با سلام خدمت استاد محترم: ببخشید می شود تفاوت تجلیات بر سالک و در سالک را کمی دقیق توضیح دهید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد هرکس باید خودش آن را تجربه کند. به گفته آیت الله تربتی در کتاب «فضیلتهای فراموششده» این امور، چشیدنی است و نه شنیدنی. موفق باشید
با سلام: شما میفرمایید که در اثر خوابیدن زیاد قوه وهمیه، صور خیالی شیطانی ایجاد میکند و به وحشت خانه میرویم. سوال اول: آیا این قوه وهمیه جزو قوای نفس منطقه است یا آنکه منظور قوه وهمیه از منظر اخلاقی میباشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: قوه واهمه همان وجه منفی و انحرافی قوه خیال است از آن جهت که صورتهایی میباشند منقطع از عقل. موفق باشید
سلام و احترام خدمت استاد طاهرزاده عزیز: سوالی که داشتم اینه که به نظر شما در سال های اخیر خدا چطوری داره تعامل میکنه با حزب خودش یعنی حزب الله؟ اتفاقات عجیب و غریب و گاها تلخ پشت سر هم، فشار پشت فشار، سختی و آزردگی، تنگنا و ابتلا، گاها هم که حس میکنیم فرجی شد، راه تنفسی باز شد، پیروزی به دست آمد، شیرینی احساس شد، پشت سرش از زمین و آسمان بارید برامون. نمونه اخیرش همین شیرینی ماجرای طوفان الاقصی و عملیات وعده صادق و پشت سرش تلخی ماجرای شهادت رئیس جمهور و حالا هم که از گور برخاستن یه عده ای که به خواب هم نمیدیدن دوباره به این زودی برگردند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «دوست دارد یار این آشفتگی». این قصه حضور در تاریخ قدسی میباشد و وسعتی که پیش میآید به همان معنایی که خداوند میفرماید: «وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ» روزگاران را در بین مردمان دست به دست میکنیم تا معلوم شود کدامیناند آنانی که اهل ایماناند و در بین شما از بصیرت کافی بهرهمند هستند. از آن جهت که از تغییرات پیش آمده جایگاه اصیل حضور تاریخی اسلامی که آغاز شده است را، مدّ نظر دارد. موفق باشید
با توجه به ابعاد شخصیتی آقا امیرالمومن (ع) چگونه می توان قائل به دافعه داشتن حضرت شد وایا شیعه واقعی می تواند دافعه داشته باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع دافعه که به حکم آیات اولیه سوره ممتحنه عین ایمان است؛ به همین معناست که امروز تنفر کامل از اسرائیل شرط انسانیت می باشد. دافعه مولایمان از انسانیتِ متعالیِ آن حضرت ریشه میگیرد. موفق باشید
اول این که یک مرض تو وجودم هست خیلی خیلی پول دوستم. نه از راه حرام از راه حلال. نمی دونم بده یا خوبه؟ سیری نداره این را چطوری درمانش کنم؟ بعضاً ۳ تا چهار روز پشت سر هم کار می کنم طوری که صدا همسرم درامده.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرصِ مال با انس بیشتر با غنی مطلق رفع میشود. موفق باشید
سلام: چند سال پیش از یه گناه بزرگی گذشتم. بخاطر غرورم و روشنگری که اگر انجام می شد نابود می شد. کارم به دکتر اعصاب کشید. ٧ بار بستری. گفتن اسکیزوفرنی داری. از فرط فشار روانی.... ولی من نه چیزی می دیدم نه می شنیدم. یه بار بعد نمازعصر از خودم سوال کردم ادم خوبی هستم یا نه. یه نور زیبای بمدت ٥ ثانیه دور خودم دیدم. چند بار بعد ماهها نور را دیدمش. فقط یه بار صدای داخل کلم یعنی از بیرون نبود شنیدم گفتش سلام فرمانده. و قطع شد. قرص ها را برای کم شدن قدرت شهوتم می خورم. چون مجرد هستم و بعد از داستان سیگار کشیدم ومی کشم. حرف شما حجت است. چند سالی است با صوتی های شما را گوش می کنم. ممنونم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر آنچه جان خود را با معارف الهی و قرآنی بیشتر و بیشتر آشنا کنیم، بهتر و بهتر راههایی را که باید در آنها گام بزنیم، برایمان روشن میشود و مییابیم چه امری مهم است و باید به آن امر یا امور در زندگی خود بیشتر اهمیت داد. موفق باشید
سلام: لطفا سوال رو بارگذاری نکنید. فقط جواب رو. من ایمیل ندارم.......
