باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بعد از کتاب «آشتی با خدا» کتابهای «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و «معاد» هرسه با شرح صوتی آن خوب است که مطالعه شود. 2- پیشنهاد خوبی است، امید است که کاربران محترم بتوانند از آن استفاده کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر چنین باشد که پدرتان فرمودهاند؛ مسلّم آن کار توجیه منطقی ندارد ولی تا آنجایی که بنده در جریان هستم در کلّیّت امر، موضوع به این راحتی نبوده. آنچه برای امثال آیت اللّه منتظری هم مسئله شد این بود که بعضیها چندماه دیگر از زندان آزاد میشدند، ولی در همین حین اعدام شدند که این به جهت پیداشدن اسنادی بود در عملیات مرصاد، که نشان میداد این افراد بنا بوده در حاکمیت منافقین مسئولیت داشته باشند و در آن مسئولیت، حکم اعدام بسیاری را صادر کنند، در آن حدّ که به آنها گفته بودند ایران را با چهارمیلیون میتوان اداره کرد و بیباکانه هرکس را باید کشت تا رُعب مطلقی پیش آید. در این رابطه از زندانیان نسبت به تعهدی که به منافقین داشتند سؤال میشده آنهایی که هنوز متعهد به برنامههای منافقین بودند، از نظر فقهی این افراد محارب به حساب میآید و حکم آنها قتل است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ضمن تشکر از تذکرات مشفقانهتان به اینجانب. عنایت بفرمایید که بحث در تعهد و وِلاییبودن آقای احمدینژاد نیست که بنده قبلاً هم طی جوابی در این مورد عرایضی داشتهام؛ آنچه بنده وظیفهی خود میدانم، تذکر به عزیزانی است که در نسبت با آقای احمدینژاد و تعلق او به انقلاب و شعارهای انقلاب، سایر عوامل حفظ نظام اسلامی و سایر ابعاد حضور تاریخی انقلاب اسلامی را از نظر دور ندارند و سعی بنده آن است که شکافِ پیشآمده بین رفقای علاقهمند به آقای احمدینژاد و انقلاب، به درستی ترمیم شود و از این جهت ضعفهایی را متذکر شدم که توسط آقای احمدینژاد پیش آمد و البته سعی شد سربسته آن نکات عرض شود وگرنه فعالیتهایی مثل آنچه در رابطه با بیمهی طلاب متذکر شدید را، نه بنده بلکه بسیاری ابداً منکر نیستند که خدمتِ ارزشمندی به حوزههای علمیه شد.
فکر نمیکنم نیاز باشد دوباره ماجراهای تلخ گذشته یادآوری شود. اجمالیترین سخن این بود که عرض شد: «ایشان مشاوران بدی دارند» تا رفقا فکر نکنند بعضی از حرکات ایشان را نیز باید حمل بر صحت و یا توجیه کرد. خانهنشینی و یا مطرحکردن آن ویدئو در روز آن یکشنبهی سیاه را که آقای حجتالاسلام سالک به عنوان یکی از دلسوزان ایشان التماس میکنند آن را پخش نکند؛ ولی او نه توصیهی آقای سالک را پذیرفتند و نه توصیهی آقای حسینیان را که مکرر چوب طرفداری از آقای احمدینژاد را خورده بود.
قصد بنده آن نیست که ضعفهای آقای احمدینژاد را با همدیگر در میان گذاریم، بلکه بناست عرایض بنده تذکری باشد برای رفقایی تا آقای احمدینژاد را مبری از ضعفهایی که میتوانست نداشته باشد، ندانند. آیا اینکه ایشان بدونه ملاحظات تذکر رهبری بهخصوص در دولت دهم جبههای از معدود دوستان خود در مقابل همهی جریان اصولگراییِ ولایی قرار دادند، با تاریخی که ما در آن بهسر میبریم مطابقت داشت؟!! آیا ایشان متوجه بودند ما در چه شرایطی از نظر تاریخی هستیم؟!! نمیدانم چه اندازه در جریان عزل جناب آقای حجتالاسلام محسنی اژهای هستید؟ آقای احمدینژاد را در دولت دهم چه شده بود که همهی نیروهای انقلاب از چشم ایشان افتاد، بهجز چند نفر محدود؟! آیا در جریان گلهی رفقایی هستید که هر وقت به سراغ ایشان میرفتند آنها را حواله به مهندس یعنی آقای مشائی میدادند؟ در صورتیکه آنها برای دفاع از آقای احمدینژاد زحماتی را تحمل کرده بودند.
