باسمه تعالی: سلام علیکم: مجرد نسبی یعنی موجودی که هنوز همهی قوههایش بالفعل نشده است. برعکسِ مجرد کامل که همان مقام عقل کلّ است. نفس انسان همهی مراتب حس و خیال و عقل را داراست ولی شخص ما، معلوم نیست که در کدامیک از این مراتب، بالفعل شدهایم؟ اولیاء الهی در مقام عقل، بالفعلاند و کودکان، در مقام حسّ. از این به بعد سؤالاتتان طوری است که برای فهم آنها باید مطالعات طولانی داشته باشید تا حلّ شود و جواب مناسب بگیرید. پیشنهاد ما آن است که با سیر مطالعاتی که بر روی سایت هست کار را شروع کنید و با حوصله ادامه دهید تا إنشاءاللّه جواب سؤالات خود را دریافت فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم است که هر مرتبهای از مراتب هستی حکم خاص خود را دارد و خلیفة اللّه در آن مرتبه حکم خاص آن مرتبه را بر آن مرتبه اعلام میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جهت حضور در حوزه لازم نیست که شخص حتماً معمم شود و منبر رود. در حوزه کسانی هستند که بدون ملبسشدن به لباس روحانی در حال تدریس هستند. ولی اگر تشخیص دادهاید که نمیتوانید حوزه بروید لازم نیست همهی دروس را دنبال کنید، دروسی که مبانی عقیدتی و اخلاقی شما را شکل میدهد، پیگیری نمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در چنین مواردی که قوهی واهمه غلبه دارد هرچه با آن بیشتر مبارزه کنید و بدون توجه به آن به وظایف خود بپردازید، با راحتی بیشتر از آن راحت میشوید. عمده آن است که بدون توجه به آن کار خود را حتی در حال اضطراب انجام دهید. کتاب «فرزندم اینچنین باید بود» یعنی توصیههای حضرت علی«علیهالسلام» بسیار در این مورد کارساز است در ضمن به جواب 12632 نیز نظری بیندازید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دوی این بزرگواران متوجهاند که در ماه رجب و شعبان حضرت حق، افق را به ما مینمایاند و ماه رمضان جادهی سیر به سوی آن افق به روی ما گشوده میگردد. به همین جهت است که اگر بهرهی لازم را از طریق استغفارهای ماههای رجب و شعبان نبریم بیشتر در ماه رمضان به حکم وظیفهی الهی عمل میکنیم و کمتر به شوق سیر إلی اللّه نایل میشویم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن زمان که در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان تدریس میکردم به جهت مواجهشدن با چنین روحیهای که دانشجویان با بنده در میان میگذاشتند؛ مباحث «آشتی با خدا» را مطرح کردم که بعداً به صورت کتاب درآمد. فکر میکنم اگر با آن کتاب مأنوس شوید راهی در مقابل شما بگشاید. متن کتاب روی سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از دانشمندان میگوید: «تا از اختیارداشتن از من نمیپرسی بهراحتی با اختیار خودم ـ به صورت علم حضوری ـ اموراتم را انجام میدهم ولی وقتی از آن میپرسی تازه مسئلهدار میشوم که راستی اختیار چیست؟». این دانشمند میخواهد بگوید بعضی از ادراکات ما در ساحت علم حضوری کاملاً برایمان قابل ادراک است ولی وقتی به ساحت علم حصولی آمد دیگر از ادراک آن عاجزیم. مشکل آن است که میفرمایید: چگونه بدون دلیل توجهم را از این افکار منصرف کنم. مگر برای این امور به دلیل نیاز داریم؟ موفق باشید