سلام استاد بزرگوار: با همه بدی ها و گرفتاری هایم، به لطف الهی بالاخره امسال هم توفیق پیادهروی اربعین را پیدا کردم. بعد از اینکه با بدن خسته و مجروح به کربلا و بین الحرمین رسیدم، بعد از استراحت کوتاهی وارد حرم سیدالشهداء علیه السلام شدم.😭 اصلاً باورم نمی شد اینگونه در حرم حضرت و در کنار ضریح مطهر ایشان اشک بریزم و بسوزم. حس می کردم امام مثل پدری بسیار مهربان و دلسوز که از همهی دردهایم با خبر است، مرا در آغوش گرفته و دست نوازش به سر و صورتم می کشد. این ها را گفتم که این سوال را بپرسم: آیا با توجه به اینکه بنده بسیار آدم بدی هستم، و در عین حال به این احوالات رسیدم، آیا امکان دارد دچار سنت استدراج شده باشم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! قصه استدراج با این احوالات متفاوت است. در استدراج به هر حال نوعی تکبّر و خودبینی در میان است. در اینجا قصه، قصه همانی است که جناب مولوی میفرماید:
عاشق شده ای ای دل سودات مبارک باد
از جا و مکان رستی آن جات مبارک باد
از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور
تا ملک ملک گویند تنهات مبارک باد
ای پیشروِ مردی امروز تو برخوردی
ای زاهد فردایی فردات مبارک باد
کفرت همگی دین شد تلخت همه شیرین شد
حلوا شدهای کلی حلوات مبارک باد
در خانقه سینه غوغاست فقیران را
ای سینه بیکینه غوغات مبارک باد
این دیده دل دیده اشکی بد و دریا شد
دریاش همیگوید دریات مبارک باد
ای عاشق پنهانی آن یار قرینت باد
ای طالب بالایی بالات مبارک باد
ای جان پسندیده جوییده و کوشیده
پرهات بروییده پرهات مبارک باد
خامش کن و پنهان کن بازار نکو کردی
کالای عجب بردی کالات مبارک باد
موفق باشید
با سلام و احترام: در مثنوی معنوی بیتی است با این عبارت ( آه سوزانش سوی گردون شدی در دل صدر جهان مهر آمدی) ذیل این بیت آمده، رابطه عاشق و معشوق دو طرفه هست، و با این بیت شرح داده شده: «عوشقان هرچند مشتاق جمال دلبرند دلبران بر عاشقان از عاشقان عاشق ترند» میخواستم بدانم، این نکته در ارتباط با عشقهای مجازی هم صدق میکند؟ چه بسا در طول عمر یک فرد در برهه های مختلف، عشقهای مجازی مختلفی صورت بگیرد یا اینکه، فردی از عشق کسی دست کشیده و به عشق فرد جدیدی رسیده باشد ولی معشوق قبلی همچنان عاشق است. این رابطه دو طرفه در عشقهای مجازی یه چه صورت تفسسر میشود؟ با تشکر از فرصتی که در اختیار بنده قرار میدهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً در عشقهای مجازی، توهّم در میان است و به همین جهت چنین قواعدی در آنجاها جاری نیست. موفق باشید
سلام استاد: یک دور فصوص به توفیق الهی کار کردیم و منزل ۶۱ منزل محبت هستم. می خواستم این سوال رو از محضرتان بپرسم این جمله از فص آدمی است که عینا می نویسم « منظور از نشئه آدم، نشئه ی انسانی است، زیرا نوع انسان از این نشئه خلق شده است و همین امر امکان انسان کامل شدن را به همه می دهد در صورتی که به مقام خود وفا کنند پس انسان کامل شدن مقام شأنیت نیست مقام فعلیت است و مظاهر این فعلیت انسان های کاملی مثل ائمه هستند» میخواستم بپرسم آیا برای من هم امکانش هست که از نظر فعلیت انسان کامل بشم؟ آخه خودم که میدونم من مظهر حضرت الله نیستم من مطمئن هستم که عین ثابته من حضرت الله نیست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه انسانها به اعتبار خلیفۀ اللهیبودنشان مظهر اسم الله میباشند و البته ائمه «علیهمالسلام» صورت فعلیتیافته خلیفۀ اللهی هستند. موفق باشید
