بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
37692

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: حس می‌کنم رهایی از دنیا خوبه ولی چه کنیم که دنیا و استرس‌هاش ما رو رها نمی‌کنه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه از طریق معرفت نفس متوجه «حضور بیکرانه اکنون جاودانه» خود در دل تاریخ انقلاب اسلامی بشویم؛ بیشتر و بیشتر از تعلق نسبت به دنیا آزاد می‌گردیم. راهی که شهید رئیسی‌ها تا آن‌جا جلو رفتند که طعنه خَلقان برای او هیچ ارزشی نداشت. موفق باشید

37687

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز و گرامی: من خیلی دوست دارم با عالم خواب و رویا آشنا بشم. متوجه شدم که برای خودش جهانی هست. لطفا راهنمایی بفرمایید. جزوه و کتاب یا سخنرانی‌ای هم در این زمینه هست معرفی بفرمایید. سپاس فراوان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم آیت الله شجاعی در کتاب «پنج رساله» در رساله پنجم تحت عنوان «تشابه کلام و رؤیا» نکاتی دارند که خوب است به آن‌جا رجوع فرمایید. در ضمن خوب است به جواب سؤال شماره ۲۵۷۱۷  نظری بیندازید. نکاتی در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» در این مورد عرض شده است. موفق باشید

37648

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام: شبه ای درگیرم کرده در بحث وحدت شخصی وجود. اگر دو وجود موجود باشد هر یک حدی دارد که به عدم ختم می‌شود و بین آنها جدایی ناشی از عدم هست. حالا چون ما عدم نداریم چنین چیزی محال است و وجود یکپارچه هست و نهایتی که ناشی از عدم باشد ندارد حال شبهه من این است که در هنگام تصور این موضوع ذهن ما جرمی را تصور می‌کند که از وسط با عدم تفکیک شده و این شبهه ایجاد می‌شود که موجود مجرد ازین قاعده برکنار است و استدلال فوق برای جسم است. به عبارت دیگر به نظرم می‌رسد که شبهه ابن کمونه در نظرم است چگونه می‌توان آن را حل نمود. ذهنم پرش می‌کند که استدلال بالا در خصوص مادیات است و مجردات این استدلال را بر نمی‌تابد. اگر اینطور باشد ما می‌توانیم بینهایت موجود مجرد از سنخیت های گوناگون داشته باشیم که در کنار هم موجود باشند. و هر کدام ازلی و ابدی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با تأمل در مباحث «برهان صدیقین»  و شرح صوتی آن بهتر می‌توانید جواب خود را بگیرید. مباحث و شرح صوتی آن روی سایت هست. موفق باشید

37609
متن پرسش

سلام استاد: در رابطه با وقایع اخیر و شهادت ریس جمهور عزیز در دلم غم هست ولی گریه م نمیاد. در رابطه با سوختن احسان و دخترش در ماشین باهاشون صحبت کرده بودم. سرشار از عشق و لذت بودم و عشق رو فقط درون خودم نمی‌دیدم همه جا پر از عشق بود. از نقشه ای که براشون کشیده بود از سلیقه ش و فکرش از علمش از طرح و برنامه ش از صبرش از موفقیت سنجی حادثه از...‌‌‌‌ و در نهایت از طرحی که برای پاکسازی اونها کشیده بود (به نظر من) لذت می‌بردم ولی برای رییسی غم در دلم هست ولی لذت وعشق نه کاملا بهش اعتماد دارم به طرح و برنامه‌ای که ریخته اصلا نگران آینده نیستم نمی‌پرسم چرا چرا. میگم خوب بعدش چی میشه و انتظار سوپرایز شدن رو از طرفش دارم چون وقایع رو میتونم دست او در کاره حالا هرچه واقعه شدید تر انکار دستش رو پیدا تر می‌بینم و از این لذت می‌برم چون خودش رو بی لباس نشون میده می‌بینم که دوستان گریه و زاری می‌کنند و در غزل حافظ هم. پس من چم شده. نکنه اشتباه رفتم. قضیه چیه. قسی القلب شدم آیا؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد می‌توان به ورقی از تاریخ در بستر توحیدی که در این زمانه ظهور کرده؛ اندیشه نمود. حال گاهی در نظر به صفحه‌ای است که گشوده شده و ما احساس نزدیکی می‌کنیم و عزمی در ما طلوع می‌کند، و گاهی افقی گشوده می‌شود و طلبی عرشی پیش می‌آید و اشکی جاری می‌شود. مهم آن است که متوجه باشیم در شخصیت شهید رئیسی این مائیم و آینده‌ای که با عزم‌هایی بلند در پیش است. و حکایتِ باز رئیسی از او به گوش می‌رسد. موفق باشید      

37399

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد بزرگوار: بنده در تاریخ ۲۲،۲۳،۲۴، اردیبهشت مسافرت به اصفهان دارم، امکانش هست ملاقات حضوری با شما داشته باشم؟ برای اولین بار هستش که اصفهان میام و واقعا معلوم نیست چند سال دیگه میتونم بیام.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها در صبح‌ها بعد از نماز که در مسجد خدیجه کبری «سلام‌الله‌علیها» انجام می‌شود؛ می‌توانم خدمت رفقا باشم. موفق باشید

