با سلام: استاد برادرم میگوید هر چی میخاهیم باید مستقیم از خدا بخواهیم و نیازی نیست کسی واسطه بشه البته منظورش از اون زاویه که قدرت مطلق خداست رو قبول دارم ولی اخه بدون واسطه خشک و خالی استاد نگاه من این است من نظرم اینه که: مگر پیغمبر (ص) نگفت قران و اهل بیت را به یادگار میگذارم توسط این ها به درگاه خدا توسل و تمسک کنید ایا برای حوائج نباید با واسطه اهل بیت (س) رفت در خونه خدا؟ صحبت اینه که حتی اهل بیت هم به اذن خدا حاجت میدن منتها چون پیش خدا عزیز هستند دعایشان رد نمیشود و بخاطر مقامشان نزد خدا حوائج داده میشه یا مثلا امام زمان (عج) را واسطه قرار دهیم و چون ایشون لنگرگاه زمین و زمان هستند بواسطه ایشون خدا روشون رو زمین نمیاندازه و حاجت ما رو میده اگر قرار بود مستقیم بدون واسطه از خدا بخواهیم چرا پس زیارت امام رضا (ع) میریم آیا جز اینه که این امام رئوف رو واسطه کنیم بین خودمون و خدا یا حتی شهدا یا پدر و مادر رو واسطه کنیم در خونه اهل بیت تا اهل بیت واسطه بشن در خونه خدا. به راستی دین چگونه گفته حوائج را طلب کنین طریقه درست مطرح کردن حوائج چگونه است؟ بلاخره وقتی دعا کردن آدابی دارد مثلا شروع با یاد خدا و حمد خدا گفتن صلوات فرستادن و اقرار به گناه امید به اجابت دعا اصرار و پافشاری در دعا و.... چطور طلب حاجت کنیم در خونه خدا بدون واسطه؟ خواستم بدونم نگاه من چگونه است و آیا ایرادی دارد؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند در قرآن میفرماید: «ابتغوا الیه الوسیله» برای رجوع به حضرت حق، وسیلهها را مدّ نظر آورید و ائمه «علیهمالسلام» متذکر میشوند که آنهایند آن وسیلههایی که آینههایی و راههایی هستند به سوی خداوند. آری! تنها و تنها منشأ همه خیرات و کمالات، خداوند است ولی واسطهها، میدان رجوع به حضرت حق میباشند تا راه رجوع به حضرت حق تنها در فکر و ذهن نباشد. مانند همان نکتهای که در مورد حضرت رضا «علیهالسلام» فرمودید. موفق باشید
ربّ أين الطّريق اليك؟ پروردگارا! راه به سوى تو كدام است؟ خطاب رسيد: دع نفسك و تعال يعنى نفس خويش را رها كن و بيا شاید وقتی در تاریخ کنونی صحبت از وجود میشود بتوان نگرشی نو را به صحنه آورد، شاید بتوان گفت وجود در تاریخ ما عبارت است از سکونی که عین الحرکت است، مانند پله نربانی که در نهایت استحکام در نقطهای ساکن است تا با زیر پا گذاشتهشدن توسط بالاروندگان حرکتمند، خود را در حرکت آنان پیدا کند و اینگونه است که وجود پیدا میکند و بودن خود را در بودن صعود تاریخی انقلاب درونی اش پیدا میکند. اگر هر کدام از پلههای نردبان بخواهند جداگانه حرکتمند باشند در بالارفتن از نردبان و به بام معرفت برسند جدای از تاریخشان، ذات پلکانی نردبان از بین میرود و دیگر نردبانی نخواهد ماند و این شروع بیتاریخی ماست، گویا نور ایثار اینجا متجلی میشود و میگوید: این نقطه صفری است که همه بینهایتها باید پیش او زانو بزنند و این است ایمان و امیدی که رهبر معظم انقلاب اسلامی بر آن تاکید دارند. و این است پای انقلاب ماندن!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار مهم است آنگاه که متوجه باشیم در عین حضور در میدان گسترده «وجود» و ثبات، در حرکت بودن و شدن و وجودِ خود را شدتبخشیدن؛ امری که اگر با حضور در تاریخ واقع نشود آنطور که متن شماره 37269 متذکر میشود، امکان تحقق آن نیست. آری! برای حضور در چنین بستری، حقیقتاً ایثار به هر معنایی که امکان داشته باشد موجب میشود تا در میدانی که نسبت به همدیگر پیدا میکنیم، آن حرکت و آن حضور، شکل بگیرد وگرنه گرفتار فردگرایی خواهیم بود به جای آنکه قطرههایی باشیم که به دریا متصلاند. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: در طی یکی دو سال اخیر سوالات زیادی از جنابعالی پرسیده می شد با این مضمون که افراد دچار گرفتگی روحی و افسردگی و... شده بودند که جنابعالی در همه موارد جوابتون این بود که اینها مقدمه یک گشایش و نگاه به افق بلند در این تاریخ نیست انگاری است و...