با سلام: لذت هایی که ما درک میکنیم و میچشیم مظهر کدام اسم الهی میباشد؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر لذّات، معنوی باشد جلوه نور توحید است به اسم جمال. وگرنه توهّماتی بیش نیست. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز آقای طاهرزاده (دامت البرکاته): ۱. کتابها را می خوانم و کتابهای شما و غیره یادم می رود و چگونه تمام کتاب را حفظ کنم و احادیث همین طور بعد از چند وقت یادم می رود ۲. سخنرانهای شما را هم بیشتر از آن گوش دادم ولی زود از یادم می رود چگونه به خاطر بسپارم وعمل کردن چگونه به آن عمل شود؟ ۳. خیلی علاقه به معنویت از جمله چشم بصیرت و برزخی وغیره دارم ولی هرچی به خدا و اهل بیت گفتم نشده شاید اینها برای من ترسناک باشد و ظرفیت ندارم و یا هنوز گنهکار هستم و این چیزها برای ما عوام بد است و نباید به اینها فکر کنم؟ ۳. کتاب معراج العساده را می خوانم بعضی شبها و مطالب سنگین هست و مطالبش را نمی فهم. چگونه بفهمیم اینها را و چگونه بفهمیم این صفات را داریم از جمله حسد و ریا و عجب و غضب و شهوت و حیله و غیره که زیاد هست چگونه از خود دور کنیم و چگونه بفهمیم از ما بیرون رفته و دیگر در ما نباشد؟ با تشکر از شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مطالعه کتابها و گوشدادن به صوتها، مهم آن است که فهمی کلی از موضوعات و عزمی در راستای تقوا در ما پیش آید. در مورد چشم بصیرت و برزخی، چه بگویم در حالیکه از ما خواستهاند تقوا پیشه کنیم. و این است عامل کرامت انسان. کتاب «معراج السعاده» اگر ان شاءالله با مقدمات معرفت نفسی خوانده شود، نتایج خوبی خواهد داشت. موفق باشید
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی با توجه به آیه مبارکه نحن " قدرنا بینکم الموت و ما نحن بمسبوقین " اصطلاح مرگ زود رس که در پاسخ ها به سوالات بکار می برید را درک نمی کنم . شاید از نظر ما نسبت به متوسط عمر در این زمانه فردی زود بمیرد یا به به اصطلاح جوانمرگ شود ولی واقعا این مرگ مقدر او بوده . پس آیا بهتر نیست اصطلاح مرگ زود رس را بکار نبریم ؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت دارید که آیه مذکور متذکر این امر است که کسی نمیتواند آن مرگی را که از طریق خداوند تقدیر شده است، جلو و یا عقب بیندازد. ولی بحث در تقدیر الهی است که آیا مثلاً اگر کسی ترک صله رحم کرد، تقدیر الهی را که مرگِ زودرس است میتواند تغییر دهد؟ حال با هر واژهای که بخواهیم به کار ببریم مهم نیست، مهم آن است که متوجه باشیم بعضی از اعمال موجب کوتاهی عمر میشود. موفق باشید
سلام و ادب خدمت استاد گرانقدر: موضع علامه طباطبایی در قبال انقلاب اسلامی چه بود؟ آیا تقابل علامه با انقلاب صحت دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً تقابلی بین حضرت امام و علامه طباطبایی نبوده که در موضوع انقلاب اسلامی اختلافی در میان باشد. میماند که روحیه علامه طباطبایی بیشتر در امور معرفتی شکل گرفته بود. ولی به گفته رهبر معظم انقلاب، تازه وقتی انسان تفسیر المیزان را مطالعه میکند، روحیه انقلابی مناسب انقلاب اسلامی برایش پیش میآید. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: زيارت و سوگواری هاتون قبول. سوالی برای برخی از جوانان مطرح شده: آیا حجاب فقط به چادری است که معمولا خانمهای ایرانی سر می کنند؟ و پوشیدن عبا) مانتوی بسیار گشاد و بلند به همراه روسري يا شال حجاب حساب نمیشه؟ این سوال از جایی تو ذهن بعضیا اومده که برخی از گروهها وکانالهای ارزشی و مذهبی مرتبا دارن اعلام خطر می کنند که این مدل پوشش برای این طراحی شده که خانمهای چادری چادر را کنار گذاشته و این مدل پوشش را انتخاب کنند، این نوع پوشش آیا اشکالی داره استاد؟ بالاخره راحتر از چادر معمولی هست و حتی برای بعضیا (مثلا مادرانی که بچه کوچک دارند) بهتر میشه حجاب را حفظ کرد پس چرا بعضیا مخالفن؟ موید باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که صاحبنظران در این امور میفرمایند حجاب، منحصر به چادر نیست و نباید تا این حدّ حساسیت از خود نشان دهیم. موفق باشید