37398

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و ادب: من با مجموعه‌‌ای کار می‌کنم که جهت پیاده‌سازی صوت دروس حوزوی فعالیت میکنه. با توجه به این‌که خودم می‌خواستم شرح آداب الصلوة استاد رو استفاده کنم و متوجه شدم که فقط صوت هست و پی دی اف نداره، اگر تمایل داشتید پیاده‌سازی این جلسات رو برون‌سپاری بفرمایید، خوشحال می‌شم مجموعه رو خدمتتون معرفی کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که بر مبنای کتاب  شریف «آداب الصلواۀ» حضرت امام خمینی، مباحث گفته شده؛ به نظر می‌آید به پیاده‌کردن صوت هایی که شرحِ آن کتاب می‌باشد چندان نیاز نیست بخصوص که مطالب زیادی از مباحث پیاده شده ولی هنوز متأسفانه فرصت ویرایش آن پیش نیامده. موفق باشید 

37397

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام محضر استاد گرامی: در تفکر به وضع خودم و راهی شدن به وضع مطلوب به این نتیجه رسیدم با مواجه با همین من فعلی و موجود که دارم و خواندن مطالبی که مربوط به همین من فعلی و موجود هست امید هست راهی گشوده شود و الا خواندن و مواجه شدن با چیزهای دیگر هرچند مربوط به من متعالی باشد آخرش انسان یک احساس بیگانگی می‌کند. الان بنده با مباحث نیهیلیسم بیشتر احساس شناخت خودم رو دارم و طبق نتیجه بالا احتمال میدم با مواجه با این مبخث امید هست راهی برای مرحله بعدی گشوده شود. شاید حرفم خیلی دقیق نباشد کلیت حرف مدنظرم هست. خیلی ممنون از پاسخ گویی شما.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته خوبی است و در همین رابطه داریم: «الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق» و فرموده‌اند: «هرکسی را بهر کاری ساختند / میلِ آن اندر دلش انداختند». موفق باشید

37322

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

استاد بزرگوار سلام و نور. قبول باشه طاعات و عبادات شما.ان‌شاءالله. استاد لطفا در مورد قبض و گرفتگی روح و راه درمانش بفرمایید. این قبض خیلی اذیت کننده‌ است چکار کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالت، چیز بدی نیست و منحنی این قبض و بسط‌ها اگر از معارف توحیدی غفلت نشود، رو به صعود دارد. به قول جناب مولوی: «اي برادر عقل يکدم با خود آر/ دم بدم در تو خزانست و بهار» بالاخره این نوع قبض و بسط ها در مسیر رجوع به حضرت حق پیش می‌آید؛ عمده همان صبر قرآنی است یعنی پایداری در وظایف حتی در مواقعی که انسان در قبض قرار دارد. تا ان‌شاءالله آن صفای نهایی پیش آید. إن شاءالله عرایضی در جلسه اعتکافی که در اواخر ماه رمضان در پیش است تحت عنوان «حقیقت ایمان» خواهد شد که می‌تواند در این مورد ما را به اندیشه دعوت کند. موفق باشید

37294

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: سال نو مبارک و طاعاتتون قبول. در پرسش شماره ۳۷۲۸۴ که درباره شیعه بودن عرفا صحبت شده، فرمودید که مرحوم استاد فاطمی‌نیا در تحقیقات خود به خوبی این نکات را نشان داده‌اند. تحقیقات ایشان محدود به ابن عربی بوده یا در باب عرفای دیگر نیز تحقیقاتی داشته اند؟ در صورت امکان کتاب ایشان یا منابعی که به این امر اشاره داشته باشد (عرفا و تشیع) را هم معرفی نمائید. البته کتاب «محی‌الدین، شیعه واقعی» را هم خوانده ام و نکاتی درباره شیعه‌الاصول و سنی‌الفروع بودن هم در آن آورده شده است ولی نیازمند منابع بیشتر هستم. با سپاس و التماس دعای فرج

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در ذهن خود دارم که آیت الله جوادی در جلسه ۲۰۰ شرح «فصوص» در رابطه با تشیع ابن عربی نکات خوبی را مطرح کردند. یا علامه تهرانی در کتاب «روح مجرد» از قول مرحوم قاضی طباطبایی در مورد تشیع ابن عربی و مولوی نکاتی آورده‌اند. آقای استاد حسین غفاری در کتاب «جدال با مدعی» نکات ارزنده‌ای را به میان آورده‌اند. موفق باشید

36964

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: آیا فلسفه و عرفان «خلق لا من شی» را قبول دارند؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آنان به هستی که عین بودن است، نظر کردند. امری که مباحث «ابطال دور و تسلسل» آن را روشن می‌کند و می‌توانید آن را در بحث «برهان امکان و وجوب» که در جزوه «معارف ۱» روی سایت هست، دنبال کنید. موفق باشید

36893

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: وقتتون بخیر. استاد یه سوال داشتم چه موقع هایی گوش دادن موسیقی حرام میشه؟ الان مثلا موسیقی که هم خوانندش ایرانی بی حاشیه باشه منظورم اینکه توهین به مقدسات و نظام و اینا نکرده باشه اشکال داره گوش دادنش؟ ولی خب ریتم تندی داشته باشه در کل من نمی‌فهمم منظور مجالس لهو و لعب و فاسد دقیقا چی میتونه باشه واقعا گیج شدم میشه بهم توضیح بدین.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به فتوای مقام معظم رهبری توجه کنید که می‌فرمایند موسیقی اگر موجب لهو و لعب شود حرام است. یعنی آن نوع موسیقی که موجب گرایش به فساد در ما گردد و یا زندگی ما را گرفتار بی‌معنایی خود کند. حال چه تند باشد و چه تند نباشد. موفق باشید

36860

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: حواسم نبود چیکار کردم. در گمانم داشتم از سرزمین پاک عرفان حرف می‌زدم جز لاف چیزی نبود. (غرق کمال‏ / ‏‏ آنروز که عاشق جمالت گشتم‏ / ‏‏ دیوانۀ روی بی مثالت گشتم‏ / ‏‏دیدم نبود در دو جهٰان جُز تو کسی‏ / ‏‏بیخود شدم و غرق کمالت گشتم) من که نمی مونم میرم و فرار می‌کنم از دست هرچی گردابه هست هرجایی که نشه نفس کشید، برایش بیخود می‌شوم، خود می‌خواهم چه کار کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «آنقدر ای دل که توانی بکوش / گرچه بهشت‌اش نه به کوشش دهند» با این توصیفات، از تدبّر در قرآن نباید غفلت کرد. موفق باشید

36372

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: شما در یکی از پاسخها فرموده آید که خدا عین لذت و ابتهاج است. آیا منظور شما این است که منشا هر لذتی خداست و آیا قاعده کل ما بالعرض لا بد ... در اینجا جاریست و می‌شود گفت که هر لذت بالعرض به خدا که عین لذت است منتهی شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در آن بود که خداوند عین کمال است و خداوند این کمال را به نحو حضوری در ذات خود احساس می‌کند و از این جهت، عین لذت است به همان معنایی که احساس کمال، لذت است. ولی این بدان معنا نیست که منشأ هر لذتی، خداوند باشد زیرا ممکن است آن لذت، ریشه در توهّمات فرد داشته باشد. موفق باشید

36342
متن پرسش

بسم رب القدس. عرض سلام خدمت استاد عزیز: بنده سوالی داشتم و می‌خواستم بپرسم این وضعیتی که تشریح می‌کنم آیا می‌تونه گامی به همون حضور تاریخی و تلالو وجدان بشری انسان در سایه ی تعالیم بس حقیقی اسلام و ظهور حضرت ولی عصر (ع) باشه؟! بنده در مسیر سیر و سلوک ثابت قدم بودم تا اینکه اتفاقی پیش اومد و از حقیقت وجود خودم بسیار فاصله گرفتم به طرزی که جز پوچی چیزی نداشتم اما با به وجود آمدن مسئله ی فلسطین من به یک باره تمام آنچه از دست داده بودم بلکه حتی هزاران برابر بهتر و بیشتر از اون رو در مقاومت مردم مظلوم اما مقتدر فلسطین و رزمندگان القسام دیدم. این روز ها به عینه می‌بینم که هر آنچه به عنوان یک انسان به دنبال اون بودم رو در فلسطین پیدا کردم از نماز گرفته تا فلسفه ظهور، از خدا گرفته تا حضور اون در زندگی، همه و همه برای من در فلسطین تلالو پیدا کرده و امروز دین من فلسطین و مذهب من غزه است و هر روز صبح به رزمندگان مقاومت قسّام اقتدا می‌کنم. من آینده ای جز کار برای فلسطین و آزادی قدس نمی بینم. من خدا و اسلام و حضور تاریخی و وجدان و خلاصه و هرآنچه یک انسان باید ببینه رو در فلسطین دیدم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه خوب متوجه حضور تاریخی اسلام در صحنه‌های مقابله حق با باطل شده‌‌اید. آری! باید به اسلام نظر کرد که بنا بر آن است در این زمانه جهان دیگری در مقابل ما بگشاید و خداوند را در این صحنه‌های تاریخی که در آینه غزه به ظهور آمده؛ بیابیم. و به گفته جناب سید حسن نصرالله ما به اسلام عزیز ایمان بیشتری بیاوریم و به گفته رهبر معظم انقلاب: «قضایای روزهای اخیر فلسطین به‌ویژه بمباران‌ها و شهادت زنان و کودکان و مردان، دل انسان را مجروح می‌کند اما بخش دیگری از این قضایا نشان دهنده قدرت باور نکردنی اسلام در فلسطین است و با لطف و عنایت خداوند متعال این حرکتی که در فلسطین آغاز شده است، به پیش خواهد رفت و منجر به پیروزی کامل فلسطینی‌ها خواهد شد.» آری! بحث در «قدرت باور نکردنی اسلام در فلسطین است». در این رابطه نیز جناب حجت‌الاسلام مهدی ا‌فزار نکاتی را فرموده‌اند تا ما با خدایی که خدای امروز و فردای ما می‌باشد، بیشتر و بیشتر مأنوس باشیم. https://eitaa.com/matalebevijeh/15245 موفق باشید     

36329
متن پرسش

سلام استاد: با توجه به صحبت های شما برای اینکه گرفتار پوچی و نیهیلیسم نشویم، باید در انقلاب اسلامی حضور خود را پیدا کنیم و حاضر شویم؛ سوال اولم از خدمت شما: آیا این حضور همان افقی است که شهدا آن را دیدند و بسویش رفتند؟ سوال دوم: آیا شهدا همان قدر که شوق شهادت و انس با ملکوت داشتند همان قدر هم شوق زندگی در دنیای مادی و امورات مادی را داشتند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:آری! همچنان‌که در جلسه ۲۸ «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی» https://eitaa.com/matalebevijeh/15214 عرض شد در افق توحیدی در دل انقلاب اسلامی و با نظر به آینده‌ای که باید در انتظار آن بود، می‌توان نسبت به نیست‌انگاریِ دوران تأمّل کرد و حقیقتاً شهدا با درک چنین تاریخی توانستند به راحتی تا مرز آن نوع فداکاری‌ها قدم در میدان بگذارند. موفق باشید      

36323

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: در رابطه با آیه‌ی اول سوره‌ی بینه، هرچند هر کدام از مفسرین، چیزی برای تفکیک در تقدیر گرفتند و پرانتزی اضافه کرده‌اند (مثلا علامه می‌فرمایند «از سنت هدایت» منفک نیستند) اما به نظر می‌رسد که نیازی به در تقدیر گرفتن نباشد؛ بلکه بدون پرانتز، بیانِ آیه، روشن‌تر و بیّن‌تر است، و ادامه‌ی مباحثی که در آیات بعدی فرمودید، هماهنگ‌تر است. دو بیان ذیل، بدون نیاز به تقدیر است: ۱. در زبان عرفی نیز اگر بگوییم «لوبیا قرمزها جدا شده» نیازی نداریم که بگوییم از چه چیزی جدا کردیم؟! چون واضح است که از دیگر انواع لوبیا (سفید و ...) جدا شده‌اند. در این آیه نیز، خداوند می‌فرمایند که کافران، جدا نبودند، تا زمانی که بینه آمد، یعنی کافران میان اهل کتاب و مشرکین بودند و از دیگر مردم جدا نبودند. و در تاریخ هم، این حقیقت قابل مشاهده است که با حضور رسول و انسان کامل است که کافران، از دیگران جدا می‌شوند. چه این که در داستان خلقت آدم نیز، با حضور آدم، ابلیسِ کافر، از فرشتگان جدا شد. و در انقلاب اسلامی نیز، با حضور امام، کافرانی که لباس دین به تن داشتند، از مومنان جدا شدند. پس در واقع، آیه‌ی اول می‌فرماید مومن و کافر، مخلوط بودن تا زمانی که بینه آمد. ۲. «من» در «مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ» بیانیه نباشد، بلکه به معنی «از» باشد، یعنی کافران «از» اهل کتاب و مشرکین، جدا نبودند. به بیان دیگر، خداوند همه‌ی اهل کتاب و مشرکین را، کافر نمی‌داند! کافر کسی هست که نسبت به حقیقت، بسته و کور است «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (بقره:۶)». اما اهل کتاب و مشرکینِ آن زمان، همه نسبت به حقیقت، کور و کر نبودند! بلکه تنها بعضی از آن‌ها، چنین بودند. اما چون فضا، روشن «بین» نبود، کافر و مومن، مخلوط بودند. اما بعد از آمدن بینه، کافران از میان اهل کتاب و مشرکین، جدا شدند. فقط ممکن است این ابهام مطرح شود که: مگر مؤمنِ مشرک داریم که با آمدن بینه، از کافرانِ مشرک، جدا شوند؟ که پاسخ این است که اکثر مومنان، مشرک هستند. «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ (یوسف: ١٠٦)» و در تاریخ نیز، چنین شد؛ یعنی هم مشرکین، و هم اهل کتاب، بعد از آمدن بینه، به دو دسته‌ی مومن و کافر، تقسیم شدند. چراکه در میان مشرکین مکه، واقعا کسانی بودند که نسبت به حرف حق، گوش شنوا داشتند و کافر نبودند و بعد از آمدن بینه، اسلام آوردند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده همین است که می‌فرمایید. آری! با آمدن بیّنه، جایگاه جبهه حق از جبهه باطل مشخص می‌شود. ۲. این نکته درستی است که همه اهل کتاب، مشرک نبودند، ولی با نظر به آن فضا که اهل کتاب اعم از یهود و نصارا گرفتار نوعی شرک شده بودند به همان معنایی که قرآن می‌فرماید: « وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ» و از این جهت در آیه ۴ سوره بینه که می‌فرماید: «وَمَا تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ» موضوع را برای مشرکین و اهل کتاب با واژه «أُوتُوا الْكِتَاب» می‌آورد زیرا کتاب به عنوان قرآن برای هر دو گروه آمده و آنها را در این رابطه از هم جدا نکرده است. موفق باشید

36290

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیزم: در قسمتی از صوت ضبط شده در تشریح حدیث یابن جندب فرمودید که حتی اگر نماز جماعت هم آنگونه که باید نبود با ذکر این مثال که مثلاً امام جماعت بیش از حد تند بخواند فایده چندانی ندارد. با توجه به اینکه از نظر سکوت و تمرکز ذهنی شاید نماز فرادی از جماعت بهتر باشد و اگر چنین چیزی اولویت قرار گیرد که بعضاً هم در بعضی افراد دیده شده آیا باعث نمی شود که کلا نماز جماعت مطرود شود؟ در واقع بنده تا کنون فکر می‌کردم که از هر نظر نماز جماعت اولویت دارد. ولی این گفته شما را درک نکردم. بعضی اوقات هم راجع به نماز اول وقت مطرح می شود که مثلاً لباسم کثیف است یا بدنم عرق کرده و یا گرسنه ام و خسته ام و نماز به بعد موکول می شود. من پیش از این اصرار داشتم که به هر نحوی نماز اول وقت ارجح است. لطفاً اگر اشتباهی در فکر بنده است اصلاح کنید و یا مرجعی برای بررسی آن معرفی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه فضیلت نماز جماعت بسیار زیاد است و برکات خاص خود را دارد، حرفی نیست و نباید به بهانه های جزیی خود را منصرف کرد. ولی رخصتهایی که به ما داده اند را نیز نباید فراموش کرد. به هر حال، علاوه بر اینکه باید شرایط جسمی ما، شرایط نسبتاً قبولی باشد، شرایط روحی نیز مهم است. بالاخره اگر شرایط جماعت آنچنان تقلیل یافته است که بیشتر حرکاتی است بدون هرگونه حضور، که بنده بسیار کم دیده ام در مساجد خودمان؛ معلوم است که آن جماعت آن فضائل مورد نظر را ندارد. ولی نباید با وسوسه های شیطانی با اندک بهانه ای خود را از فضیلت نماز جماعت محروم کرد. موفق باشید

