با سلام: نفس من در دنیا با این بدن وحدت انضمامی دارد. آیا من در برزخ و قیامت، با این دو عالم وحدت حقیقی دارم؟بعبارت دیگر الان من با این بدن دنیایی احساس یگانگی و من بودن را دارم، حال آیا پس از مرگ من با کل عالم برزخ یا کل عالم قیامت احساس من بودن و یگانگی خواهم داشت؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انسان در آنجا در جهان خودش حاضر است و همه آن جهان، جهان خود او میباشد. موفق باشید
با سلام: در دنیا انسان در اثر حرکت جوهری ذاتش تغییر میکند.در برزخ و قیامت چگونه ذات انسان عوض میشود. مثلا قیافه یک مومن گنه کار میمون است و این قیافه چگونه به انسان تغییر میکند؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن دنیا تنها انسان با ملکات خود روبروست و رفع حجاب در آنجا به معنای رسیدن به اصیلترین ملکات است. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: برای نوکری امام حسین علیهالسلام دست مان خالی است. قلب مان تهی است. خواهش می کنم دعا کنید تا نوکر خوبی باشیم. دعا کنید سیدالشهداء به ما نظر و نگاه خاص کنه. مضطریم. بیچاره ایم. سرافکنده ایم. بی آبروئیم. هیچی نداریم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه این حرفها، «با کریمان کارها دشوار نیست» دیدید که شهید امیر حسینپور با آن فضای خاصی که از نظر ظاهر داشت چگونه در جان خود عهدی جانانه با حضرت سیدالشهدا «علیهالسلام» داشت و تا مرز شهادت در بهترین موقعیت دفاع از سیره اباعبدالله«علیهالسلام» خود را احیاء کرد. عرایضی در این مورد با او در میان گذاشته شد که خوب است بدان رجوع فرمایید. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/14186
بسم الله استاد سلام: بعد از ماههای طولانی تصمیم گرفتم که درمورد احوالم با کسی صحبت کنم شاید فرجی حاصل شد. من به اصطلاح، مذهبی، فعال فرهنگی و... بودم و از طرفی پر شور و انرژی برای فهمیدن و یادگرفتن و تجربه کردن هرچیز و به قول خودم نهایت استفاده از زندگیم. ولی ماههاست دچار احساسی هستم که نمیدانمش، هنوز تمام ان ویژگیها را دارم ولی انگار دلم و قلبم و منم نیست. اگر سعی کنم بهتر توضیح دهم، با هیچ چیز خوب نیستم یا کلا نیستم، قبل تر با کتاب، با کلاس، با هیئت، با خیلی چیزها بودم ولی این روزها هرچقدر تلاش کردم و حتی بارها مبانی معرفتی خودم را از همان اولین کتابم، جوان و انتخاب بزرگ مرور کردم اما نشد. همهی همهی آنچه قبلا تلاش من رو به صحنه میآورد و باعث حرکت میشد را امتحان کردم ولی فقط انجام شد بدون هیچ حس بودنی. شهدا زنده بودن، خدا نزدیک تر از من بود، امام زمانم بود برای فهم و عمل آرمانهای انقلاب حرکت کردن و... همهی اینها بود و هست ولی اون بود و این هست یکی نیست. مباحث معرفتی مثل قبل به من شوق ادامه دادن نمیدهد و تماشای فیلم و کارهای معمولی و لذتهای دیگران هم تاثیری ندارد. خوشی زیر دلم نزده است هیچ وقت غرق خوشی نبودم کوچک و بزرگ زندگی را خواستم تلاش کردم و الحمدالله خداوند بنا به مصلحت عطا کرده است، به خصوص آنچه عمیقا طلب کردهام. اما آنقدر هیچ نبود که دیگر میل به طلبی مرا به تلاش وا نمیدارد. شاید قساوت قلب است نمیدانم اما در این صورت توبه و اشک بر حسین هم نجاتم نداده. جوان تر که بودم بهتر بودم، عشقی که شهدای کربلا داشتند طلب داشتم اما نمیدانم کجا اشتباه رفتهام. این روزها تنها روزنهی نوری که در دلم میبینم همین تلاش برای رهاییست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالت منحصر به جنابعالی نیست. این قصه و تقدیر تاریخی است که در آن قرار داریم و اگر کسی نخواهد خود را فریب دهد مییابد آن احوالاتی که شما در خود یافتهاید. در سالهای اخیر به هر بهانهای عرض شده است که آری! برهوت در حال پیشروی است و ایمانی دیگر باید. یادداشتهایی تحت عنوان «راز نیستانگاریِ دوران و راه عبور از آن» شده است که ذیلاً چند فراز آن خدمتتان ارسال میشود. دو جلسه صحبت نیز در این مورد شده است که خوب است به آن سخنان رجوع شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/13805 موفق باشید
یا تشنه دوزخ است و یا مشتاق بهشت
4- انسانِ آخرالزمان، آن بزرگترین انسان! که در آخرین روزهای دوران انسانیت در حال ظهور است، انسانی که یا سرشار از صفای انسانیت است و به آخرین پیامبر که رحمۀ للعالمین است عشق میورزد و یا سرشار از نفرت است و به شیطان که دشمن انسانیت است، دل میسپارد. یکی سخت ایثار میکند و میبخشد و محبت میکند، و دیگری سرمایهداری و حرصِ به دنیا را در خود به اوج میرساند و دوست دارد همگان از او بترسند. هر کدام خود را در درون خود جستجو میکنند، زیرا هرکدام میخواهند در نهایتِ خود باشند و این هر دو تنها با حضور خود نزد خود چنیناند. آیا به آن نوع انسان که نه آن است و نه این، یعنی نه تشنه دوزخ است و نه مشتاق بهشت، فکر کردهاید؟ آیا این انسان همان زاهدی نیست که دوراناش گذشته است؟ قدیسی است که نمیداند روزگار عوض شده؟
آخرالزمان از یک طرف یعنی حضور در گردونه نهایتِ نیستانگاری و آتشگرفتن از درون، در بستر سوبژهشدن انسان برای خود، و از طرف دیگر، حضور آخرالزمانی یعنی حضور در گردونه بیکرانه خود، و این با نظر به نهاییترین انسان که عینالإنسان است پیش میآید و اشتیاق ظهوری آنچنانی که به ما خبر دادهاند: «هُوَ اَلْقَائِمُ اَلَّذِي تَمْتَدُّ إِلَيْهِ اَلْأَعْنَاقُ بِالاِنْتِظَارِ»(کمالالدین 2/431) او همان قائمی است که مردمان از سر انتظار به سوی او گردن میکشند، زیرا با حضور در انسانیتِ خود بهرهای از او که عینالإنسان است خواهند برد. «فَكَالانْتِفاعِ بالشَّمسِ إذا غَيَّبها عَنِ الأبصارِ السَّحابُ»(کمالالدین 2/485) همچون بهرهمندی از خورشید که ابرها آن را از دیدگان پنهان داشتهاند و انقلاب اسلامی به عنوان «جهان بین دو جهان» در چنین موقعیتی است و این همان عبور از نیستانگاریِ آخرالزمانی است و حضور در نسبتی که حضرت صاحب الزمان «عجلاللهتعالیفرجه» در توقیع فوق در جواب اسحاق بن یعقوب از آن خبر دادند و نیز در توقیعی که برای شیخ مفید صادر نمودند؛ میفرمایند: «اِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَلا ناسینَ لِذَکْرِکُمْ» ما در رسیدگی به شما کوتاهی نکنیم و یاد شما را از خاطر نبریم. آری! اینگونه میتوان با نظر به انسان کامل و نسبتی که با آن حضرت پیدا میکنیم، در انسانیت خود حاضر شویم و در پرتو آن، نسبتی با انسانیت همه انسانها برقرار کنیم.
برکات فهم نیهیلیسم
5- اگر نیهیلیسم در تاریخی به ظهور میآید که در آن از نیکوترین ارزشها، ارزشزدایی میشود، پس در چنین تاریخی زندگی سرد و تکراری میگردد و انسانیت تقلیل مییابد و عبور از این تاریخ با اراده به حیاتی برتر، آن هم از طریق مردانی صاحب عزم و تفکر پیش میآید و این یعنی حضور مردی به نام امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» و ظهور تاریخی به نام انقلاب اسلامی، و البته تا انسان به معنای واقعیِ آن متوجه نیهیلیسم و آرایشهای تصنعی زندگی مدرن نشود، نه متوجه جایگاه تاریخی به نام انقلاب اسلامی میشود و نه در تجربه انسانی خود در این دوران متوجه انسانی به نام حضرت روح الله میگردد، آنطور که شهید مرتضی آوینیها متوجه شدند.
