باسمه تعالی سلام و عرض ادب: در ستایش از گوشِگرانِ زمانه، و ایستاده در آستانه محرمیتِ وجود! سلام! این آغازین حرف من بسان آخرینش که تصدیق باشد با شماست. هرچند که سلام، خود، تصدیق است و تصدیق، سلام ایامی گذشته مستجابی رحمتالله علیه همهی ما را بهاختیار وداع گفت. من ماندم و حرفهایی ناگفته با او ناگفتههایی که اجازه نمیداد بیشتر به او سر بزنم. آخر ناچار با او بر سر مزارش درد دل کردم. در نوشتهای شبانگاه که هیچگاه بدستش نرسید از آنرو که دیگر با ما نبود گفتم: هرکس از مستجابی بنویسد از فتوت و جوانمردی خواهد نوشت. ولی عجبا که فتوت هم نتوانست زبان مرا با او باز کند و مرگ تنها نسبتی بود که اجازه میداد که او فقط بشنود و من فقط بگویم و آزادانه بگویم؛ از اینکه چه میخواستم و چه نمیخواستم خواستههایی با غرض یگانه هرچند که پس از گفتن هیچ از خواستههایم حاصلم نیاید. ولی امشب آمدم که با شما بنویسم. آخر پس از رفتن مستجابی که زبانم باز شد دیدم فقط میخواستم بگویم نمیدانم شما فراتر از فتوت چه دارید یا قدر فتوت شما تا کجاست که با شما میتوانم بنویسم. شاید خود فتوت باشد که میتواند فقط گوش باشد و از این پارهپارهی کلمات توقعی نداشته باشد مثل نویسندهاش گرچه من هنوز هیچ نگفتهام. وقتی حضور نیست بهجان تنم میافتم که چهها از من در این زمانه دریغ کرده و نقصهایش را بهرخ او و خالقش میکشم و وقتی حضور میآید خالی از پرسش و درخواستم و چهبسا منت اشک را هم نکشم! ولی حالا در این (مرز) و (بین)م! این شگرفترین کلمه برای من از سالها پیش که بیتی خواندم از جاهلترینِ انسانها که از قضا شاعر بود. من سپیدهدمانِ رفتنِ یارم در این بین (لحظهای که هست ولی دارد میرود) پیش درختانِ سمره از شدت اشک گوئیا حنظل میشکافم [امرئالقیس/معلقات سبع] من گاهی هم مینویسم ولیکن از یادداشتهای دیگران که البته، همسخن منند میرنجم شاید حسودیام میشود یا غبطه یا هرچه و مرا از هم میپاشد و هستیام را بهباد میدهد و کارم را بهانصراف میکشد و آن لحظه، به همهچیز بدبین میشوم. آنلحظه تازه میشوم از سر پیدا شدن چشم محتاج میشوم و میبینم که بین هستی و نیستی ایستادهام از نیستی گریزان و هستی را خواهان! آن لحظه که میفهمم آدمم و دلبسته نیستم و کینتوزم و بدبخت یا شاید محتاج؛ آنلحظهای که مییابم هنوز چیزی کم است و وجودم هنوز چیزی را ندارد و جای چیزی خالی است. بهتهی بودن فنجانی که همین چند لحظه پیش یقین دارم پرش کرده بودم من هنوز چیزی نگفتهام چرا که در (بین)م و تهی. فقط مینویسم که ببینم با شما آزادم؟ من پرسشی از اینکه خدا هست یا نیست ندارم و نه حتی نیامدهام از رنجی که بردهام بگویم تا شما جبرانش کنید و نه از مصائبی که دیدهام تا چارهگرش باشید. من کتاب نمیخوانم! و فکر نمیتوانم بکنم! و نمیتوانم شجاع باشم! یا تصمیم بگیرم! خود را ترسو میدانم و بیچیز و کارم تحمل رنجی است که به آن مبتلا شدهام بامید آیندهای که فکر میکنم هردویمان به آن دلبستهایم و ما را از دست این اندیشه که مرگ را دزدی جلوه میدهد میرهاند و به ما چیزی میبخشد از جنس درد که همهی پرسشها را ویران میکند و دیدهی ما را میرباید بسان ماتمزدهای مات و مبهوت خود که هیچ از اوضاع باخبر نیست گویا که سهمگینترین کلمات بسان باری پشتش را خمیده. ولی نمیتوانم قدمی برایش بردارم و این ناتوانی مرا در چشم خودم خار میدارد گرچه هیچگاه از آن دمنزدهام نوشتهی بیغرض نمیتواند پایانی داشته باشد و شاید این متن بیانتهاست فقط میخواهد گوشی بشنودش و هر دو را بهسکوتی باز دارد سکوتی که در دل حرفها میزاید و چه بسا از سر کثرت و یا از سر مهابت توامان با عجز به بیتی اکتفا کند برای رقم زدن و ترتیبِ دوبارهی لحظهی سکوت و مکث تا سکوت نشکند امانمان را نبرد و فقط با اشارات نفسی بگیرد و عمیقتر شود و از این رفت و شد انصراف ندهد والسلام علیکم و رحمتالله سلامت و پایدار باشید در این بین کوچک شما دوست شما انشاالله
باسمه تعالی: سلام علیکم: از «فتوت» گفتید و مرحوم استاد مستجابی را مدّ نظر آوردید تا این گمشدهترین معنا یعنی «فتوت» از یادها نرود. در حالیکه سخت همه به آن نیازمندیم تا اتفاقاً به جای اینکه اسیر خودخواهیها و داناییهای خود شویم؛ به گفتۀ خودتان میان هستی و نیستی خود را درک کنیم که این در معنای صدراییاش همان «کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت» است که یک لحظه نمیتوان از آن غفلت کرد و این یعنی همان آیندهای که متذکر شدید که البته سخن در این مورد بسیار است. همین اندازه میتوان به این کلمات بسنده کرد.
