بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
7768
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جنابعالی ایا میشود گفت ماهیت همان ظهور وجود خارجی است در ظرف ادراک ما.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: حرف خوبی است. موفق باشید
7650
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل شده است که حضرت فرمود: «أَوْحَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَى دَاوُدَ علیه‌السلام یَا دَاوُدُ تُرِیدُ وَ أُرِیدُ وَ لَا یَکُونُ إِلَّا مَا أُرِیدُ فَإِنْ أَسْلَمْتَ لِمَا أُرِیدُ أَعْطَیْتُکَ مَا تُرِیدُ وَ إِنْ لَمْ تُسْلِمْ لِمَا أُرِیدُ أَتْعَبْتُکَ فِیمَا تُرِیدُ ثُمَّ لَا یَکُونُ إِلَّا مَا أُرِید؛6 ‌خدای عزوجل به داوود وحی کرد: ای داوود! تو اراده می‌کنی و من هم اراده می‌کنم و جز آنچه من اراده می‌کنم واقع نمی‌شود. پس اگر در برابر آنچه که من می‌خواهم تسلیم شوی، من خواسته‌هایت را به تو عطا می‌کنم؛ و اگر تسلیم آنچه من می‌خواهم نشوی، تو را در آنچه که می‌خواهی به زحمت می‌اندازم. پس از آن، چیزی جز آنچه که من می‌خواهم واقع نمی‌شود [و تو اجری هم نخواهی برد].» می گویند جز خواست خدا در عالم چیزی پیاده نمی شود و این خیال است که فکر کنیم که خواست ما در عالم پیاده می شود پس اگر اینچنین است کسی که گناه می کند و در دار وجود اراده او پیاده می شود و توسط ملائکه کاتب، ثبت می گردد چطور قابل تفسیر است؟ و منظور از اراده الهی در این روایت اراده تکوینی است یا تشریعی
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: آفرین که متوجه تفکیک اراده‌ی تکوینی از تشریعی هستید. آری حضرت حق به اراده‌ی تشریعی به ما دستور می‌دهد که گناه نکنید تا هرکدام از ما به صورت شخصی در مسیر قرب الهی قرار گیریم، ولی در نظام خود به صورت تکوینی شرایطی فراهم کرده که امکان گناه فراهم باشد و حضرت حق می‌خواهد در این روایت فوق‌العاده پیامبر خود را تا مقام تسلیم کامل جلو ببرد تا ببیند چگونه عالم تماماً در قبضه‌ی خداوند است. موفق باشید
7291

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار اینجانب طلبه سال چهارم حوزه علمیه هستم و سال هاست که از مباحث شما نیز استفاده کرده ام و به میزان آشنایی و نه قاعده مند و اصولی مطالعات فلسفی - قرآنی در کنار دروس حوزوی نیز داشته ام، امسال که حلقیه ثانیه اصول شهید صدر را شروع کردم، شدیدا احساس نیاز به منظم کردن ساختار فکری خود دیدم و و لذا برای شروع قاعده مند مطالعات فلسفی و دینی به این نتیجه رسیده ام که باید کاری اصولی در مباحث معرفت شناسی و شناخت شروع کنم و اطلاعات کافی در این باره ندارم و تنها نگاه های کوچک و جزئی به بعضی از کتاب هایی که در ادامه می آید داشته ام و هیچ کدام را به طور تخصصی و با بحث و بررسی دقیق مطالعه نکرده ام، لذا خواهشمندم در این زمینه مرا راهنمایی کنید و نظرتان را نسبت به هریک از این کتاب ها و سیر مطالعاتی پیشنهادیتان(بنا به در نظر گرفتن سطوح مباحث و جایگاه مطالعاتی بنده) مبذول بفرمایید و در صورت لزوم کتاب های ضروری تری و کارآمدتری را معرفی کنید 1- شناخت شهید مطهری 2- شرح اصول فلسفه و روش رئالیسم شهید مطهری 3- اصول فلسفه و روش رئالیسم علامه طباطبائی 4- منزلت عقل در هندسه معرفت دینی آیت الله جوادی آملی 5- شناخت در قرآن آیت الله جوای آملی 6- فلسفتنا شهید صدر (فایل صوتی تدریس آیت الله مصباح یزدی) 7- اسس المنطقیه للاستقرا شهید صدر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم اگر اساس را بر روی بدایه و نهایه‌ی علامه‌ی طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» بگذارید بهتر ذهن خود را تربیت کرده‌اید. موفق باشید
3655
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوارم - مشغله شدید کاری دارم از صبح تا شب مجبورم بخاطر مسئولیت سنگینی که دارم _ شهردار_ درگیر موضوعات مختلف باشم از این رو فراغت فکری خیلی کم دارم شاید بگویم اینقدر مسائل کاری در ذهنم خطور می کند که شاید به جرات بتوان گفت اصلا نمیتوانم خلوت داشته باشم چندبار تصمیم گرفتم تا استعفا بدهم بلکه خودم را گم نکنم ولی از طرف دیگر احساس تکلیف میکنم چون واقعا در این مسئولیت میتوانم به مردم خدمت نمایم حضرتعالی چه توصیه ای به بنده جهت فارغ نمودن ذهنم از مشغله ها دارید، جالب اینکه اگر بخواهم شبی برخیزم و نماز بخوانم تمام طول نماز شبم به شدت درگیر مسائل و مشغله هایم میشود از پاسخگویی تان سپاسگزارم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نیت خدمت به مردم کار را ادامه دهید ولی جمله‌ی حضرت علی«علیه‌السلام» را فراموش نفرمایید که فرمودند: «ْ وَ لَکِنِّی لَا أَرَى إِصْلَاحَکُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِی‏» بنا ندارم به قیمت اصلاح شما خود را فاسد کنم. سعی کنید حضور در جلسات دینی و مطالعه‌ی کتب اخلاقی را با مسئولیت اجرایی هر دو را با هم داشته باشید. موفق باشید
2265
متن پرسش
