بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
40240

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیزم: در آیه نهم و دهم سوره مبارکه قیامه می‌فرمایند: « و خسف القمر _ و جمع الشمس و القمر» استاد آیا می‌توان گفت اشاره ای است به معاد حضرت الله در حضرت احدیت؟ خدا حفظ تون کنه

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید اشارۀ آیات مذکور، اشاره به مقام عبور عالَم است از کثرت و برگشت به مقام وحدانی‌اش. موفق باشید

40293
متن پرسش

سلام استاد عزیز: در ارتباط با سوال ۴۰۲۸۹ و پاسخی که ارسال فرمودید چند خطی به قلم بنده نیز رسید در نسبت سرود ای ایران و روضه اباعبدالله که خدمت شما عرض می‌کنم: جای ای ایران، درست وسط روضه! جمعی که معنی ملت را نمی‌دانند از شدت تهی‌بودن دست و فکر، پناه‌برده‌اند به دوگانه ملت _ امت در توهم اینکه ملت همان nation است که با زاد و ولد و قومیت معنا می‌شود. اما ملة واژه‌ای قرآنی‌ست دقیقا به معنای دین! نه کاری به زاد و ولد دارد نه به خاک آریایی بودن و عرب و اروپایی نمی‌شناسد پدر اهل تسلیم ابراهیم است و ما همه بر ملت پدر خود ابراهیم هستیم همان‌طور که پدر ملت اسلام محمد (ص) و علی (ع) اند. امروز که نه، قرنهاست ایران قلب تپنده اسلام است از همان روز که مراکز علمی ایران قلب اسلام بود و بزرگترین دانشمندان مسلمان از علوم عربی تا شیمی و طب و ریاضی، ایرانی بودند. از انقلاب روح الله (ره) تا این روزها، ایران زبان گویا محمد (ص) و تیغ برًان علی (ع) هم هست. اندیشه سکولار که همه چیز را از معنا تهی و دین را تبعیدی گوشه کلیسا و خانقاه می‌خواهد، ملت را به معنای عقیم و تهیِ nation تقلیل می‌دهد. ولی اسلام امروز یک پایگاه حقیقی و اصیل دارد که همان جمهوری اسلامی ایران است. همانطور که در روضه‌ها، روضه علمدار حسین (ع) را می‌خوانیم و هیچ دوگانگی بین عباس‌ابن علی (ع) و حسین‌ابن علی (ع) نمی‌یابیم، هیچ دوگانگی بین اسلام و علمدار اسلام که ایران ِ اسلامی است وجود ندارد. امر ولی امر میلیاردها مسلمان و چشم و چراغ جمع فراوان‌تری از آزادگان جهان اشاره‌ای است به این وحدت؛ به این یگانگی میان ایرانِ جمهوری اسلامی و اسلام ِ ناب محمدی. سرود ای ایران همان سرود علمدار است @porsa_andishe

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. آری! سرود ای ایران، همان سرود علمدار است که در آینۀ هرکدام یعنی در آینۀ علمدار، حضرت مولاسیدالشهداء «علیه‌السلام» مدّ نظر می‌آیند و در آینۀ آن حضرت، روحی به ظهور می‌آید که آن طلوعِ حضرت ابالفضل «علیه‌السلام» است و با نظر به آینه‌ها است که ایران دیگر یک سرزمین عادی نیست، همان‌طور که کربلا یک سرزمین عادی نمی‌باشد. چه اندازه تنگ‌نظرند آن‌هایی که نمی‌توانند در سرزمین ایران، روحانیت حاج قاسم سلیمانی‌ها را بنگرند و ایران را مأوای اُنس با حقیقت در این زمان بیابند و خود را با نظر به ایران در هر جایی که هستند به عالی‌ترین شکل ادامه دهند و حضوری را در نظر به ایران احساس کنند که حضور در سرزمین تشیع است و آن، حاضرشدن در تاریخ کربلا می‌باشد و آن حاضرشدن در آیندۀ بشر است به وسعت انسانِ آخرالزمانی. و این یعنی ایرانِ فردا و فرداها در نسبت با هر سرزمینی که این انسان خود را در آن احساس کند. موفق باشید                      