36117

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: من واقعا باورم نمیشه که اینی هستم که الان هستم. اصلا نمی‌فهمم چطور شد که این همه گناه از من سر میزنه. خواستم ازدواج کنم که به گناه کشیده نشم، اما گناهانم چند برابر شد. یه بار مشکلم رو براتون گفتم و شما گفتید باید در روح خودم جستجو کنم و به نتیجه برسم. هر طور حساب کردم باید جدا می‌شدم از همسرم اما یکی شاگردانتون حرف شما رو یه جور دیگه برام تفسیر کرد و منصرف شدم از جدایی. حالا به نسبت قبلاً بیشتر در باتلاق فرو رفتم. الان دیگه دارم بچه دار میشم ان شاءالله. اما ای کاش یه راهی بود نجات پیدا می‌کردم چون روز به روز وضعم داره بدتر میشه. میتونید راهنماییم کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال راه چاره، همان فرمایش علامه حسن‌زاده«رحمت‌الله‌علیه» است که فرمودند: «خود را با معارف حقّه مشغول کردم تا ذهنم مرا مشغول نکند». محبت و تواضع و ایثار و صله رحم نیز روح انسان را در جهانی گشوده‌تر از جهان سیطره وهمیّات حاضر می‌کند. موفق باشید

35958
متن پرسش

«بسم ربّ اُمّ اَبیها» «ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ» نون؛ به قلم قسم و به آنچه می‌نویسند، هفته‌ای از اربعین نگذشته است و ما اربعینان، به دنبال قصه خود پیاده به هجرت زدیم تا بازیگر قصه گمشده خود باشیم. و هفته ای ست به شهر بازگشته‌ایم در شهر و امان از روزمرگی و بی قصه‌گی‌اش و درد از غربت شهر آشوبان در شهر که خاک غربت بر سر می‌زنند و درد غربت را کوله بار خویش کرده اند تا شاید دوباره، در صحرایی دیگر قصه خود را بیابند؛ حال خواه این صحرای ۱۴۰۰سال پیش، پس از هجرت پسر رسول خدا در کربلا میان کوفه و مدینه باشد، خواه میان هورها و بیابان های خوزستان شلمچه و چزابه و خواه رمل های فکه و یا هم اوج و فرود کوه های سرد کردستان، شایدم دشت ها و صحرا‌های سوریه، حلب و ادلب و لاذقیه... و ما چه کنیم که زادگان شهرهای شلوغ و پر ازدحامیم؟! شهرهای بی وقت و بی امان شب و روز ما اهالی خانه های سرد و پوچ شهریم که خود را در آشفتگی و پریشانی شهرسازان و مهندسان و پزشکان و مدیران پیدا کردیم و به دنبال راهیم و کوله بار بر دوش در انتظاریم، در انتظار حادثه یا که هم خبر تا در بی نظمیِ نظمِ شهر کوره راه بگشاییم. آخر کوچه های شهر تنگ تر از جان های منتظر ماست که خراب کنیم و دوباره بسازیم. میدانی از پس ماهی کم تر به شهر که برگشتم فقط یک چیز در درونم نجوا می‌کرد و موریانه وار وجودم را می‌جوید: «از شهر بیزارم» از انتظارِ در صف های شلوغ فلان باجه و فلان دکان و اداره، از نامه های بی روح از این اداره و سازمان به آن سازمان دیگری. بیزارم از ترافیک ها و شلوغی های هر روزی شهر بیزارم، از زیبایی زشت مصنوعی شهر بیزارم، از خاک و درخت و چمن پارک های مصنوعی شهر بیزارم، از پاهای خسته ای که مرکبش مرده است و اسبی برای انس و تاختن در بیابان ها و دشت ها و کوه ها ندارد، روحم خسته است، از بازی های هر روزگی‌مان آخر ما بازیگران شکست خورده بازی مناسبات بی روح و جان شهریم؛ ما بیزار خواب های خوش و آسوده مسافرخانه های شهریم. آری! بیزاریم و تن و جانمان بی رمغِ سرما خوردِگی های سَرمای شهر است و آه اگر تو نبودی تو، آری تو را خطاب می‌کنم ای شهر آشوب شهرهای ما که با فریادت و نجوای شبانه نماز شب هایت؛ خاک بیداری بر ما خواب زدگان زدی و ما را مهاجر و غریب و نا آشنای شهرها کردی و مقصدمان را نا آشناتر و در انتظار وعده و ایمان و امید تو، می‌سوزیم. ای امام ای متصل غروب شهر جدید به طلوع مدینة النبی چه کنیم امیدی هست بر میز های موریانه خورده شهر یا هم ابزار زنگ زده مهندسان شهر؟ یا اصلا به جوانه‌های نوظهور شهر؟ کاش میلاد آن ادبار کرده بر ظاهر دینداران کعبه پرست، همان مولود شهرهای خاک خورده ما باز می‌آمد و ما به امید آمدنش خرابه شهر را دوباره می‌ساختیم و مهیای حضورش می‌کردیم. کاش در انتظار تو ای مولای ما ابزارها را نو و قلم ها را آغشته به جان و دل‌ها را مشتاق و در پیش چشمانت می‌ساختیم و فریاد تو سر می‌دادیم. ای مولای من قلمم در این غروب غربت وفات جدّت همان بعثت آخرین رسول رسالت حق بر کره ارض سخت به گردش می‌آید و پر لکنت و اشاره است تو را یاد کردیم، در جان و تن بر سینی زیارت و خدمت جدّت ابا عبدالله گذاشتن و امروز به شهر برگشته ایم و خواستار عزمی نو و شهر آشوبی ایم برای دوباره گرد حیات بر ممات شهر زدن. بَر شُکر خدای اگر، شب روز و ماه و سال بجنگیم و داد برآوریم که شُکر تو را که ما را در این زمان عشق انقلابِ امام و وصی و شهدایش دادی، تو خوب می‌دانی که حقا حقش بجا نیاورده‌ایم. پس تو یاد کن ما را و پیشش بخوان به نامِ بچه بسیجی‌های خمینی ندیده و سید علی دیده و قوت ایستادگی و جنگیدن و خسته نشدن در این راه را بر ما صد افزون کن. ای مولای غریب و نا آشنای محبوب ما تو خوب می‌دانی که تو را با آل یاسین های رهبرمان یاد کردیم و خواندیم و یافتیم و اگر تو را یاد می‌کنیم در یاد او تو را یاد کرده ایم. به امید عزم و امیدی نو، برای ساختن دوباره، به قول حاج قاسم قرارگاه جدّت حسین بن علی، انقلاب اسلامی ایران.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قصه ما همین است که می‌فرمایید. در جستجوی چه چیزی باید بود که این سرگردانی به حضوری بس گسترده تبدیل شود؟
همان‌طور که در آخرین کلمات خود می‌فرمایید؛ وقتی می‌توان به مردان بزرگی نظر کرد که نمونه برتر ما می‌باشند، جایی برای ناامیدی و سرگردانی نمی‌ماند. مهم آن است که با تماشای آنان، کارِ خود را در راهی که مقابل‌مان گشوده شده است، ادامه دهیم. باید بدانیم ما در نزد خود تنها با «توحید» آرام می‌گیریم و مردان بزرگ، نمونه‌های حضورِ توحیدی ما نزد ما می باشند. آیا در این راه می‌توان به مولایمان علی «علیه‌السلام» نظر کرد؟  
اگر نیاز امروزین خود را با واقعی‌ترین انسان‌ها جواب ندهیم، و در این زمانه متوجه رهبر معظم انقلاب که به گفته حاج قاسم؛ توجه به ایشان رمز عاقبت بخیری است نشویم؛ جواب نیاز خود را اشخاصی قرار می‌دهیم که در نهایت توهّم جواب توهّم نهاییِ ما را خواهند داد. مانند توجهی که به شخصیت‌هایِ بزرگ‌شده توسط رسانه‌ها می‌شود و باز سرگردانی و باز پوچی. زیرا تفاوت بسیاری است بین واقعیت و شخصیت‌هایی که متذکر واقعیت‌اند و توهّمات و شخصیت‌هایی که توهّم برانگیزند. موفق باشید  

 

35577

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام جناب استاد طاهرزاده: آیا امکان تطبیقی میان مـــــــــــباهله و «ابن» و «نساء» و «انفس» آیه شریفه و رابطه آنها با «مبانی رسیدن بخود » «تداوم مبانی و نهایتا تولد خود حقیقی از خود وهمی» «و ظهورخودِخودِحقیقی» برقرار باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هنوز میدان مباهله در نسبت بین فرزندان راستین انقلاب مانند حاج قاسم‌ها و ابراهیم رئیسی‌ها و جبهه مقابل که مدعی راهکار برای رفع مشکلات بشر است؛ گشوده است و عملاً ما در حال مباهله هستیم «تا سیه‌رو شود آن‌که در او غِش باشد». موفق باشید

35119

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: با توجه به بطلان بیهودگی در آفرینش الهی، هر خوابی که انسان می بیند حتی اضغاث احلام، علتی دارد ولو اینکه آن خواب تعبیر نداشته باشد و یا تعبیر آن در حالت عادی غیرقابل تحصیل باشد. با این مقدمه سؤالی داشتم. آیا پرواز کردن در خواب می تواند نشانی از آسودگی روح و کاهش تعلق به دنیا باشد؟ یادم می آید در اوان جوانی و بیشتر از آن در کودگی، خیلی در خواب پرواز می کردم اما الان که دل مشغولی های دنیایی ام زیاد است، به ندرت خواب پرواز کردن می بینم.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد خواب، همین‌طور است که می‌گویید زیرا که بالاخره هر خوابی نسبتی با احوالات انسان دارد, ولی بنده علم تعبیر خواب ندارم. موفق باشید

