بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
37859

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: شما در جلسه شنبه اشاره ای کردید به فهم مردم ایران که با وجود فضای موجود به آقای جلیلی رای دادند، ولی سوال من اینست که واقعا این میزان رای کم نیست؟ پس شهید رئیسی با شهادتش چه کرد؟ چرا سطح جامعه بالاتر نیامد؟ چرا به قول آقای زرشناس مردم از راه طی شده درس نگرفتند؟ این همه جمعیت شرکت نکردند و این همه به آقای پزشکیان رای دادند واقعا چرا مردم متوجه نیستند و عبرت نمی‌گیرند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اخیراً عرایضی تحت عنوان «کدام رئیس جمهور؟ کدام آینده؟»  https://eitaa.com/matalebevijeh/ 17094 و متن «آقای دکتر جلیلی و سیاستی که عین دیانت است» عرض شد. امید است موجب تفکری شود در این تاریخ. موفق باشید

37661

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد بنده طلبه هستم حدود ۵ سال است که متأهل شدم .............. آیا این خوبه یا بد؟

در این موارد باید ایمیل خود را مشخص کنید. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا خود را مشغول این افکار می‌کنید؟!! وقتی این افکار می‌آید باید دنبال نکرد. موفق باشید

37622

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: آیت الله جوادی آملی در تفسیر سوره واقعه می‌فرماید: عالم آخرت عالم ثبات است نه سکون. منظورشان از ثبات چیست؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار نکته مهمی را متذکر شده‌اند زیرا عالم آخرت عالم وجود و ثبات است، نه تغییر. و «وجود» را که عین ثبات و بیکرانگی است؛ سکونی نیست بلکه دریایی است بیکرانه که در هر جایی که باشی در همه جا هستی. موفق باشید 

37214

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: اگر کسی گناه کرد خداوند از او می‌گذرد یا خیر؟ اگر زمینه ی گناه برای ما پیش آمد چگونه می‌توان به راحتترین روش آن گناه را انجام ندهیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! توبه برای رفع آثار گناه است و متوجه باشیم انسان آن‌گاه که گرفتار گناه شد و توبه نکرد، افق توحیدی حضرت حق را که راه مسیر رسیدن رحمت الهی به سوی انسان است را از دست می‌دهد. موفق باشید

40148
متن پرسش

سلام استاد: اگر انقلاب نبود؟ باید به همین فکر کرد و با همین هم خوش خوشان زندگی کرد. هر جا هم که لازم شد دوباره پرسید، مجالی نیست برای فکر کردن به کمبود و ضعف ما. یکسری آدم ها هستند که اسم خودشان را گذاشته اند اندیشمند و صاف صاف در مملکت راه می روند و سخنرانی اشان را می‌‌کنند ، دلم می‌خواهد ازشان ببپرسم ای متفکر، تا به حال چه کرده ای؟ ای متفکر بنده نخواهم دنبال حرف های تو باشم باید چه کنم؟ نخواهم راجع به انقلاب اسلامی فکر کنم باید چه کنم؟ نخواهم آن فکر و ایده ای که مدت ها به خواطر اش زحمت عمقی کشیده ام تبدیل به یک رمان یا کتاب در دست خواننده ای شود چه کنم؟ ای متفکر چرا باید مخصوصا در حوزه ی انقلاب اسلامی اندیشه ای داشته باشی و تازه شروع کنی بعد ۴۶ سال بررسی کنی و در کتاب ها دنبال افق بگردی و بگویی فلانی گفته است، ما گمراه بودیم و امام ما را نجات داد، خُب ... . آیا خود تو که این حرف رو می‌زنی نجات یافته ای؟ آیا فکر می‌کنیم اگر امام و انقلاب نبود چه بر بشر می‌گذشت؟ خُب چرا این سخن از یک متفکر به میان آمده؟ حرف من اینه که امام مگر سرشتی و قراری جز با قرآن داشت؟ مانند این است که در فضایی آلودگی صوتی باشد و ما افزون بر آن شروع کنیم به فریاد زدن که شلوغ است. من به شخصه راجع به آینده انقلاب نومید هستم و در دل همین نومیدی ناچار به امیدواری هستم چون دگر نا امیدی معنی نمی‌دهد و بالاخره می‌خواهیم چه کنیم، آن وقت این جا هر کس حرفی از امیدواری زد، هرچه بیشتر تلاش می‌کنم که بتوانم با آن حرف امیدوار شوم. امیدوار یعنی چه؟ یعنی می‌خواد بشه میخواد نشه باید انقلاب همیشه بماند، اگر یک ان‌شاءالله هم بگوم بهتر هم هست. و حالا انقلاب بماند یعنی چه؟ یعنی نیمی از راه همین انقلاب اسلامی است و الکی امام در آبان سال ۱۳۴۳ آنگونه قیام نکردند. بعضی وقت ها با خودم می‌گویم مگر من هنوز از انقلاب انتظاری دارم یا منتظرم که همه چیز راه بیفتد و قشنگ بروم مدرسه، بعنوان یک طالبِ مطلب به معلم بگم یاد بده بیبینم اینا چیه پیرامونم. حالا میایم به همین اندیشمندا که میگیم، میگن تو خودت باید دروس رو بفهمی، مانند اینه که بگی کسی با من دوست نمیشه یا دوست ندارم در فلان زمینه و تنهام، بعد بگن که این زمینه یار و دوست و همراه نمیخواد. خلاصه می‌خواستم بگم ای آقا نوید، انقدر ما رو از حال بد نترسون. همچین خبرایی هم نیست که حالا اومدیم و چون بچه شیعه هستیم مسئولیم و مُنگل کنیم خودمون رو. خداییش من یکی فقط دنبال همین حرف ها هستم و نه بهشت. دیگه نی‌میدونم باید چیکار کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به خوبی می‌دانید که ما در حال حاضر با دو نوع آینده روبه‌رو هستیم: آینده‌ای است که در غرب محقق شده و ما گمان می‌کنیم می‌توانیم با تلاش و برنامه‌ریزی، آن نوع زندگی را آینده خود کنیم که البته در این صورت در نهایت در درون تاریخ تجدد قرار می‌گیریم، با همه تبعاتی که دارد و آینده دیگر، آینده‌ای است که با تفکر نسبت به گذشته‌ خود و تفکر نسبت به غرب، مدّ نظر ما قرار می‌گیرد. یعنی همان آینده‌ای که با اکنونِ انقلاب اسلامی مدّ نظرها قرار گرفته و تنها با عقل ریاضی و با محاسبه‌پذیر کردن همه‌چیز به آینده نظر ندارد که زندگی را بی‌معنا می‌کند، بلکه به عهد قدسی انسان نظر دارد که در وجود بیکرانه او محقق می‌شود و انسان را به نوعی از فرزانگی دعوت می‌کند که همان ارتباط با «وجود» یا هستی است. این نوع آینده، با انقلاب اسلامی در شُرف وقوع است، امری که امام شهدا و شهدا متوجه آن شدند. عالَمِ اراده معطوف به حقیقت با هویت: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم» این شدّیّت و دشمنی، دشمنی با صدام‌ها و ناپلئون‌هایی است که بنا دارند دوستی‌ها را از میان ببرند.‏
عقل ما به ما می‌گوید برای شناخت واقعی باید از عالم قدس مدد گیریم، و برای این که بتوانیم شایسته این امدادهای غیبی گردیم، باید صفاتی را در خود بپرورانیم و صفاتی را بمیرانیم. و روایات اهل البیت چنین آمادگی را به ما پیشنهاد می‌کنند. حکیم واقعی همانی است که همواره در آمادگیِ گرفتن علم از عالم قدس، به سر می‌ برد و یک لحظه نظر و توجه به عالم بالا را از دست نمی‌دهد. تا از معرفت نسبت به عالم قدس منفک نشود. آیا این همه حضور در این زمانه در نزد خود و در جهان نیست که ما را معنایی به وسعت بشر آخر الزمانی  می‌دهد؟
 

