سلام و احترام: بنده بیست سال سن دارم و حالاتم خیلی متحول نسبت دو سال پیش خود شده. از درون حس گمشدگی و گاهی اوقات هلاکت دارم، چراکه نمیتونم برای ائمه کاری کنم که اونا شاد و رضایتمند باشن، نمیدونم چرا هیچ کاری حس شادمانی رو در من زنده نمیکنه! حس میکنم گرفتن دست گناهکاران و افرادی که راه را گم کردن هدف خلقت منه. چون با اون فقط حس خوبی دارم. هرروز خودم رو دوره میکنم و محاسبه، اما انگار نمیدونم دارم چیکار میکنم. نمیدونم دنبال چی هستم. فقط فکر میکنم هدف اصلیم مستی خداست به واسطه اهلبیت و این کار مرگ را لازم دارد، مرگ دنیایی، اما نمیدانم چه مرگی مناسب من است!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد هر اندازه انسان در معارف توحیدی عمیق و عمیقتر شود، اعمال او مؤثرتر خواهد شد بخصوص در این دوران که رهبر معظم انقلاب بر جهاد تبیین نظر دارند در مقابل تهدید نرمافزاریِ دشمن که سعی در دستکاریِ افکار عمومی دارد. اخیراً عرایضی تحت عنوان «برکات محاسبۀ عمل» شده است. خوب است سری به آن بزنید. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/18759
سلام وقت بخیر استاد عزیز: من در حدی که بلدم مقید به انجام امور دینی هستم و نماز را مقیدم سر وقت بخوانم. اگر موقع اذان بشه تا نماز میخونم مرتب استرس دارم و همیشه نمازها را اول وقت میخونم. ولی متاسفانه برای نماز صبح مشکل دارم. همه کاری میکنم از خواندن آخر سوره کهف تا زود خوابیدن و... ولی متاسفانه بیدار نمیشم یا اگر بیدار بشم حالت گیجی دارم و نمیتونم بلند شم بخونم. خواهشاً راهنمایی کنید راهی جلوی پام بگذارید. من عاشق نماز خواندن هستم ولی نماز نخواندن صبح اذیتم می کنه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفتۀ اساتید، زود خوابیدن و شام را سبک گرفتن را مدّ نظر قرار دهید و بعد از آن به خود سختگیری نکنید و در اولین فرصت قضای آن نماز را بهجا آورید. موفق باشید
سلام: متاسفانه اخیرا عارف دیداری با یکی از سران فتنه داشت حضرتعالی در سوال ۳۸۱۲۴ فرمودید آقای دکتر عارف مرد متعادلی است برای بنده که سقط من عینی نظر شریف را مرقوم فرمایید متعادل این دولت این چنین باشد وای به حال بقیه شان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: سوابقی که از ایشان هنگامی که در دانشگاه صنعتی اصفهان تشریف داشتند؛ دارم ایشان را از جنس جریان اصلاحطلبیِ افراطی ندیدم و از این جهت برای ایشان احترام قائل میباشم. و این غیر از آن است که نگاه ایشان به انقلاب و جهان را کاملاً تأیید کنم. بالاخره نگاه امثال ما با ایشان متفاوت است بدون آنکه این تفاوت منجر به تقابل شود. امری که احساس میشود رهبر معظم انقلاب نیز چنین روشی را پیشه کردهاند. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: «در مقابل انسان متکبر تکبر ورزیدن عین تواضع است.» ۱. یا این حدیث جعلی است؟ ۲. اگر جعلی نیست منظور از انسان متکبر چه کسی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه ما در روایات خود داریم آن است که پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» فرمودهاند: «تواضعوا مع المتواضعين فإنّ التّواضع مع المتواضعين صدقة و تكبّروا مع المتكبّرين فإنّ التّكبّر مع المتكبّرين عبادة.» و یا فرمودهاند: «و تكبّروا مع المتكبّرين؛ فإنّ التكبّر مع المتكبّرين عبادة.» و این حکایت از آن دارد که نباید منکران حقیقت را به رسمیت شناخت و برای آنها تواضع داشت. با توجه به این امر آن روایت که میفرمایید نمیتواند جایگاهی داشته باشد. موفق باشید
سلام علیکم: اگر بگوییم که همه چیز الله است، آیا درست گفتیم؟ البته منظورم ذات نیست. منظورم آن است که ما دست روی هر چیز بگذاریم (مثلاً درخت، گل انسان و..) ما دست روی الله گذاشتیم. یعنی این درخت گل و.. الله است. به معنای دیگر بگوییم که الله (نه ذات)، همین مجموعه (گل، درخت، انسان، و...) میباشد ؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! چنین نیست. حضرت «الله» جامع اسماء میباشند و هیچ مخلوقی چنین نیست. موفق باشید
