سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: در نکته ششم معرفت نفس اینکه نفس فوق زمان و مکان هست اینکه به دلمان می افتد که سرقبر فلان عالم برویم که کمک مان کنند در سیر و سلوکی که داریم یا در طول روز چیزهایی که اتفاق می افتد همه و یا بعضی ها رو دیده ایم تمام این مسائل همان حضور کامل نفس هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره انسان همواره در نزد خود حاضر است و در عین حال آری! بعضاً دعای کسانی که بر سر مزارشان حاضر می شویم اگر نفس ما آماده باشد، ان شاءالله بر نفس ما تأثیر می گذارد. موفق باشید
استاد عزیز سلام: گاهی تو بحر زندگی خودم و اطرافیان که میرم می بینم به علت اینکه خیلی چیزها رو شوخی گرفتیم عادی گرفتیم نمیدونم شاید بشه گفت سراپای وجود پر از آتشه حالا مثلا خودم احکام وعقاید را بیشتر رعایت کنم ولی نمیدونم این سهل انگاریه که خیلی زندگی رو شوخی گرفتیم مثل اینکه از اینکه با حرف وعملمون داریم تو جامعه در چه مسیری چه جریانی رو تقویت می کنیم تا عادی شدن فساد و گناه اقتصادی و... استاد گاهی نگاه می کنم میگم بعضی شاید بشه گفت یک مظلومیتی دارند که از روی جهل سراپای وجودش رو آتش می پسنده. استاد در حشر که اولین و آخرین و موثرین در هر کار خلافی آشکار میشوند، تکلیف ما چی میشه؟ التماس دعا برای نجات
باسمه تعالی: سلام علیکم: به اندازهای که توانسته باشیم در بستر دینداری بدون افراط و تفریط عمل کنیم، در ابدیت خود به درستی و با صفا حاضر خواهیم بود. موفق باشید
با سلام و احترام: وقتی کتاب مبانی نظری محبت به اهل بیت علیهم السلام را خواندم احساس کردم معنای کرامت انسان را درک کردم. چقدر جیب انسان را پر کردند که چنین امامانی برایش قرار دادند. فکر کردم دعای توسل چه گنجی است که تا بحال نفهمیدم چی می خواندم. استاد تا بحال فکر می کردم چرا عبادت بعضی اوقات برکت نداره، تا جایی که انگار فرق زیادی مثلا بین عبادت کننده و عبادت نکننده نیست؛ عوامل برکت داشتن عبادت چه چیزهایی است؟ کار عبادتی که نتیجه ندهد و گیر دنیا را نتواند باز کند چگونه بدرد آخرت بخورد!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به نظر بنده کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل البیت» میتواند نسبت ما را با انسانیترین انسانها طوری شکل دهد که در این وانفسایِ گمشدن معنای انسان، زندگی در افق توجه به انسانهای کامل معنای خود را باز یابند. موفق باشید
سلام: آیا گناهان فراموش شده توبه واستغفار لازم دارد؟ چگونه است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر که به یادمان آمد بالاخره باید با توبه و یا جبران خسارتی که مثلاً به کسی وارد کردهایم جبران کنیم، ولی نباید در عبادات خود به گفته جناب خواجه عبدالله انصاری همواره گناهان را مدّ نظر آوریم و از رحمت وغفران حضرت ربّ العالمین غفلت داشته باشیم. موفق باشید
سلام: صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازم، وانگه همه بتها را در پیش تو بگدازم، صد نقش برانگیزم با روح درآمیزم، چون نقش تو را بینم در آتشش اندازم، تو ساقی خماری یا دشمن هشیاری، یا آنک کنی ویران هر خانه که می سازم، جان ریخته شد بر تو آمیخته شد با تو، چون بوی تو دارد جان جان را هله بنوازم، هر خون که ز من روید با خاک تو می گوید، با مهر تو همرنگم با عشق تو هنبازم، در خانه آب و گل بیتوست خراب این دل، یا خانه درآ جانا یا خانه بپردازم....... ما در ره عشق تو اسیران بلاییم، کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم، ما را به تو سریست که کس محرم آن نیست، گر سر برود سر تو با کس نگشاییم؛ تقدیم به خدایی که این روزا اونم با نارفیقها رفیق تره.