40009
متن پرسش

سلام و عرض ادب حاج آقا؛ فرمودید در فضایی که ایمانی نیست حضور نداشته باشیم. سوال من اینه که ما فامیل بسیار با وقار و خوب و مثبتی داریم که رفتارهای سبک سرانه یا حرکات جلف ندارند و فضایی سالم و برای من آرامش بخش داره. من چندین ساله که معارف سلوکی رو دنبال می‌کنم و بیرون از فضای سیر و سلوک، معنایی در زندگی و در خودم ندیدم و در صدد تزکیه ی نفس و مجاهده علمی و عملی در حد خودم به لطف خدا شده ام. و مجاهده ی معرفتی برنامه هر روزم در هر شرایطیه‌. سوالم اینه جمع فامیل در حد چند ماهی یه بار داریم و چند خانم بدون روسری هستن. باز این فضا از فضای معمولی زندگی من بسیار سالم تره. مثلا در فضای کاری تنها کسی که باحجابه، خودمم‌. اینکه من در جمع فامیل باشم یا در جمع کاری و درسی که تقریبا همه بدون روسری یا با شالی که اکثرا پایین افتاده یا خیلی عقبه، هستن، حضور داشته باشم برای فرزندم یا برای سلوک خودم مشکلی پیش میاد؟ در نظرم اینجوری میاد که در این زمانه خیلی احمقانه است در ذهنم که بخوام اونها رو مجبور کنم به اعتقاداتم و اونا انسان های بدی نیستن فقط پوشش شون این‌طوره. این با فضای ایمانی در تضاده؟ اینم بگم که فضای فامیل مون شدیدا سالمه و حتی یه مورد سو سابقه اخلاقی یا حرف و حدیث بد یا ظاهر زننده نبوده. فقط پوشش تنوع زیادی داره. اگه این اشکال داره برای من، چرا باید در سلوک این‌طور باشه؟ یعنی من برای اینکه به خدا برسم باید با همه قطع ارتباط کنم وگرنه مدیون فرزندم هستم؟ اصلا درک نمی‌کنم این موضوع رو. لطفا راهنمایی کنید حقیقت رو به من بگید و اینکه وظیفم چیه؟ از پوشش من عقاید من معلومه، حتما باید اونا مجبور به پیروی از عقاید من باشن؟ چرا فکر می‌کنم امام معصوم اگه‌ باشن بیشتر به باطن انسان ها توجه دارن نه ظاهرشون و من چه وظیفه ای دارم؟ بیشتر نگران وظیفه ام‌ در مقابل فرزندم هستم ولی فضای سالم رو مساوی دونستن با فضایی که همه‌افراد صد در صد فقه مورد اعتقاد من رو رعایت کنن، درک نمی‌کنم اصلا؛ از راهنمایی تون ممنونم و از اطاله کلام عذر میخوام. هدفم این بود که خود را، افکار و درک و احساساتم را به شما به عنوان استاد سلوک عرضه کنم تا چراغ هدایتتان پیش پایم قرار بگیره. از عنایت و لطفتون در تخصیص وقت و انرژی خیلی ممنونم و منتظر جوابم

