بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
38551
متن پرسش

سلام علیکم: وقتتون بخیر استاد. بحث روز سه شنبه تان چند گره اساسی در ذهنم ایجاد کرد که با بحث نتونستم همراهی کنم. اول اینکه به لحاظ فقهی اگر یک یهودی یا مسیحی واقعا بداند که شخص حضرت محمد واقعا رسول خداست و حجت به او تمام شده باشد، آیا پیش خدا معاقب نیست که همچنان به دین خود باقی باشد؟ با توجه به اینکه دین خودش هم توصیه به ایمان به پیامبری حضرت رسول دارد پس باید به این توصیه عمل کند، و هم اینکه دین قبلی به لحاظ اعتقادی و عملی هم تحریف شده هست و هم ناکامل است. ایمان به حضرت رسول هم تبعیت عملی و نظری نیاز دارد. دوم فرمودید خانم یهودی برنامه از سرگذشت، اگر مسلمان شود نه به حضرت رسول دیگر ایمان دارد نه حضرت موسی! خب اینکه کسی که یهودی یا مسیحی است اگر به حضرت رسول ایمان بیاورد، این به معنای اینست که دیگر به موسی یا عیسی ایمان ندارد یا موسی و عیسی را در حضرت رسول به صورت جامع می یابد؟ و اینکه تکلیف مسیحیان و یهودیانی که مسلمان می‌شوند چه می‌شود؟ فرق میآن آنها و آن خانم چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی

سلام علیکم:

۱. عنایت داشتید که خود قرآن آن فرد را در همان دین توحیدی که هست، تأیید می کند و حتی می فرماید: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ» (64 / آل عمران) که دعوت به توحید است که بین همه ادیان مشترک است. یعنی قرآن از اهل کتاب انتظار دارد بر توحیدی که بین شان مشترک است حاضر باشند.

۲. بحث در حضور توحیدی است و نه مسیحی بودن و یا یهودی بودن و یا مسلمان بودن؛ که حالت فرقه ای به خود بگیرد. اگر در توحید خود در دل کلیمی بودن حاضر باشد عملاً به اسلام عمل کرده.

۳. در مورد مسیحیان و کلیمیانی که مسلمان می‌شوند بحث  زیاد است به خصوص که قرآن حضور آنها را در کسوت مسلمانی نفی نکرده است بلکه ماندن در توحید ایمانی خودشان را پذیرفته است. حال می‌ماند که اسلام را به عنوان یک فرقه در مقابل فرقه یهودیت پذیرفته‌اند و یا با همان حضور توحیدی و نظر به پیامبر خود حضور ذیل پیامبر اسلام را درک کرده‌اند از آن جهت که شاید آنطور که شایسته است نتوانسته‌اند حضور توحیدی خود را ذیل پیامبرشان که منجر به ایمان به وحی محمدی می‌شود درک کنند.

موفق باشید

38398

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

«إلهی، چون عوامل طاحونه،‌ چشم بسته و تن خسته‌ام؛ راه بسیاری می‌روم و مسافتی نمی‌پیمایم. وای من اگر دستم نگیری و رهایی‌ام ندهی» سلام استاد. نمی دانم چرا هر چی غزل جدید رهبر معظم انقلاب را زیر و رو می کنم و با دقت نگاهش می کنم می بینم انگار قصه من است! یعنی در آینه این غزل فقط خودم را می بینم. خدا می داند سال هاست سرگشته روزگاری پرگاروار دارم. شبانه روز دارم دور خودم می چرخم. هم خیلی زخمی و خسته ام. هم چاره ای از رفتن نیست. هم راه به شدت سنگلاخ است. استاد بحث طلوع و غروب ایمان تا کی ادامه دارد؟ یک زمانی مثلاً ۱۵ سال پیش اصلا این حرف ها نبود. فقط طلوع بود طلوع!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هرچه ایمان زنده‌تر باشد، نازش بیشتر است. در جلسه چهارم سوره تغابن در این مورد عرایضی شد.  https://eitaa.com/matalebevijeh/17347 و در جلسه اخیر هم غزل حضرت آقا مواردی را در نسبت با ایمان پیش آوردند که راهگشا بود https://eitaa.com/matalebevijeh/17553. موفق باشید

38377

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد گرامی: حکمت اینکه در قرآن در چندین آیه بیان فرمودند که پیامبرانی از جنس بشر قرار دادند رو لطفا از منظر خودتان توضیح بفرماید. اجرتان با آقا امام زمان (عج)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جلسه اخیر شرح سوره «تغابن» شد در رابطه با آیه «فَقالُوا أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا فَكَفَرُوا وَ تَوَلَّوْا». البته ان شاءالله ادامه می‌یابد. امید است که بتوانید جواب خود را دریافت کنید. موفق باشید

38313

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام استاد گرامی: استاد آیا می توان همه ی غم ها و افسردگی ها و عدم انگیزه داشتن ها را ناشی از نیهیلیسم دانست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! بعضی از غم‌ها ریشه در کوتاهی‌های خودمان نسبت به خودمان دارد. موفق باشید

38176

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: با توجه به سوال ۳۸۱۷۴ ، پس چرا ما موجود اتی که در خواب می‌بینیم احساسم این است که این موجودات قائم به ذات خودشان و مستقل از وجود من هستند. چرا با آنها احساس یگانگی و اتحاد ندارم؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در دنیا هم صورت‌هایی که در ذهن هست، ابداع نفس می‌باشد و آنچه در خارج هست، علت معدّه است و نه علت حقیقی. بنابراین ما همیشه در نفس خود با صورت‌هایی که ذاتیِ آن نفس می‌باشند به‌سر می‌بریم. موفق باشید

38165

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد: مسئله‌ای برای بنده پیش آمده که نمی‌توانم با تغافل از آن روی‌گردان شوم. بنده طاهرزاده متأخر را شنیده‌ام فی‌المثل بنده با فرمایشات جناب‌تان راجع به نیهیلیسم زمانه، همذات پنداری کرده و آنرا درک می‌کنم؛ حتی آن‌را چشیده‌ام. گویا با این نگاه هایدگری‌طور و داوری‌طور به زمانه و مسائلش می‌اندیشم لکن پدر بزرگوارم از تبار طاهرزاده اول است. ایشان منکر نیهیلیست زمانه است منکر بی‌تاریخی ماست این صحبت‌ها برایشان نامأنوس است و مبهم این صحبت ها برایشان بوی افسردگی می‌دهد بوی پوچی می‌دهد بوی تنبلی می‌دهد بوی از زیر کار در رفتن و انداختن تقصیرات گردن دیگری، می‌دهد ایشان معتقدند چرا باید دچار پوچی شویم وقتی که ثابت قدم باشیم و تلاش کنیم وقتی که خدارا داشته باشیم وقتی که یاد خدا کنیم وقتی که حتی نماز شب بخوانیم و به بنده می‌گویند من در و گوهر و خلاصه هرچه که سالیان سال طول کشید تا متوجه شوم به تو می‌گویم. نمی‌دانم چقدر می‌توانم با فرمایشات‌شان راه بر خودم بگشایم و راه روم اما فی الحال گیر کرده‌ام. ایشان به قدری شیوا سخن می‌گویند که گاهاً با خودم می‌گویم شاید واقعا همینطور است عقلم مجاب می‌شود لکن قلبم می‌گوید تو خودت قبل از آشنایی با طاهرزاده و مباحث بی‌تاریخی و نیهیلیستی که مطرح می‌کنند دچار نیهیلیست زمانه شده بودی چطور می‌توانی این صحبت‌ها را قبول کنی هرچند عقلت متقاعد شود؟! فی الحال با اوصافی که عرض شد امکان دیالوگ و گفتی راهگشا بین بنده و پدرم نیست فرضاً اگر باشد هم صرفاً باید به اثبات اندیشه‌مان بپردازیم که از حوصله خارج است. موضوعی دیگر اینکه گویا «رسیده‌ام به خدایی که اقتباسی نیست» نمی‌دانم چگونه بگویم اما نمی‌خواهم با پیگیری مباحث‌تان طاهرزاده‌ایسم شوم. می‌خواهم خود بروم و خدای خویش را پیدا کنم عقلم منعم می‌کند و می‌گوید «ره چونان رو که رهروان رفتند» چون کار عبثی است که بخواهم با آزمون و خطا پا در مسیری قراردهم که می‌شود متقن و محکم بدون آزمون و خطا پیش رفت، چونان رهروانی که عمری رفته‌اند و بعد از سالیان بهترین راه را، این‌راه فهمیده‌اند. اما قلبم می‌گوید خدا برای هرکس به گونه‌ای است برو و خودت خدای خودرا بشناس. خدا اقتباسی نیست درمانده‌ام و سرگردان پریشان و مشوش با خود گفتم بپرسم ازجناب‌تان، یحتمل گفتی سخنی از جانب شما مرهمی باشد بر آشوب درونی‌مان و چراغی شود برای افقی که دیری است در آسمان پر از ابرمان ناپیداست یا فانوسی که بتوانیم به دست بگیریم و به راه افتیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌فرمایید پدرتان و امثال ایشان در حضوری ملکوتی، خود را ادامه می‌دهند و مسلّماً قابل احترامند. چرا نباید آنها را و دغدغه‌هایشان رادرک کنیم و راهی که مقابل ما می‌گشایند را نپذیریم؟ آری! اگر احساس شد امکانی برای حضوری بیشتر و یا حضوری دیگر در میان است و نیاز داریم آن حضور را از آن خود کنیم؛ معلوم است که بدان افق و بدان حضور سیر خواهیم کرد و البته این نیاز همه افراد نیست و به همین جهت چنانچه در رابطه با حضوری که به نور انقلاب اسلامی برایمان پیش آمده می‌توانیم خود را ادامه دهیم، چرا به خود سخت‌گیری نماییم و از این جهت به رفقا نیز عرض شده، مخاطب بحثهای بنده همه افراد نیستند. موفق باشید  

38124

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

استاد سلام علیکم: پزشکیان: دولت من هرگز تسلیم زورگویی، فشار و استانداردهای دوگانه نخواهد شد. تجربۀ دو دهه مذاکرات باید این را نشان داده باشد که ما پایند به تعهدات بودیم. فشار و تحریم پاسخ نمی‌دهد و با مردم ایران باید با احترام سخن گفت. ایران همواره در سمت درست تاریخ و انسانیت ایستاده است. من به پشتوانه مردم و حمایت رهبری از حقوق ملت در صحنۀ بین‌المللی پاسداری خواهم کرد. استاد چه شده است؟ احساس کردم که آقای جلیلی این سخنان را دارد می گوید. هنوز مناظرات را فراموش نکردم که آقای جلیلی چه صحبت های کرد و پزشکیان مخالف آنها بود ولی امروز همان راهی که آقای جلیلی متذکر آن بودند را دارد می‌گوید؟ استاد چیزی که الان من را گیج کرده و توان تشخیص را از من گرفته این است که آیا ایشان این حرف را و کارها و یا دیدارها با خانواده شهدا و... را از ته دل می زنند و انجام می دهند و مثل آقای رئیسی بر روی آن می ایستند یا فقط در حد حرف است یا اینکه شاید دوباره نیرنگی در کار باشد یا شاید می‌خواهند افراد انقلابی را سمت خود بکشند؟ نمی‌دانم آخر ایشان چه جور آدمی هستند؟ به ایشان می توان امید داشت یا خیر؟ آیا ایشان اصلاح طلب هستند یا واقعا دلسوز مردم و نظام؟ و آیا به ایشان می توان اعتماد داشت یا خیر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سخنان آقای دکتر پزشکیان در زمان تحلیف، همان سخنان انقلاب اسلامی بود. می‌توان گفت وجدان تاریخی ما اگر صادقانه در صحنه حاضر شود، مسیری را می‌گشاید که باید در آن قرار بگیریم بخصوص که آقای دکتر عارف مرد متعادلی است. موفق باشید

38070

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم خسته نباشید خدا شما را حفظ کند. در مورد ازدواج باید چه نگاهی داشت و معنای زوجیت چیست؟ به نظرم الان خیلی از تفسیرها از ازدواج موجود بینانه هست به نظر شما جایگاه وجودی ازدواج چیست؟ و اینکه چگونه در این شرایط جامعه باید ازدواج کرد آیا کتابی مدنظر دارید یا صوت؟ و معنای خانواده چیست؟ قران به آن بیت می‌گوید یعنی خانواده چه بستری می باشد؟ خیلی ممنون میشم به هر سه سوال جواب بدهید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که قرآن می‌فرماید: «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (21/ روم) در دل ازدواج، انسان نوعی صمیمیت و رحمت را که از طرف خدا به طور خاص پیش می‌آید را تجربه می‌کند. عرایضی در رابطه با ازدواج در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» شده است. موفق باشید

38066

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم عجل لولیک فرج به حق زینب کبری سلام الله علیها. جناب طاهرزاده خوب مقبول است که اینکه می‌دانیم شما استاد گرامی هستید چه می‌شود که امامم حسین بن علی (ع) می‌شود قلب قرآن؟ چرا امام حسین بن علی می‌شود قلب قرآن ؟ چرا خداوند امام حسین را انتخاب کرد که بشود قلب قرآن؟ وقتی می‌گوییم قلب یعنی وجود انسان و زندگی انسان چرا قلب قرآن و جود قرآن و می‌شود امام حسین؟ یا حق این بنده حقیر را چه حقیقتا حقیر را دعا بفرمایید. ان شاالله تعالی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه ائمه «علیهم‌السلام» قلب قرآن هستند به اعتبار نور عصمتی که آنان دارند و به گفته قرآن «المطهّرون» هستند. موفق باشید

38026

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: ببخشید استاد من دنبال یک پناهگاه و یک لحظه آرامش می‌گردم پیدا نمی کنم. این دنیا بستر امتحان و سختی های مختلف هست، مرگ هم که سختی های فراوان خودش را دارد. برزخ هم درگیر حساب و کتاب، احوالات قیامت هم که وحشتناک هست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور در محضر خداوند و توجه به توحید ربوبی، ما را در آغوش خدا قرار می‌دهد. کتاب «با دعا در آغوش خدا» https://lobolmizan.ir/book/608?mark=%D8%AF%D8%B1%20%D8%A2%D8%BA%D9%88%D8%B4  که روی سایت هست، ان شاءالله در این مورد می‌تواند مفید باشد. موفق باشید

37924

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و ادب: در خصوص امثال دکتر داوری می‌خواستم خدمتتان عرض کنم مهم تصمیم گیری درست در بزنگاه های تاریخی است والا کثرت علم چه سودی دارد وقتی در مواقع حساس نتوانیم درست تصمیم بگیریم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤال‌های شماره 37882 و 37884 شد . امید است مفید افتد. موفق باشید

37833

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد: استاد حتما شنیدید داستان دوتا زنی که روی بچه ای ادعا داشتن و با ترفند حضرت امیر علیه السلام در قضاوتشون، مادر واقعی بچه کوتاه میاد و ایثار میکنه، از اجماع نکردن دو کاندیدای انقلابی یاد این داستان افتادم و با خودم میگم قالیباف به نظر سنجی ها تمکین نکرد و جلیلی هم اگه دلسوز انقلاب بود میتونست ایثار کنه که اگه یکی از این دو اتفاق افتاده بود احتمالا کار در دور اول به نفع انقلاب تمام می‌شد اون هم در این شرایط منطقه ای بسیار بسیار حساس که سید نصرالله عزیز هم دیروز بر زبان آورد، آیا اینطور نیست که هر دو بزرگوار امتحان خوبی پس ندادن؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید این مثال با موقعیتی که جنابعالی متذکر آن هستید، تطبیق نکند و در این رابطه نکات دقیقی در میان است که در محدوده این سؤال و جواب نمی‌گنجد.در این مورد خوب است نظری به نکته ای که آقای  مالک شریعتی، نماینده‌مجلس فرموده اند بیندازیدhttps://eitaa.com/asatid_enghelabi/74674موفق باشید

37758
متن پرسش

با سلام و خدا قوت استاد: مدتی هست فکر می کنم در مورد مبحث ولایت اگر بخای دنبال کنی یه کم تند رفتم اونم شاید علت اینه که جایگاه بعضی مباحث برام تعریف نداشته یا تعریف صحیح نداشته خصوصا مبحث سیاست از وقتی سیاست را از دیدگاه امام (ره) دیدم که فرمودن اسلام همه اش سیاست است، گاه با خودم فکر می کنم امام چی دیدن که این رومیگن یعنی چه شکلی میشه اونقدر قوی بود که مثلا روضه را هم سیاست دید. یه چیزایی می‌فهمم ولی عمق نداره شاید مرتبط با همان بحث راز باشه استاد تازه میخوام مبحث زن را هم اضافه کنم و از چند دیدگاه واردشم اونوقت بعد شاید بتوان ولایت و بعد از آن را کمی بهتر متوجه بشم. استاد در این مورد درست متوجه شدم؟ اگر آری لطفا راهنمایی بیشتر بفرمایید، البته بنده متاسفانه از شدت دست اندازی در قانون ورود به حوزه و سبک تربیتی غلط بعضی حوزوی ها، استاد شاید ما اصلا تعریف صحیح از سیاست نداریم. اینکه میگیم عین دیانتی صحیح ولی درعلوم انسانی غربی تعریف دقیق ترهست مثلا میگه سیاست آن است که ... حالا ما که می‌خواهیم سیاست را از دیدگاه قران و اهلبیت و معرفی نفس هم ببینیم دیگه یه چیز دیگه میشه، اینطوری شاید افراد بیشتری خصوصا خانم ها بتونن ورود به مباحث سیاسی کنن مثلا اینکه اسلام همه اش سیاست است چه ارتباطی با خانم ها و وظایف مربوط به او نداره، چون دغدغه من همیشه این بود چرا بعضی زنان نسبت به سیاست حساس نیستن، و مدتیه به این جمله امام که فکر می‌کنم حس می‌کنم ما و خصوصا زنان اسلام واقعی را نمی‌شناسیم اون اسلامی که همه اش سیاست است چه مناسبتی با زنان داره و چرا من خانم هنوز نتونستم اسلام را از آن زاویه ببینم که اگراسلامم سیاست نداشته باشه چه بلایی سرم میاد و گمان می‌کنم امام (ره) این رو فهمیده بودن و با تمام کارهایی که واسه زنان شده این بعد قضیه نادیده گرفته شده. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله این حساسیت که متوجه شده‌اید در سیاستی باید حاضر شد که منحصر به مردان نیست؛ جای شکر و خوشبختی است. آری! مهم آن است که هر حرکتی را با حضور تاریخی‌اش مدّ نظر قرار دهیم حتی همان روضه‌ای که می‌فرمایید. آری! ما باید معنای انسان را بازخوانی کنیم و امروز، سیاست به همین معناست و از جهتی در واقع زن و مرد نسبت به این موضوع، یک روح هستند که باید هر کدام بر اساس ذوق خود میدان سیاست را به معنای حضور در تاریخی که در آن هستند، معنا کنند. در این مورد خوب است کمی به نکته‌ای که ذیلاً تقدیم می‌شود، کمی فکر کرد.
با روبه‌ روشدن با اندیشه‌های آشفته و با شکاکیتی که بشر جدید با آن روبه‌رو شد و با توجه به ناتوانی‌هایی که کلیسا و فلسفه اسکولاستیک در مقابل آن اندیشه‌ها از خود نشان داد، موجب شد تا متفکران به این نتیجه برسند که باید انسان به عنوان مبنایی‌ترین مبناها، موضوع تفکر باشد و دین و هنر و تاریخ در نسبت با انسان و معطوف به انسان قرار گیرند و فلسفه با نظر به انسان در موضوعات فوق با ما سخن بگوید، آن هم سخنی وجودشناسانه و نه موجودبینانه وگرنه باز ادامه خودبنیادی انسان و حال این مائیم و فلسفه‌هایی که نظر به وجود دارند یا در نگاه هایدگر و یا در نگاه ملاصدرا. و حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» با نظر به نگاه صدرایی و معنایی که او از انسان به میان آورد، افقی از سیاست را مقابل ما گشود که عین دیانت بود و جنابعالی خوب است در این مورد همچنان بیندیشید. موفق باشید              

37693

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: برای شناخت امام خمینی در زمینه مکتب امام خمینی و خط فکری ایشان و در جنبه های مختلف شناختی ایشان سیرمطالعاتی معرفی کنید. ممنونم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید خوب است با مطالعه کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» شروع فرمایید. و پس از آن می‌توانید مباحث «انقلاب اسلامی و فهم امام خمینی از انسان و جهان مدرن» https://lobolmizan.ir/leaflet/1005 را دنبال فرمایید. موفق باشید

37582

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرانقدر: حجاجی که پارسال مشرف بودند و حالا خیلی دلتنگند چه کنند؟ فراق کعبه و حرم نبوی خیلی سخته.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با دهه اول ذی‌الحجه که به روز عرفه ختم شود، اعمالی دارد که حضور در آن اعمال بخصوص روزه‌داری، انسان را در همان میدان حضوری که حجاج دارند، حاضر می‌کند. موفق باشید 

37420

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی. استاد عزیز برای شما آرزوی سلامتی دارم. فدای سخنان و اندیشه ها و تفکر نجات بخشتان کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:
 من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم
دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو
که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم
خرم آن روز کز این مرحله بربندم بار
و از سر کوی تو پرسند رفیقان خبرم
موفق باشید
 

37374

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: بنده مشغول کتاب شرح فصوص هستم. قسمت فص آدمی را از درسهای شما گوش دادم و درسهای آیت الله جوادی و استاد یزدان پناه و استاد رمضانی (از شاگردان مرحوم حسن زاده) را هم گوش دادم. با روش تدریس شما خیلی نتوانستم ارتباط برقرار کنم ولی با اساتید دیگر ارتباطم بهتر بود. به نظر شما چکار کنم؟ نمی خوام فقط ارتباط فکری با فصوص داشته باشم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم ذوقِ خود جنابعالی می‌باشد که با کدام روش می‌توانید با متن فصوص ارتباط برقرار کنید. آنچه بنده عرض کرده‌ام با استفاده از همان اساتید می‌باشد در عین اختصار. موفق باشید

37342

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیزم: بنده چند مدت پیش، کتاب عدل الهی مرحوم مطهری را مطالعه کردم، قسمتی از متن را متوجه نمی‌شوم، یا احتمالا متن را دقیق ادراک نمی‌کنم که ارتباط معنایی صحبت ایشان را با موضوع پیدا نمی‌کنم موضوع این است که، درک من از حرف آقای مطهری این بود که گویا فرمودند که خداوند چون فیاض مطلق است، هر موجودی را که امکان وجود داشته باشد را خلق می‌فرماید  و اگر فیض به طور کامل به او نرسیده است بخاطر کمبود ظرف وجودی مخلوق است و جهان هم با یک اراده ی واحد خلق شده است و همه چیز در جهان پیوستگی کامل دارد، و نمی‌توان چیزی را فرم دیگری داد، و موجودات با علت‌های وجودی خود ارتباط کاملا تکوینی دارند، یعنی موجودات با علتهای خودشان یکی هستند مثالی هم زدند که ۲ تنها ممکن است بین ۱ و ۳ وجود داشته باشد نمی‌توان آن را بین ۴ و ۶ جاداد، حال سوال پیش می آید من چطور می‌توانم این موارد مطرح شده را درک کنم؟ و اینکه اگر خدا فیاض مطلق است ظرف وجودی آن نابینا را خودش عطا فرموده است، و باز هم اگر خدا بنا بر فیاضی هر موجودی که امکان به وجود آمدنش وجود دارد، بوجود می آورد، بنا بر قدرتش بی‌نهایت موجود می‌تواند بوجود بیاورد بی نهایت انسان یا هر چیز دیگری یا امکانش نبود هر خانواده ای چند فرزند بیشتر داشته باشند؟ چطور می‌شود با در نظر گرفتن قدرت بی انتهای خدا تنها چیزهایی که امکان بوجود آمدنشان وجود داشته بوجود آمده مگر برای خدا امکان بوجود آمدن و نیامدن موجودی وجود داد؟ کن فیکون پس چیست؟ سوال دیگر آیا در قرآن هم بحث عدل الهی را به شکل دیگر می‌توان فهم کرد؟ یا فلسفه اسلامی چقدر مطابق با قرآن است؟ ببخشید طولانی عرضه کردم اگر جواب من را به شکلی بدهید که موضوع برایم قابل درک تر بشود ممنون می‌شوم، یا اگر منبع درست و مطمئنی در این مورد سراغ دارید معرفی بفرمایید زیاده عرضی نیست خدا شما را خیر دهد.🙏

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله در نکاتی که مطرح می‌فرمایید به مطالب خوبی دست یافته‌اید. مهم آن است که متوجه باشیم امکانِ هر موجودی، دذاتیِ آن موجود است و به همین جهت در قرآن داریم: «قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى» بدین معنا که خداوند خلقت هر موجودی را به آن موجود عطا می‌کند به همان معنایی که فرمود: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» ملاحظه می‌کنید که خداوند در خطاب به آن شیء می‌فرماید «بشو» و «می‌شود» و از این جهت امکانِ هر شیئی در علم خداوند موجود است و نه آن‌که خداوند آن امکان را  به آن شخص و یا آن شیء داده باشد. آری! خداوند وجودِ آن شیء را به آن شیءمی‌دهد. 
خوب است رفقا به این نکته فکر کنند که وقتی انسان متوجه امکان ذاتیِ هستی خود شد، متوجه بودنِ خاصی می شود که تنها آن بودن، بودنِ او است و بودن یک آهو و یا یک درخت، بودنِ او نیست و از آن جهت که خداوند تنها بر مبنای امکان ذاتی انسان، «وجود» را به انسان می دهد و بنیاد انسان همان بودنی است که بر مبنای امکان ذاتی اش به او عطا می شود. موفق باشید
 

37290
متن پرسش

سلام استاد طاعاتتون قبول. پیرامون تجاوز به زنان آواره در بیمارستان شفا و سپس کشتار آنها، به نظرم از مرگ فرزند هم برای یک زن سخت تر باشد. خدا می‌داند چقدر تصور جنایات صهیونیستها سخت است چقدر سخت است با این اخبار وحشتناک زندگی کردن، اولیاء الهی چطور با این شرایط باز هم تسلیم و رضا به قضای الهی هستند؟ بگویید بلکه نفس وامانده من و امثال من نسبت به خدا بدگمان نشود. چطور مردم غزه دارند می‌بینند اجساد شهدایشان فاسد می‌شود و جانوران از آنها می‌خورند باز هم زندگی می‌کنند؟ چطور می‌توانند با فجایج باز هم زندگی کنند؟ قحطی و گرسنگی و دسترسی نداشتن به امکانات اولیه زندگی مثل لباس یا جای امن یا حتی امکانات پزشکی خیلی سخت است. داغ عزیزان، در خرابه زندگی کردن و... چه بگوییم که جز درد چیزی نیست. امام زمان چطور تاب می‌آورند؟ به اهل بیت امام حسین خیلی بی‌حرمتی شد اما تجاوز از هر جنایتی برای زن عفیفه سخت تر است. چطور تاب بیاوریم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که ملاحظه می‌کنید عرایضی ذیل سؤالات شماره 37262 و 37273 شد. حقیقتاً ما به تعبیر رهبر معظم انقلاب با اوج جنایات روبه‌رو هستیم در عین حیرت از عظمت و صبر و ایمان مردم غزه. حقیقتاً باید از خداوند تقاضا کرد راهی برای مقابله با چنین جنایات عظیمی مقابل ما بگشاید. مانند جبهه‌ای که در کربلا گشود که شهادت، همراهِ آن بود در کنار اسارت زن و فرزند. در موضوع غزه، باید به اوج ایمانی فکر کرد که بتواند با چنین رذالت عظیمی مقابله کند. و نمی‌دانم آن ایمان، چه ایمانی است که شهادت در دلِ آن ساده‌ترین اقدام است؟!! موفق باشید      

37288

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: از جایی که دنیای امروز دنیایست که نیست انگاری و ندانم کاری در آن مثل یک ماهی هستش که اگه اون رو در بیارن میمیره. و در آوردن هم با درک اون هست. منم بی منظور شروع می‌کنم. کورم و کر، برای رسیدن به نور و بیرون آمدن از اون پرده ای که همه رو تار نشون میده، نمیدونم ... ‏‏« پرده نشین ‏/ ‏‏این قافله از صُبح ازل سوی تو رانند‏ / ‏‏تا شام اَبد نیز بسوی تو روانند‏ / ‏‏سرگشته و حیران هَمه در عشق تو غرقند‏ / ‏دل سوخته هر ناحیه بی تاب و توانند‏ / ‏‏بُگشای نقاب از رُخ و بنمای جَمالت /‏ ‏تا فاش شود آنچه هَمه در پی آنند‏ / ‏‏ای پَرده نشین دَر پی دیدار رُخ تو‏ ‏/ جانها هَمه دل باخته، دلها نگرانند‏ / ‏‏در میکده رندان همه در یاد تو مستند‏ ‏/ با ذکر تو در بُتکده ها پَرسه زنانند‏ / ‏‏ای دوست دل سوخته ام را تو هدف گیر‏ / ‏‏مژگان تو و اَبروی تو تیر و کمانند‏» تفکر تاریخی هر چی هست من نمیدونم فقط یادم هست اربعین رو و نشستن در زیر گنبد اباعبدالله الحسین و بطور باور نکردنی صیغل دادن همونی که من کلی براش تلاش کردم که بهش برسم و نگهش دارم  « ‏‏گواه دل‏ / ‏‏سٰاغر از دست ظریف تو گُناهی نبود‏ / ‏‏جُز سر کوی تو ای دوست! پناهی نبود‏ / ‏‏درِ اُمّید ز هر سوی به رویم بسته است‏ ‏/ جُز در میکده، اُمّید به راهی نبود‏ / ‏‏آنکه از بادۀ عشق تو لبی تازه نمود‏ / ‏ملک هستی بر چشمش پرِ کاهی نبود‏ / ‏‏گر تو در حلقۀ رندان نظری ننمایی‏ / ‏به نگاهت، که در آن حلقه نگاهی نبود‏ / ‏‏جان فدای صنم باده فروشی که بَرَش‏ ‏/ هستی و نیستی و بنده و شاهی نبود‏ / ‏‏نظری کُن که نباشد چو تو صاحبنظری /‏ ‏به مریضی که دَر او جُز غم و آهی نبود‏ / ‏‏عاشقم عاشق دلسوخته از دوری یار‏/ ‏‏در کفم جُز دل افسرده گواهی نبود‏» خدایا شروع می‌شوی تو و شسته می‌شود از دریای حکمتت کدری ها و زلال خودت را به من می بخشی، دیگر تحمل ندارم که به روی خودم نیاورم که تویی خودم و در آغوشت بیابم آنی را که دنبالش می‌گشتم  «آتش عشق‏ / ‏‏کیست کآشفتۀ آن زلف چلیپٰا نشود؟!‏ / ‏‏دیده ای نیست که بیند تو و شیدا نشود‏ / ‏‏ناز کن ناز، که دلها هَمه در بند تواَند‏ ‏/ غمزه کُن غمزه که دلبر چو تو پیدا نشود‏ / ‏‏رُخ نما تا هَمه خوبان خجل از خویش شوند‏ / ‏گر کشی پَرده ز رُخ کیست که رُسوا نشود‏ / ‏‏آتش عشق بیفزا، غمِ دل افزون کُن‏ / ‏این دل غمزده نتوان که غم افزا نشود‏ / ‏‏چٰاره ای نیست به جُز سوختن از آتش عشق‏ / ‏آتشی ده که بیفتد به دل و پا نشود‏ / ‏‏ذرّه ای نیست که از لُطف تو هامون نبود‏ / ‏قطره ای نیست که از مهر تو دریا نشود‏ / ‏‏سر به خاک سر کوی تو نهد جٰان، ای دوست‏ / ‏‏جان چه باشد که فدای رُخ زیبا نشود‏» آه ... « عطر یار / ‏‏ما ندانیم که دلبستۀ اوئیم هَمه‏ / ‏‏مست و سَرگشتۀ آن روی نکوئیم همه‏ / ‏‏فارغ از هر دو جهٰانیم و ندانیم که ما‏ ‏/ دَر پی غمزه او بادیه پوئیم هَمه‏ / ‏‏ساکنان دَر میخانۀ عشقیم مُدام‏ / ‏از ازل مَست از آن طرفه سبوئیم هَمه‏ / ‏‏هَرچه بوئیم ز گلزار گلستان وی است‏ / ‏عطر یار است که بوئیده و بوئیم هَمه‏ / ‏‏جُز رُخ یار جمٰالی و جمیلی نبود‏ / ‏در غم اوست که در گفت و مگوئیم هَمه‏ / ‏‏خود ندانیم که سرگشته و حیران همگی / ‏پی آنیم که خود روی بروئیم هَمه‏» جهان امروز به نهوه ای شده است که عصاره و شاخصی را از آن می‌خواهیم و می‌خواهم. اما چجوری «خود» رو که دریاییست از پیشرفت ها و بینش ها رو هر روز جلوی پنجره ندانم کاری ها می‌بینم و بدون سلام علیک از کنارش می‌گذرم. ای دل راهم دهید!! قول می‌دهم بدون حجاب بیایم در دل افاق تاریخ!! تفکر تاریخی در یاب من را!! « تشنۀ پاسُخ‏ / ‏‏ای دوست هر آنچه هست نور رُخ تو است‏ / ‏‏فریادرس دل، نظر فرّخ تو اَست‏ / ‏‏طی شد شب هجر ‏‏(قدر) ‏‏و مطلع فجر نشد‏ / ‏‏یارا! دل مُرده تشنۀ پاسخ تو است» « ایمان‏ / ‏‏آنرا که زمین و آسمٰانش جا نیست‏ / ‏‏بر عرش برین و کُرسیش مأوا نیست‏ / ‏‏اندر دل عاشقش بگنجد ای دوست‏ / ‏‏ایمانست این و غیر از این معنا نیست‏» بخدا که همین است و بست!! و مگر جز عاشقان را راهی ست به سوی حقیقت. « عشق‏ / ‏‏آن دل که بیاد تو نباشد دل نیست‏ / ‏‏قلبی که بعشقت نطپد جُز گِل نیست‏ / ‏‏آن کس که ندارد بسر کوی تو راه‏ / ‏‏از زندگی بی ثمرش حٰاصِل نیست‏» آمداه ام با قلبی آکنده از زشتی ها و بدی ها، ببخش مرا که سابقه ام همچون شمر کربلاست.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به شهداء بخصوص به شهید حاج قاسم سلیمانی نظر کرد. عرایضی تحت عنوان «شهید حاج قاسم سلیمانی؛ سری از اسرار تاریخی ما»https://lobolmizan.ir/leaflet/1121?mark=%D8%AD%D8%A7%D8%AC%20%D9%82%D8%A7%D8%B3%D9%85  شده است. امید است که افقی نسبت به آنچه به میان آوردید، برای‌مان بگشاید. موفق باشید

