سلام استاد: امشب عجیب است، از طرفی حرفی داشتم که اصلا جایی برای گفتن آن نمیدیدم، تا بالاخره یاد سخنی از حضرتِ امامِ جانم روح الله عزیز افتادم که گفت:
«من به ملت ایران عرض میکنم که مغرور نشوید تمام قدرت قدرت خداست و باید اتکال به او بکنید و خودتان را فانی بکنید در اون قدرت بزرگ، مادامی که ملت ایران همان قدرت اول را که قدرت معنوی بود و با اللهُ اکبر پیش برد، مادامی که این حفظ بشود شما بیمه هستید، بیمۀ الهی هستید، خدا نکند که دستهایی که الان در کار هست و میخواهند شما را مأیوس بکنند اینها در این شیطنتشان پیروز بشوند و شما را از آن حالی که در اول انقلاب داشتید منحرف بکنند که آن روز روزی است که خدای تبارک و تعالی عنایتش را خدای نخواسته از شما برمیدارد و شما همون حالها میافتید. حفظ کنید، حفظ کنید اون حالی که در اول نهضت داشتید شما نهضت برای شکم نکردید، شما نهضت برای اتاق و حیاط نکردید، شما نهضت نکردید برای اینکه یه مقامی پیدا بکنید، شما آرزوی شهادت نمیکنید به این که برسید به یه مثلا فرشی و نوایی. این حالی را که حالی است الهی، حفظ کنید و مادامی که این حفظ بشود شما پیروز هستید و من وعدۀ پیروزی به شما میدهم و خدای تبارک و تعالی وعدۀ پیروزی داده است به شما: «إنْ تَنْصُروا اللهَ یَنْصُرُکُم» اقدامتان را ثابت نگه دارید و مشتهای گره کرده را که مشتهای الهی است حفظ بکنید و از هیچ ابر قدرتی نترسید و از هیچ تبلیغاتی (داخلی و خارجی) هیچ خوفی نداشته باشید، ما راه خودمان را میرویم و آن راه خداست.»
خدایا! بار سنگینی بردوشم نهادهای، اما خاطرت برایم عزیز است و همین آن را سبک کرده، البته بدن بیارزشم زیر این بار نابود میشود اما من همین را میخواهم. چگونه میشود با نیستانگاری خاطرت را نخواهم، اینگونه میشود که قبل از نیستانگاری، خدا میخواهم، ولی اکثر در همین اشتباهیم. شما بگویید چه چیزی بهتر از نیستانگاری برای مُردن و محوشدن؟! باید نیستانگاری، جانمان را دربیاورد و نابودمان کند تا بگوییم خدا. که آن هم شرط دارد و آن هم این است که نیستانگاری را دچارش نشویم و بلکه با آن رو به رو بشویم. اگر ترامپ را دلقکی بیش ندانیم با گزافههایش دچار آن میشویم و در دامی که شیطان پهن کرده است میافتیم. باید کتکِ بیداریمان را بخورند این اسکلتهای انساننما.