(به این مضمون) من خودم از این نوع جواب ها متعجب بودم. و خودم هم کم و بیش درگیر آن مشکلات روحی بودم. تا اینکه سال گذشته این گرفتگی های روحی به اوج خود رسید بطوریکه نه حوصله خواندن کتاب و.. و نه حوصله گوش دادن به سخنرانی ها و یا مجالس مذهبی را نداشتم. تا جایی که با خود می گفتم متی نصرالله. و از مشکلات زندگی در ذهن خود شکایت و گله داشتم و... غافل از اینکه این گرفتاریها مقدمه یک فتح بزرگ است و «اَلا ان نصرالله قریب» تا جایی که دچار بی خوابی ها و ترس های عجیب و غریب شدم. اما کم کم اوضاع تغییر کرد و نتیجه آن سختی ها انس با تفسیر المیزان شد که واقعا زندگی انسان را توحیدی بار می آورد و الان که نزدیک ۴۰ سال دارم حسرت می خورم که چرا زودتر سراغ این گوهر نایاب نرفتم. (ضمنا این را هم بگویم که به مدت محدودی - ۱۵ ماه - زیر نظر روانپزشک قرص مصرف می نمودم که ابتدا فکر می کردم این کار ناپسند است اما بعد فهمیدم مغز انسان هم بعضی مواقع مثل بقیه اعضا بعضی مواقع دچار کمبودهایی می شود که نیاز به کمک دهنده دارد.) لذا دوستانی که در مسیر هستند نگران این امواج نباشند و ان شاءالله به ساحل آرامش می رسند. البته در حال حاضر هم مشکلات قبلی کم و بیش هست ولی نگاه و افق تغییر کرده است. الان ناراحتی ام اینه که چرا کمتر وقت پیدا می کنم برای مطالعه المیزان و دوست دارم بیشتر وقت خود را با آن بگذرانم. استاد اگر سرعت مطالعه کم باشه اشکالی نداره؟ مثلا این جوری پیش برم شاید تا چند سال دیگه تموم نشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این دقیقاً همان نکتهای است که در مواجهه با سؤال 37138 عرض شد. و البته با همان رویکردی که در جواب آن سؤال بر آن تأکید گردید. موفق باشید
با سلام: در بحث علت و معلول. ما در تقسیم بندی ارسطویی چهار علت داریم. فاعلی، غایی، مادی و صوری. در بحث علت مادی. این موجودات اطراف ما از ماده ساخته شده اند. سوال این ماده از چه ساخته شده است؟ اگر این سلسله به جایی ختم نشود چیزی بوجود نمی آید. آنجایی که ختم میشود چیست ؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از مراتب وجود، عالم ماده میباشد و از این جهت به عنوان علت مادی، زمینه پذیرش صوری است که بر آن جاری میشود. موفق باشید
سلام استاد: ببخشید وقتی تو برنامه شخصی شکست میخورم و میل به انجام کاری که میدونم درسته ندارم، مثلا ابتدای روز می خوابم. لذا بعد از چند روز تکرار اشتباهم از خودم بدم میاد، حالم خیلی بد میشه و از تغییر خودم و نهایتا از خداوند دچار یاس پنهان میشم. میل به گناه و لجاجت با خودم پیدا میکنم و میل به عبادت و نماز هم کم میشه. کارهای دنیایی هم گره میخوره، دوست دارم تنها باشم و کتاب بخونم. حال روحی و جسمی ام خیلی بد میشه. حتی حوصله زیارت مشهد و... ندارم چون حالم خیلی بد میشه. چطور میشه نجات پیدا کرد؟ ممنونم از شما. عاقبت به خیر شوید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این زمانه انسانها باید مطابق ظرفیت گسترده خود عمل کنند تا همچنان میل به جلو داشته باشند. پیشنهاد میشود بعد از مباحث «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن، به عرایضی که در رابطه با سوره «التین» شد، رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/928?mark=%D8%AA%DB%8C%D9%86 موفق باشید
درباره ی بی دین گشتگان «ما دیگر بار دیندار گشته ایم» این بی دین گشتگان چنین به زبان میآیند. و اما برخی از آنان ترسوتر از آن اند که این را به زبان آورند اما من به ایشان میگویم عبادت ننگ است! نه برای همه بل برای من و تو و هر آن کس که در سر وجدانی بهر خویش دارد، عبادت برای تو ننگ است! تو این را خوب میدانی که شیطانِ ترسویی که در تو هست خوش دارد دست ها را به زانو زند و خود را یله کند، همین شیطان ترسو ترا بر آن داشت که بگویی «خدایی هست»!. بدین سان شما در شمار نور گریزان در آمدی اما من کسی را که در جای بی ماهی قلاب ماهیگیری کُنَد سطحی نیز نمی نامم!! اینان از ترس به لرز آمدن را از همدیگر می آموزنند ! اینان ثابت کردن را دشوار میدانند، آنچه برای ایشان مهم است این است که ایمان داشته باشند آری ایمان او را خشنود میکند! آری مردم پیر همه چنین اند، چنین چروکیده.... ما نیز همچنین! از کتابِ چنین_گفت_زرتشت ص۱۹۵ ترجمهٔ داریوشِ آشوری ... اینبار نیچــــه ارمغان خود را از موحدانه ترین نگاههای خود با ظریفانه ترین نوع گفتار و البته گزنده ترین بیدارباش عاشقانه بر انسانیت روا میدارد! آری ایمان او اثبات است نه رفتار برخواسته از ترس! کما اینکه گفت : قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﺑﮕﻮ : ﺍﮔﺮ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮﻳﻴﺪ ﺩﻟﻴﻞ ﻭ ﺑﺮﻫﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ آری انسان امروز و دیروز در یک اشتباه اشتراک یافته، «ایمان بی عقل»...... درد عظیمیست جناب استاد طاهرزاده عزیز القای این درد را از شما هدیه گرفتیم! درمانش را از طبیب حقیقی برایمان مسئلت بفرما.