سلام استاد عزیز و بزرگوار: من سالهاست که از مطالب و کتابهای شما تدریس میکنم و در خلال تدریسها از مطالب و صوتهای اساتید دیگری همچون آیت الله جوادی املی یزدان پناه و... استفاده میکنم. و ظاهر امر هم با جمعی که هستم اذعان میکنند که خیلی در نگاه آنها تاثیر داشته اما مدتیست که احساسی به من دست داده که باید به خودم بیشتر بپردازم و از اینکه مطالب از درون من جوشش ندارد و فقط واسطه ای هستم مایلم کمی بیشتر به خودم بپردازم و از جمع فاصله بگیرم. حتی دوستان رو ارجاع دادم به صوتهای شما و کلاسهای انلاین شما. میخواستم بدونم نظر شما چیه؟ استاد واقعا از اینکه استادی که حضوری داشته باشم و در مسائلی که گیر میکنم کمک کند رو ندارم، رنج میبرم. دیگه نمیخوام آزمون و خطا کنم. خیلی از سالهای عمرم به بیهوذگی گذشته و الان هم احساس میکنم فقط حمال مطالبم که آن را انتقال میدهم. ممنون میشم راهنمایی فرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور نیست. آری! برای حضور در تاریخی که مانند حضور در تاریخ گذشته نیست؛ برای روح و روانِ ما آنطور که لازم است، شناخته شده نمیباشد، و این امر سادهای نیست. ولی به هر حال باید با همان حضوری که شروع کردهاید خود را ادامه دهید و با ارتباط با رفقا در همان مسیر معرفتی به لطف الهی خود را بیش از پیش تجربه کنید. موفق باشید
سلام: ببخشید ۲ سوال دارم: ۱. درد و از آن طرف لذت چه منشای داره؟ آیا خداوند هم درد و لذت رو تجربه میکنه؟ ۲. با توجه به عبارتی در انتهای دعای ندبه، آیا بعد از چشیدن از حوض کوثر، درد و لذت خاتمه پیدا میکنه؟ یا دیگه نیازی رو تجربه نمیکنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند عین وجود و عین حضور است و لذا محل تغییر نیست و آن کس را که در نسبت با حضرت حق در حضور باشد، سراسر لذت است؛ لذاتی ماورای لذات مادی و توهّمی. موفق باشید
جناب استاد طاهرزاده سلام علیکم: با آرزوی توفیق و طول عمر با برکت برای حضرتعالی، تفاوت معنی سبحان الله، الحمدالله و تقدیس را می خواستم بدونم. در آیه ۳۰ سوره بقره از قول فرشتگان می فرماید: وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ در ترجمه نوشته شده: ما با حمد و ستايش تو، ترا تنزيه و تقديس مىكنيم. آیا این کلمات در زبان فارسی معادل ندارند؟ (با تشکر بی پایان از وقتی که برای پاسخ به پرسش حقیر می گذارید.)
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این که این اذکار هر کدام افق بلندی را مقابل ما می گشایند؛ حیف است آن ها را با حوصله زیاد دنبال نفرمایید. پیشنهاد می شود به بحث شرح تفسیر حمد حضرت امام خمینی رجوع شود. https://lobolmizan.ir/sound/645?mark=%D8%AD%D9%85%D8%AF موفق باشید
سلام استاد وقت بخیر: چند شب به مراسم عروسی رفتم و الان خیلی پشیمانم که توی این فضا بودم. بخصوص بخاطر نوزادی که دارم، نگرانم توی آیندش تاثیر بذاره، حس میکنم بودن تو این مجلس همه اعمال ماه رمضانم رو از بین برده.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر مجلس، مجلس لهو و لعب باشد و رعایت حلال و حرام الهی در آن نشود؛ از همه جهات برای انسان مضر است. مهم آن است که با استغفار و توبه آثار آن را کم کنید. موفق باشید
استاد سلام: فرا رسیدن عید فطر را به شما تبریک عرض می نمایم. امروز، مسعود پزشکیان در سخنانی بحثبرانگیز ادعا کرد که مقام معظم رهبری مذاکره غیرمستقیم با آمریکا را تأیید کردهاند و ایران همواره در این زمینه فعال بوده است. وی در بخشی از صحبتهای خود اشاره کرد که پاسخ نامه ترامپ توسط عراقچی به کشور عمان منتقل شده و سپس از طریق رابط آمریکایی به طرف مقابل ارائه شده است. به گفته پزشکیان، مذاکره مستقیم رد شده، اما مذاکره غیرمستقیم همچنان ادامه دارد. این اظهارات در حالی بیان شد که کمتر از دو ماه پیش مقام معظم رهبری بهطور صریح و شفاف اعلام کردند که مذاکره با آمریکا غیرهوشمندانه، غیرعاقلانه و غیرشرافتمندانه است و نه تنها هیچ مشکلی را حل نمیکند، بلکه تجربه مذاکرات گذشته، همچون برجام، نشان داده است که بدعهدی طرف آمریکایی مانع دستیابی به