آیا میتوان از خود پرسید در تاریخ چه روی داده و ما کجا هستیم و به کجا میرویم؟ توجه به چنین حضوری ما را بر آن میدارد تا نسبت به آینده، اندیشه و برنامهای را مدّ نظر داشته باشیم و این هنر بزرگی است که متوجه امکانات تاریخی خود باشیم و نسبت به آنچه روح مردمان آمادهاند، غفلت نکنیم. مثل آمادگی مردم نسبت به تأمین نیازهای رزمندگان در دفاع مقدس و یا تأمین نیاز خانوادههای حزب الله در لبنان. این یعنی حضور در تاریخی که انسان میتواند خود را از طریق آن حضور در خود حاضر کند و به «فتوت» معنای امروزین ببخشد. موفق باشید
سلام: گاهی میشود که از نظاره گری این رخ دادهای دینی در جهان بال در می آورم و آنچنان خوشحال میشوم که گویا عاشقی همواره به معشوق لایتناهی اش میرسد. و حقیقتا عاجزم از گفتن یک به یک این همه برکت که تا قیامت و در قیامت بخواهیم بشماریم تمام نمیشوند ولی در کل میتوان گفت دوران پیامبران و اهل بیت نبوت صلوات الله علیه که در جهان حاضرترینند! که حضور کاملی است و جناب استاد نمیدانم چطور میتوان شرح داد که «وجود» در جهان بعنوان اصل و اساس حاضر آمده، و از این بالاتر چیزی نمی توانست در جهان بیاید که معنی نهایت را معنا کند! و ظرفیت جهان چنان شده که وجود را مبنا قرار داده. حقیقتا عاجزم و سرم را پایین انداختم و به زندگی ساده خود را مشغول کردم از بس که خیالم راحت است و صبر بینهایتی مرا چون موی سپیدی آرام در صبر حاضر کرده و میدانم ائمه معصوم نیز در حالتی حاضرند که حضرت سجاد علیه السلام در سجده فرو میرفتند! و نقل شده آنقدر در این سجده طولانی خدا را به خدایی حس میکردند که هیچ چیزی نمیتوانست حواس ایشان را به خود جلب کند و در جایی سخن مبارک را گشودند که حاضرم با یک سجده کل دنیایم را سر کنم، و یا حضرت علی علیه السلام در وصیت نامه خویش چنان فرمودند «دون هموم الناس هم نفسی». چنین حضوری در تاریخ ما وجود دارد و البته از این روست که عشق اهل بیت به ما به کمال رسیده و خوشا بحال ماهای فقیر عاشق که چنین اولیاءی را داریم و از آن مهم تر چنین خدایی بر ما خدایی میکند. بخدا اگر خودم موظف به صبر نبودم درنگی نمیشد که یکجا کنده میشدم بسوی این توحید نه به این خاطر که من چیزی هستم بلکه به این خاطر که حضور چنین اولیای معصومی را خدا برایمان مقدر فرموده. در این شب مبارک میلاد با سعادت حضرت سجاد علیه السلام از من نخواه که حرفی غیر از اینها بتوانم بگویم و به خدا اگر کل کتب منور شما را یک کاسه کنند جرعه ای است از این توحید. و اما سخن ما! ای امامان معصوم که عاشق حقیقی ما هستید و این عشق مانند ندارد ما را بیش از پیش با خود همراه فرمایید ماها مثل تشنه جانی هستیم که آب حیاتش همواره از شماست و ما تشنگان اگر لحظه ای از شما فاصله بگیریم میمیریم و ما را به خداوندی خدا یک آن رها نکنید بواسطه جهل و نقوصمان و با ما مدارا کنید با ما خسته کننده ها با ما ضعیف ها با ما ناقص های گرفتار ما چاره ای نداریم جز سلوکی که کندی اش از سر ضعف و ناتوانیمان است. ما خود را به شما سپردیم این بار شما در عین کمال و ما در عین نیاز تا ابد. خدایا با چنین تضادی در خود چه کنیم تو بگو ای خالق همه این تضاد ها و زیباییها و عشق، ای کسی که هیچ کس هرگز نتوانست تو را دریابد و از ناتوانی در بی نهایتت و عظمتت خاک سارت شد و عبودیت را تنها چاره خود یافت. خدایا در این ناگواری دوری از تو در این صبر لازم، یک جمله است که فرمودی ما را آرام میکند: «إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ».
