بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
3930
متن پرسش
سلام علیکم: من راستش اسم شما رو شنیدم. بگذریم. دانشجوی رشته راهنمایی ومشاوره دانشگاه اردبیل هستم ترم2. خواستم بگم من عقیده‌ای دارم مبنی بر اینکه تا ما خود را اصلاح نکنیم امام زمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» نمی‌آیند تا بشریت را از دست سلطه‌ی صهونیسم نجات بدهند. به همین دلیل عضو تشکل دانشجویی هستم، ولی دوستام نمیدونیم که چطور فعالیت بکنیم. به خدا وقتی می‌بینم که چطور بچه ها رو به انحراف کشیده می‌شوند افسوس می‌خورم و برام دغدغه هست. خصوصا مطلع هستید فعالیت فرهنگی کم هست. اگر بشه شماره تلفن خودتون بدید یا باجواب راهنمایی کنید فقط منتظرم چون ازکارهای بی اساس خسته شدم. خدا اجرتون بده .یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید کتاب «بصیرت و انتظار فرج» شروع خوبی برای تفکر بر روی این موضوع باشد . متن کتاب بر روی سایت هست می‌توانید دانلود کنید. موفق باشید
2921
متن پرسش
با سلا م و خسته نباشی خدمت استاد بزرگوار...سوال بنده این است که در بعضی مداحیها مداحان مقام ابی عبد الله را به مقام خدا نسبت میدن وبه این صورت میخونن.....ابی عبد الله ای نام تو بهترین سر آغاز بی نام تو لب نمیکنم باز بالی بده تو برای پرواز..... بنده چنین برداشتی بدی ندارم و بعضی از دوستان فکر میکنن که گفتن این بیت شعر اشتباه و نباید مقام خدا رو به امام حسین نسبت دادو فکر میکنم که بیشتر این شعر میخواد این پیاغمو برسونه که ما همیشه و همه جا باید با عاشورای حسینی و شیوه ی زندگی ابی عبد الله رو داشته باشیم....و از شما استاد گرامی هم میخوام یه توضیحی در این مورد بدین...با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: چون ما می‌دانیم مداحان عزیز خداپرست هستند باید سخن آن‌ها را تا آن‌جا که ممکن است حمل بر صحت کنیم و همین‌طور که شما می‌فرمایید از آن ابیات این‌طور برداشت کنیم که می‌خواهند یک لحظه چشم از وجود مقدس مولایمان حسین«علیه‌السلام» بر ندارند. گوارایشان باد. موفق باشید
1919
متن پرسش
سلام علیکم بعد از مطالعه مطلب حکم مجسمه سازی این سوال برام پیش اومد که آیا این حکم برای عروسک ها نیز صدق میکند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: طبق نظر مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» که در سایت دفتر حفظ و نشر آثار معظّم‌له آمده ساخت و خرید و فروش و نگهداری مجسمه را جایز می‌دانند. متن استفتاء و جواب ایشان که از سایت فوق‌الذکر گرفته شده این‌چنین است: «س 1222: ساخت عروسک و مجسمه و نقاشى و ترسیم چهره‌ی موجودات زنده اعم از گیاهان، حیوانات و انسان چه حکمى دارد؟ خرید و فروش و نگهدارى و ارائه‌ی آن‌ها در نمایشگاه چه حکمى دارد؟ ج: ساخت مجسمه و نقاشى و ترسیم چهره‌ی موجودات ولو ذى‌روح اشکال ندارد. همچنین خرید و فروش و نگهدارى نقاشى و مجسمه جایز است و ارائه‌ی آن‌ها در نمایشگاه هم اشکال ندارد.»( البته فتوای قبلی ایشان که در جزوه به آن اشاره شده کمی با فتوای اخیرشان فرق می کند و باز موضوع رعایت اخلاقی روایات مذکور در رابطه با عدم نگهداری مجسمه در منزل به جای خود محفوظ است) موفق باشید.
1626

