سلام و عرض ادب: مالک اشتر انقلاب را به شهادت رساندند. استاد، انگار پدرم را از دست داده ام، و آنچنان به خود میپیچم که گویا معنایِ خودم را گُم کردهام، و راهی را که باید به دنبال آن باشم را؛ نمیجویم! مرا چه شده است؟ چیزی بفرمایید آرام شویم استاد!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه خداوند در راه توحید و در مسیر نفیِ استکبار، آنچنان برکات و ظرفیتهایی قرار داده که هر قدمی در مقابله با این راه، برداشته شود تا راهِ توحید به گمان دشمنانِ این راه متوقف شود؛ جلوهای از جلوات نورِ جامع الهی به ظهور میآید. مثل روز روشن است که چنین کاری را که آمریکا انجام داد، جز به دست احمقترین و نادانترین انسانهای روی زمین امکانِ انجام نداشت.
انقلاب اسلامی راهِ گشودهای است که باید در هر مرحله از مراحل حضور تاریخیاش، گامی به اقتضای آن مرحله بسی بلندتراز قبل به جلو برداشته شود و این گام محقق نمیشد مگر آنکه جهان تشیع خود را به ظهوری دیگر نشان دهد و آن ظهور، با شهادتِ سردار حاج قاسم سلیمانی به میان آمد تا باطنی نهفته از رخداد توحیدیِ انقلاب اسلامی در هویت جهانیاش ظهور کند و معنای سیاستی که عینِ دیانت است و در جای خود، سلوکی با برکت میباشد؛ هرچه بیشتر نهادینه شود و اشکهایی در سوکِ آن مرد آسمانی به ظهور آید که از جنس اشکهای اولیاء الهی است در نیمه شبان برای رفعِ حجابهای غلیظ تاریخِ ظلمانیِ این زمانه.
از این به بعد، این آمریکا است که در انفعالِ هر روزیِ خود گرفتار خواهد شد، ولی نه از جنسِ سقوط یک جبههی سیاسی در مقابل رقیب سیاسیاش، بلکه به معنای به ظهورآمدنِ قدمقدمهای توحیدی که بنا است همهی مناسباتِ عالَم کفر را تغییر دهد. خداوند بنا دارد با نشاندادنِ حضور چشمگیر و جهانیِ جبههی توحیدیِ انقلاب اسلامی به ما و جهانیان نشان دهد با حضور در این جبهه، در کجا ایستادهایم؟ در جایی که: «يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ» پایهگذاران آن نیز، خود به شگفت میآیند و از آن طریق، فشار و خشمی بیاندازه در کفار ایجاد میشود.
پس! قصه، قصهی یک شخص نیست؛ قصهی انسانی است که در تاریخ بشریت از آن جهت که قاسم سلیمانی بودن، گمگشته شان بود با ظهور او به ظهور آمد، انسانهایی مثل ابوالمهدیالمهندس متوجه شدند او به صورتی فوقالعاده، شبیه ابعادِ متعالی خودشان است که چگونه ذیل اسلام و تشیع و ولیّ فقیه، باید چنین «بودنی» داشته باشند که در عین مهابت، مهربان باشیم و در عینِ بصیرت سیاسی- به عمیقترین شکلِ جهانی آن- سیاستزده و منفعل نباشیم و در عین مصممبودن، گرفتار خشونت بیجا نگردیم. و این یعنی از مرزهای «جزیرهای بودن» به در آمدن و جهان اسلام را احیاءکردن، تا همهی بشریت بدانند هنوز هم امکان زندگی و زندهبودن هست، و برای مقابله با استکبار، کسی نباید خود را معطل دیگری کند چه شیعه باشد و چه سنی و چه چپ و چه راست.
