با سلام: استفاده از انگشتر یا سنگ های مختلف نگین در حضور نقشی دارند؟ آیا روایتی و یا استدلال بر این موضوع وجود دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! روایتهایی در این مورد، بخصوص در مورد سنگ عقیق و فیروزه داریم. آنچه قابل توجه است و بنده نیز در درس «بلورشناسی» متوجه آن شدم، آن بود که ظاهراً روحی خاص در دلِ طبیعت با تدبیر خود آن بلورها را شکل داده و با استفاده آن بلورها به عنوان انگشتر، نوعی همراهی با آن روحها پیدا میشود و میتوان گفت روحی که مدبّر سنگ عقیق است، غیر از روحی است که مدبّر سنگ فیروزه بوده و هر کدام نقش خاص خود را دارند. و حتماً شنیدهاید که سنگ عقیق اقرار به ولایت مولایمان علی «علیهالسلام» کرده و این، به همان معناست که آن روحِ مدبّر در چنین بصیرت و شعوری بوده است. موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد طاهرزاده: مواجه با نیهیلیسم چیست و چگونه شخص با مواجه با این نیست انگاری میتواند به سمت پیدا کردن خود و بشارات انبیا حرکت کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد بسی مفصل است. عرایضی در این مورد به عنوان مقدمه شده که خوب است به آنجا رجوع فرمایید. https://eitaa.com/matalebevijeh/13805 و https://eitaa.com/matalebevijeh/13807. موفق باشید
سلام وقت شما بخیر: ببخشید یک سوالی داشتم ازتون من جدیدا نمازهایی که میخونم احساس میکنم زیاد روم تاثیر نمیزاره و انگار فقط میخوام. یجورایی از سر خودم وا کنم من دوست دارم نمازی که میخونم از روی عشق و علاقه باشه و باعث پیشرفتم بشه به نظر شما باید چیکار کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همواره انسان باید به ظرفیتهای گستردهتر خود جهت انس با خداوند نظر کند. در این مورد خوب است به بحث «باز نماز و باز حضوری برتر» https://lobolmizan.ir/sound/1180#sound-row-4545و به شرح کتاب «آداب الصلواة» حضرت امام خمینی که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/sound/674?mark=%D8%A2%D8%AF%D8%A7%D8%A8
سلام استاد طاهرزاده ی بزرگوار: من چندین ساله دارم تزکیه میکنم. اوایل سلوک استادم من رو از انجام مستحبات حتی نماز شب منع کردن شاید یکسال طول کشید که بعد با اصرار ازشون اجازه ی انجام مجدد مستحبات رو گرفتم اما متاسفانه هرچی تلاش کردم دیگه ذوقی به انجام هیچ نوع اعمال مستحبات نداشتم چند روز تکرار میکردم و بعد دلسرد میشدم و کنار میذاشتم. چندین بار به استادم گفتم و ایشان میگفتن وسوسه ی شیطانه اما واقعا با وجود تمایل نمیتونم بصورت دائم مستحبات رو انجام بدم قبلا با ذوق و استقامت سحر داشتم نماز شب داشتم تلاوت قرآن و ذکر داشتم شاید یکی دوسال به همین منوال بودم که با ایشان استادم آشنا شدم و این طور شد الان هیچ ذوقی به انجام این کارها ندارم لطفاً چاره ای پیش روم بذارین و منو از این گرداب وحشتناک نجات بدین. سپاسگزارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین اینکه البته نباید در انجام مستحبات به خود سخت بگیرید، این احتمال را هم بدهید که خداوند بخواهد شما را در عمق بخشیدن به معارف سیر دهد تا ان شاء الله نه تنها واجبات تان بلکه مستحبات تان هر اندازه هم کم باشد تأثیر خود را داشته باشد. پیشنهاد میشود سری به سیر مطالعاتی که روی سایت هست بزنید. امید است راهی باشد برای عمق بخشیدن به معارفی که بحمدلله بدان باور دارید. موفق باشید
با سلام و ادب: بنده حدود یک سال هست که شدیدا نسبت به فعالیتهایی که مشغول آن ها بودم و بسیاری از امورات روزمره و متاسفانه حتی عبادات بی انگیزه و بی رغبت شده ام. به لحاظ جسمی پیگیری هایی انجام داده ام اما هنوز به نتیجه چشم گیری نرسیده ام و این سوال برایم پیش آمده که نکند علت معنوی ای پشت صحنه عامل این قضیه باشد که از آن غافل هستم. با توجه به اینکه تا کنون از ذکر استغفار و زیارت حرم اهل بیت علیهم السلام و شهدا مدد گرفته ام ولی همچنان این حالات روحی پابرجاست به نظر شما چه عاملی می تواند در میان باشد و راه درمانش چیست؟ این حالات می تواند به خاطر ورود به چهل سالگی باشد؟ بنده شنیده بودم صفات و روحیات انسان در طول زندگی بعد از چهل سال مستحکم تر می شود ولی متاسفانه من در طی این یک سال اشتیاق و انگیزه ام برای بسیاری از اعمال و عبادات که قبلا به آنها مشغول بودم را هم از دست داده ام. ضمن راهنمایی، بنده را از دعای خیر ویژه محروم نفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این تنها مشکل جنابعالی نیست. این قصه روح بشر جدید است که برای هرکس به نوعی ظهور میکند و در این رابطه بنده در سال اخیر بیشتر از قبل با رفقایی که در این نحوه از حضوروارد شدهاند، روبرو شدهام. نه! قصه، قصه دیگری است و آن اینکه بنا است در جهانی بسی گشودهتر با هستی خود روبرو شویم، وگرنه در دل حرکات مذهبی و فعالیتهای دینی به بودنی که وسعت ما را با انسانیت انسانها یگانه کند، نمیرسیم. ما در این مرحله از انقلاب در جهانی دیگر باید حاضر شویم و اینجا است که بیش از آنکه شرایط را تغییر دهیم، باید در خودِ دیگری خود را حاضر کنیم که آن به یک معنا حضور در تاریخی است که شهدا بدان اشاره کردند و به معنای دیگر، حضور در تاریخی است که با انقلاب اسلامی مقابل جهان استکبار باید حاضر شویم تا ذیل اراده الهی قرار گیریم و احساس گرمی انس با خدا را در خود بیابیم.