نیستانگاری و عصیان بر خود
6- انسانِ فرورفته در نیستانگاری تا آنجا در پوچی و بیثمری فرو میرود که حتی به جای آنکه چیزی نخواهد، «هیچ» را میخواهد و عملاً به امری دست میزند که نهایت نبودن است، به معنای عصیان بر خود و گردیدن به دور خلأ و در این مسیر انسان، نیستی را ابژه خود قرار میدهد آن هم در تاریخی که انسان میتواند در جوابدادن به خود به ظرفیتی در نزد خود نظر کند که بسی بالاتر از جوابدادن به خود است در حدّ خوردن و داشتن، جوابدادن به خود ولی نه با فروافتادن در مسیر زهدِ منفی، بلکه در مسیر شوری بیشتر و حضور در میخانهای که انسان در آن میخانه در «وجود» سُکنی میگزیند، در میدانی که به جای اصالتدادن به ماهیات و خواستن و نخواستنهای آنچنانی، در نوعی از «حضور» مستقر میشود با نخواستنهایی به معنای خودداری در مقابل هوس و این غیر از نخواستنهایی است که نخواستنهای نیهیلیستی است که انسان در آن حالت به جای حضور در «وجود»، نیستی را میخواهد. آیا با توجه به این امر میتوان به راز نیستانگاری و طوفانی که در پیش رو داریم فکر کنیم و با نظر به حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی و انسانیت حضرت روح الله«رضواناللهتعالیعلیه» از آن رها شویم؟
سلام استاد: وقتتون بخیر. هیج وقت نتونستم پاسخی برای این سوال پیدا کنم که ( من کیم؟) کامل ترین پاسخ چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان کسی که از خود سؤال میکند که کیست، همان سؤالکننده همان کسی است که در طلب آگاهی بیشتر از خودش میباشد. موفق باشید
سلام مجدد خدمت استاد بزرگوارم: جواب شما را مطالعه فرموده و بسیار خرسند شدیم. الحمدالله با فردی واقعاً با بصیرت آشنا شدیم آن طور که از حرف شما برداشت کردم فرمودین که این طبیعت ما هست و بقول معروف ذاتی هست که در معرض امتحانات باشیم و این امتحانات ما را تبدیل به فولاد و استعداد های ما را شکوفا میکند و موجب رفتن ما به سوی خداوند که مقصد اصلی ماست میشود. نکته دیگری که برداشت کردم که بسیار جالب بود این بود که فرمودین اهداف ما اگر صحیح باشد در بدترین مواقع هم مشکلی وجود ندارد زیرا که هدف خداست و راه رسیدن به خداوند بسیار ساده است اما اگر اهداف دنیایی باشد و خداوند آن اهداف را به ما ندهد اشتباه از ماست که هدف را درست انتخاب نکردیم نه خداوند اشتباه فرموده است. نکته دیگری که برداشت کردم این بود که حرف های بنده تایید کردین و فرمودین که در دنیایی که الان بوجود اومده رنج و عذاب بسیار بیشتر و سخت تر است و قابل توجیه هم نیست این اتفاقات و رسوایی ها که می افتد و اختلاس ها و... اینها را کوبیدید و گفتین که قابل توجیه نیست اما اینها میتوانند برای ما پلی باشند بسوی آن معنای حقیقی که دنیا برای آن ساخته شده است که همون رسیدن به خداوند است که بالاتر از آن نیست و هدف خلقت ما همین بوده است و همین سه نکته تمام سوالات بنده را جواب داد و واقعاً بسیار زیبا بود و خداوند ان شاءلله شما را برای ما حفظ کند و بنده بسیار بسیار آرزومندم شما را ببینم اما سوال دیگری را محضرتان داشتم اگر در بعضی مواقع اهداف صحیح بوده یعنی اهداف کمک به خلق خدا باشد و این کمک به خلق باعث رسیدن ما به خداوند هم میشود و ما هم توکل کردیم و تمام تلاش خود را به کار گرفتیم و همه چیز تمام شده بود و موفقیت بسیار نزدیک بود اما یهویی کار از دست رفت و سپس شکست خوردیم این موضوع باعث ناراحتی شدید بنده شد در این حد که در عبادات دینی خود به مشکل برخوردم و مجبور شدم به واجبات کفایت کنم چرا این اتفاق افتاد هدف ما که صحیح بود تلاش ما صحیح بود؟ و هر چقدر مرور میکنم دلیل موجهی نمیبینم که چرا انجام نشد. قسم میخورم که به جز خدمت به خلق هدفی نداشته و میخواستم اوضاع شهرم را درست کنم و دست مردم رو بگیرم و افراد فقیر را سیراب کنم اما متأسفانه انجام نشد و خیلی غمگین هستم. دلیلش چیه؟ میتونید برام توجیهش کنید؟ میدونم که این موضوع در سیطره عرفان عملی و جزو اسرار اللهی هست و جز با رسیدن به شهود حل نمیشود ولی دوست داشتم جواب کلی داشته باشم که قلبم آروم بگیرد و خیلی ممنونم اگر بتوانید به من بصورت مختصر جواب بدهید اگر هم صلاح دانستید برای ما دعا کنید خدا شاهده اگر که به هدف خود برسیم هیچ کسی ضرری نمیبیند و اوضاع را اگر درست نکنم بهتر میکنم در اون حوزه که مشغول هستم و بسیار ممنونم که برای این بنده حقیر وقت میگذارید و جواب میدهید و از صمیم قلب قدردان شما هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مورد اخیری که میفرمایید برای بعضی از رفقای دیگر هم پیش آمده. بنده آن را نوعی شهادت میدانم که شهدای آن از نوع شماها هستند و مانند دیگر شهدا از این طریق، تاریخی به ظهور میآید که قربانیان آن مانند شهدا متذکر حضور انواع موانع تعالی بشریت هستند. مطمئن باشید از طریق قربانیانی همچون شما موانعی که بعضاً مشکلاتی برای این انقلاب ایجاد کرده است، برطرف خواهد شد. موفق باشید
موضوع: آیا تئوری حجاب اجباری دارای مبنای عقلی است؟ اگر «آزادیِ مطلق» انسان را مورد بررسی قرار دهیم، بوضوح مشخص است، که آزادی برای انسان امری نسبی است و اصولا طبیعت بر انسان امکان آزادی مطلق قائل نیست و از آن گذشته آزادی مطلق امر مطلوب انسان نیست، حال اگر تئوری اساسا دروغ «حجاب اجباری» را فرض میکنیم، این تئوری سودای ارمغان آوردن آزادی را دارد، بدون اینکه توضیحی محصل از آزادی ارائه کند، مثلا «حجاب» را در ایده امری جبری فرض کرده و بعدا به رّد آن میپرداند، حال سوال اینجاست! آیا حجاب امری جبری است؟ توضیح اینکه در تعریف امر جبری داریم _ امر جبری امری است که در آن آدمی بنا به مصالح خود و یا مصالح محیط زندگی خود اصولا نمیتواند اختیارانه عمل کند_ با این توضیح باید به یک سوال دیگر پرداخت. آیا اساسا انسان میتواند بدون حجاب با انواع اقسام آن به زندگی خود ادامه دهد؟ سوال دیگر، با این شیوه نگاه آیا قانون به هر نوع اش_آیا اجباری است؟ یا انسان در برابر قانون اختیار عمل نکردن دارند؟ هر انسانی با سطح معمولی درک از محیطش اذعان میکند که بدون قانون زندگی اجتماعی ممکن نیست!! چراکه نظم و انضباط امری حیاتی است تا امورات اجتماعی برپایی خود را حفظ کنند لذا هرکسی میتواند بطلان این جمله را تصدیق کند یعنی «مبارزه با قانون»! هیچ انسان سالمی حکم بر برکنده شدن «قانون» نمیدهد، چراکه میداند، حکم برکنده شدن قانون حکم بر آشوب است و مضافا این حکم بر برکنده شدن قانون، خود قانون گذاری است!!! یعنی هر حکمی برعدم اجرای حکمی دیگر، خود، حکم است و مجری و طالب آن نمیتواند بگوید «حکم نکنید» زیرا این نیز حکم است. حال در مساله حجاب نیز، _جدای از حدود الهی آن_، این سوال مطرح است، که حدود حجاب تا کجاست؟ باید از مبلغین نه به حجاب پرسید، نه به حجاب تا کدام مرز؟ اگر بگویند «نه به حجاب» هیچ حدی ندارد این یعنی حکم و اجازه به لختی کامل، و اگر بگویند «نه به حجاب» مثلا تا روسری، بازهم، حدی مشخص کرده اند، حال به چه اعتباری میگویند حجاب اجباری؟ این خود نیز اجباری دیگر است. بدون تعصب مبلغان این تئوری «خود از پوچی» گفتار خود آگاهند. امـــــــا چـــرا بعضی ازجوان و دختران ما با مساله چنین آشکار، ناآشنایند؟ چرا نمیتوان با آنان مذاکره مفید بحال کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که میفرمایید بشر جدید در بستر خودبنیادیاش گرفتار عقل روشنگری شد، عقلی که هیچ امری را برنمیتابد و عملاً نوعی درگیری با خود است بیش از آنکه درگیری با دیگران باشد و حاصل آن دو جنگ جهانی در همان میدانی شد که بشر جدید خواست همه چیز را زیر سؤال ببرد و به نام آزادی تا نفی انتخابهای متعالی که نوعی انتحار است، جلو رفت و ما به نام کشف حجابهای این روزها با آن نوع از انتحار انسانهایی روبرو هستیم که حاصل پوچی و سرگردانی و نیستانگاری آنان است زیرا به بهانه کشف حجاب، مقابل تاریخی ایستادهاند که بنا دارد انسانها را از مسیر عقل روشنگری به ساحت عقل قدسی سیر دهد و اینجا است که مطمئن باشید نهتنها این افراد گرفتار بلای بیتاریخی خود میشوند حتی کارشان موجب میگردد تا چهره فرهنگی که به بهانه کشف حجاب خانمها قصد مقابله با نظام اسلامی را دارد؛ سیاه و رسوا شود. آری! اینجا است که قوانین تأکید بر پوشش جامعه اسلامی، تأکید بر احیای انسانیت است و تعبیر رهبر معظم انقلاب که کشف حجاب یک حرام سیاسی است؛ معنای خاص خود را دارد و این غیر از کشف حجابی است که در سالهای قبل از انقلاب به عنوان متجددشدن مطرح بود که آن نیز در جای خود نوعی گسست از فرهنگ بومی ایرانیتشان به حساب میآمد. موفق باشید
