بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
36504

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: اساتید بزرگی هستند که در فضای مجازی معرفت النفس تدریس میکنن و به مخاطبین در صورت طلب خودشون برنامه میدن یا غفور ۱۰۰ تا یا قوی ۱۱۶ تا یا میسر ۳۱۰ تا یا منعم ۲۰۰ تا مثل این نمونه که یکی از اساتید به همه در ابتدای مسیر میدن. دیشب در خدمت یکی از شاگردان شاگردان علامه حسن زاده بودم ایشان می‌فرمودند ایشون مگه انسان کامل اند که ذکر خاص به حساب ابجد میدن شرط این کار کامل بودنه طبق فرمایش همه عرفا یا با اجازه استادشون و این اجازه رو هم به شاگردشون اطلاع بدند با اجازه ی استاد میتونن این ذکر رو با این تعداد به شاگرد بدن می‌خواستم نظرتون رو بدونم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید همان‌طور که قبلاً عرض شد  اصل مسئله‌ی حروف ابجد مورد سؤال است. به چه دلیل ما باید به این نوع مسائل و مطالب اعتماد کنیم؟ بد نیست به جواب های شماره ۱۷۱۱۸ و ۵۰۹۴ و ۳۴۰۷ رجوع فرمائید.آری! تنها در موضوع تعداد اذکار تنها ما آن تعدادی را می‌توانیم بپذیریم که در روایات معصومین به ما رسیده است. موفق باشید

36248

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام استاد عزیز: ۱. هر چند که هر دعایی جایگاهی دارد، سوال اینکه در بین منابع ادعیه چه ادعیه ای در سیر و سلوک جایگاه ویژه تری دارد و حالت انس بیشتری ایجاد می کند؟ ۲.اینکه برخی ادعیه را در بعضی روزها می خوانند آیا دلیل خاصی دارد؟ اگر آری، ادعیه ای که معرفی می کنید در چه موقعی اثر گذاری بیشتری دارد؟ ۳. اینکه در بین جمعی از انسان ها شخصی حرفی را می زند و مورد پسند قرار می گیرد مثل انقلاب اسلامی که انسانها قصه ی خودشان را آن روز در حضرت امام یافتند و حالا هم همینطور. حال اینکه امروزه گاها در میان جمعی شخصی یا فکری پدیدار می شود در جهت مخالف روح انقلاب وهر چند محدود، اشخاصی را به خود جذب می کند به فرض مثال اینکه دیده می شود عده ای خود را با داشتن بیشتر کثرات ارضا می کنند و تعریف می کنند به تبع شخصی یا تبلیغی. آیا این را می توانیم اینطور در نظر بگیریم که این قصه ی بشر امروز در جهان است که در وسعت جهنم کثرات باید بشر آخر الزمان در جهت مخالفت با روح کثرت زده تولد یابد. ۴. و در آخر اینکه به نظر شما اینکه روحی که باید بشر جدید درست تحلیل می کرد تا گرفتار انحراف نشود و گرفتار مشکلات زندگی امروز نشود (گشتل). به هر حال ما هم الان خواسته یا ناخواسته بعضا اسیر و گرفتار این ابزار و تکنولوژی هستیم که روح سازنده آن را به ما هم القا می کند که شاید راضی به بهره گیری از آن نباشیم اما ایا این ناچاری از بهره گیری بعضا علت درستی از تن دادن به آن است؟نمی‌دانم آیا عبارت مکروه را درست اینجا استفاده می کنم یا نه آیا به نظر شما گاها زندگی ما آغشته به مکروهات نیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. دعای «صباح» حامل معارف دقیقی است. عرایضی نسبت به شرح آن شده است. خوب است به آن رجوع شود
https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD&tab=sounds 2- زیارت ائمه «علیهم‌السلام» در هر ورز به صورتی که در مفاتیح آمده است، توصیه خوبی است که بزرگان فرموده‌اند. ۳. به نظر می‌آید همینطور باشد. زیرا اگر افراد در کسب کمالات، تلاش نکنند تحت تأثیر توهّمات اهل دنیا قرار می‌گیرند. ۴. آری! مهم آن است که در دل استفاده از همین ابزارها متوجه مشکلاتی باشیم که ایجاد می‌کنند تا به راهی دیگر نیز فکر کنیم. موفق باشید

 

35851

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم و خسته نباشید خدمت شما استاد گرامی: بنده یک دانش آموزی هستم که باید برای کنکور به مقدار زیاد درس بخواند شما در جلسه آخر «آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین» فرمودید که توجه به پراکندگی ها باعث می‌شود وحدت وجودی انسان از بین برود و در تشخیص حق دچار اشتباه گردد. و هزاران مشکل دیگر. با این مقدمه نظر شما چیست و بنده چه باید بکنم برای کنکور؟ ( همانطور که می‌دانید، برای کنکور درس خواندن نیاز به این دارد که در درس حل شد)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال حضور در این مرحله با تمرکز کافی، تجربه خوبی خواهد بود. موفق باشید

35445

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و احترام خدمت شما عزیز و بزرگوار: این روشن ضمیری و دید باطنی کسی هست که با اتخاذ سیاستهای غلط ما و دین ما و کشور ما را به این روز سیاه انداخته است. به گفته شهاب الدین حایری نویسنده پیچ تاریخی موعود رسید اما ما به چپ پیچیدیم و پیچ به راست دقیقا یکسال پیش در یک تیر ۱۴۰۱ وقتی پوتین پس از حمله به اوکراین با رهبر ایران دیدار کرد، رهبری ضمن استقبال گرم از وی در زمانی که فضای بین المللی این تجاوز را محکوم می‌نمود، آنرا حمله پیش دستانه و در مسیر حفظ امنیت ملی روسیه خواند! چندی بعد با توجه به شدت گرفتن انتقادها از مواضع حمایتگرانه حاکمیت ایران از روسیه واخبار ارسال پهباد به آنجا، این بار رهبری طی نطقی به توجیه مواضع ایران پرداخت و آن را ناشی از پیش بینی یک پیچ تاریخی دانست که منتهی به تغییر ساختار قدرت جهانی می‌شود. دقیقا بخاطر همین پیش بینی و در راستای مواضع حمایتگرانه از روسیه، ایران در تابستان گذشته علی رغم استقبال امریکا و اروپا از بازگشتش به برجام، با این استدلال که زمستان سرد اروپا در پیش است حاضر به احیاءبرجام نشد که قرار بود گاز ایران را جایگزین گاز روسیه‌ای نماید که با آغاز جنگ با اوکراین به اروپا و ناتو اعلان جنگ داده بود. جنگ آغاز شد اما پیچ تاریخی آن به عکس پیش بینی رهبری به چپ نپیچید بلکه به راست پیچید. امروز که روسیه گرفتار جنگ داخلی شده و گروه شبه نظامی روسی مهم واگنر، کودتا نموده و رسما در حال خلع نمودن پوتین از قدرت است این سوال مطرح می‌شود چرا منافع ملی‌ما به پای روسیه متجاوز به قربانگاه رفت؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که این موارد، ابعاد بسیار عمیق‌تری دارد، نمی‌توان در محدوده سؤال و جواب بدان پرداخت. خوب است در این مورد به بحث «منافع و فرصت‌های رابطه اقتصادی با روسیه در نظم جدید جهانی چیست؟» که صحبت آقای علیزاده با آقای احمد صالحی است، رجوع فرمایید. https://eitaa.com/matalebevijeh/10865 موفق باشید