ما در این مرحله از انقلاب در جهانی دیگر باید حاضر شویم و اینجا است که بیش از آنکه شرایط را تغییر دهیم، باید در خودِ دیگری خود را حاضر کنیم. پیشنهاد بنده آن است که قسمت دوم مصاحبهای که با مجله «سوره» شد را دنبال بفرمایید. https://eitaa.com/matalebevijeh/12424
به نظر بنده اگر رفقا از طریق انقلاب اسلامی وارد روحیه آخرالزمانی خود نشوند، بالاخره نوعی نیستانگاری که مخصوص این تاریخ است، به سراغ آنها میآید. پیشنهاد میشود در ماه رمضان به کتاب «تفسير انفسی سوره مرسلات و اشارههای قدسی» همراه با شرح صوتی آن رجوع شود.
https://lobolmizan.ir/book/1095?mark=%D9%85%D8%B1%D8%B3%D9%84%D8%A7%D8%AA
موفق باشید
سلام و ادب استاد گرامی: برای کنترل ذهن و تسلط بر جهت گیری افکار و افزایش تمرکز چه پیشنهادی دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءالله مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» در این مورد کمک خواهد کرد. موفق باشید
سلام: میخواستم بدونم تو فضای مجازی باید چه کاری انجام بدیم؟ انگار بحث کردن با افراد فایده نداره و افراد قبول نمیکنن خیلی حرفای غیر منطقی و غیر عقلانی میزنن از طرفی مگه این بحث کرد همون جهاد تبیینی نیست که رهبر دستور دادن؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مسئله حساس است و باید بدانید از کجا شروع کنید و یا مخاطب خود را به کدام کانال و سخن ارجاع دهید. به مرور با ادامه رفقات و بدون تندی و جدل، زمینه برای فکرکردنشان فراهم میشود. موفق باشید
سلام و رحمت خدا بر استاد بزرگوار: عرض احترام صبح حضرتعالی بخیر. مزاحم شدم که این سؤال رو از محضرتان بپرسم. متکلمین خصوصاً اشاعره قاعده ای دارند به نام «العَرَض لا یبقیٰ زمانین» یا به عبارت دیگه «وجود الأعراض بتجدّد الأمثال» خواستم ببینم برای حضرتعالی مقدور هست راجع به تقریر و توضیح و خاستگاه این قاعده و علت مخالفت فلاسفه با این قاعده راهنمایی بفرمایید. علت پیدایش این سؤال برای من قسمتی از متن تفسیر المیزان بود که فهمش برام مشکل ساز شد. علامه در تفسیر آیه «هُوَ اَلَّذِی أَنْزَلَ اَلسَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدٰادُوا إِیمٰاناً مَعَ إِیمٰانِهِمْ» از سوره فتح میفرمایند: ذهب جمعٌ منهم أبو حنیفة و إمام الحرمین و غیرهما إلی أن الإیمان لا یزید و لا ینقص، و احتجوا علیه بأن الإیمان اسم للتصدیق البالغ حد الجزم و القطع و هو مما لا یتصور فیه الزیادة و النقصان فالمصدق إذا ضم إلی تصدیقه الطاعات أو ضم إلیه المعاصی فتصدیقه بحاله لم یتغیر أصلا. و أولوا ما دل من الآیات علی قبوله الزیادة و النقصان بأن الإیمان عرض لا یبقی بشخصه بل بتجدد الأمثال فهو بحسب انطباقه علی الزمان بأمثاله المتجددة یزید و ینقص کوقوعه للنبی ص مثلا علی التوالی من غیر فترة متخللة و فی غیره بفترات قلیلة أو کثیرة فالمراد بزیادة الإیمان توالی أجزاء الإیمان من غیر فترة أصلا أو بفترات قلیلة. ضمناً تفاوت این قاعده، با قاعده ی مسلّمی که نزد فلاسفه و عرفا ثابت است مبنی بر اینکه کل عالم یعنی ماسوی الله، آن به آن و لحظه به لحظه در حال کسب وجود از حضرت حق هست، چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست طبق آن قاعده که هر عرضی مبتنی بر جوهر است، بر مبنای حرکت جوهری، اعراض همواره تجدید می شوند پس «العَرَض لا یبقی زمانین». ولی این غیر از بحث در مفاهیم است که همواره ثابتاند مانند مفهوم واجب الوجود. و این غیر از حضور توحیدیِ انسان است که همواره انسان در آن فضای توحیدی رو به سوی کاملشدن در همان حضور توحیدی دارد. موفق باشید
سلام استاد: ببخشید اسرائیل هر روز داره در منطقه جنگ افروزی و کشتار انجام میده و حتی صبح این جمعه، ۱۱۷ راس گوسفند با چاقو و گلوله به فجیع ترین شکل تار و مار کرده تا روستاییان فلسطینی نتونن ادامه حیات بدن. دقیقا مثل کربلاست. به فلسطین مظلوم، به سوریه ی خودفروخته و به ایران مقاوم و بقیه کشورهای منطقه رحم نداره و فقط کشت و کشتار انجام میده. واقعا برام سواله تهش چه اتفاقی می افته؟ مثل عاشورا که سپاه یزید در ظاهر پیروز شدن، اونها هم در ظاهر پیروز میشن تا وقتی که تعداد یاران امام زمان به ۳۱۳ نفر برسه و قیام کنند؟ انگار ذات دنیا اینجوریه. خیلی دردناکه و اینکه مسلما خیلی از مردم در ایران و حتی سوریه و شاید در اسرائیل، هستن که با اسرائیل مخالفن ولی صداشون به جایی نمیرسه. آیا خدا در سرنوشت اقوام، این افراد رو هم میبینه یا فقط به حکومت ها توجه داره. چون مردم همیشه گزینه ی مناسب ندارن برای انتخاب و ممکنه ناخواسته به کسی رای بدن که مثل پزشکیان در صحبت هایش بعضی اوقات انقلابی نباشه. نمیشه گفت مردم خواستن ایران تسلیم بشه. میخواستم یه کم بالاتر از دعواهای سیاسی و حرفای سطحی از نظر سنت هایی که خداوند داره ببینم چه اتفاقی می افته و پایان تمام جنگ افروزی های اسرائیل چی میشه و همینطور تکلیف مردمی که با ظلم اسرائیل مخالف هستند، اینها چی میمیشن. ممنون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه چیز حکایت از آن دارد که خداوند بنا دارد چهرۀ نهایی ظلم را که امیدوار بود در پوشش علم و تکنیک و رسانه بدون هرگونه معنویتی، خود را ادامه دهد؛ رسوا کند. آری! چه اندازه دردناک است تحمل اینهمه ظلم! ولی گویا این مرتبه و در این آخرین دوران، تا حدی موضوع تغییر کرده و ظلم در اساس آخرالزمانی در حال فروپاشی است و هزینهدادن حتی تا اینهمه تحمل گرسنگی کودکان غزه که ای کاش ما جای آنها بودیم؛ جا دارد تا ان شاءالله ریشۀ ظلم آخرالزمانی طوری کنده شود که انسانیت انسانها در حدّ نهایی آن به هم نزدیک و نزدیکتر شوند امری که آثار حضور آن به خوبی احساس میشود و این است معنای حضور آخرالزمانی انسان کامل و هزینههایی که برای آن رخداد بزرگ باید به استقبال آن رفت. آیا همه چیز حکایت از آن ندارد که خبری در راه است؟! موفق باشید
سلام استاد عزیز: ببخشید آیا روضه (مقتل) رو میشه پشت ماشین و در حال کار گوش داد؟ آیا این کار درسته؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به حال خود ما دارد از آن جهت که بنا بر این است که با گوشسپردن به مقتل، خود را در تاریخ آن عزیزان حاضر کنیم و به عزمی فکر نماییم که امروز باید در مقابل استکبار ایستاد حتی به قیمت شهادت. موفق باشید
با سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار و گرامی: اخیراً از استاد جوادی آملی حفظه الله عرایض بسیار مهمی پخش شد مبنی بر اینکه «جاهل را عالم کردن کاری شدنی ست ولی جاهل را عاقل کردن کار آسانی نیست. جهالتی که علم را هم از بین میبرد» در این خصوص شاید لازم باشد این جملات پر مغز که شاید چکیده ی عمر این عالم بزرگوار است توسط اهل نظر و خواص چون امثال جنابعالی برای عوامی چون بنده بیشتر تبیین شود و اینکه این چه عقلی ست که استاد جوادی آملی از آن صحبت به میان می آورند و از چه راهی میتوان به این عقل دست یافت. آیا این عقل همان عقلی ست که بصیرت می آورد؟ آیا این همان عقلی ست که امام خمینی فرمودند رجایی عقلش از علمش بیشتر است؟ آیا این همان عقلی ست که اگر شخص از آن عقل بی بهره باشد، خواه روشنفکر باشد و کل تاریخ و فلسفه غرب را از بر باشد و خواه مذهبی باشد و پسر مجتهد، راه درست را از غلط تشخیص نمی دهد، گمراه میشود و به بیراهه می رود؟ آیا این همان عقلی ست که فقدان آن تمام زهد و عبادات خوارج را زایل می کند و آنها چنان به گمراهی میروند که نه تنها امام زمانه خود را نمی شناسند که حتی اقدام به شهادت او می کنند؟ با تشکر. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه خوب نسبت به سخن استاد آیت الله جوادی دقت فرمودهاید و حساس شدهاید. آری! چه بسیار عالمانی که از نظر علمی یک دایرة المعارف اطلاع هستند ولی هیچ بهرهای از علوم خود نمیبرند زیرا منوّر به نور عقل، آن عطای بزرگ الهی نیستند تا متوجه شوند باید زمانۀ خود را که نشانۀ عقل است؛ بشناسند. به همان معنایی که به گفتۀ جناب مولوی: «زیرک و داناست، اما نیست نیست / تا فرشته لا نشد، اهریمنی است». در این مورد چه خوب پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» فرمودهاند: «الْعَقْلُ مَا اكْتُسِبَ بِهِ الْجَنَّةُ وَ طُلِبَ بِهِ رِضَا الرَّحْمَن». و جناب کلینی در «اصول کافی» بابی را تحت عنوان: «كِتَابُ اَلْعَقْلِ وَ اَلْجَهْلِ» گشوده است که بسی جای افتخار است که چگونه فرهنگ شیعه تا این اندازه متوجۀ عقل در نسبت با عبادات و اعمال میباشد. موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد بزرگوار: بنده بارها در صحبت های شما مطلبی را شنیده ام تحت این موضوع که همسران هر کدام جهان های متفاوتی دارن و ما نمیتونیم همدیگر رو توی جهان خودمون بیاریم ولی میشه که هرکس تو جهان خودش ولی ذیل یه جهان مشترک ادامه بدیم. استاد بنده هرچی فکر کردم درست متوجه نشدم که چطور ما میتونیم به این شکل عمل کنیم. آخرش آدما میخوان طرف مقابلشون اونطوری که اونا دوست دارن رفتار کنه در غیر اینصورت بهش منتقد میشن. همچنین اصلا چطور میشه به این ساحت تفکر وارد شد و به نوعی از همسر عبور کرد؟ تقاضای من از شما معرفی صوت یا کتبی است که بتونه گره ذهنی بنده رو باز کنه و من شفاف تر متوجه این موضوع بشم. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! نکتۀ مهمی است. هرکس میخواهد طرف مقابلش آنطور که او دوست دارد عمل کند. ولی دوستداشتنهای او باید بر چه مبنایی باشد؟ بر مبنای اسلام و سیرۀ انسانهای معصوم و یا بر مبنای امیال خودش؟ با توجه به این امر، حال باید همسر خود را در تاریخی که در آن هستیم درک کنیم که بحث آن مفصل است. پیشنهاد میشود کتاب «بشر جدید و آیندۀ قدسی پیشِ رو» که روی سایت هست، مطالعه شود. موفق باشید
با سلام و احترام: جناب پزشکیان چندین بار گفته است که در انتخابات مجلس، احراز صلاحیت نشده بودم و با مراجعه به رهبری تایید صلاحیت شدم. سوال بنده این است که: ۱. آیا رهبری در فعالیتهای سازمانها و مسئولین به صورت مستقیم دخالت میکنند و در صورت تصمیم نظر کارشناسی شده آنها، نظرات را به اصطلاح وتو میکنند؟ ۲. آیا رهبری روی شخص جناب پزشکیان نظر مثبتی دارند و او را مناسب کرسی مجلس میدانستند؟ ۳. چنانچه رهبری نظر شورای نگهبان را برای احراز صلاحیت جناب پزشکیان در انتخابات مجلس تغییر نمیدادند به طریق اولی انتظار میرفت برای ریاست جمهوری احراز صلاحیت نشود. به نظر شما ریاستجمهوری جناب پزشکیان با توجه به گذشت بیش از ۱۰۰ روز از مسئولیتش خسارات جبران ناپذیری برای کشور و جبهه مقاومت نداشته و آیا بیاثر کردن نظرات شورای نگهبان از طرف رهبری کار درستی بود؟ با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً توصیۀ مقام معظم رهبری به شورای نگهبان کلی بوده و نه آنکه به صرف آقای پزشکیان توصیۀ خاصی کرده باشند. و در مورد نوع مدیریت آقای پزشکیان و تیم همراه ایشان سخن بسیار است امری که نمیتوان در محدودۀ سؤال و جواب از مصلحت آن سخن گفت. امیدوارِ آیندهای هستیم که شهید رئیسیها به میان میآیند. موفق باشید
سلام و عرض ارادت و طلب دعای خیر از استاد گرامی: برای بچه های ۱۲-۱۳ ساله دختر (کلاس ششم) میخوام نکات معرفت النفس را بگم، آیا از همان ده نکته بگم یا کتاب دیگری پیشنهاد میکنید؟ چه نکاتی را مد نظر قرار بدم؟ پارسال غیر مستقیم و طی درسهای مختلف براشون میگفتم ولی امسال میخوام کلا یک زنگ کلاسی برای همین باشه. فکر کردم برای تغییرات اساسی در این نسل عالمشون را باید تغییر داد ولی به زبان این سن؟ خدا حفظتون کنه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» در این مورد خوب است. جناب آقای وحدتی شرحی برای آن کتاب شروع کردهاند خوب است به آن شرح رجوع شود. https://eitaa.com/tafakorism/833 . موفق باشید
سوال أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) قَالَ رَأَیْتُ الْخَضِرَ (علیه السلام) فِی الْمَنَامِ قَبْلَ بَدْرٍ بِلَیْلَهًٍْ فَقُلْتُ لَهُ عَلِّمْنِی شَیْئاً أُنْصَرْ بِهِ عَلَی الْأَعْدَاءِ فَقَالَ قُلْ یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ فَلَمَّا أَصْبَحْتُ قَصَصْتُهَا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ لِی یَا عَلِیُّ (علیه السلام) عُلِّمْتَ الِاسْمَ الْأَعْظَمَ وَ کَانَ عَلَی لِسَانِی یَوْمَ بَدْرٍ وَ أَنَّ أَمِیرَ لْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) قَرَأَ قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ فَلَمَّا فَرَغَ قَالَ یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ اغْفِرْ لِی وَ انْصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ وَ کَانَ عَلِیٌّ (علیه السلام) یَقُولُ ذَلِکَ یَوْمَ صِفِّینَ وَ هُوَ یُطَارِدُ فَقَالَ لَهُ عَمَّارُبْنُیَاسِرٍ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) مَا هَذِهِ الْکِنَایَاتُ قَالَ اسْمُ اللَّهِ الْأَعْظَمُ وَ عِمَادُ التَّوْحِید. امام علی (علیه السلام)- امام صادق (علیه