40279
متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد طاهرزاده: من هم اکنون در حال مطالعه کتاب ۲۰۰ نکته درباره انسان هستم. الحق که کتاب روشن و پر معنایی است. سپاسگزارم. از خواندن این کتاب خیلی مسائل داره برام قابل درک میشه. مثلا شهادت فرماندهان جبهه اسلام شامل حزب‌الله لبنان، یمن، عراق، فرماندهان کشور عزیزمان و همچنین شهادت سید حسن نصرالله و شهید حاج قاسم سلیمانی این مسئله برایم قابل درک و هضم نبود و این را نوعی شکست در دلم احساس می‌کردم. اما اکنون همه چی کاملا برعکس شد. اینگونه برایم درک شد، بیان کنم که امیدی برای همه باشد: در واقع خداوند بر اساس سنت خود و اراده خودش تمام کارها رو جلو میبره نه بر اساس اون چیزی که ما فکر می‌کنیم اون هم با ذهن تحلیلی و محدود خودمان. در اصل خداوند اراده اش را بر اساس مقتضیات زمان حال پیش می‌برد. مثلا با شهادت سردار شهید سلیمانی علی الظاهر ما فرمانده بی نظیری را از دست دادیم که دیگر جایگزینی ندارد. البته که جایگزینی ندارد، چون قرار در کار خدا چیزی به مفهوم تکرار وجود ندارد. قرار بر این است که در وجوه بی تکرار تجلی کند. شهید سلیمانی آنگونه بود که می‌بایست می‌بود و همین‌گونه هم بود و ماموریت و مسئولیتش همین بود که به نحو احسنت و کامل به پایان رساند و این تجلی مخصوص فرد ایشان بود و بس. حال قرار است ادامه این روند در انسانی دیگر اما در مرحله برتر و با توجه به مقتضیات زمان حال همان دوره تجلی کند نه تکرار که عبث و بیهوده است، چون تکرار یعنی دوباره از صفر شروع کردن. بلکه ادامه رشد سردار سلیمانی در دیگری. در واقع ماموریت حاج قاسم تکمیل شد در زمان حال خودش مطابق با شرایط زمان خودش و حالا مرحله بعد از تکمیل مرحله قبلی شروع شده که در سردار قاآنی ظهور می‌کند اون هم مطابق با شرایط و زمان حال نه گذشته. پس نباید با چشم قیاس نگاه کنیم به این مسئله بلکه باید با چشم اکنون و حضور و توحیدی نگاه کنیم تا این مسائل برایمان درک و هضم شود. شنیدم که با شهادت فرماندهان حزب‌الله لبنان و شهید نصرالله، اکنون جوانانی این حزب را بدست گرفته اند که بسیار سخت و انتقام جو هستند نسبت به دشمن و این یعنی خداوند با تجلی جدیدش دیگر فرصت توبه از دشمن را تمام شده اعلام کرده و وقت انتقام رسیده. این به وضوح در همه جبهه مقاومت قابل مشاهده است. همچنین که در عملیات وعده صادق ۳ در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه با چشم دیدیم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران از حالت خویشتن داری به حالت سرسختی و انتقام از دشمن تغییر کرد و این با ظهور و تجلی روح جدید در فرماندهان جدید رقم خورد. و این جریان الهی ادامه دارد تا پاکسازی کامل زمین از تاریکی و پلیدی و در نهایت این ظهورات و تجلیات، ظهور نهایی خدا است که در شخص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف متجلی می‌شود. آیا این همان فرایند تجلی و ظهور در انسانهاست که به صورت سلسله مراتب به ظهور نهایی انسان کامل ختم می‌شود؟ 🌹🌹🌹

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار خوشبخت و خوشوقت هستم از نگاهی که نسبت به جریان‌های پیش‌آمده دارید بخصوص آن‌جایی که می‌فرمایید نباید با چشم قیاس به شرایط پیش‌آمده نظر کرد. بلکه باید با چشمِ اکنون و حضور و توحید نگاه کنیم تا این مسائل برایمان درک و هضم شود.
 در فهم تاریخیِ خود، باید متوجه باشیم این ضرورت تاریخی است که ما را به سوی رخدادی جدید سوق داده است، به سوی تاریخی که در آن تاریخ در نظر به احساس بنیادین خود، جایگاه امثال شهید حججی و شهید حاج قاسم سلیمانی و دیگر سرداران و دانشمندان هسته‌ای فهمیده می‌شود و آن‌ عزیزان در اوج یگانگی با حقیقت دوران، سرمایۀ تاریخی ما برای ادامۀ راه می‌گردند و می‌توان در آینۀ وجود آن‌ها آیندۀ مردم خود را احساس کرد. آینده‌ای که «انسانیتِ» انسان‌ها هرچه بیشتر نسبت به همدیگر درک می‌شود و این یعنی کربلا و اُنس و ارتباطی که پس از شهادت آن حضرت بین مردم پیش آمد. موفق باشید      
 

