سلام استاد بزرگوار: به نظر حضرتعالی این نزاعی که بین جبهه ی مقاومت و استکبار جهانی حول محور غزه آغاز شده است به کجا خواهد کشید؟ بنده اجمالا می دانم پیروزی و نصرت نصیب جبهه حق خواهد شد. منتها پرسشم این هست که آیا جنگ های بزرگ تر و مهیب تر و وسیع تری هم در راه است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. ولی هرچه هست آغازِ مهمی است. همانطور که رهبر معظم انقلاب در سال گذشته فرمودند: «علائم زیادی وجود دارد که نظم کنونی جهان دارد تغییر پیدا میکند و نظم جدیدی بر جهان حاکم خواهد شد... خطّ اساسی اوّل [این نظم جدید]عبارت است از انزوای آمریکا» (۱۴۰۱٫۸٫۱۱)
جهان آینده، جهان دیگری است که انسانها نسبت خود را با روحیه خودبنیادیِ جهان مدرن تغییر میدهند و این یعنی عبور از استکبار و حضور در انسانیت انسانها. امری که شهید حاج قاسم سلیمانی خیلی زود متوجه شد و همه سعی او آن بود که وجهِ انسانی انسانها را مدّ نظر قرار دهد. موفق باشید
سلام علیکم: بنده بعد از سه سال طلبگی به این نتیجه رسیدم که نیاز هست که مدتی فراغتی داشته باشم تا خودم را بیابم با وجود اینکه از پیش از زمان طلبگی مطالعاتی داشته ام بعضی کتب شما و آقای دکتر داوری و همچنین شهید سید مرتضی و آثار شهید مطهری و مقداری فلسفه غرب. اما امروز سخت پریشان هستم فکر میکردم ممکن است طلبگی راهگشا باشد اما هنوز نتوانسته ام خودم را پیدا کنم از سر اضطرار و اینکه نمیدانستم چگونه میتوانم به مقصود برسم این پیام را برای شما نوشتم تا راهی باز شود. ان شاءالله.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید پیش آمدنِ چنین احوالاتی در این زمانه که زمانه نیستانگاری است، طبیعی باشد. آیا بهتر نیست در همین مسیرِ طلبگی به خودیابی بپردازید و همچنان جلو و جلوتر روید؟ موفق باشید
سلام علیکم: در پرسش یکی از کاربران (سال ۳۶۵۲۱) در مورد حالت وجودی در خواب سوال شده بود و اینکه خواب هایی که در ذهن میماند وجه حصولی آن ها و ارتباطشان با امور روز مره در میان هست. میخواستم بپرسم آیا در بیداری هم چیزهایی که در ذهن میماند همین گونه هست یا خیر؟ مثلا کسی میگوید تا تکبیر نماز را میگویم ذهنم شروع میکند این طرف و آن طرف رفتن. میتوان گفت چون با امور ارتباط وجودی نداریم برای همین ذهن دچار تشتت میشود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر اندازه نسبت به اراده اولیه که برای اقامه نماز بود، حاضر باشیم؛ بقیه مراحل نماز برای انسان میماند وگرنه تنها همان اراده اولیه باقی میماند و انسان تنها از همان نیت به عنوان کسی که منکر نماز نیست، بهره می برد و به همین جهت فرمودهاند نماز او قبول است، در عین آنکه بهرههای لازم را نبرده است. موفق باشید
سلام عرض شد استاد: وقتتون بخیر باشه. بنده در این چند وقته از درس های مدرسه خسته شده ام و به دنبال علم ینفع می گردم که آن را در مباحث از قبیل مباحث شما و لمس کردن حقیقت و ارتباط با آن جستجو میکنم و همین باعث شده که دیگر انگیزه ایی به حفظ کردن و خواندن درس برای امتحان نداشته باشم و همین در نمراتم هم نیز تاثیر گذاشته است درس های مدرسه برای بنده بی معنا شده است ولی با این حال به دانستن و فهم آن به عنوان دانش علاقه دارم و نه به عنوان خواندن و امتحان دادن و نمره گرفتن و از محیط مدرسه نیز بنا بر دلایلی عمومی و اتفاقاتی که در اکثر مدارس در بین بچه ها می افتد و نبود سواد کافی در مورد مباحثی از جنس مباحث شما، آزار میبینم حال با این وجود آیا اگر در فضای حوزه قرار گیرم می توانم به علمی ینفع دست پیدا کرده و در محیطی که جنس اش از جنس مباحث شما و ارتباط با علوم و حقیقت و آدم هایی با تفکری از جنس تفکر خود آشنا شوم و به تکلیف خویش در این زمان عمل کرده ام و راه خوش عاقبت به خیری که حضرت آقا فرمودند خوب درس خواندن یکی از آنها است دست پیدا میکنم یا خیر؟ و آیا از طریق حوزه بهتر می شود در زمان آینده ای که من حضور خواهم داشت خدمت کرد یا از طریق درس های مدرسه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: دروس مدرسه کمک میکند تا ما در جهانی که در این زمانه در آن به سر میبریم حاضر شویم و جایگاه آن دروس از این جهت ارزش خود را دارد و باید جدّی گرفته شود ولی هرگز نباید نسبت به آن علوم محدود شد. میماند حضور در حوزه علمیه که آنهم جای خود دارد و بستگی به خود انسان دارد که اگر علاقهمند به آن علوم باشد، آنجا میدان حضوری است که ما را تا انس با معارف عالیه قرآنی جلو میبرد. موفق باشید
