واقعا می خواهیم بدونیم چه رازی تو خود شماها بود؟ حالا ولایت فقیه رو که قبول داریم، شما خیلی قبول دارین. میگه برگشتن به ما لبخند زدند. گفتند شما ساده گرفتین مفهوم ولایت فقیه رو. فرق شما با ما می دونید چیه؟ آقای شما اشاره می کنه ما جون میدیم به خاطرش، ولی باید ده بار یه حرفی رو به شما و مسئولین مملکتتون بزنه، بعد از ده بار آیا گوش بدن، آیا گوش ندن. آقای کوفی عنان دبیرکل سازمان ملل بوده. اومده یه دیدار کرده با مقام معظم رهبری. مصاحبه ای داشته تو فرودگاه. این مصاحبه اش چاپ شده. میگه من فکر می کردم یه رهبر معنوی رو میام تو ایران می بینم. رهبر معنوی هم قبلا کم ندیده بودم. همه پاپ ها رو به خدمتشون رسیده بودم. رهبران سیاسی ای که بت من بودند، زیاد بودند مثل هلموت کول و مثلا اون رهبر آزادیبخش آفریقای جنوبی رو نام میبره. میگه ولی اومدم تو این چند دقیقه ای که با رهبر شما صحبت کردم، احساس کردم بزرگترین رهبر سیاسی دنیا رو دارم می بینم که با رهبری معنوی یه جا جمع شده. به اعجاب افتادم. عظمت کسانی که پیشم آدمای بزرگی بودند فروریخت. تعجبم اینه که... (این کی بوده؟ 6 سال پیش یا 7 سال پیش این مصاحبه انجام شده) تعجبم اینه که شما با داشتن یه همچین رهبری ای چرا اینقدر اختلافات بینتون هست. من البته غصه این حرفا رو نمی خورم. بعد از انتخابات دوم خرداد خیلی ها فکر می کردند، خیلی اتفاق ها افتاده. مقام معظم رهبری رفتند اصفهان؛ دیدار. خبرنگار آلمانی گزارشی که داره من نمونه اش رو به شما میگم. نوشته اروپایی ها، چه نشستید که انقلاب ایران سقوط بکنه؟ من اینجا شاهدم. انگار مسیح بن مریم ظهور کرده، این آقا اومده تو مردم. حدود 20 ساله رسانه های غربی در مورد مقام معظم رهبری یک خبر مثبت و منفی ابلاغ نکردند. چون دیدند در مورد امام خبررسانی کردند، پشیمون شدند. دیدند امام رو مطرح کردند. بایکوت خبری. اصلا هیچی. الان من میرم حج. میرم کشورهای مختلف. آقای احمدی نژاد رو می شناسند. آقای خاتمی رو می شناسند. آقای هاشمی رو... . خیلی ها رو می شناسند. اسم رهبر رو می برم. میگن کیه؟ میگم بابا رهبر ما! میگه من نمیشناسم! میگم ای بابا! ایشون رهبر ماست. نمی دونم. از آدمای انقلابی. از آدمای ضد ایران. از آدمای موافق ایران. از همه جور آدم. میگن نمی شناسیم. اونوقت همین حوادث اخیر وقتی شکل میگیره، اینا مجبور میشن... این فتنه ها. همین فتنه های اخیر. یکی از فواید این فتنه های اخیر این شد که اینا مجبور شدند یه جاهایی این بایکوت خبری رو بشکنند. من به شما مژده میدم تا چند وقت آینده شما بیش از گذشته خواهید دید رهبر ما الان همه می دونند رهبر منطقه است. رهبر ایران فقط نیست. معلومه رهبر منطقه است. افغانستان میخواد کاری صورت بگیره باید آقا اجازه بده. پاکستان، کاری صورت بگیره، آقا اجازه بده. عراق؛ آقا باید اجازه بده. می دونند آقا نفوذش تو ترکیه چقدره. می دونند اینا رو. نمیان بگن که. من هم خیلی از چیزاش رو نمی تونم بگم اصلا، جزئیاتش رو. تو آفریقا و توی آمریکای لاتین. بذارین توضیح ندیم. یه سری کارا رو باید چراغ خاموش انجام داد. انشاءالله وقتی ظهور محقق شد اونوقت شما متوجه میشید که چجوری ایران میشه مقدمه ساز ظهور حضرت. دست مجروح سید خراسانی چجوری مقدمه رو فراهم می کنه، زمینه رو مهیا می کنه برای ظهور حضرت. اینجور اختلافات داخلی که بعضی ها ایجاد می کنند و مشاجره های مضحک سیاسی، اینا خنده داره در مقابل اون جریان عظیمی که... من به شما بگم تا چند سال آینده، شاید 5 سال طول نکشه، احدی در عالم هیچکدوم از این فتنه ها رو یادش دیگه نمیاد. اینقدر با وقایع بزرگ جهان بشریت روبرو خواهد شد که نگو. خب. تا اینجا روند انقلاب ما شد تثبیت بیش تر ولایت. حالا چرا اینقدر شما بر ولایت تاکید می کنید؟