خلاصه که این نمازهای با شوق و اشتیاق، رسول «صلّیاللهعلیهوآله» و امامی که بسیار به سخنانشان تشنهام و دربهدر دنبال خودشان میگردم در صحرای کربلا، منجر شده است یه اینکه قرآن بخوانم و از خدا عاجزانه طلب کنم: «وَيَرزُقهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّل عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمرِهِ قَد جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيءٍ قَدرًا» یا علی مدد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! سخن همیشگی بنده آن است که متوجه باشیم با حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» تاریخی آغاز شده که هر اندازه جلو و جلوتر برویم، نهتنها به عظمت آن تاریخ پی میبریم، بلکه متوجۀ حماقت و کوچکیِ مخالفانِ این انقلاب خواهیم شد. از عظمت این انقلاب همین بس که دشمنانش این اندازه حقیر و کودناند. فهمِ این انقلاب و جایگاه بزرگی که در بستر توحید الهی برای بشر جدید پیش آورده، مسئلهای است که کسانی متوجۀ آن خواهند شد که مفتخر و منوّر به بصیرت نسبت به زمانه باشند. موفق باشید
سلام استاد: در اواخر زیارت آقا امیرالمومنین (ع) در روز مبعث این جمله « اللهم و انی عبدک و زائرک متقربا الیک زیارت اخی رسولک» تایید فرمایشات شما در مباحث پیشین است. که آقا امیرالمومنین علیه السلام نه حضرت الله هستند و نه حضرت الله نیستند. آیا درست متوجه شده ام؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در زیارت امیرالمؤمنین «علیهالسلام» داریم: «اللهم عبدک و زائرک، متقرب الیک بزیارة قبر اخی رسولک» که با زیارت مولایمان علی «علیهالسلام» راهِ تقرب به سوی پروردگارمان را میگشاییم به اعتبار آنکه آن حضرت نمادی از نور توحیدیِ پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» هستند. موفق باشید
با سلام و نور و رحمت خدمت استاد عزیزم🌹: استاد در باب موضوع حضور تاریخی هر فرد در عالم کنونی که صبحگاهان از خدمتتان پرسیدم، و از جنس این حضور که برایم ناشناخته است. امروز به لطف حق و برکت نور کلام شما متوجه مطلبی شدم که در باره صحت و سقم آن خواستم نظر حکیمانه شما را بدانم. آیا یافت این حضور همانند عالم خواب است که ما در خواب کاملا از عالم خود غافل هستیم در حالی که در آن حضور داریم اما چون بیدار می شویم متوجه عالم خود می گردیم و این توجه و حضوری که شما در کلامتان به آن اشاره می فرمایید آیا از همین جنس است؟ با توجه به حدیث پیامبر عشق و رحمت حضرت محمد (ص) که می فرمایید مردم در خواب هستند چون بمیرند بیدار می شوند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با حضور تاریخی، بیشتر باید به روایاتی فکر کرد که بر زمانشناسی تأکید دارند مثل مباحثی که در کتابهای زیر مطرح شده است: کتاب «بشر جدید و آیندۀ قدسی پیشِ رو» و یا در کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» در جلسه چهل و پنجم، با عنوانهای روح زمانه 499 و نقش روح زمانه 501 و تفاوت زمانه گرگ و گوسفند و ترازو 502 و برکات شناخت روح زمانه 505. هر دو کتاب در سایت قرار دارد. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم! انسان کامل مظهر اسم الله است. مثلاً علی علیه السلام انسان کامل است. علی علیه السلام میفرماید خدایی را که نبینم نمیپرستم که این رویت قلبی است. سوال اول: آیا این رویت قلبی به این معناست که صفات الله در علی علیه السلام ظهور کرده است و علی علیه السلام وقتی به خودشان نظر میکنند الله را حضورا درک میکند ؟ سوال دوم : اگر این درک حضوری و قلبی الله توسط علی علیه السلام در قوه خیال نورانی حضرتش تجلی کند، چه صورتی دارد؟ با تشکر از زحمات شما استاد عزیزم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! همینطور است. ۲. مهم، معانی خاص توحیدی است که به هر صورتی به ظهور میآید و به همین جهت صورت و ماهیت، اساس نیست. اساس، آن معانی میباشد که از طریق آن صورتهای گوناگون مطرح میشود. موفق باشید