السلام) از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: «یک شب پیش از جنگ بدر خضر (علیه السلام) را در خواب دیدم و به او گفتم که مرا چیزی تعلیم کن که به آن بر دشمنان نصرت یابم. گفت که بگو: یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ یعنی ای او ای کسی که اویی نیست مگر او و چون صبح کردم این خواب را بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قصّه کردم، به من فرمود: «یا علی (علیه السلام) اسم اعظم به تو تعلیم داده شده و در روز بدر این بر زبانم جاری بود و بهدرستیکه امیرالمؤمنین (علیه السلام) سوره قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ را خواند و چون فارغ شد فرمود: یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ اغْفِرْ لِی وَ انْصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ، بیامرز مرا و یاری کن مرا بر گروه کافران. و بیامرز مرا و یاری کن مرا بر گروه کافران. و علی (علیه السلام) در روز جنگ صفین این را میفرمود و حمله میبرد عمّاربنیاسر به آن حضرت (علیه السلام) عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین (علیه السلام) این کتابها چیست و کنایه پوشیده و ناصریح سخنگفتن است». حضرت فرمود: «اسم اعظم خدا و عماد توحید است». تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۴۵۰ بحارالأنوار، ج۳، ص۲۲۲/ نورالثقلین؛ فیه: «و کان علی (یقول ذلک ... الی آخر» محذوف سلام علیکم حضرت امیرالمومنین (علیهم السلام) دانای دانایان و بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله داناترین مخلوقات است. چگونه ممکن است از حضرت خضر علیه السلام چیزی یاد گرفته باشند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین آنکه آخرین پیامبر و ائمه «علیهمالسلام» جامع همه علوم لازم برای هدایت بشریت هستند؛ ولی بعضاً تفصیل آن احوالات و یا علوم، در شخصیت دیگری قابل نظر است مانند همان ارادتی که رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» در رابطه با عبودیتشان در زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» ملاحظه میکردند و آنچنان ارادت میورزیدند به همان معنای «المؤمن مرآت المؤمن». حتی تفأل را هم در همین راستا میتوان معنا کرد که پیامبر در مورد امری اگر در مسیر با اهل ایمان روبهرو میشدند، آن را به خیر میگرفتند و انجام میدادند. موفق باشید
سلام و عرض ارادت محضر استاد عزیز: استاد در جلسهای که شنبه در کانال مطالب ویژه بارگذاری شده، با عنوان نهاییترین انسان (بررسی شخصیت تاریخی صدرالمتألهین) https://eitaa.com/matalebevijeh/16864 در آنجا میفرمایید که لازم نیست حتما صدرا را به تفصیل بخوانید، البته چندبار دیگر هم این فرمایش را از شما شنیدهایم و در پرسشهای قبلی هم بود. آیا منظور شما از این عدم ضرورت مواجهه تفصیلی با صدرا برای چه هدف و چه قشری است. چون ممکن است کسی به صفای باطنی خود و درک اجمالی از عالمی که امام خمینی رحمه الله علیه گشود راه خود را بیابد و مثلا بقالی باشد که در جنگ بهترین حضور را داشت یا پیرزنی که در تشییع شهید رئیسی شرکت کرده، آیا اینکه میفرمایید لازم نیست اصالت وجود بخوانید برای این نحو از حضور و بودن است اواخر همین جلسه به شدت افراد را به پرخواندن و زحمت جدی علمی دعوت میکنید. یک دور المیزان حتی یک دور بحارالانوار خود حضرتعالی به شدت پر مطالعهاید ۷ جلد کتاب از کربن خواندهاید تا مثلا در بحث امامت از کربن بهره ویژه بردهاید چطور ممکن است تمنای ساختن جهان آینده را با حکمت متعالیه داشته باشیم اما به هزاران نکته باریکتر ز مو که در آثار صدرا هست، نپردازیم؟ به هر حال تفصیل صدرا برای افرادی که عهدهدار امور فکری میشوند و به قول رهبر معظم انقلاب نیروهای پیشران جامعه هستند ضرورت ندارد؟ سوال دوم، آیا حکمت متعالیه تبیین عقلی کشف صدراست یا صدرا کشف ابن عربی را به تبیین عقلی آورده؟ سوال سوم اینکه فرمودید با هایدگر بیشتر صدرا را فهمیدم چون آنها زودتر به این درد، یعنی درد بشر جدید، مواجه شدند، به این معنی است که مثلا ضمن اسفار خواتدن باید به صراحت سخن هایدگر را کنار سخن صدرا گذاشت یا وقتی با اندیشه متفکران معاصر آشناییم و بشر جدید را از سوپژه شدن، فردگرایی و نیهیلیسم میشناسیم، خواه ناخواه، سوال و طلب ما از صدرا کشف راهی برای همین تنگناهای تاریخی است؟ شاید بیشتر اویسی باشد ولی به جد پیگیر فرمایشات و اشارات حضرتعالی هستیم و این ریزبینی ها برای درک بهتر منظری است که سعی در گشودن آن دارید. تمنای تقلید از هیچ اندیشمندی را نداریم اما سعی میکنیم به بهترین وجه او را چنان که هست دریابیم. لطفا اگر راهنمایی و تذکر ویژهای درباره نحوه مواجهه با صدرا مدنظر دارید بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را شکر که با دقتی اینچنین متوجه اشارات سخن میباشید. ۱. آری! هر آنچه به آینده بشر یعنی بشری که تنها میتواند در اصیلترین عقل، عشق را تجربه کند؛ میاندیشم بزرگتر از اندیشهای که «وجود» را آری! «وجود» را و نه مفهوم «وجود» را مدّ نظر دارد، نمییابم. میماند که چه کسی این موضوع را مدّ نظر داشته باشد و پس آنگه با این بشر آن را در میان گذارد و این یعنی حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» که با حیرت تمام متوجه جایگاه عظیم جناب صدرالمتألهین شد و نه آنکه آن را فهمید، به جان دوست، آن را چشید و در افق حضور تاریخی صدرا، خود را با خود آشنا کرد و پس آنگه با مردمان با روح صدرایی خود سخنانی آنچنان نرم گفت. و این رازِ شخصیت حضرت روح الله است نسبت به خود و نسبت مردم. مگر میشود اگر بخواهیم با این مردم در این تاریخ سخن بگوییم و از روح صدرایی که این مردم سخت، بدان نیاز دارند، غافل باشیم؟ و مگر لازم است وقتی میخواهیم با مردم سخن بگوییم از واژههای حکمت متعالیه استفاده کنیم؟ این است راز درک فهم روح صدرایی توسط آن پیرمرد و پیر زنی که در تشییع شهید رئیسی شرکت کردند. ۲. به نظر میآید حکمت متعالیه حکایتِ قامت افراشته مردی است که از یک جهت با فرهنگ اهل بیت و قرآن و عرفان ابن عربی مأنوس است و از طرف دیگر در تاریخ خود متوجه بشری است که دکارت متذکر آن شد و پس از آن کانت آن را به تفصیل آورد. ۳. مائیم و صدرا «و ما ادراک ماالملاصدرا؟!!» آنگاه که صدرا آموخته شد ولی نه به معنای حرفهای آموختنی؛ بلکه آن مکتب و آن عقل بزرگ چشیده شد و ما در جهانِ صدرا حاضر شدیم؛ اینجا است که رجوع به سرزمینهای دیگر برای حضور جهانی خود، هایدگر و هگل و کانت و گادامر به نوعی خاص ما را گویا بیشتر صدرایی میکند به این معنا که هرچه بیشتر با روح «حکمت متعالیه» و نگفتههای صدرا به همان معنای هرمنوتیکی آن آشنا میشویم و حیرت میکنیم از سخنان هایدگر که چه اندازه میتوان صدرا را با قرائت هایدگری خواند و در جهانی حاضر شد که حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» متوجه آن بود. به هر حال «خود راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
با سلام خدمت شما استاد گرامی: مثل اینکه یکسری مناظره در مسجد امام خمینی واقع در خیابان باغ زیار روز پنجشنبه برگزار شده بین آقای کامران و چندنفر از کاندیداهای محترم. روز دوشنبه هم قراره بین خانم صفوی و خانم شیخی و چندنفر دیگه برگزار بشه. میخواستم نظر شما استاد گرامی رو در مورد این مناظره ها بدونم، با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن مناظره را ندیدم. ولی کار خوبی است. از این جهت که بالاخره مسائل بسیار مهمی در پیش رو داریم که نیاز است تا با تلاش و ابتکار توسط نیروهای جوان مرتفع گردد. و در این مناظرهها، توان افراد و آشنایی و آگاهی افراد مشخص میشود. موفق باشید
سلام و عرض ادب: استاد فکر کنم توی کتاب «فرزندم این گونه باید بود» فرمودید که از افطاریهایی که نهادهای دولتی بانی هستند پرهیز کنید ممکنه که بانی رضایت نداشته باشد. ما درمحیط نظامی زندگی میکنیم هر روز افطار سفره دارند منم بچه هامو برای نمازجماعت به مسجد میبرم. چکار کنم تا اگر از سفره افطار خوردند روی آنها تاثیر بد نداشته باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید خودتان بررسی بفرمایید. اگر سازمان، مطابق بودجهای که برای او تعریف شده افطاری میدهد و یا افطاری از راهی تهیه میشود که شبههناک نیست؛ چرا نگران باشید. آری! عرض بنده آن بود که بعضاً با محذورقراردادنِ افراد، بودجه افطاریها تهیه میشد و یا ادارات از بودجهای استفاده میکردند که مربوط به این امور نبود. موفق باشید
