با سلام خدمت استاد عزیزم: برای استعداد یابی فرزندم نیاز به مشورت دارم. طوریه که تمام اطرافیانم بچه را از سن کم کلاسهای زیاد میگذارن برای کشف استعداد؟ لطفا راهنماییم کنین
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد بنده تخصصی ندارم. موفق باشید
سلام علیکم و خدا قوت خدمت استاد طاهرزاده: آیا رفتن به مشاوره هایی که در جامعه هست که اغلب در فضای غربی میباشد کلا بی فایده هست یا میتواند کمکی به دینداری ما در حوزه فردی یا جمعی بکند یا کمک به حل مشکلات به خصوص بحث افسردگی. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال ما در جهان جدید میتوانیم از علم مشاورهای که در جهان جدید پیش آمده استفاده کنیم بدون آنکه شخص مشاور را در جایگاه خدا بنشانیم و یا او، گمان کند میتواند در جای خدا بنشیند. موفق باشید
سلام: در اختلاف بین بزرگان تکلیف نوآموزان چیست؟ مثلا بزرگی راه صدرا را مثلا مختوم بداند به سوبژیکتیویته و پوچ گرایی و سوزاننده عرفان حضرتعالی به شدت صدرا را قبول دارید و برای فهم عرفان مفید و شاید لازم می دانید. بنده سرآغاز دوراهی هستم یکی می گوید صدرا سر از دره در می آورد دیگر رو به قله می داند. قاعدتا از شما بپرسم توصیه به راه صدرا می کنید ولی یک لحظه خودتان را به جای ما قرار دهید برای ما راه صدرا روشن نیست و نمی دانیم ما را به نیستی می رساند یا هستی و پنجاه پنجاه است بزرگان را نیز نمی دانیم کدام منطبق بر واقع می گویند یا لااقل مرجحی بر انتخاب یکی از آنها نداریم. البته صدرا را برای مثال آوردم و کلا می خواهم بدانم در مسائل اختلافی چه باید کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک، اندیشه خودتان است و نظر به سیره شخصیتهای قابل قبولتان. آیا با ورود در مباحثی مانند آنچه در کتاب «آشتی با خدا» و یا در کتاب «از برهان تا عرفان» برایتان پیش میآید؛ احساس میکنید به اصالتهای خود و در جهانی گستردهتر حاضر شدهاید، یا نه؟ اخیراً استاد یزدانپناه نکاتی در رابطه با «حکمت متعالیه و جهان امروز» مطرح فرمودند که میتواند در این مورد کمککننده باشد. https://eitaa.com/matalebevijeh/13933 موفق باشید
سلام خدمت استاد طاهرزاده: برخی ها با اینکه اعتقادی به توحید و نبوت و معاد ندارند، لکن معتقد به نوعی معنویت و زیست اخلاقی هستند. اولاً: آیا معنویت فقط از دریچه ادیان الهی قابل دسترسی است؟ چرا؟ ثانیاً: به نظر شما تفاوت این نوع اخلاق ها و معنویت ها با اخلاق و معنویتی که ادیان الهی مخصوصاً اسلام متذکر هستند چیست؟ و ثالثاً: آیا این نوع معنویت و زیست اخلاقی، اثری هم در قیامت این افراد دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در مسیر انسانیتِ انسانی که متذکر نامه حضرت محبوب است و خود نیز مظهر عبودیت کامل میباشد، ابعاد متعالی انسانیِ انسان به فعلیت لازم برسد و از این جهت خداوند میفرماید: « ﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ مِنْکمْ﴾ (النساء: ۵۹) و از این جهت اگر هم معنویتهای شخصی و زیست اخلاقی تنگناهای ابدیتِ چنین انسانهایی را تخفیف میدهد ولی این برای حضوری که انسان نیاز دارد، کافی نیست. موفق باشید
با عرض سلام خدمت شما: استاد بزرگوار دیشب ۲۰:۳۰ حضور رهبری در غرفه کتاب، خانمی بود که موهایش بیرون بود، چرا رهبری تذکر ندادند که مو هایش را بپوشاند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً طبق عرایضی که در جواب سوال شماره 35085 عرض شد باید شرایط تذکر فراهم باشد وگرنه موجب سرخوردگی میشود و جالب است که همان خانم بعد از ملاقاتی که با رهبر معظم انقلاب داشتند می گوید: «حس دلنشین پدر و دختری را با حضرت آقا تجربه کردم و ممکن است تا آخر عمرم دیگه این حس رو تجربه نکنم ...» در حالی که اگرحضرت آقا آن فضا را با تذکر خود به هم زده بودند چنین نتیجهای حاصل نمیشد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد محترم: می خواستم پیشنهاد بدم کتاب سر الصلاه را حتما با دوستان شروع بفرمایید. فوق العاده شیرین و عالی است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن شاءالله توفیقی باشد. همین طور که می فرمایید نکات ظریفی در آن کتاب عزیزالقدر در میان آمده است. موفق باشید
