بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
35293

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

هیچ وقت فرصت نشد مسئله به این مهمی رو بنویسم. گویا فعلا تنها راه بازخوانی زندگی خودم به نظرهای مختلفه تا همواره امیدوار باشم. برای اولین بار که وارد اجتماع شلوغ تری شدم مهد کودک بود که روحم تحمل اون فضارو نداشت و رهاش کردم و مجبورا اول دبستان و دوران مدرسه بود که صد ها بیماری روحی در روحم نمود کرد؛ مثلا اینکه هیچ وقت در دوران کودکی من خواب بد یا اینکه کنترل ادرارم رو از دست بدم نداشتم و بسیار شاد بودم که تقریبا تو جهان خودم زندگی می‌کردم اما اول دبستان در راه مدرسه تا منزل خودم رو خیس می‌کردم. بارها خواستم برم ورزش اما هیچ وقت نشد مستمرا پایدار باشم در حالی که ورزش اصلا بی معنی بود برام. اما در کودکی با آزادیهایی که داشتم خود زندگیم ورزش بود. دبستانم در دهه هشتاد بود یعنی دهه تهاجم اخلاق غرب و بیشترین طلاق ها در اون دوران بود و عملا خانواده ها اون سالها متلاشی شدند و شهوت در اجتماع به حد افتضاحی رسیده بود من خبر دارم بسیاری از تجاوز ها در اون دهه بوده و الان هم که گاها می‌نویسند از اون سالها بوده. به زحمت رسیدم به نوجوانی و سعی کردم کار کنم و دیدم بازار سرتاسر دروغه نهایتا خانه نشین شدم و همواره به زور تحصیل کردم اما با تمام معلمانم بحث میکردم و برام سئوال بود چرا باید این درس ها رو بخونم یا اصلا چرا اینجام یا آخه چرا باید وقتی این اندازه همه چیز سیاه و طاقت فرصاست به خودم دروغ بگم و مثل دیگران با خودم تعارف کنم که آدم نایس و مودبی هستم؟!. تنها جایی که می‌شد خودم رو از بالاتر ها به زمین بیارم عالم خیالی بود که می‌شناختم و تنها خیالی که بهم معرفی شده بود فیلم و سریال و هنر بود و بسیار میدیدم و هنوز هم می‌بینم. مدت های زیادی خانه نشین بودم یعنی اگه عمرم رو حساب کنند دو سومشو خونه نشین بودم و چاقم. سربازی که رفتم دیدم هیچ چیز درست نیست و راه فرار هم نیست هرچند مدتی با فشارهای روحی زیاد از خدمت فراری شدم و گویا خدا با بازی موقتی که راه انداختند روحم رو تازه تر کردند و بر گشتم و پس همت کردم و جنگیدم تا جایی که اواخر می‌دیدم در پادگان های مختلف سربازا معقول تر و آزاد تر شدند هرچند پیش از فرار از خدمت هفته ای ۳ یا ۴ روز بازداشتگاه انفرادی پادگان بودم و روی موزاییک بدون پتو و بالش می‌خوابیدم فقط پیرهنم رو زیر سر میذاشتم و هنوز نمیدونم چطور اون حالت برام طاقت فرسا نبود و یک خوشی در عین سختی داشت حتی در بازداشتگاه نماز که می‌خواندم در تنهایی دعای (خدایا خدایا تا انقلاب مهدی...) میخوندم و سربازش مسخرم می‌کرد اما از بازداشتگاه بیشتر از در اجتماع سربازایی که داشتم حرف از آزادی و استقلالشون می‌زدم خوشم میومد ولی همونا با ترس و لرزشون و دلدادگیشون به بعضی فرماندگان ظالم، کسانی که حق انسانی آدما رو زیر پا میذاشتن برای امیالشون همدست می‌شدند. هرچند کل سربازی لازمه برای هر آدمی و سختیهاش اگر در راستای تربیت نفس باشه خیلی هم موافقم و واقعا در جمهوری اسلامی عبادت بزرگیه. در نوجوانی پیش از انکه حرف از بشر آخرالزمان باشه من با خودم فکر می‌کردم و میگفتم هیچ راهی جز «خدا بودن نیست.» البته به زبان کودکانه خود می‌گفتم و الا هیچ کس خدا نمیشه منظورم فنای در توحید حضرت حق تبارک و تعالی است. روح من همواره آسیب دیده و همواره پی آسمان بوده اما راه های آسمان نه تنها گم شده بود بلکه من رو درک نمی‌کرد. روح من سالیان درازی آسیب دیده با این وجود زمانی که راهی به آسمان یافتم برگشتم و این برگشت برای من آنقدر سنگین بوده که ماه ها گریه کردم و موهایم را سپید کرد. همه این ها را گفتم تا برسم به این چند سال اخیر. نه تنها در خانه محبوس تر شدم بلکه آنچه از گذشته و لطمات بسیار رنج می‌دیدم با هر منزلی تشدید شد و شکسته تر شدم تا حدی که قلبم رو از روحم کندم و روح بی قلبی دارم که هر ارازل و اوباشی میتونه بسرقت ببردش چون قلب و تعین نداره مثلا آدمی مملو از خشم به سمتم میاد و به روحم تجاوز میکنه تا اونجا که اختیار از کف میده و خشم اون رو به خودش بر میگردونه و من میشم آدم بی ادب و بد و هرچقدر زحمت کشیدم تا لحظه ای از آسمان نوری بگیرم تا روحم بتواند بایستد صد دزد من رو می‌ربودند. همینقدر میدونم بسیاری از نوجوانها و جوانها مخصوصا خانم ها همین امروز با سنین بالا در خانه محبوسند و این دردها درد من تنها نیست. بخدا قسم آه اینها دامن گیر کسانیه که از بیرون قضاوتشون می‌کنند و ارواح نا امید و شکستشون رو به زیر غرور و تکبرشون لِه می کنند و هزار دستور روانشناسی و احساسات فانتزی نثارشون می‌کنند. ای نسل گذشته من خود یک حاج قاسمم مثل بسیاری دیگر اما هیچ وقت کسی نمی‌تواند از زندگی ما کتاب بنویسد یا تعریفمان کند که مثلا دلیر بود یا غیور بود یا... ما به شما عقب مانده ها یا متجدد ها امیدی نداریم اگر مَردید حد اقل کاری به ما نداشته باشید و ما را با چهار چوب های روحی خودتون اندازه نگیرید. اگر خدا می‌خواست ما به شما حق ندهیم و نگوییم آنها هم گذشته ای داشتند که گاها از اختیارشون خارج بوده و درد هایی کشیدند، حتما به حال خودتون رهاتون می‌کردیم و می‌ماندید به آینده همین جوانها حسادت می‌کردید اما خدا خواسته ما در روح انسانیت و در جهان یگانه و وسیعی حاضر بشیم که بزودی بظهور میاد. بخدا قسم ما هنوز شناخته نشدیم زمانی شناخته میشیم که بظهور بیایم پس تا اون زمان دندان روی جگر بگذارید و به ما میدان دهید تا راه بریم. به هیچ وجه دوست ندارم مغرور یا ترحم جو باشیم فقط زمان لازم داریم که فکر کنم خدای ما به ما زمان داده مردم غلط می کنند زمان ندهند. در سخت ترین زندگی امیدوار ترینم ولی زمانی معلوم میشه که جان گرفته باشم و این جان رو نثار راه خدا کنم زیرا تا اینجا جانی ازم نمونده یعنی حتی بارها بیهوش شدم یا شاید روحم داشته می‌رفته ولی خدا نخواسته. اینها را آنقدر بازخوانی می‌کنم تا زمانی که خودم کانون امید باشم. براستی که نه دوست دارم مذهبی به معنای مرسومش باشم و نه عارف به هر معنایی و نه شبیه هیچ یک از این بازیها من فقط مشکلاتم را با انقلاب اسلامی حل می‌کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه خوب است به این نکته فکر شود که در کدام میدان می‌توانیم خود را بسط بدهیم و خود را اصیل‌ترین احساس نماییم. مهم نیست که آن میدان، میدانِ بزرگی باشد یا میدانِ محدودی؛ مهم، حضوری است که موجب بسط انسانیت انسان شود حتی در حدّ خیررساندن به مردمان در یک خیریه. موفق باشید

