بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
12480
متن پرسش
سلام علیکم: تقدیر را باید حس کرد یا فهمید؟ یعنی جنس آن وجودی است یا ماهیتی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تقدیر مثل هر حقیقتی در ابتدا معقول خواهد بود و عقل متوجه‌ی وجود اراده‌ی الهی در رابطه با عالَم و آدم می‌شود. ولی تا انسان با رفع موانع و کشیک نفس کشیدن آن اراده‌ی خاص الهیه را احساس نکند، راهِ رجوع به حضرت حق در رابطه با خودش و تاریخش به سوی او گشوده نگشته است. در این مورد عرایضی در کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» هست. در ضمن بد نیست به جواب سؤال شماره‌ی 12462 نظری بیندازید. موفق باشید      

11036
متن پرسش
سلام و عرض و ادب و احترام: با توجه به ایام و کمی پیچیدگی در این موضوع تبری و تولی، سوال من دقیقا این است روز 9 ربیع الاول و شرافت و عید بودنش و بزرگی که دارد برای مرگ خلیفه دوم است و یا برای تاج گذاری امام زمان عجل الله تعالی فرجه؟؟؟ (مطرح است که کدام امام یا اصحاب بعد از شهادت امام به امام پس از آن تبریک می گفتند و شاد بودن! و این شیوه شاهان است که پس از خود ولیعهد شاه می شود و تاجگذاری می کند و جشن شاهی می گیرد؟) مثل همیشه به لطف اهل بیت (ع) پاسخ شفاف شما گره گشای سوال ما جوانان است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که غدیر را به عنوان یک عید پاس می‌داریم و بر هویت عقیدتی خود تأکید می‌کنیم، سالروز امامت مولایمان حضرت مهدی«عجل‌الهو‌تعالی‌فرجه» راپاسی می‌داریم تا معنای خود را در فرهنگ انتظار پاس بداریم و روشن کنیم یک لحظه از نظر به آن قطب عالم امکان روحی فداه غافل نیستیم. موفق باشید
9614
متن پرسش
سلام استاد: در بحث ماهیت چند نظر مشهور که شرح ملاصدرا هست وجود دارد نظر شما چیست؟ (لطفا ماهیت را خوب توضیح دهید) 1- اصالت با وجود است و ماهیت حد وجودی است. (در واقع عدم است) 2- ماهیت نه وجود است نه عدم 3- هم وجود اصالت دارد هم ماهیت
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اول فراموش نکنید موضوعاتی که باید در کلاس و درس و بحث حل شود در محدوده‌ی یک سؤال و جواب روشن نمی‌گردد 1- اگر تصور درستی از «وجود» داشته باشیم می‌فهمیم آنچه هست، وجود است با ظهورات و محدودیت‌های مختلف که این محدودیت‌ها را ماهیت می‌گویند. بحث‌های فنی آن را در جای دیگر دنبال کنید. موفق باشید
9248

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
ببخشید، شما میفرمایید: «عین تری، آب است.»، لطفاً چند عین دیگر معرفی کنید. مثلاً بالاخره الاغ هم یک واقعیتی است که با گاو فرق دارد، عین الاغ چیست؟ عین گاو چیست؟ ممکن است بگویید: «همة اینها حیوان هستند و با هم فرقی ندارند»، عین حیوان چیست؟ عین درخت چیست؟ عین گیاه چیست؟ آیا چون حیوان تشکیکی نیست و حیوانتر نداریم، پس «حیوان» واقعیت ندارد؟ چطور «حیوان» واقعیت ندارد اما «آب واقعیت» دارد؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: صرف نظر از این‌که شکل طرح سؤال حالت مرائی دارد، عرض می‌کنم؛ نفس الاغ، ذاتی آن است. عین درخت نداریم زیرا درخت یک مفهوم کلی است. درخت سیب یا زردآلو داریم و درخت سیب، نفس نباتی مخصوص به خود را دارد که ذاتی آن است. موفق باشید
9018
متن پرسش
با عرض سلام و احترام: آن طور که از مباحث تفسیر سوره احزاب متوجه شده ام سنت الهی آن است که در صورتی که مومنان واقعا به وعده الهی امیدوار باشند و در مقابل کفار کوتاه نیایند پیروز می شوند. حال سوال اینجاست که چرا در واقعه کربلا ظاهرا این گونه نشد؟ آیا واقعه کربلا یک استثنا بوده و قرار بوده که حتما امام شهید شوند یا اینکه باید معنی پیروزی را تعمیم بدهیم و بگوییم که ممکن است مومنان در ظاهر شکست بخورند اما در نهایت خداوند امور را به گونه ای تدبیر می کند که به اهداف خود برسند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که ملاحظه فرموده‌اید حقیقتاً نفسِ حضور در فرهنگ توحید و نفی شرک برای پیروزی کافی است ولی پیروزی بر شرک کجا و پایه‌گذاری فرهنگی که بخواهد توحید را به صورتی آنچنان ناب در کربلا ظاهر کند کجا؟! برای کربلا حقیقتاً واژه‌ی پیروزی کم است. کربلا را حضور حضرت عزیز حکیم بدان در سرزمینی که همه‌ی تاریخ از آن بهره‌مند می‌شوند. موفق باشید
9003
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: بنده هنگام گوش دادن به برخی از موسیقی ها دچار یک احساس خیلی خوبی میشم و حس میکنم که این احساس به نوعی باعث تقرب و شناخت بیشتر خداوند هست. مثلا وقتی به برخی از آهنگ های آقای سراج گوش میکنم احساس میکنم این موسیقی ها باعث افزایش حالات عرفانی در انسان میشه. سوالی که دارم اینه که آیا این احساس کاذب هست یا حقیقی؟ و اگر کاذبه دلیل اون چی هست؟ یعنی موسیقی میتونه در مواردی قلب انسان رو به خدا نزدیکتر کنه یا فقط توهمه؟ با آرزوی طول عمر با عزت برای شما استاد عزیز و بزرگوار
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حوزه‌ی موسیقی، مرتبه‌ی خیال انسان است، اگر انسان‌ها طالب حضور در مقام قلب و روح هستند باید از موسیقی عبور کنند و در این راستا اهل‌البیت«علیهم‌السلام» هیچ رجوعی به موسیقی نداشتند. موفق باشید
8558

