با سلام: پرسش و پاسخ ۳۸۳۰۹ را همین که خواندم اندوه قلبم را گرفت. قبل از این گمشده ای داشتم که حال فهمیدم این موضوع بوده و حال که یافتنش غم هنوز نشدنش به دلم افتاده. همیشه پنج شنبه ها همسران توجه به یکدیگر دارند و این عرف، فضای روانی جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد و من هر شب جمعه رنجی بر دلم افزون است، دقیقا همین شب جمعه هایی که حس میکنم خدا درش بیشتر است. نتونستم به احدی در این مورد حق ندم، همه این جوانان حق دارند که زندگی طبیعی داشته باشند. ولی این را آموختم که گاهی چاره ای جز صبر جمیل نیست. و استاد صبر جمیل صبریست که با آن میشود کمر خم نشد. این آخرین سخنی بود که اگر نمیگفتم میسوختم. امیدوارم خدا به ما کمک کنند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن شاءالله. موفق باشید
سلام استاد بزرگوارم: خدا قوت. استاد جان با توجه به اینکه در تاریخ نیست انگاری هستیم چطور نماز با حضور قلب بخوانیم؟ خدا از ما همچون اقوامی که در چنین تاریخی زندگی نکردند توقع دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! و صد آری! همینکه متوجه شدیم ظرفیتی بیش از ایمان دیروزین داریم، این شمایید که به دنبال آن ایمان، راهِ حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» مدّ نظر میآید. و در این مورد خوب است به سؤال و جواب شماره 20694 تحت عنوان «اربعین؛ چشماندازِ عبور از نیهیلیسم دوران» رجوع فرمایید. موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلام علیکم: انسان از ابتدای خلقت در زمانه و بستری زندگی میکرد که امور زمینی اش جز پوشاندن بدن و غذایی برای خوردن و داشتن پناهگاهی نبود و مشتغلات زندگی اش محدود بود برای همین ارتباطش با عالم غیب به اسانی بود و زندگی بر مدار ارتباطات غیبی می گذشت. هرچه زمان گذشت اشتغالات زمینی اش روبه فزونی یافت که دیگر در زمان کنونی نمیتوان فرض بیشتر از این را کرد که انسان بعد از این چه میتواند بکند تا بتواند تمام اشتغالاتش را در طول شبانه روز انجام دهد و زمان کم نیاورد؛ مگر اینکه کاری کند که سرعت گردش زمین را کاهش دهد تا هر ۴۸ ساعت یک شبانه روز به حساب بیاید و فقط بتواند اشتغالاتی که برای یک روزش تعریف کرده را انجام دهد. راز کشش آتشینی که در پیشرفت تکنولوژی بوجود آمده چیست؟ چرا اینطور دارد پیش می رود؟ یک پیامی خواندم از آیت الله صفائی حائری ناظر به ادیسون؛ «بعضىها مىگويند: عبادت به جز خدمت خلق نيست، پس اديسون هم خدمت كرده است. خدمت يعنى چه؟ وقتى آدميت آدمى را مسدود كردند، وقتى چشم او را كور كردند، اگر نور افكن هم برايش درست كرده باشند، آيا به او خدمت كردهاند؟! وقتى دلش را كور كردند، اگر برايش چراغ آماده كنند، خدمت است؟! دنيايى كه چشم آدمها را از كاسه در آورده، دل آنها را وارونه كرده، ذهنيت آنها را بسته و كور كرده، حال اگر به آنها نان بدهد، آب بدهد، زندگى كامپيوترى بدهد و همه چيز را براى آنها همان طور كه مىخواهند فراهم كند، آيا به آنها خدمت كرده است؟! چه كسى را فريب مىدهيد؟ در چه فضايى حرف مىزنيد؟» حال نه اینکه ادیسون به تنهایی چشم بشر را کور کرد و نور افکن به او داد. اما همین نور افکن باعث شد که دیگر دنبال نور دیگری نگردد که تمام نور همینست. چرا به گونه ای شد پیشرفت علمیِ تکنولوژی که زندگی اگر با این ها توامان نباشد دچار اختلال جدیست؟ و چرا در جامعه اسلامی رشد صنعتی یکی از اهداف اصلیست؟ خب اینکه به بیشتر چسبیدن بشر به زمین می افزاید؟ برای حیات مقابله با دشمن است؟ آیا رازیست در پیشرفت تکنولوژی با رسیدن به عالم غیب؟ (چگونه فاش میگردد این راز؟)