40278

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

نقص فلسفه‌ی ما این نیست که ذهنی است - فلسفه طبعاً با ذهن و عقل سروکار دارد - نقص فلسفه‌ی ما این است که این ذهنیّت امتداد سیاسی و اجتماعی ندارد. فلسفه‌های غربی برای همه‌ی مسائل زندگی مردم، کم و بیش تکلیفی معیّن می‌کند: سیستم اجتماعی را معیّن می‌کند، سیستم سیاسی را معیّن می‌کند، وضع حکومت را معیّن می‌کند، کیفیت تعامل مردم با همدیگر را معیّن می‌کند؛ اما فلسفه‌ی ما به‌طور کلّی در زمینه‌ی ذهنیّاتِ مجرّد باقی می‌ماند و امتداد پیدا نمی‌کند. شما بیایید این امتداد را تأمین کنید، و این ممکن است؛ کمااین‌که خود توحید یک مبنای فلسفی و یک اندیشه است؛ اما شما ببینید این توحید یک امتداد اجتماعی و سیاسی دارد. «لااله‌الا اللَّه» (۱) فقط در تصوّرات و فروض فلسفی و عقلی منحصر و زندانی نمی‌ماند؛ وارد جامعه می‌شود و تکلیف حاکم را معیّن می‌کند، تکلیف محکوم را معیّن می‌کند، تکلیف مردم را معیّن می‌کند. می‌توان در مبانی موجود فلسفیِ ما نقاط مهمّی را پیدا کرد که اگر گسترش داده شود و تعمیق گردد، جریانهای بسیار فیّاضی را در خارج از محیط ذهنیّت به‌وجود می‌آورد و تکلیف جامعه و حکومت و اقتصاد را معیّن می‌کند. دنبال اینها بگردید، این نقاط را مشخّص و رویشان کار کنید؛ آن‌گاه یک دستگاه فلسفی درست کنید. سلام علیکم ضمن عرض تسلیت ایام با توجه به متن فرمایش مقام معظم رهبری حفظه الله از چه طریقی امتداد اجتماعی و سیاسی فلسفه را در جامعه علمی ایجاد کنیم؟ راهکارهای ذیل این بیان چیست؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً فلسفۀ ما در قرائتِ صدرایی می‌تواند ما را در این زمان در این عالم حاضر کند آن‌هم با هویت قدسی. در این رابطه عرایضی در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» شده است. به عنوان نمونه می‌توانید به سخن رهبر معظم انقلاب رجوع فرمایید که می‌فرمایند: «... به گمان ما فلسفه‌ي اسلامي در اسلوب و محتواي حکمت صدرايي، جاي خالي خويش را در انديشه‌ي انسان اين روزگار مي‌جويد و سرانجام آن را خواهد يافت ...». حضرت امام خميني «رضوان‌الله‌‌تعالی‌عليه» در جواب به سؤال «حَسَنَيْن هيکل» که از ايشان مي‌پرسد چه انديشه‌ها و انديشمنداني بر شما تأثيرگذار بوده‌اند؟ مي‌فرمايند: «در فلسفه: ملا صدرا، از كتب اخبار: كافى، از فقه: جواهر»  و نيز در دعوت گورباچف به اسلام، موضوع حکمت متعاليه‌ي صدرا و عرفان محي‌الدين را مطرح مي‌کنند. زيرا آموزه‌هاي ديني ما در مکتب ملاصدرا به صورت منسجم در آمده و مي‌تواند پشتوانه‌ي فلسفي انقلاب اسلامي و تمدن اسلامي باشد. موفق باشید

40276

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

برایم کمی از زندگی کردن بگویید، کمی از زیستن انسان‌وار بگویید، می‌خواهم کمی بشنوم و راه بیایم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به کتاب «گوش‌سپردن به ندای بی‌صدای انقلاب اسلامی» رجوع فرمایید و در کنار آن به صوت‌های مربوط به آن کتاب گوش بسپارید بدون آن‌که بخواهید چیزی یاد بگیرید، مگر اشاره به آنچه که فقط می‌توان به آن اشاره کرد. موفق باشید