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
ادعاهای عجیب بیژن عبدالکریمی استاد دانشگاه آزاد در بوشهر: ممکن است اسلام نیز دچار انحراف شده باشد!// من تاکید می کنم که هگل و سارتر را دوست دارم دکتر بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی واحد شمال در دانشگاه خلیج فارس بوشهر در اظهاراتی عجیب از احتمال انحراف در اسلام سخن گفته و افزود: جهان پسامدرن همان "جهان نیچه ای" است و طبق افکار شدیدا رادیکال نیچه، خدا و حقیقت در این جهان مرده است! از نظر من شعارهای سیاسی و "مرگ باد" سر دادن فقط برای یک سری افراد که قصد نان درآوردن دارند خوب است و آن را اداره می کنند. به گزارش "ناصرون" دکتر بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی واحد شمال که به دعوت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه خلیج فارس در این دانشگاه حضور یافت تا نقدی بر وضعیت فرهنگی ایران امروز داشته باشد در اظهاراتی عجیب از احتمال انحراف در اسلام سخن گفته و افزود: جهان پسامدرن همان "جهان نیچه ای" است و طبق افکار شدیدا رادیکال نیچه، خدا و حقیقت در این جهان مرده است! از نظر من شعارهای سیاسی و "مرگ باد" سر دادن فقط برای یک سری افراد که قصد نان درآوردن دارند خوب است و آن را اداره می کنند. وی با بیان اندیشه های نیچه و برخی دیگر از فلسفه شناسان و تئورسین های غربی تاکید کرد که جهان امروز دچار پوچ گرایی است و عنوان داشت: هیچ کس نمی تواند همزمان با افزایش مدرنیته جهانیان را با مفهوم پیشرفت آگاه کند روند مدرنیته اجتناب ناپذیر بوده و دیگر علما یا حتی انبیا برای جامعه مدرنیته قابل پذیرش نیستند. این مدرس فلسفه در ادامه به نقش انقلاب صنعتی دوم در پیشرفت و مدرنیته اشاره کرد و افزود: انقلاب صنعتی دوم همان IT و اینترنت است کسانی که با این انقلاب همگام نباشند از جامعه عقب خواهند ماند. وی با اضافه کردن این جمله که جهان امروز مدرنیته نیست و پسامدرن است، خاطرنشان کرد: جهان پسامدرن همان "جهان نیچه ای" است و طبق افکار شدیدا رادیکال نیچه، خدا و حقیقت در این جهان مرده است! از نظر من شعارهای سیاسی و "مرگ باد" سر دادن فقط برای یک سری افراد که قصد نان درآوردن دارند خوب است و آن را اداره می کنند. دانشیار دانشگاه آزاد با بیان نقش رسانه ها و مراجع اطلاع رسانی مانند سایت ها و روزنامه ها، ادامه داد: رسانه ها و قدرت ها یا حاکمیت ها بیشتر تولید حقیقت می کنند تا انتقال مفاهیم حقیقی. نویسنده کتاب "هایدگر در ایران" در پاسخ به سوال خبرنگار سپاس در مورد این که اندیشمندان غربی به دلیل کمبود های دین مسیحیت که به دلیل تحریف آن نتیجه شده بود به دنبال حقیقت خدا و وجود خدا رفتند و اگر به سخنان قرآن درمورد وجود خدا گوش داده بودند به این جا نمی رسیدند، تاکید کرد: من آدم به شدت رادیکالی هستم! ما باید با رویدادها مواجه ایدئولوژیک داشته باشیم. برای مثال اگر شما بخواهید از یک سیستم نظامی یا مذهبی دفاع کنید فقط کارتان تفهیم کردن و ترویج آن خواهد بود. هرجا شرایط و تاریخ به نفع شما باشد آن را تایید می کنید در غیر این صورت تکذیب خواهید کرد! وی در پایان در ادامه به سوال خبرنگار سپاس افزود: ما نباید میان مسیحیت و اسلام تفرقه بیندازیم زیرا ممکن است اسلام نیز دچار انحراف شده باشداگر شما دانشجویان عزیز به حرف من که استاد دانشگاه هستم گوش ندهید چگونه می خواهید افکار و اندیشه های نیچه و هگل را دنبال کنید؟ من تاکید می کنم که هگل و سارتر را دوست دارم و از آنان درس می گیرم./ سلام علیکم جناب استاد چونکه این استاد ذهن دانشجوها را منحرف می کند من به عنوان یک دانشجو از شما می خواهم که نقدی منطقی بنویسید و به این ایمیل ارسال نمایید تا بتوانیم در دانشگاه نشر دهیم. اگر نخواستید نامتان را فاش نمی کنیم.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در این موارد که بخواهیم یک بحث علمی را دنبال کنیم نمی‌توان به گزارش روزنامه‌ها اعتماد کرد زیرا ممکن است منظور آقای عبدالکریمی که می‌گوید شعار «مرگ باد» سودجویانه است با نظر به جریان‌های افراطی بگوید نه با نظر به تقابل تمدنی که بین ما و غرب وجود دارد یا وقتی نظر به سخن نیچه دارد می‌خواهد مناسبات غرب‌زدگی ما را نقد کند که در دل آن حکم خدا جاری نیست. همان‌طور که وقتی می‌گوید نباید میان اسلام و مسیحیت تفرقه بیندازیم می‌خواهد بین این دو دین تعامل صورت گیرد تا معنویت جای سکولاریته حاکم شود. از طرفی حرف خوبی است که ما بتوانیم نیچه و هگل را مطالعه کنیم. موفق باشید
7155