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به گفته مولایمان امام المتقین «علیهالسلام»: «العلم نقطة کثّرها الجاهلون» علم، نقطهای بود که جاهلان آن را تبدیل به انواع نمودند. و این آغازِ سرگردانیها شد و خوشا به حال روحیههایی که همه حقیقت را در سادهترین زندگیها دنبال کردند و نگریستند. و به امید آیندهای که باز انسان متوجه شود بسیاری از این کثرات، حجاب حضور در محضر حقیقت است. میماند که باید به یک معنا فرزند زمان خود شد و در همین جهان زندگی کرد، ولی دل به آن نبست و سعی کرد جهتها را به سوی آن سادگیها جلو برد برای آیندهای دیگر، نه برای برگشت به دیروزی که برگشتپذیر نیست. موفق باشید
با سلام و عرض ادب و احترام و آرزوی سلامتی برای استاد عزیز: در کتاب معرفت نفس _نکته دوم_ خواب را بعنوان ادله و برهان جایگاه تن و نفس مطرح میفرمایید. سوال: در خواب اصل بینایی و شنوایی و سایر جوارح فعال هستند و فارغ از محدودیت های زمان و مکان عمل می کنند. قوه عاقله که در بیداری یکی از جوارح بدن است و نقش فکر کردن و به خاطر سپردن را بر عهده دارد، در خواب چگونه جلوه می کند و چرا عملکرد محدودی مشابه عقل در بدن دارد، مثلا فراموش می کند و حالات دیگر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در میدان خواب، آنچه در صحنه است صورتهای خیالی است که به صورت حضوری برای نفس پیش میآید، نه به صورت حصولی و به همین جهت عموماً در خاطره و حافظه نمیماند. موفق باشید
سلام: استاد ببخشید علم زمان و تحلیل وقایع و پیش بینی آن ها بر اساس زمان را شما تایید می کنید؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر حضرت صادق «علیهالسلام» فرمودند: «نَحنُ اَعلَمُ بِالوَقت» تا معلوم شود فرهیختهترین انسانها متذکر زمانه و شرایط تاریخی خود هستند، پس باید نسبت به زمانه و تاریخ فکر کرد. از طرفی تاریخ در جایی قرار ندارد که بتوان آن را به کسی نشان داد، بلکه امری است که جان و روح انسانها را فرا میگیرد و در افکار و امور و حوادث و سیاستها ساری و جاری است و تنها از طریق مظاهرش میتوان آن را شناخت و از طرفی اگر به گفته حضرت صادق «علیهالسلام»: «العالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِس» (کافی، ج 1، ص 27) آنکس که نسبت به زمانه خود آگاه باشد حجابها بر او هجوم نمیآورند تا گرفتار خطا گردد. پس آدمی باید در تاریخ و با تاریخ باشد وگرنه زندگیاش دچار پریشانی میشود و در فهم و خردش اختلال پدید میآید و نمیتواند در آینده درست حاضر شود، به همان معنایی که مولایمان علی «علیهالسلام» فرمودند: «أعرَفُ الناسِ بالزّمانِ، مَن لَم يَتَعَجَّبْ مِن أحداثِهِ» (غررالحکم، ص 148) آگاهترین مردم به زمان کسی است که از آنچه پیش میآید متعجب و شگفتزده نمیشود. موفق باشید
با سلام: آیا درست است که تمام صورت هایی که در خواب میبینم درک و شعور دارند. هم من آنها را درک میکنم و هم آنها مرا درک میکنند ؟ سوال دوم: اگر مطالب بالا صحیح است، آیا در برزخ و قیامت هم، همینطور است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر دو سؤال قبلاً با شمارههای 37901 و 37902 جواب داده شد. موفق باشید
سلام استاد گرانقدر: چرا نصف مردم در انتخابات شرکت نکردند؟ و چرا نصف بیشتر رای دهندگان با وجود سابقه دولت قبل باز هم به قهقرا برگشتند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: می دانید که در این مورد سخن بسیار گفته شده و موضوع، امری نیست که در حدّ یک سؤال و جواب بگنجد. موفق باشید