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در چنین شرایطی و در این تاریخ قضیه بسیار متفاوت است از زمانه‌ای که همۀ کوی و برزن در عادات مذهبی خود حاضر بودند. امروز ما باید با ارتباطی متین و دلسوزانه با این افراد ارتباط داشته باشیم و همان‌طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند اکثراً این‌ها نمی‌دانند و به همان معنایی که حاج قاسم عزیز گفت این‌ها دختران ما هستند. 
مطمئن باشید اگر با سبکی سلوکی زندگی خود را ادامه دهیم و رابطۀ خود را با این افراد قطع ننماییم تا موجب گسستِ نسل‌ها نشود؛ دیر یا زود وقتی آن‌ها با بحران‌های روحی خود روبه‌رو شوند، وجدان تاریخی آن‌ها، آن‌ها را متوجه و متذکر ایمانی خواهد کرد که در سبک و سلوک شما متوجه شده‌اند و راز امیدواریِ رهبر معظم انقلاب نیز بر همین مبنا می‌باشد. https://eitaa.com/matalebevijeh/19306 . موفق باشید    
 

39792

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: در سر زدن به اقوام گاهی بعضی کشف حجاب می‌کنند. برخورد با آنها چگونه باید باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به سخن رهبر معظم انقلاب که می‌فرمایند اکثر این افراد نمی‌دانند؛ به نظر می‌آید از آن جهت که نباید به راحتی قطع رحم کرد، با اغماض عبور کنیم تا در وقت خود بتوانیم دلسوزانه به آن‌ها تذکر لازم را بدهیم. موفق باشید

39237

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و خسته نباشید خدمت شما استاد بزرگوار: استاد بنده ۲۷ سالمه، سه تا پسر دارم، زندگی متاهلی پر از تنشی دارم، همیشه دعوا، کتک کاری، فحش و ناسزا، توهین و تحقیر شوهرم. همیشه به من شک داره میگه دست خودم نیست همش دارم عذاب می‌کشم دلم برای بچه هام میسوزه، اونا هم تو این آتیشی که برپاست دارن می‌سوزند. هیشکی رو ندارم شوهرم یکی از دوست داران شما هست، کتابهای شما رو میخونه،عاشق رهبری هست، عاشق ولایت و معصومین علیهم السلام هست ولی اخلاق و رفتارش خیلی بده، نمیدونم چکار کنم. بخدا خسته شدم از زندگی. اصلا آرامش ندارم تو رو خدا بهم بگید چکار کنم؟ ممنونم ازتون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره شیطان قسم خورده است تا این نوع افرادی را که اهداف خیر و خوبی دارند؛ به زحمت بیندازد و از راه مستقیم خارج کند. ولی از آن‌جایی که کید شیطان ضعیف است ان شاءالله مشکل حل می‌شود و این افراد به خود می‌آیند. موفق باشید

39234

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و درود خدمت شما استاد گرامی: عذر میخوام من چند روز پیش هم کمکی خواستم و می‌خواستم در مورد اضطراب شدیدم راهنمایی ام کنید و زحمت کشیدید و راهنمایی کردید ولی من اصلا نمیدونم باید دیگه چی کار کنم من سعی می‌کنم گناه نکنم و تلاش میکنم نه اینکه موفق بودم ولی دارم تلاش می‌کنم ولی احساس می‌کنم هیچ روی تعالی روحم موثر نبوده معرفت میخوام ولی نمیدونم چی کار کنم و همش احساس ترس دارم و شب گهگاهی برای نماز که بیدار میشم با عشق و آرامش نمیخونم و در روز دوباره پر از اضطراب و دلشوره ام هر چه دعا می‌کنم نمیدونم چرا اثر هنوز نداره. چی کار کنم معرفت نفس پیدا کنم؟ من بیشتر از اینکه از رحمانیت خدا روحم آرام بگیره متاسفانه از صفت آزمایش و غضبش اضطراب یه وقتایی دردونم ایجاد میشه.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان جملۀ مشهور در کتاب «ادب عقل و قلب و خیال» از آیت الله حسن‌زاده «رحمت‌الله‌علیه» فکر کنید که فرموده‌اند بررسی کرده‌ام اگر ذهن و فکر خود را با معارف الهیه مشغول نکنم، ذهنم مرا مشغول خود می‌کند. در این رابطه پیشنهاد می‌شود پس از بحث «ده نکته در معرفت نفس» همراه با کتاب و شرح صوتی آن که روی سایت هست، مشغول مباحث قرآنی شوید مثل شرح سوره آل عمران و سوره انعام در عین نظر به خودِ آیات که در حین گوش دادن به مباحث، آیات نیز در مقابل جنابعالی باشد. موفق باشید

