بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
40523

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: زمان موضوعی بود که بنده حاضر شدم بخاطرش همه عمرم رو زجر کشیدن را بپذیرم. زمان فقط مال خداست خدایی که خلق کرد تا شناخته شود. رنج با زجر فرق میکند ! زجر نه یعنی فقط سر بریده شدن در کربلا، زجر یعنی اسارت اهل بیت امام حسین علیه‌السلام، زجر یعنی کشته شدن به نا متعارف ترین شکل در غزه، زجر یعنی صبر ابالفضل العباس در کربلا. زجر برای دین نیست زجر رنجی خاص و نامتعارفی است که فقط برای خدا کسانی آن‌را متقبل می‌شوند. وگرنه ما در دین رنج و صبر داریم اما زجر برای دینداری یا بهشت رفتن یا عملی ثواب ندارم. امام خمینی با زمان اینقدر محکم و به نهایی ترین نتیجه از خود رسید. زمان یا چیزی که شما آن را تاریخ می‌خوانید سیری است که منتسب به خدا و آن را به عشق خدا می‌پذیرند. زمان را حتی با دین داری هم نباید تقلیل داد زیرا دین حقایق سعادت بشری است که خداوند با پیامبرش به ما داد تا بشریت به سعادت برسد اما زمان امری بود که خداوند از پیامبرش خواست تا خداوند سیر هستی اش را که خواسته ای منحصرا به اوست اتفاق بیفتد. زمان آن چیزیست که تمام هستی را زیر و رو می‌کند و آنیست که کاملا مال خداست. در هیچ کجا ندیدم خداوند اینقدر منحصر بفرد چیزی را مال خود بدانند، زمانی که مسئولیتش را امام زمان بعهده گرفتند و صاحب این مسئولیت بزرگ برای خدا شدند. سخنان امام را بشنوید آیا با دین صرف می‌شود این سخنان را پذیرفت یا دینی این گفته ها را دارد که زمان را اصل قرار داده؟ https://uploadkon.ir/uploads/cf5303_25VID-20250903-155017-368.mp4

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است سری به جزوۀ «زمان شناسی و نظر به فطرت تاریخیِ ما در انقلاب اسلامی» https://eitaa.com/jozavatlobolmizan/1865  بزنید به امید گشوده شدن میدان تفکر که به گفتۀ جناب گادامر، تفکر، تاریخی است و باید نسبتی بین حضور تاریخی و تفکر پیش آید. موفق باشید

40810

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

نظر شما درباره این یادداشت چیست؟ نکته‌ای ویژه از انسان‌شناسی قرآنی علامه طباطبایی برای روان‌شناسی و اخلاق تفسیر علامه طباطبایی از یک ویژگی‌ انسان در سوره معارج، برخلاف نظر دیگر مفسران، با اعتقاد به خلقت احسن سازگارتر است و امکان مثبت‌نگری روانشناسان و فیلسوفان اخلاق نسبت به ساختار خلقت انسان را فراهم می‌کند. در سوره معارج گفته شده که «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً». علامه طباطبایی می‌گوید: «هلع و حرص از فروع حب ذات است و به خودى خود از رذائل اخلاقى نيست و تنها وسيله‌ کمال‌طلبى و "حب خیر شدید» است. استاد جوادی آملی در تفسیر سوره معارج دیدگاه خود که بین فطرت و طبیعت تفکیک می‌کند، را تکرار کرده و می‌گوید هلوع بودن انسان در طبیعت انسان است نه فطرت او. این صفت و لوازم آن بر اثر سوء یا فقدان تربیت پدید می‌آید. مزیت تبیین علامه طباطبایی این است که می‌گوید مصلین هَلَع را از بین نمی‌برند‌ بلکه به همان صورت كمال و فضيلت اصلى باقی می‌گذارند. این نوع انسان‌شناسی این سوال را بهتر پاسخ می‌دهد که چرا خداوند امیالی در وجود انسان قرار داد که باید محدود شوند؟ اگر قوای انسانی به کمال خود هدایت شوند نیازی به محدود کردن آنها نیست. با این نوع نگرش به انسان است که رفتار با افراد بزهکار تغییر می‌کند یعنی به جای طرد و مجازات غیرتنبیهی، برنامه تعدیل و به اعتدال آوردن قوای آنها اجرا می‌شود.  مطالعه یادداشت کامل https://farsnews.ir/rezakarimi1001/1763133716693362924

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید هر دو مطلب قابل جمع باشد از آن جهت که هیچ میلی در انسان بی‌حساب و بی‌دلیل نیست. آن‌گاه که آن میل‌ها در جای خود قرار گیرند و انسان در صفتی مانند «هلوع» بخواهد خود را در انسانیت وسعت دهد و از پای ننشیند، آن صفت ارزشمند می‌شود. ولی اگر در بستر انسانیت، خود را ادامه ندهد و گرفتار وَهمیات بشود همان حرص او را از پای در می‌اورد. موفق باشید

40797

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

برای کسی که میخواد تازه در سیر و سلوک قدم برداره چه کتبی رو پیشنهاد میکنین؟ آیا معراج السعاده خوبه؟ یا جامع السعادات؟ یا مقالات استاد شجاعی؟ یا گناهان کبیره و قلب سلیم دستغیب؟ یا اخلاق عملی آیت الله کنی؟ یا چهل حدیث امام؟ یا کتاب سیر و سلوک طرحی نو در عرفان عملی شیعی آیت الله شیخ علی رضایی تهرانی؟ یا رساله لب اللباب علامه طهرانی؟ یا المراقبات میرزا جواد تبریزی؟ کدومش رو پیشنهاد میکنین؟