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی و تشکر همراه با عذرخواهی بابت تصدیع وقت حضرتعالی .مدتهاست فکرم مشغول موضوعی شده و حالت شک و تردید دراین مورد مرا به خود مشغول کرده است .این موضوع هیپنوتیزم یا دقیقتر خودهیپنوتیزم است . با مطالعات فراوانی که در این زمینه داشتم اینگونه علمای این فن بیان داشته اند که خودهیپنوتیزم روش علمی ترک عادات کهنه و ایجاد عادات جدید بوسیله تلقین به ضمیرناخودآگاه است زیرا دراین حالت فرد بسیار تلقین پذیر است . یعنی اگر ذهن انسان تحت تاثیر محیط و خانواده تحصیل و... برنامه ریزی شده است هم اکنون فرد خود میتواند برنامه جدیدی را به ناخودآگاه ذهن بدهد و شخصیت جدید خود را شکل دهد و عادات بدی را که دارد را ترک و باعادات حسنه جایگزین نماید. علاوه بر خواص دیگر مثل تمرکزفکر و افزایش حافظه و موارد دیگر. سوال بنده از حضرت عالی این هست که آیا واقعا خودهیپنوتیزم و ایجاد رابطه با ضمیرناخودآگاه چنین خواصی دارد؟ آیا شرع مقدس چنین راههایی را تجویز میکند؟ آیا اهل بیت که اول و آخر همه راههای خیر به به آنها ختم میشود در این مورد بیانی داشته اند؟ آیا اگر کسی از چنین راهی بخواهد به مبارزه با رذایل اخلاقی و تقویت اراده بپردازد وهن مقام ائمه میباشد؟لطفا ازلحاظ حکمی و معرفت النفس در این مورد بنده و امثال بنده را راهنمایی ببفرمائید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: همین طور که می‌فرمایید خود هیپنوتیزم یک نوع تلقین است و چون در آن حالت روح انسان بیشتر تحت تأثیر تلقین‌کننده قرار می‌گیرد آنچه تلقین می‌شود نسبت به تلقین‌های عادی، کمی بیشتر می‌ماند. ولی از آن‌جایی که هر نوع تلقینی خیال انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهد بدون آن‌که عقل انسان را متوجه حقیقت بنمایاند، به خودی خود پایدار نیست مگر آن‌که خودِ انسان سعی کند آن تلقین را بپذیرد. بسیار پیش می‌آید که خانمی یا آقایی را در شرایط عادی با تلقین تشویق به کار می‌کنیم که پس از مدتی آن کار را ادامه ندهند. پس اولاً: در هیپنوتیزم موضوعِ ضمیر ناخودآگاه در میان نیست، بلکه همان خیال است که تحت تأثیر تلقین‌کننده قرار می‌گیرد. ثانیاً: از طریق هیپنوتیزم شخصیت جدیدی که منور به اندیشه و عقل شده باشد ایجاد نمی‌شود و عمری که صرف می‌شود تا تمرکز لازم به‌دست آید بسیار ارزشمندتر از آن است که در این امر مصرف شود. اگر ما به جای این کار اندیشه‌ی خود را بر روی معارف عالیه در امور قدسی صرف کنیم تا با حقیقت قرآن و روایات آشنا شویم برکات فوق‌العاده‌ای نصیب خود می‌کنیم که منجر به شخصیت برتری برای ما می‌شود. موفق باشید
15582
متن پرسش
با عرض سلام و احترام: سال گذشته از یکی از اساتید، سوالی پرسیدم در رابطه با اینکه بعضاً خواب‌های ترسناک می‌بینم. ایشون توصیه هایی کردند مثل تقویت جسمی و ورزش و بویژه «ترک جدی هر گونه مستحبات» . گفتند به خاطر مستحباتیه که انجام میدم. هر ذکر و مستحباتی رو نهی کردند و گفتند حتی نماز واجب رو هم تند بخونم و خیلی روی آن متمرکز و متوجه نشم. از موقع توصیه ی ایشون، دیگه اون مدل خواب ترسناک رو ندیدم و مشکلم حل شد ولی خیلی از خدا دور شدم چون نمازهای خیلی تند و بی اهمیت بدون هیچ ذکر و دعایی، خیلی باعث دوری از خدا شد. می خواستم ماه رجب با یاری و توفیق خدا، از نو شروع کنم و تلاش برای نزدیکی به خدا رو از سر بگیرم ولی حرفای ایشون منو کمی ترسونده. آقا راهنمایی کنید اگه الآن مداومت کنم به اذکار ماه رجب ممکنه دوباره خواب‌های ترسناک رو ببینم؟ می ترسم فرصت ماه رجب از دستم بره و اصلاح نشم، واقعا چه باید کرد؟ منی که هر هفته دعای کمیل و ندبه ام ترک نمی شد، مدت هاست که حتی یک دعای ندبه و کمیل هم نخوندم، و به خاطر توصیه ی ایشون مستحبات رو ترک کردم کاملا. نظرتون چیه؟ زیاد گفتن ذکر استغفروالله، با توجه خاص به این ذکر، چه عوارضی داره؟ لطفا یه کتاب هم توصیه کنید که تو ماه رجب، روزی یکی دو ساعت روش وقت بذارم. منتظر راهنمایی خوبتون هستم. خیلی التماس دعا. یاعلی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار شیطان ترساندنِ انسان‌ها است و با ایجاد آن حالت می‌خواسته است شما را از ادامه‌ی سلوک منصرف کند. راه‌کارِ اصلی آن است که شما عبادات خود را ادامه دهید تا از آن نقشه‌ها و حیله‌ها که شیطان می‌آفریند، عبور کنید. مولوی این موضوع را در بحث «مسجدِ مهمان‌کُش» که بنده در کتاب «هنر مردن» آورده‌ام، به‌خوبی تبیین می‌کند. کتاب «المراقبات» در رابطه با پاس‌داشتِ ماه رجب کمک می‌کند. موفق باشید. 

قسمتی از کتاب «هنر مردن» را خدمتتان ارسال می‌دارم. مسجد مهمان‏ كُش‏

در راستاى آن كه بايد زندگى را ماوراء مرگ بشناسيم و از آن ديدگاه با آن برخورد كنيم، مولوى داستان مسجد مهمان كُش را در مثنوى مطرح مى كند. او در اين داستانِ بلند در راستاى تحليل صحيح از مرگ براى خوب زندگى كردن، نكات ارزنده اى را به بشريت هديه كرده است و كسى كه‏ دغدغه ى درست فهميدن زندگى را دارد، مى تواند از نكات اين داستان استفاده هاى خوبى ببرد كه بنده خلاصه ى آن را عرض مى كنم، به اميد آن كه زواياى خوبى در درست زندگى كردن به ما ارائه دهد. مى گويد:

يك حكايت گوش كن اى نيك پى‏

 

مسجدى بُد بر كنار شهر رى‏

     

 

هيچ كس در وى نخفتى شب ز بيم‏

 

كه نه فرزندش شدى آن شب يتيم‏

     

 

هر كسى گفتى كه پريانند تُند

 

اندر او مهمان كشان با تيغ كُند

     

 

در مورد رمز كشته شدن مهمانان در آن مسجد شايعاتى بر سر زبان ها بود، عده اى مى گفتند: جنّيان بدون آن كه با تيغ سر ببرند، آن مهمانان را مى كشند.

آن دگر گفتى كه سحر است و طلسم‏

 

كين رصد باشد عدوّ جان و خصم‏

     

 

و عده اى هم مى گفتند: كه با هنرِ سحر و جادو، جان هاى مهمانان گرفته مى شود. بالأخره در چنين فضايى كه شهرت مهمان كشى آن مسجد به همه جا رسيده بود:

تا يكى مهمان درآمد وقت شب‏

 

كو شنيده بود آن صيتِ عجب‏

     

 

گفت: كم گيرم سرو اشكمبه اى‏

 

رفته گير از گنج جان، يك حبّه اى‏

     

 

عمده تفاوت در همين موضع گيرى نسبت به مرگ و زندگى است كه اين فرد جديد نسبت به قبلى ها داشت كه گفت: گيرم اصلًا اين تن را نداشتم و از گنج جان يك حبه اى كم بشود، مگر چه مى شود؟ گفت:

صورت تن گو برو من كيستم‏

 

نقش، كم نايد چو من باقيستم‏

     

 

اگر صورتِ تن برود، جان من كه يك حقيقت باقى است كه نمى رود.

چون تمنّوا موت گفت: اى صادقين‏

 

صادقم، جان را بر افشانم برين‏

     

 

خدا فرمود: اگر در دوستى خدا صادقيد، تمناى مرگ كنيد، حالا من مى خواهم به جهت اثبات دوستى ام به حق، جانم را بدهم و لذا مرا از مرگ نترسانيد.

قوم گفتندش كه هين اين جا مَخسب‏

 

تا نكوبد جان ستانت همچو كسب‏

     

 

كه غريبى و نمى دانى ز حال‏

 

كاندر اين جا هر كه خفت، آمد زوال‏

     

 

مردم آن شهر به او گفتند: اين جا نخواب وگرنه مثل تفاله كنجد كه وقتى روغنش را گرفته باشند به آن «كسب» مى گويند، جانت گرفته مى شود و استثناء هم ندارد. مردم آن مرد را از مرگى مى ترساندند كه براى او ترس آور نبود و رمز موفقيت آن مردِ غريب در برخورد با اين مسئله ى دنيايى يعنى مرگ، همين نوع موضع گيرى خاصش بود.