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به این سخن مولایمان نظر کنید که میفرمایند: «وَ انَّ الدُّنْيا لَمْ تَكُنْ لِتَسْتَقِرَّ الّا عَلى ما جَعَلَها اللّهُ عَلَيْهِ مِنْ النَّعْماءِ وَ الْابتلاء»، بدان كه دنيا مستقر نمىشود و سنت خدا در آن جارى نمى گردد مگر از طريق نعمت و بلاهايى كه خدا در آن قرار داده است. يعنى خدا دنيا را ساخته است- از دستش هم درنرفته است- ولى سنتى كه در آن جارى مى كند سختى و راحتى دادن است به طور توأمان. مدير دنيا، مديريت خودش را از طريق نعمتها و بلاها اعمال مى كند. نه بلاها از دست خدا دررفته اند و نه راحتى ها از زمام اختيار او خارج شده اند. نه راحتى دادن ها مديريتى جدا از سختى دادن ها دارد و نه سختى داراى مديرى غير از مدير راحتى است. نه سختى گسسته از راحتى است و نه راحتى جداى از سختى. يك زندگى است كه هم سختى دارد و هم راحتى، لذا مى توان به جايى رسيد كه گفت:
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جدّ اى عجب كس عاشق اين هر دو ضدّ
خدايا زندگى راحت بى تحرك و بى مزه به چه كار مى آيد؟ يك شور و حيرت، مصيبت و جنگ يا محروميتى بده تا از بى تحركى و تنبلى به درآييم! هنگامى كه مريض در تختش خوابيده، اگر مرتب پهلو به پهلو نشود بدنش زخم مى شود، و سختى ها و رنج هاى حيات، تكان هايى است كه بر ما وارد مى شود تا خونمان لخته نگردد. لذا است كه هم تقاضاى رفع مشكلات مى كنيم و هم نگرانيم كه ما را به راحتى سردى گرفتار كند.
نالم و ترسم كه او باور كند وز ترحّم جور را كمتر كند
موقعى كه مشكلى براى من ايجاد نموده و حالم را گرفته است، مى نالم و از خدا مى خواهم كه مشكلم را برطرف كند. امّا در عين حال ترسانم مبادا حرف مرا باور كرده، مشكلات مرا كم كند.
اگر در راحتى محض قرار گرفتم چه كنم؟ در آن وقت همانند بلبلى خواهم بود كه از گُل جدايش كرده اند. بر من مباد كه خدا مرا از سختى جدا كند- دقت كنيد كه ديد خوبى است.
نالم و ترسم كه او باور كند وز ترحم جور را كمتر كند
واللّه ار زين خار در بستان شوم همچو بلبل زين سبب نالان شوم
باز هم ناله سر خواهم داد امّا اين بار به خاطر آن كه او سختيها را از من گرفته است. قرآن مى فرمايد: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْانْسانَ فى كَبَد» (ما انسان را در سختيها مى پرورانيم) خدا مى فرمايد شما پشته هاى سخت و گردنه هاى تنگ حيات را پشت سر نگذاشته ايد. مرده و ساكت و ساكنيد و تا به سختى ها نيفتيد نمى توانيد خودتان را آزاد كنيد. تا سختى ها را ننوشيد زنده نمى شويد. در روايات آمده است كه يكى از بهترين ذكرها «ماشاءاللّه» است. يعنى انسان به مقامى برسد كه بگويد: «هرچه خدا بخواهد». يعنى منِ انسان با تمام فعاليت هايم در عرصه حيات، تسليم سنت جارى حق هستم. موفق باشید
سلام علیکم: آیا عروسی قاسم در کربلا حقیقت دارد و متن نامه امام حسن برای قاسم چه بود؟ سفارش امام به داماد کردن قاسم بود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به احتمال زیاد اصل قضیه همچنان که بعضی از بزرگان فرمودهاند بیشتر ساختگی است. موفق باشید
