بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
35458

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد وقتتون بخیر: من شنیدم که آقا امام زمان عج که ظهور بفرمایند خیلی ها جوون میشن آیا عقلا این امکان پذیره چون علامه طباطبائی می‌فرمودند که جسمی که بالفعل شده دیگه نمیتونه فید بک بزنه و بالقوه بشه یعنی نمیشه که مثلا ی پیرمرد کودک بشه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بیشتر بحث در آن است که اکثر یاران حضرت جوانانِ میانسال هستند و اگر هم بحث در موردی است که می‌فرمایید، شاید نظر به روح آن‌ها است که جوان می‌باشد. موفق باشید

35413

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام آقای طاهر زاده وقت شما بخیر: ببخشید بنده یه مسئله ای برام پیش اومده و به گمانم حضرت عالی امکان ارائه راه حل برای بنده رو دارید. بنده طلبه هستم و حدود دو سال در رابطه با مسائلی مثل مرگ و معنا و زندگی و... بسیار فکر می‌کردم به نحوی که حتی یکبار سرم هم گیج رفت. اما بعد از این مدت انگار که ذهنم خسته شده باشه دیگه توانایی مطالعه نداشتم. یعنی نمیتونستم و نمیتونم کتاب بخونم. البته برای فکر کردن مشکلی ندارم. می‌خواستم بدونم برای اینکه ذهنم ریکاوری بشه و بتونم دوباره مطالعه کنم چه راه حلی پیشنهاد می‌کنید. در ضمن بنده کتاب ادب عقل و قلب و خیال رو خوندم همچنین حدود چهار یا پنج ماه هیچ مطالعه ای نداشتم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید با دقت در مسیر مطالعه، مطالبی که به نظرتان مهم است را گزینش و یادداشت کنید؛ این امر خود به خود اندیشه را به نظم می‌آورد. موفق باشید

35385

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: بنده فتوسنتز را اسم نمی دانم بلکه فتوسنتز تحت اسمی از اسماء الله صورت می گیرد همانطور که زیبایی گل جلوه ی اسم جمیل حق است آن اسمی که موجب تجلی فتوسنتز می شود در مورد انسان معنا ندارد و بنابرین اینگونه نیست که انسان جامع تمام اسما باشد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به این‌که حضرت حق می‌فرماید: «علّم آدم الاسماء کلها»، چرا انسان را جامع اسماء ندانیم؟

35333

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: هیچ کدام از متون دینی که نگاه کردم نتوانسته بنده را به طور کامل راضی کند. متون هند از حیث عرفانی خوب است ولی برخی مطالب آن احساس می شود منطبق بر واقع نیست یا اینکه نیاز به تاویل دارد. قرآن کریم دغدغه بنده عرفانی است و این مطالب که در آن آمده است به جز معدودی از آیات بنده را جذب نمی کند. مثلا این آیه برای ضمیری که به دنبال نفحات عرفانی است چه حرفی برای گفتن دارد؟ أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ ۚ وَإِنْ كُنَّ أُولَاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّىٰ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ ۚ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ ۖ وَأْتَمِرُوا بَيْنَكُمْ بِمَعْرُوفٍ ۖ وَإِنْ تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَىٰ

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که قرآن، به عنوان مظهر ربوبیت حضرت ربّ العالمین، کتابِ زندگی است تا انسان در همه ابعاد زندگی خود بتواند برنامه پروردگار خود را عملی کند. مهم آن است که زندگی را به آسمان معنویت متصل می‌کند. اگر سری به دو جلد کتابی که تحت عنوان «تفسیر القرآن الکریم» از ابن عربی چاپ شد که تأویلاتِ جناب کاشانی است؛ رجوع فرمایید، در مورد تأویلات قرآن با شما سخن‌ها دارد. موفق باشید

35298

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: ما از طرفی می‌شنویم برای اصلاح شخصیت باید به قرآن و کلمات اهل بیت رجوع کرد تا آرام آرام ما رو اصلاح کنن، و از طرفی این خطر وجود داره که ما با این استدلال که می‌خوایم خُرد خُرد با قرآن و عترت خودمون رو اصلاح کنیم مدت زیادی بگذره و ما فقط با همچنین مباحثی دمخور باشیم ولی به نحوی برامون تبدیل به حجاب بشه؛ برای گرفتار نشدن به اینها چه باید کرد؟ این موضوع واقعا کمر خود من رو خم کرده

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خودمان باید متوجه باشیم که شریعت الهی با همه ابعادش برای اصلاح نفس انسان است و بزرگان ما از این جهت و با این رویکرد به متون دینی رجوع کردند و بهره‌ها گرفتند. موفق باشید

35285

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: خدا قوت. پیرو سؤال ۳۵۲۷۲ باید عرض کنم اگر خدا حضور در فضای مجازی را برای ما رقم زده بود حداقل باید چشمان سالم به ما می داد که بتوانیم فعالیت مجازی داشته باشیم. بنده در گذشته فعال مجازی بودم حتی در سایتهای بین المللی با ملیت های مختلف به زبان انگلیسی بحث و تبادل نظر می کردم اما درسالهای اخیر بخاطر پیوند قرنیه و مشکلات بینایی حتی گاهی کارهای ضروری ام را هم نمی توانم در اینترنت انجام دهم. اگر خداوند تقدیر دیگری برای ما رقم زده بود حداقل در خانواده ای که اکنون زندگی می کردم آرامش نسبی داشتم در حالی که مشکلات خانوادگی به حدی شدید و عمیق است که امکان زندگی عادی را سلب نموده و تا حد جنون به بنده فشار می آورد. ضمن اینکه خداوند ما را زوج آفریده و نیازهایی در ما قرار داده که در هیچ مسیر دیگری غیر از ازدواج برآورده نمی شود. بنده آنقدر در این چند سال اخیر راجع به این موضوعات فکر کرده ام و به نتیجه نرسیده ام که دیگر توان هیچ فعالیت فردی و اجتماعی ندارم و فقط هرروز به مرگ خود می اندیشم. واقعاً در زمینه حکمت خداوند دچار تردید شده ام چون تمام بخش های زندگی ام با هم تناقض دارند و چیزی که اصلاً در زندگی نمی یابم آرامش است. آرامشی که مقدمه هر نوع فعالیت و پیش نیاز انجام رسالت است. ممنون

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باز فراموش نکنید خالق ما، ربّ ما نیز هست و زمینه تعالی ما را به نحوی فراهم کرده است. در این مورد خوب است به عرایضی که با توجه به سؤال جنابعالی اخیراً عرض شد، نظری بیندازید. https://eitaa.com/matalebevijeh/13889. موفق باشید

