همان طور که در سوال شماره 40246 عرض شد. از این خودی که الان دارم اصلا خوشم نمیاد. دلم میخواد سر به تنش نباشه. اول گیر دادم که میخوام اسمم رو عوض کنم، بذارم صغری و کبری یا کاملیا و رکسانا. چه میدونم، با یه اسم لعنتی جز اینی که الان دارم، صدام کنن. بعد رفتم چند میلیون پول دادم - از جیب پدر بینوا، توی کیف پول خودم که مگس میپره- که برای اولین بار یه تغییرِ مثلا درست حسابی توی «خودم» ایجاد کنم. لیلا خانوم - آرایشگر رو میگم- نصف کله سیاهم رو تبدیل به کله طلایی کرد. یه چیزهای دیگه هم با ماسماسک مالید به صورتم که به تعبیر خودش «حالا که میخوای، اصلا یه جوری تغییرت میدم که دیگه مامانتم نشناستت!» همینجوری که داشت موهامو تا مرز کنده شدن با برس میکشید تا صاف شه و اونم تغییر کنه، گفت شدی عینهو قرص ماه شب چهارده! ولی من هرچی تو آینه نگاه کردم نه قرص ماه رو دیدم، نه یه یلدای جدید رو. همون بودم که بودم. حتی با کله ی طلایی. با عینک یا بدون عینک، با اسم کبری یا کاملیا، با پاسپورت ایران یا انگلستان، با لیسانس علوم قرآن یا زبان فرانسه. هر کاری میکنم همون یلداام. همون خودی که ازش بیزارم داشت از توی آینه نگاهم میکرد و به ریشم میخندید، به تقلاها و دست و پا زدن های «بیخودی» که «خود» رو بدون ذره ای تغییر، سر جاش نگه میداره. به راستی ایراد کار کجاست؟ آرایشگاهی میشناسین که خود واقعی رو آرایش کنه؟ یا دکتری که خود حقیقی رو جراحی پلاستیک کنه. میگم که. میخوام سر به تنش نباشه این تنبل بی اراده ی هواپرست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی تحت عنوان «نیستانگاری....» شده است که میتوانید در رابطه با این موضوع بدان بیندیشید که راستی! اگزیستانسِ متناهی انسان میتواند جانشین الهیاتی شود که مبتنی بر استدلال است؟ همان اگزیستانسیالی که انسان را متوجه افقی میکند که جهان به سوی او گشوده شده است و او به سوی آن جهان گشوده؟ آیا این از هزار ایمان برتر نیست که انسان داردبه خودش رجوع میکند در عین آنکه هزاران جهان در او در حال طلوع است؟ جهانهای فراخی که ما نهتنها در اولیای الهی، بلکه در حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» و حضرت علی آقای خامنهای میتوان احساس کرد. چه چیزی این دختران با ظاهر غیر شرعی در حضرت امام خامنهای احساس میکنند که در نسبت با او به دنبال انسانی هستند که گمشدۀ این تاریخ است. آیا جز این است که در این زمانه انسان، خودش مسئلۀ خودش شده است و به دنبال انسانی است که بتواند او را معنا ببخشد؟ آیا این انسانها مقصرند؟ یا ما مقصریم؟ موفق باشید
استاد ارجمند، حکیم و فرزانه ام سلام علیکم.🌹 حضرت امام خمینی رحمه الله بسیار با دقت نظر از کلمات و واژه ها استفاده میکردند، نقل است برای عرض تسلیتی متنی آماده میکنند که در آن نوشته بوده با نهایت تاثر و... و ایشان امضاء میفرمایند ولی بلا فاصله پس از امضاء نامه را پس میگیرند و قسمت نهایت را خط میزنند و میفرمایند نهایت تاثر نداشتم در مورد القابی هم که حضرت آیت الله مشکینی به ایشان دادند واکنش نشان دادند بعد یک چنین آدمی رهبری را با پا پسوند سلام الله ذکر میکنند. به امام جماعت مسجد عرض میکنم که در قنوت ها ذکر اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه ای را بگو واهمه دارد! کی باید بفهمیم و شکر گذار و دعاگوی ولی خدا باشیم مگر نه اینکه کفران نعمت عذاب شدید بدنبال خواهد داشت؟ چرا شما به رفقا توصیه به دعا در قنوت ها برای حضرت آقا نمیکنید؟ همواره به دعا و نصایح شما نیازمندم. جانتون پر از جانان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! و صد آری! «اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه ای» از آن جهت که وقتی انسان در مسیر تقوای الهی قرار بگیرد، خداوند او را آنچنان بزرگ و بزرگتر میکند که گویا سرنوشت بشریت را در زمانۀ خود به او متصل میگرداند. با اینهمه بگذار هرکس در قنوت خود با آن ذکری که راه انس با خداوند برایش گشوده میشود؛ با خدا سخن بگوید بخصوص که در روایت داریم در قنوت دعای فرج را که عبارت باشد از: ««لااِلهَ اِلاَّ اللّه الْحَلِيمُ الْكَريم لااِلهُ الاّ اللّه الْعَلِيُّ الْعَظِيم سُبْحانَ اللّه رَبِّ السَّمواتِ السَّبْع وَ رَبِّ الاْرَضِينَ السَّبْع وَ ما فيهِنَّ وَ ما بَيْنَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِيم وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِين».» خوانده شود، بعضیها گمان میکنند ذکر فرج، دعای «اللهم کن لولیک...» است که البته در جای خود خوب است ولی به هر حال ذکر فرج که در قنوت وارد شده، آن ذکری است که عرض شد. موفق باشید
سلام استاد عزیز: خدا قوت، ان شاء الله سلامت و بهرهمند باشید. ببخشید یه سؤال داشتم، منظورتان از کشیک نفس کشیدن و مراقبتها اینجا (در شرح فص شیثی) چیست؟ آیا این تذکرات تون اخلاقی و عملی است؟ در یک مباحثه دوستانه به این چالش خوردیم. «فأی صاحب کشف شاهد صورة تلقى إليه ما لَمْ يَكُن عنده من المعارف و تَمْتَحَهُ ما لَمْ يكن قبل ذلك في يده فتلك الصورة عبلة لا غيره، فمن شجرة: المرة غرسه كالصورة الظاهرة مِنْهُ في مقابلة الجسمِ الصيقل ليس غيره، إلا أن المحل أو الحضرة التي رأى فيها صورة نفسه تلقى إليه ينقلب من وجه الحقيقة تلك الحضرة، كما يظهر الكبير في المرآة الصغيرة صغيراً و يظهر غير المستطيل في المستطيلة مستطيلاً، و المتحركة متحركاً وقد تغطيه انتكاس صُورتِهِ مِنْ حَضْرَة خاصة، وَ قَدْ تُعْطِيهِ عَيْنَ ما يَظْهَرُ مِنها فَيُقابلُ الْيَمِينُ مِنها اليَمِينَ مِنَ الرائى وقد يُقابل اليمين اليسار و هو الغالب في المرايا بمنزلة العادة في العموم و بخرق العادة يقابل اليمين اليمين و يظهر الانتكاس. وهذا كله من أعطيات حقيقة الحضرة المتجلى فيها التي أنزلناها منزلة المرايا» پس با توجه به نکتهی فوق هر صاحب کشفی که شاهد معارف و صورتهایی در مثال متصل یا منفصل باشد که به او رسیده و قبلاً نداشته و به صورت هبه به او رسیده، همه و همه آنها از عین ثابته خود اوست و از درخت نفس خودش میوه چیده است. نفس که برای ظهور آن صور و معارف مستعد شد پس آن عطایا به رنگ آنچه در مکاشفه وجود دارد، بر او آشکار میشود و آن عطایا از معتبر عین ثابتهی او نازل میشوند حضرت عیسی نقد در این رابطه میفرمایند: علم در آسمان و زمین و ماوراء دریاها نیست، «العلم محصول في قلوبكم تأدبوا بين يدى بأدب الروحانيين وتخلقوا باخلاق الصديقين اظهروا العلم من قلوبكم حتى يعطيكم» علم در قلبهای شما است به ادب روحانیون در محضر حق مؤدب شوید و متخلق به اخلاق صدیقین بگردید علم از قلبهای شما ظاهر میشود و شما را در بر میگیرد. البته سیر به سوی عين ثابته و مقام کلی خود نیاز به همت و صبر و پشت کار طولانی دارد، سالک باید همت داشته باشد و در گرفتن هبه از باطن خود تعجیل نکند تا به مرور ظرفیت