عرض سلام و احترام خدمت شما: ضمن تشکر از پاسخگویی شما، لطفا در مورد پرسش ۲ و ۳ هم راهنمایی بفرمایید. (11663 4) عدة من أصحابنا، عن أحمد بن أبی عبدالله، عن القاسم بن عروة، عن عبدالله ابن بکیر، عن زرارة قال: سألت أبا جعفر علیه السلام عن قول الله عزوجل: یوم تبدل الارض غیر الارض قال: تبدل خبزة نقیة یأکل منها الناس حتى یفرغوا من الحساب، فقال له قائل: إنهم لفی شغل یومئذ عن الاکل والشرب فقال: إن الله عزوجل خلق ابن آدم أجوف ولا بدله من الطعام والشراب، أهم أشد شغلا یومئذ أم من فی النار؟ فقد استغاثوا والله عزوجل یقول: وإن یستغیثوا یغاثوا بماء کالمهل یشوی الوجوه بئس الشراب. الکافی بابا الاکل مع الضیف در رابطه با این حدیث: ۱. مفهوم «خلق ابن آدم اجوف» چیست؟ اجوف در این حدیث به چه معنا است؟ ۲. معنای طعام و شراب اخروی چیست؟ ۳. وجه و دلیل نیاز انسان به غذا و شراب اخروی چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به سؤال و جواب 37046 رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام و عرض احترام استاد بزرگوار: در پاسخ سوال ۳۶۶۹۴ در بحثی که سعی شد بین شما و یکی از اساتیدمون تبادل نظری شکل بگیره (امید داشتم مفید باشه) نظر خودم رو بگم اگر موردی بود اصلاح بفرمایید در ضمن سوالی هم داشتم ۱. اینکه بنظرم رسید اون استادمون حساسیت روی کلمه ذات نداشت ولی روی کلمه وجود حساسیت داشت و شما با جایگزینی کلمه هستی سعی کردین به این نکته تذکر بدین ۲. بیانتون بسیار عالی بود من که از پیام آخر لذت بردم و برای من این نکته روشن نبود و ما در نسبت با هستیِ خود که عین ربط به هستی مطلق است میتوانیم با وجود مطلق ربطی حضوری داشته باشیم و این غیر از وجود مفهومی است. ارتباط حضوری که شما از آن سخن گفتین، واقعیت اینه ما همیشه اون درک و حضور رو نداریم نوبتی شاهد افکار شیطانی و وسوسه در خودمان هستیم، نوبتی شاهد تعالی و میل به سوی خدا وقتی دقت می کنیم می بینیم هیچکدومش ما نیستیم، اولیه یه شیطانه که اومده خودش رو بجای ما جا بزنه، دومی یه فرشته است، وقتی تعالی پیدا می کنیم، فرشته ای دیگر و اگر اون فرشته بره ما اون حضور رو نداریم (این که ما بالاخره چی هستیم رو من موندم) تو به هر صورت که آئی بایستی / کاین منم والله آن تو نیستی. سوال این بود شما فرمودین حضور ولی حضوری در کار نیست، یه فرشته باید بیاد تا حضوری درک کنیم، بره حضوره هم رفته، خب الان بیان شما با این اوصاف چی میشه. میتوانیم با وجود مطلق ربطی حضوری داشته باشیم با این اوصاف سوال من این است: ربط حضوری یعنی چه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که در هر حال، ما میتوانیم متوجه هستی خود به صورت حضوری باشیم و این است آن دریچهای که افقِ نظر به وجود مطلق را در مقابل ما میگشاید و جایگاه اخلاق و شریعت را که عوامل دفع موانع برای آن توجه است، معلوم میکند. موفق باشید
سلام استاد عزیز: حجت خدا را (عقل، پیامبر، قرآن، امام،) چه در درون و چه در بیرون ما کی تائید میکند. و که باید تائید بکند. من که از علی ع فقد اسم قصه شنیدم این ها آیا رساننده است به مقصد و یا از قرآن الفاظ شنیدم بعد چیزی فهمیدم این فهم با جان ما چه میکند چطور مطمئن شویم که فهم ما به حقیقت راه پیدا کرده است و ما در محاسبه مثلا یک فعل خود را می گویم عاری از ریا غفلت است بعد به خدا می پسندیم آیا این کار صحیح است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این خود انسان است که نزد خود می یابد که ابعاد و وجوه کمالی اش را چگونه حجت های الهی متذکر او می شوند. به همین جهت انسان در این موارد اگر واقعاً طالب کمالات عالیه باشد، خودش با نظر به حجت های الهی این موضوع را تصدیق می کند. موفق باشید
