سلام: من معلم بازنشسته ام. نمیدانم با این حرفها چکار کنم. اگر اضافه کار بگیرم میگویند اگر شما اضافه کار نگیرید مجبورند از جوانان تحصیل کرده استفاده کنند تاکسی میرم میگویند اگر شما بیایید ما بیکار میشیم تو خونه باشیم زنمون غر میزند. نمیدونم چکار کنم؟ اصلا فعالیت اقتصادی بکنم یا نه؟ میخوام کار فرهنگی کنم میگند کار را بدید جوانان. ممنون میشوم اگر راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره که فعلاً آموزش و پرورش کمبود معلم دارد و به هر دلیلی امکان جبران آن با نیروهای جدید برایش ممکن نیست؛ چرا کمک نکنیم؟! آری! اگر در آنجا نیاز نبود، خود به خود در مراکز فرهنگی و فعالیتهای جهادی باید وارد شد و در حدّ توان کمک کرد. موفق باشید
به اسم خدای فلسطین آری! دیگر نمی شود! دیگر امکان جولان واژه ها برای عرض اندامی در مقابل تصاویر نیست!چگونه و چطور هایی که احاطه ام کرده و منی که جز اشک هیچ دفاعی ندارم! گرچه جنگیست خود خواسته و تسلیمم چندی پیش یک اسراییلی آزاد شده توضیح میداد که رزمندگان القسام چطور با او رفتار می کردند! سبحان الله! چطور و چگونه می شود یک انسان تا این حد اوج بگیرد که اینگونه رفتار کند و مصداق این بیت شود به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من / چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا. آیا شیعه و سنی بودن یا حتی دین آنها مهم است! این همان مرام علیست که حالا از کوچه های مدینه پر کشیده و پشت دیواره های غزه در قلب رزمندگان نشسته است. پروردگارا اگر قرار است بشری بر روی زمین باشد اینگونه بشری باشد و اگر قرار است بشری پا به این کره ی خاکی بگذارد اینگونه بگذارد و اگر قرار است دنیا و عقبایی ما را بپذیرد اینگونه بپذیرد لبیک یا قسام
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً تاریخی در مقابلمان گشوده شده است که همه، همدیگر را در نوعی یگانگی احساس میکنند بخصوص در مقابل وحشیترین جبههای که جهان مدرن در آینه اسرائیل به ظهور آورده. آری! آنچنان در کنار همدیگر قرار گرفتهایم که تنها خوبیهای وجه انسانیمان به میان آمده است به همان معنای «فراسویِ نیک و بد». و اینجا است که رهبر معظم انقلاب فرمودند: «دنیای آینده دنیای فلسطین است» و این نکته بسیار مهمی است از آن جهت که ما امروز در آینه فلسطین بخصوص در باریکه غزه، چیزی را تجربه میکنیم که شدیداً فردا به آن نیاز داریم، یعنی روحیه آخرالزمانی. روحیهای که ایثار و فداکاری و شجاعت به اوج خود خواهد رسید. از این جهت، آری! «دنیای آینده دنیای فلسطین است». موفق باشید
سلام جناب استاد: با دیدن تحولات غزه و مظلومیت مسلمانان احساس مسئولیتی همراه با احساس ناتوانی در این جهاد و کمک به مسلمانان در وجودمان بوجود می آید حکمش چیست؟
- باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه عرایضی در جواب سوال شماره 36100 شد، خوب است به آن رجوع شود. موفق باشید
سلام استاد وقت تون بخیر: در مورد اتباع افغانستانی میخواستم بپرسم که تو محله ما زیاد شدن و از بس خونه هاشونو بهشون دادن ما بیشتر افغانی می بینیم تا ایرانی و حتی مدرسه دولتی ما پر شده از بچه های افغانستانی. مردم محله خسته شدن و حتی دارن امضا جمع مبکنن که کسی دیگه خونه شو به اونا نده می خواستم بدونم نظرشما در مورد این قضیه چیه و برخورد ما با این قضیه چی باشه و آیا خطری از جانب این اتباع افغانستانی کشورو تهدید نمیکنه چون خیلی از شغلها هم می بینیم دست این اتباع افتاده. ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره ملت محترم افغانستان ملتی هستند که بدون دلیل مورد ظلم قرار گرفتهاند، در حالیکه مردمی نجیب، با هوش و متدیّن و با پشتکار میباشند و ابداً نباید نسبت به آنها احساس دوگانگی داشته باشیم و در همین راستا رهبر معظم انقلاب دستور دادند در نظام آموزشیِ کشور پذیرفته شوند. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: ببخشید برای اینکه برزخ متصل و منفصل را بهتر درک کنیم چه کتابی معرفی میکنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» إن شاءالله میتواند افقگشایی کند و یا جزوات «تاریخ فلسفه و کلام اسلامی» که روی سایت هست. موفق باشید