از آنجایی که اربعین با سکوت هایش صحبت میکند. در مسیر اربعین یجایی نشسته بودم دیدم آنسوی موکب ها شهرکی قرار داشت و چرخ فلک و... روح آنجا ساکت ولی روح مسیر پر از وجود و محبت بود، و امسال مردمانی را دیدم که مسیر اربعین را با سالیان قبل فرق داده بودند، شاید بتوان گفت این محبت و گرمی یگانگی میهمان و میزبان و امام حسین (ع) دیگر گونه های دیگری را هم در خود نشان میداد، گویا استعدادی رو آشکار میکرد و چند قرائن دیگر باعث شد احساس کنم مسیر اربعین وقتش رسیده که آرامآرام به داخل شهرها سفر کند. از آن زمان وظیفه خود دانستم تا به قدر وسع کوچک خود، در شعاع این امر قرار بگیرم. ما کانون فرهنگی کوچکی داریم که نونهالان و نوجوانان فعالیت میکنند. امسال بجای ایستگاه صلواتی که فقط اعضای یک مسجد یا هییت یا مجموعه فعالیت میکنند را تعطیل و بجایش موکب های فاطمی زدیم فرق موکب ها این بود که سر هر کوچه یه موکب بود که یک نوعی اهالی محله ها را دعوت میکرد تا به این ایثار با محبت تشریف بیاورند، و با ۷ تا موکب، در کل محله روحی احساس میشد که انگار داخل گرمی محبت همان همسایه های قدیم وارد شدیم و ان شا الله در نظر داریم این امر رو در نیمه شعبان و غدیر و اربعین تداوم بدیم و گسترش پیدا کنه این موکب های فاطمی هم با حرکت ایستگاه صلواتی فرق میکرد و با ابنکه ملهم از اربعین هست ولی حتی با حرکت مسیر اربعین کمی فرق داشت و آن سریان مسیر به داخل کوچه ها بود. داشتم فایل خطر بدعتهای غیر الهی و غیر اخلاقی رو گوش میکردم گفتم این نگاهم را به استادم بگم تا اگر اشتباه بدعتی درش هست، ما را متذکر تفکر اصیل خود و انقلاب کند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بسیار خوبی است و این یک سنت حسنه است تا روح مردمان متوجه سرمایههای معنوی و تاریخیشان شود و معلوم گردد دلها حتی در دنیای غربزده با اینهمه سرگردانیهای بیهوده، هنوز در گرو دلسپاری به اولیای معصوم هستند و لذا وقتی همان انسانها از آن سرگرمیهای بیهوده خسته شدند، متوجه میشوند راه دیگری هست تا انسانها را معنا ببخشند. چه اندازه برای خود بنده شادیبخش است وقتی در برقراری چنین موکبهایی شرکت داشته باشم و سهیم باشم. موفق باشید
سلام و عرض ادب: استاد اینکه امیرالمؤمنین فرمودند عبادت سه گانه است، عبادت تجار و عبادت زاهدان و عبادت عشاق. فقط عبادت عشاق در عالم حق است و آن دو در عالم باطل یا به صورت تشکیکی این سه عبادت در عالم حق محسوب میشن؟ سوال بعدی اینکه این عبادت در نتیجه به همون سه بهشتی که حضرت امام فرمودند جنت ذات و جنت اعمال و جنت صفات است منتهی میشه؟ یعنی میشه گفت جنت ذات فقط مختص عبدی است که عبادتش عاشقانه است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. هر سه عبادت، نظر به حضرت حق دارد و مقبول است. ولی تنها آن عبادت سومین است که انسان، بودنِ خود را در محو بودنِ با حق دنبال میکند. ولی آن دوی دیگر هنوز در خود هستند. ۲. آری! این نکته خوبی است که عبادت احرار با نظر به جنّت ذات شکل میگیرد که تنها به او نظر دارد و بر هر چه مینگرد نور او را دنبال میکند. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: استاد ارجمند سوالی داشتم در مورد اجنه، اینکه آیا صرف روشن کردن عود در خانه ایی اجنه جمع می شوند؟ مثلا اگر همسایه ما روشن کند به ما هم مرتبط می شود؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً چنین نیست. اساساً ما نباید ذهن خود را مشغول چنین خطوراتی بنماییم، در حالیکه ساحت اجنه، ساحت دیگری است و ربطی به ساحت ما ندارد. موفق باشید