سلام.میخواستم بدانم چرا ائمه اهل هنرهایی چون خوشنویسی نقاشی موسیقی و هر کاری که خلاقانه و آفرینشی باشد نبوده اند؟لطفا نگووید آن ها محو جمال الهی بوده اند و نیازی به این موارد نداشته اند.محو جمال الهی بودن هیچ منافاتی با آفرینش هنری ندارد.بالاخره ظهور اسم خلاق خداوند باید در آن ها نیز تجلی پیدا کرده باشد.بالاخره آن ها باید غرق در طبیعت و زیبایی های ان نیز بوده باشند.من تا بحال در کتب یا سخنرانی های شما ندیده ام(من ندیده ام)که صحبتی از هنر و طبیعت بکنید(منظورم آن نگاه به طبیعت و روی آوردن به آن در مقابل تکنولوژی نیست)شما هیچ وقت نمی گویید بریور غرق زیبایی های طبیعت بشوید.چرا نگاه شما به این دنیای مادی انقد تحقیر کننده است؟چرا یک بار نشده از فیزیولوژی صحبت کنید؟بدن ما چه چیزی کم دارد که نخواهیم غرق آن بشویم؟همه ی برداشت من این است که شما می گویید زود باشید!زود باشید!این جا هیچی نیست پوچ و بی معناست.فقط عالم معنا فقط بایطن عالم.اینجا ارزش نگاه کردن هم ندارد.مگر شما معتقد نیستید اینجا تجلی است؟فقط نازله است و الا هیچ چیزی کم ندارد.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عالم را آینه ی اسماء حسنای الهی دیدن چیزی غیر از آن نگاهی است که فیزیولوژی به ما می دهد. مباحثی که در مورد اسماء حسنای الهی می شود با این رویکرد است که «نظر را نغز کن تا نغز بینی.... گذر از پوست کن تا مغز بینی». نقاشی و موسیقی بالاخره یک نحوه توقف در پوست و ظاهر است. خوش نویسی هم که مورد تأکید آن بزگواران بوده است و بنده اطلاعی ندارم که خود ائمه«علیهم السلام» در خوشنویسی مهارت داشته اند یا نه. جزوه تندیس ممکن است در این بحث کمک کند.موفق باشید
2048
متن پرسش
- بسمه تعالی. سلام علیکم استاد عزیز. شاید این سوالی که مطرح می‌کنم درد دل خیلی از جوان‌هایی باشد که در مسیر در حال حرکت هستند. هدف هم درده دل است و هم این‌که بدانیم وظیفه‌ی ما در قبال این نوع برخوردها و نگرش‌های پدر و مادرمان چیست. پدر و مادر بنده به صورت کاملا کوچه بازاری دین‌داری می‌کنند، از جمله این‌که هر وقت رسیدن نماز می‌خوانند اما دغدغه دارند که قضا نشود و اگر شد طوری نیست،گاه گداری به نماز جماعت می‌آیند. هیچ شناخت معرفتی خاصی از دین ندارند که بشود برایشان مثلا مسائل قیامت را مطرح کرد یا مباحث شناخت امام را، معرفتشان به همین منبرهایی که در حسینه‌ها می‌روند خلاصه میشود که همین را هم دیگر کنار گذاشته‌اند چون جذابیتی برایشان ندارد(منبرهای شهرستان ما بسیار مملو از غلط است و حتی کسانی که مطرح می‌کنند خودشان به شدت گاهی اسیر گناه‌هایی هستند که مردم میدانند). وقتی برایشان از مرگ می‌گویی احساس میکنی دیگر دیر شده و حال و حوصله تغییر این روند را ندارند(این زندگی خصوصی خودشان بود، حال تاثیری که بر بنده می‌گذراند). این عزیزان دائما بنده را به علت مطالعه و نماز و دعا مورد تمسخر قرار می‌دهند، و می‌گویند این که کار نشد،دائما آدم اگر بخواهد به سخنانشان به صورت کامل عمل کند اسیر دنیایی می‌شود که نباید بشود، اگر با این‌ها به مهمانی بروی وقت بسیار زیادی را در مجالسی صرف می‌کنی که امکان شدید غیبت دارد، اگر غیبت نشد وقت زیادی تلف می‌شود،اگر نروی ناراحت می‌شوند. حتی اگر با خودشان به صحبت بنشینی،چون اصلا دغدغه‌ی گناه نکردن ندارند دائما غیبت می‌کنند و شاید ما مصداق گوش‌دادن به غیبت بشویم، حتی پا را از این فراتر گذاشته و در مسیر ما هم دخالت می‌کنند،از جمله این‌که حق نداری روزه بگیری، لاغر شدی، دیگر مطالعه بس است. این رابطه تنها به اینجا خلاصه نمی‌شود و دائما با یکدیگر درگیرند، دیگر خودتان به بقیه‌ی شئونات زندگی تأمیم بدهید. هدف گله اصلا نبود، می‌خواهم بدانم چگونه باید وظیفه‌ام را در قبال این نوع پدر و مادر انجام دهم؟آیا باید رویکرد رضایت والدین حتی به قیمت خراب شدن روحمان باشد؟ یعنی وقت عزیزمان را دائما صرف این کنیم که به خواسته‌های بدون اتمام والدین عمل کنیم؟ خواسته‌هایی که واقعا گاهی وقتی برای دعا و خلوت با خود نمی‌گذارد و وقتی می‌آیی با خود خلوت کنی می‌بینی خودی نداری (البته ناگفته نماند سعی تمام بر این است که توهینی نشود و حتی اگر اخمی بدون هیچ توهینی شد سریعا عذر خواهی می‌شود.) موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: انسان وقتی هدف مقدسی مثل قرب الهی در پیش رو داشته باشد بدون آن‌که ذرّه‌ای از آن هدف دست بردارد سعی می‌کند بهترین راه را برای رسیدن به آن هدف انتخاب کند و آن راه همان شریعت اسلامی است با همه‌ی زوایایی که شریعت الهی در خود دارد که از یک طرف می‌گوید: «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْنا» به انسان توصیه کردیم که نسبت به والدین خود احسان کند و نیکی روا دارد و از طرف دیگر می‌فرماید: «وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بی‏ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما» اگر متوجه حقیقت نیستند و شما را می‌خواهند از هدف مقدستان منحرف کنند از آن‌ها اطاعت نکنید. هنر یک جوان مسلمان آن است که بتواند این دو دستور را با همدیگر جمع کند و سینه‌ی خود را از این طریق گشاده نماید. مثل جوانانی که در زمان جنگ از یک طرف در مقابل حکم وَلیّ فقیه قرار داشتند و وجوب حضور در جبهه و از یک طرف در مقابل مخالفت صریح والدین. این‌ها بدون آن‌که با والدین خود تندی کنند در عین مدارا با آن‌ها بالاخره جبهه را می‌رفتند ،نهایتاً صورت مادرشان را می‌بوسیدند و می‌رفتند. شما هم باید در عین مدارا با والدین نسبت به وظیفه‌ی الهی خود که کسب معارف و انجام وظیفه‌ی شرعی است کوتاه نیایید و اوقات خودتان را ضایع نکنید ولی با مدارا و با بهانه‌های مختلف .آن وقت در خلوت خود نه‌تنها حال داری که دو چندان حال خواهی داشت. می‌گویند حق نداری روزه‌ی مستحبی بگیری، آن روزی که مستقیماً می‌گویند امروز روزه‌ات را بشکن، بشکن ،ولی جوع را ادامه بده، إن‌شاءالله به همان نتیجه که می‌خواستید با روزه برسید با جوع می‌رسید. این یک مثال بود تا ملاحظه کنید بالاخره شریعت الهی راه‌های مختلفی دارد که هرکدام در جای خود مسیر ما را روشن می‌کنند. موفق باشید