سلام علیکم استاد بزرگوار: کسی که صوت های شما رو دنبال می کند شاگرد شما محسوب میشود در نزد خداوند منان؟ سوال دیگرم اینکه جناب علامه حسن زاده آملی رحمت الله علیه فرمودند خدایا همه از تو چیزی خواهند حسن از تو میخواهد که چیز نخواهم، این چگونه با ادعونی استجب لکم جمع میشود؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور استاد، دنیاخواستن است و آنچه که در آیه فوق مطرح است متذکر آن است که او را بخوانیم که در نیایشهایمان او را با نظر رحمتش مدّ نظر قرار میدهیم. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: استاد عزیز فکر نمیکنید یکی از دلایل اصرار بر مذاکره از طرف آمریکا بستن دست ایران در اقدام مستقیم بر علیه اسرائیل باشد تا آنها قدم به قدم کارهای بعدی خود را انجام دهند و موقعیتی پیش بیاید که کار از کار گذشته و دیگر اقدام عملی فایده ای نداشته باشد در حال حاضر با توجه به شروع مذاکرات که میتواند چند سال به طول بیانجامد اگر ایران اقدامی ضروری انجام دهد منافقین و عوام الناس و انسانهای کج اندیش چه خواهند گفت؟ حتما میگویند باز هم مذاکرات داشت به نتیجه میرسید تا تحریمها برداشته شود ولی نیروهای انقلابی و رهبری با اقدامی نابجا کار را خراب کردند اگر اینگونه باشد واقعا آنها استاد شیطنت هستند و رهبری و مؤمنین را در شرایط دشواری قرار داده اند امیدوارم جریان سلیمان ابن صرد خزاعی دوباره تکرار نشود. نظر شما چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع، موضوعِ سادهای نیست. آیا مذاکره در ذهن ترامپ نوعی عبوردادن آمریکا از اسرائیل است که آمریکا را گروگان گرفته؟ و یا در راستای نجات اسرائیل میباشد؟ به آخرین ملاقات نتانیاهو با ترامپ باید با دقت فکر کرد. در این رابطه خوب است نظری به مذاکرهای که بین رفقای کانال اسکرین شات با آقای ندیمی پیش آمد، بشود. https://eitaa.com/screenshotpersian/2336 موفق باشید
سلام: استاد علامه حسن زاده آملی رحمهالله علیه در شرح کتاب مصباح الانس میفرمایند که: من رساله ای در سیر و سلوک نوشته ام ولی هنوز به کسی نداده ام. میخواستم بپرسم شما از این رساله اطلاعی ندارید؟ التماس دعا دارم
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. شاید به جهت آن بوده باشد که با حضور تاریخی حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه»، سلوک ذیل شخصیت حضرت امام، نقش اصلی را میتواند به میان آورد. موفق باشید
سلام استاد: همان طور که میدانید باید قُله ها را فتح کنیم، اما در قله ثابت قدم ماندن و حفظ موقعیت خود حرف دیگری است که جای بحث کردن را دارد. مثلا خدمت شما عرض میکنم که یک سیب از یک درخت را ما بعنوان همان یک سیب تلقی کرده اما امکان دارد ما با سیب کار دیگری داشته باشیم یا اصلا آن را برای خوردن نخواهیم و نسبتی که ما با سیب داریم همچون نسبت یک باغبان با محصولش است. خلاصه که الان هم همین است، باید مشخص شود قله را برای چه می خواهیم. به قول حاج قاسم ۹۹ درصد راه اجباری است و فقط ۱ درصد توفیق پیدا میکنیم راه اختیاری را برویم، من هم میگویم حقیقتا همین است ۱ درصد فقط توفیق پیدا میکنم که بیدار باشم و بلکه از بیداری فقط آن را تجربه کرده باشم، به من ثابت شده است که سَرِ مفنگی و داغان من به وقت خواب چه بی تابی هایی که نمی کند و کافیست که کمی بوی بیداری بیاید، آن وقت است که سرم از همیشه بیشتر مفنگی میشود. اوضاع را که نگاه میکنم انگیزه ام برای نابودی استکبار و اسرائیل آن قدر زیاد میشود که همچون چوب نیمه افروخته ای است که با بادی بر افروخته می شود. پشت دستم را داغ میکنم که بدانم از این به بعد اگر به خدا غُر زدم و گلایه ای به علت کم کاری خودم داشت بدون هیچ توجیهی و دلیلی نیست که شکست خورده ام و شکستی به اندازه ی این که حاج قاسم میگوید:
«کوه باشی، سیل یا باران چه فرقی میکند؟ سرو باشی، باد یا طوفان چه فرقی میکند؟
مرز ها سهم زمین اند و تو سهم آسمان. آسمان شام با ایران چه فرقی میکند؟
قفل باید بشکند باید قفس را بشکنیم. حصر الزهرا و آبادان چه فرقی میکند؟
مرز ما عشق است و هر جا اوست آنجا خاک ماست. سامرا، غزه، حلب، تهران چه فرقی میکند؟
هر که را صبح شهاددت نیست شام مرگ است. بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی میکند؟»
جانم دارد از شدت فشار فرو میپاشد که سخت در این جهانِ مقابلمان، طلب قرارگاهم را دارم و حال هم که به مدرسه میروم باید یک شخصیت علمی و مهندسی را دنبال کنم و چگونه که میبینم انسان ها مقابل یکدیگر ایستاده اند، آن هم به این وسیله که باید پول درآوردن را بیاموزیم و بخوریم تا خورده نشویم، خب در این که این کار استکبار و اسرائیل است شکی ندارم ولی باز هم میگویم اگر قرار است خون آینده انقلاب را بوسیله آموزش و پرورش بریزند بگذار که بریزند و کشته شوم و با خود عهد بسته ام همچون شهید طهرانی مقدم که گفت بر روی مزار من بنویسید او کسی بود که میخواست اسرائیل را نابود کند طلب نابودی اسرائیل را با خود تا ابد حمل کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حضور که انسان در شاهراهی قرار گیرد که مقصد و انتهای آن، نابودی اسرائیل باشد؛ قرارگرفتن ذیل ارادۀ الهی در این تاریخ است و مهم آن است که متوجه باشیم خداوند برای هر کدام از ما چه راهی را در آن راستا میگشاید. اینجاست که یک دانشآموز هم میتواند با فرهیختگی و پشتکار و حوصله، در مسیر دانشآموزی، خود را در آن راه قرار دهد تا خداوند قلب او را همچون شهید طهرانیِ مقدم عزیز به سویی راهنمایی کند که مؤثر باشد. آری! «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خود، راه بگویدت که چون باید کرد». و این راه، همان انگیزۀ نابودی اسرائیل است. موفق باشید
سلام به استاد گرامی: حتماً در جریان موضعگیریهای اخیر آقای دکتر بیژن عبدالکریمی هستید و همانطور که فرموده بودید و بنده نیز دنبال کردم، حقیقتاً ایشان هیچ ارزشی برای انقلاب اسلامی قائل نبودند، ولی ملاحظه می کنید ایشان بعد از شهادت سید حسن نصرالله سخن از احترام به گفتمان انقلاب به میان آورده اند و میفرمایند این دفاع من از گفتمان انقلاب برایمان هزینه ی بسیار ایجاد میکند و نسبت به جبهه ی مقاومت اعلان وفاداری دارند و در مناظره با آقای مهدی نصیری متذکر می شوند که جریانِ برانداز، جایگاهی جز در کنار آمریکا و اسرائیل ندارد. آنچه برای بنده موجب سؤال شده آن است که به نظر شما علت این جهت گیری از آقای دکتر عبدالکریمی را چه می دانید؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز در جریان سخنان و موضعگیریهای اخیر ایشان هستم. و بحمدالله همینکه مرز خود را از جریانِ برانداز و از روشنفکرانی که هیچ فهمی از انقلاب ندارند، جدا کردهاند؛ جای خوشبختی است، و حقیقتش علت آن را روش حکیمانه و روشنگرانۀ رهبر معظم انقلاب میدانم. مردی که به خوبی متذکر تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده، میباشد و اینجا است که هرکس در میدان تفکر حاضر باشد نمیتواند آن نوع موضعگیری که آقای عبدالکریمی به دو جریان فوق دارند، را نداشته باشند. البته عنایت داشته باشید ما نیز مانند آقای دکتر عبدالکریمی نسبت به بعضی از جریانها و افکار داخلی انتقاد داریم ولی با دقت در سخنان ایشان، این به معنای آن نیست که موضوع انتقادها یکسان باشد. با اینهمه نباید از شخصیتهایی که تفکر را مدّ نظر دارند؛ بیتوجه بود. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامیم: علت عالم ماده،عالم مثال منفصل است. آیا انسان میتواند از موجودات مادی به موجودات مثالی آنها منتقل شود؟ سوال دوم: آیا موجودات مثالی، عالم خیال منفصل همراه معنا میباشند؟ با تشکر از زحمات استاد بزرگوارم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این همان کثرتزدگی است که منجر به توهّم میشود مگر آنکه انسان بتواند کثرت را در عین وحدت تجربه کند. ۲. همینطور است. آن عین معنا میباشد. موفق باشید
سلام و احترام: با آرزوی سلامتی. در این یک سال و خورده ای که از جنگ میگذره و با تجربه التهابات و اتفاقات مختلف یه حالت بی قرار و بی ثباتی پیدا کردیم. دیگه نمیتوانیم مثل سابق به برنامه ها و پروژه های علمی و کاری خود برسیم. تمرکز و قرار نداریم. چه کنیم؟ چکار کنیم که وظایف اصلی و برنامه هایی که برای دراز مدت تعیین کرده بودیم تحت الشعاع قرار نگیره؟ این حالت جنگی و ملتهب را چطور میشه با حالت قرار و ثبات جمع کرد؟ یاد فرمایش پیامبر صلوات الله علیه افتادم که فرمود: براى دنيايت چنان كار كن كه گويى تا ابد زنده خواهى ماند، و براى آخرتت چنان كار كن كه گويى همين فردا مى ميرى.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همینطور است که انسان با نوعی حیرت در درون خود روبرو میشود. ولی اولاً: نکاتی که رهبر معظم انقلاب در این مدت در رابطه با مکتب مقاومت فرمودند؛ نکاتی است که باید با دقت مدّ نظر قرار داد. نکاتی است برآمده از ایمان و بصیرت. ثانیاً: اگر در معارف الهی و عقلانی تعمق نکنیم نمیتوانیم نسبت به آیندهای که رهبر معظم انقلاب متذکر آن هستند؛ موضعگیری دقیقی داشته باشیم. موفق باشید
سلام علیکم: در رابطه با سوال ۳۸۹۴۱، اگر امکان دارد توضیح بفرمایید از چه جهتی بالا ترین مرحله صرف الوجود، غیب الغیوب است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد را باید در شرح صوتی «برهان صدیقین» دنبال بفرمایید از آن جهت که «وجود» در ذات خود چیزی نیست که آشکار باشد. آری! «وجود» غیب است و صرف الوجود، غیب الغیوب است که در ادبیات دینی همان احدیت گفته میشود. موفق باشید
با سلام و احترام: از آیه ۱۳ سوره مبارکه اعلی «ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحۡيَىٰ» میتوان برداشت زیر را کرد؟ اهل جهنم به وسعت ابدیت از نعمت موت و زنده شدن برخوردار نمیشوند. نه میمیرند که از آلام رهایی پیدا کنند و نه زنده میشوند که از موهبت ذیوجود بهرهمند شوند. یعنی وجودی در نیستی دارند که در دنیا چنین چیزی قابل فعلیت ندارد. لطفا توضیحی بیشتر در این خصوص بدهید و مرجعی معرفی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته درستی فرمودهاید. عرایضی در شرح سوره «اعلی» در این مورد شده است میتوانید به آنجا رجوع فرمایید. موفق باشید