به نام حضرت دوست. سلام و درود بی پایان: بنده خدایی حاج آقا ازم سوال کرد حَضرت حجت روحی و ارواحنا له الفداء اگر ظهور کنند ظلم برچیده میشه و بعد خودشون هم در نهایت به شهادت میرسند آیا شهادت ایشون خودش ظلم نیست؟ این تناقض رو چطوری باید حل کرد؟ آیا ایشون شهید نمیشه یا ظلم تموم نمیشه یا وجود هردوشون با هم تناقض نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا نیست با حاکمیت حضرت حجت «علیهالسلام» اختیار و انتخاب انسانها متوقف شود. آری! حاکمیت از آنِ حق خواهد بود و ظالم و ظالمان نمیتوانند میدانداری کنند و باطل را حق، و حق را باطل جلوه دهند. موفق باشید
با سلام حضرت استاد طاهرزاده: آیا میشود جایگاه نهیلیسم و پوچی زدگی امور ولو دارای ارزش را با آیه شریفه «التوبة....... إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَن لَّا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيم» تطبیق کرد؟ ضیق عوالم انفس و آفاق «جهان نفس و ماده» ، ضیقی نیست که در ذات آنها باشد، بلکه از «ظن» آدمی است در اثر فرار از جهاد در هر معنی آن! شده باشد؟ بنظر حقیر نهیلیسم و پوچی زده گی در عرصه ظن و گمان موجودیت خود را همچون شیشه کبودی مقابل چشم آمده و از کبودی آن هرچیزی کبود مینامید و الا «رحبت» بود. از این رو وقتی این ظن عارض میشود، آدمی از ضیق آن سر به توبه و برگشت میآورد. قدری اگر ممکن است از این آیه بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی انسان در موقعیت « وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنفُسُهُمْ» قرار گرفت به یک معنا احساس پوچی میکند مگر آنکه به خود آید و با توبه با خدا مأنوس شود. ولی موضوع نیهیلیسم امر دیگری است و مربوط به بشر جدید است. دکارت میخواهد در انسان شناسی جدید سکنا گزیند که در آن امکان شک نباشد و آن انسانی است که میاندیشد و نسبت میان اندیشه و هستی را درک میکند. در اینجا در نظر دکارت حقیقت، همان بودنِ انسان است و انسان، ملاک هستها و نیستها میشود و البته این غیر از آن است که انسان با نظر به هویت تعلّقی خود متوجه حقیقتی ماورای وجود خود میباشد، بدون دوگانگی بین خود و حقیقتِ هستی.
بشر غربی با غفلت از هویت تعلّقی انسان نسبت به حقیقت، عملاً از حقیقت دست کشیده است و این یعنی دست کشیدن از انسانِ جویای معنا که همان نیست انگاری است، به همان معنایی که نیستانگاری فراموشیِ «وجود» است و گسیختگیِ نسبتِ انسان با هستی.
اگر تفکرِ آینده تفکری باشد که بشر را متذکر هستی، به معنای اصالت وجود و عین الرب بودن انسان نسبت به هستی میکند، ما از تاریخ تجدد رها میشویم و به جای مشغول شدن به ذهنیات خود و عدم تفکر، در «وجود» سکنا میگزینیم و دیگر در استیلای تکنولوژی که حاصل سوبژکتیویته است قرار نخواهیم گرفت و جهان دیگری آغاز میشود که انقلاب اسلامی متذکر آن است. موفق باشید
سلام علیکم: هیات هفتگی که به لطف خدا شرکت میکنیم برای دهه محرم برنامه داره مکانش هم بسیار عمومیه (واقع در بام شهر که ۸ شهید گمنام هم اونجا دفن شدند) اخیرا خانمهایی بدون پوشش سر و پیراهنهای نسبتا کوتاه وارد حسینیه میشن حالا مسئولین هیات نمیدونن چه رفتاری با این موضوع باید داشته باشند مخصوصا که دهه ی اول با جمعیت ۲ تا ۳ هزار نفری مواجه هستند. پیشنهاد استاد برای این موضوع و احتمالاتی اینگونه چی هست؟ ضمنا از بنده خواستن رفتاری مناسب با این افراد داشته باشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید هم از یک طرف، مسئولان هیئت به طور غیر مستقیم و با قراردادن بعضی از بنرها تذکر دهند که خانمها شئونات جلسه را که یک جلسه دینی و مذهبی است رعایت کنند؛ و هم خود خانمهای با حجاب در این موارد ورود کنند زیرا بحث در رعایت شأن جلسه است و از این جهت تذکر دهند که خود افرادی که رعایت حجاب را نکردند متذکر و قانع شوند احترام به این نوع جلسات، رعایت حجاب مورد قبول فرهنگ حاکم در این جلسات است. موفق باشید