سلام علیکم: بنده مدتی در یکی از حوزههای علمیه مشغول درس خواندن بودم. متاسفانه آن حوزه تحت نفوذ شیعه انگلیسی بود و متاسفانه افراط درعزاداری باعث شد که بنده اکنون از عزاداری خاطرات بدی دارم هنگامی که محرم میشود ناراحت میشوم و میگویم وای باز محرم آمد باز گریه دو ماهه! البته نه اینکه عزاداری نکنم ولی روضههایی که گوش میدهم شاید در طول این دو ماه از ۱۰ تا تجاوز نکند ولی به جای آن سعی میکنم شعور خود را بالا ببرم و کتاب حماسه شهید مطهری و مقتل در روز عاشورا مطالعه میکنم با توجه به اینکه از آن حوزه بیرون آمدم ولی دیگر آن حلاوت عزاداری و کارهای معنوی که در قبل از ورود به حوزه داشتم ندارم به طوری که حتی دیگر ماه رمضان یا رجب یا شعبان با ماههای دیگر برایم فرق نمیکند. البته روزه میگیرم اکنون از شما میخواهم بپرسم که چه کنم آن حلاوت سابق به اینجانب برگردد؟؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه حرف در کربلا آن است که ما متوجه نمادی از انسانیت یعنی حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» میشویم که نهاییترین نحوه حضور انسان در آن شرایط است و از این جهت اشک و عزاداری پس از درک جایگاه حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» در آن مرحله تاریخی، قدمهایی است تا از آن حضور باز نمانیم. امید است کتاب «کربلا؛ مبارزه با پوچیها» در این رابطه افقی را در مقابل رفقا بگشاید. در ضمن اخیراً یادداشتهایی در رابطه با نظر به پدیده «شهادت» که مبنای اصیل آن در کربلا به معنای خاص آن ظهور کرد؛ شده است. پیشنهاد میشود اگر فرصتی بود به آن یادداشتها سری بزنید. موفق باشیدhttps://eitaa.com/matalebevijeh/14173
سلام: خدا قوت. «چه شد که کار به قتل حسین علیه السلام رسید» این عنوان رو نه داخل سایت نه جای دیگه پیدا نکردم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ابتدای کتاب «راز شادي امام حسين (علیهالسلام) در قتلگاه» میتوانید آن بحث را دنبال فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم: با توجه به اینکه ادیان الهی براساس رشد فکری انسانها بصورت تکمیلی بر بشریت عرضه شده اند چرا خدا در سوره نحل آیه ۱۲۳ به پیامبر میفرماید از دین ابراهیم تبعیت کن در حالی که بایستی از دین مسیح تبعیت میکرد و قاعدتا دین مسیح از موسی پیشرفته تر و دین موسی از دین ابراهیم متکاملتر باید باشد؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت به حضرت ابراهیم «علیهالسلام» نظر میشود که آن حضرت در عین آنکه پیامبر اولوالعزم بودهاند و به حضور جهانیِ شریعت الهی تأکید داشتند؛ در موضوعِ امامبودن نیز بنیانی را شکل دادند که همه پیامبران بعد از آن حضرت ذیل آن حضور معنای نبوت خود را ادامه دادند زیرا فرمود: «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» (بقره/۱۲۴) ملاحظه میکنید که میفرماید پس از آن امتحانات، موضوع امامت برای شخصیت آن حضرت شروع شد و او آغازی است که بقیه انبیاء از آن به بعد در نسبت با آن آغاز، هر کدام نبوت خود را ادامه دادند. موفق باشید
سلام بر استاد بزرگوار: حقیقتا ما در این مدت اندک زندگی که داشتیم الحمدلله به فضائلی نائل شدیم و بسیار دین مطالعه کردیم و با اشخاص دینی هم صحبتی داشتم حقیقتا سوالی هست که در طی این سال ها ذهن بنده را درگیر کرده و از هر کسی که پرسیدیم جواب صحیح و منطقی ندادند و سوال ما این است که داستان این ظلمت در دنیا چیه؟ چرا مومنان در معرض امتحان هستند و دلایل این امتحانات چیه؟ امتحان که مشکلی نداره اما چرا امتحان از سطح ما بالاتر است و در سطح نفس ما نیست دلیل این چیه؟ مگر چه گناهی مرتکب شدیم که باید با امتحاناتی بالاتر از نفس خود مواجه شویم؟ چرا خداوند به ما تخفیف نمیدهد و امتحانات روز به روز بیشتر و بیشتر میشود و هیچ کسی نمیتواند ما رو توجیه کند که دلیل این چیست؟ آن اشخاصی که پول ندارند گناهشان چیست؟ این اشخاص چه کرده اند که به زجرکش بودن محکوم شده اند؟ چرا سعادت در دنیا و آخرت از این اشخاص محروم است؟ آیا نمیشد که امتحانات درجه امتحانات اللهی پایین تر باشد و خداوند در حق ما کمی تخفیف بدهد. در خیلی از سایت ها رفتم و صحبت کردم جواب آنها منطقی نبود و بنابراین به شما مراجعه کردم بابت پاسخگوییتون هم بسیار ممنونم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوع امتحان الهی، بحث بسی بسیار گسترده است. آری! مسلماً امتحانات الهی در نسبت تعالی انسانها به میان میآید تا استعدادهای نهفته آنها شکوفا شود و لازمه چنین حضوری آن است که انسانها خودشان میدان را برای امتحانهای الهی گشوده باشند و این غیر از آنانی است که خود را گرفتار آرزوهای دنیایی کرده باشند و سپس گمان کنند خداوند باید جواب آن آرزوها را بدهد. در حالیکه امتحان الهی در مسیر حرکتهای توحیدی شکل میگیرد و موجب تعالی میشود وقتی ایمان در میان باشد. این اهل ایماناند که مییابند چه اندازه امتحانات انسانسازند و به گفته جناب شیخ بهائی: «رنج راحت شد چو شد مطلب بزرگ / گردِ گله توتیای چشم گرگ». آری! خداوند از طریق این نوع سختیها وقتی در بستر ایمان الهی پیش آید انسان را از جهان روزمرّگیها به جهانی بسی گستردهتر میبرد امری که بنده تصور میکنم در دل سختیهای موجود که در بستر انقلاب اسلامی پیش آمده است در حال تحقق است و این البته جدای از چپاولهایی است که رانتخواران پیش آوردهاند و رسواییِ بزرگی را در همین دنیا برای خود رقم زدهاند.
و از این نکته نیز نباید غافل بود که وقتی باورها تنها در محدوده مفاهیمی که حکایت از وجودِ حقیقت میکنند در میان باشد، حقیقت گم میشود و شور زندگی حقیقی که با اُنس با حقیقت در جلوهها و مظاهر مختلفش به میان میآید ، به حاشیه میرود و جای آن را روزمرگیهای سرد و تکراری میگیرد و امتحانات الهی که زمینه کمال انسان است به رنجهای غیر قابل تحمل تبدیل میگردد، در این فضا نیستانگاری رخ مینماید، زیرا انسان نتوانست خود را طوری احساس کند که در میدان امتحانات الهی نسبت او با حقیقت در میان باشد. موفق باشید
با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی اصغر طاهرزاده: استاد ذیل مباحث ارزنده جناب عالی راجع به تکنولوژی و آینده بشر خواستم این سوال مبنایی را مطرح کنم که آیا راهی که تمدن غرب با انقطاع از وحی از رنسانس تا به الان برای آینده بشر پیش گرفت به محدود کردن هر چه بیشتر اختیار بشر و به سلب آزادی او برای تعیین سرنوشت خود نیانجامید؟ اگر آزادی بشر را به معنای عمیق تر آن یعنی آزادی در تعیین سرنوشت خود و مختار بودن انسان بگیریم آیا این تمدن غرب نیست که با شعار آزادی روز به روز حق تعیین سرنوشت و اختیار را از بشر سلب میکند و بشر را با مناسبات سرمایه داری عملا به بردگی تکنیک در می آورد؟ این امر برای کسی مثل بنده که تجربه زندگی چندین ساله در غرب را دارم حتی امروز که هنوز هوش مصنوعی چندان به عرصه ظهور نیامده کاملا محسوس میباشد. چنانکه در غرب گویی راههای زندگی همانند ریل های از پیش ساخته شده مبدأ، مسیر و مقصد مشخصی دارند که به عنوان فرد آدمی اگرچه حق انتخاب ریل را دارد ولی حق تأیین راه و مقصد آن را نه!
باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً سخن درستی است و اتفاقاً همه متفکران متذکر این امر هستند که هرچه غرب جلو برود این تکنولوژی است که بر انسان و بر علم و بر اراده او سیطره پیدا می کند. عرایضی اخیر تحت عنوان «نسبت هوش مصنوعی با انسان!؟» : https://eitaa.com/matalebevijeh/14168 شده است . خوب است به آن رجوع شود. موفق باشید
به نام خدا، آیا ممکنه بدون اینکه در استقرار بالحق و به سوی حق بود خیری به خود و دیگری رساند؟ جهان غرب چون جهان مُرده و بی حیاته هر نشاطی اعم از نشاط کودکان و جوانان رو میبلعه چون تشنه حیاته و از بس نیازمنده میلیون ها حیات خدادادی آدمایی که هنوز با بدیهای جهان مدرن آشنا نیستند را مثل چاله ای فضایی در خود میکشه و حروم می کنه پس هرکس بخواد تو این جهان 'زنده' باشه یا حتی خیری به دیگری برسونه از درون خشک میشه و بجای قدردانی صد زخم کاری به او میزنه و در لای زخم ها دانه های شرارت میکارن تا شیطان در هر بخش از نَفسِ آدم خودش رو بدست مای ضعیف و ناتوان و ناآگاه پرورش بده، این حالتی برای آدم ایجاد میکنه که خودخواه و سرافکنده بشه و به'تنهایی' سوق پیدا کنه یا حتی حس کنه چاره ای جز بردگی دیگران رو نداره یا اما جَری و دریده شه تا شاه گرگی توانمند برای انتقام جویی شه! چه انتقامی وقتی مثل همانهایی شدی که به تو زخم زدند یا چه چاره وقتی دست و پات رو بستند در قفس ضعیف و حقوق آزادیت رو ازت گرفتند به چه جرمی برده ای؟ چرا هرچه کنی بد میشه؟! آیا خدا که همواره از نظام کفر با نظام ایمانی برتری برای بندگانش با جهانی در مقابل اینی که دیدیم حاضره به ما معنای حضور بهتر در جهان توحیدی را نمیخوان بدن؟ که تمام کارهامون درست شه و اگر خیری برسونیم زنده تر میشیم و اگر از شری بگریزیم به سوی خدا پس احساس رسیدن به آغوش او کنیم و امیدوار باشیم؟ بله جهانی تازه تر و وسیع تر در ادامه توحید همیشه جاودان اما با تجلیات مناسب روز هنوز هم هست و دائم می آید. خدا شهدای ما را از انانیت و خطرهای عظیم و بی جایی و ضعف آزاد کرد و به خودش قائم و در بهشت ها حاضر کرد چون اگر کسی در بهشت نباشه و در سمت و سوی خدا نباشه و افعال و رفتارش معنای زندگی جاودان و مطمئن نده نمیتونه به خودش و دیگری خیری به حقیقتِ درست ترین خیرها برسونه، اونقدر جاودان و مطمئن و زنده که دیگران رو به زندگی جاری و تمام نشدنی بهره مند کنه. به همین خاطر بهشت های شهدا با بهشت های تنهای خودکامان که او هم پسندیده خدا و مقبول و معقول و درسته فرق داره چون شهید یعنی کسی که بیش از دیگران توانایی از خودگذشتگی داشت و دست پرورده خداست هستند. اگر میتونستم برگردم به گذشته برای استقرار بیشتر در این حیات میرفتم اما در راه بودن برای رسیدن از روی بیچارگی بود پس اگه خدا پسندیده و چاره دیگه ای نبود و من ناتوان بودم و هستم از اراده و تقدیری برای خود و دیگری، از خدا میخوام ما رو تسلیم هرآنچه برای ما تقدیر کرد و خواستن تقدیرات بهتر از خودشون قرار بدهند ان شاء الله. صد نوع فکر کردم اما نفهمیدم چرا مومنین بخوان جایگاهی در اجتماع داشته باشن از روی برتریِ تواَم با تحقیر مردم و اداره امورات مردم و تصمیم گیری برای دیگران مثل پادشاهان مغرور و ظالم؟! جامعه ایمانی یعنی استقرار در دینی که در او غرقی و با حضور در بهشتِ قیامت تنها میتونی خودت رو معنی کنی تا خودخواه و منجمد و گندیده و بدخُلق نشی و به دیگران ظلم نکنی! هرچه کم تر از این قطع به یقین ظالم خواهی بود پس چرا تا به قیامت که مبداء زندگیه و قبلش منفی هر آمادگیه بخوایم هَر اراده ای بکنیم؟! پس با یافتن جایگاه برتر قیامتی خود در اراده های اجتماعی خدا که توسط اولیای الهی مثل حاج قاسم و حضور در اوامر رهبر انقلاب حفظه الله هست فهمیدیم جای ما کجاست و باید به استقرار در همواره جدید تر خود در آن فکر کنیم. خدایا تا سرو ته ما را در قیامت ننشوندی تا از هزار جهل و مارهای درونی و گمراهی و حماقت آزاد نشدیم به ما اراده ای برای هرکار اساسی و مهم نده هرچند اختیار داریم پس ما را هدایت فرما. خدایا مدتهاست منتظرم به بندگی همواره به سوی تو برسم پس بفرما چه چیز تو را راضی خواهد کرد ای کسی که در این روزگار بیش از هر چیزی هستی در روزگاری که اتفاقا کم یاب ترینی بخاطر جهان گمشدگانِ احمقِ خودخواه و ظالم که مردمان جهان را به بند کشیدند و خون حیاتی آنها را میمکند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مهمترین نکته همین است که متوجه شویم جایگاه ما کجاست و در این مسیر است که به جهت درک حقیقت، تواضع و خوشبینی و خوشخُلقی و واقعبینی برایمان پیش میآید و زندگی با سادگیِ تمام به ظهور میرسد. موفق باشید
با سلام خدمت شما: من یه دختر ۱۴ ساله دارم که علاقه مند هست در جلسات هفتگی شما شرکت کنه. به نظر شما آیا جلسات شما مناسب سن و سال ایشون هست؟ اگر که نیست چه استاد دیگه ای رو پیشنهاد می فرمایید که در جلسات ایشون شرکت کنه؟ و همینطور با این سن چه کتاب هایی از شما رو می تونه بخونه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بهتر است ابتدا ایشان با کتابهایی مانند «جوان و انتخاب بزرگ» و «ده نکته در معرفت نفس» و «چه نیاز به نبی» آشنا شوند. موفق باشید
عرض سلام و ادب: بنده برای سخنرانی محرم میخوام ضمن تفسیر سوره فجر و بیان طغیان و فساد قوم عاد و ثمود و فرعون و عاقبت اینها، طغیان و فساد نظام طاغوت پهلوی و تمدن غرب رو توصیح بدم و بعدش ذیل نفس مطمئنه جایگاه انقلاب اسلامی و مسیر ظهور امام زمان رو بیان کنم لطفا برای محتوای این تطبیق ها کمکم کنید. ممنون🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است سری به جزوه «ریشههای انقلاب» https://lobolmizan.ir/leaflet/214?mark=%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D9%87%20%D9%87%D8%A7 و مباحثی که اخیراً تحت عنوان «کربلا و رازی که شهدا متوجه آن بودند» https://eitaa.com/matalebevijeh/14173 شده است رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام: به نظر می رسد هوش مصنوعی ثابت می کند بسیاری از چیزهایی که پیش از این حاکی از روح مجرد می دانستیم می شود بدون وجود روح مجرد نیز انجام داد. مثلا هوش مصنوعی می تواند وارد بحث و گفتگو شود سوال آیا نطق مختص موجود مجرد نبود؟ بنابرین چه ابایی وجود دارد که ما حافظه داشته باشیم بدون نیاز به بعد مجرد همانطور که بشر توانست موجودی خلق کند با حافظه و نطق بدون نیاز به بعد مجرد، خدا هم می تواند ماده ای خلق کند که حافظه و ... داشته باشد بدون بعد مجرد و آن بدن انسان و بخصوص مغز اوست از یک طرف ادله ای می خواهیم که ماده ی انسان مکفی نیست و ابعاد مجرد لازم است برای هوش و ... و از سویی ادله می خواهیم که هوش مصنوعی هیچ گاه به خودآگاهی نخواهد رسید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد لازم است با دنبالکردن مباحثی مانند «معرفت نفس»، جایگاه و مقام امور مجرد را بشناسیم تا متوجه شویم مقام وجودیِ موجودات مجرد بالاتر از آن است که فعالیتهای حسابگرانه و مادی بتواند علت وجود آنها شود. عرایضی در این رابطه در جلسه شنبه اخیر تحت عنوان «نسبت هوش مصنوعی با انسان!؟» : https://eitaa.com/matalebevijeh/14168 شده است . خوب است با دقت آن مطالب دنبال شود. موفق باشید
با سلام و درود و آرزوی موفقیت: پیشنهاد بنده حقیر و فقیر به شما استاد عزیز اینست که در آستانه محرم الحرام چند جلسه با مداحان بگذارید و به آن ها بفرمایید که اینقدر دروغ نگند و روایت های جعلی نخوانند که آبروی محرم و مصیبت را بردند. اگر در عزاداری و برگزاری مراسمات معنوی به همین شیوه و بدون کار فرهنگی اقدام کنیم متأسفانه نسل جوان را از دست میدهیم و تنها کسی که عمق این فاجعه را درک کرد آقای خامنه ای بود که در تمامی سخنرانیها بهخوبی به موضوعات لازمه جامعه میپردازند. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله آثار و نوشتههای خوبی مانند کتاب «حماسه حسینی» از مرحوم شهید مطهری و یا «انسان ۲۵۰ ساله» از مقام معظم رهبری جهت اطلاع نسبت به رخداد صحیح کربلا در میان است و حقیقتاً یک مداحِ اهل بیت لازم است با مطالعه چنین آثاری، اشعاری را گزارش کند که فضای حکمت سیره حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» در میان باشد. کاری که بحمدالله بعضی از مداحان عزیز انجام میدهند. موفق باشید