با سلام خدمت استاد اصغر طاهرزاده: در مورد کتاب گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب اسلامی، خوب دیدم تا مطلبی را بگویم، سریال کیمیا که از شبکه ی آی فیلم پخش می شود، به نظر می آید، این اثر هنری یکی از گفتمان های مغفول انقلاب اسلامی است که در کتاب نای و نی اثر آقای سید موسی صدر رهبر شیعیان لبنان مطرح شده است، اگر مطالبی که در این کتاب مطرح شده است را به عنوان یک بوطیقا در نظر بگیریم در نهایت مربوط می شود به برخورد اندیشه ها و مذاهب و گفتمان های مختلف در جامعه ی لبنان و آنچه در این اثر هنری که مربوط به فضای اوایل انقلاب اسلامی در ایران می شود، بر اساس پدیدارشناسی هوسرل مشاهده می شود نیز بر این گفتمان تطبیق دارد، اما آنچه قابل تامل است، این گفتمان مغفول که این چنین به نمایش درآمده است، در نهایت قابل تعمیم به کتاب بازگشت از شوروی اثر آندره ژید با ترجمه ی آل احمد است، یعنی آن گفتمانی که مدتی به عنوان یک حرکت مقدس و مذهبی مطرح بوده، در نهایت به یک دست شدن با سایر حرکت ها در سایر ملت ها با عقاید و آرمان های گوناگون می شود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: انشاءالله، بخصوص که آن بزرگان زودتر با مسائلِ پیشآمده برای بشرجدید مواجه بودند و به خوبی فکر کردهاند. به نظر بنده هنوز سخن آندره ژید برای ما تازه است. موفق باشید
با سلام استاد عزیز: استاد نظر تان را درباره این موارد خواستارم. ممنون. ۱. استاد سعی کردم شاید طبق عادتم درباره مواردی که در دین مان مطرح است آن بحث کلی یا فصل مشترک و نهایتِ احکام و اخلاق و اعتقاد را بفهمم. بطور مثال در فضای بیرون چه خبر است؟ چرا باید محبت کرد؟ چرا باید تواضع داشت؟ چرا باید نماز خواند و... بدون پیش فرضی. بحثم را خلاصه کنم، در پایان رسیدم به «یک،واحد». یعنی سرمنشا و علت تمام کارهایی که در دین سفارش شده و هدف ما و وظایف ما، این است که چون کلا یک چیز در عالم بیشتر وجود ندارد وآن خداست. شجاعت و ایثار و مهربانی و... زمانی معنا دارد که همه چیز یک چیز باشد. یک در مواجهه با غیر می شود شجاعت می شود ایثار.... اداب شرعی باعث می شود ما مشوب به کثرات نشویم و با یک که سرمنشا همه زیبایی هاست زندگی کنیم. با خودم میگم درگیر کردن دیگران در کثرات وهمی مثل قتل آنهاست. ۲. استاد دومین چیز اینکه در مرتبه وجودی و در حد ما و ماده آنچه که شاید بیشتر باید رویش تمرکز کنیم نسبت گرفتن و مبارزه با غیر وجود است. تا وجود شجاعت و ایثار و مهربانی و... در وجودمان رخ بنمایاند. گویی قصه زندگی فقط قصه عشق بازی و ایثار است. برای اینکه وحدت زیبا رخ بنمایاند باید از خود دربیاییم. ۳. برایم سوال بود یعنی چی استاد می فرمایند که اگر آیت الله قاضی امروز بودند مثل شهدا بودند. تا اینکه یک مشکلی برایم ایجاد شد و باعث شد که بیشتر به علتها در درونم فکر کنم. اینطور فهمیدم که سرمنشا و مبحث کلی که سرفصل موضوعات مشکلات درونی است، بودن و نبودن است. به علت جهاد اکبر بودن جهاد درون رسیدم. یک سرفصل کلی اینکه هر آنچه عقل سالم گوید و آنچه در بیرون و درونم هست و حقیقت دارد و شرع و دین گفته را بها بدم و بقیه، در اصل، نیست و شاید یک روزی عرفا در جهاد اکبر بودند و امروز که نیستی، نمود خارجی یافته، باید در جهاد اصغر هم فعالیت داشت که حق می خواهد حاکم در مناسبات بشری شود. ۴. استاد گرامی آیا درست است که اینطور بگوییم که اگر آنچه که هست یکی است آن یک زیبایی وعلم و... است و سنت و اخلاقیات برگرفته از عدالتش که سنتش هم برگرفته از یک، بودنش هست پس آنچه پیامبر گرامی اسلام (ص) به ما ارائه دادند کشف قانون