با سلام با عرض خسته نباشید محضر استاد. در قرآن میفرماید «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم» شما در شرح مقالات فرمودید احسن قوام روح است ولی در جایی دیگر دارید خلق مربوط به بدن و ماده و علل معده است و امر است که مربوط به روح است، اینجا واژه خلق به معنای امر است؟ یا اینکه روح هم دفعتا ایجاد نشده و خلق شده است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید وقتی بحث خلقت تدریجی مقابل خلقت دفعی در میان باشد واژه «خلق» مربوط به خلقت تدریجی است. ولی وقتی بحث در «ایجاد» است به معنی کلی آن، میتواند شامل «امر» و «خلق» باشد. و ظاهراً آیه فوق خلقت را به این معنا مدّ نظر آورده. موفق باشید
با سلام: علی (ع) مظهر اسم جامع الله بود. پس چرا مردم زمان او تجلیات الله را در او ندیدند؟ سوال دوم: آنهایی که در زمان علی (ع) او را خدا فرض کردند آیا تجلیات اسم الله را در علی (ع) دیدند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: میدانید که این مباحث نیاز به مقدمات دارد وگرنه حتی در جوابدادن به این سؤالات، واژهها معنای خود را به ظهور نمی آورد. آری! رسول خدا و ائمه هدی «علیهمالسلام» به همان معنا که از رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» داریم که فرمودند: «من رانی فقد رای الله» همه مظهر نور الله میباشند و این غیر از آن است که آنان خودشان ذات حضرت الله باشند. موفق باشید
با سلام و احترام: اینکه برای زیبا شدن عمل زیبایی انجام بدیم ناشکری کردیم؟ و یا گناهی مرتکب شدیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! فقها در این مورد مانعی نمیبینند. میماند که خود ما سعی کنیم جانب تعادل را حفظ کنیم. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: ۱. من به دنبال جمعی از شاگردان شما استاد عزیز در شهر خودم میگردم (خرم آباد) در صورت امکان و وجود این چنین جمعی، ممنون میشوم اگر مرا راهنمایی بفرمایید. ۲. فرمودید در ارتباط با خلق از حکمت سخن بگوییم و به آیه قران که متذکر یتیمی پیامبر بود اشاره نمودید، از کجا بفهمیم کسی واقعا طالب آن است یا قصد دیگری دارد و شک را از خود دور کنیم یا زیاد و کم صحبت هایمان را چطور تنظیم کنیم؟ ۳. سرعت لازم برای اعتماد کردن به دیگران را چگونه باید ارزیابی و تنظیم کنیم؟ زود اعتماد کردن به دیگران و شبیه زمان تنهایی خود دیدن مفید است؟ اگر نه باید چه کنیم برای به تعادل رساندن این خصیصه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کسی از عزیزان را به طور مشخص در منطقهای که جنابعالی تشریف دارید، نمیشناسم. ۲ و ۳. عمده وظیفه ما آن است که با خوشبینی و از سرِ دلسوزی با افراد روبرو شویم، مگر آنکه حرکات و گفتار آنها طوری باشد که دیگر نتوان در اصلاح آنها امیدوار بود. موفق باشید
سلام استاد عزیز: جزوه خلاصه کتاب بدایه را فرمودید اطلاع بدم دارید آماده کنید امانت بگیرم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آماده است. جمعه صبح یا دوشنبه تشریف بیاورید تا تقدیم شود. موفق باشید
باز قرآن را باز میکنم کمی میخوانم. چرا گنگم نمیدانم. آری درست است که باید با مسئله به قرآن رجوع کرد تا بتوان آن را خواند و نوشید. ولی چه کنم که نمیدانم مسئله چیست؟ خیلی برنامه ریختم، روزانه و چگونه و چگونه و حتی المیزان را خریدم و چه و چه. توان توضیح زیاد را ندارم. فقط به من بگویید چه کنم که سخت خود را برای ادامه راه محتاج خواندنش میدانم اما نمیتوانم بخوانمش، بیحضورم. بگویید چگونه بخوانمش؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود به جزوه « جایگاه تفسیر المیزان و روش استفاده از آن» که روی سایت هست رجوع شود. با انس به قرآن از طریقی که المیزان پیش می آورد خود به خود انگیزه دنبال کردن مباحث قرآنی در ما ایجاد می شود. موفق باشید
