با سلام: انسان در خواب هر دو کفشش را گم کند، معنایش چیست؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده علم به تعبیر خواب ندارم. موفق باشید
سلام و ادب استاد گرامی: برای کنترل ذهن و تسلط بر جهت گیری افکار و افزایش تمرکز چه پیشنهادی دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءالله مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» در این مورد کمک خواهد کرد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز گرانقدر: در ماه گذشته و در مجله سوره مطلبی از شما منتشر شد که دارای نکات نافذ و ظریفی بود. در بخشی از سخنانتان فرمودید که مردم ما متفکرانی هستند که میدانند تنگنتهایی وجود دارد و به راحتی برطرف نمیشود. شما در این جا مردم را متفکر معرفی کردهاید و در اندیشه شما این ادبیات متواتر است. حتی وقتی به اندیشه امام نگاه میکنیم جمله طلایی ایشان را میبینم که فرمودند میزان رای ملت است. حال سوالی که مطرح میشود این است که ما در قرآن آیاتی داریم که در تضاد با این اندیشه هستند آیاتی همچون اکثر الناس لایعقلون و یا اکثرهم جاهلون و آیاتی از این دست. حتی در سوره عصر تمامی انسانها را در خسران بیان میکند و چهار شرط میشمارد که انسان از خسران خارج شود. وقتی به افراد جامعه نگاه میکنیم عموما آن چهار شرط را ندارند و در یک معنا اکثرهم لا یعقلون هستند. حالا چگونه قرار است میزان رای ملت باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً این سؤال در جواب سؤال شماره 34631 داده شده. موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد گرامی: با توجه به جلسه ماه رجب و نظر به نیت امروزین ما آیا نیت ما از عبادات باید رضای خدا باشد یا حضور در تاریخ انقلاب اسلامی؟ اگر از مراجع این سوال استفتا شود حتما رضای خدا را واجب می دانند.
باسمه تعالی،سلام علیکم: آری! نیّت ما باید تنها و تنها رضایت خداوند و قرب بیشتر به حضرت معبود باشد. ولی خداوند در این زمانه در افقی به سراغ ما میآید که تاریخ انقلاب اسلامی در آن شروع شده و ما از این طریقه میتوانیم ذیل اراده الهی قرار بگیریم و هرچه بیشتر رحمت و الطاف خداوند را احساس کنیم. موفق باشید
سلام علیکم: علم یا حصولی است یا حضوری. در علم حضوری گفته شده است که خود معلوم در نزد عالم حاضر است. سوال: در علم حضوری ما نسبت به خداوند آیا ذات خداست که در نزد ما حاضر است؟ اگر بگویید آری چند حالت دارد. یا همه ذات خدا را حاضر میبینم که در این صورت من بر خدا احاطه پیدا کردم. و یا اینکه به درجه ای خدا را درک کردهام که در این صورت من خدا را درک نکرده ام. چون خدا فراتر از درک حضوری من نسبت به او بوده است. لطفاً نظر خودتان را بیان بفرمایید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: علم حضوری به خداوند به اعتبار علم به وجود است که امری است تشکیکی و قابل شدت و ضعف و لازم نیست مطلق وجود نزد عالِم باشد. مطلق وجود که همان ذات احدی است تنها نزد خود خداوند است به معنای این که خودش نزد خودش می باشد. موفق باشید
خدمت جناب استاد اصغر طاهرزاده با سلام و احترام: به مناسب اربعین حسینی سؤالاتی خدمت جنابعالی داشتیم در صورت امکان سوالات ذیل را برای این گفتگو بررسی بفرمایید. از حسن نظر شما بسیار ممنونم.
۱. به عنوان سرآغاز بحث بفرمایید که اساسا نسبتی بین شرکت در مناسک (مراد ما در این مصاحبه از مناسک مربوط به عزاداری سیدالشهدا و مراسم اربعین، زیارت، اعتکاف، مراسم احیا و مواردی از این دست است) و رشد فضیلت های اخلاقی وجود دارد و ما باید از مناسک چنین انتظاری داشته باشیم؟ چون علیرغم چشمگیر بودن شرکت مردم در مناسک گویا وضعیت مناسبی در مولفه هایی نظیر صداقت، اعتماد، خیرخواهی و... در ایران وجود ندارد؟ چرا شرکت در مناسک به رشد این فضیلت ها منجر نشده
باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب ۱: در اینکه مناسک دینی نوعی حضور در میدان اُنس بیشتر با حقایق عالیه و انوار مقدسه است؛ بحثی در آن نیست. و در اینکه اگر متوجه هدف اصلی مناسک نباشیم بعد از مدتی به صورت عادت در میآید؛ در این نیز بحثی نیست. میماند که انسانها در شرایط جدید به دنبال حضور و امری هستند که نه عادات دینی آنان را قانع میکند و نه میدانند چه میخواهند. و لذا حضور در مناسک دینی در چنین موقعیتی با نوعی سرگردانی همراه است و وظیفه ما در این شرایط آن است که متذکر این افراد باشیم که اگر با سجایای اخلاقی لازم در این مناسک حاضر شوند، بهرههای زیادی که به دنبال آن هستند برایشان حاصل میشود و آن، همان حضور در حالات معنوی میباشد به صورت حضوری و نه حصولی. بشر جدید در جایگزینی این نیاز به اجتماعاتی پناه میبرد با انواع سرگرمیها.