سلام بر شما: بنده اهل سیاست نیستم و هیچ اخباری را دنبال نمیکنم، اما مناظره رو دیدم زیرا مسئله توحیدی و انسانی است. دو جهان بود: یکی پذیرش جهان سومی در حرکت به جایگاه جهان اولی شدن که نمیفهمد پیش رویش چیزی نیست و نمیداند آمالش از اصل ساقط شده و حتی راه خودش را بلد نیست و به پیش آمد های بی اساس امید وار است و در مقابل، جهان سازیه ممکنی در عین حال با آینده و امید. متفکرین امید و حضور در آینده را نشأت گرفته از «تمدن» میدونن، در حالی که مدرنیته را تمدنی شکست خورده شناختند. دو نفر دیدم! یکی قبض و یکی بسیط! یکی آمده برای میتینگ به امید مقابله با تمدن سازی و دیگری دلسوزانه دست دراز کرده تا جامعه را حرکت دهد زیرا بهتر از نفر مقابلش واقعیات را درک کرده و میداند تنها راه آزادی از منجلاب و مشکلات زمانه فقط حرکتی جهشی بسوی افقی است که اتفاقا موجود و پرورش یافته است. آنچه از جناب جلیلی مشاهده کردم شخصی بدون انانیت است که خداوند او را به حضور خودش در جهان راه داده. بدون ترس، تبلیغ جلیلی تبلیغ نظر به جمهوری اسلامی است و این یک وظیفه برای ما محسوب شده. هر زمان خدا در جایی ورود خاص کرد پیروزی حتمی بود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده فهم جایگاه تاریخی دکتر جلیلی در مقابلهای که با جریان نئولیبرال پیش آمده، در واقع درک دو تاریخ است. اگر تفکر، تاریخی است؛ درکِ این صحنه از تاریخ که در مقابل ما قرار دارد موجب تفکری میشود که سخت مردم ما بدان نیاز دارند و اگر کوتاهی در ارائه معارف اصیل توحیدیِ ما صورت گرفته، از آن جهت است که در مواجهه با رخدادهای پیش آمده از تفکر تاریخی که باید در هر رخدادی پیش آید، غفلت کردهایم. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام و احترام آقای طاهرزاده. چرا یک شخص بزرگی مثل امیرالمومنین میشه حضرت علی و یک شخص میشه شمر لعنت الله علیه چرا یکی میشه شهید آیت الله رییسی یکی هم میشود حسن روحانی چرا یکی میشود حافظ قرآن یکی میشود معتاد چرا یکی میشود انسان یکی میشوند حیوان انسان نما یا علی مدد 🌺
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت انسان در ذات خود مختار است تا چه شخصیتی را برای خود تصور کند و مطابق آن انتخابهای خود را انجام دهد. موفق باشید
سلام استاد: تعریف شما از خانواده چیست و در چه صورت می گویید وضعیت خانواده در کشوری بدتر یا بهتر شده؟ مثلا اسکلت پدر و مادر و فرزندان با وجود روابط گسسته و از هم گسیخته یا با وجود ترس فرزندان از پدر یا بی مهری مادر و امثالهم، آیا عنوان خانواده رو دارن؟ اگر بله، با چه منطقی؟ اگر خیر، پس چگونه میتوان معیار خارجی و بیرونی برای سنجش وضعیت خانواده داشت؟ آیا راهی برای اطلاع از حال و روز خانواده های ایرانی وجود داره تا بگیم آمار داریم و خانواده واقعی محقق شده؟ یا فقط به اسکلت اکتفا میکنید و همجنس گرایی و خانواده های تک والد را دلیلی بر بی خانمانی می دانید؟ نمیشود یک خانواده ی تک والد، از خانواده ی دو والدی، به حقیقت خانواده ی اصیل نزدیک تر باشه؟ زن ایرانی که با وجود خیانت دیدن یا با هوو سر میکنه از نظر خودش خانواده و آرامش و زندگی نداره. از نظر شما چطور؟ سوالاتم واقعیه و می خوام بدونم بر چه اساسی چنین فرمایشاتی دارید. لطفا دیدگاه خودتون بفرمایید نه دیگر صاحب نظران.