35275

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام و ادب. گیریم که دولت اسلامی محقق شد، گیریم که حکومت اسلامی محقق شد، گیریم که تمدن نوین اسلامی محقق شد، که چه بشود؟ گیریم که همه مناسبات بر اساس تعادل توحیدی که نمونه اعلای آن عدالت است در جامعه حاکم شد. که چه بشود؟ این نظام متعادل همه جانبه قرار است چه خروجی ای داشته باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن‌جا است که انسان در نهایی‌ترین منزل با نهایی‌ترین حضورِ خود نزد خود حاضر می‌شود. و راز انتظار و چشم‌دوختن به این حضور که موجب نوعی درکِ آن نهایی‌ترین منزل در نهایی‌ترین حضور است نیز در این‌جا است مگر درک «حضور بیکرانه جاودانه اکنون»، همین نیست؟ موفق باشید

35274
متن پرسش

سلام علیکم: با عرض ادب و خدا قوت محضر استاد عزیز جناب اقای طاهرزاده، با انکه بنده خیلی احاطه به مباحث جنابعالی ندارم اما از شعفی که در وجودم احساس میکنم نمی‌توانم زبان در کام بگذارم. بلبل وجودی ما، از همنشینی با گل وجود این دوران; یعنی انقلاب اسلامی که مظاهر بارز آن حضرت امام عزیز ـ رحمة الله علیه و حضرت رهبری عزیز ـ حفظه الله و حضرات شهدا ی گرانقدر( علیهم السلام) هستن; به ترانه خوانی پرداخته است و در مستی بهار این دوران (انقلاب اسلامی)، دیوانه گشته است و ما ظهور جزئیه امام زمان ـ عج ـ این دوران (انقلاب اسلامی) را در پیش خود احساس می‌کنیم همان احساس حضوری که گویا در سیر تاریخی خود، عطش رسیدن به آن را با آه و امید در خود جستجو می‌کردیم. آه از دردها و رنج های سفر طولانی تاریخی و امید برای دست یافتن به آن سرچشمه حیات جاودان (معدن وجود) آری زمانه ے بس عجیبیست که، با اشارت های جنابتان، ما هر روز وسیع‌تر و وسیع‌تر می‌شویم و به خوبی حضوری بعد از حضوری در خود می یابیم. در واقع با حضوری جدیدتر و شدیدتر یگانه می‌شویم مثل وقتی خواب کربلا را می‌بینیم که نه ما کربلا می‌رویم و نه کربلا پیش ما می آید بلکه در لامکان و لازمان با کربلا متحد می‌شویم . اخیرأ جزوه سفر به سرزمین های بیگانه برای برگشت به خانه با این لینک ( https://eitaa.com/jozavatlobolmizan/551 ) خیلی نظرم را جلب کرد که کاش گوش شنوا تر داشتم کاش چشم بیناتری داشتم کاش فهم عمیقتری داشتم کاش وجود شدیدتری داشتم تا با لایه های عمیق این اشارت ها، رابطه وجودی شدیدتر داشته باشم. کاش در توحید بالاتری بودم تا رازهای این گفتارها، هرچه بیشتر جانم را به کمال رساند. کاش... و کاش این معارف در کام همه چکیده شود کاش طلب این معارف بلند را خداوند قادر حکیم، به تمام جهانیان عطا کند (الساعه). به خداوندی خدا، شما به خوبی می‌دانید که خیلی از بزرگواران حق دارند به شما و شاگردانتان ناسزا بگویند چون واقعأ این معارف خیلی دور از دسترس است چون بر فراز قله های بلند، آشیانه کرده اید که دیدنی نیست و فقط کسانی به آن دیار نیستی که عین هستیست، بار یافتند که همچون پر هیچ و سبک شدند و باد های صحراگرد دیار وجود، به آنجا انتقالشان داد. گفت شما، همچون گنجیست که پنهان پنهانست و دست نیافتنیست اما هرگنجی نشانه هایی دارد برای یافتن آن گنج. چون همزیستی با عنقا دارید در رفیعترین قله های اعصار وجود جای دارید و با زبان اشارتهای وجود، قلم فرسایی می‌کنید و کلمات را همچون تابلو های در مسیر ، برای هدایت به دیار عشاق قرار میدهید . اری دیار عشاق درد و جگرسوزی زیاد دارد ـ هم در مسیر و هم در مقصد ... اما گویا نهایت ارزو و تکامل جان ما ، فانی شدنست و همچون شهید سلیمانی عزیز برای پاسداشت حرم قدسی ، تکه تکه شدن غایت امال جان ماست تا آمالی نماند و جانی نباشد و همه او باشد ، اویی که دیدنی نیست اما هست ، اویی که هست اما نیست چون منی نمانده تا او را ببیند چون تمامأ اوست که اوست و من بی خبر میشود چون منی نمانده تا خبر دار شود انگاه اوست که از خود خبر میدهدو این از راز هاست ... نمی‌دانم وقتی در کنار مزار شهید ابراهیم همت، با نظر به مقام رفیع ایشان و مدد ایشان گشودگی و هم کلامی با حقیقت دارم چقدر کتاب تاریخ در نزد ماست و چقدر ما به عنوان انقلاب اسلامی در قله تاریخ حاضریم اما به هر حال بیرنگ ترین عصر وجود که آغاز و انجام باشد از آن ماست و ما در آن جای داریم چه بخواهیم و چه نخواهیم، تقدیر ما شده است و این ماجرا ادامه دارد....

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:
من که باشم که بر آن خاطِر عاطِر گذرم؟ / لطف‌ها می‌کنی ای خاکِ دَرَت، تاجِ سرم.
در این‌که داریم به گفته جنابعالی در بیرنگ‌ترین عصرِ وجود خود را احساس می‌کنیم و این عطای بزرگی است که از طرف حضرت محبوب عطا شده، بحثی نیست. چه اندازه میدان برای گشوده‌شدن انسان در این زمانه فراهم آمده تا خود را به عالی‌ترین نحوه حضور احساس کنیم و چه اندازه زیبا و متعالی حضرت روح الله مرز حق و باطل را و یا بگو مرز سرگردانی و پوچی را از آرامشِ حقیقی جدا نمود. راستی را! اگر بخواهیم بدانیم در کدام خانه امنی که بسی گسترده است، جای داریم؛ خوب است سری بزنیم به خانه پوچی‌های امثال آقای دکتر عبدالکریم سروش‌ها که این روزها به‌کلی گرفتار خلأ بی‌حقیقتیِ صِرف شده‌اند. حال با توجه به این امر باید از خود پرسید جایگاه حضرت روح الله نسبت به سرگردانی چنین افراد مدعی علم کجاست؟ و چرا رهبر بصیر انقلاب در مورد حضرت امام فرمودند او سرآمدِ این تاریخ است و لذا نه امکان حذف او هست و نه امکان تخریب او. چه اندازه زندگی ظلمانی خواهد بود وقتی در تاریخی که حضرت امام خمینی مقابل ما گشودند، حاضر نباشیم. تجلیل از امام کافی نیست، باید در تاریخی حاضر شد که شهدا حاضر شده‌اند و به تعبیر حضرت امام خمینی: « شهدا در قهقهۀ مستانه شان و در شادی وصولشان ‏‏عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون ‎‏اند.» موفق باشید  

