بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
36033

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: مادر سه دخترهستم، و معلم با ۲۰ سال سابقه. امسال دختر کوچکم ۳ ساله است و بشدت اضطراب جدایی داره، که فکر کنم از اثرات پرستار پارسالی باشه سر دوراهی موندم که امسال برم سرکار یا مرخصی بگیرم، هنوز وضعیت کارم مشخص نیست و با توجه به کمبود معلم، مرخصی هم به این راحتی نمی دهند، اما اگر نیاز باشه به مدد الهی می‌گیرم الان نمیدونم تکلیفم چیه؟ آیا با این وضعیت مدارس و ضعف آگاهی اعتقادی، و گاها عناد بعضی معلمین، نیاز آموزش پرورش هست که با تمام سختی، دخترم رو بذارم و برم مدرسه، یا اولویت بندگی ام، موندن پیش دخترم هستش؟ حضرت آقا می‌فرمایند اگر مادری، بیرون سرکار نره هستند کسانی که جای او را پرکنند، اما اگر مادری رو کنار بگذاره کسی نمیتونه جاش رو پرکنه حالا آیا با وضعیت نگران کننده ی دانش آموزان الانه، این سخن حضرت آقا شامل بنده هم میشه؟ لطفا راهنماییم کنید که بهترین مسیر بندگی رو انتخاب کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بر سر دو راهی سختی هستید. آری! اگر بتوانید به نحوی برای فرزندتان مادری کنید و از طرفی دانش‌آمزان را هم تنها نگذارید؛ جمع بین دو خوبی را به میان آورده‌اید. موفق باشید

35920

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و ادب: استاد بنظر شما اگر آوینی الان بود به مفاهیم و تعابیری که از افق انقلاب اسلامی داشت مثل عصر توبه بشریت، آغاز عصری دیگر، پایان غرب زدگی، طلوع صبح عدالت و... وفادار میموند؟ منظورم این نیست که آوینی ضد انقلاب می‌شد، منظورم اینه اگه این حجم از انواع فساد اخلاقی و رانت و اختلاس و بی اعتمادی عمومی نسبت به حاکمیت که متأسفانه کم هم نیست به وجود آمده رو می‌دید بازم اون امیدی که در دوران جنگ نسبت به آینده انقلاب داشت رو می‌داشت؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید حکمت و فهم تاریخی شهید آوینی به او متذکر می‌شد ما باید با این تنگناهای تاریخی خود که در جان‌ها پنهان بود، روبرو می‌شدیم تا معلوم شود هر اندازه بیشتر به غرب نزدیک شده‌ایم، بیشتر با این فلاکت‌ها روبرو بوده‌ایم پس بیشتر باید به انقلاب اسلامی فکر کرد و افقی که رهبر معظم انقلاب مدّ نظرها می‌آورند مثل سخنان اخیرشان با مردم سیستان و بلوچستان و تأکیدی که در رابطه با شرایط جدید به میان آوردند و یا آن‌جایی که فرمودند ما در حال نزدیک‌شدن به قلّه هستیم و از این جهت باید فعالیت شبانه‌روزی داشت زیرا جبهه مقابل انقلاب در آخرین روزهای عمر خود، نهایی‌ترین تلاش‌ها را به میان آورده به امید آنکه بماند و این قصه هر محتضری است که با مرگ خود روبروست. موفق باشید

35646

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب خدمت شما رأس هرم و پاسخگويى. يكى از شباهت‌هاى نظام «شاهنشاهى مدرن» و «حكومت اسلامى مبتنى بر ولايت فقيه»، معصوم ماندن «فرد در رأس قدرت» است. در كشورهايى كه چنين ساختارى دارند، هميشه يا غالباً، انگشت اتهام يا ناكارآمدى، به سمتِ زيرمجموعه‌هاى رأس هرم، نشانه مى‌رود؛ نه خود رأس هرم. هر اتفاق يا كاستى باشد، سرانجام به رأس هرم، ربطى ندارد؛ و بايد يا زيرمجموعه‌ها عوض شوند، يا همان‌ها پاسخگو باشند. مثلاً، در كشور خودمان، هدايت كشور در همه ابعاد (و نه فقط مسائل دينى) به دست «رهبر» ايران تعريف شده است؛ و سه قوه و بسيارى نهادها و سازمانها، زير نظر و كنترلِ مستقيم و غيرمستقيم رهبر قرار دارند؛ ولى مثلاً، اگر در صدا و سيما و يا قوه قضاييه، خطاى مهمى صورت گيرد، يا عملكردشان مطلوب نباشد، هيچگاه رهبرى نظام (به عنوان رأس هرم كشور)، مسؤوليت خطاهاى آنها را به گردن نمى‌گيرند؛ و اين يعنى، «معصوم ماندن» در رأس هرم.  اين در حالى است كه، در بسيارى كشورهای دمكراتيك، اگر كارمندِ جزيى، خطاى مهمى انجام دهد، غالباً وزير يا نخست‌وزير، به راحتى استعفا يا حداقل، عذر خواهى مى‌كنند. سؤال اگر پادشاه و يا ولى فقيه، كه در رأس هرم كشورها هستند، «كاره‌اى» نيستند؛ پس اساساً چرا باشند؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جایگاه رهبر انقلاب، جهت‌دادن به سیاست‌های کلّی نظام است. ولی هر قوه‌ای مسئول خاص خود را دارد و نسبت به وظایفش البته باید جوابگو باشد. موفق باشید