استاد سلام علیکم: در رابطه با فهم قرآن پرسشی داشتم. مطلبی می نویسم خواستم هم تکمیلش و هم اشکالاتش را بر طرف بفرمائید: ۱. ابتدای هر سوره کلیت آن سوره را مشخص کرده است. ۲. اسماء پایان هر آیه جهت نگاه به آن آیه را مشخص می کند. ۳. آیات قرآن به صورت متوالی خوانده و ارتباط آیات با هم در نظر گرفته شود. ۴. با نگاه وجودی صدرا به قرآن مراجعه شود از نحوه نگاه صدرا به این مقدار می فهمم که اشارات قرآن را دنبال کنیم تا به حضور برویم. ۵. در عین نگاه وجودی نگاه استدلالی و در نظر داشتن قوانین منطقی هم می تواند در فهم قرآن کمک کننده و حفظ کننده از خطا باشد. اینجا سوالی هم دارم آیا چنانکه عده ای تصور می کنند نگاه صدرا منافی نگاه استدلالی مشاء می باشد؟ بنده با اندک منطقی که خواندم می بینم افرادی قرآن را تفسیر آیه به آیه می کنند آیه ای را به آیه دیگر ربط می دهند اما آیه اول از جهتی مطلبی را بیان کرده و آیه دیگر از جهت دیگر. یا مثلا در آیه ای مسئله ای را مطرح کرده که لازم چیزی است اما در آیه دوم آن لازم و ملزوم وجود ندارد. سوال دیگری هم دارم : اگر شماره ۵ را بپذیریم آیا نحوه نگاه های دیگری هم قابل تصور است که در فهم قرآن به ما کمک کند؟ مثلا قرآن برای اصحاب تجربه هم حرف داشته باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همیشه اینطور نیست. بعضاً در بین دیگر آیات آن سوره نکته اصلی به میان میآید. ولی در هر حال ابتدای هر سوره افقی کلی را مدّ نظر میآورد. ۲. این نکته خوبی است. ۳. آیات هر سوره چنین است. ۴.همینطور است زیرا در نگاه صدرایی از ماهیت به سوی وجود عبور میکنیم. ۵. آری! این نکته خوبی است. ۶. تدبّر در قرآن کمک میکند تا آیات هر سوره انسجام آن سوره را نشان دهد مگر در موارد استثنائی ۷. با مبنای وجودی، آری. موفق باشید
با سلام: خداوند متعال به لطف و کریم بودنش حافظه و استعداد عجیبی عطا کرده اولین چیزی که از کودکی یادم می آید در خانه بودم در حیاط یک لحظه تونل از نور جلوی من باز شد وارد آن شدم. و به محض. پایان آن نور دنیا برایم دگرگون شد فهمیدم که من هستم آنجا خانه است یک اسباب بازی داخل حیاط بود متوجه شدم این وسیله بازی است مثل اینکه از تازگی و خواب به دنیا و فهم آن وارد شدم آیا این اتفاق برای همه است یا برای من رخ داده است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد تجربهای نداشتهام تا بتوانم نظر بدهم. ظاهراً تجربههای شخصی است که ممکن است برای بعضی پیش آید. موفق باشید
سلام: تو جمعی از «خودت باش» سخن میگفتم بواسطه چهره مذهبی و حامی نظام بودن اعتراضی شد. گفتند «خودت خودت باش» برای مردم ما خیلی آشناست قبلا هم گفتند «دانشگاهی که دانشگاه نباشد دانشگاه نیست» خنده حضار فرا گرفت در جوابشون یه چیز نوشتم که شاید جالب باشه! گوینده؛ «دانشگاهی که دانشگاه نباشد دانشگاه نیست» خنده حضار 😂😂😂😂😂😂 اما من که با خنده دیگران عادت خندیدن را چند وقت پیش ترک کرده ام! بودم فکر کردم!!! راست میگفت وقتی بچه بودم تو ادبیات نوشته بود «گاه» یعنی محل! دانش گاه = محل دانش میباید می بود اگر دانشگاهی که دانش گاه نباشد دانشگاه نیست! راست میگفت! دانشگاها خیلی وقت بود که محل کسب دانش نبود، محل کسب هر چیزی بود جز دانش! من که با حضار نخندیده بودم! سخت گریه ام آمد ازین درد! تو برادر دردت نیآمد؟ من زود گریه ام میآد تو گریه نمیکنی نکن اما حداقل دردت را انکار نکن! ما باید گریه کنیم به حال خودمان که هنوز در ادبیات پنجم گیریم و از هرچی بیشتر نمیفهمیم بیشتر میخندیدم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هرچه بیشتر نمیفهمیم، بیشتر میخندیم. زیرا زندگی را که راهی است گشوده به سوی توحید، گم کردهایم وگرنه میتوانیم خودمان باشیم و به گفته کییرکگور: «خود باشید و خود شوید» نسبت به استعدادهایی که در خود دارید. موفق باشید