37268
متن پرسش

در میخانه گشایید به رویم شب و روز که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم. استاد مگر نه اینکه «ادعونی استجب لکم» صحیح است «و اذا مرضت فهو یشفین» صریح؟ مکر نه اینکه عشق در یک لحظه اتفاق می‌فتد؟ مگرنه اینکه خیلی ها کم طاقتند و دل نازک و شکستنی ترند؟ مگر نه اینکه از فصوص و منازل و نماز و طاعت کاری نمی‌آید و او با ندایی در باز می‌کند و باب خانه معشوق باز است؟ مگر نه اینکه از همه بریده ایم؟ مگرنه اینکه عشق صورت می‌خواهد؟ استاد من نمی‌توانم با شعر رباید دلبر از تو دل ولی آهسته آهسته زندگی کنم! استاد از خودم بیزارم، مگرنه اینکه خوب و بد را اینجا باهم می‌خرند؟ آه که چه سخت است غطائی که چشمانم را کور کرده است. می‌دانم مشکل از من است اما بنظرم کار معشوق هدایت امثال من که بد هستم است! خوب ها که خوبند! مگرنه اینکه جدشان با جذامی‌ها می‌نشست، جذام ایمان من هم نمی‌تواند مانع رویتش شود! مگرنه اینکه ... مگرنه اینکه... استاد من گله دارم از این سردرگمی! از این بی کسی! از بی معشوقی و بی امامی! او که هست می‌دانم ولی استاد مگرنه اینکه هرجا گلی هست خار و خاشاکی هم هست! آه که ان الله لا یعجل لعجله الناس! اما من از فردا بیمناکم که نکند وقتی در خودم غوطه‌ورم سر برسد! می‌دانم که به درد همان گردو بازی می‌خورم! ما را چه به کوچه لیلی! اما مگرنه اینکه او هیچ صدایی را بی پاسخ نمی‌گذارد و همین آه لبیک پیشاپیش اوست؟ آه که چه زمانه سختیست! متی احار فیک یا مولای! می‌گویند وقتی می‌بینی اش که دیدن و ندیدن برایت فرقی نکند وای خدا نکند که به این حال برسم که دیدن و ندیدن معشوق با هر توجیهی برایم فرق نکند! من خاک بر سر گمراه نبینمش چه کنم! حالا نمی‌دانم اسمش می‌شود اوبژه یا سوبژه! استاد من دارم از بی مونسی قابل رویت می‌میرم دعایی بکنید برایمان! دعای استاد در حق شاگرد مستجاب است! بخدا پیگیر مباحث عرفانی هستم می‌دانم این حرفهایم کلی ایراد دارد و صحیح نیست و بی مبنا هستند! اما کم آوردم، رویت او در انقلاب و رهبری و امام و... درست جای خود اما رویت متعینه شخصیه او خودتان هم می‌دانید چیز دیگریست که به همه حصولمان آتش می‌زند! آه از کوری و دوری و صبوری! نوری کاش می‌تابید به این خیال آشفته تا از موقنین شوم! و کذلک نری ابراهیم ملکوت السماوات و الارض! ابراهیم نیستم اما کذلک ای می‌شود برایم پیش بیاورند! آه از این خودخواهی های من! امام را هم برای تسلی دل خود و هوس می‌خواهم چه کنم که نمی‌فهمم و با نفهمی انس دارم! خاک بر سر من که جذام ایمانم را خورده! و باز خاک بر سر من. ای حجت خدا این دیوانه را ببخش یا صاحب الزمان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرمود: « ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلَائِفَ فِي الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ» سپس شما را به جای گذشتگان در میان آوردیم تا بنگریم شما چه می‌کنید. حال مائیم و تجربه ایمانی که از یک طرف دلْ به دلبر دادن است و ناز او را کشیدن، و از طرف دیگر با خالِ لب او روبه‌روشدن و هزار سرگردانی. این یعنی ما را و رسیدن به لب یار کجا، که محل تجلیات ذاتیه انوار الهی است. مائیم و لب یار و بیماری از همان نوعی که در نوشته شما به چشم می‌خورد. و این قصه این زمانه است که زمانه سرگردانی است در بیابانی که انسان‌ها لیلایِ دیروزین خود را که در دفاع مقدس با آن مأنوس بودند از کف داده‌اند تا در ساحتی دیگر او را بیابند. و این قصه سرگردانیِ امروزین ما می‌باشد. لیلا را باید در ساحتی دیگر پیدا کرد، ساحتی که با «وجود» می‌توان سر و کار پیدا کرد. وجودی که هیچ چیز نیست، ولی هست. و این یعنی «دوست دارد یار این آشفتگی». زیرا سر به سامانِ دیروزین نهادن کافی نیست. موفق باشید        