با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: اسعد الله ایامکم. منظور جناب سعدی در غزل ۵۶ که سه بیت از آن را در ادامه آوردم، چیست؟ با عنایت به کلام ائمه در مورد جبر و اختیار و موثر بودن انتخاب انسان در سرنوشت او، ابیات زیر را چگونه با ادبیات دینی، عرفانی می توان توضیح داد؟ و این که آیا این نوع نگاه سعدی اساسا صحیح است؟ زهدت به چه کار آید، گر راندهٔ درگاهی؟ / کفرت چه زیان دارد، گر نیک سرانجامی / بیچارهٔ توفیقند، هم صالح و هم طالح / درماندهٔ تقدیرند، هم عارف و هم عامی / جهدت نکند آزاد، ای صید که در بندی / سودت نکند پرواز، ای مرغ که در دامی
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر بیچاره توفیقند، هم صالح و هم طالح، پس باید در صداقت خود نسبت به توجه به او که عین حقیقت است، زمینه توفیق فراهم شود. در آن صورت کافر هم که باشی در کنار حاج قاسم، راه را یافتهای وگرنه با زُهد و متوقفشدن در ظاهر دین کاری حاصل نمیشود. باید به سوی حقیقت پر کشید و تازه در این مسیر است که عبادات، معنای خود را مییابند و میفهمیم خداوند چه تقدیری را برای ما مقدّر کرده است. مثل آن است که اگر امروز انسانها متوجه تقدیر الهی که قرنِ نابودی ابرقدرتهااست نباشند، مقدسان احمقی هستند که حضرت روح الله از شرّ آنها به خدا پناه می برد. موفق باشید
سلام استاد گرامی: با توجه به نزدیک شدن به ایام انتخابات این پرسش مطرح میشه که ما الان چندین دوره است که در انتخابات مجلس شرکت میکنیم و هیچ تغییری در وضعیت مردم اتفاق نمیفتد و همچنین هیچ اقدام نتیجه بخشی مشاهده نمیشود و دقیقا در ایام انتخابات همان سناریوهای پیشین و شعارهای گذشته داده میشود. به چه دلیل باید در انتخابات بی ثمر شرکت کنیم؟ ممنونم از راهنمایی شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع، عرض عریضی دارد که ما چه نسبتی باید با انتخابات و بخصوص با انتخابات نمایندگان مجلس شورای اسلامی برقرار کنیم. بیشتر به حضوری که حضور در تاریخ جدید است در عین هویت قدسی؛ باید فکر کرد. رفقا در این رابطه نشستهای خوبی در راستای جایگاه مجلس شورای اسلامی داشتهاند که خوب است به نکات آن جلسات رجوع شود https://eitaa.com/soha_sima/3245. عرایضی نیر تحت عنوان «جایگاه انتخابات در نظام اسلامی و معنای بشر جدید»https://lobolmizan.ir/quest/36757 و https://eitaa.com/matalebevijeh/15889 شده است. امید است بتوانیم نسبت به معنای حضور در انتخابات با نظر به افقی بسی بالاتر از امور روزمرّه خود حاضر شویم. موفق باشید
با سلام به استاد گرامی طاهرزاده دامت البرکاته: استاد عزیز بنده توفیق پیدا کردم رفتم مزار سرداردلها ولی توفیق شهادت نصیب من نشد. نمی دانم ما ساعت ۳ بعد از ظهر می خواستیم برویم مزار سردار عزیز ولی خبر دادند نمی شود برویم بمب انتحاری زدهاند و نمی شود و نه ولی فردا صبح آن روز رفتیم آنجا زیارت سردار قاسم سلیمانی عزیز ولی نمی دانم خداوند نگذاشت و نشد قسمت ما بشود شهادت سوال این است یعنی استاد ما لایق شهادت نبودم و روزیم نبود از آن طرف خانواده وبچه ام نگران و گریه و دل واپس بودند و زنگ می زدند ولی من هم ناراحت نمی دانم ولی استاد آرزویی شهادت دارم التماس دعا دارم در این ماه رجب المجرب ما را از دعاخیرتان محروم نکنید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جواب سؤال شماره 36666 عرض شد اینان از قبل انتخاب شده بودند. حال این سؤال برای ما پیش میآید: «آیا ظرفیت تمام شده بود، یا ما پای راه رفتن نداشتیم؟!!». موفق باشید
سلام علیکمک آیا ما راهی جز رشد عقل داریم؟ با خود که می نگرم می یابم که راه برون رفت از توهمات و نقش بر آب کردن زینت های شیطان چیزی جز حقیقت گرایی، عقل گرایی و واقع گرایی نیست! و آن نیز با کسب علوم عقلی حاصل میشود، درست است؟ (البته معنویت اگر نباشد توان لازم و کافی برای به مقصد رسیدن وجود نخواهد داشت) معنویت در این مسیر چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! خداوند هم در قرآن کریم عقل انسان را مخاطب قرار داده و میفرماید: «افلا تعقلون». ولی حقیقتاً بستر تعالیِ عقل، همان تدبّر در کلام الهی میباشد کاری که حضرت آیت الله علامه طباطبایی در تفسیر قیّم «المیزان» انجام دادند. موفق باشید