با سلام و ادب: بنده حدود یک سال هست که شدیدا نسبت به فعالیتهایی که مشغول آن ها بودم و بسیاری از امورات روزمره و متاسفانه حتی عبادات بی انگیزه و بی رغبت شده ام. به لحاظ جسمی پیگیری هایی انجام داده ام اما هنوز به نتیجه چشم گیری نرسیده ام و این سوال برایم پیش آمده که نکند علت معنوی ای پشت صحنه عامل این قضیه باشد که از آن غافل هستم. با توجه به اینکه تا کنون از ذکر استغفار و زیارت حرم اهل بیت علیهم السلام و شهدا مدد گرفته ام ولی همچنان این حالات روحی پابرجاست به نظر شما چه عاملی می تواند در میان باشد و راه درمانش چیست؟ این حالات می تواند به خاطر ورود به چهل سالگی باشد؟ بنده شنیده بودم صفات و روحیات انسان در طول زندگی بعد از چهل سال مستحکم تر می شود ولی متاسفانه من در طی این یک سال اشتیاق و انگیزه ام برای بسیاری از اعمال و عبادات که قبلا به آنها مشغول بودم را هم از دست داده ام. ضمن راهنمایی، بنده را از دعای خیر ویژه محروم نفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این تنها مشکل جنابعالی نیست. این قصه روح بشر جدید است که برای هرکس به نوعی ظهور میکند و در این رابطه بنده در سال اخیر بیشتر از قبل با رفقایی که در این نحوه از حضوروارد شدهاند، روبرو شدهام. نه! قصه، قصه دیگری است و آن اینکه بنا است در جهانی بسی گشودهتر با هستی خود روبرو شویم، وگرنه در دل حرکات مذهبی و فعالیتهای دینی به بودنی که وسعت ما را با انسانیت انسانها یگانه کند، نمیرسیم. ما در این مرحله از انقلاب در جهانی دیگر باید حاضر شویم و اینجا است که بیش از آنکه شرایط را تغییر دهیم، باید در خودِ دیگری خود را حاضر کنیم که آن به یک معنا حضور در تاریخی است که شهدا بدان اشاره کردند و به معنای دیگر، حضور در تاریخی است که با انقلاب اسلامی مقابل جهان استکبار باید حاضر شویم تا ذیل اراده الهی قرار گیریم و احساس گرمی انس با خدا را در خود بیابیم.
ما در این مرحله از انقلاب در جهانی دیگر باید حاضر شویم و اینجا است که بیش از آنکه شرایط را تغییر دهیم، باید در خودِ دیگری خود را حاضر کنیم. پیشنهاد بنده آن است که قسمت دوم مصاحبهای که با مجله «سوره» شد را دنبال بفرمایید. https://eitaa.com/matalebevijeh/12424
به نظر بنده اگر رفقا از طریق انقلاب اسلامی وارد روحیه آخرالزمانی خود نشوند، بالاخره نوعی نیستانگاری که مخصوص این تاریخ است، به سراغ آنها میآید. پیشنهاد میشود در ماه رمضان به کتاب «تفسير انفسی سوره مرسلات و اشارههای قدسی» همراه با شرح صوتی آن رجوع شود.
https://lobolmizan.ir/book/1095?mark=%D9%85%D8%B1%D8%B3%D9%84%D8%A7%D8%AA
موفق باشید
یا محبوب! عرض سلام و رضوان حضرت محبوب بر شما باد. جسارتا پیرامون سوال 34805 سوالی داشتم اینگونه انحراف از فلسفه ی عقلی و بی معنی کردن نیستی که اصلا عدم هستی است از کدام تفکر اشتباه نشئت میگیرد؟ یعنی آیا این نوعی پوچ انگاری است؟ و یا فقط یک اشتباه عقلی؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده آن است که سؤالکننده با نوعی نیستانگاری دست به گریبان است. وگرنه نیستی به معنای نیستی نسبت به وجود دنیایی، غیر از نیستی به معنای مطلق کلمه است. به همین جهت ما بحث را به سخن جناب فیض کاشانی منتقل نمودیم که از هستی و أنانیّت خود مینالد. و این غیر از نیستی است به معنای عدم هستی. موفق باشید
با سلام بر استاد عزیز: دیشب چهارشنبه مبحث صوتی در مورد شرح ماه رجب بود گوش دادم کیف کرده بودم در مورد توحید صفاتی و افعالی و توحید ذاتی گفتید و در مورد مراقبه و در مورد ظهور اسما الهی در ماه رجب که دیگر حجاب نیست بین بنده و خداوند متعال. توفیق شد قبل سحر بیدار شدم در مورد مباحث که فرمودید فکر کردم از خداوند متعال در خواست مکرر دارم که توحید ذاتی و صفاتی خواستم. فکرم مشغول بود و نیت روزه کردم صبح اذکار که در مفاتیح الجنان بود گفت و صبح خوابیدم و ذکر استغفار در حین که دراز شده بودم می گفتم... التماس دعا دارم از شما
باسمه تعالی،سلام علیکم: به امید اینکه حضور بیشتر ذیل نور ولایت داشته باشید تا بهشتها در مقابلتان گشوده شود. نبات، که چیزی نیست. از انس با قرآن و روایات غافل نباشید. موفق باشید