35595
متن پرسش

سلام بر استاد بزرگوار: حقیقتا ما در این مدت اندک زندگی که داشتیم الحمدلله به فضائلی نائل شدیم و بسیار دین مطالعه کردیم و با اشخاص دینی هم صحبتی داشتم حقیقتا سوالی هست که در طی این سال ها ذهن بنده را درگیر کرده و از هر کسی که پرسیدیم جواب صحیح و منطقی ندادند و سوال ما این است که داستان این ظلمت در دنیا چیه؟ چرا مومنان در معرض امتحان هستند و دلایل این امتحانات چیه؟ امتحان که مشکلی نداره اما چرا امتحان از سطح ما بالاتر است و در سطح نفس ما نیست دلیل این چیه؟ مگر چه گناهی مرتکب شدیم که باید با امتحاناتی بالاتر از نفس خود مواجه شویم؟ چرا خداوند به ما تخفیف نمی‌دهد و امتحانات روز به روز بیشتر و بیشتر می‌شود و هیچ کسی نمی‌تواند ما رو توجیه کند که دلیل این چیست؟ آن اشخاصی که پول ندارند گناهشان چیست؟ این اشخاص چه کرده اند که به زجرکش بودن محکوم شده اند؟ چرا سعادت در دنیا و آخرت از این اشخاص محروم است؟ آیا نمی‌شد که امتحانات درجه امتحانات اللهی پایین تر باشد و خداوند در حق ما کمی تخفیف بدهد. در خیلی از سایت ها رفتم و صحبت کردم جواب آنها منطقی نبود و بنابراین به شما مراجعه کردم بابت پاسخگوییتون هم بسیار ممنونم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوع امتحان الهی، بحث بسی بسیار گسترده است. آری! مسلماً امتحانات الهی در نسبت تعالی انسانها به میان می‌آید تا استعدادهای نهفته آن‌ها شکوفا شود و لازمه چنین حضوری آن است که انسان‌ها خودشان میدان را برای امتحان‌های الهی گشوده باشند و این غیر از آنانی است که خود را گرفتار آرزوهای دنیایی کرده باشند و سپس گمان کنند خداوند باید جواب آن آرزوها را بدهد. در حالی‌که امتحان الهی در مسیر حرکتهای توحیدی شکل می‌گیرد و موجب تعالی می‌شود وقتی ایمان در میان باشد. این اهل ایمان‌اند که می‌یابند چه اندازه امتحانات انسان‌سازند و به گفته جناب شیخ بهائی: «رنج راحت شد چو شد مطلب بزرگ / گردِ گله توتیای چشم گرگ». آری! خداوند از طریق این نوع سختی‌ها وقتی در بستر ایمان الهی پیش آید انسان را از جهان روزمرّگی‌ها به جهانی بسی گسترده‌تر می‌برد امری که بنده تصور می‌کنم در دل سختی‌های موجود که در بستر انقلاب اسلامی پیش آمده است در حال تحقق است و این البته جدای از چپاول‌هایی است که رانت‌خواران پیش آورده‌اند و رسواییِ بزرگی را در همین دنیا برای خود رقم زده‌اند.
  و از این نکته نیز نباید غافل بود که وقتی باورها تنها در محدوده مفاهیمی که حکایت از وجودِ حقیقت می‌کنند در میان باشد، حقیقت گم می‌شود و شور زندگی حقیقی که با اُنس با حقیقت در جلوه‌ها و مظاهر مختلفش به  میان می‌آید ، به حاشیه می‌رود و جای آن را روزمرگی‌های سرد و تکراری می‌گیرد و امتحانات الهی که زمینه کمال انسان است به رنج‌های غیر قابل تحمل تبدیل می‌گردد، در این فضا نیست‌انگاری رخ می‌نماید، زیرا انسان نتوانست خود را طوری احساس کند که در میدان امتحانات الهی نسبت او با حقیقت در میان باشد. موفق باشید    

 

35522

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: شما در حرکت جوهری می فرمایید که: حرکت در مقولات (این، وضع و...)، بخاطر حرکت در جوهر است. من در خواب از یک مکان به مکان دیگری راه رفتم. یعنی حرکت مکانی کردم. مگر در عالم خواب حرکت جوهری وجود دارد که من راه رفتم؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در خواب، با تصورِ راه‌رفتن روبرو شده‌اید و نه با حرکتی که در راه‌رفتن هست. موفق باشید

35514

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و وقت بخیر: یک سوالی داشتم در مورد حمایت از کالای ایرانی که حضرت آقا به آن تاکید دارند. در مورد استفاده از کالای ایرانی که حضرت آقا فرمودند باید در استفاده از کالای ایرانی تعصب داشته باشید، حالا اگر ما بخواهیم در مسائل پزشکی و برای درمان، از تجهیزات ایراتی استفاده کنیم ولی پزشکان مشورت دهند که فعلا کالای ایرانی در این زمینه پیشرفت نداشته و ممکنه درمانتون با مشکل مواجه بشود، و هم متحمل هزینه و درد دوباره بشوید. اینجا تکلیفمان چیست؟ روی کالای ایرانی تعصب داشته باشیم و با توکل به خدا و اعتماد به نخبگان کشور، از ادوات کشورمون استفاده کنیم یا به مشورت افراد عمل کنیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین آن‌که‌ نباید تخصص پزشکان را نادیده گرفت ولی به هر حال افرادی هم که در کالاهای ایرانی کار می‌کنند بی‌تخصص نیستند و به نظر می‌آید برکات خاص خود را خواهد داشت. موفق باشید

35412

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم و رحمت الله. استاد گرامی برای مطالعه چند ساله: ۱. کتب اخلاقی ۲. شرح حال علما چه سیری را پیشنهاد می‌فرمایید؟ همچنین اگر سیر مطالعاتی ای موجود است و از آن اطلاع دارید و تایید می‌کنید، لطف  بفرمایید. تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد کتب اخلاقی؛ کتاب «شرح حدیث عقل و جهل» از حضرت امام خمینی و کتاب «جامع السعاده» از مرحوم نراقی می‌تواند بسیار مفید باشد. در مورد قسمت دیگر سؤال‌تان، خوب است به کتاب «خون دلی که لعل شد» توجه فرمایید و البته در دیگر موارد، صاحب‌تظر نیستم. موفق باشید

35344

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و ادب: استاد اگر اسامی دنبال ظرف خود هستند تا ظاهر شوند، پس مریض که اینقدر دنبال شفا می گردد چرا بعضی وقتها نمی رسد به شفا یا دیر می رسد؟ یا یک جور دیگه بگم: مریض چی شد که اسم حی را از دست داد و به ضعف افتاد؟ حالا چکار کند دوباره برگرده؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید جان طالب، ظرفیت لازم را جهت تجلیات انوار اسماء داشته باشد. موفق باشید

35277

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: در دنیا مثلاً من از خانه عازم مدرسه می‌شوم. این رفتن همراه رفتن با دو پا هست. آیا در برزخ و قیامت اینچنین راه رفتنی وجود دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن‌جا حضور است و اراده حضور، هرچند آن حضور به صورت پا و دست به ظهور آید. موفق باشید