نتایج مطلوب شده است. ایشان همچنین تأکید کردند که مذاکره با آمریکا راهحلی برای مشکلات ایران نیست و تنها استثنایی که در سیاست تعاملات دیپلماتیک ایران وجود دارد، عدم مذاکره با آمریکاست. این در حالی است که مقام معظم رهبری بارها در سخنان خود بر بیاعتمادی به آمریکا تأکید کردهاند و صراحتاً اعلام کردهاند که مذاکره با آمریکا نه تنها هیچ مشکلی را حل نمیکند، بلکه باعث فشار و تحمیلهای بیشتر خواهد شد. استاد لطفاً در کنار نکاتی که در این خصوص ما را متذکر می کنید توضیحی هم راجع به این تناقضاتی که در این موارد پیش می آید هم راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً در آن مذاکرۀ غیر مستقیم، میدان ادعا از ترامپ گرفته شده است و در آن نامه جوابهای قاطعی به او داده شده که حکایت از همان عدم مذاکره دارد به همان معنایی که رهبر معظم انقلاب به خوبی متوجه بوده و هستند که مذاکره با آمریکا غیر هوشمندانه و غیر عاقلانه و غیر شرافتمندانه است. بر مبنای فرمایش حکیمانۀ ایشان در روز عید فطر که حتی بعد از جواب نامه به او، فرمودند: «همه بدانند! مواضع ما همان مواضعی است که بود، دشمنی آمریکا و رژیم صهیونیستی هم همان است که بود. تهدید میکنند که شرارت خواهند کرد. البتّه ما خیلی اطمینان نداریم و احتمال زیاد نمیدهیم که از بیرون شرارتی انجام بگیرد، امّا اگر شرارتی انجام بگیرد، قطعاً ضربهی متقابلِ محکم خواهند خورد.» ملاحظه میفرمایید که روحِ جواب نامه به ترامپ، چنین فضایی دارد. موفق باشید
عرض سلام و ادب: پیرو پاسخ شما استاد بزرگوار، برای پر سش شماره ی ۳۹۷۰۷، برای رشد در امور معرفتی سیر مطالعاتی سایت را لازم میدانید یا پیشنهاد دیگری دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم، مقدماتی مانند «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» است. در بقیۀ سیر مطالعاتی به ذوق خودتان نظر کنید که با کدام مباحث و از طریق کدام یک از اساتید محترم میتوانید کار را جلو ببرید. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم: گاهی خداوند با اسم جامع الله به ما نظر میکند. و گاهی خداوند به اسمی مانند علیم، حی، به ما نظر دارد؟ درست فهمیدم؟ با تشکر از زحمات استاد گرامیم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. چه خوب است که در این موارد به جای اینکه با سؤال بخواهید کار را ادامه دهید، با نظر به افقی که با چنین معارفی در مقابلتان گشوده میشود؛ در انتظار حضور ِ بیشتر باشید و نه اطلاعِ بیشتر. موفق باشید
سلام استاد عزیزم: طاعات و عبادات قبول حق. چند سوال داشتم از محضرتان: ۱. نماینده ولی فقیه در استان چجور ولایتی بر ما دارد؟ و حدود این ولایت چیست؟ آیا این ولایت ولایت ظاهری و تشریعی است فقط؟ آیا ایشان بر ما ولایت باطنی هم دارند؟ و اساسا در انتخاب ایشان به بحث ولایت باطنی هم توجه میشود؟ ۲. با توجه به اینکه هر قریه و شهر را ولیی هست در حد و اندازه و قواره آن شهر برای راهنمایی ایشان، آیا هرکه سلوکی در آن قریه دارد به نور ایشان است؟ ۳. تازگیها متوجه شدم از عبادت و علم (فلسفه و عرفان) هیچ کاری نمیآید و این دو بدون عشق به ولی خدا فقط موجب معجب شدن و ریا و امثاله میشوند که در صوتی هم شما به این مطلب اشاره فرمودید، استاد با توجه به سیاهی باطن امثال من و عدم سنخیت با نور امام عصر، میتوان راهی جست به بارگاه عشق؟ احساس میکنم روی این کره خاکی هیچ کس مرا گردن نمیگیرد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در حکمی که ولیّ فقیه برای نمایندگان خود میدهند، تنها در مواردی که مطرح میفرمایند میتوان برای آن نماینده جایگاه قائل شد و این غیر از آن نوع ولایتی است که مظهر ولایت الهی به حساب میآید که اگر خداوند انسان را جهت امور بندگانش قرار داد عنایت خاصی به او میکند و بدین لحاظ چرا به شخصیت حضرت امام و رهبر معظم انقلاب به اعتبار عنایت خاصی که به آنها شده، نظر نکنیم؟ و وسعت شخصیت آنان را در میدانی که با آنان نسبت برقرار مینماییم، احساس نکنیم؟ میدان حضور در تاریخی که ذیل ولایت آنها برای انسان این دوران پیش میآید.