لازم را پیدا کند. عطار میگوید: اگر یک انبار پر از ارزن باشد و به شما بگویند گنجشکی روزی یک دانه از آن بر میدارد تا انبار خالی شود آنگاه آنچه را باید به تو بدهیم میدهیم باید صابر باشید و بدانید آن کسانی که زود میگیرند بیم آن میرود که مجذوب اسمی شوند و در همان حد بمانند. عمده آن است که متوجه باشیم مباحث عرفان نظری چگونه جهت جان ما را متوجه حقایق و عين ثابته خود میکند تا با کشیک نفس کشیدن قدم قدم به سوی آن حقایق جلو برویم و نظر خود را به سوی چیز دیگری نیندازیم. درست است که عین ثابته حقیقت ما است ولی بسیار کار میبرد تا انسان به عین ثابتهی خود برسد و در حقیقت کلی خود مستقر گردد، مقامی که تماماً در محضر حق است و حق تنها از آن مجرا برای او ظهور میکند و او همه ی آن حقی را که میتواند بیاید مییابد. محی الدین در رابطه با این که هر هبهای از عین ثابته سالک به او میرسد مثال آینه و صورتی که در آینه ظاهر میشود را میزند و این که آینه چیزی جز همان صورت را نشان نمیدهد، هر چند ممکن است آن صورت به جهت خصوصیات آینه متفاوت ظهور کند و لذا تفاوت عطایا به جهت تفاوت آن ظرفی است که هبه در آن تجلی میکند ولی در هر حال همه از خود شما است و شما خود را در آن عطایا میبینید هر چند خطورات خیال و قلب و روح بر آن هبه اثر میگذارند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نسبت تکوینیِ خود با وجود مطلق و به این معنا به حضرت حق بیندیشید، و از طرف دیگر به امکان ذاتی خود که تماماً عدم است ولی «عدمٌ مّا» که نیستی است در عین ظرفیتِ شدن با امکانات گوناگون. و این موجب حضوری از جنس انتخاب در بین آن نوع امکانها میشود و انسان در این میدان که میدان بودنی است که هیچ هویت خاصی ندارد ولی با کشیک نفسکشیدن به همان معنای انتظار و باز انتظار، مییابد که در وجود خود خبری هست و استقرار در این انتظار، یعنی زندگی و باز زندگی. موفق باشید
درباره مسائل پیش آمده برای شیخ حسین انصاریان و اون ملاقات با خاتمی نظر حضرتعالی چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال انتظار میرفت که جناب آقای انصاریان با حکمت بیشتری در این تاریخ و در فهم جایگاه تاریخی این انقلاب حاضر میشدند زیرا اتفاقاً با ارادت به امام حسین علیه السلام و با حضور در تاریخی که حقیقتاً حسینی است معنی درک عمیقی از رخ داد تاریخی کربلا برای انسان پیش میآید. نمیشود بدون درک معارف عمیق توحیدی در این زمانه در جایگاهی قرار گرفت که شأن شخصیتی مانند حاج آقا انصاریان باشد. موفق باشید
سلام: این پرسشها ناظر به پیام امام خمینی به مناسبت حج در سال ۱۳۶۶ است. - نسبت پیام امام با زمانه ما ۱. به نظر شما، این پیام چه حرفی برای جهان اسلام امروز دارد؟ ۲. آیا همچنان میتوان آن را به عنوان یک نقشه راه برای «امتسازی» خواند؟ ۳. تأکید امام بر «حج ابراهیمی» در برابر «حج آمریکایی» در بستر کنونی روابط جهان اسلام با غرب چگونه قابل بازخوانی است؟ - پیام امام و بحران امروز فلسطین ۴. پیام امام خمینی در اوج سکوت جهانی درباره فلسطین، حج را فرصتی برای فریاد مظلومان معرفی میکند. با توجه به جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در غزه و سکوت اکثریت دولتهای عربی، این پیام را امروز چگونه میتوان بازخوانی کرد؟ آیا همچنان کاربرد دارد یا به حاشیه رفته؟ ۵. در این پیام، «برائت از مشرکین» نهفقط یک مراسم که یک موضع تاریخی معرفی میشود. چرا امروز حتی این موضعگیری در سطح رسمی بسیاری کشورها به حاشیه رانده شده؟ نقش ساختارهای قدرت منطقهای در این عقبنشینی چیست؟ ۶. امام در پیام خود از «امت اسلامی» سخن میگوید؛ اما امروز شاهد هستیم که بسیاری از دولتهای اسلامی نهتنها در کنار فلسطین نیستند، بلکه عملاً با رژیم صهیونیستی همکاری اطلاعاتی و اقتصادی دارند. چه نسبتی بین این وضعیت و انحراف از گفتمان حج ابراهیمی برقرار است؟ ۷. چگونه میتوان پیام امام را از سطح گفتار سیاسی به سطح کنش اجتماعی بازگرداند؟ در شرایطی که قدرتهای رسمی منفعلاند، آیا «مردم» و «نخبگان فرهنگی» میتوانند حاملان پیام حج در جهان اسلام باشند؟ - امکان بازسازی گفتمان حج ۸. آیا هنوز میتوان به حج به عنوان امکان احیای وحدت امت و صدای مشترک مظلومان امید بست؟ یا باید به دنبال جایگزینی برای این کارکرد در مناسبتهای دیگر باشیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با جواب به این سوالات که هر کدام میدانی را برای تفکر مقابل انسان میگشاید پیشنهاد میشود حداقل کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» و کتاب «عقل و ادامه انقلاب اسلامی» را که هر دو روی سایت هست مطالعه فرمایید. البته بهتر است شرح صوتی هر دو کتاب نیز مد نظر باشد و یا به جلسات هماندیشی و گفتگو با محوریت کتاب:سلوک ذیل شخصیت امام خمینی [ره] که به صورت گفت و گو صورت میگیرد رجوع فرمایید.https://eitaa.com/soha_sima/4091 موفق باشید
با عرض سلام: با توجه این آیه: ﴿ يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا...﴾ ای پیامبران! از خوردنی های پاکیزه بخورید و کار شایسته انجام دهید...(آیه شریفه ۵۱ سوره مبارکه مومنون) هر خوراکی که جسم را سنگین و آلوده کند و روح (نفس) را متوجه و متوقف در جسم کند کمک به هواء و سقوط نفس می کند نباید خورده شود، و این هم شامل خوردنه و هم تصرف در طعام ها حالا منظور از طیبات چی هست؟ شاخص چیه؟ راهکار چیه؟ مطمئنا خیلی بیشتر از حرام و حلال معمولی منظورشه، و اگر ما صاحب خرج نباشیم ولی مجبور به تصرف در آن چی؟ کنترل نفس در خوردن با روزه میشه و اگر شرایط روزه محقق نباشه چی؟ سختترین مرحله رشد به زعم من همین کنترل خوردنه، که درش یا افراط میشه یا تفریط و حد وسطی انگار نداره حالا اگر شرایط خاصی هم بر آن مضاعف بشه که دیگه غیر ممکنه، ولی مگر میشه راه حلی نباشه؟ و اینکه در بارداری تکلیف تعارفیها چی میشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد نباید سختگیری کرد زیرا بالاخره در جامعهای زندگی میکنیم که مردم آن در کلیت، مقیّد به رعایت دستورات شرع مقدس میباشند مگر کسانیکه فسق آنها علنی است. موفق باشید
سلام استاد گرامی: آیا میتونیم حضرت محمد رو در نظرمون مجسم کنیم. با توجه به اینکه ایشان انسان کامل است و ظهور و تجلی الله است. انگار داریم با خود خدا حرف میزنیم با حالا با خدا حرف بزنیم. نه اینکه داریم با حضرت محمد حرف میزنیم. مثلا در ذهن بگیم من فدای تو بشم در این کار منو راهنمایی کن. ولی میدونیم که اون خدا هست ولی نیست و حضرت محمدم هست. یعنی چون یکی شدن روحشون. در واقع اینجوری موقع حرف زدن با ایشون خود خدا مخاطب انسان و روبروی انسانه. نمیدونم تونستم منظورم رو برسونم؟ بالاخره روح محمد و خدا که از هم جدا نیست که با خدا جداگانه حرف بزنیم. نمیدونم چرا من اینجوری تصور میکنم و با خدا به این روش حرف میزنم. با توجه از شناختی که از دین پیدا کردم طی سالیان. شاید اشتباهه. من امکان دیدن استاد حضوری ابدا ندارم، که کارم اینطور بسیار راحت تر میشد. هر چه خودم تفکر کنم یا کتابی بدستم برسد. عذر میخام که وقتتون رو میگیرم. التماس دعا. خواهش میکنم بنده را دعا کنید تا به نتیجه برسم ان شاءلله
