سلام: در تفسیر سوره قدر فرمودید در شب قدر حقایق یجا بر قلب نازل میشود و پیشاپیش آن پدیده ها را به صورت جامع می یابد و میگوید ا«این قرن قرن نابودی ابر قدرتهاست» ولی در آخر تفسیر گفتید « ولا خطر علی قلب بشر» سوال من اینست که بالاخره حقایق را در شب قدر انفسی میابد و یا حتی به قلب هم خطور نمیکند؟!!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در درک تاریخیِ زمان انفسیِ «لیلۀ القدری» برای حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» آنچه به اجمال پیش آمد همان بود که فرمود: «این قرن، قرن نابودی ابر قدرتها است». و آنچه در پیش بود تعیّن و تفصیل آن اجمال بوده و هست و آن « تفصیل است که در این مورد فرمود «لا خطر علی قلب بشر». موفق باشید
سلام: خدا قوت. منظور این روایت چیست؟ «عنه عليه السلام القَرابَةُ إلى المَودَّةِ أحْوَجُ مِن المَودَّةِ إلى القَرابَةِ»; امام على عليه السلام: خويشاوندى به دوستى نيازمندتر است تا دوستى به خويشاوندى» ; نهج البلاغة : الحكمة 308 .
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آنچه مهم است دوستی است و حتی در دل خویشاوندی آنچه مهم است آن نوع دوستیهایی است که بین ارحام پیش میآید. حال چه آن دوستی در بین خویشان باشد و چه بین غیر ارحام. مهم، دوستی است و دوستداشتن، و دوستداشتن را دوستداشتن.https://eitaa.com/dastanak_ir/13862. موفق باشید
سلام وقت شما بخیر و نور: سوالی در حیطه ی جبر و اختیار در انتخاب همسر داشتم اصل مسئله این است، نظر به مبحث اعیان ثابته، همسر را من انتخاب میکنم یا خداوند مقدر فرموده؟ اگر من به کسی نه بگویم، نه گفتن من ، به اراده ی خداوند است، یا به اختیار خودم؟ اگر مهر شخصی در دل من قرار گیرد، خداوند این مهر را در دل قرار داده یا خیر؟ آیا خدایی که این عالم و آدم را خلق کرده، در مسئله ی انتخاب همسر، که گفته شده نصف دین را شامل میشود، موضوع به این مهمی را به اختیار و عقل محدود بشر واگذار کرده؟ یا خیر، خداوند با توجه به درجات و درونیات و قوا و استعداد رشد هر کس، همسری برای او مقدر فرموده که رشد آن دو، با بودن در کنار یکدیگر رقم خورده سوال دوم اینجاست اگر شخص، تغییر کند، و رتبه وجودی اش بالاتر رود، همسر مقدر شده ی وی تغییر میکند؟ پیشاپیش تشکر از پاسخ گویی شما🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن در آيات ۱۷۳ و ۱۷۳ سوره اعراف خبر از تعهد فطري انسان در مقابل خدا ميدهد كه انسان ذاتاً حق را ميشناسد و ربوبيت او را پذيرفته، و از ابتدا والدین هرکدام مشخص بوده است. لذا میفرماید:
« وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ، أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ »
يعني آنگاه كه از فرزندان آدم، از پشت نسلهايشان، تعهد گرفتيم، خودشان را گواه خودشان گرفتيم، كه آيا من ربّ شما نيستم؟ گفتند: آري شهادت ميدهيم. اين كار را كردم تا روز قيامت نگويند ما نسبت به ربوبيت تو غافل بوديم، يا بگويند كه پدران ما مشرك بودند و ما هم فرزندان آنها بوديم و از خود اطلاعي نداشتيم، آيا ما را هلاك ميكني به جهت كاري كه آن باطلان كردند؟
نتايج آيه :
الف – ذات همة انسانها با پروردگار خود روبرو شدهاست.
ب – همه بدون استثناء ذاتاً به رب بودن خداوند شهادت دادهاند.
ج – همه با يك علم ذاتي و حضوري پروردگارشان را ميشناسند.
د – در قيامت بدكاران نميتوانند بگويند ما از ربوبيت خداوند بياطلاع بوديم، چون جانشان چنين تصديقي را همواره داشته و آنها با مشغول كردن خود به دنيا، آن صدا را در خود خاموش كرده و در نتيجه نشنيدند.
ه – با توجه به اين ذات و فطرتِ آشنايِ به پروردگار هستي، نميتوانند بگويند چون پدران ما مشرك بودند ما هم مشرك شديم و محيط و تربيت خانوادگي را بهانهاي براي بدبودن خود بگيرند. لذا ريشه اصلي بد بودن و خوب بودن هر كس، خود فرد است و محيط و خانواده و پدر و مادر و جامعه و ژن، همهشان علت مُعِدِّه يا شرايط هستند و علت اصلي خود انسان است كه در مقابل نداي فطرت چه موضع و انتخابي بكند. و چه بسا از والدين غير صالح و در محيطي فاسد، انسانهايي متعالي سربرآورند، چرا كه اين انسانها نگذاشتند صداي فطرت در جانشان خاموش شود.
با توجه به موارد فوق می توان گفت از همان ابتدا والدین انسانها مشخص بوده، و خداوند ربوبیت خود را با آنها در میان گذارده. پس باید همسر هرکس در نسبت به فرزندی که مربوط به این همسر است، از قبل معلوم بوده باشد. موفق باشید
با سلام: در خصوص حقوق بشر اسلامی خیلی مطلب نوشته شده ولی در هیچ کدام یک طرح اجرایی مانند منشور یا کنوانسیون ها نداریم تنها یک اعلامیه حقوق بشر قاهره نوشته شده. من کتاب «هدف حیات زمینی انسان» را مطالعه کردم بنظرم رسید ریشه تمام نقض حقوق بشر فساد و خونریزی است که ملائکه گفتند و خدا گفته من به انسان علم اسما را یاد دادم. آیا می شود از اسما الهی یک مجموعه تهیه کرد که انسان ها را به سعادت برساند صفات خدا که هر انسان باید داشته باشد مثلا رحمان، رحیم و.... و این مجموعه بشود مبانی اصلی و از دل ان دستورالعمل سعادت واقعی بشر را تبیین کرد؟ در حال حاضر غربی ها بجای حذف کارهای بد و گناهان در راستای حمایت از آن بر آمده اند مثلا برای زنان بدکاره گفته اند کارگران جنسی و حامی آنها هستند. خواهش می کنم روی این موضوی بررسی و راهنمایم کنید اگر ابهامی است تلفنی خدمتتان هستم زیرا محل کارم تهران است البته اصفهانی هستم و هر مدت یک بار اصفهان می آیم
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که متوجه هستید ما در مواجهه با آنچه تحت عنوان حقوق بشر در غرب مطرح شده، باید دستگاه معرفتی خودمان به انسان را دنبال کنیم وگرنه گرفتار معیارهای برساخته آنها میشویم و از این لحاظ باید مباحث مطرح شده در رساله حقوق حضرت سجاد «علیهالسلام» و مباحث اخلاق اسلامی در راستای خلیفۀ اللهی و کرامت انسان به میان آید و در این موقعیت، حرفها داریم. کتاب «کرامت در قرآن» از آیت الله جوادی نکات خوبی را در این رابطه مدّ نظر میآورد. موفق باشید
سلام استاد عزیزم: استاد اگر کسی به ما به ظلم حقوقمان را نداد یا قولی که داده بود را عمل نکرد آیا باز هم مبتنی بر بحث کتاب رزق تون آیا این قضیه میتوان گفت که رزقمان نبوده؟ و نباید دفاع کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا نباید دفاع کرد وقتی خداوند آن رزق را برای ما تقدیر کرده است و عدهای آن را قاپیدهاند؟ این نوعی دفاع از حق است و برکات خاص خود را دارد، مگر آنکه کار به دردسرهای بزرگ بکشد که ما را از کارهای اصلی باز دارد؛ در این مورد میفرمایند به خدا واگذار کنید که او بهتر از شما توان احیای حق را دارد. ولی این مربوط به مرحله آخر است. موفق باشید
سلام علیکم و رحمهالله: متن زیر از گروه ایتایی برهان عینا نقل قول شده است. لطفا پس از مطالعه متن زیر مفهوم «واسطه فیض» بودن معصومین علیهمالسلام را تشریح فرمایید. سپاسگزارم لینک گروه: https://eitaa.com/28219951/7950 * «در آیه ۳۰ از سوره مبارکه توبه آمده است: «وَ قَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ»؛ این عبارات نشان میدهند که کافران اهل کتاب در «نظریه ولادت» به مشرکان تأسی جسته و با ایشان مضاهات میکنند و همین عامل باعث اجتماع این دو طیف در یک جبهه شده است. از سوی دیگر با مراجعه به آیات ۱۶ الی ۳۶ از سوره مبارکه مریم خواهیم دید که شاخصه اصلی جبهه حق و «صراط المستقیم» همانا عدم اعتقاد به «نظریه ولادت» قلمداد شده است؛ این مجموعه از آیات که در راستای ارائه تصویری درست از حضرت عیسی (ع) و داوری در خصوص اختلاف پیش آمده میان اهل کتاب درباره آن حضرت برآمدهاند، درنهایت اعلام میدارند: «...ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ / مَا كَانَ لِلَّهِ أَن يَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ / وَ إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ»؛ در این آیات کریمه میان پاره از مفاهیم ملازمه برقرار شده است که ضروری است اشاره ای به نحوه ملازمه آنها داشته باشیم: ۱. در ابتدا لازم است بدانیم که عبارات فوق (آیات ۱۶ تا ۳۶ از سوره مریم) به مثابه صدور حکم از محکمه قرآن کریم درباره اختلاف پیش آمده (= فیه یمترون) در میان اهل کتاب می باشند و این از جمله مهم ترین رسالتی است که قرآن کریم برای خویش قلمداد کرده است؛ زیرا در آیات ۷۶ الی ۷۸ از سوره مبارکه نمل آمده است: «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَكْثَرَ الَّذِي هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ وَ إِنَّهُ لَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ بِحُكْمِهِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ»، براین اساس اگر ندانیم که اختلافات پیش آمده در میان اهل کتاب بر سر چه بوده است، طبعاً نخواهیم دانست که در قرآن کریم قصه از چه قرار است. ۲. در این آیات کریمه مشاهده میشود که میان اعتقاد به «نظریه ولادت» و عدم عقیده به «کُن فیکون» رابطه وجود دارد. (پیشتر هم گفته بودیم که انکار قدرت «خلق لامِن شیء» یا همان «کُن فیکون» مستلزم اعتقاد به نظریه فلسفی «فیض و صدور» یا همان «نظریه ولادت» است) آنانکه قایل به «نظریه ولادت» یا همان نظریه فلسفی «فیض و صدور» هستند، الله را به عنوان تنها کسی که رب العالمین است، نمی پذیرند بلکه قایل به سلسله مراتبی از اربابان (وسائط فیض) بوده که از ایشان استمداد و استعانت می جویند، لذا آیه کریمه تأکید میکند که الله همان رب العالمین است و لاغیر. نتیجه اینکه: اگر الله را رب العالمین بدانیم (الحمدلله رب العالمین)، دست به «دعا» برداشته و صرفاً از او استعانت بجوئیم (ایاک نعبد و ایاک نستعین) و او را دارای قدرت مطلقه بر «محو و اثبات» حوادث و مقدرات جهان و تاریخ قلمداد نمائیم، آنگاه قایل به «نظریه ولادت» نخواهیم شد و درنتیجه همراه با کسانی که «انعم الله علیهم» هستند واقع در «صراط المستقیم» خواهیم بود» / پایان نقل قول
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به حکم یکی از اسمای الهی که «اسم جواد» است حضرت حق با تجلی دائمی خود همه امور را تدبیر مینماید ولی در عین تشکیکیبودن وجود. در مورد جایگاه واسطه فیض و نقش آن خوب است به کتاب «جايگاه و معني واسطه فيض» که روی سایت هست رجوع شود. موفق باشید https://lobolmizan.ir/book/239?mark=%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87
سلام و عرض ادب: استاد گرامی محبت بفرمایید بفرمایید «فلا انساب بینهم» در آیه ۱۰۱ مومنون با «الحقنا بهم ذریتهم» در آیه ۲۱ سوره مبارکه طور چطور قابل جمع است؟ اگه بعد از نفخ صور مجددا همه از خاک برمیاییم و نسبتی بین هیچکس نیست چطور میشه آیه میفرماید ذریه مومن را به او ملحق میکنیم تا چشمش روشن شود با اینکه اعمالش کاستی دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً الحاق ذرّیه به معنی الحاق آن اموری است که انسان برای خود انتخاب کرده، از آن جهت که میفرماید: «وَ كُلُّهُمْ آتيهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَرْداً» (مریم/۹۵) یعنی هرکس تنها خودش میباشد و اعمال خودش بدون هرگونه نسبتی که در دنیا داشت. موفق باشید
سلام: اینکه بگوییم الان آخر الزمان است نوعی توقیت برای امر ظهور نیست؟ چون به نظر می رسد در صورتی الان آخرالزمان است که مثلا حضرت تا صد سال دیگر ظهور کنند ولی فرض کنید حضرت یک میلیون سال بعد قرار باشد که ظهور کنند درین فرض ما در اول الزمان خواهیم بود نه آخر الزمان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: توقیت به معنای آن است که مثلاً معلوم کنیم حضرت، ۱۰ سال یا ۵ سال و یا ۲۰ سال دیگر تشریف میآورند که این نهی شده. ولی اینکه رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» پیامبر آخرالزمان هستند و آمدهاند تا آخرالزمان را اعلام کنند امر دیگری است و روایات زیادی این امر را پشتیبانی میکند. موفق باشید
با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد گرامی: بنده یکی از دانش آموزان سمپادی هستم که امسال در کنکور تجربی شرکت کردم و حدود ۶۰ عنوان از کتاب های دفاع مقدس را نیز خوانده ام. به توصیه پدر و علاقه مندی خودم تصمیم گرفتم سیر مطالعاتی و مخصوصا تفسیر قیم المیزان را دنبال کنم. جزوه روش کار با المیزان را هم مطالعه کردم، حضرتعالی جهت مقدمه کدام کتاب ها را بعنوان پیش نیاز تفسیر المیزان توصیه میفرمائید. با تشکر فراوان. التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتابهای «آشتی با خدا» و «ده نکته در معرفت نفس» و بحث «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی دو کتاب اخیر که روی سایت هست إن شاءالله مقدمات خوبی خواهد شد. موفق باشید
با سلام: علی (ع) مظهر اسم جامع الله بود. پس چرا مردم زمان او تجلیات الله را در او ندیدند؟ سوال دوم: آنهایی که در زمان علی (ع) او را خدا فرض کردند آیا تجلیات اسم الله را در علی (ع) دیدند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: میدانید که این مباحث نیاز به مقدمات دارد وگرنه حتی در جوابدادن به این سؤالات، واژهها معنای خود را به ظهور نمی آورد. آری! رسول خدا و ائمه هدی «علیهمالسلام» به همان معنا که از رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» داریم که فرمودند: «من رانی فقد رای الله» همه مظهر نور الله میباشند و این غیر از آن است که آنان خودشان ذات حضرت الله باشند. موفق باشید
با عرض سلام و احترام! من در صوت ایت الله شجاعی عبارات زیر را شنیدم، می خواستم ببینم که درست می فرمایند یا نه؟ ایشان فرمودند که: فقط ذات خداست. فقط صفات خداست. فقط افعال خداست. با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه عالم مظاهر حضورِ حضرت حق است وگرنه نسبت به حضور مطلق او، محدودیت پیش میآید. عمده آن است که متوجه نگاه حضرت علی «علیهالسلام» به عالم باشیم که میفرمایند: «ما رایت شیئاً الا و رایت الله قبله و معه و بعده». یا به تعبیر جناب مولوی: «دیده آن باشد که باشد شهشناس/ تا شناسد شاه را در هر لباس». موفق باشید
با سلام خدمت استاد طاهرزاده ارجمند: لطفا نشانه ها و جزییات تجلی ذاتی بر نفس انسان را بفرمایید. و اینکه راهنمایی بفرمایید به چه طریقی به سلامت این دوران را سپری کنیم. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه انسان متوجه نسبت وجودی خود با حضرت حق میشود، در حوزه تجلیات ذاتی قرار میگیرد و علم و حیات حضرت معبود، او را نسبت به علم و حیات خودش بیشتر و بیشتر می کند. موفق باشید
درود استاد. خسته نباشید. میشه معنای درست و صحیح و ساده دقیق تقوا چیشت؟ وقتی خداوند میفرماید بهترین بندگان من با تقوا ترین تان هستش یعنی چی؟؟؟ و منظور تزکیه نفس چیست؟؟؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! نظر به حقایق عالم وجود و نگهبانی خود نسبت به حفظ ارتباط با آن حقایق از طریق رعایت دستورات شرع، همان تقوا میباشد و موجب تزکیه نفس می شود. موفق باشید
سلام استاد عزیز: جزوه خلاصه کتاب بدایه را فرمودید اطلاع بدم دارید آماده کنید امانت بگیرم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آماده است. جمعه صبح یا دوشنبه تشریف بیاورید تا تقدیم شود. موفق باشید
سلام علیکم: به نظر حضرتعالی علت یا علل اینکه امیرالمؤمنین (علیه السلام) اکثر مواقع از نان و «نمک» به عنوان غذا استفاده می کردند، چه بوده است؟ چون همان طور که ما در کلمات عرشی و بلند ایشان تأمل می کنیم باید در افعال ایشان که ریشه در همان مقام متعالی ایشان دارد هم تدبر کنیم. آیا صرفاً به خاطر ریاضت نفس بوده؟ چون اگر فقط بحث ریاضت باشد می توانستند نان خالی بخورند. ولی چرا «نمک»؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. مهم آن است که با نظر به سیرۀ آن حضرت، سعی کنیم در استفاده از دنیا به همان اموری اکتفا نماییم که برای زندگی در دنیا کافی است. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم: وقتی یک گل را میبینیم اگه بگویم ماشاءالله زیبایی خدا را ببین که در این گل ظاهر شده است آیا این جمله یک نوع دوگانگی نیست؟ جمله درستش چیست که هم دوگانگی نباشد و هم محدودیت گل به خدا نسبت داده نشود؟ با تشکر از زحمات استاد بزرگوارم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم همان سخن جناب شیخ محمود شبستری است که فرمود: « نظر را نغز کن تا نغز بینی / گذر از پوست کن تا مغز بینی». موفق باشید
سلام استاد: رحمان همان رحمتی است که وسعت کل شی ء، پس دنیا و آخرت ندارد و حتی جهنمیان هم مشمول رحمانیت خدا هستند، همه اسماء هم بعد از الله ذیل رحمانیت خدا ظهور میکنند. آیا این برداشت درست است؟ اگر درست است چطور علامه در المیزان ذیل سوره حمد در بحث روایتی فرموده اند اینکه روایت فرموده رحمان اسم خاص است به صفت عام یعنی هرچند شامل مومن و کافر میشود ولی رحمتش خاص دنیاست، خب این مطلب چطور با شمول رحمانیت خدا قابل جمع است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! خداوند ابتدا با رحمت واسعه خود به میدان میآید و رحمت او همه را در بر میگیرد ولی در مورد انسان و با توجه به اختیاری که دارد اگر نسبت به آن رحمت، گشوده نباشد و آن را که انبیاء با شریعت الهی به میان میآورند؛ انکار کند عملاً از رحمت الهی محروم میگردد. موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلام علیکم: ۱. در کتاب اسماء حسنی فرموده اید که ادعیه و قرآن طلب قلوب آن عزیزان است که خدای متعال نیز به همان شکل طلب، طلب را پاسخ داده است. قرآن در بالاترین زیبایی اش اینگونه ظهور کرده. اما اگر درست متوجه شده باشم، آیت الله شجاعی (ره) علیه در کتاب مقالات فرموده بودند که قرآن نیز در حجاب است و این قرآن موجود حقیقت قرآن نیست، سوال اینجاست که این در حجاب بودن قرآن با توجه با اینکه این قرآن طلب قلب عظیم الشان پیامبر اکرم صلوات الله علیه بوده است، نشان از کم طلبی پیامبر اکرم بوده که قرآن به تمامه جلوه داده نشده است و در حجاب رفته؟ ۲. وقتی به سخنرانی های امام خامنه ای در سال های دور می نگرم دچار بی میلی و فاصله میشوم در حالی که سخنرانی های کنونی ایشان فراتر از حد من است لکن وجلت قلبی، اینگونه میتوان فهمید که ایشان به عنوان امام امت، در هر زمانی در شآنی واقع می شوند که در روزگاران قبل، برایمردم آن زمان در بالاترین حد برای مردم بوده و امروز نیز با توجه با وسعت ظرفیت قلوب، باز هم ایشان در شآن خلیفه اللهی در بهترین حضور خود به سر میبرند؟ تا حدی که همین شخص عزیز در دهه ۸۰ امام من نیست اما اکنون که بنده برای اکنونم و ایشان هم در این زمان واقع است، نه تنها امام من است بلکه جان من است. ۳. نظرتان راجع به آقای ابوالقاسم علیدوست چیست؟ ۴. پرسش پرسشگری را در منظر چشممان قرار داده اید که ما را به اضطرار در آورده؛ آن عزیزی که برای کمک به جبهه مقاومت ماشین خود را فروخته و تا این حد بی محابا جلو آمده، آیا بر من تکلیف نمی آورد؟ منی که پر مدعا ترم؟ اما چه کنم؟ نمیدانم دلایلی که دارم دلایل شیطانی اند یا واقعی؟ ماشین را اگر بفروشم خانواده و اطرافیان به صورت جدی مقابله میکنند. خودم نیز نیاز جدی بدان دارم. اما نمیتوانم با این حال با خود کنار آیم؛ حال که در گمان خود گذشتگی دارم، نتوانم در این گذشتن زندگی کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» تماماً آن حقیقت را به همین صورت قرآن به ظهور آوردهاند. ولی ما به جهت عدم برخورد صحیح با کلام الهی که آن را در محدوده کتابی خواندنی متوقف کردهایم، آن «ذکرٌ للعالمین» را به حجاب بردهایم. ۲. خدای را شکر ۳. شخصیت محترم و اندیشمندی میباشند. ۴. باید آن نوع ایثار در آن حدّ که زندگی از تعادل خارج نشود؛ پیش آید. قرآن فرمود: «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» (اسراء/۲۹). موفق باشید
سلام خدمت استاد محترم: میشه لطف کنید درباره نفس، قلب و روح و تفاوتی که با هم دارند توضیح بدید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد مفصل است. جناب عبدالرزاق کاشانی در مقدمه خود برای کتاب «منازل السائرین» نکاتی میفرمایند که میتوانید در مورد آن فکر کنید.