سوال ۲: در سال های اخیر بر اساس پایش ها با توجه به اینکه تغییر محسوسی در اعتقادات و باورها نداشته ایم اما گویا شکل عمل به دینداری تغییر پیدا کرده به طوری که تقید به شرعیات و فرائض کم رنگ شده و به جای آن مناسک برجسته و به متن آمده است. به طور کلی جستجو برای امر معنوی در دنیا نیز افزایش یافته است و در ایران نیز این بعد همیشه برجسته بوده که در قالب عواطف دینی یا تجربه های دینی مانند زیارت و ... بروز و ظهور پیدا می کند. این تغییر رویکرد از چه حیثی است و چه دلایل اجتماعی و فرهنگی دارد؟
جواب ۲: همانطور که عرض شد باورهای دینی که قرائت خاصی از دین بود بشر دیروز را قانع میکرد و از آن جهت مقیّد به دستوراتی بود مبتنی بر آن باورها. در حالیکه بشر امروز با سوبژهشدن خود، جهانی است که باید همه چیز را در خود تجربه کند و اگر نتواند در درون خود به هویتی متعالی دست یابد ناخودآگاه نسبت به اعمال شرعی که در ذات خود عامل تثبیت باورها میتواند باشد؛ سست میگردد. امری که ما باید از قبل پیشبینی میکردیم که باید سخنان ما برای نسل امروز، سخنانی باشد که جواب چون و چراهای آنان را بدهد. سخن در این است که آیا میتوان از مختصاتِ انسانِ جدید غفلت کرد؟ و یا باید با نظر به مختصات انسان جدید، به وسعتی که آخرالزمان برای انسان متذکر شدهاست، فکر کنیم؟ امام سجاد «علیهالسلام» میفرمایند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْآيَاتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ إِلَى قَوْلِهِ وَ هُوَعَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُور» خداوند مىدانست در آخرالزمان اقوام متعمّقى مىآيند كه براى آنها سوره توحيد و شش آيه اول سوره حديد را نازل كرد. آیا ما در تاریخ خودمان توانستهایم باب نظر به سورۀ توحید و شش آیه اول سوره حدید را باز کنیم؟ اینکه خداوند در عین بودن و در همهجا بودن یعنی در «احدیت» خود، «صمد» است و همه به سوی او هستند، امری است که انسانِ جدید در تقدیر تاریخی خود به دنبال آن است و میخواهد در عین حضور در آغوشِ احدیتِ خدا، رفتن بهسوی خدا را در نزد خودش حس کند. یکی از اساتید معارف اسلامی میگفتند: «من هروقت مباحث کتاب "معارف" را میخواهم تدریس کنم، دانشجویان چندان توجه نمیکنند. اما وقتی موضوعاتی که در کتاب «آدابالصلاة» حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» است را مطرح میکنم، همه توجه میکنند. به نظر بنده علت این امر آن است که مطالب کتاب «آداب الصلواة» با بودن و اگزیستانسِ خود دانشجویان رابطه دارد و بودن خود را در تذکرات آن کتاب احساس میکنند. ولی در کتاب «معارف اسلامی» بیشتر با باورهای ذهنی خود روبهرو هستند و احساس درونی و حضوری برای آنها بهوجود نمیآید.
سوال ۳: بر اساس آخرین پیمایش ها ۵۸ درصد پاسخگویان خیلی زیاد یا زیاد تمایل دارند در پیاده روی اربعین شرکت کنند، با توجه به پر رنگ بودن انگاره هایی نظیر افول دینداری در همان پیمایش ها، این تناقض چگونه قابل توضیح است؟
جواب ۳: همواره «حقیقت» در تاریخ، مطابق ظرفیت و نیاز آن تاریخ ظهور میکند و در همین رابطه قرآن میفرماید: «يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ؛» هر آنچه در آسمانها و زمین است از او- یعنی از خداوند- تقاضا دارند و او هر روز و روزگاری به شأنی مطابق طلبِ آنها جوابگوی آنان است. عجیب است که طلب ازسوی آنچه در آسمانها و زمین است شروع میشود و جالب اینجاست که میفرماید خداوند در هر مرحله از تاریخ به شأنی مطابق نیاز مخلوقات به ظهور میآید. اگر «یوم» را «تاریخ» معنا کنیم، به این نتیجه میرسیم که خدا در هر تاریخی مناسبِ همان تاریخ تجلی پیدا میکند و اگر نتوانیم در آن تاریخ مطابق آن زمانه با خدا ارتباط برقرار کنیم، با حقیقتِ آن تاریخ که همان انوار الهی و شئونات ربّانی است، ارتباط برقرار نکردهایم. اگر با آیات و روایات در تاریخ حاضر باشیم، میتوانیم سخنانی بگوییم که دقیقاً همان مطالبی است که نیاز افراد است و در هیچ جای دیگری نمیتوانند آن سخنان را بیابند. آیا «حقیقت» در هر زمانهای همان افقِ گشودهای نیست که ما را هم در بر میگیرد؟ چرا حقیقت را در حدّ یک مفهوم تقلیل دهیم؟ بنده همیشه در رابطه با نظر به «حقیقت»، رخداد اربعینیِ اخیر را مثال میزنم که چگونه در آن پیادهروی، ارادۀ الهی شما را در بر میگیرد و در این خصوص داریم همینکه زائر از خانهاش حرکت کرد، فرشتهها بهسراغش میآیند و او را دربر میگیرند. در تاریخ انقلاب اسلامی نیز ما در ذیل ارادۀ الهی قرار گرفتهایم و لذا باید خودمان را در آغوش خدا احساس کنیم. اگر در شرایط اربعینیِ اخیر از کسانی بپرسید چرا به کربلا میروند، بهنظرم هر جوابی بدهد جواب نیست! زیرا در حضوری قرار دارد که گزارش از آن با کلمات ممکن نمیباشد. به قول آیتاللّه حسنزادۀ آملی «رحمۀاللهعلیه»: «حلوای تنتنانی تا نخوری ندانی». یعنی امری است که باید در آن حاضر شد. و در این حضور نیاز به معرفتی دارد که آن معرفت، عباداتی را پیش میآورد که اتفاقاً سخت بدان نیاز دارد. ولی ما نتوانستهایم رابطهای که بین آن حضورِ معنوی و عبادات برای آن افراد پیش میآید را درست تبیین کنیم. زیرا هنوز در تبیین معارف دینی در محدوده مفاهیم و علم کلام با آن ها سخن می گوییم که بحث در این مورد مفصل است. در کتاب آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ می شود. عرض شده «آن وقتی تفکر به تذکر و حضور بازگشت دارد که موضوعِ مورد تفکر «وجود حقایق» باشد و نه «مفهوم حقایق» و این با به صحنه آمدن قلب به جای عقلِ مفهوم گرا ممکن است و در این حالت است که تقاضای هدایت به سوی صراط مستقیم تمام وجود انسان را فرا می گیرد و انسان، آمادگی قدم زدن در راهی را پیدا می کند که او را به قرب حق نایل گرداند، قدم زدن در نفی همه تعلقات، تا فقط خدا برای او بماند. این راه، راهی است خاص که با فرهنگ حضوری- قلبی اهل البیت ممکن است. یعنی نگارانی که در هیچ مدرسه ای درس نخواندند ولی «به غمزه مسأله آموزِ صد مدرس شدند».