سلام استاد عزیز و بزرگوارم: استاد جان، آنقدر رهبری امیدوار به آینده و رسیدن به قله و....هستن که شک کردم نکنه برای روحیه دادن به مردم اینطور صحبت می کنن، آخه ظاهر امر چیز دیگری است، حداقل این همه امیدبخش به نظر نمیرسه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت انقلاب اسلامی همین است که آن مرد الهی از آن خبر میدهد و مردم باید مواظب باشند در این تاریخ، خود را بیابند وگرنه انقلاب و فرزندان راستیناش با همان روحیه جهادی تا قله پیش میرود. این تقدیر این زمانه است. وای اگر کسی از این حضور تاریخی باز بماند و گرفتار پوچی دوران شود!!! موفق باشید
سلام استاد: وقتتون بخیر. هیج وقت نتونستم پاسخی برای این سوال پیدا کنم که ( من کیم؟) کامل ترین پاسخ چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان کسی که از خود سؤال میکند که کیست، همان سؤالکننده همان کسی است که در طلب آگاهی بیشتر از خودش میباشد. موفق باشید
با عرض سلام و ادب و احترام: در یکی از سخنرانی های حضرتعالی راجع به عقل و جهل فرمودید که آخرین چیزی که از قلب صدیقین خارج می شود حب آبرو است. پرسشم این است که آیا ما در جمع هایی که بعضاً ما را خیلی تحویل میگیرند در بین رفقا و یک پرستیژ خاصی داریم آیا مجاز هستیم که بعضاً با بعضی از کارها که خارج از شرع نباشد. مثلاً یک شوخی سبک عمدی کمی از غرور و منیت خودمون کم کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بعضی که مشهورند به سالکانِ خراباتی، همین روش را پیشه میکنند. موفق باشید
سلام استاد عزیز: بابت پراکندهگویی این قلم ناچیز و نارسایی اش عذرخواهم اما دوست داشتم حرف دلم را - که سخت است بیانش- درمیان بگذارم: بهتر است از همه چیز بگذرم و دل بسپارم به تنهایی خویش، زیرا تنها زاده شدم و تنها به خاک سرد گور سپرده میشوم! به قول شهید آوینی «بگذار اغیار هرگز در نیابند» که این تنهایی به من چه حالی میدهد! ای آنکس که نمیگذاری به حال خویش باشم و به درد خود بمیرم و از من میخواهی حال که دیگر کار این جهان یکسره شده است و نیرویی نیست که ما را با خود ببرد، دل به جیفه ی بی مقدار تو بسپارم و دستهایم را در کازار وهمی ات پیر و کهنسال کنم! بگذار از تنهایی خویش با خود سخن بگویم! پس با من سخن بگو ای من! به من بگو با کدامین سخن میتوانم تو را به راه بیاورم تویی که روزی سر به راهی و روز دیگر دور افتاده و غمگین. این درد را نمیخواهم به کسی بگویم که دلسوزم باشد، میخواهم با همین تنهاییم در میان جمع، شاد باشم! و به تو ای خدایی که میخواهی مرا از تنهایی به در آری و هر شب به سنیه من میکوبی «که بیا و در جمع ما یاران و یاوران شاد باش» بگویم «اللّهُمَّ لَاتَمْکرْ بِی وَلَا تَسْتَدْرِجْنِی وَلَا تَخْدَعْنِی» با این سرود رقصی کنم و بگویم من از آزاد شدگانم! حال است که دلم میخواهد جانم را فدایت کنم. هان منی که فسرده بودم و غمگین در جمع خودم با خودم شادم و به سراغتان میایم، زیرا میتوانم دلتان را بدست آرم و راه دل آدم ها از همه بیشتر میدانم زیرا این راه را تا آخر با خودم رفته ام. هر بار که دلم میگرفت راز گشودن گره اش را با دستهایی غیر از دستهای خودم نیاموختم! نبود لیلی دروغینی که دلم را شاد کند. من بودم و من بودم و حال این منی که تنهای تنهایم، قدرتی یافته ام که هیچ یک از قهرمانان قوی هیکل که سر آخر محتاج تبسم دروغینتان است ندارد. به راستی این قدرت چیست؟ قدرتی که آدمی با خودش و در خودش می یابد و با آن خانه دل را میآراید و با خود صفا میکند و آینه که صاف شد جلوه ی خدا آرام آرام به سینهات راه می یابد و دل مرده ات را - که باید هم مرده باشد و اگر نمرده باشد باید به خودت تردید کنی - به فیض دیدار حق رهسپار میکند. بی آنکه نه دستی داشتی و نه پایی برای رفتن به سوی آن خدا... خود به سراغت می آید و آنگاه لحظه ی شهادتت فرا میرسد از آن جنس که رهبرم گفت: نمیگویم شهید بشوید، خدا کند شهید نشوید! مثل شهیدها زندگی کنید" و من میدانم که شهدا غریب بودند و اکنون با این تنهایی خودخواسته ای که مرا در برگرفتهاست، در راه تو عزمی یافته ام که هیچکس نمی تواند مرا تکان هم بدهد!