35239

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: می خواستم بدانم که با توجه به اینکه در معرفت نفس، بین ظهور و حضور فرق است، می‌خواهم بدانم که الله ظهور حق است یا حضور حق؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به توجه ما دارد که رابطه ما با فکر و استدلال باشد یا قلبی. زیرا وجود حضرت «الله»، عین حضور و ظهور است ولی انسانها نسبت به او می‌توانند نسبت متفاوت داشته باشند. موفق باشید

35175

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و خسته نباشید. این درست است که خدا وجود نامحدود است و هر توصیفی به دقیق ترین معانی برای خدا ذکر کنیم ساخته ذهن ما و محدود است و آن خدا نیست و نیز چیزی جدای از خدا نیست که خدا بخواهد به آن برسد. مثلا از خلقت هدفی داشته باشد و سپس خلق کند تا به آن هدف برسد. حال سوال اینجاست که پس چرا خدا خلق می‌کند جواب داده می‌شود لازمه ذات اوست. حالا سوالی برای من پیش آمده اینکه می‌گویند لازمه ذات اوست اگر به فرض موجودی مثل انسال خلق شود و لازمه ذات خدا اقتضای عذاب این موجود را داشته باشد چگونه این امر را می‌شود نفی کرد. ممکن است پاسخ داده شود فعل قبیح سر نمی‌زند ولی این پاسخ را می‌توان با این موضوع رد کرد که لازمه ذات خداست. لطفا پاسخ گویید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لازمه ذات خداوند که عین کمال است، جز کمال و لطف و جود نیست. حال هر کس در زندگی خود از خدا دور شد، دوری از خدا همان محروم شدن از آن کمالات است که به صورت‌های مختلف در قیامت ظاهر می‌شود و لذا قرآن می‌فرماید: «وَقِيلَ لِلظَّـلِمِينَ ذُوقُواْ مَا كُنتُم تَكسِبُونَ» (زمر/۲۴) به ظالمین گفته می‌شود آنچه را که خودتان با اعمال خود کسب کردید بچشید. موفق باشید

35127

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: ببخشید می‌خواستم بگم که من خیلی فکر های بدی میاد توی سرم یعنی به چیزایی فکر می‌کنم که نمیتونم به زبون بیارم میشه لطفا راهنماییم کنید باید چیکار کنم برای چی این جور فکرا میاد توی سرم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره ما هستیم و عبور از این نوع سوالات که دیر یا زود با آنها روبرومی‌شویم. هر اندازه خود را مشغول مطالب عمیق تر و  معارف الهی بنماییم، به گفته آیت الله حسن زاده هر اندازه خودمان افکار خود را مشغول کنیم توهمات ما، ما را مشغول نمی‌کنند. در این مورد پیشنهاد می‌شود کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست مطالعه شود. موفق باشید

35003

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام به استاد عزیز و گرامی: از کجا بفهمیم که عبادتهایمان از روی نفس هست و امسال در ماه مبارک رمضان شب تا سحر تا توانستم بیدار بودم و نمازها که مفاتیح وارد شده و صد رکعت در شب قدر خواندم تند تند خوندم نشسته و ایستاده خوندم تمام دعا ماه را خواندم و تمام دعای روز ماه خوندم بعضی مواقع خسته بودم نخودم آیا اینها از روی نفس نباشد و چگونه محبت غیر خدا از وجودمان برود؟ محبت بچه و همسر برود بیرون؟ چون خیلی علاقه به فرزند وهمسرم دارم باید چه کارکنم؟ با تشکر

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا باید امیدوار به رحمت الهی نباشیم؟!!  به هر حال به ما فرموده اند: «گرچه بهشت  اش نه به کوشش دهند / آنقدر ای دل که توانی بکوش» آری! هم امیدوار به قبول عبادات خود باشید و هم مثل همه انسانهای متعادل، محبت همسر و فرزند خود را در خود پاس بدارید. موفق باشید

39280

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

استاد آنچه در سوال ۳۹۳۷۲ فرمودید را درباره ی تشرف علامه حسن زاده چگونه توجیه می‌فرمایید؟ اگر آن شخصیتی که علامه دیده امام رضا بوده از کجا علامه مطمئن است در حالی که قبلاً او را در بیداری ندیده است؟ بر فرض که دفعه ی چندم مکاشفه بوده است، دفعه اول مکاشفه چه؟ ثانیا شخصی که در آن حدیث خواب دیده در عصری ست که پیامبر را ندیده است، و امام رضا نه بر اساس تایید خودشان آن خواب را تایید می‌کنند بلکه بر اساس حدیث نبوی خواب را تایید می‌کنند، می فرمایند بله خوابت درست است چون خود پیامبر فرمود هر کس خواب مرا ببیند فلان، یعنی قاعده می‌دهند که پیامبر فرموده هر کس در هر عصری خواب پیامبر را ببیند فلان...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که مرحوم شهید مطهری می‌فرمایند ممکن است آن خواب برای خود شخص حجّت باشد ولی بقیه چنین نیست. موفق باشید

38628

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: با توجه به اینکه احدی از انسان ها دسترسی به ذات احدیِ خدای متعال ندارند، پس در واقع هیچ کس نتوانسته تاکنون خدای متعال را بپرستد. پس آن عباداتی که انجام گرفته، عبادت چه کسی است؟ معبود کیست؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: از رسول خدا «صلوات الله علیه وآله» داریم: «ما عرفناک حق معرفتک، و ما عبدناک حق عبادتک» ما تو را چنانکه حق معرفتت مى باشد نشناختیم ، و ما تو را آن گونه که حق عبادت تو است پرستش ‍ نکردیم. بنابراین به همان اندازه که به خداوند معرفت داریم او را پرستش می کنیم، نه در اندازه ای که حق عبادت اوست. موفق باشید

