سلام و وقت بخیر خدمت شما: در انتخابات با تمام معیارهای مثبتی که آقای جلیلی داشتند ولی تنها چیزی که که ذهن بنده را به خود مشغول کرد این بود که چرا حاج قاسم عزیز همیشه آرزوی رئیس جمهور شدن آقای قالیباف را داشتند؟ از پیام های خانم زینب سلیمانی هم کامل مشخص بود که ایشون از آقای قالیباف حمایت می کنند. سال ۹۲ آقای جلیلی بودن و حتی زمان آقای احمدی نژاد یعنی سال ۸۴، چرا حاج قاسم عزیز را که دیگر هیچ شکی در ذوب بودن ایشون در ولایت نداریم طرف آقای قالیباف بودن؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای قالیباف در جای خود مرد توانایی است و آن را در مسئولیتهایی که داشتند، نشان دادند. ولی به نظر بنده این مربوط به تاریخ پیشاشهید رئیسی است و با حضورِ شهید رئیسی افق دقیقتری جهت ادامه انقلاب در امور اجرایی پیش آمد که تصور بنده آن است که با دکتر جلیلی ادامه این امر ممکن است. موفق باشید
به نام خدا و با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: در صحبت با آشنایی حرف سر شرکت در دور دوم انتخابات شد و من به او گفتم که با وجود مشغله زیاد و فشار زمانی حتماً شرکت خواهم کرد و او گفت آخر یک رأی کم و زیاد چه تأثیری دارد و خودت را بیخود زیر فشار نگذار. در پاسخ گفتم ولی برای من در درجه اول حساب تأثیر یک رأی اولویت ندارد، من حتماً شرکت میکنم چون نمیخواهم در کنار ناراضیانی قرار بگیرم که دشمنان ایران از آنها بخاطر عدم شرکت در انتخابات دلشاد و خشنود میشوند، رأی میدهم تا در کنار امیدواران قرار بگیرم و نه در کنار ناامیدان و بی تفاوتان نسبت به آینده کشورمان، رأی میدهم تا حس حضور در صحنه ای را داشته باشم که در آن صحنه مسیر آینده کشورم رقم میخورد، مسیری که آن مسیر را درست و رو به جلو می دانم. همان حس حضوری که در انتخابات پیشین با رأی به شهید رئیسی داشتم و این حس حضور با شهادت آن مرد با اخلاص شدیدتر و زیباتر شد و اگر رأی نداده بودم هیچگاه این حس حضور به سراغم نمی آمد. حس حضوری که همیشه با غرور و افتخار در گوشم میخواند تو با رأی خود در کنار کسانی بودی و هستی که یک رئیس جمهور دلسوز و پرکار را انتخاب کردند، و کسی که تو انتخاب کردی همان کسی بود که عاقبت خداوند به پاس خدماتش و اخلاصش او را برای مقام رفیع شهادت انتخاب کرد. پس من در دور دوم انتخابات هم حتماً رأی خود را به نامزد اصلح خود خواهم داد، حتی اگر بدانم او یک درصد هم رأی نمی آورد! با آرزوی بهترین تقدیر برای این ملت صبور و مقاوم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همانطور که در جواب سؤال 37841 عرض شد حضور در هر مرحله از انتخابات در تاریخی که با انقلاب اسلامی آغاز شده، حضور بیشتر در وجدان تاریخیِ خودمان میباشد در راستای انس با حقیقت. از آن جهت که حقیقت، همواره در رخدادهای تاریخی به ظهور میآید. موفق باشید
به نام خدا سلام: حیوانات و موجودات و همه ی عالم پس از ايمان به امیرالمؤمنین ارزش پیدا کردند و در درگاه الهی ارزشمند شدند. از کسی شنیدم جغد پس از شهادت امام حسین شب زنده دار شد و مارمولک ایمان به امیرالمؤمنین نیاورد و سگ اولین حیوانی است که به شیطان ایمان آورد و سنگ عقیق به دلیل ایمانش ارزشمند شد. امکانش هست منبعی معرفی کنید که این موارد رو تایید یا رد کنه