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً میدانید که بحث در موضوع خانواده و زن به عنوان محور خانواده، هم از نظر فرهنگی و هم از نظر دینی عرض عریضی دارد. پیشنهاد اولیه بنده مطالعه عرایضی که در این رابطه شده است، إن شاءالله منشأ اندیشیدن به این موضوع باشد. مثل کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» و جزوات «هویت قدسی زن و حضور در جهان گسترده امروز» و «زنِ دیندار در نسبتی جدید با عالَم و آدم» و «زن و حضور تمدنی» و «حضور نرم و نقش مؤثر زن در این تاریخ» که نوشته شد و باز هم باید نوشت و باز هم باید فکر کرد. موفق باشید
سلام، وقتتون بخیر، خدا قوت. من سالهاست درگیر یکسری مسائل جسمی و روحی هستم که با اساتیدی مشورت داشتم همه متفق القول میفرمایند که نفس بسیار بسیار قوی دارم که داره من رو بازی میده چون خودش تحت فرمان شیاطین هست و من دائم و شبانه روز با خودم در جنگم و از دست خودم خستم و اساتید میگن تا نفسم ادب نشه و نتونم روش سوار بشم این شرایط همچنان ادامه داره، بفرمایید چه کنم که از دست خودم رها بشم، ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود ابتدا مباحث معرفت نفس در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن و سپس دو جلد کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» را دنبال و مطالعه بفرمایید. همه مطالب روی سایت هست. موفق باشید
سلام استاد: ان شاءالله خدا همه خیر دنیا و آخرت رو نصیب شما کنه ۱. اسم پسر اول من محمد هادی و دومی محمد علی هست از بعضی میشنویم که دو اسمی بودن بچه بار سنگینی است و معمولا مشکلاتی رو برای بچه ایجاد میکنه و میگن بعضی بزرگان توصیه به تغییر اسم میکردن چون اسامی باطنی دارند و دو اسم نمیتونن با هم بسازن الان وظیفه ما چیه؟ ۲. این نوع امورات زندگی رو چطور میتونیم بشناسیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید به این موارد توجه کرد. هرکدام از این اسمها نوری میشود برای هرچه بیشتر حفاظت و هدایت آن فرزندان. عرایضی در کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر» در این رابطه شده است. کتاب روی سایت هست. موفق باشید
با سلام: بر اساس آنچه که در پاسخ ۳۷۵۴۹ دادید. آیا با عدالت خدا سازگار است که آن طفل بدون امتحان در دنیا به مقامات معنوی برسد و به بهشت برود ؟! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به عین ثابته آن طفل، آنچه در جان خود او و در اراده اولیه او هست، او را جلو میبرند. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: سوال ۱. در زمینه مراقبه، محاسبه و مشارطه نفس می شود راهنمایی کنید از چه کتابی استفاده کنیم؟ مراقبه و محاسبه نفس رو دارم ولی در مشارطه ضعیف عمل کردم. ۲. راه اینکه انسان به «آمنوا و عملوا الصالحات» برسد تا از خسر در بیاید چیست؟ ۳. آدم مخلص هست که دیگر شیطان نمی تواند به او نفوذ کند چه جوری به این مرحله میشود رسید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه این امور در مسیر توحید و حضورِ هرچه بیشتر در میدان تقوا و خودنگهبانی حاصل میشود. در مشارطه به نفس خود تذکر میدهیم که اگر از آنچه باید انجام دهد، کوتاهی کرد او را مثلاً وادار به روزهداری و یا هزینهدادن به فقرای اقوام می کنیم و دیگر موارد با نظر به توحید حاصل میشود. اگر بتوانید با کتاب «منازل السائرین» خواجه عبدالله، کار را جلو ببرید بسیار خوب است. موفق باشید