38325

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: سوالی با موضوع فلسفه خلقت و مواردی مانند اینکه با چه معیاری بعضی از افراد در خانواده های مرفه و در شرایط مادی و معنوی خوب متولد می شوند و برخی در خانواده های فقیر و در شرایط جسمی و روحی نامناسب؟ آیا این ترجیح بلامرجح نیست؟ در پاسخ شما فرمودید که دو کتاب آشتی با خدا و عدل الهی شهید مطهری را مطالعه کنم. این دو کتاب رو مطالعه کردم ولی پاسخ دریافت نکردم برای مثال در کتاب آشتی با خدا ذیل بحث چرا خدا ما را خلق کرد در صفحه ۴۵ بیان کردید: «چراهایی که از سر کنجکاوی است غیر از چراهایی است که از سر توقف و سرخوردگی است، بحث ما فعلا بر روی چراهای نوع دوم است.» و بنده دنبال پاسخ چراهای نوع اول بودم که توضیحی در این خصوص در کتاب داده نشده بود. بعد از آن به سراغ کتاب عدل الهی رفتم و در کتاب شهید مطهری نیز در جایی که دقیقا به سوال ذهنی ای که دارم، می رسیدم بحث در همان جا متوقف می‌شد و توضیحی در مورد آن داده نمی شد برای مثال در صفحه ۱۶۸ کتاب ذیل بحث فواید شرور چنین بیان شده است: «خداوند متعال به هر موجودی همان وجود و همان اندازه از کمال و زیبایی را می دهد که می تواند بپذیرد، نقصانات از ناحیه ذات خود آنها است نه از ناحیه فیض باری تعالی» و این موضوع در چندین جای دیگر از کتاب بیان شده است مانند صفحه ۱۷۳: «هر موجودی از موجودات و هر جزئی از اجزا جهان، حظ و حق خود را که امکان داشته دریافت دارد، دریافت کرده است.» و سوال من دقیقا همینجاست که مگر ما قبل از خلقت چیزی بوده ایم که ظرفیت داشته باشیم؟ این تفاوت در ظرفیت ها را مگر خداوند معین نکرده است؟ مبنا و منشا تفاوت در قابلیت ها چیست؟ مگر غیر از اینست که ما انسان های عادی از عدم خلق شده ایم و قبل از خلقت چیزی نبوده ایم و بعد از خلق شدن توسط خداوند ظرفیت ها و قابلیت ها نیز از طرف خداوند به ما داده شده است؟ پس چگونه به یک شی معدوم می‌توان گفت در زمانیکه که تو هیچ و پوچ بودی و معدوم بودی یک ظرفیتی داشتی که خداوند طبق اون ظرفیت تو را خلق کرد؟ آیا اساسا برای یک شی معدوم می توان ظرفیت تصور کرد؟ پیشاپیش ممنون بابت پاسخگویی شما و عذرخواهی بابت اطناب پرسش.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه حرف در نکته آخر است که: «امکان هر موجودی» ذاتیِ آن است. در این مورد خوب است به سؤال و جواب‌های شماره :  ۲۷۹۳ و ۲۸۰۰۵ و ۳۶۴۹۳ رجوع شود. موفق باشید

38032

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: بنده هرچه جست و جو کردم نتوانستم ملاک کارآمدی و توانایی انجام کار را در جناب جلیلی بر اساس تعاریف کارآمدی و توانایی در بیانات ولی امر احراز کنم. حتی افراد و کارشناسان متعهد و در سطح ملی که توانایی صحت سنجی برنامه های ایشان را داشته باشند رو هم پیدا نکردم. در استدلال های شما هم تطبیق دو ویژگی که رهبری فرمودند بر ایشان را ندیدم. ۱. آیا ممکن است ما در روش تحلیل با وجود علاقه به رهبری دچار نوعی تحجر از جنس فهم خوارج از دین و خودمحوری در تشخیص حق بشویم؟ ۲. با توجه به قاعده لطف که همیشه امکان تحقق لطف الهی وجود دارد اگر ما دچار تحجر شده باشیم این ظلمی که با توصیه و انتخاب جناب جلیلی به رهبری و آینده نظام اسلامی کرده ایم را چه در سال ۹۲ چه در این دوره چطور می‌توان جبران کرد؟ ۳. حتی فکر می‌کنم در سال ۸۴ نیز هم دچار همین اشتباه در انتخاب احمدی نژاد شدیم. ملاک های خودمان و فهم خودمان را مقدم بر ولی دانستیم. این انتخاب ها قابل جبران هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً متوجه می‌باشید که بحث در این مورد بسیار است و در کارآمدی آقای دکتر قالیباف در ساختن یک تهران حرفی نیست، ولی شهری که به گفته بعضی برای اشراف و سرمایه داران شهرِ خوبی است، نه برای مردمی که دیگر امکان زندگی در آن برایشان سخت شده است. با توجه به نگاهی که آقای دکتر جلیلی در راستای نگاه شهید رئیسی نسبت به هرچه مردمی‌ ترکردنِ نظام داشتند و دارند؛ تصور بنده آن است که با آقای دکتر جلیلی ما بیشتر به اهداف اصلی نظام اسلامی نزدیک می‌شدیم. البته در تعهد و دلسوزی آقای دکتر قالیباف بحثی نیست. موفق باشید

37969

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرامی: حالا که دیگه انتخابات تموم شد می‌خواستم نظرتون را درمورد آقای قالیباف و رائفی پور بدونم. من خودم از اول می‌خواستم به آقای قالیباف رای بدم ولی وقتی دیدم اقبال جبهه انقلاب به جلیلی هست هر دونوبت به ایشون رای دادم ولی شنیدم که قالیباف کلا با همون اصلاحات هست و هر دفعه که جلیلی میاد با نقشه قبلی میاد ثبت نام میکنه برای زدن جلیلی دلیل این حرفشونم اینه که اولش قاطعانه گفت نمیام ولی اومد و بعد هم تا آخر گفت ائتلاف می‌کنیم و نکرد و کنار نرفت و وقتی میدونست جلیلی اصلح هست با اینکه خودش رییس مجلس بود اصلا چرا اومد و قبلا هم موقعی که جلیلی میومد ایشونم ثبت نام می‌کردند و این نشون میده برای زدن جلیلی میاد و اینکه آیا واقعا ایشون تکنوکرات هست؟ و آقای رائفی پور را من در مباحث مهدویت خیلی دنبال می‌کردم ولی الان واقعا از چشمم افتادن چون دم بزنگاه انتخابات مجلس با رسایی افتادن به جون قالیباف و مشارکت مجلس بخصوص در تهران خیلی پایین اومد واین انتخابات هم همینطور و فکر می‌کنم خلاف منویات رهبری که فرمودند بارها، تخریب نکنید عمل کردند البته طرفدارانش میگن کارش خیلی ام خوب و درست هست چون چهره واقعی قالیباف را نشون داد تا دیگه مردم گول ظاهرش را نخورن و ازش عبور کنند منتها من میگم پس دلیل حمایت سپاه از قالیباف چیه؟ اگه واقعا حرفاتون درسته ولی اونها سند محکمی ندارند مبنی بر حمایت سپاه از قالیباف؛ فقط گفته ی کانالهاشونه و هیچ فیلم و صحبتی از اعضای سپاه نیست.. نظر شما چیه؟ ببخشید جوابش خیلی مهمه برام.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که قبلاً عرض شد مسلّماً آقای قالیباف یکی از فرزندان انقلاب می‌باشند و نباید ضعف‌های جزئی ایشان را طوری برجسته کرد که شخصیت ایشان که سرمایه‌ای برای کشور هستند، زیر سؤال رود. حال آیا بهتر بود که ایشان در انتخابات شرکت می‌کردند یا نه؛ بحثی است که باید به عهده خودشان گذاشت. احتمالاً توجیهاتی دارند. ولی به نظر بنده اگر همگان روی آقای دکتر جلیلی با خصوصیت‌های خاصی که جهت ریاست جمهوری دارا می‌باشند؛ متمرکز می‌شدند، بهتر بود. موفق باشید