مراحل بطونی انسان را چنین برمیشمارد: ۱. غیب قوا ۲. غیب نفس ۳. غیب عقل ۴. غیب قلب ۵. غیب روح ۶. غیبالغیوب که غیب ذات احدی است. به حسب سیر و ترقی برای نفس دو مرتبه ذیل قلب قبل از توجه به حق، حاصل میشود و آن امّاره به سوءبودن نفس است که ابتدا به نفس لوّامه و سپس به نفس مطمئنه تبدیل میشود. برای قلب نیز مرتبهای است فوق مقام عقل و دون مقام روح که به آن «سرّ» میگویند. به این معنا که سرّ همان قلب است که به روح نزدیک شده و صفای بیشتر یافته و مقام مناجات با حق را یافته است. برای روح نیز مرتبهای است به نام «خفی» که با نزدیکشدن به مقام وحدت برایش حاصل شده است.
قلب تفصیل یافته و نازل شده روح است. وقتی قلب تحت سایه روح قرار گیرد آرامش مییابد و اگر به نفس نزدیک شود به اضطراب نزدیک میشود، چون نفس با خود وَجه خاکی دارد و سالک باید غبار خاکی آن را از آن خارج کند.
نفس حیوانی مَرْکب قلب است و روح، باطن قلب میباشد، به این معنا قلب همان روح است که نازل شده و به نفس نزدیک گشته است. عقل در فلسفه، همان روح است در عرفان.
صدر، پائینتر از قلب است و فوأد بالاتر از قلب. قلب هویت نوری دارد که همان فطرت است و به همین جهت گناه مناسب قلب نیست و بدین لحاظ گناه را به این زودی نمینویسند ولی عمل خیر را سریعاً مینویسند چون آن عمل مطابق قلب است.
عقلِ نظری و عقلِ عملی را قوای قلب میدانند وقتی عقل حقایق را مییابد و میفهمد، در واقع به یک فهم رسیده ولی هنوز به مشاهده نرسیدهاند.
وقتی نورِ روح به قلب بتابد به آن قلب، عقل میگویند و سرّ، حالت مکاشفه قلب است که این غیر از مکاشفه خودِ روح است. شدت محبت، سالک را از قلب به روح سیر میدهد که در این حالت، کشف و شهود کاملتری در میان است و حالت نجوا و مناجات درونی ظهور میکند.
سرّ را قُلُوبُ القلب میگویند که محل مناجات است، با توجه به اینکه عنایت داشته باشید سرِّ روحی غیر از سرِّ قلبی است. بعد از روح، غیب الغیوب ظهور میکند که سالک با وحدت شخصی حق روبهرو میگردد. موفق باشید
با عرض سلام و وقت بخیر: سوالی مدتهاست که ذهن من را به خود درگیر کرده، اینکه اگر مادری به فرزندش علاقه داشته باشد یا حتی پسری به دختری یا بالعکس و مثالهایی از این نوع فردی که معشوق اوست این حس را خواسته یا ناخواسته دریافت میکند و این دیگر با اوست که به این محبت اهمیت دهد یا خیر. اما سوالِ بنده این است که در اعتقادات ما آمده که اهل بیت و خداوند از پدرو مادر نسبت به فرزند مهربان تر و دلسوز ترند پس چرا این محبت احساس نمی شود؟ نه تنها بنده که از افراد زیادی این سوال را پرسیده ام و آنها نیز همین حس را داشته اند. پیشاپیش ممنون از پاسختان
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی دارد از چه منظری به اهل البیت «علیهم السلام» بنگریم. آیا آن عزیزان حضور برتر و نهاییِ ما در منظر ما نیستند؛ تا هرچه بیشتر نظر به آن ها با خودمان بیشتر به سر ببریم؟ به این جمله مولایمان علی «علیه السلام» فکر کنید که فرمودند: «لَو أحَبَّني جَبلٌ لَتَهافَتَ» اگر كوهى مرا دوست بدارد درهم فرو ريزد. اشاره به اصحابی که محبت به آن حضرت، آنان را از خود بی خود می کرد. موفق باشید
چرا رهبری به دکتر جلیلی ماموریت خاصی نمیدهند؟ جمله «امتداد سیاست مدبرانه دولت شهید رئیسی برای شناسایی و بکارگیری نیروهای جوان و نخبه» در حکم رهبر معظم انقلاب برای دکتر محمد مخبر، کلیدی ترین بخش از این حکم به حساب می آید. روز گذشته مطلبی نوشتم که بیشتر گزارشی از برداشت و تحلیل کاربران فضای مجازی و رسانه ها درباره این حکم بود. اما سوال مهمی که ذهن هر ایرانی را به خود مشغول میکند این است که چرا حضرت آقا این ماموریت را به دکتر مخبر سپردند درحالی که دکتر جلیلی سالها است تلاش میکند خود را فعال در این حوزه معرفی کند؟ چرا سعید جلیلی علیرغم داشتن این ادعا که ادامه دهنده راه شهید رئیسی است، اما رهبری ماموریت ادامه راه شهید را به دیگری میدهند؟ اگر دولت سایه ظرفیتی دارد چرا مورد توجه رهبر انقلاب قرار نمیگیرد و در هیچ جا هم مورد اشاره، تایید، تقدیر یا تمجید عمومی ایشان قرار نگرفته است؟ چرا هر آنچه از حمایت رهبری از دکتر جلیلی و فعالیت هایش در رسانه ها مطرح شده عموما غیر شفاف و نقل قول است؟ در حوزه دیپلماتیک هم که هواداران دکتر جلیلی او را متخصص میدانند بحث هایی وجود دارد؛ مثلا اینکه چرا شمخانی اصلاح طلب برای برقراری مجدد روابط با عربستان فرستاده میشود اما جلیلی نه؟! چرا لاریجانی بعنوان فرستاده ویژه رهبر انقلاب عازم چین میشود اما جلیلی نه؟! چرا قالیباف حامل نامه رهبری به روسیه میشود اما جلیلی نه؟! اینها یک سری پرسش های ساده هستند که اگر بدون تعصب به آنها فکر کنیم و دنبال پاسخ باشیم میشود بحث را بهتر جلو برد و به نتیجه های بهتری هم رسید. واقعا دستاوردهای دکتر جلیلی در طول این همه سال چه بوده است؟ سابقه اجرایی اش چیست؟ مسئولیت هایی که به او محول شده چه بوده است؟ چرا حتی جبلی از رهبری حکم اجرایی میگیرد ولی جلیلی نمیگیرد؟ چرا فتاح ها و مخبرها مامور انجام کارهای های بزرگ میشوند اما جلیلی نه؟! اصلا بگذریم از اینکه چرا رهبری به ایشان پستی اجرایی نمیدهند؛ بیایید بگویید چرا خود جلیلی به جز ریاست جمهوری هیچ رغبتی به پست های اجرایی دیگر نشان نمیدهد؟ اگر میخواهد تحقیق و پژوهشی داشته باشد، جوانان نخبه را شناسایی کند و دردهای کشور را مورد ارزیابی قرار دهد، چرا این کارها را در یک روال قانونی، تحت نظارتی، سازمانی، چیزی انجام نمیدهد؟ چرا فعالیت هایش صرفا در حوزه هایی است که به هیچ عنوان قابل اندازه گیری نیست؟ اینکه اینجا و آنجا جلسه بگذارند و همایش برگزار کنند یا مسافرت هایی به این شهر و آن روستا داشته باشند اثراتش کجا مشخص میشود و در کجای کارنامه ایشان نمود دارد؟! من فکر میکنم در طول همه این سالها بزرگترین دستاورد دکتر جلیلی فقط صعود به مرحله دوم در انتخابات ۱۴۰۳ بوده است که آن را هم کسی نمیداند بابت کدام عملکرد و کارنامه بوده است! شما از حامیان جلیلی بپرسید رای ۹ میلیونی ایشان بابت چه بوده؟ یا هیچ جوابی نخواهند داشت و یا بی دلیل دهان به مذمت شما و سایر رقبا باز خواهند کرد! آیا دستاورد و کارنامه جلیلی این است که پزشکیان خوب نیست یا قالیباف بد است؟ دکتر جلیلی به نظر بسیاری از مردم یک سیاستمدار معمولی به پایین است که تا کنون هیچ مزیت ملموسی در کارنامه اش نبوده است، اما به لطف کادرسازی و داشتن تیم رسانه ای منسجم و استفاده از احساسات و هیجانات مذهبی توانسته بدون داشتن سوابق اجرایی ارزشمند، خود را به چهره ای برجسته در اذهان امت حزب الله مطرح نماید. میدانم عده ای از این مطلب ناراحت خواهند شد اما از آنها میخواهم قبل از آنکه خشم بر آنها غلبه کند اندکی آب سرد بنوشند و به آنچه اینجا ذکر شد و موارد زیادی که ذکر نشد بیاندیشند. به هر حال ما معتقدیم رهبری اگر فرد اجرایی کارآمد و شایسته ای به معروفیت دکتر جلیلی بشناسند، قطعا از توانمندی هایش در جایی استفاده میکنند و او را بدون پست و سمت نمیگذارند. حالا چرا این توجه شامل جلیلی نمیشود، سوالی است که بهتر است هوادارانش پاسخ دهند. ما به رهبر انقلاب، سیاست ها و رویکردهایشان باور و اعتماد داریم و معتقدیم حکم اخیر حضرت آقا برای دکتر مخبر هم میتواند پیام هایی برای دکتر جلیلی داشته باشد که ای کاش مورد توجه شان قرار بگیرد. عبدالرحیم_انصاری.» سلام استاد شما به عنوان کسی که در ایام انتخابات حمایت تمام قد از جناب آقای جلیلی کردید جواب این چرا ها را میدانید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید جایگاه آقای دکتر جلیلی بسیار بالاتر از این نوع مسئولیتها میباشد که موجب محدودیت ایشان میگردد. حضور آقای دکتر جلیلی عملاً حضوری است نامرئی در همه ساحات و ابعاد انقلاب. و حتماً در جریان هستید که نزدیکی آقای دکتر جلیلی به مقام معظم رهبری بیش از این حرفهاست. او سرمایه بزرگی است که نباید خرج چنین اموری بشود که افراد دیگر میتوانند در آن قرار گیرند. موفق باشید