سلام خدمت استاد طاهرزاده: در یکی از گروههای تلگرامی بحثی صورت گرفت و عدهای اصرار داشتند که جمهوری اسلامی به دین آسیب زده و مردم را از دین جدا کرده! در پاسخ به این افراد مطلبی را نوشتم. نظر مبارک استاد را تقاضامندم. ✍عنوان: «خطای جریان روشنفکری ضددینی و غربزده!»/ جریان روشنفکریِ غرب پرست و غرب گدایِ کشور ما که تمام هستی و عمر شان یک سجده طولانی به غرب است، از فرط مستی و هوس شدیدی که نسبت به مدرنیته دارند، آن را پایان و کمال تاریخ می پندارند و می پندارند که تاریخ و تمدن غرب برای ابد باقی است و باید تمام بشریت در راه تجدد و توسعه گام بردارند و هیچ راه دیگری جز حضور در تاریخ تجدد و توسعه وجود ندارد! غافل از اینکه متفکران و فلاسفه هوشیار و بزرگ غربی، خیلی زودتر از این ها متوجه بحران ها و بی آیندگی تمدن غرب شدند و گزارش آن را به همگان اعلام کردند. ما هم طبق نظر به سنن جاری در هستی و بر طبق مبانی و قواعد ِ قرآنی خودمان، به راحتی می توانیم آینده و افق ویران این تمدن مادی را از هم اکنون به نظاره بنشینیم و به صدای فرو ریختن و خرد شدن اسکلت و استخوان های این تمدن گوش بسپاریم. آنچه در ایران در حال وقوع است، نوعی پوست اندازی از یک دینداری کهنه به سوی یک دینداری ناب و اساسی تری است. بشر جدید می خواهد حقایق را با جان خودش احساس کند و با اگزیستانس خودش با حقایق هم آغوش شود. به همان معنایی که آن مرد بزرگ تاریخی گفت: «در میخانه گشایید به رویم شب و روز / که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم» حقیقتاً مساجد و مدارسی که ما را در علوم حصولی و مفاهیم دینی متوقف می کنند جای بسیار خسته کننده ایست. ما نیاز به میخانه ای داریم که دائم در مستی و شعف حضور در محضر انوار متعالی عالم قدس باشیم و همه وجودمان با حقایق مأنوس باشد. جریان روشنفکری ضددینی مطلقاً شعور فهم این مطالب را ندارد. لذا تا ذره ای از مظاهر ضد سنت در جامعه می بیند با دمش گردو می شکند و با همه وجود قر کمر می دهد. غافل از اینکه افق دیگری در راه است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر دینداری به معنای کاتولیکی آن در صحنه باشد و صورت متافیزیکی باورها، دینداری به حساب آید؛ جمهوری اسلامی از آن دینداری که حضور انسان را در تاریخ و تاریخ خود و در اجتماع و در سیاست بدون حضور دینی میخواهد، جمهوری اسلامی از دینداری عبور کرده است. ولی اگر دینداری به همان معنای جمهوریت است در عین اسلامیت، این مائیم و مردمانی که زیباترین حضور را تنها در چنین نظامی دنبال میکنند و مردمان در بستر دین الهی بنا دارند سرنوشت خود را در دست گیرند و در آیندهای حاضر شوند که به جای دوگانگی خواجه و برده، به یگانگی بین انسانها ذیل حضور دینداری در تاریخ برسند. حضوری که رهبر آن میفرمایند: «اگر به من بگویند خدمتگزار، بهتر از این است که بگویند رهبر؛ رهبری مطرح نیست، خدمتگزاری مطرح است». موفق باشید
سلام استاد وقت شما به خیر: خیلی ممنون از مبحث حقیقت ایمان که مطرح فرمودید. آیا در مورد موقعیت های ایمانی، می توانیم بگوییم موقعیت هایی که حدّ تجربه نشده ی وجودِ هر انسانی را، به امتحان می کشاند که او در هر انتخابِ وسعتِ وجود، چقدر در وادیِ امن است و تعلقش به چیست؟ ... . فردی می گفت: «بر هر شاخه ایی نشستم خدا همان شاخه را بُرید.» خداوند پرنده را در هوا نگه می دارد، پرنده ایی که بال دارد و انسان هر چند که با دو پایش راه می رود و بال هم ندارد، میخواهد در عالم وجود با نور ایمانش پرواز کند. اگر حقیقتِ این نور که شدت و ضعف دارد را، نداشته باشد، نمی تواند پرواز کند. و حقیقتِ آن، ارتباط واقعی با خداوند است که مانندِ جزر و مد، اقیانوس وجود انسان را متلاطم میکند و سپس سکون می بخشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال در مسیر ایمان، آنچه در مقابل انسان قرار میگیرد هرچه میخواهد باشد، زیباست حتی اگر شهادت حاج آقا مصطفی خمینی باشد و اینکه حضرت امام فرمودند مصطفی امید آینده بود. ولی آنگاه که با شهادت و یا رحلت او ربرو شدند بر مبنای ایمانشان فرمودند رحلت او از الطاف خفیّه الهی است. آنجا است که در آن جلسه عرض شد که چه اندازه ایمان در صحنههای به ظاهر میتواند میدان حضور خود را تجربه کند. موفق باشید
سلام علیکم! نظر شما راجع به ماجرای ملکی که به اسم آقای صدیقی امام جمعه موقت تهران چیست ؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به مقاله آقای علی فروغی تحت عنوان: «پروژه، حمله به روحانیت انقلابی است» که در سایت رجانیوز مطرح فرمودهاند رجوع فرمایید. موفق باشید
https://www.rajanews.com/news/377873/%D9%BE%D8%B1%D9%88%DA%98%D9%87%D8%8C-%D8%AD%D9%85%D9%84%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
غزه قطعه قطعه شد، اما نشد تسلیمْ او/ زیر سمّ اسب ها لِه شد، نشد تسلیم او / خانه ها ویران شده، گل ها همه پرپر شده / زیر سرب داغ موشک ها نشد تسلیم او / همچو بارانْ بارش تیر و تفنگ و بمب هاست / ایستاده استوار و باوقارْ اما نشد تسلیم او / از زمین و آسمانْ امواج دریای بلا / پر تلاطم، بس خروشان شد نشد تسلیم او / همچو لاله غرق خون و سر به زیر و بی صدا / در مصاف تندباد ظلم پرپر شدْ نشد تسلیم او / لعنت کل دو عالم بر تو ای شیطان غرب! / غم پریشان کرده دل ها را! نشد تسلیم او / ای دو صد لعنت به غرب و بر حقوق بی بشر / غزه غرق خون نشسته آه، نشد تسلیم او / ای خدای قهر و قاصمْ قامت صهیون شکن / خون مظلومان غزه نیل شدْ نشد تسلیم او / ما همه چشم انتظار انتقام تو شدیم / ای خدای بی پناهانْ هان! نشد تسلیم او / عاقبت این جنگ انجامش رسد با لطف تو! / لیک حیرانم نشد غزه نشد تسلیم او!
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همین طور است که «عاقبت این جنگ انجامش رسد با لطف حق». زیرا غزه میدان معجزه ایمان و صبری است که نتیجه آن، تغییر نظام استکباریِ حاکم بر جهان است. بیچارهها ۷۰ سال پیش خواستند به پشتوانه قدرت اسلحهها و رسانههایشان ملتی را محو کنند و اتفاقاً درست، از همان دریچه میدانِ محو و نابودی جهان استکبار گشوده شد با مقاومت قهرمانانه مردمی که اسلحههای آنها اقتدار و مظلومیت و ایمان و صبر است. موفق باشید
سلام و عرض ادب: استاد فضای مجازی وقت زیادی از بنده می گیرد، ناتوان از مدیریت وقت و اولویت هستم، البته به مقتضای کار رسانه ای که انجام می دم ناچارم بعضی از فضاها رو بررسی و رصد کنم، اما می فهمم که در بسیاری از موارد، لزومی در سرک کشیدن در خیلی از قیل و قال ها و اخبار نیست، ناگهان به خودم می آیم و می بینم وقت زیادی صرف کرده ام و اولویت های زیادی را از دست داده ام، و این باعث سرخوردگی ام می شود و از فضای مراقبه ی نسبی که داشتم هم خارج می شوم و مایوس می شوم و غفلتی پدید می آید. (کتاب ادب خیال، عقل و قلب را هم مطالعه کردم.) کلاً نظم آرزوی دیرینی بوده که در یافتنش ناتوان بودم، چه نظم در برنامه و اعمال و چه نظم در فکر و ذهن و عدم تشتت فکری. ممنون میشم راهنماییم بفرمایید. التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته خوبی را متوجه شدهاید که نیاز به رجوع به همه این فضاها نیست، شما را از مهمِ خودتان باز میدارد همان مهمی که رهبر معظم انقلاب به جوانان گِله کردند که کتاب کم میخوانند. باید به خودمان برنامه بدهیم و نسبت به آنچه که باید انجام دهیم، در آن برنامه بگنجانیم؛ از کتابهایی که باید بخوانیم، تا دیگر وظایفی که داریم. موفق باشید