سلام علیکم: در اصلح بودن آقای جلیلی، غیر از افق گشایی ایشان نسبت آینده انقلاب، چند شبهه اساسی نسبت به ایشان و اطرافیانشان هست که خوب است پاسخ داده شود، تا در دور دوم با قاطعیت بتوان از ایشان حمایت کرد یکی از شبهات امثال خود آقای ثابتی هستند با اون رای ندادنشان در تعیین رییس مجلس و یا دیگر عزیزان تندرویی که دور آقای جلیلی جمع شدن و آقا در انتخابات مجلس چند بار بهشون تذکر دادند. کسانیکه با تندروی ها، نیروهای انقلاب را زخمی کرده اند و الان جزو مشاورین و نزدیکان ایشان هستند و نکته دوم بحث تعامل و اجماع سازی مدیران توسط آقای جلیلی است که آیا میتوانند این بدنه مدیرانی که از افکار ایشون بسیار فاصله دارند را مدیریت و هدایت کنند و درست به کار گیرند که اصطکاک پیش نیاد. قدرت اجماع سازی ایشان مورد تجربه قرار نگرفته است. توجه شود که جمع کردن نخبگان در بحثهای مشورتی دولت سایه، غیر از مدیریت افراد با تفکرات مختلف برای اجرای ایده های رو به جلویی که آن مدیران فهم درستی از آن ندارند. و بحث سوم، توان اجرایی ایشون است، چون تجربه مدیریتی نداشتند که کارآمدی اشان را با آن بسنجیم، این سه تا اشکال را میخواستیم استاد نظر دهند برای این شبهات یا واقعیتها باید پاسخ قانع کننده داشته باشیم که در هفته بعد که دور دوم میرود دستمان پر باشد. تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید هر آن کسی که به معنای واقعی و با حکمت لازم وارد تاریخی شد که با انقلاب اسلامی پیش آمده، با روحی که روح آن تاریخ است با مسائل مواجه میشود و از آنها عبور میکند. نمونهاش رهبر معظم انقلاب در دوران ریاست جمهوریشان و یا شهید رئیسی عزیز. و آقای دکتر جلیلی حقیقتاً شخصیتی میباشند که متوجه روح تاریخی انقلاب اسلامی هستند و مراحل مختلف انقلاب را میشناسند و شعارهای ایشان، حکایت مهمی از دقت ایشان است نسبت به ذات انقلاب و شرایط امروزین ما. و از این جهت با توجه به این امر میتوان به ایشان امیدوار بود و عبور از آن نوع ضعفها که میفرمایید با چنین روحیهای به خوبی انجام میگیرد. و از این جهت در عکسنوشته شماره 8 عرض شد:
اگر انسان میتواند متذکر این امر باشد که چگونه خداوند در رخدادهای تاریخی به او نزدیک میشود و تکلیف کنونی او اندیشیدن به امکان آغازی دیگر از «وجود» است؛ انسان میتواند متوجه آن آغاز باشد که چگونه امر قدسی طلوع میکند، مانند آنچه در شخصیت آقای دکتر جلیلی ممکن است.
این نوع درک تاریخی، فرق میکند با درک تاریخی عزیزانی مانند آقای دکتر قالیباف که در عین دلسوزی بنا دارند انقلاب را در مقابل جریان توسعه غربی یاری کنند تا ما نسبت به غرب عقب نیفتیم همانطور که در مقابل صدام، این عزیزان همچون سرداری شجاع به میدان آمدند و این غیر از آن است که اساساً ما در آینده دیگری از طریق انقلاب اسلامی حاضر شدهایم، امری که آقای دکتر جلیلی متوجه آن میباشند و از این مهمتر اینکه مردم نیز متوجه شخصیت ایشان هستند؛ وگرنه با اینهمه هجمه و دروغ و شایعه، چگونه باور میکردیم اینطور به ایشان رجوع شود. موفق باشید
سلام استاد عزیزم: در مقوله دعا سوالی داشتم که عرض میکنم: استاد چند وقتی است نمیتوانم برای مثلا شفای بیمارم یا حل فلان مشکل دنیایی دعا کنم و به اصطلاح اشکم برای اینجور دعا در نمیآید! حس میکنم همین که هست درست است و طلب الان من نشان از نرسیدن است. از یک طرف هم میفرماید نمک سفرهتان را از ما بخواهید! از یک طرف داریم که اگر مومن میدانست به سبب بلا چقدر به او ملکات نورانی میدهند در آخرت، آرزو میکرد با قیچی تکه تکه میشد. از یک طرف علامه حسن زاده میفرماید همه میگویند بده حسن میگوید بگیر! از یک طرف اصلا دنیا در چشم عارف نیست که پی اصلاحش باشد، از یک طرف در حال غفلت دنیا فشار میآورد بیماری اش و سختیهاش، از یک طرف اولیا الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون! از یک طرف دنیا خواب و لهو و لعبی بیش نیست و عکسی در آینه! از یک طرف بقیه دور و بری ها توجیه نیستند و عاجزمان میکنند! استاد چه کنیم با این دور و بری های ترسیده از مشکلات دنیایی؟ چرا ما را نمیفهمند؟ من هم نمیفهممشان! استاد چطور دعا کنیم؟ آیا ارزش دارد زار بزنیم تا مریضمان شفا بیابد؟ خودم جواب را میدانم اما با بقیه اهل دنیا که احاطه مان کردند و از ما اینجور دعاها را میخواهند چه کنیم؟ استاد در خصوص دعا برای حاجات دنیایی بفرمایید چه کنیم در حالی که کارساز ما به فکر کار ماست و فکر ما در کار ما آزار ما!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به دعای جناب اباذر عزیز فکر کنید که فرشتگان به پیامبر«صلواتاللهعلیهوآله» خبر دادند که آن دعا در آسمانها مدّ نظر قرار گرفته است. دعایی که جناب اباذر اظهار میدارند: «اللّهمَ انی اسئلکَ الامنَ و الایمانَ بکَ وَ التصدیقَ بنبیکَ و العافیةَ من جمیعِ البلاء وَ الشکرَ عَلَی العافیة وَ الغنی عن شرارِ الناس .» اصول کافی ج 4 . صفحه 381 باب الدعا . بار خدایا ! از تو امان و ایمان به خودت را درخواست می کنم ، توفیق تصدیق و دنباله روی از پیامبرت را آرزومندم . آری! عافیت به معنای آن که مشکلاتی که ما را گرفتار دنیا میکند، رفع شود و اگر صلاح است بیمارمان شفا یابد و شرار ناس هم که معلوم است انسان گرفتار آدمهای آنچنانی نباشد و حقیقتاً این نوع دعا و تقاضا، نوعی حضور بهتر در زندگی را برای انسان مقرر میدارد. موفق باشید
سلام علیکم: استاد عزیز آیا برای سیر در عرفان عملی و رسیدن به تمکن در توحید که راه بزرگان می باشد آن اندازه از معرفت نفس و عرفان نظری که در سیر مطالعاتی مطرح شده در سایت می باشد به عنوان توشه برای سیر در وادی عمل کافی و وافی است؟ یا صرفا برای شروع خوب است؟ چون بنده مطالعات حوزوی و ادبیات عرب و فلسفه نداشته ام و چون به لطف حق ضریب هوشی و فهم خوبی دارم آیا از ادبیات عرب و بدایه و نهایه شروع کنم تا به اسفار و فصوص و منازل السائرین برسم یا کمال گرایی را کنار بگذارم و با توجه به اینکه ۳۰ سالم شده و شاکله ام در حال سفت شدن است و چهل سالگی بسی قریب است به همین برداشتن توشه ای مختصر از معرفت نفس طبق سیر مطالعاتی سایت اکتفا کنم و تاکیدم به انجام دستورات عملی معطوف شود؟ خواهش میکنم اگر مقدور است مبسوط بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به روحیه خودتان دارد که یا سیر مطالعاتی سایت را ادامه دهید و پس از طی مقدمات، با مباحث قرآنی و روایی و مباحث نهجالبلاغه که در سایت هست، کار را دنبال کنید. و یا اگر ذوق جنابعالی در طلب آن نوع مباحث فلسفی و عرفانی است، خوب است ابتدا با «بدایۀ الحکمه» کار را شروع فرمایید و سپس سراغ «منازل» و «فصوص» بروید. موفق باشید
سلام و ادب استاد: طاعات قبول. چند سالی هست که متاسفانه درگیر وسواس هستم و به قول روانشناسان درگیر ocd و ocp شدم. میخواستم درمان بشم ولی طریقه روانشناسی رایج امروز باب میلم نیست. از طریق مسائل دینی و اعتقادی راهی برای درمان این بیماری مدنظرتون هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته آیت الله مظاهری در این موارد باید شخصی را که به عنوان الگو و نمونه پذیرفتهایم، مدّ نظر قرار دهیم و بر اساس سیره و حرکات ایشان، حرکات و افکار و اعمال خود را تنظیم کنیم. در ضمن خوب است به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت است رجوع شود. موفق باشید
عرض سلام و ادب و احترام و ارادت به پیشگاه حضرت حجت ارواحنا له الفدا. استاد با توجه به اینکه من در جایگاه همسری و مادری وظایفی بر عهده دارم و باید اوقاتی رو صرف خانواده کنم، چگونه این شبهای ماه مبارک رو هم در کنار خانواده باشم و هم با آقا امام عصر علیه السلام بگذرونم؟ از اول ماه مبارک بنا بر آمادگی برای شبهای قدر داشتم، وقتی تفسیر سوره قدر شما رو گوش دادم، احساس کردم هر شب ماه مبارک شب قدره، اصلا نمازهایی که تا امسال خوندنش برام سخت بود، براحتی میخونم، یا دعاهای ماه مبارک رو ولی دلم نمیخواهد که جلوی تلویزیون بشینم، از طرفی دوست دارم در کنار خانواده باشم. از طرفی همسرم دوست ندارند جلوی ایشون کتاب بخونم یا صوت گوش بدم. میشه لطفاً راهنماییم بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هنر ما باید آن باشد که این دو موضوع را در کنار هم قرار دهیم زیرا انس با خانواده و صفایی که در انس پیش میآید در جای خود زمینه نزول رحمت الهی میباشد. موفق باشید
