بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
37375

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام: بنده تمایل زیادی به خواب دارم. و هر موقع هم می‌خوابم در نود و پنج درصد آن خواب می‌بینم. از خواب دیدن بسیار لذت می‌برم. انگار من خود واقعی ام را در خواب می‌بینم. وقتی که خواب می‌بینم هشیاری من خیلی بیشتر از بیداری است. وقتی خوابی می‌بینم انگار من یک فیلم سینمایی می‌بینم که در آن بازی می‌کنم. از اینکه خودم را در خواب می‌بینم بسیار لذت بخش است. وقتی که خواب می‌روم، انگار از عالمی ضعیف وارد عالمی قویتر می‌شوم. چیزهابی که خواب می‌بینم، موجودات آن بسیار زنده تر از موجودات عالم بیداری است. به نظر شما این حالت من خوب است یا بد. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرموده‌اند بیش از ۸ ساعت در ۲۴ ساعت خوابیدن، موجب غلبه نفس بهیمیه بر نفسِ عاقله می‌شود و همان‌طور که می‌فرمایید صورت‌های مربوط به قوه واهمه به میدان می‌آیند. موفق باشید

37345

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: خداوند هم ظاهر است و هم باطن. آیا درست است که بگوییم که خداوند از همان جهت که ظاهر است، باطن هم هست؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است و توحید یعنی همین. حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در شرح سوره حمد در این رابطه نکات خوبی را مطرح فرموده‌اند. موفق باشید

37268
متن پرسش

در میخانه گشایید به رویم شب و روز که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم. استاد مگر نه اینکه «ادعونی استجب لکم» صحیح است «و اذا مرضت فهو یشفین» صریح؟ مکر نه اینکه عشق در یک لحظه اتفاق می‌فتد؟ مگرنه اینکه خیلی ها کم طاقتند و دل نازک و شکستنی ترند؟ مگر نه اینکه از فصوص و منازل و نماز و طاعت کاری نمی‌آید و او با ندایی در باز می‌کند و باب خانه معشوق باز است؟ مگر نه اینکه از همه بریده ایم؟ مگرنه اینکه عشق صورت می‌خواهد؟ استاد من نمی‌توانم با شعر رباید دلبر از تو دل ولی آهسته آهسته زندگی کنم! استاد از خودم بیزارم، مگرنه اینکه خوب و بد را اینجا باهم می‌خرند؟ آه که چه سخت است غطائی که چشمانم را کور کرده است. می‌دانم مشکل از من است اما بنظرم کار معشوق هدایت امثال من که بد هستم است! خوب ها که خوبند! مگرنه اینکه جدشان با جذامی‌ها می‌نشست، جذام ایمان من هم نمی‌تواند مانع رویتش شود! مگرنه اینکه ... مگرنه اینکه... استاد من گله دارم از این سردرگمی! از این بی کسی! از بی معشوقی و بی امامی! او که هست می‌دانم ولی استاد مگرنه اینکه هرجا گلی هست خار و خاشاکی هم هست! آه که ان الله لا یعجل لعجله الناس! اما من از فردا بیمناکم که نکند وقتی در خودم غوطه‌ورم سر برسد! می‌دانم که به درد همان گردو بازی می‌خورم! ما را چه به کوچه لیلی! اما مگرنه اینکه او هیچ صدایی را بی پاسخ نمی‌گذارد و همین آه لبیک پیشاپیش اوست؟ آه که چه زمانه سختیست! متی احار فیک یا مولای! می‌گویند وقتی می‌بینی اش که دیدن و ندیدن برایت فرقی نکند وای خدا نکند که به این حال برسم که دیدن و ندیدن معشوق با هر توجیهی برایم فرق نکند! من خاک بر سر گمراه نبینمش چه کنم! حالا نمی‌دانم اسمش می‌شود اوبژه یا سوبژه! استاد من دارم از بی مونسی قابل رویت می‌میرم دعایی بکنید برایمان! دعای استاد در حق شاگرد مستجاب است! بخدا پیگیر مباحث عرفانی هستم می‌دانم این حرفهایم کلی ایراد دارد و صحیح نیست و بی مبنا هستند! اما کم آوردم، رویت او در انقلاب و رهبری و امام و... درست جای خود اما رویت متعینه شخصیه او خودتان هم می‌دانید چیز دیگریست که به همه حصولمان آتش می‌زند! آه از کوری و دوری و صبوری! نوری کاش می‌تابید به این خیال آشفته تا از موقنین شوم! و کذلک نری ابراهیم ملکوت السماوات و الارض! ابراهیم نیستم اما کذلک ای می‌شود برایم پیش بیاورند! آه از این خودخواهی های من! امام را هم برای تسلی دل خود و هوس می‌خواهم چه کنم که نمی‌فهمم و با نفهمی انس دارم! خاک بر سر من که جذام ایمانم را خورده! و باز خاک بر سر من. ای حجت خدا این دیوانه را ببخش یا صاحب الزمان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرمود: « ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلَائِفَ فِي الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ» سپس شما را به جای گذشتگان در میان آوردیم تا بنگریم شما چه می‌کنید. حال مائیم و تجربه ایمانی که از یک طرف دلْ به دلبر دادن است و ناز او را کشیدن، و از طرف دیگر با خالِ لب او روبه‌روشدن و هزار سرگردانی. این یعنی ما را و رسیدن به لب یار کجا، که محل تجلیات ذاتیه انوار الهی است. مائیم و لب یار و بیماری از همان نوعی که در نوشته شما به چشم می‌خورد. و این قصه این زمانه است که زمانه سرگردانی است در بیابانی که انسان‌ها لیلایِ دیروزین خود را که در دفاع مقدس با آن مأنوس بودند از کف داده‌اند تا در ساحتی دیگر او را بیابند. و این قصه سرگردانیِ امروزین ما می‌باشد. لیلا را باید در ساحتی دیگر پیدا کرد، ساحتی که با «وجود» می‌توان سر و کار پیدا کرد. وجودی که هیچ چیز نیست، ولی هست. و این یعنی «دوست دارد یار این آشفتگی». زیرا سر به سامانِ دیروزین نهادن کافی نیست. موفق باشید        