سلام استاد عزیز: عزاداری هایتان قبول باشد ان شاءالله. ببخشید در مورد موضوع ازدواج سوال هایی داشتم، اینکه آیا واقعا در ازدواج انتخاب در میان است؟ و آیا اینطور نیست که این زن و مرد به نوعی باید به هم گِرِه بخورند و سر راه هم قرار بگیرند و احساس کنند که میتوانند با هم راهی را بروند و شاید این شعر معنا شود که «رشته ای بر گردنم افکنده دوست میکشد هر جا که خاطر خواه اوست». شاید ما در شرایط سختی هستیم از این جهت که ناخودآگاه درگیر مسائل و نگاه های روانشناسانه در موضوع ازدواج میشویم. حال اینکه در طرف مقابل باید به دنبال چه چیزی باشیم و تشخیص ایمان و اخلاق حقیقی در این زمانه از روی چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» در رابطه با خانوادهای که بر اساس روح توحید شکل میگیرد، شده است. که در این زمانه باید نسبت به حضور در تاریخی که انقلاب اسلامی ذیل ولایت فقیه پیش آورده، در مورد زندگی توحیدی فکر کرد. موفق باشید
با سلام خدمت شما استاد سخن: حضرتعالی اگر در سخنرانی ها و نوشته های سترگ تان یکمی هوای مردم را داشته باشین به نظرم بهتره تا حکومت ظالم و ستمگر که به اسم دین و دیانت و مقدسات مردم عزیز را به این روز نشاندن و از قرآن واهل البیت دور کردن. امروز کاملا جای خالی شهیدان مطهری و بهشتی و مراجع بزرگواری مثل طالقانی و منتظری احساس میشود. حتی هاشمی که شما به خون آن تشنه هستین اگر بود بهتر بود کاری که اینها انجام دادن ومردم را از دین و عقیده خودشان بریدند رضا شاه و محمد رضا نکردن.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال این احتمال را نیز بدهید که اتفاقاً چون بنده با تمام وجود به فکر مردم هستم و خدا میداند تماماً جان و روان و قلب بنده را غم مردم فرا گرفته، معتقدم تنها و تنها از طریق همین انقلاب اسلامی و با روش حکیمانه رهبر معظم انقلاب میتوان از این مشکلات ساختاری و تنگناهای تاریخی عبور کرد. در این مورد بد نیست به مناظره ای که بین آقای علیزاده و آقای غنی نژادپیش آمد نظری بیندازید که چگونه نگاه لیبرالیستی امثال آقای غنی نژاد اینگونه مشکلات را به وجود آورده و رهبر معظم انقلاب جگونه با تمام تلاش سعی دارند مشکلات ما را با عبور از جریان لیبرالیستی رفع نمایند. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار و مهربان: سوالی داشتم از محضر مبارکتان و اینکه خیلی وقته مشکل مالی ناجوری دارم. نمیدونم چرا شرایط کار اصلا برام پیش نمیاد. به ناامیدی محض رسیدم. گره های زندگیم خیلی زیاد شده، به هر دری میزنم به بن بست میخورم. توسلاتی که نسبت به ائمه دارم متاسفانه جوابی برام حاصل نمیشه. میشه راهنماییم کنید برای رفع مشکلم چه باید کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی بفرمایید در امورات خود از صداقت و تواضع غفلت نشود تا برای خود شأنی که منجر به خودبینی باشد، قائل نباشید و نه آنچه هستید را پنهان کنید. موفق باشید
سلام: من برای ایمانم می خواهم معجزه ببینم. پس چرا خدا معجزه اش را نشان نداد. چرا نباید بگویم که اینها داستانی بیش نبودند؟ هدایتگران گذشته برای پیروانشون معجزه داشتن و امام زمان که مال ماست مگه همه جا نیست؟ خوب دیگه ازش خواستم نتیجه ای نداد حالا که فکر می کنم می خوام بجای دین اسلام برم مادی گرای با اخلاق (اخلاق برام کلی بخوام بگم اینه که اذیت موجودات نکنم) بشم، و استدلالم اینه که فلسفه ای که نتیجه نده داستانی بیش نیست، من فرقه های انحرافی زیادی دیدم، کاش زود تر به ماده گرایی میرسیدم. فقط خواستم بگم بهتون شاید دلیلی بالاتر داشته باشین چون من هیچ دینی رو مال پدرم نمی دونم که بخوام رویش تعصب داشته باشم آیا دلیل تجربی برای وجود خدا و حقانیت اسلام دارید؟ (دلیل تجربه یعنی همین معجزه ها) ماده گرایی، دنیا میسازد و اخلاقی که در کنارش دارم، خدا اگه باشه اکتفا میکنه، بجای نماز و صلوات و اینا بهتر ی کلاس خوش اخلاقی آدم بره واقعا از مسیری که در اسلام آمدم پشیمانم. من خودم میگفتم خدا وجود داره و مهربونه، مثلا پشم برا حیونا گذاشته ولی تو حیاط دیدم تو سرما گربه زوزه می کشید و فهمیدم دلایل عقلانی در کلام اند و در تجربه چیز دگر. خودم می دونم در تجربه بعضی ها کلک میزنند و سحر میکنند یا شعبده یا مواد روانگردانی قاطی چای یا اینات می کنند یا ی چیزایی میزارند تو موسیقیت یا غیره بخاطر همین به خدا و یکبار دیگه هم به امام این عصر یعنی امام زمان گفتم که یکبار موت اختیاری بعنوان معجزه بهم نشون بده ولی کو؟ چطور مثلا ی آخوند تو اینترنت دیدم میگفت امام رضا برای جوان کیمیا کرد و کلی معجزات دیگر پس ما چی؟ اگه جوابی ندارید که هیچ و همون ماده گرای با اخلاق کافیه برام با عقل خودم. اخلاق منظورم با انسان ها و حیوانات بیایم خویشتن داری کنیم و تا می تونیم با نرمی جواب بدهیم. البته منظورم در جنگ نیست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: جهان جدید، جهانِ بحران در فهم انسانیتِ انسان است. پیشنهاد میشود به مباحث «معرفت نفس» که روی سایت هست، سری بزنید. موفق باشید
سلام علیکم: سئوالم اینه که الان کسی هست که مثل آیت الله بهجت کسی میرفت پیشش بهش میگفت چکار کنه، یا استخاره براش میگرفت. الان پیشش مراجعه کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید در این زمانه همانطور که آیت الله بهجت خودشان فرمودهاند علم ما همان استاد ما میتواند باشد و خودمان باید بتوانیم آنچه موجب سعادت ما و جامعهمان میشود را پیدا کنیم. موفق باشید
با عرض سلام و خدا قوت: لطفا در مورد برگزاری کلاسهای حضوری لب المیزان (فطرت انسان و ...) راهنمایی بفرمایید. چه روزها و در چه مکانی برگزار میشه؟ چگونه میتونیم ثبت نام کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم منظورتان کدام کلاسها است؟ زیرا با چنین عنوانی کلاسی نداریم. بحثها بیشتر همان مباحثی است که در شنبه شب تحت عنوان بحثهای قرآنی و دوشنبه شب در رابطه با مباحث اخلاقی میشود. که برای عموم آزاد است. موفق باشید