35100

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام مجدد و وقت بخیر استاد در ادامه پاسخ سوال 35083 اینجا دوتا فایل بقول خودشون افشا کردن لینک فایل اول: https://bayanbox.ir/download/23307906920248570/signal-2023-03-03-171838.pdf فایل اول جلسه 4 روز قبل از اون موارد برای من بسیار عجیب بود، برداشت خودم این بود درسته موضوع قابل اثبات نیست، (و البته توسط هیچکدام از افرادی که در جلسه معرفی شده اند رد تکذیب هم نشده - تنها این فایل رو- یعنی فایل اول - دفتر رهبری تکذیب کرد) تاریخ این فایل مربوط به اوایل فروردین امسال بود فایل دوم یک ماه بعد مواردی که من در ذهن داشتم : ۱. اینکه کسی در این حد بتونه این فضا و سخنان رو جعل کنه برای من هنوز هم قابل باور نیست. ۲.. از آقای کدیور در باره فایل ها پرسیدم، گفتن هردو فایل به احتمال بسیار زیاد کار دشمن خارج از کشوره، با این پاسخ اون نظر مثبتی که در باره فایل ها داشتم مقداری تردید ایجاد شد. ۳. پاسخ شما رو هم گرفتم، نظرم این شد که بالاخره به عنوان ی چیزی که سند معتبره بهش نگاه نکنم برای نمونه موارد بسیار زیادی بود که می توانست گفته شود اینکه جمهوری اسلامی هرگز افراد بیگناه را بخاطر پیش برد اهداف خود هدف قرار نمی دهد (هدف قرار دادن هواپیمای اوکراینی) اینکه نظام هیچ وقت وارد کارهای خلاف شرع و عرف و انسانیت مانند قاچاق مواد مخدر، ساماندهی و درامد از زنان بدکاره و ... نمی شوند اینکه هیچوقت حاکمیت قبول نمی کند، حق مردم مظلوم، فقیر مستضعف رو برداره بده به یک عده سران کشور تا اونها بیافتم به غارت جان و مال مردم (قضیه ای هم در این فایل در باره شمخانی و پاسخ اون دیده میشه - در فایل قبلی هم موارد بسیاری بودن) اینکه هیچ وقت فرمانده سپاه برون مرزی بخاطر اینکه به چند تا نتیجه میدانی برسه دستور برخورد مشت آهنین با مردم در آبان ۹۸ نمیده، مردمی که مشکل معیشت دارند، مردم فقیر یادش بخیر، قبلا کل دنیا می گفتن تقلب در انتخابات، رهبر یکدونه می گفت جمهوری اسلامی اهل خیانت در آرای مردم نیست، بی چون و چرا می پذیرفتیم، اینکه این یک اصل است خیانت در امانت نباید بشه، دروغگویی نباید صورت بگیره، ناعدالتی نباید باشه. مشکل من اینه چرا نگاه اصولی به ماجرا نمیشه، کسی بگه نه اینها اصول انسانی و اسلامیه و هیچ وقت زیر پا نمی گذاریم، منتظریم هر اتفاقی بیافته تا فقط یکجور توجیهش کنیم (این مورد رو در شما خیلی زیاد دیدم) البته هنوز برداشت و نظر من اینه (یکی از افراد در فایل مشابهش رو گفتن) جمهوری اسلامی یک درختی است که بسیاری از شاخه هاش آفت زده ولی حفظ اصل درخت با رعایت اصول ضروریه، تا بلکه از این همه آلودگی پاک بشه و اینکه یک منتقد هزار برابر بیشتر از یک توجیه گر به نظام خدمت می کنه، با این وجود یک درخواست و یک سوال از شما دارم سوال: آیا اگر موارد دو فایل درست باشند می توان نام چنین حکومت و مدیریتی رو اسلامی گذاشت؟ (در حد امکان جواب این سوال رو بدین) درخواست من: کتابی جزوه ای بنویسید، بگین جمهوری اسلامی چه هست و چه نیست؟ چه رفتارهای قابل قبول نیست اصول رو به دست خواننده بدین تا معیار قضاوت و تصمیم گیری و جهت گیریش باشه نه اینکه یک چیزی تعریف کنید و فقط بگین به رهبری اعتقاد داشته باش به ما اعتقاد داشته باش، ما اصول نداریم مردم رو به عبادت خودتون فرا نخوانید، مردم آزاد رو بنده افراد نکنید وَ لَكِنَّنِی آسَى أَنْ یلِی أَمْرَ هَذِهِ اَلْأُمَّـ‹ِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا فَیتَّخِذُوا مَالَ اَللَّهِ دُوَلاً وَ عِبَادَهُ خَوَلاً وَ اَلصَّالِحِینَ حَرْباً وَ اَلْفَاسِقِینَ حِزْباً

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض شد بحث در ضعف‌هایی که داریم نیست، بحث در نحوه آرایش و طرح آن ضعف‌ها و نتایجی است که در آن متون به میان آمده است و عرض بنده آن بود که اساساً این نوع آرایش و سناریوبندی مربوط به کسی است که ابداً در جریان روح رابطه افراد با رهبری و رهبری با افراد؛ نیست. قصه همان بچه پولداری است که بنا بود برای فقرا انشاء بنویسد و نوشت فقرا خودشان فقیرند، کلفت و نوکرشان هم فقیرند. متن فوق از این جهت بسیار ناشیانه تهیه شده است و این به معنای توجیه ضعف‌هایی که ما داریم و بحمدالله در ذات انقلاب توان عبور از آن‌ها نهفته است، نیست. موفق باشید

34775

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب: استاد بنده از شما دو سوال و یک درخواست دارم که اگر لطف کنید به سوال اول و سوال دوم بنده فقط با یک بله یا خیر جواب دهید از شما ممنون میشم. سوال اول: با توجه به اینکه وجود خداوند نامحدود از نظر فلسفی می باشد و گذشته و حال و آینده برای وجود خداوند یکسان می باشد آیا قبل از اینکه بنده به دنیا بیایم از اراده بنده در تمامی لحظه ها از لحظه تولد تا لحظه مرگ بنده با توجه به اینکه بنده در هر یک از لحظه های زندگیم در شرایط مختلفی از نظر ذهنی و روحی و جسمی و ارادی و کیفی و کمی و مکانی و زمانی و... هستم به صورت کامل آگاه است؟ سوال دوم: با توجه به اینکه وجود خداوند نامحدود از نظر فلسفی می باشد و گذشته و حال و آینده برای وجود خداوند یکسان می باشد آیا قبل از اینکه بنده به دنیا بیایم وجود خداوند به صورت کامل از سرگذشت بنده از لحظه تولد تا لحظه مرگ آگاه است؟ درخواست: معصومین (ع) در احادیثی فرموده‌اند که دعا می تواند سرنوشت و قضا و قدر حتمی را تغییر دهد سوال اصلی بنده از شما این است که اگر وجود خداوند که نامحدود از نظر فلسفی می باشد و گذشته و حال و آینده برای او یکسان است و با توجه به پاسخی که شما به سوال اول و سوال دوم بنده می دهید اگر وجود خداوند قبل از اینکه بنده به دنیا بیایم به صورت کامل از سرگذشت بنده از لحظه تولد تا لحظه مرگ آگاه است پس بنده در این دنیا حکم یک بازیگری را پیدا می کنم که کارگران که وجود خداوند باشد از قبل از به دنیا آمدن بنده فیلمنامه را آماده کرده است و از لحظه به دنیا آمدن بنده در این فیلمنامه قرار می گیرم، استاد اگر لطف کنید توضیحی مختصر به این درخواست بنده بدهید از شما ممنون میشم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! ۲. آری! 3- در جزوه «جبر و اختیار» که روی سایت هست با توجه به شعری که منسوب به عمر خیام است، جواب این مطلب داده شده است. آن‌جایی که جناب خیام می گوید: «میّ خوردن من حق، ز ازل می‌دانست / گر میّ نخورم علمِ خدا جهل بود». در جزوه مذکور روشن می‌شود که آری! خداوند از ابتدا می‌داند ولی همان‌طور که انسان با اختیار خود عمل می‌کند؛ می‌داند. پس علم خدا به فعل ما قبل از انجام آن فعل، منجر به جبر نمی‌شود. موفق باشید

34642

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد: درنظر داریم یکی از کتابهای شما رو برای اجرا مسابقه کتابخوانی در سطح دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انتخاب کنیم. آیا موافق این کار هستید؟ و اینکه توصیه شما برای اولین دور، کدام کتاب هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به خودتان دارد که چه کتابی را موضوع و مسئله این نسل می‌دانید. پیشنهاد ما کتاب «آشتی با خدا» می‌باشد. موفق باشید