با سلام و احترام: بنده در گذشته، خواسته ها و حوائجی داشتم، که بهر دلیلی انجام نشد، و با تسلیم و رضا، آنها را در فکر و قلبم حل کردم و برایم تمام شد. در حال حاضر در شرایطی هستم، که با اراده و اختیار به چیزی و یا اتفاقی فکر نمیکنم، و معمولا آن حالی که بر قلبم عارض میشود را رصد میکنم، و متناسب با آن حال هر کاری، از گریه، دعا، عبادت، شادی و... لازم باشد انجام میدهم. بااینکه حوایج گذشته را با حالت تسلیم و رضا حل کردم، بدون اینکه ارادی فکر کنم، بعضا حال نیاز و بعضا دلگیری یا غصه نسبت به آن مسائل برایم پیش میآید، و اگر حالم حال درد دل، یا تضرع، یا حاجت باشد، با خداوند مطرح میکنم، و بعد از آن کانه هیچ نیازی و خواستهای نبوده و نیست. و حال رضا و تسلیم حاکم میشود. برایم سوال بود، که آیا اینها جزء خطورات بد هست؟ یا جز احوال است؟ اگر در این حال بعضا حال حال شکایت باشد؟ باید چه کرد؟ متشکرم از پاسخگویی شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه زیباست اگر انسان با هزاران حاجت نظر به توحید و رحمت بیکرانه حضرت حق بکند و در آنجا به نوعی از استغناء و بینیازی نایل گردد که صدها برابر بالاتر از برآوردهشدنِ آن حوائج است[1] به همان معنایی که فرمودند: «گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم / چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی». این است معجزه توحید و استقرار در قلمرو رحمت الهی، که به تعبیر صدرالمتألهین همان روبهروشدن با نور «وجود» است امری که در جهان غربی به تعبیر هایدگر مورد غفلت قرار گرفته و در نتیجه جهان مدرن نیازهای انسان را زیاد کرد و انقلاب اسلامی با افقی که مقابل انسان میگشاید بنا دارد سرنوشت انسان را از این نوع تنگناها تغییر دهد. موفق باشید
[1] - به جمله مبارک مولایمان علی «علیهالسلام» نظر کنید که میفرمایند: «استغناؤک عن الشَّیء خَیر من استغنائک به»، اینکه از چیزی بینیاز بشوید بهتر از آن است که با آن چیز بینیاز بشوید،
سلام استاد: خسته نباشید. ببخشید در کتاب ده نکته از معرفت نفس رسیدم به اینجا که بعضی ها با مرگ طبیعی میمیرند. یعنی وقتی به ابعاد انسانی رسید با اختیار خودش روحش از بدنش جدا میشه؟ بدون اینکه اجل حتمی طرف برسه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! به هر حال هرکس اجل مسمّایی دارد که وقتی آن اجل برسد، رحلت میکند حتی اگر از اولیای الهی باشد. ولی عدهای به جهت کوتاهیهایی که دارند گرفتار اجل زودرس میشوند. موفق باشید
با عرض سلام و ادب: متنی نوشته بودم میخواستم نظر جنابعالی را بدانم: صبر و امید و داستان کدام اولویت دارد کدامین است که آدمی را دگر ها نیز دهد صبر و امید هر دو با هم اند اگر امیدی به ... نداشته باشی معلوم و عریان است سودای صبر داشتن کار آدمی را خراب میکند و از کوره در رفتن را بر قرار ترجیح خواهد داد و همانگونه اگر صبر نداشته باشی معلوم است هر امیدی سرانجامی جز ناامیدی ندارد نگاه دگر : شاید دچار بی امیدی شدیم بی امید نه ناامید ناامید آن است که خسته شده از امید داشتن مانند آنکس که به هر دری زده، نادم او را پس زده اند اما بی امید آن است که امید برایش مفهوم ندارد این را میتوان در بزرگتر ها دید اما جوانان معمولا امید دارند خودم هم نمیفهمم درست این موضوع را اما شاید باید امید را و در پی آن صبر را در همان سومی جویا بود همان داستان همان قصه همان که با آن معنا پیدا میکنیم و حس میکنیم که در آن جایی داریم و میتوانیم معنا پیدا کنیم تا بتوانیم با آن داستان خودمان را ماندگار کنیم و حس بودن را به دیگران هدیه ورزیم داستان که داشته باشیم راهی و دری گویا که گشوده شده باشد هر چند کوچک و نامعلوم و تاریک باشد اما امید را زنده میکند و مگر امید آن نیست که باشی و شور و سعادت و تندرستی و اطمینان خاطر داشته باشی و مگر صبر برای همچین امیدی زیبا نیست و دلنشین و چه انتظاری زیبا تر از انتظار فهم عشق و مگر فهم عشق همان فهم بودن در زیر سایه حق تعالی نیست و مگر تمام اینها همان سومی (دا ستان) نیست پس بگرد تا بگردیم دور گردان تا شود پیدا داستان عشقمان