35293

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

هیچ وقت فرصت نشد مسئله به این مهمی رو بنویسم. گویا فعلا تنها راه بازخوانی زندگی خودم به نظرهای مختلفه تا همواره امیدوار باشم. برای اولین بار که وارد اجتماع شلوغ تری شدم مهد کودک بود که روحم تحمل اون فضارو نداشت و رهاش کردم و مجبورا اول دبستان و دوران مدرسه بود که صد ها بیماری روحی در روحم نمود کرد؛ مثلا اینکه هیچ وقت در دوران کودکی من خواب بد یا اینکه کنترل ادرارم رو از دست بدم نداشتم و بسیار شاد بودم که تقریبا تو جهان خودم زندگی می‌کردم اما اول دبستان در راه مدرسه تا منزل خودم رو خیس می‌کردم. بارها خواستم برم ورزش اما هیچ وقت نشد مستمرا پایدار باشم در حالی که ورزش اصلا بی معنی بود برام. اما در کودکی با آزادیهایی که داشتم خود زندگیم ورزش بود. دبستانم در دهه هشتاد بود یعنی دهه تهاجم اخلاق غرب و بیشترین طلاق ها در اون دوران بود و عملا خانواده ها اون سالها متلاشی شدند و شهوت در اجتماع به حد افتضاحی رسیده بود من خبر دارم بسیاری از تجاوز ها در اون دهه بوده و الان هم که گاها می‌نویسند از اون سالها بوده. به زحمت رسیدم به نوجوانی و سعی کردم کار کنم و دیدم بازار سرتاسر دروغه نهایتا خانه نشین شدم و همواره به زور تحصیل کردم اما با تمام معلمانم بحث میکردم و برام سئوال بود چرا باید این درس ها رو بخونم یا اصلا چرا اینجام یا آخه چرا باید وقتی این اندازه همه چیز سیاه و طاقت فرصاست به خودم دروغ بگم و مثل دیگران با خودم تعارف کنم که آدم نایس و مودبی هستم؟!. تنها جایی که می‌شد خودم رو از بالاتر ها به زمین بیارم عالم خیالی بود که می‌شناختم و تنها خیالی که بهم معرفی شده بود فیلم و سریال و هنر بود و بسیار میدیدم و هنوز هم می‌بینم. مدت های زیادی خانه نشین بودم یعنی اگه عمرم رو حساب کنند دو سومشو خونه نشین بودم و چاقم. سربازی که رفتم دیدم هیچ چیز درست نیست و راه فرار هم نیست هرچند مدتی با فشارهای روحی زیاد از خدمت فراری شدم و گویا خدا با بازی موقتی که راه انداختند روحم رو تازه تر کردند و بر گشتم و پس همت کردم و جنگیدم تا جایی که اواخر می‌دیدم در پادگان های مختلف سربازا معقول تر و آزاد تر شدند هرچند پیش از فرار از خدمت هفته ای ۳ یا ۴ روز بازداشتگاه انفرادی پادگان بودم و روی موزاییک بدون پتو و بالش می‌خوابیدم فقط پیرهنم رو زیر سر میذاشتم و هنوز نمیدونم چطور اون حالت برام طاقت فرسا نبود و یک خوشی در عین سختی داشت حتی در بازداشتگاه نماز که می‌خواندم در تنهایی دعای (خدایا خدایا تا انقلاب مهدی...) میخوندم و سربازش مسخرم می‌کرد اما از بازداشتگاه بیشتر از در اجتماع سربازایی که داشتم حرف از آزادی و استقلالشون می‌زدم خوشم میومد ولی همونا با ترس و لرزشون و دلدادگیشون به بعضی فرماندگان ظالم، کسانی که حق انسانی آدما رو زیر پا میذاشتن برای امیالشون همدست می‌شدند. هرچند کل سربازی لازمه برای هر آدمی و سختیهاش اگر در راستای تربیت نفس باشه خیلی هم موافقم و واقعا در جمهوری اسلامی عبادت بزرگیه. در نوجوانی پیش از انکه حرف از بشر آخرالزمان باشه من با خودم فکر می‌کردم و میگفتم هیچ راهی جز «خدا بودن نیست.» البته به زبان کودکانه خود می‌گفتم و الا هیچ کس خدا نمیشه منظورم فنای در توحید حضرت حق تبارک و تعالی است. روح من همواره آسیب دیده و همواره پی آسمان بوده اما راه های آسمان نه تنها گم شده بود بلکه من رو درک نمی‌کرد. روح من سالیان درازی آسیب دیده با این وجود زمانی که راهی به آسمان یافتم برگشتم و این برگشت برای من آنقدر سنگین بوده که ماه ها گریه کردم و موهایم را سپید کرد. همه این ها را گفتم تا برسم به این چند سال اخیر. نه تنها در خانه محبوس تر شدم بلکه آنچه از گذشته و لطمات بسیار رنج می‌دیدم با هر منزلی تشدید شد و شکسته تر شدم تا حدی که قلبم رو از روحم کندم و روح بی قلبی دارم که هر ارازل و اوباشی میتونه بسرقت ببردش چون قلب و تعین نداره مثلا آدمی مملو از خشم به سمتم میاد و به روحم تجاوز میکنه تا اونجا که اختیار از کف میده و خشم اون رو به خودش بر میگردونه و من میشم آدم بی ادب و بد و هرچقدر زحمت کشیدم تا لحظه ای از آسمان نوری بگیرم تا روحم بتواند بایستد صد دزد من رو می‌ربودند. همینقدر میدونم بسیاری از نوجوانها و جوانها مخصوصا خانم ها همین امروز با سنین بالا در خانه محبوسند و این دردها درد من تنها نیست. بخدا قسم آه اینها دامن گیر کسانیه که از بیرون قضاوتشون می‌کنند و ارواح نا امید و شکستشون رو به زیر غرور و تکبرشون لِه می کنند و هزار دستور روانشناسی و احساسات فانتزی نثارشون می‌کنند. ای نسل گذشته من خود یک حاج قاسمم مثل بسیاری دیگر اما هیچ وقت کسی نمی‌تواند از زندگی ما کتاب بنویسد یا تعریفمان کند که مثلا دلیر بود یا غیور بود یا... ما به شما عقب مانده ها یا متجدد ها امیدی نداریم اگر مَردید حد اقل کاری به ما نداشته باشید و ما را با چهار چوب های روحی خودتون اندازه نگیرید. اگر خدا می‌خواست ما به شما حق ندهیم و نگوییم آنها هم گذشته ای داشتند که گاها از اختیارشون خارج بوده و درد هایی کشیدند، حتما به حال خودتون رهاتون می‌کردیم و می‌ماندید به آینده همین جوانها حسادت می‌کردید اما خدا خواسته ما در روح انسانیت و در جهان یگانه و وسیعی حاضر بشیم که بزودی بظهور میاد. بخدا قسم ما هنوز شناخته نشدیم زمانی شناخته میشیم که بظهور بیایم پس تا اون زمان دندان روی جگر بگذارید و به ما میدان دهید تا راه بریم. به هیچ وجه دوست ندارم مغرور یا ترحم جو باشیم فقط زمان لازم داریم که فکر کنم خدای ما به ما زمان داده مردم غلط می کنند زمان ندهند. در سخت ترین زندگی امیدوار ترینم ولی زمانی معلوم میشه که جان گرفته باشم و این جان رو نثار راه خدا کنم زیرا تا اینجا جانی ازم نمونده یعنی حتی بارها بیهوش شدم یا شاید روحم داشته می‌رفته ولی خدا نخواسته. اینها را آنقدر بازخوانی می‌کنم تا زمانی که خودم کانون امید باشم. براستی که نه دوست دارم مذهبی به معنای مرسومش باشم و نه عارف به هر معنایی و نه شبیه هیچ یک از این بازیها من فقط مشکلاتم را با انقلاب اسلامی حل می‌کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه خوب است به این نکته فکر شود که در کدام میدان می‌توانیم خود را بسط بدهیم و خود را اصیل‌ترین احساس نماییم. مهم نیست که آن میدان، میدانِ بزرگی باشد یا میدانِ محدودی؛ مهم، حضوری است که موجب بسط انسانیت انسان شود حتی در حدّ خیررساندن به مردمان در یک خیریه. موفق باشید

35091

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: با‌ عرض ادب و‌ ارادت محضر استاد طاهرزاده: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» کسانی که‌ در مسیر انقلاب اسلامی هستند (يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ) در این عصر چگونه تفسیر می‌شود و دو رحمت الهی در این عصر شامل چیست؟ و در ادامه «يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ»، نور الهی که با آن مشی الهی می‌شود در این عصر و زمانه چگونه تفسیر می‌شود؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! حقیقتاً حضوری تاریخی با نور ایمان، موجب می شود تا انسان ابعاد فردی و اجتماعی اش که همان «کفلین» است رشد کند و با آن نورانیت در بین خلق حاضر شود به همان معنای «لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ» و نسبت او با انسان ها به زیباترین شکل محقق گردد و در نتیجه در این مسیر حتی کوتاهی هایش به نور رحیمیتِ حضرت حق جبران گردد. موفق باشید