34633

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام عليكم و رحمة الله: من در مورد آيت الله كميلى مي پرسم. آيا ايشان را مي شناسيد؟ اگر مي شناسيد آيا ايشان استاد كامل هستند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم منظورتان چه بزرگواری است؟ موفق باشید

34435

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

باسلام استاد دربحث مقاومت به نظرم رسید مطلبی رابگم،شایدباکمک شماذهنم بازترشه استادشایددربحث مقاومت یه مطلب راشایدکم کارشده وشایدبنده اطلاع ندارم واینکه به گمانم مقاومتی ازجنس زنانه بالطافت خاص خود،ازان نوع که چرا حضرت زهرای آنگونه مقاومت کردچی می خواستم بگن؟مقاومت دران فرهنگ چی بود؟چه رمزی داشت؟ایادرعین قدرت ساده نبوده؟چه نوع. مقاومتی بوده ،ضمن اینکه باید درنظرداشت غرب به دلیل مغایرت با مبانی ماهرگزچنین مقاومتی رانخواهدداشت

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. حتی در همین رابطه جناب مهاتماگاندی موضوع مبارزه منفی که همان جنگ نرم است را مطرح کرد و به گفته خودش به امام حسین«علیه‌السلام» اقتدا نموده. مباحثی در این رابطه تحت عنوان «برپا شدن عالم در جهان امروز» با حضور جناب حجت الاسلام آقای نجاتبخش شده است که می‌تواند مفید باشد. خوب است که به آن مباحث رجوع شود. https://eitaa.com/soha_sima/1872. موفق باشید

39858
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و دست اندر کاران گرامی: آمده‌ام که بنویسم از آینده‌ای که سودای آن‌را دارم که با تمام وجود در آن حاضر باشم. دبیرستان بودم که حادثه‌ای رخ داد و آوینی بر سر راهم قرار گرفت‌. آوینی، نوری بود بر ظلمات بی‌تاریخیِ مدارس تیزهوشان. گویی چیزی از جنس خودمان بود و می‌خواست آنچنان انتظار آمدن پس فردای تاریخ را بکشد، که هر آنچه نیاز است تا نفس انسان آماده بشود برای آن عالم را در خود به ظهور برساند. آری، آوینی تمام دغدغه‌ها و بینش و عالم مرا عوض کرد. گویی به راستی که نزد خودم حاضر شدم و چه مستیِ خمارگونه‌ای بود... خلاصه می‌کنم و می‌روم بر سر اصل موضوع. حالا که یک سالی است از سد کنکور گذشته‌ام و فارغ گشته‌ام از بسیاری از محدودیت ها، و مطالعات متوسطی از مباحث علوم انسانی و اسلامی- از فلسفه و عرفان اسلامی گرفته تا آثار جنابعالی و کتب شهید آوینی و آرای هایدگر و دکتر فردید و دکتر داوری و...- داشته‌ام، و از طرفی برهوتِ بی تاریخی و بی آیندگیِ مدارس تیزهوشان که واسطه‌ی پرورش ورودی های دانشگاه های برتر کشور هستند را دیده‌ام و تجربه کرده‌ام، باید قدمی بردارم و آنچنان که عین صاد می‌گوید، تولیدی کنم و دستی بگیرم. اما با توجه به آنکه کمتر کسی است که به وقت‌آگاهی اندیشیده باشد و آگاه باشد به خدعه های تاریخِ کنونی، و وضع بی‌تاریخی و بی‌آیندگی را با اعماق جانش چشیده باشد و بیدار شده باشد به وقتِ انتظار، شخص یا اشخاصی را پیدا نکردم که دست به کار شده باشند و بخواهند شمعی روشن کنند تا بلکه من هم بتوانم با یاری رساندن آنها، هم در آیندهٔ خود حاضر بشوم و هم آنکه بار را بر دوش آنها بیاندازم و آسوده خاطر باشم. اما اگر پیرامون، این قدر تاریک است، پس باید حداقل باریکه راهی به نور باز کرد. پس راهی نیست جز آنکه با مدد گرفتن از خداوند و حضور تاریخی شهدا، امکاناتِ حرکت را خودم در خودم ایجاد کنم، نیرو ها را بیرون بکشم، و رشد کنیم تا آنجا که بتوانیم در آینده توحیدی انقلاب اسلامی حاضر بشویم. حال آنکه این راه، هزاران گونه چاله و مانع و سد و سنگ دارد و من که خودم را فقیر محض می‌بینم و مسیر خودم را با اخبات و انکسار و در دست داشتن توکل و صبر طی کرده‌ام و نه آنکه چشم به تلاش خودم و طلب خودم داشته باشم، که چشم به رحمت و بخشش او داشته‌ام و هر چه عطا کرده، از رحمت واسعه خودش بوده نه از سعی و تلاش من؛ در عین حال که می‌دانم این وظیفه تاریخی من است تا بتوانم در آینده حاضر بشوم، اما خودم را که لبریزم از غرور جوانی و تکبر و آفات عدیده، در حدی نمی‌بینم که بخواهم ساقیِ دیگران باشم در چنین راهی که بس خطرناک است و کسی به راحتی بار دیگران را به دوش نمی‌کشد؛ که ما در پیچ و خم مسیر زندگی خودمان هم مانده‌ایم. اصلا نمی‌دانم که آیا درست است که دیگران را از خوابِ عمیقِ بی‌تاریخی و بی‌آیندگی بیدار کرد و آنها را متوجهِ عفونت تاریخ کرد؟ چشم دوختن در این مغاک، اگر طولانی بشود، می‌شود عالمِ انسان. و اگر آنها بی‌عالم‌تر شدند چه؟ آنوقت این خسارت را چگونه باید تحمل کرد؟ نمی‌دانم آیا می‌توان برای انسان‌های این عصر که انسان‌های ثانیه‌ای شده‌اند و اراده‌ی معطوف به قدرت‌شان آنقدر مناسباتِ ابزاری ساخته که صبر و حوصله ندارند، از صبر و توکل حرف زد؟ صبر برای آنکه دوباره ساغر انسان را از می لبالب کنند و وقت برای انسان پیش بیاید. یا آنکه می‌توان برای انسان این عصر که خواسته یا ناخواسته پیمان بسته‌ است که حسبی نفسی، از زهد اسلام گفتگو کرد و اراده خداوند...؟ که اگر آنها را نتوان تمام و کمال و بی‌واسطه با غربزدگی حقیقی آشنا کرد، از کجا معلوم که با غربزدگی های دیگری نخواهند این بی‌تاریخی را درمان کنند؟ آنها را از عالم خودشان بیرون می‌کشیم، اما ما که رند خراباتیم. ما نمی‌خواهیم عالمی را از آنها بگیریم و عالمی به آنها بدهیم. که اینگونه، عالم جدید هم صورتی از همان عالم قبلی است. چرا که ابژه ماست. مثل کاری که بسیاری از متفکرین اسلامی می‌کنند و ناخواسته تاریخ کنونی و مناسباتش را به بهانه اسلامی کردن، تطهیر می‌کنند. آری ما از خرابات می‌گوییم. دعوت می‌کنیم به اینکه بیایید و پیمانه های عشق حق را بنوشید تا ببینیم باید چگونه بود و چرا بود. دعوت می‌کنیم به آنکه بی‌عالم شوید تا در خرابات عالم راهتان بدهند؛ تا در متن هستی، که نزدیک‌ترین حقیقت به انسان است، سکنی بگزینید. گویی کلمه‌ای بوده‌اید از روایت هستی. یا آنکه از سنت آگوستین قدیس نقل شده‌ است ایمان بیاور تا بفهمی. آری، از طرفی خوابِ عمیقِ بی‌تاریخی و بی‌آیندگی و از طرفی دوری راه و وحشت مسیر و توشه‌ای که کم است... امید است که لطفی در حق فرزندتان کنید و قبل از همه چیز، این فرزندتان را از دعای شهادت محروم نکنید و در ثانی، نکاتی را بیان بفرمایید که راهنمای مسیر باشد. ای کاش یار، دوست داشته باشد این آشفتگی را...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر می‌شود ما از بحران و بی‌تاریخی سخن بگوییم و مخاطبان، بی‌تاریخ‌تر شوند؟  نه! آنان تازه متوجه می‌شوند که در این آخرین دوران که باید در نهایت حضور خود باشند؛ چه اندازه در عمیق‌ترین ظلمات فرو رفته‌اند و اتفاقاً این‌که ملاحظه می‌کنید نسل شما مانند شما در نسبتِ با شهید آوینی به خود می‌آیند، به جهت آن است که آن مرد بزرگ با مخاطبانش از آخرین دوران سخن گفت. همه حرف در این یک کلمه‌ است که چه افقی آن شهید بزرگوار را به چنین گفتن‌هایی واداشت که اگر این‌گونه نمی‌نوشت که نوشت؛ در جستجوی خود کجا می‌توانست برود؟ یعنی اگر آقای کامران آوینی، حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را پیدا نکرده بود، کجا می‌توانست باشد؟ مسلّماً شیخ متدینی که به زندگی آرام دینی قانع شود، نبود! و از آن طرف، روح ناآرام او نمی‌گذاشت به روشنفکری غرب‌زده تبدیل شود. آیا اگر او با آنچه در خود داشت،  خود را رفیق شهیدان نمی‌یافت، به راهی جز خودکشی فکر می کرد؟! شهید آوینی پدیده‌ای است که یا باید شهیدان و شهادت را انتخاب می‌کرد و یا خودکشی را. و معجزه مکتب میخانه‌ای حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» او را تا آن‌جا برد که سید شهیدانِ اهل قلم شد. راستی اگر شهید مرتضی آوینی، حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را پیدا نمی‌کرد تاریخِ میخانه‌ای حضرت روح الله، یعنی تاریخی که در آن مدرسه و مسجد به تنهایی جواب آوینی‌ها را نمی‌دهد ولی چاره راه، عبور از مسجد و مدرسه نیست، چاره راه، حضور در راهی است که مسجد و مدرسه به میخانه تبدیل شود.
 این‌جا است که نه‌تنها نباید نگران گشودن نکات باشید که در صدد آن هستید بلکه آری! با این نوع گشودن‌ها، تازه اعتراض انسان‌ها بر خودشان شروع می‌شود و این تازه اول راه است وقتی متوجه شوند بحرانی آنان را فرا گرفته است و ما امیدوارِ به خودآمدن‌هایی هستیم که پس از خودآگاهی نسبت به آن بحران‌ها، برای بشر جدید پیش می‌آید. و این است راز امیدواریِ ما و شهید آوینی به آینده. موفق باشید
 