در یادداشتی تحت عنوان « ما با چه کسانی میتوانیم خود را درک کنیم؟» اینطور عرض شد:
هنوز باید از خود پرسید ما با چه کسانی در طول تاریخ و در این دوران میتوانیم خود را درک کنیم؟ چه کسانی در طول تاریخ و در اکنونِ ما متذکر حضور نهایی ما در ما هستند؟ من در این دوران نمیتوانم از حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» و آیت الله خامنهای و حاج قاسم و سید حسن نصرالله و یحیی سنوار عبور کنم و خود را در جای دیگر جستجو نمایم. https://eitaa.com/matalebevijeh/18866 موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلام علیکم: در زمانه ی ما (نمیخواهم ادعا کنم به این معنا که شرایط کلی راهزن باشد بلکه خودم را میگویم) با وجود این حد بسیار بسیار زیاد تنفس در افکار غربی که تقریبا میتوان گفت هیچ شآنی از زندگی ما اسلام واقعی نیست؟ یک همچو منی با اینهمه آلودگی که حتی نمیتوان نفس کشید و در آلودکی های خود غرقم...، واقعا نمیدانم چگونه میتوانم تمام زمانم را اختصاص به دروس حوزوی دهم؟ منی که از منجلاب زندگی روزه مره فرار کرده و در حوزه پناهنده شده و هم اینک نیز اگر ذره ای خود مراقبتی نداشته باشم، به سرعت نزدیک دره های هولناک حرام میشوم (مکروهات و آشارات مناجات شعبانیه هم که بماند که اندازه دهانم نشده)؛ به فرموده شما از علامه حسن زاده: خود را مشغول کنید تا وهمیات شما را مشغول نکند، واقعا در تعارض است کار جدی معرفتی روزانه، الحق و الانصاف دروس حوزوی را تنها راد مردان الهی که از صفای نفس و استحکام برخوردارند میتوانند متمرکزانه به پیش روند. حال چکار باید کرد؟ نه رضایت قلبی به این دارم که دروس، قوی خوانده نشود (اما حقیقتا چشمانم همچنان بستست و نمیتوانم از عمق جان بهشان بنگرم) و نه می توانم تمام وقت روزم را بهشان اختصاص دهم؛ و نیز به حرف های ساده معرفتی راه نمی افتم (به درس اخلاق زنده، به معارف عمیق محتاجم) این درحالیست که حدود دو ماه روزه گرفتم، در خوردنی ها احتیاط میکنم. در تنهایی بسیاری هستم (که البته بسیار کمک کرده) در دیدن و شنیدن هم محتاطانه بر خورد میکنم. و نیز کتاب ۱۰ نکته معرفت نفس رو با صوت خوانده ام. کتاب معاد را حدودا هفتگی درحال پیش بردنم. در جلسات اخلاق و تفسیر نیز هفتگی شرکت کرده ام. شرح جنود عقل و جهل را در حال پیش بردنم. اما همچنان... چه باب معرفتی را پی بگیرم؟ درس را به نظرتان چکار کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر جناب احمد جامی فرمودند: «غرّه مشو که مرکب مردان مرد را / در سنگلاخ بادیه، پِیها بریدهاند؟» از آن جهت که گام در چنین مسیرهایی ساده نیست؛ ولی در ادامه میفرماید: «نومید هم مباش که رندانِ جرعهنوش / با یک کرشمه به منزل رسیدهاند» به همان معنایی که شهیدان عزیز ما در نسبت با حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» و انقلاب اسلامی رَه صدساله را یکشبه طی کردهاند و از این جهت امروز این شمایید و حضور در چنین تاریخی که حتی آنچه عزیزانی از اهل فکر که دیروز، حرفها با ما داشتند کافی نخواهند بود و ما را دعوت به جدّیتی بیشتر میکنند. مهم آن است که انگیزۀ خود را بزرگ و بزرگتر نمایید و در دل همین دروس رسمیِ حوزه به افقی و حضوری بیندیشید که به تعبیر جناب احمد جامی: بدون نومیدی با حضوری خاص راه را ادامه دهید و معلوم است که در این صورت در کنار سیّد حسن نصرالله، خود را حاضر مییابید با راهی که مقابلتان گشوده شده است. و دقیقاً هرکس چه یک طلبه و چه یک استاد دانشگاه و چه یک خانم خانهدار همه باید از خود بپرسند با تاریخی که بعد از تشییع سیّد حسن نصرالله شروع شده و اشارهای که آن یوم اللهِ بزرگ به سوی آیندهای خاص دارد؛ ما چه اندازه و چگونه در کنار سید حسن نصرالله خواهیم بود؟ موفق باشید