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📌بیان مسئله: طلبه ای برای تبیلغ قرار شده است در یکی از کشورهای خارجه 🌆 با انواع و اقسام تفکرات زندگی کند، و ناچارا فقط عده ی محدودی از کتب📚 ضروری و واجب برای سیر علمی و عملی خود و همینطور تبلیغ ... را میتواند با خود به همراه داشته باشه💼..... چه کتبی را به ایشان توصیه میفرمایید؟ 🔺و به بیان دیگر: طلاب در سطوح عالی حوزه به جز علوم و کتب رسمی حوزوی به چه دانش های ضروری تکمیلی نیازمند هستند و بر اساس هر دانش، چه کتب📖 واجب و ضروری را (بر اساس اولویت📊) باید در چمدان سرانه ی مطالعاتی روزانه خود قرار بدهند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کنار فهم قرآن از طریق تفسیر قیّم المیزان و «معرفت نفس»، شناخت غرب نیز ضروری است. در این مورد تذکراتی در کتاب «بشر جدید و آیندۀ قدسی پیشِ رو» که روی سایت هست، داده شده. امید است مفید افتد. در ضمن میتوانید از طریق سیر مطالعاتی که در سایت هست، ان شاءالله جواب بعضی از مسائلی که مخاطبان مطرح میکنند را بدهید. موفق باشید
سلام استاد: ۲ سوال داشتم: ۱. فرق نفخه با نفحه چیست؟ ۲. خداوند با اسم غنی در جنگ ظهور پیدا میکند یعنی چه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فرمودهاند نفحه، لطیفتر است. ۲. اینکه او بالاتر از آن است که شکست موقت جبهۀ حق به معنای شکستِ خداوند باشد. موفق بیاشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامیم! می خواستم بدانم که رضوان من الله اکبر در آیه «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ۚ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»، منظور قرآن چیست؟ با تشکر از پاسخگویی استاد بزرگوارم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: زیباترین حضور در بهشت، آن نیست که انسان از نعمتهای آن بهرهمند میشود؛ مهم آن است که شرایط تا آنجا عزیزالقدر است که انسان احساس میکند میزبان او در بهشت از بندهاش رضایت دارد و رضوان الهی انسان را به احساسی میرساند هزاربرابر بیشتر از نعمتهای بهشتی. آری! اگر بهشت زیباست، بهشتآفرین زیباتر است و رضایت او مهم است که جان را زنده و زندهتر نگه میدارد. موفق باشید
سلام استاد: فردی ۲۶ ساله هستم که دغدغه دین دارم. استنباط من از نقشی که میتوانم در پازل کنونی ایفا کنم تلاش در جهت اسلامی کردن علوم و ایجاد نرم افزار حکمرانی اقتصادی مبتنی بر دین است تا بتوانیم نسخه های غربی که بر اساس مبانی انسان شناسی غربی است و نظر به سوی عالم غیب ندارد را کنار زده و نرم افزار دینی را جایگزین کنیم. تحصیلات آکادمیک حقوقی دارم و از طریق مشاور حقوقی میتوانم معاشم را تامین کنم. استعداد خوبی در خواندن دروس دارم بنظرتان وارد حوزه بشوم یا خودخوان مباحث را پیگیری کنم؟ میخواهم هر طور شده تتمه عمرم را با اسلام و انقلاب گره بزنم. آیا پیشنهاد میکنید وکالت و مشاوره را رها کنم و فشرده به دروس حوزه بپردازم چون دنیاطلبی و تحصیل علم شاید توامان میسر نگردد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت اگر با رویکرد درک معرفتهای توحیدی وارد حوزه شوید و بنای تفکر ِ تمدنی داشته باشید ان شاءالله نتایج خوبی خواهید گرفت از آن جهت که به هر حال حوزه، ریشۀ هزارساله دارد و با حضور جدّی در آن فضا انسان میتواند نتایج اصیلی را به دست آورد. موفق باشید