باسمه تعالی: سلام علیکم: منبع چندانی در ذهن ندارم. احتمالاً باید نکاتی باشد که با اشاره و با نگاهی خاص مطرح شده وگرنه هر موجودی در ذات خود، خیر است هرچند نسبت به ما در موقعیت خاصی میتواند مضرّ باشد مانند حضور سگ در درون خانه و زندگی و نه در آغل گوسفندان که نگهبانی است بس مهم. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: عبادتی که تمام فکر و حواس من جلب و معطوف به ادای صحیح حروف یا محسابه رکعاتش هست را نمیتونم بپذیرم. اگر نسبت به ظواهر نماز کم اهمیت بشم، نماز باطله. اگر نسبت به ظواهرش اهمیت قائل باشم، چطور انتظار داشته باشم که از چنین عبادتی افق و دریچه جدیدی به روی من باز شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر کلمه آن اشاره به افق بلندی دارد از توحید. و کلماتی آنچنان مقدس، تا به کمک آن کلمات که از جانمان جاری میشود عالیترین توجه را مدّ نظر آورد وگرنه آن افق، هنوز تیره و تار است. موفق باشید
لطفا به ایشان بگویید فایل های صوتی مباحث «آن سوی مرگ» و «سه دقیقه در قیامت» از استاد امینی خواه را گوش کنند، بعضی موارد که مطرح کرده اند با گوش کردن به این مباحث به پاسخ خود می رسند، مثل مورد مربوط به تشنگی و گرسنگی که جواب آن به خوبی مشخص است. لینک پیام مد نظر: https://eitaa.com/lobolmizan/16300
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید روشن بفرمایید مربوط به کدام سؤال است. زیرا ما میتوانیم در سؤالاتی که در سایت میشود، حاضر شویم و ارجاع سؤالات به قسمت پیامرسان ایتا برای ما ممکن نیست. موفق باشید
با عرض سلام و وقت بخیر: من درحال مطالعه ی کتاب های استاد طاهرزاده هستم. چهله ی دائم الوضو بودن. کم خوری و بین الطلوعین هم انجام دادم. استادی که زیرنظر ایشون هستیم چهله کلیمی رو پیشنهاد دادن که هرکس براساس مورد شخصی که در آن ضعف دارد دو مورد را انتخاب کند. من در سکوت کردن و کم حرفی مسئله دارم و این مورد باعث حملات شیطان و ایجاد افکار میشود. وقتی در جمعی قرار میگیرم شهوت حرف زدن و جلب توجه دارم، تلاش کردم برای کم حرفی ولی موفق نبودم. لطف میکنید راهنمایی بفرمایید. راه عملی برای این مورد بفرمایید و در این چهله روی چه مسائلی تمرکز کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به رهبر معظم انقلاب و تأمّل در سخنان ایشان، إن شاءالله مشکل حل میشود. موفق باشید
فردی از شما بدگویی کرد، البته من سکوت نکردم، اما لطفا حلال کنید. چگونه هنگام صحبت فرق بین چیزی که خدا به دلم می اندازد برای گفتن، یا وسوسه، یا چیزهای دیگر را تشخیص بدهم؟ چگونه گفتار و رفتار خود را بیشتر خالصانه کنم؟ آیا در مورد امربه معروف و نهی از منکر، کتاب مفیدی برای مطالعه می توانید پیشنهاد بدهید؟ یا خودتان احیانا سخنرانی در این مورد داشته اید که بتوانم گوش کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره ذوقها و سلیقههای افراد متفاوت است و باید همدیگر را تحمل کنیم. در مورد امر به معروف، عرایضی به صورت پراکنده شده است و کتابهای زیادی در این مورد هست. بهتر است خود جنابعالی با جستجویی که در اینترنت میفرمایید، آنچه با روح و روحیه خودتان همراه است، بیابید. موفق باشید
سلام علیکم: من وقتی خواب میبینم. از کجا بدانم که: عکس مه رویان خداست. و یا اینکه شیطانی است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید نسبت به آنچه در خواب پیش میآید معلوم شود آیا نسبت ما را با عبودیت حضرت حق گستردهتر میکند و یا ما را مشغول خودش مینماید؟ در صورت دوم باید به آنها توجهی نداشت. موفق باشید