سوال ۴: آیا ربط وثیقی میان فربه شدن مناسک و کم شدن عمل به شریعت وجود دارد؟ چراکه گویا شرکت در مناسک دم دست ترین و راحت ترین شکل دینداری و پاسخی به نیاز معنوی مردم باشد و به نوعی جایگزین دینداری شریعت محور شده است. یا بالعکس این مناسک مقوم دینداری است؟ آیا فربه شدن مناسک را باید موید شکل گیری مذهب عرفی نزد عامه مردم قلمداد کرد، که به مناسک و مراسم ثانویه بیشتر از واجبات اهمیت می دهند؟
جواب ۴: همانطور که عرض شد بشر با سوبژهشدن خود گرفتار نوعی نیستانگاری و تنهایی شده است و برای جبران این تنهایی خود را در انواع سرگرمیها وارد میکند. حال این ماییم و توجه به این امر که چگونه از طریق مراسم و مناسک خود متذکر باشیم به جای تبدیل مناسک به سرگرمی و فرار از تنهایی، میتوان با حضوری اصیل و معارفی عمیق آن انسان را در وسعت معنویت آخرالزمانیاش حاضر کرد و با معارفی مانند «معرفت نفس» جهان او را جهانی حساس و گسترده نمود و از این طریق راهی برای دیگر انسانها به ظهور آورد که آن راه، راهِ عبور از نیستانگاری و نیهیلیسم است و حقیقتاً مراسمی که نظر به حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» دارد، استعدادِ به خودآمدن انسانها را در وسعت حیات توحیدی در تاریخ را به انسان میدهد.
سوال ۵: متاثر از اربعین ما راهپیمایی جاماندگان را داریم، آیا شکل گیری این نوع پیاده روی را می توان تغییر در مناسک نامید؟ اگر پاسخ مثبت است ریشه این تغییر در چیست؟
جواب ۵: به نظر میآید ابتکار خوبی است زیرا اگر شرایط اربعینیِ اخیر را حضور در تاریخی بدانیم که انسان برای احیای فرهنگ شهادت به میدان آمده است، حرکات اخیری که افراد در روز اربعین از اقصی نقاط شهر به سوی گلزارها و گلستانهای شهدا حرکت میکنند، عملاً خود را در آن فضا و در آن تاریخ قرار دادهاند و در حس حضور تاریخی خود همچون احیاءکنندگان اربعین در صدر اسلام، سعی دارند سنت احیای فرهنگ شهادت زنده بماند، به همان معنایی که حرکت به سوی حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» نوعی زنده نگهداشتن آن حماسه بود. مهم، حضور در این تاریخی است که در حال شروع و گشایش است. حال هرجایی که ما نسبت به این حضور در این تاریخ برایمان پیش آمد؛ حاضر خواهیم شد و معنای انتظار، همین است و از این جهت فرمودهاند در آنچه امروز برایتان تکلیف است کوتاهی نکنید، تا نسبت به آنچه فردا برایتان پیش میآید. در اربعین؛ جایی برای جاماندگی باقی نمیماند. جامانده کسی را گویند که یا دیر میفهمد یا دیر اقدام میکند. دلهای مشتاقی که از ماهها قبل در انتظار سفری ملکوتیاند، جا نمیمانند هرچند محدودیت عالم خاک زنجیر به پایشان بسته باشد، «بُعد منزل نبود در سفر روحانی». اینان همان «دلدادگانند» و نه «جاماندگان». موفق باشید
سلام علیکم: به اطلاع رفقا رسانده میشود که چند روزی به جهت اعتکاف، از جوابگویی به سؤالات سروران معذور هستم. موفق باشید
سلام علیکم: به اطلاع رفا رسانده میود که چند روزی به جهت اعتکاف، از جوابگویی به سؤالات سروران معذور هستم. موفق باشید
با سلام و عرض تبریک سال نو خدمت شما و استاد عزیز و گرانقدر و آرزوی سلامتی برای شما عزیزان. ممنون میشم این درخواست و راهنمایی را خدمت استاد عرض نمایید تا ایشان حقیر را راهنمایی بفرمایند: سلام استاد عزیز و گرانقدر، باعث افتخار حقیر است که می توانم از راهنمایی های بسیار مغتنم و ارزشمند شما بهره مند گردم استاد عزیز، حقیر جوانی ۴۳ ساله و متاهل دارای ۲ فرزند و اهل استان کهگیلویه و بویراحمد هستم که چندین سال پیش از دانشگاه فارغ التحصیل شدم. در طول زندگی فرصت های زیادی رو از دست دادم البته همیشه اهل درس و مطالعه بوده ام اما زیاد به قول معروف این شاخه به آن شاخه پریدم و اکنون هم از نظر شغل و کار وضعیت مطلوبی ندارم اما خدا را شاکر هستم و با این دید به زندگی نگاه می کنم که این تنگناها اولا محصول غفلت خودم و از دست دادن فرصت ها و بخصوص گناهان می باشد ثانیا نعمت و فرصتی برای خودسازی و جبران گذشته و غفلت ها و امتحانی که درصورت صبر داشتن می تواند باعث رستگاری و تحول باشد. استاد، همیشه علاقمند به مسائل عرفانی بوده ام بخصوص در این ۱۷ سال اخیر و چند سالی هست که تقید دارم که نمازهایم را سر وقت و اول وقت بخوانم و از سن تکلیف تا کنون روزه های ماه رمضان رو خدارو شکر بطور کامل گرفته ام اما خوب از نظر شرک های خفی و اخلاقیات و اعمال قدری ضعیف هستم لطفاً بفرمایید برای خودسازی و معرفت نفس و جبران گذشته و آدم شدن و عاقبت بخیری چه کار کنم؟ چه خط سیری را طی نمایم؟ چه سیر مطالعاتی عمومی نه (ویژه و خاص) شما پیشنهاد می فرمایید؟ لطفاً مفصل راهنمایی نمایید تا آن را نصب العین خود نمایم چرا که برایم دسترسی به افراد صاحب نفس و استاد راه برایم میسر نیست. خیلی دوست دارم با تمام وجود و خالصانه خدا را بندگی کنم، بنده ی واقعی و قلب و ذهنم از همه ی خطورات ذهنی و شرک های خفی و اخلاقیات ناپسند پاک گردد. ممنون میشم برنامه ای جامع بفرمایید خیلی ممنون🙏