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر باشید که وقتی افقی از نور حقیقت در مقابل ما گشوده شد که حکایت از حضوری است پسفردایی؛ آزاد از تنگناهای امروزین، حال مائیم و آن حضور توحیدی نسبت به آیندهای که حتماً معنابخش است. در اینجا است که «امید» طلوع میکند و ما را به صبر و انتظار میخواند و داستان، آری! داستان، تذکر به بودنی است که در آن بودن، نظر به تجربهای میباشد که در افق توحیدی و حضور در امید و صبر، ره صدساله یک شبه طی شده است و این همان «احسن القصص» هر زمانهای است. موفق باشید
سلام و ادب: استاد چطور بفمیم صفتی، یا رذیله ای در وجودمون ملکه شده یا نه؟ و اگر (پناه برخدا) ملکه شده چطور باهاش مقابله کنیم، چطور از بین ببریم؟ اصلا امیدی به ازبین بردنش هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این دنیا که میدان انتخاب است، همواره امکان تغییر هست حتی تغییر ملکات. و از این جهت با نظر به سیره معصومین «علیهم السلام» که نماد کامل ابعاد متعالی انسان میباشند؛ میتوان از هر رذیلهای عبور کرد. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: این روزها که اتفاقات بزرگی در جبهه مقاومت و در فلسطین در حال وقوع است و درست روز بعد از فاجعه بیمارستان غزه متنی بر قلم بنده جاری شد که مایل بودم با حضرتعالی در میان بگذارم و در تصحیح و تکمیل نگاهم به مساله فلسطین از حضرتعالی کمک بگیرم. از فرصتی که برای شاگردان و دوستداران دور و نزدیک میگذارید ممنونیم. متن: اگر شب قدر، شبی است که مقدرات عالم رقم میخورد، شبی است که ملائکه بر اهل زمین نظر ویژه دارند و همه امور را جاری میکنند، این شبها، شب قدر جهان اسلام است، وقتی زمین با همهی فراخیاش بر اهل زمین تنگ میشود، وقتی به این باور رسیدیم که لاملجا من الله الا الیه سکینه الهی میرسد. در صحنه دهشتناک حمله به بیمارستانی که مردم پناه خود قرارداده بودند، و پس از ۷۵ سال جنایت اسرائیل همچنان امان دادن گرگ را باور کردهبودند، در صحنه پر از خاک و خون شب تلخ غزه، شدیدترین امید تمام این ۷۵ سال متولد شد، کافی است باورکنیم و تنها یک لحظه تنها یک لحظه در میانه این خوف و خطر پناه بودن، تنها پناه بودن الله را ببینیم. دیشب را با تصاویر غزه احیا گرفتیم تا دلهای ما با دلهایشان زنده شود و چه بگویم حسرت اینهمه در میانه میدان بودن خواب از چشمها ربود، چقدر از مردان ما آرزو کردند چند دقیقه در این میدانِ حضورِ خدا سلاحی حمل کنند، پیکری جابجا کنند و بعد هرگاه که او خواست به لقاءش بشتابند، چقدر از زنان ما قلبشان برای یک ساعت امدادگری بیقرار شد، حتی اگر از شدت غم یا با یک بمب دیگر نباشیم. ما دلمان برای لحظههای خوف و خطر سخت تنگ شده، دلمان برای حضور در نبرد آخرالزمانی خیر و شر له له میزند. ما که صدها بار کربلا را با خود مرور کردهایم از مرگ در خانه و بستر هراسانیم گویی سفرهای پهن شده، بزمی به راه افتاده و ما حسرت زده فقط میتوانیم از دور شاهد باشیم. دلمان میخواهد در میدان روضههای مجسم تاریخمان به ما هم سهم بدهند، حتی اگر یک نقطه از لشگر عظیم حق باشیم، حتی اگر جایی نامی از ما نماند، خاطرهای از ما ننویسند حتی اگر لشگر حق پس از ما آنچنان غرق شادی فتح شوند که نام شهدا جایی ثبت نشود، مهم نیست در این صحنه عظیم به ما دیالوگ بدهند یا فقط سیاهی لشگر باشیم، آنقدر نور این لشگر خیره کننده است که در سیاهیش هم که باشی حسرت ملائکه میشوی، مایه مباهات الله بر ملائکه میشوی اگر ملائکه خونهای به ناحق ریخته شده در غزه را دیدند و به الله گفتند اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء، ما همانیم که مقابل ملائکه میایستیم و آنها حتی یارای آن ندارند که نام ما را بیاورند، و آدم فقط خبری از ما به آنها میدهد و الله میگوید، نگفتم من چیزهایی میدانم که شما نمیدانید. اللهم اجعلنی ممن تنتصر به لدینک و لاتستبدل بی غیری