با سلام: تفاوت توهم و واقعیت چیست؟ من حقیقتا درمانده شدم و هرچه بیشتر میگذرد، بیشتر این مسائل به من هجوم می آورد. واقعا نمیدانم در رابطه با خدا و ائمه و شهدا چه نسبتی دارم. زمانهای زیادی را به صحبت با خدا و امام ها و حتی سر مزار شهدا میپردازم. اما نه جوابی و نه علامتی که به من تسلی قلبی دهد که صدایم را شنیدند. احساس میکنم در نسبت این بزرگواران در توهم هستم و دارم با خودم صحبت میکنم. توهم و تصور دارم که با آنها ارتباط گرفتم. اصلا نمیدانم کدام درست است. آیا حقیقتا رابطه ای برقرار شده یا همه تخیلات و توهمات من هستند! خواهشاً کمکم کنید. بگویید از کجا بفهمم این نسبتم با این بزرگواران در حقیقت چیست؟ نکند بعد از مرگ متوجه بشوم اصلا رابطه ای نبوده. من با خدای توهمی و امامان توهمی و ساخته ذهن خودم ارتباط برقرار کردم و این خسارت ابدی خواهد بود برای من. سپاسگزارم
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید باید از «معرفت نفس» شروع کرد و با حضور و نسبتی انسانیِ خود نزد خود، نسبت انسانیِ خود را با آن عزیزان به میان آورد که چه اندازه آن ها متذکر حضور گمشدۀ ما در این عالم هستند تا آنجایی که انسان احساس میکند خود را هرچه بیشتر در آن شهدای عزیز دنبال میکند. در این صورت است که مییابیم چه اندازه با هر شهیدی راههایی اصیل در مقابل ما گشوده شده است. از شهید عزیزاللهیِ نوجوان بینام و نشان بگیرید تا شهید یحیی سنوار و سیّد حسن نصرالله، و رابطۀ حضوری که با این آینهها میتوان برقرار کرد. خود را آماده کنید برای چنین حضوری در نسبت با تشییع سید حسن نصرالله. بنده نیز نکاتی را تحت عنوان «در آینۀ تشییع شهید سید حسن نصرالله» با رفقا در میان گذاشتم که خوب است ذیلاً نظری به آن انداخته شود. موفق باشید
در آینۀ تشییع شهید سید حسن نصرالله
اگر شهدا با حیاتی بیشتر و تأثیری افزونتر در صحنه نیستند، چرا استکبار از تشییع پیکر مبارک سید حسن نصرالله تا این اندازه نگران است و تلاش دارد تشییع آن مرد بزرگ تا آنجا که ممکن است، محدود باشد؟
آیا خود را آماده کردهایم تا در فضایی که با تشییع آن مرد بزرگ پیش میآید، حاضر باشیم؟ فضایی که در تشییع پیکر جناب سعد بن معاذ پیش آمد و رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» متذکر انبوه فرشتگان در آن تشییع شدند.
در تشییع پیکر شهید سید حسن نصرالله آیندهای را مدّ نظر آورید که آن روح بزرگ، انسانهایی را به ظهور خواهد آورد که هر کدام، سید حسن نصراللهها هستند.
مگر میشود ما در این تشییع در اکنونِ خود نسبت به آینده بیبهره باشیم؟ اعم از آنکه در لبنان حاضر باشیم و یا توجه و روحمان آن مرد بزرگ را تشییع کند.
به گفتۀ آن مرد لبنانی فکر میکنم که میفرماید:
«حتی اگر سید را تشییع کنیم باز هم آماده نخواهیم بود. این تشییع تا روز قیامت با ما خواهد بود».
لبنانِ پس از تشییع، لبنانِ دیگری خواهد بود. لبنانی که بزرگ شهیدش قرار است تا قیام قیامت دستگیر وداع کنندگانش باشد.
آری روز تشییع سید، مقاومت خیز بلندی میگیرد، از اینجا تا قیامت. اعم از آنکه در لبنان حاضر باشیم و یا توجه و روحمان آن مرد بزرگ را تشییع کند.
طاهرزاده ۱۴۰۳
سلام علیکم جناب استاد: شاید تفاوت بنده با دیگر مردم در این باشد که یاد گرفتم خودآگانه خودمان را ببینم، البته استعدادی است در همه که خوب است بیاموزند. از این روی خبر خودمان دارم! و با این شعر آنرا باز گو میکنم: «منصور و اناالحق زدن و دار و دگر هیچ / ماییم و لبالب شدن از یار و دگر هیچ / گر ره به مراسم کده ی عشق بیابی/ الماس بنه بر دل افگار و دگر هیچ / بر لوح مزارم بنویسید پس از مرگ / کای وای ز محرومی دیدار و دگر هیچ / از کعبه گر این بار برون ام بگذارند / ناقوس به دست آرم و زنار و دگر هیچ / عرفی به غلط شهره به زرق است ببینید / صد گل زده بر گوشه ی دستار و دگر هیچ».