34924

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد طاهرزاده، استاد بنده ماه رجب و شعبان را روزه گرفتم، و صحبت های شما بسیار در من انگیزه برای گرسنگی کشیدن ایجاد کرد، طوری بودم که شبها با گرسنگی نه شدید، و صبح ها با ضعف بیدار می‌شدم، غذامو بسیار کم کردم، ولی متاسفانه چند وقتیه معده ام دچار مشکل شده، و یک توده هم در بدنم ایجاد شده و درگیر دکتر رفتن هستم، مرا راهنمایی بفرمایید لطفا، آیا افراط کردم؟ برخی اساتید و سخنرانان حوزه، می‌فرمایند، ناهار را حذف کنید، صبحانه را باید کامل بخورید حتی اگر ۳ ۴ لقمه اضافه تر خوردید، هیچ مشکلی پیش نمی آید، و شام را سبک بخورید، و همچنین می فرمودند که برخی آنقدر کم میخورن که بیمار می‌شوند، دچار افراط می‌شوند، حالا شما بفرمایید باید چه کنم؟ لطفا خصوصی جوابم رو بدید ممنونم. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که باید در حدّ نیاز بدن، غذا خورد و از آن طرف باید متوجه آثارِ منفیِ پرخوری بود و به تعادل در این مورد فکر کرد؛ حرفی نیست. و از آن طرف البته اگر بدن مشکلی دارد معلوم است که باید به راه‌کارهای پزشکان جهت رفع آن مشکل توجه نمود. موفق باشید

40703
متن پرسش

سلام زندگی بر ما بلی!. خدا را شکر می‌کنیم در این زمان خلق شدیم و در صراطی هدایتمان کرد که در آن هیچ نیستیم الا «آدم» و قربان خدا روم که آدم بودن نهایت است. متانتی زیبا که لایق ماست و منت خدایی است برما که حقیقتا این همه، از لطف بینظیر اوست به ما و چقدر هیچ کاره بودنی همه کاره که همین با خدا بودن است برای آدم زیباست هزار بهشت به فدای این رخ داد آدمیت که ما در آن زندگی را زندگی می‌کنیم. زندگی! در همین زمانی که نهایت قله های انسانی و حضور نهایی خداوند در خلقتش است همه چیز نهایی است و از خداوند مسئلت می‌کنیم خدایا همه لایتناهی این سعادت از توست و خودت حفظش فرما و ما را از آن مگیر. مبارکباد که خدای همه انبیاء و اجمع الرسل نبی اکرم صلوات الله به آرزویش رسید. https://uploadkon.ir/uploads/94d318_25رهبری.mp4

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. آری! همان‌طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند شرایط طوری فراهم شده که هرکس به هر نحوی در هر جایی که قرار دارد می‌تواند یک قلۀ نورانی باشد از آن جهت که انقلاب اسلامی آن شرایط را طوری پیش آورده که ملاحظه کردید آن جوان ۱۳ ساله یعنی شهید مرحمت بالازاده با آن بصیرت و درک اهداف متعالی انقلاب تا مرز شهادت زندگی را انتخاب نمود https://eitaa.com/abuhossein/31218 . و این حکایت از آن دارد هر کجا که هستیم اگر نسبت خود را با انقلاب و رهبری قطع ننمودیم، خود به خود راهی که باید در آن قرار بگیریم، پیش می‌آید زیرا در این راه هیچکس به دنبال خودنمایی نیست، همه با تواضع تمام به دنبال وظیفه‌ای هستند که خداوند به عهده‌شان گذاشته. موفق باشید 

40376

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و ارادت و رحمت: آیا ما می‌توانیم مصائب خود را ـ مثلا مصائب غزه را ـ با مصائب امام حسین علیه السلام مقایسه کنیم؟ برخی قائل اند که مصیبت بر ابا عبد الله علیه السلام عظیم ترین مصیبت است و معمولا استناد می‌کنند بر فرازی از زیارت عاشورا که می‌فرماید: «مصیبة ما اعظمها و اعظم رزیتها فی الاسلام» در حالیکه این فراز، از صیغه تعجب استفاده کرده و صرفا دلالت بر عظمت مصیبت و سختی مصیبت سید الشهدا علیه السلام می‌کند نه اعظم بودن آن. از طرفی امام خمینی رحمة الله علیه در سال ۱۳۵۰ ـ که اگر اشتباه نکنم می‌شود جلد یک صحیفه صفحه ۱۶۶و ۱۶۷ ـ فرمودند (نقل به مضمون) بالاترین مصیبت مصیبت سلب حکومت از امیر المومنین بود و این مصیبت بالا تر از مصیبت وارد بر سید الشهدا است. و این نشانگر این است که مصیبت امام حسین علیه السلام اعظم نیست. حالا با این اوصاف پس ما می‌توانیم مقایسه کنیم خودمان را زیرا می‌دانیم اعظم مصائب نیست. و سوال اینجاست که آیا می‌شود مصیبت وارد بر یک نفر بالا تر از مصیبت وارد بر امام حسین علیه السلام باشد؟ اگر خیر چرا؟ برخی در پاسخ می‌گویند ملاک در عظمت مصیبت، تعداد نفرات کشته شده نیست بلکه عظمت و اهمیت اشخاصی است که کشته می‌شوند که حرف صحیحی به نظر می‌رسد. لکن دو اشکال دارد یکی اینکه اصحاب امام حسین علیه السلام معصوم نبوده اند که نشود شبیه آن ها از لحاظ عظمت و اهمیت بیاید پس دیگران نیز می‌توانند چنین اصحابی را از دست بدهند و از این جهت مصیبتشان هم رده با امام شود. دوم اینکه به لحاظ اهمیت و عظمت بقیه معصومین هم به شهادت رسیده اند پس مصیبت آنها نییز در حد امام علیه السلام است. ممنونم اگر محبت فرموده علاوه بر توضیحات خود کتاب یا چیز دیگری را هم معرفی کنید. ممنون می‌شوم لطفا دعایمان هم بکنید تا طلبگی کنیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این تغییردادنِ جهت تاریخ است که ریشه و بنیان همۀ جنایت‌های بعدی می‌شود که از یک جهت، همان تغییر نظام حکومتی است که باید انسانی معصوم بر آن حاکم باشد به جای افراد معمولی، و آن افراد معمولی هرکس می‌خواهد باشد. از این جهت حقیقتاً می‌توان گفت این اعظم مصیبتی است که بر بشریت رانده شد تا در ادامۀ حیات تاریخی‌اش از الگوگرفتنِ اسلام محروم باشد و از جهت دیگر آری! این‌که تا آن‌جایی جنایتکاران برای خود حق قائل باشند که حتی اگر کسی با آنان بیعت نکند و تسلیم اهداف شوم آن‌ها نباشد محکوم به قتل باشد؛ می‌توان گفت این نیز در جای خود اعظم مصیبت است  و به همین جهت در نگاه تاریخی باید به آغازها نظر کرد که تبعات بعدی هر اندازه هم که زشت و بد باشد، مهم آن آغازی است که منجر به چنین ظلم‌هایی شده‌ است. کتاب «عنصر شجاعت یا هفتاد و دو تن و یک تن» اثر آیت‌الله میرزا خلیل کمره ای. در مورد واقعه عاشورا و شرح شهادت امام حسین (ع) و یاران ایشان نکات بسیار برجسته‌ای دارد. این کتاب در هشت جلد چاپ شده. موفق باشید

