بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
39764

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت شما استاد گرامی و عزیز احتراما چند تا سوال داشتم که خدمت شما عرضه میدارم. ۱_۴۰ ساله شدم اما راه به جایی نبردم،تمام عباداتم خشک و بی روح است.نماز شبم ترک نمیشه اما بدون هیچ جذبه و کششی.نه ذوقی و نه حتی گریه ای و اشکی.نمیدونم تا کی باید این روال رو ادامه بدم و آیا خواهم توانست این راه رو ادامه بدم یا نه.گاهی مرگ رو بهتر از این نوع بودن تصور میکنم. ۲_از پس اخلاقم بر نمیام. اخلاقم رو از مادرم به ارث بردم و هر چه کردم نتونستم ریشه کن کنم.در یک خانواده کم محبت بزرگ شدیم که افراد خانواده از محبت کردن به همدیگر فراری بودند.به همین خاطر منم انگار زورم میاد که محبت کنم.مادرم اکثر اوقات بد عنق است و زورشون میاد که جواب بدهند یا اگر جواب میدن با تشر جواب میدن و من هم همینطور بار اومدم.باذاین اوصاف نه تنها دنیای خوبی ندارم که باید خودم رو برای یه برزخ سخت هم اماده کنم. مخصوصا اینکه سنم به ۴۰سال رسیده. ۳_بسیار ادم ترسویی هستم و همین رو هم از مادرم به یادگار دارم.با یک داد اگر کسی سرم بکشه خودم رو خراب میکنم و تا مرز سکته جلو میرم به همین خاطر از بچگی همیشه احساس خفت و خواری میکردم و هنوز هم این حس با من همراه است.هنوز هم مادرم ما رو در دره ترس نگه میدارند.به نوه ها هم همین رو القا میکنند البته من سعی کردم که فرزندم رو از ترس دور کنم و خدا رو شکر میکنم که مثل من ادم ترسویی نشده. بدترین کابوس من از بچگی همین ترس درونی بود که در من ریشه کرده بود. با این اوصاف من قدم از قدم نخواهم برداشت. ۳_در کتاب کهکشان نیستی یه مسئله برام حل نشد و اون هم رفتار ایت الله سید ابوالحسن اصفهانی با آیت الله قاضی و شاگردان ایشون بود.با این همدیگر رو از جوانی میشناختند و هم درس بودند ولی رفتار آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی را با گروه آیت الله قاضی نپسندیدم.به نظرم به ایشون اجحاف کردند.میخواستم که شما نظرتون رو در این مورد بفرمایید. ممکنه بفرمایید که اینطور تشخیص دادند اما حضرت آقا در مورد آیت الله بروجردی فرمودند که رفتارشان در قبال علامه طباطبایی اشتباه بوده.که خودتون در جریان اتفاقات اون زمان هستید. این رفتار آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی هم به آقا آیت الله قاضی و شاگردانشون درست به نظر نمیرسه. ۴_شما فرمودید که در شب قدر اضطراب نداشته باشید ولی واقعا نمیتونم،انگار وقتی اسم ماه رمضون که میاد مضطرب میشم از اینکه نکنه نتونم از شب قدر درست بهره ببرم. میدونم که این اضطراب اشتباه است ولی نمیتونم ازش فرار کنم. نزدیک ۲۰ ساله با مباحث شما اشنا شدم و تقریبا مباحث شما رو به راحتی میشناسم حتی فصوص و منازل رو هم چندین سال قبل کار کردم. اما من ۴۰ رسیدم و اندر خم یه کوچه موندم. ببخشید که به درازا کشید. و سوالات هم به هم ربط نداشتند. حلال بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به همۀ آنچه فرمودید با پایداری و استقامت و صبر در مسیری که قرار دارید، به لطف الهی باید امیدوار به حضوری باشید که یقیناً از آن ضعف‌ها عبور خواهید کرد. به این آیه فکر کنید که می‌فرماید: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذي كانُوا يَعْمَلُونَ» و تأکید دارد آنچه در نهایت، نصیب اهل ایمان می‌شود بهتر و برتر از آنی است که آنان در آن قرار داشتند 2- شاید بتوان گفت نگرانیِ آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی این بوده که به جای عرفان و با تأکید مرحوم قاضی بر آن، نوعی صوفیگری پیش آید که برای فقه و ظاهر شریعت جایگاهی مدّ نظر نباشد که بحمدالله چنین خطری در مکتب مرحوم قاضی پیش نیامد. موفق باشید

40605
متن پرسش

سلام علیکم: با عرض احترام و تقدیم ارادت خدمت استاد گرامی. استاد عزیز تضاد و تناقضی برای حقیر پیش آمده و آن اینکه هر چقدر مطالب استاد داوری اردکانی را پیگیری می‌کنم بر یاس و ناامیدی بنده نسبت به آینده افزوده می‌شود اما هر چقدر با قرآن و مطالب حضرت آقا مانوس می‌شوم نسبت به آینده بسیار امیدوار می‌شوم. خدای رحمان و رحیمی هست که درهم شکننده کفر و نفاق است و رحمت و نصرت را برای خود واجب کرده و کفر و نفاق و شیطان را ذلیل و ضعیف و از بین رفتنی معرفی کرده، حال استاد عزیز شما که تفکر استاد داوری را قبول می‌کنید چگونه می‌توانید این تفاوت‌ها را با هم جمع کنید؟ آیا برداشت‌های حقیر را از کلام استاد داوری درست تلقی می‌کنید؟ اگر درست نمی‌دانید روش فهم صحیح گفتارهای استاد داوری چیست؟ لطفا راهنمایی بفرمایید. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که مکرر عرض شده است نسبت ما با آقای دکتر داوری نسبتی است که با هر متفکری مانند هایدگر و یا هگل داریم از آن جهت که حقیقتاً این مرد، نسبت با مسائل، متفکرانه برخورد می‌کند. ولی موضوعِ ایمان، فوق العاده متفاوت است و آن نسبتی است که بودن هرکس با بنیانِ بودن خود می‌تواند پیدا کند و از آن‌جایی که چنین حضوری نهایت آرزوی هرکس می‌باشد، مواجهه با متفکران در بستر حضور ایمانی، می‌تواند از جهاتی، ایمان انسان را معنای وسیع‌تری بدهد به همان صورتی که ما با نظر به اصالت وجود جناب صدرالمتألهین نوعی از آنچه هستیم را تعقل می‌کنیم و از این جهت عرض می‌شود مواجهه با متفکران، ایمان انسان را معنای وسیع‌تری می‌دهد. موفق باشید                