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته همگان سعی بر این دارند. باید ذیل سیرۀ اولیای الهی خود را معنا کنیم به همان معنای « راستی را! اگر امامی «حیّ» در راستای توجه به نهایت شخصیت فردی و اجتماییِ ما در صحنه و مدّنظر نبودند؛ ما چه تفسیر قابل قبولی میتوانستیم از خود داشته باشیم؟ و اگر متوجه آن امام «حیّ» در اکنونِ خود نبودیم؛ چگونه بودنِ انسانیِ خود را در وسعتی نهایی که اتصال هویّت زمینیِ ما به آسمان است، در خود معنا میکردیم؟» موفق باشید
بسمه تعالی. سلام علیکم: اسعدالله ایامکم. ۱. پرسش از انقلاب اسلامی، پرسش از هویت انسانیست؛ انقلاب را تنها انسان هایی میبینند که انسان های اهل خلوت اند؛ انسان هایی که درکی از خود دارند. انسان هایی که صاحب ارزش اند. انسان هایی که جنگ با نفس را یافته اند، درد این جنگ را چشیده اند؛ بستر انقلاب اسلامی تنها برای آنهایی معنا دارد، و تنها کسانی نقشی پیش برنده در این بستر دارند که نسبت خود را با هویت انسانی شان در نسبت فردی یافته اند و اینک بدنبال یافت هویت خود در بستری بس عظیم اند. انقلاب اسلامی چیزی خارج از یافت انسانی نیست بلکه هر انسانی در مسیر آرمان خود او را بدون شک باید بیابد! حضور آدمی در انقلاب اسلامی حضور در ظهور غوغای درونی هر انسان است. انقلاب اسلامی کارزار انسانیت است؛ هرچه انسان تر، انقلابی تر! و هر انسان صاحب عزمی و هر انسان خفته ای و هر انسان دیو صفتی میتواند با دید زمانه شناسی به انقلاب جایگاه خود را نسبت به او بیابد؛ صاحب عزم، ذوب در آنست خفته را نمیدانم کجا می ایستد اما دیو صفت، همینی میشود که در بزرگ و کوچک غرب میبینید؛ کم میخورند، کم میخوابند تا جواب شهوت پولادین خود را با غضب به این بستر ارضاء کنند. هرچند صاحبان عزم جلو دار تاریخ اند، اما بنابر اقضای طبیعی نسبت انسانی آنها با انقلاب، همیشه در رنج اند. اما جامعه ما بیشتر از خفتگان است؛ خفتگانی که مدعی هستند و مع الاسف جایگاه هایی را اشغال میکنند که در نسبت با یک جهان باید پیش روند، اما نهایتاً بدنبال پیشبری افرادی معدود درجا میزنند. این یعنی بلاهت، یعنی نفهمیدن و مسئولیت ربودن، یعنی اهل خلوت نبودن، یعنی انسان نبودن...! ۲. در کتاب مبانی معرفتی مهدویت ص۸۰ فرمودید: روایت بدین مضمون داریم که کسی در مبانی دینی زیاد فکر نکند اما زیاد کار کند احتمال بدهید منافق است. میشود زحمت بکشید آدرس روایت را بدهید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! همینطور است که میفرمایید. آن کس که در این زمانه برای ما افق حضور در آینده را گشود و دروازه امید را برایمان باز کرد، حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» بود، او بود که دروازه امید را روی ما گشود. همانطور که انسانهای عادی از درخت، شاخه و میوه را می بینند و نه تنه و ریشه را و نه زمین و آبی که این درخت نسبتی عمیق با آن دارد، در همین رابطه با حضوری که باید در نزد خود داشته باشند یعنی از تاریخی که انسانها با معنویت خود رمز بقای جامعه میگردند؛ غافل میباشند و از روحی که از طریق قرآن و روایات در این آخرالزمان طراوت ما را پایدار میکند، نیز غافلاند. این است غفلت بزرگ که به تعبیر جنابعالی همان بلاهت است و نه بلاهتِ فردی، بلکه بلاهت تاریخی ۲. این نکتهای است که عدم تفقّه در دین، از خصوصیات نفاق است. حال باید با توجه به این نکته، روایات اینچنینی را جستجو کرد و در حال حاضر روایت خاصی در نظر ندارم. ولی فکر میکنم اگر مطلب را دنبال بفرمایید نکات خوبی به دست میآید. موفق باشید
سلام و عرض ادب و ارادت: پیرو آخرین پستی که دیروز در کانال https://eitaa.com/tafakorism گذاشتیم: چه کنیم که نفحات الهی (رجب شعبان و رمضان) و اعمال آنها را با آن (تاریخ اعصار وجود است) تنظیم کنیم؟ طوری که این نسبت اعمال با وجود به صحنه آمده در این تاریخ بر قرار بشود؟ طوری که کیفیت اعمالمان در این تاریخ بالا برود و با کمترین اعمال با کیفیت، بیشترین ها نصیبمان شود. هم از لحاظ بینش و بصیرت تاریخی - هم از لحاظ عرفانی و معنوی که هردو این ها دو روی یک سکه اند مسلما. و ملتمس دعایتان در شعبان معظم هستیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر اندازه متوجه مسائلی باشیم که بشر امروز مدّ نظر دارد و بیشتر آمادۀ حضور آخرالزمانی خود است؛ بیشتر به بنیادیترین بنیان که «وجود» است نظر میکند و در آن صورت وسعتی مییابد تا خود را در بیکرانگیِ هستی حاضر کند و با حضور در چنین مبنایی نسبت خود را با خداوند در ماههای مبارک برقرار نماید. در تاریخی که همچنان که عرض شد زمینۀ بقیۀ اللهیِ جهان فراهم شده است. پیشنهاد میشود رفقا در آن پیام با عنوان «حضور در ماه شعبان و حضور در فجر انقلاب اسلامی» بیندیشند. موفق باشید