39315
متن پرسش

باسمه تعالی به اطلاع کاربران محترم رسانده می‌شود که بحمدالله به جهت سفری که به سوی عتبات عالیات پیش آمده به مدت ۱۰ روز از جواب گویی به سوالات عزیزان معذور هستیم.

متن پاسخ

.

38969

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: دلیل یادگیری تجوید و نیت صحیح ما در تمرین روخوانی قرآن چیست؟ چرا به تلاوت کامل قران تاکید می‌شود؟ چطور با نزدیکانی که بهره آنها در کسرماست ارتباط داشته باشیم رفت و آمد کنیم از غذاها و تعارفیها و هدایاشان استفاده کنیم و متقابلا جبران کنیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نظم آیات نظمی است آسمانی و به همین جهت وقتی لفظ آیات، درست ادا شود، روح انسان نسبتی با مبادی آیات برقرار می‌کند بخصوص وقتی به معنای آن‌ها نیز توجه شود. ۲. باید در این امور، حمل بر صحت کرد. موفق باشید 

38909

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و ادب و احترام خدمت استاد طاهرزاده: ببخشید در آیه ۳۶ سوره انعام خداوند می فرمایند: مردگان را خدا برخواهد انگیخت سپس به سوی او بازگردانیده می شوند منظور از مردگان چه کسانی هستند؟ یعنی نفس انسان که تو برزخ هست می‌میرد و دوباره موقع قیامت زنده می‌شود؟ ان شالله خداوند طول عمر باعزت به شما عطا بفرماید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که در روایات ما منظور از قبر، همان برزخ است و همان افرادی که از دنیا رفته‌اند و در برزخ هستند در نسبت با قیامت و یوم الحشر، همه از قبرِ برزخی در قیامت حاضر می‌شوند و از این جهت گفته می‌شود مردگان از قبرشان خارج شده و در یوم الحشر ظاهر می‌شوند. موفق باشید

38882

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسمه تعالی سلام علیکم: چندی پیش به خود نگریستم، مضطرّ و نالان و وحشت زده که هیچ و هیچ نمی توانم خود را نگه دارم خود را به پیش برم، به یاد فرمایش شما در پیاده روی اربعین ۱۴۰۱ افتادم که فرمودید؛ ما پیرمرد ۷۰ سال هیچ امیدی به پاهایمان نداریم که بتوانیم قدم بعدی را برداریم بلکه این امید به خداست که می آییم و در این مسیر قدم بر می‌داریم. امروز که قصد و عزم بر جدیت ار تلمّذ درس کرده ام خود را ناتوان و ناممکن می یابم که بتوانم حتی در حد معمول چیزی یاد بگیرم. نگاه به هدف و آینده که تقریبا امری محال شده. لکن نمی‌توانم این امید را در خود غرص کنم بتوان این امر بزرگ را به پیش برد. چه کنم؟ نالان و آه کنان منتظر فرجم. در رابطه با کتاب عزیز «انسان و باز انسان» بنا بر شرح صوتی دارید و یا بودن شرح درک خواهد شد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به ما فرموده‌اند: ۱. «آن‌قدر ای دل که توانی بکوش» و این یعنی هر آنچه در مسیر خود برایمان پیش می‌آید امکان انجام آن هست و همانی می‌باشد که باید در آن ورود کنیم. ۲. به نظر بنده به جهت غلبه اشارات بر عبارات در کتاب «انسان و باز انسان» فعلاً نباید مشغول آن شوید. موفق باشید

38250
متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: وقتی که داریم به حرف دلمان گوش می‌دهیم چه کنیم که گوش به حرف شیطان ندهیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم نظر به عبودیتی است که باید مدّ نظر باشد از آن جهت که مشکل شیطان در مقابل امر الهی، تکبّر بود به جای عبودیت و بدین لحاظ هر صدایی که ما را از روح عبودیت منصرف کند، صدای شیطان است. و هر صدایی که ما را از خودبینی و خودخواهی و دنیاطلبی آزاد کند، صدای پروردگار ما برای تعالی ما می‌باشد به همان معنایی که جناب مولوی فرمود: «هر ندایی که ترا بالا کشید / آن ندا می‌دان که از بالا رسید. هر ندایی که ترا حرص آورد / بانگ گرگی دان که او مردم درد. موفق باشید

38243

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام حاج آقا: می‌خواستم بپرسم عرفا سفره های غذا رو بین زن و مرد جدا می‌کردن؟ آیا باید سفره زن و مرد جدا انداخته بشه؟ می‌خواستم بدونم شما چطور زندگی می‌کنید، در زندگی شخص حضرتعالی مثلا سفره تون رو بین زنها و مردهای فامیل جدا میندازین؟ درباره امام خمینی و علامه طباطبایی هم‌ ممنون میشم بگید. سوال من فقط درباره سفره انداختنه که اگه‌ زن ها با حجاب باشن و مردهای فامیل هم آدم حسابی باشن نه جلف و سبک؛ باز هم لازمه ی سلوک اینه که سفره های غذا بین زن و مرد جدا باشن یا خیر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور که می‌فرمایید لازم نیست که حتماً سفره زن و مرد جدا باشد. وقتی باید احتیاط کرد که افراد نامحرم رعایت لازم را نسبت به همدیگر نداشته باشند. ما عموماً بر سر یک سفره هستیم و بحمدلله همه رعایت می‌کنیم. موفق باشید

37523

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

«جانَم به فِدایِ آن سُلَیمان / کو جانِبِ مور می‌خُرامَد». سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: به فضل خدا آخر همین هفته، توفیق شده این مور کور و لنگ چند روزی زائر و مهمانِ خانه ی قلب قدسی و سلطان ایران حضرت شمس الشموس آقا علی بن موسی الرضا علیه‌السلام باشم. اولاً: اگر چه اهلیت و لیاقت ندارم، لکن از حضرتعالی تقاضای دعایی دارم تا در این زیارت عالی ترین رجوع به محضر حقیقت امام برای این حقیر محقق شود به همان معنایی که خودشان یادمان داده اند: «فَأْذَنْ لِي يَا مَوْلايَ فِي الدُّخُولِ، أَفْضَلَ مَا أَذِنْتَ لِأَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ، فَإِنْ لَمْ أَكُنْ أَهْلا لِذَلِكَ، فَأَنْتَ أَهْلٌ لِذَلِكَ.» ثانیاً: در کنار افق هایی که قبلاً در جزوه زیارت امام رضا علیه‌السلام نشان داده اید، توصیه و سفارشی بفرمایید. در دو جهانْ لَطیف و خوشْ همچو امیِر ما کجا؟ / ابرویِ او گِرِه نَشُد، گَر چه که دید صَد خَطا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن شاءالله در آن زیارت به انسانیتی که عین اتصال به انسان کامل است؛ نایل شوید. موفق باشید