40598
متن پرسش

سلام با توجه به سخنرانی اخیر رهبری و جهش همه جانبه سعود کیفی و زمانی جهان هستی و البته ایران اسلامی، در موقعیتی بی سابقه و اعلی بهمراه حضور وسیع همه شهدا و البته برپایی جهان موعود و پیش قدم گزارده در ظهور، بنده حتی یک قدم از این مرتبه پایین یا برگشت نخواهم کرد حتی اگر به قیمت خون خودم و همه عزیزانم تمام شود البته که منتظر قدم از سوی پروردگار نیز هستم. منتظرم تا اتفاقی رقم بخورد زیرا یقینا بدون اتفاقی برای ظهور این ایمان کامله و حیات پایدار آرزو شده، به استقرار پایدار نخواهیم رسید. متاسفم برای آنهایی که جا ماندند زیرا همه تلاش و دلسوزی ها برای سعادتشان انجام گرفت و یقیناً آنهایی که همراهی کردند رها نخواهند شد همه مان را به خدا سپرده ایم. از خداوند تقاضا میکنم هم او که حاضر و ناظر و رب العالمین است، که هرچیزی از کاستی های راه را بر ما ببخشند بحق پروردگاری خودشان انشاءالله. والله قسم منتظر منتظر خدایم.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً وقتی حقیقت، به عالی‌ترین شکل در آن سخنان رهبری به ظهور آمد و به زیباییِ تمام و حکمت متعالی جایگاه هر تصمیمی را در نسبت با جهانی که در آن هستیم، روشن نمودند، مقابله و یا بی‌تفاوتی نسبت به آن رهنمودها مطمئناً عقوبت بزرگ دنیایی و آخرتی را به همراه دارد که نمونۀ آن سرگردانی و سردی زندگی افرادی است که نسبت به شرایط تاریخی و حضوری که در دل انقلاب باید داشته باشند، در غفلت‌اند. آیا فکر کرده‌ایم بر سرِ آنانی که از ریشه‌ خود فاصله گرفتند و تفکر معنویِ این دوران را به چیزی نگرفتند، چه آمده است؟ در زمانه‌ای که خطرِ کنده‌شدن از بیخ و بن‌های تاریخی سخت همه را تهدید می‌کند، باید بیندیشیم در زمانه‌ ما چه حادثه‌ای می‌خواهد رُخ دهد، وقتی دانشِ بشر به سعادت او منجر نشد و رابطه‌‌ انسان با طبیعت هرچه بیشتر به هم خورد، نشانه‌ آن است که خواندن و دانستن برای سعادتمندی کافی نیست، بلکه توجه متفکرانه به آن‌چه در شُرفِ پیدایی است، نیاز است. در حالی‌که هیچ متفکری نمی‌تواند آن‌چه در پیش است را متوقف کند، ولی می‌تواند با برخورد متفکرانه و تفکر معنوی آن را از آنِ خود نماید و اگر دست از تفکر معنوی بشوییم، یقیناً قربانیِ پیش‌آمدها خواهیم شد. در حالی‌که تفکر معنوی از ما می‌خواهد که فعالیت‌های خود را در بستر ریشه‌های تاریخی خود شکل دهیم تا به بار بنشینیم زیرا در آن صورت، در رجوع به عالَم و آدم از رازگونگیِ آن‌ها غفلت نخواهیم کرد.موفق باشید 

40593

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام جناب طاهرزاده: از شما راهنمایی می‌خواستم. چند وقتی هست یک حسی سراغ بنده آمده؛ اینکه گاهی به شدت احساس دلتنگی نسبت به خدا می‌کنم یعنی قبلا اینگونه نبود یعنی وقتی صدای قران می‌شنوم یا درباره خدا مطالبی را می‌خوانم یا گوش می‌دهم انقدراین دلتنگی زیاد می‌شود که دوست دارم همان لحظه جناب عزرائیل بیایند قبض روح کنند و بنده به وصال دوست برسم. یعنی جوری می‌شود که آرام و قرارندارم و از شدت دلتنگی گاهی گریه می‌کنم. استاد برای رفع دلتنگی چه کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع دلتنگی در جای خود خوب است و با صبری که انسان نسبت به آن برای خود شکل می‌دهد، گشایشی در راستای نظر به حقیقت برایش پیش می‌آید و البته باز دلتنگی و باز صبر و باز گشایش. موفق باشید

40562

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد وقتتون بخیر. بنده چند وقتی هست نه حال معنوی دارم نه حوصله اینکه سخنرانی ها رو گوش بدم. نزدیک یکسال درحال مراقبه بودم، حال خوش معنوی داشتم، مدام مراقب اعمالم بودم، قلبم رقیق شده بود، به هردری زدم که استادی خدا سر راهم قرارب ده نشد که نشد، منم رفته رفته دلسرد شدم، شیطان البته که بیکارنبود مدام درگوشم می‌گفت اگه خدا دوستت داشت، اگه بهت مشتاق بود اینجوری ولت نمی‌کرد، منم خیلی مشتاق بودم بالاخره با وجود محدودیت هایی که برای ما خانمها هست خدا هم باید هوای ما رو می‌داشت رفته رفته نماز شبام ترک شد، مستحباتم رها شد، واجبات رو هم شاید از سر تکلیف انجام میدم، خیلی اوضاع بدی هست، دلم برای سابق خودم تنگ شده، با چه زحمتی جلوی نفسم می ایستادم و مقابله می‌کردم اما استاد من هنوز نور خدا رو تو قلبم حس می‌کنم که سوسو میزنه، اما کسی نیست روشنش کنه تنها موندم خواهش می‌کنم راهنمایی کنید از این بلاتکلیفی نجات پیدا کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال شمارۀ 40556 عرض شد این تقدیر زمانه است برای حضوری بیشتر، ماورای محدودیت‌ها و محرومیت‌های عادی، بلکه حضور در جهان گشوده و گستردۀ خودتان که باید در آن حاضر شوید. موفق باشید