چون ظهور آقا امام زمان (ع) یه معنا بیشتر نداره. اگر گفتند آقا عدالت می آورد. عدالت نتیجه ولایت است. اگر با ظلم مبارزه می کند، به قدرت ولایت است. اگر نعمت می آید، به برکت ولایت است. اگر امنیت هست، به برکت ولایت است. اگه مردم عالم ولایت پذیر نباشند حضرت نه میاد، نه هیچکدوم از اینا رو خواهد آورد. لذا ظهور حضرت و حکومت حضرت اصلی ترین معناش تحقق معنای ولایت ولی الله الاعظم در همه گیتی خواهدبود. اگر معنویت میاد یعنی تحقق ولایت. حکومت و ظهور امام زمان اگر یک معنا بیشتر ندارد و آن حکومت ولایت است و تحقق ولایت روی زمین، مقدمه اش هم باید از جنس خودش باشه. مقدمه برقراری ولایت، برقراری ولایت نایبشه. و اینکه مردم عالم بچشند ولایت یعنی چی. برج دوقلو وقتی که سقوط کرده بود، (خودشون آمریکایی ها زده بودند که بخوان جنگ تو جهان راه بندازن.) یکی از غربی ها گفته بود که، تو روزنامه شون نوشته بود؛ آمریکا احساس کرد، پدر نداره. سرپرست نداره. بعد اشاره کرده بود به ایران.گفته بود تو ایران یه کسی بود به نام امام. یه کسی است به نام ولایت. ببین. خلاءش رو حس می کنند، مردم عالم. ما هم صاحاب می خوایم! بذارین تو این حاشیه ای که باز کردم، دیگه زیاد بحث نکنم. همه مردم عالم، انسان ها مفطور به فطرت الهی هستن. ساختارشون الهیه. انسان ها امام میخوان. بچه مادر میخواد. بچه بابا میخواد. خانه میخواد. پناهگاه میخواد. آقا شما همه خانه و پناهگاه می خواهید، مسکن می خواهید. آدم باید شب تو یه خونه ای استراحت بکنه. کَهفُ الوَری. می فرماید ما پناهگاه مردمیم. ما مادر مردمیم. ما پدر مردمیم. ما برادر دلسوز مردمیم. امام یه امر فطریه. انشاءالله بذار آقامون بیاد و قبل از آقامون، مزه ی داشتن ولایت رو مردم جهان بچشند. من به شما چه مژده ای دادم؟ حالا قرار می ذاریم دیگه. من مرده، شما زنده. تا چند سال آینده مزه ی رهبری ولایتی که ما تو ایران داریم برای نایب امام زمان. (نایب عام. کاغذی هم دستش نیست. نایب عام. ) مزه ی داشتن ولایت رو مردم جهان خواهند چشید. آرزو می کنند یه همچین رهبری داشته باشند. پس انقلاب ما تجلی ولایت بود. دوران حضرت امام تثبیت ولایت بود. بعد از آن تحکیم ولایت بود. انقدر این ولایت استحکام پیدا می کند که اگر الان این ولایت در منطقه تثبیت پیدا کرده، در جهان این ولایت اثر خودش رو خواهد گذاشت تا ظهور آقا رخ بده. انقلاب یعنی این. بله که نمیذارن ما راحت باشیم. ما گاز داریم به اندازه ای که یه قطره بنزین تو کشورمون مصرف نکنیم. گاز داریم به قدر کافی. می تونیم همه ی ماشین هامون رو گاز سوز بکنیم. این وسیله ای که میخواد گاز رو پشت ماشین نگه داره، به کشور ما هیچ کشوری صادر نمی کنه. یه کمی هم سخته تا این ها بتونن آماده بشن، به تولید انبوه برسونن، کارها معطل می مونه. از این شما بگیر تا هر چی که تصورش رو بکنی. اینا چیکار می کنند؟ محدود کردند. میزنن. اذیت می کنند. نمی دونم. پدری دارند از ما درمیارن. خیلی هاش رو تو صدا و سیما نمیگن. برای اینکه روحیه مردم نمی دونم شکسته نشه. خب، بدونند مردم ما چقدر دشمن داریم. مردم هرچی بدونن دشمن چقدر داریم بهتره. باید سیاست های تبلیغی ما کاملا تغییر پیدا کنه. ماها فکر می کنیم که اگه بگیم که نه، همه ی دولت ها با ما موافقن، روحیه پیدا می کنند مردم. نه، آقا اینجوری نیستند. حالا شما بگرد. یه قطعه هواپیما نمی فروشن. ما باید قاچاقی بخریم. هواپیما به ما نمی فروشند. از صد تا دست باید بگیریم. از دلال ها باید بخریم. زندگی کردن برای ما سخته. این رو نمیگن صریحا به مردم. بابا، مردم ما دولت های کشورهای عالم رو آدم حساب نمی کنن. بگو اینا با ما دشمنن، دارن چه اذیتی می کنند. ما الان اصلا رو پای خودمون موندیم. تا همین مقدار قدرت داریم، والا معجزه است با این دشمنی هایی که میشه. من کاستی های خودمون رو نمیخوام کنار بگذارم ها. نمیخوام بگم ماها نقص نداریم، همش دشمنی. نه، ما هم نقص داریم. ما هم عیب زیاد داریم تو کارمون. ولی اگر ظهور حضرت یعنی تحقق ولایت و تا اونموقع ما رو آسوده و آروم نمی گذارن... بذارید من یه قصه ای رو به شما بگم. همچین تو گلوم می مونه، می ترسم گلودرد بگیرم. من دو سه روز پیش کربلای معلی مشرف بودم. خیلی هاتون حتما رفتید. درسته؟ حرم امیرالمومنین مشرف شدید حتما. منزل حضرت آیت الله العظمی سیستانی، خدا حفظشون کنه، تکیه گاه مردم عراقند. در 10-20 قدمی حرمه. از علما بپرسید. این سوال رو مطرح کنید. امام جماعت حرم مطهر حضرت امیرالمومنین، این امام جماعت یه جایگاه رفیعی بود. هر کسی نمی تونست در دوران رونق حوزه، بره امام جماعت حرم بشه. مراجع تعیین می کردند، یا خودشون می ایستادند. درسته آقا؟ آقایون علما تایید می فرمایند؟ خیلی مساله مهمیه. الان ببینید، به خاطر اختلافات بین شیعیان عراق و به خاطر حضور دشمنان که روحانیت و حوزه رو اونجا ضعیف کرده، میری تو حرم امیرالمونین، نماز جماعت نداره. هر دفعه کاروان های ایرانی خودشون یه روحانی میذارن جلو با هم نماز شکسته می خونن و میان بیرون. قدر کشورت رو بدون. بعضی ها میخوان تضعیف بکنند ولایت رو، میخوان به عراق برسه کار. که دیگه یه دونه مرجع تقلید، زور نداره امام جماعت برای مسجد بغل دستش بگذاره. برای مسجد نه، برای حرم بذاره. میری تو حرم امام حسین می بینی دوتا نماز جماعت هست! میدونی دشمن داره چیکار می کنه؟ تیکه تیکه می کنن اینا مارو. یه ذره تضعیف بشه تا آخر زدن، رفتن. به خدا یه ذره تضعیف ولایت، حرامه. یه ذره اش حرامه! اگر پس فردا دیدی امام زمان (ع) گردن میزنه اونایی رو که یه ذره تضعیف ولایت می کردند، ناراحت نشی ها. بهت برنخوره ها. تعجب نکنی ها. عاقل تعجب نمی کنه. یه ذره تضعیف کنه کسی ولایت رو، صهیونیست ها رو خوشحال کرده. دل میبندن. سازمان سیا میگه با این نمی تونیم تماس بگیریم؟ این گاهی غر میزنه به ولایت. بلکه یه کاری برای ما بکنه. برید روش کار کنید شاید یه نق دیگه هم بزنه. الان به اینجا کشیده کارشون. به من می گفتن بعضی ها تو این شورش ها شعار ضد ولایت می دادند. آقا تو یه چیزی بگو تو یه سخنرانی. گفتم بابا این حرفای خنده داره. ولمون کن. ما الان داریم دنیا رو می گیریم. ولایت آقا منطقه رو گرفته. کی نمی دونه اینو؟ این آقا دیر اومده، زود هم میخواد بره. الان کی نمی دونه آقا ابرقدرت منطقه است؟ کدوم احمقی اینو نمی دونه؟ کی نمی دونه اینو؟ کی نمی دونه که با اشاره ی چشم و ابروی آقا غزه و لبنان این مقاومت رو کردند؟ همه می دونند. کار به اینجا رسید به شما بگم اینا چاره ای ندارن، دشمنان ما چاره ای ندارند جز اینکه... بذارید مقدماتش هم بگم. که پس فردا اینا رو دیدی یه وقت تعجب نکنی. همه رو شنیده باشی، انشاءالله. آمریکا اومد تو منطقه، یهودی های صهیونیست، مسیحی ها رو آوردن، انداختن به جون مسلمونا. جنگ راه انداختن. نگرفت، نشد. جرات هم نمی کنند به ما حمله کنند. تو فکر کن اگه می تونستند به ما حمله کنند، ببرند ها. تو نگاه نکن عراق رو گرفتن. خب، صدام نیروی خودشون بود. طالبان و افغانستان و اینها، طالبان نیروی خودشون بود. جنگ نبود که. رزم شبانه بود. از این جنگلکی ها. چی میگن؟ رزمایش بود.یه مانور بود. آره. جنگ نبود که. حالا برو عقب من اومدم! حالا برو عقب من اومدم! بعد هی اسلحه، بعد مردم بدبخت بیچاره رو می کشتن این وسط. ما که می فهمیم اینا بازیه. اینا جنگ نکردن. اینا جنگجو نیستن. من جنگ بهت نشون میدم. حالا صبر کن. 8 ماهه وقتی امام زمان (ع) جهان رو گرفت، میگی کو اون سربازها اون همه کت مت پوشیده بودن. این کت و این چیزهایی می پوشن. ضدگلوله می پوشن. کوشن؟ خود اسرائیل شروع کرد جنگ کردن. با لبنان شروع میخواست بکنه. از لبنان بگذره. تو همونجا گیر کرد. گفت بریم همین حداقل غزه رو بگیریم. اونجا هم شکست خورد. حضرت آیت الله العظمی بهجت روز دوم حمله اسرائیل به غزه فرمود اسرائیل دیگه سر بلند نخواهد کرد. الان شما بشین جای سازمان سیا فکر کن. چی به ذهنت میرسه؟چه خاکی باید به سرشون بریزن استکبار جهانی؟ فکر کن. فکر کن. یه کمی فکر کن. آهان! بله. خبراییه دیگه آخه عزیز من. همینجوری که نیست که. خب بعدش چی میشه؟... این یعنی چی؟ این یعنی همون اتفاق سفیانی. سفیانی یعنی چی؟ یعنی 6 ماه قبل از ظهور! عملیات حج عربستان انجام میده. 3 میلیون نفر زائر. غوغایی می کنند. آقا...حج! کربلای اباعبدالله الحسین. اربعین. 11 میلیون زائر داره که کیلومترها. بیش از 100 کیلومتر. حداقل نیمی از این جمعیت، پیاده روی می کنند. توی عرفات با خودت ناهار نبرده باشی گرسنه می مونی. 3 میلیون رو غذا دادن اینا بلد نیستن. این 11 میلیون هر ساعتی اراده بکنن، بهترین غذا بهشون تحویل داده میشه. خبرگزاری های صهیونیستی اخیرا گفتند کشورهای منطقه مواظب اربعین حسین باشند. این قدرت عظیم حسینی ها رو داره می رسونه. اونا فکر می کنید چیکار می کنند؟ خب فکر کن باید چیکار کنن؟ باید حمله کنند به کربلا. راهی دیگه ندارند. دیگه هر چی ادا و شکلک درآوردند، خواستند یکمی ظاهر رو رعایت بکنند. یکمی ظاهر رو رعایت کردند. ما تو کاروان پیاده روی داشتیم می رفتیم. خانم های کاروان رفتند تو یکی از چادرها. اومده بودند، گزارش هایی که می دادند، دیگه داشتن دق می کردن. نمیشه آدم بگه. ولش کن. از حضور سربازان آمریکایی تو خونه های مردم. فکر نکنید ظاهر رو اینا دارن رعایت می کنند. مردم! ما مسلمونا با سیلی صورت خودمون رو سرخ نگه داشتیم. ظلم زیاده. مردم، ظلم زیاده. مردم، ظلم زیاده. خدا لعنتشون کنه اونایی که تو ایران یه کارایی میخوان بکنند که نتیجه اش میشه عراق و افغانستان. خدا لعنتشون کنه. همین هم تحمل نمی کنند. بدتر از این خواهند کرد. آقا در روایات آخرالزمان داریم که حمله می کنند به عتبات؟ بله! آقا ما نشنیدیم. حالا دیگه بذار جزئیاتش رو دیگه توضیح ندیم. منطقه رو دارن به هم میریزن. بگرد، ببین که... جوون ها من این کدها رو بدم، تحقیق می کنید یا نه؟ بخشی از این حرفا دیگه به درد تلویزیون نمی خوره ها. اینا، تیکه های آخرش، دیگه بذارید کنار. همون تیکه های قبلیش. آقا یه کدهایی بدم برای مطالعه جوون ها یا نه؟ بگم؟ منطقه رو کیا دارن به هم میریزن از ترس انقلاب اسلامی؟ کیا میخوان به هم بریزن؟ همونایی که برمیگردن چی میگن؟ میگن هلال شیعی در منطقه داره قدرت پیدا می کنه، یعنی ولایت فقیه. باید این رو شکست. پس فردا رابطه بین سفیانی ای که قبل از ظهور حضرت قیام می کنه و قتل و جنایت می کنه، رابطه اش رو با کسی که اولین بار از قدرت ولایت فقیه در منطقه به عنوان خطر حرف زد، رابطه اش رو برو پیدا کن. باشه؟ چی بگم؟ ما تو چه شرایط بین المللی ای هستیم، بعد بعضیا ما رو به چه دعواهای سیاسی جزئی تو داخل می کشونند. این فرجام انقلاب ماست. یک تحلیل درباره اینکه چرا ولایت اصل انقلابه اینه که ولایت اصل ظهوره، انقلاب ما مقدمه ساز ظهوره.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری بالکنایه چنین فرموده‌اند ولی نه به تصریح. با این‌همه این را باید یک نکته‌ی ذوقی گرفت و نه یک تطبیق مشخص. موفق باشید

11726

بدون عنوان@بازدید:

متن پرسش
با سلام: لطفا راهنمایی بفرمایید که از آقای جوادی آملی به غیر از تفسیر سوره ها چه چیزهایی گوش کنم؟ التماس دعا. باقریان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیت اللّه جوادی«حفظه‌اللّه» مجسمه‌ی معارف و حکمت اسلامی هستند، هرچه بیشتر به ایشان نزدیک شوید به معارف اسلامی و حکمت الهی نزدیک شده‌اید. موفق باشید

11549
متن پرسش
سلام حضرت استاد: وقت بخیر. در مورد بحث عشق می شود منبع معرفی بفرمایید؟ کتاب شهید مطهری را خوانده ام ولی کافی نیست. کتابهایی که پیدا کرده ام «دفتر عقل آیت عشق» دکتر دینانی و «لذات فلسفه» ویل دورانت است چکار کنم؟ چند وقت پیش خواستگاری داشتم که به خاطر داشتن برخی کمالات به ایشان علاقه مند شدم آنقدر که تب می کردم بابت علاقه ام که دیر فراموش شد. ملامت زیادی را تحمل کردم ولی این علاقه مبدا تحولات بسیار زیادی در من شد و چیزهای که در کتابها خوانده بودم حالا می بینم البته آن بنده خدا رفتند ولی هنوز این تب کردن برایم سوال شده و این نیرویی که برخی استعدادهای مرا به طرز عجیبی شکوفا کرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده پس از مدتی در مورد محبت و عشق به آن نتایجی رسیدم که در کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» نوشته‌ام و طی بیش از 70 جلسه شرح داده‌ام. «عشق» چیز عجیبی است خدا کند ما را در مسیر دوست‌داشتن حقیقی جلو ببرد تا نه بی‌عشق بمانیم و نه محبوب های غیر واقعی ما را به خود مشغول کنند. موفق باشید

7858
متن پرسش
با سلام. بنده از علما و عرفا در مورد گفتن ذکر یونسیه در سجده تعاریف زیادی شنیده ام- چند بار هم در سجده صد بار یا هزار بار و کمتر و بیشتر این ذکر گفته ام ولی همین قدر که تعداد بیشتر میشود در سجده خسته میشوم یا ذکر لغلغه زبان میشود. در کل سوال من این است آیا مواظبت بر این ذکر برای اینجانب که یک فرد عامی هستم مفید هست؟ و اگر مفید هست چند بار در سجده تکرار شود؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اساتید فن می‌فرمایند:‌نیم ساعت یا چهارصد بار و حد اقل یک سال ،در هر روز این ذکر را در سجده بگوئید. باید موقعیت خود را چون موقعیت حضرت یونس«علیه‌السلام» احساس کنید که در شکم ماهی طبیعت که همه‌ی اطراف را ظلمت فرا گرفته و شما نیز در ظلمات اعمال خود هستید و حالا نظر به خدای یگانه می‌کنید و اقرار به کوتاهی‌های خود می‌نمایید با رویکرد ورود در زیر سایه‌ی حضرت رب‌العالمین. در این حال اگر در حین ذکر ذهن ما جای دیگری رفت اشکال ندارد چون رویکرد اصلی درست است.
6312
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر الف)در مورد آقای جوادی آملی چنین به نظر میرسد که ایشان پس از کنار رفتن از امامت جمعه قم در مباحث سیاسی وارد نمیشوند.چرا؟ب)توجیه شما در سایت پیرامون دفاع ایشان از آقای هاشمی و توصیفاتی که در مورد ایشان کرده اند قانع کننده نیست.اضافه بر این مطلب شما فرموده اید دفاع نکردن از آقای احمدی نژاد بخاطر این است که ایشان اسم آقای هاشمی را بردند،و این مسئله دلیل تایید طرف مقابل ایشان نیست،در حالی که خواه ناخواه کسی که در جبهه حق قرار نگیرد ،در جبهه باطل قرار گرفته است.البته شاید بتوان جایگاه تبلیغ را با رای شخصی جدا در نظر گرفت.اما علمای دینی وظیفه ی سنگینتری بر عهده دارند.نظر شما چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرگز نمی‌توان پذیرفت عالم وارسته و بزرگی که در مورد امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» کتاب «بنیان مرصوص» را می‌نویسند بگوییم در مباحث سیاسی وارد نمی‌شوند! آری ممکن است در امور سیاسی جزیی ورود پیدا نکنند. در مورد موضوع دوم بنده معتقدم ما وظیفه داریم کار چنین افراد متقی و فرهیخته ای را حمل بر صحت کنیم. موفق باشید
5506
متن پرسش
سلام علیکم.(بعد از مطالعه آشتی با خدا و ده نکته)در طی الارض دقیقا چه اتفاقی رخ می دهد؟آیا فرد مورد نظر علاوه بر روح، جسم خود را هم به مکان مورد نظر می برد؟ اگر نبرد که دیگر طی الارض نیست و اگر ببرد عقلا امکان پذیر نیست چون تن انسان مادی است و احکام عالم ماده بر آن مترتب می شود؟ حال شاید شما بفرمایید که روح فرد یک تن جدیدی را در مکان مورد نظر ایجاد می کند. آنوقت این سوال پیش می آید که اولا چگونه چنین امری امکان پذیر است(یعنی ایجاد یک تن جدید توسط روح)؟ ثانیا آیا تن اولیه وی در مکان اول حضور دارد به عبارت دیگر در یک لحظه دارای دو تن می باشد و چگونه امکان پذیر است؟ ثالثا آیا تن ثانوی از لحاظ ساختار مادی و آثاری که بر آن مترتب است کاملا شبیه تن اولی است؟ یعنی برای تن ثانوی سرما، گرما، تشنگی، گشنگی و... معنا دارد؟ رایعا روح می تواند به جسم اول یک دستوری بدهد و به جسم دوم دستور دیگری؟ خامسا آیا روح می تواند دو جسم را در یک مکان به وجود آورد؟ تحلیل داستانی که چند نفر در یک شب و در یک زمان مشخص امیرالمومنین را مشاهده کرده بودند، به چه صورت است؟ در طی الزمان چه اتفاقی می افتد؟ آیا جسم هم در زمان سیر می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: . پیشنهاد می‌کنم همین سیر مطالعاتی را ادامه دهید تا برهان صدیقین، پس از برهان صدیقین می‌توانم به سؤالاتتان جواب دهم چون از سوالاتتان معلوم است متوجه تشکیکی‌بودن وجود نیستید. در هر حال اگر دنبال معارف الهی را بگیرید به‌خوبی این سؤالاتتان جواب داده می‌شود. موفق باشید
نمایش چاپی