38976

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: ۱. اگر اینگونه نیت کردیم درست است؟ که ثواب اعمال نیک خود را به امامان و بعد ثواب بدست آمده را به همه ی اموات هدیه کنیم. و بخواهیم این دور تا ابد ادامه داشته باشه؟ یعنی طوری نیت کنم که در دور آخر منه نیت کننده، ثواب نصف میخام و اون نصف ثواب دیگرِ من باز برگرده به همه تو همین دور؟ و الی ابد این گردش ادامه داشته باشه؟ آیا این نیت درست است یا اساسا بعد از مرگ حرف ثواب رسیدن و عبادت و اینها کلا تمام است و وقت نعمت یا عذاب هر فردیست؟ ۲. آیا من میتونم به نیابت از شوهرم که اکنون زنده است ختم مثلا صلوات بگیرم؟ برای کفاره که اگرتا کنون اذیتش کرده ام؟یا نمازهای مستحبی هدیه کنم بهش؟ یا چون اون زنده است نمیشه؟ آخه اهل نماز نیستن. البته خمس و.. عقیده دارند. کاهل نماز. آیا اصلا بهشون میرسه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این امور، ورودی ندارم و نداشته‌ام. اگر مباحث معرفتی مدّ نظر رفقا باشد و بتوانم جواب دهم، در خدمت هستم. موفق باشید

38775

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد مدتی هستش گمگشته طورم. همش فکرمی‌کنم باید کاری بکنم واسه خودم و فرزندانم. یه روز میرم به سمت اینکه حافظ حافظ بشم یه روز میرم برای حفظ قرآن. رشته خودم هنر هستش دست و دلم به کار خودم نمیره همش فکرمی‌کنم بیهوده اس کارای خودم. راهنماییم کنین لطفا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم؛ سیر مطالعاتی سایت دنبال شود و یا به عنوان شروع، به شرح حدیثی که تحت عنوان «ای اباذر» شده است، رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%B0%D8%B1&tab=sounds . موفق باشید

38729

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: معذرت میخوام بابت اینکه هی مزاحم میشم حلال کنید. ولی من این موضوع برام حل نشده، طبق فرمایش شما عین ثابته ما شخصیت کلی ما می‌باشد مثلا اینک خدا وجود و بودن صدام را به او می‌دهد ولی نحوه بودنش مال خودش هست، حالا بحث من اتفاقاتی هست که برای ما میفتد خیلی مواقع تلاش می‌کنیم برای رسیدن به چیزی ولی نمی‌رسیم یا مثلا در سن ۲۰ سالگی دچار یک بیماری خاص می‌شویم که نحوه زندگیمان تغییر می‌کند و باعث می‌شود خیلی از تلاش ها بی فایده شود، سوال من اینست که آیا خود این اتفاقات دقیق خودش درعین ثابته ما بوده، یا اینکه نه یه نوع از شخصیت درعین ثابته بوده مثلا غرور و خدا طبق آن اتفاق را رقم زده؟ یعنی نوع و شکل و چگونگی اتفاقات را خدا تعیین می‌کند یا نه به همان شکل و نوع در عین ثابته مان بوده است؟ تشکر بابت زحمت هایتان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید این موارد و ابتلائات که پیش می‌آید، بیشتر برای امتحان ما باشد و در دل همین ابتلائات می‌توان شخصیت اصیل و نهفته خود را به فعلیت رساند به همان معنایی که سالکانِ سیر به سوی حضرت محبوب فرموده‌اند: «در بلا هم می‌چشم الطاف او / مات اویم مات اویم مات او». موفق باشید

38571

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: آیا در علم حضوری به صورت اتحاد عالم و معلوم صورت می‌گیرد؟ با تشکر!

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه در هر علمی، اتحاد بین عالم و معلوم در میان است. موفق باشید

38569

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: شما در سوال ۶۳۰۷ فرمودید که مقدمه علم حضوری، علم حصولی است. در حالیکه علامه طباطبایی اعتقاد دارند که هر علم حصولی به علم حضوری منتهی می‌شود. لطفاً اگر امکان دارد توضیح دهید! با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است. هرجا علم حصولی به معنای واقعی آن در میان باشد در مسیر تعالی انسان، همان علم، حالت حضوری پیدا می کند به همان معنایی که جناب صدرا فرمود: هر علم حضوری مسبوق به علم حصولی است. موفق باشید

38538
متن پرسش

استاد من عذاب وجدانی گرفتم کلا از گذشته ی بدم که دارم واقعا میمیرم. میمیرما دستام لمس شدن و دکتر گفته اگه اینجوری ادامه بدی قطعا میمیری.. ایا این کار شیطان است؟ این همه عذاب وجدان چرا تمومی نداره. من تو دعواها شوهرمو زدم،اونم چندین بار.شوهرمو بارها گریه انداخته ام. بخاطر شک و بدبینی نسبت به او.. . من لایق مرگم، قطعا عذاب اخروی در انتظارمه از ترس عذاب اخروی دارم دارم میمیرم...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد نمی‌توانم نظر بدهم. عنایت داشته باشید این سایت در محدوده سؤالات کاربرانی می‌تواند جوابگو باشد که مباحثِ مطرح در سایت را دنبال کرده‌اند و برایشان سؤالاتی پیش آمده. و لذا این سایت نمی‌تواند جوابگوی این نوع سؤالات برای کاربران محترم باشد. موفق باشید