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر إن شاءالله با مباحث مطرح در سوره انسان، خود را با خود آشنا کنید افقی در مقابلتان گشوده میشود که اگرچه از شما دور نیست ولی برای حضور در آن افق، خوب است که همتی جانانه در پیش گیرید. https://lobolmizan.ir/sound/844?mark=%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87%20%D8%AF%D9%87%D8%B1 . موفق باشید
سلام علیکم استاد عزیز: اگر لطف کنید و اندکی در مورد معنای دحو الارض و و وجه توجه ما به چنین روزی نکاتی را بفرمایید. خیلی ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است سری به سؤالات شمارۀ 10943 و 25374 و 31009 بزنید. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: استاد عزیز فکر نمیکنید یکی از دلایل اصرار بر مذاکره از طرف آمریکا بستن دست ایران در اقدام مستقیم بر علیه اسرائیل باشد تا آنها قدم به قدم کارهای بعدی خود را انجام دهند و موقعیتی پیش بیاید که کار از کار گذشته و دیگر اقدام عملی فایده ای نداشته باشد در حال حاضر با توجه به شروع مذاکرات که میتواند چند سال به طول بیانجامد اگر ایران اقدامی ضروری انجام دهد منافقین و عوام الناس و انسانهای کج اندیش چه خواهند گفت؟ حتما میگویند باز هم مذاکرات داشت به نتیجه میرسید تا تحریمها برداشته شود ولی نیروهای انقلابی و رهبری با اقدامی نابجا کار را خراب کردند اگر اینگونه باشد واقعا آنها استاد شیطنت هستند و رهبری و مؤمنین را در شرایط دشواری قرار داده اند امیدوارم جریان سلیمان ابن صرد خزاعی دوباره تکرار نشود. نظر شما چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع، موضوعِ سادهای نیست. آیا مذاکره در ذهن ترامپ نوعی عبوردادن آمریکا از اسرائیل است که آمریکا را گروگان گرفته؟ و یا در راستای نجات اسرائیل میباشد؟ به آخرین ملاقات نتانیاهو با ترامپ باید با دقت فکر کرد. در این رابطه خوب است نظری به مذاکرهای که بین رفقای کانال اسکرین شات با آقای ندیمی پیش آمد، بشود. https://eitaa.com/screenshotpersian/2336 موفق باشید
سلام: استاد علامه حسن زاده آملی رحمهالله علیه در شرح کتاب مصباح الانس میفرمایند که: من رساله ای در سیر و سلوک نوشته ام ولی هنوز به کسی نداده ام. میخواستم بپرسم شما از این رساله اطلاعی ندارید؟ التماس دعا دارم
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. شاید به جهت آن بوده باشد که با حضور تاریخی حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه»، سلوک ذیل شخصیت حضرت امام، نقش اصلی را میتواند به میان آورد. موفق باشید
سلام و عرض ادب دارم خدمت شما استاد بزرگوار: دیشب از سفر راهیان نور برگشتم و چنان حس تولدی داشتم که فقط و فقط یک بار در سفری که اربعین به کربلا راهی شده بودم داشتم. یک حس پاک و مقدس و عمیق و شدید، شدیداً زلال. انگاری درونم آبشار ملایم و زیبایی جریان دارد. حالم خیلی خوب شده، تا کنون اینگونه نبودم. این سفر پنجمی بود که به راهیان نور رفتم، اما مثل اولین سفرم بود حتی بسیار بهتر از آن. بینظیر. یک رزق پیوسته که یادمان به یادمان کامل تر میشد و در آخرین مکان که معراج شهدا بود، تمام و کامل شد. و در مسیر برگشت فرصت خوبی پیدا شد تا با آقا امام زمانم هر چه صحبت دارم به عنوان حرف های آخر این سفر بگویم. نمیدانم دلیل بسیار خاص بودن این سفر چه بود. اما امان از دلتنگی. آنجا هم برای دلتنگیهای بعد از سفرم میترسیدم و نمیدانستم چه کنم واقعاً؟ خیلی از شهدا خواستم کمکم کنند و از خودشون و این زیبایی ها جدا نشم و از این دلتنگی و هجوم دنیای پست کم میارم و هرگز از مسیر شهدا جدا نشم. بحث جوان و انتخاب بزرگ و چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی بود که دقیقاً از بعد سفر راهیان پارسال شروع به مطالعه کردم و تا قبل سفر امسال تمام کردم. با این دو کتاب خیلی فکر کردم، به شاهد مثالهایی که از زندگی شهدا حین خواندن بخش های مختلف کتاب میرسیدم. خیلی سازنده بود. تغییر کردم و اگه خدا کمک کنه قراره سیر مطالعاتی شما را ادامه بدم. برای ماه مبارک میخواستم شرح نهجالبلاغه و تفسیر قرآن شما را روزانه یک جلسه گوش بدم و بنویسم اما لطف بفرمایید بگویید از کدام سورهٔ قرآن و کدام مبحث نهج البلاغه شروع کنم که مناسب حالِ الآنم باشد. نمیدانم برای حفظ و امتداد این حال چه کنم؟ این تحول برای همه پیش میآید اما یک عده توانستند آن را نگه دارند. سعی میکنم نماز اول وقت و با توجه و خوش خلقی با خانواده و انجام تمامی وظایفم نسبت به خانواده و جامعه و برنامه ریزی و تلاش برای هدر ندادن فرصت هام. مباحث چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی خیلی کمک کننده بودند اما خیلی میشود که شرایط از دستم خارج میشود و به لحاظ روحی کم میآورم، و روزهایی حال نمازهای یومیه را هم از دست میدهم و فقط برای چشم گفتن به خدا و انجام تکالیف شرعی ام نماز میخوانم. و یک نکته دیگر؛ که با دو حاجت رفته بودم، یک حاجت برآورده میشود همیشه، اما دیگری گاهی نشانه هایی آن می آید که گویا شهدا میخواهند بگویند ما حواسمان هست و میشنویم و میبینیم، اما آنچه میخواهم را نمیدهند. تا کنون حاجتی این اندازه مرا اذیت نکرد. دلم میخواهد رها شوم از این خواستهٔ عجیب و غریبی که در دلم پیدا شده. اما رها نمیشوم. حسی آمده سراغم که از خدا و شهدا بارها خواستم این را از دلم بردارد اما نمیشود. به نظر شما چرا اینطوره؟ خیلی برایم سؤاله! من هرچه از شهدا خواستم بهم دادند، این خواسته ام را نیز بی جواب نگذاشتند اما جوابی که خواستم را هم نداده اند، چهار سال از این درخواست های مکرر میگذرد و هربار جواب و نشانه ای میاد سراغم... اما...
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید در معنای زندگی متوجۀ مردانِ مردی باشیم که به خوبی زندگی را در این تاریخ شناختند و به زیباترین شکل از پل صراط دنیا گذشتند و این است قصۀ شهدا. و این است معنی زندگی که در نسبت با آنان، ما در خود مییابیم. مگر میشود انسان در معنای زندگی بدون نسبت با انسانهایی که متذکر معنابخشیدن به انسان میباشند؛ زندگی را بیابد و احساس کند؟ و از این جهت حقیقتاً «راهیان نور» رهروانی هستند که به سوی نور میروند تا نسبت خود را در این دنیا با آن مردانِ مرد تجربه کنند وگرنه زندگی را گُم میکنیم.
در مورد رجوع به قرآن و نهجالبلاغه، فکر بسیار خوبی کردهاید و به نظر میآید با توجه به موقعیتی که دارید اگر با همان نظم سیر مطالعاتی جلو بروید، ان شاءالله نتایج خوبی بهدست میآورید. مهم همین توجهی است که برایتان پیش آمده است یعنی توجه به اُنس با قرآن و نهجالبلاغه.