39872
متن پرسش

سلام علیکم: اوقاتتون بخیر! ۱. استاد برای مطالعات آزاد و دینی از علماء، مطالعه طولی) یعنی یک کتاب تموم بشه و بعد سراغ کتاب بعدی رفته بشه (رو پیشنهاد میدید یا مطالعات در عرض هم باشن (یعنی مثلا ۵ تا کتاب در عرض هم مطالعه بشه)؟ ۲. وظیفه ما الان نسبت به جبهه مقاومت، تحولات منطقه، مذاکرات و... به عنوان طلبه پایه های مقدماتی چیه؟ التماس دعا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مهم، دنبال‌کردنِ اندیشۀ شخصیت‌های اصیلی است که مورد عنایت پروردگار بوده‌اند تا وسیلۀ بصیرت و معرفت دیگر انسان‌ها باشند و از این جهت می‌توان مقدمات را شروع کرد تا به میدان اندیشۀ آنان وارد شد و بنده «معرفت نفس» را مقدمۀ خوبی در این رابطه می‌دانم. پس آن‌گه علیکم به شهید مطهری و علامه طباطبایی، تا رسیدن به دروازۀ معارف عرفانی حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه». البته در کنار این حضور، امثال شهید آوینی ارزش و جایگاه خود را دارند. ۲. مهم توجه به نکاتی است که رهبر معظم انقلاب متذکر آن می‌باشند مبنی بر این‌که مقاومت، به عنوان توجه به حضوری است در این تاریخ برای عبور از جبهۀ استکبار و خود را همواره در آن آینده حاضردیدن، به همان معنایی که رهبر معظم انقلاب اخیراً در دیدار جمعی از فرماندهان نیروهای مسلح فرمودند آنچه فرمودند، بخصوص آن‌جایی که فرمودند: «آنها مطالبی را که جزو آرزوهایشان است به عنوان خبر و واقعیت بیان می‌کنند که باید برای این القائات و تبلیغات طراحی و با آنها مقابله کرد.» کمی به این جمله باید فکر کرد تا معلوم شود ما در جبهۀ مقاومت در کجا حاضریم؟ موفق باشید    

39114
متن پرسش

به نام خدایی که بس وفا کننده و پایدار و متعالیست که هرگز بندگانش را فراموش نکرده و پاداشی متناسب با رحمت خداییش به بندگانی که دوست داشتند انسان باشند و این خوب بودن را در دین جستجو کردند و همواره دل به شیطان بزرگ نتوانستند بسپارند. استاد عزیزم خداگواهه اگر می‌رفتیم و به شیطان می‌گفتیم قول میدیم راه تورا پیش بگیریم و کافر شویم، همه کسانی که گوش بفرمانش بودند را به خط می‌کرد تا سرتاپای ما را طلا بگیرند و زیباترین همسر را با بهترین امکانات زندگی در اختیارمان می‌گذاشت. در ازای کفری روز افزون، ولی راه دین را پیش گرفتیم مثل اصحاب کهف که خدا من باب شرایطشان در قرآن فرموده: «آنان جوانمردانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند، و ما بر هدایتشان افزودیم (۱۳) و اکنون که از آنان و آنچه غیر خدا می پرستند، کناره گرفته اید، پس به این غار پناه گیرید تا پروردگارتان از رحمتش بر شما بگستراند و در کارتان آسایش و آسانی فراهم آورد. (۱۶) و خورشید را می بینی که وقتی طلوع می کند، از سمت راست غارشان متمایل می شود، و وقتی غروب می کند، سمت چپشان را ترک می کند، و آنان در محل وسیعی از آن غارند این از نشانه هایِ خداست. خدا هر که را هدایت کند، راه یافته است و هر که را گمراه نماید، هرگز برای او یاور و دوست هدایت کننده ای نخواهی یافت. (۱۷) آیا کسانی که کافرند، پنداشته اند که بندگانم را، به جای من سرپرستان خود می گیرند ما دوزخ را برای پذیرایی کافران آماده کرده ایم (۱۰۲). بگو: آیا شما را از زیانکارترین مردم از جهت عمل آگاه کنم؟ (۱۰۳) کسانی هستند که کوششان در زندگی دنیا به هدر رفته در حالی که خود می پندارند، خوب عمل می کنند. (۱۰۴) آنان کسانی هستند که آیات پروردگارشان و دیدارش را به وسیله او منکر شدند، در نتیجه اعمالشان تباه و بی اثر شده است، پس روز قیامت میزانی برای آنان برپا نمی کنیم (۱۰۵). این است [وضع و حال زیانکاران] به سبب آنکه کفر ورزیدند و آیات من و پیامبرانم را به مسخره گرفتند (۱۰۶). مسلماً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، بهشت های فردوس جای پذیرایی آنان است (۱۰۷). در آن جاودانه اند و از آن درخواست انتقال به جای دیگر نمی‌‎کنند (۱۰۸).» البته همه سوره داستان زندگی ماست. دلم میخواد بگم از شرایطی که داشتیم، شرایطی که همه بی هویتی بود و به زور به ما هویت آمریکایی تحمیل می‌کردند و ما آن هویت ها را از خود ندیدیم هرچند گمشدیم اما هرگز ما اهل کفر نیستیم. خوشا بحال ما که خود را در آغوش خدا می‌خواستیم و چه محاسبه اعلایی. ای حضرت ماه ای رهبری و شیخ نعیم قاسم و دیگر ماه های پر فروغ عالم ای فانیان از غیر حق و باقیان به یگانگی حق که به ما در ظلمات، خبر از خورشیدی می‌دهید و تا قیامت راه هدایت را در شب‌های ظلمات آخرالزمان به اراده خدا روشن می‌دارید تا باز این مقاومت را طوری پاس بداریم که همواره در راه باشیم، نورتان افزون باد و حضورتان بیش باد به قدرت و نور الهی ان شاءالله. خدایا ما را شاکر این اسلام و انقلاب و اولیاء بدار که بی آنان بی هویت می‌شویم و اگر نبودند دینت بفراموشی سپرده می‌شد و خدایا بلطف تو و با افق جاویدان قیامتت در قلوبمان، راه دینداری تو عین زندگی گشوده و راحت می‌شود و هیچ دشمنی ما را به کناره گیری ها مجبور نتواند کند و حضوری جهانی را در عین دین داری زندگی می‌کنیم ان شاءالله و مشکلات ما را حل خواهی نمود و این یعنی توان عبور از مشکلات و آغار زندگی توحیدی آخرالزمانی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ولی انسان حقیقتاً همان‌طور که فرمودید به خود می‌آید در همان طوفانی که شیطان ایجاد می‌کند و باز می‌تواند در همان طوفان، آری! در همان طوفان راه را از بیراهه تشخیص دهد و زیبایی زندگی در همین نوع از حضور است حتی اگر بنا بر آن باشد که در کنار شهید سید حسن نصرالله و شهید یحیی سنوار، حیاتی گسترده‌تر از زندگی دنیایی و جسمانی به بشر عطا شود. آیا ما بعد از سید مقاومت و شهید سنوار، زنده‌تر از قبل، راه را ادامه نخواهیم داد؟ امری که برای جبهه استکبار و جبهه صهیونیسم پنهان است و متوجه نیستند به هر حال تاریخ آن‌ها گذشته است و درک افول و سقوط خود را به گفته خودشان با داشتن رسانه و اسلحه و تکنیک سایبری نخواهند فهمید. همان‌طور که در جواب سؤال شماره 39111 عرض شد مهم آن است که ما به تاریخی که با مقاومت به میان آمده است که ماورای شکست و پیروزی‌های تعریف شده در جبهه استکبار؛ به مقاومت به معنای راهی که راه مقابله حق در مقابل باطل است، فکر می‌کنیم. موفق باشید

38883

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیزم: بنده وقتی به رفتار خودم در گذشته و حتی الان دقت می‌کنم می‌بینم که وقتی افراد زیبا رو را می‌بینم (فقط آقا) بیشتر با آنها ارتباط برقرار می‌کنم. و بیشتر به آنها نگاه می‌کنم خب من نمی‌توانم کثرت را در وحدت و وحدت را در کثرت ببینم. آیا این مخالف سیر و سلوک است؟ با تشکر فراوان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم. شاید در ابتدای راه این امور، طبیعی باشد و خود به خود انسان به جهت‌های دیگری متوجه می‌شود. موفق باشید