حضور در ماه شعبان و حضور در دهۀ فجر انقلاب اسلامی
با حلول ماه مبارک شعبان آنچه در منظرها مشاهده میشود، ظهور نهایی انسانیتی است که آیینه نمایش انسانیت نهفتۀ ما میباشد، امری که با انقلاب اسلامی و نظر به حضرت روح الله، زمینۀ آن که همان زمینه بقیت اللّهی جهان است فراهم شد و این ماییم که اگر حقیقتاً منتظر حضرت صاحب الامر «عج» هستیم باید مواظب باشیم سخن حضرت روح الله زمین نماند، تا دشمنان انسانیت نتوانند با انواع تحریفها کاری بکنند که سخن آن مرد بزرگ شنیده نشود وگرنه گرفتار روزمرگی و ملالِ زمان خواهیم شد. در حالی که ما آنی نیستیم که غرب زدگان بتوانند نقشههای خود را بر ما تحمیل کنند. ما بنا داریم باشیم و در افق حضوری که آینده در مقابلمان گشوده است حیثیت بشریت را در دل این تاریکیها به خود و به دیگران متذکر شویم. این یعنی حضور در ماه شعبان و حضور در دهۀ فجر انقلاب اسلامی. طاهرزاده بهمن ماه ۱۴۰۳
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم: انسان اگر ادراکی غیر از علم حصولی که نسبت به خدا داشته باشد چه صورتی دارد؟ اگر ما قبول کنیم که ادراک دیگری از خدا داریم و آن دل و قلب است. هرچه باشد بازهم این ادراک، ادراک خدا نیست. پس ادراکی که در پیمان الست و احادیث دیگر آمده چیست؟ تنها میماند حرف عرفان که میگوید آن نوری را که دل درک میکند اسم است نه ذات. بر این مبنا اگر جلو برویم، ادراک اسم الله توسط دل ممکن میشود. پس آنچه که دل میبیند تجلی خداست به نام اسم الله و انسان با ریاضت شرعی سبب میشود که موانع کنار برود و انسان با دلش نور الله را ببیند. استاد عزیزم آیا تا اینجا درست اندیشیدم! با سپاس!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نکتۀ خوبی است. به حضوری که انسانها «فطرهم علی التوحید» هستند فکر کنید. موفق باشید
سلام و نور و رحمت خدمت استاد عزیزم: امروز که مطلب شما را در سایت دیدم (در مورد پیش بینی رهبر عزیزمان روحی له الفداه) در مورد فلسطین، غزه و حزب الله، یاد روزی افتادم که جنگ آغاز شد و مردم بشدت تحت حملات رژیم منحوس صهیونیستی بودند و در جمعی که بودم همه حزب الله را شماتت می کردند که این چه حرکتی بود و مردم همه نابود می شوند. شبانگاه که در بستر با خداوند متعالِ عزیزِ مقتدر درد و دل می کردم که خدایا این جماعت با حساب دو دو تایشان اینگونه محاسبه می کنند و اما حقیقت چیست؟ بنظرم جریان کربلا رسید که امروز هم میدان میدان کربلاست و دیر نیست که حقیقت رخ نمایان کند. بعد به حضرت نوح و موسی و عیسی و ... تا حضرت جان، ختمی مرتبت رسیدم که چگونه خداوند حکم خویش را با اندک افرادی در جهان جاری و ساری می سازد. چُنان دلشاد شدم که وصف ناشدنی بود. سجده شکر به جا آوردم و با یکی از نزدیکان مطلب را به اشتراک گذاشتم و او هم خوشحال شد که آری اگر قرآن و ائمه نبودند ما حتما و حتما هلاک می شدیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در این صحنهها بیش از پیش به ایمانی توجه داشت که حضرت زینب «سلاماللهعلیها» در دل طوفان کربلا ذیل حضور اسلام و امام حسین «علیهالسلام» به آن توجه داشتند که آن نکتۀ مهمی است. در این رابطه عرایضی تحت عنوان «حضور نهایی انسان در جهانی که با اسلام شروع شد» شده است. امید است مفید افتد. https://eitaa.com/matalebevijeh/18540 . موفق باشید
سلام استاد گرامی: آیا میتونیم حضرت محمد رو در نظرمون مجسم کنیم. با توجه به اینکه ایشان انسان کامل است و ظهور و تجلی الله است. انگار داریم با خود خدا حرف میزنیم با حالا با خدا حرف بزنیم. نه اینکه داریم با حضرت محمد حرف میزنیم. مثلا در ذهن بگیم من فدای تو بشم در این کار منو راهنمایی کن. ولی میدونیم که اون خدا هست ولی نیست و حضرت محمدم هست. یعنی چون یکی شدن روحشون. در واقع اینجوری موقع حرف زدن با ایشون خود خدا مخاطب انسان و روبروی انسانه. نمیدونم تونستم منظورم رو برسونم؟ بالاخره روح محمد و خدا که از هم جدا نیست که با خدا جداگانه حرف بزنیم. نمیدونم چرا من اینجوری تصور میکنم و با خدا به این روش حرف میزنم. با توجه از شناختی که از دین پیدا کردم طی سالیان. شاید اشتباهه. من امکان دیدن استاد حضوری ابدا ندارم، که کارم اینطور بسیار راحت تر میشد. هر چه خودم تفکر کنم یا کتابی بدستم برسد. عذر میخام که وقتتون رو میگیرم. التماس دعا. خواهش میکنم بنده را دعا کنید تا به نتیجه برسم ان شاءلله