زندگی است در مقیاس کل زندگی. ۵. استاد آیا می توانیم بگوییم که در مقیاس کوچکتر، آنچه که امروزه برخی دانشمندان یا فقیهان کشف می کنند به ترتیب قوانین طبیعت و زندگی امروز، هم در اصل در بنیان کارشان در حال شناخت بیشتر یک وجود و قوانین و سنتهاش هستند. ۶. در پایان استاد بحثی که یک بار فکر می کنم شما در پاسخ پرسشی فرموده بودید که آن تربیتی که فرزند باید براساس آن پرورش یابد به مادرش الهام می شود، حال استاد سوال اینکه آیا راهی که فرزند باید برود اعم از شغل و.. هم اینطور است؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همینطور است که حقیقتی یگانه به وسعت هستی در افق عالم و آدم حاضر است و باید از طریق شریعت الهی به سوی او بود. و این معنای زندگی است. و همانطور که متوجه هستید در دل چنین رجوعی همه چیز در جای خود معنا میشود و زیبایی علم نیز آشکار میگردد حتی در این رویکرد است که الهامات و نفحات به سوی ما میآید به همان معنایی که از پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» داریم: «اِنَّ لِرَبِّکُم فی اَیّامِ دهرِکُم نَفَحات، الّا فَتَعَرّضُوا لَها» نسیم های رحمت الهی گاه بگاه میوزد. رحمت الهی مثل نسیم است، خبر نمیکند که کی و چه ساعتی میآیم. هوشیار باشید که از آن نسیم ها استفاده کنید. موفق باشید
سلام و ادب: آیا ذات خداوند (که هیچ ظهوری ندارد) _ نه ظهورات آن_ برای انسان کامل قابل شناخت است؟ برای سایر انسان ها اگر به رتبه انسان کامل برسند چطور؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد را باید با رجوع به مبانی عرفانی مانند کتاب «مبانی و اصول عرفان نظری» از استاد یزدانپناه دنبال بفرمایید. از آن جهت که به هر حال ذات، به اعتبار ذات، ظهور برایش معنا ندارد. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: چه کنیم تأثیر منفی جامعه را نپذیریم و تأثیر مثبت آن را بپذیریم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم حاضرشدن در معارف عمیق مانند «معرفت نفس» و توجه به اشارات قرآنی است. پیشنهاد می شود با سوره مبارکه «زمر» که شرح صوتی آن روی سایت هست؛ مدتی مأنوس شوید. موفق باشید.
سلام علیکم پدرجان: متن زیر را یکی از نزدیکان به نورعلی تابنده در اینستاگرامش منتشر کرده، نظر شریفتان چیست؟ «سالها قبل روزی قصد داشتم برحسب وعده قبلی به پژوهشکده حکمت و فلسفه ایران و به دیدار دکتر غلامحسین إبراهیمی دینانی بروم قبل از رفتن به پژوهشکده به زیارت مولای معظم [نورعلی تابنده قطب فعلی گنابادیه] رفتم حضرتشان مرا به حضور پذیرفتند. اتفاقا آن روز کسالتی عارض وجود شریفشان شده بود لذا به همان اتاق محل استراحت ایشان رفتم و موضوع دیدار با آقای دکتردینانی را بعرض ایشان رساندم. ایشان ضمن ابلاغ سلام به آقای دکتردینانی فرمودند: «به ایشان بگویید سخنان شما را غالبا از تلویزیون گوش میدهم و مورد تایید است و شما برای مردم سخنان خوبی را می گویید ولی ما هر آنچه شما میگویید را به آنها نشان میدهیم.» فقیر نیز در دیدار با آقای دکتردینانی در ضمن بحث مفصلی سلام معظم له را ابلاغ و پیغام ایشان را به دکتردینانی رساندم. آقای دکتر دینانی به محض شنیدن فرمایش حضرتشان یکه خوردند و دیگر هیچ نفرمودند. گویی پیام حضرتش اثری در وجود دکتر دینانی گذارد که موجب سکوت ایشان شد. همان اثری که در سخن ابوسعید [ابوالخیر] در دیدار با ابن سینا بود که فرمود آنچه من می بینم او میداند.»