37080
متن پرسش

سلام استاد: آن روزی که در تیرماه امسال و در پرسش 35539 نگرانی خودم را از حضور مردم در انتخابات مجلس مطرح کردم و حضرتعالی فرمودید: «ابداً جای نگرانی نیست...»، هیچ وقت تصور نمی کردم بعد از فتنه سال گذشته و تورم های پیش آمده و دام ها و دشمنی های وحوش استکباری، چنین حضوری در این انتخابات پیش بیاید که پیش آمد. خدا را از اعماق جان سپاسگزارم. دعا کنید عشق به انقلاب اسلامی روز و شب و لحظه به لحظه در جان ما شعله ورتر شود. اگر نه عشقِ شَمسُ الدّین بُدی در روز و شب ما را / فَراغَت‌ها کجا بودی، زِ دام و از سَبَب ما را / بُتِ شهوت بَرآوردی، دَمار از ما زِ تابِ خود / اگر از تابشِ عشقش، نبودی تاب و تَبْ ما را / نوازش‌هایِ عشقِ او، لَطافت‌هایِ مِهْرِ او / رَهانید و فَراغَت داد، از رنج و نَصَب ما را / زِهی این کیمیایِ حق، که هست از مِهْر جانِ او / که عینِ ذوق و راحَت شُد، همه رنج و تَعَب ما را / عِنایَت‌هایِ رَبّانی، زِ بَهرِ خِدمَتِ آن شَهْ / بِرویانید و هستی داد، از عینِ اَدَب ما را / بَهارِ حُسنِ آن مِهْتر، به ما بِنْمود ناگاهان / شَقایق‌ها و ریحان‌ها و گُل‌هایِ عَجَب ما را / زِهی دولتْ، زِهی رفعت زهی بَخت و زِهی اَخْتَر / که مَطْلوبِ همه جان‌ها، کُند از جانْ طَلَب ما را / گَزید او لَبْ گَه مستی، که رو پیدا مَکُن مَستی / چو جامِ جان لَبالَب شُد، از آن میْ‌هایِ لَب ما را / عَجَب بَختی که رو بِنْمود ناگاهانْ هزاران شُکر / زِ معشوقِ لَطیف اوصافِ خوبِ بوالْعَجَب ما را / در آن مَجْلِس که گَردان کرد از لُطفْ او صُراحی‌ها / گِران قَدْر و سَبُک دل شُد، دل و جان از طَرَب ما را / به سویِ خِطّهٔ تبریز، چه چَشمهٔ آبِ حیوان است / کَشانَد دل بدان جانِب، به عشقِ چون کَنَب ما را

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در مقدمه بحث در مورد سوره «اعلی» در مورد انتخابات اخیر شد https://eitaa.com/matalebevijeh/16177  . 
حقیقتاً معلوم شد مردم‌مان ماورای آنهمه تخریبی که شبکه جهانی در ذهن‌ها پیش آوردند؛ بلوغِ سیاسی خود را نشان دادند و معلوم شد چگونه فرد فردِ مردم ما رسانه‌های متعهدی هستند نسبت به راهی که در پیش است. و در همین رابطه عرض شد حقیقتاً انقلاب اسلامی و حضور در مراحل مختلف آن، حکایتِ حضور فطرت‌های توحیدی می‌باشد و تجربه توحید در مراحل مختلف این انقلاب. احساس بنده در دیروز یعنی در ۱۱ اسفندماه ۱۴۰۲ آن بود که تمام فرشتگان و از آن مهم‌تر «روح» نازل شده بودند تا جانِ رأی‌دهندگان را منوّر به تجربه‌ای نورانی بگردانند برای «مطلع الفجری» که در پیش است. در این شرایط چه کسی مقصر است وقتی عده‌ای با عدم حضور در این میدان، آینده خود را سیاه می‌کنند و از فردای انتخابات با خود، هزاران مسئله خواهند داشت؟ زیرا خواسته یا ناخواسته در میدانی که مقابله حق بود در مقابل باطل، حاضر نشدند و در جمع صالحین قرار نگرفتند. راستی را ! اگر ما در امروز که روزِ «فردایِ انتخابات است» دیروز را با آنهمه صفا و از آن مهم‌تر با یگانگی با روحِ نایب الإمام تجربه نکرده بودیم، چه اندازه امروزمان سرد و بی‌روح بود!! 
انقلاب اسلامی دارد به مرور خود را نشان می‌دهد تا معلوم باشد ما تا  کجاها می‌توانیم ماورای زندگی روزمرّه در نسبت با حقیقت، جلو برویم و متوجه شویم انقلاب اسلامی در حالِ «شدن» است تا در دل همین شدن‌ها خود را نشان دهد. موفق باشید                     ا
 

36892

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: اسعد الله ایامکم. منظور جناب سعدی در غزل ۵۶ که سه بیت از آن را در ادامه آوردم، چیست؟ با عنایت به کلام ائمه در مورد جبر و اختیار و موثر بودن انتخاب انسان در سرنوشت او، ابیات زیر را چگونه با ادبیات دینی، عرفانی می توان توضیح داد؟ و این که آیا این نوع نگاه سعدی اساسا صحیح است؟ زهدت به چه کار آید، گر راندهٔ درگاهی؟ / کفرت چه زیان دارد، گر نیک سرانجامی / بیچارهٔ توفیقند، هم صالح و هم طالح / درماندهٔ تقدیرند، هم عارف و هم عامی / جهدت نکند آزاد، ای صید که در بندی / سودت نکند پرواز، ای مرغ که در دامی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر بیچاره توفیقند، هم صالح و هم طالح، پس باید در صداقت خود نسبت به توجه به او که عین حقیقت است، زمینه توفیق فراهم شود. در آن صورت کافر هم که باشی در کنار حاج قاسم، راه را یافته‌ای وگرنه با زُهد و متوقف‌شدن در ظاهر دین کاری حاصل نمی‌شود. باید به سوی حقیقت پر کشید و تازه در این مسیر است که عبادات، معنای خود را می‌یابند و می‌فهمیم خداوند چه تقدیری را برای ما مقدّر کرده است. مثل آن است که اگر امروز انسان‌ها متوجه تقدیر الهی که قرنِ نابودی ابرقدرت‌هااست نباشند، مقدسان احمقی هستند که حضرت روح الله از شرّ آن‌ها به خدا پناه می برد. موفق باشید

36606

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بزرگترین بخشندگی خدا که میتونه با انقلاب اسلامی شاملمون کنه فهم در حرکت بودنه! احساس سِیر و رشد و کمال یا همان سلوک یا همان تنها معنای زندگی و رضایت آدمی از خود و خدایش... همیشه مومنین و همه مخلوقات همواره در حرکت بودند مگر انحرافات شدید سیاسی اجتماعی و فردی که باعث شد آدمی در سخت ترین رنج ها یعنی خروج از راه «زندگی» قرار بگیره که خدا انبیاء و اولیاءش را همواره به داد ما رساندند مثل حضرت موسی علیه السلام در زمان فرعون. اگر یکسری مسائل بی معنایی شدید در تمام ابعاد زندگی و خاصاً مسائل طبیعی همچون ازدواج و شرایط اقتصادی کمر ما را نمی‌شکست سیرمون ملموس تر بود. ازین پس شاهد زندگی خواهیم بود زندگی در دنیا و آخرت که دوگانگی میان آن نیست که رنج آن شیرینی است و هیچ مسئله ای توان شکست کلی مارا ندارد. نگرانی بنده از این بود نکند آینده هم شبیه کُندی سلوکِ پس از جنگ تحمیلی تا همین اواخر بخواهیم حرکت کنیم که ان شاء الله با لطف خدا سرعت حرکت و رشدمان کُند نخواهد بود و فتح ها و گشایش های بزرگ و ملموسی در پیش مان قرار گرفته است . به علی علیه السلام قسم کسی در عالم خوشحال تر و با معنا تر از ما نیست بقایی اَبَدی در عین زندگی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً همین‌طور است و در این رابطه به آن غزلی فکر کنید که حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در آن بحث از طلبِ گشودن درِ میخانه نمودند. به نظر می‌آید امروز بیش از هر روز ما نیاز به معارف عرفانی و حِکمیِ موجود در آموزه‌های دینی خود داریم زیرا بشر آخرالزمانی بشری است که اگر نتواند خود را در نهایتِ خوبی‌ها حاضر کند, خود به خود برای جوابگویی به خلأ درونی خود در میدان ظلمانی‌ترین ظلمات‌ها قرار می‌گیرد و این امری است که متفکران امروز متوجه آن شده‌اند و نباید جایگاه طرح سوره «حمد» امام در تلویزیون را ساده گرفت و یا از آن غزل خاصی که خانواده حضرت امام پس از رحلت ایشان مطرح کردند را ساده گذشت. غزلی که در یکی از ابیات می‌فرمایند: «در میخانه گشایید به رویم شب و روز / که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم». باید از خود پرسید این میخانه کدام میخانه‌ای است که حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» طالب گشوده شدنِ در آن می‌باشند و آن مدرسه و مسجد کدام مدرسه و مسجدی است که حضرت ایشان از آن بیزار گشته‌اند؟ در حالی‌که همه می‌دانیم آن مرد بزرگ فرزند مدرسه و مسجد بوده‌اند. موفق باشید    