متن پاسخ

باسمه تعالی،سلام علیکم.همه آنچه فرمودید خوب است ولی اگر بنای سلوک داشته باشید مقالات مرحوم آیت الله محمد شجاعی ارزش خود را دارد به خصوص که شرح کتاب‌ها را در سایت می‌توانید با حوصله دنبال کنید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/sound/750?mark=%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA

40779

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم و رحمة الله: عرض ادب. پیرو پاسخی که نسبت به سوال ۴۰۷۶۹ داشتید؛ ابتدا تشکر می‌کنم از راهنمایی حضرتعالی، ماجور باشید ان‌شاءالله موردی که برای بنده ابهام ایجاد کرده بود پاسخی بود که نسبت به سوال دیگری در خصوص قوه واهمه داشتید، بدین صورت که فرموده بودید: «اجتناب از جلسات و شرایطی که موجب تحریک احساسات و قوه واهمه می‌شود، حتی برای چنین افرادی (وسواس) جلسات مذهبی که دارای شرایط مذکور باشد تا زمانی که بهبود نیافته‌اند قابل اجتناب است.» لذا سوال شد که ارتباط عاطفی با اهل بیت علیهم السلام در فضای روضه یا مجالس شادی حضرت معصومین برای افراد مذکور منع ضروری دارد؟ یا محیط خاصی مد نظرتان هست؟ به شخصه احساس می‌کنم این رابطه‌ی عاطفی و احساسی مفید و با برکت است. لطف بفرمایید این مورد را تشریح بفرمایید، سپاسگزارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر به سیره و سخنان اولیای معصوم که حکایت فطرت انسان‌ها هستند، همواره مفید و ضروری است و جلساتی که به نحوی ذکر آن عزیزان در میان آید انسان را به تعادل می‌رساند و انسان عملاً خودِ گمشدۀ خود را در شخصیت آن انسان‌های کامل می‌یابد. موفق باشید

40757
متن پرسش

سلام استاد گرانقدرم: سوالی داشتم از همه مذهبی‌ها! اگر خدا نیست که هیچ... اما اگر خدایی هست و حضور دارد و ما به سوی اوییم و نماز می‌خوانیم و روزه می‌گیریم، پس این‌همه نگرانی و اضطراب و استرس و فکر و خیال اینکه پسرم و یا دخترم چه می‌شوند و نگرانی جان و مال و آبرو برای چیست؟ نکند مردم بفهمند من این مشکل را دارم!!! این اگر دین است فرقش با کفر چیست؟ بیشتر هم قشر مذهبی اینگونه اند! بی‌دین ها انگار جلوترند و می‌گویند هرچه پیش آید خوش آید، استاد مذهبی‌های این شکلی پدرمان را در آورده‌اند و عاجزمان کرده‌اند ما کفار را...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد است که باید بین باور به  خدا که امری مفهومی و انتزاعی است با ایمان به خدا فرق گذاشت. آری همچنان که قبلاً نیز عرض شده است شیطان هم به خدا باور دارد ولی ایمان به خدا چیز دیگری است، ایمان به خدا حضوری است که انسان نه تنها خود را در آغوش رحمت واسعه رب العالمین احساس می‌کند حتی افقی در مقابل او گشوده می‌شود که می‌یابد چه اندازه باید نسبت به آینده دینداری اش امیدوار باشد. امری که شما در شخصیت رهبر انقلاب ملاحظه می‌کنید و بنده مکرراً عرض کرده‌ام که آن حالت، همان ایمان است و از خداوند همواره خواسته‌ام به حقیقت ایمان رهبر معظم انقلاب ما را منور به ایمانی بگردان که در آن ایمان زندگی معنای دیگری دارد و در آن حالت همواره امید و همواره امید به آینده‌ای که در بستر ایمان در پیش است    https://eitaa.com/tasnimnews/289008   و عجیب است که در آن دوردست‌ها مانند شیعیان لبنان به خصوص سید حسن نصراللهِ شهید و شیخ نعیم قاسم عزیز به خوبی متوجه نقش تاریخی رهبر معظم انقلاب هستند، نقشی که حاصل ایمان حضرت نایب الامام آیت الله خامنه‌ای می‌باشد. https://eitaa.com/matalebevijeh/20675     موفق باشید

40756

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد گرامی: در قرآن می خوانیم: «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»؛ اما ایمان بدون علم میسر نیست و از غیب ما خبر (علم) نداریم۔ چطور این تناقض رو حل کنیم۔ لطفاً راهنمایی فرمایید۔ متشکرم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ابتدا باید به کمک عقل متوجه حقیقت خالق هستی و ربوبیت او بود و پس از آن است که قلب انسان متوجه حقیقتی می‌شود بسی متعالی و اینجاست که نسبت انسان با آن حقیقت متعالی به صورت ایمان به غیب پیش می‌آید که مقصد و مقصود انسان است در جلوه اهل تقوا به همان  معنایی که قرآن در ابتدای سوره بقره در وصف تقوا فرمود آنچه را که فرمود و عرایضی در این رابطه خدمت عزیزان شد.https://lobolmizan.ir/get-file/5621/?item=0  موفق باشید 