در مورد حوائجی که انسان در نزد خود دارد باید در عین تقاضای برآوردن آن حوائج و یا آن حاجت، اصرار نداشته باشد، زیرا بزرگان دین فرمودهاند ممکن است در آن اصرار، آنچه مصلحت انسان نیست، مطرح باشد. موفق باشید
سلام و احترام: خدا قوت به شما و عزیزان سایت. با وجودی که شیعیان یمنی زیدی هستن این روایت می تونه صحیح باشه حَمْدَوَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) عَنِ اَلصَّدَقَةِ عَلَى اَلنَّاصِبِ وَ عَلَى اَلزَّيْدِيَّةِ فَقَالَ: لاَ تَصَدَّقْ عَلَيْهِمْ بِشَيْءٍ وَ لاَ تُسْقِهِمْ مِنَ اَلْمَاءِ إِنِ اِسْتَطَعْتَ، وَ قَالَ لِي: اَلزَّيْدِيَّةُ هُمُ اَلنُّصَّابُ. از امام صادق علیه السلام در مورد خوبی کردن به ناصبی ها و فرقه زیدیه سوال کردم. حضرت جواب دادند به آنها هیچ خوبی نکن و اگر توانستی حتی آب هم به آنها نده. سپس حضرت فرمودند، زیدیه، همان نواصب هستند. الرجال، للکشي، ص۲۲۸
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد بسیار مفصل است. حضرت صادق «علیهالسلام» در مورد زید بن علی دارند: «رحمه اللّه أما أنّه كان مؤمنا و كان عارفا و كان عالما صدوقا، أما انّه لو ظفرلوفى...» و از این جهت باید فراموش نکنیم که «زیدیه» نظر به جناب زیدبن علی دارند که البته از نظر فقهی، سنّی مذهباند. ولی در ابتدای انقلاب رهبر آنها با ارادت زیادی که به حضرت امام پیدا کرد؛ گرایش آنها به شیعه بسیار تغییر کرد بخصوص که در این سالها رهبر معظم انقلاب را به شدت مدّ نظر دارند. موفق باشید
در ابتدای صحیفه سجادیه مناظرهای بین یحیی بن زید و متوکل بن هارون هست در مورد قیام زید و خبر شهادت زید و فرزندش یحیی از طرف امام صادق «علیهالسلام» و اینکه بنیامیه هزارسال حکومت میکند و هرکس در مقابل آنها بایستد سرکوب میشود و تا قیام آل محمد هر کس قیام کند سرکوب میشود. که نظر به شکست قیامهایی دارد که مدعی مهدویت نمایند و نه آن نوع قیامهایی که به تعبیر امام صادق «علیهالسلام» اگر پیروز شوند وفا میکنند و نتیجه را به امام معصوم برمیگردانند، مثل انقلاب اسلامی که نظر به صاحب انقلاب یعنی حضرت مهدی «عجل اللهتعالیفرجه» دارد.
زید در ۴۲ سالگی در دوره اقتدار هشام بن عبدالملک شهید میشود. انگیزهی قیام به جهت فشارهایی است که هشام به بهانههای مختلف به زید میآورد تا آنکه زید بن علی به این نتیجه میرسد که باید با هشام درگیر شود از آن جهت که معتقد میشود دیگر آن نوع زندگی ذلت است.
قیام زید قیامی پخته و همهجانبه است. برای شکلدادنِ قیام به کوفه میآید - شهر علی «علیهالسلام» - و ۴۰ هزار نفر از شیعیان و اهل سنت با او بیعت میکنند ولی حاکم کوفه مردم را به مسجد میخواند و همهی آنها را با محاصرهی مسجد در مسجد نگه میدارد و زید با یاران کمی که دارد بالأخره شکست میخورد و در نهایت در منطقهای به نام کناسه جنازهی او را به صورت عریان چند سال برسر دار نگه میدارند و بعد آن را آتش میزنند و خاکستر آن را بر باد میدهند، زیرا مردم در حدّ پرستش به جنازهی زید نظر داشتند و از این جهت خواستند اثری از آن جسد نماند. در روایت داریم بعد از شهادت زید خداوند اذنِ به انقراض بنیامیه داد و شیعیان به جهت شهادت زید در خراسان سیاه پوشیدند و پیرو شهادت زید، آوارگیِ فرزند زید یعنی یحیی پیش میآید و در نهایت او هم شهید میشود و شهادت او در مردم فوقالعاده اثرگذار بود در حدّی که بعد از او دعوت بر علیه بنیامیه جاذبه پیدا کرد و تشیع گستردگی خود را یافت هر چند بنیالعباس از این زمینه استفاده کردند و حکومت خود را پایهگذاری نمودند در حالیکه بعداً بسیاری از شیعیان بهدست ابومسلم پس از گرفتن و حبسکردن آنها کشته شدند.
هوشیاری زید آن بود که همهچیز را به هم گره نزد که با شکست خود پای امام صادق «علیهالسلام» هم در میان باشد با اینکه یحیی میگوید از پدرم پرسیدم تو جزء ائمه نیستی؟ گفت نه. زیرا زید اسم ائمه «علیهمالسلام» را میدانست به همان معنایی که تنها افراد خاص اسم ائمه «علیهمالسلام» را میدانستند. زید در فضای تقیه نقدی به ابابکر و عمر ندارد و به همین جهت بعضی از شیعیان از او جدا میشوند که او از ما نیست ولی در آخرِ عمر که تیری بر پیشانیاش میخورد قبل از شهادتش میگوید چه کسی بود که از آن دو پرسید «هما اقام هذا الیوم» آن دو من را به این روز نشاندند. با اینهمه از وِجههی امام صادق «علیهالسلام» اصلاً استفاده نمیکند و نمیخواهد دستش رو شود؛ لذا با شیعه و سنی یک طور و به صورت یکسان برخورد میکند در حالیکه فرزند امام سجاد «علیهالسلام» است.