36575

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم‌الله الرحمن الرحیم: استاد شناخت خدا با خدا چگونه است؟ چگونه می‌شود از وحدت به کثرت رسید؟ استاد عمر کوتاه است و مسیر طولانی و نفس ضعیف چه کنم؟ یا علی
 

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: صدیقین یعنی آنانی که خدا را به نور خود خدا می یابند حال یا از طریق قلب که با سلوک خاص خود پیش می آید، یا از طریق عقل که همان «برهان صدیقین» است که متن برهان و شرح صوتی آن روی سایت هست. موفق باشید

36471

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: در برهان صدیقین فرمودید که شیرینی شکر به خاطر نداشتن هایش است و شیرینی از خداوند متعال نیست. در دستگاه وحدت شخصی وجود ابن عربی قضیه بالا چگونه تبیین می شود؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته این مباحث که مربوط به حوزه تطبیقی این نوع معارف است در محدوده سؤال و جواب نمیگنجد. موفق باشید

36444

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

می بینی‌ام که غم‌زده از دست خویشم و؛ / تنها مرا چرا به تماشا نشسته‌ای؟!!
می بینی‌ام که گمشده در هست خویشم و؛ / تنها مرا چرا به تماشا نشسته ای ...؟!!
می‌بینی‌ام که نای نفس نیست دیگر و؛ / اما هنوز هم به تماشا نشسته‌ای...
 صبرت نه ظلم و جور، که می دانمت / چرا تنها هنوز هم به تماشا نشسته ای ...
 باشد، خدای من، همه هستم برای تو/ اصلا هرآنچه رفت ز دستم فدای تو
 یا هرچه داده اند به دستم فدای تو باشد
 خدای من! همه هستم فدای تو، اما اگر بماند از آن هستِ من کسی ...
وای از تویی، که، حال دلم را خبر تویی /  وای از منی که منتظرم در هوای تو
ای کاش، هستِ من همه گردد فدای تو /  اما اگر گذارم از آن هستِ خود کسی
 دردا اگر که گم نشوم در هوای تو .... و خواجه هم دردها به دلش کردی که گفت:
 مرا می بینی و هر دم زیادت می‌کنی دردم...
اما کاش درد ما یکی بود، کاش درد او به جانم می افتاد ... حال دلم درد زلیخایی دارد که سال هاست در غمخانه دلم خانه کرده، خیلی در خودم به حال خودم باید اشک ها بریزم، من تو را ندارم که چنین بر خود و در خود می پیچم، گفتم که دعایی بکنیدم و بگویید چه کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله منوّر به دردی باشیم که بیابیم چه اندازه چاره آن درد، توجه به حضور خداوند است در جمال و سیره پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» به همان معنایی که گفته شده: «ای لقای تو جواب هر سؤال / مشکل از تو حل شود بی قیل و قال». آری! بشر امروز نیاز به چنین حضوری دارد. موفق باشید

36277
متن پرسش

سلام استاد: واقعا قضیه فلسطین همه ی معادلات دنیا رو به هم زد. همه ی دستورات روانشناسی و پزشکی و تغذیه و ... برای داشتن زندگی موفق و رشد و مهارت و توانایی. انصافا زنان و جوانان و حتی کودکان غزه کجا و چه زمانی آموزش دیدن و یاد گرفتن این همه استقامت و صبر جمیل را؟ در حالی که به طور میانگین سهم هر کدام دو قرص نان در طول شبانه روز هست. تصورش هم دشوار است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌توان به این نکته اندیشه کرد که مردم فلسطین متوجه شده‌اند حال که جهان استکباری تا این اندازه وحشی و غیر انسانی است، گویا رسالتی بزرگ‌تر از حتی شکست دا دنِ رژیم صهیونیستی به عهده آنها است تا به مردم جهان نشان دهند در چه تاریخی زندگی می‌کنند که بسی ظلمانی است و راز این مقاومت عظیم را باید در نگاه تاریخی مدّ نظر آورد و گویا در همین رابطه رهبر معظم انقلاب فرمودند جهان آینده، جهان فلسطین است. با توجه به سخنان جنابعالی چه اندازه خانم سحر شهریاری در کانال https://eitaa.com/saharshahriary چه خوب در مورد نگاه و رسالت مادران غزه مطرح فرموده‌ آن‌جایی که می‌فرماید:
روزهای بعد از پیروزی، روزهای جهان بدون صهیونیسم،
ما زن های مسلمان باید یک پویش بین المللی راه بیندازیم و از مادران غزه بخواهیم یک دوره تربیت دینی فرزند برایمان برگزار کنند.
نه از این دوره های عجیب و غریب فانتزی امروزی، که وسط امتحان عملی، وسط سرگردانی و حیرت و شک‌های زندگی به دردمان نمی‌خورد. مادران و مادربزرگ های فلسطینی، اساتید مسلط مقاوم پروری هستند. باید یک کلاس جهانی تشکیل شود و آن ها برایمان زیسته هایشان را بگویند.
بگویند چطور می‌شود فرزندت را آنقدر مؤمن و قوی تربیت کنی که وقتی از زیر آوار ناملایمات (آوار خانه و ساختمان یا آوار گرفتاری و شکست و مصیبت) بیرون آمد، اول سجده‌ی شکر برود و بندگی یادش نرود.
چطور می‌شود فرزندت را آنقدر مؤمن و قوی تربیت کنی که در لحظه های نفس‌گیر مرگ عزیزانش قرآن بخواند
و برای دیگران شهادتین زمزمه کند و دعا و یاد الله اولین پناهگاهی باشد که در شرایط سخت یادش می‌آید، نه پناه بردن به عشق پوشالی و اندوه و خودزنی و فاز افسردگی گرفتن...
مادرهای غزه باید یادمان بدهند چطور می‌شود فرزندت را آنقدر مؤمن و قوی تربیت کنی، که بجای توقع از همه کس و همه چیز و شاکی بودن از زمین و زمان، در لحظات سخت هم شاکر باشد، وگرنه شاد و راضی بودن به وقتِ آسایش را که همه بلدند.
امام زمان ما یارانش را از مؤمنانی انتخاب می‌کند که قدرت روحی دارند، نه از بین وارفته ها و مچاله های روحی، ما نیاز به آموختن الفبای این سبک زندگی داریم!
به مادرهای غزه بگویید: برایمان یک دوره تربیت دینی فرزند بگذارند، که سربازانی قوی برای طوفان الاقصی‌های دنیا لازم داریم.  موفق باشید         

 

36253

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض سلام و ادب استاد گرامی‌: استاد تعریف درست قضا و قَدر الهی چیست؟ دوم اینکه نسبت روح هر زمانه و جامعه با قَدَر اون جامعه چیست؟ و در آخر نسبت و وظیفه ی یک شخص با روح زمانه چیست؟ وقتی که مناسبات زندگی روزمره در جامعه، مناسبات صحیحی ندارد. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوعات، مواردی است که نیاز به مطالعه متون مفصل دارد. حداقل پیشنهاد می‌شود در مورد قضا و قدر به جزوه «جبر و اختیار» https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%AC%D8%A8%D8%B1%20%D9%88%20%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D8%B1&tab=posts&inner_tab=leaflet و در مورد دوم به کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» https://lobolmizan.ir/book/87?mark=%D8%B3%D9%84%D9%88%DA%A9%20%D8%B0%DB%8C%D9%84  رجوع فرمایید. ان شاءالله خودتان می‌توانید جواب این سؤالات را بدهید. موفق باشید