سلام و عرض ادب: ما شنیدیم برخی از بزرگان و اولیای الهی با خواندن قرآن حالات خاصی بهشون دست میده. ظاهراً در خطبه متقینِ مولای متقیان سلام الله علیه هم اشاره ای شده. آیا شهود مثالی و مشاهده صورت و معنا در باطن کلمات قرآن رخ میده واسشون؟ پرده ها کنار میره و با همین چشم سر و در بطن این کلمات قدسی صحنههای خاصی می بینن؟ چجوری میشه به اینجا رسید؟ اینکه رهبر معظم انقلاب هم در ابتدای ماه مبارک امسال فرمودند:«قرآن هنر تصویر دارد. یعنی حوادث را تصویر میکند...» آیا میشه گفت شاید منظور اصلی شون همین شهود مثالی باشه؟ استاد اگر این برداشت های بنده توهمی است به من بگید. من ناراحت نمیشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: لازم نیست موضوعی را که از طریق انس با قرآن پیش میآید، به شهود مثالی تعبیر کنیم. مهم توجه به اشاراتی است که باطن انسان را منوّر مینمایند و انسان متذکر معانی عالیه میشود که در عزم خود صاحبِ روحیه اولوالعزمی میگردد و بهترین انتخابها را انجام میدهد. موفق باشید
خانه ی پدری من. وقتی به سمت حرم قدم میزنی، هُرم گرمای لطیفَش دلت را خنک میکند. خنکیِ دلچسب، حس آرامش، رسیدن، حتی دمِ غروبهای دلگیر وقتی حرم هستی برعکس دلگیریهای دمِ غروب هر روز، همه اش میشود اوج لذت، اوج دلچسبی، حس آشنایی مطلقِ از کودکی، حس تعلق و آرامش خاطری دل نشین، این ها همه اش میشود پناه دلت، جایی که باشد و تو باشی و تمام کسانی که قلبا دوستشان داری با همه ی تفاوت سلیقه ها، چه میشود که یک دفعه یک جا برایت اینگونه میشود مگر آنکه چون حق است و حال دل است با جان ما عجین، و حتی در اوج بی حوصلگی هایت باز هم بدانجا حس خوبت را داری حوصله اش را داری ولو تنها گوشه ای بنشینی و زل بزنی و بقیه را تماشا کنی. انگار پدری در راس ایستاده همه چیز را سرو سامان داده تا مبادا آب در دلت تکان بخورد. تا مبادا لحظه ای حس کنی تنهایی، اضافه هستی، جای تو نیست کسی تو را نمیخواهد و... جایی که هر کسی جای خودش را پیدا میکند. جای فکرش را، جای گفتش را، و گوشهایی که بی منت همه ی تو را میشنود و سهایی که همه اش همین است ومن هربار که برمیگردم انگار زیارتی کرده ام دلم گرم میشود و باز موقع رفتن دلم پَر میکشد. شده همه ی کارها را بگذارم و بروم! که چه کنم نمیدانم. فقط میروم و نگاه میکنم و میشنوم وهر بار تهِ دلم قنج میرود و خدا رو شکر میکنم که اینجا هست. خدا رحمت کند پدر باعث و بانی ش را. خانه ی پدری من! اینجا یک ریشه اش به قلبهامان راه دارد مگر میشود اینهمه دلبستگی پیدا کرد به جایی؟ بخصوص با همه ی مشغله هایی که داریم. اینجا تهِ دنجی برای خودمان بودن است. جایی که فکر را کادر بندی نکرده اند و هرکسی راهی به جایی میبرد. اینجا اوجِ دل نشینِ با خودت صادق بودن است و من این همه را میستایم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر هرجا به حکم نظر به جایی که «أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى» با انگیزه الهی بنیانگذاری شده است؛ مأوا گزینیم، ما را با هستیمان که اوج اتصال با هستی مطلق است، مرتبط میکند. در اینجا است که باید تلاش کرد در میدانهای مختلف حاضر شد تا با دیگر انسانها وسعت و درخشش خود را تجربه کنیم. موفق باشید