40626

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: موقعیت فعلی حاکی از آن است که جنگی بزرگ در راه است که البته ما آن را در جنگ نرمی که اصل است و آینه آن جنگ نظامی است بحمدالله برده ایم و توجه ها به خدا منعطف شده است. ما بیش از پیش می‌خواهیم آنچه را از پیروزیها که در خفا برده ایم را به عالم شهادت و دنیا نیز بیاید و سرتا پا در پیروزی همه جانبه قرار گیریم. این است آرزوی ما امری که پیامبران خدا و حتی از بعد از اسلام محقق نشده را خداوند اراده بر تحققش را دارند. از خداوند متعال با همه وجود سپاسگزاریم که خلقت را بالآخره به مرتبه حکومت مطلق الهی و تحقق بشر سلامت، کامل و آخرالحیات کیفی از هستی وارد می‌فرمایند. آری در این صورت سخن رهبر انقلاب در دفاع مقدس ۸ ساله که فرمودند خدا راه شکست را به روی ما بسته است ما بسوی میدان جنگ پرواز می‌کنیم. آن هم جنگی که دشمن براه می اندازد تا خود را از موضع شدید ضعف جهانی اش خارج کند. https://uploadkon.ir/uploads/2eb729_25SnapInsta-to-AQPXhvR6bEjNNkiucSucZ3HnXRgLduV-8UYcClB7BK7sf9GZ4zYfCa8hAS4bztViVIrPWKOE-JXENcMhOJTNSl96yR3tXXXwj8CNXcI.mp4

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. همه چیز حکایت از آن دارد که جبهۀ باطل با همۀ توانش نسبت به اهدافی که در نظر داشته، ناکارآمد شده است و نوعی بی‌آیندگی در آن مطرح است. موفق باشید

40611

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: ممکن است بفرمایید آرای هایدگر و فردید چه تاثیراتی در جلسات تفسیر قرآن شما داشته است؟ چه آیاتی در این زمینه با تفسیر متفاوتی روبرو شده‌اند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که علامۀ طباطبایی با ارتباط با جناب کربن متوجه شده بودند می‌توانند حقیقت قرآن را برای بشر جدید که امثال کربن به جهت حضور در غرب، خوب‌تر می‌شناختند؛ ایشان نیز آشنا شوند و در نتیجه نگاه و هدایت قرآنی را با نظر به ظرفیت انسان‌ها در همۀ عالم به میان آورند، مواجهه با افکار جناب هایدگر و دکتر فردید که مدتی از عمر خود را در آلمان سپری کرده بود؛ موجب می‌شود تا به زوایای کتاب مقدس قرآن طوری پی ببریم که در واقع جواب همۀ انسان‌ها در همۀ روحیات باشیم. موفق باشید

40552

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: ببخشید یک سؤال دیگر، آیا جنگ دوازده روزه علاوه بر بازدارندگی که برای کشورمان داشته است، توانسته است برای منطقه مخصوصاً غزه و لبنان هم داشته باشد؟ چرا حملات اسرائیل و آمریکا روی آنها زیادتر شده است؟!!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با طوفان الاقصی، جهادِ بزرگی در مقابل استکبار شروع شد و همچنان ادامه دارد. جنگی که همۀ موجودیت رژیم صهیونی و پیرو آن حضور استکبار در منطقه را هر روز با تهدید بیشتر روبه‌رو می‌کند و این است که آن‌ها هرچه از دست‌شان برآید انجام می‌دهند و دفاع مقدس ۱۲ روزۀ ما، امید پیروزی بر رژیم صهیونی را در مردم فلسطین صد چندان کرد به آن معنا که می‌توان با آن رژیم مقابله کرد و مجبورش نمود که تقاضای آتش بس کند. و معلوم است که «الغریق یتشبث بکل حشیش» زیرا احساس می‌کند همه چیزش را از دست داده است. موفق باشید

40534

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سروده ای تازه از دلی کهنه: راهرو دیدیم امّا راه کو؟ شب رسید امّا فروغ ماه کو؟ حضرت غم! من مریدت نیستم؟ ناله کو؟ شکوایه‌ام کو؟ آه کو؟ (دیده‌ای خواهم که باشد شه‌شناس) دیده کو؟ خواهنده‌اش کو؟ شاه کو؟ این‌ حوالی از خدایان پر شدست بت شکن! معبودک دلخواه کو؟ یوسفی از مصر خود فریاد زد: خسته‌ام از شهر رنگی، چاه کو؟ زندگی در جست و جوی مرگ مُرد مرگ کو؟ آن لحظه‌ی جانکاه کو؟ وقت عصیان، وقت خونریزی، جنون یک نفر می‌گفت: پس الله کو؟ ناردیفی‌های من تقصیر کیست؟ آنکه می‌سازد از این یک کاه کوه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  فرمودید: «راهرو دیدیم امّا راه کو؟» آری! وقتی انسان تا این‌جاها قد بکشد و آن کس را که به عنوان «راهرو» می‌یابد، کافی است کمی بیشتر بنگرد و خودِ او را «راه» ببیند، به همان معنایی که خاتم الرسل «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» فرمودند: « قُلْ هذِهِ سَبيلي‏ أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني‏ وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ (۱۰۸)/ یوسف) در واقع او، خودش با شخصیتش میدان اشاره به حضرت معبود است با بصیرتی که دارد. موفق باشید