با سلام: در مورد مسائلی که امروزه در جامعه با آن سروکار داریم گاها سوالاتی در مورد درست بودن یا نبودن آنها پیش می آید که با سوال از دفتر مراجع می گویند که طبق قانون مراجع رسمی و مجلس و باقی ارگانها باید عمل شود. یا اینکه مثلا می گویند اگر اینطور عمل شود درست است، ولی شخص توانایی بررسی کامل آن را ندارد که بداند چگونه انجام می شود. حال اگر در شرایطی انسان می بیند که خود قانون انطباق درستی با آنچه که درست وعقلانی است ندارد در آن شرایط چه باید کرد؟ بطور مثال مسائل بانک و اقتصاد و... با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که میفرمایید در مورد بانک و مسائل اقتصادی، ما گرفتار مافیای نئولیبرالیسم و نزولخواریِ پنهان هستیم و درک درست آن هنوز نه در مسئولان و نه در جریانهای مذهبی پیش نیامده. آنچه مایه امیدواری است نوعی به خودآمدن است که حکایت از بازخوانیِ کلّی در این مورد میکند و امثال آیت الله جوادی تذکراتی را شروع کردهاند هرچند هنوز گوش شنوایی به طور جدّی به میان نیامده است. ولی این انقلاب اسلامی است که بالاخره در ذات خود توان عبور از این معضل را دارا میباشد. موفق باشید
سلام استاد گرامی: بنده احساس میکنم که نمازهایم قبول نیست، زیرا اگر قبول بود من رو از زشتیها باز میداشت، در حالی که یه مدت هست شدم فردی بسیار عصبانی، پرخاشگر، بد اخلاق،بد عنق و... دارای رذیلت های زشت اخلاقی بسیار شدم، تمامی افرادی که منتظر دیدار من بودند، الان ازم متنفر شدند حتی زن و فرزندان خودم. و من این حس دورکشی رو کامل احساس میکنم. الان به هیچ عنوان ناامید نیستم از زندگی ولی هرکاری میکنم درست نمیشم. با این اوصافی که در من ایجاد شده از آخرتم بیشتر میترسم چون اگر عمل صالحی هم داشته باشم پوچ شده. لطفاً راهکاری به من نشان دهید که از همه نظر درست بشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: پس بالاخره باید به فکر این باشید که نماز بخوانید و برای خواندن نماز، مقدمات توحیدی و روحی آن را با رجوع به شرح حدیث «جنود عقل و جهل » که حضرت امام خمینی تدوین کردهاند فراهم نمایید. موفق باشید
با سلام استاد طاهرزاده: خواستم نظر حضرتعالی رو هم بدونم با تشکر. آیندۀ حکومت دینی در جدال پیشبینیها - در حاشیۀ پیشبینی آقای دکتر رنانی دربارۀ سقوط حکومت دینی در فاصله پنج تا ده سال آینده 1️⃣ پیشبینی دکتر رنانی دربارۀ حکومت دینی. آقای دکتر محسن رنانی هرازگاهی پیشبینیهایی را به عمل میآورد که قرین تحقق واقع شده است. پیشبینی اخیر ایشان این است که حکومت دینی بین پنج سال تا ده سال دیگر یا سقوط می کند یا سر عقل میآید. 🔻بیان ایشان از این قرار است: «فقط اندکی عقل سلیم لازم است که حضرات بفهمند نباید به جنگ ریاضیات بروند: ▫️نسل اولشان که اگر حالا بودند ۱۰۰ تا ۱۲۵ ساله بودند که همه رفتهاند؛ ▫️نسل دومشان که حالا ۷۵ تا ۱۰۰ سالهاند چقدر دیگر فرصت دارند؟ ۵ تا ده سال دیگر بیشترشان نیستند؛ نسل سومشان که ۵۰ تا ۷۵ سالهاند، اکثریتشان یا توّاباند یا اخراجی. تعداد کمیشان به زور رانت هنوز حامی ماندهاند. اینها هم دیگر از رده خارجند. نسل چهارم یعنی ۲۵تا ۵۰ سالهها «اکثریتشان» یکی از اینهاست: یا منتقد یا معترض یا مخالف یا معارض. نسل زیر ۲۵سال را هم که خدا برکتشان بدهد؛ تنها نامی که برازنده آنهاست «نسل عصیان» است. اما جذابیت مساله این جاست: ▫️نسلهای یک تا ۵۰ سال، سالی یک میلیون و صدهزار نفر به جمعیتشان افزوده میشود؛ و نسلهای ۵۰ تا ۱۰۰ سال، سالی ۶۰۰ هزار نفرشان کم میشود. به زودی ترازوی نسلها از ناترازی سرنگون میشود. ترازوی اقتصاد و فرهنگ و سیاست و فناوری هم از سالها پیش دارد به نفع نسل نو کفّه عوض میکند. همه این تحولات در بدبینانهترین حالت در زیر ده سال رخ خواهد داد؛ اما شهود من میگوید برای پنج سال هم انرژی ندارند که با همین روش ادامه بدهند، یا سَرِعقل میآیند یا فرومیریزند». 2️⃣ مبنای پیشبینی آقای دکتر رنانی پیشبینی آقای دکتر رنانی مبنی بر این که حکومت دینی ظرف پنج تا ده سال دیگر سقوط می کند یا سر عقل میآید، مبتنی بر این استدلال است که حکومت دینی یک حکومتی ایدئولوژیک است؛ یعنی به جای تکیه بر آخرین دانش ها و تجربیات آکادمیک به میراث دینی کهنه و فرسودۀ قرون گذشته تکیه زده است و شناختها و ارزشهایش را به جای این که از دنیای مدرن بگیرد، از دنیای کهن گرفته است. بیان ایشان چنین است: «نمیدانم چرا متوجه نمیشوند! چهل سال است دارند دانشگاه ایدئولوژیک درست میکنند آخرش چه شد؟ آیا موفق شدند؟ فقط باختند. حالا میخواهند نسخۀ کاریکاتوری همان چهل سال پیش را تکرار کنند؛ اما با کدام دانش با کدام منابع با کدام مشروعیت با کدام فرصت؟ شک نیست که خطا میکنند، شک نیست که این جا هم میبازند. در سال ۱۳۹۴ در مناظرهای در شبکه چهار سیما، به فرد مقابلم که میگفت «تا حالا نتوانستهایم؛ چون الگو نداشتهایم»، گفتم که اگر در چهار دهه گذشته نتوانستهاید، دیگر نمیتوانید؛ چون دیگر منابع ندارید. حالا میگویم منابع هم که داشته باشند، دیگر نمیتوانند چون به قول انیشتین «همان اندیشهای که بحرانهای امروز را ایجاد کرده است، نمیتواند آنها را حل کند.» اینان به خاطر نداشتن اندیشهای منسجم و سازگار با دنیای نو، بیشتر پروژههای حیثیتیشان یکبهیک شکست خورده است؛ و حالا دوباره رفتهاند سرخط تا از نو شروع کنند؛ اما یادشان نیست که هم پیر شدهاند، هم نخبۀ اندیشمند ندارند که برایشان فکر کند، هم چاههای نفت خالی است، هم فساد تا سراپردهشان پیش رفته است، هم منابع آبی کشور نابود شده است، هم بحران پشت بحران در راه است، و هم نسل نو در پشت سر آنها نیست تا در این ناداری و نادانی حمایتشان کند». 3️⃣ نگاه حاکمیت نسبت به آیندۀ حکومت دینی حاکمیت بر این عقیدۀ جازم است که در زمانۀ حاضر وعدۀ آخرالزمانی ظهور امام زمان و حکومت جهانی او محقق خواهد شد؛ به این نشانه که کشور کمونیستی شوروی از هم پاشید و شماری ازحکومتهای عربی سرنگون شدند و آمریکا ازکشورهای افغانستان و عراق بیرون رفت. به نظر حاکمیت، این دگرگونیها همگی حاکی از شکست مکاتب بشری کمونیسم و لیبرالیسم و قدرت گرفتن اسلام است. پیش بینی حاکمیت این بوده است که اسرائیل و آمریکا به زودی شکست خواهند خورد و کشور ایران در قطب کشورهای جهان واقع خواهد شد. به همین رو، علیرغم این که کشور گرفتار مصیبتهای تورم بیسابقه و تحریم جهانی و فقر و بیکاری و کاهش نفت و آب کشور واقع است، حاکمیت از قریب الوقوع بودن پیروزی خبر میدهد. منتها مستند حاکمیت بیش از آن که بر دستاوردهای علمی استوار باشد، بر میراث دینی آخر الزمانی استوار است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که به خوبی نبض فکری جریانی را که امثال آقای رنانی نیز منسوب به آن هستند را تشخیص دادهاید؛ مییابیم اینان خود را در تاریخی احساس میکنند که ابداً تاریخی نیست که با انقلاب اسلامی شروع شده و با روح حماسی شهدای بزرگ ادامه یافته. تاریخ روشنفکری غربزده هر روز خود را با بحرانی روبهرو میبیند که حاصل دیروز و امروز و فردای افکار خودشان است و اتفاقاً آقای رنانی نمونه خوبی از جریان بیهویتیِ جبهه روشنفکری است. ملاحظه کنید بیتاریخی، انسان را تا کجا از متن واقعیت اصیل جدا میکند و دچار توهّمات مینماید. اینان مصداقِ همانهایی میباشند که حضرت امام فرمودند یک شبه کشور را تقدیم آمریکا میکردند و از عظمت انقلاب اسلامی همین بس که با سعه معنوی خود، امکان سخنانی اینچنین را به این افراد میدهد. موفق باشید