37212

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام به استاد عزیز حاج آقا طاهر زاده دامت البرکاته: حلول هشتم ماه مبارک رمضان را به شما تبریک عرض می نمایم. چند سوال از حضرتعالی داشتم: ۱. برای بهره ی بیشتر از این ماه عزیز چه کارهای انجام دهیم؟؟ بنده نماز شبها که وارد شده سعی کردم بخونم و دعا بعد از نماز می خوانم ولی نمازهایم را در مسجد نمی توانم بخوانم نماز صبح و ظهر عصر را در خانه می خوانم و مغرب وعشا را در مسجد صبح نمی توانم چون عیال تنها هست و می ترسد چون من در مدرسه زندگی می کنم ظهر نمی توانم الان اسکان شده و توفیق ندارم نمی دانم چه کنم؟ برای به دست آوردن معنویت این ماه عزیز چه دستوری دارید که به قرب خدا برسیم و خدا را ببینیم؟ ۲. سوال در مورد حجاب هست که استاد خیلی وضعیت حجاب بد هست خیلی خانم ها بی حیا بی عفت شده اند و اینها نشان بی دینی خانمها و بی غیرت آقایان آیا نیست؟ دیروز رفتم در چند فروشگاه لباس برای عیال بگیریم خیلی وضعیت بد بود حتی تو خیابان احمد آباد خیلی زننده بود و در خیابان چهارباغ که دیگه تگزاس شده خیلی بد شده استاد وظیفه ما چیست؟ آیا وظیفه داریم امر به معروف کنیم؟ می ترسم اگر بگویم یک کتک سیر بخورم ولی اگر نگاهمان به اینها به خورد آیا گناه کردیم و نمی دانم چه کنیم. خیلی دینداری سخت شده. من سعی کردم اصلا نگاه نکنم در خیابان وغیره ولی یک دفعه چشم بر اینها می افتد و کشف حجاب علنی شده و مسولین به فکر نیستند، نه نیروهای امنیتی، نه مردم عادی و در این شرایط ما چه کنیم و من در این شرایط فقط در مدرسه هستم برگه برای حجاب زده ام و به عیالم گفتم فقط تذکر یکبار بدهد و تمام و درگیر با اینها نشوم چون اینها مسافر هستند آمدند در مدرسه و همین از دستم بر می آید و آیا در خیابان وظیفه داریم یا خیر ولی در تهران خانم جنگرودی خیلی فعال است. اگر می شد در اصفهان هم امثال خانم جنگرودی فعال شوند شاید وضع بهتر می شد. نظر حضرتعالی را می خواستم با تشکر فراوان از شما و التماس دعا داریم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مهم کیفیت‌دادن به روزه و اعمال ماه رمضان است به همان معنای تقوا و خودنگهبانی. ۲. آری! ممکن است ما وقتی چشم‌مان به این افراد می‌افتد چون نگاه را ادامه نمی‌دهیم، گناه محسوب نشود؛ ولی به هر حال ابتدا باید از طریق کار فرهنگی و قانون‌گذاری، قبح کشف حجاب روشن شود وگرنه در این فضا معلوم نیست این‌گونه امر به معروف‌های عادی نتیجه اساسی بدهد هرچند اگر شرایط آن فراهم باشد، نباید کوتاهی کرد از آن جهت که حدّاقل این افراد متوجه باشند جامعه نسبت به حرکت آن‌ها نگاه مثبتی ندارد. موفق باشید 

37147

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

«إِلهِی إِلَیک أَشْکو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَةً، وَ إِلَی الْخَطِیئَةِ مُبادِرَةً، و بِمَعاصِیک مُولَعَةً...» سلام و عرض ادب. بعد از انس و گذراندن معارفی بس نورانی، گاهی در صحنه های امتحان، از وسوسه‌های شیطان بر روی نفس اماره شکست خورده و زمین گیر می شویم. در چنین وضعیتی نوعی یأس از ادامه آن معارف حقه برای ما پیش می آید. در حقیقت از خودمان مأیوس می شویم و به خودمان می گوییم تو اگر قرار بود آدم بشی با این معارف عالیه باید آدم می شدی. حال چه باید کرد؟ حقیقتا چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً آن فراز که از مناجات الشاکین مطرح کردید، حکایت امیدی است در جان انسان نسبت به عبور از ضعف‌ها و گناهانی که برایش پیش آمده به همان معنایی که جناب مولوی به میان می‌آورد و می‌گوید: «تو مگو ما را به آن شه راه نیست / با کریمان کارها دشوار نیست». موفق باشید