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه پسندیدنی است حضور در افقی که همه گمانهای دیروز ما را به امید فردایی که در پیش است؛ بر باد میدهد و میفرماید: «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۗ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ»(فصلت/53) یعنی در آنچه هستید شما را کافی نیست، به زودی انواری در جان خودتان و در افقی که در پیش است، به سراغتان میآید تا معلوم شود او حق است، همانی که میخواستید و نمیدانستید که چگونه بود. حال تا آنجایی جلو میروید که مییابید او کافی است از آن جهت که از هر چیزی و در آینه هر مخلوقی به ظهور میآید. و البته باز «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ» و همچنان برایشان نوری از انوار الهی در پیش است زیرا که این جاده همچنان قابل ادامه دادن است در عین حضور در آن جاده، و باز هم باید متوجه حضوری شد که در پیش است. این است آن دین و دینداری که گمشده و جناب زردتشت به گفته نیچه از کوهستان آمده است تا ما را در این ظلمات دوران جدید متوجه آن کند. عرایضی نسبت به آیه مذکور در بحث «راز طلوع بشر جدید و نسبت آن با اصالت وجود در حکمت متعالیه» https://eitaa.com/soha_sima/3445 شد. باشد که باز «سَنُرِيهِمْ»، زیرا «آنقدر هست که بانگ جرسی میآید». راستی! اگر جناب حافظ بانگ جرس را نشنیده بود، چگونه از آن خبر میداد و این یعنی در همان جایی که هستی، باز همچنان در شدّت بیشتری «بودن» و «هست» خود را تجربه میکنید. این است باز دینداری و باز دینداری. موفق باشید
سلام و وقت بخیر خدمت استاد عزیز: در مورد شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» سوال داشتم. بعضی ها این شعار را مصداق دیکتاتوری میدانند، اما خود بنده معتقدم با توجه به اینکه ولایت فقیه در طول ولایت معصوم و ولایت خدا میباشد و در نتیجه مخالفت با ولایت فقیه مخالفت با ولایت خدا میباشد این شعار ضرورت دارد. اما با توجه به تبلیغات سنگین علیه ولایت فقیه و شخص ولی فقیه و از طرفی کم کاری مردم و مسئولین در اجرای فرامین ایشان بخش زیادی از مردم ظرفیت درک این مسئله را ندارند، بنابراین در لزوم گفتن این شعار شائبه ایجاد میشود. لطف بفرمایید نظر خود را در این مورد بفرمایید. و اگر نظری از امام خمینی و رهبر انقلاب در این مورد این شعار سراغ دارید بفرمایید. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: ضد ولایت فقیه در معنای حقیقیاش یعنی اسرائیل و آمریکا که به جای ولایت فقه و فقاهت، که ولایت توحید الهی میباشد؛ خودبنیادی پیشه کردهاند و از این جهت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه»فرمودند: «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به مملکت شما نرسد». و این یعنی دنبالکننده راهی باشیم که راه پشتیبانی از حق در مقابل باطل است، امری که شما در دفاع مردم ما از مردم غزه ملاحظه میکنید. موفق باشید
با سلام: ذهن من به گونهای است که در این دنیا به کثرت اصالت میدهد. آیا پس از مرگ یعنی در برزخ و قیامت آیا همین ذهنی که به کثرت اصالت می دهد وجود دارد یا به گونهای دیگر است؟ لطفاً توضیح دهید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال در زندگی بحث باید در توحید باشد و رجوع به حضرت حق، وگرنه در جهانی که در وصف آن فرمودند: «والامر یومئذٍ لله» اگر به غیر حق رجوع شود چه چیزی داریم که بدان دل ببندیم؟ و در زیر سایه او ابدیت خود را ادامه دهیم؟ موفق باشید
سلام استاد: خسته نباشید. ببخشید در کتاب ده نکته از معرفت نفس رسیدم به اینجا که بعضی ها با مرگ طبیعی میمیرند. یعنی وقتی به ابعاد انسانی رسید با اختیار خودش روحش از بدنش جدا میشه؟ بدون اینکه اجل حتمی طرف برسه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! به هر حال هرکس اجل مسمّایی دارد که وقتی آن اجل برسد، رحلت میکند حتی اگر از اولیای الهی باشد. ولی عدهای به جهت کوتاهیهایی که دارند گرفتار اجل زودرس میشوند. موفق باشید