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام حضرت استاد طاهرزاده این نکته را بنده نمی فهمم که چگونه علوم مختلف انسانی مثل جامعه شناسی یا مدیریت و... اساس ساختارشان را بر مبنای فلسفه غرب پی ریزی می کنند در مطالعات مبنایی علوم حتی علوم کاربردی انها مملو از مکاتب فلسفی غرب است . چگونه این ارتباط سلسله وار و منسجم را با مبانی فلسفی غرب برقرار می کنند شناسایی این ارتباط را در کدام منایع و کتب بخصوص آثار حضرتعالی می توان مورد مطالعه قرار داد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جواب سؤال 7139 عرایضی داشتم. کتاب «ان‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» در این مورد حرف‌هایی دارد. موفق باشید
6325
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی جلسه ای است که اعضای تشکیل دهنده آن تعدادی از دانش اموزان مقطع ابتدایی و راهنمایی هستند جنابعالی چه کتابی را جهت بحثهای معرفتی برای انها پیشنهاد می فرمایید.با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و کتاب «چه نیاز به نبی» کمک کند. موفق باشید
4315
متن پرسش
سلام عرض میکنم خدمت استاد طاهر زاده آیا به تعداد همه انسان ها راه رسیدن به خدا وجود دارد؟ نظر شما نسبت به نظریه نسبیت انیشتین چیست؟ با تشکر از شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر انسانی از نظر وجودی یک مسیر است برای رسیدن به خدا به شرطی که خود را در مسیر شریعت الهی قرار دهد. در مورد نسبیت انیشتین در جواب سؤال شماره‌ی 4296 عرایضی داشتم. موفق باشید
1959
متن پرسش
سلام علیکم! این مسأله از لحاظ شرعی و اخلاقی وجود دارد که حدود روابط با نا محرم در حداقل سطح ممکن باید باشد. اما می خواهم مقداری تفصیلی بحث کنم. مثلا من جوان 20 یا 25 ساله در مهمانی ها مجاز هستم (البته مجاز چه به لحاظ فقهی که کف مسائل و حداقلها را بیان می کند چه به لحاظ اخلاقی از هر دو بعد بررسی کنید.) با دختر خاله یا دختر عموی خود که با هم هم سن و سال هستیم صحبت کنیم. آنهم نه اینکه به قول معروف گل بگوئیم و گل بشنویم یا شوخی های آنچنانی با هم بکنیم بلکه صحبت در حد اینکه بالاخره با هم در یکجا هستیم و چند کلمه صحبت کردن طبیعی است آنهم بیشتر در حوزه هایی مانند مسائل درسی و دانشگاه مثلا اینکه از یکدیگر معدل یکدیگر را بپرسیم یا اینکه مثلا به چه گرایشی از رشته ی خود علاقه مند است؟ یا سوالاتی و صحبت هایی از این دست. چون این مقدار صحبت کردن آنهم نه در خلوت بلکه در حضور جمع واقعا موجب تحریک شدن و یا احیانا به گناه افتادن نمی شود. دوم اینکه من خودم برخی اوقات با سایر دوستان در این زمینه صحبت می کنم برخی از آنها می گویند ما در مهمانی ها با دختران فامیل سلام و علیک می کنیم. حرف هم می زنیم. و در کل با هم راحت(راحت نه به معنای منفی اش) هستیم. اما برخی دیگرشان می گویند ما حتی سلامشان هم نمی کنیم و تنها اگر سلاممان کردند از آنجائیکه جواب سلام واجب است یک جواب ساده به آنها می دهیم. حال کدامیک از این دو رفتار درست است؟ البته فکر می کنم هیچکدام از این رفتارها از لحاظ شرعی مشکلی ندارد اما مسأله را شما اخلاقا و از یک دید حداکثری بررسی بکنید چون فقه یک دید حداقلی و کف مسائل را بیان می کند. نکته ی بعد اینکه حتی یکی از دوستان می گفت من سرم در مهمانیها همیشه پایین است به قسمی که یکبار در خیابان با زن برادرم(دقت کنید زن برادر نه دختر عمو و دختر خاله و ... چون روابط انسان معمولا با زن برادرش خیلی بیشتر از روابط با دختر عمو و دختر خاله است) برخورد کردم و او را نشناختم. حال آیا این درست است(درست نه به لحاظ شرعی و نه به لحاظ اخلاقی بلکه به لحاظ اجتماعی و عکس العمل مخاطب) که انسان آنچنان سر به زیر باشد که حتی زن برادر خویش را نشناسد چون معمولا موجب دلخوری و شاید احیانا به مسائل باریکتری مانند دعوا و یا حتی خدای نکرده به طلاق نیز بینجامد. چون این مقدار سر به زیر بودن را حتی خانواده های مذهبی و حزب اللهی نیز بر نمی تابند.یا برخی از دوستان می گفتند ما اگر دختر عمو یا دختر خاله ی خویش را در خیابان ببنیم آنها را نمی شناسیم. سوال بعد در مورد سیره امیرالمومنین(ع) است که ایشان به دختران جوان سلام نمی کردند من از یکی از دوستان (که اتفاقا می گفت با دختران فامیل حرف می زنم و سلام علیک می کنم) پرسیدم گفت ایشان در خیابان به دختران جوان سلام نمی کردند که ما هم نمی کنیم و گرنه مثلا در مهمانی ها قطعا به نامحرمان سلام می کردند. آیا این جواب ایشان صحیح است؟ درمجموع از شما یک پاسخ مفصل و موردی و کلی و جامع از شما می خواهم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وقتی در ابتدا مسئله را از نظر فقهی آن رعایت کردیم، حوزه‌ی اخلاقی آن بستگی به شرایط‌های متفاوت دارد، یک وقت می‌شود با رعایت حدود اسلامی، با آشنایان سلام علیک مفصل داشت و به قول شما از درس و امور زندگی‌شان پرسید، و یک وقت در عین احترام به آن‌ها و رعایت حقوق آن‌ها در آن حدّ که بدانند برای آن‌ها ارزش قائلید و جویای احوالشان هستید ولی سلام و علیک مفصل با آن‌ها نداشت. بنده فکر می‌کنم از حقوق افرادی مثل دخترخاله و دخترعمه آن است که آن‌ها بدانند نه‌تنها آن‌ها را می‌شناسید ، جویای احوالشان نیز هستید. چطور می‌شود انسان همسر برادرش را در خیابان ببیند و نشناسد، این یک مورد طبیعی نیست و حقوق آن خانم رعایت نشده است، همان‌طور که اگر او نسبت به برادر شوهرش بی‌تفاوت باشد خوب نیست. آری یک وقت شرایط طوری است که ضرورت ندارد انسان راه خود را کج کند تا بخواهد توجه خاص خود را به آشنایان نشان دهد که نامحرم است، این نه‌تنها نیاز نیست شایسته هم هست. عمده رعایت حدود الهی است که باید در حین ارتباط با آشنایان رعایت شود. چه نیاز است که چشم افراد نامحرم حتی اگر آشنا باشند در چشم همدیگر بیفتد . خوب است که انسان نگاه گذرا داشته باشد تا فکر نکنند بی‌محلی کرده ولی چشمش در چشم نامحرم نیفتد. بنده نمی‌دانم حضرت علی«علیه‌السلام» در میهمانی با نامحرمان آشنا شروع به سلام می‌کردند و یا نه ولی می‌دانم تماماً رعایت حدود الهی را می‌نمودند در آن حال اگر شرایط اقتضا می‌کرد جلو می‌رفتند و احوال دختر خاله‌شان را هم می‌پرسیدند که این عین اخلاق است. موفق باشید
515