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مهم، مبنای توحیدی توجه به سیرۀ اولیای الهی است که همان انوار هدایت ربّ العالمین میباشد و میتوان در شخصیت آن عزیزان، راههای قرب الهی را پیدا کرد و در این رابطه است که در معرفی آنان گفته میشود «هُمُ السّبیل» آنان راههای رجوع به خداوندند. عرایضی در این رابطه در کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل البیت» همراه با شرح صوتی آن شده استhttps://lobolmizan.ir/book/82?mark=%D8%AD%D8%A8. موفق باشید
باعرض سلام و ارادت: یک سوال از شما دارم. شما میگویید خداوند عین کمال است و هر کمالی از خداست. لطغا بفرمایید آیا کمالاتی که در مدفوع سگ است، کمالاتش از خداوند است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چنانچه با دقت «برهان صدیقین» مطالعه شود اساساً این پدیدهها به اعتبار خودشان که حکم ماهیت دارند؛ را کمالی نیست. موفق باشید
سلام علیکم: گفته میشود که انسان در درون خودش یک گیرنده دارد که با آن خدا را میشناسد که به آن فطرت میگویند. حال انسان با این گیرنده یا ذات خدا را می چشد یا اسم الله را. آنچه که من تاکنون به آن رسیده ام انسان حد اکثر شناختی که خداوند برای انسان قرار داده تا خداوند را بشناسد، همین چشیدن اسم الله است. آیا مطالب بالا که فهمیده ام درست است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در آیه ۱۷۲ سوره اعراف مطرح است انسان میتواند در بستر حضور در فطرت خود تا مرز شهود نور ربوبیت حضرت ربّ جلو برود. موفق باشید
با سلام: در سوال ۳۸۳۳۶ شما صحبت از انتقال به اسم الله بردید. آیا علی (ع) که میگوید: ما رایت شیاء ... آیا هر چیزی را میدیدند، انتقال به اسم الله میشدند؟ سوال دوم: میشه انتقال به اسم را توضیح دهید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آن حضرت همواره بنا به آن روایت در نظر به هر چیزی، نظر به بنیادِ بنیادها که حضرت «الله» است منتقل میشوند و متوجه نور آن اسم مبارک میگردند که البته امری است غیر قابل توضیح. بستگی به روحانیت انسانی دارد که در این مقام است. در سبحانالله بودن حضرت «الله» نظر به اسم «الله» است و در مورد نظر ابن عربی در این مورد باید خود جنابعالی با رجوع به دستگاه ابنعربی متوجه این امور بشوید. در مورد سؤال آخر، آری! اسم «الله» به نور مظاهر قابل توجه است. موفق باشید
سلام علیکم: بر اساس تجربه و روشی که دارید میتوانید یک برنامه سلوکی خیلی سبک برای یک مبتدی بیان کنید!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با برنامه سلوکی بنده ورودی ندارم ولی سیر مطالعاتی سایت، جهت امور معرفتی ان شاءالله میتواند مفید باشد. موفق باشید
سلام خدمت استاد محترم: ۱. این روزها معضل خانواده های مذهبی و انقلابی پیدا کردن مدرسه ی خوب برای بچه هاشون هست. با وجود مدارس غیر انتفاعی ای هم که بچه های دلسوز انقلابی زدند با توجه به اینکه از طرفی خانواده ها از لحاظ اقتصادی در فشارند و از طرفی ترس جزیره ای شدن در جامعه را دارند، به نظر شما چقدر ترک مدارس دولتی را توسط افراد دغدغه مند درست می دونید؟ ۲. بنده به عنوان فردی که خودم در یکی از همین مدارس غیر انتفاعی زیر نظر خانم لطفی شاغل هستم، و متوجه هستم که چقدر پشتوانه ی قوی فکری و معرفتی پشت این مدرسه هست و با بحث های اخیر شما در خصوص چگونگی بشر جدید هم پوشانی دارد و می توانم اقرار کنم که این مدرسه جزء معدود جریان هایی هست که واقعا متوجه معنای تحول در آموزش و پرورش به طور بنيادين هستند، اما همواره چشم انتظار آینده ای هستم که این نحوه تفکر در کل سیستم آموزش و پرورش تسری یابد و تمام بچه ها و نه فقط کسانیکه استطاعت مالی دارند از این سرچشمه بنوشند، اگر توصیه ای در این زمینه برای امثال بنده دارید بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه در بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب با معلمان ملاحظه فرمودید به هر حال سیاست نظام تقویت بُنیۀ مدارس دولتی میباشد و باید تلاش کرد ضعفهای موجود ان شاءالله به مرور برطرف شود. میماند ضعفهایی که متأسفانه بعضاً در مدارس دولتی در میان است این جا است که نقش دلسوزیِ مدارسی که میفرمایید را نباید نادیده گرفت. به امید آنکه همان نوع برنامهریزیها ان شاءالله در مدارس دولتی با معلمان متعهد شکل بگیرد. موفق باشید
با سلام و نور و رحمت خدمت استاد عزیزم: استاد آیا گفتگوی خداوند در کوه طور با حضرت موسی به صورت جلوه ای با نور و یا آتشی که از دل درخت ظاهر شده بود به این اشاره دارد که آن درخت همان شجره نبوت و مولا جانم حضرت علی روحی له الفداه بوده است چرا که درخت زمینی را تاب و توان آن نیست که جلوه گاه حضرت ربوبی باشد و او که نماد حق و عزیز الله بود توانست منشا حضرتش باشد و جلوه کلام اش و آیا این فهم هم درست است که حضرت آدم هم چون تخطی کرد و زشتی این نافرمانی و یه وجه دنیایی اش نمایان گشت خود را به ستر مقام ولایت و یا همان برگ درخت طوبی پوشانید و کیست جز علی که این چنین حق در اوست و او در حق پدر خدا بیامرز ام شعری در وصف مولا جان حضرت علی میخواند که بسیار در گوش جانم مانده و ایشان همیشه می گفت: من علی را خدا نمیدانم اما... از خدا هم جدا نمیدانم. استاد تمنا دارم دعایم کنید تا به معرفت این بزرگواران و حضرت حق برسم و جز عشق و بندگی و گدایی مرا مسلک و روشی نماند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری سخن در این مورد بسی اندیشهها در پی دارد و حقیقتاً هر آن کس در نماد انسانیت بخواهد خود را ادامه دهد مگر میشود در منظر خود نهاییترین انسان را که پیامبر نبود ولی مقصد به ظهور آمدن همه انبیا و اولیا بود، نباشد؟ همانطور که در روایت حقیقت نوری اهل البیت علیهم السلام عرایضی شد. راستی! جناب اباذر از مولایمان علی علیه السلام چه در ذهن داشت که به سوی جناب سلمان که به تعبیری دانای به فرهنگ اهل البیت بود رفت بلکه از حضرت علی علیه السلام سخن بگوید و ملاحظه فرمودید که جناب سلمان نیز توصیه فرمود که به سوی حضرت علی علیه السلام روانه شوند تا آنچه را حضرت بفرمایند در آن روایت فرمودند. حقیقتاً هر آن کس به دنبال نمادی اصیل و همه جانبه در انسانیت باشد مگر میتواند در منظر خود شخصیت و سبک انسانی حضرت مولای متقیان علی بن ابی طالب علیه السلام را نداشته باشد. حتماً در این مورد به آن سخن مشهور رسول خدا صلوات الله علیه و آله بیندیشید که حضرت فرمودند: علی علیه السلام نفس و جان من میباشد. موفق باشید.
با سلام خدمت استاد گرامی: ان شاء الله سلامت باشید. سالیانیست در مجموعه ای شاغلم که این مجموعه تماما از ابتدا تا به امروز در خدمت انقلاب و اهداف آن بوده و شروع پیدایش تا پیشرفت های امروزش همه از الطاف خداوند و کاملا در جهت اهداف انقلاب بوده است به دلیل دانش بنیان بودن مجموعه معمولا افراد شاغل دائما با چالش ها و سختی های پر فشار دست به گریبان هستیم و از طرفی به علت نیاز فوری متقاضیان این فشارها چند برابر هم میشود الحمدلله با لطف و اراده خدا مجموعه توانسته خدمتی خاص برای انقلاب انجام دهد و هر روز ان شاءالله روبه جلوست. کار کردن در جهت اهداف انقلاب بچه ها را بسیار خوش قلب و اراده آنها را برای حق قوی کرده لکن مشکلات نفسانی امثال بنده گره هایی در کار می اندازد و واقعا درگیر خودمان شده این و حس میکنیم کمبودهایی که در سلوک شخصی داریم گه گاه بروز میکند و بخوبی قابل مشاهده است مشکلاتی البته جزئی در مسیر ایجاد میکند که اذیت کننده شده و به شدت به دنبال رفع آن هستیم از جناب عالی درخواست دارم برای مجموعه و به خصوص بنده که خودساخته نبودم ولی سالیانی است در تلاشم در خدمت به انقلاب قدم بردارم توصیه و موعظه بفرمایید تا ان شاءالله موثر گردد با تشکر و عرض معذرت بابت اینکه وقت شما را گرفتم. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاالله که با نیت خیری که دارید و با روح الفت، خداوند شرایط موفقیتتان را فراهم خواهد نمود. جناب آقای دکتر یامین پور از کتاب خوب الفت از جناب فیض کاشانی نکات خوبی را متذکر میشوند که خوب است به آن سخنان توجه. شود.https://eitaa.com/yaminpour/4425 موفق باشید
سلام و عرض ادب و احترام: آیا ابن عربی در فتوحات مکیه یا فصوص، بر علیه شیعه و امیرالمومنین علی علیه السلام مطالب نوشتند؟ آیا ایشان ضد شیعه بوده؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور نیست. مرحوم آیت الله فاطمینیا در این مورد تحقیقات خوبی داشتهاند مبنی بر اینکه اگر در فتوحات، جملاتی به چشم میخورد حاکی از طعنه به شیعه، مربوط به فتوحاتی است که بعد از حیات ابن عربی برای مقابله با شیعه چاپ شده که بحث آن مفصل است. کتاب «جدال با مدعی» از استاد حسین غفاری نکات بسیار خوبی در این مورد مطرح کرده است. موفق باشید
سلام و احترام: ببخشید مرگ اختیاری آسون تره یا مرگ اجباری؟ بهترین کار در هنگام احساس مرگ اختیاری چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است سری به کتاب «هنر مُردن» که روی سایت هست، بزنید. موفق باشید
سلام استاد عزیزم: با خواندن کتاب رازهای نماز علامه جوادی احساس کردم انگار در رکعت سه و چهار خواندن سوره حمد بهتر است. آیا این چنین است؟ استاد اسفار را از جلد ٨ و ٩ شروع کنیم یا جلد یکم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک، حکم شریعت است، نه احساس ما. البته اگر بتوانید «اسفار» را از همان اول شروع بفرمایید بهتر است ولی با مطالعۀ «بدایۀ الحکمه» و «نهایۀ الحکمه» مقدمات لازم جهت فهم مطالب جلد ۸ و ۹ تا حدّ زیادی فراهم میشود. موفق باشید
بسمه و رحمته و ریحانه (ما و عزم عبور از تاریخ صهیونیزم) در چهره ی سید علی خامنه ای، برق حضور تاریخی جمهوری اسلامی ایران را برای گام بر داشتن در افق نابودی استکبار را دیدیم و آرامش او را نوید جبهه ای که انتظارش را می کشیدیم (رویارویی با کفر) این جبهه به روی ما گشوده شد و ما انتظار این نبرد را می کشیدیم و در انتظار فرجی بودیم برای مقابله و مقاتله با این شیطان اکبر. امروز دقیقا همان روزی است که بایست لحظه لحظه ی کشورمان را در این جبهه چه در شکست هایش و چه هزینه هایی که می دهیم و چه پیروزی های پیش رو، جزو حیات توحیدی مان حساب کنیم و در پی تنفس ذیل شخصیت ولی عصر (ارواحنا فداه) خود را در ذیل ولایت او از طریق نایب اش دنبال کنیم و آن به آن، این لحظات را سلوک تاریخی امتی بدانیم که عزم عبور از ظلمت دوران را کرده و اراده اش بر پایان حیات نحس و منحوس رژیمی است که حیات اش موجب ممات انسانیت است و بودنش عفونتی است برای جوامعی که می خواهند حضوری فراتر از امروزشان را بچشند. آری، اسرائیل غدهٔ سرطانی است که با جرّاحی درمان نمی شود باید این غده را از میان برداشت. ما امروز برای برداشتن این غده عزم و اراده ای توحیدی برای نجات تاریخ بشریت برداشته ایم، نکند این عزم تاریخی را به دست ترس ها و اضطراب ها و وسوسه ی خناسان و دلهره های منافقان و شیطنت ناکسان از دست بدهیم یا تردید پیدا کنیم. این شروع مرحله ی جدید تاریخی است که با خمینی آغاز شد و امروز باید به سرانجام خود برسد. جنگ جنگ تا پیروزی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه رژیم صهیون و استراتژیستهای آمریکا با روحیۀ ایمانیِ رهبر معظم انقلاب در این نقشۀ بزرگ ناکام شدند، کارِ آنها تمام شد. دیگر فرق نمی کند چند روز دیگر به این آتشبازی ادامه دهند. قصۀ هر تمدنی چنین است که اگر در اهداف تعریفشدهاش که معنای آن در آن تاریخ است، به نتیجه نرسد؛ آغازِ نابودیاش شروع خواهد شد. به گفتۀ خودشان چندین و چند ماه برای آنچه پیش آوردند، برنامهریزیهایی را ترتیب داده بودند به این امید که یک شبه کارِ ایران را از همۀ جهات یکسره میکنند!! و حقیقتاً آنچه انجام دادند برای آنکه ایران تمام شود و دست خود را بالا کند، کافی بود مگر توکل و ایمان رهبر معظم انقلاب «حفظهاللهتعالیعلیه» و عزم مردمی که متوجۀ آیندۀ بزرگی هستند که میدانند با صبر در بلاها، محقق میشود و از این به بعد قصۀ رژیم صهیون قصۀ «اَلغرِيقُ يتشبَّثُ بكُلّ حَشيش» است که گمان دارد اگر مردم کوچه و بازار را به قتل برساند میتواند پایان بیآیندگیِ خود را پنهان کند در این مورد خوب است به عرایضی که طی مصاحبهای که اخیراً پیش آمد تحت عنوان «جنگ اسرائیل با هویت متعالی ایران» https://eitaa.com/matalebevijeh/19620 مراجعه شود. موفق باشید
+تفکری در واژه بیمار و پرستار گاهی شکل صوری کلمات میتوانند مبدا تفکر حضوری قرار گیرند، با توجه به اینکه اسماء از سماء نازل میشوند با تدبر در آنها میتوان به معنای حقیقی آنها تا حدودی نزدیک شد، برای مثال: ۱. واژه بیمار را میتوان به این شکل خواند: بیم+آر، یعنی کسی که به جهت تلقین و غلبه وهم، جسم یا نفسش بیمزده و وهمزده شده است و با آوردن بیم در میدان جانش به بیم، آری گفته است و به بیمآری مبتلا شده است! ۲. وقتی کسی بیم آورد و به بیم، آری گفت و بیمار شد، از ذات خود تهی میشود چون انسان ذاتا امیدوار به ذات خویشتن است و بیم از ذات او میکاهد، وقتی ذات او کاسته شد و با اکسیر بیماری سرخی مس نفسانیتش تبدیل به زردی طلای خداگونگیاش شد از خود تهی شده و امیدش به خودش تبدیل میشود به امیدش به خدا. حالا این شخص که خداگونه شده است، باید پرستیده شود (در حدیث داریم که خدا در قیامت میفرماید: چرا بیمار شدم به عیادتم نیامدید؟). اینجاست که پرستار به میدان میآید، پرستار را میتوان پرست+آر خواند، یعنی کسی که پرستشش را به صحنه میآورد و تخت بیمار را کعبه میبیند و ۷ بار نه ۷۰۰ بار به دور آن طواف میکند چرا که این تخت، کعبه باطن است و والاتر! پرست+آری یعنی او به نور پرستش آری میگوید و پروانهوار دور شمع زرد و کمسوی بیمار میگردد و میگوید: بگذار فدایت شوم و بگویم: زردی تو از من، سرخی من برای تو. آتش بیمهای تو برای من و نور امید من برای تو. اینجاست که عشق متولد میشود و خدای مفهومی از بین رفته و خدای حی و حاضری متولد میشود. آری با عرفان میشود بیمارستان را تبدیل کرد به مسجد الحرام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته و نکات خوبی است و در این رابطه علم اتیمولوژی سخن ها دارد به همان زیبایی که جناب عالی بیمار و پرستار را در نگاه اتیمولوژی خود تحلیل فرمودهاید. موفق باشید
سلام استاد: کم لطفی است که نگویم دلم برای خدای سید ابراهیم تنگ شده. جز اشک ریختن مگر کار دیگری هم می شود کرد، انشاءالله خود سید الشهدا جواب کاری رو که کردم بدهد. از بچگی عاشقش بودم حال رفتم کربلا و به او در زیر گنبدش گفتم چرا عاشقی یادم نمیدهی. خاک بر سرم. همه چیز را از خودم گرفتم، آری قصه ی عجیبی است این که اگر همین حال هم دستم به حرم میرسید راحت میتوانستم بگویم که ای امام حسین در آن دور دست ها کسانی که دم از تو میزنند بهشان که میگویم فضا جوریست که هیئتت برایم مثل این است که از سر بیکاری آمده ام. اما حقیقت سوزناک است و آن هم این است که مگر غیر از حسین هم کس دیگری هست، اگر این سوال از من گذشت، مانند این است که تیر خلاص خود را با بی اعتنایی از کنارش گذشته ام. خب من نمی دانم چرا هرچی به دوستان میگم این مدرسه کوفتی مثل شمع داره منو آب میکنه، میگن که خب برای معلمت نامه بنویس و پیش خودت نگه دار. بابا تموم شد دلم میخواست از الکترونیک نه در حد زیاد بلکه در حد متوسط در دستانم موجود باشد یعنی اگر بخواهم ایده ای را از بُعد الکترونیکی اش نگاه کنم، دسترسی داشته باشم به کارهای لازم برای انجام کار. یک سری حرف ها رو نمیشه اینجا زد که چه اتفاق هایی افتاده. بعضی ها هم میگویند که تو اگر میخواستی چیزی را بسازی میرفتی و در فلان سایت یاد میگرفتی، خب من خاک بر سر الان اینجا چه کنم، سایت فقط میتواند مطلبی را ارائه کند و من نمیدانم باید از کجا شروع کنم و برای خودم از الکترونیک پایه گذاری کنم. حضرت آقا در سخنان اخیرشان گفتند: «موضوع دوّمی که برای دستگاه کارگری لازم است و من یادداشت کردهام، مسئلهی «مهارتافزایی» است. یکی از کارهایی که ما باید انجام بدهیم، این است که تلاش کنیم کارگر ما، کارگری ماهر بشود. اگر چنانچه کارگر، در کار ماهر بشود، کار بهتر، مرغوبتر، برجستهتر تولید خواهد شد، به دست خواهد آمد که طبعاً، به نفع سازنده است، به نفع کارگر است، به نفع جامعه است؛ به نفع همه است. این یکی از [مسائل] مهم است.حالا ما برای مسئلهی مهارتآموزی، دستگاه هم داریم. حالا الان در [بین] راه وزیر محترم هم به من گفتند، بنده هم اطّلاع دارم؛ آموزشگاههای فنّی و حرفهای، یک زمینهی بسیار خوبی است. کسانی هستند از جوانهای ما، بلکه نوجوانهای ما که مسیر تحصیلات دانشگاهی را بر این مسیر حرفهآموزی و فنآموزی ترجیح نمیدهند و در اینجا کار میکنند. اینها بهترین کارگرانند؛ بهترین کسانی هستند که میتوانند به کشور خدمت کنند، به خودشان خدمت کنند، سطح زندگی خودشان را بالا ببرند، سطح زندگی مردم را هم بالا ببرند. ما این امکان را داریم. البتّه در کنار آموزشگاههای فنّی و حرفهای ــ که مهم است و بنده بارها تأکید کردهام ــ خود شرکتهای بزرگ هم میتوانند در حاشیهی کار خودشان، یک دستگاههایی برای افزایش مهارت ایجاد کنند؛ این هم میشود. [این] از کارهایی است که باید انجام بگیرد؛ شرکتهای بزرگ میتوانند این کار را انجام بدهند. دوره بگذارند؛ دورههای موقّت بگذارند، مهارتهای لازم را به کارگران بدهند تا بتوانند کار را بهتر و با مهارت بیشتری انجام بدهند.» بعد اگر زیاد هم حرف زدیم میگویند نقد که میکنی جوابش را هم باید بدانی در حالی که گور بابای نقد، چرا سپاه سپاه اول انقلاب نیست، چرا مجلس مجلس اول انقلاب نیست، این ها بحث دارد و باید گفت و گو کرد که متاسفانه کسانی از دوستان شما استاد عزیزم با آنها مطرح میکنم و میگویند نقد که میکنی جوابش را هم باید بدانی و خودمان هم اگر جای مسئولین برویم همین هستیم در حالی که بنده از باب دیگری وارد شدم و غُر نزدم، از بابی که در آن امیر کبیر گم شده است. آخر من نفهمیدم در رابطه با این مدرسه، با چه کسی طرفم. اگر این طور است Call of Duty بازی کردن برایم بیشتر جذبه دارد تا این که بخواهم اصلا فکر کنم به این که چرا مدرسه بدرد نخور است و این قدر دارد وقتم را میگیرد. برای همین است که گفتم سخت است برایم از دست دادن بی قرای کردن برای امام حسین برای همین است که میگویم خاک برسرم که رفتم و به او گفتم چرا عاشقی کردن را یادم نمیدهی، خلاصه که دلم اشک ریختن برایش را میخواهد، دلم تنگ شده است برای روز های رئیسی که راحت در اختیار خدا و امام حسین بودم. خدا حافظ تان
باسمه تعالی: سلام علیکم: از خدای شهید ابراهیم رئیسی گفتید. آری! این خدای ابراهیم رئیسی می باشد که تا این اندازه در قلبها و در آینده، آری! در آینده این تاریخ حاضر است تا به جهانی دیگر که جهان سیطره نظم استکباری نیست، بیندیشیم و آن حضوری است به نام حضور در «جهان بین دو جهان». و این جا است که مائیم و استعدادی جامع که معرفت و معنویت و سیاست و علوم دیجیتال را یکجا در خود جمع می کند و ماورای تاریخی که سیاست اش غیر دیانت است، و معرفتش غیر تفکر فنی؛ حاضر می شویم. و این همان خدای شهید رئیسی می باشد. همان خدایی که ملاحظه کردید همگان از طریق شهید رئیسی او را در خود یافتند. موفق باشید