37108

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم/ دلنوشته ای از همراه و دلسوز برادران و خواهران عزیزم در رابطه با حالاتی که بر ما می‌گذرد, باشد که با شناخت بهتر خود امیدوار و شاداب و محکم تر در زندگی قدم برداریم تا خود را برترین بسازیم ان شاءالله. با عبرت و تجربه عرض می‌کنم ما غالباً غم هایمان بخاطر قرار نگرفتن در جایگاه درست نفسمان است! یعنی نه می‌توانیم با ایمان گذشتگان خود را بنا کنیم و نه با روح تمدن مدرن و در بین این دو همواره سرگردانیم پس هر یک را ناچاراً انتخاب کنیم خطایی از ما سرخواهد زد به اسم گناه پس بار گناهی را در خود حِس می‌کنیم که رنج آور است اگر بهشت می‌خواهی باید خود حقیقی ت را بیابی. گناه جهنم به بار می‌آورد و چشیدن رنج جهنم درد شدیدی را می‌چشاند، این لطف خداست! اگرچه اوایل خودم از این مسئله ناراحت می‌شدم اما اگر این باعث شود جایگاه اصلی برای استقرار خود را پیدا کنیم، تا بزرگتر از هر دو روان رایج در عالم بشویم چرا بد بخوانیمش اگر مُسلَم است انسان با رنج پرورش پیدا می‌کند؟! این ها را تجربه بخوانیم برای کمال! و عبرت بگیریم تا راهی مسیر درست خود شویم تا روشن شود صراط انقلاب اسلامی ما را انسانهایی بسیار برتر از شرق و غرب و مقلوب هر تمدنی خواهد کرد ما مرکز تمدن اسلامی و در مرکزیت هر تمدنی غنچه و اوج آن تمدن شکوفاست. به ما علمی برتر از علوم تجربی و عقلی برتر از هر عقل عالی رایج و قلبی مستحکم تر از هر مضطربی عطا می‌بخشد و راه انس با حقیقت را که عبودیت است درست نشناختیم. مشکل ما این است نمی‌دانیم در پَسِ تعریف مدرنیته از یک انسان امروزی چه انسان بزرگی را دارد مخفی می‌کند برای همین است که رشدمان را انکار می‌کنیم در نتیجه رشد نمی‌کنیم. شما خودتان پادشاهی هستید برتر از حسودانِ اَبَر قدرت که اصرار دارند با خار کردن شما نگذارند بزرگیتان را بیابید تا مجبود نباشند خارتان شوند. حرف آنها این است برای شما در عین گول زدنتان که می‌گویند: کوچیکتم تا بزرگ نشی! نمیخوام خبر بیاد که یه روز شاه کُشت وزیر!. آیا می‌بینید؟ آنها نمی‌خواهند شما رشد کنید برای همین دوست دارند برده باشید البته با حرف های گول زدنانه، ولی ما داریم بزرگ می‌شویم دشمن چشمش کور باد... . این زاغ با صد شرمساری از گلستان می‌رود این خماری از سَرِ ما می‌گساران می‌رود (شعر از رفیق غمخوار ما حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه).

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به گفته شما « در پَسِ تعریف مدرنیته از انسان امروزی، چه انسان بزرگی دارد مخفی می‌شود» و از این جهت کافی است متوجه تاریخی باشیم که در آن به‌سر می‌بریم. انسان آزاده نشان می‌دهد که بر هیچ امر و باور باطلی سر فرود نمی‌آورد، امور باطلی که انسان را همچون بردگان از خود بیگانه می‌کند و انسان را به نام زندگی در گورستانی خاموش فرو می‌برد، زیرا جرأت نمی‌کند در راستای رجوع به حقیقت در مقابل هر امر و باور باطلی همچون «متعمّقون» ایستادگی کند. 
اگر زندگی همان حضوری است که انسان هم‌اکنون خود را در بیکرانه وجودش به سوی او احساس می‌کند، به همان معنای احساس فقر ذاتی و فقیر الی الله‌بودن، هر چیزی که می‌خواهد ما را از چنین حضوری باز دارد، دشمن ما می‌باشد، حتی اگر در قالبی مقدس عرضه شود و به نام اخلاق بخواهد ما را از آن حضور و از آن زندگی محروم کند. موفق باشید
 

37094

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با نام و یاد خدایی که در فراقش بی‌نهایت بلاء سرم آمد و خود او می‌داند که بی او نتوانستم لحظه ای زندگی کنم و داغ زندگی و عشق و عقل و معرفت و سلامت نفس را بر دلم گذاشت. منی که با صدایی گرفته از شدت فریاد اقرار داشتم هیچ نوع زندگی کردنی برای هیچ آدمی در این دوران بدون حضور خدا، در تمام مراتب نفس امکان پذیر نیست! ولی میانه رویی و صبر تنها راه ممکن برای گشودن حضور خدا در جانهایمان بود که من نتوانستم میانه رو بمانم، از این خطایم بگذریم راستش تحملش را نداشتم بدون او لحظه ای خوش باشم، باز خدا مرا عفو کند. به دنبال خود در همه گشتم و آرزو داشتم مخلوقی مرا به ادراک خودم درک کند اما آن خدا بود که از فراقش داشتم می‌سوختم آن خدا بود که می‌توانست مرا همواره بهتر از خودم نزدم و از خودم و در خودم درک کند. من اگر این حرف ها را نمی‌گفتم تصور می‌شد خدا در این دوران اهمیتی ندارد در حالی که جان ها سوخته و سالها صبر و دوری و رنج های پیاپی از عشقی که درواقع در«خود» است و «خود» است بر جای گذاشته داغی که باید در دل می‌مانده و مخفی می‌شده تا سوزشش افزون تر باشد. بسیار جفا کشید آخر، او را به مُراد او رسانید. ای کاش روزی سخن هایی که دل سوخته ام در خود پرورش داده عیان می‌شد که بخدا به هرکه برخورد می‌کرد می‌سوزاندش و او را بیدار می‌کرد. من دیگر نمی‌دانم زبان گفتگوی این روزها چیست و چیزی بیش از این برای گفتن ندارم و آن سخن «خداست»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به همین جهت جناب فیض کاشانی در مواجهه‌ای که با خودش برای خودش پیش آمد با خود چنین گفت: 
گفتم رخت ندیدم گفتا ندیده باشی
گفتم ز غم خمیدم گفتا خمیده باشی
گفتم ز گلستانت گفتا که بوی بردی
گفتم گلی نچیدم گفتا نچیده باشی
گفتم ز خود بریدم آن باده تا چشیدم
گفتا چه زان چشیدی از خود بریده باشی
گفتم لباس تقوی در عشق خود بریدم
گفتا به نیک نامی جامه دریده باشی
گفتم که در فراقت بس خونِ دل که خوردم
گفتا که سهل باشد جورم کشیده باشی
گفتم جفات تا کی گفتا همیشه باشد
از ما وفا نیاید شاید شنیده باشی
گفتم شراب لطفت آیا چه طعم دارد
گفتا گهی ز قهرم شاید مزیده باشی
گفتم که طعم آن لب گفتا ز حسرت آن
جان بر لبت چه آید شاید چشیده باشی
گفتم بکام وصلت خواهم رسید روزی
گفتا که نیک بنگر شاید رسیده باشی
خود را اگر نبینی از وصل گل بچینی
کار تو فیض این‌ست خود را ندیده باشی
آری! «گفتا که نیک بنگر، شاید رسیده باشی». نسبت ما با حقیقت، همیشه همین‌طور بوده و هست. موفق باشید
 

36982

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

آخه چرا من‌، منی که در طول زندگیم بیشتر از هرکسی درگیرودارِ پوچی بودم تا برسد به تقدیر پوچی تاریخ! چرا من باید بمانم و مشکلات را در خود حل کنم. بین اصرار بر پوچی و اصرار بر زندگی که از میان هم عبور کرده اند گمگشتگی های سختی است شادی لازم دارم سرخوشیی که مرا ایستاده، اَبَدی و زنده بدارد. خدایا مرا از هر نوع غم نجات بده و همیشه شادم کن تا به‌پا خیزم و برای تو مشکلات را در خود حل کنم چون بدون شادی دیگر ممکن نیست. من خود را چگونه و در کِه ببینم؟ ای کاش همه مثل من زیبا بودند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره «مرغ را پر می‌برد تا آشیان / پرِّ مردم همت است این را بدان». باید همّت کرد و این راه، بدون مشکل نیست. و در این رابطه به ما فرموده‌اند: «در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم *** سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان، غم مخور.». موفق باشید

36867

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: استاد عزیز در حال حاضر آیا کسی در عالم قیامت یا عالم عقل بجز ملایکه ی مقرب الهی حضور دارند؟ امامان الان در عالم مثال حضور دارند یا در عالم عقل؟ امام زمان اکنون در عالم عقل وجود دارد یا در هرسه عالم؟ آیا عالم عقل همان قیامت است و آیا بهشت و جهنم در عالم عقل هستند و اکنون در آنجا وجود دارند؟ چه کسانی اکنون در بهشت و جهنم سکونت دارند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی رسول خدا «صلوات‌علیه‌وآله» از یک طرف می‌فرمایند: «الآن قیامتی قائم» و از طرف دیگر حقیقت آن حضرت همان عقل است؛ پس هر آن کس به هر اندازه که از طریق معارف الهی و عبادات ربّانی به آن حضرت نزدیک و نزدیک‌تر باشد، در عالم قیامت و عالم عقل حاضر است به همان معنایی که عالم برزخ نیز نحوه‌ای از حضور در قیامت است. موفق باشید

36636

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد بزرگوارم: اگر لطف کنید و نظرتان را راجع به متن زیر بفرمایید، ممنونتان می‌شوم. یا اللهُ یا رحمنُ یا رحیم پرسید: به زبان ساده، بصیرت یعنی چه؟ گفتم: یعنی تبعیت و اطاعت کامل از آخرین دستور امام زمان خود. یعنی تا دیروز باید با معاویه بجنگی و الان باید پایبند حکمیت باشی، چون امام طبق شرایط چنین تشخیص داده.  یعنی تا الان باید احترام قرآن را داشته باشی، ولی الان باید از امامت اطاعت کنی و بزنی قرآن را پایین بیاوری، چون حیله عمر عاص است. یعنی تا دیروز باید با معاویه بجنگی و امروز باید صلح کنی و به امام زمانت نگویی یا مذل المومنین. یعنی تا چند لحظه قبل باید با سپاه عمر سعد بجنگی، الان باید بروی و برای اطفال آب بیاوری، چون نافذ البصیره هستی. یعنی صبور باشی و زود به خضر نبی اعتراض نکنی که چرا کشتی را سوراخ کرده و یا کودک بیگناهی را کشته و یا دیوار غریبه ایی را تعمیر کرده. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلِ النُّورَ فِي بَصَرِي وَ الْبَصِيرَةَ فِي دِينِي‏ https://eitaa.com/tabeensade

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است و تا انسان در زمانه خود و نسبت به آنچه پیش می‌آید حاضر نباشد، بالاخره گرفتار تحجّر می‌شود زیرا به حکم «کلَّ یوم هو فی شأن» خداوند در هر زمانه و دوره‌ای در شأنی است و درک این حضور را متحجّرین و روشنفکران غرب‌زده متوجه نیستند. موفق باشید

36490

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: آیا هرمنوتیک فلسفی همان قلوب یعقلون بهاست که در انوار متجلیه انقلاب اسلامی ظهور کرده است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر با رویکردی که آیه ۴۶ سوره حج با ما در میان می‌گذارد که حضور در تاریخ است ولی در صحنه‌های جغرافیایی زمین و نظر به سرنوشت ملت‌ها؛ آری! می‌توان امروز در آینه انقلاب اسلامی حضور اراده الهی را احساس نمود. موفق باشید

36121

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق / تا بگویم شرح درد اشتیاق. آیا براستی حوزه خود را فراموش نکرده؟ مگر جای نورانی شدن نبود؟ مگر جای طلب درس از صاحب نفسان نبود؟ دردم را به کجا برم؟ طبیب رفته!!! براستی علم همان علمست که بوده و هست؟ و امروز هم می‌توان فلسفه را آموخت؟ فقه و اصول را بزبان آورد؟ و یا نه! مسئله دیگری مطرح است؛ فلسفه گفتن علامه طباطبایی و درس فقه امام نیاز است!؟ آیا حوزه زنده به صاحب نفسان نبوده که علم را زنده می‌کرده؟ و امروز که آه و صد آه! منِ رو سیاهِ تشنهٔ جرعه ای از حقیقت و زندگی، میان این مردگانِ متحرک از نفس نیوفتم چه کنم؟ ۲. آیا تزکیه یک تفکر است؟ یک احساس نیاز به تغییر است؟ و یا باید یک سیر عملی را پیش گرفت؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مشکل را در تهاجمی بدانید که زمانه سخت تحت تأثیر فرهنگ مدرن قرار گرفته، ولی راه حل، همان حضورِ فعّال در همین حوزه‌های علمیه است با آن میراث فرهنگی بزرگ و موضوعاتی مانند قرآن و روایات که در دل همین دروس رسمی مدّ نظر دانش آموختگان حوزه قرار می‌گیرد تا جوابگوی آینده بشری باشیم که ظرفیتی بیش از ظرفیت انسان دیروزین دارد. این‌جا است که دانش‌آموختگان حوزه باید متوجه آن باشند و رهبر معظم انقلاب در صحبتی که اخیراً با مبلّغین داشتند متذکر این امر و حساسیت شناخت مخاطب شدند. موفق باشید

38746

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسمه تعالی؛ سلام علیکم: به لطف الهی فرمایشات شما در قلب بنده اثر کرد و شرایط نیز فراهم شد برای اینکه جدی و محکم دروس رسمی حوزه را دنبال کنم. ۱. حاج آقا چکار کنم تا همیشه متوجه افق و معنای حوزه و طلبگی در معنای عمیق و حقیقی آن باشم و باز هم دچار وسوسه های شیطانی نشوم؟ با توجه به اینکه در این زمینه کتاب و مطلب نیز محدود است، هرچند اگر هم باشد چیزهایی بیان شده که اگر بیان نمی شد بهتر بود، انسان را محدود و پژمرده می‌کند. ۲. در همین حال و هوا لازم دیدم که در فضای علمی حوزوی چقدر مطلوب و نیاز است که حتما برای تعمق در دروس و برای ملّا شدن، فارغ از کلاس درس و استاد، انسان با یک استادی همراه شود برای پایش علمی، _ در همین احوال یک نقل قولی از شهید نصر الله دیدم که خدمتتان مرقوم می‌دارم؛ ◾️توصیه و هشدار بنده به این حوزه (بعلبک) و حوزه‌های علمیه این است که ویژگی اصلی و روح ویژه‌شان را از دست ندهند. ما وقتی خانه و خانواده‌مان را رها کردیم و با سید عباس به بعلبک آمدیم به این علت نبود که او را اعلم علمای لبنان می‌دانستیم. خیلی‌ها از او عالم‌تر بودند. اما رابطه‌ی ما چهار پنج نفر با او از نجف تا لبنان دقیقا رابطه‌ پدر فرزندی بود. او پی‌گیر بیماری، پول، مطالعات درسی و بعدها ازدواج ما بود. او وضعیت درسی ما را زیر نظر داشت و ما در این زمینه از او می‌ترسیدیم و اگر درس نمی‌خواندیم می‌فهمید. راز حوزه‌های علمیه‌ سنتی ما این رابطه‌ عاطفی، معنوی و درونی است. وضعیت ما مثل امروز نبود که حجت الاسلام که امروز تبدیل به حجت الاسلام دکتر شده‌اند بیاید و درس بدهد و برود و حتی گاهی نام اشخاص حاضر در کلاس را نیز حفظ نباشد. غرض اینکه این استاد شاگردی خود معنا و عالمی دارد که نیاز است. اما به دلایل مختلف استادی پذیرای این مهم نیست؛ بزرگترین دلیلش اینست که احساس دو گانگی میان خط طلبگی خود و این امر بنده نمی‌بینند در حالی که اصلا در عالمی وارد نشده اند که نیاز بنده را عین هویت خود_ مخصوصا ذیل انقلاب اسلامی_ بدانند و از خودم برای این کار اشتیاق بیشتری داشته باشند. به نظرتان چکار باید کرد؟ چطور باید غور در مطالب درسی داشت؟ ۳. چگونه از روح طلبگی غافل نباشیم حال که وارد در آن معنا نشدیم، اما حداقل غافل نباشیم و در انتظارش باشیم تا که این احساس نیاز زنده بماند و بدنبال لقایش باشیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شما در کار طلبگی متوجه رسالتی باشید که به نور اسلام در مقابل شما گشوده شده است و در همه احوالات، خود را برای چنین حضوری آماده و آماده‌تر کنید. ۲. همین‌که شخصیت رهبر معظم انقلاب را از بدو تا ختم مدّ نظر آورید، ان شاءالله نتیجه حاصل می‌شود. ۳. با نظر به احساس رسالتی که عرض شد همچنان آن حضور مدّ نظر خواهد بود. موفق باشید

38546
متن پرسش

آمریکا و اسرائیل با فریب برخی مسئولان ما فقط ترور و آسیب نظامی ایجاد نکردند، بلکه مهم‌تر از آن یک جنگ شناختی برای ایجاد اختلاف در جبهه حق بوجود آوردند که به مراتب خطرناک‌تر و مخرب‌تر است. یکی از اهداف دشمن در جنگ شناختی ایجاد بی اعتمادی به امام جامعه و فرماندهان نظامی ‏و مسئولانی است که با تشخیص درست وظیفه و فهم رهنمودهای رهبری مواضع درست و دقیقی علیه دشمن گرفتند. همه نیروهای انقلابی که با بصیرت از افتادن در دام دشمن به جریان تشنج و چند دستگی خود داری کردند، قابل تقدیرند. ملّت انقلابی و داغدیده‌ی ما و ملّت‌هایی که چشم امیدشان به رهبری، ملّت و دولت ایران دوخته شده، منتظرند تا ببینند مسئولانی که اعتراف به سهل انگاری در مقابل دشمن کردند، چگونه اشتباه خود را جبران می کنند. ملت بصیر و انقلابی بدون افراط و تفریط در برخورد با رهنمودهای رهبر حکیم و دلسوز انقلاب، ضمن پشتیبانی کامل و تمام عیار از نیروهای مسلح از مسئولان خود می خواهند، با احترام و التزام به حکم جهاد رهبر، امر مقدس آزادی قدس و نجات ملّت‌های مظلوم منطقه را تسهیل کنند. همانطور که رهبر انقلاب فرمودند احساس ضعف و نمایش ضعف در مقابل دشمن نتیجه‌ای جز جسارت و گستاخی دشمن نخواهد داشت. استاد نظرتون در این مورد چیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله جریانهای نظامی و امنیتی کشور ذیل فرمان رهبر معظم انقلاب از پاکباختگان و سلحشوران نظام اسلامی هستند و همگی در کنار رهبر معظم انقلاب منتظر بهترین اقدام در بهترین شرایط می باشند که به عنایت الهی و هدایت حضرت صاحب الامر«عجل الله تعالی-فرجه» وعده صادق ۲ به بهترین شکل در بهترین موقعیت انجام شد. و خوب است که نسبت به بهترین موقعیت که ما جواب دادیم، بیشتر و بیشتر فکر شود در مقابل آنهایی که گمان می کردند ما تأخیرکرده ایم و از واژه خویشتن داری که در پیام سپاه بود؛ غفلت نمودند و گمان می کنند اگر ما زودتر اقدام کرده بودیم، رژیم صهیونیستی نسبت به شهادت سید حسن نصرالله خودداری می کرد. غافل از آن که برنامه و پروژه ترور رهبران جبهه مقاومت از قبل طراحی شده بود و زیبایی اقدام ما و موقعیت این اقدام منجر شد که نتوانند شکست اصلی خود را پنهان کنند و احساس پیروزی نمایند. موفق باشید    

38370

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

راجع به پاسخ عامیانه ی جنابتان به سوال ۳۸۳۵۹ ، اتهام سحر و جادو را اتفاقا زنانی که مورد سوء استفاده ی حلاج واقع شده بودند مطرح کردند و تعجب از آنان نیست، بلکه تعجب از جنابعالی‌ست که نظرات اعاظم شیعه که تمام داشته های شیعه مدیون آن هاست و نظر نائب خاص امام زمان حسین بن روح را ظاهری تلقی کرده و هر جنایتکاری که اناالحق و سبحانی و لیس فی جبتی الا الله گفت را توجیه می‌کنید، و حاضر نیستید فکر کنید که این ملعون با چه ادله ای در زمان حیات نائب امام عصر، ادعای نیابت امام زمان کرد، برای مساله ی سحر و فساد هم به گزارشات تاریخی بسنده می‌کنم: دختر سمری یکی از یاران حلاج (که گفته‌اند زن خوش سیما و خوش سخنی بود)، ماجرایی از مواجهه با حلاج را در دادگاه رسیدگی به اتهامات او در باب سحر و جادو برای منافع کثیفش مطرح می‌کند که در تاریخ بغدادی انعکاس یافته، دختر سمری می‌گوید: «… شب هنگام، من و دختر حلاج، هر دو بر بام دارالسلطان خوابیده بودیم که حلاج هم با ما بود. در دل شب بود که ناگهان حلاج را در کنار خود یافتم که بر من افتاده بود، بیدار شدم و به راستی نمی‌دانم که مرادش از این کار زشت چه بود! حلاج گفت: من فقط آمده‌ام تا تو را برای نماز بیدار کنم. چون صبح شد از بام در حال پائین آمدن بودیم که حلاج هم آمد، در جایی که هر دو همدیگر را به خوبی می‌دیدیم، دختر حلاج رو به من کرد و گفت: به او سجده کن! و من بیان داشتم: آیا به کسی غیر از خداوند سجده کنم؟. حلاج سخن مرا شنید و گفت: بله، وَ هُوَ الَّذي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ خدایی در آسمان است و خدایی هم در زمین (یعنی خودش را خدای زمین می‌دانست)» دختر سمری همچنین می‌گوید: «حلاج دست در آستینش کرد و دستی پر از مشک بیرون آورد و به من داد و چند بار همین کار را انجام داد و گفت از این‌ها استفاده کن، تا بوی خوش بگیری که زن هرگاه به نزد مردش می‌رود باید خوش بوی باشد. روز دیگر حلاج مرا نزد خود خواند و مرا گفت: حاشیه این فرش را بلند کن و هرچه می‌خواهی از آنجا بردار و وی چنین کرد و در آنجا دیناری چند یافت که گویا فرش شده بود و از این دیدن به وجد آمده بود.» بغدادی، تاریخ بغداد، ج8، ص129-131 اتهام سحر و جادو توسط دختر ابوالحسن سامری یکی از شاگردان حلاج بر او وارد شده. این زن چهار داستان برای تأیید اتهام خود نقل می کند. غیر از این زن، شیخ ابوعبدالله محمد خفیف شیرازی و خواجه عبدالله انصاری نیز بر این اتهام صحه گذاشتند و هر کدام داستانهایی در این باره نقل کرده اند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نگاه‌های عوامانه به حلاّج را مقایسه کنید با نگاه حکیمانه جناب حافظ که فرمود: « گفت آن یار کز او گشت سرِ دار بلند / جُرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد» و یا به نگاه عمیق حضرت امام خمینی نسبت به حضور عرفانیِ حلاّج بنگرید که می‌فرمایند: « فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم / همچو منصور خریدار سر دار شدم». ملاحظه می‌کنید که حضرت امام «انا الحق گفتن» حلاّج را نوعی فارغ شدن از خود می‌دانند. زیرا حضرت امام زبان عرفان را می‌شناسند. با این‌همه فکر می‌کنم گفتگوی ما با جنابعالی حالت مراء به خود دارد و به ما دستور داده‌اند خدا رحمت کند کسی را که مراء را ترک کند، هرچند حق با او باشد. موفق باشید 

38311

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

استاد جانم جوابتان به سوال (28275) را خواندم. ممنونم از شما عزیز جان و استاد گرامی. منظورتان اینست که جناب مولوی اینگونه مثنوی را میدیده که در مناقب العارفین هم آمده: روزی حضرت سلطان ولد (فرزند مولوی) فرمود: که از یاران، یکی به حضرت پدرم شکایتی کرد، که دانشمندان با من بحث کردند که مثنوی را چرا قرآن گویند؟ من بنده گفتم که تفسیر قرآن است. همانا که پدرم لحظه ای خاموش کرده فرمود که: ای سگ! چرا [قرآن] نباشد؟ ای خر! چرا نباشد؟ ای غرخواهر چرا نباشد؟ همانا که در ظروف حروف انبیا و اولیا جز انوار اسرار الهی مدرّج نیست. و کلام خدا از دل پاک ایشان رسته، بر جویبار زبان ایشان روان شده است. خواه سریانی باشد، خواه سبع المثانی، خواه عبری، خواه عربی… و به همین خاطر عبارات خاص کلام الله مجید را برای توصیف اشعارش آورده؟ که مثنوی نیز: بایدی سفره کرام برره یمنعون , بان لا یمسّه الا المطهرون ، کَما قالَ تَعالى‏ یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیرا و انه شفاه الصدور، خَیْرٌ مَقامًا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا، الأَبْرارُ فیهِ یَأکُلونَ وَ یَشْرَبُونَ، مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فِیها مِصْباحٌ. یعنی مولوی کلامش را چه میدیده دقیقا که شما و حضرت آقا تایید می‌کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. جناب مولوی به خوبی درک می‌کرده که به قول خودش «تو مپندار که من شعر به خود می‌گویم / تا که هشیارم و بیدار، یکی دم نزنم». با این همه نباید بجز به آنچه در مثنوی و دیوان شمس هست اعتماد کرد. زیرا به گفته اهل تحقیق در آن کتاب‌ها بخصوص در «مناقب العارفین» مطالبی هست که احتمالاً مریدان جاهل از قول جناب مولوی مطرح کرده‌اند. موفق باشید

38294

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض ادب خدمت استاد عزیز: استاد چند سوال از خدمتتان داشتم. ۱. استاد کلمه اعتماد بنفس که کلمه اشتباهی است آیا اینطور درست است که بگیم هرچقدر خدا را دوست داشته باشیم خودمان را دوست خواهیم داشت؟ ۲. استاد به نظر شما چکار کنیم که بتوانیم به خدا وخودمان باور بیشتری داشته باشیم؟ استاد باوری که در عمل تبلور کند. ۳. استاد در یک خانه سنتی و آداب و سنن سنتی احساس آرامش خوبی دارم و در سطح جامعه امروزی و با سبک زندگی امروزی از غذا و پوشاک و آداب جدید خیلی اذیت میشم این را چطور با سخن شما که فرمودید باید در همین تاریخ زندگی کرد جمع کنم؟ ۴. استاد در جایی خواندم که بزرگی گفته بود که اگر خودت بخواهی عاقل شوی بر حماقتت افزودی عقل را باید خدا دهد. استاد اگر درست است به نظر شما راه افزایش عقل چیست؟ دعا یا اداب خاص؟ در پایان اینکه استاد راستیتش یک مشورت خواستم از خدمتتان؛ اینکه چندین و چند سال با انسی که با مباحث شما داشته ام، شغلی که الان درش مشغولم خدمات بانکی هست و به شدت درش دچار عذاب و معذبم، میخوام انصراف بدم، چکار کنم دلم محکم بشه به راه دیگری؟ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! به جای اعتماد به نفس، باید در بستر نظر به توحید الهی، اعتماد به حق داشت. ۲. پیشنهاد می‌شود کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن دنبال شود. ۳. مهم حضور در تاریخ است و این غیر از مشغول شدن به امور روز مرّه می‌باشد. ۴. تدبّر در قرآن از طریق تفسیری مانند «المیزان» در این مورد کمک می‌شود. ۵. شاید انصراف لازم نباشد ولی از آن نوع امتیازاتی که خلاف قانون است نباید استفاده کرد. موفق باشید

38247

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد بزرگوارم: خدا قوت. استاد جان با توجه به اینکه در تاریخ نیست انگاری هستیم چطور نماز با حضور قلب بخوانیم؟ خدا از ما همچون اقوامی که در چنین تاریخی زندگی نکردند توقع دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! و صد آری! همین‌که متوجه شدیم ظرفیتی بیش از ایمان دیروزین داریم، این شمایید که به دنبال آن ایمان، راهِ حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» مدّ نظر می‌آید. و در این مورد خوب است به سؤال و جواب شماره 20694 تحت عنوان «اربعین؛ چشم‌اندازِ عبور از نیهیلیسم دوران» رجوع فرمایید. موفق باشید

38240

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: بنده از سن ۱۴ سالگی مداحی رو شروع کردم؛ اما از همون سال اتفاقات عجیبی می افتاد و اصلا جلو نمی رفتم حتی الان من تو مداحی به جایی رسیدم که یا هیئتی برای خوندنم هماهنگ نمیشه یا اگر هم میشه کنسل میشه یا خیلی خوب نمیتونم اونجوری که باید بخونم مثلا محرم دو جا هیئت قول گرفتن برای خوندن اما اواسط دهه هر دو کنسل شد. خلاصه اینکه نمی دونم این کار رو ترک کنم یا ادامه بدم به نظرتون علت این قفل شدن امور چیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که ممکن است باید استعدادهای خود را در جای دیگری رشد دهید مثل تعمق در معارف توحیدی و تدبّر در قرآن. خوب است نظری به پرسش و پاسخ شماره 38238 بیندازید. موفق باشید

38216

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

«یا اباعبدالله یا وجیهاً عندالله اشفع لنا عندالله» سلام و عرض ادب. عذرخواهم یک سوالی داشتم. اینکه انسان خودش رو روسیاه و بی آبرو میدونه، و بعد شخصیت رو سفید و آبروداری رو به درگاه الهی شفیع قرار میده و پشت او قایم میشه تا دل خدا رو به دست بیاره، آیا این کار نوعی حیله و مکر با خدای متعال محسوب نمیشه؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا حیله‌گری؟!! با نظر به منظر آن شخص و شخصیت به حضرت حق، به حضرت حق رجوع کرده‌ایم و این امری است بسیار ظریف. در شماره ۳ بحث «باز کربلا باز غزه ....» عرایضی شد که می‌تواند ان شاءالله مفید باشد. موفق باشید
۳. باید متوجه بود؛ انسانِ آخرالزمانی، انسانی است که از سیطره اندیشه‌های معمولی که امکان تردید در آن‌ها هست، رهایی یافته تا با اصل‌ترین اصل‌ها روبه‌رو شود که آن انسانیت کامل است، انسانیتی که بالاتر از آن ممکن نیست و این یعنی نظر به اولیای الهی در نمادهایی همچون علی «علیه‌السلام» و سیدالشهداء «علیه‌السلام»، و لازمه چنان حضوری عبور از هر آن چیزی است که در آن توهّمات ساخته ذهن پنهان است، حضوری که مانع می‌شود تا انسان در گرداب نومیدی و انکار فرو غلتد. حضوری که این روزها می‌توان در حرکت اربعینی آن را تجربه کرد و از آن به بعد با آن حضور در همه زندگی به‌سر برد، در عین همراهی با مردم غزه.
 

38141

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و رحمت خدمت استاد. دوتا سوال دارم: اول اینکه من از یک کسی که ناراحت میشم بخاطر رفتار بدش باهام و حقم خورده میشه، حتی بعد از چندین ماه، گاهی به یاد شخص میفتم. و این یاد هم اذیت کننده هست. دلیلش چیه و چطور از شر این افکار آزاردهنده نجات پیدا کنم؟ دوم اینکه مبتلا به یک عملی هستم که شاید گناه نباشه اما خیر هم نیست. هرچه تلاش می‌کنم به تقوا یا به بستن راه تکرار اون عمل، مثل کسی که هیچ قدرتی به کنترل نداره میشم و تسلیم. فرض بفرمایید شبیه سیگار کشیدن که فرد میدونه آسیب میرسه به بدن خودش و بقیه و می‌خواد که ترک کنه اما یه عاملی مانع میشه. بنظر شما استاد عزیز، این مانع چیه؟ و چطور باید رفعش کنم تا از این کراهت روح خلاص بشم؟ روزه زیاد موثر نبوده. نمازها هم اول وقتند. سپاس بی‌کران

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این موارد با اغماض مرتفع می‌شود در آن حدّ که از  حضرت علی (علیه السلام)  داریم: «وَ إِنَّ الْعَاقِلَ نِصْفُهُ احْتِمَالٌ وَ نِصْفُهُ تَغَافُلٌ» به درستی که نیمی از رفتار عاقل تحمل و نیمی از رفتار او نادیده‌گرفتن است و یا می‌فرمایند: «أشرَفُ أخلاقِ الكريمِ تَغافُلُهُ عَمّا يَعلَمُ» برترین اخلاقِ انسان بزرگوار، نادیده‌گرفتن آن چیزی است که می‌داند. امری که در شهید حاج قاسم سلیمانی به وضوح ملاحظه می‌کردید و برای ادامه انقلاب اسلامی نیاز داریم این روحیه را در جامعه و در خود رشد دهیم به همان معنایی که اقیانوس، آب‌های گِل‌آلود را در بر می‌گیرد و آلودگی‌های آن را فرو می‌گذارد و آب را در آغوش می‌گیرد. ۲. در این رابطه خوب است به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید

38076

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد جان: نظر شما راجع به شهدای گمنام قائمیه چیست؟ آیا ممکن است یکی از ایشان ابراهیم هادی باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عزیزانی هستند بسی گرانقدر که میهمان این محل می‌باشند. رفقا تحقیق کردند و شرایط‌شان با شرایط شهید ابراهیم هادی تطبیق نداشت. موفق باشید

38005

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: در جمله « من می‌بینم »، آیا درست است که بگوییم: کلمه من، حضور نفس را می‌رساند و کلمه می‌بینم، ظهور نفس را می رساند؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در هر حال، نفس در صحنه است. موفق باشید

37900

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: چرا آقای داوری اردکانی فیلسوف معاصر از آقای پزشکیان حمایت کردند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در سوال و جواب‌های شماره 37882 و 37886 و 37895و 37894 شده است خوب است که به آن متون رجوع فرمایید. موفق باشید

37857

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: ببخشید من چند وقتی هست در ارتباط با خدا ناتوان شده ام نمیدونم بخاطر عظمت خدا و یا موضوعات دیگری هست انگار خدا از دسترس من خارج شده است. اشکالی دارد بیشتر با امام زمان ارتباط بگیرم وقتی فکر می کنم این حس به دو دلیل هست یکی نا محدود بدون خدا و دور از دسترس بودنش در ذهن من بوده و دیگر اینکه انگار با امام زمان راحت تر می‌شود صحبت کرد. پیش خودم میگم افرادی مثل آیت الله بهجت و غیره ایشون را دیده اند و قابل دسترس هستند تا خداوند نامحدود نمیدونم علت این حالت چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! نظر به اولیای الهی که آینه انوار حضرت حق می‌باشند، در واقع نظر به کسانی است که اشاره به اسمای الهی دارند و از این جهت اگر آن انس در بستر نظر به توحید بیکرانه حضرت ربّ العالمین باشد، راهِ خوب و ارزشمندی است. موفق باشید

نمایش چاپی