گفت او: اى ناصحان! من بى ندم‏

 

از جهانِ زندگى سير آمدم‏

     

 

منبلى ام، زخم جو و زخم خواه‏

 

عافيت كم جوى از منبل به راه‏

     

 

من مثل آن منبلى هستم كه اگر هر روز چند زخم چاقو نخورم، اصلًا راحت نيست.

مرگ شيرين گشت و نَقلم زين سرا

 

چون قفس هِشتن، پريدن مرغ را

     

 

من مثل كارى كه مرغ مى كند و قفس را مى گذارد و مى پرد، مرگ را مى بينم.

آن قفس كه هست عين باغْ در

 

مرغ مى بيند گلستان و شجر

     

 

مثل يك قفسى كه در وسط باغى است و اطراف آن هم مرغ ها آزاد در حال خواندنِ قصه و سرود آزادى خويشند.

جمع مرغان از برون گِرد قفس‏

 

خوش همى خوانند ز آزادى قصص‏

     

 

مرغ را اندر قفس، زان سبزه زار

 

نه خودش مانده است، نه صبر و قرار

     

 

سر ز هر سوراخ بيرون مى كند

 

تا بود كين بند از پا بركند

     

 

حال اگر چنين مرغى را در چنين حالتى از قفس آزاد كنند چه خدمتى به او كرده اند؟

چون دل و جانش چنين بيرون بود

 

آن قفس را درگشايى، چون بود؟

     

 

در واقع مى گويد: شما نوع تحليل تان از مرگ، غير از تحليلى است كه من از مرگ دارم، شما از ترس مرگ هر روز مى ميريد، برعكس آن مرغ كه خود را در ميان قفسى مى داند كه در وسط باغ است، شما مرگ را رها شدن مرغ از قفسى مى دانيد كه اطرافش را گربه هاى عربده جو احاطه كرده اند و

لذا اين مرگ برايتان جانكاه است، و آرزو مى كنيد كه نه در يك قفس بلكه در صد قفس باشيد.

نه چنان مرغِ قفس در آن دهان‏

 

گِرد بر گِردش به حلقه گربكان‏

     

 

كى بود او را در اين خوف و حزن‏

 

آرزوى از قفس بيرون شدن؟

     

 

او همى خواهد كزين ناخوش حصص‏

 

صد قفس باشد به گرد اين قفس‏

     

 

وقتى انسان آزادشدن خود از قفس تن را چنين ديد كه با بيرون آمدن از آن با انواع سختى ها و هلاكت ها روبه رو مى شود تمام آرزويش اين است كه از اين دنيا بيرون نرود و هر چه بيشتر دنيايش را محكم مى كند و كلًا نوع زندگى اش، بيشتر فرورفتن در سوراخ هاى دنياست و دنيا را وطن اصلى خود مى گزيند و به آن دل مى بندد.

مرغ جانش موش شد، سوراخ جو

 

چون شنيد از گربكان او، عرَّجوا

     

 

گويا دارد از گربه هاى اطراف قفسِ تن مى شنود كه دارند مى گويند: بيا بالا تا تو را بدرانيم، بيرون رفتن از تن را اين طور مى بيند.

 

زان سبب جانش وطن ديد و قرار

 

اندرين سوراخ دنيا موش وار

     

 

هم در اين سوراخ بنّايى گرفت‏

 

در خور سوراخ، دانايى گرفت‏

     

 

پيشه هايى كه مر او را در مزيد

 

اندر اين سوراخ كار آيد گزيد

     

 

جهان بينى اش در حدّ سوراخ دنيا و مطلوبش در حد وسعت دادن به اطلاعات دنيايى گشت، همّتش در حدّ بيشتر دانستن از دنيا شد و همه ى آن را صرف دنيا كرد و كارآيى خود را در حدّ موفقيت در دنيا ارزيابى كرد و چون جهت جان خود را به طرف عالم غيب نينداخت، آرام آرام راه هاى رهيدن از دنيا و وصل شدن به عالم غيب نيز برايش پنهان شد.

زآن كه دل بركند از بيرون شدن‏

 

بسته شد راه رهيدن از بدن‏

     

 

ولى بالأخره چه؟!

عاقبت آيد صباحى خشم وار

 

چند باشد مهلت؟ آخر شرم دار

     

 

 

جستن مهلت، دوا و چاره ها

 

كه زنى بر خرقه ى تن پاره ها

     

 

فرصتِ آماده شدن براى ابديت را به هر چه بيشتر بر تن وصله زدن تبديل كردى!

عذر خود از شه بخواه اى پر حسد

 

پيش از آن كه آنچنان روزى رسد

     

 

در حالى كه وظيفه ى تو آن است كه چشم خود را باز كنى و قبل از آن كه با مرگِ سختى روبه رو شوى به سوى خداوند برگردى و استغفار كنى.

بالأخره آن مرد غريبه براى مردم آن شهر روشن كرد كه موضوعِ شما مرگ نيست، چراكه از مرگ، گريزى نيست، مشكل، نوع نگاهى است كه به مرگ داريد. شما از نوع نگاه خود مى ترسيد.

قوم گفتندش مكن جَلدى برو

 

تا نگردد جامه و جانت گرو

     

 

در جواب مردم كه به او مى گفتند: اين جا جاى بى باكى نيست، اين جا قصه ى مرگ و زندگى است، گفت:

اى حريفان! من از آن ها نيستم‏

 

كز خيالاتى در اين ره بيستم‏

     

 

من از آن هايى نيستم كه با خيالات و وَهميات از مسير خود برگردم. با چنين روحيه و تحليلى نسبت به مرگ، به قصد خوابيدن در مسجد وارد مسجد شد.

خفت در مسجد، خود او را خواب كو؟

 

مرد غرقه گشته چون خسبد بجو؟

     

 

نيم شب آواز با هولى رسيد

 

كايم آيم بر سرت اى مستفيد

     

 

در مقابل اين صداهاى ترسناك تهديدآميز، آن مرد:

بر جهيد و بانگ بر زد كى كيا

 

حاضرم، اينك اگر مردى بيا

     

 

همين كه خود را نباخت و جان بر كف با آن تهديد مقابله كرد، شرايط برايش تغيير كرد.

در زمان بشكست ز آوازش طلسم‏

 

زرهمى ريزيد هر سو قِسْم قِسْم‏

     

 

بل زر مضروبِ ضرب ايزدى‏

 

كو نگردد كاسد، آمد سرمدى‏

     

 

وقتى تهديد مرگ را به چيزى نگرفت، پرده ها در مقابلش فرو ريخت و حقايق عالم و آدم برايش آشكار شد و ديگر

روحيه ى تنگ دنيادوستى و محدود كردن خود در حدّ دنيا در او نماند، زرهاى بصيرت و روشنگرى جان او را فراگرفت.

آن زرى كه دل از او گردد غنى‏

 

غالب آيد بر قمر در روشنى‏

     

 

شمع بود آن مسجد و پروانه او

 

خويشتن درباخت آن پروانه جو

     

 

در واقع نظر به مرگ، نظر به روشنايى برترِ سير حيات است تا با ابتكار زندگى كنى، و با شجاعت بميرى. اين جاست كه عرض مى كنم تمدن غربى آنچنان مقاصد انسان را دنيايى كرده كه هنر مردن از انسان گرفته شده به طورى كه بيمارستان ها وسيله ى غفلت از مرگ گشته و بشر را در پاى مرگ ذليلانه به التماس واداشته اند، حاصل كار بيمارستان ها بيش از آن كه درمان حقيقى باشد، تحقير كردن انسان در مقابل مرگ است وگرنه اصل درمان با هنر مُردن تضادى ندارد. چرا بايد اين همه از مرگ ترسيد؟ چرا بايد فضاى ترس از مرگ، سراسر زندگى بشر را اشغال كند؟ و از بصيرتى كه مى توان در زندگى با عبور از مرگ به دست آورد محروم شويم؟

15090
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: دیدید استاد نگذاشتید بروم یک دیوار رو به آفتاب پیدا کنم و سرم را به تعداد وزرای دولت، بر قسمتِ تیزش بکوبم و فرمودید: عجله نکن! دیدید اکبر هاشمی بهرمانی رفسنجانی. رأی آورد! دیدید دوباره قرار است سوار بویینگ بشویم! دیدید دوباره قرار است به ریش احمدی روشن بخندند! دیدید دوباره قرار است یه جاهایی را گِل بگیرند، یه جاهایی را سیمان! دیدید قرار است دست فابیوس را محححکم و صمیییمانه بفشریم! دیدید دوباره قرار است به تندروی متهم شویم! دیدید نرفتید نماینده‌ی خبرگان شوید و بشوید استخوان در گلو و خار در چشم! مالک پسته‌های لب خندان! دیدید دوباره قرار است هم برای!! خدا!! نماز بخوانیم، هم دم !!!! کدخدا!!! را ببینیم! دیدید دوباره قرار است دیپلماسیِ زانوزدن! دست‌دادن! دیدار با ساپورت‌پوشان! تکرار شود! دیدید که تا حضرت آقا حفظه الله به ذلیل‌کنندگانِ سربازان تسلیم شده، مدال دادند؛ دار و دسته‌ی تاجرانِ پسته و دکل نفتی و کرسنت و ... هزار !ک و ف ت!. و .! ز ه ر م ا ر! . هم به دیپلماسان برجام نافرجام پسا برجام پسا تحریم مدال دادند! انگار مردمی که به بعضی‌ها رای دادند هم مثل من عقلشان پاره سنگ بر می دارد! شقشقیه ..... العفو. انا العبد الاحمق، و انت العبد الصبور. الخنده بر لب. ال دل گنده. ال ناظر. ال به فکر السماء نه به فکر الصندق. انا اَل بازیکن، و انت ال داور، انت مشتاق لقاء، انا حرص خور در حدِ دق. انت الصبور، انا خون به دل. راستی شما می دانید شاهان چقدر دیگر عمر می کنند اگر فقط مانده یارانه! تا جیبشان پر شود حقیر حاضرم بدهم کلیه ام را هم می فروشم. چه فایده مگر هل من مزید تمامی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حاضرم به خاطر این صفا و دلسوزی که شما دارید، مرا در همان قبری بگذارند که بعداً شما هم در آن تشریف می‌آورید، از بس که قلب شما نورانی است. ولی در دنیا پهلوی هم نیستیم. شما از شهداء عقب‌ افتاده‌اید و نمی‌توانید در این تاریخ پرآشوب زندگی کنید! شما خط‌شکن‌اید و حوصله‌ی زندگی در این تاریخ، روحِ شما را مکدّر می‌کند. تحمل سیاسی‌کاریِ سیاست‌بازان را ندارید! که با چه حکمت و حوصله‌ای باید در چنین فضایی تمدنِ نوین اسلامی را پایه‌ریزی کرد و زیر سایه‌ی رهبر بزرگ انقلاب اسلامی مواظب بود در عین حفظ تفاوت‌های سلیقه‌ها، گرفتار دوقطبی‌های القائی دشمن نگردید. توصیه می کنم بحث اخیری که در جلسه‌ی شب یکشنبه تحت عنوان «قرآن و دعوت به عقل تاریخی» را شد، استماع فرمایید. موفق باشید

12811
متن پرسش
سلام: گفته میشه یکی از مهم ترین عواملی که باعث مهاجرت دانشجویان به دانشگاه های خارج میشه اینه که به نخبگان احترام کافی گذاشته نمیشه و اینکه در خارج شرایط رفاهی بالاتری برایشان فراهم است. پس لازم است شرایط را طوری فراهم کنیم که نخبگان راضی به ماندن شوند و این برای جامعه مفید تر و کم هزینه تر است از حالتی که نخبگانش برای بیگانه خدمت کنند. و البته میشه گفت شرایط بهتری که در خارج از کشور فراهم است به منظور بهره برداری بیشتر است و در واقع به نوعی سرمایه گذاری است. نمی دونم آیا اسلام نیز احترام ویژه ای برای نخبگان قائل است؟ چون با این همه سفارش برای علم آموزی، نمی شود که بگیم افراد باسواد و بی سواد یکسانند؟ ولی گرامی ترین مردم با تقواترینند که لزوما با سوادترین نیستند از طرفی اگر برای نخبگان جامعه احترام ویژه ای قائل شویم (که بعضا حضرت آقا هم قائلند) با اختلاف طبقاتی فاحشی که در جامعه رخ می دهد چه باید کرد؟ با احساس حقارتی که در افراد پایین دست جامعه پیش می آید چه باید کرد؟ با نگاه های از بالا به پایین (به اصطلاح) تحصیل کردگان چه باید کرد؟ اونوقت میشه اینی که الان هست همه می دوند که جانمونند برای هم می زنند و می خواهند خود را به رخ بکشند و همه تلاش می کنند که دانشجو شوند، چه رشته ای مهم نیست، به چه هدفی مهم نیست، فقط یه مدرکی داشته باشند تا بتونند احساس شخصیت بکنند و حرفی برا گفتن داشته باشند. آیا اسلام پیدا کردن شخصیت را در کسب علم و مدرک تایید می کند؟ ممنون میشم راهنمایی ام کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌رسد اگر با آموزه‌های اسلامی نسل جوان و تحصیل‌کرده‌ی خود را بپرورانیم مهاجرت به خارج کشور نخبگان، مسئله‌ی کشور ما نخواهد شد و در عمل با امثال دکتر شهریاری‌ها و دکتر صالحی‌ها روبه‌رو خواهیم بود که اگر هم به خارج می‌روند، دغدغه‌ی کشور را دارند. عنایت داشته باشید که احترام به صاحبان فکر و اندیشه، غیر از رفاه‌زده‌کردنِ آن‌ها است و عملاً از این طریق نه ما تا حال نتیجه گرفته‌ایم و نه بعداً نتیجه خواهیم گرفت. موفق باشید