سلام بر شما استاد بزرگوار: راستش استاد گرامی بنده وقتی قرآن می خوانم نا خواسته بعضا سوالاتی در ذهنم نقش می بندد که در درونم احساس شرمندگی در حضور خداوند می کنم چون قصد جسارت به ساحت مقدس الهی ندارم فقط از روی جهل و اطلاع نداشتن هست که سوال می کنم و به خوبی می دانم که خداوند علیم و حکیم است و کلامش قرآن بدون هیچ نقص و عیبی است. همانطور که پیامبر صلوات الله علیه فر مودند: القرآن افضل کل شی دون الله. قرآن بالاترین همه چیز بعد از خداوند است. و اما سوال اصلی اینجانب: خداوند در قرآن کریم می فرمایند. ۱ چرا چیزی می گویید که عمل نمی کنید. ۲ قولوا لناس حسنی با مردم به نیکی و احسن و مودبانه سخن بگویید. ۳پس چرا نعوذ بالله خود خداوند در قرآن عده ای را به حماری که بار کتاب دارد و سگی که زبانش بیرون است و به گوره خری که از مقابل شیری فرار می کند و انکر اصوات صدای حمار و پشه... تشبیه می کند؟ آیا این خلاف عفت کلام و ادب نیست؟ اگر بزرگی، عالمی، عارفی در کلامش اینگونه سخن گوید چه قضاوتی در موردش می کنند. شرمنده قصد جسارت نداشتم. ببخشید و اما سوال بعدی این است که: آیا این طور سوال کردنها در مورد خدا گناه هست و اشکالی دارد و باید به آن در ذهن توجهی نکرد؟ خدا بر توفیقاتتان بیفزاید و طولی عمر و سلامتی عنایت فرماید.🤲🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عنایت داشته باشید که یک تفکر و یا یک سبک غلط را نقدکردن، خودْ نشانه تفکر است و این غیر از آن است که در گفتگو با اشخاص آنها را تحقیر کنیم. ۲. به نظر بنده همین پیشآمدن سؤالات منجر میشود که انسان در جواب به سؤالات خود، راه هدایت بیشتر به سخن خدا را برای خود بگشاید. موفق باشید
سلام استاد خداقوت: استاد واقعا تکلیف روحی که انقدر کمالگراست که هیچ پله و راه رفتهای راضیش نمیکنه و مدام خودش رو با بزرگان همیشه در بسطی مثل حضرتعالی قیاس میکنه و ناامیدی رو تجربه میکنه، چیه؟ خسته کنندس واقعا حالی که دارم... از نرسیدن و ناکامی و زمینخوردن نفسم واقعا در عذابم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بشر جدید آخرالزمانی وسعتی دارد بسی بیکران. مهم آن است که در راهی قرار گیرد که جوابگوی آن ظرفیتها باشد راهی که افقها مقابلش بگشاید. از طریق قرآن و با تدبّر در کلام الهی و از طریق حکمت تا نظر به اصالت وجود، و از طریق حضور در انسانیتِ انسانها با دفاع از مظلوم و مقابله با ظالم. در این مورد خوب است ورودی به بحث «انقلاب اسلامی ، انتظار ، وارستگی» https://lobolmizan.ir/sound/1096?mark=%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DA%AF%DB%8C که همراهی با نگاه هایدگر است برای حضور در این تاریخ و همراهی با این انسان؛ داشته باشید. موفق باشید
در این گروه همهی اعضا صلوات و قرآن خوانی و... ( به تعداد دلخواه) میفرستند و ثواب آن برای هدیه به ذوالحقوق کل اعضای گروه و اموات باشد. (چه اعضا فعال باشند چه نباشند). استاد آیا حتما فقط خود فرد باید برای خودش ذخیره داشته باشه و این چیزی نیست که دیگران بخواهند برای ذوالحقوق او بفرستند؟ این نیت درسته؟ ا ما ۵۰ نفریم میخواهیم سخاوتمندانه و آگاهانه به این نیت صلوات هدیه کنیم. اعضای فعال به این نیت کاملا راضی و آگاهند. به شدت وسوسه میشوم که این کا را نکنم. میترسم چیزی به گردن بنده بیفته. پویش خودم گفتم هر چه استاد طاهرزاده گفت لینک فقط برای خواهران است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصلِ کار، کار ارزشمندی است و هرچه قدر در آن ذکر شریف قلباً بیشتر حاضر باشید و معارف عالیۀ آن ذکر، بیشتر مدّ نظر باشد تأثیرش برای خودِ شما و برای عزیزانی که ثواب آن ذکر را به آنها هدیه میکنید بیشتر است از آن جهت که اولیای معصوم به ما فرمودهاند به اندازۀ معرفتی که نسبت به اعمالمان داریم، آن اعمال قبول میشود. و در این رابطه خوب است به کتاب «اصول کافی» قسمت «عقل و جهل» رجوع فرمایید. موفق باشید
با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی: استاد اگر بخواهیم به وجه معرفتی قضیه بپردازیم و علل سیاسی را از نتایج و پیامدهای این وجه معرفتی بدانیم، ریشه اصلی این توحش بی حد و مرز رژیم صهیونسیتی و حمایت بی چون چرای جهان غرب از این ظلم آشکار در چیست؟ آیا وخامت تمدن غرب که اکنون در مسئله غزه بیرون زده و برای هر انسان آزاده ای غیر قابل کتمان شده از نظر معرفتی ریشه در همان کوردلی غرب ندارد؟ این چه قوه و دستگاه ادراکی ست که تصور می کند که مثلاً اگر رهبران مقاومت را با صدها بمب یک تنی به شهادت برساند مقاومت مرعوب شده و تسلیم خواسته های او می شود! چه دستگاه ادراکی در غرب کوردل حاکم است که درک نمی کند قدرت فرهنگ مقاومت را در دل های فرد فرد فلسطینیان رنج دیده و مظلوم و در ایمان آنها به وعده الهی و بشارت الهی باید جستجو کرد، این چه دستگاه ادراکی عاجزی ست که نمی فهمد قدرت اصلی حزبالله نه به موشک و سازماندهی نظامی و حتی رهبران حکیمی چون شهید سید حسن نصرالله (رحمت الله علیه) است بلکه ریشه در ارادت قلبی آنها به سیدالشهدا و ایمان به تحقق وعده الهی ست. آیا عجز و ناتوانی در ادراک و ندیدن این واقعیات را نباید در همان کوردلی غرب که محصول نگاه مادی این تمدن به جهان است جستجو کرد؟ و اگر ریشه انحطاط و وخامت تمدن غرب همین کوردلی و بینش مادی به جهان است میتوان به این امید واهی دل بست که با روی کار آمدن این جناح یا آن جناح سیاسی و یا تغییر دولت ها و رئیس جمهوران و رهبرانش، این تمدن بتواند راهی برای تعالی انسان و سعادت بشریت بگشاید؟ و بنابر پاسخ به این سوال، نحوه صحیح برخورد جهان اسلام با این تمدن کوردل چگونه برخوردی باید باشد؟ با تشکر. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که متوجه می باشید وقتی اراده معطوف به قدرت جای اراده معطوف به حقیقت بنشیند آن انسانها گمان می کنند همین که قدرت دارند در واقع همه چیز را در دست دارند و عملاً درکی که باید از خود داشته باشند تا آن اندازه غلط است که ملاحظه می کنید که جز اعمال قدرت هیچ چیز دیگری را حق نمی دانند و این یعنی قربانی کردن هزاران انسان بی گناه و این یعنی بی تفاوتی نسبت به وجدان انسانیت و این یعنی همان کوردلی که می فرمایید و این یعنی عین ناکامی، به همان معنایی که خداوند فرمود: «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ»(137 آل عمران) شما را چه شده است، چرا به حضور تاریخی جبهه های حق در مقابل باطل در گذشته نگاه نمی کنید؟ «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ» قبل از شما هم سنت هایی بوده است و خداوند در تاریخ، سنت های خاصی دارد. «فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ» بروید با نگاه تاریخی- جغرافیایی پرونده زمین را بنگرید. « فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ» پس ملاحظه کنید عاقبت کار انکارکنندگانِ حقیقت به کجا کشیده شد؟ در حالی که به ظاهر لشکر ابوسفیان ها و یزیدها پیروز شدند. ولی اگر به نهایت کار آن ها بنگرید با صحنه های دیگری روبه رو می شوید که حکایت از نابودی آن ها در تاریخ دارد. زیرا مقابل حقیقت ایستاده اند. آری! «فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ». موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: وقتی که داریم به حرف دلمان گوش میدهیم چه کنیم که گوش به حرف شیطان ندهیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم نظر به عبودیتی است که باید مدّ نظر باشد از آن جهت که مشکل شیطان در مقابل امر الهی، تکبّر بود به جای عبودیت و بدین لحاظ هر صدایی که ما را از روح عبودیت منصرف کند، صدای شیطان است. و هر صدایی که ما را از خودبینی و خودخواهی و دنیاطلبی آزاد کند، صدای پروردگار ما برای تعالی ما میباشد به همان معنایی که جناب مولوی فرمود: «هر ندایی که ترا بالا کشید / آن ندا میدان که از بالا رسید. هر ندایی که ترا حرص آورد / بانگ گرگی دان که او مردم درد. موفق باشید
در تمام زندگیم عشقی مثل حضرت اباعبدالله علیه السلام حس نکردم، بینظیر ترین حضور عاشقانه نسبت به انسانها. من نیست شدم و شرم گرفتم از حضور او؛ غالباً چنین حرف های عاشقانه رو نمیگم اما حیرانم کرده و نمیتونم با همه دلم این عشق ناب و زیبا رو درنیابم. اگر ظهور ائمه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین رو بخوایم شرح بدیم چیزی به غیر از پرورش یافتن و آمادگی هر روز ما نسبت به ظهور اکنونی و بیش اکنونی آن حضرت نیست. خدا فرج آن حضرت را تعجیل بفرمایند که ما عمیقاً و همواره منتظریم بلطف خدا. با تمام قلبم حسرت میخورم از فراق این حضور و ظهور که بیش از پیش اتفاق افتاد. پدرم میگفت زمانی که خیلی بچه بودی شب عاشورا دیر وقت از روضه آمدم خانه و همه خواب بودند و تو در خواب با صدای بلند چند بار گفتی یاحسین و من گریستم. او همیشه بوده و هر آن بهتر و بیش تر است این فقط ماییم که با آمادگی بیشتر و به تناسب ظهور امروزینش او را بیشتر درک و حس خواهیم کرد، تا بیش از پیش انسان شویم ان شاءالله.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بحث در نظر به ابعاد نهایی انسان است که در کربلا، بخصوص با امام حسین «علیهالسلام» و در اصحاب گرانقدر آن حضرت به ظهور آمد تا ما در نسبت به خود بفهمیم چه اندازه میتوانیم انسانیت خود را در آن عزیزان احساس کنیم و به نهاییترین حضور در حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجه» باز در درون خود نظر کنیم تا معنای انتظار، درونی و بیرونی باشد. انتظارِ بیرونی کافی نیست ولی لازم است. موفق باشید
