با سلام خدمت استاد عزیز و گرامی: استاد فص هودی را تمام کردم و یک سوال خدمتتون دارم. استاد چگونه رجوع کامل به حضرت الله (جل جلاله) داشته باشیم با رجوع به امام زمان (عج) ؟ فرمودید که هنوز جامعه ما این رو بلد نیست میخواستم یادم بدید. البته با پذیرش محض فرمایشات ائمه هست ولی توضیح بیشتر رو ازتون خواستارم. خدا حفظ تون کنه
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در ابتدای اول جلسه مربوط به مقاله «تقابل حجاب و آزادی، چرا؟» شد. در رابطه با اینکه در این موارد که ما با علم حضوری سر و کار داریم سؤال، ما را در مفهوم متوقف میکند و از این جهت سعی بفرمایید در این موارد همواره به افقی نظر کنید که مباحث عرفانی متذکر آن میشود تا آنچه باید به سوی شما آید، محقق شود. موفق باشید
سلام استاد گرامی: ان شاءلله میخواهم اعتکاف شرکت کنم راهنمایی بفرمایید بهترین کارهایی که با توجه به سن خودم باید انجام بدهم و بهره ی کافی که برایم باقی بماند چه اعمالی هست؟ اگر مطالبی در سایت خودتان دارید لطفاً آدرس بفرمایید تا استفاده کنم. خدا خیرتان بدهد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است ابتدا به جزوۀ «اعتکاف و چگونگی ورود به عالم آن» https://lobolmizan.ir/leaflet/173?mark=%D8%A7%D8%B9%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%81 رجوع شود و سپس به مباحثی که در سالهای گذشته در رابطه با حضور در اعتکاف پیش آمده، رجوع گردد https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%A7%D8%B9%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%81&tab=sounds موفق باشید
با سلام استاد عزیز: اول تشکر که به لطف خدا و نور قرآن و اهل بیت به ما یاد دادید در این آشفته بازار امروز جای درستی بایستیم. استاد ببخشید شاید یک مقدار طولانی شود. مواردی است که نظر شما برایم مهم است. پس برای اینکه وقت شریفتان را نگیرم اگر طی چند روز هم پاسخ فرمودید باز هم سپاسگذارم. ۱. استاد عزیز به نظر شما اینکه یک سری ها بعد از امام خمینی (ره) نتوانستند یار انقلاب و رهبری بمانند و ریزش کردند را می توانیم اینطور بگوییم که آنان که ماندند پای انقلاب، گفتند ما انصارالله ایم یعنی در انقلاب اراده خدا را دیدند اما ریزش ها شاید این عمق را نداشتند. در کل آیا می شود در این انقلاب اراده خدا را ندید و پای انقلاب ماند؟ استاد پس آنان که پایدار ماندند این جهان بینی و هستی شناسی درست را چگونه پیدا کردند؟ ۲. استاد عزیز در بحث «هست» و «وهم و نیستی» زمانی که کنجکاو می شویم به این می رسیم که بنده ی نوعی در زندگی با این موارد هستم و سرو کار دادم الف.علم ب.دین. ج.سنت الهی که در مجموع همه مثل یک نظم و قانون است البته اگر با قوانین وضعی بشر خلط نکنیم است. علم، اجزای اشیاست. مثلا جسم من تشکیل شده از سلول و... که در نهایت این نظم اجزا، یک قانون است. دین، نظمی است بین انسانها که یک قانون است. سنت های الهی در مقیاس بزرگتر و شاید فراگیر همه موارد قبل باشد و نظمی است در وسعت تاریخ انسانها و یک قانون تاریخی است. استاد آیا این بیان درست است؟ ۳. استاد عزیز اگر واژه عشق و محبت را در قالب و معنای یک نوع همبستگی اجزا و یکی شدن بدانیم، آیا این درست است که بگوییم آنچه در صحنه است که باطن و اصل نظم و قانونی است که در بالا ذکر شده است، عشق و محبت است؟ ۴. استاد عزیز در باب ریشه شناسی ترس و غضب فکر می کردم در مورد ترس و غضب های مذموم به این نتیجه رسیدم که اگر هر آنچه غیر از آنچه که « هست» و «در اصل موجود است»، را برای خود بسازیم و به اشتباه، مهم بدانیم برای نگه داشت آن وهم، مجبور به سیستم تدافعی میشویم به نام ترس و غضب. سیستم تدافعی جهنم ساز. ۵. اینکه البته دو تا از سوالاتم تکراری ست با عرض پوزش شاید سوالی باشد که احساس شود ضرورتی ندارد ولی موردی است که در ذهنم مانده و جواب شما برایم موثق است. استاد شخصی می گفت که از آنجایی که تمام کهکشانها تجلی وجود است و وجود بی نهایت است پس کهکشانها هم انتها ندارد و این بیان این مشکل را دارد که ماده که بی نهایت نیست به هرحال نهایتی دارد. ببخشید وقت گیر شد ولی احساس می کنم که اگر به فرض انسانی قصد کشف انتهای کهکشانها را داشته باشد عمرش کفاف نداده و به ملکوت می پیوندد. استاد آیا این صحیح است که بگوییم که نقطه ی مرز بین جایی که ماده به معنا تبدیل شود وارد عالم دیگر شویم مثل همان نقطه به ملکوت پیوستن است؟ یعنی نقطه ای که من به ملکوت می پیوندم همان جا مرز ماده و معناست که خلا هم نیست. ۶. سوال آخر اینکه استاد عزیز در مورد اینکه وقوع قیامت، زمان خاصی ندارد و کلا زمان ندارد چون عالم از لا زمان آمده و به آن برمی گردد. استاد اینکه عالم از بی زمانی آمده برایم متصور است ولی اینکه در بی زمانی پایان می یابد را نمی توانم بفهمم، چون اگر از جانب ما انسان در تاریخ و زمان حساب کنیم بالاخره زمان وقوع یک تاریخ و ساعتی زمینی دارد. ممنون میشم بفرمایید کجای کار دارم اشتباه میرم که نتیجه نمیگیرم. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نه ۲. مکتب فکری امام خمینی ذیل قرآن ۳. نکات بسیار خوبی را مطرح فرمودهاید. آری! یگانگی واقعی به نور توحید پیش میآید و غوغا میکند. ۴. همینطور است. ۵. نه. کهکشانها مرتبۀ نازلۀ عالم وجود است که همان ماده میباشد و محدودیتهای ماده را دارد و لذا هرچه هم در عالم ماده جلو و جلوتر برویم از ماده خارج نمیشویم ۶. در این موارد رجوع به «برهان صدیقین» که صوت و شرح آن در سایت هست، ان شاءالله کارساز است. موفق باشید
با عرض سلام و خسته نباشید: استاد ببخشید من این را عرض میکنم، اینکه واقعا معلوم هست مخاطبین شما تکلیفشان با جایگاه حمایت های شما چیه؟ من که بشخصه سردرگم شدم؛ آنقدر در ایام انتخابات از دکتر جلیلی حمایت تمام قد میکردید و میگفتید، فرد اصلح آقای جلیلی هست و کارآمدی مهم نیست!!! مهمه اینکه برنامه داشته باشی، الان چطور شده با یه پرواز آقای قالیباف تمجیدگوشان شدید؛ خب پس الان معلوم شد که کارآمدی بهتر از برنامه داشتن هست. و در انتخابات هم اصلح را اشتباه به مردم معرفی کردید؟! تازه بماند که از افراد معلوم الحالی مثل امید دانا و علی علیزاده دفاع میکردید، و مطالبش را نشر میدادید، اونکه خیلی وقته چهره اش رو شد اینم که تازگی ها به سرداران سپاه داره فحش میده و مقصر شهادت هنیه را جاسوسی شهید نیلفروشان میداند. (یا علی)
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است به جواب سؤال های شماره 38651 و 38652 رجوع فرمایید. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: چه کنیم که خود را در آستانه ی پیروزی ببینیم ولی خود را در حال حاضر پیروز نبینیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ما در افق حضوری نسبت به جهان آینده هستیم که اولاً: انسانیت به شکوفایی خود نایل میگردد و انسانها نسبت به انسانیت یکدیگر ارزش قائلند و ثانیاً: جهان آینده مسلّماً جهانی نیست که استکبار این چنین بتواند خود را در واژهها و رسانههایش پنهان کند. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: نحوهی تذکر اثر گذار دادن به زنان یا دخترانی که حجابشان را اصلا رعایت نکردند و یا حجابشان را رعایت کردند ولی نه کامل چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار سادهای نیست. ابتدا باید این نوع افراد متوجه باشند شأنشان اقتضاء میکند که در بستر عفاف بهترین انتخاب را که همان حجاب است، داشته باشند و در همین راستا رهبر معظم انقلاب فرمودند اکثر آنها نمی دانند. عرایضی است تحت عنوان «تقابل آزادی و حجاب چرا؟» https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84%20%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C&tab=sounds. موفق باشید
سلام استاد: عرض ادب و احترام، ببخشید در مورد خوردن گوشت چه نظری دارید؟ با توجه به اینکه در قرآن هست که از شیر و گوشت آنها تغذیه کنید و یه حدیث هست که میفرماید شکم خود را قبرستان حیوانات نکنید، حس میکنم بعد از خورد گوشت دچار خشم و ناراحتی میشم، درود های بیکران
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که اهل سلوک فرمودهاند بهتر است هر روز گوشت نخوریم و در ۴۰ روز حداقل یک بار گوشت خورده شود. موفق باشید