37944
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد گرامی: به نظر حضرتعالی این تحلیل آقاب صفار هرندی تا چه حدی صحیح است؟ من «جلیلی‌چی» نیستم. سال ۹۲ به او رای ندادم. دور اول انتخابات همین امسال هم به او رای ندادم. به ضعف‌ها و محدودیت‌های او در مقام یک سیاستمرد واقفم. اما حالا که پس از سه هفته ممنوعیت سخن گفتن درباره نامزدهای انتخاباتی امکان نوشتن یافته ام دوست دارم از او بنویسم. از سعید جلیلی که به نحو کم‌نظیری نماینده بخش بزرگی از فضیلت‌ها و زیبایی‌های انقلاب اسلامی پنجاه و هفت در سیاست ملی ماست. اگر آرمان پنجاه و هفت پیوند یافتن و بلکه یگانه شدن دین و سیاست در متن حیات مدنی بود، این یگانگی نخست باید در وجود سیاستمرد محقق شود. جلیلی به وضوح مصداق این معناست. پیشتر نوشتم که مهم‌ترین میراث شهید رییسی سیاست تقواست و اینک باید افزود که میراث‌دار او از این جهت بی‌شک سعید جلیلی است. با این ملاحظه که آنچه برای سید شهید با شمّ و غریزه محقق بود، برای جلیلی با نحوی تفصیل و نظرورزی همراه شده است. نحوی درک سازوار مبتنی بر دیانت از سیاست و مقاومت و عدالت که در جزئیات مشی عملی و زیست شخصی نیز متبلور است. و این فقط مربوط به امور کلان سیاست نیست؛ شاید به چشم کسانی خرد و کم اهمیت به نظر برسد، برای من اما اینکه سیاستمداری داریم که در اوج مشاجره پینگ پنگی مناظره دونفره، وقتی رقیب قرآن می‌خواند، ملتزم به امر «فاستمعوا له و انصتوا» لب از سخن می‌بندد، قیمتی است. اینکه مجاهد جانبازی داریم که زخم و جراحت خود را محمل تبلیغ سیاسی قرار نمی‌دهد (شاید هنوز هم بسیاری از مردم جانباز بودن او را ندانند) ارزشمند است. اینکه نامزد انتخاباتی داریم که در نحوه عمل خود، در گفتن و نگفتن، در رفتن و ماندن، بیش از هر چیزی حجت شرعی را در نظر می‌آورد همان لحظه طلایی سیاست پنجاه و هفتی است. جلیلی امروز خیلی بیش از گذشته در منظر و مرئی وجدان ایرانی ما حاضر است. می‌دانم که بابت جمله بعدی ملامت و تمسخر خواهم شد اما چه باک؟ این وجدان ایرانی هر چند به او رأی ندهد اما عمیقا دوستش دارد. همچون شمایلی از فضیلت‌های بنیادینی که مدینه ما را برافراشته است: تقوا، شجاعت، سلامت، ساده‌زیستی و مردمداری. ممکن است بسیاری بترسند و ترجیح دهند که در این شرایط سخت و خطرناک چون اویی سکان کشور را به دست نگیرد. اما این ترس به خلاف تصور همراه با نفرت نیست. تلاش دو هفته اخیر برای نفرت ساختن حول جلیلی موفق نبود (به خلاف مورد احمدی نژاد در سال هشتاد و هشت). فضیلت و تقوا چیزی نیست که از نظر انسان ایرانی نکته‌سنج مخفی بماند و او کسی را که به این زیور آراسته است، نمی‌تواند دشمن بدارد. همچنین این ترس چندان مربوط به ویژگی‌های شخصی جلیلی نیست.  در واقع این ترس، ترس از تنگ شدن زندگی و مجال و امکان‌های آن (خواه در پرتو سیاست حجاب و محدودیت اینترنت یا نزاع با قدرت‌های جهانی) به حفره‌های بزرگی در کلیت سیاست انقلابی باز می‌گردد. بار دیگر مسائل جلیلی را به یاد آوریم: اینکه جلیلی زبان تخاطب با بخش مهمی از مردم را ندارد، اینکه ایده‌ای در نسبت با تکثر واقعاً موجود در ایران امروز ندارد، اینکه ایده آزادی در منظومه او جای روشنی ندارد و اینکه ایده امکان پیشرفت بدون همراهی با هژمونی غرب هنوز اعتماد و امید چندانی بر نمی‌انگیزد، جملگی به کاستی‌های اساسی نیروی انقلاب و گفتار و طرح سیاسی آن باز می‌گردد. اگر این خلل‌ها زیر عبای پوشاننده شهید رییسی و سیادت و صفا و معنویت او از نظر مخفی شده بود (که البته چندان هم نشده بود) به معنای حل و فصل آنها نبود. و مسیر آینده مسیر در انداختن طرحی نو و حل و فصل واقعی این کاستی‌هاست. با مشاجره ملال‌آور تعیین مقصر و سرزنش متقابل در میان نیروهای انقلابی گامی به پیش برداشته نمی‌شود. شمایل محبوب و دوست داشتنی جلیلی اینک به مثابه یک سرمایه سیاسی متعلق به نیروهای انقلاب است. من تصور می‌کنم روند وقایع ماه‌ها و سال‌های پیش رو ارزش اجتماعی این سرمایه را بالاتر نیز خواهد برد. اما گشایش آینده ما در هزینه کردن مسرفانه این سرمایه نیست. در تلاش جدی و سخت کوشانه و بیرحمانه برای حل مسائلی است که موجد ترس فوق الذکر می‌شود. کاش سعید جلیلی خود به محور این تلاش تبدیل شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نکات قابل ارزشی را جناب آقای سجاد صفار هرندی مطرح فرموده‌اند. آری! باید اقای دکتر جلیلی عزیز از بعضی از اجمال‌ها مثل احترام به آزادی، به تفصیل آیند و همان‌طور که آقای صفار هرندی می‌گویند باید خود آقای دکتر جلیلی نشان دهند تهمت‌هایی که موجب جلیلی‌هراسی شده، بی‌رحمانه است و حقیقتاً به گفته آقای صفار هرندی: « شمایل محبوب و دوست داشتنی جلیلی اینک به مثابه یک سرمایه سیاسی متعلق به نیروهای انقلاب است. من تصور می‌کنم روند وقایع ماه‌ها و سال‌های پیش رو ارزش اجتماعی این سرمایه را بالاتر نیز خواهد برد.» موفق باشید      