سلام علیکم: این حاج قاسم و سید حسن نصرالله؛ این سربازان خط مقدم ولایت؛ این پیروان ثابت قدم... دلم را آکنده از آه کرده اند و سراسر وجودم پر شده از غبطه خوردن به آن ها. به کدام راه رونده بوده اند که اینچنین حاضرند؟ با کدام خدا نجوا کرده اند که اینچنین ثابت اند؟ سربازی اینچنینم آرزوست! که جز این نمیتوانم مشی کنم! آخر به کدام راه انسان بدین گونه ساخته میشود؟ حسرت که الفاظم نمیتوانند حالم را شرح دهند!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به راهی باید فکر کرد که با انقلاب اسلامی مقابل ما در این زمانه گشوده شده است. راهی به وسعت نور توحید بیکرانه حضرت حق، که هر آن کس در آن قدم گذاشت، سراسر وجودش عزم و امید میشود تا ابعاد نهفته خود را به ظهور آورد. آری! حاج قاسم و سید حسن نصرالله یعنی حضور در انقلاب اسلامی و توحیدی که به هیچ امری جز رحمت الهی امیدنیست. موفق باشید
سلام استاد. من ................................... میدونم که باید توحیدی نگاه کنم. در این مورد چگونه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، مطالعه شود. موفق باشید
سلام و رحمت خدمت استاد بزرگوار: میخواستم اگر امکانش هست نسبت یک طلبه با مقولهی هنر را تبیین بفرمایید. با توجه به اینکه هویت طلبه را دو شأن تعلیم و تبلیغ شکل میدهد و تبلیغ نیز آن هنگام اثرگذار خواهد بود که هنرمندانه باشد، این سوال هست که نسبت طلبه با هنر چگونه باید باشد؟ در چه قالبی؟ چه مقدار؟ تفاوتی که در نسبت طلبه با هنر هست با یک هنرمند چقدر و چگونه هست؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً بشر جدید نمیتواند خود را بدون هنر باور کند و لذا آخرین دین یعنی قرآن، با روحِ هنری خاصی کلام الهی را به ظهور آورده. از این جهت حکیمانه ولی شاعرانه سخن میگوید و با توجه به این امر باید تلاش کرد حقایق را از طریق هنر به ظهور آورد. حال چه در غالب شعر و یا هنرهایی که بشر امروز با آنها آشنا میباشد مانند فیلم آنطور که شما در شهید اهل قلم یعنی شهید آوینی ملاحظه کردید. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: در رابطه با پرسش ۳۵۳۷۹ اگر همه چیز از قبل حتمی شده، پس دعا و تلاش چه سودی میتواند داشته باشد؟ کسی که بیماری سختی دارد، بگوید من که اجلم از قبل مشخص شده که چه زمانی اتفاق بیفتد، چرا رنج دکتر و دارو را تحمل کنم؟ یا کسی که بچه دار نمیشود بگوید، اگر قرار باشد از من نسلی بماند، میماند، چرا انقدر زجر بکشم؟ دعا چه سودی دارد؟ این ها درست است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید آیه ۲۲ سوره حدید نظر به کلیات زندگی دارد ولی اینکه در دل این کلیت میتوان زندگی را آباد کرد یا نه، بحث دیگری است. باز به آیه فکر کنید که میفرماید هیچ مصیبتی در زمین و یا در جان شما واقع نمیشود مگر آنکه از قبل معین شده. ولی بهترین برخورد نسبت به آنچه پیش میآید و بهترین امتحان را در آن راستا دادن، امری است که به کمک دعا و نیایش شکل میگیرد. موفق باشید
با سلام: در یکی از پرسش و پاسخ ها فرمودید که ما باید هنگام عبادت یکی از ائمه مدنظر مان باشد. میشود کمی توضیح بفرمایید!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد عرایضی در کتاب «چگونگی به فعلیترسیدن باورها» همراه با شرح صوتی آن شده است خوب است به آنجا رجوع شود. موفق باشید
سلام و احترام: با آرزوی توفیق. چندگانگی و اختلاف مواضع در فضای ابهام آلود کنونی را چگونه تحلیل می کنید؟ چطور دستگاه وزارت خارجه و آقای عراقچی مرتب می گویند به شدت آسیب دیده ایم در حالی که خود رهبری فرمودند آسیب جزیی دیدیم؟ چطور مواضع مراجع شریف و قاطبه مردم دیندار در تهدید ترامپ و آرمان اساسی انقلاب مبنی بر نابودی اسرائیل از صفحه روزگار را به تندروی نسبت می دهند؟ چطور در مصاحبه با فاکس نیوز منفعلانه و نه از موضع قدرت پیشنهاد مذاکره با آمریکا را مطرح می کنند؟! مگر خود رهبری بارها نفرمودند باید صدای واحدی از حکومت و مردم به گوش جهانیان مخصوصاً آمریکای جنایتکار و ایادی پلیدش برسد؟! نه، دیگر نمیتوان توجیه کرد که دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی با رهبر هماهنگ است و از این حرفها. یک جای کار می لنگد. دلم برای امت حزب الله بیشتر از همه می سوزد که در میانه اخبار و تحلیل های گوناگون، موضع گیری های ضد و نقیض و در نبود میان دار و علمدار، مدام از این سو به آن سو کشیده می شود و می ماند با این همه نامردی روزگار چه کند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با اینکه انتظار از دولت، انتظاری است که قاطعیت نظام در مقابل جبهۀ استکبار را بیش از این بنمایاند؛ ولی حقیقتاً صحبت با مردم جهان از طریق رسانهها باید طوری باشد که فضا، به نفع رسانههای جهان استکباری تمام نشود که ایران را به عنوان یک کشور تروریستی مطرح کردهاند و اینجاست که باید جایگاه آن نوع مصاحبهها را درک کرد. موفق باشید
سلام و رحمت الله علیکم: شکر پروردگاری که زمان در امر اوست. خدا میداند استاد از اوایل دهه هشتاد شمسی به این طرف جهان در پیرامونم غرق خواب وهم، حس و شهوت و چنان غرق شد که دیگر خود را نتوانستم بیابم و کسی را زنده به عقل ندیدم مگر تعدادی کم تر از انگشتان یک دست. رنجی طولانی، چنان که امید رسیدن به عالم عقل را نتوان پیدا کنیم و نفس را در اوهام و حس ها نمیشد یافت و من اولین افرادی بودم که خود را در این شرایطی که به زور گویی ظالمان و تسلیم شدم اهل دنیا و غفلت نادانان گذشت گم کردم. و به خدایی که مرا آفرید قسم، از آن دوران تا کنون مزه زندگی را چنان که حق بشری است نتوانستم بچشم. خدایی که همه زمان در امر اوست و او با زمان ما را رشد داده همان خداییست که پیدای نهان و آشکار ناپیداست؛ ناگفته پیداست که خداییش همه ما را در بر گرفته. کسی که این همه بلاء داده همان کسی است که این همه آفیت داده آن هم از نوع ایمانی. برای کسی چون بنده چنین مسائلی که رخ میدهد رنجی بزرگ و شوق زندگی بزرگیست و مرا نمیتوان با چیزی شاد کرد مگر با همین خدایی کردن خدای و پروردگاری حضرت رب، پس اکنون شادم بحمدالله. و اما در نظرم ضعیف تر از آمریکا و اسرائیل شیطان کسی نیست و بزرگی الا خدا نیست و هرکسی را بزرگ میبینم که شبیه تر به خدای بزرگ است. زندگی لذت بردن از تکه پیتزایی نیست، زندگی لذت بردن از خدایی است که تنها اوست که زندگی میکند و هرکه بسوی او روانه شود و به زندگی خود راهش دهد. گفتن این حرف ها سالیان درازی از رنج را پشت سرگذاشته که امروز گفتنش را این اندازه مهم میدانم چرا که باید دانست چه اندازه رنج و خون پشت انتظار این فرج های الهی است و حرمتش را نگاه دارید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و در این رابطه میتوان به بصیرت شهید آوینی بزرگ یعنی سیّد اهل قلم اندیشه کرد که چگونه متوجه بوده است جهانی در حال به ظهورآمدن است با هویت خاص قدسی. عرایضی تحت عنوان « با شهید آوینی در کجای تاریخ خود قرار میگیریم؟» شده است خوب است که نظری به آن انداخته شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/19105 موفق باشید
سلام با عرض خدا قوت و قبولی طاعات و عبادات: سوالی داشتم در باب اینکه: آیا افقی که در حضور معلمان است افق و حضوری است که هرکس از معلمان تجربه کنند یا باید شرایط خاصی داشته باشند؟ و می خواستم یه توصیه هم داشته باشید البته به معلم های هنر. پیشاپیش خیلی ممنون از شما 🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم رویکرد خود معلمان محترم است که با چه رویکرد و انگیزه ای در آن میدان حاضر باشند. عرایضی تحت عنوان «معلمی و پیشوایی نسلی که در پیش است» شده است خوب است به آن بحث رجوع شود. موفق باشیدhttps://cdn.lobolmizan.ir/uploads/shakhsiatha/shahid_motahari/speech/gw5_Moalemi_va_pishvaei_nasli_ke_dar_pish_ast.mp3
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد بزرگوار پیشاپیش از اینکه مزاحم وقتتون میشم عذر میخوام. استاد عزیز خیلی حال روحی خرابی دارم. خیلی مضطر و درمانده ام. حدود ۵ ساله با یه آقا بد دهن و عصبی ازدواج کردم. از اول بد دهنی میکرد تا محبور شد دکتر بره. اما همچنان این کار را در بحثها ادامه میدهد. چند باری خانه پدرم برگشتم اما سراغم اومدن و با تعهد و تعهد محضری برگشتم. اما انگار نه انگار. چند وقت پیش تو بحثها بهم میگه تو روانی هستی. عقده شخصیتی داری. داد میزنه سرم. منا کوچیک میبینه. خودش را تافته جدا بافته میبینه. گاها میگه فرهنگ ما بهم نمیخوره. چند روزه اومدم شهرستان خانه پدرم. اما اصلا دلم نیست برگردم. شما کمکم کنید.