سلام و ادب استاد گرامی در سوال ۳۸۳۹۰ معلوم گردید چرا حضرت امام، منصور حلاج را «ناآگاه و اهل دعوت به خود و صوفیِ بی صفای مشرک و نه متاله» دانسته؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه عرض شد موضوع، جوانب مختلف دارد که از کدام جنبه نقد میشود و از کدام جنیه تأیید. همین امر را حضرت امام خمینی در مورد ابن عربی دارند. نکتهای که خوب است به صحبت حضرت امام خمینی در کتاب «سرّ الصلواۀ» مورد توجه قرار گیرد، این نکته است که میفرمایند: «و از امور مهمهای که تنبه به آن لازم است، و اخوان مؤمنین خصوصاً اهل علم ـ کثرالله امثالهم ـ باید در نظر داشته باشند، آن است که اگر کلامی از بعض علمای نفس و اهل معرفت دیدند یا شنیدند، به مجرد آنکه به گوش آنها آشنا نیست یا مبنی بر اصطلاحی است که آنها را از آن حظی نیست، بدون حجت شرعیه رمی به فساد و بطلان نکنند و از اهل آن توهین و تحقیر ننمایند؛ و گمان نکنند هرکس اسم از مراتب نفس و مقامات اولیا و عرفا و تجلّیات حقّ و عشق و محبت و امثال اینها که دراصطلاحات اهل معرفت رایج است برد، صوفی است یا مروج دعاوی صوفیه است، یا بافندۀ از پیش خود است، و بر طبق آن برهان عقلی یا حجتی شرعی ندارد؛ به جان دوست قسم که کلمات نوع آنها شرح بیانات قرآن و حدیث است.» موفق باشید
سلام استاد عزیز: با توجه به مشکلات جوانان و روی آوردن به متاسفانه خودارضایی برای هر علت که در نهایت همان حال خوش درونی است و گشت و گذارهای مختلط و پارتی های جور وا جور.. آیا این همان سوبژکتویته است؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: لازم نیست موضوع را به سوبژکیِ انسان که امری است معرفتی ارجاع دهیم. باید متوجه باشیم شرایط ازدواج جوانان را ساده و سادهتر کنیم. زیرا این یک امر طبیعی است، خودمان کار را سخت کردهایم. موفق باشید
سلام استاد: خدا قوت. استاد نسبت به جواب این سؤال بیگانه نیستم اما از شما پاسخ رو شنیدن به ما قوت قلب میده. استاد نظر به ذات داشتن چه تفاوتی با نظر به کشف و شهود داشتن یا حتی نظر به اسماء داشتن داره؟ علامه حسن زاده بیشتر به کشف کردن و شکار کردن تشویق میکنند ولی امام خمینی (ره) فقط نظر به ذات دوختن رو تاکید دارند. استاد من میتونم مصباح الانس رو کار کنم؟ خدا حفظ تون کنه
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «مصباح الانس» البته که در جای خود بسیار عالی است و در این مورد که میفرمایید همان نگاه نظر به وحدت در عین کثرت و نظر به کثرت در عین وحدت مهم است که همه عزیزان اهل عرفان متوجه آن هستند. موفق باشید
سلام: ای کاش استاد طاهرزاده در برابر فشارها مقاومت مینمودند و واردبازی دوسرباخت حمایت از آقای جلیلی نمیشدند. نه دولت آقای رئیسی آنگونه بود که ایشان از آن میگویند و نه جلیلی اینگونه است که از وی حمایت میکنند. جلیلی اگر قدرت بگیرد قطعا و قطعا مانند احمدی نژاد به انحراف کشانده خواهد شد. استاد عزیز با تمام احترامی که برایتان قائلم، خواهشمندم از این حمایت دست بردارید. چه جلیلی انتخاب بشود و چه نشود، در هر دو حالت این شخص ذات درونی خود را نشان خواهد داد. بنده این را نوشتم تا ثبت شود و ان شاءالله خواهید دید که اشتباه نکرده ام. بنده احمدی نژاد را هم میدانستم به چنین سرنوشتی دچار میشود جلیلی هم سرنوشتی اسفبارتر از احمدی نژاد خواهد داشت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اطلاعاتی که از شخصیت آقای جلیلی داشتم ماورای مسئله انتخابات، شخصیت ایشان را شخصیت حضور انقلاب در جهان سیاست میدانم. موفق باشید