36248

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام استاد عزیز: ۱. هر چند که هر دعایی جایگاهی دارد، سوال اینکه در بین منابع ادعیه چه ادعیه ای در سیر و سلوک جایگاه ویژه تری دارد و حالت انس بیشتری ایجاد می کند؟ ۲.اینکه برخی ادعیه را در بعضی روزها می خوانند آیا دلیل خاصی دارد؟ اگر آری، ادعیه ای که معرفی می کنید در چه موقعی اثر گذاری بیشتری دارد؟ ۳. اینکه در بین جمعی از انسان ها شخصی حرفی را می زند و مورد پسند قرار می گیرد مثل انقلاب اسلامی که انسانها قصه ی خودشان را آن روز در حضرت امام یافتند و حالا هم همینطور. حال اینکه امروزه گاها در میان جمعی شخصی یا فکری پدیدار می شود در جهت مخالف روح انقلاب وهر چند محدود، اشخاصی را به خود جذب می کند به فرض مثال اینکه دیده می شود عده ای خود را با داشتن بیشتر کثرات ارضا می کنند و تعریف می کنند به تبع شخصی یا تبلیغی. آیا این را می توانیم اینطور در نظر بگیریم که این قصه ی بشر امروز در جهان است که در وسعت جهنم کثرات باید بشر آخر الزمان در جهت مخالفت با روح کثرت زده تولد یابد. ۴. و در آخر اینکه به نظر شما اینکه روحی که باید بشر جدید درست تحلیل می کرد تا گرفتار انحراف نشود و گرفتار مشکلات زندگی امروز نشود (گشتل). به هر حال ما هم الان خواسته یا ناخواسته بعضا اسیر و گرفتار این ابزار و تکنولوژی هستیم که روح سازنده آن را به ما هم القا می کند که شاید راضی به بهره گیری از آن نباشیم اما ایا این ناچاری از بهره گیری بعضا علت درستی از تن دادن به آن است؟نمی‌دانم آیا عبارت مکروه را درست اینجا استفاده می کنم یا نه آیا به نظر شما گاها زندگی ما آغشته به مکروهات نیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. دعای «صباح» حامل معارف دقیقی است. عرایضی نسبت به شرح آن شده است. خوب است به آن رجوع شود
https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD&tab=sounds 2- زیارت ائمه «علیهم‌السلام» در هر ورز به صورتی که در مفاتیح آمده است، توصیه خوبی است که بزرگان فرموده‌اند. ۳. به نظر می‌آید همینطور باشد. زیرا اگر افراد در کسب کمالات، تلاش نکنند تحت تأثیر توهّمات اهل دنیا قرار می‌گیرند. ۴. آری! مهم آن است که در دل استفاده از همین ابزارها متوجه مشکلاتی باشیم که ایجاد می‌کنند تا به راهی دیگر نیز فکر کنیم. موفق باشید

 

36193

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: یه سوالی دارم اگر امکان داره در موردش یه توضیحی بفرمایید. فکر می‌کنم کتاب خویشتن پنهان خوندیم اگه نفس قوی بشه تن بیمار نمیشه، حتی اگه درمعرض ویروس قوی قرار بگیری. پس بیماری پیامبران رو چطور با این موضوع جواب میدیم؟ بیماری امام سجاد (ع)، چشم درد امام علی (ع) و.... جایی شنیده بودم وقتی کسی به مقام امامت میرسه بدنش مریض نمیشه حضرت علی هم زمان چشم درد امام نشده بودند، حضرت ایوب (ع) هم مقام امامت نداشتند، میتونیم اینطور جمع بندی کنیم که بدنهایشان مریض نمیشه مگر زمانی که جسمهایشان مورد امتحان قرار بگیره درسته؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آن نوع بیماری که به جهت عدم تدبیر نفس ناطقه نسبت به بدن، در بدن ایجاد می‌شود، از آن جایی که نفس ناطقه اولیای الهی مشکلی در خود ندارد که در تدبیر بدن مشکل پیدا کند؛ آن‌ها از آن نوع بیماری مصون هستند. ولی اگر بیماری به جهت عوامل بیرونی باشد و یا به جهت امتحان، البته موضوع آن متفاوت می‌شود. موفق باشید