18165
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیزم: استاد به دادم برس که دیوانه شدم و دینم دارد از دست می رود. به دلیل مشکلات بزرگی که دارم، مدام این شبهه برایم پیش می آید که چرا خدا مرا خلق کرده که حالا من باید اینهمه سختی و بار مسئولیت انسانیت را به دوش بکشم؟ بحث امکان ذاتی ممکن الوجود، اصلا برایم قابل هضم نیست. شما می فرمایید طلب ذاتی هر انسانی، وجود داشتن و خلق شدنش بوده است و خدا این طلب ذاتی را پاسخ داده است. چگونه این حرف را اثبات می کنید؟ بله شما می گویید نشانه اش این است که اگر کسی بخواهد وجود را از انسان بگیرد، انسان ناراحت می شود. این حرف برایم قابل درک نیست زیرا مثلا کسی که به من هدیه ای می دهد، با وجود اینکه من آن هدیه را طلب نکرده بودم و او خودش این هدیه را به من داده، ولی اگر آن هدیه را از من بگیرند، من ناراحت می شوم، آیا این ناراحتی دلیل بر این است که من از قبل ان هدیه را طلب کرده بودم؟! فرمودید که: قال ربنا الذی اعطی کل شی خلقه یعنی اینکه خداوند خلقت مخصوص هر شیء را که امکان ذاتی اش بوده به او داده (و به او لطف کرده و با این لطفش هم پدر پدر بزرگ انسان را در آورده!). امکان ذاتی با طلب ذاتی خیلی فرق می کند؛ یک وقت هست که یک ذاتی امکان دارد که وجود و خلقت پیدا کند و خدا هم خلقت مخصوص او را به آن ذات داده است. تا این جا درست، ولی از کجا معلوم که وجود، طلب ذاتی ما بوده؟ من غلط بکنم اگه همچین وجودی را که سراسر مسئولیت و بدبختی و بیچارگی است را طلب کرده باشم! اگر هم طلب کردم و خودم خبر ندارم، به خدا به پیر به ییغمبر، غلط کردم که طلب کردم. حالا چه خاکی به سرم بریزم؟ کلمه ی «ذاتی» را نمی فهمم. اگر قبلا ما ذاتی داشته ایم که می دانم داشته ایم، خب مگر همان ذات را خدا جبرا به وجود نیاورده؟ آن ذات ما که دیگر طلب ما نبوده است. چون قبل از ذات که دیگه ما عدم بودیم و عدم که چیزی نمی تواند طلب کند؟ فرمودید که فردای قیامت کسی نمی تواند بگوید چنین شدم که هستم زیرا در جواب گفته می شود که خداوند آنچه را که تو بودی وجود داده. بعدشم بگیم جبر نبوده. همش تو ذهنم میاد که خدا خواسته خودشو نشون بده.... وگر چه نیازی به خلقت ما ها.... اینهمه کشت و کشتاد و فقر و بدبختی انسان ها.... اون دنیا هم که ذره ذره ازمون حساب میکشن و پدرمون رو در میارن. آخه این شد خدا؟ اینه اون خدایی که مهربونه؟ کریمه؟ چرا خدا از ما گله کنه؟ چرا ما از خدا گله نکنیم که وسط این ظلمات آخرالزمان، وسط این گناهان، ما رو بدون امام گذاشته؟ بذار هر چی گلایه دارم بگم. من که دیگه بی خیال همه چیز شدم. اون دنیا هم سرمو مثل بچه آدم میندازم پایین و می رم جهنم. اون چه خدایی که داره می بینه به ناموسش تو سوریه دارن تجاوز می کنن و هیچ کاری نمی کنه. اون چه خداییه که گذاشت سه هزار زن و بچه به بردگی گرفته بشن؟ این چه خداییه؟ پس کو کریمی؟ کو رحیمی؟ کو غیاث المستغیثینی؟ استاد ببخش اگه ناجور حرف زدم. استاد حالم خیلی بده. به دلیل مشکلات و گناهانی که پدرمو در آورده، با خدا قهر کردم. دیگه به نماز اهمیت نمی دم. دوست ندارم باهاش قهر باشم ولی مدام این شبهه ی خلقت اجباری، تو ذهنم می چرخه. کمک کن. آخه چقدر امید الکی. من میگم ده ساله مرتکب یه گناهی هستم، هر چی توسل هر چی خدا خدا.... ولی خبری نیست. شما هم که هی میگی اونقدر توبه کن تا موفق بشی. دیگه چقدر؟ ده سال؟ بیست سال؟ می ترسم موهام سفید بشه ولی هنوز مرتکب او گناه باشم. تا حالا چند مرتبه این سوال رو پرسیدم. خواهشا نه به کتاب ارجاع بده و نه به جای دیگه. یه جوری خودمونی بگو که بفهمم. می دونم سرتون خیلی شلوغه..... ان شاءالله خدا خیرتون بده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه رفیق!! خدا پدر پدر بزرگت را در نیاورده. از دو جهت موضوع قاطی شده: یکی این‌که می‌گویی امکان ذاتی را چرا خدا به ما داده، غافل از این‌که «امکان» که چیزی نیست که خدا داده باشد، یک ظرفیت است از طرف مخلوق. دیگر این‌که فکر کرده‌ای که باید با این گناهان که انجام می‌دهید مأیوس شوید؟ و از همه بدتر از ظلم‌هایی که در این عالم می‌شود، به جای آن‌که یقه‌ی ظالم را بگیری یقه‌ی خدا را گرفته‌ای!! غافل از آن‌که تاریخ همیشه ثابت کرده پیرو این صحنه‌ها چه حکمت‌هایی نهفته است. گفت: «صد هزاران طفل سر بُبْریده شد / تا کلیم اللّه صاحب‌دیده شد». این‌که تصمیم گرفته‌اید در قیامت سر خود را پایین بیندازید و راحت بروید جهنم، اخلاق خوبی است. چون در روایت داریم: خداوند به ملائکه‌ی خود می‌گوید این بنده‌ی سر به راهِ مرا برگردانید و به بهشتش ببرید. باریک اللّه که دوست نداری با خدا قهر کنی! ولی حیف که بین خلقتِ بر مبنایِ تکوین و اختیارِ فردی تفکیک نمی‌کنید و می‌گویید من‌که وجود طلب نکردم که خدا بخواهد آن را به من هدیه کند، غافل از آن‌که شما در ذات امکانیِ خود، چیزی غیر از شخصی هستید که باید در قوس صعود خود را بسازید. موفق باشید

16169

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا عرض سلام: یک سخنرانی از جناب آقای پناهیان مشاهده کردم که می فرمایند طبق روایات همسر هرکس مشخص است و هیچ چیزی نمی تواند آن را تغییر دهد و خیلی به این تشریفات قبل ازدواج توجه نباید کرد و عقد هرکس در آسمانها بسته شده و کسی خودش همسرش را انتخاب نمی کند. منظورشان چیست؟ با تشکر التماس دعا اگر لازم باشد می توانم از طریق تلگرام فیلم را برای جناب موسویان ارسال کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان معنا است که در جواب سؤال شماره‌ی 16098 و 16167 عرض شد. موفق باشید

 