سلام جناب استاد: هرچه بیشتر سوالات و پاسخ های انتخاباتی حضرتعالی رو مطالعه میکنم متوجه این امر میشوم که ما در انتخابها دارای نوعی اختیار در تشخیص مصداق هستیم که صرفا نیاز به استدلال عقلی و تطبیقی با نظر ولی فقیه ندارد. یعنی ما صرفا نباید دنبال کشف رای رهبری باشیم. چون به نظر میرسد شما دو ملاک تکرار شده و موکد رهبری در انقلابی بودن و توانایی انجام کار را لحاظ نمیکنید و بر «نگاه» و جهت گیری افراد تاکید میکنید. شما در پاسخ به سوالی که استدلال احراز کارآمدی و توانایی انجام بر جناب جلیلی را از شما طلب کرده بود به نقد کارآمدی قالیباف پرداختید و نظر برخی کارشناسان در مورد شهر تهران مطرح نمودید و باز بر «نگاه» جناب جلیلی فارغ از دو ملاک رهبری تاکید کردید. بر این اساس و با توجه به عملکرد حضرتعالی ما میتوانیم نوعی وسعت اختیار در تطبیق نامزد اصلح را فارغ از تاکیدات رهبری را برای مکلفین در نظر بگیریم؟ یعنی مثلا رهبری بعد اتمام دوره شهرداری قالیباف مدیریت جهادی (که منحصرا برای ایشان تا بحال مطرح شده است) ایشان را دلیل موفقیت ها میداند ولی نظر کارشناسی مورد وثوق ما حرف دیگری را تایید می کند؟ رهبری دو ملاک اساسی انقلابی بودن و توانایی انجام کار را مطرح میکنند ولی ما بر نگاه و جهت جناب جلیلی توجه کنیم در حالیکه به نظر میرسد با ملاک های رهبری جناب زاکانی تطبیق بیشتری دارند تا جناب جلیلی؟ البته بنده بعد از بررسی ها متوجه شدم استدلالی حتی برای هم جهتی جناب جلیلی و جناب رئیسی هم مطرح نمیشود و نوعی تحلیل اشراقی یا عرفانی پایه این نظر است. با توجه به اینکه جناب شهید رئیسی کارنامه و توان اجرایی را بر برنامه داشتن الویت میدادند (مناظرات) و چند دهه سابقه اجرایی کلان در سوابق داشتند احراز هم جهتی جناب جلیلی با ایشان در چه چارچوبی قابل تبیین است؟ سوال اصلی: آیا بر اساس بیانات شما برای مجاب کردن خود و جامعه باید دنبال کشف نظر رهبری در هر انتخابات باشیم یا اختیار تغییر الویت بندی ها و ایجاد ملاک های جدید را داریم؟ و اینکه استدلال منطقی در این تطبیق الویت دارد یا تشخیص قلبی حتی بدون استدلال؟ آیا با توجه عدم ارائه استدلال و تطبیق ملاک ها، انتخاب جناب جلیلی از مسیر دیگری همچون شهود قابل تبیین است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته موضوع، موضوعی نیست که در محدوده چند سؤال و جواب روشن شود! با این حال به نظر بنده ملاکهایی که رهبر معظم انقلاب میفرمایند حقیقتاً فصلالخطاب است ولی درک مصداق آن رهنمودها و جایگاه آن و اشاراتی که آن سخنان بدان اشاره دارد، بسیار مهم است بخصوص که در چه موقعیتی و بر اساس چه موضوعی میفرمایند. موفق باشید
آیا می توان گفت که هنوز دوران شهید رئیسی و دکتر جلیلی فرا نرسیده است و تنها حضرت رب با نشان دادن دوره ای کوتاه از سیاست ورزی شهید رئیسی و عبد اللهیان، افق بس بلند مرتبه دیانت سیاسی را نشان داد تا مردان مرد گفتمان این نوع سیاست را ایجاد کنند تا حماسه مردمی، روزی، بدون تردید و توجه به تبلیغات پوشالی افراد غافل از تاریخ، شهید رئیسی را در آیینه دکتر جلیلی به ظهور آورد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همینطور است و در این رابطه، کاربر محترم سؤال شماره 37825 نکات خوبی را مطرح کردهاند. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. عرض سلام و درود خدمت شما بنده لایق خداوند متعال و بلند مرتبه آقا جان. الان امام عصر کجا هستن و به چه کاری هستن؟ ۲. آیا اگر فرد گناهکار برای آقا امام زمان دعا کند چون برای آقا دعا کرده است دعای فرد گناهکار مستجاب میشود یا خیر؟ ۳. جریان این ویدیوهایی که آینده را پیشبینی میکنند چیست چون همه چیز را درست پیش بینی میکنند. ۴. آیا خود شخص شیطان لعین و رجیم از تقدیر آدم با خبر هست یا نه و شیاطین جن چطور؟ ۵. چطور بحرالعلوم شویم؟ یا علی مدد
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکاتی که می فرمایید نیاز به مطالعه مقدماتی دارد. پیشنهاد میشود پس از مطالعه کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» که روی سایت هست؛ به کتاب «ده نکته در معرفت نفس» که همراه با شرح صوتی آن روی سایت هست؛ رجوع فرمایید تا إن شاءالله خود جنابعالی به خوبی بتوانید جواب این نوع سؤالها را برای خود داشته باشید، بخصوص که وقتی متوجه باشیم امام عصر«عجلاللهتعالیفرجه» واسطه فیض و انسان کاملاند؛ مسئله ما مکان ایشان نخواهد بود. برای «بحرالعلومشدن» زمینههایی باید فراهم شود تا هرچه بیشتر بتوانید در قرآن تدبّر کنیم. موفق باشید
سرودهای داشتم که تقدیم استاد طاهرزاده عزیز و لب المیزانیهای عزیز میکنم:
اگر یک روز درماندی به پیغمبر توسّل کن / به برق ذوالفقار حقّهی حیدر توسّل کن
اگر در جستجوی هیبتی، بابایمان حیدر / اگر هم غرق رحمانی به آن مادر توسّل کن
اگر گفتند در مشت تو چیزی غیر گردو نیست / به مروارید لبهای علی اکبر توسّل کن
اگر پیچید کار تو، به آن نحوی که خونین شد / به آن قنداقه سرخ علی اصغر توسّل کن
اگر رویش نداری روبرویش، مات ابرویش / نرو جایی بمان اینجا ز پشت در توسّل کن
اگر حیدر تو را پس زد که این احوال یاران نیست / سمج شو بر غلام او، به آن قنبر توسّل کن
به جای جستن حال خوشی در گوشه محراب / به حرب فتنه رو گاهی به این رهبر توسّل کن
حجاب روی وهّاب است وهّابیّت تاریک / نترس از سربریدنها، بدون سر توسّل کن. ۲ فروردین ۱۴۰۴
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مائیم و راههایی که انسانهای الهی در سیره و سخن و شخصیت خود نشانمان دادند و توسل به آنها همانطور که متوجه شدهاید یعنی میدان حضور خود را در زندگی و در اهداف، با نظر به شخصیت آن بزرگان معنا کنیم. و این است معنای توسل به اولیای الهی و نتایج فوقالعادهای که در بر دارد. و جنابعالی بحمدالله در سروده خود متذکر آن شدهاید. موفق باشید
سلام استاد: حفظکم الله! بنده قصد دارم نهج البلاغه رو بخونم، البته قبلش شرح نامه ی فرزندم این چنین باید بود رو خواندم! اما اگر بخواهم مستقیم با نهج البلاغه ارتباط موثر بگیرم، چگونه باید عمل کنم؟ نگاه هم به حکمت ها، خطبه ها و نامه ها چگونه باید باشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود ابتدا به همان شرحهایی که از نهجالبلاغه در سایت وجود دارد، رجوع شود. موفق باشید
با سلام استاد عزبز: سال نو مبارک باشه. طاعاتتون قبول باشه. استاد یک مساله ذهنم را درگیر گرده و اینکه میگند راه عرفان و دین از اهل البیت علیهم السلام میگذره اما از طرفی میبینیم که بزرگترین و عجیبترین عرفا و خداشناسان از اهل سنت بوده اند مثل شمس تبریزی، مولوی، حافظ، عطار، بایزید، جنید، محی الدین، حلاج، ترمذی و هزاران هزار و ما تو شیعه کم داشتیم امثال آیت الله قاضی. یا کم بودن از نظر تعداد کراماتی که از عرفای سنی سراغ داریم واقعا عجیبه جملات عجیبی دارند مثل حلاج و بایزید و... میشه لطفا خودتون توضیح بدین ممکنه من مطلب را نرسونده باشم. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً اگر شخصیت این بزرگان را دنبال کنید، همگی انسانهایی بودند با روح و فرهنگِ اهل بیت، ولی در فضای جامعه اهل سنت، و از این جهت میتوان گفت شیعیانیاند که تقیّه میکردند و در بسیاری موارد متهم به تشیع بودهاند تا آنجایی که جناب عطّار را به جرم شیعه بودن از هرات اخراج کردند. و یا ابن عربی در نسخه دومی که از «فتوحات» نوشت، نکاتی که متذکر حضور علی «علیهالسلام» به عنوان سرّ انبیاء بودند را به نحوی تغییر داد و مرحوم استاد فاطمینیا در تحقیقات خود به خوبی این نکات را نشان دادهاند. موفق باشید
سلام علیکم استاد عزیزتر از جانم: یقین دارم غزه، کربلای امروز است و هر مؤمن روزه دار ولو روزانه میلیون ها نفر را افطاری بدهد اما بی نسبت با غزه باشد، در برهوت بهشت موهوم خویش غرق است و در حقیقت امام امت قوم از او روی گردان خواهد شد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همینطور است. چه اندازه از زندگی به دورند آنانی که جگرشان از ظلمی که بر مردم غزه میرود خون نمیباشد و چه اندازه از زندگی بهرهمندند آنانی که جانشان در آتشی که مردم غزه را فراگرفته؛ میسوزد. اینجا ما در مقابل نهایت جنایت و ظلم، خود را مییابیم تا با عزمی تاریخی، جای خود را نسبت به همه جنایتکاران تاریخ روشن کنیم. حقیقتاً سخن همان سخنی است که آن شاعر فرمود: «به خدا میدویم تا غزه» https://eitaa.com/matalebevijeh/16333 . موفق باشید
اغلب مردان از همان بچگی میل به جنگیدن دارند به طور مثال دوست دارند پلیس باشند و سرباز باشند و... و دختران از همان بچگی خاله بازی میکنند و بیشتر کارهای عاطفی انجام میدهد. یک سوال اینجا مطرح است که میگویند امتحان مردان جهاد و امتحان زنان تحمل این است. اگر مرد زن دوم گرفت صبر کند. من هرچه فکر کردم دیدم که برای مردان که از همان ابتدا تمایل خاصی به جنگ و کارهای اینجوری دارند این امتحان زیاد هم سخت نیست اما برای زنان که عاطفه ای قوی دارند اینکه هوو داشته باشند دردناک خواهد بود، در جای جای اسلام و احکام آن مشاهده میشود که خدا اصلا توجهی به عاطفه ی قوی که به زن داده نکرده، یا به طور مثال مرد نیاز جنسی بیشتر دارد و زن نیاز عاطفی بیشتر، مرد با گرفتن زن نیازش میتواند کاملا برطرف شود اما مرد را خدا طوری نیافریده که به نیاز عاطفی زن درست پاسخ دهد، منظورم این است که زن چون فیزیکش را خدا آفریده و چیزی نیست که خودش کسب کرده باشد به راحتی جواب نیاز مرد را میدهد اما مرد را خدا اینطور نیافریده تا آن ابراز محبتی که زن احتیاج دارد را بتواند به طور کامل برطرف کند. این مسئله با تعدد زوجات هم بدتر میشود. من نمیدانم که منظورم را درست رساندم یا نه اما امیدوارم به مفهوم و منظور چیزی که میگویم توجه کنید و اگه از کلمات درستی استفاده نکردم ایراد نگیرید میدانید از همین مسئله میشه سوال راجع به عدالت خدا هم بیرون آورد. انگار خدا خواسته مدام زن را زجر دهد. برای یک نیاز جنسی مردان کلی احکام بیرون آمده و کلی حقوق به نفع مردان، چون آنها میل بیشتری دارند، اما به همان میزان راجع به عاطفه ی زن چیزی نیامده و یا در قرآن اشاره نشده، مثلا راجع به رفتار با زنی که به حرف شوهرش گوش نمیدهد آیه ی قرآن داریم اما برای اینکه مرد نیاز عاطفی را زن را برطرف نکند هیچ، بیشتر خیانت های زنان به خاطر همین مسائل عاطفی است، اگر زن نیاز مرد را برطرف نکند باز مرد میتواند یک زن دیگر بگیرد ولی اگر مرد نیاز عاطفی زن را برطرف نکند زن چه باید بکند؟ شاید برای شما قابل درک نباشد چون مرد هستید و نمیدانید که همین موضوع عاطفه و احساسات اگر بهش توجه نشود میتواند یک زن را تا فروپاشی ببرد اگر خدا زنان را هم مثل مردان منطقی تر میآفرید پذیرش این سری چیزها برای زنان به مراتب راحت تر میشد، دقیقا مثل همان میلی که به پسرها برای جنگ و محافظت و... داده راستش من هیچ عدالتی نمیبینم و از چهارده سالگی تا همین الان که بیست و یک سال سن دارم زندگی ام جهنم شده بسیاری از محدودیت های زن به خاطر همین احساسات و عاطفی قوی زن به وجود آمده مثل همین قانون که زن نمیتواند قاضی شود و... مشکل من نگاه خدا به زن است و عدالت خدا و حکمت خداست. من اصلا نمیتوانم خودم را قانع کنم که این دین را نگه دارم اگر اسلام میگفت زن از مرد پست تر است و انسانی تنزل یافته پذیرشش به مراتب راحت تر میشد. یا اگر مرد فقط انسان بود و زن را برای مرد خدا میآفرید زن نه زیبایی اش به سود اوست، نه عاطفه اش زیبایی اش برای مردان و عاطفه اش برای فرزندان برای خودش فقط ضرر است، به خاطر زیبایی حجاب آمده، به خاطر عاطفه محدودیت های دیگر من واقعا وضعم بحرانی است اینها یک درصد از چیزی که در ذهن من ایجاد شده هم نیست لطفا کمکم کنید. راستش را بخواهید من به طور کلی از جنسیتم متنفر شده ام و فکر میکنم شاید یکی از دلایلی که عالم زن زیاد نداریم همین موارد است و خیلی چیزهای دیگر که کتاب میشود اگر بنویسم
باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن در این مورد بسیار است. پیشنهاد بنده آن است که ابتدا به کتاب «زن در آینه جلال و جمال الهی» از آیت الله جوادی رجوع فرمایید که به گفته خواهرانی که آن کتاب را مطالعه فرمودهاند چه اندازه اسلام، جایگاه حساسی برای زن قائل شده است، هرچند ممکن است مردان و زنان ما متوجه چنین جایگاه حساسی که به یک معنا جایگاه مادرانه است؛ نشوند جایگاهی که هر انسانی تنها ذیل حضور مادرانه زن، معنای خود را مییابد. پس از مطالعه آن کتاب پیشنهاد میشود به کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» رجوع شود. برای مواجهه با آیاتی که جایگاه خاصی برای زن قائل میباشد. کانال «بشنو از زن چون حکایت میکند»https://eitaa.com/ziafat_andishe و کانال «راه سوم» https://eitaa.com/rahesevvom نکات خوبی را به میان آوردهاند. موفق باشید