سلام علیکم: اگر منظور از عرفان مطالب زیر باشد آیا این مطالب غلط است. و اما آن مطالب: عارف میخواهد به فنا فی الله برسد. فنا فی الله یعنی خواست خدا را بر خواست خودش تر جیح بدهد. وقتی عارف به جایی رسید که خواست خدا (یعنی رعایت دستورات شرعی و حلال وحرام) را بر خواسته های دلش ترجیح داد، فانی در الله است. یعنی وقتی به جانش که محل خواست خداست توجه کند نور خدا را میبیند. و اینجاست که حدیث من عرف نفسه فقط عرف ربه معنی میدهد. چرا که عارف در جان نورانی اش (که با رعایت شرع و حلال و حرام) منور شده است نور خدا را میبیند. نظر شما درباره مطالب بالا چیست؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن خوبی است. آری! به ما فرمودهاند: ترجیح دستورات حضرت حق بر امیال خود، همان فنای عبد در ربّ است. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامیم: اگر بنده هدف اصلی زندگیم را لقاء الله (تجلی اسم جامع الله در قوه خیالم به صورت انسانی بگذارم) حال میخواهد دنیا باشد یا آخرت برای من فرقی ندارد. از نظر شما مناسب است یا نه؟ با تشکر از زحمات شما!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در مسیر رعایت دستورات شریعت همراه با معارف توحیدی مسیر انسان پس از دنیا به لقاء رحمتهای خاص الهی منجر میشود و در همین رابطه در روایت از رسول خدا «صلواتاللهعلیهواله» داریم که فرمودهاند: « مَن أحَبَّ لِقاءَ اللّه ِ أحَبَّ اللّه ُ لِقاءَهُ ، و مَن كَرِهَ لِقاءَ اللّه ِ كَرِهَ اللّه ُ لِقاءَهُ . هركه ديدار خدا را دوست داشته باشد، خدا ديدار او را دوست دارد و هركه ديدار خدا را خوش نداشته باشد، خدا نيز ديدار او را خوش ندارد. موفق باشید
سلام استاد: شما خیمه شب بازی را در این زمانه چگونه میبینید؟ من این گونه بنظرم میرسد که حکومت شیطانی، یعنی غرب و رهبران Illuminati و Freemason برای دست یابی به اهدافشان در ظاهر بسیار عادی ای کارش را جلوه داده اما در باطن بسیار رمز آلود است، طوری که: مثلا می آید و با یک سری حرف های بسیار چرت و پرت جوری معادله را بهم می زند که خود شما میشوید ضد دین، این یعنی خیمه شب بازی. می آید و از فنون اقناع برای قانع کردن استفاده می کند، خودش را هم طوری جلوه می دهد که فردی متشخص و در راه پیشرفت است، به معنای این که از آینده خبر دارد آن هم از روی گذشته؛ در کل قصد بازیچه گرفتن عقل و فکر ما را دارد که در پس این کار هم قصدی هست که آن هم به نظرم برای بی خدا کردن امور است و در نهایت انسان را به رباتی بدل سازد که با کد و رمز کار میکند و غیر از این هیچ است در این معادله انسان حق فکر کردن هم ندارد وگرنه متهم است به وقایع رخ داده اطراف آن، یعنی میخواهد انسان را از خدا و دل دار جدا کرده و در عوض با نقض کردن قوانین الهی، سیرک خود را وسیع تر کرده، خیمه شب بازی خود را جذاب کرده و در نهایت ما را به بازی خود گرفته. این که می خواهند Satanic rule in Jerusalem محقق سازند آن هم به وسیله ی Israel، کاملا واضح است برای ما. نگریستن به این که خداوند را در چه جاهایی و درچه وقت هایی خودمان از میدان بدر میکنیم که آن هم یکی از نقشه های آنان است، بعدا راجع به آن بحث خواهم کرد. یا علی مدد
باسمه تعالی: سلام علیکم: از قدیم هم این نوع خیمه شببازیها بوده و خواهد بود و تصور میشود همانطور که میفرمایید ما باید متوجه ترفندهای دشمنانمان بشویم که کدام ابعاد متعالی فرهنگ ما را نشانه گرفتهاند و همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند این با دشمنشناسی و روحیه بسیجی که روحیۀ حصارشکن است؛ نتیجه خواهد داد. مهم، فهم حیلههای دشمن است دشمنی که هرچند به گمان خود بسیار زرنگ میباشد، ولی بحمدالله جوانان ما به خوبی آن را تشخیص میدهند. موفق باشید