35228

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض احترام: استاد به دنبال چند منبع معتبر و موثق و هم چنین یکسری کتب برای مطالعه بیشتر راجع به معرفت النفس و مبانی این موضوع هستم برای نوشتن مقاله پایانی سطح ٢ حوزه لطف می فرمایید از راهنمایی تون بهره مند شوم. با توجه به اینکه بیشتر مبانی این موضوع شهودی هست آیا بنده می توانم در حد یک مقاله کوتاه، مطالب نظری با ذکر منابع و عدله های اثبات شده گرد آوری کنم؟ پیشنهاد شما چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث معرفت نفسِ آیت الله حسن‌زاده و کتاب «عیون نفس» ایشان و جلد هشتم اسفار جناب ملاصدرا در این مورد می‌توانند کمک کنند. موفق باشید

37621
متن پرسش

سلام استاد: من سالهاست که تحت هدایت الهی روز به روز از معارف الهی نه فقط در عقلم بلکه در جانم و عملم بهره مند شدم به فضلش و زندگیم روز به روز پر نورتر می‌شد تا اینکه گرفتار ابتلایی بزرگ شدم کم کم نفسم آن را آراست و شیطان هم کمکش کرد تا مرا دور کند در تمام لحظات این ابتلا که زمینه گناهی بزرگ را فراهم می کرد من توسلم بیشتر و بیشتر شد و هر راهی که این سالها خدا بهم یاد داده بود رو در این مدت انجام دادم اعم از توسل و دعا و ذکر و زیارت و نماز و ... در عین اینکه مرتب دریچه های جدیدتری از تجربه این آموخته ها به رویم باز می‌شد و ادعاهایم می‌ریخت و می‌فهمیدم رشدهایی خدا برایم گذاشته و اتصالم سفت تر و عجزم بیشتر می‌شد اما عین معتاد و اسیری که نفس اژدهاگونه اش که تا بحال چنین نمی‌شناختمش انگار بیدار شده بود و افسارش را دست شیطان داده بود و از هر راهی که افسار را خارج می‌کردم بار بعدی بدتر گرفتار می‌شدم یه چیزی انگار بهم می گفت رها کن تسلیم شو بنشین ببین خدا چه برایت می‌خواهد اما با ترس از اینکه شیطان دینم را کامل ببرد هرچه بیشتر زور می‌زدم از چنگ نفس و شیطان رها بشم بار بعد شدیدتر گرفتار می‌شدم در این مدت طولانی ابتلا که نزدیک ۹ ماهه در آن گرفتارم انواع فضل و رحمت الهی اعم از انواع زیارات خاصه معصومین و برکات معنوی عجیب خدا به فضلش نصیبم کرد اما هیچ کدام نتوانست مرا به طور کامل از این ابتلا نجات دهد تا جایی که حس کردم در برزخم هستم که امام علیه السلام فرمودند شفاعت ما در قیامت است و برزختان با خودتان تنها ماندم و عاجز و بی ادعا و فقط سوسوی امید به رحمت و فضل و جود احسان الهی مرا زنده نگه داشته که می‌دانم اگر این نیز خاموش شود تمام می‌شوم در ظاهر امر و از دید دیگران هیچ اتفاقی نیفتاده و خداوند آبرویم را به خوبی حفظ کرده اما از درون چیزی برای از دست دادن ندارم و البته گناهی که به شدت افسارش را هنوز خدا به دعای خیر اطرافیانم در دستم نگه داشته و گرچه تا حدی به آن آلوده شدم و دایم در حال توبه و انابه ام اما مرا به آن گناه بزرگ که با تمام قدرت در حال کشاندن من به آن هستند شیاطین انس و جن، هنوز نیانداخته خودم را در برزخی عظیم و حد فاصل بهشت و جهنم به وضوح می‌بینم که با ارتکاب گناه تمام اعمالم سوخت شده و سقوط خواهم کرد و حجت خدا بر من کامل گشته و هیچ توجیح و دلیلی برای ارتکابش ندارم اما قدرت دوری کامل از آن را ندارم چون هربار هم با توسل و انابه قدرت روحیش رو پیدا کردم و تصمیم به جدایی گرفتم از مسیری که مرا به سوی گناه می‌برد و با عنایت الهی دور شدم و ترک کردم به خیال خودم، بعد از چند روز با شدت بیشتری نفسم مرا در آن انداخت و این بار عمیق تر و این شکست بارها و بارها اتفاق افتاد در حدی که به نجات کاملم هم دیگه امیدی ندارم. البته در تمام مدت سعی کردم در مراحل حساس از استخاره توسط یکی از علما بهره بگیرم برای انتخاب و جالب بود که هربار تصمیم به ترک کامل و دوری گرفتم استخاره بد آمد انگار خدا می‌خواست مرا در آن ابتلا نگه دارد تا چیزی را به من بفهماند که نمی‌فهمم اصلش را در عین موارد فراوانی که از حکمت دانایی های معرفی تبدیل به دارایی شد درمانده ام و خسته و ترس فراوان از اینکه همه چیزهایی که خدا بهم داده در این مدت را نفس به همراهی شیطان از من بگیرند گفتم با شما درددل کنم بلکه خداوند از زبان شما حکمت این ابتلا و راه رهایی از آن را به رویم بگشاید که در حال له شدن هستم و انگار صدای خرد شدن تمام جانم را در فشار و سکرات موت آن به آن می‌شنوم و من الله التوفیق.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال ما را روحی است که خداوند به جهت تعادل و صفایش بدان سوگند خورده و فرموده است: «و نفسٍ و ما سویها» و حال مائیم که برای هرچه بیشتر در آن فضای معنوی و الهی، خود را ذیل دستورات حضرت ربّ العالمین که دستوراتی است بس تعالی‌بخش؛ نگه داریم تا مزه زندگی را به زیباترین شکل بچشیم. باید خود را در نسبت با آن حضور، نگه داریم وگرنه سنت خدا آن است که سرگردان ظلمات این جهانی و آن جهانی خود شویم. موفق باشید           

37509

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: این خطبه ۴۳ نهج البلاغه که حضرت علی می‌فرمایند: امروز، روز عمل است و حسابی نیست، و فردا روز حساب است و عملی نیست با این حدیث شریفِ الآن قیامتی قائم برایم تضاد آمیز هست، چرا که اگر طبق حدیث الان قیامتی قائم بخواهیم دنیا را تفسیر کنیم پس علاوه بر روز عمل، روز حساب هم هست و گویا در این حدیث، حضرت علی، حساب را در آینده و فردا معنا می‌کنند نه الان، ممنون میشم توضیح بدین