37145

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرامی: معنای ایمان به کتب انبیا گذشته چیست؟ آیا محتوای کتب انبیا بیش از قرآن است و محتوای قرآن ما را نسبت به محتوای کتب انبیا گذشته کفایت نمی کند؟ در این صورت ایمان به کتب قبلی چه فایده ای دارد؟ در غیر این صورت یعنی عدم کفایت ما به کتب انبیا گذشته و به محتوای آن دسترسی نداریم که ایمان به آن فایده ای داشته باشد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در آن نیست که ما باید برویم و کتب دیگر انبیاء را مطالعه کنیم تا به آن‌ها ایمان بیاوریم؛ بحث در نظر به حضور توحیدی انبیاء در طول تاریخ است و ایمان به آن‌ها به عنوان کسانی که در طول تاریخ متذکر توحید و هدایت بشریت بوده‌اند. موفق باشید

36977

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

اَرَنی کَسی بِگوید کِه تو را نَدیده باشد تو‌کِه با مَنی هَمیشه چِه تَری چِه لَن‌تَرانی‌. مَرا ببخش که همیشه سعی می‌کردم بزرگ باشم‌ اما اجازه نداشتم، مرا ببخش که خودم را گُم کردم‌، ای من مرا ببخش! من‌از خود عذر می‌خواهم که به خود چنین بد کردم زیرا بزرگ بودم و بزرگ هستم و بزرگ خواهم بود این واقعیتی است که اِنکار آن توسط هیچ کس دیگر موثر نیست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً مکالمه جناب فیض کاشانی را با حضرت محبوب شنیده‌اید که چگونه جناب فیض به دنبال چیزی بود که مدت‌ها حضرت حق آن را برآورده کرده بودند به همان معنایی که در شعر خود از حضرت حق می‌پرسد:  «گفتم به کام وصلت خواهم رسيد روزي» و در جواب می‌شنود: «گفتا که نيک بنگر شايد رسيده باشي». این شما و آن مکالمه: موفق باشید
گفتم رخت نديدم گفتا نديده باشي
گفتم ز غم خميدم گفتا خميده باشي
گفتم ز گلستانت گفتا که بوي بردي
گفتم گلي نچيدم گفتا نچيده باشي
گفتم ز خود بريدم آن باده تا چشيدم
گفتا چه زان چشيدي از خود بريده باشي
گفتم لباس تقوي در عشق خود بريدم
گفتا به نيک نامي جامه دريده باشي
گفتم که در فراقت بس خون دل که خوردم
گفتا که سهل باشد جورم کشيده باشي
گفتم جفات تا کي گفتا هميشه باشد
از ما وفا نيايد شايد شنيده باشي
گفتم شراب لطفت آيا چه طعم دارد
گفتا گهي ز قهرم شايد مزيده باشي
گفتم که طعم آن لب، گفتا ز حسرت آن
جان بر لبت چه آيد شايد چشيده باشي
گفتم به کام وصلت خواهم رسيد روزي
گفتا که نيک بنگر شايد رسيده باشي
خود را اگر نبيني از وصل گل بچيني
کار تو (فيض) اينست خود را نديده باشي
 

36966

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: خسته نباشید. در مباحث شما چند واژه برایم دقیق روشن نیست می‌خواستم توضیحی بفرمایید؟ یک: کلمه افق دو: اکنون بی کران سه: انتظار چهار: وارستگی پنج: تاریخ (مثل تفکر تاریخی هست) ششم: گشودگی البته این طور نیست که کلا چیزی متوجه نباشم بلکه می‌خواهم دقیق تر مدنظر داشته باشم. خیلی ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر کدام از این واژه‌ها ریشه در مقدماتی دارد که پیشنهاد می‌شود با رجوع به سیر مطالعاتی که در سایت هست؛ کار را شروع کنید. موفق باشید

36935

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

نفس اماره راهی برای رسیدن به خدا، ما همیشه از نفس اماره به بدی یاد می کنید اما آیا اگر این نفس نباشد که ما را به کاری فرا بخواند که نباید است و ما در مقابل آن به خدا پناه آوریم و با عزم و اراده به مقابله به آن بایستیم می‌توانیم به آن مقام های بالایی که وعده آن داده شده است برسیم آیا این درست است که شهدا چون از سیم خاردار نفس خویش گذشتند؛ توانستند از سیم خاردار بگذرند. پس آیا می توان گفت این نفس اماره است که خدا آن را در ما قرار داده است تا به آن ظرفیتی که خدا ما را می خواهد برسیم تا بتوانیم آن ظهور تجلی بخش را ببینیم و آیا این حضور است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در نظام الهی، وجود شیطان و یا در نفس انسانی، وجود نفس امّاره لازم است. اشکال در آن‌جا پیش می‌آید که ما اسیر آن گردیم. به گفته بزرگان: این وجود شیطان بود که او همچنان وسوسه کرد تا سالکان راه حقیقت با مقابله با آن وسوسه‌ها، راهِ انس با خدا را یافتند. موفق باشید

نمایش چاپی