40134
متن پرسش

سلام استاد: می‌خواستم بگم که چقدر ندونستن قشنگه، مثلا همینا که میان میگن هر لحظه باید انقلاب کرد و ما میگیم آخه مگه انقلاب اسلامی، اشرافی هم میشه؟ حرف های پشت نگاه جمع شده و نگرانی های پشت گوش جمع شده را اگر در اختیار کسی قرار دادیم و به او گفتیم تو هم به میدان بیا تا کاری کنیم او گفت مشکلی را در انقلاب نمی‌بینم و مشکل از خودت است که به میدان نمی آیی و همش نقد می‌کنی، این همه هم که غُر می‌زنی. می‌نشینند و می‌گویند مشکل ما این است که دنبال پول در آوردن هستیم و اگر درد هر مشکلی را داشته باشیم اصلا خدا خودش ما رو تو اون جایی که این کار انجام میشه قرار میده. خُب این چرا باید از دهن یک مهندس در آید، اشتباه نشود که بنده مخالف این حرف نیستم و چرا باید نشست و گفت فتح الفتوحاتِ انقلاب اسلامی همین جوانی است که الان دارند گوش می‌دهند. جوان با غیرت ایرانی مگر جز گوش دادن هم راهی دارد، آینه وجودم شکوفایی در من می‌بیند و من راهی جز ادامه دادن ندارم، خدا شاهد است اگر همین الان روز قیامت بود و من حق داشتم فقط یک چیز بگویم می‌گویم زمین و زمان نخواستند برایم. این جور مواقع مدام صبر می‌کنیم و میگیم شاید مصلحت خداوند این است که فکر می‌کنند باید اوضاع رو قشنگ کرد و گفت شهید رئیسی غُر نمی زد، برای همین چرا باید بگوییم کیفیت ورقه و بدنه ماشین نسبت به یک پیکان ۵۷ بدتر است. این طوری می‌گویند که طاهرزاده جواب کوبنده به تو نمی‌دهد و همیشه انگشت اش را به سمت راهی گرفته اما تو نوک انگشت او را می‌بینی، من می‌گویم نمی‌دانم و ندانستن چه زیباست. کاش همین حال می‌مردم، اما مردن کافی نیست و کاش همین الان همه چیز تموم می‌شد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آنقدر ای دل که توانی بکوش / گرچه بهشتش نه به کوشش دهند. و این یعنی ما در راهی که تاریخمان مقابلمان گشوده است قدم بگذاریم و به حکم «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» راه را ادامه دهیم و مطمئن باشیم او ما را به آنچه به مقصد می‌رساند راهنمایی می‌کند و این قصه مهمی است که خداوند در آیه مذکور در مقابل ما گشوده است. چه اندازه خوب و به جا آقای نادر ابراهیمی عزیز در کتاب نامه فاطمه این موضوع را با ما در میان گذارده است. موفق باشید

38783

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: حدود یک سال و نیم پیش سوالی از شما پرسیدم به شماره۳۴۸۳۰ که در اون گفتید برای فهم جایگاه دینداری باید با نیهیلیسم مواجه شد بعد از گذشت یک سال و نیم و آشنا شدن با مباحث نیهیلیسم و حضور تاریخی و پیگیری مباحث شما حتی انقلاب اسلامی انتظار و وارستگی و راز طلوع بشر جدید و... و پیگیری مباحث آقای نجات بیشتر از پیش احساس سردرگمی و پوچی می‌کنم و جایگاه دینداری هم برام مشخص نیست. بالتبع در انجام دستورات دینی هم ضعیف بوده ام البته در این چند وقت فهم خوبی نسبت به بعضی مسائل پیدا کردم ولی در حالاتم تغییری ایجاد نشده.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره این حالات همان‌‌طور که برای دیگر رفقا پیش آمده، پیش می‌آید و با توجه به جایگاه آن حالات، موجب بازخوانیِ خود برای حضور در ایمانی تازه می‌گردد. عرایضی در اعتکاف ماه رمضان امسال شد. خوب است نظری به آن مباحث بیندازید. https://lobolmizan.ir/sound/1476?mark=%D8%A7%D8%B9%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%81 . موفق باشید