با به صحنهآمدن مردم در تجلیل از سید شهدای مقاومت، گذشتهی افتخارآمیزی که داشت برای نسل جدید گم میشد؛ ورقی دیگر خورد برای حضوری عمیقتر انقلاب اسلامی. تا نسل جدید، خود را نه در «دیروز» که در «امروز»ِ خود به وسعت همهی تاریخی که انقلاب اسلامی در آیندهی بشریت رقم خورده است؛ احساس کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که عرایض بنده در راستای طرح اهداف کلی تمدن اسلامی است تا هرکس با توجه به آن اصول در حوزهی تخصصی خود مطالب را کاربردی کند و در این راستا یعنی طرح ایدهی هویت کلّی تمدن اسلامی عرایضی در کتاب «تمدنزایی شیعه» شده است 2- وقتی موضوعی تاریخی بخواهد محقق شود باید متوجهی فرایندیبودنِ آن بود لذا همواره در مسیر تحقق اهداف متعالی آن باید تلاش کرد پس بحث چند سال معنا نمیدهد، هر سالی مقدمهی سال بعد خواهد بود مثل موضوع «انتظار» که ما وقتی در فرایندِ انتظار قرار گرفتیم همواره نسبت به هدف خود در صحنهایم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شد ما در این مورد خاص، حقیقتاً مشکل تاریخی داریم و به فرمایش شما باید فرهنگسازی بشود. ولی همانطور آن سؤالکنندهی محترم مطرح کردند، نمیتوانیم از مشکلات امروز جامعه در این رابطه غفلت کرد. و موضوع «متعه» از این جهت مطرح است، وگرنه همچنان که حضرت صادق«علیهالسلام» مطرح میفرمایند اگر «متعه» بخواهد بهانهای برای عیاشی و شهوترانیِ افراد شود؛ این شأن اصحاب آن حضرت نمیباشد بلکه مسئله به عنوان یک مسئولیت اجتماعی باید مدّ نظرها قرار گیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حاضرم به خاطر این صفا و دلسوزی که شما دارید، مرا در همان قبری بگذارند که بعداً شما هم در آن تشریف میآورید، از بس که قلب شما نورانی است. ولی در دنیا پهلوی هم نیستیم. شما از شهداء عقب افتادهاید و نمیتوانید در این تاریخ پرآشوب زندگی کنید! شما خطشکناید و حوصلهی زندگی در این تاریخ، روحِ شما را مکدّر میکند. تحمل سیاسیکاریِ سیاستبازان را ندارید! که با چه حکمت و حوصلهای باید در چنین فضایی تمدنِ نوین اسلامی را پایهریزی کرد و زیر سایهی رهبر بزرگ انقلاب اسلامی مواظب بود در عین حفظ تفاوتهای سلیقهها، گرفتار دوقطبیهای القائی دشمن نگردید. توصیه می کنم بحث اخیری که در جلسهی شب یکشنبه تحت عنوان «قرآن و دعوت به عقل تاریخی» را شد، استماع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خوب است 2- آیت اللّه بهجت در زمرهی چنان سالکانی نبودهاند. ایشان به مرور و با زحمتهایی که کشیدهاند، منوّر به نور عرفان شدهاند و لذا میتوانستند دستگیری کنند. ولی سخن جناب آقای طیب در جای خودش سخن درستی است در حدّی که خواجه عبداللّه انصاری میفرماید: مجذوب سالک نیز باید منازل سلوک را مثل سالک مجذوب طیّ کند تا بتواند نسبت به احوالات خود، خودآگاهی داشته باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چون فرزند آیتالله قوچانی این قضیه را نقل میکردند به نظرم میتوان به آن اعتماد کرد؛ شاید مرحوم قاضی خواستهباشند با این حرکت خطورات نفس حضرت امام را بیابند و از این جهت که حضرت امام بعد از خروج از آن جلسه بسیار راضی بودند شاید قضیه از همین قرارها باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع قرب نوافل و فرائض را نمی توان محدود به سفر اول یا سفر دوم کرد، بلکه سالک تا آخرین منزل از وجهی از خود فانی و به حق باقی است. هر اندازه بقای به حق شدیدتر باشد، سالک در منزل بالاتری قرار میگیرد. و منظور از نوافل یعنی آن نوع عباداتی که ارادهی سالک در انتخاب آن در میان است و از این جهت میتوان گفت که وجهی از اَنانیت هنوز باقی است ولی در همین مسیر است که حضرت حق سالک را از خودش میگیرد و خود را به او میدهد و لذا سمع و بصر او میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام قرب نوافل تا آنجا سالک را جلو میبرد که خود حق میفرماید: «لَا يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ مُخْلِصاً لِي حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا»[1] همواره بندهى من به وسيلهى نافلهها به من نزديك مىشود در صورتى كه كاملا به من اخلاص دارد تا اينكه او را دوست دارم، پس هرگاه او را دوست داشتم گوش او مىشوم كه با آن مىشنود و چشم او مىگردم كه با آن مىبيند و دست او مىشوم كه با آن مىگيرد. و خداوند از اين طريق در حركات و سكنات سالك ظهور مىكند. بنابراین در این حالت عبد، در حق فانی و به حق باقی میشود که صورت کامل آن مقام حضرت ختمی مرتبت«صلواتاللّهعلیهوآله» است که حضرت حق در وصف او میفرماید: «ما رمیت اذا رمیت». موفق باشید
[1] - إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص: 91
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا شد به میهمان احترام بگذاریم ولی نه به قیمت بیاحترامی به حکم خدا! باید با یک خورش از میهمان پذیرایی کرد نه بیشتر. موفق باشید