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و مهم آن است که انسان با حضور در انسانیت خود به اولیای الهی که نهایت انسانیت میباشند، نظر کند تا در آینۀ وجود آن عزیزان، گمشدۀ خود را بیابد و با نظر به سیرۀ آنان به حقیقت خود نزدیک شود. موفق باشید
سلام استاد: ازمحضرتان سوالی داشتم ما یه نماز شرعی داریم که انجام دادن صحیح ارکان نماز رو بهش میگن. یه نماز اخلاقی داریم به علاوه اینکه ارکان نماز رو رعایت میکنیم کنارش ادعیه و مستحبات رو انجام میدیم. حالا اینکه ما به معنای نماز توجه کنیم؛ توجه به خدا نیست. سوالم اینه ما چطور در نماز فقط متوجه خدا باشیم که به حقیقت خدا پی ببریم؟ قبلا فقط از سر تکلیف نماز رو بجا می آوردم ولی بعدا کم کم متوجه شدم این نماز خواندن صحیح نیست و لذتی نمیبرم بعدا به معانی نماز توجه میکردم ولی جدیدا با این متن بالا مواجه شدم نظر شما چیست؟ چطور در نمازمیشود فقط متوجه حضور خدا شد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! قصه، قصۀ انس با حضرت محبوب است به همان معنایی که جناب مولوی میفرمایند: «مرا غرض ز نماز آن بود که پنهانى / حدیث درد فراق تو با تو بگذارم» حال با این رویکرد وقتی در نماز ورود کنیم، هرچند در میانۀ راه خطوراتی سراغمان میآید ولی هرچه جلو و جلوتر رویم و بر آن رویکرد اولیه پایدار بمانیم، حضور، بیشتر و بیشتر میشود. و در همین رابطه حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» کتاب شریف «آداب الصلوات» را به نگارش آورد. https://lobolmizan.ir/sound/1180?mark=%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2 موفق باشید
ضمن عرض سلام و احترام: استاد من یک چیز رو متوجه نمیشم اونم اینه که وقتی مواجه میشیم با انواع و اقسام بلاها از گره هایی که هیچ وقت باز نمیشه و بیماری هایی که با دست هیچ طبیبی درمان نمیشه و احاطه دشمنانی که با زخم زبان شون تا مغز استخوان آدم رو میسوزونن چطور به خودمون بقبولونیم که مورد توجه و محبت خدا و اهل بیت علیهم السلام هستیم در حالیکه کوچکترین تغییری در این امور که حاکی از بهبود اوضاع باشه رو نمیبینیم با توجه به امیدی که به خدا بستیم و نظری نکرد و توسل هایی که داشتیم و به ثمر ننشست! جواب این سوال بسیار مهمه واسم استدعا میکنم خدمت استاد که پاسخگو باشند. متشکرم
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در «ایمان» است و اعتماد به خدایی که بعضاً «دوست دارد یار این آشفتگی» به همان معنایی که جناب مولوی میفرماید: «در اگر بر تو بِبَندد مَرو و صبر کُن آن جا / زِ پَسِ صَبرْ تو را او به سَرِ صَدْر نِشانَد. و اگر بر تو بِبَندد همه رَهْها و گُذَرها / رَهِ پنهان بِنَمایَد که کَس آن راه نَدانَد». پیشنهاد میشود نظری به بحث «برکات صبر و صبر امام حسین علیهالسلام در کربلا» که شب گذشته مطرح شد؛ بیندازید. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/18642
جناب استاد طاهرزاده ! ۱۰ سال تمام کتب و جزوات و صوت های حضرت عالی را از بر بوده و هستم ، حدیثی که چند روزی ست پیرامون آن نظریه پردازی فرموده و منتقدین را با انواع الفاظ ناصواب و ناسزا خطاب کرده اید والله بالله تالله چنین برداشتی از آن نمیشود ، بزرگوار ، عبد در آن حدیث به لحاظ ساختار ادبیاتی نکره بوده و الف و لام عهد ذکری است یعنی همان عبدی که در سطور قبل در موردش سخن گفتیم و جملات قبل انحصاری امام بود نه کل کسانی که زمام امور مسلمین را دارند. (عبد جنس نیست که ال را استغراق بگیریم مانند الانسان). اگر هم بپپذیریم ال استغراق است و سخن در مورد هر عبدی است که امور عباد را به عهده بگیرد سیاق روایت انحصار در معصوم را می رساند به قرینه جملات قبل و خصوصا جملات بعد. خودتان «فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ فلم یعی بجواب» را پس از آن اشاره داشتید، لم تجد فیه غیر صواب عصمت است ، علم مطلق است ، لم یعی بعده بجواب، درمانده نمی شود در پاسخ دادن یعنی نیاز به فکر و طرح و مشاور و ...ندارد و چنین چیزی برای غیر معصوم مصداق نداشته است. بعد هم حضرت دلیل دارند که چرا این ویژگی ها را دارد؟/ به دو دلیل. 1)لیکون حجته علی عباده و 2) شاهده علی خلقه که همه می دانند شاهد خلق بودن چه به معنای شاهد خلقت قبل از تولد ادم باشد و چه به معنای شاهد اعمال مخلوقات از غیر معصوم برنمی اید... بعد هم استناد خنده داری کردید به اصالت و تشکیک وجود ، عزیز گرامی ، استاد معظم ، چرا اینچنین میکنی؟ حقیقتا که همه چیز را با شعر مخلوط کرده اید و هم شاعرانه مینگرید و هم شاعرانه اظهار نظر میکنید. وقتی مشاور حوزوی حضرتعالی که دائم هم برای نجات بخشیدن به مخاطبتان به او رجوع میدهید شش هفت سال حوزه بوده و طلبگی نکرده ، سواد درستی ندارد ، خودتان هم استاد ندیده اید اینچنین با متون و مخاطبانتان بازی میکنید . بس کن بزرگوار ، هنوز مواردی که سال های قبل زیر دست شما به فنا رفتند درد میکند ، دست ازین تهور بردار ، قیامتی هست ، قبر و حسابی هست ، لازم نیست برای حفظ انقلاب سر همه ی مقدسات را جلوی حضرت آقا ببرید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این رابطه به سؤال و جواب شماره 39179 رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام: تحلیلی از حوادث اخیر اگر بیان بفرمایید ممنون. آتش بس برای من انگار مشابه قبول قطعنامه بود و شاید دچار بهتی شدم که بعضا رزمندگان آن دوران شاید مواجه شدند. فکر کنم قرار بود تا دست از غزه نکشیدند حزب الله نیز به حملات خویش ادامه دهد از سویی دیگر سوریه نیز باز دستخوش حوادثی شده است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد بسیار است. پیشنهاد اولیه بنده نظرانداختن به عرایض اخیری است که تحت عنوان «آخرین دین و نظر به کبریایی پروردگار» https://eitaa.com/matalebevijeh/18153 . امید است مقدمهای باشد برای تفکر نسبت به تاریخی که تاریخِ نابودی ابرقدرتها است و اضمحلال رژیم صهیونیستی از درون و فعالترشدن هرچه بیشتر غزه از آن جهت که حرکت حزب الله در این ۴۰۰ روز عملاً مانع شد که رژیم صهیونیستی در غزه به اهداف خود برسد. و از این جهت زمزمه آتش بس با حماس در حال طرحریزی است. در این موارد باید با شکستی که رژیم صهیونیستی از حزب الله خورد، پیروزی جبهه مقاومت را در ادامه آن جبهه معنا کرد و به همین جهت ملاحظه میکنید که در راستای پیروزی حزب الله، حماس نیز جشن میگیرد. https://eitaa.com/yaminpour/3804
از سخنان جناب آقای دکتر سید رضا صدرالحسینی در برنامه جهان آرا تحت عنوان «هدف نیروهای نیابتی غرب از آغاز مجدد جنگ در سوریه چیست؟ » https://eitaa.com/jahanara_ofogh/3268 می توانید در این مورد استفاده کنید. موفق باشید
سلام استاد: با کسی که رسماً اعلام میکند بی نماز است و از ارحام است میشود رفت و آمد کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اکثر این افراد، مغرض و معاند نیستند، جاهلند. و از این جهت نباید قطع رابطه کرد. موفق باشید
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرانقدر: استاد لطفا توضیح بدید که انسان تا چه حد میتواند رشد کند و آیا میتواند به حدی برسد که چیزی خلق کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. زیرا کمال انسان به بندگیِ خداوند است و نه به خلق کردن. موفق باشید
سلام استاد: چه خبر شده در عالم؟! داره چه اتفاقاتی میفته؟! افقِ آیندهی حوادث و تحولاتی که از غزه و لبنان آغاز شده را چگونه می بینید؟ آیا دامنهی این حوادث گسترش پیدا میکنه؟ این تحولات چه نسبتی با پیچ تاریخی که رهبر معظم انقلاب چند وقت پیش بهش اشاره کردن داره؟ استاد به نظرتون در باغ شهادت برای ما هم گشوده میشه؟! گاهی تصور میکنیم گرد و غباریست که بلند شده و زود فروکش میکنه. آیا همینطوره؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه عرایضی شده امید است در دل آن عرایض، اشاراتی برایتان پیش آید https://eitaa.com/matalebevijeh/17857 و https://eitaa.com/matalebevijeh/17843 . موفق باشید
عنوان: عصمت. سلام علیکم: با ادب و احترام. ۱. خلقت نوری مخصوص ۱۴ معصوم است. لذا عصمت در سایرین مثل پیامبران اولوالعزم موهبتی یا اکتسابی می شود؟. از هنگام تولد يا از زمان مبعوث شدن؟ ۲. عصمت موهبتی شامل چه کسانی هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عصمت موهبی شامل همه آن هایی است که مأموریت هدایت بشر را دارند مانند انبیاء و اولیای الهی. موفق باشید
با سلام: شما در یکی از صوت هایتان فرمودید که علامه طباطبایی در حین انجام عملی دیدند که کلاغها الله الله میگویند. سوال: آیا علامه اسم جامع الله را شهود کردند؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آنجا بحث در رابطه انتقال به نور اسم «الله» است از طریق آنچه کلاغها انجام دادند و این به جهات نفس مستعد علامه طباطبایی است و انتقال نفس ایشان به اسم مبارک «الله» در هر موقعیتی. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: مشکل انسانها کجاست که این همه به بیراهه میروند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به جهت عدم درک حقیقت خود به عنوان بندگی حضرت ربّ العالمین. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: چه کنیم پیری را قبول کنیم و جهتش دهیم به سمت الله؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیری، موقعیت هرچه بیشتر به خود آمدن است برای حضور در ابدیت. موفق باشید