زید در حالیکه روایات متعددی حتی از پیامبر «صلواتاللهعلیهوآله» میدانسته و مورد احترام دانشمندان جهان اسلام بوده، به دست هشام بن عبدالملک شهید میشود .
سلام استاد: مدتی است که از آینده ام جدا شده ام و در گردونه ای جلو و بی آرامش افتاده ام. چگونه برگردم به خودم؟ آیا بسم لله کافیست برای این امر؟ راست گفتید که دنیا مثل یک ماهی است در حوضچه ای بی بنیاد، که تا می آیم بگیریمش از دستمان در رفته است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه خوب است به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» رجوع فرمایید. موفق باشید
با سلام: آیا شما اعتقاد به این دارید که بعضی از افراد دارای انرژی مثبت و بعضی از افراد دارای انرژی منفی میباشند؟ و اگر چنین است آیا درست است که بعضی افراد انرژی مثبت دیگران را به سمت خدا جلب مینمایند و بالعکس؟ و افرادی که انرژی مثبت دیگران را جلب میکنند حالشان خوب میشود و افرادی که انرژی مثبت شان جذب دیگران می شود دچار بیماری و خستگی می شوند؟ اگر چنین است آیا آیه «فاستقم کما أمرت» که باعث شد پیامبر در مورد آن بگوید «شیبتنی سوره هود» ارتباطی به این موضوع دارد؟ و یا آیه «فبما رحمةٍ من الله لنت لهم» با این ارتباط دارد؟ اگر این مطالب صحیح باشد آیا در عرفان عملی راه هایی نظیر سجده و صلوات و استغفار در جذب انرژی های مثبت و دفع انرژی های منفی موثر است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد روایت و آیه ای که فرمودید بحث بسیار است و بعید است بتوانیم آن ها را با دوگانه انرژی مثبت و منفی تطبیق دهیم. آری! بعضی افراد، قدرت تأثیرگذاری بیشتری دارند ولی به هر حال این خود انسان ها هستند که باید انتخاب کنند. موفق باشید
با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: پیرو پرسش شماره ۴۸۴۴۳: از امام باقر (ع) پرسیدند: کمترین چیزی که بنده به آن مشرک می شود چیست؟ ایشان فرمودند: هرکه به هسته ای بگوید سنگریزه و به سنگریزه بگوید هسته و به آن متدین گردد. منبع: {کلینی، اصول کافی، ج 4،کتاب ایمان و کفر، باب شرک،ح 1.} تفسیر منظور کلام حضرت چیست؟ با تشکر. سلام علیکم منظور و هدف اصلی از این کلام بیان فاسد بودن اعتقاد نادرست است هر چند در ظاهر ناچیز و کم ارزش باشد. سنگریزه بودن هسته و یا هسته بودن سنگریزه موضوع کلام نیست بلکه فقط مثالی برای موضوعی ناچیز و نامربوط و نا
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال اگر متن عربی آن روایت بود بهتر میشد نظر داد. موفق باشید
سلام و عرض ادب: انسان از کجا میتواند بفهمد که نسبت و عهد پیشاخلقتی با ائمه هدی علیهم السلام داشته یا نه؟ چه نشانههایی دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین احساس که مییابیم نسبت ما با آن عزیزان، نسبتی است که گویا با خودِ نهایی خود با آنها روبهرو هستیم؛ حکایت ازعهد پیشاخلقتیِ ما با اولیای الهی میباشد. برعکسِ آنهایی که با نظر به سیره آن بزرگان، هیچ احساسی در نزدیکی به آنان در خود ندارند. موفق باشید
سلام علیکم عزیزتر از جان: در پاسخ به سوال ۳۸۲۵۷ که به نظرم مقدمات عقلی و صغرا و کبرای کاملی داشت به نظر آقای جوادی آملی ارجاع داده اید، درباره ی هاشمی رفسنجانی نیز حاضرید نظرات علامه جوادی آملی را بپذیرید و به آن ارجاع دهید؟ استدلالتان برای جناب عطار را نیز اگر بپذیریم باید امید دانا را نیز انقلابی و نفوذی انقلاب بدانید چون آنطرفی ها بعضا او را به همین اتهام طرد کردند. استدلالتان در نقل کتاب روح مجرد اگر پذیرفته شود، نقل همین کتاب در عدم تشیع و انکار ولایت امیرالمومنین توسط ابن عربی در مکاشفه و نظر صریح علامه طباطبایی را هم باید بپذیرید. این همه تناقض؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه به نظر میآید باید در این موارد دقت کرد، ظرایف خاصی است که در این امور باید مدّ نظر باشد و بیحساب نیست که حضرت امام خمینی در نامهای که به آقای گورباچف مینویسند در مورد نکات مطرح شده توسط ابن عربی میفرمایند: « .. و از کتب عرفا و بخصوص محییالدین ابن عربی نام نمیبرم؛ که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در اینگونه مسائل قویا دست دارند، راهی قم گردانید، تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر از موی منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهی از آن امکان ندارد.». موفق باشید