باسمه تعالی: سلام علیکم: سپاس خدا را که این کلمات از زبان خواهری جاری میشود که زبان را همچون اسلحه به دوش گرفته است تا برّانتر از اسلحهها، در میدان باشد. آیا حقیقت حضورِ آخرالزمانی ما مژده چنین طلوعی را به میان نیاورده است؟! چه خوب فرمودید که اتفاقاً سکینه الهی در اوج طوفان، انسان را فرا می گیرد تا معلوم باشد هر اندازه شیطان با دشمنیِ بیشتر به میان آید، خداوند با مددی افزونتر یاران خود را مدد میکند به همان معنایی که جناب مولوی فرمود: «چونکه سِرکه سِرکگی افزون کند / پس شِکر را واجب افزونی بُوَد». آری! این مائیم و تقابل دو تاریخ؛ تاریخی که همه معنای خود را در اسلحهها و قدرت و رسانه و دروغ دنبال میکند، و تاریخی که انسان در آن نسبت به حقیقت تا مرز شهادت، خود را حاضر کرده است. غزّه، امروز آینهای است تا همه چیز در آن نمایان شود. اینهمه تلاشِ اَبر قدرتها برای حفظ موجودیت اسرائیل، چیزی نیست جز حفظ موجودیت انسانی که به تعالی انسان و معنی قدسیِ انسان پشت کرده و اینهمه تلاش در جبهه مخالف، در سراسر جهان برای دفاع از فلسطین با چنین شور و عطشی، حکایت از آن دارد که بشرِ جدید راهی که در جستجوی او بود را در نظر به غزّه یافته است. حال این ما و شماییم که «بودنِ» خود را آری! «بودنِ» خود را در این صحنهها تجربه کنیم که به گفته جنابعالی حتی اگر یک نقطه از لشگر عظیم حق باشیم و حتی اگر نامی از ما نماند و خاطرهای از ما ننویسند، زیرا در پیشِ خود که هستیم و همین احساسِ «بودن» در این صحنه به هر صورتی که پیش آید، همه آن حضوری است که ما سالها به دنبال آن بودیم و دیروز، مزه آن را در دفاع مقدس و در تشییع پیکر پاک حاج قاسم مزمزه کردیم و حالا در میدانی بسی گشودهتر ماورای موضوع شیعه و سنی بودن داریم خود را تجربه میکنیم. موفق باشید
سلام استاد. من ................................... میدونم که باید توحیدی نگاه کنم. در این مورد چگونه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، مطالعه شود. موفق باشید
با سلام و احترام خدمت شما استاد گرامی: شما در فصل هودی فرمودید: اسما بدون مظاهر وجود خارجی ندارد؟ آیا اسم الله هم همینطور است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه در جواب سؤال کننده شماره 35875 عرض شد بحث در این موارد بسیار حساس است و باید فضای سخن و جایگاه آن برای خواننده از قبل روشن شده باشد با توجه به این امر سؤال بعدی جنابعالی نیز سؤالی نیست که بتوان در فضای سؤال و جواب خدمتتان موضوعی را به میان آورد. موفق باشید
سلام: در مهر ۹۴ در سوال ۱۳۶۰۳ می فرمایید چیزی به نام هوش مصنوعی نداریم و حال کمتر از ۸ سال آنچنان کار هوش مصنوعی بالا می گیرد که در جلسه ی تفسیر نیز راه پیدا می کند. باری به نظرم نگاهتان در سطح کلان خوب است اما به کف واقعیت که می رسیم راه گشا نیست. مثال بزنم راهکار برای بمب هسته ای چیست؟ قاعدتا خواهید گفت انقلاب اسلامی. بله در نگاه کلان درست است که نگاه عدم سلطه گری انقلاب اگر در جهان حکم فرما شود ریشه ی هر چه بمب است خشکیده خواهد شد. ولی در عمل که انقلاب درین حد بسط نیافته است در مورد هوش مصنوعی نیز هر چه شما انقلاب بگویید که به گوش فلان کشور بی دین نخواهد رفت او به توسعه هوش مصنوعی ادامه خواهد داد. دغدغه های شما کلان است اینکه انسان خود را تسلیم ابزار و هم اکنون هوش مصنوعی نکند ولی دغدغه بنده حقیقت جویی در موارد جزئی است. مثالی عرض کنم فیلمی مشابه فلان رئیس جمهور می سازند یا فلان بازیگر فوت شده است بعد از فوتش فیلمی می سازند و او در آن نقش بازی می کند و این به کمک هوش مصنوعی است که کپی برابر اصل را می سازد. دغدغه من این است که بعد از این چگونه می توان به امور الکترونیکی که هوش مصنوعی می تواند دخل و تصرف کند اعتماد کرد حال هر چه بگویید سنن، خوب چرا سنن مانع نشده است و روز به روز جولان هوش مصنوعی بیش تر می شود؟ ( طنز: به خاطر عدم اعتماد به داده های الکترونیکی در جلسات استاد حضوری شرکت می کنم و به صوت و پخش زنده اش معتمد نیستم حال در جلسات حضوری نیز با هوش مصنوعی روبرو شدم)