40457

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: زیارت قبول استاد عزیز. امروز روز اربعین است و قسمت شد در پیاده روی جا ماندگان شرکت کنم اما وقتی حضور یافتم آرزو داشتم که ای کاش نمی آمدم وضع حجابی که در این مراسم بود وضع خوبی نیست برای شخصی مجرد همچو بنده و بسیاری افراد وضعیت اصلا خوب نیست و همینطور برای حتی غیر مجردین و حتی خانم ها و دختران محجب. نمی‌دانم آیا این گونه افراد حق دارند با این وضع در مراسمات مذهبی که به شکل عمومی - نه مثل هیئت که زن و مرد از هم جدا هستند- شرکت کنند؟ آیا نباید ممانعت کنیم حتی اگر به ناراحت شدنشان بینجامد؟ اگر نشود کاری کرد که آنها رفتار خود را تغییر دهند آیا برای امثال بنده شرکت در چنین مراسماتی اصلا ترجیح دارد یا تازه مایه عقاب است و مایه زدوده شدن ایمان؟ حضرت آقا در کتاب طرح کلی می‌فرمایند که تقوا یعنی زره ای که انسان را نگه می‌دارد تا انسان به کمک وبا زده ها برود اما بنده وقتی خودم و اطرافم را نگاه می‌کنم تقریبا هیچ کسی را نمی‌بینم که تقوایی این چنین داشته باشند با اینکه افراد مذهبی اطرافم هستند. حالا آیا به این حد از تقوا می‌توان رسید در همین جوانی با این همه مشکلات؟ راهش چیست؟ راه رفتار با بی حجابان و بد حجابان از جانب ما مردان و ما مردم چیست؟ نمی‌دانم شاید حس و حالم با این نوشتار ناقص منتقل نشده باشد شنیده ام در اربعین هم این فضای بد حجابی دارد پر رنگ می‌شود و اگر چنین باشد حتی نمی‌دانم حق دارم وارد چنین مراسم مهمی مثل اربعین شوم یا وظیفه ام ترک این مراسم است؟ آیا روایتی که می‌فرماید در آخر الزمان در خانه ها بنشینید و بیرون نیایید را می‌توان بر این موضوع تطبیق داد و این وضع بد حجابی و بی حجابی را یکی از مصادیق آن دانست؟ ملتمس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به نگاهی که کاربر محترم سؤال شمارۀ  40388 https://lobolmizan.ir/admin/edit-quest/40388 داشته‌اند نظری بیندازید. موفق باشید

40451

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام عرض ادب، و خدا قوت. کلا آیا در دین راهی هست انسان بتونه بفهمه مرگ عزیزانش اجل حتمی بوده یا اجل معلق؟ پدر بنده یک ماهه پیش کسالت گرفتند و خودشون و ما فکر کردیم از معدشونه و اصلا یک درصد هم فکر نکردیم سکته باشه چون سابقه بیماری معده داشتند ولی در حقیقت سکته کرده بودن و ما زمان طلایی سکته برای درمان را از دست دادیم متاسفانه و روز سوم که حالشون بد تر شد بردیمشون با اورژانس بیمارستان و آنژیو و سپس به هوش نیامدن یعنی قلبشون دیگه خیلی ضعیف شده بود و در حالت بیهوشی، دعوت حق را لبیک گفتند. آیا تشخیص اشتباه خودشون و ما و دیر رفتن به بیمارستان باعث وفات ایشون شده یا تمام این اتفاقات بنا بر اراده الهی باید میوفتاده، تا اجل حتمی ایشون برسه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی قرآن می‌فرماید: «نَحْنُ قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقينَ (۶۰ / واقعه) بنابراین تنها و تنها آن وقتی که مرگ افراد فرا رسد آن مرگ به بهانه‌های مختلف پیش می‌آید. موفق باشید 

40596

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی: در دعای اعددت در بند آخر آمده «لکل طاعة و ومعصیهِ ولا حول ولاقوه الا با لله العلی العضیم.» ۱. چرا برا ی طاعت و معصیت که ضد هم هستند اینطور گفته شده؟ ۲. در دعای عدیله قسمت «سمیع بصیر مرید کاره». منظور از مرید کاره چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نکتۀ خوبی است زیرا در هر حال باید نظر به حضرت پروردگار داشت تا از معصیت ما را رهایی بخشد و در طاعت ما را مدد رساند 2- در این مورد خوب است به https://www.islamquest.net/fa/archive/fa69108 رجوع فرمایید. موفق باشید

40570

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عوام بود علی را کسی خدا نامید / خدای گوشه‌ی ایوان طلاش آرامید / چه کام برتر از آن بوسه‌‌ی ضریح علی / چه باک گفته کسی: اهل شیعه! ناکامید / نبی به آب وضوی علی تبرک جست / برای مست شدن در پی می و جامید؟ / علی ز خویشتن خویش خود سفر کردست / سفر کنید اگر پیروان اسلامید / علیست شیر خدایی که شیر شیران است / هزار شیر که باشید پیش او رامید / به خال و ابروی او از ازل گرفتارید / کبوترید و گرفتار دانه و دامید / به می بشوی ورقهای دفتر عرفان / خوشا مطالعه‌ای که به عشق انجامید / ۲۶ شهریور ۱۴۰۴

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «هزار شیر که باشید پیش او رامید» از آن جهت که اگر شیربودن یعنی وسیع‌ترین حضور برای فتح قلّه‌ها، هرکس که می‌خواهیم باشیم در مقابل شخصیت گشوده و گسترده و متعالی آن حضرت، تنها ذیل سایۀ انسانیت آن حضرت می‌توانیم به طور حقیقی در نزد خود حاضر باشیم. موفق باشید