14577
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد گرانقدر اگر یک طلبه برای رشد عقیدتی و عرفاتی و اخلاقی فقط آتار شما را مطالعه کند عالی است؟ آیا نیاز است آثار دیگر اساتید مانند آیت الله جوادی هم مطالعه شود؟ سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی تلاش بنده آن است که مخاطبان نوشته‌های خود را به دریای بیکرانِ علمِ عالِمانی چون حضرت امام و علامه طباطبایی و شاگردان آن‌ها متصل گردانم. موفق باشید

13624
متن پرسش
سلام استاد: با توجه به پاسخ هایی که در جواب به سوالات لزوم استاد در سیر و سلوک داشته اید و مطالبی که در شرح دستورات آیت الله بهجت فرموده اید می خواستم از شما خواهش کنم که این مسئله را تبیین بیشتری کنید بالاخره این امر بدیهی است که در هر امری نیاز به رجوع به اهل آن امر ضروری است و این سخن آیت الله بهجت که استاد تو علم توست شاید برای همه صادق نباشد و کافی هم نباشد چون این راه راه پر پیچ و خم و خطرناکی است و با توجه به مطالبی که علامه طهرانی در روح مجرد فرمودند به نظر رجوع به استاد در این امر ضروری می آید. لطفا در این زمینه راهنمایی بفرمایید و مطلب را برایمان از ابهام خارج کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جمع‌بندی فکر می‌کنم راهی که امروزه حضرت امام و شهداء گشودند، کارِ آن نوع استادی که گشودن راه است، انجام شده است. ولی این غیر از استفاده از اساتید و عالمان دین است جهت اخذ معارف الهی. موفق باشید

12289
متن پرسش
با عرض سلام خدمت شما استاد گرانقدر: خداوند به بنده لطف کرده و به تازگی همسرم باردار شده، بنده و همسرم خیلی مقید هستیم، از شما درخواست دارم تا ما را راهنمایی کنید که ما از همین حالا چه کنیم که فرزندی سالم و مستعد برای صالح بودن متولد شود، بنده خیلی علاقه دارم که فرزندم را طوری تربیت کنم که محب و نوکر اهل بیت (ع) باشد و ان شاءالله از علمایی که باعث فخر و مباهات شیعه و اهل بیت و نشرکننده فرهنگ اهل بیت (ع) هستند باشد؟ لطفا به بنده کتابی را که در زمینه بهتر شدن کیفت جسمی و روحی جنین از نظر اسلام و احادیث اهل بیت (ع) راهکار ارائه کرده و همچنین کتابی در مورد وظایف والدین در این مسیر تا تولد فرزند که بتوانند با توصیه های آن کتاب رشد معنوی چشمگیری داشته باشند معرفی کنید و همچنین ما را از توصیه های پدرانه خود بهره مند گردانید. با تشکر فراوان التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در معرفی چنان کتاب‌هایی به کارشناسان مربوطه از جمله آقای حجت‌الاسلام اشترانی در سایت «مزرعه‌ی ایمانی» رجوع کنید ولی از همین حالا سعی نمایید در عین رعایت دستورات شرعی خوش‌بینی بر روح و روان شما غلبه داشته باشد و تمام تلاشتان در این باشد که غیبت مؤمنی از طرف شما انجام نگیرد. همواره ذکر خیر علماء را داشته باشید. موفق باشید

10032
متن پرسش
سلام علیکم: شما انسان را به عقل خودش ارجاع می دهید. این عقل راهنمایی می کند که بیا قدم صدق در سلوک بگذار. بنا می گذاری برای سلوک همان لحظه به یاد ضعف خود، عذاب، مصایب کربلا، زندگی ابدی با من خود، حق بودن صراط، حشر، قبر، سوال و جواب در مورد اعمال و عظمت آسمان و کراتش، دور بودن از هو، خجالت از گذشته بسیار قبیح، احساس خستگی از عبد نبودن و آزاد بودن، خسته از میلهای بست بی بایان، خسته از کثرت، خجالت از بی عاری در خلوت دور از چشمهای خلایق و کردن آنچه نباید کرد. خسته از حسن ظن دیگران به خود در حالی که ما چیز دیگری که فکرش را نمی کنند هستیم، خسته و فرسوده از فقر معنوی و.....! شروع می کنی به سلوک! نمی دانی چطور شروع کنی نمی دانی به هو چه بگویی! چند دقیقه. چند ساعت، چند روز، چند هفته ذکر می گویی، نافله می خوانی، روزه می گیری، تفکر می کنی، سیر در آیات می کنی، سنن النبی می خوانی، آشتی با خدا می خوانی، 10نکته می خوانی، معاد می خوانی، نهج البلاغه می خوانی، غسل توبه می کنی، چند سیلی به خود میزنی اما! و امان از این اما! خراب می کنی بد جور! روز از نو روزی از نو، انگار نه انگار تو همان بودی که خسته بودی غسل کرده بودی سیر کرده بودی ........ هل من ناصر ینصرنی؟ هل من ناصر ینصرنی؟ هل من ناصر ینصرنی؟ امیدی باقی نمانده. اما جایی هم نیست برویم سر به نیست شویم لا یمکن الفرار من حکومتک. شهامت آرزوی مرگ را هم نداریم. قل ان کانت لکم الدار اخره فتمنه الموت ان کنتم صادقین.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است و باز توبه‌ کن و باز شیطان از یک گوشه‌ای و از روزنه‌‌ی نقطه‌ضعفی ورود می‌کند تا تو را مأیوس کند. باز توبه کن. مطمئن باش راه باز می‌شود و به عظمت ربوبیت حضرت رب «جلّ جلاله» پی می‌بری و در خود می‌پیچی که چقدر پروردگارت مهربان و بزرگوار بود و خواهی گفت: «وَ رَبّی، أحْسَنَ رَبّی». موفق باشید
8857
متن پرسش