با سلام: اگر حقیقت انسان مدرکات اوست. چه عیبی دارد با مدرکات خودش باشد. اگر مطالب بالا درست است خیال پردازی و خیال بافی چه عیبی دارد چون انسان با خودش روبروست؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: مدرکاتی که با فطرت و با حقایق مربوط به وحی الهی منطبق باشند، موجب درخشش انسان در نزد خود و در ابدیت میشوند. موفق باشید
سلام و عرض ادب: به خاطر نیازی که انقلاب اسلامی در یکی از مشاغل داره می خواستم وارد مبحث علوم غریبه و مبارزه با شیاطین جنی بشم. ممنون میشم که جهت سیر صحیح این راه حقیر رو راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نیاز به ورودی اینچنین در این امور نیست و به گفته آیت الله معصومی همدانی در کتاب «سوخته» ما با نور توحید، راه را به خوبی طی میکنیم همانطوری که امامِ شهدا و شهدای بزرگ انجام دادند. موفق باشید
با سلام و آرزوی قبولی طاعات: قصد بازخوانی و تبیین کتاب گزینش تکنولوژی از دریچه بینش توحیدی را برای عده ای از دانشجویان و جوانان دارم. سابقا با پرسش هایی رو به رو بودم که دلیل این صحبت ها را میخواست. اینکه سند این ادعا که تکنولوژی امروز مقصد غیر توحیدی دارد و مبدا آن خداناباوری و اومانیسم است و.... . شاید لازم باشد از کتاب های خودشان و منابع دست اول به آنها پاسخ داد. برای این موضوع، از شما طلب راهنمایی دارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به مقالهای که آقای مارتین هایدگر تحت عنوان «پرسش از تکنولوژی» نوشتهاند، رجوع شود و البته کتاب «عقل تکنیکی» که روی سایت هست؛ با نظر به همان مقاله مطرح شده است. موفق باشید
سلام علیکم: استاد ما بعضا وقتی در مورد یک نعمتی خدا رو شکر میکنیم بلافاصله اون نعمت از دست میره دیگه بعضا میترسم شکر کنم، حکمت چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور نیست. بیشتر در شکر نعمت، صورت دیگری از نعمت جایگزین آن میشود. موفق باشید
سلام و عرض ادب استاد گرانقدر: متشکرم از از این امکان پرسش و پاسخ و وقت و ارزشی که برای مخاطبانتان قائلید. چندی پیش نقل قولی از رهبری در مورد بینوایان ویکتور هوگو بیان کردید (سوال 36364)، در جایی دیگر هم فرموده بودند: «ویکتورهوگو یک حکیم است. ویکتور هوگو یک نویسندهی معمولی نیست. واقعاً به همان معنایی که ما مسلمانان «حکیم» را استعمال میکنیم و بهکار میبریم، یک حکیم است و بهترین حرفهایش را در «بینوایان» زده است. «بینوایان» هم یک کتاب حکمت است و به اعتقاد من، همه باید «بینوایان» را بخوانند.» به نظر شما اگر بخواهیم اقتباس امروزی از این اثر جاودان داشته باشیم، مهم ترین محورها در این رمان کدام است که تا این حد این کتاب از نظر ایشان مهم جلوه می کند و نویسنده را تا وصف حکیم بالا می برند. روی چه جنبه ای متمرکز شویم تا آن گوهر اصلی کتاب رو مورد نظر قرار داده باشیم. سپاس.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد بسیار است. همین اندازه که جناب ویکتورهوگو از طرفی ظلمات زمانه خود را در نظام بوروکراتیک جهان مدرن مینمایاند و از طرف دیگر با هنرمندی تمام متذکر میشود چگونه میتوان متوجه ابعاد متعالی انسانِ جدید شد؛ کار مهمی کرده، چگونه از یک دزد خطرناک به نام ژانوالژان یک انسان بزرگ متولد کرد؟ درک جهان جدید با نگاه ویکتوهوگو بسیار مهم است. موفق باشید