سلام استاد گرامی: راستش من چند وقتی هست سوالات متعددی ذهنم رو درگیر کرده؛ اینکه چطور میشه آخرت و دنیا رو با هم توازن برقرار کرد، من وقتی به کلاس های معرفتی و تذکرات مذهبی میپردازم واقعا نسبت به دنیا و زندگی ام بی رغبت میشم یه جورایی دچار نا امیدی و بیهودگی دنیا میشم و اصلا دلم نمیخواد دیگه زنده باشم - نمیدونم کجای کارم ایراد داره؟ اصلا دیگه شوقی برای زندگی زناشویی، رسیدن به خونه و زندگی ندارم برام سواله که حضرت علی (ع) که میفرمایند: جوری زندگی کنید که انگار تا لحظه ای دیگر میمیرید و آماده مرگ باشید و طوری زندگی کنید که انگار ۱۰۰ ساله دیگه قراره روی دنیا باشید. چطور میشه این دو رو با هم جمع کرد که دچار نا امیدی، سرخوردگی و افسردگی نشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم، حضور فعّال در زندگی است و معنابخشیدن به خود در این فضا که موجب میشود تا دنیا و آخرت جمع شوند. زیرا فرار از زندگی، فرار از وسعت ابدی است که ما در ذات خود دارا هستیم. موفق باشید
استاد عزیز با سلام و عرض ارادت: من سوالی خدمتتون پرسیدم اما متوجه جوانب پاسخ شما نشدم. اگه ممکنه کمی بیشتر باز کنید. سوال من این بود: در روایت داریم. قیامت هم اکنون حاضر و موجود است و بقول معصوم (ع) هرکه غیر این را بداند از ما نیست. اما در کتاب برهان تا عرفان در بخشی شما میفرمایید: وقتي جهان مادي از مادّه بودن خارج شد و به فعليّت رسيد و نوراني گشت، ديگر آن جهان از نظر درجة وجودي، وجودي است برتر كه نقصهاي عالم مادّه در آن نيست و اين همان قيامتِ عالم مادّه است. طبق بحث حركت جوهري، هم اكنون جهان دارد قيامت ميشود. متن پاسخ شما: عالم ماده در درون و در ذات خود دارد قیامت میشود و به مرتبهای از «وجود» میرسد که آن مرتبه، اکنون هست زیرا حرکت بدون غایتِ مفقود ممکن نیست من متوجه پاسخ شما نشدم، قیامت درجه شدیدتری نسبت به عالم برزخ و ماده است و قیامت هم اکنون حاضر است. اگر حاضر است پس چگونه شما میفرمایید: جهان دارد قيامت ميشود. اگر هم جهان مادی دارد با حرکت جوهری به قیامت مبدل میشود ، پس یا قیامت فعلا بالقوه است (که این برای عالم شدیدتر معنی ندارد) یا اصلا وجود ندارد. متاسفانه ذهن امثال من مادی زده است و کمی تصور این ساختار سخت است. ممنون میشم توضیح بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض شد عالم ماده هنوز به آن مرتبه از وجود نرسیده است، نه آنکه آن مرتبه از وجود در مقام خود حاضر نباشد. مانند جوانی برای کودک، که آن کودک هنوز در نسبت به خود به آن مرحله نرسیده؛ ولی جوانی در جایگاه خود حاضر است. موفق باشید
سلام استاد عزیز: خیلی علاقه پیدا کردم به تفسیرهایی که توی سایت گذاشتین ملموس و قابل فهم است. خواستم ببینم متن این تفسیرها هست یا فقط فایل صوتی هست؟ خیلی دوست دارم المیزان بخونم ولی بحثهایی که میکنه یکم برای سطح من سنگین هست. ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: شرح و خلاصه بعضی از سورهها تحت عنوان «لب المیزان یا خلاصه سوره ها در المیزان» https://lobolmizan.ir/leaflet/1276?mark=%D9%84%D8%A8%20%D8%A7%D9%84%D9%85%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D9%86 روی سایت هست. اگر مباحث را با توجه به نظری که روی آیات میاندازید، دنبال بفرمایید؛ انشاءالله قابل فهم میشود. موفق باشید
بی وضو نام سیمین تنان را نبر ای زرد روی / که لا یمسهم الا المطهرون به خون... آری وضو ساختن به آب علم است و وضو سوختن و طاهر شدن به خون دل عاشق که همهاش طلب است و هیچش مطلوب در کف نیست! و فراری هم ازین حکومتش نیست! تقدیرش عاشق شدن است! لا یمکن الفرار من حکومت عشق تو... و چه خوش است نرسیدن و مردن در طلب! تشبیه و تنزیه به چکارمان میآید وقتی او اوست؟ جالب است مرکب معشوق که با آن از عشق عاشقان میگریزد عقل است! سبحان الله مرکبی را نفی میکند که بر آن سوار است! و آیا واقعا بر آن سوار است؟ اگر جمل عقل این اشتر جلوهگر را نحر کردی عشق و عاشق و معشوق پیش رویت سجده میکنند و عشق چیست؟ هیچ و همه! همه و هیچ! تو کیستی؟ نگاهی که بوی گند گناه میدهد. در مسلک ما تکذیب و تصدیق یکیاست. چه چیز بدتر از این که هستم؟ و باز صبح میشود و عاقل میشویم! آه ای صبح قریب از شب حیرتم دور شو. نوشتم به آن امید که روزمان سیاه شود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به آنچه در پیش است و در عین حال، در اجمال؛ نوشتن به کار میآید. در نوشتهای اینطور عرض شد:
اگر جهان ما، همان زبان ما است. بنابراین آیا باز هم میتوان متوهمانه، زبان را صرفا ابزاری برای بیانِ نیازها دانست؟
🔹 هیدگر میگفت: جهان، یکی از ویژگی های ساختارهای تشکیل دهنده ی اگزیستانسیالِ دازاین است.