سلام و ادب: امام خمینی در کتاب آداب نماز بسیار زیاد از جملات کتاب مصباح الشریعه به عنوان روایت و با قال صادق استفاده میکنند. اما در کتاب مکاسب محرمه و در نامهای در جلد ۱۸ صحیفه این کتاب رو روایت نمیدانند. آیا این موضوع اعتبار و وزانت مباحث کتاب اداب نماز را کم نمیکند؟ تفصیل سوال اینکه: امام در مقاله اول اداب الصلوة از مصباح الشریعه جملاتی رو نقل کردن (نوشته شده در سال ۱۳۲۱) ولی در حدود سال ۱۳۳۹ در جلد اول مکاسب محرمه نوشتن: و أمّا رواية «مصباح الشريعة» الدالّة على التفصيل بين وصول الغيبة إلى صاحبها وعدمه، فلا تصلح للاستناد إليها؛ لعدم ثبوت كونها رواية فضلاً عن اعتبارها، بل لا يبعد أن يكون كتابه من استنباط بعض أهل العلم و الحال ومن إنشاءاته. چهار تا احتمال میشه در نظر گرفت برای رفع این تضاد! اول اینکه بگیم با توجه به اینکه امام در چهل حدیث و سر الصلوة هم جملاتی نقل کردن از مصباح الشریعه، روش سنجش اخبار در مباحث عرفانی متفاوت با مباحث فقهی هست و اسون تر گرفته میشه. و باید روش شناسیش رو تبیین کنیم که چه تفاوتی داره. ولی این احتمال ضعیفه، چون امام تصریح داره مصباح الشریعه روایت نیست اصلا. امام در سال ۶۳ هم یک نامه در مباحث اخلاقی عرفانی برای عروسشون مینویسن داخلش هست که: «مصباح الشریعه» گویی از عارفی است که به نام حضرت صادق- علیه السلام- به طور روایت نوشته است. احتمال دوم اینکه بگیم امام اول قبول داشته مصباح الشریعه رو و بعد نظرش عوض شده از ۱۳۲۱ به بعد عوض شده نظر و حتی چهل حدیث هم مال قبلش هست ۱۳۱۷. ولی بازم ضعیف هست این احتمال چون در همون نامه که بالا گفتم سال ۶۳ یک جمله از مصباح الشریعه میاره. سال ۵۸ هم همون اول سورهی حمد عبارت «العبودیّة جوهرة کنه ها الربوبیّة» رو امام بیان میکنن. احتمال سوم اینکه بگیم امام خمینی از اول هم روایت نمیدونسته و همیشه به عنوان جملهای از مصباح الشریعه نقل کرده و نه به عنوان روایت. و اقای شبیری در جلد ۳ اون کتاب جرعهای از دریا میگن امام خمینی جملهی «العبودیة جوهرة کنه ها الربوبیة» رو نقل میکرد ولی اون رو به کسی منسوب نمیکرد. این احتمال آخر بنظر قویتر و منطقیتر باشه و کار مرسومی هم هست گویا بین علما. علامه طهرانی هم به عنوان یک اهل عرفان در جلد اول کتاب نور ملکوت قران دیدم این جمله رو که میارن به عنوان روایت نمیارن. به عنوان یک جمله علمی عرفانی میارن. همچنین آقای جوادی هم در کتاب جامعه در قران این جمله رو نقل میکنن ولی نه به عنوان روایت. آیتالله مصباح هم در کتاب شکوه نجوا این جمله رو آورده و فرموده هر چند سند صحیحی نداره، منتها مضمون این جمله صحیح هست. آقای وکیلی در سلسله جلسات شرح کتاب آداب الصلوة اشارهای میکنن به موافقین و مخالفین مصباح الشریعه و میگن اهل معرفت این جمله رو پذیرفتن که درسته و وارد شرحش میشن. استاد عابدینی هم در جلسه ۶۷ تدریس کتاب الشموس المضیئة آقای سعادتپرور که در مورد روایات مهدویت هست این جمله رو میارن ولی نه بعنوان روایت. در جلسهای از تدریس المیزانشون هم میارن این جمله رو و میگن فقط منسوب به امام صادق هست و شرحش میدن. احتمال چهارم هم اینکه شاید بشه جمع بین احتمال دوم و سوم کرد و گفت نظرشون عوض شده و ازون به بعد به عنوان روایت نقل نمیکردن. قرینه هم دارم براش چون در اداب نماز عبارت «العبودیة جوهرة کنه ها الربوبیة» رو با قال صادق (ع) بیان کردن ولی ۳۷ سال بعد در تفسیر سوره حمد بدون قال صادق (ع) بیان کردن.