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم امام خمینی (ره ) در کتابی اشاره دارند کاری که حتی شبه ریا در آن می رود را باید ترک کرد در بسیاری از فعالیت های اجتماعی من چنین شبه ای وجود دارد آیا ترک همه ی این کارها باعث متوقف شدن رشد اجتماعی نمی شود به علاوه من این کار ها را به این امید انجام می دهم که با گذشت زمان ریای آن ها از بین برود بلکه این کار ها برایم امری عادی شود و تا به حال فکر می کرده ام اگر یک حالتی در درون انسان وخیم نیست می تواند با بی اعتنایی به آن این حالت را از بین ببرد حال می خواهم بدانم شما چه راهی را پیشنهاد می کنید؟ از بحث مبانی معرفتی مهدویت تا صفحه ی 60 آن من این گونه فهمیدم که نسبت ما به امام زمان مثل نسبت ایشان به خداوند است یعنی رابطه ی ایجادی اگر این گونه باشد هیچ انسانی نمی تواند به این مقام برسد چون به هر حال کسی که موجودی را ایجاد می کند از او بالاتر است حال سوال من این است که با فرض بالا ما انسان ها غایتی داریم که هرگز به آن نمی توانیم برسیم آیا این حرف درست است و اگر درست است آیا با حکمت خداوند سازگار است؟ آیا حضرت علی در دوران حکومت خود به فکر تشکیل لشگر نظامی که همیشه در خدمت حکومت باشد بود و اگر نبود چرا؟ آیا در احکام قضایی اسلام ساختن زندان نیز هست یا نه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- ریا به این معنی است که انسان از ابتدا یک عمل دینی را بدون آن که اعتقادی به آن عمل داشته باشد, جهت جلب نظر مردم انجام دهد. حال اگر کسی واجبی را انجام داد به جهت آن که خداوند دستور داده است ولی در ضمن نفس امّاره‌ی او از درون به صحنه آمد که آری آن کار را انجام بده که معلوم شود تو اهل انجام واجبات و ترک محرمات هستی.به این عمل ،عمل ریائی نمی گویند، چاره‌ی کار آن است که توجه خود را به همان انگیزه‌ی اول معطوف کنیم و به نفس امّاره اعتنایی ننماییم، نه این‌که از کاری که باید انجام دهیم خودداری کنیم. در مستحبات و فعالیت‌های اجتماعی هم موضوع از همین قرار است که به اعتبار مستحب‌بودن و خدمت به مردم انجام دهیم و به شوق نفس امّاره بی‌اعتنا باشیم. آری اگر انگیزه‌ی اولیه‌ی شما آن بود که برای جلب نظر مردم انجام دهید، بدون آن‌که نظر به واجب‌بودن و یا مستحب‌بودن آن داشته باشید آن عمل باطل است و در اعمال مستحب اگر احساس کردید بیش از آن‌که جنبه‌ی مستحب‌بودن آن مدّ نظر شما است، جنبه‌ی جلب نظر مردم مطرح است باید آن عمل را ترک کرد. 2- غایت انسان قرب الهی است که از دریچه‌ی نظر به انسان کامل و به مدد انوار آن ذوات مقدس ممکن است و لذا ائمه«علیهم‌السلام» در روایات می‌فرمایند: با اطاعت و محبت به ما، با ما محشور می‌شوید. یعنی در ذیل نوری قرار می‌گیرید که آن‌ها قرار دارند. 3- حضرت علی«علیه‌السلام» در عین آن‌که به رسم آن زمان از قبایل و شهرها لشکرگیری می‌کردند، یک مجموعه‌ی جان بر کف داشتند به نامه «شُرطه» که شرطه‌های امروزی که در کشورهای عربی هستند، از آن زمان معمول شد. 4- در اسلام بیشتر با حدّ و تعزیر و جریمه‌، خلافکاران را تنبیه می‌کنند ولی حبس‌کردن نیز در حدّ محدودی مطرح بوده. موفق باشید
18614
متن پرسش
سلام علیکم: استاد گرامی، اگر در یک دوره از پذیرش حوزه های علمیه فرضاً 10 هزار نفر از متخصصان علوم پایه مثل ریاضی و فیزیک و شیمی و زیست شناسی و... وارد حوزه های علمیه شوند و در کنار کار تخصصی خود شروع به مطالعات حوزوی کنند چه اتفاقی می افتد؟ آیا حوزه ها با وجود چنین افرادی از مسیر و مأموریت اصلی خود منحرف می شوند؟ آیا خوف سکولار شدن حوزه ها وجود دارد؟ سوالم را واضحتر بیان می کنم:با توجه به سخان رهبرمعظم مبنی بر پیشرفت علمی چه میشود که حوزه ها و روحانیت که هادیان جامعه هستند در این علوم پیشقدم شوند؟ یعنی در تولید علم ساینس با با پشتوانه غنی معارف اسلامی شرکت کنند.مثل بسیاری از بزرگان تاریخ که هم عالم دین بودند و دانشمند تجربی. به نظرشما اینگونه هم پیشرفت علمی سرعت نمیگیرد وهم پیوند دین و عقل و علم بیشتر روشن نمی شود؟ میدانم که گستردگی علوم این کار را دشوار کرده است اما آیا واقعاً نمی شود؟ با سپاس/خداوند بر توفیقاتتان بیفزاید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این کار اگر عالمانه و با شناخت تاریخی انجام بگیرد، کار بسیار لازمی است به شرطی که هر دو طرف بدانند چه‌کار باید بکنند. نگاه اندیشمندانِ علوم پایه باید متوجه‌ی نقص‌ها و محدودیت‌های اندیشه‌ی پوزیتیویستی حاکم بر آن علوم باشد و نسبت به آن نقص، خودآگاهیِ کاملی پیدا کنند که فعلاً ما در این شرایط هنوز قرار نگرفته‌ایم و حوزه هم باید متوجه‌ی نقصِ نگاه متافیزیکی و انتزاعی خود بشود که در این امر نیز کارِ چندانی نشده، ولی بحمداللّه در هر دو گروه افقی برای رفع نقص‌های مذکور در حال طلوع است. موفق باشید 