سلام استاد عزیز و گرامی. خیلی ممنون از وقت شما. سعی کردم تفکری را در رابطه با معماری در تاریخ انقلاب اسلامی پیش بیاورم. خیلی ممنون میشوم ملاحظه بفرمایید و راهنمایی کنید. بسم الله الرحمن الرحیم. معماری و سکونت در عهد تاریخی. معماری به عنوان سواد اعظم و به عنوان عُرف نشان می دهد که چه سنت هایی از هستی را شناخته است. اگر معماری و ساختن تقرب الی الله است حرکتی است از کثرت به وحدت، معرفت دارد. معماری «قل هو الله احد الله صمد» جامعیتی اشاره گونه. احساسِ غنی، تمامیت و تکمیل با افقِ به سوی او. گردآوری هر چیزی به نحوه هستی اش در فضا یعنی به چگونگی ایستادگی، گشادگی، بستگی و بازتاب بستگی دارد. هر مورد از تجسم بخشی به بازتاب آئینه وار چیزهای دیگر پرداخته و یکی از روش های هستی بین زمین و آسمان را به نمایش میگذارد. معماری در هماهنگی با شیوه ی همبستگی آدمیان برپا میشود. شهر انقلاب اسلامی گویی میخانه است، مناسبات بین انسان ها، محل عبادت است. معماری حقیقی در تاریخ انقلاب اسلامی از کجا شروع میشود؟ (غم دلدار فکندست به جانم شرری / که به جان آمدم و شهره بازار شدم / در میخانه گشایید به رویم شب و روز / که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم) گشودگی ها افراط و تفریط تعادل در گشودگی. اگر پوشیدگی وجود نداشته باشد در پیدایی معنای گشودگی از دست میرود رویکرد عملکرد گرایی و رویکرد معنا گرایی و شاعرانگی در تاریخ انقلاب اسلامی به یگانگی میرسد. زیرا اعمال حقیقی خود معنا بخش شعر زندگی هستند. خانه ها معرف نوع ارتباط بین انسان ها است. پوشش نیز ارتباط بین انسان ها را نشان میدهد. و حجاب نیز گردآورنده امر چهارگانه است. هر معماری، سلسله نسبت هایی را در انضباطی حقیقی برای انسان فراهم میکند. نسبت های ضبط شده در عالم معماری انسان در میان چه نسبت هایی است؟ پذیرش اعمال و یا شخصیت ها کافی شاپ های مدرن و یا چایخانه های سنتی؟ میکده ی شهری خمینی چه نشانه ها و شاخصه هایی دارد؟ هر معماری یک سوره است و یک عالمی دارد و به حقیقتی اشاره میکند. (نوع دیوار بافت جنس مصالح ارتفاع ضخامت سنگ آجر صافی برجستگی) هویت انسانی که از کنار دیوار میگذرد؟ چقدر او از نقش بستن دیوار در نفسش، حقیقت خودش را احساس میکند و انسانیتش و شعورش و شخصیت بلند و روح نورانی اش چقدر آشکار میشود؟ آیا آن نحوه ساختنِ دیوار، توفیق همجواری با انسانیت را دارد؟ اگر انسان انسانیتش را ظهور داد خودش را تازه پیدا میکند. و اینگونه انسانیت مبنی انتخاب هر چیزی میشود. درهای رنگی قدیم روح زندگی بود تجمل نبود. همچنین حضرت رضا می فرمایند دیوار خانه ها را سفید کنید. گشودگی و باز بودن به شخصیت محیط گشودگی ها؛ پیوند بین فضاها و ارتباطات بازشو ها، باب ها (باب الرحمه) (باب الله) احساس و شخصیت یک درب و ورودی و ارتباط برقرار کردن و مراتب «ورود به یک حقیقت» ما به استقبال چیزی می رویم که وجوه متفاوت دارد و این وجوه متفاوت رجوعی دارند به اِمکان ما عبارت جدا کننده؛ و حفظ حریم؛ کاملا از دو روح متفاوت صحبت می کنند برای طراحی جدا کننده ایده ها و مصالح و شکل و رنگ متفاوت است از ایده پردازی برای حفظ حریم در نهج البلاغه آمده است؛ از خدا بترسید و تقوا پیشه کنید که شما در پیشگاه خداوند مسئول بندگان، شهرها و آبادی ها هستید. زیرا از همه چیز حتی از خانه ها و حیوانات بازپرسی خواهد شد. خدا را اطاعت کنید و او را عصیان نکنید. هر نیکی دیدید آن را انتخاب کنید و از هر شری اعراض کنید. سه دری و پنج دری / ابواب بهشت و عدد فرد کیفیت بازشو ها و گشودگی ها؛ یک گشودگی بزرگ و یا چند گشودگی کوچک همگی معنای متعلق به خود را دارند. اینکه در عین گشودگی حریم فضا را گرامی میداریم و با نگه داشتن حریم فضا را تعریف میکنیم ما مسئولیم در اینکه بابِ چشم گوش قلب ببندیم و باز کنیم. باب، وجودی است. اذن میخواهد. گشودگی باید ورود نرم را فراهم کند، طیف دار، باشد شرایط تغییر معنا را فراهم کند، مراتب ایجاد کند. القا داشته باشد. (حتی با دیوار کوتاه پایین آستانه نیز معنا عوض میشود) یعنی «وقتی» برای ورود! «وقتی» برای عبور و تعبیر و حضور ... حضور در سکونت انسان انقلاب اسلامی. حضور در سکونت دیگری و حضور در سکونت خویشتن سکونت ارتقا یافته؛ مکان مصلی و ملکوت صله رحم و سکونت؛ فرم ها و شاکله ها زبانی هستند که نسبت بین انسان و خدا و زمین و آسمان را بیان میکنند نشانه های خانه عنکبوت در سکونت های دنیای مدرن کدام است؟ و سکونت در سستی چیست؟ معماری های آشفته حال مابین معابر سردرگم در زمانه ما نشان از چیست؟ مکان و کالبد شهری باید نسبت انسان و خدا و زمین و آسمان را به زیبایی گرد آورد. این زیبایی کدام است؟ بعضی از گشودگی ها انسان را فرامیخواند، یا از نظر بصری توجه جلب میکند، یا ترس و واهمه ایجاد میکند یا تفاجر و شکوه خیالی ایجاد میکند. گشودگی ها در انقلاب اسلامی ساده بی ادعا متواضع حکیمانه و پر ظرافت و ملایم است. (ارتفاع، عمق، شکل، مصالح، نقش، رنگ، مقیاس) معماری زبان است. زبان ساختاری دارد، در و دیوار دارد، به پنجره ی قلب شنونده باز می شود. انسان عین ربط است و فضاهای ارتباطی و گشودگی ها و درها و پنجره ها در ایجاد ارتباط بین انسان ها و اصلاح ذات بین موثر هستند. زیبایی وجودی ایی میزان است، که تربیت در آن باشد. زیبایی هایی که راه تفکر را بگشاید و عالم را به تو نشان دهد. با تدبیر استعداد های محیط به صحنه بیاید و در فرآیند دانش بنیان حقیقی ایجاد شود. آیا معماری که تربیت در آن باشد، می تواند از نظر زیبایی میزان باشد. زیبایی هایی که در به سوی او بودن ایجاد شود. و به سوی او بودنِ اکنون، در تاریخِ انقلاب اسلامی معنا می شود. زیبایی های جهت مند. زیبایی های به سوی او. (با نفی شیطان و نفی خود) تربیت در معماری و امر گردآورنده کدام است؟ چگونه معماری می تواند عالم ربوبی را نشان دهد؟ و اساس تربیت را اشاره کند؟ آیا جز این است که فضایی برای عبودیت بنا کند؟ شهر مکانی است برای دیدار با عالم انقلاب اسلامی. برای دیدار دگرگونی آسمانی به سمت تعالی. مومنین برای انکشاف عالم ایمان انسان های دیگر گرد هم جمع میشوند. شهر در کدام تقدیر تاریخی قرار گرفته است هلاکت یا سعادت؟ قدر و اندازه ی شهر چقدر است؟ مکان های تاریخی چگونه موعظه می کنند؟ همان معماری ها که ساکنان را هلاک کرده امروز به زیبایی ستوده میشوند. (گردشگری و کا خ پادشاهان و جذب سرمایه) خداوند می فرماید : "من گنج مخفی هستم دوست داشتم شناخته شوم". و معماری نقشه ی گنج است نه خود گنج . معماری کردن عملی است که بر مبنای توحید باید باشد. و زندگی طواف حق است. آیا تصویر شهدا بر تابلو ها و اسم آنها بر معابر می تواند در تاریخ انقلاب اسلامی دگرگون کننده معماری ها باشد؟ یگانگی بین شهدا و مکان چگونه تحقق میابد؟ شخصیت شهدا چگونه در کالبد شهر و معماری اثر میگذارد و فرم ها را دگرگون میکند؟ و بر دیدار ها و آشنایی ها وضوح می بخشد؟ شهر مکانی است که در آن دیدار با انقلاب اسلامی صورت میگیرد. دیدار با تاریخ؛ دیدار با صفویه و سیروا فی الارض اگر شهر سواد اعظم است. ثواب و گناه را میشناسد. بیداری و غفلت را می شناسد. شهر اسلامی بدون جمع مومنین، شهر اسلامی نیست. اگر خرمشهر شهری است در آسمان که خدا آن را فتح کرده است، شهر صحنه ایثار ها و فداکاری هاست. صحنه ی تقوی و گشایش هاست. تعبیر شاعرانه از معماری، گاهی به بیراهه میرود. آنجا که ظرف و مظروف جا به جا میشوند. معماری در انعکاس زندگیِ شاعرانه، ایجاد میشود. تا صدای شعر زندگی و حضور دوست از لابه لای در و دیوار آن شنیده شود. در معماری مدرن تعابیر شاعرانه از فرم، عرصه معماری را به خیال می کشاند و از حقیقت دور میکند. شهر صحنه دیدار با امکان ها و فرصت های تاریخ انقلاب اسلامی است. صحنه انتخاب های تاریخی است. صحنه صبر است. چه نکاتی در تعین معماری و شهر موجب سستی غفلت و یا عجله و شتاب در جمع مومنین می شود. جمع مومنین و شهر اسلامی را بازخوانی کنیم؟ چه ایمانی مد نظر است و چگونه شهری را میخواهد؟ معماری شعری در وصف انسانِ انقلاب اسلامی میگوید. کدام وجه در اخفا و کدام وجه در افشاست؟ عالم غیب و عالم شهادت برای انسان انقلاب اسلامی چه انعکاسی در فرم و تقوی شاعرانه دارد؟ دستاورد های وجودی و معانی در چه تعینی از معماری، اشاره پذیر میشوند؟ تزکیه در معماری های انقلاب اسلامی اهمیت دارد. تزکیه و پاکی گمشده ی انتخاب های معمارانه است. و انسان انقلاب اسلامی در کثرت و تنوع انتخاب های مدرن خود را به فراموشی می سپارد. گشودگی در و یا پنجره در دیوار؛ و یا بافت و نقش و نگار بر روی دیوار چه میگوید؟ میزان هم ندایی و آشنایی با انسان انقلاب اسلامی که از جوار آن عبور میکند چیست؟ او را می شناسد؟ یا بیگانه است؟ دیوار بی تفاوت، دیوار خشن، دیوار خودبرتربین، دیوار دلسوز، دیوار با بصیرت و با معرفت، هوشیار و امانت دار ... گشوده بودن صفا داشتن امادگی برای فداکاری و ایثار، همگی صفاتی هستند که دیوار انقلاب اسلامی در خود دارد. از نظر معرفت نفس، انسان هر چه در بیرون با آن مواجه میشود را از عالم بالا میگیرد و در وجود نفس خودش ایجاد میکند و به آن علم پیدا میکند. چگونه معماری میتواند کمک کند انسان حقیقت انقلاب اسلامی را درخود بیابد؟ انسانی وسیعتر و متمرکزتر و آسمانی تر ویژگی های گشودگی در فرم و تناسبات و یا به عبارتی شخصیت گشودگی، و یا شخصیت پردازی برای گشودگی می تواند انسان را به واقعیت یا به وهم راهنمایی کند. اینکه به انسان امکان و وجود و حضور بدهد. وقتی تعین گشودگی در هست خویش مستقر باشد. انسان را به اکنون بیکرانه جاودان سوق میدهد. این گشودگی در شخصیت معمار و سازنده باید تحقق یافته باشد تا در اثر معماری منعکس شود. گشودگی اگر عدالت داشته باشد حق هر چیزی را ادا میکند. حق نور، هوا، دیدار، شنیدار، علم و آگاهی، حفاظت و امنیت، پیدایی و پوشیدگی، و همچنین توسط این گشودگی فضا در سلامت و تعادل قرار میگیرد. ولی در دنیای مدرن، اینکه برای نمای بهتر، گشودگی ها در شخصیت پردازی جداگانه از ساختمان طراحی میشوند که ساختمان را جلوه دارتر کنند. دوگانگی و بیگانگی انسان مدرن را نشان میدهد. زیرا در دنیای مدرن گشودگی ها گمراه کننده و غفلت زا هستند. گشودگی ورودی هتل لوتوس پارسیان خیابان امام رضا (ع) در مشهد؛ معماری عجیبی دارد ، استوانه ی بلند بیضویِ شیشه ایی که انسان را سردرگم میکند و به هم میریزد. زائر (انسانی که انسانیت را ملاقات کرده) وقتی از حرم بیرون می آید و از کنار این گشودگی عبور می کند از عدم فهم و درک چنین معماری از حضور و عالم وجود، به تفکر واداشته میشود. که معماری به کدامین سمت میرود و چگونه راه متعالی شدن و ارتقا یافتن را در انحطاط وجودی جستجو میکند. انسان با قرار گیری در معماری، در یک اشاره قرار میگیرد و پرتوهای عالم آن معماری وجود او را سمت و سو میدهند. اثر وجودی معماری بر انسان قابل درک است ولی اینکه اشاره بودن عالم معماری در حجاب می رود و معماری منهای اثر وجودی اش ارزیابی می شود جای سوال است. اینکه پرتو های عالم معماری چقدر انسان و ایمانش را با او در میان میگذارند، چقدر برای ایمان انسان مانع ایجاد میکند و آن را به تاخیر می اندازد و چقدر زمینه ظهور ایمان را فراهم میکند، اهمیت دارد. ایمان و تناسبات ایمان در تاریخ انقلاب اسلامی کدام است؟ جایگاه ایمان های مرتبط در سکونت ها و معماری های ما کدام است؟ ( اتاق های مرتبط و مسیرهای حرکتی متنوع ) اگر معماری با صداقت باشد می توانیم بگوییم؛ پرتوهای عالم معماری، صدقه جاری است. تصدیق حقیقت است. و جان و جانانِ انسان بعد از این را نیز تصدیق میکند. خیلی ممنون از راهنمایی شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شد موضوع معماری در این زمانه امری است در جهان بین دو جهان و همۀ آنچه فرمودهاید را باید شخص معمار مبتنی بر تصوری که منجر به بنایی میشود؛ به میان آورد. همانطور که مثلاً ما در فضای مساجد سنتی و یا خانههای سنتی هرچند هم که ساده باشد به جهت نوع فضا و بنا، احساس میکنیم در همان جایی هستیم که باید باشیم، گویا در مغز جهان حاضر شدهایم و اینجا است که میبینیم حتی مساجد، محل و مأوای حضور طولانی اهل سلوک میشده. مثلاً ۴۰ روز تقریباً همۀ وقت خود را با حضور در مسجد تجربه میکرده است. موفق باشید