در روایت شریفه آمده که العلم نور، در آیه شریفه ۳۵ سوره نور هم آمده: الله نور و جالب آنکه در انتهای آیه صحبت از علم الله شده که بکل شی علیم است. (معلوم: کل شی است و عالم: الله). اگر طبق روایت و آیه علم نور باشد و خدا هم نور یعنی الله مطلق علم و علم مطلق است. حال معلوم چیست؟ معلومات ما چیزی جز علم ما نیست، علم هم که طبق آیه و روایت نور خداست، در انتهای روایت هم علیم بودن خدا به اعتبار علم به بساطت کل شی است، این آیه با اندک تاملی مثبت اصالت وجود و وحدت وجود خواهد بود. ممنون میشوم استاد نکاتی بفرمایید تا بهرمند شویم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است زیرا غیر از وجود، معلومی که واقعیت داشته باشد و اعتباری نباشد، در صحنه نیست و علم به وجود، همان حضوری است که انسان خود را منوّر به علم الهی احساس میکند که البته راهِ حساسی میباشد. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: در مباحث معاد فرمودید نفخ اول به نور اسرافیلی صورت میگیرد. چند سوال آیا قبل از نفخ اول جناب عزراییل قبض روحها را انجام داده؟ مگر نفرمودید هر قبضی در عالم به نور عزراییل است مگر نفخ اول قبض نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نفخه اول موجب مرگ دنیاییِ همه عالم در کلیت عالم میشود و این منافات نداردبا اینکه جناب عزرائیل «علیهالسلام» در نسبت با قبض روح افراد نقش خود را داشته باشد از آن جهت که عزرائیل «علیهالسلام» به عنوان یک فرشته وسعت آن را دارد تا در یک لحظه هزاران هزار را قبض روح کند. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: سوالات صوت و کتاب جوان و انتخاب بزرگ و صوت و کتاب چه نیازی به نبی تون رو از کی میتونم بپرسم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید اگر مباحث را با کتابهای تکمیلی کتابهایی که نام بردید؛ ادامه دهید خودتان جوابگوی سؤالات خود خواهید بود مثل مطالعه کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن و کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت». موفق باشید.
بسمه تعالی؛ سلام علیکم: ۱. در جلسه تفسیر سوره مبارکه تغابن در تاریخ ۱۷ شهرویر ماه به یادم هست که فرمودید؛ در استدلال نوعی انکار وجود دارد و استدلال به درد دیندار شدن نمیخورد بل برای محاجه در مقابل ضد دینان است. چرا علامه طباطبائی تفسیر خود را برپایه استدلال و عقل گمارده اند به حدی که به فرموده شما ذره ای هم از آن خارج نگشته اند؟ ۲. چه کنیم در رزق گم نشویم؟ در وقت گم نشویم؟ رزق وقتم کم است و برکتی ندارد و نمیتوانم کارهای علمی ام را بخوبی پیش ببرم، متوجه بی توجهی خودم به وقت هستم که وقت نیز به من رو نمی کند و خود را در اختیارم نمی گذارد. ۳. چگونه صاحب رزق شویم و بتوانیم در نیاز حقیقی قرار گیریم تا خدای متعال نیز آن را بی جواب نگذارد بلکه ما هم مشغول نشده باشیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. خداوند آن مرد الهی را رحمت کند. همانطور که در مبحث «نگاهی هرمنوتیکی به شخصیت علامه طباطبایی در تفسیر المیزان» عرض شده ایشان بنا داشتند شبهات پیشآمده بعد از مشروطه را از منظر قرآن جواب دهند تا دینداران متوجه حقیقت قرآن بشوند و از این جهت آری! باید استدلال میکردند تا شبهات رفع شود و این به معنای آن نیست که مطلب تمام باشد و از آن به بعد طرف، دینداری خود را ادامه دهد. به همین جهت در کنار آن نوع استدلال سعی میکردند منظور آیات را که مطابق با فطرت افراد بود، به میان آورند و این امر موجب ایمان افراد و تقویت آن ایمان میشد ۲. اولاً: برنامهریزی ثانیاً: حوصلهای به وسعت یک اقیانوس. موفق باشید
سلام علیکم: خداوند در قرآن میفرماید که از هر کسی به من نزدیکتر است. پس چرا آن را احساس نمی کنم؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: حس حضور توحیدی، امری است سلوکی و باید برای انسان در مسیر ادامه سلوک پیش آید و نه با سؤال و جواب!! موفق باشید
با سلام: استاد عزیز با پیگیری مباحث شما اینطور فهمیدم که مهمترین راه تجربه ایمان و حضور برتر هرکس امروز حسی است که نسبت به جبهه مقاومت و رهبر و اجتماعات مذهبی و افرادی مانند حاج قاسم ها دارد. حال استاد آیا این حس مانند حسی است که من نسبت به دست و بدن خود دارم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حس حضور در عالم وجود، امری است فوقالعاده متعالی. عرایضی اخیراً در جلسه ۱۵ بحث «راز طلوع بشر جدید و نسبت آن با اصالت وجود در حکمت متعالیه» https://eitaa.com/soha_sima/4414 شد، امید است مفید افتد. موفق باشید
سلام وقت بخیر: استاد آیا عین ثابته ما پیش از ورود به دنیا همسر را نیز انتخاب کرده؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شد عین ثابته، شخصیتِ کلی انسان است و مواردی مثل انتخاب همسر مربوط به حضور دنیا و انتخاب خاص دنیایی است در عین آنکه تقدیراتی نیز در این موارد در میان است. موفق باشید
سلام و عرض ادب: من انسان خوب و مومن و با تقوایی نیستم اصلا. اما مدتی است آتشی به جانم افتاده و خواب شب هایم را گرفته، شب ها هرکاری میکنم خوابم نمیبرد و فقط بر روی سجاده آرام می شوم چیزی از عبادت های عرفا و بزرگان نمیدانم برای همین فقط بر سرِ سجاده قرآن میخوانم و استغفار میکنم اما هرروز حالم بدتر از دیروز میشود با نوعی اضطراب زندگی میکنم، گویی کسی را منتظرم که از در برسد و از او بی خبرم نمیدانم چه کنم، اصلا دوست ندارم در میانِ مردم و فامیل باشم بودنِ در کنارشان ذهنم را می آزارد، تنهایی و فکر کردن برایم مانند خوردن باقلوای آذری شیرین است و در جمع بودن مانند عذاب حتی گاهی به این می اندیشم که برای یافتنِ مقصود خود مهاجرت کنم از شهر خود و بدور از مردمان پُر توقع در قم زندگی کنم اما هر بار تصور اینکه همسرم در این شهر مسئول هدایت نوجوانان است مانع از این امر میشود نمیدانم چه کنم، دنبال مسیری میگردم که بی تابی ام را درمان کند و این آتش را در وجودم تسلا بدهد نمیدانم چه کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته حضرت آیت الحق آیت الله حسن زاده، هنر آن است که انسان در زندگی اگر دل با یار دارد، دست در کار داشته باشد. به آن معنا که انسان، خود را در وسعتی حاضر کند که نه از حضور معنویش در نزد خود محروم باشد و نه از حضور در جمع انسان ها و فعالیت های اجتماعی. باید خود را در چنین حضوری مدّ نظر آوریم. موفق باشید
سلام علیکم: شما در صوت سوره اعراف در بخش اسماء الله در یک مثالی میفرمایید که: وقتی سراغ یک گل میرویم باید هم با اسم جمال و هم اسم جلال برویم. میشود دلیل آن را بیان بفرمایید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن بسیار مفصل است و نیاز به سعه نگاه عارفانه دارد و نباید آن را در محدوده مفاهیم فلسفی و قیاسی مدّ نظر آورد. امید است کتاب «اسماء حسنی دریچه های نظر به حق»
https://lobolmizan.ir/book/241?mark=%D8%AF%D8%B1%DB%8C%DA%86%D9%87
در این رابطه راهی بگشاید. موفق باشید