سلام علیکم: با عرض شرمساری، مگه خدای متعال نفرمود «وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى»؟ پس چرا مواقعی که برای امرار معاش در محیط هایی کاری رفت و آمد داریم، احساس می کنیم ظرف جان مون از برخی تیرگی ها اشغال میشه؟ برای دفع و رفع این مشکل اگر توصیه خاصی هم دارید ما رو کمک کنید. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیه فوق العاده عظیمی است تا به ما تذکر داده شودکه ظرفیتی خداوند در مؤمنین گذاشته است تا ماورای تیرگیهایی که افراد مطرح میکنند؛ ما در جهان خودمان حاضر باشیم و تحت تأثیر فضاهای ساختگی اهل کفر و اهل توهم قرار نگیریم. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم: من کتاب حقیقت نوری اهل بیت، وقتی صحبت از این نور میشود چه تصوری از نور داشته باشم؟ آیا همانند نور مادی یا نوری از جنس معنی؟ سوال دوم: در رابطه با نور اسماء الله آیا باید همانند معنی تصور کنم. از اینکه وقتتان را صرف پاسخگویی میکنید، سپاسگزارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شخصیت اولیای الهی آینه و حکایت صفایی است که انسان در آنها احساس میکند با نورانیتی از جنس معنویت که در آنها حاضر است. ۲. یکی از انوار اسماءالله، همین حیاتی است که شما در خود احساس میکنید و یا علمی که در عالمان متعهد درک میگردد. موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلام علیکم: استاد جایگاه امیال ما در زندگی و در مسیر سلوک به چه نحو است: امیال چه آورده ای دارند؟ مثلا الان بنده خیلی خیلی غذا های ساده در روز دارم. شاید بعضی مواقع باشه که اصلا نون به تنهابی در وعده غذایی مصرف بکنم. اما البته برای اینکه نفسم عادت نکنه شاید مثلا هفته ای یه غذای پر مزه بخورم (هرچند میلی دیگه به طعم غذا ها و غذا های پر ملات ندارم؛ آنقدری که نان و عسل، و یا نان و شیری که_مثلا در ناهار یا شام_ میخورم و لذت میبرم، از شاید برنج و خورشت این چنین لذتی نداشته باشم. اما احساس میکنم امیالم داره فروکش میکنه. خوب است یا خیر؟ چکار بکنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل این حضور خوب است. ولی همانطور که متوجه شدهاید نباید طوری باشد که مزاج طبیعی انسان مختل شود که در آن صورت، تعادل قوا به هم میخورد. موفق باشید
سلام و عرض ادب: مطلبی خواندم، گیج شدم کسی از علامه طباطبایی پرسید، آیا استفاده از ضمیر جمع که خداوند در قرآن از آن استفاده میکند، منظور خدا و ائمه اطهار است، متن: در روایات ائمه علیهم السلام درباره خود فرموده اند: «هر صیغه جمع که در قرآن در مورد خداوند تعالی است، «نَحْنُ فَعَلْنا، وَ نَحْنُ صَنَعْنا»؛ (ما کردیم، و ما انجام دادیم.) منظور از این روایات چیست؟ ج- منظور این است که ائمه اطهار علیهم السلام، وسائط و مجاری فیض از ناحیه حقّ به مخلوقاتند و هرچه به خلق می رسد، از ناحیه آنها می رسد. سوال آیا در آیه «اِنَّا اَنْزَلناهُ» (ما قرآن را نازل کردیم/) (قدر: ۱) نیز چنین است؟ ج- بله، همین طور است، و اشاره به ولایت کلیّه تکوینیّه آنهاست و اینکه کار آنها، کار خداوند متعال است. آیا اینکه این سخن را علامه گفتند حقیقت دارد؟ یا نه اگر امکان دارد توضیح دهید و نظر خودتان در مورد ضمیر جمع در بیان خداوند در قرآن چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید نکتۀ اصلی همان نکتهای است که حضرت علامه طباطبایی فرمودهاند با توجه به آنکه وجه وِلایی ائمه، باطنِ نبوت است و از این جهت به گفتۀ خود آن عزیزان همۀ آنها محمدند و واسطۀ فیض که این نکتۀ دقیقی است. در این موردمراجعه به کتاب « حقیقت نوری اهلالبیت «علیهمالسلام» خوب است. https://lobolmizan.ir/book/255?mark=%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%AA%20%D9%86%D9%88%D8%B1%DB%8C . موفق باشید
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته: امکان ارسال تصویر یا صوت یا فیلم در ارسال سوالات وجود ندارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. موفق باشید
سلام و نور و رحمت خدمت استاد: استاد عمر ما از جوانی رو به گذر است و من نگران از هدر رفتن این همه فرصت. چگونه خود حقیقی ام را دریابم و از خود خواهی هایم رها شوم؟ استاد دعا بفرمایید ما هم لایق قدم برداشتن برای امام زمان باشیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال آنچه همواره میتواند در زندگی ما راهنمای ما باشد، قرآن است و تدبّر در آن. اخیراً رفقا در «سرای هنر و اندیشه» ورود خوبی به سوی سوره «فتح» داشتهاند. پیشنهاد میشود آن جلسات را دنبال بفرمایید. موفق باشیدhttps://eitaa.com/soha_sima/4777