38882

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسمه تعالی سلام علیکم: چندی پیش به خود نگریستم، مضطرّ و نالان و وحشت زده که هیچ و هیچ نمی توانم خود را نگه دارم خود را به پیش برم، به یاد فرمایش شما در پیاده روی اربعین ۱۴۰۱ افتادم که فرمودید؛ ما پیرمرد ۷۰ سال هیچ امیدی به پاهایمان نداریم که بتوانیم قدم بعدی را برداریم بلکه این امید به خداست که می آییم و در این مسیر قدم بر می‌داریم. امروز که قصد و عزم بر جدیت ار تلمّذ درس کرده ام خود را ناتوان و ناممکن می یابم که بتوانم حتی در حد معمول چیزی یاد بگیرم. نگاه به هدف و آینده که تقریبا امری محال شده. لکن نمی‌توانم این امید را در خود غرص کنم بتوان این امر بزرگ را به پیش برد. چه کنم؟ نالان و آه کنان منتظر فرجم. در رابطه با کتاب عزیز «انسان و باز انسان» بنا بر شرح صوتی دارید و یا بودن شرح درک خواهد شد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به ما فرموده‌اند: ۱. «آن‌قدر ای دل که توانی بکوش» و این یعنی هر آنچه در مسیر خود برایمان پیش می‌آید امکان انجام آن هست و همانی می‌باشد که باید در آن ورود کنیم. ۲. به نظر بنده به جهت غلبه اشارات بر عبارات در کتاب «انسان و باز انسان» فعلاً نباید مشغول آن شوید. موفق باشید

38672

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: پیرو سوال 38656 که جواب قانع کننده که ندادید، هیچ موقع هم اشتباهاتون را که قبول نمی‌کنید، ولی مردم که یادشان نرفته در ایام انتخابات جنابعالی در مورد جناب دکتر قالیباف چه تعابیری می‌گفتید؛ به عنوان مثال در کارآمدی آقای دکترقالیباف در ساختنِ‌تهران حرفی نیست، ولی شهری که به گفته بعضی برای اشراف و سرمایه‌داران شهرِخوبی است، نه برای مردمی که دیگر امکانِ‌زندگی در آن برای‌شان سخت شده است. یا بعضی از کانال های منتسب به شما در مورد دکتر می‌نوشتند: حضرتِ‌امير علیه‌السلام: «كَثرَةُ الوِفاقِ نِفاقٌ» استاد الان که انتخابات تمام شد و مردم این خسارت بزرگ را متحمل شدند. ولی بنظر من که یک فرد حقیر عادی جامعه که جای بچه تان حساب می‌شوم ای کاش در انتخابات بعدی مثل حضرت آقا و خیلی از علماء اعلام طرفداری از شخص خاصی نکنید که حداقل اگه اشتباهی هم صورت می‌گیرد حق الناس گردنتان نباشد.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده در عین آن¬که جناب آقای دکتر قالیباف را همواره فرزند انقلاب می¬دانستم و همیشه به رفقا متذکر آن بودم؛ به نظر اهل نظر ایشان در امور اجرایی بخصوص در شهرداری چندان موفق نبودند و آن عمق معرفتی که برای مسئولیت مهمی مانند ریاست جمهوری نیاز است را در آقای دکتر جلیلی بیشتر می¬توان یافت و این یعنی هرکدام از فرزندان انقلاب را در جای خود فهم¬ کنیم. چرا حالت فرقه¬ای به خود بگیریم؟! به صورتی که گمان کنیم یا باید طرفدار این شخص باشیم و یا آن شخص. عرایضی در شب گذشته تحت عنوان «خطر سخنان حکیمانه وقتی که از قلب نگذرد» https://eitaa.com/matalebevijeh/17805 شد. امید است که مفید افتد. موفق باشید

38257

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

باسمه تعالی. سلام علیکم: در جایی از پرسش و پاسخ ها (۳۷۲۸۴) فرموده اید شمس تبریزی، مولوی، حافظ، عطار، بایزید، جنید، ابن عربی، منصور حلاج، ترمذی و... همگی شیعیانی بودند با روح و فرهنگ اهل بیت که تقیه می‌کردند. برایم سوال ست که ادعای تقیه ی برخی از این افراد را چگونه مطرح کردید با توجه به اینکه برخی از این شخصیت ها گاه تند ترین حرف ها را علیه مسلمات شیعه می‌زنند که اهل تسنن نزدند بلکه برعکس، اهل سنت نیز در آن عقاید همسو با شیعه مطالب بسیاری دارند، وجهی برای تقیه باقی می‌ماند؟ و یا گاه در سیره و رفتار بر سنتی بوده اند که یا با فرهنگ اهل بیت نه تنها همسویی ندارد بلکه نهی های فراوانی رسیده و از طرفی اهل تسنن و دیگر فِرَق اسلامی نیز آن رفتار را غیر اسلامی یا ضد اسلامی تلقی کرده اند. از طرفی تضاد واضحی میان این افراد به چشم می‌خورد از جمله اینکه مثلا جنید از فتوا دهندگان به قتل منصورست که سلطان ولد، تاج الدین خوارزمی، بابا رکن‌الدین شیرازی، عطار نیشابوری و ... تصریح کرده اند. یا ترمذی شخصی‌ست که در عداوت با اهل بیت و امیرالمومنین و شیعیان، صاحب سبک است و انکار متعدد فضائلِ اهل بیت موردِ پذیرش صحاح سته ی اهل تسنن و حتی متواتر با توهین و بد دهنی و جعل حدیث برای خلفا و نسبت شهوترانی دادن به امیرالمومنین و... را در کارنامه دارد و در عین حال خود را مصداق اهل بیت در آیه ی تطهیر می داند و حتی اظهار فرح در روز عاشورا را مطرح کرده است و ده ها جسارت و توهین و... شیعه ی در حال تقیه دانسته اید؟ و یا جناب عطار را بر چه وجهی؟ بر اساس مدح هایی که برای اهل بیت در آثار معتبرش دارد همانگونه که تصریح به مذهب خویش و مدح خلفا دارد؟ یا محتویاتِ آثاری که انتسابشان به عطار به شدت توسط بزرگان ادبیات رد شده و یا بر اساس اینکه مشرب عرفانی او را پسندیده اید؟ همچنین پیرامون منصور که حرف بسیار است و...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً در جریان هستید که در این موارد بسیار بحث شده است. به نظرم آیت الله جوادی در جلسه ۲۰۰ شرح فصوص می‌فرمودند ابن عربی در عقیده شیعه بوده است و یا آیت الله طهرانی در کتاب «روح مجرد» از قول مرحوم قاضی می‌فرمایند که ابن عربی و مولوی شیعه بوده‌اند و در عقیده و عمل، تقیه می‌کردند. و حتما در جریان هستید که جناب عطار را به جرم شیعه‌بودن از شهر هرات اخراج کردند. موفق باشید 