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر ما با رعایت دستورات شرعی و رعایت تقوای الهی کار را جلو ببریم؛ حجاب‌های بین ما و ابدیت‌مان طوری برطرف می‌شود که إن شاءالله حضورِ قیامتی خود را احساس می‌کنیم. ولی به جهت آن‌که هنوز در دنیا هستیم، تکالیف همچنان باقی است. همان‌طور که برای پیامبر خدا (ص) آن تکالیف باقی بود و اتفاقاً با رعایت تکالیف دینی آن حضور برای آن حضرت می‌ماند و بعد از مرگ است که دیگر آن تکالیف به عهده انسان نیست. موفق باشید

37269
متن پرسش

با سلام و عرض پوزش خدمت استاد طاهرزاده. زمانی در مواجهه با برخی از اندیشه ها، این مطالب و جمع بندی ها مطرح می شد. نظر مبارک استاد را مسألت دارم. عنوان: «تفکر تاریخی چیست و متفکر تاریخ ما کیست؟» هر تاریخ و زمانه ای را «عقل» خاصی در بر می گیرد و به پیش می راند. این عقل اگر چه در باطن و در وجود همگان یکسان «حضور» دارد، لکن در همگان یکسان «ظهور و تجلی» ندارد. متفکران تاریخ کسانی هستند که عقل زمانه در وجود آن ها و در تفکر آنان بیش از دیگران متجلی است. و در حقیقت آینده ی هر جامعه ای را در آینه تفکر و شخصیت متفکران آن جامعه باید جست و جو کرد. آینده، یعنی آنی که دارد می آید! از کجا می آید؟ از همان جایی که متفکر رفته است و آن آینده را دیده است و در آینه افکارش آن آینده تابیده و او آن را گزارش و انعکاس داده است. آینده، باطنِ متجلی و پنهان تاریخ و هر زمانه ای ست. هیچ کس نمی تواند جلوی آمدن و تابیدن آن آینده را بگیرد. آینده ی ما چیست و آنچه دارد می آید و می تابد کدام است؟ آینده، به صورت رخداد ظهور می‌کند، و با تابش خود، راهی به سوی خود به روی ما می گشاید. آنجا که تفکر نیست، یعنی نوری از آینده نمی تابد و بین ما و آینده حجاب هایی واقع شده است. ما در آینه شخصیت هایی مثل حضرت امام خمینی «رحمة الله علیه» آینده خود را به نظاره می نشینیم. امام ما همان پرتو تابان و درخشانی است که از افق آینده ما به سوی ما آمده و می خواهد ما را با خود به سوی آن آینده و تمدن درخشان بکشاند. امامْ آینه ی آینده ی قدسی و پس فردایی و زمان باقی و انفسی ماست. جهان توسعه نیافته، جهان مظلومی است که از تفکر تاریخی محروم شده و از راه آینده اصلی خودش بیرون افتاده و راه توسعه هم در مقابلش گشوده نشده و بدین شکل دچار بی تاریخی و بی آیندگی و سرگردانی گشته. انقلاب اسلامی همان ریسمان و حبل الله متینی است که از افق آینده به سوی ما آویخته شده و می تواند ما را از باتلاق توسعه نیافتگی بیرون کشیده و در راه آینده و تاریخ اصلی خودمان قرار داده و پروازمان دهد. اگر به آن تمسک کنیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را /  که کس آهوی وحشی را از این خوش‌تر نمی‌گیرد». دقیقاً در خال زده‌اید از آن جهت که توانسته‌اید امر تاریخی را با تفکر و حضور در آینده به خوبی جمع کنید و معنای «حبل المتین» بودنِ انقلاب اسلامی را بنمایید. چه اندازه محروم‌اند خفاشانی که دشمن آفتابِ فاش و آشکار انقلاب اسلامی هستند و در دل چنین طلوع بزرگی که در این تاریخ پیش آمده، آینده‌ای که آینده دیگری است، نمی‌یابند آینده‌ای که در کلام حکیمانه رهبر معظم انقلاب تحت عنوان «ایمان و امید» بدان اشاره شد. موفق باشید              

37240

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

دنیا با این نسل جوان بد تا کرده، اراده های پوشالی و وهمی و شیطانی زیاد شده و فرش های قرمز پهن کرده. ما چه کردیم در این مدت؟ ما تونستیم سیاهیه اون راه ها رو به نمایش بذاریم و نشون بدیم که بد هستند، نشون بدیم دوست دختر چیزه بدیه و پدر مادرها هم ازدواج رو تنگ کردن! ما در یک «هیچ» و یک انتظار به سر می‌بریم. از طرفی دوست داریم دوساعت بیشتر بخوابیم که دو ساعت کم تر زندگی کنیم و دوست داریم یک پُک بیشتر به سیگار بزنیم تا عمرمون کم تر شه و از طرفی هیچ چیز برای زندگی نداریم! با خودم کلنجار می‌روم بعد این همه سختیه مشقت آور اراده، پول، موقعیت اجتماعی، دلی که بلد باشه کار و تلاش و ازدواج و... در همین جامعه و قرص باشه لازم دارم! چرا که من خودم در این ویرانی باید قصری باشم که انسان ها در آن زندگی کنند پس قصری که رهبر انقلاب آن را معرفی کردند را بنا بکنم. به من چه کمکی می‌توانید بکنید؟ می‌خوام بَنا شم هرکس هرکمکی بکنه به اسلام کمک کرده بسم الله، اراده مرا نابود نکنید پشتم باشید تا راه برم؛ من غیرتم اجازه نمی‌ده ماها هرز بریم، تو این بلبشوعه جهان که جِنسم اجازه قدیمی ماندن بهم نمی‌ده! با خودتون کنار بیاید ما جدیدیم ما قدیمی نیستیم راهی جز قدمی بلند ندارم! اونایی که از جنس من خودشون میان اونا آماده و تِشنن. من رو زمین گیر تر از این نکنید من از اول بزرگ بودم از همه شاکی ام چرا زمین گیرم کردن، از چی می‌ترسید؟ از اینکه بزرگ باشیم و شماها کوچیک بشید؟! به چه جرمی زندگی من رو با حسادت و تنبلیاتون سیاه کردید به چه جراعتی ما را بزرگ بار نیاوردید  به چه حقی نذاشتید خودم باشم؟ فشار روانی و فکری و انفسی، محدودیت، چهار چوبای پوشالیه اخلاقی که سد معبر کردن! اگه‌نمی‌تونید جلوی من رو نگیرید من خودم جهانی بزرگم که دنیا رو عوض می‌کنه. تابوت پوسیده افکار کشنده تون رو خاک کنید دیگه چرا من رو باهاش چال می‌کنید! عه حالا که شما هم رفتی سینه کشی قبرستون منم باید مُرده باشم؟! عجب رسم ننگی. اگه دین ندارید آزاده باشید، اگه زورتون نمی‌رسه آزاده باشید آزادگی رو دوست بدارید و جوانمرد باشید من از دل شما برآمدم با همه کثیفی دنیای آشغالی که ساختید من از لای کثافتها قَد عَلَم کردم، زخمایی که بهم زدید بعضیاش هیچ وقت خوب نمی‌شه، من تو تاریکی جهان شما بدنیا اومدم من خوده تاریکی ام! که از دلش خورشید می‌تابه بذارید مهتاب باشم. اگر نذارید بزرگ باشم و بِسازم باز کُشتیدَم مثل هزاران باری که اعدامم کردید!. عه! تا یه جایی زوری میخندی ولی همین خنده ها اَشکن به مو می‌رسه پاره هم می‌شه همه شنبه ها رفتن! آدما چقدر عزیز می‌شن وقتی که قاب عکس شَن عَجب رَسم تلخی منم می‌خوام یه قاب عکس شم! دیگه نمی‌ترسم قلبم جا بزنه جاش یه سَنگه دیگه نمی‌ترسم سیاه بره چشام یهو تار شه صحنه دیگه یادم نی کی اصلا دلمو کجا شکسته عجله داره دیرشه روحم، می‌خواد جدا شه از جسم... . با منی که توی زجرم مثل خودم حرف بزنید زبونه من و شماست که باید یاد بگیرید! من دیگه گمو گور نیستم مثل ماه روشنم نورو ببین و چشمات رو روش نبند عزیزم! قربونت برم! تنهایی خیلی سخته.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که متوجه راهی شده‌اید که باید در دل تنگناهای تاریخی، آن راه را بگشایید و جلو بروید؛ حرفی نیست. ولی در این مورد باید به تقدیری نظر کنید که در تاریخ فرهنگ مدرنیته یقه انسان‌ها را گرفته و این‌جا است که به جای آن‌که یقه فرهنگ مدرنیته را بگیرید (آن طور که حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» انجام دادند) نباید یقه اطرافیان را گرفت. باید به تقدیری که با نیست‌انگاری پیش آمده است، اندیشید. https://lobolmizan.ir/leaflet/1361?mark=%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%20%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C . متن شماره سؤال 37238 برای ما حرفهای حکیمانه‌ای دارد. خوب است که با حوصله به آن متن رجوع شود. موفق باشید

37168

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض سلام و درود و ادب و احترام: تفسیر و شرح دعای فرج و سلامتی امام زمان و ندبه رو در کدوم مباحث شما کامل توضیح دادید؟ 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به مباحث «بصیرت و انتظار فرج»، این مائیم و میدان گشوده انسان کامل. در کتاب «دعای ندبه، زندگی در فردایی نورانی» می‌توان در این مورد اندیشید و اندیشه را جلو و جلوتر برد. موفق باشید 

36958

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد گرامی: استاد عزیز یک چیزی که بنده را آزار می‌دهد و به ارادت نسبت به این انقلاب و حتی به اصل دین و راهم مثل دیوار جلو یقین بنده را گرفته این است چرا ما نرسیدیم بعد از ۴۰ سال؟ چرا فساد در درون این کشور نسبت به فرهنگ غرب چند برابر است؟ این چای دبش نزدیک به ۷ میلیار دلار که رقم سرسام‌آوری است اختلاس شده و هنوز معلوم نشده پشت این جریان چه کسانی هستند. چرا حداقل دستشون را رو نمی‌کنند. آیا رهبر عالم نمی‌توانست یک سیستم شفاف ضد فساد در این سال‌ها لازم اجرا بکند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که نویسنده محترم سؤال شماره 36951 می‌فرمایند تنگناهای تاریخی کم نیستند. ولی با همه زرنگی‌هایی که عده‌ای به آن‌ها دامن می‌زنند، آن تنگناها رو به زوال است. شایسته است آن متن دقیقاً مطالعه شود. موفق باشید

36812

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام حضور استاد گرامی: ببخشید استاد چرا امسال ماه رجب بروز و ظهور دیگری دارد؟ متفاوت است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نوعی افق‌گشایی پیش آمده تا با امیدواریِ بیشتر به سوی آنچه در دل انقلاب در حال رخ‌دادن است، قدم بزنیم. انقلاب اسلامی تنها در دل انسان‌های فرهیخته‌ای که از امثال آقای صادق زیباکلام‌ها به کلّی جدا هستند؛ ادامه می‌یابد و ماه رجب یعنی بستر ظهور انسان‌های «پس‌فردایی». موفق باشید