با سلام استاد عزیز: آیا شخصی یا گروهی از شاگردان یا دوستانتان در تهران هستند که جلسه و مباحث شما را ارائه بدهند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است ایمیل خود را ارسال کنید. موفق باشید
با عرض سلام و ارادت خدمت استاد گرامی: استاد من از نوجوانی تا به حال ساکن اروپا بوده ام. پسری دارم هفت ساله و بسیار پرسشگر و کنجکاو. من قبلاً نماز نمیخواندم تا اینکه در دوره ای شوق نماز در من ایجاد شد و حدوداً دو سالی ست که نماز میخوانم. پسرم از من پرسید بابا چرا قبلاً نماز نمیخواندی و حالا نماز میخوانی. ماندم که چه جوابی به بچه ای در سن او بدهم. گفتم الان نماز میخوانم چون دوست دارم نماز بخوانم. بعداً با خودم فکر کردم که بهتر نبود اینگونه به او پاسخ میدادم که نماز میخوانم چون خدا دوست دارد که ما (بندگانش) نماز بخوانیم. چرا که این دو پاسخ متفاوت به این سوال، گذشته از آن که سوال کننده یک کودک باشد یا یک انسان بالغ عاقل، دو مبنای فلسفی متفاوت دارد. اگر بگویم نماز میخوانم چون خودم دوست دارم نماز بخوانم محوریت و ملاک تشخیص را در این امر خودم (انسان) قرار داده ام و اگر بگویم نماز میخوانم چون خدا دوست دارد که ما (انسانها) نماز بخوانیم محوریت و منبع تشخیص را پروردگار میدانم و در مقابل او مقام خود را بالاتر از مقام بندگی ندانسته ام. همین پرسش را میتواند یک کودک از مادر خود که قبلاً حجابی نداشته و از موقعی به بعد حجاب را انتخاب کرده بکند و مادرش جوابی بر این دو مبنای متفاوت به او بدهد. به نظر شما چه نوع پاسخی در مورد اینگونه سوالها بهتر است به کودکان خود بدهیم تا از همان سنین کودکی یک ذهنیت درست از اینگونه امور در کودکان خود ایجاد کنیم؟ با کمال تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید جمع هر دو نکته مهم است تا از یک طرف، انسان متذکر طلب متعالی خود باشد و از طرف دیگر متوجه حقیقتی که در این طلب متعالی باید مدّ نظر قرار گیرد. حال در هر امر دینی قضیه از همین قرار است که جان انسان طالب حضوری است بسی متعالی و گشوده، و رجوع به خدا از طریق رعایت دستورات او این امر را محقق میکند، وگرنه انسان گرفتار انواع پوچیها و نیستانگاریها میشود. موفق باشید
سلام و ادب خدمت استاد گرانقدر: موضع علامه طباطبایی در قبال انقلاب اسلامی چه بود؟ آیا تقابل علامه با انقلاب صحت دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً تقابلی بین حضرت امام و علامه طباطبایی نبوده که در موضوع انقلاب اسلامی اختلافی در میان باشد. میماند که روحیه علامه طباطبایی بیشتر در امور معرفتی شکل گرفته بود. ولی به گفته رهبر معظم انقلاب، تازه وقتی انسان تفسیر المیزان را مطالعه میکند، روحیه انقلابی مناسب انقلاب اسلامی برایش پیش میآید. موفق باشید