عرض سلام و احترام: اگر زمان اقدام به بارداری روز آخر ماه قمری باشد و زن باردار شود، با توجه به روایات گفته شده در مورد نا مناسب بودن این زمان، برای رفع بلا و نگرانی در مورد آثار آن چه اقدامی صورت گیرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مواردی است که هرکس با صدقه دادن رفع می کند. موفق باشید
به نام خدا سلام و احترام خدمت شما استاد عزیز: احساس می کنم شهید جمهور با شهادت خود راه جدیدی را برای عبور از بحران های تاریخی در مقابل ما گشودند؛ راهی که شاید نمی دیدیم، راهی که از آن فرار می کردیم، و آن راه قرارگرفتن در بلا بود، انگار شهید رئیسی خود را در اینجا معنا کرده بودند، نمی دانم، زبانی برای گفتنش ندارم ولی انگار ایشان را در تفسیر سوره بلد می بینم، انگار آمده بود تا بگوید باید در این میدان علی اکبر گونه بایستی و اربا اربا شوی و خود را سپر بلای امام امت قراردهی تا او در امان بماند برای محقق شدن وعده الهی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این ظرفیت گسترده انقلاب اسلامی است که هرکس به نحوی در راهی گام گذارد که به سوی اهداف آن انقلاب باشد؛ خود به خود استعدادهای نهفته او شکوفا میگردد در حدی که خود او و ما نیز از الطاف خاصی که به او شده است، حیرت میکنیم. موفق باشید
سلام استاد عزیز: استاد سال هاست نه شوق بهشت دارم نه ترس از جهنم. نمیدونم از بهشت و جهنم اطلاعی ندارم یا آدم بیخیالی شدم. با خودم میگم عبادت و انجام کارها باید برای رضای خدا باشه، نه بهشت وجهنم ولی این دیدگاه باعث شده اون عطش و ترس هم در وجودم به شدت کم بشه و هربار نه حیای از خدا و نه ترس از جهنم مانع انجام گناه نشده و تقوام هر بار کمتر شده حالا نمیدونم چیکار کنم حس میکنم رها کردم و چیزی مانعم نیست! گفتم حالا که حیای از خدا نیست و لا اقل یا ترس از حهنم را تشدید کنم یا شوق به بهشت را واقعا نمیدونم این سبک دینداری من به چه دردی میخوره.
باسمه تعالی: سلام علیکم: معارف الهیه و اخلاق حسنه و واجبات شرعیه، انسان را به سوی بهشت جلو و جلوتر میبرد تا هم اکنون بهشت در مقابلش گشوده شود و هر اندازه از آن امور فاصله بگیرد، جهنم در مقابلش باز میشود و چون از این دنیا برود آن جهنم برایش متعیّن میگردد همانطور که برای اهل بهشت، بهشت متعیّن میشود. موفق باشید
در پرسش ۴۰۵۲۰ فرمودید نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند «من رانی فقد رای الله» (هرکس مرا ببیند خدا را دیده است)، آدرس این نسبت حدیثی که دادید را بیان نمایید. ظاهراً تصور میکنم این انتسابی که داده اید از برداشت جناب ملاصدرا و صحبت عین القضات همدانی در تمهیدات نشات گرفته که به نظر میرسد برداشت ذوقی و اشتباه از حدیث «من رانی فی المنام فقد رای الحق» بوده است. تمام احادیث با این ادبیات به اشکال ذیل است که با برداشت ذوقی و دلخواسته ی حضرت ملاصدرا و حضرت عین القضات متفاوت است: من رآنی فی المنام فکأنما رآنی فی الیقظه. (أمالی المرتضى، دار الفکر العربی، ج۲، ص: ۳۹۴) من رآنی فقد رأى الحق فان الشیطان لا یتمثّل بی (مجمع الزوائد، دار الکتب العلمیه، ج ۷، ص۱۸۱) من رآنی فقد رأى الحق فان الشیطان لا یتکوّننی (صحیح البخاری، دارالفکر، ج ۸، ص۷۲) من رآنی فقد رأى الحق فإن الشیطان لا یتزیّى بی (الجامع الصغیر، دارالفکر، ج۲، ص۶۰۲ من رآنی فقد رآنی فان الشیطان لا یتشبه بی (کنز الفوائد، دار الذخائر، ج۲، ص: ۶۳) بنابر این لفظ الحق که در حدیث آمده به معنی اینست که اگر کسی مرا در خواب یا حالات دیگر ببیند، حقیقتا خودم را دیده، نه اینکه الله را دیده، ضمنا لفظ الحق در لسان وحی و اهل بیت به وسعت ادبیات تصوف و عرفانِ امروزی برای حضرت حق به کار برده نمیشده، بلکه دلالت اصلی اش به حقیقت، درستی و مطابقت با حق بوده است. اگر آنچه به رسول الله ص نسبت دادید منبعی دارد بفرمایید. با توجه به اینکه اصلاح انتساب خلاف واقع عمومی به نبی اکرم (ص) باید عمومی باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید که بیشتر بحث رؤیت آن حضرت «فی المنام» است و اساتید محترم همان را توسعه دادهاند و بر همین اساس به هر حال متوجۀ مظهریت حضرت رسول الله «صلیاللهعلیهوآله» به عنوان نور حضرت حق و حضرت «الله» میشویم و این غیر از تمثل حضرت «الله» است در جمال رسول خدا «صلیاللهعلیهوآله». موفق باشید