40632

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

طاهرزاده سلام استاد خوبم: حس می‌کنم روز به روز و لحظه به لحظه در مردابی فرو می‌روم. در مردابی که با اسم قشنگ راه سوم یا الگوی سوم زن سر راهم سبز شد و بنا بود دستم را بگیرد و بالا بکشد. بنا بود از زن شرقی عبورم دهد و به زن غربی نرسد و زن سومی بسازد با سه بعد. بنا بود سه بعدی که انسان ۲۵۰ ساله در زندگینامه حضرت زهرا (س) آورده بود را در الگوی سوم زن احیا کند. بنا بود بال شود و پرواز دهد. نه دست و پاگیر شود و فرو ببرد و غرق کند، استاد خوبم چه فرقی است بین کودکی که مادرش به سبک زن غربی به مهد سپرده می‌شود با کودکی که با اهداف خیر زن الگوی سوم از مهدِ آغوش مادر دور می شود؟ چه فرقی است بین نوجوان زن غربی که بعد از ظهر خسته و کوفته مشتاق نگاه و آغوش گرم مادر است و مادر ساعتها بعد خسته و کوفته تر از او به منزل می رسد با مادر الگوی سومی که پی حضور فعال اجتماعی زن در جامعه است و جلسه پشت جلسه و نوجوانش بعد از مدرسه بارها انگشت روی دکمه ی زنگ فشار می دهد و دست آخر مجبور باشد کلید بچرخاند و تنهایی اش را با خودش قسمت کند؟ چه فرقی است بین زن غربی که همسر و فرزند را دست و پاگیر زنانگی اش می‌داند و زن الگوی سومی که مجبور است فرزندانش را تابلوی زنانگی اش کند و شیشه شیر به دست و جغجفه در هوا از انجمنی به انجمن بعدی طی طریق کند. استاد چه بلایی بر سر زنانگی مان آمده؟ چه حضوری است که جای قرار و طمأنینه، در قلب زن اضطراب چپانده و پریشانی؟! چه مرزی است بین زن خانه گریز و الگوی سوم زن؟! اگر فرق و مرز در نیت و در قلب این دو زن است پس قرارمان کو؟! انگار گول زنک دستمان داده اند. کجای کار غلط است و کدام کار می‌لنگد نمی‌دانم. اما به ستوه آمده ایم از دویدن ها و نرسیدن ها از این طرف و آن طرف بوم افتادنها از لحظه هایی که می‌گذرد و ما پی خلق لحظه های بعد از کنارشان می‌دویم. ای کاش پاسخ روان تان آبی باشد روی آتش درون مان. آتشی که شعله ور شده بود تا از من زنی برای تاریخ حاضر بسازد اما زنانگی ام را سوزانده.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر جز این است که انسان در مسیر تعالی انسانی خود و این‌که سبکی باشد برای تعالی دیگران؛ قصۀ او باید قصۀ کسی باشد که در موردش فرموده‌اند: «رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود / رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود». آری! در بستر شریعت اسلامی کانون گرم خانواده حقیقتاً سکوی معراج زنان می‌باشد تا در عین حضور در تاریخی که با اسلام پیش آمده، کانون زندگی را با ایثارهای‌شان گرم کنند هرچند آن ایثارها دیده نشود، ولی روح دلسوزی‌ها و ایثارهای‌شان به خانه جان می دهد تا زندگی ادامه یابد. موفق باشید

40607

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیزم: یه حدیث که داخلش راجع به به چیزایی که سبب سستی و غمگین شدن و در نهایت کاهلی تو کارها میشه ما رو مهمان می‌کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه سخنی و حدیثی بالاتر از «رهنمودهای حضرت امام باقر علیه السلام به جابر بن یزید جعفی» که از عظمت سخنان و رهنمودهای آن حضرت حقیقتاً انسان مدتها می‌تواند خود را در میدان حضور با محبوب حقیقی‌اش یعنی حضرت حق احساس کند. https://lobolmizan.ir/sound/1376?mark=%D8%AC%D8%B9%D9%81%DB%8C  موفق باشید

40819

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد گرانقدر: بنده ۲۷ سال سن دارم و ۲۷ سال غفلت کرده ام در رمضان سال ۱۴۰۴ و از ابتدای این سال خداوند به این بنده توفیق داد و چندین بت و زنجیر بزرگ که بر پای دلم بود با عنایت خاص خداوند برچیده شد. هر چند هنوز بت های بزرگی دارم اما آن که مانع اصلی حرکت بود برداشته شد و توفیقات زیادی هم از جانب خدا به من شد که با اسباب خود خدا از طریق قرآن و کتب اخلاقی هر جا گیر می‌کنم صفحه را باز می‌کنم خود صفحات و حوادث راه را نشانم می‌دهند. رشته ی این بنده حقیر در دانشگاه حقوق بوده و آزمون هایی از جمله قضاوت داده ام که احتمالا پذیرفته می‌شوم از خدا خواستم راه را جلوی پایم نشان دهد علاقه زیادی به عرفان و علما و حوزه در بنده ایجاد شده می‌شود راه را بر این بنده عاصی نمایان کنید؟ با توجه به این که سن بنده هم به تحصیل رسمی حوزه نمی‌خورد چه می‌فرمایید این روزها حوادث و قرآن و کتب می‌گویند باید جهاد کنی و از دنیا دل بکنی و اگر در میانه معرکه حق و باطل نباشی چه تپه نشین ندبه باشی چه شمر لعین (در ضمن دوره تحصیل و قبل از غفلت ها استعداد خیلی خوبی داشتم) در ضمن استخاره گرفتم آیه ۳۹ سوره حج آمد و خوب بود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را شکر کنید که در این سنّ که سنّ آمادگی برای کسب معارف و حقایق است؛ به میدان آمده‌اید. پیشنهاد اولیه رجوع به سیر مطالعاتیِ سایت است بخصوص مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن‌ها و کتاب «خویشتن پنهان» و پس از آن رجوع به کتاب « معاد، بازگشت به جدی‌ترین زندگی» همراه با شرح صوتی آن و پس آن‌ نظر به سوره‌های روم و عنکبوت و آل‌عمران که همۀ آن موارد در سایت هست. و البته بدون عجله و با برنامه. در ضمن از آموزش ادبیات عرب هم غفلت نشود زیرا بالاخره متون دینی را اگر با همان زبان که گفته شده است، بیابیم ارزش خود را دارد. موفق باشید