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مهم، مبنای توحیدی توجه به سیرۀ اولیای الهی است که همان انوار هدایت ربّ العالمین میباشد و میتوان در شخصیت آن عزیزان، راههای قرب الهی را پیدا کرد و در این رابطه است که در معرفی آنان گفته میشود «هُمُ السّبیل» آنان راههای رجوع به خداوندند. عرایضی در این رابطه در کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل البیت» همراه با شرح صوتی آن شده استhttps://lobolmizan.ir/book/82?mark=%D8%AD%D8%A8. موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلام و درود خدا بر شما: ۱. گفتگویتان در رابطه با دیدار مداحان حضرت آقا را استماع کردم؛ حقیقتا بنده تا قبل از اینکه شما فرموده باشید تماما مسئله ام این بود که یک نوع ایمانی باید به میان آید که در نسبت با آن تمام مشکلات حل شود و تمام دروغ های سیاسی آشکار گردد و تمام کژی ها شناخته شود اما اگر به کسی میگفتم، جوابم این بود که انسان با تجربه و مطالعه و معارف و... میتواند اشتباهاتش را کم کند. و اگر میگفتم ایمان، جواب میدادند که ایمان با تجربه و کار و... حاصل می آید و نه با نسبت خود با خدا و جامعه. اما هیچ جوره به کتم نمیرفت که بتوان کاری به جز بواسطه یک ایمان عظیم پیشبرد تا اینکه شما در این گفتار فرمودید؛ این ایمان حضرت آقاست که اینچنین بس عظیم در صحنه است بدون کوچکترین خطایی که حیرت آور است. می شود کمی در رابطه با این نوع ایمان سخن به میان آورید تا بیشتر بتوانیم خود را در آن میدان حاضر کنیم؟ ۲. در رابطه با سیاست و فرهنگ و تاریخ از حیث آموزشی (جدای از شناخت معارف) همچون کتاب های اصولی فقهی فلسفی و همچنین جزوه مقدمه فصوصی که خود حضرت عالی دارید، اگر بخواهیم ملاک هایی بدست بگیریم چه کتاب هایی برای آموزش باید دیده شود؟ مراد بنده شناخت مسئله و مسئله محوری پیش رفتن برای شناخت بهتر جواب امروزین به مسائل است چنان که در فقه و فسلفه و عرفان هست. نمیخواهم در این ابواب بنابر فرمایش علامه جوادی حفظه الله تعالی مطالبی بدانم که از دیگران باشد و مرهون دیگری باشم که مطالب کلیشه ای و نارسا برای پیشبرد میدانی اهداف انقلاب باشد، بلکه میخواهم از درون بجوشد. همچنان که حوزه برنامه ریزی نسبت به اجتهاد فقه و اصول دارد، در کنار آن در این سه علم نیز به سمت صاحب نظری حرکت کرده باشم. همچنان که یکی از اساتید فرمود آن علم و معارف و معنویتی که امام درک کرده بود مندمج بود و بنحو تفصیلی ظهور نیافت و حضرت آقا نیز در سخنرانی ای فرمودند که انقلاب اسلامی نتیجه امام خمینی و ثمره انقلاب شخصی چون امام خمینی است؛ لذا برای تفصیل این ثمره به نظر می آید که باید این سه علم را نیز به نحو تفصیلی آموخت برای تفصیل انقلاب. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! عرایض اخیری که کم و بیش شده است، متذکر آن ایمان است و البته ملاحظه دارید که ایمان، امری نیست که با تعریف و سؤال و جواب بتوان از آن سخن گفت مگر آنکه در بین سخنان و گفتهها، اشارهای بدان بشود. ۲. همینکه نسبت به این امور حساس باشید در دلِ همین دروس حوزه، آن فهم پیش میآید. اینها اموری نیست که بتوان با مطالعۀ کتاب خاص به آن برسیم. موفق باشید
سلام وقت بخیر: لطفاً می شود چند کتاب از زمان پهلوی معرفی کنید. چند کتاب از زمان امام خمینی یا اینک کتابی به مقایسه زمان پهلوی و امام خمینی پرداخته باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد علاوه بر کتاب «از سید ضیاء تا بختیار» تألیف آقای مسعود بهنود، کتاب های آقای موسی نجفی و آقای موسی حقانی نیز در این مورد مفید است بخصوص کتابهای «تحلیلی از نهضت امام خمینی» از آقای حمید روحانی. موفق باشید
سلام استاد عزیز: وقت شما بخیر مدتی است (حدود ۲ سال) که به همراه دوستان سیر مطالعاتی شما را شروع کرده ایم و به نظر می رسد باید با این رویکرد زندگی کرد و نیاز به تذکر لحظه به لحظه دارد و تنها خواندن کتابها کافی نیست؛ مخصوصا در سنی که من قرار دارم و در آستانه میانسالی می باشم؛ و از طرفی میخواهم اقدام به شرکت در آزمون دکتری در رشته تخصصی خود بنمایم که قبولی در آن و نیز تحصیل در دوره دکتری نیز نیاز به تمرکز زیادی دارد. به نظر میرسد پرداختن به هر دو با هم برای من ممکن نیست؛ نه اینکه اصلا ممکن نباشد، احتمالا هر کدام به نوعی ناقص می ماند؛ و در عین حال بنا به شرایطی نمی توانم هیچ کدام را کنار بگذارم؛ و انگار آخرین فرصت هاست؛ و شاید فرصت دیگری نباشد؛ لطفا من را راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به خودتان برنامه بدهید و جای هرکدام از دروس تخصصی و معرفتی را مشخص نمایید و معلوم است که در چنین شرایطی بیشترین وقت باید برای دروس تخصصی باشد و در هفته، دو مرحلۀ یکساعتی به مباحث و یا صوتهای مربوطه ورود شود. موفق باشید