اول از همه سلام که بی سلام، بودن هیچ معنایی ندارد. گاهی که دلم می خواهد از خدا جواب بشنوم؛ از خود خودش، و چون نمی توانم، به بنده هایش پناه می آورم تا مگر کسی جواب مرا بدهد. دلم می خواهد خدا بگوید که نظرش درباره ی من چیست؟ حوصله دارد با من نشست و برخاست کند، حرف بزند، وقتش را بگذراند یا نه، اگر نه بروم دنبال کارم، یعنی انصافاً باید به او حق هم بدهم. (واقعا ولی جالب است که خدا بدون اینکه در بند زمان باشد ولی وقتش را می گذراند؛ انگار خدا برای هر مخلوقش یک وقت مخصوص دارد؛ و این وقت ها همه هم همزمان هستند!) بسکه مذبذب بوده این سالها حالم نمی دانم خدا واقعا بنایش برای من چیست؟ چرا خودش جوابم را نمی دهد؟ دلم می خواهد خودم با همین گوش هایی که خودش برایم طراحی کرده و آفریده بشنوم. ته همه ی حرفهایی که می خواهم بگویم اینست که من از عاقبتم می ترسم و چون اطمینان ندارم کلافه ام، سردرگم و سر در گریبانم، به خدا انگار که قصّه قصّه ی دیگری است؛ همه ام شده یک علامت سوال! بس که چند سوال گاه و بیگاه در روحم می چرخد انگار گردبادی در درونم برپا شده و مرا بی قرارانه می چرخاند. سکون به یک معنا بی حد نفرت انگیز و نفرت افزاست آنجا که فقط باید رفت و رفت؛ و لازم و روح افزاست آنجا که باید یکجانشین خویش شد و خود را تورّقی کرد و به هر چیز اندیشید. آنقدر نفسم از این گردباد به در و دیوار عالم فکر کوبیده شده که کوفتگی و خستگی اش به بدنم هم سرایت کرده! مغزم دارد از اینهمه ابهام منفجر می شود. به خدا قصه قصه ی دگری است؛ حرف، حرف بهشت رفتن نیست، نتیجه ی عاقبت کارم آرامشم را می کاهد و می کاهد، و بلاتکلیفی تاریخی و حتی بلاتکلیفی معیشتم ویران و ویران و ویرانم کرده، آی خدای من بگو تا کجا می خواهی با ما بمانی؟ می خواهی آخرش چه کنی؟ بعد از انسان کامل هیچ بالاتری هم آیا دیگر برای تو هست که بخواهد بشود؟می دانید چه ام شده که به این روزها افتاده ام؟ هیچ بویی از امام مهدی در روزمرّه هایم نیست، در زندگی ام نیست؛ و برای همین اینطور به سرم زده، بطالت دیوانه ام کرده! به خدا راست می گویم باورم کنید. به خدا انگار که قصه قصه ی دیگری است؛ وقتی که خوب فکر کنی بعد از تحقق «ان الارض یرثها عبادی الصالحون» چه خواهد شد؟؟ اصلا همه جا بهشت باشد؛ آخر چقدر بمانیم، بس نیست آیا؟ خدایا برنامه ات برای ابدیت چیست؟ خدایا دوباره می پرسم؛ هزار بار می پرسم، برنامه ات برای ابدیت چیست؟ خدایا جوابم را بده وگرنه متلاشی می شوم، دیوانه می شوم، از غصه می میرم، من همین حالا و روزها هم دارم از غصه ی اینهمه ابهام متلاشی می شوم، خدایا یا مرا عاشق خودت کن یا مرا در عدم حل کن! من بی عشق تو نفس ندارم بکشم، خدایا چقدر سلیقه و ذوق بی نظیری داری که اشک را آفریدی، اشک خودش یک عالمی است برای خودش، خدایا به یقین که صدایم را می شنوی، نوشته هایم را می خوانی، خدایا ببین چطور دارم فرو می پاشم؛ همه اش به خاطر اینست که تو همه ام نیستی، آن مرد گفت دستت در دست امام مهدی نیست که همینطور که دارد می رود تو را هم ببرد؛ برای همین است که اینقدر دور خودت می چرخی؛ سرگیجه گرفته ام! دعا یعنی چه؟ یعنی کسی دلش را به خدا وصل کند و خدا را از راه دلش جاری کند و بر من ببارد، و این آیا یعنی استجابت؟ برای من دعا کنید که احساس می کنم امام مهدی راهش راه دیگری است و من راهم راهی دیگر؛ قلب کارش دروغگویی نیست؛ قلبم گواهی می دهد که مهدی امتها به شدت دلش هم از من گرفته و هم از من دور است؛ این دینداریِ من نمایشنامه بازیست نه جریان زندگی؛ و حتی این نوشته هایم هم گویا همین رنگ را دارند می گیرند؛ تنها حرف راستم شاید التماس دعاهایم باشد؛ من اگر واقعا تشنه ی خدا بودم آدم می شدم، خودم به تنهایی هم که بود آدم می شدم، من اگر واقعا دنبال امام مهدی بودم نیازسنجی و اولویت سنجی ام طور دیگری بود؛ دنیا با همه ی قشنگی اش زشتم کرد؛ دنیا مرا در حبس خود پوساند، خدایا از تو بالاتر ندارم که تو را به او قسم بدهم که نجاتم بدهی؛ به حرمت آنها که محترمند منّت بگذار بر سرم و نجاتم بده، خدایا من بلد نیستم خودم را نجات بدهم تو نجاتم بده، یکی مرا بیدار کند و ابدیت را باورم دهد، به خدا که وعده های خدا شوخی نیست، یکی مرا توبه دهد، به خدا که ابدیت در پیش داریم، خدایا باز هم می پرسم؛ برنامه ات برای ابدیت چیست؟ یکی دست مرا در دست امام مهدی بگذارد؛ چه کسی صدای یاری طلبی مرا شنید؟ کسی مرا به چشمه ی زهد ببرد، من خیلی تشنه ام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه جناب نیچه هوشیارانه و با نبوغ خاص خود خبر داد که برهوت در حال گستردگی است و خواست تا به آموزههای کاتولیکی قرون وسطایی خبر دهد در آنچه هستید آیندهای که بتوانند ایمان مردم را زنده نگه دارند، قرار ندارند. زیرا بشر جدید، خود را در تاریخی که انسان ابژه خود شده است، خود را دنبال میکند و اینجا است که شما در سکرات عبور از آن دنیا به دنیای دیگر قرار میگیرید و در طلب نورانیت حضور انسانی هستید که معنای همه انسانیت بشریت است یعنی حضور حضرت مهدی «عجل اللهتعالیفرجهالشریف». بیخود معطلید!! نه میتوانید از حیات دیروزِ دینیِ خود منصرف شوید زیرا هزاران بال برای پرواز در آن دیروز در خاطره دارید و نه میتوانید از این برهوت منصرف شوید و در امروزِ برهوتیِ خود که همان سوبژهشدنِ انسان است نزد خود، از پروازکردن باز بمانید. این حالت را بنده حضور در «جهان بین دو جهان» نام نهادم. در مباحث سوره مرسلات عرایضی شد و در سلسله مباحث «در راستای بنیانهای حکمت حضور انقلاب اسلامی در جهانی بین دو جهان» خبر از اموری داد که گویا کمی زود گفته شده است؛ هرچند دیر هم شده باشد!! موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: در کنار کتبی که با موضوعات کربلا و عاشورا و محرم وجود دارد؛ لطف بفرمایید چندتا عنوان و موضوع و سرفصل که نیاز زمانه امروز هست و مبلغین عزیز می توانند با تفصیل دادن آن ها به مردم کمک کنند، نام ببرید.
باسمه تعالی: سلام علیکم در رابطه با ماه محرم و اینکه با نظر به کربلای دیروز بتوانیم در امروز تاریخ خود حاضر شویم فرازهای سی پنج گانه ای تنظیم شده که در جلسات مربوط به ماه محرم بعضی از فرازهای آن خدمت رفقا را تقدیم و شرح داده میشود . با این همه آن فرازها را تقدیم میکنم به امید آنکه خود عزیزان در فضای کلی آنها قرار گیرند و موجب شود تا باب تفکری نسبت به محرم امروزین تاریخمان برایمان گشوده شود. انشاالله
روش کار با فرازهای ارسالی به این صورت هست که رفقا پس از طرح مقدمه آن فرازها دو یا سه از فرازها را با مخاطبان خود در میان میگذارند و روی آن بحث میکنند. البته بعضی از رفقا آن قسمتی را که مورد بحث قرار میدهند تکثیر کرده و در اختیار مخاطب قرار میدهند ولی اگر مطلب در کانالی باشد که بتواند به متن آن نیز رجوع کنند انشاالله موثر خواهد بود. موفق باشید
در بستر «ایمان» و «امید»
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الأرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ»
آنچه ما را دعوت می کند تا به راز شهید و شهادت در حضور تاریخیِمان بیندیشیم، جمله حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» است که بعد از قبول قطعنامه این طور بیان داشتند:
« خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش.»
حال سؤال این است! در این آغازِ راه مبارزه که پس از قبول قطعنامه و تمامشدن جنگ با صدام در میان است، چه چیزی باید مدّ نظر ما باشد که حضرت امام از خداوند تقاضا میکنند تا او خودش چراغ پر فروغ شهادت را حافظ و نگهبان باشد؟ این نکته مهمی است که در مشعل شهادت و در چراغ پر فروغ آن حضوری نهفته است که باید همواره آن حضور با نظر به شهادت و شهید مدّ نظر باشد. و اینجا است که ما در آغاز تاریخی هستیم که امام شهیدان و شهدا آن تاریخ را گشودند. تاریخی که بشریت به عالیترین ابعاد گسترده خود میرسد با توجه به این امر سعی شده در مطالب زیر تا آنجا که ممکن است معنای حضور شهدا با خوانندگان محترم در میان گذارده شود.