40815

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: اگه کسی از شنیدن حق، یهو بمیره، شهید شده یا این چیز خوبی نیست؟ چون بعضی اوقات معارف رو تا یه جایی گوش میدم برای اینکه میدونم اگر بقیه شو گوش بدم ممکنه اتفاقی بیفته مثلا بمیرم. باید کنترل شده معارف رو گوش بدم یا بی مهابا برم جلو ولو اینکه بمیرم؟ پیشاپیش ممنون از جوابتون. و این نوع مرگ، اجل مسمی میشه یا اجل معلق؟ و آیا مصداق موتوا قبل ان تموتوا میشه یا خیر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که ما در مسیر معارف الهی بخصوص قرآن، جلو و جلوتر رویم. به گفتۀ جناب حافظ:

در بیابان گر بشوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
گرچه منزل بس خطرناکست و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کانرا نیست پایان، غم مخور
موفق باشید
 

40586

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و احترام خدمت شما استاد گرامی: آیا در استان گیلان فردی مورد تایید شما هستند تا در مباحث معرفت النفس و سیر و سلوک به ایشان رجوع نماییم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است که با آقای توکلی به شمارۀ  09138780869  و حاج آقا نظری به شمارۀ   09136032342 تماس بگیرید. موفق باشید

 

40506

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد: آیا ختم سوره ی واقعه که از دوشنبه اول ماه قمری شروع میشه تا ۱۵ ماه تموم میشه سند روایی صحیح دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی در این مورد نمی‌دانم. موفق باشید

40793

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و رحمة الله: عرض ادب. در دنباله‌ی پرسش ۴۰۷۷۹، موارد اجتناب از مجالس مذهبی برای بنده شفاف نشد. از مصادیق آن بفرمایید که با سبک زندگی خودم تطبیق دهم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض شد به نظر می‌آید مجالس مذهبی عموماً با طرح روایات و سیرۀ اولیای معصوم متذکر فطرت انسانی هستند. مگر آن‌که خدای ناکرده جریان‌هایی با برنامه ریزی بخواهند سوء استفاده کنند که اگر کسی به دنبال حقیقت باشد به خوبی متوجه می‌شود و ما در این موارد ورود نمی‌کنیم. موفق باشید

40761
متن پرسش

با عرض سلام و احترام و خدا قوت: بنده و‌ گروهی از دوستان، مجری برگزاری اعتکاف مادر و‌ کودک در سال گذشته بودیم و در سال پیش رو نیز قصد برگزاری این برنامه معنوی را برای مادران به همراه فرزندان خردسال داریم. با توجه به سختی ها و‌ چالش های اجرای این برنامه، لطفا راهنمایی بفرمایید شما به عنوان عالم دین ضرورت برگزاری این برنامه را چطور ارزیابی می فرمایید؟ ضمنا با توجه به حضور کودکان و لزوم خاطره سازیِ شیرین از حضور در مسجد و اقتضائات خاص فضای حضور مادر و فرزندی شاید ظواهر اعتکاف های معمول در اعتکاف مادر و کودک وجود نداشته باشد. سال گذشته دوستان نهایت تلاش خود را نمودند تا محیط خلوت و مناجات که اوج تجربه دلنشین در سه روز معتکف شدن است برای مادران فراهم شود اما با این وجود کمتر لحظه ای از شبانه روز مسجد خالی از سر و صدای کودکان بود، وجود اسباب بازی های خرد و‌ درشت برای سرگرم شدن خردسالان در کنار مادران، برنامه های تربیتی برای کودکان من جمله جشن میلاد حضرت امیر علیه السلام، بیتوته تعدادی از مادران باردار و یا تازه زایمان کرده که شرایط روزه داری نداشتند و محتاج خلوت با معبود بودند و... ظاهری کاملا متفاوت از اعتکاف هایی که تا الان دیده بودیم به وجود آورده بود و این قضیه ما را به عنوان مجریان این برنامه نگران نمود که مبادا به نیت گسترش امری حسنه و‌ مورد تقاضای مادران، موجب تغییر سنت حسنه اعتکاف از روال معمول خود شده و تحریفی در این سنت به وجود آورده باشیم. ممنون می شوم حضرتعالی در این مورد نیز راهنمایی بفرمایید. التماس دعا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را شکر که ما، در بستر حضور تاریخی در انقلاب اسلامی تا این‌جاها جلو و بسی جلوتر آمده‌ایم. چه اندازه کار زیبایی است که در دلِ اعتکافی این‌چنین ارزشمند، بانوان جوان ما به جهت فرزندان و کودکان خردسالشان از چنین حضوری محروم نباشند. خدا را شکر که بانوان ما تا این‌جاها متوجۀ وسعت امروزینِ خود شده‌اند که در عین فرزندداری و فرزندآوری و مادرانه عمل‌کردن، اینچنین در میدان‌های اجتماعی حاضر شده‌اند از آن جهت که اعتکاف، حضور مؤمنان است در جمعی که آن حضور، آنان را در کنار هم قرار داده به جای آن‌که هرکس جدا از دیگری همچون راهبان بخواهد عبادت کند، نه! اسلام دینِ «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا» می‌باشد و این یعنی در عین رجوع به حضرت حق و دل‌دادگی به او، هر کدام جدا جدا نباشند، به همان معنایی که حضرت آیت الحق آیت الله حسن‌زاده «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» فرموده‌اند: «بود مرد تمامی آن که از تن ها نشد تنها / به تنهایی بود تن ها و با تن ها بود تنها». و این یعنی اعتکافِ مادرانه. موفق باشید