12746
متن پرسش
از كجا بدانيم كه چقدر از تلاش ما در طلب رزق صحيح است و چقدر از تلاش ما غلط و زياده روي يا كم كاري است؟ چه معياري دارد كه با آن سعي خود را بسنجيم كه آيا كم است يا به اندازه است يا حرص است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در حدّ وظیفه هرکار سالمی که پیش آید ما باید انجام دهیم این معنی تلاش رزق به طور صحیح است و نباید در راستای طلب رزق از سایر وظایف انسانی غافل باشیم اعم از اُنس با خانواده، خدمت به پدر و مادر، صله‌ی رحم، دیدارِ دوستان، حضور در جلسات مذهبی و تدبّر در قرآن و روایات. موفق باشید

12312
متن پرسش
با سلام و عرضه خسته نباشید: من با توجه به آیات «و من یتق الله یجعل له مخرجا» و همچنین «و من یتق لفتحنا ابواب السماوات و الارض» سعی کردم که تا جایی که می شود از گناهان دوری کنم و همچنین اخلاق حسنه داشته باشم و ... و حقیقتا بعضی از معاصی را به لطف خدا ترک کرده ام اما نمی دانم چرا بعد از چند سال مشکلات ما حل نشده و همچنان سخت من را از زندگی بیزار کرده است؟ مگه قرار نیست با تقوا راه خروج از مشکلات باز شود؟ واقعا تا کی باید صبر کرد؟ هرچه هم استغفار کرده و هرچه هم به زیارت اهل بیت (کربلا، مشهد، قم، شیراز، مناطق جنگی) می روم باز هم حاجات ما برآورده نشده و قصه ها تمام نمی شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «اسْتِغْنائُكَ‏ عَنِ الشَّي‏ء خَيرٌ مِنْ اسْتِغْنائِكَ‏ بِهِ»؛ استغناء و بى‏نيازى تو از يك چيز، بهتر از استغناء تو با آن چيز است، زيرا نخواستن بالاتر از داشتن است. شما چه می‌دانید که خداوند چه طرحی را برای برون‌رفت از مشکلاتتان طراحی کرده‌ است! شاید بخواهد به‌جای برآوردن آرزوهایت آزادشدن از آن‌ها را به شما بدهد. معجزه‌ی تقوا را در نجات از امیال ساده نگیرید. موفق باشید

11208
متن پرسش
سلام علیکم: استاد ما هفته ای یک جلسه کلاسی در مسجد برگزار می کنیم برای نوجوانان رده سنی 13 الی 16 سال در رابطه با مباحث اعتقادی، لطفا چند کتاب به من معرفی کنید که بتوانم از آنها استفاده کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه کتاب‌های «جوان و انتخاب بزرگ» و «چه نیاز به نبی» مفید می‌افتد. از کتاب «نامه‌های بلوغ» مرحوم صفائی حائری هم غافل نباشید. موفق باشید
10448

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: اجر شما با خداوند متعال که ما را در راستای کسب کمالات دینی یاری می نمایید. من چند روز پیش در سایتی با مطلبی در رابطه با تعدد زوجات پیامبر روبرو شدم. تا کنون نمی دانستم که پیامبر ما با این همه از زنها ازدواج کردند، دچار شک و شبهه شدم تا جایی که به خیلی از دستورات دینی شک کرده و اینکه اینکار از جانب پیامبر صورت گرفته کسی که با هوای نفسانی مبارزه کرده و دیگران را امر به دوری از هوای نفس کردند ولی چطور خود این همه تعدد زوجات اختیار کردند؟ آیا این کار منافاتی با وجهه اسلامی نداشت! و اینکه پیامبر خدا که دستور به کنترل شهوت دادند چرا خود این وجهه را نمایان کردن!؟ و اگر بگوییم هدف برای انتشار پیام اسلام بوده چرا با 11 زن! که در میان آنها دختری 7 ساله بوده با نام عایشه؟ خواهش می کنم مرا راهنمایی کنید. همه افکار و اعتقاداتم دچار ابهام شده وقتی می بینم پیامبری که خود امر به معروف کرده چگونه خود این کار را انجام داده اند اگر مهار و کنترل شهوت با ازدیاد همسر است پس اکنون چرا گناه شمرده می شود!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده قبلاً در همین سایت در مورد تعدد زوجات رسول خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌واله» عرایضی را مطرح کردم، به‌خصوص در جواب سؤال 5450. و در شرح آیات 50 تا 52 سوره‌ی احزاب إن‌شاءاللّه نکات دقیقی در این مورد می‌یابید. تفسیر سوره‌ی احزاب در جلسات شنبه شب بر روی سایت هست. در ضمن در جواب سؤالات 9542 و 9562 عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
10293

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد گرامی سلام علیکم: عرض خدا قوت استاد إن شاءالله دوشنبه عازم زیارت نورانی شمس الشموس سرور و مولایم آقا امام رضا روحی و ارواحنا فداه هستم از برای این زیارت شور و حال وصف نشدنی دارم. و بنا دارم این زیارت به نیابت از حضرت ولی عصر (عج) باشد برای برنامه ریزی روز های زیارت سعی دارم به توصیه های شما در جواب سوال شماره 8536 عمل کنم ان شاء الله، اما اتفاق مبارکی که برای من رخ داده اینکه قبل از محرم عازم حرم امام رضا علیه السلام هستم که از قبل بنا داشتم اذن محرممان را از حضرت علی بن موسی بگیرم لذا استاد گرامی از شما تقاضا مندم با توجه به نزدیکی محرم و تشرف ما به حرم امام رضا و آرزوی پیاده روی اربعین تا کربلا که عمریست دل ما را لک زده توصیه ای، فرمایشی و... هر آنچه که برای نهایت استفاده از وجود مقدس امام رضا برای ورودمان به محرم مد نظرتان هست بفرمایید. اگر توصیه ی دیگری هم دارید بفرمایید. مخصوصا برای گرفتن زیارت امام حسین علیه السلام در اربعین إن شاءالله امیدوارم بر سر ما منت نهاده و مارا راهنمایی کنید تا از این زیارت نهایت استفاده را ببریم و کلا با زیارت های گذشته ام متفاوت باشد. استاد دعاگوتون هستم إن شاءالله امیدوارم تا قبل از سفر ما که دوشنبه هست جوابم را بدهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در چند روزی که آن‌جا هستید هر روز به صورت کامل زیارت کنید. اعم از اذن دخول تا نماز زیارت با سوره‌های یس و الرحمن و دعای زیارت. استمرار هر روزی موجب می‌شود که در هر روز برکات جدیدی شامل حالتان شود. موفق باشید
8667