40558

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرامی: وقت شما به خیر. خیلی ممنون از مطالب ارزشمندی که بیان می‌کنید. ببخشید مطلبی را در مورد شهر انقلاب اسلامی ارسال می‌کنم. خیلی ممنون می‌شوم اگر به تفصیل راهنمایی بفرمایید. به نام خدا در تاریخ انقلاب اسلامی، «شهر» سرآغاز کار۷ هنری است؛ آن موقع که مردم به خیابان آمده اند و تظاهرات کرده اند، در صفِ طولانی رای دادن به جمهوری اسلامی ایستادند، شهدا را تشییع کرده اند و بارها آمده اند و راهپیمایی کرده اند. در شهرهای ایران، مردم در «خیابان ها» تجربه های زیستِ حقیقی داشته اند. این یگانگی محقق شده در خیابان ها، سرآغاز کار هنری است. و شهر انقلاب اسلامی را در نسبت با قبله هنری حقیقی، جهت دهی می کند. اینجاست که جهت مسیرها و راه های ارتباطی و بدنه ی خیابان ها و ویترین مغاره ها همگی باید در یگانگی باشند؛ زیرا قبله کار هنری را نشان می دهند. و می توانند ظهور هنر معماری انقلاب اسلامی را در مجاورت خود رقم بزنند. و الگوها و سنت های حقیقی را کشف کنند. از آنجایی که راه ها، نوعی امتداد هستند و امتداد فرهنگی شهر را می سازند. و فضاهای پر و خالی شهر بر مبنای حضور و عبور آن ها شکل می گیرند. در مورد شهر اصفهان؛ مکانِ گلستان شهدا و مصلی می تواند در شبکه هندسه ایی دیگری از خیابان ها و راه سازی، در نسبت با چهارباغ بالا و سی و سه پل قرار بگیرد. و هندسه ایی نو در مسیر شهر ایجاد کند. در این صورت، حتی پل خواجو و سی و سه پل نیز در نسبتی دیگر با هم قرار می گیرند. مسجد جامع عتیق که در تاریخی نو، قبله شهر را به سمت میدان امام (میدان مسجد کاخ بازار) چرخاند و در شبکه هندسی نو، خیابانِ چهارباغ، رودخانه زاینده رود را در مرکزیت قرار داد. اینک در تاریخ انقلاب اسلامی انتظار می رود، شهر قبله هنر حقیقی تری بیابد. و اگر این قبله هنری ظهور نکند عالم هنر انقلاب اسلامی از سرگردانی خارج نمی شود. شاید؛ خیابانی از جنس نور انقلاب اسلامی از وسط چهارباغ بالا به طرف گلستان شهدا مورد نیاز است. شبکه هندسه نویی می تواند گلستان شهدا و مصلیِ را، مرکزیت بخشد و میدانی مردمی، و خیابانی پر از معنای راه و صراط را برای حضور مردم ایجاد کند. شاید اگر چنین هندسه ایی از مسیرها ایجاد شده بود. مقلب القلوب بود و ساختمان مصلی اینچنین ساخته نمی شد و مرکز تجاری سرمایه داری هایپرمی در مجاورت آن نمی نشست. و آن هندسه ی شهرسازانه غلبه داشت و چنین شکل گرفتن هایی را مغلوب می‌کرد. از آنجایی که خیابان های شهر انقلاب اسلامی در طلب هویت هنری خود هستند، نامگذاری های عجیبی را می‌بینیم، مثلاً اتوبان شهید خرازی، سه راه میناکاری. به یعنی به غیر از ابتدا و انتهای مسیر، در خود امتداد مسیرها، فرمِ خیابان ها؛ با این جدول های رنگی سفید و آبی، نماهای ناهماهنگ ساختمان ها و ویترین های غربی، روحی از انقلاب اسلامی را ندارد. زیرا خیابان ها قبله ایی از هنر ندارند. خیابان هایی که به گفته ی رهبر انقلاب باید انبساط خاطر ایجاد کنند، انحنادار باشند. از طرفی این مورد از صحبت های ایشان هم در نگاهم مهم آمد، ما در دل یک پیچ تاریخی قرار داریم. این پیچ تاریخی در وجود انسانی احساس می شود. و در کار هنر آشکار می گردد. و هستی انکشاف می یابد. با تشکر. التماس دعا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکتۀ مهمی می‌باشد و در این رابطه و با توجه به ظرفیت امروز، خوب است طرح‌هایی را پیشنهاد کنید تا آرام‌آرام فرهنگ پذیرش آن فراهم گردد. موفق باشید

40640

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

باعرض سلام و ادب خدمت شما استاد بزرگوار: استاد معظم فرمودید اگر انسان معنی خود را در ابدیت کشف نکند، معنی نبوت یا دین را، هر کار کنی نمی فهمد .آیا به دختر یا پسر چهل ساله که فقط تو خونه نشسته، بیعار وبی درد زندگی رو سپری میکنه، امیدی هست؟ اگر جای امید هست چگونه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «هر آنکس ز دانش برد توشه‌ای / جهانی است بنشسته در گوشه‌ای». مهم آن است که ما در تنهایی‌های خود، خود را در نسبت با حضرت حق از یک طرف و با انسانیت انسان‌ها و محبت و ارادت به آن‌ها از طرف دیگر مدّ نظر داشته باشیم. حال مائیم و ابد ما. 
در شب جمعه‏ اى در محضر آيت‏ الله حسن ‏زاده‏ آملى «رحمةالله علیه» جهت خواندن فاتحه براى شادى روح علامه «رحمةالله ‏عليه» به منزل حضرت علامه رفتيم. در همان اطاقى كه علامه «رحمةالله‏ عليه» درس مى‏ دادند، حضرت آيت‏ الله‏ حسن‏ زاده يادى از ايشان كردند و فرمودند: «يكى از كلمات دلنشين حضرت علامه طباطبايى «رحمةالله‏ عليه» اين بود كه: «اين عناوين دنيوى اگر وفا و دوام داشته باشند، تا لب گور است و نوعاً هم بى‏ وفا هستند، بعد از آن ماييم و ابد ما، بعد از آن ماييم و ابد ما»، و با اين جمله و تكرار آن هم خودشان به فكر فرو مى‏ رفتند و هم حاضران را به فكر مى‏ كشاندند.
عمده آن است كه در آن حيات زيبا و ابدى با دست پُر وارد شويم و براى سفر به آن عالم خود را مجهز كنيم حضرت مولى‏ الموحدين على‏ بن ‏ابى‏ طالب «علیه‌السلام» در هر شب پس از نماز عشاء روى مبارك خود را به سوى مأمومين بر مى ‏گرداندند و با صداى بلند اين جمله را گوشزد مى‌‏كردند كه: «تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ الله، فَقَد نُودي فِيكُمُ بِالرَّحِيل»  اى مردم! كه خداوند رحمتش را بر شما ارزانى دارد، مجهز شويد جهت سفر آخرت كه بانك حركت به سوى آن ديار در بين شما سر داده شده است. و در ادامه این شعر جناب عطار را در آن جلسه قرائت کردند: 
با  خرد  دوش  در سخن  بودم           کشف   شد بر دلم  مثالی  چند
گفتم   ای   مایه   همه   دانش             دارم   الحق ز  تو سئوالی  چند
چیست   این    زندگانی    دنیا             گفت  خوابیست  یا  خیالی  چند
گفتمش چیست مال و ملک جهان        گفت درد است سر و وبالی چند
گفتم  اهل  زمانه   در  چه  رهند           گفت  در  بند  جمع   مالی  چند
گفتم  این  را  چه حالتست  بگو           گفت  غم  خوردن  و ملالی  چند
گفتم   او  را   مثال  دنیا  چیست           گفت   زالی   کشیده  خالی چند
گفتمش  چیست کدخدائی  گفت         هفته‌ای عیش و غصه سالی چند
گفتم این   نفس رام  کی   گردد          گفت : چون یافت گوشمالی  چند
موفق باشید
 