38450

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: شما در برهان صدیقین می‌فرمایید که: «عين وجود» تمام كمالات را دارد، يعني عين علم است، عين حيات است، عين قدرت است و ... سوال: آیا عین وجود، تمام مراتب و درجات،علم را دارا می‌باشد. مثلاً درجات علم یک دانش آموز، لیسانس، دکترا، پرفسوری، علم امام معصوم (ع) را داراست؟ (فرض را بر این گذاشتم که منظورم علم حقیقی باشد) با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خودتان فکر کنید آیا می‌شود هر علم که علم به معنی حقیقی باشد، عین کمال از آن خالی باشد؟ موفق باشید

38288

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی: زیارت اربعین تون قبول باشه ان شاءالله استاد حضرت ابراهیم (علی نبینا و آله و علیه السلام) در کدام مراتب از حضرت حق تخلل داشته است؟ در عین ثابته ی خودشان یا در حضرت الله؟ چرا که قرآن تخلل حضرت را با اسم شریف (الله) می‌فرماید : والتخذ الله ابراهیم خلیلا. استاد چقدر این مسائل شیرین است ما این مراتب را نداریم اما با یاد کردنش هم لذت می‌بریم. خدا شما را برایمان نگهدارد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه می‌دانم که حضرت خلیل الله «علیه‌السلام» مطابق آیه‌ای که متذکر شدید تمام وجود خود را نسبت به حضرت «الله» گشوده بودند و این مربوط به شخصیت آن حضرت است. جناب ابن عربی در فصّ ابراهیمی نکات ظریفی در این مورد داشته‌اند. موفق باشید

38207

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: روح که اصلا وجود ندرد که ما از، صحبت می‌کنیم دلیلم هم بهتون میگم ما فقط باور دینی داریم که به روح قایل هستیم بیایید فرض کنیم که ما همچنان بنا به اعتقادات آئینی مذهبی خود قائل به وجود روح در بدن هستیم و تمامی عواطف و احساسات و هیجانات و قوه ی عشق و تخیل را برگرفته ی از روح می دانیم و چون یک باورمند مذهبی هم هستیم اعتقاد داریم که بعد از مرگ که بدن مادی ما در گور بتدریج تجزیه می شود روح ما جاویدان باقی مانده و حتی بنا به اعتقاد برخی از مذاهب این روح وارد عالم برزخ هم خواهد شد (در مورد وجود یا عدم وجود عالم برزخ ادعایی برخی مذاهب در قسمت‌های بعدی مفصل و مستدل به بحث خواهیم نشست) خوب حال اگر به چنین جهان بینی قائل باشیم تا زمانی که شخص متوفی انسانی از نظر ذهنی و روانی سالم باشد جهان‌بینی ما دچار چالش نخواهد شد چرا که بعد مرگ جسم او در خاک تجزیه و روح هشیار او که در جهان هستی در یک تعامل منطقی با محیط بوده راهی جهان برزخ شده یا هم که منتظر قیامت باقی مانده تا بعد حلول در جسم در پیشگاه حضرت حق برای پاسخگویی نسبت به اعمالش حاضر شود... ولی اگر شخصی که فوت می کند دچار معلولیت ذهنی باشد تکلیف چیست؟! یعنی شخص متوفی از نظر بدنی سالم است و حواس پنجگانه ی او بی اشکال کار می کند ولی قادر به کنترل احساسات و عواطف خود نیست و از این رو قادر به تعامل با دیگران و محیط اطراف خود نمی باشد... بنا به باوری که ما بدان اعتقاد داریم باید این نقص عدم کنترل عواطف او را به حساب روح او بگذاریم و بگوییم روح او به هر دلیل دچار نقص است. حال بعد مرگ که همین روح ناقص او از بدنش جدا شده و به همان شکل یا در عالم برزخ سرگردان تا قیامت باقی می ماند و یا هم بگونه ای دیگر در حالت انتظار بسر برده تا قیامت شود و دوباره با حلول در جسم به همان شکلی که در دنیا مهجور زندگی کرده مهجور هم به پیشگاه خدا حاضر شود...!!!!! واضح است که این از عدلی که به خدا نسبت می دهیم بدور است و از طرفی هم نمی توانیم مدعی شویم که به محض خروج روح از بدن این شخص روحش سالم شده و راهی عالم آخرت می شود چرا که این هم باز در تضاد صفت عدل خداوندی است (از میان این‌همه صفات نیک خداوند تنها صفت عدل جزو اصول دین اسلام است و از همین رو هیچ پارادوکسی نباید عدل خداوندی را زیر سؤال ببرد) شاید برخی متشرعان بگویند چرا شفای روح او منافی عدل خدا باشد؟ پاسخ واضح است اگر اینگونه باشد پس باید همین متشرعان شب و روز دست به دعا بشوند تا فرزندانی دارای معلولیت ذهنی نسیبشان بشود تا بطور قطع در آن دنیا نه تنها خود وارد بهشت بشوند که حتی با شفاعت از پدر و مادرشان و یا حتی دیگر اقوام مصبب حضور آنها هم بصورت مادام العمر در بهشت جاویدان و برین بشوند و این بی تردید در تقابل عدلی هست که ما به خداوند نسبت می دهیم... بگونه ای دیگر هم می توان با یک برهان فلسفی تقریباً مشابه همان برهان اول نیز در رد وجود روح و وجود آگاهی دلیل آورد. جان لاک فیلسوف انگلیسی معتقد است که دانش عمدتاً از تجربه ی حسی بدست می آید به طوریکه تنها موجودات آگاه دانش واقعی را حس می کنند. بنابراین تعبیر درست جان لاک از موجودات آگاه؛ در رد روح و تأیید آگاهی می توان به تفاوت بین یک فرد معلول ذهنی و یک شخص سالم چنین اشاره کرد؛ اولی قادر به درک علم و تبیین علمی نیست ولی دومی هست و ما نمی توانیم ادعا کنیم که به این دلیل اولی قادر به درک علمی نیست که روحش خراب است چرا که اگر چنین فرض کنیم باز همان مشکل روح و قیامت و عدل خداوندی که در برهان اول؛ مفصل به آن پرداختیم پیش خواهد آمد. می بینیم تصور وجود روح و نسبت دادن عواطف و احساسات به آن چگونه در برخورد با اشخاص کند ذهن یا همان معلول‌های ذهنی با چالشی اساسی برخورد می کند در حالیکه هرگاه آگاهی را به عنوان مرکز تجمع و فرماندهی احساسات و عواطف در نظر بگیریم و این آگاهی را بر اساس نظریات علمی موجود مستند برخواسته از فیزیک خود مغز بدانیم دیگر در مواجه با چنین مواردی دچار چالش نخواهیم شد چرا که عارضه ی معلولیت ذهنی را به راحتی می توان در اثر یک نقص فیزیکی در یکی از قسمت های مغز دانست. نتیجه و مخلص کلام اینکه روح نه از نظر علمی و نه فلسفی وجودی خارجی نداشته و آنچه از عواطف و احساسات می شناسیم بی تردید عارضه هایی از آگاهی ما می باشد و بس و این آگاهی تنها و تنها برخواسته از فیزیک خود مغز است. پایان قسمت چهارم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث «معرفت نفس» اولاً: وجود روح قابل اثبات است. ثانیاً: روح هرکس در ذات خود هیچ نقصی ندارد بلکه به جهت مشکلاتی که در بدن بخصوص در دوره جنینی پیش آمده، امکان تدبیر بدن توسط روح مشکل می شود و قرآن در رابطه تعادل و بی‌نقصیِ روح که در منطق قرآن همان نفس است، می‌فرماید: «وَنفس و ما سویها» سوگند به نفس و آن تعادلی که در آن هست. موفق باشید