سلام استاد: گاهی انسان دچار سردی نسبت به همه چیز میشود و انگیزهای برای اقدام در هیچ چیز ندارد (گویا جذابیت از همه چیز سلب شده و میلی برای حرکت به سوی آن نیست) چون آنچه میخواسته بدست نیاورده (در بند بعد توضیح ذکر شده است)، بنابراین نه دلی برای انجام وظایف حال حاضر از جمله تحصیل، ورزش و ... که عقل حکم میکند لازم است، دارد و نه حواسی برای تمرکز بر روی آن دارد. در این چنین وضعیتی چه باید کرد؟ (چون آنچه در این سن در طلب آن هستم هنوز قسمت نشده و همین ضعف گاهی ابتلا به معصیتی را پدید آورده و باز بخاطر آگاهی از اشتباه تشدید سردی و ناراحتی نیز به وجود می آید)
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال قصۀ زندگی چنین است که در همۀ این میدانها بر بندگیِ خود پایدار باشیم و در دلِ صبر در این بحرانها است که برکات زندگی شکل میگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی سلام و عرض ادب: در ستایش از گوشِگرانِ زمانه، و ایستاده در آستانه محرمیتِ وجود! سلام! این آغازین حرف من بسان آخرینش که تصدیق باشد با شماست. هرچند که سلام، خود، تصدیق است و تصدیق، سلام ایامی گذشته مستجابی رحمتالله علیه همهی ما را بهاختیار وداع گفت. من ماندم و حرفهایی ناگفته با او ناگفتههایی که اجازه نمیداد بیشتر به او سر بزنم. آخر ناچار با او بر سر مزارش درد دل کردم. در نوشتهای شبانگاه که هیچگاه بدستش نرسید از آنرو که دیگر با ما نبود گفتم: هرکس از مستجابی بنویسد از فتوت و جوانمردی خواهد نوشت. ولی عجبا که فتوت هم نتوانست زبان مرا با او باز کند و مرگ تنها نسبتی بود که اجازه میداد که او فقط بشنود و من فقط بگویم و آزادانه بگویم؛ از اینکه چه میخواستم و چه نمیخواستم خواستههایی با غرض یگانه هرچند که پس از گفتن هیچ از خواستههایم حاصلم نیاید. ولی امشب آمدم که با شما بنویسم. آخر پس از رفتن مستجابی که زبانم باز شد دیدم فقط میخواستم بگویم نمیدانم شما فراتر از فتوت چه دارید یا قدر فتوت شما تا کجاست که با شما میتوانم بنویسم. شاید خود فتوت باشد که میتواند فقط گوش باشد و از این پارهپارهی کلمات توقعی نداشته باشد مثل نویسندهاش گرچه من هنوز هیچ نگفتهام. وقتی حضور نیست بهجان تنم میافتم که چهها از من در این زمانه دریغ کرده و نقصهایش را بهرخ او و خالقش میکشم و وقتی حضور میآید خالی از پرسش و درخواستم و چهبسا منت اشک را هم نکشم! ولی حالا در این (مرز) و (بین)م! این شگرفترین کلمه برای من از سالها پیش که بیتی خواندم از جاهلترینِ انسانها که از قضا شاعر بود. من سپیدهدمانِ رفتنِ یارم در این بین (لحظهای که هست ولی دارد میرود) پیش درختانِ سمره از شدت اشک گوئیا حنظل میشکافم [امرئالقیس/معلقات سبع] من گاهی هم مینویسم ولیکن از یادداشتهای دیگران که البته، همسخن منند میرنجم شاید حسودیام میشود یا غبطه یا هرچه و مرا از هم میپاشد و هستیام را بهباد میدهد و کارم را بهانصراف میکشد و آن لحظه، به همهچیز بدبین میشوم. آنلحظه تازه میشوم از سر پیدا شدن چشم محتاج میشوم و میبینم که بین هستی و نیستی ایستادهام از نیستی گریزان و هستی را خواهان! آن لحظه که میفهمم آدمم و دلبسته نیستم و کینتوزم و بدبخت یا شاید محتاج؛ آنلحظهای که مییابم هنوز چیزی کم است و وجودم هنوز چیزی را ندارد و جای چیزی خالی است. بهتهی بودن فنجانی که همین چند لحظه پیش یقین دارم پرش کرده بودم من هنوز چیزی نگفتهام چرا که در (بین)م و تهی. فقط مینویسم که ببینم با شما آزادم؟ من پرسشی از اینکه خدا هست یا نیست ندارم و نه حتی نیامدهام از رنجی که بردهام بگویم تا شما جبرانش کنید و نه از مصائبی که دیدهام تا چارهگرش باشید. من کتاب نمیخوانم! و فکر نمیتوانم بکنم! و نمیتوانم شجاع باشم! یا تصمیم بگیرم! خود را ترسو میدانم و بیچیز و کارم تحمل رنجی است که به آن مبتلا شدهام بامید آیندهای که فکر میکنم هردویمان به آن دلبستهایم و ما را از دست این اندیشه که مرگ را دزدی جلوه میدهد میرهاند و به ما چیزی میبخشد از جنس درد که همهی پرسشها را ویران میکند و دیدهی ما را میرباید بسان ماتمزدهای مات و مبهوت خود که هیچ از اوضاع باخبر نیست گویا که سهمگینترین کلمات بسان باری پشتش را خمیده. ولی نمیتوانم قدمی برایش بردارم و این ناتوانی مرا در چشم خودم خار میدارد گرچه هیچگاه از آن دمنزدهام نوشتهی بیغرض نمیتواند پایانی داشته باشد و شاید این متن بیانتهاست فقط میخواهد گوشی بشنودش و هر دو را بهسکوتی باز دارد سکوتی که در دل حرفها میزاید و چه بسا از سر کثرت و یا از سر مهابت توامان با عجز به بیتی اکتفا کند برای رقم زدن و ترتیبِ دوبارهی لحظهی سکوت و مکث تا سکوت نشکند امانمان را نبرد و فقط با اشارات نفسی بگیرد و عمیقتر شود و از این رفت و شد انصراف ندهد والسلام علیکم و رحمتالله سلامت و پایدار باشید در این بین کوچک شما دوست شما انشاالله
باسمه تعالی: سلام علیکم: از «فتوت» گفتید و مرحوم استاد مستجابی را مدّ نظر آوردید تا این گمشدهترین معنا یعنی «فتوت» از یادها نرود. در حالیکه سخت همه به آن نیازمندیم تا اتفاقاً به جای اینکه اسیر خودخواهیها و داناییهای خود شویم؛ به گفتۀ خودتان میان هستی و نیستی خود را درک کنیم که این در معنای صدراییاش همان «کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت» است که یک لحظه نمیتوان از آن غفلت کرد و این یعنی همان آیندهای که متذکر شدید که البته سخن در این مورد بسیار است. همین اندازه میتوان به این کلمات بسنده کرد.
آیا میتوان از خود پرسید در تاریخ چه روی داده و ما کجا هستیم و به کجا میرویم؟ توجه به چنین حضوری ما را بر آن میدارد تا نسبت به آینده، اندیشه و برنامهای را مدّ نظر داشته باشیم و این هنر بزرگی است که متوجه امکانات تاریخی خود باشیم و نسبت به آنچه روح مردمان آمادهاند، غفلت نکنیم. مثل آمادگی مردم نسبت به تأمین نیازهای رزمندگان در دفاع مقدس و یا تأمین نیاز خانوادههای حزب الله در لبنان. این یعنی حضور در تاریخی که انسان میتواند خود را از طریق آن حضور در خود حاضر کند و به «فتوت» معنای امروزین ببخشد. موفق باشید
سلام علیکم: رهبری چند سال قبل مضمونا فرمودند دشمن میخواست از اختلاف میان نسل جدید با انقلاب سوء استفاده کند، هرگز جدایی بین آنها با انقلاب نیست. آیت الله حائری شیرازی رحمت الله علیه اواخر عمر گرانبهایشان نیز مضمونا فرمودند به ظاهر این نسل جدید نگاه نکنید اینها در امتحانات با انتخاب هایشان نشان خواهند داد که اتفاقا مومن خواهند بود و انتخاب های خوبی میکنند. برایم هزاران مسئله و بعد مشخص بود که واقعاً این امر راحت بنظر نمیآمد و شاید تا مدتها میگفتم هنوز نشده آنطور که حق مطلب ادا شود و حتی جاهایی تلخی های زیادی دیدیم اما بلطف خدا آنقدر خدای حکیم به نسل جدید با حلم رسیدگی کردند که بنده گاهی از تعجب میماندم! خدا هرگز بندگانش را رها نکرده همانطور که در گذشته چنین رسمی داشتند و در آینده نیز خدا خداییشان را در نسبت با بندگانش انجام میدهند. مولوی در رابطه با این مسائلی که نسل جدید پشت سر گذاشتند شعری دارد که می آورم. اما نسل جدید حقیقتا چالش های سختی پشت سر گذاشتند بطوری که اسرائیل توهم کرد میتواند آنها را برباید و برنامه های طولانی مدت اجرا کرد و داشت، حتی استعداد های آنها را ربوده بودند و مجبورا سفری به غرب باید میداشتیم تا خود را بازیابیم و از شر آمریکا خود را نجات دهیم ولی نه که بی خدا رویم و خدا رهایمان کرده باشند، بله حق خودمان را باید از دست دزدان میگرفتیم ما ظلم پذیر نیستیم. حال انقلاب اسلامی در بی رقیبی کامل در زمان جهانی دارد که بهترین جواب دهنده برای همه نیازهای نفوس بشریت آخر است. سلام ما بر حضرت روح الله رضوان الله تعالی علیه که عشق دور و خیلی نزدیک و حاضر ماست همان بنده خدا که هنوز معتقد است او هیچ است و خداست که همه چیز است و در حرفش ذره ای تزلزل نیست براستی که او بنده واقعی بینظیر خداست و آرزو دارم سربازی ایشان قسمت همه ما بشود که از این افتخار بالاتر در این دوران ندیدم و نیافتم. امام ای با کرامت! توسل به تو برای واسطه گری به خدا و اولیاء معصوم گره گشای همه مشکلات جامعه است ای کسی که شوق رسیدگی به مشکلات ما را بیشتر از ما برایمان داری! ما به تو رجوع کردیم ما را با اسلام نابت نجات ده. از خدا امیدوارم این راه گشوده و جاری تر شود تا بدست حضرت صاحب الامر علیه سلام تقدیم شود کما اینکه رسیده. «نور خواهی، مستعد نور شو / دور خواهی خویشبین و دور شو / ور رهی خواهی ازین سجن خرب / سر مکش از دوست و اسجد واقترب https://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar1/sh159»