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید وقتی گفته میشود کامپیوتر حافظه ندارد و یا هوش مصنوعی معنا ندارد؛ در رابطه با حقیقت حافظه و یا هوش که امری مجردند و مربوط به نفس ناطقه میباشند، آن سخنان گفته میشود و این غیر از آن است که عرفاً حافظه را به کامپیوتر و یا هوش را برای ابزار الکترونیکی به کار میبریم. آری! بالاخره باید در مورد هوش مصنوعی با دقت و همه جانبهنگری فکر کرد. امید است عرایضی که در جلسه شنبه این هفته پیش میآید، در این مورد تفکر را بگشاید. موفق باشید
باسم الله النور. سلام علیکم و رحمه الله: استاد جان لطف میکنید این نصیحت جناب میر سید شریف به فرزندشان در زمان ارتحال که باباجان خودت را باش را توضیحی هم فی الجمله و هم بالجمله بدید. یه سوال دیگه هم اینکه چجوری قطع تعلق کنیم از دنیا و ماسوی الله. خدا خیرتون بده التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه راهگشاست اگر انسان، خود باشد و خود را بفهمد که موجودی است در موضع مخلوقیت، تا راهی بر جانش گشوده شود به سوی خالقش، تا در این میدان جز خدا نباشد و جز خدا را نخواهد و از دنیا و غیر خدا فاصله بگیرد مگر در حدّ انجام وظایف. و در این رابطه به ما فرمودند: «من عرف نفسه فقد عرفه ربّه». موفق باشید
سلام علیکم: عازم سفر معنوی کربلا برای زیارت آقا جانم در روز عرفه هستم. لطفا دعا بفرمائید و نصیحت و تذکری
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! راهی است بسی گشوده به سوی نهایتی که هر انسان در خود به دنبال آن است تا خود را در جهانی که امامِ شهیدان برای ما گشودهاند، بیابیم. بد نیست سری به جزوه «همراه با زائر عتبات» https://lobolmizan.ir/leaflet/179?mark=%D8%B9%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D8%AA که روی سایت هست بزنید. موفق باشید
سلام علیکم استاد بزرگوار: کسی که صوت های شما رو دنبال می کند شاگرد شما محسوب میشود در نزد خداوند منان؟ سوال دیگرم اینکه جناب علامه حسن زاده آملی رحمت الله علیه فرمودند خدایا همه از تو چیزی خواهند حسن از تو میخواهد که چیز نخواهم، این چگونه با ادعونی استجب لکم جمع میشود؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور استاد، دنیاخواستن است و آنچه که در آیه فوق مطرح است متذکر آن است که او را بخوانیم که در نیایشهایمان او را با نظر رحمتش مدّ نظر قرار میدهیم. موفق باشید
سلام بر استاد گرامی: اخیراً کتابی به دستم رسید که تا حدی موجب حیرتم شد. کتابی تحت عنوان «سیر صورت به حقیقت» که خلاصه ای بود از ۵۳ کتابهای جنابعالی که توسط خانم محترمی به نام زهرا میرشکارایجی تدوین شده است. اولاً: نمیدانم جنابعالی ایشان را می شناسید و ثانیاً: اگر کتاب را مطالعه فرموده اید نظر جنابعالی نسبت به آن کتاب و به طور کلی نسبت به این نوع فعالیتها چیست؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب را ملاحظه کردم. برای نویسنده و تنظیم کننده آن کتاب یعنی جناب خانم زهرامیرشکارایجی آرزوی موفقیت فراوان دارم و اساساً این روش، روش خردمندان دوره جدید است که هر سخنی را با جمعبندی آن سخن، معنا می بخشند تا اولاً: معلوم شود آن کتاب و یا آن سخن در کلیت خود به چه امری اشاره دارد. و ثانیاً: آیا آن کتاب و آن سخن طوری هست که بتوان آن را در یک جمعبندیِ کلی ارائه داد؟ خانم میرشکار به خوبی توانسته اند چنین مواجهه ای با ۵۳ کتاب از کتاب های بنده انجام دهند و خودشان به خوبی این تجربه را پیدا کرده اند که عملاً از این طریق در افق آن ۵۳ کتاب می اندیشند بدون آنکه لازم باشد آن مطالب را در حافظه داشته باشند و از این جهت پیشنهاد می شود رفقا به این اعتبار سری به کتاب مذکور بزنند. موفق باشید