37551

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

ضمن عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد می‌خواستم از شما بپرسم که اسفار استاد جوادی آملی رو از جلد چند بایستی شروع کنم و این کتاب رو از کجا باید تهیه کنم؟ و اینکه آیا اشکال نداره که به همراه این کتاب صوت‌های انقلاب اسلامی جهان بین دو جهان و کانال مطالب ویژه و تدریس شرح فص فاطمیه رو با استاد مهدی معماریان از شاگردان علامه حسن‌زاده آملی ادامه بدم؟ خواندن این سه مورد با هم اشکالی ایجاد نمی‌کنه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه آنچه می‌فرمایید خوب است و جا دارد که در همه آن‌ها حاضر شوید. فکر می‌کنم صوت دروس استاد جوادی را بتوانید در سایت‌هایی که به این امر مبادرت ورزیده‌اند؛ بیابید. موفق باشید

37274

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: من پرسش و پاسخ ها را در کانال ایتا دنبال می کنم. لطفا بفرمایید پرسش و پاسخ ها را در کانال ایتا، به روز بفرستند. یکباره ۲۰ الی ۳۰ پرسش و پاسخ قرار داده میشه که فرصت دقت کمتر بدست میاد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این به جهت کوتاهی‌های بنده است که چند روزی فرصت جوابگویی به پرسش عزیزان پیش نیامد!!! موفق باشید

37224

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و خدا قوت و عرض تهنیت فرارسیدن سال جدید: استاد جان با توجه اینکه در کسوت ذاکری اهل بیت علیهم السلام در حد ذره ای ناچیز خدمت می‌کنم با عنایت به ساعات حضور در محل کار، حفظ اشعار و احادیث برایم سخت است و می‌خواستم بدانم آیا ضمیر آماده و خیال پاک تاًثیری بر حفظ اشعار و احادیث و حتی آیات دارد  و در صورت مثبت بودن پاسختان در صورت امکان راهکاری برای این امر عنوان بفرمایید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً مؤثر است. رعایت تقوا و پرهیز از کثرت کلام. موفق باشید