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله به خوبی شرایط خود را درک کردهاید و تمایلی که نسبت به حضور بیشتر در توحید ربوبی برایتان پیش آمده است را، لطف خداوند بدانید. آنچه در این مسیر مهم است عمیقترشدن در معارف توحیدی میباشد آنطور که بتوانیم هرچه بیشتر با قرآن از طریق تفسیر مبارک «المیزان» آشنا شویم. در این رابطه پیشنهاد اولیه همان دنبالکردن مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و شرح سوره اعراف است که صوت همه آن مطالب، روی سایت هست تا إن شاءالله با مطالعه جزوه «جایگاه تفسیر المیزان و روش استفاده از آن» که روی سایت هست، راهِ انس با قرآن از طریق آن تفسیر إن شاءالله گشوده خواهد شد. موفق باشید
با سلام: آیا در مبانی دینی موردی در رابطه با اینکه چه افرادی در هنگام قرائت خطبه عقد حضور داشته باشند وجود دارد؟ دیده میشود این مسئله که برخی را در این مراسم دعوت نمیکنند به این بهانه که «افراد حاضر باید نفسشان پاک باشد» باعث دلخوری و اختلاف بین خانواده ها شده. آیا دین تاکید دین به حسن ظن در این گونه موارد نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید حُسن ظنّ داشت و با ذکر «صلوات» و با شروعی که با «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» انجام میگیرد؛ آثار منفی مورد نظر دفع میشود. موفق باشید.
سلام و عرض ادب: علامه طباطبایی یک دستوری برای نفی خواطر دارند. نگاه کردن به اسما الله اگر ممکنه به زبان ساده و شیوای خودتون توضیح بدید که ما چطور با اسماء الله نفی خواطر کنیم. بهترین موقع برای نفی خواطر چه زمانی است؟ اجرتون با آقا ابا عبدالله
باسمه تعالی: سلام علیکم: باز «دعای سحرِ» حضرت امام باقر «علیهالسلام» و نظر به اسماء حسنای حضرت معبود. مثل نظر به اسم «بهاءِ» حضرت حق که در هر جا در نهایت صفا و درخشش در صحنه است، در آن صورت است که وقتی انسان با اسمای الهی در همه آینهها و مظاهر آشنا شد با تمام وجود خواهد گفت: «آنها که خواندهام همه از یاد من برفت / الا حدیث دوست که تکرار میکنم». از این جهت پیشنهاد میشود سری به کتاب «اسماء حسنی دریچه های نظر به حق» https://lobolmizan.ir/book/241?mark=%D8%AD%D8%B3%D9%86%DB%8C بزنید. موفق باشید
عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار و تبربک حلول ماه مبارک رمضان. استاد سوالی دارم راجع به شاغل شدن خانم ها. امروزه جامعهی ما بویژه تحت تاثیر فضای مجازی، این رو القا میکنه که دختری موفق هست که مستقل باشه، شاغل باشه و منبع درآمد داشته باشه، کتاب بخونه و تحصیلات و مهارت داشته باشه، به زیبایی اندام خودش اهمیت بده و مرتب ورزش کنه، خوش پوش و خوشتیپ باشه و برای خودش وقت بگذاره، با دوستانش سفر بره و مستقل باشه. این الگوی دختر موفق امروزی هست البته که آراسته بودن چیز خوبی هست، ورزش کردن چیز خوبی هست، مطالعه خیلی خوبه. اما آرامش رو از ما گرفته این سبک زندگی جدید. دائما تو فضای مجازی میبینیم. دائما حس عقب موندن داریم. استاد سوال من اینجاست، اسلام در مورد شاغل بودن بانوان چه نظری داره؟ کسب در آمد داشتن دخترها. چندی پیش خانم جوانی که یک فرزند داره را ملاقات کردم، گفت فرزندم و همسرم خیلی دوست دارن بچه دیگه ای داشته باشیم اما چون شاغل هستم و برای کارم زحمت کشیدم دیگه بچه نمیارم خانم دیگه ای سه فرزند ۵ تا ۷ ساله داره، بچه ها رسما در منزل مادربزرگ زندگی میکنند چون خانم شاغل است و جالب اینجاست که اصلا نیاز مالی ندارد و از قشر مرفه هستند، صرفا برای به روز بودن شاغل است، چون موفق بودن یعنی شاغل بودن! و درآمد داشتن! بانوان خانه دار زیادی هستند که میگویند احساس افسردگی داریم چون بچه ها وقت ما را گرفته اند و نمیتوانیم درآمد داشته و موفق باشیم سوال اینجاست در سبک زندگی اسلامی، رسالتی که برای یک خانم مطرح شده چیست؟ آیا باید به فکر درآمد بود؟ یا فرزندپروی مهم تر است؟ حضرت خدیجه کبری تاجر بودن اما حضرت زهرا شاغل نبودن استاد بزرگوار لطفا مبسوط توضیح دهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به جهت حضوری که در دانشگاه با نسل جدید برای بنده پیش آمد، سالها پیش متوجه این امر که میفرمایید شدم و در این راستا بود که کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» و پس از آن برای تکمیل بحث، چند جزوه مربوط به «زن» نوشته شد؛ که همه آنها در سایت هست. حقیقتاً مسئله حساسی است از آن جهت که اولاً: بانوان ما باید در جهان خود و تاریخ خود حاضر شوندhttps://eitaa.com/matalebevijeh/11304 ثانیاً: این حضور باید با حفظ شئونات و روحیه زنان بخصوص مادریشان باشد. وگرنه بیشترین ضرر متوجه همین بانوان میشود. به نظر میآید خوب است رفقا به آن کتاب و آن جزوات رجوع فرمایند؛ به امید آنکه زنان ما خود را ذیل حضور در اسلام عزیز پیدا و پیداتر بکنند. موفق باشید
سلام و خدا قوت: ۱. حاج آقا ما وقتی میخواهیم کتابی مطالعه کنیم مطالب درست به خورد ذهنمان نمیرود مخصوصا کتاب های تفسیری که به تفکر و اندیشه زیادی نیاز دارند. ۲. درحال خواندن کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن بودیم ولی بعضی مطالب را درست متوجه نمیشویم . ۳. در کل روش های مطالعه چگونه است که هم خوب مطالب را درک کنیم و هم اشتیاقمان به مطالعه زیاد شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» در قسمت «ضرورت مطالعه و نحوه آن» ان شاءالله میتوانید جواب سؤالاتتان را بیابید. https://lobolmizan.ir/book/78?mark=%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%A7%D8%AA%DB%8C#section-997 . موفق باشید
با سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیز: درد دلی چند پس از استماع جلسه آخر جهان بین دو جهان خدمتتان تقدیم میگردد. انقلاب اسلامی ظهور عشق الهی در این تاریخ است شاید جهان بین دو جهان، جهان غیر از دو جهان است. همان گونه که ما از مدرنیته و غرب باید عبور کنیم از دین غیر از عاشقی هم باید عبور کنیم. آری! چه زیبا در روایت داریم «الدین هو الحب و الحب هو الدین» «زانكه عاشق در دم نقد است مست / لاجرم از كفر و ايمان برتر است. كفر و ايمان هر دو خود دربان اوست / كاوست مغز و «كفر» و «دين» او را دو پوست»
در آخر جمله ای از عین القضات همدانی بنویسم و ببخشید اطاله کلام شد: ای عزیز! شمه ای از کفر گفتن ضرورت است: بدانکه کفرها بر اقسام است و خلق همه کفرها یکی دانسته اند... دریغا اینجا هنوز سخنِ هوشیاران بباید گفت! گروهی دیگر از سالکان حضرت ربوبیت و روندگان به عالم قدس هوشیاری اختیار کرده اند و گفتند عصمت شریعت برای قلب شرطست روزی چند صبر کردند تا به مقصود رسیدند، دریغا باش تا به این مقصود برسی. گفتم که کفرها بر اقسام است. گوش دار کفر ظاهر است و کفر نفس و کفر قلب. کفر نفس نسبت به ابلیس دارد کفر قلب نسبت با محمد دارد وکفر حقیقت نسبت با خدا بعد از این جمله خود ایمان باشد دریغا از گستاخی خود از گفتن این سخنان که نه در این جهان و نه در آن جهان گنجد ولی میگویم هرچه بادا باد
باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار خوب فرمودهاید. آری! در جهانی هستیم که طلبِ حقیقی ما همان شیداییِ دیروزین است که نام امروزین آن نسبت به حضور در این جهان و در این تاریخ ذیل اراده الهی، اگزیستانس انسان میباشد که به تعبیر ما «حضور در اکنون بیکرانه انسان» است در خود انسان. و این امری است که در این زمانه میتواند برای انسان پیش آید و معلوم است که با نوعی از سکرات که نه کفر و نه ایمان، روبهرو خواهیم شد. حال نام آن را هرچه میخواهید بگذارید. مهم آن است که حضور در جهانی است که جهان انسانیت است به وسعت حضور انسانیتِ انسانها به آن صورتی که در حاج قاسم سلیمانی طلوع کرد و ملاحظه کردید که چگونه مردم توانستند نسبت خودِ متعالیشان را در آن مرد احساس کنند. موفق باشید