استاد سلام: من فکر کنم همین الان وسط صدای پدافند ها به یک کشفی نائل شدم خواهش میکنم بگید این کشف من اشتباهه و دارم توهم میزنم یا حقیقته؟ از اونجاییکه نیستی و عدم، وجود نداره، پس از ازل تا ابد هرچه بوده، هستی بوده. و از اونجاییکه نقیضِ هستی، که نیستی باشه، وجود نداره، پس چیزی نمیتونه هستی رو محدود کنه، لذا هستی مطلق و بینهایته. یعنی نمیتونیم نقطه ی شروع و پایانی برای هستیِ مطلق قائل شیم، چون نیستی وجود نداره که یه دفعه تبدیل به هستی شده باشه یا هستی تبدیل به نیستی شه چون نیستی، نیست! بلکه هستی فقط میتونه به شکلِ چیستی های مختلف در بیاد. در واقع اون نقطه ی شروع و پایان رو برای صورت و شکلِ اون هستیِ واحد میشه قائل شد فقط، نه اصل هستی. => پس من و شما هم از ازل تا ابد هستی هستیم، فقط شکلمون تغییر کرده، درسته؟ این نه تنها به زندگی پس از مرگ، بلکه اشاره به زندگی پیش از دنیا داره که ما همیشه در دایره ی وجود بوده ایم، ولی نه به این شکلِ انسان گونه. ما هم جزئی از هستی مطلق بوده و هستیم که هر باری به خواست یک موجود ذی شعور و با اراده ی او به شکل های گوناگونی در اومدیم - نمیشه خواستِ یک موجود برتر در میون نباشه با توجه به قانون عِلّی و معلولی - ما در اسلام، اسم اون هستی مطلق رو میذاریم الله. پس آیا ما و همه ی موجوداتی که در دایره ی هستی هستن، الله هستن؟ مراتبِ وجودی متفاوت از الله. خدای من همیشه برام سوال بود چطور میشه خدا بین همهمه ی مُلک و ملکوت صدای منو بشنوه، آیا اصلا دلش میخواد به من گوش کنه؟! الان دارم فکر میکنم اگه من خود الله هستم، پس اتفاقا چطور ممکنه حرف های منو نشنوه! و گمونم این معنیِ «ولم یکن له کفوا احد» باشه، که هیچ کس در دایره هستی نمیتونه کنار و مقابل او قرار بگیره چون هرچه هست یک هستیِ واحده که خودشه. دیگه داره ترسناک میشه! نکنه مشرک شدم؟! پس من اگه خدا هستم، چرا اینقدر مسکین مستکین بائس فقیر هستم؟! استاد خواهشا اشتباهات بنده رو اصلاح کنید فکر کنم چپ کردم، سپاس
باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ موجودی «الله» نیست زیرا تنها وجود مطلق که کمال مطلق است، «الله» است و دیگر موجودات چون مطلق نیستند، «الله» نیستند همه و همه عین فقر و نیستی میباشند. موفق باشید
شهادت حضرت صادق علیه السلام تسلیت باد. امام صادق (علیهالسلام): إِنَّ اَلْإِيمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ اَلسُّلَّمِ يُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلاَ يَقُولَنَّ صَاحِبُ اَلاِثْنَيْنِ لِصَاحِبِ اَلْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى اَلْعَاشِرِ فَلاَ تُسْقِطْ مَنْ هُوَ دُونَكَ فَيُسْقِطَكَ مَنْ هُوَ فَوْقَكَ وَ إِذَا رَأَيْتَ مَنْ هُوَ أَسْفَلُ مِنْكَ بِدَرَجَةٍ فَارْفَعْهُ إِلَيْكَ بِرِفْقٍ وَ لاَ تَحْمِلَنَّ عَلَيْهِ مَا لاَ يُطِيقُ فَتَكْسِرَهُ فَإِنَّ مَنْ كَسَرَ مُؤْمِناً فَعَلَيْهِ جَبْرُهُ. اصول کافی، ج ۲، ص ۴۴. ايمان همچون نردبانی كه از پلّه پلّه آن بالا میروند ده درجه است. پس كسى كه در پلّهٔ دوم است نبايد به آن كه در پلّه اول است بگويد: «تو هيچ ارزشی ندارى» تا برسد به پلّهٔ دهم. پس آن كه را از تو پایینتر است دور نينداز كه بالاتر از تو نیز ترا دور اندازد. پس اگر کسی را دیدی که یک درجه از تو پائينتر است، با نرمی و مدارا او را به سوى خودت بالا بیاور و چيزى را كه طاقت ندارد بر او تحميل نكن كه او را میشكنى و هر كس مؤمنى را بشكند، بازسازی او بر گردن خودش خواهد بود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه این تذکر فوق العاده مهم حضرت صادق آل محمد، مهم و مهمتر است زیرا وقتی انسانها در راه ایمان قدم گذارند همه برای ما مهم و ارزشمند میباشند و جایگاه هرکسی را در آن راه یعنی راهِ ایمان باید محترم شمرد. مشکل از وقتی شروع شد که راههای دروغینی پیدا شدند که اساساً راهی از ایمان به حساب نمیآیند مانند آنکه امثال آقای مهندس بازرگان خواستند دین را با علم نجربی تطبیق دهند و اصالت را به دادههای علم تجربی دادند. و یا به گفته استاد احمد فردید گمان کردند پیامبر خدا، دانشمند بزرگی است. و از این مشکل نباید غفلت کرد وگرنه از حضرت امام و رهبر معظم انقلاب که نماد ایمان در این تاریخ هستند غفلت میشود. باز برگردیم به روایت، و به مراحل ایمان مردم و احترام به همۀ آنهایی که در مسیر ایمان قرار دارند با درجات مختلف. بنده مادران شهدا را عاقلترین و ایمانیترین انسانهای این دوران میدانم. تذکری در آخر سؤال شمارۀ 39940 بدان پرداخته شده است. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: استاد گرامی چند روز قبل در کانالتان کلیپی از استاد رحیم پور ازغدی گذاشته بودید با عنوان کربلا حسینی بی زینب کبری سلام الله علیهما. بنده و دوستانم گروهی در ایتا تشکیل دادیم که قصد داریم به صورت تخصصی به امر تبیین خون شهدای جبهه مقاومت بپردازیم. تولید محتوا برای فضای مجازی و پیشنهادهای عملی در فضای حقیقی داشته باشیم و در کانال «قیام زینبی (س)» منتشر کنیم. خواستم نظر شما را در مورد این کار بدانم و اگر پیشنهادی داشتید مطرح فرمایید. نکته دیگر جملات و عکس نوشته هایی تولید میشود که شاید برای اولین بار است و ترس از اشتباه و انحراف وجود دارد، این ترس را چکار کنیم؟ به عنوان مثال نظرتان با این جمله چیست: «نماز بی جبهه مقاومت، نماز نیست، صرفا یک عادت است.» یا جمله «جبهه مقاومت، تنها پرچمدار توحید در زمانه ما» با تشکر فراوان از شما استاد عزیز. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله با نظر به وجدان تاریخی که با انقلاب اسلامی برای شما و امثال فرزندان انقلاب پیش آمده؛ به لطف الهی ذیل اشارات رهبر معظم انقلاب، کار را جلو خواهید برد و نباید در این موارد چندان دغدغه داشت به همان معنایی که جناب عطّار میفرمایند: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خود راه بگویدت که چون باید رفت». موفق باشید
دو سوال داشتم که البته مرتبط نیستند. یکی اینکه درباره صدقه که فرمودند مکرر بودنش موضوعیت داره، میدونید که اینترنت بانک یه امکان داره که یه دستور براش تعریف کنیم که هر روز فلان مبلغ از حسابمون به صورت خودکار کم کنه و به حساب دیگه واریز کنه، آیا اینکه یک بار این دستور رو براش تعریف کنیم میتونه مصداق هر روز صدقه دادن باشه؟ یکی هم اینکه این دعاهای مختلف مثل «اللهم اغن کل فقیر و اشف کل مریض» و... همه دعاها که همه خوبی های فردی و اجتماعی رو برای خودمون و همه دیگران میخواهیم، حالا یک وقت هست ما میخونیم، میگیم خب چرا هنوز فقیر هست و...؟ پس این دعا ها مستجاب نشده، ولی خب وقتی فکر میکنم که این دعاها رو هر روز همه خوبان و عرفا و اولیا و در راسشون امام زمان و همه ائمه خوندند و قطعا ائمه و بزرگان وقتی میخواهند مقیاس کلان جهانی و اجتماعی رو هم در دعاشون در نظر دارند آن وقت استجابتش به چه معنی میشه؟ در واقع میشه از نگاه ظاهری ما بگیم قطعا این دعاها مستجاب نشده؟ یا اینکه همه اش در تعجیل فرج جمع میشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده همان کاری که میکنید مصداق صدقۀ جاریه به حساب میآید. ۲. در این رابطه میتوان به این نکته فکر کرد که فقرا را خداوند وسیلۀ امتحان اغنیاء قرار داده و فرموده: «وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ «24» لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ «25» (معارج). بدین معنا که برای سائل، حق معلومی در اموال اغنیاء هست، وگرنه از آن جهت که فقرا بندههای خداوند هستند، نمیگذارد درمانده شوند. موفق باشید
سلام: بنده دانشجوی سال دوم در رشته علوم کامپیوتر در یکی از دانشگاه های برتر تهران هستم. کتاب های فرهنگ مدرنیته و توهم، ادب خیال عقل و قلب، جوان و انتخاب بزرگ استاد طاهرزاده و دیدار نخبگان با حضرت آقا تو سه سال اخیر رو مطالعه کردم. سوال بنده این بود که نسبت این علوم ریاضی مدرن و کامپیوتر با ما چیه؟ یا نسبت من با این علوم چیه، یعنی چطوری باهاشون ارتباط برقرار کنیم که احساس زنده بودن بکنیم به توصیه یکی از دوستان تو کتاب ادب خیال دنبال این جواب گشتم اما جوابی که بنده رو راضی کنه پیدا نکردم. البته فهمم یه خرده عوض شد. و خوندن معارف دینی یه شیرینی ای داره که دیگه آدم سمت دروس علوم کامپیوتر نمیره و آدم تو بُعد آکادمیک پیش نمیره و میخواد معارف دینی فقط بخونه، چجوری این دو موضوع رو باید با هم پیش برد یا تفکیک کرد؟ ممنون میشم کمکی کنید که از سردرگمی دربیام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که متوجۀ تاریخی باشیم که عقل تکنیکی یکی از ابعاد آن است و جمع هویت قدسی در کنار عقل تکنیکی، قصۀ بشر این تاریخ میباشد. در این رابطه عرایضی در کتاب «حوالت تاریخی عقل تکنیکی و جایگاه انقلاب اسلامی» شده است. پیشنهاد میشود حداقل مباحث «پانزده نکته در جایگاه تاریخی "عقل تکنیک" و جايگاه "انقلاب اسلامی"» را دنبال بفرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/885 موفق باشید