40614
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: یک استدلال زیبایی شهید مطهری دارند که: سختی شناخت خدا بخاطر فراگیر بودن آن است؛ _چرا که تعریف حد و رسم می‌خواهد_ همچون زمانی که تمام دنیا را سفیدی فرا گرفته باشد، آن‌موقع عملا شناخت سفیدی ممکن نیست. غرض از ذکر این فرمایش، می‌خواهم بگویم که وقتی امری بسیار بزرگ شد عملا به حجاب می‌رود و قابلیت ظهور و بروزش ضعیف می‌گردد؛ همچون طلبگی در روزگار کنونی؛ از شدت وسعت و عمقی که دارد، از طرفی شناخت خوبی نسبت بدان حاصل نمی‌گردد، از طرفی بخوبی ظهور و بروزی ندارد. واقعا فکر نسبت به طلبگی دیوانه کننده ترین فکر حاضر است؛ انسان برود در دانشگاه دکتر یا مکانیک یا مهندس شود، حقیقتا نمود بیشتر در رشد و هویت دارد؛ چرا که حد دارد و براحتی آدمی بر آن مسلط می‌شود (هرچند غرض از مذکور برای تکفیر طلبگی نبود). با توجه به پرسش شماره۴۰۵۹۷ آهی تازه برایم جلوه کرد؛ تا بحال متوجه این‌همه ظلمت خود نبودم، نمی‌دانستم تا این حد گوش هایم سنگین شده! حال می‌توانم صدای ناله های راه طلبگی که بر من گشوده شده را بشنوم که تا چه اندازه نسبت بدان بی توجه بودم و این روح را درک نکردم و چقدر نسبت بدان بیرحمانه برخورد کردم؛ منی که در این راه قدم‌ برداشتم‌ اما هرجا که پیش می آمد، رهسپار می‌گشتم جز در این راه. حقیقتا من نسبت بدین راه جفا کرده ام، مسئول خوبی نسبت بدان نبودم و اویی که خود را بر من گشود را اینچنین جریحه دار کرده ام؛ اویی (راه حوزه) که بدنبال رساندن من، به خودم بود...! چگونه روحیه مسئولیت پذیری را در خود زنده کنیم تا که تا این حد متشتت و بیگانه از محلّ خود نباشیم و اینچنین خودی را که با نسبت پیدا کردن با بسترها و قدم زدن در راه آنان، معنا می یابد را، بیابیم؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم:
عاشق شده ای ای دل سودات مبارک باد
از جا و مکان رستی آن جات مبارک باد
از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور
تا ملک ملک گویند تنهات مبارک باد
ای پیش‌روِ مردی امروز تو برخوردی
ای زاهد فردایی فردات مبارک باد
کفرت همگی دین شد تلخت همه شیرین شد
حلوا شده‌ای کلی حلوات مبارک باد
در خانقه سینه غوغاست فقیران را
ای سینه بی‌کینه غوغات مبارک باد
این دیده دل دیده اشکی بد و دریا شد
دریاش همی‌گوید دریات مبارک باد
ای عاشق پنهانی آن یار قرینت باد
ای طالب بالایی بالات مبارک باد
ای جان پسندیده جوییده و کوشیده
پرهات بروییده پرهات مبارک باد
خامش کن و پنهان کن بازار نکو کردی
کالای عجب بردی کالات مبارک باد
حقیقتاً همین‌طور است و طلبگی به معنای حقیقی آن همچون حضور نور است در عالم که همه جا را روشن می‌کند بدون آن‌که دیده شود. و خوشا به حال آن طلبه‌ها و روحانیونی که چنین حضوری در عالم دارند به جای آن‌که بخواهند دیده شوند و یا بر مردم ریاست کنند و خود را بر دیگران تحمیل نمایند. چه اندازه ارزشمند بودند امثال آیت الله بهاءالدینی ها و آیت الله احمدی میانجی‌ها و آیت الله راستی‌ها که به ظاهر هیچ‌کجایی نبودند ولی در عمق جان افراد نفوذ می‌کردند و این یعنی همه جا بودند. خوشا به حال ائمۀ جماعاتی که چون سایه‌ای آرامش‌بخش بر سر نمازگزاران خود بودند. موفق باشید                
 

40487

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام محضر استاد طاهرزاده: به نظر شما مطالعه روانشناسی اگزیستانسیالیسم و hثار روانشناسان تاثیر گرفته از هایدگر با دیگر روانشناسی ها فرق دارد و می تواند مسائل را روشن تر کند و در فهم دین به ما کمک کند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد صاحب‌نظر نیستم ولی اهل نظر می‌فرمایند از آن زمانی که آقای فروید با نگاه به آثار هایدگر، روان‌شناسی را شکل داد جهشی در روان‌شناسی ایجاد شده که ظاهراً متأسفانه ما در ایران، آقای فروید را از این زاویه نمی‌نگریم. موفق باشید 