35709

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد طاهرزاده: در کتاب معرفت نفس و حشر بارها از زبان ملاصدرا ذکر کرده‌اید که انسان باید ارتباط اش را با مجردات و معقولات حفظ کند تا عقل نظری اش فعال شود. من این مبحث را چندبار خوانده‌ام و متوجه متن می‌شوم ولی راهکار عملی حفظ ارتباط چیست؟ (غیر از کنترل قوه غضب و شهوت) آیا منظور این است که روزانه به خداوند و ملایکه بیاندیشیم؟ پیشاپیش سپاسگزارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خود به خود هر اندازه انسان به عالَمی که نفس ناطقه او در آن حاضر است، نظر کند و خود را متوجه آن عالم قرار دهد؛ آن حضور پیش می‌آید بخصوص وقتی متوجه باشیم عالمِ کثرات ما را از آن حضور وحدانی محروم می‌کند. موفق باشید

40055

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

هو پسر جوانی که در لاله گوشش گوشواره ریزی کاشته، شاید با این تغییر کوچک، در تلاش است تا در زندگی راهی تازه را تجربه کند، راهی که پیش از این پدر او نرفته. دختر جوانی که از هر طرف موهای خود را بیرون انداخته، در کنار مادر چادری خود به آرامی قدم می‌زند. آرامشی که شاید ساده به دست نیامده. می‌توانم مدت‌ها کلنجارشان را در ذهنم بازسازی کنم. قهر و آشتی هایی که در نهایت هر کدام را به پذیرش طرف مقابل وادار ساخته. این ها تصویر تمام جامعه ما نیست، اما لااقل بخشی از آن را بازنمایی می‌کند. چه شده؟ این نسل چرا از مسیر والدین خود به این میزان گریزان است؟ چطور فرهنگی که نسلی را تا پای جان شیدا و شیفته خود ساخته بود، توسط نسلی دیگر پس زده می‌شود؟ آیا در انتقال آن فرهنگ خطایی رخ داده؟ آیا آنطور که باید و شاید از ابزار رسانه استفاده درست نشده؟ ما که کم کاری نکردیم. ما خیابان های زیادی به اسم شهدا نام گذاری کردیم، فیلم های زیاد و خوبی برای آن ها ساختیم، عکس آن ها را بر روی جلد کتاب ها و دفتر ها چاپ کردیم. مگر می‌شود انسان پاک‌فطرتی، داستان شهدا را بشنود و در دلش تصدیق نکند؟! مگر می‌شود تصاویر آن ها را ببیند و همراهی با آن ها را آرزو نکند؟! آیا این نسل به فطرتش پشت کرده و منحط شده؟ یا دلیل را از جای دیگری باید جستجو کرد؟ به گمان من، آنچه تحت عنوان فرهنگ ایثار و شهادت تا به حال به نسل جوان عرضه شده، صورتی ظاهری از آن بوده است بدون آنکه نسبتی با حقیقت آن برقرار کرده باشد. فرهنگی که به جوانان دهه ۵۰ جرئت طوفان می‌داد، برای جوانان دهه هشتاد پای تخته تدریس می‌شود و آنها باید دست به سینه مفاهیم آن را حفظ کنند تا در امتحان نمره ۲۰ بگیرند. اما او هم می‌خواد طوفان به پا کند. او هم می‌خواهد دل به دریا بزند. حتی اگر این مفاهیم برای عده ای علاقه مندی ایجاد کند، نهایتاً مانند جوان ویلچری ای خواهد بود که عاشق دویدن های رونالدو باشد. یا پسر لال و بی زبانی که شیفته چهچهه های شجریان است. مگر می‌شود به کسی آموزش شنا داد، بدون آنکه او را لااقل در حوضچه ای از آب رها کرد؟ مگر بدون آب، معلم شنا فایده ای دارد؟ فرهنگ ایثار و شهادت هیچگاه متبلور نمی‌شود، مگر آنکه عرصه ای برای ظهور و بروز آن وجود داشته باشد. باید پرسید چرا جوان امروز آنگونه که باید، ذیل انقلاب اسلامی، عرصه را برای خود گشوده نمی‌یابد و به دنبال شکوفایی خود در عرصه های دیگر می‌گردد؟ چالش اصلی در انتقال فرهنگ‌ ایثار و شهادت، نه پایین بودن کیفیت محصولات فرهنگی، بلکه تنگ‌ شدن این عرصه و میدان است. به تعبیر دیگر، اصلا قرار نیست این فرهنگ از نسلی به نسل دیگر منتقل شود، بلکه قرار است در هر نسلی آبیاری و شکوفا گردد. امام به جوانان مشق شهادت را دیکته نکرد، بلکه بذر آن را در جانهایشان بیدار نمود. شاید آن جوانی که در اعتراضات خیابانی علیه نظام شعار می‌دهد، یا دختری که حجاب از سر بر می‌دارد، روحیه شهادت هنوز در او زنده است، هرچند مسیرش به خطا رفته. و آن جوانی که در مدرسه ده بار از روی درس شهدا خورشیدند رونویسی کرده، روحیه شهادت درونش کشته شده باشد. ما روایت های صادقانه را قربانی چارچوب های ذهنی خود می‌کنیم. از شهدا، درس خوان هایشان را دستچین کرده و برای فرزندانمان تعریف می‌کنیم. و با چند روایت از نماز اول وقت و احترام به پدر و مادر آن را تکمیل می‌کنیم. ما فرزندانی منظم و حرف گوش کن می‌خواهیم که موهای خود را یک طرفه شانه کرده باشند و عکس شهدا پس زمینه تلفن های همراهشان باشد، بدون آنکه قدرت نه گفتن به ما را داشته باشند. در نهایت هم یک‌ زندگی کارمندی با حقوق ثابت برای آنها آرزو داریم که عکس شهدا را در دفتر کارشان قاب کرده باشند. نتیجه این رویکردها در بهترین حالت، کویرنشینانی است که حسرت دل به دریا زدن را می‌خورند و زمین‌گیرانی که عاشق آسمانند ولی امید به پرواز ندارند. محصولات فرهنگی و روایت های دفاع مقدس، در فضایی تاثیر خود را خواهند گذاشت که دیکته نشوند بلکه الهام بخش باشند. جوان مانند نویسنده ای است که به دنبال ایده ای برای نوشتن داستان زندگی خودش است. او باید خودش را در جهانی که شهید گشوده حاضر ببیند و به او اجازه داد تا داستان متفاوت خودش را بنویسد. حال چاره چیست؟ در جوانی که خود را بیرون افتاده از میدان می‌یابد، چگونه می‌توان حس حضور را زنده کرد؟ چه موانعی باید برطرف شود؟ برای مثال، چرا دانشجوهای کشورهای اروپایی در واکنش به بمباران غزه آرام و قرار ندارند، اما دانشگاه ها در کشور ما که خط مقدم مبارزه با اسرائیل است، سرد و ساکت مانده؟ اما پیش از اینکه راه حلی بیابیم، باید یک سوال را صریح و روشن جواب دهیم. آیا ما واقعا می‌خواهیم که جوانانمان اهل فرهنگ ایثار و شهادت باشند؟ به گمان من خیر! خواسته قلبی سیستم جامعه و بسیاری از خانواده ها این است که جوانانی رام، سربه راه و تحت کنترل داشته باشند. هرچند در زبان آن را در زرورقی از عنوان های تحصیلی، ورزشی و یا مذهبی می‌پوشانند. به عبارتی، یک مانع بزرگ بر سر تبلور این فرهنگ، خود ما هستیم. جوانی که در فرهنگ ایثار و شهادت بزرگ شود، زیر بار خیلی از ظلم ها نمی‌رود، کنترل او سخت است، دغدغه هایی دارد که شاید برای ما آزار دهنده باشد و دردسرهایی ایجاد کند. آیا ما سعه صدر تحمل او، دغدغه هایش و آزمون و خطاهایش را داریم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام  علیکم: همانطور که در کتاب «آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود» عرض شد؛ اساساً با حضور آخرالزمانی انسانها روبرو هستیم که یا باید در اوج انسانیت خود با سلوکی متعالی و معارفی فوق معارف متافیزیکی حاضر شوند، و یا به کلی در میدان انکار هر حقیقتی قرار می گیرد. زیرا با معارفِ نیم بند، نمی‌تواند در نزد خود و در سوبژه خود حاضر شود. این بود  که در کتاب «بشر جدید...» در مصاحبه ای که با اساتید محترم پیش آمد بر این نکته تأکید شد که آری! ما در درک انسان جدید باید از طریق گفتگویی که پیش می آید کار را جلو ببریم. فکر می  کنم بازخوانیِ آن دو کتاب ما را نسبت به آنچه می فرمایید حساس تر کند. موفق باشید