باسمه تعالی: سلام علیکم: صبر بر بلا در جای خود نوعی زندگی به حساب میآید و زیباییهای خود را دارد و عذرخواهی از همسرتان، عملاً نوری در قلب ایشان ایجاد میکند. موفق باشید
سلام و عرض ادب: خاک پای کاربران این سایت توتیای چشم من حقیر. از محضر استاد بزرگوار اجازه میخواهم تذکری را به «برخی» از عزیزان تقدیم کنم: در گفتوگو ها کافی است متوجه نقص های خودمان باشیم و خود را حقیقت محض و مالک حقیقت نپنداریم. و نخواهیم نظر خود را بر دیگری تحمیل کنیم. بلکه فقط باید به دنبال گفت و گو و تبادلنظر باشیم و لاغیر. آن گاه منتظر باشیم تا به تعبیر افلاطون حقیقت از ساحت خودش نازل شود و طرفین گفت و گو را در بر بگیرد و در خودش غرق کند. از قول افلاطون نقل شده است: «بگذار اکنون بحث نکنیم که تو راست میگویی یا من، بلکه دست در دست حقیقتی نهیم که قرار است در پایان گفتگو خود را به ما نشان دهد». هر کدام از طرفینِ گفت و گو، ممکن است به اضلاعی از حقیقت دسترسی داشته باشند که با در کنار هم قرار گرفتن نظرات، افق جامعی ظهور می کند. پس باید با نهایت آرامش و گشودگی و ادب وارد میدان گفت و گوها شد. چون به قول اندیشمندان خبرهایی در عالم هست که جز از دریچه گفت و گو خود را آشکار نمی کنند. فضای تفکر، نیاز به آرامشی خاص دارد تا تفکر طلوع کند و همگان را دربربگیرد. ما در گفت و گوها نباید صرفاً به دنبال شکست طرف مقابل باشیم. بلکه باید منتظر ظهور چیزی باشیم که نیست و با گفت و گو و دیالوگ ظهور می کند. تفکر پرنده ای است که با کوچک ترین کدورت و تکان و بی حرمتی از جانبِ طرفینِ گفت و گو، از روی سر ما پرواز می کند و همه را در بی فکری خود تنها می گذارد و وقتی فضا را در نهایت آرامش و طلب و طمأنینه و ادب دید به سراغ ما می آید و روی سرمان می نشیند و ما را در «وقتی» خاص وارد می کند. عذرخواهم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه این تذکر مهم است و اگر اهمیت آن را افلاطون بزرگ در آن زمان تا این اندازه با اهمیت میداند؛ خدا میداند امروز ضرورت رعایت آن صدها برابر شده تا آنجایی که در این زمانه گویا حقیقت، تنها از طریق گفتگو رُخ مینمایاند. ای کاش ما به این مرحله از تاریخ برسیم که هر کدام با گفتگو با طرف مقابل افقی مقابل او بگشاییم تا از آن طریق، خودش با نظر به آن افق منتظر ظهور حقیقت باشد و در چنین فضایی ما قسمت و پرسش و پاسخ سایت را معنا کردهایم و این غیر از آن است که کاربران محترم گمان کنند آنچه گفتهایم آخرین حرف است. در حالیکه امیدواریم در دل فضای گفتگویی که پیش آمده؛ هرکس برای درک حقیقت بیندیشد. موفق باشید
سلام و عرض ادب: یکی از دلایلی که مسائل نظامی ایران سر و سامان گرفته این است که زیر نظر هبری میباشد و رهبری در آن ورود پیدا میکند. حال سوال این است که چرا ایشان در مسائل اقتصادی ورود پیدا نمیکنند بالاخص اکنون که شرایط جنگی میباشد. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیتوان گفت مطلقا ورود نمیکنند. آری حضور ایشان در جهتگیریهای کلی یک بحث است و اینکه مسئولیت مسائل خاص و جزئی اقتصاد را باید دولت به عنوان منتخب مردم دنبال کند، بحث دیگری است. فراموش نفرمایید اگر حضور کلان رهبری در مسائل حتی اقتصادی نبود ما به جای خنثی کردن تحریمها که تا حدی انجام شد، گرفتار سیطره تحریمها میشدیم. البته مشکل اقتصادی را باید در ریشههایی دانست که در رگ و پوست جامعه ریشه دوانده است و بحمدالله با خودآگاهی خاصی که در حال ظهور است ما از این معضل بزرگ عبور میکنیم ان شاالله. موفق باشید
سلام و عرض ارادت حضرت استاد طاهرزاده: این جلسه جوان و انتخاب بزرگ به مزاج من دهه شصتی خوش نیومد ولی پسرم ۱۷ سالشه کاملا ارتباط گرفت. سوال برام پیش اومد که چقدر فاصله هست بین ما و اینها! علتش چی هست استاد توضیح میدید استفاده کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این هشدارباشی است به ما، به این معنا که باید زبان خود را ساده کرد، ولی همانطور که در جواب سؤال 38723 عرض شد نباید مطالب و موضوعات را تقلیل داد، همانطور که آقای وحدتی متوجه این امر هستند. موفق باشید
سلام و رحمت بر استاد طاهرزاده بزرگوار: دانشجوی دکتری فلسفه در دانشگاه تربیت مدرس هستم. در گذشته از آثار شما استفاده کردم و مکاتبه داشتم. بعد از سالها مزاحمتون شدم تا بیانیهای که برای آغاز یک حرکت تبیینی علمی در این شرایط خطیر نوشتم و مختصات کل جبهه را تعیین میکند به نظر حضرت عالی و بازدیدکنندگان تان برسانم. دعا بفرمایید توفیق همراه شود در این زمانه آخر. در ایتا و تلگرام با آیدی انتهای مطلب در خدمت دوستان هستم. ✍ علمی برای نجات، عزمی برای رستاخیز در حین فتنۀ نهایی یا محول الحول و الاحوال یا نور المستوحشین فی الظلم تحولات داخلی و بینالمللی به مرحله خطیر و خطرناکی رسیده است. بحران اقتصادی و فرهنگی در داخل همزمان شده است با عزم طبقه حاکمه غرب برای مقابله نهایی با ایران و جبهه مقاومت در عرصه نظامی و امنیتی. اگر طبقه شرکتی-بانکی چپاولگر داخلی و عمال سیاسی و دولتی آنها را مستثنا کنیم و