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم " استاد بزرگوار در کتاب مبانی نظری و عملی حب اهل بیت از صفحه 202 الی 205 موضوعی طرح شده با عنوان ارتباط جان ها با امام قبل از تولد "که به شرح یک حدیث پرداخته شده است " (کافی ج 1 ص 438 ) در شرح این حدیث اشاره شده که جان هر انسان قبل از بدن با امامش روبرو شده و اشاره کردین که همه شما با امیرالمومنین علیه السلام در وقتی که فقط جان بودید بیعت کردید اما در صفحه 204 نوشته شده قضیه این است که شما قبل از این که به صحنه حیات دنیایی بیایید اختیارا خودتان را به صحنه ی ارتباط با حق یا عدم ارتباط با حق سپرده اید و بعد تقاضای حضور عینی و خارجی و دنیایی کرده اید و خداوند هم از آنجایی که سمیع و علیم است این تقاضا را شنید و پذیرفت . استاد عزیز من با موسسه تماس تلفنی گرفتم اما متآسفانه نتوانستم جواب مناسبی دریافت کنم " در صورت امکان این مسئله را برای من کمی توضیح دهید که پس تکلیف فطرت خداجوی انسانها چه میشود و اینکه انسان از خدا تقاضا کرد و خدا پذیرفت یعنی چه ؟ خواهش میکنم به صورت ساده و قابل فهمی به این پرسش پاسخ دهید . ممنون التماس دعا
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این نکته‌ی اخیر بحث ساده‌ای نیست که انتظار دارید بتوانیم راحت بحث کنیم. پیشنهاد می‌‌کنم سر فرصت مباحث مربوطه به اعیان ثابته را دنبال کنید تا ان‌شاءالله بشود چند موضوعی را که فرمودید با هم تطبیق دهیم. موفق باشید
8388

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز با توجه به سوالهای 8252 و 8359 و 8373 می خواستم به یک جمع بندی برسم 1- آیا برای سلوک فردی باید همچون امام زمان صبح و شام برای اباعبدالله ع گریه کرد و مثلا هر روز یکبار زیارت عاشورا خواند؟ مثلا روز میلاد هم اگر بود، در حوزه سلوک شخصی ، بازهم باید گریه کرد؟ 2- نظر شما راجع به دهه های عزاداری که رسم شده می گیرند چیست؟ با توجه به اینکه آقای شبیری زنجانی هم اخیرا اعتراض کردند؟ 3- آقای زائری بحثی دارند و می گویند عزاداری محرم و دسته روی عاشورا پیام خاصی دارد. اینکه اخیرا رسم شده روز شهادت حضرت زهرا س و روز شهادت امام جعفر صادق ع بیرون آمده و دسته روی میکنند باعث کمرنگ شدن پیام عزاداری عاشورا می شود؟ یعنی به عبارتی عزای اهل بیت صرفا تبدیل به غصه و ابراز ارادت می شود و آن پیام سیاسی گم میشود؟ 4- با توجه به سوال 3 و جمله رهبری که فرمودند فاطمیه باید عاشورایی برگزار شود چگونه قابل جمع است؟ 5- اینکه بعضی هیئتها در هر مراسمی اعم از جشن یا عزا، آخر جلسه را به روضه می کشانند و خیال میکنند که خیلی معنوی هستند، نظر شما چیست، آیا نشان معنویت بالای آنهاست یا همان سخن رهبری است که سال 84 در دیدار با مداحان فرمودند ما به عزاداری عات کردیم؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: عرض بنده همان است کته در فحوای سخنان شما هست و تأکید بر این نکته که عزاداری محرم و دسته و سینه پیام مخصوص برای خود دارد. فکر می‌کنم منظور رهبری که فرمودند فاطمیه باید عاشورایی برگزار شود نظر به روح حماسی قضیه دارند نه این‌که دسته و سینه زنی در میان بیاید. موفق باشید
6938