حرفهای خانمان ساز (در ستایش راز طلوع بشر جدید) سلام: این اولین پیام من به شماست. دیروز پیش خودم فکر میکردم دیگرانی به شما نیاز دارند و آنها به شما پیام میدهند اما امروز در میان یک مشت دربدری چند ساله خود را محتاج شما یافتم محتاج یک مشت حرفی که در گوشم گیر کند و پایین نرود نمیدانم رازش چیست. میتوانم این بهم ریختگی را به اتفاقات قبلش ربط بدهم ولی نمیخواهم چند سال پیش وقتی یک جمله از کسی میشنیدم بهم میریختم آنقدر که از جا میپریدم و سر در گم میشدم و حواسم از همهچیز پرت پرت میشد میدانید! هیچیک از چیزهایی که دیروز حواسم را پرت میکردند زورش به این حرفها نمیرسید دائما میگوئید که اگر کسی چیزی از این مباحث را فهمیده باشد باید حسرت فهمیدنش را بخورد من هیچگاه از بحثهایتان سر در نمیآوردم ولی امروز فهمیدم که هیچگاه متوجه منظورتان نشده بودم! امروز حواسم از همهچیز پرت پرت بود پیش خودم میگفتم من که صدرا نخواندهام و نمیخوانم! نهتنها صدرا بلکه هیچ کتاب دیگری! گوش دلم را نمیدانم بود یا بسته بودم یا بسته شده بود ولی بعد از جلسه امروز غم عالم و بیچارگی در برابر حرفهایتان به من میگوید که زندهام! و حتی نیازی نمیبینم که صدرا بفهمم و بخوانم و لو اینکه بروم و بخوانم میدانید چه میگویم؟ صدایتان بلندتر و ممتدتر از صدای دیگران در وجودم میپیچید! آه کاش میتوانستم به شما بگویم که از چه چیزهایی! ولی سخن به درازا میکشد. ولی ایکاش باز هم ولو هفتاد سال ولو بیشتر باز هم بپیچد! نمیدانم چرا میان روضهها اشک نمیریزم ولی بین حرفهای شما ناخودآگاه بر زیر گریه میزنم. چند روز پیش متنی زیر شعر فرخزاد درباره یکی از زنان غره نوشتم؛ کسی میآید! کسی که مثل هیچکس نیست! [فروغ] گمان کنم این تمنای دل بیچارگان و منتظران و دربدر ماست شاید اگر آن کس بیاید حرفی هم دارد حرفی که مثل هیچ حرف دیگر نیست گمان کنم بشود با این زبان دربارهی همهچیز و همهکس سخن گفت! از بس که همهچیز را دستمالی میکنیم آنقدر که دیگر هیچکس خواهان آن نباش ایکاش بیایند چیزها و کسانی که مثل هیچیک از اینها که میبینیم و میشنویم نباشند و برای من حرفهای شما آنقدر بود که بتوانم روزنه و نور و هوایی ببینم که دوباره استعدادهایم را که نه زندگیام را به من پس بدهد و هرچه بادا باد. خوشحال شدم که امروز حرفهایتان را شنیدم خیلی چیزها را بیادم آوردید! باز بقول فروغ: ای آخرین صدای صداها ! در پناه بقول خودتان حضرت حق یا علی
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست بنده جناب صدرالمتألهین را صدای بلندِ جانهایی میدانم که طاقت زندگیهای عادی را ندارند، ولی مأیوس هم نیستند؛ و این نکته مهمی است برای تأمّل در نیستانگاریِ دوران، و در این رابطه نکات مهمی را در سخن خود به میان آوردید که خوب است کاربران محترم به آن نکات توجه فرمایند که چه دغدغههایی، دغدغههای پنهانِ امروزینِ ما میباشد. ای کاش آنهایی که باید میشنیدند به جای گفتن و باز گفتن، کمی هم میشنیدند. موفق باشید
سلام: خدا قوت. در روایات آمده است که اگر نماز قبول نشود بقیه اعمال قبول نمیشه. چرا؟ مثل این هست که به محصل بگویند اگر در ریاضی قبول نشدی بقیه درسهایت را قبول نمیکنیم. در روایتی از حضرت امیر (ع) هست که میفرمایند: تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خدا، در مقابل امر به معروف و نهی از منکر چیزی نیست مگر به اندازه رطوبتی که از بخار دهان خارج میشود در برابر دریایی مواج و پهناور. چطور این روایت ها را میشود با هم جمع کرد؟ ممنون و در آرامش الهی باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بحث، بحث عبودیت است و صورتهای متعالی عبودیت در وجه فردی و وجه اجتماعی. از این جهت موضوع نماز از یک طرف و موضوع حساسیت نسبت به مسائل اجتماعی از طرف دیگر در این نوع روایات در میان است. موفق باشید
سلام و درود خدا بر استاد عزیز: چرا حضرت صادق علیه السلام میفرمایند «و ان روح المومن لاشد اتصالا بروح الله من اتصال شعاع الشمس بها»؟ چرا روح مومن نه روح هر انسانی؟ مگر روح هر انسانی متصل به حقیقت ملکوتی احسن تقویمی نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مهم آن است که ما آنچه هستیم، بشویم و این یعنی از طریق عبادات و معارف عالیه، آنچه تکویناً هستیم را در شخصیت خود به فعلیتِ خاصی در آوریم که از آن ما باشد. موفق باشید
با سلام و ادب و احترام و آرزوی سلامتی و توفیقات روزافزون: استاد بزرگوار، به حول و قوه الهی، سالیانی است در کنار کسب معارف فلسفی و عرفان نظری، مشغول سلوک عملی نیز هستم و فضل و لطف الهی در این راه بر این حقیر بسیار بوده. مسالهای موجب آزار بنده است. اینکه گاهی از درون خود نداهایی با مضمون توهین به مقدسات میشنوم؛ البته به سرعت آنها را از وجودم کنار میزنم و میروند. ۱. منشا این القائات چیست؟ (نفس خودم یا شیطان) ۲. آیا ممکن است آثار وضعی حالات و افکار و اعمال والدین و اجداد در وجودم باشد؟ (چون گاهی هتاکیهایی داشتهاند) ۳. جهت رفع کامل چه دستوری میفرمایید؟ برکاتتان مستدام
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره فراموش نکنید که شیطان در مسیری که به سوی خداوند است، فعّال میباشد و این نوع خطورات را طبیعی باید بدانیم و با بیتوجهی به او، او را مأیوس کنید. هر اندازه در توحید و معاد عمیقتر شوید نفوذ شیطان کم خواهد شد. موفق باشید
سلام: از آقای طاهر زاده در باره حدیث عنوان بصری سوال دارم مگر این حدیث ابتدای راه خود سازی را عنوان نمیکند پس چرا در آن از مسئله شهوت جنسی و کنترل آن و کنترل نگاه حرام مطلبی عنوان نشده؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه بفرمایید که مخاطب حدیث، جناب عنوان بصری است که این منازل را طی کرده و برای حضور در مراحل عالیتر خدمت حضرت صادق «علیه السلام» رسیده است. موفق باشید
با سلام و سپاس فراوان از استاد عزیز: راجع به مردم عزیز غزه، چیزی که بنده میبینم روحیه خیلی خاص و کم نظیر در بین اهالی این سرزمین است و اون هم غلبه بر مرگ و خون و ترس است، به معنای واقعی آن. به نظر میرسه این مردم با این روحیه و استقامت کم نظیر در این عصر مرگ و زندگی را به وحدت رساندند و فراتر از این دو رفته اند و این چیزی است که به عینه دیده و درک میشود نه به استعاره و حدس. خوشا به سعادت این عزیزان. استاد این پدیده در این عصر چه معنایی دارد؟ و سؤال دوم اینکه آیا این طوفان الاقصی که واقعا کار خدا بود و به یکباره تمام برنامه های شیطانی غرب را به هم ریخت، میشه گفت مردم غزه در واقع فدای انقلاب اسلامی شدند برای اینکه تمام توطئه های جدیدی که چیده بودن برای انقلاب رو از بین برد و انقلاب اسلامی از یک تهدید بسیار بزرگتر از قبل نجات یافت، تا این انقلاب به دست صاحبش برسد؟ اگر این چنین باشد ما باید به حال این مردم غزه غبطه بخوریم و واقعا به خون شهدای غزه که بیشتر کودکان مظلوم هستند مدیونیم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این نوع حضور که در مردم غزه ملاحظه میکنید، حضوری است که با انقلاب اسلامی و نظر به شهادت، گشوده شد و متأسفانه ما از جهتی از آن غفلت کردیم. در حالیکه امامِ شهیدان تازه پس از قبول قطعنامه با آن بصیرت تاریخی که داشتند فرمودند: «خداوندا! این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش.» و اینجا است که شما مشعل شهادت را هرچه پر فروغتر در غزه ملاحظه میکنید، امری که آرزوی حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» بود و او میدانست که از این طریق ما از جهان سردِ دنیای استکباری میتوانیم عبور کنیم. ۲. آری! مردم غزه با نظر به راهی که انقلاب اسلامی گشود، علیرغم تصور دشمن صهیونیستی که گمان میکرد آنان را در زندان کوچک غزه مجبور به تسلیم میکند، مردم غزه متوجه راهی شدند که هزاران امکان در مقابل آنها میگشاید و عملاً فدایی آن راه شدند تا بیشتر از آنچه جهان استکباری گمان میکند، در جهان آینده حاضر شوند. موفق باشید
با سلام: استدلال بر اصالت وجود، اینکه آتش ذهنی همانند آتش بیرونی نمی سوزاند. لطفاً مختصری توضیح دهید؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه لازم است به کتاب «بدایۀ الحکمۀ» از علامه و شرح خوبِ اساتید مربوطه رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد خسته نباشید: استاد عزیز مدتی هست که احساس میکنم دعاهایم مستجاب نمیشود، نا امید نیستم از درگاه الهی ولی توقع برآورده شدن دارم، در روایات آمده که هرکس به کربلا برود رزقش زیاد می شود، بنده منکر این قضیه نیستم ولی از زمانی که از کربلا اومدم خیلی وضع مالیم بهم ریخته و حسابی اعصابم بخاطر این قضیه خرد شده، از این که بخوام تو زندگی درجا بزنم بدم میاد، دوست دارم رو جلو حرکت کنم و پیشرفت داشته باشم چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ معنوی ولی موفق نیستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به توحید الهی که افقی است در مقابل انسان، توجه شود و در دل آن حضور است که معنای زندگی و معنای هر آنچه پیش می آید، روشن میگردد. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: گاهی در راه برخی از عبادات موانعی پیش می آید. مثلاً می خواهیم برویم زیارت امامان معصوم علیهمالسلام ولی مانعی ظهور می کند و اجازه نمی دهد. از کجا بفهمیم این مانع الهی است یا شیطانی است؟ چون اگر بدانیم الهی است با متانت بیشتری رفتار می کنیم ولی اگر بفهمیم شیطانی است و شیطان می خواهد ما را از طریق این مانع از این توفیق محروم کند، سعی می کنیم به هر شکلی که شده مانع را کنار بزنیم تا به فیض زیارت برسیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مسیری که در آن قدم میگذاریم با حرص همراه نبوده و به حکم تکلیف باشد، إنشاءالله الهی است. موفق باشید
سلام و ادب: اول مطلب بگم که دلتنگ شما هستم. استاد یک مسأله ای برایم پیش اومده، من نه اهل فلسفه هستم نه عرفان و نه از این علوم بهره ای نصیب من شده است، اما از کتب شما بسیار بهره ها برده ام و عشقی عجیب به مباحث عرفانی دارم! چند مدتی است علاقه ای عجیب به جناب ابن عربی پیدا کرده ام، وقتی به ایشون فکر می کنم، احساس می کنم همه وجودم میخواد به سمت ایشون حرکت کنه! میخواستم بفهمم علت این مسأله چی میتونه باشه! و الان چه کاری باید بکنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این لطف شما است به بنده، وگرنه بنده قابل نیستم. ۲. در مورد تعلق خاطر نسبت به جناب ابن عربی، شاید بتوان گفت با توجه به مطالبی که مطالعه کردهاید و در آن مطالب، روحِ علمی و عرفانی جناب ابن عربی حاضر بوده، این علاقه پیش آمده. میماند با مباحث کتاب «معاد، بازگشت به جدیترین زندگی» و شرح صوتی آن که صدرا تحت تأثیر ابن عربی سخن گفته، به جناب ابن عربی نزدیک شوید. موفق باشید
با سلام خدمت شما استاد عزیز: خواستم عرض کنم خدمت شریف شما که حتما هم خواهش میکنم پخش کنین به آن برادر یا خواهری که این محیط علمی و معنوی در محضر شما را با کف خیابان و مرزهای جنگی اشتباه گرفتند و از زبان تهدید، ارعاب و بگیر و ببند و شاخ شونه کشیدن وارد شدن. عرض کنم که اینجا محیطش فرق میکنه و ما سوال داریم و انتقاد از استاد میپرسیم استاد هم با سعه صدر جواب میدهند شاید هدایت شدیم! زمانی که ما با استاد طاهر زاده در پادگان شهید فزوه اهواز با هم بودیم و از محضر ایشان استفاده میکردیم شما کجا بودین؟ زمانی که جزوه های تایپی استاد را پخش میکردیم شما کجا بودین؟ استاد طاهرزاده را الان و دیروز ما نشناختیم. اما به رویکرد حاکمان نه تنها اعتراض داریم بله مخالف سرسختیم و این شیوه حکومت داری را برمبنای دین اسلام و تشیع نمیدانیم. بله صد در صد مخالف آن میدانیم. اما استادمان را قبول داریم و دوستش میداریم ممکنه اختلاف نظر داشته باشیم. این عزیز هم اگر ما را رصد اطلاعاتی کرد حرفمان همین است و خلافی نگفته ایم. لطفا دایره دوستان ایران و اسلام و امام عزیز را تنگ نکنید و همه را به کیش خود مپندارید و بخواهید با آتش و رگبار تهمت اغتشاشگری همه را جهنمی و خودتان را بهشتی فرض کنید. لطفا خودتان را اصلاح کنید. با تشکر استاد عزیز
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم جنابعالی نسبت به کدام سخن کاربر ناراحت شدهاید! به هر حال این عزیزان همانند جنابعالی، نگران ایران و اسلام هستند و مطمئنم به دنبال حقیقت میباشند و با همین گفتگوها است که افق، گشوده میشود و تفکر رشد میکند. همه تلاش ما باید این باشد که گفتگو، همچنان باقی بماند. موفق باشید
با عرض سلام و تقدیم بهترین درودها خدمت شما استاد مهربان ✍ امسال محرم برای خیلی ها عزاداری کنید. امسال عزاداری کنید برای تمام آن جوان هایی که قرار بود امسال عروس و داماد بشوند ولی با این وضع اسفناک قید هر چه عشق و ازدواج و تشکیل زندگی را زدند. امسال عزاداری کنید برای کشوری که ارزش پولش از تمام کشورهای دیگر کمتر شده. امسال عزاداری کنید برای مستاجرهای جواب شده، برای افراد بیکار و عائله مند، برای افراد محتاج دارو و بی پول. برای آبرودارها و بازنشستگان مستاصل. برای پدر و مادرهای شرمنده و پشیمان. امسال عزاداری کنید و اشک بریزید برای حال مردم. مردم مهربانی که حال دل شان خوب نیست.😭 پس عزا بر خود کنید ای خفتگان زانک بد مرگیست این خواب گران. (مولوی) جواب اینهمه ظلم را چه کسی می دهد؟ ای خدای مهربان چه کسی جوابگوی ضجه های مردم در کوچه و خیابانهاست به خاطر بی تدبیری و یکدنگی؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! حقیقتاً باید عزاداری کرد و اشک ریخت برای همین مظلومهای عزیزی که میفرمایید. ولی باید مواظب خطای تشخیص بود تا جای شهید و جلاد جابجا نشود و معلوم گردد مشکل را باید با نظر به افقی که از طریق انقلاب اسلامی پیش آمده است جبران نمود. و این سخن حکیمانه مقام معظم رهبری را همواره مدّ نظر داشت که میفرمایند: «ما اگر مشکلات را مشاهده میکنیم، باید انگیزهمان تقویت بشود برای پیدا کردن راههای رفع مشکل و کمک به آنهایی که در میدان، در مقابل این مشکلات ایستادهاند و برای رفع آنها دارند تلاش میکنند.» (۱۴ خرداد ۱۴۰۲). موفق باشید