سلام استاد: خداوند در سوره حمد فرموده انسان ها سه گروه هستند: انعمت علیهم، مغضوب علیهم، ضالین. در قضیه هابیل و قابیل هر دو قربانی کردند. برای ما هم از لسان حضرات معصومین صلوات الله و سلامه علیهم، نماز بعنوان قربان کل تقی معرفی شده است. خدا از هابیل قربانیش را قبول کرد، میشه جزء انعمت علیهم، از قابیل قبول نکرد، میشه مغضوب علیهم ولی ما اصلا نمیدونیم خداوند قربانی های ما را قبول کرد یا نکرد؟ قابیل فهمید خداوند قربانی را از خودش، قبول نکرده و از برادرش، قبول کرده با اینکه حسادت در وجودش بود. هابیل هم فهمید خداوند قربانی را از خودش، قبول کرده و از برادرش، قبول نکرده. ما اگر اصلا نفهمیم نمازمان قبول شده یا نه، جزء ضالین نمی شویم؟ آیا راه ارتباطمان را با خدا گم نکرده ایم؟ اجداد ما من جمله هابیل و قابیل در چه نحو حضوری بودند که پذیرفته شدن یا نشدن قربانی خود و دیگری بطور غیر قابل انکاری متوجه می شدند؟ از این بابت خود را گمراه تر از قابیل می بینم. لطفا راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم، درک نسبتی است که هرکس میتواند در نیّت خود در نمازش با خدا داشته باشد که آیا به سوی خدا آمده تا از خودخواهیهایش عبور کند؟ و یا نماز میخواند تا خودخواهیهای خود را رشد دهد و بخواهد بقیه را تحقیر کند؟ که متأسفانه بعضی گرفتار چنین روحیهای هستند. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم: شما در متن زیر در باره قلب فرمودید: «بلكه انسان يعني قلب. قلب يعني آن حقيقتي از شما كه تمام احوالات و اراده ها و ميل ها و عواطف را به آن نسبت مي دهيد، مي گوييد: خواستم ببينم و لذا چشم خود را به كار گرفتم، پس چشم تحت تأثير آن حقيقت شما كه خواست ببيند، ديدن را شروع كرد. يا مي گوييد: خواستم معرفت خود را نسبت به امام زياد كنم، لذا تعقّل و تفكّر كردم، پس مركز اراده ها و خواستني ها يك چيزي است به نام قلب.» سوالم آن است که این تعریف شما از قلب همان، من است؟ با تشکر از زحمات استاد گرامیم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. همانطور که مکرر قبلاً عرض شده؛ منظور از قلب در اینجا همان نفس ناطقۀ انسانی میباشد. موفق باشید
سلام و عرض ادب و رحمت: در بحث معاد ذیل سوال قبر سوال در دنیاست اشاره شده که با توجه به اینکه برزخ باطن حیات دنیوی است سوال ملکین در قبر(برزخ) ظهور سوال در باطن انسان در حیات دنیوی است و طبق این روایت که میگوید آن دو ملک در واقع امتحان کننده اند (صفحه ۸۱ کتاب معاد) آیا میتوان گفت تمامی ابتلائات انسان در دنیا در واقع سوال ملکین است در جهت ظهور عقاید بالقوه انسان و عملی که انسان در ابتلائات و امتحانات دایمی خود در حیات دنیوی انجام میدهد تثبیت آن عقاید فطری و بالقوه انسان است؟ اگر جواب مثبت است پس با توجه به اینکه آیه شریفه « ... و هم یفتنون» فعل مضارع دلالت بر استمرار می کند، ما دائما در معرض سوال ملکین هستیم در دنیا و عمل ما پاسخ ماست به هر سوال و در قبر با همان روبرو می شویم؟ به نظر میرسد با توجه به کاربردی بودن بحث معاد در نحوه و محتوای زندگی، اگر این نگاه درست باشد لازم است دائم با برخورد با ابتلائات پیرامونمان از خودمان بپرسیم من ربک، من کتابک، من رسولک، من امامک و شیوه عبور از ابتلا را از پاسخهای این سوالات متناسب ابتلا بیابیم و اگر نیافتیم یا کمبود معارف دین داریم که باز لازم است کسب کنیم یا کمبود معرفت در عمل که لازم است انابه چه رجوع دائم داشته باشیم آیا این مطالب و روش صحیح است و اگر اصلاح و تکمیل نیاز دارد لطفا راهنمایی بفرمایید. اجرکم عندالله
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ما هر روز جهت هرچه زلالترشدنِ اعمال خود در معرض الهامات ملکین نکیر و منکر هستیم که به صورت نفس لوّامه آن حضور را احساس میکنیم. ولی پس از سکرات و حضور در برزخ، آن اجمال به تفصیل میآید و صورت ملکین با هویت نکیر و منکر جوابهایی را از جانِ ما نسبت به اعمالمان طلب میکنند تا هویت کلی ما در برزخ معلوم شود و میماند تا یوم الحساب به جزئیات اعمال رسیدگی شود. موفق باشید