عرض بنده در جواب سؤال شمارهی 19216 آن بود که: «تکلیف ما با آقای احمدینژاد بهخصوص با حرکات اخیر ایشان مشخص شده، ولی تکلیف ما با خودمان و انقلاب اسلامی از این به بعد با تجربه از گذشته بهتر روشن میشود. امید است رفقا بتوانند به راحتی از آقای احمدینژاد عبور کنند ولی از آنچه موجب رجوع به شعارهای ایشان شد، عبور نکنند. مطمئن باشید انقلاب، در جایگاهی قرار دارد که هرگز ظرفیت تاریخی این دوران، ذهنها و قلبها را بهجایِ دیگری جز اهداف انقلاب اسلامی جذب نمیکند، میماند که با خونِ جگرخوردنِ بیشتر آن پختگی لازم برای نیروهای انقلاب پیش خواهد آمد.»
به هر حال در جایگاه سختی قرار داریم. باید از خود پرسید آیا این شکافی که بین رفقای علاقهمند به آقای احمدینژاد و اصل انقلاب بهوجود آمده است، چه اندازه منطقی است و با واقعیت صحنه مطابقت دارد؟ آیا در آن حدّ که یکی از رفقا از فرط ناراحتی برای بنده نوشته است: «یک قبر برای خودم و یک قبر هم برای انقلاب کندهام». تا این حدّ همهچیز را از دسترفته میپندارد. در حالیکه ابداً چنین نیست. همانطور که جنابعالی با آن احساسات پاکتان، سرنوشت کیان را در نسبت با مختار برای آقای احمدینژاد مثال زدهاید. آیا واقعاً همینطور است؟!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این قاعدهی راه است که گاهی «قبض» سراغ انسان میآید و خطورات غلبه میکند و گاهی «بسط» میآید و شوق عبور از خطورات نصیب انسان میگردد. عمدهی مطلب در این مسیر صبر و عزم است. و به همین جهت فرمودهاند: «پردههای دیده را داروی صبر / هم بسوزد هم بسازد شرح صدر // آینة دل چون شود صافی و پاک / نقشها بینی برون از آب و خاک // هم ببینی نقش و هم نقاش را / فرش دولت را و هم فراش را // چون خلیل آمد خیال یار من / صورتش بت معنی او بتشکن». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که متوجه شدهاید فهم جایگاه شاهنامه نسبت به مثنوی علاوه بر اینکه مشکلتر است با مثنوی مولوی بیشتر میتوان به مسائل اخلاقی و عرفانی دست یافت، هرچند جناب فردوسی در شاهنامه روحیهای از ایران و ایرانی که نظر به وجوه قدسی دارد را به میان آورده است تا دلاوریهای رستم ما را منتقل به شخصیتهایی چون امیرالمؤمنین«علیهالسلام» نماید و این کاری است که هنوز شروع نشده است. به نظر بنده شاهنامه در حجاب نقالان گرفتار شد و از این حجاب خارج نشده در حدّی که امثال بنده نیز بدان نپرداختهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه بهخوبی متوجهاید تنها راه عبور از ظلمات این دوران، راهِ شهدا است و تا آنجا خود را آماده کنید که حضرت روح اللّه«رضواناللّهتعالیعلیه» فرمودند: «مگر بيش از اين است كه فرزندان عزيز اسلامِ ناب محمدى در سراسر جهان بر چوبههاى دار مىروند؟ مگر بيش از اين است كه زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته مىشوند؟ بگذار دنياى پست ماديت با ما چنين كند ولى ما به وظيفهى اسلامى خود عمل كنيم.». موفق باشید