با سلام: ما پنج جوهر داریم. عقل، نفس، جسم، هیولای اولی، صورت. سوال آیا حرکت جوهری در جسم است یا در هیولی اولی؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرکت جوهری، حرکتی است در جوهر در مقابل عرض، که ربطی به تقسیمبندیهای فوق که فرموده اید ندارد. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم ۱. حاج آقا نسبت شهدای ما (به خصوص شهدای شاخص) با معرفت نفس چگونه تصور میشود؟ اساسا این نوع حضوری که آنها درک کردند به جز شناخت نفس ممکن است؟ رجوعی در این زمینه دارید تا توجه کامل حاصل شود؟ ۲. امام خمینی فرمودند؛ تبلیغات از اصول بسیار مهم اسلام عزیز است. امام خامنه ای فرمودند: (نقل به مضمون) بیان هنری از همه بیان ها شیوا تر مستحکمتر و نافذ تر است. به نظر بنده اگر بخواهیم معارف ناب اسلام را انتشار بدهیم، احتیاج جدی به نگاه حقیقی به جایگاه تبلیغات و هنر داریم؛ سیر معرفت نفسی که شما تدوین کرده اید تا آنجایی که به سمت فصوص برسد احتیاج دارد تا برای شیوع در جامعه علمی دانشگاهی و حوزوی با تبلیغ صحیح و شیوا همراه شود. اگر منت بگذارید کتابی نیز در زمینه نظر به تبلیغ و هنر برای آموزش در مجامع عمومی تدوین نمایید، امید است ان شاءالله بتوانیم بهتر و سریعتر جامعه ایمانی را ذیل سایه مولی الموحدین جامه عمل بپوشانیم، ان شاءالله تشکر صمیمانه بنده که از جان و روحم به سمت شما ساطع میشود را بپذیرید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آنچه حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» به ملت ایران متذکر شدند همین بود که همگان فهمیدند ماورای این بدن، حضوری دارند بسی بالاتر و اینجا بود که شهادت برایشان روشن گشت و حضوری شد که از حضور در دنیا بسی بالاتر است. پشتوانه آن سخنان و آن عملها، همان معرفت نفس بود به معنای حقیقی آن و امروز ما برای بازخوانی آن حضور، نیاز داریم معرفت نفس را با تبیین بیشتر با این نسل به گفتگو بگذاریم 2- آری! اگر مبانی معرفتی ما حضوری و وجودی شود، خود به خود رجوع به هنر برای ارائه آنها پیش میآید مانند مسیری که شهید آوینی طی کرد. مباحث «جهان بین دو جهان» میتواند متکفّل این امر باشد. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: در این ماه شریف از حضورتون التماس دعا دارم. استاد جان سوالی دارم: در حین بیهوشی روح انسان کجا می رود؟ چرا انسان حس میکند سیر روح در آن لحظات کاملا متوقف شده است؟ من چندین بار سابقه بیهوشی در اتاق عمل را دارم از لحظه ای که بیهوش میشوم دیگر هیچ چیز متوجه نمی شوم و زمان از بیهوشی تا به هوش آمدن متوقف است و اینطور هم نیست که روح مثل زمان خواب، سیر کند. در مدت بیهوشی نه سیری هست نه تصویری، به خودم میگویم نکند مرگ هم همینطور است و همه چیز متوقف می شود و روح وارد فاز عدم می شود؟ اگر در لحظه بیهوشی، مرگ فرا رسد، چگونه روح نسبت به مرگ جسم مطلع می شود؟ آخه در زمان بیهوشی حس نمی کنی دیگه روحی در کار هست، برعکس خواب که درک میکنی روح سیر می کند. ماجور باشید استاد جان