40273

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

در زمانی اینچنین، دچار احوالاتی متناقض و داغون می‌شوم. باز از خود گلایه می‌کنم. باز خودی که هیچ است را نگاه می‌کنم؛ به دل خراباتی خود نگاه می‌کنم؛ به داغون بودن خود نگاه می‌کنم؛ هیچ نمیابم؛ و چه می‌توانم بکنم؟ عجز و ناتوانی و درماندگی و درماندگی و درماندگی تمام وجودم را می‌گیرد؛ کارها هستند می‌آیند و می‌روند، هیئت‌ها می‌آیند و می‌روند و من گویی داغونتر می‌شوم گویی سوخته تر در وجود خود می‌شوم؛ از خود می‌پرسم: آخر چه‌ات شده که دل غریبی‌ات پایان ندارد و نمی‌پذیرد پایانی را و بهانه‌گیر است و گمگشته و درگَشتِه است. نمی‌دانم!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یعنی دل، آمادۀ معرفت عمیق‌تری است برای درک کربلایی که به نهایی‌ترین انسان نظر دارد. عرایضی در روز تاسوعا تحت عنوان «کربلا و نظر به نهایی‌ترین حضور» https://eitaa.com/matalebevijeh/19788 انجام شد. امید است که اشاره‌ای باشد به آنچه امثال جنابعالی باید در ادامۀ دینداری مدّ نظر قرار دهید. موفق باشید

40247

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: در غزل شماره ۲۴ یک حوری بهشتی پیش جناب حافظ میاد. می خواستم بدونم که این حوری بهشتی همان آله معتقد (به فتحه حروف «ت» و «ق») جناب حافظ است که تجلی مثالی کرده است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌توان در این مورد فکر کرد. این نکتۀ خوبی است که در این رابطه مدّ نظر باشد. موفق باشید

40274

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سخن ندارم؛ از آن بدتر بی زبانی‌ام در وجود خود است؛ از آن بدتر بی‌چشمی‌ام در دیدار با خود و احوال خودم می‌باشد؛ زندگی را انسان همینطور با گیجی به حرکت در می‌آورد و می‌رود؛ اما شناخت حال خود و یافتن چیزی که مختص به حال و احوال خود می‌باشد را می‌خواهم؛ از خود گم هستم و راجب خود فراموشی گرفته‌ام؛

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: و این یعنی جوابِ جان ما با باورهای دیروزین کافی نیست. خواهی نخواهی این نسل با چنین احوالاتی روبه رو می‌شود. آیا ما مقصر نیستیم که در دیروزِ این نسل، این نسل را متوجۀ معارفی نکردیم که در امروزِ خود بتواند جواب جان خود را بدهد؟ از خود نپرسیدیم چرا رهبر معظم انقلاب چند سال گذشته فرمودند من نگران تبلیغ هستم؟ آیا آنانی که امروز از کربلا و از امام حسین «علیه‌السلام» سخن میگویند متوجۀ ابعاد متعالی آن نهضت بزرگ هستند که آن ابعاد را با مخاطبان جوان خود در میان گذارند؟ موفق باشید

40096

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: شما در یکی از صوت ها فرموده بودید که: خدای مطلق را نمی‌شود عبادت کرد. بلکه خدا را باید در مظاهر عبادت کرد. اگه میشه کمی توضیح بدید! با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور آن است که خدای مطلق یک مفهوم است در ذهن و به اصطلاح از این طریق ما، خداوند را به صورت اُبژه در آورده‌ایم. در حالی‌‌که توحیدی که واقعیت دارد حضور حضرت حق است در بیکرانگی خود در مظاهر و جلوات به صورت اسمای حسنا. موفق باشید

40303

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: دل آشوبم. پر از بغض و ترسم. بعضی میگن ما از این اوضاع جنگ می‌ترسیم. اما من ترسشون رو درک نمی‌کنم وقتی عزیزی ازشون تو این ماجرا درگیر نیست و من هر ثانیه رو با ترس از آینده و لحظه ی بعدی که خبر ندارم، دلواپس عزیزم هستم و منتظر زمانی که ببینمش و هی ترس از خبر ناگواری از دیگر نبودنش. دلتنگی و ترس و مسئولیت سنگین بچه های کوچکم تو تنهایی، آرامش رو از قلبم گرفته. خواهش می‌کنم ذکر و راهی بهم بدین که این آرامش بهم برگردونه و بتونم به یارم هم بدم و قوت قلبش تو این سختی ها باشم، نه باعث سنگینی و سختیش. چطور آدم میتونه به رضایت برسه، رضایت چه تو سختی مثل شهادت چه اضطراب در شرایط سخت؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی متوجه باشیم دنیا صاحب دارد، چرا با توکل به خداوند و زیر سایۀ او زندگی خود را در انس با مخلوقات و ایثار به آن‌ها ادامه ندهیم؟! و شور زندگی را در دلِ چنین روش‌هایی پایدار و زنده نگه نداریم؟ باید مطمئن بود هر آنچه مصلحت ما و فرزندان‌مان است زیر سایۀ حضرت معبود، آن می‌شود که مصلحت است. «کارسازِ ما به فکر کار ما است / فکر ما در کار ما آزار ما است». موفق باشید