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در همین رابطه در جواب سؤال شمارۀ 39619 با توجه به زیرنویسی که سؤالکننده مطرح کرده بودند، عرض شد. حقیقتاً باید منتظر جهانی شد که جبهۀ استکبار هر روز در آیندهای بسی تنگتر و سیاهتر قرار خواهد گرفت. موفق باشید
سلام علیکم: دیشب حرم امام خمینی (ره) بودم. فضای سنگینی در حرم احساس کردم. وقتی وارد حرم های امامان و امام زاده ها میشم حس معنوی دارم اما این حالت در حرم امام خمینی بهم دست نداد. حس بیتفاوتی داشتم. به نظر شما علتش چه بود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: میتوان گفت هیبت حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» در اسم «جلال» رزق شما بوده تا او را بیشتر و بیشتر بیابید. عرایضی در جواب سؤال خبرنگار محترم روزنامه «عصر ایران» تحت عنوان «امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» و چگونگی سلوک اجتماعیِ ما» شد. امید است بتواند در این رابطه افقی بگشاید. موفق باشیدhttps://eitaa.com/matalebevijeh/18662
با سلام خدمت استاد عزیزم: در قرآن آمده است که هو الظاهر یعنی خداست ظاهر. و ظاهر یعنی کسی که ظهور کرده است. پس این ظهورات همه همان اسم ظاهر است. یعنی خدا مطلق ظهور است. یعنی من به هر ظهوری (مثلاً درخت، ماه، کوه و...) نگاه کنم دارم الله را به اسم ظاهر میبینم. اسم ظاهر همین درخت کوه انسان و... میباشد. منظورم از درخت، کوه و... ماهیت نیست. منظورم این کثرت در ظهور را هرچه که از درخت، کوه و... مشاهده میکنم ،الله است به اسم ظاهر. مطالب فوق را از شرح تفسیر سوره حمد امام خمینی (ره) فهمیدم. آیا درست فهمیدم؟ با تشکر از زحمات شما استاد عزیزم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «دیده آن باشد که باشد شهشناس / تا شناسد شاه را در هر لباس» مهم توجه به نوری است که موجودی را ظاهر میکند و ما با هر چیزی با نور ظهور مواجه شویم و نه به آن چیز. در این مورد حضرت امام خمینی (ره) در جلسات آخر تفسیر سورۀ حمد متذکر این نکتۀ دقیق شدهاند. موفق باشید
سلام علیکم: یک سوال درباره مطالب داخل پرانتز دارم. قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ علیه السلام يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ دُلَّنِي عَلَى اللَّهِ مَا هُوَ فَقَدْ أَكْثَرَ عَلَيَّ الْمُجَادِلُونَ وَ حَيَّرُونِي فَقَالَ لَهُ يَا عَبْدَ اللَّهِ هَلْ رَكِبْتَ سَفِينَةً قَطُّ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَهَلْ كُسِرَ بِكَ حَيْثُ لَا سَفِينَةَ تُنْجِيكَ وَ لَا سِبَاحَةَ تُغْنِيكَ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَهَلْ تَعَلَّقَ قَلْبُكَ هُنَالِكَ أَنَّ شَيْئاً مِنَ الْأَشْيَاءِ قَادِرٌ عَلَى أَنْ يُخَلِّصَكَ مِنْ وَرْطَتِكَ فَقَالَ نَعَمْ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام فَذَلِكَ الشَّيْءُ هُوَ اللَّهُ الْقَادِرُ عَلَى الْإِنْجَاءِ حَيْثُ لَا مُنْجِيَ وَ عَلَى الْإِغَاثَةِ حَيْثُ لَا مُغِيث) سوال : چرا این حالت برای همه نیست؟ مثلاً کسی که میخواهد خود کشی کند. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که انسان خود را در حجاب ابزارها گرفتار نکند. حضرت صادق «علیهالسلام» به عالیترین شکل، خدایِ فطری آن فرد را بر او متذکر شدند و اتفاقاً زیباترین حضور نزد خدا، همین حضور است که انسان متوجه باشد حضرت محبوب ماورای ابزارها و وسایل دنیایی در صحنه است و خوشا به حال آنانی که قبل از آنکه ابزارها و وسایل دنیایی را بنگرند، او را مدّ نظر دارند. بیچاره آنهایی که متوجۀ حضور خدا تا آن اندازه نیستند که گمان میکنند تنها و تنها وسایل دنیایی نقشآفریناند و چون خود را از آن وسایل و امکانات محروم میپندارند، گمان میکنند راهی برای ادامۀ زندگی نیست و متأسفانه گرفتار گناه خودکشی میشوند در حالیکه در تعالیم اسلامی ما هست در هر چیز آنچه که بیش از همه در صحنه است؛ خداوند است. موفق باشید