آنها را نه در جبهه خودی بلکه شریک طرح استکباری غرب در داخل بدانیم، آنچه باقی میماند منازعه اهل حق در ایران و منطقه با جبهه کفر عبری-غربی است. منازعه حتماً و صد درصد یک منازعه مذهبی است: در یک سو مذهبی است که رحمت و عدالت را در کنار توحید روح دیانت میداند و به اولیای الهی تأسی میکند و شخصیتهای رحمانی و عدلانی بزرگی چون خمینی و مطهری و موسی صدر و چمران و سلیمانی و نصرالله و مغنیه و عبدالملک و... اسوههای درخشان آنند؛ و در سوی دیگر جبهۀ کفر و الحاد و ظلم و توحش و تزویر به رهبری طبقه حاکمه غرب است که خود را با شبهمذاهب یهودی و مسیحی متحد کرده است و به رویکرد طاغوتی خود رنگ شبه مذهبی پاشیده است تا دستکم حمایت پایگاه مردمی فریبخورده مسیحی و یهودی را برای آخرین فتنههایش داشته باشد. در این ائتلاف طاغوتی شبهمذهبی، جزء یهودیت سرآمد و تعیینکننده است چرا که بلوک مسیحی در غرب نیز پیرو آن است! مشخصه اصلی یهودیت غالب تفاخر به یک عهد الهی باستانی است که با ایذاء و انکار انبیاء خودشان نقض شده و پیروان آن را به شیاطینی خالی از عدالت و رحمت و سرشار از تکبر و غرور به یک شکوه منسوخشدۀ باستانی تبدیل کرده است. این شبهمذهب به تاریخ خیانتهای خود که در خود توراتشان منعکس شده بیتوجه است و در عوض داستانهای جلال و قداست انبیاء بنیاسرائیل را به وجود منحوس خود میچسباند. حکم تورات به قتلعام کفار پاگان در عهد عتیق را بر فرض صحت و اصالت، تطبیق به مسلمین موحد و مؤمن به نوح و ابراهیم و موسی علیهمالسلام میکند تا اینگونه مؤمنین راستین به تیغ متکبرینی که منکر تجدید عهد الهی با ظهور عیسی و محمد علیهما السلام هستند و سر از توحش در آوردهاند قتلعام شوند. پیروان شقی این شبهمذهب از قرون پیش با تبدیل جواز رباخواری از غیریهودیان به کسبوکار فاسد بانکداری به اقتصاد غرب مسلط و ذینفعان بزرگ نظام اقتصادی استعماری غرب شدند! پیروزی در این منازعه پیچیدۀ تمدنی تنها با تاکید و تبیین تمایز اسوههای رحمت و عدالت و مقاومت ایمانی و اخلاقی جبهۀ اسلام در برابر شبهمذهب یهودی-مسیحی که تکبر پیروانش آنها را به دشمن رحمت، عدالت و اخلاق تبدیل کرده ممکن است. امروز برای مخاطب آگاه جهانی هم تمایز بین خصائل رحمانی و اخلاقی رهبران اسوه مقاومت اسلامی در زندگی و سبک مبارزهشان، از استکبار و ظلم و توحش پیروان شبهمذهب یهود و مسیحیت دارد به تدریج روشن میشود. امروز باید هر چه بیشتر این خصلتهای متعالی را در اولیاء دین اسلام و اسوههای معاصر آن تبیین و تبلیغ کرد و به آنها اقتداء و تأسی. و البته این جهاد تبیینی حقیقی مستلزم یک امتداد انتقادی در داخل است. در جبهۀ داخلی اهم مسائل تبیین شبیخون «استعمار نو» به مسئولان جمهوری اسلامی بعد از دفاع مقدس است. مردم و مسئولان باید دریابند که فاجعه اقتصادی و فرهنگی داخلی نتیجه سیاستهای همان تمدن ظلمانی است که متأسفانه بعد از جنگ تحمیلی به دست برخی از مسئولان جمهوری اسلامی أخذ و اجرا شد و سیاستهای کلان اقتصادی و جمعیتی را از مسیر اسلام و انقلاب منحرف کرد و در مسیر اهداف شیطانی تمدن شیطانی غرب قرار داد. تمایز این عناصر سیاستی باطل در جبهه مخلوط داخلی که در آن نور و ظلمت در هم آمیخته و بسیاری از مسئولان و مردم را سردرگم کرده و حتی بخشی را در مسیر بطلان و خیانت قرار داده از اهم مسائل امروز است. باید خط نورانی و رحمانی و عدلانی اسلام را در جبهه داخلی و خارجی از خط ظلمانی استعمار نو در داخل و امپریالیسم نظامی در منطقه برای مردم خود و جهانیان تبیین کرد! این است پارامترهای جهاد تبیین حقیقی شما! این است صورت اصلی جهاد کبیر شما! این است بصیرت لازم برای قیام شما! «قل إنما أعظكم بوحدة أن تقوموا لله مثنى و فردى»! سوره سبأ: ۴۶ پند میدهم شما را به یک چیز: که برای خدا دو نفر دو نفر با هم یا هر یک تنها قیام کنید! @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که متوجه شدهاید، آری! در مسیر توحیدیِ انقلاب اسلامی چه در داخل و چه در جهان، موانعی که متذکر آن شدهاید وجود دارد و شناخت جایگاه تاریخی این موانع از یک طرف؛ و شناخت جایگاه انسان که باید در مقابل این جریانها بایستد، از طرف دیگر مهم است وگرنه قصه آن میشود که رفت آب بیاورد، و آب او را برد. و از این افراد، کم نداشتهایم. اینجا است که باید متوجه حضور روح بشر جدید و تاریخی که در آن هستیم، باشیم. بخصوص تاریخی که به سوی آینده قدسی در حرکت است و انسانی که متوجه ابعاد متعالی خود در نسبت با خود و جهان میباشد. عرایضی تحت عنوان « انقلاب اسلامی و فهم امام خمینی از انسان و جهان مدرن» https://lobolmizan.ir/leaflet/1005?mark=%D9%85%D8%AF%D8%B1%D9%86 شده است. امید است برای اندیشیدن به این موضوع، مفید افتد. موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد طاهرزاده: میدانیم که ما تفکر دینی و تفکر فلسفی و تفکر شاعرانه داریم و طبق هر یک از این تفکرها تاریخی بنا میشود مثلا ادیان ابراهیمی طبق تفکر دینی هست و تاریخ متافیزیک طبق تفکر فلسفی و... حال سوال من این هست که ما در کدام تاریخ باید خودمان را جست و جو کنیم؟ امام خمینی تاریخی دینی را شروع میکند و هایدگر پی ریزی یک تاریخ فلسفی (فلسفه به معنای حقیقی نه متافیزیک) میکند آیا همه باید در تاریخ دینی انقلاب اسلامی حاضر بشوند یا خود را در تاریخ های دیگر هم باید جست و جو کنند؟ البته اقسام تفکر به این معنا نیست که با هم تعارض دارند ولی تغایر دارند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به این نکته بیندیشیم که بشر جدید ظرفیت خاص خود را دارد؛ می توان به حضور تاریخی انسان فکر کرد که در عین حال، خود را در خود جستجو می کند و این است که به نظر می آید حضرت امام خمینی و جناب ملاصدرا و جناب هایدگر در کنار هم قابل فهم هستند. موفق باشید