37896

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت جنابعالی: متوجه شدم حقیقت همیشه در دسترس اجتماع نیست و فقط گاهی زبان باز می‌کنه که شرایط محیا شده باشه، و در زمانهای انتظارش باید شرایط را احیاء کرد و این یکی از راز های وجود اصحاب اولیاء معصوم هست. با این حال متوجه شدم امروز شما مبحثی با موضوع (معلمی، پیشوایی، بصیرت تاریخی) مطرح کردید. هنوز آن‌را نخواندم اما می‌خوانم ولی آنچه در قلب بنده پیش آمد فعلا گفتن رنج ها و مطرح کردن مشکلات و نواقصی است که در این مورد تجربه کردم. بر این باورم هر رنج طبیعی خوب است، حتی اگر رنجی باشد که ترامپ برای ترامپ شدنش تحمل کرده یا رنج پاکی که سردار شهید سلیمانی عزیز برای سلیمانی بودنش کشیده اما! هرگز رنجی به بدی «رنج رشد نکردن» و توقف از خاطر پوچی ندیدم. این حق بنده نبود با اینهمه توان و استعدادی که داشتم و می‌توانستم از بزرگان این جهان باشم به خاطر خفگی میدان موجود، پرورش نیابم. به یاد دارم در سن سه چهار سالگی قدرت جسمی بیش از اندازه معمول و توان ذهنی و هوش و دقت و ذکاوت و خلاقیت بسیار زیادی داشتم و باعث تعجب بود ولی با اولین گام ورود به جهان ایران همه با زور ازم سلب شد. اگر شاید در جای دیگری بودم این اندازه پیچیده نبود. امروز با خودم گفتم: باید هجرت کنی و بروی جایی که هیچ گذشته ای در آن نباشد و از صفر شروع کنی که صفر تو صد بسیاری از مردمه و نترس برو کمی خود را باش و زندگی کن زیرا قرار نیست بسرعت لذت نوشیدن می حقیقت را بچشی. من چه گناهی دارم که همواره گرفتار عده ای هستم که همان عده مرا ذلیل می‌کنند؟! با چه انصافی مرا از من باز می‌گیرند و زندگی مرا به این مهلکه انداختند. آری از غربت بدم میاد پس: «حجابِ چهرهٔ جان می‌شود غبارِ تنم / خوشا دَمی که از آن چهره پرده برفکنم / چُنین قفس نه سزایِ چو من خوش اَلحانیست / رَوَم به گلشنِ رضوان، که مرغِ آن چمنم / عیان نشد که چرا آمدم، کجا رفتم / دریغا و درد که غافل ز کارِ خویشتنم / چگونه طوف کنم در فضایِ عالمِ قدس؟ / که در سراچهٔ ترکیب، تخته‌‌بندِ تنم / اگر ز خونِ دلم بویِ شوق می‌آید / عجب مدار که هم‌دردِ نافهٔ خُتَنَم / طرازِ پیرهنِ زَرکشم مبین چون شمع /  که سوزهاست نهانی درونِ پیرهنم / بیا و هستیِ حافظ ز پیشِ او بردار / که با وجودِ تو کَس نَشنَوَد ز من که منم».

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال در مسیر دینداری هرکجا که انسان قرار گیرد، راههای آسمان به سویش گشوده می‌شود، حال ممکن است انسانِ تنهایی باشد گوشه یک روستا و یا انسان مشهوری باشد همچون حضرت امام در مرکز یک کشور. آری! معلمی نیز اگر برای کسی پیش آید، راهی است که انسان با انسانها مرتبط خواهد شد. ولی مهم نیست، مهم روحیه صفا و تواضع است که زندگی را در هر شرایطی زنده نگه می‌دارد. موفق باشید

37756

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سوال أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنْ أَمِیرِ‌الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) قَالَ رَأَیْتُ الْخَضِرَ (علیه السلام) فِی الْمَنَامِ قَبْلَ بَدْرٍ بِلَیْلَهًٍْ فَقُلْتُ لَهُ عَلِّمْنِی شَیْئاً أُنْصَرْ بِهِ عَلَی الْأَعْدَاءِ فَقَالَ قُلْ یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ فَلَمَّا أَصْبَحْتُ قَصَصْتُهَا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ لِی یَا عَلِیُّ (علیه السلام) عُلِّمْتَ الِاسْمَ الْأَعْظَمَ وَ کَانَ عَلَی لِسَانِی یَوْمَ بَدْرٍ وَ أَنَّ أَمِیرَ لْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) قَرَأَ قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ فَلَمَّا فَرَغَ قَالَ یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ اغْفِرْ لِی وَ انْصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ وَ کَانَ عَلِیٌّ (علیه السلام) یَقُولُ ذَلِکَ یَوْمَ صِفِّینَ وَ هُوَ یُطَارِدُ فَقَالَ لَهُ عَمَّارُ‌بْنُ‌یَاسِرٍ یَا أَمِیرَ‌الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) مَا هَذِهِ الْکِنَایَاتُ قَالَ اسْمُ اللَّهِ الْأَعْظَمُ وَ عِمَادُ التَّوْحِید. امام علی (علیه السلام)- امام صادق (علیه السلام) از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: «یک شب پیش از جنگ بدر خضر (علیه السلام) را در خواب دیدم و به او گفتم که مرا چیزی تعلیم کن که به آن بر دشمنان نصرت یابم. گفت که بگو: یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ یعنی ای او ای کسی که اویی نیست مگر او و چون صبح کردم این خواب را بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قصّه کردم، به من فرمود: «یا علی (علیه السلام) اسم اعظم به تو تعلیم داده شده و در روز بدر این بر زبانم جاری بود و به‌درستی‌که امیرالمؤمنین (علیه السلام) سوره قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ را خواند و چون فارغ شد فرمود: یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ اغْفِرْ لِی وَ انْصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ، بیامرز مرا و یاری کن مرا بر گروه کافران. و بیامرز مرا و یاری کن مرا بر گروه کافران. و علی (علیه السلام) در روز جنگ صفین این را می‌فرمود و حمله می‌برد عمّاربن‌یاسر به آن حضرت (علیه السلام) عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین (علیه السلام) این کتاب‌ها چیست و کنایه پوشیده و ناصریح سخن‌گفتن است». حضرت فرمود: «اسم اعظم خدا و عماد توحید است». تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۴۵۰ بحارالأنوار، ج۳، ص۲۲۲/ نورالثقلین؛ فیه: «و کان علی (یقول ذلک ... الی آخر» محذوف سلام علیکم حضرت امیرالمومنین (علیهم السلام) دانای دانایان و بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله داناترین مخلوقات است. چگونه ممکن است از حضرت خضر علیه السلام چیزی یاد گرفته باشند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین آن‌که آخرین پیامبر و ائمه «علیهم‌السلام» جامع همه علوم لازم برای هدایت بشریت هستند؛ ولی بعضاً تفصیل آن احوالات و یا علوم، در شخصیت دیگری قابل نظر است مانند همان ارادتی که رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» در رابطه با عبودیت‌شان در زهرای مرضیه «سلام‌الله‌علیها» ملاحظه می‌کردند و آنچنان ارادت می‌ورزیدند به همان معنای «المؤمن مرآت المؤمن». حتی تفأل را هم در همین راستا می‌توان معنا کرد که پیامبر در مورد امری اگر در مسیر با اهل ایمان روبه‌رو می‌شدند، آن را به خیر می‌گرفتند و انجام می‌دادند. موفق باشید