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
ﺳﻠﺎﻡ. ﻋﻤﺪﻩ ﺍﺷﻜﺎﻝ ﺟﻨﺎﺏ ﻓﻴﺎﺽ ﺑﺮ ﻣﻠﺎﺻﺪﺭﺍ ﺟﻴﺴﺖ?ﺟﻮﻥ ﺍﻳﺸﻮﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩﺍﺕ ﺟﺪﻱ ﺍﻱ ﺭﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ و ﻣﻴﻜﻮﻳﻨﺪ ﻛﺴﻲ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم، چیزهای پراکنده‌ای شنیده‌ام ولی حرفی که منجر به نفی مبانی حکمت متعالیه شود، نشنیده‌ام. موفق باشید
5396
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز در کتاب سلوک ذیل شخصیت امام فرمودید برای فهم حرفهای امام یک سری مقدمات لازم است می خواستم مشخصا بفرمایین که1- آن مقدمات چیست؟ 2- چگونه باید بگذرانیم؟(دقیقا با چه سیری«مطالعاتی؛ اخلاقی، سلوکی و...»)3- خود کتابهای امام را با چه ترتیبی و چگونه(با استاد یا بی استاد-بهترین استاد کیست) بخوانیم؟ یا زهرا سلام الله علیها
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در جلسات انتهایی کتاب، هندسه‌ی فکری مورد نیاز را عرض کرده‌ام. گفت: «تو پای به راه در نه و هیچ مپرس .... خود راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
3920
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز در ابتداء با عرض پوزش بابت طولانی شدن مطالب تقاضامندم بنده رو در راهی که صلاح میدانید راهنمائی بفرمائید. بنده 2 سال است که با فرمایشات ارزشمند حضرتعالی که ترجمان قرآن و احادیث ائمه اطهار علیهم السلام است ،زندگی میکنم.بعضا" شاید بعضی از روزها 12 ساعت به سخنرانیهای شما گوش جان سپرده و اصلا" متوجه گذر زمان نمیشوم.مختصرا" عرض کنم از 12 سال پیش به طور مستمر شروع به مطالعه قرآن نموده ام .بعد از 4 الی 5 سال احساس کردم که در فهم معارف متوقف شده ام ؛ تا اینکه خداوند عنایت نمودند و بوسیله یک دوست بنده رو هدایت کرده و برای فهم بهتر قرآن شروع به مطالعه کتب روائی نظیر : اصول کافی ، روضه کافی ، ترجمه بعضی از مجلد های بحار الانوار ، عین الحیات ، نهج البلاغه ، تحف العقول و بسیاری کتب روائی و اخلاقی دیگر نمودم . اما بعد از 4 الی 5 سال مجددا" احساس توقف در فهم معارف نمودم؛تا اینکه بنا به این آیه شریفه که میفرماید: و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. خداوند متعال بنده رو با شما و آثار شما آشنا فرمود و همان شد که در ابتدای سخن به عرض رساندم.مباحثی که از سخنرانیهای شما گوش داده ام از قرار ذیل میباشد: شرح ده نکته در معرفت النفس ، شرح برهان صدیقین ، آشتی با خدا ، تفسیر سوره های زمر ، شوری ، ص ، عنکبوت ، قصص، نباء، واقعه ، فاطر ، نمل ، انفال ، آیت الکرسی ، ق ، سبا ، طور ، روم ، محمد ، قیامت ، نازعات ، شرح نامه 31 امام علی علیه السلام ، شرح خطبه های 83 ، 182 ، 86 ، 87 ، 223 ، 224 ، 230 ، 111 ، 1 ، 221 ، شرح کتاب معاد ، از ولایت نبی تا ولایت فقیه ، مباحث مربوط به ملک ، هدف حیات زمینی آدم ، مقام برزخیت کبری حضرت رسول صلی الله علیه و آله ، تحلیل فیلم سفر به ماوراء ، آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود ، شرح حدیث جنود عقل و جهل ، شرح حدیث عنوان بصری ، (40 قسمت از شرح مقالات استاد شجاعی و 38 قسمت از شرح معرفت النفس و الحشر این تعداد از مقلات استاد شجاعی و معرفت النفس و الحشر بدلیل کیفیت پائین فایل صوتی از گوش دادن ادامه این دو بحث منصرف شدم) تمامی مباحث مربوط به مدرنیته و سلوک ذیل شخصیت امام خمینی رحمت الله علیه ، علاوه بر این مباحث مدت 4 الی 5 ماه است که در بنیاد سمات در تهران ثبت نام کرده و در کلاسهای آنجا نیز شرکت میکنم.اما مدتی است که مجددا" احساس تنگی در ریشه های معرفتی و فکری ام کرده و گمان میکنم وقت آن رسیده که نهال عقلم را به باغ بزرگتری منتقل کنم تا ریشه های عقل و تفکرم رشد بیشتری نمایند تا ان شاء الله این نهال تبدیل به درخت تناوری شوند و آماده این شوند که نهرها از زیر (نه از کنار) آن عبور نمایند. لازم به ذکر است که بعضی از دوستان به من چندین توصیه نمودند. از جمله ؛گوش دادن به مباحث عرفان نظری ، شرح فصوص الحکم ، شرح اسفار ملاصدرا و . . . اما دوست دارم شما با تجربه خود این شاگرد کوچکتان را ... راهنمائی بفرمائید. ... بابت طولانی شدن عرایضم پوزش میخواهم. به امید دیدار
متن پاسخ
3920- باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که این مسیر إن‌شاءالله باید تا فهم اسفار و عرفان نظری و شرح فصوص الحکم برسد بحثی نیست ولی عمده آن است که در هر شرایطی بتوانیم راه اُنس با خدا را پیدا کنیم وگرنه با گوش‌دادن مباحث به تنهایی راهی گشوده نمی‌شود به‌خصوص که می‌فرمایید بعضی روزها 12 ساعت به مباحث گوش داده‌اید. باید به قلب خود فرصت دهید که مطالب را درک کند. موفق باشید
1825
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد در آیه شریفه در وصف مومنین داریم "اذله علی المومنین" و نیز از حضرت امام (رحمه الله علیه) شنیده ایم که می فرمودند در برابر بسیجیان احساس حقارت می کنم. با توجه به اینکه اگر انسان صاحب مقاماتی نباشد خیلی راحت در مقابل عظمت کسانی چون حضرت امام احساس حقارت می کند اما اگر خود او صاحب مقاماتی باشد داشتن این نوع احساس سخت می شود. می خواستم ببینم امثال این نوع از احساس هایی که در حضرت امام وجود داشته ریشه در چه زمینی دارد و چه نوع معرفت عمیقی ایشان دارند که از ته دل و نه از روی تعارف این سخن را می گویند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام حضرت امام در سیمای بسیجیان انوار الهی را می‌دیدند که چگونه خداوند اراده کرده است از طریق آن‌ها حق را بر باطل پیروز کند و معلوم است که امام در مقابل نور الهی متواضع و خاشع هستند. مگر از رابطه‌ی رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» و زهرای مرضیه«سلام‌الله‌علیها» خبر ندارید؟ موفق باشید
1822
متن پرسش
سلام علیکم: 1-نوع برخورد مبلغین دین و معلمان و متولیان فرهنگی که کار ابلاغ و ارشاد دیگران را دارند با متون دینی چگونه باید باشد تا اینکه از یک طرف مشمول لعن حدیثی نگردند که می فرماید «کسی که مطلبی را بخواند و بگوید خوب مطلبی است که به دیگران بگویم این فرد مورد لعن قرار می گیرد»و حداکثر استفاده شخصی را از مطلب دینی ببرد و از طرفی بتواند مطالب را به صورتی منظم بفهمد تا یک انسجام فکری داشته باشد که بتواند به دیگران برساند. چون برای هدف اول یعنی اینکه خود فرد یک روایت یا یک ایه را خوب بفهمد لازم است که قلبش بیش از فکرش در صحنه باشد و برای هدف دوم که نیاز است به دیگران برساند لازم است فکرش بیش از قلبش در صحنه باشد؟ خلاصه وجه جمع این دو هدف چگونه می تواند محقق گردد. 2-بسیار مشتاقم که توفیق فیض سحر خیزی را داشته باشم اما کمتر نصیبم می شود راه غلبه بر خواب زیاد و تسلط نفس برای بیداری در سحر چیست و شما چه توصیه ای برای این بی خبر از راهیان کوی دوست دارید. باتشکر و التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- شریعت الهی وسیله‌ای است تا ما قیامت خود را در دنیا آباد کنیم و تمام دستورات دین را در همین راستا عمل نماییم حتی آن موقع که امر به معروف و نهی از منکر می‌کنیم. حال اگر جهت ایجاد شایستگی لازم برای قرب الهی موظف بودیم سخنی بگوییم و یا حدیثی را برای دیگری نقل کنیم توجه ما به وظیفه‌ای است که داریم حتی وقتی می‌خواهید آن روایت را خوب بفهمید که به دیگران برسانید قلب شما غرق انجام وظیفه‌ی الهی است، منتها در این حالت قلب و عقل در طول همدیگرند به این معنا که عقل در ذیل قلب عمل می‌کند. 2- علاوه بر این‌که لازم است بعد از نماز عشا زیاد بیدار نباشید و زود به رختخواب بروید و غذای کم حجم مصرف کنید، لازم است در روز ذهن و فکر خود را در امور کثیر دنیا خرج نکنید که موجب شود از نفوذ روح بر بدن کاسته شود. موفق باشید
1802