36740

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

 سلام استاد خدا قوت: لطفا نظرتون رو در مورد نوشته زیر بفرمایید که در مورد مقام عرفانی حضرت زهرا سلام الله علیهما است. ممنون. مقدمه اول اینکه، هر موجودی که در عالم هستی وجود داره، دارای یک ویژگی است که اگر اون رو نداشت اصلا وجودی رو دریافت نمی‌کرد و اون ویژگی قابلیت و پذیرش وجودی هست که اون موجود داره، یعنی اینکه هر موجودی ظرف پذیرش وجود خودش است، به عبارت دیگه موجودات از اون جهت که وجود خودشون رو از علت خود دریافت کردند، قابل هستند و اون علت، فاعل. این واقعیت در مورد کل عالم وجود هم صدق میکنه یعنی کل عالم وجود دارای یک جنبه پذیرش و قابلیت برای دریافت وجود خودش هست و اگه اون قابلیت رو نداشت عالم هستی موجود نمی‌شد، به این مقام در اصطلاح عرفانی می گویند مقام نفس کل، پس در عالم هستی حقیقتی به نام نفس کل هست که اگه نبود، عالم خلقت موجود نمی‌شد، به عبارت دیگه نفس کل، ظرف و بستر وجود عالم است. اما مقدمه دوم اینکه، هر مقام و حقیقتی که دارای تجرد تام هست، در هر یک از مراتب وجود از صقع ربوبی گرفته، یعنی تعین اول یا مقام احدیت و بعد از اون، تعین ثانی یا مقام واحدیت تا عوالم خلقی، یعنی عالم عقل یا جبروت، عالم مثال یا ملکوت و عالم ماده یا ناسوت، متناسب با مرتبه وجودی اون عالم، دارای مصداق و مظهر و تجلی تام است که این شامل  نفس کل هم میشه، دلیلش این هست که مجرد تام هیچ مانعی چه فاعلی و چه قابلی برای ظهورش نداره برای همین در تمام عوالم وجودی حضور داره. و مقدمه سوم اینکه، بین تجلی و صاحب تجلی یا همان ظاهر و باطن، سنخیت کامل وجود داره، چون در واقع یک چیز هستند در دو مرتبه. نتیجه اینکه، مصداق و مظهر نفس کل در عالم ماده، باید اولا کامل ترین موجود باشه یعنی انسان، اون هم در مقام فعلیت کامل، چون مقام نفس کل به وسعت تمام عالم وجود هست و حامل تمام کمالات وجودی و ثانیا جنبه قابلیت در اون غلبه داشته باشه، چون نفس کل مقام قابلیت عالم هستی است، این یعنی انسان کامل مونث (زن)، چون در زنها جنبه قابلیت و پذیرش، بر جنبه فاعلیت غلبه داره. و آن مصداق و مظهر کسی نیست جز صاحب عصمت کبری، فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، حالا فهمیدید که چرا می‌گویند حضرت زهرا (س) مادر تمام عالم وجودند و واسطه فیض در خلقت عالم هستی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. زیرا اگر کسی متوجه باشد که بالاخره قبولِ تامّ فیض الهی مظهری می‌خواهد از جنس زن یا مادر، اگر در این عالم مصداق آن حضرت زهرای مرضیه «سلام‌الله‌علیها» نباشند، با آنهمه عظمت که نمونه آن را در خطبه آن حضرت در مسجد مدینه با آن ابعاد توحیدی فوق‌العاده ملاحظه می‌کنید؛ چه کس دیگری را از جنس زنان عالم سراغ دارید؟ موفق باشید

36705

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

کجایند مردان آخرالزمانی که کوه ها شاید تکان بخورد اما آنها همواره محکم و مستقرند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین جوانان صادق که انسانیت انسان‌ها برایشان امر مهمی است. همان دختری که معنی حضور در کنار حاج قاسم در کلماتش به گوش رسید یعنی  شهیده مریم سلطانی‌نژادhttps://eitaa.com/hosein_darabi/18976. موفق باشید

36695

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد لطفا این سوال را در معرض دید عموم نگذارید. ادرس ایمیل نداره اید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید کار خوبی است و مسلماً اشکالی ندارد. موفق باشید

36685

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم و رحمت الله: حاج آقا در رابطه با جواب پرسش ۳۶۶۷۸، عبارتتان را شرح دهید، ظرفیت طلبگی؟ راهی که ولی فقیه متذکر شده؟ و... خواهش مندم تفصیلی پاسخ دهید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لازمه این مطالب که می‌فرمایید مباحث مفصلی است. در مورد طلبگی خوب است به جزوه «عالَم طلبگی» که روی سایت هست، رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/leaflet/212?mark=%D8%B9%D8%A7%D9%84%D9%85%20%D8%B7%D9%84%D8%A8%DA%AF%DB%8C  و در مورد نسبتی که باید با ولیّ فقیه داشت، خوب است به کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که آن نیز روی سایت هست؛ رجوع فرمایید. موفق باشید

36656

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: در مورد سوال ۳۶۶۳۳ فرمودید منظور از سماوات و زمین‌های هفتگانه منظور مراتب معنوی است، پس ماه و خورشید چی میشه؟ آنها هم به امورات معنوی اشاره داره؟ یعنی اینها مجازه؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه این‌ها حتی آسمانِ اول هم که محل پایین‌ترین فرشتگان است، به حساب نمی‌آیند. همه این‌ها زمین هستند. آسمانِ اول، باطن و ملکوت همین زمین و آسمان می‌باشد و بدین لحاظ خداوند می‌خواهد که انسان‌ها همت کنند و به ملکوت آسمان‌ها و زمین نظر اندازند و لذا می‌فرماید: «أَوَلَمْ يَنظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ...» آیا در ملکوت آسمانها و زمین و آنچه خدا آفریده است، نظر نیفکندند؟!  موفق باشید