سلام استاد عزیز: شهادت سید حسن نصرالله عزیز را به شما تسلیت میگم. استاد بعد این ترورها و عدم همراهی برخی دولتمردان با پاسخ. بسیار نگران حضرت آقا هستیم بخصوص که صفحه ترور الارم اسم شهید رییسی رو و الان اسم رهبری رو هم اعلام کرده. استاد عزیز چه کنیم مطالبه پاسخ واقعا حی انفعال بدی داریم دعا کنید راهی گشوده بشود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این استکبار است که همه توان خود را به صحنه آورده تا به لطف الهی روشن شود که چه اندازه در مقابل راهی که انقلاب اسلامی در این تاریخ گشوده است؛ ناتوان میباشد. و هرگز از این سخن خداوند غفلت نکنید که میفرماید: «نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ» بدین معنا که این خداوند است که اندازه زندگی و مرگ را در بین ما تعیین میکند و هیچکس نمیتواند از خداوند سبقت بگیرد حتی اگر بمبهای چند تُنی سنگرشکن داشته باشد. پیشنهاد میشود به جواب سؤال شماره 38542 رجوع فرمایید. موفق باشید
با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز: در ایام هفته دفاع مقدس و به بهانه تجلیل از خاطرات شهدا و مجاهدان دفاع مقدس مواجههای ویژه در انقلاب اسلامی نسبت به شهدای دفاع مقدس وجود دارد که در هیچ کجای تاریخ جز درباره شهدا و اسرای کربلا سابقه ندارد در تاملی به چرایی این نوع مواجهه که خاطرات شهدا و ایثارگران را تا این حد برای ما عزیز و مقدس کرده، این چند سطر به قلم آمد که تقدیم حضورتان میکنم: فقط انسان است که میتواند خاطره بسازد فقط این ما هستیم که خاطر داریم، خاطرخواه کسی میشویم، خاطر کسی برایمان عزیز میشود و بهخاطر کسی کاری انجام میدهیم. ما چگونه خاطره میسازیم؟ چگونه در خاطرها میمانیم؟ شاید با خطر کردن همین که یک روز در این حد خطر میکنیم که از روال عادی شهر و خانه بیرون بزنیم، با همین اندکی خطرکردن، خاطره یک روز در دل طبیعت را برای خود رقم میزنیم گویی نسبتی میان خطر و خاطره هست هرچه در خطر بزرگتری میافتیم یا جرأت و جسارت بیشتر خطرکردن را به خود میدهیم، قوت و قدرت خاطره هم بیشتر میشود. شاید خاطره یک روز از زندگی تا زندهایم برای ما زلال و قوی باشد، اما همین که ما را به خاک سپردند، خاطره ناب ما نیز با ما دفن میشود. وقتی مُردیم چه خاطرهای از ما باقی میماند، در خاطر چند نفر میمانیم؟ شاید در خاطر آنها که برایشان خطرکردهایم تا مدتی زنده بمانیم بعضی چنان خطری میکنند که تا قرنها در خاطر میلیونها نفر زندهاند، حتی بدون اینکه بدانیم و توجهی به آن داشته باشیم که چرا خاطره کسی در میان ما اینچنین عزیز است. مگر خاطره شدن چه اهمیت دارد؟ چه بسیار، کسانی که از خودگذشتگیها کردند که در خاطرها بمانند اما هیچکس آنها را بخاطر نمیآوَرَد و چه بسیار مردان و زنانی که بیدغدغه نام و بدنامی؛ نه به خاطر خاطرها و خاطرهها، بخاطر کسی که در خاطرشان عزیز بود، گمنام و خاموش رنجها کشیدند، جامهای تلخی را نوش کردند و حضورشان در قلب انسانها، تنها به اراده ربّ قلوب زنده ماند؛ گویا او، نوعی از حیات را در ضمن بودن آدمیان در این دنیا برای آنها حفظ کردهاست. گویی عمرشان برای شدت بودنشان در تاریخ انسانی کوتاه بوده و حال در خاطرها و خاطرهها زندهاند، تا امتداد وجود دنیاییشان، تاریخسازیشان، قرنها بیش از عمر دنیاییشان امتداد یابد، تا قرنها میشود تماشایشان کرد، میشود آنها را شنید، میشود به آنها دل بست، میشود در افق وجودشان زیست، میشود با شادیشان خندید و با غمهایشان گریست میشود بخاطرشان مُرد، میشود بخاطرشان زیست https://eitaa.com/porsa_andishe
باسمه تعالی: سلام علیکم: چگونه میتوان تا قیام قیامت با شهدایی که با اشارات حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» در راستای دفاع از اسلام، آنچنان به سوی جبههها دویدند که تا عرش پرواز کردند نسبتی نداشت، راستی را! نسبت ما با اینان چه نسبتی باید باشد؟ چگونه میتوان خود را با ارادههای قدسی که آنان را در بر گرفته بود، یگانه ندانست. کسانی که همه حرکاتشان حکایت از آن داشت که جانشان را ذیل اراده الهی قرار دادهاند و شخصیتشان آینه اراده الهی شده است تا آنجایی که فهمیدند تاریخی آغاز شده با آیندهای بسی متعالی و باید خود را در آن تاریخ حاضر کرد تا معنای حضور در آینده معنای آنها شود. آنان را در خاطره خود نگه میداریم تا خود را به پا کنیم. وقتی فهمیدیم دیروزمان برایمان کافی نیست و به بودنی وسیعتر و حضوری عمیقتر نیاز داریم، ناگهان میدان حضور در دفاع مقدس برایمان گشوده شد و این بود راز این که فهمیدیم «چگونه ما، ما شدیم». و در نتیجه سنگری به ظهور آمد که حماس و حزب الله نیز خود را در آن یافتند تا با کوهی از خاطره آنچنان در جهان و ذیل اراده متعالی الهی قرار گیرند که سید مقاومت در سختترین شرایطی که به گمان دشمن برایشان پیش آمده است احساس کنند همه چیز در اختیار آنان است و هیچ چیز در اختیار دشمنان اسلام نیست؛ و در نتیجه اینچنین میگویند: https://eitaa.com/sheikh_ali_moghaddam/4029 . موفق باشید