39764

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت شما استاد گرامی و عزیز احتراما چند تا سوال داشتم که خدمت شما عرضه میدارم. ۱_۴۰ ساله شدم اما راه به جایی نبردم،تمام عباداتم خشک و بی روح است.نماز شبم ترک نمیشه اما بدون هیچ جذبه و کششی.نه ذوقی و نه حتی گریه ای و اشکی.نمیدونم تا کی باید این روال رو ادامه بدم و آیا خواهم توانست این راه رو ادامه بدم یا نه.گاهی مرگ رو بهتر از این نوع بودن تصور میکنم. ۲_از پس اخلاقم بر نمیام. اخلاقم رو از مادرم به ارث بردم و هر چه کردم نتونستم ریشه کن کنم.در یک خانواده کم محبت بزرگ شدیم که افراد خانواده از محبت کردن به همدیگر فراری بودند.به همین خاطر منم انگار زورم میاد که محبت کنم.مادرم اکثر اوقات بد عنق است و زورشون میاد که جواب بدهند یا اگر جواب میدن با تشر جواب میدن و من هم همینطور بار اومدم.باذاین اوصاف نه تنها دنیای خوبی ندارم که باید خودم رو برای یه برزخ سخت هم اماده کنم. مخصوصا اینکه سنم به ۴۰سال رسیده. ۳_بسیار ادم ترسویی هستم و همین رو هم از مادرم به یادگار دارم.با یک داد اگر کسی سرم بکشه خودم رو خراب میکنم و تا مرز سکته جلو میرم به همین خاطر از بچگی همیشه احساس خفت و خواری میکردم و هنوز هم این حس با من همراه است.هنوز هم مادرم ما رو در دره ترس نگه میدارند.به نوه ها هم همین رو القا میکنند البته من سعی کردم که فرزندم رو از ترس دور کنم و خدا رو شکر میکنم که مثل من ادم ترسویی نشده. بدترین کابوس من از بچگی همین ترس درونی بود که در من ریشه کرده بود. با این اوصاف من قدم از قدم نخواهم برداشت. ۳_در کتاب کهکشان نیستی یه مسئله برام حل نشد و اون هم رفتار ایت الله سید ابوالحسن اصفهانی با آیت الله قاضی و شاگردان ایشون بود.با این همدیگر رو از جوانی میشناختند و هم درس بودند ولی رفتار آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی را با گروه آیت الله قاضی نپسندیدم.به نظرم به ایشون اجحاف کردند.میخواستم که شما نظرتون رو در این مورد بفرمایید. ممکنه بفرمایید که اینطور تشخیص دادند اما حضرت آقا در مورد آیت الله بروجردی فرمودند که رفتارشان در قبال علامه طباطبایی اشتباه بوده.که خودتون در جریان اتفاقات اون زمان هستید. این رفتار آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی هم به آقا آیت الله قاضی و شاگردانشون درست به نظر نمیرسه. ۴_شما فرمودید که در شب قدر اضطراب نداشته باشید ولی واقعا نمیتونم،انگار وقتی اسم ماه رمضون که میاد مضطرب میشم از اینکه نکنه نتونم از شب قدر درست بهره ببرم. میدونم که این اضطراب اشتباه است ولی نمیتونم ازش فرار کنم. نزدیک ۲۰ ساله با مباحث شما اشنا شدم و تقریبا مباحث شما رو به راحتی میشناسم حتی فصوص و منازل رو هم چندین سال قبل کار کردم. اما من ۴۰ رسیدم و اندر خم یه کوچه موندم. ببخشید که به درازا کشید. و سوالات هم به هم ربط نداشتند. حلال بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به همۀ آنچه فرمودید با پایداری و استقامت و صبر در مسیری که قرار دارید، به لطف الهی باید امیدوار به حضوری باشید که یقیناً از آن ضعف‌ها عبور خواهید کرد. به این آیه فکر کنید که می‌فرماید: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذي كانُوا يَعْمَلُونَ» و تأکید دارد آنچه در نهایت، نصیب اهل ایمان می‌شود بهتر و برتر از آنی است که آنان در آن قرار داشتند 2- شاید بتوان گفت نگرانیِ آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی این بوده که به جای عرفان و با تأکید مرحوم قاضی بر آن، نوعی صوفیگری پیش آید که برای فقه و ظاهر شریعت جایگاهی مدّ نظر نباشد که بحمدالله چنین خطری در مکتب مرحوم قاضی پیش نیامد. موفق باشید

40301

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: در محل کار به طور نسبی از شغل خود رضایت ندارم، همت کافی برای اینکه نتایج لازم از مجموعه کار تیمی حاصل شود را در خودم نمی بینم. گاهی فکر می کنم به من چه ارتباطی دارد، من سعی کنم کار خودم را در حد معمول و نه بیشتر انجام دهم، چه بسا اشکالاتی که در سیستم وجود دارد را دلیل یا شاید بهانه ای کنم که سلب مسولیت کنم. از طرفی دوست ندارم ذهن م درگیر و مشغولیت اضافه ای نسبت به شغلم داشته باشم که تقریبا از ساعت ۷ تا ۶ بعد ازظهر بیشتر عمر ما را اشغال کرده ولی این شرایط برعکس مشغولیت ذهنی زیادی برای من ایجاد کرده و انگیزه زیادی در کار ندارم و از کیفیت کار خودم راضی نیستم و احساس دین می کنم. لطفاً راهنمایی کنید که چطور از این شرایط می توان خارج شد. با این شرایط هم نسبت به پاکی مالم شک دارم و بنابراین نسبت به دین داری خودم مأیوس هستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همان سال‌های اوایل انقلاب بود که این حالات در بسیاری از کارمندان متعهد پیش آمد که نکند نسبت به وظیفه‌ای که داریم فضای اداره و نظام اداری ما را محدود به خدمتگذاری کند. و حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» فرمودند هرکس هرجا هست با اخلاق حسنه آنچه به عهده دارد انجام دهد، خود به خود خداوند آن کار را با برکت می کند. موفق باشید

40300

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب: بنده چند سالی است که سعی کرده ام پرهیزکاری پیشه کنم و در مقابل نفس خود جهاد پایداری انجام دهم. در این مسیر لحظات نابی را در مقابل خدا و اهل بیت حس کردم. اما در زمان های که نزدیکی زیادی را نسبت به خدا حس می‌کردم در یک سری آزمایش ها به گناه متمایل شدم. با اینکه آن گناه را انجام ندادم اما حس دور شدن از خدا در خود احساس کردم و به قول استاد طاهرزاده حس کردم درونم کدر شده است. می‌خواستم از استاد بخواهم کمک کنند در این لحظات برای دوری از گناه چه کاری انجام دهم و برای رفع این کدری چه کاری انجام دهم؟ تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک قاعده است که قرآن از قول شیطان به ما متذکر می‌شود که شیطان گفت: «قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ» بدین معنا که هرکس در صراط مستقیم به سوی پروردگارش رهسپار باشد بدون وسوسۀ شیطان نیست و این جا است که انسان امیدوار می‌شود که گویا در مسیر به سوی خدا می‌باشد که این احوالات و وسوسه‌ها به سراغش می‌آید و در نتیجه با جدیّت بیشتر و صبر و پایداری راه را ادامه می‌دهد. موفق باشید

40272

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: عزاداری ها قبول باشه ان شااله🤲 در شرایط فعلی گویا فصل مشترک آحاد جامعه وطن دوستی هست. یعنی از فردی که که تنها خدا رو قبول داره و دیگر هیچ تا کسی که به اصطلاح حزب اللهی هست. با توجه به این موضوع آیا پیدا کردن مصادیق تاریخی با محور ایران دوستی بدون دخالت عنصر دین در ایجاد وحدت بین آحاد جامعه چقدر راهگشاست؟ هنگامی که بحران به بالاترین حد خودش می‌رسد مثلا خطرات جانی مالی و... در مبارزه با اسرائیل به بالاترین حد ممکن می‌رسد آیا وطن دوستی می‌تواند نجات دهنده باشد و به بیان کلی تاب آوری را افزایش دهد؟ برای کسی که به اصول دینی پایبند است شاید حل این موضوعات و خطرات را به جان خریدن، راحت‌تر است اما برای یک وطن دوست هم می‌تواند همینطور باشد؟ روایتی که می‌گوید حب الاوطان من الایمان چقدر با این موضوع مرتبط است؟ ممنون از شما استاد گرامی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در وطنی است که نماد و بستر دینداری و ستیز با دشمن انسانیت باشد. آری! دفاع از این وطن برای هرکس که باشد ارزشمند است و ایران، در این زمانه چنین وطنی است و در چنین جایگاهی قرار دارد، و این است که رهبر معظم انقلاب نیز در شب عاشورا فرمودند: سرود «ای ایران» خوانده شود.https://eitaa.com/mahdavi_arfae/24244. موفق باشید