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد صاحبنظر نیستم. موفق باشید
با سلام استاد گرامی: بنده خانمی محجبه و متاهل و اهل رعایت مسائل شرعی در حد توان هستم. اما همیشه خوابهایی که مبینیم این هست که یا بی حجاب هستم یا گناه های دیگر یا روابط نامشروع این نشان چیست؟ آیا باطن من آلوده هست؟ چه طور میشه باطن رو پاک کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، مطالعه شود. موفق باشید
با سلام! در برهان صدیقین داریم که علم کمال است. عین کمال عین علم است. قدرت کمال است. عین کمال عین قدرت است. حالا آیا این درست است که رزاقیت کمال است. عین کمال عین رزاقیت است. قابض کمال است. عین کمال عین قابض است؟ نمیدانم منظورم را درست منتقل کردم یا نه. توضیح بیشتر اینکه منظورم آن است که: آیا کمالاتی مانند رزاقیت، قابض، ممیت، باسط، ضار، نافع، ظاهر، باطن و...، عین کمال هستند؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در بحث «برهان صدیقین» مطرح شد صفاتی مانند رازقیت که در نسبت با مخلوق پیش میآید، ذاتیِ خداوند نیست تا شامل آن قاعدهای باشد که میفرمایید. موفق باشید
سلام استاد جانم: اگر کسی بسیار طالب رفتن پیاده روی اربعین باشد ولی به علت مشکل قلبی که داشته باشد ترس از رفتن داشته باشد باید چه کند؟ و البته تجربه اربعین را داشته باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر چنین احتمالی را میدهید بهتر است از رفتن صرفه نظر کنید زیرا روح، در این حالت به جهت اضطرابی که دارد نمیتواند بهره لازم را ببرد. موفق باشید
سلام: در رابطه با سلوک جاری انقلاب اسلامی یک سئوال دارم. چرا این سالهای اخیر اینقدر با خودم در جنگ و انکار و متلاشی شدن و نابودی خودم بودم تا الان، که حس میکنم یکی اومد و من رو از شر خودم نجات داد؟ من دیگه نمیتونم با خودم گلاویز باشما، یعنی بدون این اتفاق اکنونی، یعنی آرامش محض و بودن بودنها، هرگز نمیتونم چیزی باشم. بخدا قسم از بس نمیدونستم کی ام و گم میشدم و روانی میشدم الان غیر از این بودن، نمیتونم کم تر باشم. معمولی بودنی در انتظارم نیست. عقلم، روحم، قلبم وای چقدر گمشدن ها و متلاشی شدن ها سخته بخدا سخت ترین چیز ممکنه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اندر این ره میتراش و میخراش ** تا دم آخر دمی فارغ مباش
تا دم آخر دمی آخر بود ** که عنایت با تو صاحب سر بود
موفق باشید
با سلام: شما در چند جا فرمودید که انسان در برزخ سر سفره خودش است. این سفره در درون نفس است یا خارج از نفس؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: تماماً انسان در آن جهان میهمان نفس ناطقه خودش میباشد و ارادهها و انتخابها و عقایدی که داشته است. در این مورد خوب است به کتاب «معاد، بازگشت به جدیترین زندگی» که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید