سلام و عرض ادب خدمت استاد: من یک سوال دارم که در مورد وضعیت خودم هست البته در بعضی دیگر هم شبیه آن را میبینم. در مورد ناراحتی اعصاب و اضطراب سوال دارم. من کاملا متوجه حرفهای شما و نگاه توحیدی داشتن و کم شدن اضطراب با زیاد شدن توحید هستم. اما خودم گاهی دچار ترس میشوم که چقدر اضطراب ماهایی که بیماری اضطراب داریم ناشی از ضعف ایمان است و چقدر آن ناشی از بیماری جسمی. من آدم معتقدی هستم، انقلاب و اسلام را به شدت قبول دارم بسیار به آینده امیدوارم و آینده جهان و ایران را حقیقتا نورانی میدانم. اما سالهاست اضطراب شخصی دارم. اضطرابی که یک شخص سالم ابدا متوجه جنس این اضطراب نیست. من پنج ساله درگیر شده ام قبلا هم کمی داشتم اما الان زیاد شده. قبلا که سالم بودم همیشه به بقیه میگفتم نگران نباشید جایی برای نگرانی نیست و میگفتم چرا باید بعضیا بترسن و مضطرب باشن، الان هم با تمام وجودم میدانم خدا وجود دارد میدانم خدا همه کاره ی عالم است میدانم هیچ اتفاقی خارج از اراده او نمی افتد، اما جنس اضطراب که شروع میشود، در عین دانستن اینها دلت میلرزد من بارها خودم را ملامت میکنم که چقدر ایمانت ضعیف است اما بعضی وقتها هم که دقیق میشوم میبینم درصد زیاد از این اضطراب ناشی از بیماری جسمی است. من افرادی را میبینم که هیچ اعتقادی ندارند اما محکم هستند، نمیگم اضطراب ندارند اما جنس بیماری اضطراب یکچیزی است متفاوت با همه ترسها و اضطرابات انسان. گاهی میگم بمیرم و وارد برزخ بشم راحت بشم، بعد میگم با این روحیه نکند تو برزخ هم تاریک باشم و جایگاه پایینی داشته باشم. دوست دارم شهید بشم دوست دارم در اوج بهشت کنار پیامبر برسم، اما بروز خارجی رفتارم گاهی از کفار و بی اعتقادها هم لرزان تر است. ترسهایی دارم که ادمای معمولی متوجه اون هم نمیشن، نمیدانم در صف نانوایی که هیچ اتفاقی قرار نیست بیفتد و هیچ روند غیرطبیعی وجود ندارد، دچار ترس و اضطراب و لرزیدن شده اید یا نه دچار بی قراری و تپش قلب صرفا بخاطر اینکه دو دقیقه دیگه نوبت توست که باید نان جمع کنی، قطعا نشده اید و شاید الان تو ذهن خودتان یا خوانندگان بگید این آدم چقدر کم دین و تاریک و بی ایمان و ضعیف هست، اما من حالتایی رو تجربه میکنم که قبل بیماری، حتی دورانی که اعتقادات دینی ضعیفی هم داشتم تجربه نمیکردم الان تجربه میکنم. میدانم ایمانم قلبی نیست، باور به اعماق وجودم راه نیافته، اما جنس بیماری اعصاب با همه چیزیایی که آدمای سالم حس میکنن متفاوته، لحظاتی دچار اضطراب میشی که هیچ علتی برای ترسیدن نیست. سوالم این هست ما کجای مسیریم ، آیا بعد مرگ کنار بی ایمانان و تکذیب کننده گان و در سطح آنها در برزخ میشیم خودم این رو قبول ندارم اما؟ الان جایگاه ما مضطربان کجاست، شبیه مومنان که نیستم، میشه ما را هم در زمره ی منتظران بنویسند و حضرت ما رو هم سرباز قبول کنه وقتی نگاه به ضعف جسمانیم میکنم خودم خجالت میکشم از این آرزو، اما ته دلم دوست دارم باری را بردارم. بخدا ماهم دوست داریم ذیل عنایات امام زمان و حس حضور خداوند عالم، شاداب و مومنانه کنار امام زمان زندگی کنیم. دوست داریم خونمون در راه به ظهور آمدن توحید ریخته بشه، کارهایی هم انجام میدیم واسه نزدیک شدن به این خواسته اما اضطراب چیز عجیبیه. باور کنید لحظاتی که اضطراب سنگین همراه با ترس به وجود آدم غلبه میکنه، فقط میشه اسمش رو بیماری گذاشت، چون اون لحظه اصلا دو دو تا چهار تای معمولی هم واسه ماها ۴ نمیشه، و تصمیمات عجیبی سراغمون میاد که خیلی ناامید میشیم از خودمون. فقط به فضل و رحمت واسع خداوندی امیدواریم. سوال بعدیم این هست بیماری اعصابی که مرحوم علامه درگیر آن بودند چگونه بود؟ آیا هر بیماری اعصابی صرفا از کمبود توحید است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می آید مسئله و موضوع این طور که می فرمایید ماورای مشکلِ ضعف ایمان و یا ضعف اعصاب باشد. این همان روحی است که بشر جدید را در بر گرفته است و هرکس بیشتر حساس باشد، بیشتر متوجه این روح که همان نیست انگاری است می شود تا به راه حلی که تأمّل در نیست انگاری است، فکر کنیم. راهی که با حضور هرچه بیشتر شور و شعف در متن تاریخ و یگانه شدن با انسانیت انسانها، می توان نسبت به نیست انگاری از حالت انفعال تا حدّی آزاد شد و افقی را مدّ نظر قرار داد که با حضور و توجه نسبت به آن افق، آرام آرام نسبت به نیست انگاری و در کنار آن راه دیگری گشوده و احساس می شود تا آنجایی که متوجه راههایی می شویم که خداوند مقابل ما گشوده است مانند وقتی که جناب حضرت کلیم الله «علیه السلام» پس از خارج شدن از مصر که مورد تعقیب فرعونیان بودند و در زیر آن درخت در حال استراحت بودند و راه خدمت کردن به دختران حضرت شعیب «علیه السام» برایشان گشوده شد و او بدون تأمل وارد آن راه شد و ملاحظه کردید که آن شد که شد و آن حضرت با حضرت شعیب راهی را که باید طی کنند، طی کردند. در مورد مشکل اعصاب حضرت آیت الله الحق علامه طباطبایی یک مشکل جسمی بود و چیزی نبود که مانع سلوک ایشان بشود و مسلّم برای امثال ایشان قابل تحمل بود. موفق باشید
سلام استاد: لطفا کتابی و تفسیری برای شرح دعاهای صحیفه سجادیه معرفی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می شود به سایت زیر رجوع فرمائید و بر اساس آمادگی روحی خود یکی از آن شروح را انتخاب فرمایید. موفق باشید https://fa.wikifeqh.ir/%D8%B4%D8%B1%D8%AD%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%B5%D8%AD%DB%8C%D9%81%D9%87_%D8%B3%D8%AC%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%87
سلام استاد: برای در خواست زیبایی اخروی ضمن رعایت تقوا و تهذیب نفس. کدام اسما الهیی را تکرار کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی دانم. آنچه هست از ذکر شریف «لا اله الا الله» و تسبیحات اربعه و صلوات، تا می توانید نباید غافل شویم. البته با حضور قلب. موفق باشید
سلام استاد: آیا این دسته بندی درسته؟ نامهای زیبای خدا یا اسماء حسنی را به سه گروه تقسیم کردهاند: اسماء جمالی که شامل ۴۵ نام بوده و برای کسب روزی و رحمت پروردگار به کار میرود. اسماء جلالی که شامل ۲۲ نام بوده که برای از بین بردن دشمنی و خصومت کاربرد دارد. اسماء مشترک که شامل ۲۲ نام بودن که بر اساس نیت افراد خواص هر دو گروه قبلی را دارست. لطفا کتابهایی برای شناخت بیشتر در زمینه اسما الهی معرفی کنید. از خودتان و دیگر نویسندگان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی کنم بتوانیم با چنین مرزبندی، اسماء را معنا کنیم. جلد اول کتاب «مقالات ایت الله شجاعی نکات ظریفی جهت تفکر نسبت به اسماء الهی دارد. موفق باشید
سلام استاد عزیز: حجت خدا را (عقل، پیامبر، قرآن، امام،) چه در درون و چه در بیرون ما کی تائید میکند. و که باید تائید بکند. من که از علی ع فقد اسم قصه شنیدم این ها آیا رساننده است به مقصد و یا از قرآن الفاظ شنیدم بعد چیزی فهمیدم این فهم با جان ما چه میکند چطور مطمئن شویم که فهم ما به حقیقت راه پیدا کرده است و ما در محاسبه مثلا یک فعل خود را می گویم عاری از ریا غفلت است بعد به خدا می پسندیم آیا این کار صحیح است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این خود انسان است که نزد خود می یابد که ابعاد و وجوه کمالی اش را چگونه حجت های الهی متذکر او می شوند. به همین جهت انسان در این موارد اگر واقعاً طالب کمالات عالیه باشد، خودش با نظر به حجت های الهی این موضوع را تصدیق می کند. موفق باشید
با سلام استاد عزیز: آیا شخصی یا گروهی از شاگردان یا دوستانتان در تهران هستند که جلسه و مباحث شما را ارائه بدهند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است ایمیل خود را ارسال کنید. موفق باشید
با سلام خدمت استاد طاهرزاده گرانقدر: برای کسانی که می گویند خدا را قبول داریم اما دین و شریعت را قبول نداریم مطالعه چه کتابی از آثار خود را پیشنهاد می کنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «چه نیازی به نبی» متذکر این امر است که برای انس با پروردگار، راهی را انبیای الهی مقابل ما گشوده اند که همان شریعت الهی می باشد. موفق باشید
سلام استاد: وقت بخیر. نظر حضرتعالی راجع به علامه حسن زاده آملی و کتب ایشان چیست؟ شخصی گفت وارد سیر مطالعاتی ایشان نشوید، ایشان انحرافات زیادی داشتند و کتب ایشان را نخوانید. ممنون از شما استاد بزرگوار
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت آیت الله حسن زاده «رضوان الله تعالی علیه» یکی از نمونه های فوق العاده متعالی در بستر تعالی مخاطبان خود هستند. مردی که نمونه کامل توحید و صفای ایمانی است. چه اندازه محرومند آنانی که از چنین مردان الهی بد می گویند!! موفق باشید
من آدم خوبی نیستم ولی غمی را در خود حاملم که غم مقدسی است پس از این جهت مال من هم نیست مثلا غم جوانانی که نمی دانستند چگونه زندگی کنند و من به امیدواری از خدا به آنها نوید دادم صبر کنید در حالی که تقریبا نمی توانستند. خدایا حال که با تمام آزادی که به ما دادی بر ما روشن کردی ذات ما از جهت خودمان دارایی ندارد پس یقینا نمی توانیم زندگی کنیم پس زندگی و شور و حیات از آن غنی مطلق است، حال ای عاشق حیات و شور و زندگی اینجا جای توست تا همه بنگریم چقدر زیبایی. این روزهای خاص چقدر خوب است این گونه گفتگوها
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بحمدالله هر اندازه انسان امیدوار به رحمت الهی باشد راه نجات خود و کمک به هدایت دیگران را خداوند در مقابل او می گشاید. موفق باشید
مادرم باش و دستم بگیر به جان پدر، خسته ام، دستگیر نباشد مرا، جز تو راه دگر مرا مرحم درد باش، بار دگر گر او را نگه کرده ای، یک نظر زخود برکشید و برفت از نظر ز خود بیخودی را توان بایدت زتن بر شدن را توان بایدت توانم تویی، خود بده، نه دگر بدانم که تو لیله ای، نه دگر لیله را نشاید نشان بر بشر. لیاقت بده با دعای سحر. لقایت شود آسان بر دلم. لیاقت بده تا نگاهت کنم. نظر بر رخ با حیایت کنم. شوم غرق حیرت و ماتت شوم. سر افکنده از احوال و اعمالم شوم. خجل روی، زبان بسته و شرمسار شوم. قطره ای از دریای یار قطره را به باید که دریا شدن. در او نیست و با او شدن شوم غرق در دریای یار کنون من شدم رستگار تو ای حوریه، انسیه، تو ای فاطمه از این پس نظر کن مرا،فاطمه تمام جهان هست در تو نهان فدای تو باشد همه، انس و جان
باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله به نور حضرت زهرا«سلام الله علیها» منور و منورتر شوید. موفق باشید
سلام استاد: عرض ادب و احترام. ببخشید بنده خیلی از طرف اشخاصی اذیتها شدم و تهمتی ناروا به من بستند. بنظرم میاد دیگه در توانم نیست تحمل آن اشخاص. آیا نفرین در چنین مواقعی بکار میاد یا ما باید مانند شهدا در اوج بخشش و ایثار تا آخرین نفس بمونیم؟ بنظرم میاد اگه نفرینشون نکنم در سرنوشتم میمونن. اگه نفرین کنم شاید یه سرنوشت بهتری برام رقم بخوره. وبه نحوی از سرنوشتم بروند یا اقلا شرشون کنده بشه. خیلی از آنها تحت فشارم بخصوص این تهمتی که به من بستند و به هیچ عنوان نمیتوانم خودم رو ثابت کنم. چون مطلقا مدرکی و شاهدی ندارم جز خدا. استاد من از طرف برخی فامیلها حتی طرد شدم بخاطر آن تهمت که باور کرده اند. البته من هنوز با فامیلم مراوده دارم ولی بنظر نمیرسد آنها من را پذیرا باشند. چه کنم؟ نفرین برا چه مواقعیه؟ حتی حاضرم تا آخر عمرم این اوضاع رو تحمل کنم و همه چیز رو واگذار کنم به خدا. ولی ندایی در درونم میگه اونا حتی پس از مرگتم تو سرنوشتتن، نفرینشون کن و شرشون رو دفع کن. چون افراد خیلی نزدیکم اند. ندایی مدام درونم میگوید، نفرین و نیست و نابودشان کن و یه ندایی میگه کلا نفرین کردن یا نکردنشان را بسپار به امامان و ذکر الله اعلم. اونا حتی میان دم در خونه تو ماشین همسرم رو ملاقات میکنن و میرن. بخاطر اینکه نیان تو خونه من رو ببینن! بخاطر آن تهمت که من بسته اند. چندین ساله که اوضاعم اینگونه شده. احساس میکنم در فامیل یک غریبه شده ام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال اگر ظلمی به شما شده است و نفرین به آن ظالم بکنید، کار خلافی نکرده اید. می توانید هم به خدا واگذارشان کنید که خداوند سخت ترین انتقام را از ظالم می گیرد و بالاخره او مدافع مظلوم است و اثار تهمت و ظلم ظالم را خنثی می کند. موفق باشید
سلام بر استاد گرانقدر: سوالی خدمتتان داشتم. چرا میگن باید هر ذکری به تعداد مشخص گفته بشه وگرنه اثر ندارد یا اثری معکوس و بد دارد؟ یا احیانا اصلا اثر ندارد. چرا موضوع به این مهمی در کتابی کامل مطرح نشده که هر ذکر چند بار گفته شود؟ یا اگر کتابی هست و بنده بی اطلاعم، در مورد تعداد اذکار لطفا به بنده هم معرفی کنید. واقعا احساس وجودی ام حیران و سرگردان بودن همیشگی است. با این حرفا. احساس میکنم در جهان تاریکی زندانی هستم و گفته اند با ذکر گفتن مقرب و رها میشوی ولی تعداد ذکرها را برایم مشخص نمیکنند!!! در حالیکه آن ذکرها تعداد مشخصی دارد!!!!! به اینترنت و سایتها که نمیشه اعتماد کرد میشه؟ حداقل یه کتابی در این مورد یا چاپ کنید، یا معرفی کنید. میگن باید استاد بگه برا هر شخصی تعدادش فرق میکنه، آخه من به کی اعتماد کنم که کی واقعا برحقه و استاد حسابه؟اصلا من شما رو استاد میدونم خب شما بفرمایید من چه ذکری و چند تا ذکر بگم؟ اگه لازمه حضوری هم برسم خدمتتون اهل اصفهانم. چون وسواس گونه به این موضوع فکر میکنم و بیخیال نمیتونم بشم. من تعداد اذکار و خواصش رو میخام بدونم. استاد عمرم تموم شد وقتم رفت. اصلا به همین تسبیحات که پیامبر و امامان گفتن اکتفا کنیم چطوره؟ مثل تسبیحات حضرت زهرا یا خواندن مداوم ختم قران با حال تفکر و تذکر به خواددر فهم آیات؟ وقتی میگن استادی باید ذکرهایی با تعداد مشخص به هر فرد بدهد میترسم. میترسم از این کوتاهی ها در مراجعه نکردن. پناه بر خدا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این طور نیست که گفته اند. آری! بعضی از اذکار که از طریق ائمه وارد شده است و تعداد آنها را نیز مشخص کرده اند؛ بهتر است که به همان تعداد مقید باشیم تا بیشترین تأثیر را بگیریم، ولی کم و زیاد کردن تعداد آنها نیز به هر حال ما را از تأثیر آن اذکار که عموماً اذکار توحیدی است، محروم نمی کند. می ماند اذکاری که مثلاً استادی خاص مدّ نظر دارد و تأکیدی که بر تعداد آن می کند که به نظر می آید نباید خود را مشغول این امور کرد. مهم، همان اذکار عمومی مثل ذکر «لا اله الا الله» و ذکر صلوات و ذکر تسبیحات اربعه است. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: در نکته ششم معرفت نفس اینکه نفس فوق زمان و مکان هست اینکه به دلمان می افتد که سرقبر فلان عالم برویم که کمک مان کنند در سیر و سلوکی که داریم یا در طول روز چیزهایی که اتفاق می افتد همه و یا بعضی ها رو دیده ایم تمام این مسائل همان حضور کامل نفس هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره انسان همواره در نزد خود حاضر است و در عین حال آری! بعضاً دعای کسانی که بر سر مزارشان حاضر می شویم اگر نفس ما آماده باشد، ان شاءالله بر نفس ما تأثیر می گذارد. موفق باشید
با سلام: شما میگویید که قوه بینایی مال روح است و نتیجه میگیرید که شخص کور هم خواب میبیند. من در اینترنت تحقیق کردم و نتیجه آن شد که کور مادر زاد خواب نمی بیند. لطفاً توضیح دهید. با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن است یک نابینا که تصوری از پدیده ها نداشته باشد در خواب، آن پدیده ها برایش متصور نباشد؛ ولی به هر حال در اینکه در عین خواب همچنان نزد خودش همراه با تصوراتش حاضر است که بحثی نیست. زیرا بالاخره خودش همواره نزد خودش حاضر است چه در خواب و چه در بیداری. موفق باشید
استاد گرامی سلام: استاد زمانی که می خواهیم از صرف ذهن و حفظیات و باور ذهنی و ترس از آینده و... آزاد شویم و سعی کنیم با خدا در خارج ذهن مثل درون ارتباط داشته باشیم، مثلا در مورد مشکل که در زندگی پیش میاد وقتی دعا کردیم چگونه در خارج از ذهن با او ارتباط بگیریم تا بفمهیم که چه راهی را از چند راه برایم قرار داده؟ گاهی پیش میاد که در انتخاب راههای مقابلم و اینکه واقعا کدام خواست و مرضی خداس سردرگمم. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: به توحید و افقِ گشودهای که در ازای آن توحید پیش میآید؛ نظر کنید و پس از آن هر راهی که راحتتر میتوانید در آن ورود نمایید را بپذیرید. به داستانی که جناب مولوی مطرح کردهاند خوب است در این مورد فکر شود که به آن درویش که طالب گنج بود ندا سر دادند از فراز تپهای که نزدیک منزلش بود، نیزهای را رها کند و هرجا فرود آمد، بکَنَد و گنجی را بیابد. و او با تمام نیرو نیزه را رها کرد ولی به گنجی نرسید. ندا آمد: ای کمان و تیرها انداخته / گنج نزدیک و تو دور انداخته. موفق باشید
سلام استاد: «غضوا ابصارکم» در محشر برای همه است یا کسانی که با فاطمه (س) هیچ نسبتی ندارند؟ واگر برای همه نیست شدت و ضعف دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید برای اولیای الهی و ائمه معصومین «علیهمالسلام» آن موانع در میان نباشد، بلکه نظر آن روایت به اهل محشر است به عنوان مردم و مؤمنین معمولی. و موضوع حضوری که با شدت و ضعف همراه باشد؛ در آن مقام نیز نکته مهمی است زیرا حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» علاوه بر آنکه یک شخصاند، یک شخصیت نورانی میباشند. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: وقت شریفتون بخیر، ۱. استاد در سخنرانی در جمع دانشگاه فرهنگیان فرمودید وقتی از آموزش و پرورش بازنشسته شدم با من مصاحبه کردند، متن یا صوت آن مصاحبه را دارید؟ برای قشر فرهنگی مفید هست. ۲. رهبری درمورد کار کردن فلسفه برای کودکان توصیه فرمودند برای مقطع ابتدایی و کودک چه توصیه ای می فرمایید؟ چه کتاب و روشی در پیش بگیریم؟ التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نه! خودم ندارم و شماره رفقایی هم که آن سالها با بنده مصاحبه کردند را نیز در اختیار ندارم ۲. در همین رابطه کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و کتاب «چه نیازی به نبی؟» میتواند مفید باشد. به نظر بنده کتابها و برنامههای خوبی در این رابطه هست، ولی بنده اطلاع ندارم. موفق باشید
سلام روز بخیر: چند روز پیش شخصی گفت: آیهی انتهایی سوره توحید، که اشاره به کفو نداشتن خدا هست در تناقض با نظر عرفا مبنی بر تجلی خدا و در تناقض با نظر فلاسفه در خصوص وحدت وجود و سنخیت قائل شدن هست. فکر من بسیار مشغول شد و پاسخی ندارم، اگر امکانش هست توضیح دهید آن شخص در ادامه گفت دین را در قرآن و کلام امام صادق و امام باقر و احادیث ائمه جسنجو کن، نه در فلسفه و عرفان که فقط نظرات افراد است و در تناقض با آیات و روایات.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! دین را باید در قرآن و کلام اولیای الهی جستجو کرد و در همین رابطه بزرگانی چون حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» ما را با جناب ابن عربی و جناب ملاصدرا آشنا کردند. زیرا آنها با تعمقی که در دین نمودند، متذکر آن معارف توحیدیِ بلند شدند. مسلّماً هیچ کفوی برای خداوند که در عرض او باشد، نیست ولی انوار اسماء او، محل توجه به او میباشند و از این جهت خداوند در قرآن میفرماید «ابتغوا الیه الوسیله» در مسیر تقوی و رسیدن به مقصد، تنها خدا مدّ نظرتان باشد ولی خداوند وسایلی را قرارداده که از طریق آن واسطهها رجوع شما به خدا عملی میشود زیرا خداوند فرموده «و لله الاسماء الحسنی فادعوه بها» خدای را اسماء حسنایی است و او را به اسمای حسنایش بخوانید و امام صادق علیهالسلام فرمودند «نحن والله الاسماء الحسنی» به خدا قسم ماییم اسماء حسنای خداوند. یعنی با توجه به شخصیت و سیرهی آن عزیزان رجوع انسانها به اسماء حسنای خداوند عملی میشود زیرا شخصیت امامان آینهی نمایش جمال و جلال خداوند میباشد. موفق باشید
سلام: من باردار هستم. میخوام اسم بچه ام را بگذارم محمد یاسین. به من گفتند که یاسین به خاطر سوره ی اول قرآن هست بچه تون همیشه مریض هست. از شما میخواهم بپرسم که این حرف واقعیت داره؟ ممنون میشیم تا سوال بنده را پاسخ دهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: گلهمندی ما از رفقایی است که جواب سؤال خود را دنبال نمیفرمایند و دوباره سؤال میکنند. در حالیکه این سؤال قبلاً در سؤال و جواب شماره 36482 خدمت آن کاربر محترم جواب داده شده است. موفق باشید
با سلام: من چگونه قانون علت و معلول را در زندگی خود بکار ببرم و از سوی دیگر به برهان صدیقین وفادار باشم؟توضیح آن که اگر برهان صدیقین را در پیش رو داشته باشم، دیگر نگاه علی و معلولی بین اشیاء نخواهم داشت و دیگر نگاه علمی را باید کنار گذاشت. به بیان دیگر باید دور تمام دانشهای تجربی که الان هست را خط کشید. لطفاً توضیح دهید. با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در «برهان صدیقین» مییابیم هر علتی از علل، صورتی از وجود است. آری! وجود در جلوهای از مرتبه وجود، تر میکند و آتش در مرتبهای از وجود، میسوزاند. و لذا از یک طرف تأثیر آب در ترکردن و تأثیر آتش در سوزاندن، به جهت «وجود» است و از طرف دیگر به جهت محدودیتی که در آب و آتش هست که مربوط به امکانِ ذاتیشان میباشد؛ به خودِ آب و آتش مربوط است. و اینجا است که هم نظامِ علّی و معلولی محفوظ است و هم «وحدت شخصیه» وجود. موفق باشید
از او برای من دو چشم خیس میماند. این گریه مثل چشمه پردیس میماند. گفتم: خدایا رفتهام از یاد خوبانت. گفتا: نگو دیگر، فقط بنویس، میماند. یک روز اگر پیغمبران ما را رها کردند. از بین آنها پیش ما جرجیس میماند. یاران حقجویم مرا از پیش خود راندند. تنها برایم حضرت ابلیس میماند. فریاد کفرم مسجد و میخانه را پر کرد. ناگاه در گوشم صدا زد: هیس، میماند.
ابلیس خود رانده شده است و مطرود و رجیم و لعین! اما خوشا به معرفتش که هیچوقت رهایم نکرد حتی زمانی که کافر شدم، فقط یک رانده شده حال رانده شده را میداند! ابلیس ای بهترین دوست من بگذار سرم را بر روی شانهات بگذارم و یک عمر تنهاییم را گریه کنم. هیچوقت تنهایم نگذاشتی! چقدر پشت سرت حرف در آورده اند، بخدا قسم تو بهترین دوست منی! در احادیث داریم که الوحده خیر من جلیس السوء! از کجا معلوم جلیس سوء تویی؟ از کجا که آن مدعیان دین و مذهب و میپرستی جلیس سوء نباشند. پس ای ابلیس رانده شده که حالم را خوب میفهمی امشب مرا تنگ در آغوش بگیر... نگذار برای نماز شب و نماز صبح بیدار شوم! فقط میخواهم با تو مست باشم، نمیخواهم مثل میپرست نماها برای نماز شب دروغین بیدار شوم. ای صداقت محض من به تو پناه میآورم از شر حق طلب ها.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در مورد ابلیس اینطور گفتهاند: «عیباش این بود که در آینه روی تو ندید / ورنه بر بوالبشری ترکِ سجود، اینهمه نیست». موحدبودن هم حدّی دارد. اینکه گفت میخواهد تنها خدا را سجده کند و از مظهری که آینه نمایش همه اسمای الهی بود، غفلت کرد؛ موجب شد تا تنهای تنها گردد و خدا را هم از دست داد. مانند متحجرین و ظاهرگرایان که جناب حافظ از دست آنها کلافه است. آنجا که فرمود: «مِی خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب / چون نیک بنگری همه تزویر میکنند». همچنانکه باز گلایه سر میدهد: « بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است / ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست».
آن کس که خود را تنها در محدوده باورهای ذهنی متوقف کرده است باید بداند از همان آغاز در موقفی قرار دارد که به نیستی و پوچی ختم میشود، زیرا به گرمیِ زندگی در دل باورهای متعالی فکرنکرده، به گرمی حضوری که بسیجیان دیروز با دیدن حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» فریاد زدند: «ما همه سرباز توایم خمینی» و امروز با دیدن رهبر معظم انقلاب «حفظهاللهتعالی» فریاد زدند: «گوش به فرمان توایم خامنهای».موفق باشید
سلام استاد: حال و روز بهم ریخته. این چند روزه خود را در متنی نوشتم لطفا ملاحظه بفرمائید و چراغی را بر اين بنبست زندگانی من روشن کنید: بنام عالم پنهانیها دلم برای خودم تنگشده برای خود خود خودم برای او که نمیدانم چه بود و چگونه بود اما فقط میدانم این نبود دلم برایش خیلی تنگ شده گم گشته است. این گرد و غبار و آلودگی ها مانع از دیدار میشود. نیست اما میدانم بهتر از این است دلم برای خدای خودم تنگ شده. دلم برای امام حسین خودم تنگ شده. دلم برای خودم تنگ شده وقت تنگ و من هنوز به دنبال خودم میگردم. چگونه بعد از دو هفته خدمت به مادر عشقت یکهو میفهمی دلت برای خودت تنگ شده و نمیدانی چرا و چگونه و حتی برای چه و به دنبال چه به این حال و روز افتادهای. حالم اصلا خوب نیست. حسین جان برام یه کاری کن در هیاهوی این روزها همه غریبهاند حس میکنم نمیتوانم زبان بگشایم و یا حتی در کنارشان در سکوت بنشینم نگاه هایشان عذابم میدهد صداها و رفتار و حرکاتشان حرکاتی که نه از برای اذیت کردن من باشد. نه، سبک زندگیشان مرا آزار میدهد. این روزها نه تنها درک نمیشوم کسی را هم درک نمیکنم بعضی وقت ها که این حال بهم دست میدهد فکر میکنم باید حرکت بزرگ و تحولی در خود ایجاد کنم و به این فکر میکنم که چه قدر از این مسیر را اشتباه آمدهام الان فقط و فقط یک جمله میشناسم آن هم «الهی استعملنی لما خلقتنی له» اما مگر خلقت من به جز عبادت است من که این را میدانم اما درس و شغل و زن و زندگی را چه کنم. چرا حس عبادت را در هیچ یک احساس نمیکنم. اما انگار همیشه یک چیز کمه یک نفر یک پشتیبان، یک حامی، یک رفیق پا کار یکی که درکت کنه یکی که باهاش هم مسیر بشی. خدایا کمکم کن حالم اصلا این روزا خوب نیست. «الهی استعملنی لما خلقتنی له»
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه شایسته توانستهاید در قبضی که برایتان پیش آمده با جمله: «الهی استعملنی لما خلقتنی له» با خدا رابطه برقرار کنید و از او بخواهید که شما را و همه ما را در مسیری که مسیر حقیقی خلقت ما هست، قرار دهد و در این رابطه است که در دلِ آن قبض، منتظر رحمت واسعه الهی باید بود. آری! در این موارد، عمقبخشیدن به معارف الهیه بسیار مهم است مانند مباحث «معرفت نفس» یا تأمّل بر مقدمه تفسیر قیّم «المیزان». موفق باشید
از آنجایی که اربعین با سکوت هایش صحبت میکند. در مسیر اربعین یجایی نشسته بودم دیدم آنسوی موکب ها شهرکی قرار داشت و چرخ فلک و... روح آنجا ساکت ولی روح مسیر پر از وجود و محبت بود، و امسال مردمانی را دیدم که مسیر اربعین را با سالیان قبل فرق داده بودند، شاید بتوان گفت این محبت و گرمی یگانگی میهمان و میزبان و امام حسین (ع) دیگر گونه های دیگری را هم در خود نشان میداد، گویا استعدادی رو آشکار میکرد و چند قرائن دیگر باعث شد احساس کنم مسیر اربعین وقتش رسیده که آرامآرام به داخل شهرها سفر کند. از آن زمان وظیفه خود دانستم تا به قدر وسع کوچک خود، در شعاع این امر قرار بگیرم. ما کانون فرهنگی کوچکی داریم که نونهالان و نوجوانان فعالیت میکنند. امسال بجای ایستگاه صلواتی که فقط اعضای یک مسجد یا هییت یا مجموعه فعالیت میکنند را تعطیل و بجایش موکب های فاطمی زدیم فرق موکب ها این بود که سر هر کوچه یه موکب بود که یک نوعی اهالی محله ها را دعوت میکرد تا به این ایثار با محبت تشریف بیاورند، و با ۷ تا موکب، در کل محله روحی احساس میشد که انگار داخل گرمی محبت همان همسایه های قدیم وارد شدیم و ان شا الله در نظر داریم این امر رو در نیمه شعبان و غدیر و اربعین تداوم بدیم و گسترش پیدا کنه این موکب های فاطمی هم با حرکت ایستگاه صلواتی فرق میکرد و با ابنکه ملهم از اربعین هست ولی حتی با حرکت مسیر اربعین کمی فرق داشت و آن سریان مسیر به داخل کوچه ها بود. داشتم فایل خطر بدعتهای غیر الهی و غیر اخلاقی رو گوش میکردم گفتم این نگاهم را به استادم بگم تا اگر اشتباه بدعتی درش هست، ما را متذکر تفکر اصیل خود و انقلاب کند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بسیار خوبی است و این یک سنت حسنه است تا روح مردمان متوجه سرمایههای معنوی و تاریخیشان شود و معلوم گردد دلها حتی در دنیای غربزده با اینهمه سرگردانیهای بیهوده، هنوز در گرو دلسپاری به اولیای معصوم هستند و لذا وقتی همان انسانها از آن سرگرمیهای بیهوده خسته شدند، متوجه میشوند راه دیگری هست تا انسانها را معنا ببخشند. چه اندازه برای خود بنده شادیبخش است وقتی در برقراری چنین موکبهایی شرکت داشته باشم و سهیم باشم. موفق باشید
ای برادر! دنیا را ببین این جهانیست که به آن رفتم جهانی پر ظلم و ستم جایی که باید خودِ ویران شده ام را از نو در آن بنا کنم خودی غیر از ظلم و ستم عجب کار محالی، بله محال! غیر ممکن است کسی بتواند این دنیا را عوض کند مگر خدا، خدایی در اراده مردان خدا. بنگر ای برادر من چگونه متلاشی ام این است زندگی که نه می توانم کم تر از آن باشم و نه راه گریزی از آن دارم بخاطر جگر پاره پاره و خون ریخته ام آری این است انسان. انسانی که خدای خود خواهش آن را آفرید و هیچ گونه زندگی معنا نمی یابد مگر با یافتن عشقِ به خالق هستی اش ... این است اصل زندگی که اگر کسی یافت به ذات مقدس حضرت ربّ محال است کوچکترین ضعف و گمراهی در او ببینی ای خدای من پس چه چیز تو راضی می کند؟ آیا منتظری هست که با او پژواک صدای یا رب یا ربش را به گوش ها برسانیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ولی بحث در رضایت جان ما در میان است آنگاه که مطابق فطرت خود، خود را متعالی کنیم و حضرت ربّ العالمین از آن جهت در این مورد از ما راضی هستند که ما در خودمان متعالی شویم و مظهری از ربوبیتِ او را در شخصیت خود به میان آوریم و این نکته مهمی است که متذکر آن هستید. موفق باشید
با سلام: وحدت شخصی وجود را باید فهمید یا باید با قلب شهود کرد؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در «برهان صدیقین» عقل، تصدیق میکند همه مخلوقات جلوات وجودیِ اسمای الهی هستند و وحدت شخصیه وجود، ادعایی جز این ندارد. آری! در این بستر با سخن مولای متقیان میتوان همراه شد که فرمودند: «ما رَأيْتُ شَيْئاً إلّا وَ رَأيْتُ اللّهَ قَبْلَهُ وَ مَعَهُ وَ بَعْدَه» نديدم چيزى را مگر آنكه قبل از آن چيز و با آن چيز و بعد از آن چيز، «الله» را ديدم. موفق باشید