سوالم از خود این است؛ در دل نیهیلیسم چگونه میخواهی ادامه دهی؟ تمام جانم در برابر این سوال بیرمق است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی تحت عنوان « راز نیستانگاری دوران و راه عبور از آن» https://lobolmizan.ir/sound/1363?mark=%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%20%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C شده است خوب است که به آن مباحث، نظر بفرمایید. موفق باشید
عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت استاد بزرگوار: بنده از دوران نوجوانی بسیار به موسیقی علاقه داشتم، و با مبارزه ی بسیار آنرا ترک کردم، اما همچنان علاقه ام به موسیقی سنتی باقی است و هر ازگاهی به آن گوش میدهم. سوال بنده این است که آیا آموختنِ نواختنِ سازی مثل ویولن هم آیا ممکن است برکاتی را از روح انسان سلب کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. زیرا در این مورد تجربهای ندارم. آنچه میتوانم عرض کنم مشغولشدن با موسیقی نباید طوری باشد که فرصتِ درک معارف توحیدی را از ما بگیرد. موفق باشید
با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی: چه زیباست دیدن حس شور و شعف و شادی و غرور مردم باریکه غزه، نه حاصل توافق صلح یک ملت تسلیم شده که نتیجه ۴۷۱ روز پایداری و مقاومت و سر خم نکردن در برابر خواسته های اشقیاء و اشرار زمانه. حس پیروزی ولی نه پیروزی با محاسبات مادی، که دیگر شهری و خانه ای نمانده؛ حس غرور و پیروزی مرد میانسال غزه ای که در میان ویرانه خانه اش ایستاده بود و میگفت: «اینجا خانه من است که چهار بار توسط غاصبان صهیونیستی خراب شده و من بازهم آن را خواهم ساخت؛ آنها خراب می کنند و ما می سازیم!» بله دوباره می سازی ای مرد مقاوم و صبور و بدان با این ساختن فقط خانه ات را نمی سازی، تو با این ساختن روحیه صبر و مقاومت و حس غرور ملی مردمت را داری بازسازی می کنی. چه چیز غیر از استقامت و مقاومت ملت غزه میتوانست این حس غرور و سربلندی را در آنها بیافریند؟ حس زیبایی که تمام محور مقاومت در آن شریک است همچون ملت مقاوم و با استقامت یمن. آری ملت یمن! به راستی چه چیز ملت محروم یمن را اینطور مصمم و با چنین اراده پولادینی به ملت غزه پیوند داد که اینگونه و با تمام وجود به صحنه آمد و از مظلومین غزه حمایت کرد؟ ملتی که خود با بالاترین محرومیت ها و مشکلات دست و پنجه نرم میکند چه حسی را در حضور در تظاهرات حمایت غزه و برائت از استکبار تجربه میکرد که حاضر بود تا پای جان ایستادگی کند. آیا این حس آشنایی نیست؟ آیا این همان حس نیست که ۴۶ سال پیش محرومترین قشرهای ملت ما را به خیابانها کشید و ندای مرگ بر آمریکا سر داد؟ آیا این همان حس حضوری نیست که رزمندگان ما با آن در دفاع مقدس هشت سال حماسه آفرینی کردند؟ آیا این همان حس حضوری نیست که بعضی از ما در تجمل گرایی و رقابت در تعویض مدل ماشین و ویلا و ... گم کرده ایم و بعضی دیگر که محرومترند در حسرت نرسیدن به این چیزها؟ آیا این همان حس حضوری نبود که در اوایل انقلاب و در زمان دفاع مقدس علیرغم همه مشکلات و کمبودها به ما شور و شعف و سرزندگی می داد و ما را در صحنه ها حاضر میکرد؟ آیا این همان حس حضوری نیست که اگر با غرق شدن در محاسبات مادی آن را گم کردیم و نسبت به آن غافل شدیم خداوند این حس متعالی را از ملت ما گرفته و به ملتی که استحقاق بیشتری برای مبارزه با استکبار را دارد عطا می کند؟ التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این همان آغازی است که با «ایمان» و «امید»، آیندۀ دیگری را مقابل ما میگشاید و ما در آینۀ پیروزی مجاهدان غزه، خود را دوباره تجربه میکنیم که چه فردای اصیلی در ما در حال طلوع است. فردایی که بیش از پیش، نه در غزه و نه در ایران، که در جهان حاضر میشویم.