سلام: یکی از حجت های من در روز حساب حضرتعالی هستین، امروز که صحنه انتخابات تشخیص دو مرحله ای بودن رو داره و احتمال رای آوری قالیباف رو بیشاز جلیلی میداند، چه دلیلی داریم که باعث رای آوری پزشکیان بشویم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در مواردی اینچنین بسیار است. خوب است خودتان بیندیشید. آقای ثابتی نکاتی فرمودهاند، بد نیست به آن نکات نیز توجه شود. https://eitaa.com/sabeti/3879 موفق باشید
سلام علیکم: با عرض ادب و احترام. آیا در نظام ولائی لازم است رئیس جمهور نظریه پرداز باشد؟ یا باید مجری سیاست های کلی نظام با شیوه مدیریتی خود نه با نگاه و نظر خود باشد. آیا اشکال عمده چهار رئیس گذشته هاشمی، خاتمی، احمدی نژاد و روحانی در همین نکته نبود که خود را صاحب نظر و و نظریه پرداز می دانستند و در مقابل شهید رئیسی که موفق بود خود را مجری سیاست های تدوین شده نظام که بر گرفته از رهنمود های ولی فقیه بود می دانست، نیست؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال تجربه بنده در چند دوره مدیریت حکایت از آن دارد که مدیریت کلان، غیر از کارشناسی است و از این جهت به یک معنا باید در حوزه نظام اجرایی بتواند مطابق اهداف آن قوه، نظریه پردازی بکند تا ساختارهای آن قوه به فعلیت لازم نایل گردند. موفق باشید
عرض سلام و ادب: چرا در آیاتی به خداوند سمع و بصر نسبت داده شده است اما شم و ذوق و لمس نسبت داده نشده است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق، حضور محضاند و به اعتبار نظر به بندگان، سمیع و بصیر میباشند. موفق باشید
با سلام خدمت استاد اصغر طاهرزاده: در مطالعه ی آثار ایشان لازم دیدم تا برخی مطالب را که به نظرم رسید به عنوان یک مخاطب عام در میان بگذارم : ۱. با توجه به کتاب انقلاب اسلامی و جهان گمشده چنین به نظر می رسد که کلیه ی مواردی که تحت ذیل پدیده ی انقلاب اسلامی ذکر شده است را می توان تعمیم جهان شمول (یونیورسال) داد و آن را با کتاب زوربای یونانی تطبیق داد، یعنی این فضاهای گمشده در سنت ها و فرهنگ های دیگر نیز وجود دارند و مشخص نیست وجه ممیز انقلاب اسلامی با سایر تمدن ها و فرهنگ ها در این کتاب چیست؟ و در این کتاب به زبان رمزی و سمبول ها نیز اشاره کرده اید که در نهایت فرقی با صورت پرستی و بت پرستی ندارند. ۲. در کتاب گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب اسلامی، به یک پدیدار ناشناخته اشاره کرده اید، اما به آفات چنین رویکردهایی اشاره نشده است، آفاتی از قبیل به دام افتادن در چرخه های باطل رسانه ای و تصویری که در نهایت یا به کمدی الهی دانته و یا هنری پنجم شکسپیر ختم می شوند و حجت دانستن زبان تاویل التقاطی ای چون فیلون اسکندرانی، و از همه بدتر توجه صرف به عالم محسوسات و غافل ماندن از آنچه نامحسوس است. در نهایت این زبان اشارت را ذیل حدیث امام صادق (ع) که اشارت قرآن مخصوص خواص است نقل کرده اید، اما حداقل آنچه به عنوان چشم انداز ترسیم کرده اید می تواند با سایر مکاتب نیز تعمیم داشته باشد، همان «وجود» در آثار شکسپیر نیز وجود دارد، همان «وجود» در یک مسابقه ی ورزشی نیز می تواند وجود داشته باشد، باید به وجه ممیز این "وجود" که در اشارات قرآنی است با «وجود» در سایر پدیدارهایی که نوعی از «وجود» را شامل می شوند نیز توجه شود. در کمدی الهی دانته نیز نوعی از «وجود» هست که امروزه غالبا در صنعت سینما و تبلیغات و... به شدت مورد استفاده قرار می گیرد.و یا اینکه این «وجود» که با اشاره می توان متوجه آن بود حاصل نفسانیت باشد نه اسماءالله.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً در جریان هستید که مواجهه فکرها و فرهنگها در جهان جدید جایگاهی بس اساسی دارد. مرحوم اقای شایگان میگوید همراه با آقای سید حسین نصر مدتها در خدمت علامه طباطبایی کتاب «اوپانیشادها» را ترجمه میکردیم و ایشان همواره میفرمودند ما هم که همینها را میگوییم. یا آقای دکتر دینانی داستان ملاقاتهای طولانی علامه با مرحوم کربن را به میان میآورند. عمده آن است که در این نوع مواجههها از یک طرف متوجه تراث عمیق و توحیدیِ خود باشیم و از طرف دیگر متوجه باشیم چه نسبتی میتوانیم با جهان جدید پیدا کنیم که در عین حضور در جهان، عالیترین هویت توحیدی را به میان آوریم. تصور بنده آن است که در اینجا نقش جناب صدرالمتألّهین بسیار کارساز و اساسی است تا آنجایی که رهبر معظم انقلاب میفرمایند: به گمان ما فلسفه اسلامی در اسلوب و محتوای صدرایی جای خالی خویش را در اندیشه انسان این روزگار میجوید و سرانجام آن را خواهد یافت. موفق باشید
سلام استاد: خیلی با خودم درگیر بودم که این پیام رو بفرستم یا نه ولی به این فکر کردم که از باب تحدیث به نِعم الهی لازمه این رو بهتون بگم. رفیقی داشتم که از وقتی می شناختمش آدم متدینی بود، یعنی اهل مسجد بود و نماز و تا دلتون بخواد کنجکاو و حقیقت جو. یادمه لیستی از نماز قضاهاش چسبونده بود روی در یخچال. یه دوره ای از هم فاصله گرفتیم و غرق زندگی روزمره شدیم تا اینکه یه روز در مسجد محلّ باباش رو دیدم و این بزرگوار به من اعتراض کرد که چه نشسته ای که ایمان رفیقت از دست رفته. رفتم سراغش نه یک بار و دو بار، بارها و دیدم کلا آدم دیگه ای شده، متوجه شدم در اثر برخورد با بعضی آدم ها و حضور در بعضی کانال های تلگرامی که شبهات الحادی متاثر از فیزیک مدرن و علوم تجربی باشه اصلا به همه چیز دین از صدر تا ذیلش بی باور شده بود یه نمونش این بود که توی خیابون به یک کارتون افتاده روی زمین که ماشینا از روش رد می شدن اشاره کرد و گفت این کارتون در نظر من ارزشش از قرآن تو بیشتره! نماز نمی خوند و روزه هم نمی گرفت و غرق در شبهات بود، به شکلی که هر شبهه ای رو در حدّ توان جواب می دادم یه شبهه دیگه ای سبز می شد، با خودم فکر می کردم جلّ الخالق این دیگه چه وضعشه مگه مدلش این شکلی نیست که این شبهه رو جواب بدیم یه کم باید مشکلش حل بشه و نفس راحتی بکشه؟! ولی اصلا این شکلی نبود. گذشت تا توی پاییز ۱۴۰۰ سه کتاب شما رو براش فرستادم، یه مدت صبر کردم و در کمال تعجّب دیدم که تقریبا تموم شد، یعنی این آدم زندگیش تقسیم شد به قبل و بعد این کتاب ها و بعدش باز بعضی از کتاب های شما رو بهش رسوندم و الان خدا رو شکر همه چیز براش تموم شد، امّا باز من درگیر بودم و بزرگترین سوالم این بود که شما تو هیچ کدوم از آثارتون به جواب این شبهات اشاره نکردین ولی چرا این آدم انگار کلید مشکلاتش رو توی این کتابها پیدا کرده و از خلاء و پوچی در اومده، تا اینکه اخیرا فهمیدم خیلی جاها اصلا مشکل جواب به شبهه نیست، مشکل بحث چشیدنه یعنی اگه ما بتونیم یک تجربه وجودی و یک تحرک درونی برای حرکت به سمت معنا برای فردی ایجاد کنیم بقیه موضوعات براش حلّ می شه. مثل اینه که یک زمین برای راه رفتن بهش میدیم که دیگه زیستش روی هوا و پوچی نباشه، نهایتش اینه که توی این فضا برایش شبهه ای هم پیش اومد، این اطمینان براش هست که این شبهه جواب داره و کسی بهش جواب داده و اگه لازم شد میره به سراغش امّا ماها لقمه رو از بد جایی به دهان می رسونیم شاید هم این روش بخاطر سختی هاش زیاد طالب نداره ولی به هر حال خواستم تشکر کنم، ممنون از زحماتتون، این رو هم عرض کنم که این فقط یه تجربه بود از تجاربی که از وقتی با آثار شما آشنا شدم برام پیش اومده و چه خوبه که اینها تجمیع بشه. یا علی
باسمه تعالی: سلام علیکم: و باز آیندهای که برای تعالی بیشتر ما با برهوتی نسبت به آنچه تا کنون بر آن باقی ماندهایم، در پیش داریم. اگر به جهان گشوده نسبت به جان خود سر نزنیم و به گستردگیِ بشر امروز در عین قدسیبودن نیندیشیم؛ به حرارتی که در دینداری به آن نیاز داریم، به راحتی نخواهیم رسید. عرایضی در جلسه «انتخابات و بشر جدید و جهان جدید» https://eitaa.com/matalebevijeh/15953 و در نوشتهای تحت عنوان «بررسی شیوههای تبیین معارف دین» https://eitaa.com/matalebevijeh/15887 شده است، خوب است به آن نکات توجه شود. موفق باشید
سلام علیکم: خدا قوت. استاد عزیزتر از جانم، تا به حال دو مرتبه درباره نگاه دکتر چاوشی به صدرا از شما سوال کردم. اما احساس کردم حضرتعالی برای تان سوء تفاهمی در نسبت با نگاه دکتر چاوشی به صدرا پیش آمده است. به همین جهت خواستم این متن دکتر چاوشی را در خدمت شما قرار بدهم و نظرتان را ناظر به این متن بدانم. (همه ما صدرا را دوست داریم. کشور ما و فرهنگ ما شاید مانند صدرا به خود ندیده باشد و اصلا در قبال اندیشه فخيم و عظیم صدرالمتألهین بنده خودم را در جایگاهی نمیبینم که بخواهم درباره ایشان بد بگویم و اصلا کلاس و درس فلسفه جای چنین مسائلی نیست. بنده خودم مدرس فلسفه صدرا بودم و آن را دوست دارم. تنها چیزی که ما دنبال آن هستیم این است که تفکر صدرا چه وضعی دارد و از قِبَل آن، ما چه وضعی داریم؟ سفر در فرهنگ ما به سان یک گسست مطرح شده. جناب صدرالمتالهین تنها فیلسوفی است در عالم که فلسفه را با سفر خوانده اما از آن غفلت می کند، نه اینکه ایشان غفلت کند بلکه ما غفلت می کنیم و در کلام ایشان تجلی می کند. فلسفه جناب صدرالمتالهین در نهایت به اقسام سفر ختم می شود و آیا این اقسام سفری که صدرا مطرح کرده است با آنچه افلاطون در دفتر هفتم جمهوری آورده فرقی دارد؟ ما به جهت اینکه بفهمیم صدرا چه کرده به فلسفه یونان هم نیاز داریم که اول پارمنیدس را میبینیم سپس افلاطون را... و سپس در رابطه با متافیزیک این جملات را بیان می کنند: (هگل در اوج متافیزیک، روح یا انسان را در اصطلاح بی قراری می خواند که برای رسیدن به قرار در طول تاریخ، جنگ ها کرده، خون ها ریخته و جان ها تقدیم کرده. این مرگ در فلسفه هگل بسیار جدی است. مدرنیته در واقع بر همه کشتگان تاریخ سوار است. این قرار را که پس از بی قراری رخ می دهد، هگل آزادی مطلق می نامد یعنی آنجایی که گویی سفر تمام شد، آزادی مطلق روی می دهد و این، غایت نظر گرفتن است برای کل تاریخ. متافیزیسین است که میفهمد تفکر، در نهایت به خورشید معرفت ختم خواهد شد لکن مسیر را در شب می یابد. تنها متافیزیسین است که می فهمد که خورشید معرفت در شب طلوع می کند و این چه تناقضی است که آدمی را به خود می خواند که آیا فلسفه سودای محال است که آدمی پروای آن را دارد...)
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از بعضی نکات آقای دکتر چاوشی لذت میبرم. بحث در بعضی از کلمات ایشان است نسبت به صدرا که ای کاش طوری نمیگفتند تا موجب سوء تفاهم شود. مانند همین جملهای که نسبت به هگل گفتهاند، که جای بحث دارد. موفق باشید
سلام استاد: این روایت رو که در مورد سوال و جواب از اهل بیت هست چطور میشه تفسیر کرد. مگر از اهل بیت سوال و جواب میشه؟ ... قال : أتاني الروح الأمين ـ يعني جبرئيل ـ إنها إذا هي قبضت ودفنت يسألها الملكان في قبرها: من ربك فتقول: الله ربي، فيقولان: من نبيك فتقول: أبي، فيقولان: فمن وليك فتقول: هذا القائم على شفير قبري علي بن أبي طالب، ألا وأزيدكم من فضلها ان الله قد وكل بها رعيلاً ... منبع: بشارة المصطفی لشیعة المرتضی علیهماالسلام، صفحه ۲۲۰ (البته روایت از صفحات قبلش شروع میشه؛ اما این تیکهش توی صفحه ۲۲۰ هست)
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به اعتبار آنکه ائمه «علیهمالسلام» نیز در جایگاه انسانیت انسانیِشان قرار دارند و انسان میباشند؛ باید در موطن قبر و برزخ، وجوهِ متعالی خود را با همین جوابهایی که میدهند ظاهر کنند و به همین جهت آنان نیز در راستای بندگی خداوند عبادت میکنند و البته این غیر از مقام نور عظمت آنها است که فوق فرشتگان می باشد. موفق باشید
سلام عرض شد استاد عزیز و بزرگوار: چکار باید بکند کسی که در ( پوست خود نمی گنجد) و حال به تعبیر بزرگواری باید پوستش را عوض کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با حضور در انقلاب اسلامی ذیل حضور شهدایی مثل حاج قاسم سلیمانی و درک انسانیتی که او در آن حاضر بود؛ انسان در جهان دیگری حاضر میشود که به گفته آن بزرگوار همان تغییر و یا عوضکردن پوست است. اخیراً در این رابطه یادداشتهایی شده است که یک نمونه از آن تقدیم میشود. موفق باشید
اگر زمانه، زمانه تلقی انسان است از خودش، این کدام انسان است که به جای سقوط در خودبنیادی و تنگنظری میتواند خود را در وسعت حضور در جهان انسانها احساس کند و به انسانیتی بیندیشد که در آینه غزه، بسیاری در آن وارد شدهاند تا یک جهان از انسانیت در هرکس ظهور کند از جنس انسانیتی که انسان کامل یعنی حضرت صاحب الأمر «عجّلاللهتعالیفرجهالشریف» در خود احساس میکنند تا جهان را منوّر به حضور خود نمایند که آن حضرت در خود احساس مینمایند و انسانها هرچه بیشتر به دنبال آن هستند، امری که حاج قاسم سلیمانی طلوعی از این نوع انسانیت شد و لذا بسیاری با او احساس یگانگی کردند، زیرا او آشنای جانها بود. مگر ما در خبر نداریم که چون حضرت صاحب الأمر«عجّلاللهتعالیفرجهالشریف» ظهور کنند بسیاری احساس مینمایند با آن حضرت آشنا هستند؟ ما این امر را در نسبت با حاج قاسم سلیمانی تا حدّی تجربه کردیم.