امید است با تدبر در فرازهایی که ذیلا مطرح شده با این نتیجه برسیم که : «شهدا انسانهایی هستند دارای نبوغ تاریخی در زمانه خود.» و این یعنی ما از طریق نظر به سیره شهدا کربلای خود را در این تاریخ تجربه کنیم و متوجه اموری باشیم که در دل این کربلا پیش میآید، به این معنا که خبری در راه است و با حضور در این تاریخ میتوانید فرزندان امیدی باشید که در آن «حضور بیکرانه اکنون جاودانه» خود را مییابید و این یعنی انسان همواره در میان راه خویش است، راهی با بامدادی نو. با توجه به تجربهای که با شهادت حاج قاسم پیش آمد و شباهتی که با شهادت اباعبدالله«علیهالسلام» داشت و با نظر به حضوری که بعد از شهادت اباعبدالله«علیهالسلام» در تاریخ پیش آمد، میتوان گفت: «خبری در راه است». جناب حافظ هم در همین رابطه میفرمایند:
كس ندانست كه منزلگه معشوق كجاست این قدر هست كه بانگ جرسی میآید
ما هنوز در اجمال تاریخی خود هستیم که به مرور با تفصیل آن روبهرو خواهیم شد، ولی خوب است به این حضور فکر کنیم. حضوری که به گفته جناب حافظ: «پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت» ، هرچند ممکن است در حال حاضر احساس کنید آن حالت ،کمی خود را عقب کشیده و نور جلال او بر انوار جمالیهاش غلبه کرده ولی وقتی در تاریخی حاضریم که با نور شهدا شکل گرفته و خداوند وعده داده: «وَأَنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ» خواهیم گفت:
حاشا که من از جور و جفای تو بنالم بیدادِ لطیفان همه لطف است و کرامت
ولی آنچه همواره باید مدّ نظر باشد دنبالکردن و کوتاهنکردن حضور شهدا در تاریخی است که مدّ نظر آنها است و همه سخن ما در این گفتار آن است که :
کوته نکند بحث سر زلف تو حافظ پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت
گوشسپردن به ندای تاریخی شهدا
1- چه خوب است تا در افق کربلاییِ تاریخِ خودمان نسبتی بین کربلایِ تاریخی حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» و کربلای ما که نمادی مثل حاج قاسم سلیمانی را به عنوان شهید در خود دارد؛ صحبتی داشته باشیم، با نظر به دو بستر دیروز عاشورایی و امروز عاشوراییمان، و از این جهت در رابطه با نظر به نسبت شهدای عاشورا و شهید و شهادت که شهید حاج قاسم سلیمانی» در این زمانه نماد آن است، به آینده تاریخی خود فکر کنیم. به امید اینکه روشن شود ما در این تاریخ در کجای نهضت اباعبدالله«علیهالسلام» قرار داریم و نهضت اباعبدالله«علیهالسلام» چگونه ما را فرا گرفته است و آیا آن یگانگی که یاران حضرت توانستند در نسبت با حضرت در کربلا از خودشان شکل دهند، ما در همان سنت، در این تاریخ میتوانیم آن یگانگی را از خود نشان دهیم؟ آیا میتوانیم آن حضور را ذیل نماد این تاریخ یعنی ذیل حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» و با افقی که شهید حاج قاسم سلیمانی برای ما به ظهور میآورد، به دست آوریم؟ این است آنچه امروز باید به آن بیندیشیم تا اولاً: از نهضت حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» بهره کامل را ببریم و ثانیاً: با فهم درست جایگاه شهادت در امروز تاریخ خود در عالیترین حضور موقعیت خود را شکل دهیم و به سخن رهبر معظم انقلاب بیندیشیم که فرمودند:
«شهدا مایه رونق حیات معنویاند در کشور. حیات معنوی یعنی روحیه، یعنی احساس هویّت، یعنی هدفداری، یعنی به سمت آرمانها حرکتکردن، عدم توقّف؛ این کار شهدا است؛ این را هم قرآن به ما یاد میدهد. شهدا تا هستند، با تن خودشان دفاع میکنند، وقتی میروند، با جان خودشان: «وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛» ببینید این استبشار، مال بعد از رفتن است. تا هستند، جانشان و تنشان و حرکت مادّیشان در خدمت اسلام و در خدمت جامعه اسلامی است، وقتی میروند، معنویّتشان، صدایشان تازه بعد از رفتن بلند میشود. نطق شهدا بعد از شهیدشدن باز میشود، با مردم حرف میزنند - بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم- با ماها دارند میگویند؛ [باید] ما گوشمان سنگین نباشد تا بشنویم این صدا را... مهم این است که ما بشنویم این صدا را... اگر این پیام را بشنویم، روحیهها قوی خواهد شد، حرکت، حرکت جدّیای خواهد شد... روزبهروز اینها زندهتر میشوند.»(۱۴ آبان ۹۷)
هنر اصحاب امام حسین«علیهالسلام» در درک تاریخ خود
2- چه اندازه شایسته است در رابطه با نهضت اباعبدالله«علیهالسلام» و حضور یاران حضرت در جهان امام حسین«علیهالسلام»، به حضور مردمِ ما در این زمانه در جهان حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» بیندیشیم از آن جهت که این حضور، در این زمانه حضور عظیمی است اگر برای انسان پیش آید. مکرر شنیدهایم که حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» میتوانستند به نحوی قضیه را تمام کنند و مثلاً به جای جوابدادن به دعوت کوفیان، با اطلاعی که از روحیه کوفیان داشتند بنا به پیشنهاد جناب محمد حنفیه به یمن بروند و از دسترسی حاکمیت شام خارج شوند و از این عجیبتر اینکه شب عاشورا به یارانشان فرمودند از تاریکی شب استفاده کنید و بروید. بهخصوص وقتی امام معصوم بفرمایند بروید، هیچ گناهی به گردن آنهایی که میرفتند، نبود. حال باید از خود بپرسیم چرا اصحاب در کنار امام ماندند، با اینکه میدانستند شهید میشوند و امام نیز خبر دادندکه اگر ماندید همه شهید میشوید؟ به نظر میآید در این زمانه قدرت فهم آن مسئله روشنتر شده است، زیرا این بشر آخرالزمانی است که متوجه نهاییترین حضور میباشد، حضوری که اصحاب کربلا در آن شرایط حساس برای خود شکل دادند و آنچه ابتدا باید از رخداد کربلا فهمیده شود، همین نکته است و تاریخی که با آن حضور ذیل وجود مقدس حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» آغاز شده و البته باید روشن شود، آن تاریخ که یکی از ابعاد اصلی آن شهادت است، چه تاریخی و چه آغازی است؟ و چرا اصحاب متوجه شدهاند میتوانند در آن تاریخ و در آن آغاز حاضر باشند؟
شهدا و درک ظرفیت تاریخ
3- عرض بنده آن است که جناب زهیر و بریر و مسلم بن عوسجه متوجه بودند با آن حضور، در ادامه آن تاریخ در کنار حاج قاسم سلیمانی در این تاریخ که تاریخ فوقالعاده حساسی است، میتوانند خود را ادامه دهند که جهت تبیین این موضوع باید متوجه شعوری بود که بعضی انسانها نسبت به ظرفیت تاریخی که در آن قرار دارند برایشان پیش میآید و میفهمند چگونه یک تاریخ در مواجهه با جاهلیتِ زمانه شکل میگیرد و با آغاز آن تاریخ اگرچه با موانع فراوانی روبهرو میشوند، ولی از طرف دیگر متوجه امکانات فراوانی جهت تولدی دیگر به میان آمده که همان ظرفیتهای نهفته ای است که به مرور ظهور میکند و آن موانع را بر طرف مینماید.
شهدا و بسط حضور در جهان اباعبدالله«علیهالسلام»
4- باید از خود پرسید جناب بریر و زهیر و از همه مهمتر حضرت ابالفضل«علیهالسلام» با آن جملاتی که در شب عاشورا گفتند، در جستجوی چه چیزی بودند که وقتی حضرت میفرمایند بروید، با تمام وجود از حضرت تقاضا میکنند اجازه دهند فردا در کنار آن حضرت شهید شوند، چرا مثلاً زهیر بن قین میگویند: «لا و الله لا یکون ذلک ابدا، اترک ابن رسول الله«صلواتاللهعلیهوآله» اسیرا فی ید الاعداء و انجو انا؟! لا ارانی الله ذلک الیوم.» نه به خدا سوگند، هرگز چنین نخواهد بود. آیافرزند رسول خدا را در دست دشمنان اسیر بگذارم و خود را نجات دهم؟! خدای آن روز را به من نشان ندهد و یا از آن مهمتر حضرت اباالفضل«علیهالسلام» عرضه داشتند: «لا ارنا الله ذلک ابداً» خداوند چنین روزی را -که ما زنده باشیم و شما شهید شده باشید- را هیچ وقت به چشم ما نشان ندهد.
در شهادت چه پیشآمدی شکل میگیرد که حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» و اصحاب متوجه قرارگرفتن در آن پیشآمد هستند؟ پیشآمدی که حضوری است کلی در متن یک تاریخ. آیا جز این است که اصحاب میخواهند در همه تاریخی که با حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» شروع شده است حاضر بشوند؟ زیرا میدانند در جهان حضرت امام حسین«علیهالسلام» حاضربودن یعنی بسطیافتن و وسعتپیداکردن در همه اعصاری که انسانهای حقیقتجو در آن اعصار حاضرند و احساس این نوع حضور همه آن چیزی است که انسانهای بزرگ به دنبال آن هستند و با توجه به این امر در زیارت عاشورا که امام معصوم آن را فرمودهاند به آن شهدا سلام میدهید تا نسبت خود را با آنها زنده نگه دارید و خود را به عالم آنها پیوند بزنید.
تا گرفتار بیتاریخی نشویم
5- باید از خود بپرسیم آیا در دل همین بستر تاریخی که در سنّت حضور اباعبدالله«علیهالسلام» ذیل اسلام، با حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» آغاز شده، تاریخی که عین ادامه تاریخ کربلا است، ما همان معنا از شهادت را در انقلاب اسلامی و با نظر به حضرت امام خمینی ملاحظه نکردیم؟ آیا جز این است که همانطور که جناب بُریر در جهان امام حسین«علیهالسلام» حاضر بود، شهدایِ ما در جهان حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» حاضر نشدند؟ حاضر در جهانی که بشر امروز سخت به آن نیاز داشت و حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» مقابلمان گشودند و حقیقتاً شهدا در جهان حضرت امام خمینی خودِ گمشدهشان را پیدا کردند و این نکته از آن جهت مهم است که یکی از رازهای انقلاب اسلامی در آن نهفته است زیرا فهم این نکته در جای خود، گشودن راهی است تا زندگی با وسعتی که شهادت نیز قسمتی از آن است، معنا شود، حال چه شهادت برای انسان پیش آید و چه پیش نیاید.