40307

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام درود و نور و رحمت الهی: استاد جان حتما کتاب عصر ظهور شیخ علی کورانی رو مطالعه فرمودید، من هر چند سال یکبار این کتاب رو میخونم ولی هیچی ازش نمی‌فهمم، چرا؟ خیلی ابهام گونه و رمزالود نوشته شده و هیچ کدوم از روایاتش و حوادثش قابل فهم وتطببق نیست. آیا دلیل خاصی داره و شیخ علی کورانی عمدا اینطوری تألیف کرده یا من نمی‌فهمم؟ سوال دومم درباره عبارت پایانی دعای عهد هست که می‌فرمایند حضرت محمد صلوات الله علیه و اله با رؤیت حضرت حجت ارواحنا له الفدا مسرور میشن، می‌خواستم بدونم این چه مدل رؤیتی هست؟ یقینا منظور مکاشفه و عالم رؤیا و شهود و عقل نیست، یک مدل دیداری هست که برای عوام قابل ادراک و شدنی هست که با توجه به سخن معصوم علیه السلام، مردم این مدل رؤیت رو از خدا طلب می‌کنند, و متوجه شادی پیامبر میشن.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:۱-همان‌طور که آقای دکتر مصطفی صادقی در کتاب «تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور» می‌فرمایند عموماً روایات مربوط به حضرت مهدی «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» حالت تأویلی دارند و نباید در محدودۀ ظاهری آن روایات متوقف شد. ۲. نمی‌دانم منظور کدام فراز از آن دعا می‌باشد؟ موفق باشید

40305

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: لطفا نظر خود را در مورد کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید از جفری یانگ بفرمایید. الان کلینیکهای زیادی به عنوان طرحواره درمانگر در سراسر ایران با این روش که روش این کتاب است، افراد را درمان می‌کنند. آیا این همان روش کریشنا مورتی است که میگه ذهنتون رو ساکت کنید؟ در این کتاب بصورت کاملا مفصل توضیح داده چطور ذهن رو ساکت کنیم. آیا این همان روش شیخ رجبعلی خیاط است؟ این نوع درمان برای افرادی‌که اختلال شخصیت مثل اختلال مرزی، وسواس فکری، اختلال دوقطبی دارند استفاده می‌شود و صد البته که به درد افراد عادی هم میخوره. این کتاب تمام افکار اشتباه رو در قالب انواع طرحواره، که ۱۸ تا هستن لیست کرده. حتی تستهای آنلاین طرحواره درمانی هست که افکار اشتباه فرد رو شناسایی میکنن. دیدید سر نماز چقدر افکار انسان رو میگیرن. بنظرم این کتاب کمی راه حل این مشکل هم هست و در آخر بسیار خوشبختم که با فردی چون شما هم صحبت شدم و از حضورتون از خداوند شاکریم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب آقای جفریانک را ندیده‌ام ولی کتاب آقای کریشنامورتی به عنوان «نگاه در سکوت» را با دقت مطالعه کرده‌ام. فکر می‌کنم جواب تعالی انسان در آن کتاب نیست. آقای کریشنامورتی تلاش می‌کند انسان را برای فرار از فشار مسائلِ ذهنی پر از «هیچی» کند. آری! همان‌طور که آقای مصفا تحت تأثیر آقای کریشنامورتی می‌فرمایند نباید تفکرِ زائد داشت. و این نکتۀ خوبی است ولی چه چیزی را باید در این مورد مدّ نظر داشت که منجر به تفکر زائد نگردد؟ این‌جا است که توجه به حضور سنت‌های الهی و هرچیزی را در سنت‌های الهی مدّ نظر آورد، بسیار کارساز است و این یعنی قرآن و نظر به اشاراتی که قرآن در این رابطه به میان آورده و شخصیت بزرگی همچون علامۀ طباطبایی در تفسیر خود آن قواعد و سنن را متذکر می‌شود. موفق باشید

40311

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: خدا قوت. ممنون بابت پاسخ به سوال با کد پیگیری Lobolmizan_5xnwbu3t15 باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم، تعمق در معارف الهی مانند «معرفت نفس» و براهین توحیدی مانند «برهان صدیقین» از یک طرف، و عملِ مطابق آن معارف الهی از طرف دیگر است. و در زندگی هم نباید به خود سخت‌گیری کرد، «رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود». موفق باشید برای تعمیق در این مواردی که فرمودید چه باید کنم مطالعه؟ تفکر؟ اگر ممکن هست منابع معرفی فرمایید. تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد معرفت نفس، به کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن و در مورد «برهان صدیقین» نیز به همین شکل به سایت رجوع فرمایید. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%86%20%D8%B5%D8%AF%DB%8C%D9%82%DB%8C%D9%86&tab=sounds
https://lobolmizan.ir/book/71?mark=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87
https://lobolmizan.ir/sound/641?mark=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87
 