40624

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام: استاد عزیز خدمتتان عارضم که انسان وقتی در خوشی زندگی عادی هست حواسش به برخی چیزها نیست. اخیرا دچار بیماری و مشکلاتی شده ام که می‌فهمم راستیتش اگر ایمان را به این معنا در نظر بگیریم «که نظر چه کسی را در زندگی مهم وموثر بدانیم» متاسفانه ایمان ضعیفی دارم طبق دانسته ها و طرحواره ای که در ذهنم داشتم باید همیشه در کارها با دید توحید نگریست و وظیفه را انجام داد و بقیه اش با خدا. اما تازه می‌فهمم دانستن کی بود مانند عمل. استاد می‌دانم ولی جانم در تلاطمات درگیر می شود. استاد برای اینکه در جانمان به توحید یقین پیدا کنیم و حضوری آرام در تلاطمات زندگی داشته باشیم باید دقیقا چه کرد. استاد آیا ادب خیال یا صبر بر مصیبت تا ملکه شدن صبر، تاثیر دارد؟ لطفا روشن بفرمایید با تشکر.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که پیامبر خدا «صلوات‌الله‌‌علیه‌وآله» در حدیث «ثقلین» فرمودند در کنار قرآن نظر به سیره و عترت آن حضرت نیز لازم است تا در مفاهیم متوقف نگردیم. در دیگر امور هم با نظر به سیره و شخصیت انسان‌های وارسته، می‌توانیم امور خود را بهتر جلو ببریم. موفق باشید

40618
متن پرسش

به نظر می‌رسد وقتی ولی تاریخ صحبت از جمع میان دین و دانش می‌کنند به یک قله تاریخی اشاره دارند، حالا که به فتح قله‌ها نزدیکیم و از طرفی این تاریخ همه ما را فرا گرفته است متشکر می‌شوم اگر در خصوص معارف وجودی زیر نکاتی را بفرمایید تا مشیر قلوب بیدار باشد به سمت مقاومتی از جنس انقلاب: - مصلحین - آخوند مهندس - مهندس آخوند - دانش‌بنیان و کارآفرینی - شیخ بهایی - تکنیک قدسی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظرفیت روحی که در این زمانه به میان آمده، آنچنان است که وسعت ظرفیت همۀ انسان‌ها را یکجا در خود می‌تواند حاضر کند تا در عین روحیۀ فنی، حضور روحانی و عرفانی‌اش به حاشیه نرود و در عین فعالیت‌های فنی، از الهامات لازم جهت جلورفتن در کار بهره‌مند گردد. مهم آن است که افراد این نسل با روحیۀ آخرالزمانی خود متوجۀ چنین وسعتی در خود باشند. موفق باشید 

40803

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و احترام خدمت استاد عزیز: خداوند متعال در قرآن از معجزاتی نام می‌برد و داستان هایی از معجزات تعریف می کند (مثل داستان حضرت عزیر یا عذاب قوم لوط و... ) که الان هیچ نشانه ای از آنها نیست و قرآن که کتابی است برای انسان ها تا قیامت، از این معجزات به عنوان یک نشانه برای مردم یاد می کند آیا این داستان ها می تواند برای مردم این عصر یک نشانه (آیه) باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً این‌گونه تذکرات مربوط به قوم یهود می‌باشد که از آن جهت مخاطب آن آیات بوده‌اند و شاید در فرهنگ جاهلیت نیز خبر آن نوع جریان‌ها مطرح بوده است و خداوند از این طریق انکار و مقابله آنها را ضعیف می‌کرده تا حرف‌های اصلی خود را بزند. موفق باشید 

40783

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: یه متنی هست می‌خواستم نظرتون را بدونم ببینم درسته یا نه؟ متن زیر:👇👇 وحدت وجود اثبات👇🤜🤜👇👇👇👇👇 این دقیق‌ترین و اصولی‌ترین چالشی است که شما تاکنون مطرح کرده‌اید. حق با شماست؛ من بر اساس سوابق قبلی، وحدت وجود را فرض گرفته بودم، در حالی که برای یک سالک، این اصل باید از درک حضوری او اثبات شود. ​ما باید از همان نقطهٔ قوی شما، یعنی «من بودنم را درک کرده‌ام»، حرکت کرده و وحدت وجود را اثبات کنیم. ​🔑 اثبات وحدت وجود، از «من هستم» شما ​اثبات این استدلال، بر اساس یک اصل بدیهی فلسفی و عرفانی استوار است: «استقلال وجودی محال است.» ​۱. تفکیک وجود (مقدمهٔ منطقی) ​وجود در تقسیم‌بندی منطقی دو حالت بیشتر ندارد: نوع وجود تعریف مصداق واجب‌الوجود (ضروری) وجودی که ذاتاً موجود است و برای بودنش نیازمند هیچ چیز دیگری نیست (بی‌نیاز مطلق). الله (خدا) ممکن‌الوجود (نیازمند) وجودی که ذاتاً نه هست و نه نیست و برای موجود شدن، نیازمند علتی خارج از ذات خود است. شما و تمام مخلوقات ۲. اثبات وابستگی تام «من» شما ​اکنون، «من»ی که شما به علم حضوری درک می‌کنید، باید در یکی از این دسته‌ها قرار گیرد: ​آیا «من» شما واجب‌الوجود است؟ محال است. چون اگر واجب بودید، دیگر نیازمند خالق و پرورنده‌ای نبودید و تمام عالم و کائنات باید به شما بر می‌گشتند. ​پس «من» شما یک «ممکن‌الوجود» است. ​نتیجهٔ عرفانی وابستگی: ​وقتی «من» شما ممکن‌الوجود است، یعنی شما فی‌نفسه (بالذات) وجودی از خود ندارید و وجود شما تنها «نمود» است و نه «بود»؛ و این «نمود» را از واجب‌الوجود (الله) عاریه گرفته‌اید. ​۳. اثبات وحدت وجود (نتیجهٔ نهایی) ​وقتی شما می‌گویید: «من بودن خودم را درک کردم»، در حقیقت: ​شما هستی و وجود را درک کرده‌اید. ​از آنجا که وجود شما بالذات نیست و عاریه‌ای است، آن هستی‌ای که درک کرده‌اید، نمی‌تواند هستی شما باشد. ​آن هستی، باید هستی واجب‌الوجود باشد که در ظرف «منِ» شما تجلی کرده است تا ممکن بودن شما را ممکن کند. ​اثبات: چون واجب‌الوجود مطلق است و هیچ عدمی آن را محدود نمی‌کند، پس آن وجودی که شما درک می‌کنید، چیزی جز خود وجود مطلق نیست که در این قالب (من) ظاهر شده است. ​به همین دلیل، عرفا می‌گویند: «الوجودُ واحدٌ» (وجود، یگانه است) و آن یگانه، فقط و فقط الله است. ​نتیجهٔ کاربردی: ​درک شما از وجود خودتان، در حقیقت آگاهی حضوری به همان وجود واحدی است که تمام هستی از اوست. این آگاهی، همان شهود حضوری الله در لباس بندگی است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این نوع متون بین عرفان و فلسفه خلط می‌شود و از تباین مفهوم با مصداق غفلت می‌گردد. اساساً در عرفان بحث از واجب الوجود که مفهومی است از حقیقت هستی، در میان نیست. مگر اینکه بخواهیم برای منکران عرفان، عرفان را تعریف کنیم؛ کار خوبی است ولی راه سلوک و عرفان راه دیگری است. موفق باشید