پیروی پاسختان به سوال ۳۸۴۷۵ : اولا همین مقاله نیز آنجا که فرضا گزارشات ادعای نیابت امامت زمان توسط منصور حلاج را پذیرفته اما آن را دلیل بر بطلان ادعاهای عرفانی منصور ندانسته چنانچه در سوالی این گزارشات تاریخی ارسال شد که پاسخ نداده و به نوعی از انتشار آن جلوگیری کردید، گزارشاتی که عظام علمای شیعه و اهل سنت صراحت دارند که منصور در زمان حیات حسین بن روح ادعای وکالت و نیابت امام زمان و مهدی ع داشت. حرف در باره ی مقاله ی جناب امینی خواه زیاد است اما بنده یک سوال در همین مورد فوق مطرح میکنم: اگر منصور به جهت ادعای نیابت ملعون باشد چنانکه شلمغانی و ... لعن شده اند، چگونه حضرت عالی فردی که امام و حجت الله او را لعن کرده و به دروغ یا توهم خود را نائب اسم الله اعظم دانسته و در جهت تضعیف سیستم نیابت و وکالت کوشیده و توسط اعاظم شیعه بخاطر شعبده بازی کتک خورده را عارف کامل و نائل به عرفان نابی میدانید که مولوی و ابن عربی نیز همان سلک را داشتند به گونه ای که یکی بر اشعارش لا یمسه الا المطهرون سر میدهد و دیگری مکاشفات خلاف قرآن و حدیث را از جنس وحی و اهدای رسول الله میداند. همچنین ادعاهای عرفانی حلاج چه بود که به ادعای مقاله ی مذکور مورد تایید امام زمان بوده؟ اینکه ابلیس عاشق بود نه عاصی؟ ابلیس موحد بود و غیور؟ سبحانی ما اعظم شانی؟ دختر سمری باید به او سجده کند؟ بزرگان شیعه به جای حسین بن روح باید با او بیعت کنند؟ از طرفی سوالاتی که در پرسش نام برده شده در ۳۸۴۷۵ بود در مقاله ی مذکور نیست. کدام میدان برای پاسخ به آن سوالات مناسب است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال تصمیم با خودِ شماهاست. آنچه ما از حضرت روح الله «رضوانالله تعالیعلیه» یافتیم ذیل اسلام و قرآن و روایات اهل بیت «علیهمالسلام» توجه به نگاه شخصیتهایی همچون ابن عربی و خواجه عبدالله انصاری و جناب صدرا به اسلام میتواند جوابگوی سؤالات بشر جدید باشد که ظرفیت آخرالزمانی دارد. موفق باشید
سلام و احترام: این متن رو یکی از دوستان فرستاده لطفا بررسی کنید چگونه می تونیم یک نفر را که در موقعیت زیر زمین پنهان شده پیدا کنیم ۱. باید از چند نقطه با فاصله تصادفی از موقعیت فرد پنهان شده یک منبع صوت را فعال کنیم زمان دقیق ارسال سیگنال صوتی را یادداشت می کنیم. ۲. با منابع دیگر در فاصله های مختلف سیگنال صوتی را ارسال می کنیم. ۳. باید فایل صوتی دریافت شده در موقعیت فرد پنهان شده را آنالیز کنیم (فایل صوتی سخنرانی آنلاین فرد) و جستجو برای سیگنال ارسالی ۴. با پیدا کردن سیگنال های ارسالی در فایل مورد نظر و بررسی شدت آنها می توانیم با توجه به میزان تفاوت دامنه صوت های مختلف موقعیت تقریبی هدف را پیدا کنیم. ۵. راه انجام این کار: حمله همزمان با سخنرانی برای ایجاد صداهای خاص و آنالیز آن پس از پخش آنلاین ۶. راه پیشگیری: ویرایش انلاین صوت فایل سخنرانی و حذف صداهای اضافی و یا روشهای دیگر بمنظور ارسال صرفا دیتای صحبت و حذف بقیه صداهای محیطی
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد، مواردی نیست که بنده از آن چیزی بدانم. موفق باشید
با درود خدمت شما: جوابی که شما به یک سوال دادید بفرمایید آیا واقعا شما این نظام را اسلامی میدونبن؟ اگر این عقیده را دارید من متاسفم به حال خودم که پیرو شما هستم یا اگر این نظام اسلامیه باید برم زرتشتی بشم باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده چیزی در این رابطه در ذهن ندارم. الدلیل للمدعی، بفرمایند مورد ادعای آنها چه کسی است و کجا؟ ۲. آری! فتنهگر می تواند توبه کند و مؤمن شود، ولی مگر فتنه در مقابل نظام اسلامی با ایمان همراهی دارد؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در حضور تاریخی انقلاب اسلامی است و آیندهای که در ذات این انقلاب در راستای عبور از استکبار در آن حاضر است، حال چه استکبار داخلی و چه استکبار جهانی. تفکر حقیقی در این زمانه نظر به آینده نورانی و بزرگی است که از طریق این انقلاب به میان آمده تا آنجایی که متفکران معتقدند در فضایی که انقلاب اسلامی ایجاد کرده، هژمونیِ استکبار و صهیونیسم فرو ریخته است. مگر جز این است که وقتی حرکتی با روح توحیدی به میان آید، این ماییم و وعدهای که حضرت ربّ العالمین میفرماید: «أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ»؟ موفق باشید