حضور استاد عزیز سلام دلیل عقلی ( و نه نقلی ) بر زنده بودن امام چیست و به چه دلیل عقلی بشریت بدون امام زنده که هدایت به امر نماید نمی ماند؟ و چه اشکالی عقلی پیش می آید که هدایت امری و باطنی و تکوینی را به حقیقت محمدی صلواه الله علیه نسبت دهیم و نه به امام زنده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: طبق قاعده‌ی جمع تنزیه و تشبیه در مورد حقایق قدسی، حقیقت محمدی«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» مظهر متعیّن می‌خواهد که در حال حاضر همان مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است، همان‌طور که حضرت محمد«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» در زمانی مظهر حقیقت محمدی بودند. دلایل زنده‌بودن حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» را در کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» عرض کرده‌ام. موفق باشید
8634
متن پرسش
سلام استاد عزیز من دو سالی است که در فضای ناقدین غرب گردش می کنم و دیدگاه هایشان را از طریق کتاب ها و مقالاتشان پی گیری می کنم. نکته ای که در مصاحبه مارتین هایدگر به چشمم خورد من را به این فکر انداخت که آیا تزکیه، نسبت مستقیمی با یافت حقیقت دارد؟ ببینید این مسئله در مورد دیدگاه رایج اسلامی پاسخی روشن دارد. ولی ما که نباید مثل آن هایی که می گفتند خدای پدرمان را ول نمی کنیم تا بچسبیم به خدای محمد (ص)، هر چیزی را صرفا از افواه دریافت کنیم. بنابراین با یک توضیح مفصل خواستار جواب به سوال ابتدایی خودم هستم. ببینید رفتار و مواجهه دکتر داوری اردکانی با فیلسوف ( صرف نظر از این که چه می گوید ) یک رفتار توام با احترام است. ایشان به فیلسوف احترام می گذارند. و شانی برای فیلسوف قائلند، بلاشرط نسبت به محتوای نوشته های او. کمی که دقیق تر می شویم متوجه می شویم که این احترام ناشی از آن است که ایشان معتقدند( این فهم من است) که هر فیلسوفی اگر واقعا فیلسوف باشد،( معیارهایش را من ندیدم ) به دیدار هستی می رود و از وجهی به حقیقت نظر می اندازد. یعنی حقیقت به مثابه موجود لزجی که نمی توان آن را در مشت گرفت، و هر چقدر به آن نزدیک شوی، بیشتر از تو دور می شود، وجوهی دارد. و هر فیلسوفی متذکر یک وجه حقیقت می شود. در واقع از جهت این نوع نگاه، ما در نگاه آقای داوری، و همچنین مارتین هایدگر، چیزی به نام « غلط » و « درست » نداریم. بلکه مسئله صورت « دقیق » و « ادق » به خود می گیرد. فیلسوفی بهتر است که حرف دقیق تری بزند یعنی وجوه بیشتری از حقیقت را بنمایاند. و توصیفش از حقیقت و عالمی که ذیل آن شکل می گیرد، دقیق تر باشد. به این اعتبار هر دوره تاریخی یک فیلسوف مرکزی دارد. که محدوده جغرافیایی نیز نمی شناسد. یعنی وصف عالم در هر دوره تاریخ یک وصف همه جایی و همگانی است. و هم دوره بودن دکارت و ملاصدرا، لاجرم این را می طلبد که وصف یگانه آن دوران، در نوشته های تنها یکی از این دو وجود داشته باشد. نکته بعدی که باز هم سوال ابتدایی را روشن می سازد، تفکیک ساحت نفسانی از ساحت تفکر است. در واقع آقای داوری معتقدند که برای نقد یک فیلسوف مطلقا نباید به زندگی شخصی او رجوع کرد. ( تاکید می کنم مطلقا چون معمولا خیلی ها این را رعایت می کنند ولی گوشه چشمی هم به پرونده سیاسی و اخلاقی شخص دارند ). به همین دلیل هم هست که نه همجنس باز بودن فوکو در نقد فوکو موضوعیت دارد، نه بی دین بودن نیچه و نه اشتباهات سیاسی متفکران وطنی و غیر وطنی در طول زندگی شان. بلکه از دریچه دکتر داوری، هر متفکری نسبتی با وجود برقرار کرده و تحفه ای برای آدمیان می آورد. این تحفه را باید شنید و از آن آموخت. شبیه این نکته را هایدگر در یکی از گفت و گوهای فرضی اش با دوست ژاپنی می گوید که من واقعا این همه سال « متافیزیک » را نقد نکردم که بگویم متافیزیک « بد » است. متافیزیک مثل تمام عالم های دیگری که قبل از او در دنیا سیطره داشته، قابلیت های وجود هستند. شاید نتوان وصف « پلورال » را برای این مواجهه برگزید، اما قطعا با نحوه نگاه رایج اسلامی( که شاید اسلامی نباشد) تفاوت زیادی دارد. شاید بتوان گفت این عزیزان ، حقیقت را فیل مولانا می دانند که آنقدر از ما دور است که باید گزارش همه فلاسفه ای که فیل را « بادبزن » و « ستون » و « ناودان» می دانند به رسمیت شناخت. با تشکر از حوصله ای که به خرج دادید، چون شما خودتان استاد هستید و احتمالا با این مسائل قبلا رو به رو بودید دیگر ادامه نمی دهم و خواستار پاسخ تفصیلی استاد عزیزم هستم. خیلی ممنون.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این بحث بسیار مهم و حساسی است که رجوع فیلسوف رجوعی است به حقیقت و البته نقش تاریخ هم در این رجوع نباید مورد غفلت قرار گیرد. ولی دو نکته را باید مدّ نظر قرار داد: یکی رویکرد کلی فیلسوف است که با چه رویکردی رجوع به حقیقت می‌کند و دیگر آن‌که حقیقت در آن تاریخ با چه چهره‌ای می‌خواهد خود را نشان دهد. به نظرم دکارت با رویکردی که بیکن ایجاد کرده جلو می‌رود و در این رویکرد بنای فیلسوف این نیست که از چهره‌ی حقیقت حجابی را بگشاید و لذا بعد از چهارصدسال هایدگر و اساتید و رفقای فکری او در یک بازخوانیِ تاریخی تلاش می‌کنند از آن رویکرد خود را آزاد نمایند. نکته‌ی مهم دیگر این است که نباید از اراده‌ی الهی جهت ظهور اسماء خاص خود در هر زمانی غفلت کرد. بنده این را با زبان فلسفی تحت عنوان «چهره‌ای که حقیقت در هر تاریخی از خود بروز می‌دهد» عرض می‌کنم ولی اگر بخواهیم به جای زبان مفهوم با زبان «وجود» سخن بگوییم باید متوجه اسم یا اسمایی شویم که حضرت حق اراده کرده است در هر تاریخی ظهور دهد و از این‌جا بحث، شکل دیگری به خود می‌گیرد. که سعی شده در 6 جلسه تحت عنوان «امام خمینی و سلوک در تقدیر تاریخی زمانه» عرایضی داشته باشم . به نظرم می‌توان در این مباحث به نحوی با هایدگر و فردید و دکتر داوری همدلی داشت، ولی با هویتی ماوراء هویت فیلسوفانه‌ی صرف. موفق باشید