16358
متن پرسش
با سلام: ببخشید به تازگی با یکی که اطلاعاتی در عرفان و فلسفه دارد آشنا شدم که خیلی طرفدار علامه طهرانی است و میگه علامه طهرانی از بزرگترین عرفاست و اسفار اربعه عرفانی را طی کرده است. آیا به نظر شما ایشون درست می گوید؟ بعد هم میگه علامه ذوالفنون حسن زاده املی روحی فداه، از شاگردان عرفانی ایشون بوده؟ آیا شما از این ماجرا اطلاع دارید که صحیح است یا نه؟ آخه هر چه در اینترنت گشتم همچین چیزی پیدا نکردم. (لطفا اگر امکان دارد هرچه زود تر پاسخم را بدهید) با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرض شد که متأسفانه در این امر یک‌نوع فرقه‌گرایی احساس می‌شود و مسلّم آیت اللّه حسن‌زاده شاگرد آیت اللّه حسینی طهرانی نبوده‌اند، بلکه مثل بقیه‌ی علماء برای ایشان احترام قائل بودند. در جزوه‌ی «روحیه‌ی تمدّن‌سازی و عرفان اسلامی» عرض شده هنر عرفا در هر عصر نظر به حضرت حق است به نحوه‌ حضوری، یعنی به آن نحوی که طبق قاعده‌ی «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْنٍ» خداوند در مظاهر تجلی می‌کند و اصلی‌ترین تجلی خداوند که مادرِ همه‌ی تجلیات است تجلی بر قلب امام عصر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است و به تبع آن تجلی بر زعیمی که با تمام وجود در ذیل امام عصر قرار دارد و مجلای اراده‌ی او در آن تاریخ است و در این رابطه در کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر زمانه» عرایضی داشته‌ام مبنی بر این‌که اگر در این تاریخ می‌خواهید حضور عرفانی برایتان خاطره نباشد و حقیقتاً عارفانه در عالم حاضر باشید باید در ذیل شخصیت حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» سلوک کنید. موفق باشید

14735

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی، سلام علیکم: حدود یک دهه ای است که در مدارس تهران به شغل شریف معلمی و در کنار آن مشاور و ... مشغولم. از همان نوجوانی عاشق معلمی بودم و برای نیاز انقلاب اسلامی و کادرسازی برای آینده انقلاب وارد این عرصه شدم. با اینکه در عصر حاضر و با توجه به دسیسه های دشمن، آموزش و پرورش مهمترین وزارت خانه در کشور است (همان طور که غربی ها هم در حال حاضر تمام هم و غم خود را بر روی آموزش و پرورش خود گذاشته اند و فهمیده اند که آینده هر کشوری - چه اسلامی و چه سکولار - وابسته به داشتن مدارس خوب و معلمین ارزنده است) ولی بنده حقیقتا به آخر خط رسیده ام و توان لازم برای این کار طاقت فرسا را در خود نمی بینم. دانش آموزان ما آن چنان غرق و مسحور در بازی، تکنولوژی، فضای مجازی و ... شده اند که تمام انگیزه ام از دست رفته به نحوی که ماندنم در مدرسه را چیزی جز خسران برای خود نمی بینم. در دلم شوق رفتن به قم و حوزه وجود دارد و هر از چند گاهی شوق حضور در این فضای معنوی دلم را تسخیر می کند. البته همت ویژه ای می خواهد که نمی دانم در وجودم هست یا خیر. حال از شما استاد گرانقدر می خواهم که راهنماییم کنید. حقیقتا چه باید کرد؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر تا آن‌جا که ممکن است با دانش‌آموزان رفیق شوید و با آن‌ها کنار بیایید و سخت‌گیری نکنید؛ آرام‌آرام می‌توانید تأثیر لازم را بر آن‌ها بگذارید. موفق باشید

11681

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا عرض سلام و تبریک سال نو و عرض تسلیت ایام شهادت حضرت زهرا (س): صدقه دادن به افراد نیازمند باید به چه صورت باشد؟ اگر در طرف مقابل حالت طلب کاری بوجود آید صدقه دادن صحیح است؟ البته ما از روی ترس از خدا و خطرات این کار را انجام می دهیم. ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید مخصوصا ازدواج جوانان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر واقعاً نیازمند است ما نباید به حالت طلب‌کاری او به او نگاه کنیم. بنده دعاگو هستم. موفق باشید