با سلام: شما در برهان صدیقین میفرمایید که: «عين وجود» تمام كمالات را دارد، يعني عين علم است، عين حيات است، عين قدرت است و ... سوال: آیا عین وجود، تمام مراتب و درجات،علم را دارا میباشد. مثلاً درجات علم یک دانش آموز، لیسانس، دکترا، پرفسوری، علم امام معصوم (ع) را داراست؟ (فرض را بر این گذاشتم که منظورم علم حقیقی باشد) با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: خودتان فکر کنید آیا میشود هر علم که علم به معنی حقیقی باشد، عین کمال از آن خالی باشد؟ موفق باشید
سلام خدمت استاد: نظرتان راجع به این متن آقای تاجزاده چیست؟ به نظرم بیراه نمیگویند و عملا در بن بست گیر افتادیم وضعیت فرهنگی ج.ا به هیچ وجه خوب نیست اکثرا الان ریزش رخ میدهد تا رویش به دلایل مختلف از اقتصادی و .گرفته تا آمدن دولت جدید هم بسیاری از امیدمان را نا امید کرد. در ستایش جنبش مهسا مصطفی تاجزاده گزیدهای از گفتوگوهای زندان. من در انفرادی زندان سپاه متوجه راهافتادن جنبش شدم. تقریبا دو هفته بعد از فوت دلخراش مهسا (ژینا) امینی، با شنیدن سروصدا و شعارهایی متوجه شدم مسئلهای رخ داده است. اما از نگهبانان که جویا میشدم چه اتفاقی افتاده؟ جوابهای نامربوط میدادند. باور نمیکردم که در چنین مدت کوتاهی، بتوان حجاب را آزاد کرد. اما دیدیم چگونه جوانان موفق به آزادی پوشش شدند. بنابراین بلافاصله از خیزش مردم حمایت کردم اما با گذشت زمان، بیشتر متوجه میشوم که آثار این جنبش آنقدر ژرف و گسترده است که زودتر از آنچه برخی اقتدارگرایان تصور میکنند، بساط اسلام آمرانه را بر خواهد چید و اکنون نیز بر این باورم و فکر میکنم که اگر درست عمل کنیم، میتوانیم شاهد تحقق آرمان شهدای این جنبش باشیم که در رأس همه آنها آزادی و دمکراتیک کردن مناسبات سیاسی و اجتماعی کشور است. شاید با رادیکالشدن شعارها و فروکشکردن اجتماعات اعتراضی، برخی ناامید شده و برخی به فکر مهاجرت افتاده باشند. اما به نظر من این جنبش، پتانسیل زیادی برای آزادکردن ایران و ایرانی دارد. بهویژه آنکه دستِکم بخشهایی از حاکمیت قصد ندارد به آزادی حجاب تن دهد و همین لجاجت موضوع را همچنان زنده و پویا نگه میدارد و به احتمال بسیار زیاد، شگفتیهای جدیدی خلق خواهد کرد. من قبل از بازداشت، از سه بنبستی که رهبر در زمینههای اقتصادی، بینالمللی، فرهنگی و اجتماعی و سیاست داخلی ایجاد کرده بود، سخن میگفتم و بر ضرورت سه گشایش در عرصههای فوق تاکید میورزیدم. گشایش در سیاست خارجی را فوریتر، گشایش در سیاست داخلی و انتخابات را مهمتر و گشایش فرهنگی-اجتماعی را پرتنشترین میدانستم. جنبش زن، زندگی، آزادی چالشانگیزترین موضوعات، یعنی حجاب را آزاد کرد. و حاکمیت را واداشت که تن به بزرگترین عقبنشینی عمر خود بدهد. همچنین ترس از آغاز اعتراضات خیابانی ناشی از تداوم گرانی و تورم، رهبر را مجبور به تجدیدنظر در سیاست خارجی کرده است. تحولات ناشی از جنبش مهسا به نظر من، تغییر بزرگ دیگری در پی دارد. به باور من جنبش مهسا ذهن و زبان بسیاری از مردم را استعلا بخشیده، هنر و ادبیات خود را آفریده و روشهای مدنی جدیدی را برای مقاومت علیه استبداد و کسب آزادیهای سیاسی خلق کرده است و از قدرت جدیدی خبر میدهد. در عظمت این جنبش همین بس که حاکمیت را گرفتار بحرانی جدی کرده است. از یکطرف نمیخواهد بیحجابی را علناً بهرسمیت بشناسد تا فلسفه وجودی حکومت اسلامی خدشه نبیند و نزد حامیان تندروی خود، متهم به عقبنشینی نشود. ازطرفدیگر نمیخواهد مستقیماً نیروی انتظامی را درگیر برخورد با بدحجابان کند. زیرا میداند که بیفایده است و احتمالاً آتش اعتراضات دوباره زبانه خواهد کشید. من معتقدم جنبش مهسا، زنگ آغاز پایان استبداد دینی و ورود ایران به عصر آزادی را به صدا درآورده است. بههمیندلیل جنبش زن، زندگی، آزادی را متفاوت از اعتراضات دیگر ارزیابی میکنم و آن را لحظه به ستوه آمدن مردمی میبینم که تصمیم گرفتهاند به تحقیر و تبعیض و ریاکاری پایان دهند. بههمینجهت این جنبش را منازعه میان حجاب و بیحجابی نمیدانم، بلکه آزادی و برابری و کرامت انسانی را در مصاف خودکامگی و ناکارآمدی و فساد میبینم که از پشتیبانیِ قویِ افکارِعمومی بهرهمند است. وقتی جوانان میهن از بازداشت و زندانیشدن برای آزادی، احساس غرور میکنند و بر ترس خود فائق میآیند؛ طلسم استبداد میشکند و «النصربالرعب» بلاموضوع میشود؛ من نمیتوانم خوشحالی خود را پنهان کنم که جوانان ایرانزمین با شجاعت و استقامت و فداکاری، قدرت سیاسی و اقتدار اخلاقی کمنظیری یافتهاند؛ و در پی جستجو برای آزادی و برابری و عدالت؛ به حس جدیدی از احترام به خویشتن و اعتمادبهنفس رسیدهاند. بهگونهای که نه حکومت پلیسی پیشا مهسا و نه حاکمیت امنیتی پسا مهسا نمیتواند جوانان وطن و پیشاپیش آنها زنان و دختران شجاع و آزادیخواه را از پاسداری از بزرگترین دستاورد سیاسی زندگی خود، یعنی آزادی حجاب باز دارد. برای درک بهتر افقگشایی جنبش مهسا، لحظهای خود را جای رهبر بگذاریم. او سه راه پیش روی دارد: اول؛ بهرسمیتشناختن آزادی حجاب است که این یعنی به چالشکشیدن علت وجودی حکومت