با عرض سلام و ارادت خدمت استاد بزرگوار و آرزوی سلامتی و تندرستی همیشگی از درگاه حق تعالی برای جنابعالی. استاد مدتی ست سوالی ذهن مرا مشغول به خود کرده که چطور میشود یکی مثل بنده که بیشتر عمر خود را در جامعه غرب گذرانده ام وقتی صحبت های جنابعالی را در مورد به بن بست رسیدن تمدن غرب و ضرورت ایجاد تمدن نوین اسلامی به عنوان تنها راه ادامه تمدن بشری می شنوم کاملاً درک میکنم و میپذیرم ولی بعضاً جوان های دیندار و به ظاهر مذهبی که شاید بیشتر از بنده به احکام شریعت اسلام مقید هستند به عمق سخن شما پی نمی برند و یا شاید آنطور که باید چنین سخنانی را جدی نمیگیرند! آیا این به خاطر این نیست که جوان ما اگر چه دین اسلام را دوست دارد و احکام آن را هم اجرا میکند ولی هنوز درک درستی از روح حاکم بر جوامع غربی ندارد؟ و برعکس وقتی جنابعالی از روح حاکم بر تمدن غرب سخن میگویید امثال بنده این روح حاکم را در مناسبات انسانی و در محیط کار کشورهای غربی به صورت کاملاً ملموس تجربه کرده و لذا به تمدن غرب نه به عنوان یک راه بلکه به عنوان یک بن بست نگاه میکنیم؟ آیا مشکل جوان ما نداشتن ذهنیتی درست از تمدن غرب و روح اومانیستی حاکم بر آن و مشکلات ناشی از آن نیست؟ آیا مشکل جوان ما این نیست که نه درک درستی از جوامع غربی دارد و نه دوران شاهنشاهی ایران را تجربه کرده تا بداند ذیل فرهنگ لیبرالیسم غرب زیستن چه مشکلاتی می آفریند؟ به طور مثال جوان ما فقط ماشین بنز را در ایران میبیند و تحسین میکند ولی امثال بنده علاوه بر محصولات تکنولوژی، کارگران بی روح این شرکت ها را دیده و مناسبات مادی حاکم در محیط کار و فرهنگ حاکم در جامعه غرب را با پوست و گوشت خود تجربه کرده ایم و میدانیم خوشبختی و سعادت هر چه هست این نیست و راهی دیگر باید گشوده شود. لذا وقتی در ایران هستیم در کنار دیدن مشکلات، به آن راهی که با انقلاب اسلامی در مقابل تمدن غرب گشوده شده امیدوارانه نگاه میکنیم و ایجاد تمدن نوین اسلامی را به عنوان تنها آلترناتیو در مقابل تمدن غرب میدانیم. خواستم نظر و راهکار استاد را در این مورد جویا شوم. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: از نکته آخر سخنتان شروع کنم که به خوبی متوجه شدهاید که ایجاد تمدن نوین اسلامی، تنها راه و آلترناتیوی است که میتوانیم با نظر به آن، نسبت به آینده بشر امیدوار بود آن هم به عنوان آغاز تاریخی که آدمیان تلقیِ دیگری از «خود» خواهند داشت، نه آن نگاهی که تفکر اومانیسم به انسان دارد و انسان را ملاک هستها و نیستها و بایدها و نبایدها میداند، بلکه حضور انسانی که مانند حاج قاسم سلیمانی به انسانیت انسانها که پرتو نور انسان کاملاند؛ نظر دارد و از این جهت آیندهای در پیش است و این است آنچه مورد غفلت بعضی از جوانان ما قرار گرفته، زیرا متوجه نبودیم تمدن غربی اگر وعده رفاه داد، اتفاقاً با بحرانهایی که در درونش بهوجود آمد همان رفاه را نیز از بشر گرفت.
بزرگان اهل اندیشه معتقدند اتفاقاً وقتی میتوانیم از غرب عبور کنیم که غرب را به خوبی بشناسیم، آنطور که بنده در سخنان شما احساس کردم و تنها در آن صورت است که متوجه میشویم باید به انسان دیگری فکر کرد. اگر این ما هستیم و نحوه تلقی که باید از خود داشته باشیم، آیا این حاج قاسم سلیمانی نبود که در این تاریخ یعنی تاریخی که با انقلاب اسلامی آغاز شد؛ ما را متوجه تأمّل هرچه بیشتر در خود کرد تا معلوم شود چگونه باید بود؟ و از جهانی که سخت از مرگ هراسان است با حضوری که در خود پیدا میکنیم، نهتنها مرگ و زندگی برایمان یکسان میشود، بلکه به دنبال مرگی تاریخی هستیم که در این تاریخ از هزار زندگی، حیاتبخشتر است به همان صورتی که حاج قاسم سلیمانی در مورد آن مرگ به دخترش فاطمه آن نوشته را نوشت. موفق باشید
با سلام: منظور از وجود منبسط، در عرفان چیست؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است این نکته را در بحث «برهان صدیقین» و شرح صوتی آن که روی سایت هست، دنبال بفرمایید. موفق باشید