عاجزانه التماس می کنم. راهی جلوی پایم بزارید دعایی، وردی ذکری. دلم نمیخواد زندگیم از هم بپاشه از طرفی حس میکنم بخاطر مهریه است که مرا نگه داشته. با یه مشاور صحبت کردم حال و روزش و داروهای را گفتم. گفت دوقطبی. حتی ازش بچه دار نشو.هرچند ما بچه دار هم نشدیم. استاد بزرگوار خواهش میکنم راهی دعایی سر راه من قرار بدین. حالش متغیر. گاهی خوب میشه و سریع تعییر حال میده. اما من دیگه به آسانی خوب نمیشم. میخوام لطمه ای هم به ایشان بخوره . خدا خیر دنیا و آخرت نصیبتان کنه ان شاالله.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال زنان بزرگ در این موارد به خاطر حفظ زندگی به یک معنا با مدارا و با کجدار و مریز، زندگیشان را حفظ کردهاند. با توسل به سیره حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» و انس با حضرت رب العالمین از طریق عبادات و صداقت و ایثار. موفق باشید
با سلام و احترام: در ادامه سوال ۳۸۵۰۳ دوست بزرگواری که در رشته پزشکی تحصیل کرده اند و علاقه مند هستند که زندگی و تحصیل خود را در خدمت اهداف انقلاب اسلامی قرار دهند با توجه به اینکه بنده نیز مسیر مشابهی را در رشته مهندسی طی کردم و با هدایت و راهنمایی جنابعالی مطالعات دینی را ادامه دادم و با شرایط و روحیات ایشان آشنا هستم لذا جسارتا پیشنهاد می کنم که مطالعات طب سنتی را شروع کنند و از این طریق خود را وقف انقلاب اسلامی و تولید علم نمایند. کتب حفظ الصحه ناصری و خلاصه الحکمه برای شروع مناسب است و با روحیات و علایق ایشان که مطالعات فلسفی میباشد تطابق دارد. البته اساتید مبرزی کتب مذکور را تدریس کرده اند و دوره های مجازی نیز دارند که در صورت نیاز می توانم راهنمایی نمایم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهادی دلسوزانه به سؤال شماره 38503 . موفق باشید
سلام علیکم عزیزتر از جان: در پاسخ به سوال ۳۸۲۵۷ که به نظرم مقدمات عقلی و صغرا و کبرای کاملی داشت به نظر آقای جوادی آملی ارجاع داده اید، درباره ی هاشمی رفسنجانی نیز حاضرید نظرات علامه جوادی آملی را بپذیرید و به آن ارجاع دهید؟ استدلالتان برای جناب عطار را نیز اگر بپذیریم باید امید دانا را نیز انقلابی و نفوذی انقلاب بدانید چون آنطرفی ها بعضا او را به همین اتهام طرد کردند. استدلالتان در نقل کتاب روح مجرد اگر پذیرفته شود، نقل همین کتاب در عدم تشیع و انکار ولایت امیرالمومنین توسط ابن عربی در مکاشفه و نظر صریح علامه طباطبایی را هم باید بپذیرید. این همه تناقض؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه به نظر میآید باید در این موارد دقت کرد، ظرایف خاصی است که در این امور باید مدّ نظر باشد و بیحساب نیست که حضرت امام خمینی در نامهای که به آقای گورباچف مینویسند در مورد نکات مطرح شده توسط ابن عربی میفرمایند: « .. و از کتب عرفا و بخصوص محییالدین ابن عربی نام نمیبرم؛ که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در اینگونه مسائل قویا دست دارند، راهی قم گردانید، تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر از موی منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهی از آن امکان ندارد.». موفق باشید
سلام بر شما کربلایی: امروز در اربعین حسینی، این رخداد پر نور و شرایطی کاملا بی نظیر برای حضور فوق العاده انسانیت این زندگی سرشار از امید و زندگی که ما را در آینده ای روشن حاضر کرد و به ما نشان داد در این شرایط عالم اتفاقا چقدر زندگی و حقیقت حاضرتر است. هنوز از سخن حضرت اباعبدالله که در عاشورا به فرزند عزیزشان نوید پیروزی اسلام را چنین دادند: «گویا دنیا هرگز نبوده و آخرت پیوسته بوده است» سیر نمیشم. این همه سختی های ما نتیجه داد و هیچ زمان دین خدا را تا این اندازه درک نکرده بودم. دین و صراط مستقیم همان عبور از نیهیلیسم و زندگی در زندگیه حضرت حق تبارک تعالی است در این جهان. فکر نمیکنم هیچ زمان این اندازه خوشحال و امیدوار بوده باشم و بر این باورم خدا جای خود را در وجود ما پذیرفته و این یعنی خدا هست که هست و هرگز نخواهد رفت. این پایداری و زندگی پایدار منت خداست بر ما، بر مایی که به خدا قسم بدترین بشریت بودیم در عین بالاترین توانایی های بشری. من از خدا یک خواسته دارم که منت بر سر ما بگذارند! ما را موفق به بندگی و دین و ایمان