سلام استاد: نظرتون در باره ی مکاشفه ی علامه طباطبایی از محی الدین ابن عربی که هنوز نسبت به ولایت امیرالمومنین پذیرش ندارد چیست؟ همچنین نظر خود علامه درباره ی مستضعف نبودن او
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه در جریان هستم این است که جناب علامه به تبع استادشان جناب قاضی، جایگاه بلندی برای ابن عربی قائل بودهاند در عین تفاوت نظرهایی که با ایشان داشتهاند. موفق باشید
سلام استاد خدا قوت: اخیراً کتابی درباره امام عصر مطالعه کردم که یکی از برهانهای اثبات وجود امام زمان (عج) را قانون مرکزیت دانسته بود و توضیح آن این است: همانگونه که زمین به دور خورشید میگردد و خورشید هم بدور مرکز خاص خود که از دید ما پنهان است میچرخد و و همه الکترونهای موجود در مولکولهای اجسام به دور هسته واحد میچرخند، انسان نیز نیاز به یک مرکزی دارد که ضامن ثبات و بقای اوست که او امام است. سوال بنده این است که آیا این برهان همان برهان عین الانسان است یا فرق دارد؟ گویا در این برهان صرفاً بقای مادی اجسام و موجودات مورد نظر است. نکته دیگر این است که در روایات وجود امام عصر علیه السلام باعث ثبات آسمان و زمین میشود: بوجوده ثبتت الارض و السما اما در این برهان امام عصر تنها مرکز انسان دانسته شده؟ کتاب از آیت الله سید طیب جزایری است به نام «البراهین الاثنا عشر فی وجود امام الثانی عشر»
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده آنچه در آن کتاب میفرمایید که گفته شده؛ تذکر خوبی است و کمک میکند به این که به حضرت صاحب الأمر «عجلاللهتعالیفرجه» به عنوان محور هستی نظر شود. موفق باشید
سلام استاد عزیز: اگه امکانش هست خواستم بپرسم تفاوت نظریه خلق مدام اشاعره و حرکت جوهری ملاصدرا در چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً خلقِ مدام نکتهای است قرآنی که میفرماید: «بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ» و این با حرکت جوهری به خوبی قابل اثبات است و اساساً اشاعره متوجه اینچنین معارفی نمیباشند. آنها با نفی نظام علّی و معلولی به گمان خودشان خدا را همه کاره عالم میدانند. در حالیکه به گفته شهید مطهری بزرگ آری! خدا همه کاره عالم است ولی در دل همین اسباب و مسببات. موفق باشید
سلام: بنده متن پرسش ها و پاسخ ها را زیاد نگاه میکنم. به طور مکرر میبینم از عبارت حضور تاریخی یا حضور در تاریخ - و مشابه آن- استفاده می کنید. هنوز دقیق متوجه نشدم معنی اش چیست. لطفا به زبان ساده و برای بنده بیسواد و عامی توضیح دقیقتری بفرمایید که منظورتان چیست؟ منظورتان از لفظ تاریخ و ایضا مقصودتان از حضور در تاریخ چیست؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد مفصل است. امید است عرایضی که در محرم امسال پیش میآید به فهم این موضوع کمک کند. در روز شنبه هفته گذشته عرایضی تحت عنوان « معنای درک حضور تاریخیِ اصحاب امام حسین «علیهالسلام» شد. امید است جهت فهمِ آن نکته، شروع خوبی باشد. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/17151
سلام استاد: پیرو پاسخی که در پرسش ۳۷۹۵۱ فرمودید: « به نظر میآید پزشکیانِ مناظرهها بخصوص مناظره دوم، با آقای پزشکیانی که شورای نگهبان او را انتخاب کردند، متفاوت شده بودند.»! حقیقتاً بنده هم این تفاوت رو کاملاً به صورت ملموس حس کردم. حتی در همان مناظره اول که ایشان مطالبی را در مورد رهبر معظم انقلاب و سردار سلیمانی فرمودند، احساس کردم چهره و صورت ایشان دگرگون شد! اگر امکانش هست در مورد علت و ماهیت این تفاوت کمی بیشتر توضیح دهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره گویا آقای پزشکیان بعد از نامزدشدن برای ریاست جمهوری، احساس کردند نیاز به جریان اصلاحات برای پشتیبانی دارند. با اینهمه میتوان به همان پزشکیان اولی که هیئتی هم بودهاند، نظر کرد و کارهای مثبت دولت را تقویت نمود بدون ایجاد دوگانگی. موفق باشید