با سلام و احترام: استاد ۱. اگر تا قوه خیال پاک نباشد و نشود؛ طرف روی خوشی را نمی بیند و از طرفی تطهیر قوه خیال هم کار آسانی نیست؛ پس اگر بلا و گرفتاری برای کسی پیش می اید، راه برون رفتی هم به این آسانی نیست؟. یا اینکه کلا اشتباه است؟ ۲. در گرفتاری های دامن گیر و خسته کننده و طولانی که تمام انرژی فرد را می گیرد، و نزدیکان را پراکنده می کند؛ محرم را نامحرم کرده و هیچ دعایی به ظاهر استجابت نمی شود، و فرد مستأصل می شود؛ تا جایی که بشود کاری کرد، کار از کجا لنگ است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شریعت الهی است بخصوص که انسان، پیامبر خدا و ائمه هدی«علیهمالسلام» را مدّ نظر دارد در این مسیر است که انسان از سیطره توهّمات و خیالات باطل میتواند عبور کند. ۲. با هرچه دلبستن به ثقلین یعنی تدبّر در قرآن و توجه به سیره اولیای الهی و در این زمانه، توجه به عظمت انقلاب اسلامی دشمنی با استکبار کارساز خواهد بود. موفق باشید
سلام استاد عزیز: به لطف خداوند، کتاب ادب خیال و عقل و قلب زندگی من رو نجات داد. اول از همه تشکر میکنم از شما و خیلی معذرت میخوام که چندین مرتبه پشت سر هم پیام دادم. و دوم اینکه به نظرتون الان چه کتاب دیگه ای بخونم بعد از این؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً ادب خیال، با معرفت نفس شکل میگیرد. پیشنهاد میشود تا کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و ۱۰ جلسه صوت شرح آن و پس از آن تأمّل در سورۀ عنکبوت که همه در سایت هست، دنبال شود. موفق باشید
سلام و خدا قوت: در آیه ۲۲ مجادله ۱. آن چه که نوشته شده و آنچه که دمیده شده فقط برای مومنان بوده یا در ابتدای خلقت برای همه بشریت؟ ۲. این آیه اشاره خاص به شیعیان دارد؟ ۳. در مورد آنچه که نوشته شده و روح دمیده شده لطفاً توضیح دهید. ۴. این روح همان روح اشاره شده در نفخت فیه است؟ ۵. التماس دعای ویژه برای این حقیر لطفا
باسمه تعالی: سلام علیکم: میفرماید: ۱. «أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» و از این جهت این روح، به معنای مدد خاص الهی است برای اهل ایمان، هرکس که میخواهد باشد چه شیعه و چه غیر شیعه ۲. در مورد «نفخت فیه من روحی» موضوع دمیدن حیات است بر مرحلۀ اولیۀ جنین که در نکتۀ دهم از «ده نکته در معرفت نفس» بدان پرداخته شده است. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم: من شرح صوتی فصوص الحکم شما را که گوش دادم، محی الدین در چند نوبت بیان کرده بود که فرعون مومن از دنیا رفته است. چند سوال دارم. لطفا اگر ممکن است، جواب همه آنها را بیان بفرمایید! ۱. آیا علامه جوادی آملی و علامه حسن زاده آملی آن را قبول کردند؟ ۲. اگر من حرف محی الدین در رابطه با فرعون را قبول کنم اشکالی دارد؟ با تشکر از زحمات شما استاد گرامیم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این امور و در این مسیر که مسیر رجوع به افقهایی هست که باید انسان در منظر خود با آنها روبرو شود، سؤال کردن یعنی آن افق را به مفهوم، تبدیل نمودن. این مانند آن است که انسان بخواهد از نوری که او را فرا گرفته است، سؤال از نور کند، همان بلایی که حضرت موسی «علیهالسلام» بر سر خود آوردند. در حالیکه حضرت خضر «علیهالسلام» در ابتدای راه، آری! در ابتدای راه و نه در سر کلاس؛ شرط کردند: «قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلَا تَسْأَلْنِي عَنْ شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا» چنانچه خواستید در این راه قدم بگذارید، هیچ مپرس تا آنکه آرامآرام «حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا» تا آنکه نسبت به آن چیز آگاه و بیدار شوی. و غفلت از این موجب شد: «قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا». موفق باشید
سلام و نور استادِ جان: من تازه سیر مطالعاتی شما رو یافتم شکر خدا. میخواستم وارد کتاب جوان بشم. ولی احساس میکنم نمیتونم ارتباط بگیرم با زبانش. میدونم مطالب داخلش رو نیاز دارم ولی نمیدونم الان چیکار کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است که در این مورد از شرح استاد وحدتی کمک بگیرید. https://eitaa.com/tafakorism_archive/90 . موفق باشید
آقا سلام: چجور بگم. حرف آخر رو همین اول میزنم، دلم آرامش میخواد و این داره منو می کُشه که میدونم آرامش میخوام و دارم از شما میپرسم. آه ای آرامش که امروزه چقدر تو، نامت آشنا و خودت در بین کوچه پس کوچه های جهان مدرن گم گشته ای. چند وقتی است که با خودم خلوت نکرده ام و دیگر دیوانه شدم از بس که شلوغم. این برام مسئله شده که نمیخواد جامعه را زیاد خوب کنیم جامعه خود به خود خوب میشه، اون چیزی که هست اینه که ما باید بدونیم خدا الکی یه کاریا نمی کنه. مثلا من این چند وقت نه حوصله خودم رو دارم نه پدر و مادرم، منی که قبلا این همه با بابام حرف میزدم، حالا با خودم میگم این حرفا به چه دردم میخوره، دلم میخواد به خودم بگم خفه شو، به خودم میگم خاک بر سر گوش کن به حرف مامان. اما از روی خرفتی این قدر پر رو بازی در میارم که آخر میبینم حرف درست رو مادرم میزد . حالا میان این ها نمیدانم این چه دردی است که بنشینم و برای کسانی مثل شما بگم. دلم میخواد شک نکنم، حالا اگه یک از خدا بی خبری بیاید و به من بگوید تو آدم مهمی هستی هر لحظه باید شک کنم به همه چیز، زمین و آسمان. دلم میخواد چشمم را ببندم و وقتی باز میکنم ببینم دوباره از نو زاده شده ام. که باشم من مرا از من خبر کن / چه معنی دارد اندر خود سفر کن
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اخلاق را همیشه چیزی ورای اخلاق نگه میدارد که همان بصیرت اصیل انسانی است نسبت به بودنِ متعالی خود. بودنی که آدمی را تا بینهایت معنا میکند و در اینجا است که باید به انسانهایی نظر کرد که نمونههای بودنِ متعالی ما در هر زمان میباشند. آدمهایی که به جای گفتن و باز گفتن، آینههایی هستند برای معنابخشی به زندگی به همان معنایی که جناب مولوی فرمود: «آینهام، آینهام، مردِ مقالات نِیَم / دیده شود حال من ار چشم شود گوش شما» به همان معنایی که دیدن در جای خود، فکرکردن است. امید است در شرح غزل شماره ۱۴۰ مربوط به جناب حافظ که در حال تدوین است؛ در این مورد نکاتی به میان آید. موفق باشید.
عرض سلام و ادب استاد: در ماه مبارک حس عجیبی برایم تجربه میشود شاید خیلی ساده ولی شیرین، حس نزدیکی به خدا، در محضر او بودن، و درک و لمس محبت و مغفرت او. همیشه انتظار میکشم برای این ماه چرا که تنها در این ماه میتوانم رحمت خدا را لمس و درک کنم. اما در بقیه روزهای سال خیلی وقت ها حس میکنم دیگر آن رحمت، به آن شدت در دسترس نیست و دلتنگ میشوم و عموما غیر از ماه مبارک آنقدر که از خدا خوف دارم و جلال و عظمتش را درک میکنم نمیتوانم امید به رحمتش داشته باشم. نمیدانم چطور بگویم، دلم میخواهد در طول سال بتوانم همان خدایی که در ماه مبارک میبینم، درک کنم. آیا میتوان کاری کرد، انسی که در این ماه ایجاد میشود ادامه پیدا کند؟ آیا این حس خاص ماه مبارک است؟ نمیدانم دقیقا چگونه بیان کنم ولی انگار انسان باری دیگر هود را در نسبت با حق میابد، چگونه میتوان از این نسبت احیا شده پاسداری کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «اول قدم آن است که او را یابی / آخر قدم آن است که با او باشی». و از این جهت فرمودهاند ماه رمضان، «آغاز» است تا تقوا را که همان خودنگهبانی است در آن میدان احساس کنیم و به لطف الهی در طول سال در آن بستر خود را ادامه دهیم. موفق باشید
2- تفسیر سوره زمر ، آیه 3، ضمن اشاره استاد به ابهام جایگزینی ائمه به جای خدا در نزد شیعیان و توضیح مستدل بر اساس امر خداوند که «اطیعوا الله و ...» ولی جسارتا به نظرم چندان این موضوع مورد واکاوی قرار نمی گیرد. فرهنگ و آداب و سنن و ادبیات ما مشهون از توجه بی حد و حصر نسبت به ائمه است. بطور مثال - با سواد اندکی که دارم - به نظرم آنقدر که در آثار ادبی ما شیعیان به ائمه پرداخته شده است به خدا و ارتباط با خدا کمتر توجه شده. از یک روحانی شنیدم که هشدار می داد به همان میزان که اهل سنت به قرآن چسبیده اند و ائمه را رها کرده اند، ما شیعیان هم به ائمه چسبیده ایم و قرآن را رها کرده ایم و هر دو مسیر مشکلات خود را دارد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همواره این ضعف هست که متوجه نیستیم ما با نظر به حضرت حق باید به آینههای نمایش انوار الهی یعنی ائمۀ هدی «علیهمالسلام» نظر کنیم. و غفلت از این مسئله عملاً ما را از بهرهمندی نسبت به توحیدِ الهی و نمادِ معنویبودنِ اولیای الهی محروم میکند و هر دوی آن موضوعات را به اُبژههایی تبدیل میکند که هیچ نسبت وجودی با جان ما نخواهند داشت. موفق باشید
سلام و خسته نباشید دو سوال داشتم: ۱. خراباتی به که گویند؟ ۲. تفسیر این بیت از شعر مولانا چیست: من از برای مصلحت در حبس دنیا مانده ام / من از کجا حبس از کجا مال که را دزدیده ام. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به گفتۀ جناب شیخ شبستری: « خراباتی خراب اندر خراب است / که در صحرای او عالم سراب است» بدان معنا که کسی که از جذبات دنیا عبور کرده بدون آنکه از زندگی دنیا عبور کند؛ او را خراباتی گویند به همان معنایی که میفرماید: «خراباتی شدن از خود رهایی است / خودی کفر است ور خود پارسایی است». ۲. حضرت ربّ العالمین فرمودند: «انی جاعل فی الارض خلیفه» یعنی او خواست در زمین خلیفه داشته باشد، خلیفهای که آینۀ نمایش انوار الهی است و به گفتۀ جناب ابن عربی در «فصوص الحکم» در «فصّ آدمی» در آینۀ انسان به تماشای خود بنشیند.
در مورد توجه به نگاه جناب شیخ شبستری می توانید به کاری که رفقا تحت عنوان گفتگو پیرامون حالات و حضور شاعران https://eitaa.com/soha_sima/4780 در سرای هنر و اندیشه دارند رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد عزیزم: طاعات و عبادات قبول حق. چند سوال داشتم از محضرتان: ۱. نماینده ولی فقیه در استان چجور ولایتی بر ما دارد؟ و حدود این ولایت چیست؟ آیا این ولایت ولایت ظاهری و تشریعی است فقط؟ آیا ایشان بر ما ولایت باطنی هم دارند؟ و اساسا در انتخاب ایشان به بحث ولایت باطنی هم توجه میشود؟ ۲. با توجه به اینکه هر قریه و شهر را ولیی هست در حد و اندازه و قواره آن شهر برای راهنمایی ایشان، آیا هرکه سلوکی در آن قریه دارد به نور ایشان است؟ ۳. تازگیها متوجه شدم از عبادت و علم (فلسفه و عرفان) هیچ کاری نمیآید و این دو بدون عشق به ولی خدا فقط موجب معجب شدن و ریا و امثاله میشوند که در صوتی هم شما به این مطلب اشاره فرمودید، استاد با توجه به سیاهی باطن امثال من و عدم سنخیت با نور امام عصر، میتوان راهی جست به بارگاه عشق؟ احساس میکنم روی این کره خاکی هیچ کس مرا گردن نمیگیرد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در حکمی که ولیّ فقیه برای نمایندگان خود میدهند، تنها در مواردی که مطرح میفرمایند میتوان برای آن نماینده جایگاه قائل شد و این غیر از آن نوع ولایتی است که مظهر ولایت الهی به حساب میآید که اگر خداوند انسان را جهت امور بندگانش قرار داد عنایت خاصی به او میکند و بدین لحاظ چرا به شخصیت حضرت امام و رهبر معظم انقلاب به اعتبار عنایت خاصی که به آنها شده، نظر نکنیم؟ و وسعت شخصیت آنان را در میدانی که با آنان نسبت برقرار مینماییم، احساس نکنیم؟ میدان حضور در تاریخی که ذیل ولایت آنها برای انسان این دوران پیش میآید.
در یادداشتی تحت عنوان « ما با چه کسانی میتوانیم خود را درک کنیم؟» اینطور عرض شد:
هنوز باید از خود پرسید ما با چه کسانی در طول تاریخ و در این دوران میتوانیم خود را درک کنیم؟ چه کسانی در طول تاریخ و در اکنونِ ما متذکر حضور نهایی ما در ما هستند؟ من در این دوران نمیتوانم از حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» و آیت الله خامنهای و حاج قاسم و سید حسن نصرالله و یحیی سنوار عبور کنم و خود را در جای دیگر جستجو نمایم. https://eitaa.com/matalebevijeh/18866 موفق باشید
با سلام خدمت شما استاد بزرگوار: آیا صحیح است که انسان در هنگام مرگ و برزخ و قیامت فقط با خدا روبروست و تا ابد و همیشه فقط تنها با خداست؟ این سوال را بر اساس فهمی که از وحدت شخصی وجود فهمیدم، پرسیدم. با تشکر از توجه شما استاد عزیزم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ولی با کدام اسم از اسمای الهی؟ با اسم «لطف» و صورتهای مربوط به آن؟ و یا اسم قهر و آتش مربوط به اسم قهر اسم حق. موفق باشید
سلام و عرض ادب استاد گرامی: بنده در مورد اصول و قواعد کلیه و قول مشهور که فرمودین چند مطلب به ذهنم میرسه ۱. درباره سند روایت طبق گفته علمای اصولی، خدشه و تردید وجود داره راجع به دو روایت القاء اصول و تفریع (یکی از امام رضا و دیگری از امام صادق (علیهما السلام) مصدر آن دو منحصر به کتاب ابن ادریس، در آخر کتاب، بخش متطرفات می باشد. خود ابن ادریس آن دو را از کتاب بزنظی نقل کرده است. در آن بخش بین اعلام اختلاف واقع شده، عده ای آن دو را ـ صحیح می دانند و عده ای هم بخاطر روشن نبودن طریق ابن ادریس به کتاب بزنظی آن را مرسل می دانند، شاید مشهورتر در السنه أصحاب تعبیر به صحیحه باشد ولی با شواهدی شاید اثبات بشود که ظاهراً ابن ادرس اینجا این کتاب را جامع بزنطی تصور کرده اند و اصولاً روشن نیست این کتاب که ایشان از آن به عنوان (جامع البزنطی) یا الجامع للبزنطی نام برده اند متعلق به کیست؟ طبق شواهد موجود معلوم نیست این کتاب همان (جامع بزنطی) معروف باشد. خود این تعبیر «القاء الاصول» و «تفریع» فقط در این دو روایت و فقط در همین کتاب آمده است اصل آن کاملاً مشکوک است، حداقل آنکه مرسل باشد و دلیل بر حجیت آن نیست مگر اینکه اگر بنا بر نظر عده ای از فقها چون شهرت فتوایی دارد میتوان به آن عمل نمود. ۲. در مورد مفاد حدیث که گروهی از فقها اصلا شک در حدیث بودن اون دارند و بعضا میگند جزء قواعد فقهیه است نه روایت. ۳. بر فرض صحت و قبول حدیث ظاهرا شما از اصول عملیه و کاربرد اون خلاف مشهور سخن گفتین چرا که اولا چیزی که شما گفتین تنقیح مناطه نه اصول عملیه ثانیا بر فرض صحت تعریف شما از اصول علمیه. اصول عملیه شما بیشتر شبیه قیاسه و استحسان نه اصول عملیه مورد قبول شیعه. ثالثا فهمی که در غالب عقل و سنت نباشه نه اینکه مورد تایید ما نیست بلکه مطمئنا مورد تایید شارع مقدس هم نیست و شما باید دلیلی بر سخن خود بیارین نه اینکه دلیل تراشی کنید و به قول فقها شما سعی در ایجاد فقه جدید دارین که اصلا مورد تایید هیچ کس نیست برای همین موکدا پیشنهاد میکنم در علومی که تخصص ندارین نظر ندین دوما اصطلاحات علوم دیگه رو با هم خلط نکنید سوما اگه تمایل به آشنایی با علم اصول و قواعد دارین حداقل کتاب الموجز استاد سبحانی میتونه کمی کمک حالتون باشه. و چهارم اینکه قبل ازینکه هرکس خلاف نظرات سطحی و اشتباهتان موضع گرفت را حواله به منشور روحانیت حضرت امام ندهید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: آن روایتها را ما مکرر از زبان علمایی همچون آیت الله جوادی شنیدهایم مبنی بر اینکه بالاخره اصول را باید از سرچشمههای اصیل یعنی قرآن و روایت گرفت و با تدبّر در آن اصول، مصداقها و موارد را پیدا کرد وگرنه گرفتار نوعی تحجر میشویم. ثانیاً: بنده از کسانی تعجب کردم که مسئلهای به این روشنی را مدّ نظر ندارند که بالاخره خداوند چنانچه شخصی را جهت امور بندگانش انتخاب کرد، او را منوّر به شرح صدر خاصی میکند و در اموراتش به او مدد میرساند که مصداق تامّ و تمام آن ائمه معصومین «علیهمالسلام» هستند. ولی قاعده عقلانی دقیق «اصالت وجود» و تشکیکی بودن آن ما را راهنمایی میکند که از وسعت آن قاعده که جناب صدرالمتألهین متذکر آن هستند، غفلت نکنیم. آن هم صدرالمتألهینی که امام خمینی در کتاب چهل حدیث، صدرالمتألهین شیرازی را فخر شیعه معرفی میکند و او را چنین لقب میدهد: «جناب محقق فلاسفه و فخر طایفه حقه، صدر المتألهین، رضوان اللّه علیه». موفق باشید
سلام و عرض ادب: استاد وقتی خدای متعال تا این حد به جریان باطل اذن و اجازه داد که با امام معصوم و قطب عالم امکان یعنی سالار شهیدان آن گونه رفتار کنند و به آن شکل عجیب ایشان و اولاد و اصحابش را به شهادت برسانند و بعد بر بدن چاک چاک و سراسر زخمی و خونین و عریان و بی سر او آنگونه اسب بتازند، دیگر اگر تمام مسلمین و شیعیان و فرزندان حزب الله هم بر چوبه های دار بروند هیچ جای تعجب نیست. درست است که امروز استکبار و اسراییل درست همان احساسی را دارند که یزید و عمر سعد و ابن زیاد و...بعد از شهادت سیدالشهداء «علیه السلام» داشتند، ولی ای کاش ما هم در این قطعه از تاریخ، همان احساسی را داشتیم که زینب کبری «سلام الله علیها» داشت که با کمال متانت و شجاعت فرمود: «ما رأیت الا جمیلا»! ۱. استاد در روز عاشورا چه چیزی از افق قلب حضرت زینب کبری ظهور کرد و جان او را در برگرفت که فرمود: ما رأیت الا جمیلا؟ ۲. پرسش دیگر اینکه چرا خدای متعال تا این اندازه به استکبار و وحوش صهیونیستی اذن داده تا در درّندگی و جنایت و خباثت پیش روی کنند؟ این جنایات تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! سخن، همان سخنی است که در رابطه با «جایگاه درک تاریخیِ اصحاب امام حسین «علیهالسلام» و در رابطه با بصیرت تاریخی حضرت زینب «علیهاالسلام» گفته شد که چگونه عدهای مفتخر شدند با شهادت خود و با پیام خود پیچیدهترین نقشههای شیطان را خنثی کنند. کانال «بشنو از زن» https://eitaa.com/ziafat_andishe در مورد حضرت زینب «سلاماللهعلیها» متذکر نکات خوبی شدهاند. ۲. به این نکته فکر کنید که چگونه عدهای با شهادت خود، پیچیدهترین نقشههای شیطان را خنثی میکنند به طوری که به گفته جناب مولوی: «در جهان جنگ این شادی بس است / که برآری بر عدو هر دم شکست» حتی به قیمت شهادت و اسارت طولانی شهید یحیی سنوار. موفق باشید
خاستگاه مشاوره و شورا و مشورت عالم امر است که میفرماید: و شاورهم فی الامر یا امرهم شوری بینهم، جایی که فقط اشاره میکنیم و هیچ تشریعی (باید و نبایدی) آنجا نیست! در عالم تکوین فقط به هم اشاره میکنیم که آن هم هست و یا آن چقدر هست! مثلا الله اکبر یعنی بیا اینهمه بزرگی الله را با هم به نظاره بنشینیم و لذت ببریم. کار عقل جزئی باید و نباید است که مثلا برای اینکه نمیرم باید دنبال غذا بروم! آیا موطن دین فقط در عالم عقل جزئی یا همان عالم خلق است یا موطن اصلی دین عالم اشارات و امر و عقل کلی است که حسن را میبیند و عاشقش میشود؟ دل باید و نبایدی را که به موطن امری وصل نبیند گردن نمینهد یا به اکراه قبول میکند. ابتدا باید او را به آبشخور حقیقت امری دین رهنمون شویم تا سیراب شود و با ما راه بیاید. عاقل به عقل کلی عاشق است که میگویند: العاقل یکفی بالاشاره. شاید بتوان معادل کلماتی نظیر مشورت و شوری و مشاوره را واژههایی مثل «افق یابی» و «افقنمایی» دانست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست ما در میانه تکوین و تشریع ایستادهایم تا آنجایی که امور تشریعی را تا اوج حقیقتِ تکوینیاش جلو ببریم و حاضر کنیم. اینجا است که «تو مو میبینی و من پیچش مو» و جهان اشارات و جهان حضوری بینام و نشان. «آنقدر هست که بانک جرسی میآید» خدا کند انسانها در این زمانه به بانک جرسی که از زبان رهبر معظم انقلاب به ظهور آمده؛ گوش فرا دهند. موفق باشید
سلام استاد: لطفا بفرمایید ما چکار به فلسطین داریم؟ چه کسی این وظیفه را به عهده ما گذاشته؟ اکثریت ملت موافق نیستند. ۴۵ ساله که داریم تقاص پس میدیم. یکملت و کشور را نابود کردیم بخاطر فلسطین. خاک خود ما را روسیه اشغال کرده جرات بازخواست نداریم الان هم خیلی ضعیف شده ایم جواب این ملت دربدر را چه کسی می دهد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کسی نخواهد در تاریخی که به لطف الهی مقابل او در راستای عبور از سیطره استکبار گشوده شده است فکر کند، بخواهد یا نخواهد ذیل سیطره استکبار زندگی را میگذراند و بسی پوچی و بسی بیثمری. موفق باشید
سلام استاد: دل آزرده و بی مهتاب شده ام. در دنیا چون آهن پاره ای پوسیده و بی مصرف در فضا معلق، وامانده از تکیه گاه به دنبال خدا میگردم. نه راه پیش دارم نه راه برگشت، چه کنم؟ می دانم و خوب می دانم که فریب خورده ام، اما از چه؟ از که؟ غرب زدگی برایم شده یک خیاط حرفه ای، چون از یاد برده ام که انسان عریان به دنیا آمده و عریان از دنیا میرود. با خود احساس کردم که زمستان است و سرد، باید لباس بر تن کنم اما این لباس تنها تن مرا نپوشاند، بلکه بیش از همه این ها خود و منیتم را پوشانده. خدایا به کجای این شب تیره پناه آرم؟ «خانقاه دل . بمی بَربند راه عقل را از خانقاه دل . که این دارالجُنون هرگز نباشد جٰای عاقلها . اگر دل بُسته ای بَر عشق جانان جای خالی کُن . که این میخٰانه هرگز نیست جز مأوای بیدلها . تو گر از نشئۀ می کمتر از آنی بخود آئی . بُرون شو بی درنگ از مرز خلوتگاه غافلها . چه از گلهٰای باغ دوست رنگ آن صنم دیدی . جُدا گشتی ز باغ دوست(یار) دریاها وَ ساحلهٰا . تو راه جنّت و فردوس را در پیش خود دیدی . جُدا گشتی ز راه حقّ وَ پیوستی بباطلهٰا» « سخن دل . نتوان نرم نمودش به سخن . این سخن از دل سنگش پیداست . از در صُلح بُرون ناید دوست . دیگر امروز ز جنگش پیداست . می زده ست از رُخ سُرخش پُرسید . مستی از چشم قشنگش پیداست . یار امشب پی عاشق کشی اَست . من نگویم؛ ز خدنگش پیداست » خدایا راهم ده . چگونه به خدا بگویم فقط تو را دوست دارم و تا الان غلط کرده ام که جز تو بوده ام . «( فارغ از عالم . فقر، فخر است اگر فارغ از عالم باشد . آنکه از خویش گذر کرد، چه اش غم باشد؟ ). طالع بخت در آن روز برآید، که شبش . یار تا صُبح وَرا مونس وَ همدم باشد . طرب سٰاغر درویش نفهمد صوفی . باده از دست بُتی گیر که محرم باشد . طوطی باغ محبّت نرود کُلبۀ جُغد . بازِ فردوس، کُجا کَلبِ معلَّم باشد؟! ( این دل گُم شده را یا به پناهت بپذیر . یا رَهٰا ساز که سرگشته عالم باشد) » حاج قاسم با دلی گرفته و چشمی گریه آلود صدایت میزنم در عصر یخبندان قلبم ، دستم را بگیر. من باید بروم ، جا مانده و لگد کوب روزگارم ، به سوی خورشید می روم . « بادۀ اَلَسْت . هُشیاری من بگیر و مستم بنما . سرمست ز بادۀ الستم بنما . بر نیستیم فزون کن از راه کَرم . دَر دیدۀ خود هر آنچه هستم بنما » « رَها باید شد! . از هستی خویشتن رها باید شُد . از دیو خودیِّ خود جُدا باید شُد . آن کس که به شیطان دَرون سرگرم است . کی راهیِ راه انبیا خواهد شُد » و اما کلام آخر « تشنۀ پاسُخ . ای دوست هر آنچه هست نور رُخ تو است . فریادرس دل، نظر فرّخ تو اَست . طی شد شب هجر (قدر) و مطلع فجر نشد . یارا! دل مُرده تشنۀ پاسخ تو است »
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی تحت عنوان «قرآن و جایگاه شهادت سید حسن نصرالله»https://eitaa.com/matalebevijeh/17679 شد. امید است افقی که باید بدان نظر شود و خود را در آینده ای بس بزرگ احساس کنیم؛ به نور شهادت آن سید بزرگوار گشوده شود. موفق باشید
سلام علیکم: شما در سوال ۶۳۰۷ فرمودید که مقدمه علم حضوری، علم حصولی است. در حالیکه علامه طباطبایی اعتقاد دارند که هر علم حصولی به علم حضوری منتهی میشود. لطفاً اگر امکان دارد توضیح دهید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است. هرجا علم حصولی به معنای واقعی آن در میان باشد در مسیر تعالی انسان، همان علم، حالت حضوری پیدا می کند به همان معنایی که جناب صدرا فرمود: هر علم حضوری مسبوق به علم حصولی است. موفق باشید
