باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- لازم نمیاید با حرکت جوهری عالم ماده خداوند دارای حرکت باشد. زیرا «وجود» در هر مرتبه خاصیت همان مرتبه را دارد و پایینترین مرتبهی آن عین حرکت است. در نتیجه بالاترین مرتبهی آن عین ثبات است. 2- باید در موارد شبههناک از ابراز محبتهای اینچنینی احتراز کرد. در محبت حقیقی، شوق بندگی به خدا بیشتر میشود، نه شوق به فردِ محبوب 3- عشق به زیبایی، انسان را از هر منظر زیبایی به حضرت حق منتقل میکند و اگر مشغول نظر به زیبارویان شد، قوهی واهمهی او رشد مینماید و این امر حجابی میشود جهت حضور قلب او در مقابل حضرت کمال مطلق. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که متوجه هستید در ذکر، کیفیت مهم است ولی آن اذکاری که تعداد آنها تصریح شده است صرفاً باید همان تعداد گفته شود مگر آنکه ترجیحاً متذکر تعداد بیشتر باشد که آن به عهدهی ذاکر است. در مورد دعا، صراحت داریم که یک دعا را 12 هلال یعنی همان یکسال بخوانید تا ملکهی ما گردد و جزء طلب باطنی ما شود ولی اذکاری که تأکید بر کثیربودنشان شده است و به هر صورت حالِ حضور در آن لازم است. با اینهمه اصرار نداشته باشید که در همه حال حضور قلب در آن باشد. در مورد زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام در این مدت دو سال که میفرمایید؛ فکر نمیکنم لازم باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید شریعت اسلام به ما فرموده است به والدین احترام بگذاریم، ولی نفرموده به دنبال برآوردن میلها و هوسهای ایشان باشیم. بنابراین اگر بر اساس عدم برآوردن میلهایشان ناراحت میشوند مشکل خودشان است ما در این مورد وظیفهای نداریم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه در مجموعهی جوابهای سؤالات مربوط به «دعا» عرض شد، نظر به معارفی است که اساتید عزیز متذکر آن هستند. به نظرم خوب است که به عنوان یک مجموعه با زوایایِ مختلف همهی سؤال و جوابها جمعآوری شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان معنا است که در جواب سؤال شمارهی 16098 و 16167 عرض شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع آزادی موضوعی است بس خطیر و بزرگ، که اگر امکان آن را داشتم تا آنچه در مافیالضمیر دارم را با کلمات مناسب اظهار کنم؛ مطمئن باشید بیشتر از 1000 صفحه سخن برای گفتن بود. خداوند با دادن اختیار به انسانها بزرگترین هدیهی خود را که آزادی است به بشریت داده است تا او خود، انتخاب کند و حتی به پیامبر خود میفرماید: تو تنها، حقیقت را به انسانها متذکر باش ولی مصیطر نباش و چیزی را به آنها تحمیل نکن، آنها خود مسئول انتخابهای خود میباشند. پاسداشتنِ آزادی یعنی آنکه انسانها از سر ترس و اجبار زندگی نکنند. یعنی حق داشته باشند که بهجای آنکه «من باشند یا شما باشند، خودشان باشند». مردمان شایستهی داشتنِ زندگی آزادند. برای زندگی آزاد بیش از آنکه به قانونِ خوب، نیاز باشد به مردم خوب نیاز است. آدمی جویای حق است و فرزانگی به آن است که به او امکان دهیم خودش حق را انتخاب کند. هر چیزی که آزادیِ انسان را از او بگیرد، او را دفن کرده است. و مسلّم انسانِ آزاده انسانی نیست که با آزادی خود، آزادی دیگران را نابود کند. امروز تنها داعشیها نیستند که خود را به نام دین به بقیهی انسانها تحمیل میکنند؛ آن کارمند اداری هم که حقوق شهروندی ما را رعایت نمیکند، صورت دیگر همان داعشی است و آن مردی که به اسمِ دین و در راستای اختیاراتی که دین به او داده است، حقِ همسر خود را زیر پا میگذارد او نیز داعشی است. وقتی به همسر خود بگوید من اجازه نمیدهم به مادر و برادرت سر بزنی و بخواهد برای او تصمیم بگیرد، همان داعشیِ پنهانشده در زیر حقوقی است که خداوند برای تنظیم نظام خانواده به او داده است. مثل آن کارمندی که بنا است از قدرتِ قوانین جامعه، امور شهروندان را رعایت کند، نه آنکه خود را بر شهروندان تحمیل نماید. آری! هزاران هزار چهرهی داعشیگری اطراف ما را پر کرده است، حال شما از ترجیح عدالت بر آزادی سخن میگویید؟!! تا وقتی ما زیباییِ آزادی را با جانِ خود و با رگ و پوست خود احساس نکنیم و تا وقتی آزادی را حقِ همهی انسانها ندانیم؛ مسلّم عدالت نه معنا میدهد و نه رُخ مینمایاند. توانِ ادامهی سخن در بنده نیست، ولی چه ظلماتی به جهت ندیدنِ جایگاه آزادی همهی عالَم را فرا گرفته است. چگونه میتوان تنفسِ آزاد داشت وقتی به آزادی عشق نمیورزیم؟!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شرح این نوع گفتارها خودِ این گفتارها است بنابراین شرح آن را نیز باید شرح داد. بهتر آن است که به جای نظر به عبارات، دل را متوجه ی اشاراتِ این کلمات بفرمایید. یعنی به جای آن که پای مطلب را بگیرید و پایین بکشید، دست به دامان آن بزنید و بالا بروید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کتاب «تاریخ فراماسونری ایران» از جناب آقای موسی حقّانی کتاب خوبی است 2- سخنان استاد پناهیان هرکدام که باشد ارزشمند و حکیمانه است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از مرحلهی اصالتِ «وجود» و تشکیک وجود آرامآرام وارد مرحلهی «وحدت وجود» باید شد و باید إنشاءاللّه در این موطن استقرار یافت. آری وقتی جز خدا در عالم نیست باید به نور الهی تکلیف و جای مخلوقات روشن شود که چگونه خداوند در آینهی ممکنات خود را مینمایاند، زیرا ممکنات در عرض خدا نیستند. تا دیروز میخواستیم از طریق ممکنات تکلیف و جایگاه خدا را معلوم کنیم، از این به بعد إنشاءاللّه موضوع باید برعکس شود. البته ظرایفی در کار است که اگر بیقراری نکنید آن ظرائف ظهور میکند و محدودیت ممکنات را به خدا نسبت نمیدهید تا مثل بعضی بگویند معتقدین به «وحدت وجود» میگویند زمین و آسمان، خدا است! «آری چه عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها». این راهی است که إنشاءاللّه باید در ذیل مولایمان بیابیم؛ که فرمود: «مَا رَأَيْتُ شَيْئاً إلاّ و رَأَيْت اللّه قَبلَهُ و بَعدَهُ وَ مَعَهُ». گفت: رباید دلبر از تو دل ولی آهسته آهسته / مراد تو شود حاصل ولی آهسته آهسته // سخن دارم ز استادم نخواهد رفت از یادم / که گفتا حل شود مشکل ولی آهسته آهسته // تحمل کن که سنگ بی بهایی در دل کوهی / شود لعل بسی قابل ولی آهسته آهسته // همای عشق ما را بُرده با خود در بر دلبر / ازین منزل بآن منزل ولی آهسته آهسته. موفق باشید