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «خویشتن پنهان» در موضوع بیهوشی عرایضی شده است و با توجه به آنکه از طریق دارو و با فشار شیمیایی امکان تدبیر و توجه روح را نسبت به بدن و اطراف از بین میبرند؛ در واقع نفس انسان در حالت بحرانی قرار میگیرد و از این جهت از خودش نیز به یک معنا بیخود میشود و این غیر از حالتی است که در خواب و مرگ برای انسان پیش میآید. موفق باشید
و اما سوال من: اینکه آهویی در حال چرا در علفزار شکم عقل، صید شیری میشود که نمیداند از کجا بر او استیلا یافته جرم آهوست یا جرم شی؟ اما همه مرا مجرم میدانند، آری چون بجز او نیست! انا من المجرمین منتقما! انتقام ما به این است که میگوییم چنگال عشقت را بیشتر در جسم و جانمان و آنچه نمیدانیم و نباید بدانیم فرو کن! و باز از خود انتقام میگیریم. بیشتر زخم بزن بر تن آهوهایت. شیرِ لفظ است هر آن شیر که شیری نکند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: گویا این آهو است که با آهوبودنِ خود، شیر را برای دریدنش، شیر کرده است تا معلوم شود نباید از زیباییهای فوقالعاده چشم پوشید. راستی! اگر آهو، آهو نبود با آن دلرُباییهایش؛ شیر آن سلطان جنگل، اینهمه تلاش برای شکار آن آهو میکرد؟! این داستان عجیبی است. به این حدیث قدسی فکر کنید که حضرت حق چگونه شیفته بندهاش میشود و تا کشتن او جلو میرود تا خودش دیه او شود. فرمود: «مَن طَلَبَنی وَجَدَنی، و مَن وَجَدنی عَرَفَنی، و مَن عَرَفَنی احَبّنی و مَن احَبّنی عَشَقَنی، و مَن عَشَقَنی عَشَقْتُهُ، و مَن عَشَقْتُهُ قَتَلْتُهُ، و من قَتَلْتُهُ فَعَلَی دِیتُهُ، و مَن علی دیتُه فانا دِیتُه؛ آنکس که مرا طلب کند، مرا مییابد و آنکس که مرا یافت، مرا میشناسد و آنکس که مرا شناخت، مرا دوست میدارد و آنکس که مرا دوست داشت، به من عشق میورزد و آنکس که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق میورزم و آنکس که من به او عشق ورزیدم، او را میکشم و آنکس را که من بکشم، خونبهای او بر من واجب است و آنکس که خونبهایش بر من واجب شد، پس خود من خونبهای او میباشم. موفق باشید
سلام علیکم و رحمه الله: خدا قوت! محب، منتظر عنایت، دلتنگ و ملتمس دعایتان هستیم. در تحیرم که منی که اهم و مهم نمیکنم امورم را، منی که گاهی بجای اتیان واجبات و ترک محرمات، اتیان مستحاب و ترک واجبات میکنم و کور کور و پر مدعی میرم جلو، آیا میتوانم اولین سرباز آقا باشم!؟ آیا میتوانم خودم رو در زمان مناسب و مطلوب حضرت اصلاح کنم؟ آیا بخاطر تاخیرم تابحال و علم داشتن و عمل نکردن و غفلات و غیره آقا مرا پس میزند؟ به دردش نمیخورم دیگر؟ چه کنیم از خودمان و خودمان و خودمان، اخیرا دو باری نیت کردم خدمت برسم ولی باز چه کنیم از خودمان؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «آنقدر ای دل که توانی بکوش / گرچه بهشتاش نه به کوشش دهند». به هر حال با همین افتادنها و بلندشدنها است که انسان به راه میافتد و گذشتهاش چراغ راه آیندهاش میگردد. «تو مگو ما را به آن شه راه نیست / با کریمان کارها دشوار نیست». موفق باشید
با سلام: المتضادان لا یجتمعان پس چگونه خدا ظاهر و باطن و اول و آخر است و این آیه طبق وحدت وجود در خدا جمع است که این خلاف عقل است. لطفاً توضیح مختصری بفرمایید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در ساحت مفهوم، متضادان جمع نمیشود ولی در حوزه حضور وجود، همانی که ظاهر است در عین حال، باطن میباشد. در مثال، دریا و موج را مثال میزنند که دریا در موج، ظاهر است و در عین حال آن موج، همان دریا است به عنوان باطن موج. موفق باشید