40635

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: استاد بنده در شهر قم زندگی می‌کنم. خانم هستم و چند سالی است که کتاب ده نکته در معرفت نفس و خویشتن پنهان رو مطالعه می‌کنم اما برای پیشرفتم واقعا نیاز به استاد دارم و شنیدم که شاگردان بانو امین در این شهر هم هستن من چطوری میتونم به اونها دسترسی داشته باشم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه در شهر قم کسی را در این رابطه نمی‌شناسم. ولی به نظر می‌آید خوب باشد با بحث‌هایی که در رابطه با شخصیت و آثار بانو امین در کانال «بشنو از زن....» مطرح است، آشنا شوید.  https://eitaa.com/ziafat_andishe . موفق باشید

40619

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: استاد این که ما نهایت به خدا بر می‌گردیم آیا کسانی که «خالدون فی النّار» هستند در نهایت بعد از این که اینها عذاب کشیدند به خدا برمی‌گردند یا نه؟ اگر بعد از این که عذاب کشیدند به خدا برمی‌گردند پس چرا خداوند فرموده اینها خالدون فی النّار و یا خالدین فی النّار هستند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به آن فرد دارد که آیا تماماً در شرک حاضر بوده، بدون توجه به حضور خدا و نقش خداوند؛ و یا نه. آری! آن کس که هیچ توجهی در جان خود به سوی خداوند ندارد، هیچ حضوری جز دوری از خدا که همان خلود در نار است، برایش نمی‌ماند. موفق باشید

40589

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: هرچه از سخنرانی رهبری هرکه بگوید کم است. بنده فقط به یک نکته مهم بسنده می‌کنم. با این سخنرانی وارد مرحله جدیدی شدیم که پس از جنگ ۱۲ روزه که بزرگترین جهش یکسال اخیر بود این یک جهش جدید است. وارد حضور زمانی جدیدی شدیم که حتی همه مردم دنیا را وادار به سیر و جهشی زمانی کرد، ازین پس نه ترامپ و دشمنان ۶ ماه قبلن و نه مردم ایران و سربازان اسلام همان رجوع ۶ ماه پیش را دارند. بلکه رجوع جدید و بزرگ‌تری است که ظرفیت ظهورات بیشتر و جدیدتری را دارد. حال مردم ایرانیم که دشمن خود را شناختیم و آن دشمن آمریکاست و ترامپ با ما می‌جنگد. و تبریک به خاطر این استقال و زندگی و آزادی که هزاران سال انسانها بدنبالش بودند، ما بکل از همه دشمنان انسانیت و زندگی عبور کردیم و مستقر حیات الهی انسانی خود شدیم بحمدالله. دیدید! چقدر ما مردم مهمیم؟ تا کنون هیچ حکومتی اهمیت مردم را نشناخته بود الا جمهوری اسلامی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. بیچاره آن‌هایی که با مقاله‌هایی مانند تغییر پارادایم خواستند بگویند اتفاقاً مردم در مقابله با اسرائیل به صورت اتفاقی عمل کردند و پیشنهاد می‌کنند نه تنها مذاکره با آمریکا را ادامه دهیم، حتی با ترامپ ملاقات کنیم. در حالی‌که رهبر معظم انقلاب با بصیرت تاریخی که دارند می‌فرمایند: «عامل وحدت ملّت ایران همچنان باقی است. عدّه‌ای می‌خواهند این‌جور وانمود بکنند که آن اتّحادی که در ابتدای جنگ دوازده‌روزه و این مدّت پیدا شد، مال همان روزها بود؛... من می‌خواهم بگویم این حرف، غلط محض است... امروز این‌جور است، در گذشته هم همین‌جور بوده، بعد از این هم به توفیق الهی این‌جور خواهد بود. ایرانِ امروز و ان‌شاءالله فردا، همان ایرانِ روز بیست‌ و سوّم خرداد و بیست‌ و چهارم خرداد است که مردم آمدند خیابانها را پُر کردند و علیه صهیون ملعون و آمریکای جنایتکار شعار دادند.» موفق باشید

40826
متن پرسش

‌ معلمی و دشواری قرار گرفتن در لحظه‌یِ حیرتِ نزاع‌های درونی و آشفتگی‌های فکری و وجودی ـــ شاید معلم، خیالی از انسان، تاریخ و جهان دارد و برای تحقق خیالات و رؤیاهایش پای در زندگی دیگر انسان‌ها می‌گذارد (شاید هم دیگران پای در زندگی‌اش می‌گذارند) تا قصه‌ای که در وجود می‌پروراند را تحقق بخشد. اما چه لحظه‌ی دشواری است آنگاه که خود دچار حیرت می‌شود از چیستی وجود انسان! به راستی کمر همت به تربیت انسانی بسته که نمی‌داند از چه آب و گلی سرشته شده است؟ و قصه‌ای می‌خواهد رقم بزند که خود پایان آن قصه را نمی‌داند‍؟! خودم هم کاملا متوجه‌ام که دارم با تکلف زیاد می‌نویسم: زبان کودکان را فقط مادران می‌فهمند‌. لکنتی که در زبان یک کودک است باعث می‌شود نتواند آنچه را که قصد دارد، بیان کند. اما گاهی اگر شانس با او همراه باشد، مادرش می‌فهمد که او چه می‌گوید و همین باعث می‌شود که آهسته آهسته، هم‌زبانیِ بین کودک و مادر، لکنت زبان کودک را برطرف کند و زبان گویا شود‌. نمی‌دانم، آیا واقعاً سخن گفتن از چیستی و هستی انسان، راهگشاست. یا فعلاً باید به آنچه می‌دانیم عمل کنیم تا ببینیم چه پیش می‌آید؟ (و اگر هیچ ندانیم، چه؟) اصلا مگر راهی در میان است که گشوده شود یا در تنگنا قرار گیرد؟ سرمنزل این راه کجاست تا بفهمیم که سخن گفتن از هستی ما را به آن نزدیک می‌کند یا عمل به یافته‌ها؟ ــ آیا لحظات دشواری نیست، حال انسانی که در این لحظه‌ی آشفته‌ی درونی قرار می‌گیرد و گاه به این فکر می‌کند که به زیر میز بازی بزند؟ (حال فرض کنید این انسان معلم هم باشد)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه خوش است معلّمی از آن جهت که شغل انبیاء می‌باشد. انبیائی که تا آن‌جا مادرانه با افراد و حتی گمراهان عمل می‌کنند که پروردگارشان به آن‌ها می‌فرماید: «لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ» شاید تو می خواهی برای اینکه آنان ایمان نمی آورند، خود را از شدت اندوه هلاک کنی! پس مهم، درک کودکان است آن‌هم با حوصله، بخصوص با نسلی که در طوفان فضای مجازی سرگردان است ولی در عین حال به شدت آماده است که امری بزرگتر از سخنان عادی بشنود. عرایضی در رابطه با نسلی که باید برای او سخنِ فردایی زد؛ در مصاحبه‌ای با آقای دکتر دخان‌چی شده است، خوب است به آن رجوع شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/20803  موفق باشید

40821

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: مقام واحدي پایین تر از مقام احدی است. آیا این نتیجه نمی‌دهد که مقام واحدي ناقص است؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: واحد را با صفت خاص مانند قهّار می‌آورند که به تعبیر علامه طباطبایی واحدِ قهار همان احد است. در رابطه با رجوع به حق باید از این نوع مفاهیم آزاد شد. در این مورد اخیراً عرایضی شده است که می‌توانید بدان رجوع فرمایید.https://eitaa.com/matalebevijeh/20849 موفق باشید

40767
متن پرسش

میشل فوکو (درباره انقلاب اسلامی): زمانی فراخواهد رسید که این پدیده که تلاش می‌کنیم درکش کنیم و ما را به شدت مجذوب خود کرده است - یعنی تجربه ی انقلابی ـ خاموش خواهد شد. دقیقاً نوری بود که در همه ی این مردم روشن بود و درعین حال همه ی آنان را در خود غرق کرد. این نور خاموش خواهد شد. آنگاه نیروهای متفاوت سیاسی و جریان‌های متفاوت سربر خواهند آورد، سازش‌هایی صورت خواهد گرفت و من به هیچ وجه نمی‌دانم چه کسی پیروز خواهد بود و گمان نمی کنم زیاد باشند کسانی که بتوانند از هم اکنون این را پیش گویی کنند. این نور محو خواهد شد. فرایندهایی متعلق به سطحی دیگر و به نوعی متعلق به واقعیتی دیگر وجود خواهد داشت. منظورم این است که آنچه شاهدش بودیم نتیجه ی نوعی ائتلاف مثلاً میان گروه‌های متفاوت سیاسی نبود، نتیجه ی سازش میان دو طبقه ی اجتماعی هم نبود که یکی با عقب نشینی بر سر این موضع و دیگری بر سر موضعی دیگر سرانجام بر سر مطالبه ی این یا آن انتخاب به توافق برسند. ابداً. چیزی دیگر روی داد. پدیده ای همه ی مردم را در بر گرفت و روزی از حرکت بازخواهد ایستاد. در آن زمان دیگر فقط محاسبه های سیاسی باقی خواهد ماند. کتاب «آیا قیام کردن بی‌فایده است؟»، گفتگوی ایران: روح جهان بی‌روح، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، ص۴۶ ‌بیایید نظر کنیم، نه به غوغای سیاست و نزاع‌های روزمره، بلکه به آن لحظه‌ی آغازین، آن دمِ نخستینِ انقلاب اسلامی که به تعبیر حضرت امام، نوری بود در قلب امت؛ نوری که نه از سازش طبقات برآمد، نه از محاسبه‌های سرد سیاست، بلکه از عمق جان مردم جوشید و همه را در خود غرق کرد. افسوس که امروز، آن نور در پس پرده‌ی دعواهای سیاسی پنهان گشته است؛ و تحلیل‌ها، به جای آنکه از حقیقت وجودی این تجربه سخن گویند، در سطح منازعات روزمره متوقف مانده‌اند. این حجابِ سیاست، ما را از شهود آن لحظه‌ی ناب بازمی‌دارد. پس اگر می‌خواهیم بفهمیم، باید از نو نظر کنیم؛ با چشم دل، با نگاه تاریخی و وجودی، به آن نوری که روزی در قلب‌ها شعله کشید و هنوز می‌توان پژواکش را در جان‌های بیدار شنید. و مگر نه آنکه هر انقلابی، اگر از جنس حقیقت باشد، نه تنها ساختارها را دگرگون می‌کند، بلکه جان‌ها را نیز به لرزه می‌افکند؟ آن نور، آن لحظه‌ی بی‌بدیل، نه در شعارها بود و نه در صف‌آرایی‌های سیاسی؛ در سکوتی بود که دل‌ها را فرا می‌گرفت، در اشک‌هایی که بی‌دلیل جاری می‌شد، در گام‌هایی که بی‌محاسبه به سوی خطر می‌رفتند، تنها به امید چیزی که نامش را نمی‌دانستند، اما حضورش را حس می‌کردند. اکنون، در روزگاری که تحلیل‌ها به آمار و تفسیرهای سطحی فروکاسته شده‌اند، و هر تجربه‌ی تاریخی در قالب جناح و جریان بازخوانی می‌شود، وظیفه‌ی ماست که از نو به آن لحظه بنگریم؛ نه برای بازگشت به گذشته، بلکه برای فهم آن حقیقتی که در دل آن لحظه نهفته بود. شاید آن نور خاموش شده باشد، چنان‌که فوکو گفت؛ اما خاموشی‌اش نیز خود نشانه‌ای است. نشانه‌ی عبور از شور به شعور، از انفجار به تأمل، از جمع به فرد. و شاید اکنون، در این سکوتِ پس از طوفان، وقت آن رسیده باشد که از نو بپرسیم: آن نور چه بود؟ از کجا آمد؟ و آیا هنوز می‌توان ردّش را در جان‌های مشتاق یافت؟ @varastegi_ir ๛ وارَستِگی  ‌ ‌ ‌