استاد دلم میخواد همین رو بگم که هیچ کس نیست و نبوده که گوش بده باشه. داره متلاشی میشه جگرم، خودم هستم ولی از بس که در خلوتم بی معنی بودم او هم الان نیست برا گوش دادن. خدایا زید من کو؟ من چه کنم؛ گناه عالم چیه که باید جور من رو بکشه. بدم میاد از آدم های که ترسو هستند و از حرف زدن با بقیه میترسن و همیشه دیوار دفاعی برای خود چیدن. آه ای کاش میشد این روند مسخره رو برید. انتقام میگیرم از دنیا، یکی از رفقای دوست داشتنی امشب از این حرف زد که یک کسی یه راهی رو شروع میکنه نمیدونم مینویسه، شعر میسرایه و ... دلم میخواد روند عادی خودم رو داشته باشم. هوا و هوس مثل یک قطب نما میمونه در دل یخ بندان که دل بستن و بسنده کردن به آن عاقلانه است. همه میدونن طاها کیه، همون که همیشه بی جهت و بی دلیل داره میخنده و خیلی رو مخه. اگه مِیخونه نرم کجا برم. اما من نمیدونم. چرا باید رفت توی لاک خود، مگه این دنیا جز یک قوطی در حال متلاشی نیست و دیگه خودم و خودت کجاشی. نیست انگارم، بوش همه جا را فرا گرفته، بجای طاووس های رویایی خفاش های کرنایی به دور من میگردند. نبود انگار، نیست انگار هرچی که تو بگی؛ همون فکر میکرد نیست. نمیدونم چجور گریه رو بنویسم. بابا بخدا من هم میخوام حاضر باشم در تاریخ اما، متاسفانه تا زیر چانه به زیر باتلاق رفته ام. بخدا خواستم این همه ننویسم ولی بدونین که من یک راوانی هستم که اطرافیانم یه لطفی کردن زنگ نزدن به فارابی بیاد ببرتم. هیچی ازتون نمیخوام، خونده باشین کافیه ...
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که در بودنِ خود به شدنی فکر کنیم که در دل این بودن، پیش میآید آنطور که جوانانی مانند شما در کانال «فرصت» https://eitaa.com/forsat_soha مباحثی تحت عنوان «ما و انقلاب اسلامی» را پیش آوردهاند. خوب است که به آن مباحث رجوع فرمایید. موفق باشید
با عرض سلام و ارادت خدمت استاد گرانقدر: استاد بنده کسی نبوده و نیستم که بخواهم به خاطر انجام تکلیف شرعی صرف در انتخاباتی شرکت کنم و در خصوص مبحث انتخابات و عرایض اخیر جنابعالی خواستم تجربه شخصی خود را به عنوان کسی که هم در انتخابات دموکراسی سبک غربی و هم در انتخابات جمهوری اسلامی شرکت داشته ام با شما و کاربران در میان بگذارم؛ شاید که مصداق کوچکی باشد برای نظر به بعد وجودی یا اگزیستانسیالیستی مسئله انتخابات و تفاوت رای مردم در یک نظام مردمی متکی به امر قدسی با رای مردم در یک نظام دموکراسی سکولار برخاسته از اومانیسم. وقتی بنده در انتخابات احزاب در آلمان شرکت میکردم با این نگاه رای میدادم که کدام حزب یا گروه سیاسی بیشتر منافع طبقه مرا و یا منافع مهاجرین را تأمین میکند و یا کدام حزب شعارهای عدالت طلبانه و صلح طلبانه ی دارد و با این تفکر رأی میدادم که رأی دادن من بهر حال بهتر از رأی ندادن است. بعد از شهادت حاج قاسم وقتی که باطل بودن جبهه استکبار غرب و سازشکاران داخلی برایم بیش از پیش مسلم شد مصمم شدم که در انتخابات ریاست جمهوری بعدی شرکت کنم و رای به کاندیدایی بدهم که بیشترین زاویه را با غرب و غربگرایان داخلی داشته باشد. شرکت در این انتخابات باعث شد حس حضوری را تجربه کنم که در هیچ یک از انتخابات قبلی یا انتخابات احزاب آلمان نداشتم. چراکه این انتخابات در منظر من به منزله تقابل دو جبهه حق و باطل ظهور کرد و شرکت در این انتخابات نه به هدف انتخاب حزب یا شخصی در راستای تأمین منافع طبقاتی یا شخصی من که به عنوان انتخاب نزدیکترین کاندیدا به جبهه حق برای بنده جلوه کرد. گویی که شهادت حاج قاسم برای من چراغ راهی شده بود