37674
متن پرسش

تِوَهُّم چیست؟ رباعی۱۴۴ مولانا: «آنکس که درون سینه را دل پنداشت / گامی دو سه رفت و جمله حاصل پنداشت / تسبیح و سجاده توبه و زهد و ورع / این جمله رهست خواجه منزل پنداشت» مقدمه؛ تفاوت دِل حقیقی و مجازی آیا منظور همان تکه گوشت صنوبری شکلی که کار پمپاژ خون در بدن را عهده دارست می‌باشد؟ اما نه، دِل، اشاره به کیفیتی از وجود آدمی است، نه اشاره به جزئی از بدن جسمانی! هرکسی دچار چنین اشتباهی [یعنی خلط میان دل مجازی و دلِ حقیقی] بشود، احتمالا در مسیر زندگی به رشد و تعالی چند ادامه دهد اما نهایتا دچار توّهم خواهد شد و از ادامه مسیر تحصیل معرفت باز خواهد ماند. توَهّمی به نام «من به مقصد رسیدم» تشخیصِ تفاوت میان« مسیر و راه» با «منزل و مقصد» بسیار مهم است. اتفاقا تعریف توهم یعنی؛ پندار اشتباه راه بجای مقصد! توهم = عدم تشخيص امر حقیقی از مجازی اگر کسی از ما پرسید که آیا دِل دارید؟ اگر صرفا با توجه به دل مجازی که گوشت پمپاژ کننده خون است بگوییم بله جواب اشتباه توِهّم زده ایی داده ایم چون منظور از دل آن نیست خداوندان دل دانند دل چیست / چه داند قدر دل هر بی‌روانی / ز درگاه خدا یابی دل و بس / نیابی از فلانی و فلانی غزل۲۷۲۲ دیوان شمس https://t.me/sokhannoo

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت آن است که انسان جز «دل» نیست به همان معنایی که چون خود را در خود احساس می‌کند، چیزی جز همان احساسی که از خود دارد نمی‌یابد. حال در این نوع احساس خود با چه جهانی روبه‌رو می‌شود؟ با گوهری که حکایت حضور اوست در نسبت با حقیقت در نزد خود، مثل آن که در خود زیباییِ دوست‌داشتنِ حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را احساس می‌کند که صاحبِ دلِ حقیقی است و یا در دل خود، دل را به امور کثیره احساس می‌کند و این یعنی گرفتاری در توهّمات. زیرا به ما فرموده‌اند: «دل یکی است گوهری ربّانی / خانه دیو را چه دل خوانی». موفق باشید      

37656
متن پرسش

سلام علیکم: نمی دانم! کانه خداوند متعال برای قبل از ظهور حد مشخصی از پیشرفت را برای انقلاب اسلامی تعیین نموده که نباید و یا نمی‌توانیم از آن بالاتر رویم؟! چقدر در حادثه بالگرد درک حکمت آن حکیم علیم سخت است. اگر می‌خواستیم از بهترین عملکردهای آن دولت بعد از جهاد داخلی اش بگوییم، امور خارجه بود که آن هم رفت. یا الله، بنده از داغ بیشتر در اربعینِ آن سیدالشهدا و پایان انتخابات به خدا پناه می‌برم و آن نشناختن مردم سیدالشهدای‌ دیگری چون جلیلی راست... خداوند به حق خون آن شهید قلوب را به سمت این ذخیره روح الله و انقلابش سوق دهد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! نه بی مصلحت بود آنچه پیش آمد و نه راهی که باید طی شود؛ راهِ همواری است. باید در میدان‌های بزرگ امتحان داد تا پرداخته و صیقل شویم و از سرمایه‌های گرانقدری که خداوند برای ادامه انقلاب پرورانده است، غفلت نکنیم. موفق باشید

37639

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و خسته نباشید: آیا می‌توانم با لاک نماز بخوانم و غسل کنم، حقیقتا من دوست دارم نمازم را بخوانم ولیکن این زدن و پاک کردن لاک بعد از مدتی من رو از خواندن نماز دور میکنه با توجه به اینکه ناخنهای دستهام بیماری پسوریازیس دارند و من از دیدن اونها بسیار ناراحت میشم و همچنین مردم هم به سوال و جواب در مورد آنها می‌پردازند که بیشتر ناراحتم میکنه و با وجود لاک دیگه قابل رویت نیست، میتونم نماز بخونم و غسل بگیرم با لاک؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد باید از دفتر مرجع تقلید خود سؤال بفرمایید. موفق باشید

37637
متن پرسش

به بهانه شهادت شهید رییسی. شهادت و جهاد دست بی فکری مان را رو خواهد کرد مجاهد کسی ست که عجز خودش و عجز تاریخش را دریافته و از اول آن را پذیرفته است و از همین روست که جهد و تلاش می‌کند. و چون دستش را خالی می بیند نمی‌تواند ساکن باشد پس در پی جستن چیزی ست که نداردش و همینطور در طلب چیزی ست که مردمان تاریخش آن را ندارند و حتا شاید در طلب آن هم نیستند و مایل به فکر کردن و به عهده گرفتن آن هم نیستند و بدتر آنکه آگاه به این بی فکری شان هم نیستند مجاهد در همین عجز قدم در راه ساختن بر می‌دارد چرا که آنچه می‌بیند جز خراب آباد نیست. او رنج راه را می‌پذیرد تا راه را هموار کند. «بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم / مگر رسیم به گنجی در این خراب آباد / نمی‌دهند اجازت مرا به سِیرِ سفر/ نسیمِ بادِ مُصَلّا و آبِ رُکن آباد» (حافظ) مجاهد آنقدر قدم در راه ساختن بر می‌دارد که دیگر به منتهای عجزش نایل شود و دیگر تاریخ امکان قدم برداشتن بیش از آن را به او ندهد اینجاست که دیگر ناگزیر شهادت را می‌پذیر و با شهادت دست بی فکری آدمیان را رو می‌کند تا بلکه عبرتی شود و راهی هموار شود. و مگر حسین بن علی جز این راه را رفت. در تاریخی که مردمان عهد دینی شان را فراموش کرده بودند و دچار بی فکری نسبت به زمانشان شده بودند و همه ی راه ها به بن بست کشیده شده بود حسین بن علی محض گشایش راهی، راه کوفه را در پیش گرفت. و آنقدر این راه را رفت و موانع را از سر گذراند تا اینکه در کربلا تمام راه ها بر او بسته شد. اینجا بود که ناگزیر شهادت را پذیرفت و با شهادتش دست یک تاریخ را برای مردمانش رو کرد و عبرتی برای آینده گانشان شد.