8529

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض اردات اگر اذکار الهی (مثل تسبیحات حضرت زهرا) بدون حضور قلب گفته شود حداقل ثواب و اثر را دارد؟ متشکرم
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: آری چون اراده‌ی اولیه‌ آن بوده که این اذکار را بگویید و ذهنتان در حین ذکر جای دیگر رفت، از برکات حداقلی آن بهره‌مند می‌شوید. موفق باشید
5933
متن پرسش
سلام استاد خسته نباشید . من سوالی پرسیدم که شما جوابی فرمودید و شماره سوال 5871 می باشد . عرض کردم که کوچکترین چیزی که باعث حجاب قلب ام میشود را کنار میگذارم مثل (کتاب خواندن , و مخصوصا مباحث فلسفی , و هم نشینی با برادران دینی و مباحثه با آنان و سخنرانی های اخلاقی برای بچه های مسجد محل امان و. . . ) و شما در جواب عرض کرده بودید : مؤمن باید در مسیر توحید متوجه حضور و تأثیر حق باشد ولی این بدین معنا نیست که از وسائطی که خداوند قرار داده دوری کند. خوب است که مواظب هستید چیزی حجاب قلب‌تان نشود ولی باید در دل انجام وظایف شرعی سعی کنید توجه خود را به خدا بیندازید نه این‌که از ترس حجاب‌شدن کتاب یا صحبت‌ برای بچه‌های مسجد، کتاب‌خواندن را یا صحبت‌کردن را ترک کنید، باید سعی کنید توجه و نیت شما تغییر کند. به هرحال به ما دستور داده‌اند برای کسب علم تا چین هم بروید حالا شما تفکر بر روی حرکت جوهری را از ترس آن‌که فکرتان را مشغول می‌کند رها می‌کنید؟ در حالی‌که اگر با تفکر و تعقل عمیق‌تر با آیات و روایات روبه‌رو شوید از لایه‌های عمیق آیات و روایات آگاه می‌شوید و درجه‌ی توحید شما شدیدتر می‌شود. فکر کنم در آن سوال قبل قشنگ مطرح نکردم ولی خب با یکی از مثالهای خودتان در شرح نامه 31 از حضورتان سوال میکنم . آن قسمت از سخنرانی که فرمودید شمس به مولوی گفت همه چیز را کنار بگذار حتی کتاب و درس و بحث را , و مولوی کتاب ترمذی در آستین اش پنهان میکرد تا اینکه شمس فهمید و سپس فرمودید اگر بخواهید خدا باهاتان صحبت کند خیلی چیزها را نباید گوش بدهید و خیلی حرف ها را نباید بزنید و خیلی چیزها را نباید بخوانید . پس 1-نظرتان درباره ی این حرکت شمس تبریزی چه بوده است ؟ که ریشه های مولوی را از تعلقات قطع کرد و حتی همان درس و بحث را از او گرفت ؟ 2-آیا این همان صوفی گری است که از سمت اهل بیت (ع) مذمت شده است ؟ 3- اینکه فرمودید اگر بخواهید خدا باهاتان صحبت کند خیلی چیزها را نباید گوش بدهید و خیلی حرف ها را نباید بزنید و خیلی چیزها را نباید بخوانید منظورتان چه بود ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- انسان در سلوک خود به جایی می‌رسد که باید از مفاهیم بگذرد و نظر به حقیقت بکند و پیشنهاد شمس از این قرار است و با این‌که باید ما نیز متوجه باشیم مفاهیم حجاب ما نشود فکر نمی‌کنم به معارفی رسیده‌ایم که دیگر نباید به کتاب رجوع کنیم 2- فکر نمی‌کنم، چون خود اهل‌البیت«علیهم‌السلام» علم خود را با کتاب به‌دست نیاوردند 3- هر چیزی که حجاب نظر به حقیقت شود باید رها کرد و به چیزی که ما را متذکر حقیقت می‌کند باید رجوع نمود. موفق باشید
5814
متن پرسش
سلام استاد. جوانی هستم 28 ساله، فوق لیسانسه، متاهل و کارمند یکی از ادارات دولتی. خدا را شکر زندگی متعادلی دارم اما احساس می کنم به روزمرگی افتاده ام. کارم طوری است که بعضی روزها شاید فقط چند روز در ماه مشغولم اما خیلی از روزها کار مشخصی ندارم و مثل خیلی از کارمندها صبح تا ظهر توی سایتهای مختلف پرسه می زنم. وقتی فکر می کنم باید سی سال به همین منوال بگذرد احساس خسران می کنم. از روزی می ترسم که در آستانه شصت سالگی ایستاده ام و به پشت سر نگاه می کنم و چیزی جز روز مرگی و اتلاف عمر نمی بینم. حس می کنم زندگی پیش روی من که نیمی از آن پشت یک میز بی روح خواهد گذشت ابدا با روح بیقرارم سازگار نیست. آدم نسبتا اهل مطالعه و کم و بیش با کتابهای جنابعالی آشنا هستم اما مطالعات جسته گریخته ای داشته ام.غرض از این همه پرگویی فقط این سوال است که چگونه زندگی کنم، چه برنامه ای داشته باشم که در پایان هر روز احساس کنم وقتم تلف نشده و از خودم و شیوه زیستنم احساس رضایت کنم. خواهشا مرا به کتابهایتان ارجاع نداده و دستور العملی کابردی ارائه دهید. از اینکه مصدع شدم عذرخواهی می کنم.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: اولا: باید سعی کنید کار شما برای مردم مفید باشد و سعی کنید متوجه فلسفه‌ی وجودی آن مسئولیت باشید و خودتان به بهترین نوع در راستای هدف آن مسئولیت تلاش کنید، منتظر آن نباشید کسی از شما کاری را بخواهد ،خودتان کاری را که باید انجام دهید را پیدا کنید و انجام دهید ثانیاً: متوجه باشید باید روح خود را با عبور از کثرات این دنیا تا ملکوت عالم سیر دهید. برای این کار برنامه‌ریزی کنید ثالثاً: از حُسن خُلق در خانواده و روحیه‌ی خدمت به آشنایان غافل نباشید. موفق باشید
5700
متن پرسش
سلام استاد ارجمند، آیا فراگیری مباحث صوت و لحن وتجوید قرآن در سنین نوجوانی فایده ای دارد و می تواند به پیشرفت روحی وفکری او کمک کند ؟ لطفا نظرتان را راجع به حفظ قرآن نیز بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: به نظر بنده در دوره‌ی جوانی حفظ قرآن وکار روی صوت و لحن و تجوید بسیار خوب است. موفق باشید
697

آل یسینبازدید:

متن پرسش
ضمن عرض سلام. در مورد :"سلامٌ علی آلِ یسین" لطفا توضیح بفرمایید. با تشکر.