🔸 در بخش دیگری از هستی و زمان میگفت: زبان هم یکی دیگر از امکاناتِ وجودی یا اگزیستانسیال دازاین است.
🔹 بنابراین زبان و جهان، مقومات اصلی دازاین میباشند. اما جالب آن که زبان از جهان و دازین هم فراتر میرود.
🔸 تا جایی که زبان میشود پناه گاهِ دازاین و حتی برتر و بالاتر «خانهی وجود» و این دازاین، شبانِ آن پناهگاه!!!
🔹 «زبان، خانهی وجود است، و در پناهِ آن، آدمی سُکنی میگزیند، و متفکران شبانِ این پناهگاه اند»
🔸 و ما آن حضور را در کلمات مولایمان علی علیه السلام میتوانیم احساس کنیم، از آن جهت که آن حضرت در جهانی حاضر شدند که تا قیام قیامت حضور خود را در آن حس میکردند و ذیل او آیا این شهید مرتضی آوینی نیست که خود را در جهان انقلاب اسلامی با کلماتش حاضر کرده؟
🔹 آیا ما با چنین رویکردی با نهج البلاغه مواجه هستیم؟ مسئله قرآن که جای خود دارد.
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
موفق باشید
سلام علیکم: شما در جایی می فرمایید: «در موقعی که انسان از همهچیز بخواهد منقطع شود و از طریق وجه روحانی خود به حضرت حق وصل شود، تازه خطورات و افکار باطله ظهور خواهد کرد. به همان معنا که «آب گِل خواهد که در دریا رود / گِل گرفته پای او را میکشد». این گِلی که پای سالک را میکشد، همان خطورات و تعلقاتی است که در پنهان وجود او رسوب کرده بود و استادِ ره رفته میداند که چگونه سالک مبتدی را از این رسوبات عبور دهد.» پرسش بنده این است که چرا خدای متعال خودش این رسوبات روحی را محو نمی کند تا انسان سالک با این مسائل و مشکلات مواجه نشود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: از این بهتر! که حضرت حق از طریق پیامبر خود «صلواتاللهعلیهوآله» و ائمه هدی «علیهمالسلام» اولاً: افق را می گشاید تا مسیر حرکتمان روشن گردد که به کدام سو باید رفت، و ثانیاً با نظر به شخصیت ائمه معصوم «علیهمالسلام» نشانمان میدهد که چه باید باشیم؟ حال اگر خودمان با توجه به چنین بستری تلاش نکنیم و خداوند خودش موانع را رفع کند؛ کمالاتی که پیش میآید از آنِ ما نخواهد شد. موفق باشید
سلام استاد: عدهای خود را منتسب به انقلاب میدانند ولی قیود شرعی را زیاد پایبند نیستند و مثلا پاسور بازی میکنند و سیگار و قلیانشان براه است و دوست بازی راه انداخته اند به این خیال که ما از شریعت و حرام و حلال عبور کرده ایم و در تکوین حاضریم، آیا اینها «زین له سوء عمله و رءاه حسنا» نیست؟ آیا شرط عشق حفظ عصمت نیست؟ آیا کسی اگر عارف شد و از وادی حرام و حلال گذشت و به وادی عرفان و اسماء الهی رسید و فقط جمال و جلال میدید و نه حلال و حرام، مسوغ دارد هرچه خواست بکند و بگوید برای ما بهشت و جهنم یکیست و ما خراباتی هستیم و اینها را نمیفهمیم؟ به بهانه اینکه ما قرار نیست ملک شویم هرچه خواست بکنند؟ نظر شما چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرفهایی که عدهای بگویند از حرام و حلال خدا گذشتهایم، کاملاً شیطانی است. تازه وقتی انسان منوّر به توحید الهی شد، نسبت به شریعت الهی هرچه بیشتر مقیّد خواهد شد و ملاک حضور در شریعت، تقلید از فقیه اعلم است. لااقل رفقا نکاتی که در شرح آیه ۵ سوره بیّنه عرض شد را مدّ نظر داشته باشند که میفرماید: «مَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ». موفق باشید
«خداوندا، ما ضعیف و ناتوانیم و عقب افتاده از قافله سالکان، تو خود از ما دستگیرى فرما. رَبَّنا عامِلْنا بِفَضْلِکَ وَ لا تُعامِلْنا بِعَدْلِک» سلام استاد بزرگوار. با توجه به اینکه حضور قلب در عبادات اختیاری نیست بلکه اشراقی است و باید خدا به لطف و کرمش نور خودش را در منظر نمازگزار ظاهر کند تا توجه و حضور قلب حاصل شود، آیا توصیه به حضور قلب داشتن، با آن مطلب اول در تناقض نیست؟ (با توجه به اینکه حضور قلب در اختیار ما نیست)