39804

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: آیا ذوالقرنین همان کوروش است اگر کوروش نیست پس چه کسی است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه طباطبایی، گرایش به نظر سِراحمدخانِ پاکستانی دارند که جناب ذی‌القرنین را با کوروش تطبیق داده است. ولی ممکن است شخص تاریخیِ دیگری باشد. آقای مستحسن در کتاب «ذی‌القرنین» خود، آن را با حضرت صاحب‌الأمر «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» منطبق کرده‌اند. موفق باشید

39767
متن پرسش

با سلام و عرض ارادت خدمت استاد طاهرزاده: این سؤالم شاید ناشی از انتزاعی نگاه کردن به قضیه باشه ولی برام سوال شد که اگر در شب قدر مقدرات ما رقم میخوره درکش به چه کار ما میاد؟ وقتی ما در تقدیرمون سیر می‌کنیم جایگاه درک تقدیرمون دقیقا کجاست؟ یعنی مثلا عملمون متفاوت میشه با درک متفاوت داشتن؟ پس تقدیر به چه معناست؟ مگه تقدیر مشخص کننده سیر فرد نیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در درکِ شب قدر است، به این معنا که به چنین حضوری می‌توان فکر کرد و خود را با نیایش با خداوند به هر صورتی که ممکن است؛ در آن حضور قرار داد تا به زیباترین تقدیر نایل شویم. تقدیری که مسلّم، امری انتزاعی و مفهومی نیست که بتوان آن را با فکر درک نمود، بلکه افقی است که در مقابل جان انسان گشوده می‌شود تا در معرض انوار و الطاف الهی قرار گیرد. موفق باشید  

نمایش چاپی