سلام استاد: من راجع به قلب میخواستم بگم که توی آن روز ها هرچی هست و هر سختی و پوچی که درون من هست همش بازتاب این قلب هست که من دارم. نمیدونم چرا این شکلیه و چرا قلب من که در فصل های پاییز و زمستون مخصوصا باید باهام راه بیاد و از بد بینی و بد نگری ها آزاد باشه تا بتونم راهم رو برم ولی حالا باهام راه نمیاد. انگار که قرآن این روزها شده داروی پر مصرف من و بهش معتاد هستم. ولی در فلسطین و غزه اون پسر بچه ای که نشسته روی آواره ها و خونشون که خراب شده، او آیه رو با اون صوت قشنگ میخونه، انگار اون هست که داره زندگی و قرآن در هر لحظه شده تمام وجودش و هرلحظه میدونه که باید چیکار کنه چون خودش رو گذاشته توی خط مقدم مقاومت و داره برای خودش و بقیه صحنه ی کربلا رو رقم میزنه، داره همونطور که حضرت آقا فرمودند قله رو میزه تا دامنه هم بیاد دستش علم و فناوری به چهار تا مقاله و مقطع نیست بنظرم اگه درست ببینم همین جاست که داره فتح میشه. ولی من باید اینجا بمونم و هیچ وقت نمی تونم به این درجه ای از قلب دست پیدا کنم چون فی قلوبهم مرضا آمده ام. دلم نمی خواد به این صحبت ها وقت بگذرونم دلم میخواد همین هارو که گفتم برای همیشه داشته باشم. یا علی
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان متوجه شود راهی بسی بلند و مهم و پر برکت در پیش است و برای حضور و ورود در آن راه باید توشه راهِ کافی داشت، همت اصلی خود را بر آن میگذارد که در اصلاح نفس از یک طرف و نسبت به خدمت به مردم از طرف دیگر، خود را بپروراند. اینجا است که قلب، گشوده میشود و همتهای انسان، صورت روحانی و معنوی به خود می گیرد. موفق باشید
سلام استاد عزیز و بزرگوار: در روایتی از رسول اکرم (علیه و علی آله آلاف التحیه و الثناء) نقل شده: «أخْلِصْ دِينَكَ يَكْفِكَ القَليلُ مِن العَمَلِ» دین خودت را خالص کن، در این صورت عمل کم تو را کفایت می کند. خالص کردن دین یعنی چه و چگونه انجام می گیرد؟ التماس دعا و استغفار
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً این نکته بسیار مهمی است که هر اندازه معارف توحیدی و معرفت نفس انسان عمیق باشد، عمل او ارزشمندتر است و به همین جهت فرمودهاند اعمال هرکس به اندازه معرفتش قبول میباشد. موفق باشید
سلام استاد عزیزم: خیلی ممنون بابت راهنمایی قبلیتون و اینکه وقت میذارید تراوشات شاگرد دیوونهتون رو بخونید. قدردانشم و حتما دونه دونه پیگیری میکنم به مرور. به اصرار خانواده و خصوصا مادرم که از رفتارهای مذهبی بنده به شدت ناراضی و بسیار نگرانان و معتقدن ۱۰۰ درصد من مریض شدم و آخوندها توی انگلستان مغزم رو شستشو دادن، بلاخره رفتم پیش دکتر روانپزشک. همینکه روسریم رو دید شروع کرد به سوالات مذهبی، نماز شب میخونی یا نه و... من درمورد همه ی رفتارهای مذهبیم و اینکه حقیقتا چقدر به دین علاقه دارم و چقدر خودم رو درگیرش کردم صحبت نکردم اصلا. با پرسیدن فقط چندتا سوال کوچولو توی پروندهم نوشته hyperreligiosity !!! (لابد پیش خودش فکر کرده حزب اللهیِ اُمل انگلیسی بلد نیست!) یعنی اختلال روانی مذهبی گرایی افراطی!!! این درحالیه که من به هیچ عنوان درگیر وسواس برای احکام یا قبولی عباداتم یا نجس و پاکی و.... نیستم فقط مذهب رو بر تمام جنبه های زندگیم ترجیح میدم چون چیز دیگه ای برام نه تنها معنی نداره، بلکه وجود نداره. قرص هاش رو هم انداختم توی سطل، معلومه کسی که فکر میکنه میتونه اینجوری کسی رو خر کنه خودش خیلی خره. بذار هرچی میخواد بشه، بشه. بذار اسلام هرکاری میخواد باهام بکنه، بکنه. بلاخره این سکه اینقدر چرخ میخوره تا به یه طرفی بیفته!!! بذار بین کفر مطلق و ایمان مطلق بند بازی کنیم تا بلاخره یه جایی سقوط کنیم. راستی استاد بلافاصله بعد اربعین، قراره برم کربلا برای اولین بار. دقیقا میشه تولد ۲۰ سالگیم. خاک دو عالم بر سرم که ۲۰ سااااال آزگار از عمر گرانمایهم گذشت و هنوز درگیر حیوانیت و دغدغه های حقیرانه هستم. چه کنیم که خیلی دیر هدایت شدیم، وقتی تمام حرمت ها شکسته شده بود و پرده های عصمت پاره شده بودن، وقتی گوهر انسانیم زیر خروارها خاک دفن شده بود، وقتی که تمام آنچه بهم متعلق بود رو از دست داده بودم. استاد، خدا به روم نیورد، شما هم به روم نیارین که فقط وقتی اومدم سراغ خدا که هیچی برام نمونده بود، وقتی که به بن بست رسیده بودم، وقتی هیچ لذتی برام نمونده بود که خودم رو باهاش گول بزنم، وقتی که جایگزینی نداشتم. خدا اولویت آخرم بود. تو آمدی اما کمی دیر. از ته یک کوچه ی دراز. گفتم برو! اما نشستی و به در کوبیدی و گریه کردی، آنقدر که گونه های منم خیس شد. آمدی و با آمدنت همه چیز را در دایره ی هستی آتش زدی. حالا همه چیز سوخته بود و خاکستر شده بود و با آمدنت طوفانی شدید درگرفت، پس خاکسترشان را هم بردی و این لازمه ی لمس کردن تو بود، از دست دادن همه چیز. گفتم اینجا پر است، جا برای تو نیست! اما آمدی و دل من که پر بود از فیزیک و شیمی و فلسفه و عکاسی و خوشگذرانی و دوست و رفیق و پول و احترام و خودخواهی و شهوت و حیوانیت و خواستن و خواستن و خواستن، خالی شد و فقط یک چیز ماند که همه چیز است و تو در دل هبوط کردی. استاد. تا اون زمان وقتم رو برای مطالعه روی چه مباحثی بذارم؟ همون معرفت نفس رو ادامه بدم، یا مطالعه درمورد عاشورا که هیچ چیزی ازش نمیدونم؟! چه اعمال مذهبی انجام بدم؟ (طبق معمول خودم سرخود چند مدل چله برداشتم. اصولا مشکلی وجود نداره اما به شدت به زیارت عاشورا حساسم و الانم که برای اربعین چلهشو برداشتم، یه جوری ام، جوری که خوب نیست ....) خیلی خجالت میکشم با وضعیت الانم وارد ۲۰ سالگی شم و با این وضعیت فعلی برم دیدار امام حسین (ع). یه راهی بگید که یکم، فقط یکم آدم شیم، یکم لایق شیم، یکم از شرمندگیمون کم شه. انگار خدا با تمام قدرت پشت در ضربه بزنه، اونقدر بلند که نتونی حتی نادیدهش بگیری و بخوابی، اونقدر محکم حتی تا مرز شکسته شدن در، اما وقتی در رو باز میکنی هیچ کس نیست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این سخن را نباید ساده بگیرید که میفرمایید: «خدا، اولویت آخر بود». حقیقتاً در هر حال باید چنین باشد به همان معنایی که خود حضرت محبوب میفرماید: «فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآيَاتِهِ يُؤْمِنُونَ»(جاثیه/6) بنگر چگونه او با ما به گفتگو نشسته است که مگر چیزی زندهتر و تازهتر از حضرت «الله» و آیاتی که اشاره به او دارند؛ هست که دل به آنها سپرد و ایمان خود را به میان آورد؟ و با توجه به این امر نباید از معارف عمیق توحیدی که انعکاسِ عقل و قلب است، در میدان عبادات غفلت کرد. و از این جهت آری! مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» عبادات ما را عمیقتر مینماید و البته نباید به خود سختگیری کرد که اطرافیان گمان کنند لازمۀ دینداری خارجشدن از زندگی و گوشۀ خلوتگزیدن است! هرچند هم نباید همرنگِ اهل دنیا شد. و این یعنی در صراطی گامنهادن که هر دو طرف آن سقوط در آتش است، چه در طرف افراط و چه در طرف تفریط. نظر به حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» بخصوص با روحِ اربعینی یعنی نظر به آیندهای که انسان از سیطرۀ یزیدیان عبور میکند و در این رابطه خوب است به مباحث «کربلا و عبور از دوگانگی بین زندگی و مقاومت»