11463
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی: با توجه به جواب سوال 11443 که فرمودید: (باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌که شما بدون هرگونه تأملی با بنده گفتگو می‌کنید در جان خود به صورتی بدیهی پذیرفته‌اید که بنده در بیرون هستم و شما هم به راحتی و به صورتی بدیهی با بنده گفتگو می‌کنید، مشکل از آن‌جا پیش می‌آید که از این ساحت خارج می‌شوید و می‌پرسید: «آیا خارج از نفس در زمره‌ی امور بدیهی است؟» یعنی شما از ساحت ادراک بدیهی خود خارج می‌شوید و آن را به یک موضوع ذهنی تبدیل می‌نمایید. مثل آن کسی که مدت‌ها با ریش بلند خود به راحتی می‌خوابید و نمی‌پرسید ریش خودم را زیر لحاف بگذارم یا روی لحاف، تا این‌که شخصی از او این سؤال را کرد، از این به بعد بود که هروقت می‌خوابید با این سؤال روبه‌رو می‌شد و مدت‌ها با خود درگیر بود که بالاخره ریش خود را روی لحاف بگذارد یا زیر لحاف. 2- بحثی در فلسفه در رابطه با امور ذهنی مطرح است که اگر صورت‌های ذهنی عارض بر نفس می‌شوند نفس چگونه می‌پذیرد، این عَرَضْ حکایت آن جوهر خارجی است که عرض کردم ملاصدرا چگونه مشکل را حل می‌کند، در عین بحث از حمل اوّلی ذاتی در کنار حمل شایع صناعی. موفق باشید) 1-بنده به بدیهی بودن اینکه با شما گفتگو می کنم و.... یقین دارم اما منظورم این بود که آیا عالم خارج از نفس که یک امر بدیهی می باشد با توجه به مطالب صفحه 353 جلد یک اسفار که در سوال 11443 ذکر شد آیا از جمله بدیهیاتی نیست که بتوان برای آن استدلال کرد؟ و استدلال برای آن اشکالی نداشته باشد؟ 2- لطفا در مورد این جمله که فرمودید: (مشکل از آن‌جا پیش می‌آید که از این ساحت خارج می‌شوید و می‌پرسید: «آیا خارج از نفس در زمره‌ی امور بدیهی است؟» یعنی شما از ساحت ادراک بدیهی خود خارج می‌شوید و آن را به یک موضوع ذهنی تبدیل می‌نمایید.) بیشتر توضیح دهید، منظورتان از خارج شدن از ساحت ادراک بدیهی چیست؟ و لطفا بگویید چگونه از خارج شدن از ساحت ادراک بدیهی جلوگیری کنیم و گرفتار وهم نشویم؟ احتمالا می گویید هنر شما این است که به این افکار بی توجه باشید تا قدرت حضورشان کم شود، اما چگونه بی توجه باشم و بدون آوردن دلیل توجهم را نسبت به این افکار کم کنم تا قدرت حضورشان کم شود و دیگر به سراغم نیاید؟ آیا شما معتقدید خودم را عادت دهم به این که برای هرچیزی به خصوص بدیهیات دنبال دلیل نباشم، آیا واقعا جوابی نیست یا هست ولی جواب دادن و دلیل آوردن بیهوده است؟ یعنی هرچه دلیل هم بیاوریم در دل استدلال از قبل وجدانا و بداهتا آن امر بدیهی را پذیرفته ایم و همان استدلال خود دلیل بر پذیرش آن امر بدیهیست؟ آیا همه ی بدیهیات اینگونه اند و یا نه برای برخی از بدیهیات می توان استدلال آورد؟ لطفا مثال بزنید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از دانشمندان می‌گوید: «تا از اختیارداشتن از من نمی‌پرسی به‌راحتی با اختیار خودم ـ به صورت علم حضوری ـ اموراتم را انجام می‌دهم ولی وقتی از آن می‌پرسی تازه مسئله‌دار می‌شوم که راستی اختیار چیست؟». این دانشمند می‌خواهد بگوید بعضی از ادراکات ما در ساحت علم حضوری کاملاً برایمان قابل ادراک است ولی وقتی به ساحت علم حصولی آمد دیگر از ادراک آن عاجزیم. مشکل آن است که می‌فرمایید: چگونه بدون دلیل توجهم را از این افکار منصرف کنم. مگر برای این امور به دلیل نیاز داریم؟ موفق باشید