با سلام خدمت جناب آقای طاهرزاده: در مورد کتاب «گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب اسلامی» خوب دیدم تا تجربه ای را در میان بگذارم: یکی از گفتمان های مغفول و البته تمام نشده در انقلاب اسلامی، کتاب نامه هایی به یک بسیجی اثر استاد میرشکاک است، آنچه در این کتاب مطرح شده است را می توان تعمیم اوایل انقلاب اسلامی و هشت سال جنگ را به زمانه ی حاضر دید، اگر بخواهیم بر اساس دو گانه ی: بوطیقای ارسطو و پدیدارشناسی هوسرل مصداقی برای این کتاب پیدا کنیم، به سه اثر هنری می رسیم که بر اساس سه گانه ی کمدی الهی دانته به عنوان یک پیش فرض و قالب که در گذر زمان امتداد دارد می شود: ۱. فیلم آژانس شیشه ای اثر حاتمی کیا ۲. فیلم سربازهای جمعه اثر مسعود کیمیایی ۳. فیلم اخراجی ها ۳ اثر آقای ده نمکی. مثلا در فیلم آژانس شیشه ای، حاج کاظم در ابتدا به دنبال معیشت زندگی است اما با پدیداری ناشناخته و محاسبه نشده رو به رو می شود و در نهایت تبدیل به یک انفجار بزرگی می شود که حتی خودش را نیز قربانی می کند، در فیلم سربازهای جمعه در ابتدا چند سرباز در خوابگاه بر سر هیچ و پوچ دعوا می کنند اما در گشت و گذار به ناگاه با جنایتی هولناک رو به رو می شوند که یک دانشجوی نخبه گرفتار چند ارازل و اوباش بی سواد شده است، یعنی با رویدادی ناشناخته و محاسبه نشده رو به رو می شوند و در نهایت به قهوه خانه حمله می کنند و حتی تلفات می دهند، و در نهایت دو تجربه ی قبلی در اخراجی های ۳ تکمیل می شود و در قالب طنز و کمدی، اوج تفاوت اندیشه و عمل و ارزش های معکوس را به خوبی نشان می دهد. آنچه در این مصادیق هنری می توان دید، این است که در نهایت این گفتمان به یکسان سازی و یکدست شدن با سایر پدیدارها منتهی شده است، یعنی آنچه که زمانی یک آرمان و ارزش بوده و تلفات و هزینه ی زیادی از افراد گرفته است در نهایت به یک تجربه ی زیسته تبدیل شده و قانون و مقرراتی پیدا می کند. آنچه که در اخراجی های ۳ به عنوان ضد ارزش مطرح شده است در سایر ممالک و ملت ها نیز مشابه است، مثلا در اثر هنری سوریه به نام سریال «مدیر کل» و...نکته ی مهم این است که این «اشاره های قدسی» در کجای این مصادیق پیدا می شود؟ چنانچه دیدم یک تجربه ی کامل از این اشاره ها در نهایت به یک راه طی شده منتهی می شود، و تبدیل به هنجار، ارزش، قانون و... می شود، «قدسی» بودن چه ملاک هایی دارد؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه ظریفی در میان است که حتماً باید به تک تکِ آن ها فکر کرد. عمده توجه عزیزان به انسان است که خودش مسئله خودش شده است.
خودآگاهی جدید نه از غرب بیگانه است و نه از دین، او از ذات تقدیر تکنولوژیک پرسش میکند، از بندِ بندگی اسم جدیدگذشته، به عالم چنان مینگرد که هرچیز را در مظهریت ذاتی خود میبیند، نه در حجاب ۱۵۰ ساله ترجمه غربزده که مردمان آخرالزمان گرفتار آن بودهاند. وقتی انسان با امکان ذاتی خود که فقیر إلی الله است به سوی خداوند رفت، خداوند به پیش انسان می آید و انسان آنچنان از حضور خداوند بهره مند می شود که می خواهد همه انسان ها را از خود بهره مند کند و مگر زندگی جز این است؟ پس جستجوی زندگی را باید در آن نیستی دنبال کرد که جناب مولوی متذکر آن می شود و ما به همان اندازه که «نیستیم»، «هستیم». زیرا انسان بخشی از میدان نیستی است. آیا جز این است که انسان های اصیل با نیستی خود که عبودیت حضرت حق است، ارتباط دارند و این ارتباط، عطای پیامبران خدا به بشریت است؟ دغدغه بزرگانی که نام بردید را از این نوع می دانم. موفق باشید.