 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! شهادت، راه‌گشاست آن‌گاه که گویا همه راه‌ها بسته است و حال مائیم و راهی که در فهمِ آن و در شناخت آن هوشیاریِ خاصی را می‌طلبد تا اولاً: معلوم گردد راه، بسته نیست و ثانیاً: این راه، شبیه دیگر راه‌ها نیز نمی‌باشد، راهی است که دقیقاً در دل یک تنگنا و بن‌بست گشوده می‌شود آن هم با هویتی دیگر و معنایی متفاوت. بگذارید بدون معناکردنِ آن راه، در روشنایی نیم‌روزِ آن جلو و جلوتر برویم. مانند حضور ی که شهید آیت الله ابراهیم رئیسی خود را در روشنایی نیم‌روزِ راهی که شهدا گشودند، درک کرد و در آن حاضر شد تا تاریکی غلبه نکند. او حقیقتاً «راه» شد و راهی را گشود که معنی آن «رفتن» است بدون آن‌که بخواهیم آن را تعریف کنیم. قصه «راه»، تعریف‌کردنی نیست، رفت و باز رفتن است. موفق باشید  

 

37501

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام به استاد عزیز و بزرگوار حاج آقا طاهر زاده دامت البرکاته: راجع به این فیلم هفت سر اژدها و نقش این آقازاده در این فیلم که در شبکه ۳ سیما پخش می شود نقش اصلی این آقازاده پسر مرحوم هاشمی رفسنجانی نقش اصلی و کلیدی دارد. تعبیر سلطان خان دارد. استاد من نظرم در مورد مرحوم هاشمی و خاندان ایشان را مثل طلحه و زبیر در زمان حضرت علی علیه السلام بودند می دانم چه برای دسترسی به بیت المال به گفته حضرتعالی اینها اموال خود را با تبر جدا کردند به خاطر اینکه این قدر مال حرام جمع کرده بودند دقیقا تاریخ تکرار شده چرا هاشمی و خاندان او به این روز دچار شدند و مورد نفرت ولعن و نفرین قرار گرفتند؟ چرا ایشان آمدند در نماز جمعه به مردم گفت اگر بچه های ما از را حرام ارتزاق کنند پای ما می نویسند؟ ایشان دقیقا همین طور عمل کرد و یا آمد مانور تجمل را استارتش را زد و همه مسولین را دعوت به تجمل و رفاه زدگی کرد. دیگه بعضی این نمی شود که خاندان ایشان در این فیلم چقدر جنایت چقدر خباثت و پلیدی خود را به نهایت گذاشته مثل ساواک مثل صدام ملعون دارد عمل می کند. آقای احمدی نژاد تو مناظره با میر حسین موسوی همان اول پته هاشمی را رو کرد به موسوی گفت که دست هر کاری بزنیم ته اش پسر هاشمی هست پسر هاشمی چکار می کنند در کشور پرونده قطوری دارد در قوه قضاییه و بعد هاشمی خاندان او با احمدی‌نژاد بد شدند به او چیز گفتند و حتی شکایت کردند هاشمی مظلوم نمایی کرد اگر ریگی به کفشش نبود قاعدتاً واکنش نشان نمی داد ولی ایشان دستش نگیر پس بی افتاد نه تنها حرف زد حتی اعتراض کرد ایشان غیر قانونی تو شرکت نفت زمان وزیر زنگنه مهدی را سر کار آورد. متاسفانه تو خاطرات ننگین خودش آورده ولی دریغ که فاصله رهبری با ایشان زمین تا آسمان هست. زندگی حضرت آقا را می بینم و زندگی پر نکبت و بی خدای ایشان را تفاوت ره از کجا تا به کجا؟ حضرت آقا ساده زیست عارف حکیم و مومن به معنای واقعی و فرزندان آقا هیچ‌کدام در نظام نه مسولیت نه نامی و نه نشانی دارند ولی اگر حضرت آقا تا آخر با هاشمی ساخت من ماندم با صبری که حضرت آقا دارد چه خون دل خورد ه نه تنها آبروی او را حفظ کرد از ایشان حمایت کرد در نماز جمعه از ایشان و حتی اختلاف نظر با ایشان را طبیعی می داند چیز مهمی نمی داند نظرم این هست اگر آقا با ایشان کنار آمد و چرا پست به او داد به خاطر خودش نبود شاید می خواست به ملت بفهماند هاشمی کیست و چیست و خود ملت او را کنار بزنند مثل همان کاری که حضرت امام با بنی صدر کرد خودش رای نداد ولی گذاشت ملت او را کنار بزنند اگر او این کار را می کرد می شد دیکتاتور. هرگز امام این کار را نکرد ولی هاشمی از امام عزیز و حضرت آقا می خواست با ملتش این کار را بکند و از امام می خواست بنی صدر را بگذارد کنار و در زمان حضرت آقا از آقا می خواست احمدی نژاد را بگذارد کنار و رای ملت و مردم را نادیده بگیرد و دوست خودش میر حسین موسوی را سرکار بیاورد ولی نه امام و نه رهبری به حرف او اعتنا نکردند. در مقطعی می بینم حضرت آقا با ایشان برخورد کرد ولی باز با احترام در مورد برجام و مذاکره با آمریکا ولی ایشان به آقا توهین کرد و دهن کجی کرد می گفت من حرف رهبری را می پذیرم حرف اول آخر را می زند ولی کار خودش را می کرد و آقای سید حمید روحانی فرمودند هاشمی از اول اعتقاد به ولایت فقیه نداشت و پیرو نبود و غرور داشت که به این روز دچار شد ولی انتظار از قوه قضاییه خواستاریم با این آقازاده ها باید سفت و سخت برخورد کند زندان برای اینها کم بود ولی هاشمی و فرزندانش در پیشگاه خداوند متعال باید جواب تک تک مردم و شهدای عزیز بدهند و هاشمی دفتر مجمع تشخیص مصلحت نظام را از کاخ مرر شاه ملعون کرده بود برای خود و آخر سر در استخر مرد «ای آنکه مذاکره شعارت / استخر فرح در انتظارت» و این پایان کار بود که در نهایت قرق در دنیا پرستی و این تجمل و فخر فروشی و این سکوت کبکبه دبدبه بی نهایت در زر و زور تزویر بود. آخر در استخر غرق شد و آخر عاقبت بدی از دنیا رفت برای تاریخ عبرت شد و برای همیشه در تاریخ ماندگار و ثبت شد که برای آیندگان عبرت شد و حضرت آقا در نماز میت برای ایشان خواند نگفت ایشان آدم خوبی بود و جز خوبی از او ندیدم نگفت حتی برای مردم معمولی می گویند آقا گفتند خدا او را ببخشد و او محتاج به مغفرت هست. این شد عبرت تاریخ اگر عبرت بگیرند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات دقیقی را به میان آورده‌اید. در این رابطه در جلسه شنبه، متنی تحت عنوان «زمان شناسی حضرت امام صادق علیه السلام و حضوری دیگر» و شرح صوتی آن خدمت دوستان عرضه شد که می‌توانید آن را در کانال «مطالب ویژه» دنبال بفرمایید تا از عظمت سیره و روش انقلاب که راهِ امام صادق «علیه‌السلام» را در این موارد طی می‌کند، حیرت نمایید. موفق باشید

نمایش چاپی