38697
متن پرسش

به رب الذی یحیی و یمیت. استاد بزرگوار سلام: باز هم با ناسوال هایم آمده ام. این بار اما با دست پر. این‌بار با شهید سنوار. او که نامش هم از دیشب تا کنون زنده کننده است. من نمی‌دانم او پس از مرگ کجا می‌رود من نمی‌دانم اکنون در کدام منزل اخروی یا برزخی است من هیچ از قبر و برزخ و دنیای پس از مرگ نمی‌دانم. اما وقتی به لحظه های آخرش فکر می‌کنم می‌دانم این یعنی جاودانگی. وقتی لحظات آخرش را نمی‌بینم که کوادکوپتر اسراییلی گرفته و فقط به ترور او فکر می‌کند شهادت در آن جسم پیداست. و مگر نه اسرائیل همین است؟ اسرائیل آدمش کجا بود؟! اسرائیل همین کوادکوپتر است که آدم ها را یک چند متری حرارتی می‌بیند که باید آن را حذف کرد و پرونده اش را بست. گویا او قصه‌ی آدم را نشنیده و هابیل و قابیل را نخوانده است. او تکامل را در حافظه اش جا داده و نمی‌داند آدم یعنی چه. او مرگ و زندگی را نمی‌فهمد. این است که می‌کشد. او نمی‌داند وقتی تن یک موجود مرده را با خود می‌برد ما روضه می‌خوانیم که: این بدن کیست؟ بوی تن کیست؟ و چنان می‌گیرییم که کمتر کسی می‌تواند بگوید از سر تخلیه ی احساسات و هیجانات حماسی است. این وصله ها به آدم ها نمی‌چسبد. او نمی‌داند مرگ برای ما اشکی است که چشمان خواب رفته مان را بیدار می‌کند که: بکشید ما را! ملت ما بیدار تر می‌شود. اینها حرف های حماسی نیست و اسرائیل هم قادر نیست این را بفهمد. او نمی‌فهمد شهید کردن یحیی سنوار یعنی زنده کردن قلب ها یعنی بازگرداندن کربلا یعنی جان بخشیدن به روضه یعنی الله یحیی یمیت و یعنی باز چشم ها در غزه اند. یعنی خبر به جای بورس می‌شود چند فلسطینی شهید شده اند و در نهایت یعنی به جای لایک کردن پست های مد روز، شهید روز روز را معنی می‌کند. سوگند به او که جانم در دست اوست که جز در غزه نفس نخواهم کشید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا می داند آنچه نوشتید صادق ترین سخن است زیرا در کلمات خود جایگاه شهادت را گزارش دادید که آن قصه حضور انسانی است با اراده ای فولادین که هزار برابر در آن شهید یحیی سنوار زنده تر و حاضرتر است و بنا دارد در تاریخ خود که تاریخِ مرگ ابرقدرتها است؛ بیشتر و بیشتر حاضر شود. و این راز احیای مردی است که تاریک ترین اندیشه ها گمان کرده اند او را کشته اند. چه اندازه با شهادت شهید سنوار آن مردِ با اراده های فولادین، ما خود را مصمم تر برای نابودی رژیم صهیونی احساس می‌کنیم و اگر جاودانگیِ شهید را با امامِ شهیدمان حضرت سیدالشهداء«علیه السلام» در تاریخ تجربه کردیم و هر روز به نور آن حضرت در تاریخ حاضر می شویم، چگونه منتظر هزاران شهید سنوار با همان اراده های فولادین نباشیم؟!! گویا تا دیروز ما یک شهید سنوار داشتیم و این ما را برای نابودیِ استکبار کم بود و خداوند تقدیر کرده است تا در افق شخصیت آن شهید بزرگوار هزاران زن و مرد با همان روح و روحیه به میان آیند و در همین اکنون حاضر و حاضرتر شوند. آیا با توجه به این امر نباید به وعده خدا امید داشت که فرمود: «الیش الصبح بقریب؟». خدا می داند مانند روز روشن است که جهان دیگری در میان است و آن، با نقش آفرینیِ جبهه مقاومت با رهبری مبارزان فلسطینی بناست شکل بگیرد. 
  یک سال قبل وقتی هنوز طوفان الاقصی آغاز نشده بود، جز عده ای قلیل کسی یحیی سنوار را نمی‌شناخت. اما امروز انسانهای آزاده او را شناخته اند. و مسرور از آنکه توانستند چنین چهره مهمی را برای ادامه راه به عنوان اهداف خود قرار دهند و در این راستا حتماً احساس پیروزی می کنند. موفق باشید.

38652
متن پرسش

https://eitaa.com/matalebevijeh/17794 سلام و عرض ارادت خدمت استاد عزیز: آری به راستی افق انقلاب اسلامی که به برکت مجاهدتهای آشکار و نهان ِ خرد و کلان این امت در حال گسترش به اقصی نقاط جهان است، بسی گسترده‌تر از تفاوتهای داخلی و سیاسی است. استاد بزرگوار می‌دانم که موضع حضرتعالی در انتخابات از جنس هواداری‌های سیاسی نبود و چون نگاهی را به سیره امام و افق اصیل انقلاب نزدیک‌تر می‌دیدید از فردی اعلام حمایت کردید اما دیروز که جناب آقای قالیباف با هدایت خود، هواپیمایش را در قلب تهدیدات منطقه نشاند، در قلبم آرزو می‌کردم که نسبت به مواضع ضدصهیونیستی و شجاعانه ایشان که از جنس بچه‌های جنگ است موضعی بگیرید و تحسین کنید تا خاطرمان جمع باشد که ما استاد را درست درک کرده‌ایم، پای انقلاب، فراتر از فرد و جناح وقتی که پست شما در مطالب ویژه را دیدم و اکنون که این چند خط را می‌نویسم از شوق، اشک می‌ریزم درست است که دشمن مرا در کنج خانه نمی‌بیند و می‌توانم هرجه خواستم گریه کنم اما حس کردم داغ سید حسن نصرالله برای ایستادن است نه گریه کردن، حتی اگر دشمن نبیند. از اول خرداد امسال تا اوایل مهر، مثل تابستان سال ۶۰ پر از حادثه و ترور و داغ پشت داغ ما به هم دلگرمیم به جمله‌های هم صدای محکم رهبر و بیان رسا و حمایت تمام قدشان از جبهه مقاومت، تسکین قلب پردرد ما بود و این حمایت و تحسین حضرتعالی از موضع‌گیری آقای قالیباف، بسیار خرسندم کرد. ما به بودن در جاهایی که ندیده‌ایم عادت کرده‌ایم از ضریح شش گوشه تا سنگرهای امروز مقاومت تا دریهای تفسیر مسجد الحمدلله

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را شکر که با گشوده شدن افقی که انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده؛ هر صحنه ای که در این تاریخ پیش می آید را در نسبت با آن افق معنا می کنیم و حتی اکنونِ خود را با حضور در آن افق و در آن آینده تجربه و احساس می نماییم. آری! در این راستا جایگاه هر حرکتی و هر شخصی معنای خود را دارد و با توجه به این امر چگونه می توان جایگاه حرکت آقای دکتر قالیباف و سخنان ایشان را در نشست اجلاس رؤسای مجالس اسلامی نادیده گرفت؟ و مگر تعلّق ما به آقای دکتر جلیلی نیز در همین راستا نبود؟ که جایگاه ایشان را در راستای حضور اکنونِ خود در آینده انقلاب اسلامی به عنوان ریاست جمهور تجربه می کردیم؟ مهم آن است که جای و جایگاه افراد را نسبت به انقلاب محفوظ بداریم. موفق باشید    

نمایش چاپی