سلام علیکم: حضرت امام در بیت «فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم / همچو منصور خریدار سر دار شدم» اشاره به حالت فراغ و خریدار شدن دار دارند و نه تایید مدعای منصور، اگرچه شعر شعر است نه وحی و نه کلام صاحبان علم اولین و آخرین معصومین علیهم السلام، امام نیز کارشناسی ست که هم تغییر نظر داشته و هم معصوم نبوده و هم برای اشعارش لایمسه الا المطهرون سر نداده. چنانچه در ابیات زیر بطلان این ادعای صوفیانه ی پر از تزویر را صراحتا بیان میدارند : ایشان در شعری خطاب به حلاج می فرمایند: گرتو آدم زاده هستی علّم الاسماء چه شد / قاب قوسینت کجا رفته است أو أدنی چه شد؟ / بر فراز دار، فریاد انا الحق می زنی / مدعی حق طلب إنّیت و إنّا چه شد؟ مرشد از دعوت به سوی خویشتن بر دار دست / لا الهت را شنیدستم ولی الاّ چه شد؟ (دیوان امام خمینی(ره)/ص94) ایشان در جای دیگر می فرمایند: از صوفی ها صفا ندیدم هرگز / زین طایفه من وفا ندیدم هرگز / زین مدعیان که فاش انا الحق گویند / با خودبینی فنا ندیدم هرگز (دیوان امام خمینی(ره)/ص217) تا کوس انا الحق بزنی خودخواهی / در سرّ هویّتش تو نا آگاهی / بردار حجاب خویشتن از سر راه / با بودن آن هنوز اندر راهی (دیوان امام خمینی(ره)/ص248) گر نیست شوی کوس انا الحق نزنی / با دعوی پوچ خود معلق نزنی / تا خودبینی تو، مشرکی بیش نیی / بی خود بشوی که لاف مطلق نزنی (دیوان امام خمینی(ره)/ص246) و در بیتی دیگر سروده : فریاد انا الحق ره منصور بود / یارب مددی که فکر راهی بکنیم (دیوان امام خمینی(ره)/ص226)
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نامه حضرت امام که در اواخر عمر به گورباچف نوشتند و بر صدرا و ابن عربی تأکید نمودند؛ میتوانید بیندیشید از آن جهت که اندیشه و شهود آن دو بزرگوار میتواند جواب سؤالات بشر امروز باشد که آقای گورباچف نماد آن بودهاند.
سلام علیکم: با عرض ادب و احترام محضر استاد طاهرزاده. به تازگی شعری از مقام معظم رهبری منتشر شده است یکی از ابیاتِ وَزین این است: «گامی به راه و گامی در انتظار دارم / سرگشته روزگاری پَرگارـوار دارم» خواستم شرحی بر این بیت (بخصوص مصراع دوم) بفرمایید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً آنگاه که انسان مسیر حضور در ایمان را شناخت و یا بگو مسیر ایمان در مقابل او گشوده شد، این گامها و قدمها است که رفتن آغاز میکند، رفتنی که اگرچه میرویم ولی در هر قدمی افقی گشوده میشود و انتظاری پیش میآید که قدم دوم را طلب میکند به همان معنای ظهور صراط و طلب صراط مستقیم که گامی بعد از گامی، معنای بودن میشود. و اینجا است که انسان به زیبایی در حیرتی قرار میگیرد که فقط میداند همچنان باید در بستر ایمان جلو و جلوتر برود و پرگاروار با چرخش خود، زندگی را ترسیم کند و این سرگشتگی و حیرت، معنی حقیقی ایمان است از آن جهت که نه چیزی در دست داریم که فکر کنیم به چیزی رسیدهایم، و نه آن همه حضور را که هیچ چیز نیست و فقط حضور است، میتوان نادیده گرفت. اینجاست که در ادامه بیت میفرمایند: «چون سرو در خزان نیز رنگ بهار دارم» و این یعنی حاضرشدن در ایمان، حتی آنجایی که گویا خزانگونه ناله سر میدهیم: «الهی قلبی محجوب» در همان حال ایمانِ بهاری در صحنه است. موفق باشید
در جریان دیدار رمضانی امسال شاعران با رهبر انقلاب، حجتالاسلام انصارینژاد از شعرای برجسته کشور که بهتازگی کتابی با عنوان «امین شعر انقلاب» تدوین و منتشر کرده، از حضرت آیتالله خامنهای درخواست کرد تا غزل منتشر نشدهای از سرودههایشان را برای انتشار در چاپ جدید این کتاب در اختیارش قرار دهند.
🔹رهبر انقلاب نیز با تقدیر از آقای انصارینژاد با این پیشنهاد موافقت و غزلی از سرودههای معظمله در اختیار این شاعر قرار گرفت.