و زندگی دینی تمام عیار خود کنند که این ناتوانی امثال بنده را به فضل و رحمت بی منت خود بر ما ببخشند ان شاء الله. دوست دارم آن مرد الهی آن شخصیت معصوم آن انسان عظیم و فوق العاده را ببینم و بشناسم و با او زندگی کنم، آن حضرتی که به یقین در تمام مخلوقات عالم رنج کشیده تر از او نیست. دلم برای اوست، از او میخواهم من حقیر را هم بپذیرند. از برادران و خواهران عزیزم که گشودگی دل با آنها را یافتم میخواهم که بدانند آنها را از وجودم و دلم صادقانه و با عشق دوست دارم پس بمانند با منی که دوستدار آنهایم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همینطور است. ببین که چگونه او یعنی حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» در این صحنهها همه ما شده، و در جستجوی خود در او هستیم و در نسبت او با خدا، نسبت خود با خدا را جستجو میکنیم و نیز در نسبت او با مردم، نسبت خود با مردم را جستجو مینماییم که آن، رعایتِ انسانیت انسانها است. و این است معنای اربعینیشدن. موفق باشید
سلام: بعد از سالها همراهی با این انقلاب دلم میخواد زندگی کنم! شما نمیدونید چقدر عاشق زندگیام. دوست دارم معمولی مثل همه مردم دنیا زندگی کنم ولی خب نشده تاحالا چون شرایطش نبوده. هر چیزی حتی ساده ترینها ممکن نیستند. زمانی که انسان جانانه نزد خودش زندگی نکنه و هر عمل بزرگی ممکن خواهد بود برای انسان خودیافته ای که انسانیت در او راه یافته باشد. فرق خواسته من از زندگی کردن، با آلبرکامو یا نیچه زیاده! من نه زمین گیری و جوشش احساسات از سر ناچاری را پذیرام و نه تسلیم پوچی شدن را و نه تکذیب واقعیت ها را. برای من زیستن قبل از حضور زندگی حقیقی شبیه یک شهربازیه که باید در آن تفریح کنم، تا زمانی که « زندگی» پیداش شه. و شما نمیدانی چقدر از ضعف و ترحم بدم میاد ... اینقدر ناراحتم که مردم امام حسین علیه السلام رو به ضعف یاد میکنند در حالی که ای مردم نامرد، او را مردم کشتند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند خودش ما را برای زندگیکردن خلق کرده و راه آن را مقدّر میکند. باید خودِ ما همت کنیم در تقدیرات الهی حاضر شویم. کتاب «جایگاه رزق در هستی» نکاتی در این مورد دارد به آن کتاب که روی سایت هست، میتوانید رجوع کنید. موفق باشید
سلام علیکم خسته نباشید خدا شما را حفظ کند. در مورد ازدواج باید چه نگاهی داشت و معنای زوجیت چیست؟ به نظرم الان خیلی از تفسیرها از ازدواج موجود بینانه هست به نظر شما جایگاه وجودی ازدواج چیست؟ و اینکه چگونه در این شرایط جامعه باید ازدواج کرد آیا کتابی مدنظر دارید یا صوت؟ و معنای خانواده چیست؟ قران به آن بیت میگوید یعنی خانواده چه بستری می باشد؟ خیلی ممنون میشم به هر سه سوال جواب بدهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که قرآن میفرماید: «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (21/ روم) در دل ازدواج، انسان نوعی صمیمیت و رحمت را که از طرف خدا به طور خاص پیش میآید را تجربه میکند. عرایضی در رابطه با ازدواج در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» شده است. موفق باشید
محضر مبارک استاد طاهرزاده؛ سلام علیکم: در خصوص پرسش شماره ۳۷۹۹۰ راستش دلم برای کاربری که اینطور سوال کرده سوخت، و مطلبی را خدمتتان عرض می کنم که شاید به حال این عزیز و عزیزانی از این دسته مفید افتد؛ کاش رهبری هم نهج البلاغه می خواند! دیدی رسانه با ما چه کرد که گفتیم: «ای کاش رهبری هم نهج البلاغه می خواند ؟!» آیا این جمله برایمان آشنا نیست؟ و ما را به یاد جمله ی «مگر امیرالمومنین هم نماز میخواند و اهلِ مسجد و محراب بود؟!» نمی اندازد؟ ... و تاریخ به ما یاد داد که اینگونه جملات، تحت تاثیر رسانه و هجمه های تبلیغاتی بر زبانِ غافلانِ از حقیقتِ زمانه جاری می شود؛ و فرقی نمیکند، چه رسانه ی اموی و تاریخ جاهلیت در صحنه باشد و چه رسانه ی نظام سلطه و تاریخ جدید؛ آری! برای بنده و امثالِ بنده شاید خیلی تعجب برانگیز باشد که در فضایِ سایت لب المیزان و در قسمتِ پرسش ها و پاسخ ها به ناگاه با کاربری مواجه شویم که خطاب به استاد طاهرزاده می گوید «کاش رهبری هم نهج البلاغه میخواند!»