بزرگترین بخشندگی خدا که میتونه با انقلاب اسلامی شاملمون کنه فهم در حرکت بودنه! احساس سِیر و رشد و کمال یا همان سلوک یا همان تنها معنای زندگی و رضایت آدمی از خود و خدایش... همیشه مومنین و همه مخلوقات همواره در حرکت بودند مگر انحرافات شدید سیاسی اجتماعی و فردی که باعث شد آدمی در سخت ترین رنج ها یعنی خروج از راه «زندگی» قرار بگیره که خدا انبیاء و اولیاءش را همواره به داد ما رساندند مثل حضرت موسی علیه السلام در زمان فرعون. اگر یکسری مسائل بی معنایی شدید در تمام ابعاد زندگی و خاصاً مسائل طبیعی همچون ازدواج و شرایط اقتصادی کمر ما را نمیشکست سیرمون ملموس تر بود. ازین پس شاهد زندگی خواهیم بود زندگی در دنیا و آخرت که دوگانگی میان آن نیست که رنج آن شیرینی است و هیچ مسئله ای توان شکست کلی مارا ندارد. نگرانی بنده از این بود نکند آینده هم شبیه کُندی سلوکِ پس از جنگ تحمیلی تا همین اواخر بخواهیم حرکت کنیم که ان شاء الله با لطف خدا سرعت حرکت و رشدمان کُند نخواهد بود و فتح ها و گشایش های بزرگ و ملموسی در پیش مان قرار گرفته است . به علی علیه السلام قسم کسی در عالم خوشحال تر و با معنا تر از ما نیست بقایی اَبَدی در عین زندگی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً همینطور است و در این رابطه به آن غزلی فکر کنید که حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» در آن بحث از طلبِ گشودن درِ میخانه نمودند. به نظر میآید امروز بیش از هر روز ما نیاز به معارف عرفانی و حِکمیِ موجود در آموزههای دینی خود داریم زیرا بشر آخرالزمانی بشری است که اگر نتواند خود را در نهایتِ خوبیها حاضر کند, خود به خود برای جوابگویی به خلأ درونی خود در میدان ظلمانیترین ظلماتها قرار میگیرد و این امری است که متفکران امروز متوجه آن شدهاند و نباید جایگاه طرح سوره «حمد» امام در تلویزیون را ساده گرفت و یا از آن غزل خاصی که خانواده حضرت امام پس از رحلت ایشان مطرح کردند را ساده گذشت. غزلی که در یکی از ابیات میفرمایند: «در میخانه گشایید به رویم شب و روز / که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم». باید از خود پرسید این میخانه کدام میخانهای است که حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» طالب گشوده شدنِ در آن میباشند و آن مدرسه و مسجد کدام مدرسه و مسجدی است که حضرت ایشان از آن بیزار گشتهاند؟ در حالیکه همه میدانیم آن مرد بزرگ فرزند مدرسه و مسجد بودهاند. موفق باشید
بسمالله الرحمن الرحیم: استاد شناخت خدا با خدا چگونه است؟ چگونه میشود از وحدت به کثرت رسید؟ استاد عمر کوتاه است و مسیر طولانی و نفس ضعیف چه کنم؟ یا علی
باسمه تعالی: سلام علیکم: صدیقین یعنی آنانی که خدا را به نور خود خدا می یابند حال یا از طریق قلب که با سلوک خاص خود پیش می آید، یا از طریق عقل که همان «برهان صدیقین» است که متن برهان و شرح صوتی آن روی سایت هست. موفق باشید
سلام و خدا قوت: زینب کبری علیهاالسلام این نام برای من تداعیگر «حُریّت» است، «آزادگی». زینب کبری آزاد بود، رها. رها از همۀ تعلقاتی که او را از ادای تکلیف جدا کند، از «امام» فاصله دهد. او آنقدر آزاد بود که فقط در بند مولا بود. او آنجا بود که مولا میخواست. آنکار را میکرد که مولا میخواست، آنچه را میگفت که مولا امر میکرد. آنچه را میخواست که مولا میخواست. او فقط در بند مولا بود و از هرآنچه او میخواست رها بود. رهایی و آزادی بزرگترین داشتۀ زینب کبری علیهاالسلام بود. اگر حریت و آزادگی او نبود، توان آن حماسهآفرینی بینظیر کربلا را نداشت. توان پنجه در پنجۀ استکبار انداختن را نداشت. مدافعان حرم زینبی را نیز در همین مدار میبینم. مدافعان حرم اگر آزاد نبودند، توان دفاع از حرم را نداشتند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آزادگی، گمشده بشریت است و هرکسی را توان فهم جایگاه آزادگی نیست وقتی متوجه ظرفیت خود و تاریخی که برایش خداوند اراده کرده است، نشود. در همین رابطه امروز ما ندای آزادگی را از زن و مرد و نوجوان غزه میشنویم زیرا آنها به خوبی میدانند چه نوع حضوری در دل این آزادگی نهفته است. در رابطه با درک تاریخیِ حضرت زینب «سلاماللهعلیها» و حضور آنچنانی، عرایضی در جزوه «انقلاب اسلامی و زبان نرمِ مادری» https://eitaa.com/matalebevijeh/15217 در رابطه با درک تاریخی حضرت زینب «سلاماللهعلیها» نسبت به نهضت کربلا شده است. خوب است نظری به آن متن انداخته شود. آری! آزادگی و حضور در فردای تاریخ، امری است که زنان پروریده شده در متن اسلام، همواره با خود داشتهاند. موفق باشید