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته آیت الله بهجت «رحمتاللهعلیه»، علت عدم حضور قلب در نماز، مربوط به آن است که روغن چراغش کم است و فرموده بودند روغن چراغ همان حضور و تقوایی است که در روز و در امورات روزمرّه باید حفظ شود. موفق باشید
جناب مولوی میفرماید که: صوفی ابنالوقت باشد ای رفیق نیست فردا گفتن از شرط طریق. ابن الوقت بودن یعنی آزاد از گذشته و آینده، خود را در حال نگه داشتن. اگر انسان گرفتار فرداهایش شد، دیگر در عالم دینی مستقر نیست. حتی اگر گرفتار گذشته هم شود باز از عالم دینی بیرون میفتد. عالم انسان دینی. سوال ما اصلا چطور وارد این عالم دینی بشیم که در وهله بعدی حفظش کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با اُنس با خداوند و حضور ذیل اراده الهی در این تاریخ در دل انقلاب اسلامی و توجه به شخصیت رهبر معظم انقلاب که حقیقی ترین سخنِ این دوران را متذکر میشوند؛ کار، جلو میرود و راه، گشوده میشود تا انسان در «وقتِ» خود قرار گیرد. از نظر معرفتی در این رابطه خوب است به «برهان صدیقین» و شرح آن که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام: در نفی اصاله الوجود و وحدت وجود من وقتی اصاله بذات می بینم وجود هم تشخص پیدا می کنه (به جهت تبعیت مفهوم انتزاعی از منشاء انتزاع) مسئله وحدت وجود تو مبانی حکمی من اصلا طرح نمیشه. معتقدیم ادراک مفهوم ماهیت متاخر از مفهوم وجود است. اما مفهوم وجود یک مفهوم است. مفاهیم تصورات هستند. ظرف تصور عالم ذهن است. پس اصالتی ندارد. آنچه که اصیل است ذات با تمام تشخصاتش در عالم تکوین است. از این ذات یک مفهوم استقرار ذات در عالم تکوین در ذهن انتزاع می شود که اسمش میذارند وجود. یک تصویر متشخصات در عالم ذهن ایجاد می شود که اسمش گذاشتن ماهیت. هر دو مفهوم دارند انتزاع از ذات در عالم تکوین می شوند. و مفاهیم انتزاعی تابع منتزعشون (در اینجا ذات) هستند. خب اگر کسی این مسیر را با ما بیاد ذوات با یک دیگر متغایر هستند پس مفهوم وجود که انتزاع از این ذوات هم باید با یک دیگر متغایر باشند. لذا اصلا مجال برای طرح نظریه وحدت وجود مطرح نمیشه
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال بحث در این مورد عمیقتر و گستردهتر از آن است که در محدوده جواب و سؤال بگنجد ولی در هر حال بحث در واقعیتی است که ذهن از آن واقعیت، مفهوم میسازد. حال سؤال این است که ذوات متکثره به چه نوع حضوری در عالم حاضرند و مبنا و بنیاد آنها چیست؟ اینجا است که بحث «اصالت وجود» پیش میآید و اخیراً عرایضی تحت عنوان «راز طلوع بشر جدید و نسبت آن با اصالت وجود در حکمت متعالیه» شروع شده است که میتوانید به دو جلسه اولیه آن رجوع فرمایید. https://eitaa.com/soha_sima/3244 البته مقدمه این جلسات، سلسله بحثهایی بوده است تحت عنوان «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی» https://eitaa.com/soha_sima/1871 که طی 30 جلسه بدان پرداخته شد. موفق باشید
با سلام: چه عیبی دارد که ما وحدت وجود را در جنبه تشریعی پیاده کنیم. توضیح اینکه ما فقط اوامر خدا را تبعیت کنیم و خواست خود را نفی کنیم. این باشد وحدت وجود. دیگر کاری نداشته باشیم که فقط خدا وجود داشته باشد. بگوئیم: هم خدا هست و هم غیر او. اما در تشریع بگوییم که فقط حرف خداست و حرف غیر او را نفی کنیم. نمیدانم مفهوم را رساندم یا نه! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینکه به لطف الهی انسان متوجه شود که تنها با رعایت اوامر الهی در اعمال خود سعادتمند میشود، حرف خوبی است ولی موضوع «وحدت وجود» یک بحث نظری است و در مباحث نظری باید مورد بررسی قرار گیرد. موفق باشید