40310

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض سلام و احترام دارم خدمت شما استاد گرامی: من هرچه از طریق عقلانی بررسی می‌کنم می‌بینم اسلام و ادیان ابراهیمی دینهای درستی نیستند. پس از آن می‌خواهم ببینم خدا هست یا نه که باز هم از طریق عقلانی به این نتیجه می‌رسم که بر من معلوم نیست خدا وجود دارد یا خیر. اما هم از طریق دیدن اثر او در زندگیم (مثلا اینکه کارها مطابق میل من پیش نمی‌رود و شاید مطابق میل دیگریست) و هم اینکه از نظر دلی، فکر می‌کنم خدا هست یا من دوست دارم باشد. این وسط من باید چکار کنم؟ دل را ملاک قرار دهم یا عقل را؟ ١. رضایت مهم تر است یا واقعیت؟ همینطور در جایی یک سوال پرسیده شده بود از شما و فرموده بودین طبق نظر حکما همینکه خداوند هست، مخلوق هم در صحنه هست. این مقداری شبیه ادیان هندو بود. ٢. این یعنی ما بخشی از خداییم؟ در بخش خدایان فلسفی که مطالعه می‌کردم مفهومی بود تحت عنوان همه در خدایی یا وحدت حقیقی (Panentheism) امری که شما فرمودین به این امر اشاره دارد؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می‌شود با رجوع به مباحثی مانند «برهان صدیقین» از یک طرف متوجۀ رابطۀ «ما» با خدا، و از طرف دیگر رابطۀ خدا با «ما» خواهیم شد و البته این نیاز به آن دارد که حقیقتاً با عقل خود در این برهان وارد شویم. و در مورد رابطۀ نسبت ما با انبیاء و ائمه در میدان عقل می‌توانید به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» رجوع فرمایید که روی سایت هست همان‌طور که بحث «برهان صدیقین» روی سایت می‌باشد. موفق باشید 
https://lobolmizan.ir/book/71?mark=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87
https://lobolmizan.ir/sound/641?mark=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87
 

40306

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد طاهرزاده: آقای دکتر سروش در اظهاراتی در نقد آیات ابتدائی سوره بقره می گوید: «این آیات‌ شبیه به نمایشنامه تئاتر است و موجودی به نام شیطان وجود ندارد. شیطان زاییده خیال انسان است و ... » برخی که تحت تأثیر افکار و شبهات هستند، پا را فراتر نهاده و اظهار می کنند که چون انسان ذاتاً موجودی ضعیف و ترسو است در خیال خود موجودی قدرتمند و شکست ناپذیر ساخته است و او را ستایش می کند و لذا نتیجه می گیرند که خدا در ذهن و خیال انسان است و در خارج وجود ندارد. اینجانب در پاسخ به شبهه برخی افراد، کتاب ادب خیال، عقل و قلب شما را پیشنهاد دادم اما تأثیری در نگاه ایشان نداشت. به نظر استاد قویترین استدلال در رد این شبهه چیست؟ و اینکه چرا آقای سروش حتی با اشرافی که به حکمت متعالیه و فلسفه غرب دارد چنین ‌شبهاتی مطرح می کند؟ لینک اظهارات آقای سروش: https://m.youtube.com/watch?v=iyKXx2C3KEw&pp=ygUn2LTbjNi32KfZhiDZiNis2YjYryDZhtiv2KfYsdivINiz2LHZiNi0

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به آیۀ «قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ» فکر کنیم که می‌فرماید اگر کسی بنا داشته باشد در مسیری که به سوی حقیقت هست گام بردارد، آری! شیطان در آن مسیر سعی بر منحرف‌کردن او دارد و این چیزی هست که علاوه بر تذکر قرآنی، هر آن‌کس که بنای حضور در صراط مستقیم را داشته باشد، تجربه می‌کند وگرنه اگر بخواهد در همان زندگی‌های دنیایی سیر کند، چه چیزی برایش پیش می‌آید که متوجۀ آن تذکرات قرآنی شود؟ تا آن‌جایی که بیابد حقیقتاً در مسیر هدایت الهی به حکم آیۀ: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ ۖ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ» او را دشمنی قسم‌خورده هست. موفق باشید

نمایش چاپی