36635

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: استاد اگر زحمتی نیست نظرتان را راجع به متن زیر بفرمایید با تشکر. بسم الله الرحمن الرحیم ♦️دوران کنونی و امروزی ما مسلمانها، از یک جهت شبیه دوران بنی اسرائیل بعد از وفات حضرت یوسف است. توضیح آنکه حضرت یوسف هنگام وفاتشان خبر می‌دهند که بنی اسرائیل بعد از ایشان دچار بلا و شدت سختی خواهند شد و این سختی تا چهارصد سال طول خواهد کشید و باید صبر کنند و منتظر منجی خود باشند که همان حضرت موسی است. حضرت یوسف که عزیز مصر است رحلت می‌کنند و در مدت کوتاهی حکومت و حاکمیت مصر به دست قبطی‌ها و فرعون‌ها می‌افتد در این دوران فرعون‌ها، چهار استراتژی بزرگ برای حذف و ضعف بنی اسرائیل به کار می برد:  قتل جوانان و قتل نوجوانان پسر، از بین بردن حیاء دختران و زنان، بردگی جوانان و مشغول کردن کارهای سخت و طاقت فرسا و هجوم به مبانی اعتقادی بنی اسرائیل. در دوران کنونی ما، تمدن غرب و سبک زندگی غربی در ابعاد بسیار بزرگتری، همان فرعونیت را اجرا می‌کند. با قتل کودکان در غربالگری دوران حاملگی و داروهای سقط جنین و وسایل و داروهای پیشگیری از بارداری، مانع افزایش جمعیت شده است. با طرح عقیم سازی مردان و زنان از طریق مواد غذایی و دارویی مانع ایجاد کرده است. و همچنین با تحصیل غیر ضروری اکثر دختران در دانشگاهها سن ازدواج و سن بارداری را بسیار بالا برده است. (تحصیلات لازم است، نه آنکه همه دختران دانشگاه روند و همه ۱۶ سال تحصیل کنند و تازه بعد از ۲۲ سالگی سر کار روند و ازدواج کنند و اولین فرزندشان را در۲۴_ ۲۵ سالگی به بعد به دنیا آورند) تمدن غرب با آپارتمان سازی و خانه های تک خوابه یا دو خوابه، کمر به کاهش جمعیت همه اقوام و خصوصا مسلمانها و خصوصا جوامع شیعی بسته است. تمدن فرعونی غرب، در حیطه بی حیایی زنان و بی حیایی مردان قدم های بسیار بزرگی برداشته است. به گونه ایی که الان شاهد اوج بی حیائی در فضای مجازی و خیابانها و تفریح گاهها و ... هستیم. در فیلم ها و سریالهای چند صد قسمتی، روابط بین نامحرمان را عادی سازی کرده و امروز این عادی سازی به خیابانها هم کشیده شد‌. در حیطه بیگاری و بردگی جوانان، کارخانه ها زده شده‌اند و کارگران برده آنها شدند. هشت الی دوازده ساعت کار مستمر همراه با ۲ ساعت رفت و برگشت به محل کارخانه، کلا ۴ الی ۶ ساعت آنها را آزاد گذاشت چون هشت ساعت هم وقت خواب و استراحت است تا کارگران، فردا هم بتوانند سر کار بروند. در این چند ساعت باقیمانده است که فرد باید به کارهای شخصی و خانواده برسد و صله رحم انجام دهد و مسجد هم برود و هزارتا کار دیگر.  در حیطه هجوم به مبانی فکری و پراکندن شبهه در میان ما مسلمانها و شیعیان نیز کارهای بسیار بزرگی انجام داده اند. و ماهواره ها و رسانه های صوتی و تصویری و البته فضای مجازی، بنگاه شبهه پراکنی در میان مردم شدند. با همه این اوصاف باید نکته ایی را در نظر داشت که در این دوران شدت و سختی، همه بنی اسرائیل خودشان را مستحل در آل فرعون و فرهنگ فرعونی ندیدند. خواص آنها جمع تشکیل دادند و در ارتباط با علما، فرهنگ انتظار را میان خودشان تقویت می‌کردند. خواص آنها همت داشتند و با دعا و تضرع و فعالیتهای دیگر نظیر دستور به فرزند آوری توسط عمران (پدر حضرت موسی) و ... ظهور منجی را تسریع بخشیدند و نزدیک صد و پنجاه سال از مدت معین شده توسط حضرت یوسف، کاسته شد و حضرت موسی ظهور کردند. ما چه کاری باید انجام دهیم: خواص مسلمانان و شیعیان هم باید اقدامات جمعی انجام دهند و فرهنگ انتظار را در میان مسلمانان و خصوصا شیعیان تقویت کنند و ان شاء الله زمینه ساز ظهور حضرت بقیه الله الاعظم شوند. خواص باید همت کنند و به صورت جدی در مورد مشکلات جامعه بیندیشند و هم فکری کنند. همدل شوند و مشکلاتی که قابل حل هستند را حل کنند تا زهر مشکلاتی که قابل حل نیستند، کم شود. (مشکلات قابل حل مانند کاهش سن ازدواج و مشکلات غیر قابل حل مانند آپارتمان ها که مانع جدی افزایش جمعیت است). در مجموع باید دو کار را در این دوران غیبت انجام دهند: باید با جهاد تبیین، دوران کنونی تبیین شود تا جمع تشکیل شود و به صورت جمعی مشکلات قابل حل شدن، حل شود. دومین کار هم تقویت فرهنگ انتظار و استغاثه برای ظهور حضرت بقیه الله الاعظم، برای حل مشکلات غیر قابل حل. والسلام اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها https://eitaa.com/tabeensade

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نیز همین‌طور است و حقیقتاً راه حلّ آن همانی است که آنچه بصیرِ دوران که به نور حضرت صاحب الأمر «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» در مسند ولایت الهی با ما سخن می‌گوید؛ اجرا شود و هرکس در هر میدانی که حاضر است چنانچه در راستای به میان‌آوردنِ رهنمودهای رهبر معظم انقلاب عمل کند؛ اولین نتیجه‌اش که احساس زندگیِ حقیقی است را به دست می‌آورد. موفق باشید