آن کس که برای ما افقِ حضور در آینده را گشود و دروازۀ امید را برایمان باز کرد یعنی حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» به خوبی میدانست آغازگرِ چه تاریخی است، آغازگرِ تاریخی که تاریخِ حضور انوار معنویت است در میدان عقل تکنیکی. در آن صورت، شهرها، آری! شهرها از میان نمیرود ولی دیگر ملالآور نیستند.
آیا با روبهروشدن با مردمِ پیروز غزه، میتوانیم از خود بپرسیم در این تاریخ چه رویداده؟ و مگر ما در جبهۀ مقاومتی که آغاز شده، کجای تاریخ ایستادهایم که جهان استکبار و ارتجاع دست در دست هم دادهاند تا آن را نبینند؟ آیا به امکانات تاریخی که با انقلاب اسلامی برای بشریت پیش آمده است، نباید با جدیّت تمام فکر کرد؟ این یعنی حضور در «جهانی بین دو جهان». و این یعنی «حضور نهایی انسان در جهانی که با اسلام شروع شد» https://eitaa.com/matalebevijeh/18540 . موفق باشید
سلام استاد گرامی: ان شاالله خدا عمر بابرکت به شماعطا کنند. سوالی ازجنابعالی داشتم. بنده کم و بیش از سخنرانی های شما کمال استفاده رو میبرم. بنده اوایل بحث ها حس و حال خوش معنوی نصیبم شد و گهگاهی خوابهای مفهومی میدیدم اما الان فکر میکنم دچارتوقف شدم و نمیدانم دلیل این توقف از کجا نشات میگیره؛ از کانالهای مربوط به سیر و سلوک اینطور متوجه شدم که دچار قبض و بسط شدم! آیا واقعا همینطور هست؟ از کجا باید دلیلش رو فهمید و برای جبران چه اقدامی باید کرد؟ آیا این قبض موقتی هست؟ لطفا راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به همین جهت ما در نسبت با انسانهایی که توانسته اند از پل صراط دنیا بگذرند، میتوانیم خود را پیدا کنیم و از این جهت قصه ما، قصه آنها است و قصه آنها در راهبودن است. آری! در راهبودن. این جا است که آن مرد الهی و زمانشناس بزرگ حضرت مولوی فرمود: «ای برادر عقل، یک دم با خود آر / دم به دم در تو خزان است و بهار». چرا به او که قصهگوی زندگیها است، گوش ندهیم و اگر بهاری را تجربه کردیم نخواهیم در این راه، خزانی را احساس کنیم؟!! هنوز مائیم و راهی که در آن آوینیها متولد خواهند شد، ولی این صراط و این راه، اگر دشتهایی دارد با دستهایی گشوده، ناگهان دامنههایی از قلههایی برافراشته دارد و ما که به دشت عادت کردهایم، این سختیها را به عنوان نوازش تعبیر نمیکنیم و آنگاه که بنا است از قلّه فرود آییم، بیباکی میکنیم. بازشدن چشم یعنی عزمی به اندازه حضور در سرد و گرم این عالَم، یعنی امام خامنهای «حفظهاللهتعالی» و هزاران غم به خاطر مظلومیت مردم غزه، و هزاران امید به خاطر حضور در تاریخی دیگر. قصه انسان چه اندازه عجیب و پیچیده و بزرگ است!!! موفق باشید
پیرو سوال و جواب ۳۹۲۷۲، در خود حدیث مگر شخص خواب بیننده در عصر امام رضا علیه السلام پیامبر را در بیداری دیده اند؟ ثانیا در عالم رویا شخصی که کسی را میبیند و یقین میکند او پیامبر است از جنس علم حضوری نیست؟ چطور مولوی اگر خودش یقین دارد که اشعارش قرآن فارسی ست و بگوید اشعار من را لایمسه الا المطهرون شما پاسخ میدهید «همینطور است چون جناب مولوی به خوبی آگاه است که این اشعار خود او نیست و بر او نوعی الهام صورت گرفته» ، اما اگر کسی در خواب نبی اکرم را ببیند و بداند و یقین کند که در محضر همان رسول الهی ایستاده که از کلام الله شناخته اعتبار ندارد؟ اگر یقین در عالم خواب اعتبار ندارد چرا در عالم بیداری یقین اعتبار داشته باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال چه ما آن ادعیه را از جناب سیدبن طاووس بدانیم که در اوج صفای روحی بودند؛ و چه از معصومین؛ مهم، فراز زیبای آن ادعیه است که بتوانیم به جای این مباحث از آنها استفاده کنیم. موفق باشید