متن پاسخ
بسمه تعالی . علیک السلام. لطفا به کتاب «زیارت آل یس نظر به مقصد جان هر انسان » رجوع فرمائد. موفق باشید.
201

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم.سلام علیکم.ازشماتشکرمیکنم که برای خواندن سوال من وقت گذاشتید.امیدوارم که بتوانم ازراهنمایی شمااستفاده کنم.استاد درمباحث خداشناسی سوالات زیادی برای من ایجاد میشود که فکر و عقل خودم راه به جایی نمیبرد و معمولا وسط راه گیر می کنم از این رو تصمیم گرفتم که انها را با شما مطرح کنم.یکی از این مباحث"ربوبیت حضرت حق"است.ازنظر عقلی به کتاب از جمله عقاید مراجعه کرده ام.مدتها در مورد مطالب انها فکر کردم.همچنین در مورد جنبه های ربوبیت و مصادیق ان در زندگی.اما نمی دانم چرا قلبم به اطمینان نمیرسد.درواقع از نظر عملی راه به جایی نمی برم. مثل همین اشکال در مورد ازمایشات الهی برایم ایجاد شده انجا که در سوره عنکبوت ایه دوم اشاره میفرمایند. به نظر شما چه کاری را اننجام دهم.ممنون والتماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: حتماً می‌دانید که «یار» نازنین است و به راحتی رخ نمی‌نمایاند و جلوه‌ی ربوبیت خود را نشان نمی‌دهد. با نازکردنش، نشان می‌دهد ما هنوز شایسته نشده‌ایم. «گفتم که نکن، گفت: نکن تا نکنم» چیزی به این گرانی را ارزان نمی‌دهند. فعلاً مباحث سوره‌ی روم را دنبال کنید. موفق باشید
11141
متن پرسش
سلام علیکم جناب استاد: چرا باید نمازی را که در زمان خودش خوانده نشده قضا کنیم؟ حکمت این کار چیست و چه تاثیری بر روی نفس در مسیر رشد و کمال می گذارد؟ بنده همیشه با این فکر که می روم تا در حضور خداوند قرار گیرم به نماز می ایستم، خوب وقتی یک زمانی که باید می رفتم نرفتم، موقع دیدار بعدی که برسد که می روم، پس چرا باید نماز نخوانده را تکرار کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق در حدیث قدسی می‌فرماید: « «إنّی احبّ أنْ اطاعَ مِن حیثُ ارید» دوست دارم همان‏طور که اراده کرده ‏ام اطاعت شوم. از این جهت ما باید بدانیم بهترین شرایطِ ارتباط با خدا آن وقتی است که حضرت حق اراده کرده و اگر از وقت آن گذشت باید باز با اراده‌ی قضاکردن، آن عبادت در ذیل اراده‌ی الهی قرار گیرد. موفق باشید
10794
متن پرسش
سلام استاد عزیز: این که می فرمایید اگر نام ائمه در قرآن می آمد اصحاب سقیفه قرآن را هم نفی می کردند به نظرم دلیل مطلوبی نیست چرا که پیامبر که در سراسر عمر شریف خود از حضرت امیر تمجید و دفاع کردند و اوج آن در غدیر است با این وجود اصحاب سقیفه ایشان را نفی نکردند حال چطور می فرماید ذکر نام ائمه موجب نفی و نابودی قرآن توسط اصحاب سقیفه می شد؟ حال بر فرض اگر این طور هم می شد آیا خداوند نمی توانست بر سر اصحاب سقیفه مانند اصحاب فیل عذاب نازل کند تا مردم غافل دوباره متذکر شوند؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض کردم در این مورد باید مطالعه‌ی گسترده‌ای را دنبال کنید تا شرایط تاریخی آن زمان برایتان روشن شود. موضوع، عمیق‌تر از آن است که در حدّ یک سؤال و جواب بگنجد. بنا نبوده خداوند اصحاب سقیفه را مثل لشکر ابرهه نابود کنند! شاید تفاسیری که در رابطه با آیه‌ «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» سوره‌ی معارج، آیه‌ی 1 شده، کمک کند. به عنوان نمونه عرض می کنم : آنقدر تعصبات ضد ولایت امیرالمؤمنین (ع) شدید بود که از حضرت صادق (ع) روایت داریم؛ پس از آن‏که رسول خدا (ص) على (ع) را در غدیر معرفى کردند و خبر آن به اطراف منتشر شد شخصى به نام عمر بن عنبه از بنى مخزوم خود را به رسول خدا (ص) رساند و از حضرت پرسید؛ «فَأَخْبِرْنِی عَنْ هَذَا الرَّجُلِ یَعْنِی عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ (ع) وَ قَوْلِکَ فِیهِ «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ إِلَى آخِرِهِ» أَ مِنْکَ أَمْ مِنْ رَبِّکَ- قَالَ النَّبِیُّ (ص) الْوَحْیُ مِنَ اللَّهِ وَ السَّفِیرُ جَبْرَئِیلُ وَ الْمُؤَذِّنُ أَنَا وَ مَا أَذَّنْتُ إِلَّا مَا [أَمَرَنِی رَبِّی‏ فَرَفَعَ الْمَخْزُومِیُّ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ مُحَمَّدٌ (ص) صَادِقاً فِیمَا یَقُولُ فَأَرْسِلْ عَلَیَّ شُوَاظاً مِنْ نَارٍ وَلَّى فَوَ اللَّهِ مَا سَارَ غَیْرَ بَعِیدٍ حَتَّى أَظَلَّتْهُ سَحَابَةٌ سَوْدَاءُ فَأَرْعَدَتْ وَ أَبْرَقَتْ فَأَصْعَقَتْ فَأَصَابَتْهُ الصَّاعِقَةُ فَأَحْرَقَتْهُ النَّارُ فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ وَ هُوَ یَقُولُ اقْرَأْ یَا مُحَمَّدُ «سَأَلَ‏ سائِلٌ‏ بِعَذابٍ واقِعٍ. لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ. مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعارِج»؛ خبر ده مرا از این مرد یعنى على ابن ابى طالب (ع) و گفتار تو در حق وى که «من کنت مولاه فعلىّ مولاه» آیا از جانب تو است یا از پروردگار تو؟ پیغمبر (ص) فرمود که وحى بسوى من است از جانب خداى تعالى و قاصد آن جبرئیل است و رساننده‏ى آن منم و نرسانیدم مگر از امر پروردگار خود. پس آن مرد مخزومى سر خود را به آسمان برداشت و گفت بار خدایا! اگر محمد راست مى‏گوید در آنچه گفت پس بفرست بر من زبانیه از آتش و غضبناک باز گردید، پس سوگند به خدا که مسافتى نرفته بود که سایه انداخت بر سر وى ابرى سیاه و رعد و برقى زد پس صاعقه‏اى به او برخورد کرد و او را سوزاند، پس جبرئیل (ع) فرود آمد و عرض کرد بخوان یا محمد! «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعارِجِ» خواست خواهنده عذابى را که واقع است بر کافران، نیست مر او را دفع‏کننده از عذاب، از خداوند صاحب درجات. از این حادثه‏ى تاریخى مى‏توان متوجه بود تا چه حدّ بعضى‏ها در مقابل ولایت امیرالمؤمنین (ع) مقاومت مى‏کردند. موفق باشید
9765

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
درسوال 9736 آیا آن احادیث نظر به تحکیم خانواده ندارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه، ولی در دل این موضوع برای اهل ایمان که نظر به لقاء الهی دارند نیز ابعاد دیگری هم در میان است. موفق باشید
7659
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید، نگاهی به جهان موجود است که همه چیز را دارای ذات می پندارد و اینگونه توصیف می کند که تمام جهان پیرامون و هر آنچه در آن است همه به یک عین الوجودی بازمی گردد پس هر چیزی دارای عالمی است که این عالم باید در راستای عالم توحیدی قرار گیرد. حال با این نگاه علوم نیز دارای ماهیت تعریف می شوند و در واقع گفته می شود که چون این علوم برگرفته از تفکر انسان های غربی است که از فضای توحیدی جدا هستند، پس این علوم نیز ذات غربی و شیطانی بوده و هر فرد با مطالعه این علوم از فضای توحیدی و الهی فاصله می گیرد. حال اگر اینگونه باشد و علوم دانشگاهی نیز دارای فضای غربزدگی باشند که عالم انسان ها را عوض می کنند پس چگونه فردی مثل شهید چمران از این سیستم بیرون می آید و یا اگر چمران را به فضای جبهه و جنگ مرتبط سازیم، شهدای هسته ای را چگونه می توان توجیه کرد؟؟؟ تقاضا دارم در این زمینه توضیحات کامل را بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اگر انسان با خودآگاهی به علم غربی نظر کند دیگر گرفتار وجه شیطانی آن نمی‌شود. مثل آن‌که شما وقتی دارید فیلمی را تماشا می‌کنید متوجه باشید همه‌ی حرکات و اشک و خنده‌ی افراد فیلم، یک نوع بازی است، در این صورت مسحور فیلم نمی‌شوید. اگر ما با نور شریعت با غرب برخورد کنیم نه‌تنها شیفته‌ی آن نمی‌گردیم، بلکه علم غربی را در بستری قرار می‌دهیم مثل کاری که شهید آوینی با دوربین کرد و در همین دستگاه رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: من شیطان خود را تسلیم کردم. ولی مشکل عموم مردمی‌اند که نه چمران‌اند و نه آوینی و ناخودآگاه تحت تأثیر فرهنگ شیطانی غرب قرار می‌گیرند و رهبر انقلاب«حفظه‌اللّه» در سخنان اخیر خود در 15/12/92 فرمودند: «باطن این تمدن مادی که ضد انسان است، ضد فطرت الهی است، دارد خودش را نشان می‌دهد ....... از پرده برون افتاده آن فساد باطنی و درونی». موفق باشید
5789
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز و بزرگوار در نماز های خود به سفارش شما در محضر ائمه اطهار نماز را شروع می کنم و به آنها متوسل می شوم و انصافاً تاثیر بسزائی در تجرد نفس و حضور قلب داشته است فقط چند مشکل وجود دارد 1- نمیدانم چرا اکثر ائمه در این مسیر کمک نمی کنند و برخی بهتر جواب می دهد از جمله صاحب الزمان (عج)و امام حسن مجتبی(ع) بهتر در این حضور قلب کمک من کرده اند در حالیکه همگی نور واحد هستند 2- از اینکه از افرادیکه منجمله امام خمینی ره و سید علی قاضی برای حضور قلب کمک بگیرم علت آنرا نمی دانم در حالیکه از ائمه اطهار علیهم السلام می توان کمک گرفت
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: این به جهت آن است که روح شما در این شرایط امکان اُنس با نور آن بزرگواران برایش راحت‌تر است. إن‌شاءاللّه آماده‌ی اُنس با نور سایر مظاهر مقدس هم خواهید شد 2- با نظر به حضرت امام و رهبری و مرحوم قاضی با تجلی تفصیلی مظاهر مقدس ائمه به نحو خاص مرتبط می‌شوید. موفق باشید
نمایش چاپی