که حق را از باطل تمیز دهم و خداوند حجتی را بر ما تمام کرده بود و اکنون این ما بودیم که باید در آزمون انتخابات رأی خودمان را در راستای اراده الهی قرار دهیم. نه با این امید رأی دادم که منتخب من بتواند قول های انتخاباتی خود را محقق کند و نه با این امید رأی دادم که با سر کار آمدن منتخب من فساد و بیکاری و فاصله طبقاتی ریشه کن شود. رأی دادم چون حسی در درون به من میگفت باید در این تقابل جبهه استکبار و جبهه ضد استکبار حضور داشته باشم و تنها نظاره گر نباشم. بدون اینکه برایم مهم باشد این تک رأی ناچیز من در برابر میلیون ها رأی چه اهمیتی میتواند داشته باشد. انگار فقط برایم یک چیز بیشتر اهمیت نداشت و آن اینکه در این تاریخ تقابلی بین دو جبهه حق و باطل پدیدار شده و من با همین رأی ناچیز خود میخواهم در جبهه حق حضوری هرچند ناچیز داشته باشم. برای شرکت در این حضور بدگویی ها و ناسزاهای افراد ضد انقلاب متجمع در اطراف سفارت ایران در آلمان را به جان خریدم و رأی خود را به آقای رئیسی به صندوق انداختم و این حس حضور شور و شعفی را در من ایجاد کرد که در آینده به دنبال همین حس خواهم رفت و در انتخابات شرکت خواهم کرد حتی اگر رأی ممتنع به صندوق بیاندازم. حال سؤال این است که آیا در این تاریخ شهدای مظلوم و کودکان معصوم غزه و شهدای حادثه تروریستی کرمان برای ما چراغ راهی نشده اند که بوسیله آن جبهه ظلم و استکبار را از جبهه ظلم ستیز و استکبار ستیز تشخیص دهیم و به مدد این تشخیص شرکت در انتخابات آینده را به منزله انتخابی بر ضد خواسته استکبار جهانی و در راستای خواست و اراده الهی به عرصه ظهور بیاوریم؟ با تشکر و عذرخواهی از طولانی شدن مطلب
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که فرمودهاید این شمایید که مییابید جایگاه دموکراسی در جهان غربی با انتخاباتی که در انقلاب اسلامی و نظام جمهوریت آن شکل میگیرد، چه تفاوتهای ماهوی دارد. همانطور که عرض شده: انقلاب اسلامی، حضوری است تا انسانهایِ معنویتگرا به جای مشغولبودن در عادات دینی که نوعی سرپوشگذاردن است بر ظرف تهی زندگی امروزین، بتوانند با حضوری اصیل، بودن خود را عمیق و وسیع و گسترده نمایند و چنانچه با نظر به چنین حضوری در انتخابات شرکت کنند؛ در ساحتی وارد میشوند که هستی خود را عمیقتر و گستردهتر احساس میکنند.
به مسیری که انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده است باید فکر کرد و اینکه انسان اگر به جای آنکه مشغول امورات روزمرّه شود، در هستی خود نزد خود حاضر شود؛ در مسیری قرار میگیرد که به حکم تشکیک وجود و شدتیافتن وجود، دائماً در خویش از خویش فراتر میرود و بر اساس انتخابی که میکند به خود هویت میبخشد و نسبت به حقیقت هستی که با آن نسبت دارد، تقرب میجوید. این است مسیر نهایی و اصیلی که انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده و این مسیر بدون مانع نیست ولی «رنجْ راحت شد چو شد مطلب بزرگ». « وَلَا تَهِنُواْ وَلَا تَحزَنُواْ وَأَنتُمُ ٱلأَعلَونَ إِن كُنتُم مُّؤمِنِينَ» (آل عمران/139) نه به خود ضعف و سستی راه دهید و نه نگران باشید زیرا اگر در مسیر ایمان حاضر شوید شما بر فراز و برتر خواهید بود. آن هم در جهانی این چنین بیرحم که در صحنه باریکه غزه ملاحظه میکنید.
احساس حضور تاريخي، کاري ميکند که شما نه در گذشته باشيد و نه در آيندهاي که آرزوهاي دنيايي براي انسانها ميسازد. انسان در اين حالت در «زمانِ باقي» مستقر ميشود. «زمان فاني» يعني آنچه همواره در حالِ گذر است و کسي که در زمان فاني زندگي ميکند در ناکجاآباد زندگي ميکند. برعکسِ زندگي در زمان باقي که گذشته و آينده ندارد، به خودي خود يک تاريخ است. اگر شما با امام حسين (علیه السلام) وارد جبهه مقابله با کفر و استکبار شديد، همان امام حسيني که به ظاهر به لحاظ زمان فاني، در گذشته است، در پيش شما است. آيندهتان هم ادامهي امام حسين (علیه السلام) است. ديگر مفهوم گذشته و مفهوم حال و مفهوم آينده در ميان نيست.
آيندهي اصيل معنايش اين است که حتي ميشود بنيقريظه را هم که داخل مدينه با آن قلعههاي محکم جا خوش کردهاند، شکست داد، از آن جهت که از پشت به ما ضربه زدند و خيانت نمودند. ولي چون مسلمانان اصيلترين آينده را آينده توحيدي ديدند به بهترين نحو خطر جنگ احزاب را از سر گذراندند و ما امروز نيز با «اکنوني اصيل» رو به سوي آينده خود داريم و وقتي انسان در «اکنونِ اصيل» خود قرار بگيرد، آينده او نيز اصيل خواهد بود و انقلاب اسلامي با چنين هويتي به اهدافي که پيش رو دارد دست مييابد. انقلاب اسلامي نحوهاي از زندگي در اين دوران است که به مدد الهي بايد به عالَم نشان داده شود و از اين جهت انتخابات و حضور در آن، معنی خاصی دارد که مردم ما در بستر انقلاب اسلامی به خوبی متوجه آن هستند و دشمنان ما نیز میدانند مردم ما با چه انگیزه و حضوری در انتخابات شرکت میکنند و به همین جهت تلاش دارند آنها را از آن نوع حضور منصرف کنند. و این جای اندیشیدن بسیار دارد. موفق باشید
با عرض سلام و ارادت خدمت استاد گرانقدر: آیا روح در مورد علوم مرتبط با خودش از قبل از ورود به تن اطلاع دارد؟ اگر دارد چطور تا مطلبی را راجع به منِ خود میخوانیم شگفت زده می شویم؟ گویی مطلبی جدید است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: روح و یا نفس ناطقه انسان به جهت مجردبودنش در بعضی موارد متوجه آیندهای که هنوز در ظرف زمان پیش نیامده است، میشود. موفق باشید
بسم رب النور و نور کدامین نور؟ قرار است به کجا بشتابد و قرار است کدام فانوس خاموش را از وجود خویش سیراب کند؟ استاد عزیز و گرامی سال پیش در گمان آن بودم که همه چیز را یافته ام. که دو کلمه از کتاب فصوص و یک جمله از ملاصدرا همه اش است و حالاست که باید راه زهد را در پیش گرفت و بعدش هم وصال به خدا! و حال که کمی از خودی که هیچگاه خود نبود بی خود شده ام دریافته ام که وامصیبتا! این دگر چیست؟ این جهان و این انسان چه بیچارگی است که دامنمان را گرفته؟ صبح که از خواب بلند میشوم بغض نفس گیری که امروز باید چه کرد راه قلبم را میبندد و شب به صبح نگاه میکنم که قرار است بیاید و منی که هیچ معنایی از خود نیافته ام که بخواهم در «شب» به مأمن «آخر» ببرم. از آنگاه که تنها کمی فقط کمی از این حقیقت بیچارگی ام را فهمیده ام دیوانه شده ام. نه آنکه سر از بیابان دربیاورم و بیخیال همه! نه! حال منم و یک شهر و خیابان های آن که هر روز طی میشود به خیال آنکه این بی قراری سخن بگوید. نه! من سکون نمیخواهم! و حال در پی یافتن این پاسخم که آیا همین آوارگی جواب معمای لاینحل منِ من است یا نه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آوارگی اگر به معنای حضوری است بیکرانه؛ آری! «دوست دارد یار این آشفتگی» به معنای همان حیرتی که رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» نیز در پی آن بودند و عرضه داشتند: «ربّ زدنی تحیراً». این نوع حضور یعنی در جهان بیکرانه خود که تا خدا به معنای بیکرانه وجود ادامه دارد یعنی امری که بشر آخرالزمان کمتر از این نوع حضور را نمیتواند بخواهد. این نوع حضور یعنی به وسعت امروز و فردای خود، خود را یافتن، هرچند حضوری است بسی اجمالی که قصه آن، قصه مردی است که راستترین سخن را با ما در میان گذارد آنگاه که فرمود: «چه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها». https://lobolmizan.ir/leaflet/292 موفق باشید
سلام و ادب استاد گران قدر وقت خوش و خداقوّت. دانشجوی ارشد فلسفه اسلامی هستم. فلسفه و عرفان اسلامی را با سیر حوزوی دنبال کردم. با توجّه به تاکیدی که به آثار استاد داوری اردکانی دارید، مطالعه کدامیک از کتب ایشان را برای دانشجوی فلسفه لازم می دانید؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً نمیتوانیم سیر مطالعاتی خاصی را در آثار آقای دکتر داوری مدّ نظر آورد از آن جهت که در مواجهه با مسائل خاصی که مدّ نظرشان بوده است، سخن خود را به میان آوردهاند. فکر کنم اگر با کتاب «عصر اوتوپی» شروع کنید، شروع خوبی باشد. بالاخره اقای دکتر داوری متفکری هستند که با انس با آثار ایشان آنچه پیش میاید، تفکر است. موفق باشید
سلام: در پاسخ ۳۶۶۹۴ هستی است به صورت آن ذات!! دقت کن به تعابیری که ازش استفاده می کنی. هستی به صورت ذات باز رفتی دنبال تحلیل ذات. هر گونه تحلیل، تفکیک، ترکیب و... از فرایند ذهن تو خارج ذات هست و مشخص که تشخصات ذات باعث تضاد با ذوات دیگره
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید چون در فهم «وجود بما هو وجود» تلاش نمیشود واگر هنوز گرفتار نظر به «موجود بما هو موجود» باشیم، عملاً به دنبال همان چیزی خواهیم بود که میخواهیم بیابیم، وگرنه در آن گفتاری که گفته شد مطلب روشن بود بخصوص اگر بتوانیدبا نگاهی که جناب صدرالمتألهین در «برهان صدیقین» مطرح کردهاند همراهی کنید. به هر حال «اطفئ السراج فقدطلع الصبح». موفق باشید