گامی به راه و گامی در انتظار دارم
سرگشته روزگاری پَرگارـوار دارم
دلبستهی امیدی در سنگلاخ گیتی
رَه بیشکیب پویم، دل بیقرار دارم
یک عمر میزدم لاف از اختیار و اینک
چون شمع، اشک و آهی بیاختیار دارم
گو ابرِ غم ببارد تا همنشین عشقم
از غم چه باک دارم کاین غمگسار دارم
نبود روا که گیرم جا در حضیض پَستی
سیلم که هستی خود از کوهسار دارم
سرشارم از جوانی هر چند پیر دهرم
چون سرو در خزان نیز رنگ بهار دارم
از خاک پاک مشهد نقشی است بر جبینم
شادم «امین» که از دوست، این یادگار دارم
سیدعلی خامنهای
با سلام: شما در برهان صدیقین میفرمایید که موجودات از عین هستی صادر میشوند. آیا بکارگیری کلمه صادر درست است؟ بجای کلمه صادر چه کلمه دیگر بکار بگیریم بهتر است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در فلسفه، صدور و در ادبیات دینی، تجلی مطرح است. موفق باشید
سلام حاج آقا: میخواستم بپرسم عرفا سفره های غذا رو بین زن و مرد جدا میکردن؟ آیا باید سفره زن و مرد جدا انداخته بشه؟ میخواستم بدونم شما چطور زندگی میکنید، در زندگی شخص حضرتعالی مثلا سفره تون رو بین زنها و مردهای فامیل جدا میندازین؟ درباره امام خمینی و علامه طباطبایی هم ممنون میشم بگید. سوال من فقط درباره سفره انداختنه که اگه زن ها با حجاب باشن و مردهای فامیل هم آدم حسابی باشن نه جلف و سبک؛ باز هم لازمه ی سلوک اینه که سفره های غذا بین زن و مرد جدا باشن یا خیر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور که میفرمایید لازم نیست که حتماً سفره زن و مرد جدا باشد. وقتی باید احتیاط کرد که افراد نامحرم رعایت لازم را نسبت به همدیگر نداشته باشند. ما عموماً بر سر یک سفره هستیم و بحمدلله همه رعایت میکنیم. موفق باشید
سلام: پبرو سوال ۳۸۰۸۸ تلاش برای دیدن وجه انسانی آدمها. سوال و جواب نیست که درخواست توجه دادن به جایی است که بشود وجه انسانی آدمها را دید. آیا امکان چنین دیدنی هست؟ قطعا هست، اما اگر بگوییم مشکل است شاید بیراه نیست. حداقل برای خودم. اینکه باید در افقی حاضر شد و در آن افق است که میتوان آدمیت آدمها را دید قطعا همین است. و قطعا و یقینا آن افق انقلاب اسلامی است که جلواتش را در شهید رئیسی و حاج قاسم و خود حضرت آقا میبینیم. اما سخت بودنش در حاضر شدن است، در تغییر عالم است. سهل دیدناش نرسیدن است. اینکه سید حسن نصر الله از خدمت آقا میرسد و از خسته شدن و تحویل مسئولیت به دیگری میگوید و رهبری او را به خلوت کردن با خدایی که قادر و حکیم و علیم و رحیم است میدهند، در گفته شما ذیل این حرف که فرمودید: این افق و این حضور کار هرکسی نیست و اگر در افق سیدعلیها و سید حسن نصراللهها حاضر شدی میتوانی با چنین خدایی روبرو شوی. از این سخن سخت بودن چنین حضوری را میفهمم. نه غیرممکن بونش را. از بیعالمی بیچاره شدیم. از بیتاریخی خویشتن به تنگ آمدهایم. از این نیهیلیسم که میگویید و حتی سخت آن را درک میکنیم و نمیدانیم چه در ماست که اینقدر زمینگیر خویش را مییابیم، بیطاقت گشتهایم. آری! بیادبی به آدمها در نظر نگرفتن وجه انسانی آنهاست. بیطاقتی و لجاجت و بیصبر شدن هم از وجوه آن است. اما این را در خود مییابم که حتی اگر این توصیه را هم بکنید که وجه انسانی آدمها را در نسبت با آنها در نظر بگیرید و حمل بر صحت کنید، باز اگر در توجه آن هم باشم باز بیطاقت میشوم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: جدّیترین اندیشه همین است که ما کمتر به این نکته میاندیشیم که تاریخی آغاز شده و ما باید خود را در آن حاضر کنیم تا بیابیم چه اندازه راه، گشوده است. عرایضی در رابطه با حضور تاریخی که با شهادت شهید اسماعیل هنیه پیش آمد در سؤال و جواب شماره 38134 شد. خوب است به آن رجوع شود. موفق باشید
سلام استاد: خدا قوت. استاد نسبت به جواب این سؤال بیگانه نیستم اما از شما پاسخ رو شنیدن به ما قوت قلب میده. استاد نظر به ذات داشتن چه تفاوتی با نظر به کشف و شهود داشتن یا حتی نظر به اسماء داشتن داره؟ علامه حسن زاده بیشتر به کشف کردن و شکار کردن تشویق میکنند ولی امام خمینی (ره) فقط نظر به ذات دوختن رو تاکید دارند. استاد من میتونم مصباح الانس رو کار کنم؟ خدا حفظ تون کنه
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «مصباح الانس» البته که در جای خود بسیار عالی است و در این مورد که میفرمایید همان نگاه نظر به وحدت در عین کثرت و نظر به کثرت در عین وحدت مهم است که همه عزیزان اهل عرفان متوجه آن هستند. موفق باشید