36586
متن پرسش

سلام استاد: ناظر به سوال ۳۶۵۳۹«حرف های خانمان ساز» پرسش و پاسخی که نه سوال بود و نه جواب نحوه ای حاضر بودن بود چیزی یا راهی که امروز نداریمش که آدم ها بیش از اینکه از هم سوال داشته باشند در محضر یکدیگر باشند و به ملاقات همدیگر بروند طلبی که خود استاد طاهرزاده هم همیشه داشته و به نحوی طلب پس فردایی میداندش این موقعیت، موقع و مقامی ست که در آن در پی درست و غلط چیزها نیستیم بلکه همه اش ملاقات و دیدن است و نسبت برقرار کردن پرسنده ای که در تخاطب با استاد می گوید «هیچگاه از بحثهایتان سر در نمیآوردم» و «صدرا نخوانده ام» چطور در بحثی که استاد با نگاه به صدرا سخن می گوید پرسنده ی سوال خود می‌گوید نمی فهمم ولی در سوالش می‌گوید «صدایتان بلندتر و ممتدتر از صدای دیگران در وجودم می‌پیچید!...و....گمان کنم بشود با این زبان درباره ی همه چیز و همه کس سخن گفت!..» و باز می‌گوید «در بین حرف هایتان زیر گریه زدم» آیا این چه زبان یا چه عالمی ست که او را به گریه در آورده و می گوید با این زبان می شود با همه سخن گفت بد نیست از خود بپرسیم عالمی که استاد ما را با صدرا و هایدگر و انقلاب اسلامی به آن دعوت می کند چه عالمی ست آیا عالمی ست که باید در پی درست و غلط های سخن رفت یا بیرون از این حرف ها در انتظار زبان دیگری باشیم؟ و به قول حافظ: عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی و به قول استاد در متن پاسخشان «ای کاش آنهایی که باید می‌شنیدند به جای گفتن و باز گفتن، کمی هم می‌شنیدند.»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گویا او مرا با خودم روبه‌رو کرد وقتی نمی‌فهمیدم صدرا چه می‌گوید، ولی اشک می‌ریختم که گویا او جاده‌ای مقابلم گشوده که نمی‌توانم بروم و پای رفتن در آن را کافی نمی‌یافتم. قصه مواجهه با چیزی است فراسوی نیک و بد، چه رسد به درست و غلط بودن. آری! عالَمی است که بناست در آن عالم افقی را در نسبت با خودمان برای خودمان بگشاید، در سکوت و عدم سؤال. نمی‌دانم در این مورد می‌توان از «وقت» که در روایات داریم سخن گفت؟ خوب است که به دو نمونه از آن روایات ذیلاً نظر شود:
حضرت اميرالمؤمنين«علیه السلام» مي‌فرمايند: «إنَّ ماضِيَ يَوْمِكَ مُنْتَقِلٌ وَ باقِيَهُ مُتَّهَمٌ فَاغْتَنِم وَقْتَك بِالْعَمَل» آنچه از روزِ تو گذشته که ديگر نيست، و آنچه هم که باقي است و نيامده است که قابل اعتماد نيست، پس «وقت» خود را جهت عمل غنيمت شمار. چنانچه ملاحظه مي‌فرماييد حضرت مي‌خواهند ما را از گذشته‌اي که رفته است و ديگر نيست و آينده‌اي که نيامده و معلوم نيست بيايد، آزاد کنند و در اين شرايط است که از نيستي به هستي سير کرده‌ايم و در مقام جمع خواطر قرار مي‌گيريم و به اصطلاح در «حضور» مي‌رويم، در اين حالت با حضور حق روبه‌رو مي‌شويم و از علم به عين مي‌آييم. «وقت» عبارت است از حالتي که سالک از ماضي و مستقبل آزاد شده و آمادة ورود واردات قلبي بر سرّ ضمير خود است. اول بايد خود را از گذشته و آينده آزاد کنيم تا «صاحب وقت» شويم و در اين حالت از نيستي به هستي وارد مي‌شويم. حضرت اميرالمؤمنين«علیه‌السلام» مي‌فرمايند: «أَلا إِنَّ الْأَيَّامَ ثَلَاثَةٌ يَوْمٌ مَضَى لا تَرْجُوهُ وَ يَوْمٌ بَقِيَ لا بُدَّ مِنْهُ وَ يَوْمٌ يَأْتِي لا تَأْمَنُهُ فَالْأَمْسِ مَوْعِظَةٌ وَ الْيَوْمَ غَنِيمَةٌ وَ غَداً لا تَدْرِي مَنْ أَهْلُهُ... وَ الْيَوْمَ أَمِينٌ مُؤَد...»، کلّ روزگار سه روز بيشتر نيست، روزي که گذشت و اميدي به بازگشت آن نداريم، و روزي که مانده و اکنون در آنيم، و روزي که مي‌آيد و اطمينان به آمدن آن نيست، ديروز پند است و امروز غنيمت، و از فردا خبر نداري که از آن کيست ... امروز امانتداري است که هرچه به او بسپاري به تو باز خواهد گرداند. موفق باشید      
 

36392

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

هر جهانی افرادی داره که آدمارو به خودشون گوشزد میکنه تا به آرمان های جهانشون بازگردند و فرو نپاشند جهان مدرن روانشاس داره. طبق معمول خودم رو در حرفام میگم نه به این خاطر که وقت کسی رو بگیرم یا داستان سرایی کنم و حرفام به درد کسی نخوره، به این دلیل که هنوز دیگران رو آنطور که لازمه مثل خودشون گشودگی ندارم تا حرفایی بزنم به وسعت توانایی درک اجتماعی بزرگ، پس با احترام خودم رو میگم که در نوجوانی با اولین سئوال جدی از خود که (کیستم) به این نتیجه رسیدم خودم رو گول نزنم با حرفای بزرگترا چون دیگران رو در حالی یافتم که مسائلشون رو بی جواب گذاشتند و از بی جوابی به خواب رفتند پس خودشون رو با گول زدن قانع کردند و من رو به روانشاناسان ارجاع می‌دادند!. من عمر خودم رو با تکذیب جهان مدرن و مخالفت خود از سمت و سوی مردم دنیا بسوی پوچی مصرف کردم تا آنجا که اجازه اشتغال رو ازم گرفتن، نذاشتن جایی بین مردم داشته باشم و حتی نذاشتند ازدواج کنم و امروز موجودی ام ۶۰ هزار تومان است با سنی نزدیک به ۳۰ سال در حالی که تنها انتظاری که داشتم این بود بگذارند در خلقت آزاد خداوند وجود خود را آزادانه و بی آزار فقط بیابم. امروز حس می‌کنم چرا باید افرادی که واقعا پوچند این اندازه مغرورانه در باطل خود در چشمان من بنگرند و بگویند یا جای توست یا جای ما پس به نفی و تکذیب بپردازند. بخدا باطل چنان می‌رود که گویی هرگز نبوده و حق چنان غالب خواهد شد که تمام بهشت های عالم در اوج مستیشان به ظهور خواهند آمد. من آن روز نزدیک را تنها به خود مشغولم و اما می‌پرسند از کجا این حرف ها را میگی و چرا عمر خود را چنان کردی؟ من از پشت کردن جهان به خویش و سرکشی روزگار با خود و رو آوردن آخرت به من چیزی دریافته ام که مرا از یاد کرد هرکس جز خود و توجه به ماورای خویش بازمی‌دارد اما چون دغدغه کار خود مرا از اهتمام به کار مردم باز می‌داشت این دغدغه اندیشه مرا از خواهش نفس خویش بازداشت و حقیقت کارم را به من نشان داد و مرا به کاری جدی که در آن بازیچه ای نبود و به صداقتی که در آن دروغی وجود نداشت واداشت. با غدر خواهی از شما جناب ظاهرزاده که سخنان بنده ساختار سایت محترم شما را ممکن است بهم بریزد ولی گاهی حرف های دلی بر من غلبه می کنند و سالها صبرم فشاری به قلبم میاره که جز این راهی بلد نیستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه حرف در آن است که نباید به هر دلیلی زندگی را ترک کرد به همان معنایی که پیامبران چنین نکردند حتی اگر آنچه از زندگی در مقابل ما قرار می‌گیرد، در محدوده شاگردیِ یک مغازه در یک کوچه باشد؛ باز هم زندگی است و معنادارشدن در آن نهفته است. به یاد دارم مردمانی که با داشتن زندگی‌های ساده، چه اندازه احساس بودن و زندگی‌کردن داشتند. آری! باید خودمان زندگی را شروع کنیم. موفق باشید

نمایش چاپی