خوب است به این نکته فکر کنیم که چگونه تاریخی که در مقابل ما گشوده میشود از حضوری که شهادت نیز پارهای از آن است، بیرون نیست وگرنه آن تاریخ آغازی برای جوابگویی به انسانهای آن زمانه نخواهد بود تا دیروز ما را به فردایمان متصل کند و گرفتار بیتاریخی و گسست تاریخی نشویم.
نگهبانی از چراغ پر فروغ شهادت
6- باید از خود بپرسیم چرا شهدا میخواهند با نظر به حضوری که امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» در این تاریخ متذکر آن هستند، خود را حاضر میکنند؟ و این در واقع یعنی شهادت به همان معنایی که یاران حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» در شب عاشورا فهمیدند که میشود از طریق آن شهادت در جهان آن حضرت حاضر شد و با نظر به تاریخی که حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» پیش آوردند شهدا متوجه شدند میتوانند خود را از طریق آن شهادتها در این تاریخ حاضر نمایند و نهتنها خود را از آن طریق در همه عصرها حاضر کنند بلکه میتوانند در پایداری انقلاب اسلامی نقش ایفاء کنند و از این جهت حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» بعد از قبول قطعنامه که عملاً جنگ تمام شد، در پیام خود میفرمایند:
«خداوندا! این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش.»
این است آن نکته مهمی که امثال حاج قاسم به خوبی متوجه آن شدند، به گفته خودشان نامزد شهادت باید باشند و علت آنکه در هر کوی و برزن به دنبال شهادت بود، توجه به این نکته بود که شهادت میتواند حضوری را که در تاریخ حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» تجربه کردند را در جانشان نهادینه کند آن هم در آغاز تاریخی که حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» توانستند زندگی را به ما برگردانند و «بودن» را در دل شهادت معنا کنند، به همان صورتی که آوینیها توانستند در شخصیت خودشان آن را احساس نمایند و به قلم آورند، قلمی که شهادتپرور است زیرا خودشان آن حضور را در خود احساس کردند.
وقتی عدهای ناخواسته در جبهه دشمن قرار میگیرند
7- با نظر به حضوری که در این تاریخ در وجدان جامعه پیش آمده، لازم است به نسبتی که بین نهضت اباعبدالله«علیهالسلام» و انقلاب اسلامی در رابطه با شهادت پیش آمده، بیندیشیم زیرا با نظر به افقی که در این رخدادهای تاریخی، با نظر به شهادت پیش میآید، ما متوجه حضوری در تاریخمان میشویم که اصیلترین «بودن» را به همراه میآورد و ما را از گرفتارشدن در تنگناهای جبهه مقابل نجات میدهد. چرا که با تقابلی اینچنینی که در دیروزِ تاریخ کربلا و امروزِ تاریخ انقلاب اسلامی پیش آمده، هرکس تا حضور در بستر شهادت خود را جلو نبرد، ناخواسته در جبهه مقابل قرار میگیرد و این امری است که در همین تاریخ نیز تجربه کردیم که چگونه سیاسیون با فراموشکردن دشمنی جبهه استکبار از تاریخ انقلاب اسلامی بیرون افتادند و عملاً در جبهه مقابل قرار گرفتند.
والسلام علیکم و رحمۀ الله و برکاته
با عرض سلام و ادب و احترام: در تفسیرحدیث جنود عقل و جهل فرمودید که به قلبمون تلقین کنیم و مثلاً بگوییم ای قلب لااله الا الله. ۱. آیا این تذکر لازم است که به زبان بیاید یا در دلمان هم بگوییم اثر دارد. ۲. هنگام گفتن این تلقین توجه به قلب صنوبری باید بکنیم یا نه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همان ذکر درونی کافی و تأثیرگذار است. ۲. آری! زیرا همین قلب محل احساسات است. موفق باشید
با سلام جناب استاد طاهرزاده: آیا امکان تطبیقی میان مـــــــــــباهله و «ابن» و «نساء» و «انفس» آیه شریفه و رابطه آنها با «مبانی رسیدن بخود » «تداوم مبانی و نهایتا تولد خود حقیقی از خود وهمی» «و ظهورخودِخودِحقیقی» برقرار باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هنوز میدان مباهله در نسبت بین فرزندان راستین انقلاب مانند حاج قاسمها و ابراهیم رئیسیها و جبهه مقابل که مدعی راهکار برای رفع مشکلات بشر است؛ گشوده است و عملاً ما در حال مباهله هستیم «تا سیهرو شود آنکه در او غِش باشد». موفق باشید
با سلام: موضوع: باز تولید مفهوم مباهله آل عمران «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ» ﭘﺲ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ [ﻋﻴﺴﻲ] ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺑﺮ ﺗﻮ [ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻭﺣﻲ، ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﻭﻱ] ﻋﻠﻢ ﻭ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﺁﻣﺪ، ﻣﺠﺎﺩﻟﻪ ﻭ ﺳﺘﻴﺰ ﻛﻨﺪ، ﺑﮕﻮ: ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ ﻣﺎ ﭘﺴﺮﺍﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻭ ﺷﻤﺎ ﭘﺴﺮﺍﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ، ﻭ ﻣﺎ ﺯﻧﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺯﻧﺎﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ، ﻭ ﻣﺎ ﻧﻔﻮﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻭ ﺷﻤﺎ ﻧﻔﻮﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﻋﻮﺕ ﻛﻨﻴﻢ; ﺳﭙﺲ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﻧﻔﺮﻳﻦ ﻧﻤﺎﻳﻴﻢ، ﭘﺲ ﻟﻌﻨﺖ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﻳﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﻴﻢ (٦١) در راستای «باز تولید مفاهیم زنده معنوی» (طبق دستور بزرگان) بنظر بسیار حیاتی است که بدین پرداخته شود که جایگاه زنده مبـــــاهله کجاست؟ امروز الف) لزوم مباهله چیست؟ ب) مباهله امروز به چه شیوه ایی است؟ ج) نجران امروز حقیقتا چه جایگاهی یافته؟ بی شک «ابناءنا» امروز نیز امام حسن (ع) و امام حسین (ع) اند، اما ایشان اکنون و در چه وجه نوعی تجلی دارند؟ «نساءنا» نیز بدین ترتیب، جایگاه اکنون حضرت صدیقه کبری (س) به شیوه نو و باز تولید شده کجاست؟ و... _ سوالی که اکنون میتواند محل هوشیاری جمعی و فردی ما را تحریک و احتمالا اصلاح فوقالعاده بزرگی ببار آورد شاید این باشد _هریک از ما ها (فرداً به فرد) در پیشگاه مواجه با جهان پیشرویمان، آیا نیازی به مباهله داریم؟ اگر بله چگونه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اكنون مباهله اي ديگر. در غرب؛ دراواخر قرون وسطي وقتي بيشتر مشخص شد مسيحيت جوابگوي نيازهاي آن زمان نيست و لذا غرب گرفتار بحران شد، بهسوي رنسانس غلطيد، به اميد آنكه از آن بحران آزاد شود. ولي واقعيت اين است كه طي دويستسال گذشته، اينك غرب با بحراني سخت شكنندهتر از بحران قبلي روبهرو شده، به طوري كه بحران در اعتقاد و معنويت تار و پود تمدن غرب را در نورديد. اينك غرب خود را كاملاً در هجوم وقفهناپذير «دين و معنويت» ميبيند و متوجه شده است دين و معنويت ديگر اجازة ادامة حيات تئوري ليبرال دموكراسي را به آن نميدهد و اين بار در مباهلهاي ديگر ولی بسیارگستردهتر خود را گرفتار ميبيند كه هيچ راهي جز پرداخت جزية حقارت در پيش ندارد، و آثار آن هر روز بيشتر از پيش نمايان ميشود.
به آيه مباهله و ظرائف حضور حضرت علی (علیه السلام) در آن صحنه زیاد می توان فکر کرد. پيامبر خدا در ازاء فرزندان، امام حسن و امام حسين «عليهماالسلام» را آوردند و در ازاء زنان، تنها حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را آوردند و در ازاء «نَفْسها» فقط حضرت علي (علیه السلام)را آوردند. و اين حکايت از آن دارد که تنها اينها بودند که شايستگي جعل لعنت خدا بر کاذبين را داشتند و نکته مهم آنکه به جاي نفسها، رسول خدا فقط علي (علیه السلام) را آوردند که حکايت از آن دارد علي در حکم نفس و جان رسول خدا هستند.
پيامبرخدا (صلی الله علیه وآله) در مورد علي (عليه السلام) ميفرمايند: «براي هر پيامبري، صاحب سرّي است، و صاحب سرّ من عليبنابيطالب است». و نيز داريم كه فرمودند: «عَلِيُّ نفسي و اَخي» علي همان جان و نفس من و برادر من است. می توان گفت روز مباهله؛ روز اثبات عزت اسلام بر رقباي خود است، آن هم اسلامي شيعي. روز مباهله؛ روزي است كه خط اسلام اصيل براي بشريت به نمايش درآمد. روز مباهله؛ روز بازخوانی دوبارهی اسلام است توسط مسلمين، براي رسيدن به بهترين نحوهی مسلماني، و روز اطمينان به حاكميت تمدن اسلامی است در آیندهی تاریخ . موفق باشید