36184
متن پرسش

با سلام جناب استاد طاهرزاده: بنده با دلی آکنده از درد و رنج از دیدن و شنیدن اخبار غزه و کشتار تعمدی کودک و پیر که در تاریخ از قوم های بربر سراغ داشتیم و لاغیر امروز صبح به نکته جالبی رسیدم نگاه من دموکراتیک نیست و دموکراتیک را ضد انسانی می‌بینم و اکنون جهان حاصل کوته نظری دموکراسی است اما به وضوح می‌توان آثار تقسیم قدرت و جهان های چند قطبی را مشاهده کرد! اگر چه نظام سیاست مدرن، خواهان قدرت مطلق است اما جهان اکنون که من از آن بعنوان جهان نیچــــه یاد می‌کنم از نوع قدرت معطوف به ارادهٔ سخن می‌گوید و سو سوی نور اش داره روشن تر و روشن‌تر می‌شود! قدرت تا اکنون معطوف به ارعاب بوده اما فلسطین این اقتدار و پایمردی! و فلسطین نماد قدرتی در میان اعصار تاریخ بشری است که اکنون وجه «تبلورِ قدرتِ نترسیدن» است این فلسطین است که برای بشر اثبات کرده است نترسیدن ممکن است! فلسطین اثبات لاخوف علیهم است فلسطین امروز و اسماعیل هنیه بقول خودتان آن قبلی نیست نماد بارز امکان نترسیدن از ارعاب گران است، نماد اراده معطوف به قدرت لایزال است، نه قدرت نما یا پوچ امپریالیسم! بنظرتان آیا درک درستی است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً در بستر انقلاب اسلامی در حال ورود به جهانی هستیم که فلسطین، گشودنِ آن را به عهده گرفته است و عجیب است که جوانان فلسطینی متوجه چنین رسالتی هستند که در این تاریخ، خداوند اراده کرده است و حقیقتاً معادلات جهان از مسیر اراده معطوف به قدرت تکنولوژی و رسانه‌ها به سوی اراده معطوف به حق در حال سیرکردن است. در رابطه با روح یهودی‌گری که قرآن تقبیح می‌فرماید، یکی از طلاب فرهیخته نکاتی را فرموده‌اند که خوب است عزیران روی آن نکات تأمّل بفرمایند.  موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم  
جنایت با دستان بسته
۱- و قالت الیهود یدالله مغلوله و یهودیان گفتند که دستان خدا بسته است.
 این جمله‌ای در کنار جمله‌ها نیست این بیانگر ذات یهود است. و صد البته ما میان یهودیان و کلیمیان فرق قائلیم.(1)عرفان یهودی یعنی کابالا برای تفصیل این جمله و تبیین آن به وجود آمده است.
 این نگاه که خداوند دیگر در اداره عالم نقشی ندارد و آسمان و زمین را در ۶ روز خلق کرد و روز هفتم به استراحت پرداخت و امور را به قوم برگزیده سپرده است، هویت صهیونیسم برآمده از دل یهود را ساخته است.
البته اینکه در عصر ما اسرائیل به وجود می‌آید و پر و بال می‌گیرد و در دنیای اسلام مانند غده‌ای سرطانی ریشه می دواند، اگرچه ریشه در تاریخ  یهود دارد و هر چند سعی شده است تمام اتفاقات پیرامون آن باتلمود و تورات و آیین کابالا و... تبیین شود ، اما محصول تمدن غرب است. در عالم غرب، انسانی به دنیا آمد که روحش استیلاطلبی و آرمانش ساخت بهشت زمینی (شداد) و برنامه‌اش تسخیر عالم طبیعت و شیوه‌اش به کنار نهادن دین و خدا از اداره امور (سکولاریسم) (2)  و ثمره سیاسی اش استعمار و استثمار هر آنچه غیر غرب است، می‌باشد. این ویژگی تاریخی تمدن غرب است که مجال نژادپرستی صهیونیسم را فراهم می‌کند. این تلاقی تاریخی یهود و غرب مولد انسانی است که خدا را دست بسته و خود را مطلق العنان می‌پندارد. البته در اینکه گفتیم مولد انسان مسامحه بسیار است.
۲- و قالت الیهود یدالله مغلوله و یهودیان گفتند دستان خدا بسته است و پنداشتند خود آزادند. اما خداوند آنان را به مکر خود گرفتار ساخت. آنان با فریب و نیرنگ و بعدها  با زور و قتل و غارت و کشتار فلسطین را اشغال کردند:
« وَقَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلِلّهِ الْمَكْرُ جَمِيعًا يَعْلَمُ مَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ وَسَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ»
و البته كساني كه پيش از آنان بودند مكرها كردند، ولي (سودي نكرد زيرا) همه تدبيرها و مكرها براي خداست، او مي داند كه هر كس چه كسب مي كند و كفار بزودي خواهند دانست كه سراي آخرت از آن كيست . رعد ۴۲
یهودیان مکر کردند اما نمی‌دانستند که همه مکرها از آن خداست و نتیجه مکرشان را خواهند دید. ایشان سرمست از اینکه دستان خدا بسته است، دستان خود را برای هر جنایتی باز دیدند و مکر خدا بود که آنان را در این جهل خود رها کرد تا آنچه در طول هزاران سال پنهان داشته‌اند، آشکار نمایند. یهودیان  روزگاری  به امر خدا و با عصای حضرت موسی علیه السلام  از دریا عبور داده شدند و از چنگال فرعون رهایی یافتند، وقتی به سرزمین فلسطین رسیدند، آن هنگام که ولی خدا از آنان خواست تا شهری  که جباران در آن ساکن بودند را فتح نمایند، گفتند : ای موسی تو و خدایت بروید جباران را شکست دهید و ما اینجا نشستگانیم! اما در این عصر  این قوم عنود نه به امر خدا، که به فرمان شیطان و نه با عصای موسی که با مدد کشتی انگلیسی و موشک و سلاح آمریکایی دریاها را شکافتند و جبارانه و فرعون منشانه فلسطین را اشغال نمودند و بدین ترتیب اسرائیل به وجود آمد. تا میدانی شود که هر جنایتی که از دستشان برآمد انجام دهند و این گونه پنداشتند که به ارض موعود رسیده‌اند. اما این ارض موعود سرزمین وعده حتمی خدا برای رسوا کردن ستمکاران گردید. امروز پیش چشمان همه درنده خویی نورچشمی دنیای مدرن آشکار شده است. همانگونه که در کربلا ذات پلید بنی امیه آشکار شد و در نهایت اسلام اصیل از دست بوزینگان بر فراز منبر پیامبر صلی الله علیه و آله نجات یافت. این مکر خداست برای آنان که می‌پندارند خداوند دست بسته است و ایشان آزاد.
۳- و قالت الیهود یدالله مغلوله غلت ایدیهم و یهودیان گفتند که دستان خدا بسته است دستان خودشان بسته باد.
 یهودیان  به مدد حمایت غرب و بهره‌مندی از تکنولوژی و ثروت بی‌حد و حصر، خود را بر هر کاری قادر و مبسوط الید یافتند. غافل از اینکه خداوند فرمود غلت ایدیهم دستانشان بسته باد. خداوند چگونه دستان یهودیان را بسته است؟
 وقتی هر کاری که می‌خواهند را انجام می‌دهند اما نمی‌شود؛ وقتی زنان و مردان و کودکان را با بمب‌ها و موشک‌های اهدایی آمریکا به خاک و خون می‌کشند اما جز رسوایی هرچه بیشتر حاصلی ندارد؛ وقتی همه نقشه‌ها را نقش بر آب می‌بینند؛ وقتی می‌بینند که صدای کودکان به خاک غلطیده از راکت‌های قسام  هم برد بیشتری دارد؛ دست بسته بودنشان آشکار می‌شود. دست بسته چه کسی است؟ اگر کسی در زندان باشد و محصور، لااقل امیدی دارد که روزی محدودیت‌هایش برطرف شود و حرکتی از خود نشان دهد، این دست بسته نیست! دست بسته واقعی کسی است که هر کاری که می‌تواند انجام دهد و همه امکانات عالم را در اختیار داشته باشد اما ذلیل ناله‌های یک مادر شهید شود. او در بن بست است. اسرائیل امروز به چه کاری جز توحش می‌تواند متوسل شود؟ و اینگونه می‌شود که دست‌ها بسته و افسارها گسیخته می‌شود و خباثت‌ها آشکار می‌گردد. امروز به وضوح می‌توان دید که انگار خداوند دستان صهیونیسم را به گونه‌ای بسته است که کسی را این چنین گرفتار نکرده است.
می‌دانید اشکال کار کجاست؟ مشکل اسرائیل این است که هرچه از پیر و جوان و کودک و زن و مرد می‌کشد، کشته نمی‌شوند، بلکه شهید می‌شوند. هنگامی که همه شیاطین عالم از اسرائیل حمایت می‌کنند و با سلاح و پول یاریش می‌دهند؛ وقتی فرمانروای سرزمین شیطان بزرگ خود به دست بوسی نتانیاهو می‌آید؛ وقتی همه تکنولوژی‌ها و تاکتیک‌های جنگی در خدمت اسرائیل قرار می‌گیرند؛ همه و همه با منطق شهادت باطل می‌شوند، این یعنی اینکه اسرائیل دستانش باز نیست بلکه دست و پا می‌زند. تصاویر کودکانی که در گوشه‌ای از بیمارستان غزه با همدیگر شهادت بازی می کنند و یا فیلم کودکی که در کنار تخت برادر مجروحش به او شهادتین را تلقین می‌کند، همه هیمنه ی نظامی بمب‌های آمریکایی را به سخره گرفته است. امروز جلوه‌ای از کربلا در سرزمین فلسطین آشکار شده است؛ کوفیان سرمست از برتری عده و عده گرفتار مظلومیت و شهادت امام حسین علیه السلام شدند و برای همیشه رسوا گردیدند. اگر درست بنگریم این شام و کوفه بود که در اسارت خاندان عترت و حضرت زینب (س) گرفتار آمد و همچنان هست. وقتی خداوند دستان کسی را ببندد اینگونه می‌شود که هیچ تدبیری برای او سودی نخواهد داشت.
۴. «و قالت الیهود یدالله مغلوله غلت ایدیهم و لعنو بما قالو» و یهودیان گفتند دستان خدا بسته است دستانشان بسته باد و به خاطر آنچه گفتند گرفتارنفرین شوند.امروز وعده خدا مبنی بر دست بسته بودن صهیونیسم از همیشه بیشتر آشکار شده است. امروز اسرائیل در حال دست و پا زدن است و از بیچارگی جنایت می‌کند و بچه می‌کشد. همانطور که فرعون را خون کودکانی که به خاطر موسی کشته بود غرق کرد امروز هم پیروان خودخوانده موسی و در حقیقت نمایندگان فرعون! در خون کودکان  مظلوم غزه غرق خواهند شد. این وعده خدایی است که لایخلف المیعاد است.
«و لعنو بما قالو» لعنت خداوند بر گردن ایشان خواهد نشست آری مانند کربلا مختارهایی در راهند تا وعده خدا را مبنی بر عذاب بنی اسرائیل عملی کنند؛ «فاذا جاء وعد الاخره لیسوئوا وجوهکم»

------------------------------------
1- یهود فرقه انحرافی از بنی اسرائیل و پیروان حضرت کلیم الله است جریانی که پرچمدار آن سامری است و متاثر از کاهنان معابد مصری و بابلی است. جریانی که امروز بر مقدرات آیین یهود سایه انداخته است. مثال این جریان در عالم اسلام بنی امیه‌اند که پیامبر صلی الله در عالم رویا دید که بوزینگان از منبرش بالا می‌روند و تعبیر آن حاکمیت بنی امیه بر اقصی نقاط عالم اسلام بود. روزگاری بر امت پیامبر صلی الله رفت که اسلام در قاب بنی امیه معرفی می‌شد و بر منبرها سب و لعن علی ولی خدا جزو مناسک عبادی مردمان شده بود.
امروز هم صهیونیسم یهودی قاب معرفی بنی اسرائیل شده و بسیاری ایشان را با پیروان موسی علیه السلام اشتباه می‌گیرند.
2- سکولاریسم با انگاره دست بسته بودن خدای یهود نسبت و انطباق دارد. 

نمایش چاپی