40636

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام: آیا حضرتعالی ماسارا ایموتو و آزمایشات او را تایید می کنید؟ و آیا برای اثبات و شعور درک کائنات می تواند قابل اعتماد باشد؟ ضمن اینکه چنین نظریه ای در مورد برخی از فلزات وجود دارد. ماسارو ایموتو نویسنده و شبه دانش‌مند ژاپنی بود که به دلیل ادعاهایش در مورد بلور یخ شناخته شده است. ایموتو معتقد بود مولکول‌های آب در مقابل کلمات و افکار انسان‌ها سریعاً عکس‌العمل نشان می‌دهند. او آزمایش‌های خود را اینگونه انجام داد: مقداری آب را در ظرفی ریخته سپس افکار مثبت یا کلمات زیبا را بر آن آب می‌خواند یا القا می‌کند و بلافاصله آب را منجمد کرده و از مولکول‌های یخ عکس می‌گیرد. همین کار را با همان آب و این بار با کلمات منفی یا افکار زشت تکرار می‌کند. او معتقد است تصویر اول شکل هندسی شش‌وجهی زیبایی دارد و تصویر دوم فاقد شکل منظم هندسی است و اصلاً زیبا نیست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا حدی در جریان هستم و این حکایت از آن دارد که نسبتی بین روح انسان و طبیعت برقرار است و با توجه به این امر، چرا از طریق «معرفت نفس» تا مرز انس با قرآن و تدبّر در قرآن، خود را جلو و جلوتر نبریم تا هماهنگی لازم بین ما و همۀ عالم وجود برایمان پیش نیاید؟ موفق باشید 

40616

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: هرچه آمدم از سید حسن نصرالله بنویسم زیرا قلبم را فرا گرفته دیدم نمی‌شود زیرا عظمت ایشان همواره نیاز به ظهور آمدن دارد. اگر همه از او بگویند باز کم است و هرکسی از ایشان در اندازه ظهورات قلبی اش بنویسد بیشتر در اصالت قلبی خود نیز حاضر و دیگران را نیز متذکر شده. مرا که باشم از آن برگزیده خداوند که عین آیه «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ» است بگویم. تسلیم خدای او می‌شوم بلکه عظمت ایشان در لاله ها و سبزه زارهای تاریخ قابل فهم شود زیرا آنچه که خیلی بزرگ است را باید در لحظه لحظه های زمان و در زیباترین شکوفه های غنچه زده بهارهای پیش رو یافت. نصرالله ما را از حاج قاسم بزرگ، بیشتر به خدا رساندند و این راستی است که زبانم را بی اختیار به صداقت باز کرده. حال این جهان و این نصرالله که حقا حقیقت است. در تمام عمرم او را دوست داشتم و حال بیشتر دوستش دارم حسرت ایشان همیشه بر بنده هست. یاد ایشان تنها چیزی بود که از بنده ناتوان گرفتار بر می آمد ولی ایشان دستشان باز است و نباید رجوع به ایشان را ترک کرد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که می‌فرمایید سید حسن نصرالله حقیقتاً آینۀ تمام قدِ نمایش انسانیت بود در همۀ ابعاد انسانی در کنار روحیۀ سلحشوری و مقاومت، بنده از روحیۀ لطیف او حیرانم که چه اندازه انسان‌ها و حتی کسانی که او را اذیت می‌کردند، دوست می‌داشت. عرایضی در https://eitaa.com/matalebevijeh/20333 شد ولی هنوز نه، هنوز باید از شهید سید حسن نصرالله گفت و باز، گفت. موفق باشید

40523

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: زمان موضوعی بود که بنده حاضر شدم بخاطرش همه عمرم رو زجر کشیدن را بپذیرم. زمان فقط مال خداست خدایی که خلق کرد تا شناخته شود. رنج با زجر فرق میکند ! زجر نه یعنی فقط سر بریده شدن در کربلا، زجر یعنی اسارت اهل بیت امام حسین علیه‌السلام، زجر یعنی کشته شدن به نا متعارف ترین شکل در غزه، زجر یعنی صبر ابالفضل العباس در کربلا. زجر برای دین نیست زجر رنجی خاص و نامتعارفی است که فقط برای خدا کسانی آن‌را متقبل می‌شوند. وگرنه ما در دین رنج و صبر داریم اما زجر برای دینداری یا بهشت رفتن یا عملی ثواب ندارم. امام خمینی با زمان اینقدر محکم و به نهایی ترین نتیجه از خود رسید. زمان یا چیزی که شما آن را تاریخ می‌خوانید سیری است که منتسب به خدا و آن را به عشق خدا می‌پذیرند. زمان را حتی با دین داری هم نباید تقلیل داد زیرا دین حقایق سعادت بشری است که خداوند با پیامبرش به ما داد تا بشریت به سعادت برسد اما زمان امری بود که خداوند از پیامبرش خواست تا خداوند سیر هستی اش را که خواسته ای منحصرا به اوست اتفاق بیفتد. زمان آن چیزیست که تمام هستی را زیر و رو می‌کند و آنیست که کاملا مال خداست. در هیچ کجا ندیدم خداوند اینقدر منحصر بفرد چیزی را مال خود بدانند، زمانی که مسئولیتش را امام زمان بعهده گرفتند و صاحب این مسئولیت بزرگ برای خدا شدند. سخنان امام را بشنوید آیا با دین صرف می‌شود این سخنان را پذیرفت یا دینی این گفته ها را دارد که زمان را اصل قرار داده؟ https://uploadkon.ir/uploads/cf5303_25VID-20250903-155017-368.mp4