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر تاریخی در دل ظلمات آغاز شود آنچنان نیست که حجاب‌های ظلمانی او را به راحتی رها کنند، ولی همچنان هم نیست که بتوانند خاموشش نمایند و از افقی که در مقابل مردمان گشوده شده است، مردمان را منصرف نمایند حتی‌ ‌خانم سمیه حیدری، اولین بانوی مدال آور در رقابت‌های جهانی در رشته‌ی جودو که رهبر به ایشان فرمودند: خیلی کار خوبی کردید که با چادر روی سکو رفتید. باعث افتخار مملکت ایران هستید.  https://eitaa.com/syasatmahdaviyat/737433‌ . نه! همان‌طور که می‌فرمایید انقلاب اسلامی نوری است که بعضاً با سیاست‌بازی‌های عده‌ای به حجاب می‌رود ولی افقی با انقلاب اسلامی در مقابل مردم ما گشوده شده است که آنان را به انسان و انسانیت دعوت می‌کند. وقتی زیبایی هستیِ خود را با حضور در هستی خود احساس کردیم، معلوم است که هر آنچه از چنین انسانی با چنین حضوری ظاهر شود، زیبا است؛ چه در سخن‌گفتن و چه در حرکات و سکنات و تعاملات با دیگران. در همه موارد، این هستی است که به صورتی خاص در این تاریخ با افقی که انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده است، به ظهور آمده تا ما را با هستی خود آشنا کند و هرچه بشر جلو و جلوتر رود، بیشتر به هستی خود نزدیک و در آن حاضر می‌شود. این راهی است برای انسانی که خودش برای خودش مسئله شده، تا خود را با خودآگاهیِ تمام و همه چیز را در آن حضور بازبینی کند، به همان معنایی که در آخرالزمان، گویا آن عالی‌ترین انسان، دین جدیدی آورده، زیرا انسان آماده نگاهی دوباره به آخرین دین است، برای آخرین انسان در نهایی‌ترین حضور. و این‌جا است که حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» فرمودند: « مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت- ارواحنا فداه- است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظه‌ای مسئولین را از وظیفه‌ای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنماید، ولی این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند.» موفق باشید      

40559

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام حاج آقا: من یه مدتی هی صوت گوش می‌دادم و قرآن خوندم. و الان داشتم صوت سخنرانی آخرتون رو گوش می‌دادم که از گذشته گفتین و ناگهان گذشته مثلا شش ماه قبلم یادم اومد و متوجه شدم ناخواسته چقدر تغییر کردم. الان یاد قبل میفتم خیلی ناراحت میشم. یعنی چه بلایی قراره سرم بیاد با این همه تغییر. ولی میگم بهش فکر نکنم خدا هوای منو داره و اتفاقی خارج از اراده او برام نمی افته. فقط مسیرو ادامه بدم. وقتی به جلو نگاه می‌کنم تعجب می‌کنم از این همه عقب ماندگی و این همه ضعفی که دارم. و وقتی به عقب نگاه می‌کنم بازم تعجب می‌کنم از چیزی که چند ماه قبل بودم و حس شرمندگی اذیتم میکنه. میخوام‌اصلا به گذشته و آینده فکر نکنم فقط برم جلو و همه غصه هارو بدم به خدا بگم خودت برام درستش کن. خوبه اینجوری؟ فاصله ی زیاد گذشته با آینده ام رو نمیتونم هضم کنم. خیلی دوره.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که خداوند می‌فرماید: «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» و مژده می دهد هر آن کس در مسیر او جلو و جلوتر برود، راه‌های درک بیشتر حقیقت و عبور از ضعف‌ها و نقص‌ها را مقابل انسان قرار می‌دهد باید امید وار بود و این یعنی: «گرچه بهشت‌اش نه به کوشش دهند / آن‌قدر ای دل که توانی بکوش». موفق باشید 

نمایش چاپی