سلام: طاعات قبول. مجددا به خطبه شعبانیه رجوع داشتم و باز با «الورع عن محارم الله» با عنوان افضلالاعمال روبرو شدم. بیشتر دنبال این هستم که با این ورع چگونه در این تاریخ مواجه شویم؟ کتاب رمضان دریچه رویت رو سال پیش و سالهای پیش مطالعه کردهام، اما انگار باید با صحبت شما متذکر ایمانی پس از ایمان دیگر شد. و با نظر به سید حسنها و حاج قاسمها باید این ورع را جست. از طرفی عجیب متذکر صحبتهای اخیر در رابطه با ایمان هستم. چه در جلسه تفسیر سوره بقره چه در جلسه حضرت نرجس خاتون. ایمانی بس عجیب و بس استوار و گویا تنها به قامت انسان امروز میآید. یاعلی مدد
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در کتاب «رمضان، دریچۀ رؤیت» در رابطه با پاسداشتِ ایمان عرض شد؛ آری! راه، بسی باریک و حساس است و از این جهت پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» در جواب مولایمان حضرت علی «علیهالسلام» که بنا داشتند در ظریفترین حضور نسبت به ایمان حاضر شوند، متذکر «ورع» به معنایی شدند که عرض شد یعنی «یک چشمزدن غافل از آن یار نباشید / شاید که نگاهی کند، آگاه نباشید». و این یعنی هجرت از اصالت ماهیت و خود را در میدان «وجود» حاضرکردن، که سراسر حقیقت است در عین شدت و ضعف. و این یعنی مناجات شریف «ابوحمزه» و عرایضی که در رمضان سال گذشته تحت عنوان «حقیقت ایمان در منظر امامان معصوم «علیهمالسلام» و عرفا» شد. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/sound/1476?mark=%D8%A7%D8%B9%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%81#sound-row-5090
با سلام و وقت بخیر: ببخشید من معلم دبستان دخترانه دور دوم (پایه ششم) هستم که این شغل را با هدف تربیت نیرو برای امام زمان (عج) انتخاب کردم. سالهای اول تدریس ام هست و تجربه کمی دارم ولی دوره هایی گذراندم که مفید بوده. همه می گویند معلم مقتدر مهربان باش و لازم نیست عصبانی و بد اخلاق باشی ولی در عمل سر بچه ها داد می زنند و به بچه ها اخم می کنند و به آنها تند می شوند و بازخواست می کنند. می گویند باید همیشه با نگاه بدبینی به بچه ها نگاه کنی و حرفهایشان را باور نکنی و بدانی آنها دنبال از زیر کار در رفتن هستند و به عبارتی در دل و زبان باید به آنها تهمت بزنی و ... خلاصه کلی گناه بکنی تا بچه ها را مدیریت بکنی. به نظر شما آیا این روش ها صحیح است؟ اگر نه جایگزین این رفتارها چه باید باشد تا بتوان هم به بچه ها سخت گرفت و هم گناه نکرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! معلم باید مقتدر و مهربان باشد و تا آنجا که ممکن است با احترام و مهربانی با نوجوانان برخورد شود. زیرا معلم، پیشوایی است تأثیرگذار و هرگز نباید از پیشوایی خود غفلت کند. در این رابطه عرایضی تحت عنوان «معلمی و پیشوایی نسل آینده» https://cdn.lobolmizan.ir/uploads/shakhsiatha/shahid_motahari/speech/UhX_Moalemi_va_pishvai_nasle_aeandh-1.mp3 شده است. خوب است به آن رجوع فرمایید. موفق باشید
دو رباعی در وصف کار بزرگ کاروان صمود: تقدیر بشر اگرچه استدراج است / اینبار قضا در پی یک حلّاج است / کشتیِّ صُمود میکشد ناز تو را / ای غزه جهان ما به تو محتاج است/ ______________________________________ از غربِ زمین مهر پدیدار شدست / انسان گویا لایق دیدار شدست / دریا! برسان به گوش امواج خودت / این کشتی نوح تازه بیدار شدست
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در مورد ناوگان صمود بهترین تعبیر همان است که فرمودید: «این کشتی نوح تازه بیدار شدست» و در این فضا و تاریخی که آغاز شده به لطف الهی همۀ هویت استکباری غرق میشود از آن جهت که مانع کسانی هستند که میخواهند شیر خشک کودکان شیرخوار را به آنها برسانند و اینان مانعاند. موفق باشید
سلام علیکم: با عرض ادب و ارادت محضر استاد طاهرزاده، به مناسبت سالگرد آغاز زعامت رهبر معظم انقلاب مطلبی بیان میشود در روایات داریم که بهره هر کس به اندازه ظرفیت اوست و در معارف داریم که چگونه انسان میتواند ظرفیت خود را افزایش بدهد حال در این عصر یکی از عوامل مهم افزایش ظرفیت وجودی انسان ها التزام به ولایت فقیه و ایمان به ایمان رهبر معظم انقلاب میباشد ما در انسانهای متعالی دیدیم که چگونه ارادت به رهبری باعث افزایش ظرفیت وجودی آنها شد که مصداق بارز آنها شهید سلیمانی میباشند که آن تعابیر عمیق و خاص درباره رهبری داشتند و همچنین شهدای بسیاری دیگر.... و علمای بزرگی همچون علامه حسن زاده عاملی که ارادت آنها به رهبری چگونه ظرفیت وجودی آنها را افزایش داد و به درجات عالی معنوی رسیدند از طرفی ما میبینیم که این افزایش ظرفیت انسانها فقط مخصوص ايران نیست و در جهان اسلام و حتی انسان های آزاده در سراسر جهان متاثر از فرمایشات حضرت آقا نوعی خود آگاهی تاریخی و انسانی برایشان ایجاد شده است تا آنجا که حتی در خود آمریکا بنر بزرگی از حضرت آقا به اهتزاز در می آید حال از حضرتعالی درخواست دارم تببین بفرمایید که رابطه بین ایمان به رهبری و افزایش ظرفیت وجودی انسان چگونه است؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به تفکر تاریخی نظر داشته باشیم زیرا در تفکر تاریخی انسان از یک طرف متوجه اراده الهی در زمانه میشود و از طرف دیگر شخصیتهایی که نماد اراده الهی هستند و خداوند از طریق آن شخصیتها بنا دارد آن اراده تاریخی را محقق کند، مد نظر قرار میدهد، در این میدان است که انسان جایگاه رهبری رهبر انقلاب را بعد از حضور تاریخی حضرت امام روح الله مینگرد و مییابد که چگونه با نظر به شخصیت رهبر انقلاب، میتوان در انتخابهای خود گرفتار روزمرگیها و سیطره رسانه ها نبود و به سنتهای لایتغیر الهی اندیشه کرد. در این حالت انسان چون کوه استوار میشود و آینده برای او میدانی است تا بتواند هرچه بیشتر اکنون را به بهترین نحو مدیریت کند از آن جهت که متوجه میشود نظر به رهبری انقلاب یعنی حضور در آینده تاریخ. موفق باشید