سلام وقت بخیر: استاد ببخشید با توجه به این که انسان به خودش علم حضوری دارد و وحدت دارد چگونه می شود که یک شخص ویژگی های خود را اشتباه درک کند یعنی خودش نتواند از برخی ویژگی های روحش بی خبر باشد چگونه می توان علم حضوری به خود را هم تشکیکی در نظر گرفت اگر تشکیکی است. می شود بفرمایید چگونه می توان آن را افزایش داد؟ ممنون از شما مطالب بسیار مفید سایتتون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. علت آن توهم است که جای حقیقت را می گیرد. ۲. تعمق در قرآن و روایات و معارف حقّه، و در عبادات به حالت سلوکی. موفق باشید
سلام علیکم: اینکه انسان گاهی نسبت به دنبال کردن معارف حقه سست میشه چه علت هایی داره؟ چه کنیم شوق ادامهی کار بهمون برگرده؟ التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس باید متوجه ظرفیت انسانی خود باشد که چه اندازه از طریق معارف حقّه و تدبّر در قرآن میتواند آن ظرفیت را از قوه به فعل درآورد. موفق باشید
سلام و عرض ادب: طاعات و عبادات قبول درگاه حق انشاءالله. دیده ام که بین شاگردان جناب فردید و آنان که اندیشههای ایشان را مورد بررسی قرار میدهند، بر سر مفاهیم وقت و زمان و تاریخ، مقداری عدم تفاهم و تفاوت وجود دارد. میخواستم بدانم تفاوتِ مفاهیمِ وقت، زمان و تاریخ در چیست؟ و دقیقا منظور از حوالت تاریخ چیست؟ وقت بخیر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این موضوع بسیار مفصل است که البته با ادامۀ مباحث مربوط به جناب دکتر احمد فردید باید روشن شود. در این مورد خوب است به عنوان مقدمه به بحث «گزیدههایی از افکار و اندیشههای دکتر احمد فردید»
https://lobolmizan.ir/leaflet/1284?mark=%D9%81%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D8%AF
و به مباحث «دیدار فرهی و فتوحات آخرالزمان»
https://lobolmizan.ir/leaflet/1615?mark=%D9%81%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D8%AF رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد: طاعات قبول حق ان شاءالله. برای میلاد امام حسن علیه السلام باید سخنرانی کنم پیشنهاد شما کدام یک از مطالبتان هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به جزوۀ «رجوع به هویت شیعه در تاریخ اسلام» https://lobolmizan.ir/leaflet/360?mark=%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87 به قسمت امام حسن «علیهالسلام» رجوع فرمایید. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم: درباره متن زیرسوال داشتم. شرح غزل ۵۸👇 «در این تجلیِ آغازین، خود را به زیبایی هرچه تمامتر متجلی کردی و خیال مرا با صورت زیبای خود آبادان نمودی. به همان معنایی که رسول خدا (ص) فرمودند: «رَأَيْتُ رَبِّي لَيْلَةَ الْمِعْرَاجِ فِي أَحْسَنِ صُورَةٍ» [5] من پروردگارم را به زیباترین صورتش مشاهده کردم. این رازِ خیال است که خدایِ متجلیشده بر نفس پیامبر را بر او آشکار کرد، مبتنی بر آنکه «هرکس خود را بشناسد، پروردگارش را شناخته است». زیرا حضرت ربّ به حکم آنکه خواست شناخته شود مخلوق را خلق کرد، تو را خلق کرد که او را بشناسی، پس کافی است درست به خود نظر کنی تا او را بیابی.» سوال اول من آن است که منظور شما از تجلی نخستین آیا همان پیمان الست (آیه الست بربکم) میباشد. سوال دوم: اگر پاسخ سوال بالا مثبت است، این تجلی همانند پیامبر (ص) فی احسن صورة بوده است یا نه؟ سوال سوم من آن است که این تجلی که پیامبر (ص) پروردگار را فی احسن صورة دید آیا بعد از آنجایی است که جبرئیل نتوانست همراه پیامبر (ص) برود؟ با تشکر از زحمات استاد عزیزم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در احسن صورة، بحث در لیلۀ معراج است و آغازین به معنای بالاترین است که اقتضای معراج میباشد و هرکس در ذات خود میتواند دارای چنین حضوری باشد که در نهایت با «معرفت نفس» به معنای واقعی آن حاصل میشود که همان نسبت حقیقی بین عبد و ربّ میباشد و اینجا است که ملکی نمیتواند در میان آید. موفق باشید
سلام علیکم: از خدمت یکی از اساتید فلسفه نسبت به اینکه، با دیدگاه اصالت وجود آیا می توان زندگی کرد؟ پرسیدم. ایشان گفت: اینکه بر مبنای اصالت وجود زندگی کنیم کارما نیست و در توان ما نیست. این فقط کار ائمه اطهار علیهم السلام است. میخواستم بدونم آیا درست گفته است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نامۀ حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» به آقای گورباچف فکر کنید که با ایشان، معارف مطرح شده توسط جناب ابن عربی و جناب ملاصدرا را مطرح کردند. صدرایی که مبنای فلسفهاش، «اصالت وجود» است. موفق باشید