https://lobolmizan.ir/sound/1670 نظری بیندازید. موفق باشید
سلام علیکم: چند روز قبل سوالی از شما پرسیدم. مبنی بر اینکه یک زیارتی از مرقد امام خمینی (ره) داشتم. که گفتم احساس سنگینی داشتم شما گفتید که من تحت تاثیر جلال قرار گرفتم. حالم بد تر شده است. احساس میکنم به خدا، پیامبر، امامان هیچ اعتقادی ندارم هرچه از برهان صدیقین، معرفت نفس و سایر مطالب در زمینه عرفان، فلسفه و كلام چه از شما و چه دیگران در طی عمرم یاد داشتم، یا ایمانکی داشتم، همه بر باد رفته است. انگار بیدین شدم. مانند گیاهی كه از جا کنده شده ؤ در هوا سرگردان است، میباشم. از این حالت هم تعجب میکنم و هم میترسم. اینجور حالت طبیعی است؟ باید چکار کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید به حضور دیگری فکر کرد. در این رابطه خوب است سری به کتاب «ما و بشر جدید و آیندۀ قدسی پیشِ رو»بزنید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/book/1599?mark=%D8%A8%D8%B4%D8%B1%20%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: چه کنیم در ذیل آیه ی «الحمدلله رب العالمين» سوره ی حمد خودمان را از خود جدا کنیم و به الله وصل کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث توحیدی نهج البلاغه در این مورد ان شاءالله مؤثر خواهد بود مانند خطبه 163 که شرح آن را در سایت میتوانید دنبال بفرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/726 . موفق باشید
سلام استاد: طاعات قبول حق. اگر به مطالب طرح شده در مورد ماه شعبان بخواهم رجوع کنم کدام را پیشنهاد میفرمایید چون روز ۲ شعبان در جلسه ای باید بعنوان سخنران در جمع خانمها صحبت داشته باشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است به موارد زیر رجوع شود. موفق باشید https://lobolmizan.ir/leaflet/970?mark=%D8%B4%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D9%86 وhttps://lobolmizan.ir/sound/838?mark=%D8%B4%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D9%86 و https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%B4%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D9%86&tab=sounds
با سلام و احترام: با عنایت به «و کذلک شیعتنا فازوا...» حدیث شریف کساء، ۱. چنانچه فرد به درجهی شیعه نائل شود در دنیا و آخرت اهل سعادت و نجات است؟ آیا این استدلال برای این درجه درست است که: فرد مومن پس از تلاش و توکل به مرحله ای میرسد که جذبهی حضرات معصومین متوجه اش میشود و به علت شدت جذبه ایشان به فوز نائل میگردد؟ ۲. اگر جواب آری است چگونه میتوان این رتبه را تشخیص داد؟ ۳. با توجه به آیات شریف قرآن آیا جز مقربین است که حسابش در گروی اعمالش نیست؟ «کل نفس به ما کسبت رهینه» با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. چرا که نه! در این مورد خوب است به https://eitaa.com/matalebevijeh/18568 رجوع شود. ۲. با توجه به نسبتی که در وجه انسانیمان با انسان کامل پیش میآید، راه برای رسیدن به آن رتبه گشوده میشود به همان معنایی که در صوت مذکور مطرح شد. ۳. همینطور است که میفرمایید. با حضور در قرب الهی عملاً انسان به ارادۀ الهی عمل میکند امری که در حدیث قرب نوافل متذکر آن هست. موفق باشید