همسریابیبازدید:

متن پرسش
سلام دوست دارم همسری باایمان تر از خود داشته باشم آیا خود به دنبال همسر مناسب بگردم یا با توسل وتوکل بگذارم خداواهل بیت خود گزینه مناسب رابرایم انتخاب کنند؟ یااز طریق واسطه ها مثل دوستان عمل کنم؟چون من وخانواده ام واقعا توانایی شناسایی کامل دختر خوب رانداریم وبالاخره در گزینش نقص هایی در کار می آید؟محتاج دعای خیر شما هستم یازهرا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام هم با توسل از خدا بخواهید و هم تلاش کنید و به دوستانتان نیز بسپارید. ان‌شاءالله خدا کمک می‌کند. موفق باشید
16945
متن پرسش
با سلام: استاد شجاعی در فایل صوتی کیمیای وصال فرموده بودند ظلمات جهنم سه بعدی است؟ در فایل صوتی که در کانال لب المیزان هم هست متوجه این عبارت و مفهومش نشدم. ممنون چنانچه توضیح‌ بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ایشان اشاره به آیه‌ی «انْطَلِقُوا إِلى‏ ظِلٍّ ذي ثَلاثِ شُعَبٍ (30)/ مرسلات) دارند که می‌فرمایند: اهل جهنم به سایه‌ای پناه می‌برند که دارای سه شعبه است. حال منظور از این سه شعبه چیست، تفاسیر مختلف است. شاید آثار منفی ابعاد حس و خیال و عقل باشد که اهل جهنم در دنیا آن‌ها را درست به‌کار نگرفتند. موفق باشید

14431
متن پرسش
با عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیز: لطف بفرمایید به دو پرسش ذیل طبق «شریعت اسلام» پاسخ دهید: 1. ارتباط کلامی یک زن با برادر شوهر خود باید در چه حدود و ثغوری باشد تا به فریضه صله ارحام خدشه ای وارد نکند؟ 2. اساسا طبق سیره اهل بیت (ع) ارتباط کلامی زن با اقوام و دوستان نامحرم بایستی چگونه باشد تا به صله ارحام خدشه ای وارد ننماید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن حدّ که لازم است باید با ارحام غیر محرم ارتباط داشت ولی اگر بی‌خود بهانه‌ای برای صحبت فراهم کنیم مثل آن است که بی‌دلیل با نامحرم صحبت کرده‌ایم. باید ارتباط طوری باشد که گمان نکند ما نسبت به شخصیت آن‌ها بیگانه و بی‌تفاوتیم، ولی نه بیشتر از آن. موفق باشید

11612

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
جناب استاد طاهر زاده سلام من دوستی دارم که متاسفانه از زندگی زده شده و حرفهایی از قبیل (چرا خدا منو آفرید، من نمی خواهم که باشم، من از خودم خوشم نمیاد، ....) و یک جورایی دلیلی برای زندگی نداره. میگه سوالامو از هرکی می پرسم فقط می شنوم که خدا قهرش میگیره و داری ناشکری می کنی و ... منم نتونستم قانعش کنم. لطفا شما زحمت بکشید و پاسخش را بدهید. ممنون از وقتی که می گذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه این بحث را در سه جلسه‌ی اول کتاب «آشتی با خدا» داشته‌ایم. متن کتاب روی سایت هست. موفق باشید

11111
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد: درخصوص حدیثی که معصوم فرمودند ما اهل البیت از آنچه که شما می گویید کمتریم و از آنچه که فکر می کنید بالاتریم توضیحی بفرمایید، چرا که همیشه قوه خیال ما انسانها افکار بلندتری دارد تا زبان و گویش ما، چطور طبق سخن معصوم علیه السلام حضرات از گویش ما پایین تر و از افکار ما بلندترند؟ و در خصوص حدیثی دیگر از حضرت علی علیه السلام که فرمودند من یک ساعت دنیا را با تمام آخرت عوض نمی کنم قریب به این مضمون حضرت که سلطان لو کشف بودند چرا این سخن را فرمودند برای حضرت که غیب و شهود یکی است چرا فرمودند آیا برای اعلام ارزش دنیا به اخرت برای مابوده است یا ...با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر متن عربی حدیث بود بهتر می‌شد نظر داد. حدیث اول در جواب کسی است که صادقانه با حضرت برخورد نمی‌کند و در ظاهر سخنان غلوّآمیز می‌گوید ولی در دل، حضرت را قبول ندارد. و در حدیث دوم شاید منظور آن باشد که دنیا از آن جهت که مسیر رسیدن به کمالات آخرت است مورد نظر باشد. به تعبیر حضرت؛ دنیا متجر اولیاء الهی است و از طریق همین دنیا به آن نتایج عالیه رسیده‌اند. موفق باشید
9772

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در فقه مطرح می شود اگر قسمتی از پوست بدن را طوری جدا کنی که سوزش داشته باشد چون روح ندارد آن قسمت نجس می شود و باید تطهیر کرد. بنده از استادم سوال کردم حال اگر پوست بدن توسط ماده ی بی حسی نیز بی حس شده باشد جدا کردن پوست دیگر درد ندارد آیا باز هم باید آن قسمت را تطهیر کرد؟ ایشان فرمود بله. اما بنده با خودم فکر کردم وقتی بدن بی حس می شود روح و نفس دیگر آن قسمت را تدبیر نمی کند پس جدا کردن پوست را بریدن آن قسمت از بدن دیگر جزو نجاسات محسوب نمی شود. به نظر شما استنباط بنده درست بوده یا خیر؟ آیا این مبحث در فقه بیان می شود یا خیر. البته این نظر بنده و یک کنجکاوی بود و خدای ناکرده قصد اظهار نظر در برابر حکم فقها را نداشتم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید تطبیق نکات فقهی با مباحث معرفت نفس در این کار مشکل باشد. موفق باشید
نمایش چاپی