10242

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: خسته نباشید عیدتان هم مبارک ببخشید ما در جواب آنهایی که آقای احمدی نژاد را لعنت می کنند و تمام کارهای او را زیر سؤال می برند چه جوابی بدهیم. مگه اینها فکر نمی کنند که فردای قیامت چه جوابی باید بدهند. مگر نه اینکه بالاخره هر کسی در کنار خوبی هایی که دارد نقص ها و اشتباهاتی هم دارذ؟! این جور آدم ها هر چی دلشان می خواهد به آقای احمدی نژاد می گویند و یه جورهایی هم از سران فتنه دفاع می کنند و عامل به وجود آمدن فتنه و اغتشاشات خیابانی و غیره را آقای احمدی نژاد می دانند. انسان واقعا از این همه بی انصافی ناراحت می شود و از این هم که رهبر معظم انقلاب در عین اینکه به دولت ایشان انتقاد دارند این همه از دولتشان و از شخص آقای احمدی نژاد دفاع کردند ناراحت می شود، چرا اینها (حرفهای آیت الله خامنه ای) را نمی بینند و کسی این چیزها را به حساب نمی آورد. ما واقعا چه جوابی باید بدهیم؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: دولت آقای احمدی‌نژاد یکی از وجوه درخشان تاریخ این انقلاب است و دولت نزدیک به اهداف اصلی انقلاب بود و چرا بنا به توصیه رهبری می خواهند با تخریب ایشان خود را بزرگ کنند، با کار بهتر نشان دهند بهتر از ایشان هستند. به گفته‌ی آیت‌اللّه خاتمی گویا آقایان، دولت را از دولت پهلوی تحویل گرفته‌اند که این‌چنین نظام را زیر سؤال می‌برند! موفق باشید
9315
متن پرسش
سلام استاد، ان شاءالله که نماز روزه هاتون قبول باشه. من جایی برای همدردی با دوست عزیزی داستانی رو به شکل تمثیل بیان کردم ولی چون درون داستان از یه سری آیه استفاده کردم مطمئن نیستم که همه جا بار معرفتی درستی از تمثیل ها استخراج شده باشه و نوع بیان هم خیلی خودمونی هست. داستان رو با عرض و عذرت براتون میذارم اگه جایی نیاز به ویرایش داشت برام بگید تا تصحیحش کنم، خیلی ممنون. سلام فرشته‌ی خدا! سختی‌کشیدن که اینقدر ناامیدی نداره، تقصیر خودته دیگه به خدا بله گفتی (قالوا بلی) و از سر نادونی امانتی رو که هیچ کس توی این عالم حاضر به برداشتنش نشد برداشتی (آخ که خدا از نادونی چه کیفی کرد و چقدر بیشتر عاشق بنده هاش شد) حالا بقول معروف بکش. آخه اون لحظه دیوونه بودیم، خدا یه کرشمه اومده بود و فقط توی خلقت ما بود که اون کرشمه رو درک کنیم. اونم از فرصت استفاده کرد و امانت رو روی شونه های این انسان نحیف که به قول خودش ضعیف آفریده شده (خَلَقَ الإنسان ضعیفاً) گذاشت، گفت من وجود تو رو توی بهترین حالتی که میشد ساختم، و یاد این کرشمه رو تو وجودت گذاشتم حالا پاشو برو پایین ترین مرتبه خلقت (لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم. ثمّ رددناه اسفل سافلین) ما هم که بله رو با اجازه یا بی اجازه پدر و مادرمون (عقل و حب ذات) داده بودیم و کار از کار گذشته بود. هیچی دیگه یه رعد و برق (شک الکتریکی خدا) زدن تو سرمون و تخم این محبت کاشتن ته ته دلمون، خدا هم بهمون اونجا یه تقلب رسوند گفت میری اونجا من یکی رو از طرف خودم میفرستم یادت بده چه جوری این تخم رو که همه وجودت در پرورش و مراقبت از نهالیه که از این تخم به بار میاد مراقبت کنی. ما رو فرستادن تو دنیا (دور ترین جایی که میتونه از خدا وجود داشته باشه یا همون اسفل سافلین) ما هم که بدجوری از شک الکتریکی که بهمون داده بودن فراموشی گرفته بودیم، حالا دچار بحران هویت شده بودیم. اندر عوارض اون کرشمه ناجوانمردانه، خلقتی بی تاب ( إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا) و عجول (خُلق الإنسان عجولاً- خُلِقَ الإنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ) بود و اون موجودی که بعد از دیدار کرشمه روی خدا در عالم وحدت مشتاق و بی تاب کرشمه دیگه ای بود برای یه کرشمه دیگه هم به شدت عجله داشت با سر اونو انداختن توی عالم کثرت. حالا این بیچاره از همه جا بیخبرِ بی تابِ عجول که در فطرتش به شکلی ماهرانه هم یاد اون کرشمه رو جوری گذاشته بودن که میفهمید یه چیزی هست که اونو خیلی خیلی بی نهایت زیاد میخواد و هم اون چیز رو نمی فهمید درست و حسابی چیه و هم یه جورایی توی ذاتش بود که در هر چیزی جلوه ای از اون محبوب رو ببینه افتاد تو دنیا و هر چیزی که به خیال خودش مظهری از اون نمی دونه چی چی رو دید بهش محبت پیدا کرد و امان از دل انسان وقتی تخم محبت چیزی توش کاشته بشه یه مزرعه تام و تمام برای پرورش هر محبتی، حالا دیگه بت هم میساخت تا در اون مظهر اون کرشمه ببینه و خوب به شدت هم به اون علاقه مند شده بود. حالا هر فرستاده ای که از جانب خدا میومد نمی تونست اون حب رو از دل این آدم بی تاب و عجول بیرون کنه مگر یه کسایی که هنوز به این مظاهر از ته دل امید نبسته بودن و دلشون میگفت نه این اون نیست. توی داستان خلقت آدم یه موجود بود که اگرچه کمال طلب بود ولی خود برتر بین و پر از خُردِ شیشه بود ولی بد جور ظاهرش فرشته ها رو گول زده بود، در حدی که برای فرشته ها کلاس عرفان و معارف میذاشت. ولی خدا این ناخالصی رو نمی تونست ببینه اون هم وقتی اون رو توی عالم وحدت راه داده بود، آخه اونجا جایی نیست که کسی در برابر خدا منم منم راه بندازه خدا هم برای اینکه دستشو رو کنه یه بهانه جور کرد. گفت من انسانی از خاک آفریدم همه به اون سجده کنید و بقیه داستان رو هم که حتما میدونید... از اینجا دشمنی بزرگی توی وجود شیطان نسبت به آدم شکل گرفت، اونهم از بزرگترین نقطه قوت آدم بر علیه خودش استفاده میکرد و میکنه و اون اینه که آدم عاشق کرشمه و زیبایی بود. هیچی دیگه اون اومد برای گمراهی آدم هر چیزی رو به شکل غلو آمیزی زینت داد آدم که طبق عادت مسبوق به سابقه با هر کرشمه ای از هوش و حال میرفت. خدا هم همین جوری که بیکار ننشسته بود تا شیطون هر کاری میخواد دلش بکنه و از طرفی به آدم قول هدایت داده بود (إن علینا للهدی: همانا هدایت بر عهده ماست) به خاطر قولش خدا چه کارها که نکرد صد و بیست و چهار هزار از بهترین و دوست داشنی ترین بنده هاش و که خیلی دوستشون داشت فرستاد تا آدما رو یاد عهد روز الست بندازه و بگه بابا گول نخور اون زیبایی حقیقی وجود منه اگه گل زیباست به خاطر اینه که تجلی وجود من توش بیشتره و اگر سوسک توی نظرت زشته به خاطر اینه که تجلی وجود من در آن محدود است ولی خوب وجودش لازمه. بازم خدا راضی نشد و به خاطر عهدش پیامبری رو فرستاد که روح و وجود اونو قبل از خلقت همه چیز خلق کرده بود و از اون چهارده نور واحد ساخته بود که واقعا در نهایتی که میشه خدا چیزی رو دوست داشته باشه این چهارده نور واحد رو دوست داشت. حالا خدا به خاطر عهدش اونو باید به عالم کثرت به اسفل سافلین میفرستاد و بالاخره فرستاد و حرف دلش رو به پیامبرش نسبت داد(به هر حال این خداست که نازه و ما نیاز) و در وصف پیامبرش که حرف دل خودش بود (لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ: همانا شما را پیامبرى از خودتان آمد که رنج و زیان‏تان بر او گران است، به [هدایت‏] شما اصرار دارد و به مؤمنان دلسوز و مهربان است) خدا و چون خیلی ما رو دوست داشت یه نامه ششصد صفحه ای هم برامون فرستاد (لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ-کتابی فرستادیم که در اون به یاد شما بودیم آیا نمی اندیشید) اینجا به نطرم منظور خدا از این اندیشیدن این بود که من که دارم اون روز رو به یادتون میارم آخه چرا دیگه یاد من ازتون دلبری نمیکنه؟ البته جوابش معلومه توی دل دو محبت در عرض هم قرار نمگیرند، و اگر محبتی در دل ما کنار محبت خداست خود خدا خواسته باشه. خدا برای هدایت ما پاشو فراتر گذاشت حضرت زهرا (س) بین در نیم سوخته عزیزش رو از دست داد، فرق علی اش شکافت، جگر حسن اش تکه تکه شد، و دیگه از کجای حسین (ع) بگم که بدن پاکش زیر سم اسب ها لگد کوب شد و کمرش با رفتن قمر بنی هاشم شکست و سر مطهرش بر روی نیزه نامه یاد ما رو تلاوت میکرد و... تا خدا نور چهاردهمش رو هم فرستاد ولی باید دیگه این یکی رو از سنت های طبیعی این دنیا باید حفط میکرد برای همین ابری رو که نماد دلتنگی اش بود جلوی خورشید وجود اون قرار داد که نه ماها از وجود اون خورشیدگونه‌ی او بی‌بهره باشیم و نه دل‌هایی که محبت اشتباهی رو توی دلشون پرورش دادن (فی قلوبهم مرض) به حدی که دیگه جایی برای پرورش نهال محبت خدا در اون دل ها نیست کمر به قتل آخرین خورشید خدا نبندند و ما هم چشم به‌راه باشیم و نشان دهیم از یاد او نرفته‌ایم چون محبت خدا را فراموش نکردیم. خدایا معرفت وجود اون خورشید رو توی دلهای سرد ما بارور کن و هر چه زودتر این دنیای ظلمت زده رو به نور اون خورشید منور بفرما. الهی آمین
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: برداشت‌های خوبی از آیات کرده‌اید. بنده را هوایی کردید بقیه خودْ دانند. موفق باشید
9160