.
سلام استاد: روزتون بخیر. استاد به نظرتون بهترین اثرتون که میتونیم با اون انس بگیریم و زندگی کنیم و ما رو به توحید متصل کنه کدام اثر هست؟ همچنین استاد خیلی دوست دارم آثار صوتی تون به کتاب تبدیل بشه من صوت هاتون را نمیتونم متوجه بشم یا باهاشون انس پیدا کنم ولی کتاب هاتون را بسیار عجیب دوست دارم و تقریبا اکثرشون را مطالعه کردم لطفا اگه میشه آثار صوتی تون را زودتر به کتاب تبدیل کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از مباحث «معرفت نفس» و «معاد»، کتاب هایی که مبتنی بر قرآن و روایات تنظیم شده ان شاءالله مفید خواهد بود مانند کتاب های «فرزندم؛ این چنین باید بود» و «حقیقت نوری اهل البیت» و سوره «مرسلات» و سوره «فتح». موفق باشید
با سلام: نفس انسان در مقام ذات فقط ذات است. اما در مقام ظهور، (شنوایی، بینایی و...) میشود. حال آیا درباره خدا میتوان گفت که در مرتبه ذات، فقط ذات است. اما همین ذات ظهور میکند که میشود، (علم، قدرت، حی)؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همواره همان ذات است که در اسماء حسنا جلوه میکند. موفق باشید
با سلام: شما در یکی از صوت هایتان فرمودید که علامه طباطبایی در حین انجام عملی دیدند که کلاغها الله الله میگویند. سوال: آیا علامه اسم جامع الله را شهود کردند؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آنجا بحث در رابطه انتقال به نور اسم «الله» است از طریق آنچه کلاغها انجام دادند و این به جهات نفس مستعد علامه طباطبایی است و انتقال نفس ایشان به اسم مبارک «الله» در هر موقعیتی. موفق باشید
سلام و عرض ادب: حضرت استاد از آنجا که بارها فرموده اید تواضع مقابل خدا و آیات خدا و اولیاء خدا، علامت حرکت صحیح است و تکبر و سرکشی علامت انحراف و بازی در زمین ابلیس، و از طرفی انس من با مثنوی به توصیه های متعدد شما بوده، بنده راجع به این عبارات جناب مولوی رحمت الله علیه دچار حیرتم: هذا کِتابُ الْمَثنَوى، وَ هُوَ أُصولُ أُصولِ أُصولِ الْدّین، فى کَشْفِ أَسْرارِ الْوصولِ وَ الْیَقین وَ هُوَ فِقْهُ اللَّهِ الاکْبَر، وَ شَرْعُ اللَّهِ الازْهَر، وَ بُرهانُ اللَّهِ الاظْهَر، مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فِیها مِصْباحٌ، یُشْرِقُ إِشْراقاً أَنْوَرَ مِنَ الْإِصْباحِ، وَ هُوَ جِنانُ الْجَنانِ، ذو الْعُیونِ وَ الْأَغْصانِ، مِنْها عَیْنٌ تُسَمّى عِنْدَ ابْناءِ هذا السَّبیلِ سَلْسَبیلاً، وَ عِنْدَ اصْحابِ المَقاماتِ وَ الْکَراماتِ خَیْرٌ مَقامًا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا، الأَبْرارُ فیهِ یَأکُلونَ وَ یَشْرَبُونَ، وَ الْأَحْرارُ مِنْهُ یَفرَحُونَ وَ یَطْرَبونَ، وَ هُوَ کَنِیلِ مِصْرَ شَرابٌ لِلصّابِرینَ، وَ حَسْرَهٌ عَلى آلِ فِرْعَوْنَ وَ الْکافِرینَ، کَما قالَ تَعالى یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیرا و انه شفاه الصدور و جلاء الاحزان و کشاف القرآن و سعه الارزاق و تطییب الاخلاق، بایدی سفره کرام برره یمنعون بان لا یمسّه الا المطهرون آیا اینکه بنده از این عبارات جناب مولوی، سرکشی و تکبر مقابل کلام الله حس میکنم، از تکبر خودم است نه تکبر مولوی رحمت الله علیه؟ از طرفی عبارت قرآنِ فارسی را افراد کثیری برای مثنوی به کار برده اند. اگر بپذیرم نگاه مولوی به مثنوی اینگونه متکبرانه است باید بپذیرم دیگر به سراغ این متن نروم، اگر بپذیرم خود اشتباه میکنم با ندای قلب متواضعم دوگانه رفتار کرده ام. چه کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب مولوی در مثنوی به خوبی متوجه است که آنچه او را فراگرفته و به «گفت» آورده، امری است فوق اراده شخصیِ او. و از این جهت جایگاه خاصی برای آن کلمات قائل است. و این نکته مهمی است که میتوان در مثنوی احساس کرد و رهبر معظم انقلاب به عنوان کسی که در این مورد صاحبنظرند؛ آن مقدمهای که جناب مولوی در مورد مثنوی گفته است را تصدیق میکنند. موفق باشید
سلام و عرض ادب: یک فرد معمولی و اصیل و مومن و بسیار تلاشگر را تصور کنید. تقریبا در تمام زندگی اش، در مسائل دینی کم توفیق بوده. مسئله اش خیلی عجیبه شبیه سحر یا اتفاقات عجیب. مثلا سالها قبل، گفت قصد دارد به قم برود تا پشت آیت الله بهجت نماز بخواند، یک هفته بعد آیت الله به رحمت خدا رفتند. یا بارها و بارها برای سفر زیارتی اقدام کرد و موفق نشد. هر بار تصمیم داشت قدمی بردارد به عجیب و مبهمی نشد. این مسئله بارها و بارها و بارها برایش در تمام ایام سال تکرار شد. گاهی جگرش سوخت و گریه کرد و گاهی وانمود کرد اتفاقی نیفتاده درحالیکه سخت پریشان خاطر بود. می خواستم بپرسم علت این بی توفیقی در امور دینی با دلایل عجیب و غریب در این فرد چیست؟ با دایمی و همیشگی بودن این بی توفیقی. با تلاش های فراوانش؟ علتش رو بگید و چه باید بکند؟ او به سالهای پایان عمرش نزدیک شده. آیا از سوی خداوند طرد شده و به دلش مهر خورده که اینطور میشه؟ چه راهکاری دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که در موقعیتی که قرار داریم به عالیترین شکل بندگی خدا را داشته باشیم بدون اینکه ما برای خدا تکلیف معلوم کنیم، بلکه در تقدیری که از طرف خدا مقدّر شده است راضی باشیم. موفق باشید
سلام: آیا شما کتاب معرفت نفس آیت الله حسن زاده آملی رو شرح کردید؟ و درباره ی فعال کردن عالم خیال چه کار باید بکنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله سالهای گذشته حدود سه سال توفیق شرح آن کتاب ارزشمند را داشتم ولی صوت آن جلسات، ضبط نشد. در مورد قسمت دوم سؤال، خوب است به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم: آیا درست است که بگوییم این مظاهر از آن جهت که ظهور اسما هستند عین اسما هستند؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: فهم این موضوع نیاز به مقدمات دارد. در این مورد خوب است به شرح سورۀ «حمد» حضرت امام (ره) رجوع فرمایید. عرایضی در شرح سخنان ایشان شده است میتوانید به آن مراجعه کنید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/sound/645?mark=%D8%AD%D9%85%D8%AF