سلام علیکم استاد محترم: در پاسخ سوالی تایید فرمودید که نفس چهارده معصوم با اول مخلوق که همان نور محمدیه یا صادر اول هست بعد از تولد متحد میشود. در مورد اینکه حضرات از همان ابتدا معصوم هستند بحثی نیست ولی این اتحاد آنها با صادر اول مسلما با گذر زمان و ابتلائات و سختیها و حرکت جوهری صورت میگیرد منتهی با سرعتی خیلی بیشتر نسبت به دیگرانی که در مسیر کمال قرار دارند کما اینکه حضرت امیر علیه السلام در هنگام رحلت پیامبر اکرم (ص) فرمود که حضرت رسول بابی از علم به روی من باز کرد که... آیا همین جمله و جملات مشابه و بعضی قرائن نشان نمیدهد که انسان کامل شدن آنها سوای معصومیت با ابتلائات و امتحانات و گذر زمان صورت میپذیرد و عصمت آنان حبه ای است ولی کمالات و اتصاف به اسما اکتسابی هست هر چند اولین مرتبه کمال آنها با آخرین مرتبه اولیا غیر معصوم بالاتر است و اتحاد تام و کامل نفس آنها در قوس صعود با حقیقت اولیه آنها در قوس نزول بعد از وفات صورت میگیرد این برداشت را تایید میفرمایید؟ کما اینکه حضرت ابراهیم بعد از امتحانات سخت جوهر وجودش متحول شد و به مقام امامت ارتقا پیدا کرد. جزاکالله خیرا
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت در رابطه با نکته ای که می فرمایید اینطور آمده: در رابطه با اعتقاد به وجود انسان هایی که خداوند به نحوه ی خاصی برگزیده، موضوع مخلَصین در قرآن است. شیطان می داند كه از بین بنـدگان خدا فقـط یك گروه هستنـد كه هیچ ابزار و امكانی برای گمراهی آن ها در اختیار ندارد و آن «مخلَصین» هستند و لذا به خداوند عرض کرد: «فَبِعِزَّتِكَ لَاُغْوِیَنَّهُمْ اَجْمَعین، اِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ» به عزت تو همه را گمراه می كنم مگر بندگان مخلَص را. مخلَصین آن هایی هستند که خداوند در آن ها تصرف خاصی دارد و هیچ كس در آن ها سهمی ندارد تا شیطان بتواند در آن ها تصرف کند. اگر به معنی «مخلَص» توجه شود، متوجه خواهید شد كه مخلَص بودن غیر «مخلِص»بودن است. همّت برای خوب شدن مربوط به مخلِصین است و نه برای مخلَصین، بلكه مخلَصین برگزیدگانی هستند كه خداوند برای خود خالص كرده و هیچ كس در آن ها سهمی ندارد، بلكه آن ها به دلیل مخلَص بودنشان آینه ی خواست و رضایت خدایند و هركس خواست رضایت خدا را جلب کند، باید حركات و افكار و عقاید آن ها را ملاك قرار دهد. مشخص است كه این مقام یک مقام اكتسابی نخواهد بود، بلكه موهبتی است، هرچند آن ها با اختیار خود باید این عصمت را حفظ نمایند و مسلّم حفظ كردن عصمتِ موهبی مشكل ترین كار ممكن برای بشریت است، زیرا حفظ عصمت به این معنا است که یك لغزش نباید از آن ها سر بزند. در همین رابطه است که عارفان گفته اند:
محنت قرب ز بُعد افزون است
جگر از محنت قربم خون اسـت
هسـت در قرب همه بیم زوال
نیست در بُعد جز امید وصــال
حفظ حالت قرب از آن جهت جگر سالک را خون می کند که با یک خطا از آن مقام سقوط می نماید. در زیارت، خطاب به امامان «علیهم السلام» عرض می کنیم: «السَّلامُ عَلَیكُمْ یا نُورَاللهِ فی ظُلُماتِ الاَرض» سلام برشما ای نور خدا در ظلمت های زمین. «بِكُمْ یُسْلَكُ اِلَی الرِّضْوان» به كمك شما راه رضایت الهی طی می شود. و یا می گوییم: «حَفَظَةً لِسِرِّه وَ خَزَنَةً لِعِلْمِه» شما نگهبان سرّ الهی و معدن علم او هستید. موفق باشید
بسمه تعالی: در رابطه با پژوهشی که دارم با عنوان صبر میخواستم ببینم استاد طاهر زاده مطلبی در این مورد دارند؟ ممنون میشوم راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور مشخص و با این عنوان چیزی ندارم. موفق باشید
با سلام: اگر ما بسم الله الرحمن الرحیم را یک آیه حساب کنیم. در سوره توحید، آیه «قل هو الله احد» ضمیر «هو» به الله آیه بسم الله الرحمن الرحیم بر میگردد یا غیر از این است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همینطور است. موفق باشید