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: این که شما فرمودید طبقه آیه قرآن «الله یتوفی الانفس حین موتها....» انسان هنگام مرگ به جای دیگر توجه دارد، یعنی چه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «خویشتن پنهان» مطلب را دنبال بفرمایید. موفق باشید
8607
متن پرسش
سلام آیا وقت آن نرسیده تمدن نوین اسلامی با اعجوبه ای به اسم حافظ شیرازی راه خود را ادامه دهد؟ حیف نیست امثال شما عزیزان از معرفی این پدیده اسلامی سهل انگاری میکنید در حالی که آنان که داعیه حافظ شناسی دارند بی سوادانی بیش نیستند و متاسفانه شرح درستی بر حافظ نداریم؟ آیا نگران نیستید در قیامت شما را به خاطر نشناساندن حافظ به جوانان تشنه ایرانی مواخذه کنند؟ همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بحمداللّه تا این‌جا را خوب متوجه شده‌اید که یکی از ابعاد تمدن نوین اسلامی، نگاه عرفانی به عالم و آدم است و نگاه حافظ از همین نوع است. ولی فکر می‌کنم ما باید مقدمات عرفانی لازم را شکل دهیم. در همین رابطه شرح تفسیر سوره‌ی حمد امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» را دنبال می‌کنم و به شما هم پیشنهاد می‌کنم اگر آن مباحث را دنبال کنید إن‌شاءاللّه به مطلوب خود می‌رسید.
8553

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
کتاب سیطره کمیت و بحران دنیای تجدد را با کدام ترجمه مناسب است مطالعه کنیم؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: من تنها ترجمه‌ی آقای علیمحمد کاردان دیده‌ام. از بقیه اطلاعی ندارم. موفق باشید
8436

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام علیکم استاد عزیز. . .حق بدهید استاد،وقتی 9 ماه سال را انتظار بکشی برای رجب و شعبان و رمضان و بعد عشق بکنی با روزه هایش بعد بروی دکتر و دکتر بگوید به علت اسید بالای معدت و زخم معده ای که داری،روزه داری برایت حرامه،دنیا رو سرت خراب بشه،باور نمیکنید چه مصیبتی دارم میکشم،درده معدت به درک،دائما منتظر بودم رجب بیاید و با انوار قدسیه ناب ماه رجب و روزه شیرینش با این نفس سرکش به مخاصمه تمام عیار بپردازم. . .اما دکتر میگوید نمیتوانی،واقعا نمیدانم چه کنم،نمیدانم این دو ماه دارو های شیمیایی که داده اند را مصرف کنم،با اما و اگر خوب شوم،اما زجر اینکه شاید نتوانم ماه رمضان را روزه بگیرم،دارد دیوانه ام میکند،ماه رجب و شعبان هم که مستحبی ست و دیگر نمیشود روزه گرفت آن هم وحشتناک است. . .اصلا مانده ام،لابد میخواهید بفرمایید اذکارش را بگو،به جان خودم اذکارش را میگویم،اما ذکرش کجا و روزه کجا؟من که حضور قلب ندارم،روزه ای میگرفتم،شب بیدار میشدم با عشق،کمی رازو نیاز میکردم،همان هم اگر گرفته شود من چه کنم؟بفرمایید چه کنم؟. . .میفرمایند روزه سپر مقابل آتش است،بله هست،وقتی روزه میگرفتی حتی خطورات نفس هم قابل کنترل بود،حال من چه کنم؟...بخدا سختم است استاد...موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: یک‌سری هم به اطبای طب سنتی بزنید شاید فرجی حاصل شود. شماره‌ی جناب آقای رستگاری در این رابطه 09132652954 است با ایشان تماس بگیرید. موفق باشید
7255
متن پرسش
باسلام خدمت استاد دخترم که دانشجوی سال اول دانشگاه است بادلیل تلطیف روح وتخلیه احساس علاقمندومصر به اموزش موسیفی میباشدازطرفی بعلت عدم رویکرددین و اقبال مراجع به فراگیری این نوع مواردوچو مذهبی خانوادگی ما راهنمایی لازم چهت اقناع ویاهرگونه دستو رمقتضی مبذول فرماییدر باتشکرودعای خیر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت مؤمن باید از لغو اعراض کند و موسیقی نسبت به سایر هنرها مثل شعر و یا نسبت به معارف الهی، جنبه‌ هایی از لغو دارد و عمر انسان را تلف می‌کند. موفق باشید
6289

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام نظرشمادرمورد صیغه کردن (صیغه ای)چیست،چون برخی میگویند اگراینکار صورت بگیرد نسبت به همسری که درآینده میگیری بی تفاوت میشوی؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: (شخصی) فکر نمی‌کنم و اگر این طور بود باید شریعت اجازه نمی‌داد. موفق باشید
نمایش چاپی