فقها و روحانیون. دوم؛ موضوع را امنیتی و قضایی کند و به پروندهسازی و محاکمه دختران بیحجاب بپردازد که در آن صورت شهروندان بهویژه جوانان، با اشکال گوناگون مقاومت/نافرمانی مدنی، جنبش را تداوم بخشیده و گسترش میدهند. سوم؛ پلیس و گشت ارشاد را بازگرداند که نتیجهای جز شعلهورشدن آتش خشم مردم معترض و ناراضی نخواهد داشت. گزینه سوم زودتر از راه دوم، موجودیت نظام را بهطورجدی به مخاطره میاندازد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این تجربه نباید هرگز فراموش شود که ما نباید به صرف سخنان کسی که سوابقش حکایت از عدم سلامت و صداقت دارد؛ اعتماد کنیم و اگر ضعفهایی داریم که داریم، مسلّماً اگر به راهی که این افراد در مقابل ما میگذاشتند اعتماد میکردیم، امروز وضعمان از کشور لیبی هم بدتر بود که البته بحث در این مورد در این مجموعه سؤال و جوابها نمیگنجد. موفق باشید
با سلام و احترام: در باب عینیت ذات و صفات نظر تان درباره مطلب زیر چیست؟ «این تعبیر که صفات عین ذاته، دو معنا میتونه داشته باشه: ۱. هر صفتی مثل علم و قدرت و ... جزئی از ذات رو تشکیل میده و غیر هم هستند؛ که این باطله ۲. هر صفتی که ما به خداوند متعال نسبت میدیم، دقیقا عین همدیگه است و علم عین قدرته و قدرت عین حیات و ... که در این صورت، ما هیچ تصوری از حقیقت علم خداوند نخواهیم داشت چرا که تصور ما از علم، غیر از تصور ما از قدرته و ... فلذا تصور ما از صفات خداوند سبحان، صرفا سلبی خواهد بود.» با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در نسبت با ذات خداوند که «احد» و یگانه محض است، صفات او عین ذات او هستند. ولی در نسبت با ما و هر ممکنالوجودی، مفهوم علمِ او غیر از مفهوم قدرت اوست. در حالیکه در ذات، علم، عین قدرت و قدرت، عین علم است و لازم نیست سلبی باشد به این معنا که چنین کمالاتی در ذات او نیست. موفق باشید
با توجه به معنای ولایت چگونه می توانیم تشخیص دهیم آیا مولای ما علی (ع) است و چقدر از ولایت آقا بهره مندهستیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظری به سوال قبل، و بخصوص با نظر به معنای انسانیت و اینکه آن حضرت را ذیل نبوت نهایت انسانیت می یابیم، میتوان به این موضوع فکر کرد. آری! حقیقتاً آن نهاییترین حضور ذیل نبوت نبیّ، تنها و تنها با نظر به حضوری است که در نسبت با مولایمان علی«علیهالسلام» میتواند برای هر کس پیش آید؛ تا انسان هرچه بیشتر با نظر به آن حضرت خود را در ابعاد متعالیتری احساس کند. و این است معنای نسبتی که ما با ولایت آن حضرت میتوانیم داشته باشیم. موفق باشید
سلام استاد: ۱. اگر اینگونه نیت کردیم درست است؟ که ثواب اعمال نیک خود را به امامان و بعد ثواب بدست آمده را به همه ی اموات هدیه کنیم. و بخواهیم این دور تا ابد ادامه داشته باشه؟ یعنی طوری نیت کنم که در دور آخر منه نیت کننده، ثواب نصف میخام و اون نصف ثواب دیگرِ من باز برگرده به همه تو همین دور؟ و الی ابد این گردش ادامه داشته باشه؟ آیا این نیت درست است یا اساسا بعد از مرگ حرف ثواب رسیدن و عبادت و اینها کلا تمام است و وقت نعمت یا عذاب هر فردیست؟ ۲. آیا من میتونم به نیابت از شوهرم که اکنون زنده است ختم مثلا صلوات بگیرم؟ برای کفاره که اگرتا کنون اذیتش کرده ام؟یا نمازهای مستحبی هدیه کنم بهش؟ یا چون اون زنده است نمیشه؟ آخه اهل نماز نیستن. البته خمس و.. عقیده دارند. کاهل نماز. آیا اصلا بهشون میرسه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این امور، ورودی ندارم و نداشتهام. اگر مباحث معرفتی مدّ نظر رفقا باشد و بتوانم جواب دهم، در خدمت هستم. موفق باشید
با سلام خدمت شما استاد گرامی: در نکات ریز و لطيفی که در کتاب انسان و باز انسان به میان آورده اید با توجه به مقام عین الربطی انسان که تاکید فراوان فرمودید بنظرم به عزل ۱۳۸۷شمس میشود اشاره کرد که جناب مولانا در مقام عین الربط خویش] با آب /از آب [که هر روز مقابل چشمان ما است وجه «آیه» به مثابه باب ورود به ملکوت از ملک میابد که جسارتا بشرح ذیل جهت ایرادی یابی به حضور حضرت عالی میفرستم. سوال: آیا تا به حال به این فکر کردید که هیچ کس نمیتواند آب را گاز بگیرید؟ واقعا همین چیز خیلی ساده محل ورود مولانا به عالم ملکوت است. چیزی که بار ها و بارها دیده ایم و بی توجه از کنارش گذشته ایم چرا نمیشود آب را گاز گرفت و زخمی کرد؟ (یعنی چرا آب را نمیشود به دندان گرفت؟) «چون آب باش و بیگره / از زخم دندانها بجه / من تا گره دارم یقین / می کوبی و می ساییم. جواب: اگر ما در زندگی خود بارها و بارها توسط زخم دندانها و زخم رفتارهای دیگران احساس زخمی شدن و درد کرده ایم به این دلیل است که مثل آب بی گره نبوده ایم! یعنی وقتی در مقابل موضوعی حس شخص و موضع شخصی میگیریم بلافاصله همان موضوع ما را در کنترل خود می آورد و به راحتی میتواند باعث زخمی شدن اعصاب و روان ما گردد. وقتی به شخصی ایرادی از منظر دیدگاه شخصی بگیریم همان رفتار شخص ما را در کنترل خود خواهد در آورد. مولانا میفرماید در مقابل موضوعات پیش رو بی پا و بی سر باشید /یعنی قضاوت شخصی در موردش نداشته باشید «بسیار گفتم ای پدر دانم که دانی این قدرکه چون نیم` بیپا و سر در پنجه آن ناییم نیم نیستم منبع؛غزل۱۳۸۷ دیوان شمس
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید و متوجه شدهاید. چه اندازه خوب است که انسان ذات خود را که عین ربط به حقیقت یعنی توحید است؛ همواره مدّ نظر داشته باشد. در این مورد باید بسیار گفت تا معلوم شود هیچ نگفتهایم و «آنکه عمری در پی او میدویدم کو به کو / ناگهانش یافتم با دل نشسته روبهرو» و دارم با نظر به او با خودم، آری! با خودم بهسر میبرم که هیچ نیستم جز ربط به او. و زندگی در این رابطه در ک و تکرار چنین بودنی است. امری که اولیای الهی با سیره و سخن خود با ما در میان گذاشتهاند به همان معنایی که با عبادات خود، عصمتِ خود را که عالیترین نحوه بودن بود، محفوظ میداشتند. موفق باشید
سلام و عرض ادب: استاد برای دریافت هر چه بیشتر برکات ماه مبارک رمضان و مخصوصا شب قدر از الان به فکر افتادم که طوری برنامه ریزی کنم که در سه چله ی متوالی باشم و اتمام چله ی سوم آخرین مصادف با آخرین شب قدر باشد ممنون میشم از شما راهنمایی بفرمایید که برای هر چه استفاده بهتر و بیشتر باید چکار کنم؟ آیا چله ی خاصی در میان اهل معرفت توصیه شده و اگر توصیه شده است دستور آن چگونه است؟ ممنون از شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور خاص همان روزهداری است همراه با مشغولشدن به قرآن و روایات و ذکر. و در این رابطه خوب است به سیره مولایمان حضرت امام المتقین «علیهالسلام» نیز فکر بفرمایید که سه ماه رجب و شعبان و رمضان را در روزهداری به هم وصل میکردند. موفق باشید
عرض سلام و ادب: عطف به مقاله معرفت نفس از دیدگاه ملّاصدرا و افضلالدین کاشانى از مصطفى عزیزى علویجه صادق لاریجانى سوال دومی هم داشتم آیا مراتب کمال از منظر صدرا دقیقا همان مراتب معرفت نفس است؟ چنانچه در مقاله ذکر شده: «مراتب معرفت نفس نخستین مرتبه از مراتب معرفت نفس، از دیدگاه حکمت متعالیه، مرتبه مثالى و خیالى است. در این مرتبه، نفس انسان با چشم خیالى و مثالى اش حقایقى را مشاهده مى کند که از حواس ظاهرى پنهان هستند. این حقایق غیبى، خویش را در لباس تمثّلات و صورت هاى مثالى، بر نفس انسان مى نمایانند. در مرتبه دوم معرفت نفس، سالک به شهود حقایق عقلى بدون صورت مثالى و مادّى مى پردازد. او در این مرتبه (عقلى)، حقایق سرّى و انوار غیبى را مشاهده مى کند. مرتبه سوم معرفت نفس، و نهایت سیر الى اللّه، «فناء فى اللّه» مى باشد. در این مرحله، سالک کوه انانیّت را درهم مى شکند و «خود» و خواسته هاى خود را نمى بیند. وى در این مرحله، تنها چشم بر خداوند مى دوزد و در او فانى مى گردد: فیظهر له اَنوار سلطان الاحدیة و سواطع العظمة و الکبریاء الالهیة فیجعله هباءً منثورآ و یندکّ عند جمال اللّه تعالى جبلُ إنّیته، فیخرّ للّه خرورآ و یتلاشى تعیّنه فى التّعیّن الذاتى و یضمحلّ وجودُه فى الوجود الالهى و هذا مقام الفناء و المحو. در این مرحله از معرفت نفس، سالک به هیچ چیز به عنوان امرى مستقل نگاه نمى کند؛ بلکه همه چیز را رشحات فیض خداوند و عین فقر و وابستگى به او مى بیند. در این حالت است که عارف دچار «هَیَمان» و «حیرت» و سرگردانى در عظمت و شکوه خالق هستى مى شود. تعبیر دیگر درباره «فناء فى اللّه» این است که عارف، پس از عبور از عالم مثال و عقل خود به مرحله اى مى رسد که فقر وجودى خویش و عین الربط بودن اش به حق تعالى را شهود مى کند : إنّ وجود کلِّ شىء لیس الّا حقیقة هویّته المرتبطة بالوجود الحقّ القیّوم... فاِذن ادراک کلّ شىء لیس الّا ملاحظة ذلک الشىء على الوجه الّذى یرتبط بالواجب من ذلک الوجه الّذى هو وجوده و موجودیته. اگر سالک در مقام «فنا و محو» باقى بماند و به مقام «بقا و صحو» بازنگردد، او در مقام «جمع» باقى مانده و از خلق به سوى حق، محجوب و پوشیده است و این به سبب محدودیت گنجایش وجودى اوست که نمى تواند به حالت «صحو» بازگردد. امّا، بالاتر از این، مقام «صحو بعد المحو» و «نظر به تفصیل در عین جمع» مى باشد: و فوق ذلک مرتبةٌ اُخرى یرجع فیها إلى الصحو بعد المحو و نَظَرَ اِلى التفصیل فى عین الجمع و وسعَ صدرَه الحَقّ و الخَلق... بحیث لم یکن افعاله حجابآ عن صفاته و لا الصفات عن ذاته بل کان مشاهدآ للّه تعالى فى کلّ ما یسمع و یَرى و ملاحظآ لوجهه فى کلّ ما یظهر و یخفى. سالک در این مرحله، با اینکه مستغرق در جمال و کمال حق است، به خلق بازمى گردد و در هر چیزى که مى شنود و مى بیند، حق تعالى را مشاهده مى نماید.»
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. و این حکایت از آن دارد که چه اندازه «معرفت نفس» میدان وسیعی را در راستای درک حضور انسان در مراتب مختلف می گشاید و چرا مردانی همچون علامه حسنزاده این اندازه در رابطه با انسان و معرفت نفس تأکید دارند. در ضمن جناب کاشانی آن عارف کامل در مقدمه «منازل السائرین» نکاتی در این رابطه فرمودهاند که خلاصه آن را در جواب سؤال شماره 38920 میتوانید ملاحظه کنید. موفق باشید