، ولی کافی است سری هم به رسانه های دیگراندیش بزنیم که برای خود فضای دیگری ساخته اند و با مخاطبِ خود به گونه ای دیگر تنفس میکنند، به وضوح خواهیم دید که اینگونه جملات، چندان غیر عادی و به دور از احتمال هم نیست؛ بله! قرار است که در اینگونه فضاهای رسانه ای نگذاریم رهبری دیده شود و حتی قرار بر این است که به گونه ای شرایط را فراهم کنیم که اثری هم از آثار ایشان دیگر دیده نشود؛ اگر جو رسانه ای میخواهد القا کند که حکومت و رهبری در این مملکت، پهلو می زند به پهلویِ طالبان و میخواهند در خیابانها دیوارکشی کنند و دختران را از رفتنِ به مدرسه منع کنند، طبیعی است که به راحتی می توانند به خوردت دهند که رهبری با نهج البلاغه که هیچ، با قرآن و متونِ دینی هم آشنایی ندارد چه رسد به اینکه حافظ قرآن باشد و... ؛ و دیکتاتورِ خودرای را چه سروکار با قرآن و نهج البلاغه ی امیرالمومنین؟! آری! اشکالِ کارِ ما نهج البلاغه خوانده ها این است که این کتاب شریف، لقلقه ی زبانمان گشته و مثلِ آبِ خوردن محفوظاتِ خود و یا روخوانی هامان را تحویل مخاطب میدهیم، ولی ذره ای ذوب در نهج البلاغه نشده ایم و با آن متحد و محقَقِ در آن نشده ایم؛ مگر آن حضرت در خطبه ی ۱۹۴ مشهور به خطبه ی منافقین نفرمود که ای انسانها (ای مومنین)! «احذرکم اهل النفاق» و مگر در ادامه یکی یکی صفات و ویژگیهایِ آنها را برنشمرد تا ما را از خطرِ نفوذ و رسانه های نفوذی که همچون مورچه ای در دلِ تاریکِ شب بر صخره های سیاهِ افکارِ عمومی راه میروند و شرک و شبهه و نفاق را بر دلها وارد می کنند، آگاهی دهد؟ مگر نفرمود که نفاق و منافق برای هر دری کلیدی دارند و برای هر شبی چراغی افروخته اند؟ مگر نفرمود که اینها هر راهی را رفته اند و در هر دلی راهی دارند و مانند شیطان به همه ی زوایایِ پیدا و ناپیدایِ قلبِ انسان آشنایند؟ مگر نفرمود که اینها سخن می گویند ولی به تردید و اشتباه می اندازند؛ و توصیف می کنند ولی فریب می دهند؟ گفت که: «چو دزدی با چراغ آید گُزیده تر بَرَد کالا» کالای عشق و علاقه به اولیاء الهی و مردانِ خدا، کالایی است که هرکه دارد، تا به حال از فتنه ها و شبهات و دروغ و شایعات، در اَمان مانده است؛ واهلِ نفاق که کارشان نفوذ در دلِ مردمان است به این کالای اساسی پی برده اند؛ و از آنجا که به فرمایشِ همان امیرالمومنین و در همان خطبه ی ۱۹۴، این کوردلان بر آسایش و رفاهِ مردمان رشک میبرند و بر بلا گرفتاری شان می افزایند، حالا دیگر با این حربه به صحنه آمده اند تا اصل و نسخه ی راستینِ «نهج البلاغه ی ناطق» را از ما بربایند و با لطایف الحیل «ناطقِ نهج البلاغه» را به عنوانِ نسخه ی بدلی به خوردمان دهند! ان شاالله که حواسمان جمع هست؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همانطور که متوجه هستید اگر نتوانیم جایگاه رسانه را درست فهم کنیم و متوجه باشیم رسانه، به خودی خود، حجّت نیست؛ همانطور که آن کاربر عزیز گرفتار آن شد، ما نیز نسبت به امور دیگر همچنان گرفتار هستیم. مشکلِ بسیار بسیار پیچیدهای است و حقیقتاً سواد رسانه ای کار سادهای نیست بخصوص که بعضاً سخن افراد را تقطیع میکنند و ما را طوری با آن افراد از آن طریق روبرو میکنند که درست بر عکسِ آنچه که واقع بوده است، ما گمان میکنیم. قبلاً عرض شد و باز هم باید بسیار بر این نکته تأکید کرد که جهان، دارای سنتهای خاص و لایتغیر است و جایگاه هر خبر و هرچیزی را باید در دل سنتها بررسی کرد که آیا سنتها اجازه چنین صحنهها و یا چنین خبرها را میدهند؟ و این هنرِ درک جایگاه رسانه است وگرنه هر روز مائیم و هزاران حیله که از طریق رسانه به سوی ما میآید. موفق باشید
شیطان در طبقه بندی سه گانه تجرید، ماده و تجرد نسبی، در کدام گروه قرار دارد؟ آنهم با رویکردی نسبتا مشابه عزرائیل (ع) که همه جا و همه وقت هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: شیطان به عنوان مخلوقی مختار، امکان تجرید تا مرتبه فرشتگان را دارا بود به همان اندازه که فرشتگان میتوانند در مقام تسبیح و تقدیس خداوند باشند. ولی مقام تعلیم کلی اسماء، مربوط به مقام جامعیت آدم است و تصور شیطان آن بود که با حضور در مقام تسبیح و تقدیس خداوند، به مقام کاملی رسیده است مانند تصور بعضی از مذهبیها که حتی اگر کشف و شهودی برایشان پیش آید، گمان میکنند به آخر خط رسیدهاند و رهبر انقلاب را که در مقام جامعیت اسمائی میباشند که جامعیت در سیاست و دیانت است؛ نمیتوانند درک کنند. موفق باشید