38236

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: مدتیه با مسئله «زن» در رابطه با جریان زندگی اجتماعی و‌ فردی آشنا شدم، پیش از این هیچ وقت فکر نمی‌کردم زنان این اندازه مهم باشند اما همواره این احادیث در ذهنم بود که: «(در آخرالزّمان) تمام همّت مرد، شکم او و قبله‌اش، همسر او و دینش، درهم و دینار او خواهد بود.» ۱۳ «مرد از همسرش اطاعت می‌کند، ولی پدر و مادرش را نافرمانی می‌کند.» ۱۴  «در آخرالزّمان زن را ببینی که با خشونت با همسرش رفتار می‌کند، آنچه را که او نمی‌خواهد، انجام می‌دهد، اموال شوهرش را به ضرر وی خرج می‌کند.» ۱۵  تازه فهمیدم بزرگترین مشکل زندگی همین مسئله است از لحاظ عرض و طول بسیار وسیع و تاثیر گذاره. اونقدر تاثر گذار که من از نشناختن این مشکل رنج می‌دیدم اما نمی‌دانستم دلیل رنج هایم از کجاست که با یافتنش متوجه شدم مشکل همینجاست. آنقدر تعداد مشکلات ایجاد کرده از این مسئله زیاده که در این متن نمی‌گنجه. از کودکی وقتی بسیار حال بدی داشتم سوره تغابن رو می‌خوندم و واقعاً آرومم می‌کرد، الان که با این سوره در مقیاس جهانی مطابق آخرالزمان رجوع کردیم و فرصتی شده برای شناخت خودمون و بازگشت حقیقت به زندگی از این فرصت دوست دارم کمال استفاده را بکنم زیرا این دلیلی برای ضربه های که خوردم و زندگی آزادی که نیاز دارم هست و شوخی بردار هم نیست. ولی به هر حال رفتن به سوی چنین مسائلی برای من یک وظیفه است نباید من را سرزنش کرد زیرا می‌خواهم خودم را در آزادی و زندگی پیدا کنم، چیزی که پیش از این نداشتم. خیلی خب جهانیان! به ما آسیب زدید، ولی اینطور نیست که ما ببازیم یا بی دلیل جایی حاضر شویم بدون اینکه یقین بر پیروزی زندگی بر جهل نداشته باشیم. بزودی جهل خار و حیات طیبه به قدرت خواهد رسید تا هر آزاد و حیات جویی بتواند حق زندگی کردن را در عزت داشته باشد بی آنکه کسی بتواند با قالتاق و دیوث بازی زندگی را برایشان بمیراند. واقعا مرگ بر آمریکا و اسرائیل که این همه، از بنیان آنها بوجود آمده. چه زیباست زنی که در انسانیت و توحید خود را یافت یا بدانند جایگاه زن موحد بسی برتر از تعریفی است که تمدن کفر از او کرده. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ ۚ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿١٤﴾ إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ ۚ وَاللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ ﴿١٥﴾ فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا وَأَنْفِقُوا خَيْرًا لِأَنْفُسِكُمْ ۗ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿١٦﴾ 13. بشارة الاسلام، ص 132. 14. إلزام الناصب، ص181، یزدی حائری. 15. اصول کافی، ج 8، ص 38.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همان‌طور که آیه می‌فرماید: «مِن» ازواجکم، یعنی بعضی از همسران شما مانع مسیر توحیدی شما ممکن است باشند. تازه می‌فرماید در نسبت با آن‌ها برخورد خشن نداشته باشیم. بنابراین نباید این مسئله را اولاً: به موضوع زن نسبت داد. ثانیاً: می‌فرماید: بعضی از همسران‌تان. موفق باشید  

37621
متن پرسش

سلام استاد: من سالهاست که تحت هدایت الهی روز به روز از معارف الهی نه فقط در عقلم بلکه در جانم و عملم بهره مند شدم به فضلش و زندگیم روز به روز پر نورتر می‌شد تا اینکه گرفتار ابتلایی بزرگ شدم کم کم نفسم آن را آراست و شیطان هم کمکش کرد تا مرا دور کند در تمام لحظات این ابتلا که زمینه گناهی بزرگ را فراهم می کرد من توسلم بیشتر و بیشتر شد و هر راهی که این سالها خدا بهم یاد داده بود رو در این مدت انجام دادم اعم از توسل و دعا و ذکر و زیارت و نماز و ... در عین اینکه مرتب دریچه های جدیدتری از تجربه این آموخته ها به رویم باز می‌شد و ادعاهایم می‌ریخت و می‌فهمیدم رشدهایی خدا برایم گذاشته و اتصالم سفت تر و عجزم بیشتر می‌شد اما عین معتاد و اسیری که نفس اژدهاگونه اش که تا بحال چنین نمی‌شناختمش انگار بیدار شده بود و افسارش را دست شیطان داده بود و از هر راهی که افسار را خارج می‌کردم بار بعدی بدتر گرفتار می‌شدم یه چیزی انگار بهم می گفت رها کن تسلیم شو بنشین ببین خدا چه برایت می‌خواهد اما با ترس از اینکه شیطان دینم را کامل ببرد هرچه بیشتر زور می‌زدم از چنگ نفس و شیطان رها بشم بار بعد شدیدتر گرفتار می‌شدم در این مدت طولانی ابتلا که نزدیک ۹ ماهه در آن گرفتارم انواع فضل و رحمت الهی اعم از انواع زیارات خاصه معصومین و برکات معنوی عجیب خدا به فضلش نصیبم کرد اما هیچ کدام نتوانست مرا به طور کامل از این ابتلا نجات دهد تا جایی که حس کردم در برزخم هستم که امام علیه السلام فرمودند شفاعت ما در قیامت است و برزختان با خودتان تنها ماندم و عاجز و بی ادعا و فقط سوسوی امید به رحمت و فضل و جود احسان الهی مرا زنده نگه داشته که می‌دانم اگر این نیز خاموش شود تمام می‌شوم در ظاهر امر و از دید دیگران هیچ اتفاقی نیفتاده و خداوند آبرویم را به خوبی حفظ کرده اما از درون چیزی برای از دست دادن ندارم و البته گناهی که به شدت افسارش را هنوز خدا به دعای خیر اطرافیانم در دستم نگه داشته و گرچه تا حدی به آن آلوده شدم و دایم در حال توبه و انابه ام اما مرا به آن گناه بزرگ که با تمام قدرت در حال کشاندن من به آن هستند شیاطین انس و جن، هنوز نیانداخته خودم را در برزخی عظیم و حد فاصل بهشت و جهنم به وضوح می‌بینم که با ارتکاب گناه تمام اعمالم سوخت شده و سقوط خواهم کرد و حجت خدا بر من کامل گشته و هیچ توجیح و دلیلی برای ارتکابش ندارم اما قدرت دوری کامل از آن را ندارم چون هربار هم با توسل و انابه قدرت روحیش رو پیدا کردم و تصمیم به جدایی گرفتم از مسیری که مرا به سوی گناه می‌برد و با عنایت الهی دور شدم و ترک کردم به خیال خودم، بعد از چند روز با شدت بیشتری نفسم مرا در آن انداخت و این بار عمیق تر و این شکست بارها و بارها اتفاق افتاد در حدی که به نجات کاملم هم دیگه امیدی ندارم. البته در تمام مدت سعی کردم در مراحل حساس از استخاره توسط یکی از علما بهره بگیرم برای انتخاب و جالب بود که هربار تصمیم به ترک کامل و دوری گرفتم استخاره بد آمد انگار خدا می‌خواست مرا در آن ابتلا نگه دارد تا چیزی را به من بفهماند که نمی‌فهمم اصلش را در عین موارد فراوانی که از حکمت دانایی های معرفی تبدیل به دارایی شد درمانده ام و خسته و ترس فراوان از اینکه همه چیزهایی که خدا بهم داده در این مدت را نفس به همراهی شیطان از من بگیرند گفتم با شما درددل کنم بلکه خداوند از زبان شما حکمت این ابتلا و راه رهایی از آن را به رویم بگشاید که در حال له شدن هستم و انگار صدای خرد شدن تمام جانم را در فشار و سکرات موت آن به آن می‌شنوم و من الله التوفیق.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال ما را روحی است که خداوند به جهت تعادل و صفایش بدان سوگند خورده و فرموده است: «و نفسٍ و ما سویها» و حال مائیم که برای هرچه بیشتر در آن فضای معنوی و الهی، خود را ذیل دستورات حضرت ربّ العالمین که دستوراتی است بس تعالی‌بخش؛ نگه داریم تا مزه زندگی را به زیباترین شکل بچشیم. باید خود را در نسبت با آن حضور، نگه داریم وگرنه سنت خدا آن است که سرگردان ظلمات این جهانی و آن جهانی خود شویم. موفق باشید           

37193

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: این همواره در مسیر بودن و هی بگیم نه این نشد و منتظر افق بالاتر باشیم، من احساس می‌کنم که با این حال دچار یاس میشم، شاید هم من درست نفهمیدم منظور شما چیه از این شدنی بعد از شدن که می‌فرمایید، چون واقعا دلم یک مأمن آرامش و اون رسیدنه رو میخواد، هی ام هر روز دچار شک و تردید ها میشم و به حال علما و شهدا غبطه می‌خورم که انگار در دنیا در یک بهشتی زندگی کردن و به مسیرشون انقدر یقین داشتن، راستش از مسیر خیلی لذت نمی‌برم، برا همین بعضی وقتا فکر می‌کنم مسیر رو اشتباه اومدم ولی چون تو این مسیر اربعین و کربلا و امام رضا می‌بینم نمیتونم با این راه بیگانه بشم، و از اون طرفم هرچی کتاب میخونم، سخنرانی گوش میدم، انگار نه انگار و میدونمم به این ها نیست ولی کار دیگه ای ام بلد نیستم بکنم هرچی ام دعا می‌کنم خیلی تاثیری ندیدم ولی اطرافم دیدم ادم هایی رو که از این سرگشتگی و پوچی و حیرانی در اومدن و سفت و محکم دارن مسیر رو پیش میرن ولی من واقعا نمیدونم چجوری از این حال در بیام حتی قبلا که زیارت می‌رفتم انگار که از حرم خیلی بیشتر لذت می‌بردم و یا جزء خوانی ماه مبارک و خوندن معانی آیات برام خیلیی شیرین تر بود ولی الان که معنی میخونم انگار اصلا حرف قرآن رو نمی‌فهمم و فرسنگ ها فاصله می‌بینم و کلی سوال و شبهه از آیات برام پیش میاد واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم اگه میشه بنده رو راهنمایی بفرمایین.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در ابتدای کتاب «انقلاب اسلامی؛ طلوع جهان بین دو جهان» عرض شد، حضور در این مسیر، روبه‌روشدن با سکراتی است که از یک طرف انسان نسبت به آنچه با آن مأنوس بود را از دست می‌دهد و از طرف دیگر آنچه را که باید در آن حاضر باشد را نیافته؛ همان حالتی که به یک معنا می‌توان گفت از مسجد و مدرسه محروم شده است ولی به میخانه‌ای هم که باید برسد، نرسیده. و در این رابطه هرکس باید خود را طوری تعریف کند که اگر می‌تواند با دیروزِ خود به‌سر ببرد چرا خود را به زحمت بیندازد؟! جناب عطّار در همین رابطه از احوالات خود گزارش می دهند که:
دی زاهد دین بودم، سجاده نشین بودم
ز ارباب یقین بودم، سر دفتر دانایی
ترسا بچه ایم افکند از زهد به ترسایی
اکنون من و زنّاری در دیر به تنهایی
امروز دگر هستم، دُردی کشم و مستم
در بتکده بنشستم، دین داده به ترسایی
نه محرم ایمانم، نه کفر همی دانم
نه اینم و نه آنم، تن داده به رسوایی
دوش از غم فکر و دین، یعنی که نه آن نه این
بنشسته بدم غمگین، شوریده و سودایی
ناگه ز درون جان، در داد ندا جانان
کای عاشق سرگردان تا چند ز رعنایی
پس گفت در این معنی، نه کفر نه دین، اَوْلی
بر شو تو ازین دعوی گر سوخته مایی
نکاتی در غزل شماره ۱۳۱ مطرح شده است، خوب است که نسبت به آن‌ نکات فکر شود. موفق باشید
 

37018

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام استاد عزیز: در فیلم حضرت مریم یه جا گفته حضرت مریم وقتی رفتن تو مسجد الاقصی چهار زن انجا بودن که یکیشون حضرت زهرا سلام الله بودن استاد میشه از این موضوع استفاده فرهنگی کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! عرایضی در بحث «نسبت ما با مقام پیشاخلقتیِ حضرت فاطمه زهرا «سلام‌الله‌علیها» شده است https://lobolmizan.ir/special- post/922?mark=%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%AE%D9%84%D9%82%D8%AA%DB%8C حاکی از حضور حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» قبل از خلقت انسان‌ها که نمونه آن حضور را شما در آن روایت ملاحظه می‌کنید. موفق باشید 
 

36925

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

باعرض سلام و ادب: ببخشید استاد وقتی دم انتخابات خانومی که فرزند شهیده ولی همیشه با آرایش غليظ آمد و رفت میکنه، دغدغه وضعیت حجاب و پوشش فعلی جامعه را هم ندارد به گفته خودشون و توی چند سال گذشته هیچ کدوم از منویات مقام معظم رهبری هم از دغدغه هاشون نبوده و کاری نکردند فقط مدرک دکتری دارند و نه متعهدند نه متخصص میان پیش شما برای رای جمع کردن و استفاده از اسم استاد طاهرزاده! ما می‌خواهیم بدونیم دلیل جناب استاد برای قبول این دیدار که به منزله تاییدایشون هست،چیه بفرمایید تا ماهم بدونیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اطلاعاتی که بنده از ایشان و خانواده محترمشان دارم؛ قضیه این‌طور نیست و درست بر عکسِ نظر جنابعالی، ایشان شخصی وِلایی هستند و نسبت به رهبر معظم انقلاب ارادت خاص دارند و اگر چنین بود که شما تصور کرده‌اید، شورای نگهبان ایشان را تأیید نمی‌کرد. اتفاقاً اگر این افراد وارد میدان قانون‌گذاری شوند با حساسیت و تعهدی که دارا هستند، مشکلات ما کمتر می‌شود نسبت به افرادی که تک‌بُعدی به موضوعات می‌نگرند. تازه این شمایید و نامزدهای محترمی که بعضی از آن‌ها حقیقتاً انسان‌های شایسته‌ای هستند و بنده و جنابعالی مخیّر هستیم بین خوبان، خوب‌ترین‌ها را انتخاب کنیم. موفق باشید

36751

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: من یک پیشنهاد دارم. لطفا اگر امکان داره جواب پرسشها را به صورت صوتی ارسال کنید. به دلیل اینکه جواب ها را می توان هر زمان حتی در ماشین گوش داد و هم موقعی که جواب را صوتی بشنویم لحن بیان حضرتعالی بهتر در درک مطلب کمک می کند. اگر بشه جواب پرسشها؛ هم متنی باشه و هم صوتی که نورعلی نور. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد خوبی است ولی به جهت کثرت سؤالات، عملی نیست. موفق باشید.

36684

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: بعد این همه راهی که باز شده با شهادت های بی بنیاد، بی برنامه و بی مقدمه در غزه یا در مثلا همین کرمان که من خودم هم اونجا بودم. یه ۵ دقیقه قبل انفجار اول من دقیقا همونجا بودم و اگه که یه بهونه میجستم که دستم بند بشه اونجا الان من هم از کشته شده ها بودم در اون لحظات چقده که با خودم تو بین مردم نرفته بودم حتی چند دختر رو دیدم و با خودم گفتم چقد اینا خوشکل هستن، همونا شهید شده بودن. بعد این همه شهادت های الکی چه در غزه و کرمان از خودم گرفته تا جهان دیگه چه حرفی برا گفتن می مونه. مثل این که بازم دارم حرف می‌زنم. این حرف زدن چه ولوله ای است تو جون من. پیش مزار حاج قاسم فقط داشتم گوش می‌دادم نه فقط پیش حاج قاسم جایی مثل کنار مزار اباعبدلله یا در محضر امام و حضرت آقا. چه حرف هایی که گوش ندادم و چه حرف هایی که نزدم. انگار که نیاز دارم به این جور سخن ها، این کرمش تو جون من هست که بیچاره کنم خودم رو با این حرفا. چه درد هایی که نمی کشم بخواطر این که چرا کارام پیش نمیره. من که رفتم پیش حاج قاسم داشتم عشق می‌کرم که ولی من هیچی نمیدونم . گند بزنن به هرچی شیخ بازیه من دلم میخواد آدم باشم. دیشب پیش یکی از رفقا بودم هی دارم بهش میگم آموزش و پرورش خودش و معلم هاش و دانش آموزهاش رو کرده تو پاچم بازم میگه صبر کن. من اگه میرم سر کلاس فقط بخاطر توانمندی در حوضه ی الکترونیک هست که اونم رشته ی من هستش. خدافظ .