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است سری به جزوۀ «زمان شناسی و نظر به فطرت تاریخیِ ما در انقلاب اسلامی» https://eitaa.com/jozavatlobolmizan/1865  بزنید به امید گشوده شدن میدان تفکر که به گفتۀ جناب گادامر، تفکر، تاریخی است و باید نسبتی بین حضور تاریخی و تفکر پیش آید. موفق باشید

40506

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد: آیا ختم سوره ی واقعه که از دوشنبه اول ماه قمری شروع میشه تا ۱۵ ماه تموم میشه سند روایی صحیح دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی در این مورد نمی‌دانم. موفق باشید

40460

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: با توجه به دغدغه ای که در نوشتن کتاب آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود داشته اید، آیا فکر می‌کنید که این مسئله همچنان در این تاریخ نیز وجو دارد یا خیر، چرا که بنده احساس می کنم این مسئله در تاریخ امروز و نوجوان امروز حل شده است چرا که می‌بینم جوان و نوجوان امروزی چنان چه با مسئله ای ارتباط وجودی و حضوری برقرار نکند آن را دنبال نمی‌کند بخلاف نسل ما. آیا تصور بنده را درست می دانید یا اشتباه می‌کنم. از این جهت می‌پرسم که ببینم همچنان طرح مباحث کتاب ذکر شده در جمع مربیان و تذکر به این مسئله جا دارد یا زمان آن گذشته یا لااقل دیگر مثل سابق مطرح نیست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعیت آن است که هر اندازه با مفاهیم، هرچند آن مفاهیم مهم باشند نمی‌توان زندگی کرد و در این زمانه این نکته بسیار جدی شده به همان معنایی که رهبر معظم انقلاب فرمودند نگران تبلیغ هستند. موفق باشید

40615

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام: خدا قوت و استدعای توفیقات و برکات بیش از پیش برای شما استاد گرامی و همه برادران عزیز سالیان درازی است که حیران و سرگردانم. سالیان درازی است که نمی‌توانم با خودم کنار بیایم. حقیقتا دیگر آن صفای باطنی که در کودکی و قبل تر ها داشتم را ندارم. از اعماق وجودم خلأای را حس می‌کنم که قدرت بیانش را ندارم و تشنگی عمیقی که سیراب نمی‌شود. دیگر مدت زیادی است که همه جهان برایم رنگ باخته است. حتی معصومیت شیرین کودکان هم مرا نمی‌تواند تکان بدهد. حیاتی بدون لذت و خوشی... بله، نسیم هایی می‌وزد، حال ها عوض می‌شود اما باز هم پس از چندی با آن خلأ عمیق رو به رو می‌شوم. زبانم بیانی ندارد، به سختی می‌توانم کلامی بگویم و با دوستان گرم بگیرم. گویا گمشده ای دارم که تا نیابمش در این دنیا معیوبم. دوستان کمتر می‌شوند و من هم کمتر و کمتر می‌توانم انسی بگیرم. و در نهایت روز خود را تنها میابم با قلبی اغلب سرد و خالی... و تمام حیاتم را در خسرانی عمیق می‌بینم. راه معلوم نیست و رمقی هم نمانده... و هر چه هم بیشتر گشتم کمتر انیس و مونسی یافتم. همگان را در دنیایی خود ساخته می‌بینم. دنیایی که کمتر جایی برای غیر دارد. و این قلبی که بدون عشق و شوق نمی‌تواند ادامه دهد و از این حیات بی نشاط بیزار است. قلبی که برای خود به سختی چیزی می‌طلبد و تمام خوشی ها را برای اطرافیان و دوستانش می‌خواهد اما بی انیس و مطرود مانده... آری. آیا راهی هست؟ آیا می‌توان بدون غیر ادامه داد با اینکه این قلب همه را خود می‌داند و با اتصال و خیر رساندن زنده می‌‌ماند؟ کجا می‌توان آن عشق عمیق را یافت و آتشکده خاموش دل را دوباره به گداختن و نور افشانی واداشت؟ برای کسی که در خود؛ خود را نمی‌بیند و دیگر با بقیه هم ارتباط عمیقی ندارد چگونه راهی هست که هویتی بیابد با آنکه این عشق به برادران است که با شعله هایش جان او را شکل داده و راه دیگری نگذاشته است. آیا خورشیدی که ندرخشد و نور ندهد باز می‌تواند خود را بپذیرد؟ این حال دلی است سرگشته و حیران که دیگر سخنان خالی ثمری برایش ندارد و هر جا سراغ از خود گم شده اش می‌گیرد و کمتر و کمتر میابد. لطفا اشارتی بنمایید. موفق و در پناه حق باشید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! قصۀ بشر امروز چنین است که به گفتۀ شما همگان در دنیای خودساختۀ خود مشغولند بدون وسعتی که در دریای انسانیت انسان‌ها قابل درک است. راهکار رفع از این مشکل را در شعری می‌دانم که حضرت آیت الحق آیت الله حسن‌زاده «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» مکرر می‌خواندند که: 
بُوَد مرد تمامی آن‌که از تن‌ها نشد تنها / ولکن به تنهایی بُوَد تن‌ها و با تن‌ها بُوَد تنها
در نسبتی که باید با رهبر معظم انقلاب و شهدا داشت، می‌توان به چنین حضوری فکر کرد. در ضمن نظری به سؤال و جواب شمارۀ 40556  بیندازید خوب است. موفق باشید
 

40628

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت جناب آقای اصغر طاهرزاده: وظیفه من چگونه برای من ظرفیت می سازد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طبیعی است که هر اندازه انسان با معارف الهی آشنا شود، خود به خود شخصیت او شدت می‌یابد. موفق باشید

40641

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد بزرگوار: ببخشید در جایی فرمودین غضب روح انسان را می‌سوزاند. آیا گریه و ناله زیاد که گاهی همراه خشم هست و گاهی از روی افسردگی شدید. این هم همینطور روح را می‌سوزاند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم. ولی به هر حال باید خود را در نسبت با حضرت حق از یک طرف و با انسانیت انسان‌ها و محبت و ارادت به آن‌ها از طرف دیگر مدّ نظر داشته باشیم. موفق باشید

نمایش چاپی