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال خداوند به صورت‌های مختلف، راه‌ها و یا کوره راه‌هایی مقابل انسان می‌گشاید. مهم آن است که ما از سر صدق و تواضع متوجه آن راه مانند همین راه معلمی که می‌فرمایید؛ بشود تا آنچه باید بشود، بشود. در مورد شهدای کرمان عرایض بنده این‌طور بود که ما در زیارت جلیل القدر «امین الله» پس از آن‌که سلام می‌دهیم به امامی که به زیارت او رفته‌ایم؛ داریم: «حَتّى دَعاكَ اللّهُ إِلى جِوارِهِ فَقَبَضَكَ إِلَيْهِ بِاخْتِيارِهِ،» یعنی آن‌طور نیست که مثلاً شمر و یزید به اختیار خود، شما را به قتل رسانده باشند بلکه تا آن‌جا جلو رفتید که خداوند شما را به جوار خود خواند و روح شما را با اختیار خودش قبض کرد. بدین معنا که هرگز دشمنان ما آن اندازه اختیار ندارند که به گمان خود فکر کنند. آنان ما را به قتل می‌رسانند و در همین رابطه حتی کودکانی که در صحنه گلزار شهدای کرمان شهید شدند، با نظر و اراده خداوند بود تا به تقدیری این‌چنین نایل گردند، هرچند روسیاهیِ این عمل بر پیشانی آن جنایتکاران نگاشته شد. موفق باشید     

36643

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: عیدتون مبارک. بنده مدتی در مورد ورود چادر مشکی در فرهنگ ایران مطالعه کردم دیدم در زمان صفوی که چادرهای رنگی باب بود این اتفاق افتاد. ابتدا در مجالس عزا بعد آرام آرام وارد فرهنگ شد. پوشش زنان ما مشکی شد حالا با چه هدفی در دورانی که بدعتهای زیادی وارد دین شد یهو رنگ چادرها هم تغییر کرد بماند وشاید این ورود اجرای قانون منع حجاب رو آسانتر می‌کرد و دهها دلیل دیگه که تحلیل شخصی بنده است و اما اکنون با توجه به این سابقه و مجموعی از اتفاقاتی که در دهه های اخیر علیه حجاب صورت گرفته با یکسری از دوستانمون تصمیم گرفتیم که چادرهایی با رنگهایی تیره و ساده (قهوه ای، طوسی، آبی تیره و۰۰۰) در جامعه سر کنیم تا ارام ارام با این بدعت مبارزه بشه و اثرات خوبی رو داریم می‌بینیم مخصوصا قشر جوان و بچه های تازه مکلف شده (اما خیلی آهسته و کم رمق) حالا سوال بنده امشب در محضر یکی از علمای بزرگ شهرمون بودیم که دروس معرفت النفس تدریس می‌کنند ایشان می‌فرمودند شما لباس شهرت به تن کردید و این کار حرام است آیا الان که شهر پر از رنگهاست لباس شهرت است؟ (شاید در دهه ۶۰ که پوشش حتی برای افراد بی تقیید تر رنگ مشکی و رنگهای تیره بود لباس شهرت می‌شد) آیا نباید جلوی این اشتباه ایستاد؟ این مبارزه با بدعت محسوب نمیشه؟ لطفا راهنمایی بفرمائید. نیتمون این بود برای خدا قدمی برداریم ولی الان به شدت به ترس افتادم که نکنه بدعت جدیدی با این حرکت ایجاد کرده باشیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لباس شهرت آن است که انسان کاری کند که انگشت‌نما شود. ولی چنانچه چادر غیر مشکی چنین حالتی را پیش نیاورد و موجب کسب شهرت نگردد، می‌تواند قابل پذیرش باشد با توجه به این‌که می‌فرمایید جوانان ممکن است از آن بهتر استقبال کنند. البته در این امر باید با دیگر خواهران اهل معرفت در میان گذارده شود. موفق باشید

36444

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

می بینی‌ام که غم‌زده از دست خویشم و؛ / تنها مرا چرا به تماشا نشسته‌ای؟!!
می بینی‌ام که گمشده در هست خویشم و؛ / تنها مرا چرا به تماشا نشسته ای ...؟!!
می‌بینی‌ام که نای نفس نیست دیگر و؛ / اما هنوز هم به تماشا نشسته‌ای...
 صبرت نه ظلم و جور، که می دانمت / چرا تنها هنوز هم به تماشا نشسته ای ...
 باشد، خدای من، همه هستم برای تو/ اصلا هرآنچه رفت ز دستم فدای تو
 یا هرچه داده اند به دستم فدای تو باشد
 خدای من! همه هستم فدای تو، اما اگر بماند از آن هستِ من کسی ...
وای از تویی، که، حال دلم را خبر تویی /  وای از منی که منتظرم در هوای تو
ای کاش، هستِ من همه گردد فدای تو /  اما اگر گذارم از آن هستِ خود کسی
 دردا اگر که گم نشوم در هوای تو .... و خواجه هم دردها به دلش کردی که گفت:
 مرا می بینی و هر دم زیادت می‌کنی دردم...
اما کاش درد ما یکی بود، کاش درد او به جانم می افتاد ... حال دلم درد زلیخایی دارد که سال هاست در غمخانه دلم خانه کرده، خیلی در خودم به حال خودم باید اشک ها بریزم، من تو را ندارم که چنین بر خود و در خود می پیچم، گفتم که دعایی بکنیدم و بگویید چه کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله منوّر به دردی باشیم که بیابیم چه اندازه چاره آن درد، توجه به حضور خداوند است در جمال و سیره پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» به همان معنایی که گفته شده: «ای لقای تو جواب هر سؤال / مشکل از تو حل شود بی قیل و قال». آری! بشر امروز نیاز به چنین حضوری دارد. موفق باشید

36441
متن پرسش

سلام استاد: بنده یه سوال پرسیده بودم و شما جواب دادید ولی فکر می کنم از یه زاویه دیگه که مد نظر بنده نبود جواب فرمودید. سوال شماره ۳۶۳۶۲ سلام استاد. دکتر پارسانیا در برنامه جریان شبکه یک درباره کشتار کودکان در فلسطین این گونه اظهار داشتند (نقل به مضمون) دلیل واکنشهای جهانی اینست که روح اطفال در نفوس بشریت اثر می‌گذارد زیرا ارواح اطفال هنوز حامل عهد الهی است و نفوس بشر ناخودآگاه متاثر از نفس کودکان می‌شوند. سؤال: امکانش هست صورت فلسفی این اظهارات را بفرمایید؟ ممنون ✅باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته خوبی است و به نظر می‌آید از آن جهت که امکان ندارد خداوند از حقّ مظلوم بگذرد، آن احوالات را در روح و روان مردم جهان پیش آورده است که در واقع نوعی انتقام‌ خون شهداء از قاتلان آن‌ها است که شاید اگر در قید حیات بودند و در مبارزه با رژیم صهیونیستی وارد می‌شدند این اندازه مؤثر نبوده باشند. موفق باشید» منظور سوال بنده این بود که مکانیسم فلسفی این «اثر بر نفوس بشر» رو بفرمایید. عذر میخوام وقت شما رو می‌گیرم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع در بحث «معرفت نفس» به خوبی مطرح است که نفوذ انسانی به جهت تجرد و وسعتی که دارد، اگر گرفتار کثرات دنیایی نباشند می‌توانند بر نفوس دیگر افراد تأثیر بگذارند و در همین رابطه در مجالست با علمایی که نفوس خود را از کثرات آزاد کرده‌اند تأکید شده و یا گفته شده «می‌رود از سینه‌ها در سینه‌ها / از رَهِ پنهان صلاح و کینه‌ها». بنابراین با توجه به مبانی معرفت نفس، سخن استاد پارسانیا سخن حکیمانه‌ای است به اعتبار آن‌که نفوس آن اطفال در طلب امری بوده‌اند که منجر به نفی اسرائیل شود وگرنه تقدیرشان چنین تقدیری که موجب بیداری انسان‌ها گردد، نمی‌شد. در واقع خداوند همان‌طور که جواب حضرت علی اصغر را دادند که می‌خواستند در زمره لشکر اباعبدالله «علیه‌السلام» باشند، و حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» در واقع جوابِ طلبِ حضرت علی اصغر را دادند؛ در غزه نیز میدان طلبِ شهداست که داده می‌شود و حرمله‌های دوران یعنی صهیونیست‌ها گمان می‌کنند کودکان را به شهادت رسانده‌اند، در حالی که قهرمانانی نقش‌آفرین را احیاء کرده اند. موفق باشید

نمایش چاپی