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید میتوان به سخن بعضی از اساتید در رابطه با نگاه حضرت امام به این نوع متون حتی به «مناجات شعبانیه» نظر کرد که حضرت امام نظر به محتوای سخن دارند که چه اندازه میتواند آن سخن منسوب به اولیای الهی باشد، خارج از آنکه آیا سلسله سندی برای آن باشد یا نباشد. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: بنده میخواهم اسماء و صفات الهی رو به خوبی بشناسم چه کتاب یا منبعی به من معرفی میکنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ابتدا خوب است به کتاب «اسماء حسنی دریچه های نظر به حق» که روی سایت هست رجوع فرمایید. و سپس جلد اول کتاب «مقالات» از آیت الله محمد شجاعی، این کتاب نکات خوبی را با خوانندگانش در میان میگذارد. موفق باشید
السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه: در رابطه با ظهور امام زمان نظرات مختلفی هست. برخی معتقدند که آنچنان ظلم و جور همه جا را فرا می گیرد و شیعه و جهان اسلام ضعیف و نحیف می شوند و به اضطرار می رسند که ناگهان حضرت مهدی «عجل الله تعالی فرجه» ظهور می کنند و کار را به دست می گیرند و جهان را از ظلمات نجات می دهند. برخی دیگر بر این عقیده هستند که اتفاقا برعکس، آنچنان شیعه و اسلام غالب و قاهر می شود که زمینه را برای مشرف شدن حضرت فراهم می کنند و در زمانی که اسلام در اوج قدرت است حضرت ادامه کار را به دست می گیرند، هر چند که تا رسیدن به همان مرحله هم نور توجهات و ظهورات حضرت پیشران است تا اینکه فرج کلی فرا برسد. ۱. به نظر حضرتعالی کدام نظریه صائب تر است؟ ۲. استاد برداشت بنده این هست که وقتی در روایات مطرح می شود که ظهور حضرت در شرایطی رخ می دهد که جهان از ظلم و جور پر شده باشد، دارند «قاعده» به دست ما می دهند. لذا نتیجه می گیریم در هر مرحلهای از تاریخ وقتی فشارها و ظلمات شدید می شود پرتوی از نور ظهور حضرت برای تقابل با آن ظلمات تجلی می کند و ظلمات رفع می شود (مثل انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و شهادت سردار سلیمانی و حمله به اسرائیل و امثال ذلک) . باز دوباره حضور ظلمات و باز دوباره نوری دیگر برای پاره کردن پرده این ظلمت. و این جریان سینوسی رو به صعود ادامه دارد تا اینکه ظلمت به اوج خودش می رسد و فرج کلی و تامه حضرت به همراه حضور شخص ایشان، برای تقابل با اوج ظلمت فرا می رسد. نظر حضرتعالی چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! رازِ غیبت آن انسانِ انسانها، آن انسان کامل «روحی لتراب مقدمه فداء» مگر جز این بود که انسانها بتوانند ضرورت حضور فعّال آن حضرت را در جهان درک کنند؟ پس مائیم و معرفتی که بشریت متوجه گردد برای اصلاح امور، نیاز به آخرین سخن دارد و انقلاب اسلامی بستر چنین حضوری است تا معلوم گردد راهی برای مقابله و عبور از شدیدترین ظلمات در پیش است و این راه، هنوز در نهایت خود حاضر نشده که آن با ظهور حضرت صاحب الأمر «عجلاللهتعالیفرجه» محقق میشود؛ وقتی انسانهای اصیل متوجه اصیلترین ابعاد انسانیِ خود بشوند. چیزی که این روزها در حال تحقق است و تقابلی که بین دو جبهه حق و باطل در حال اوجگیری است و از این جهت است که مییابیم این تقابل، در مدیریتی نهایی به نهاییترین شکل خود نیاز دارد همانطور که به زیبایی تمام متوجه مدیریت فوقالعاده نایب آن حضرت در این زمانه شدهایم و مدیریت نهایی را از آینه وجود حضرت امام خامنهای «حفظهاللهتعالی» چشیدیم. موفق باشید
سلام استاد جان: وقتتون بخیر. خلاصه سوره ها از المیزان به صورت کتاب در چند مجلد چاپ نمیشه؟ استفاده از پی دی اف یا ورد و مطالعه در موبایل سخته، فرصت مطالعه خود المیزان هم نیست. چه کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «خلاصه تفسیر، تفاسیر المیزان ونمونه» از آقای عباس پورسیف کتاب مفیدی میباشد و رویهمرفته نیاز شما را نسبت به فهم نگاه کلّی علامه طباطبایی به سورهها و آیات قرآن برطرف میکند. موفق باشید
سلام حاج آقا: به لطف خدا کتاب «سوخته» که در شرح احوالات آیت الله انصاری همدانی هست را از نظر گذراندم. حقیقتاً غوغا و حیرت انگیز بود. از این جهت که چگونه نور وجود این عارف سوخته و شیدا، با عبور از حجاب این کتاب و عبور از حجاب دیوارهای ضخیم باطنی بنده، باز هم این همه بنده حقیر را تحت تأثیر قرار داد. و تا حدودی که حجاب های ضخیم و ظلمانیِ درونم اجازه می داد متذکر شدم جهان اولیای الهی چه اندازه زیبا و شگفتانگیز است. حال اینکه خودشان در چه احوالاتی هستند خدا داند! استاد در قسمتی از این کتاب نقل شده:« آیت الله انصاری با حافظ مأنوس بود، وقتی حافظ خوانده میشد، چهرهاش سرخ و زیبا می شد و گاهی آرام و بی صدا اشک می ریخت. وقتی تو حال خودش می رفت، حالت عجیبی داشت و دیگر نمی توانستیم به چشمانش نگاه کنیم.» استاد واقعاً چنین انسان هایی چه چیزهایی در مواجهه با غزل های جناب حافظ مشاهده می کنند که اینگونه بی تاب می شوند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: جهان حافظ، جهانِ آخرالزمانی است و امثال آیت الله انصاری آن عارف سوخته جان، که در وسط انسانیتی وسیع تا آخرالزمان که زمان حضور ابعاد متعالی انسانها است؛ خود را حاضر کردهاند، متوجه اشارات حافظ میشوند که چگونه جناب حافظ یافتهاند دینداری حقیقی تا کجاها وسعت دارد. تا آنجایی که به گفته ایشان: «چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم». که البته فهم این نوع حضور، بسیار مهم و آخرالزمانی میباشد. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد: من یک سوال دارم که در مورد وضعیت خودم هست البته در بعضی دیگر هم شبیه آن را میبینم. در مورد ناراحتی اعصاب و اضطراب سوال دارم. من کاملا متوجه حرفهای شما و نگاه توحیدی داشتن و کم شدن اضطراب با زیاد شدن توحید هستم. اما خودم گاهی دچار ترس میشوم که چقدر اضطراب ماهایی که بیماری اضطراب داریم ناشی از ضعف ایمان است و چقدر آن ناشی از بیماری جسمی. من آدم معتقدی هستم، انقلاب و اسلام را به شدت قبول دارم بسیار به آینده امیدوارم و آینده جهان و ایران را حقیقتا نورانی میدانم. اما سالهاست اضطراب شخصی دارم. اضطرابی که یک شخص سالم ابدا متوجه جنس این اضطراب نیست. من پنج ساله درگیر شده ام قبلا هم کمی داشتم اما الان زیاد شده. قبلا که سالم بودم همیشه به بقیه میگفتم نگران نباشید جایی برای نگرانی نیست و میگفتم چرا باید بعضیا بترسن و مضطرب باشن، الان هم با تمام وجودم میدانم خدا وجود دارد میدانم خدا همه کاره ی عالم است میدانم هیچ اتفاقی خارج از اراده او نمی افتد، اما جنس اضطراب که شروع میشود، در عین دانستن اینها دلت میلرزد من بارها خودم را ملامت میکنم که چقدر ایمانت ضعیف است اما بعضی وقتها هم که دقیق میشوم میبینم درصد زیاد از این اضطراب ناشی از بیماری جسمی است. من افرادی را میبینم که هیچ اعتقادی ندارند اما محکم هستند، نمیگم اضطراب ندارند اما جنس بیماری اضطراب یکچیزی است متفاوت با همه ترسها و اضطرابات انسان. گاهی میگم بمیرم و وارد برزخ بشم راحت بشم، بعد میگم با این روحیه نکند تو برزخ هم تاریک باشم و جایگاه پایینی داشته باشم. دوست دارم شهید بشم دوست دارم در اوج بهشت کنار پیامبر برسم، اما بروز خارجی رفتارم گاهی از کفار و بی اعتقادها هم لرزان تر است. ترسهایی دارم که ادمای معمولی متوجه اون هم نمیشن، نمیدانم در صف نانوایی که هیچ اتفاقی قرار نیست بیفتد و هیچ روند غیرطبیعی وجود ندارد، دچار ترس و اضطراب و لرزیدن شده اید یا نه دچار بی قراری و تپش قلب صرفا بخاطر اینکه دو دقیقه دیگه نوبت توست که باید نان جمع کنی، قطعا نشده اید و شاید الان تو ذهن خودتان یا خوانندگان بگید این آدم چقدر کم دین و تاریک و بی ایمان و ضعیف هست، اما من حالتایی رو تجربه میکنم که قبل بیماری، حتی دورانی که اعتقادات دینی ضعیفی هم داشتم تجربه نمیکردم الان تجربه میکنم. میدانم ایمانم قلبی نیست، باور به اعماق وجودم راه نیافته، اما جنس بیماری اعصاب با همه چیزیایی که آدمای سالم حس میکنن متفاوته، لحظاتی دچار اضطراب میشی که هیچ علتی برای ترسیدن نیست. سوالم این هست ما کجای مسیریم ، آیا بعد مرگ کنار بی ایمانان و تکذیب کننده گان و در سطح آنها در برزخ میشیم خودم این رو قبول ندارم اما؟ الان جایگاه ما مضطربان کجاست، شبیه مومنان که نیستم، میشه ما را هم در زمره ی منتظران بنویسند و حضرت ما رو هم سرباز قبول کنه وقتی نگاه به ضعف جسمانیم میکنم خودم خجالت میکشم از این آرزو، اما ته دلم دوست دارم باری را بردارم. بخدا ماهم دوست داریم ذیل عنایات امام زمان و حس حضور خداوند عالم، شاداب و مومنانه کنار امام زمان زندگی کنیم. دوست داریم خونمون در راه به ظهور آمدن توحید ریخته بشه، کارهایی هم انجام میدیم واسه نزدیک شدن به این خواسته اما اضطراب چیز عجیبیه. باور کنید لحظاتی که اضطراب سنگین همراه با ترس به وجود آدم غلبه میکنه، فقط میشه اسمش رو بیماری گذاشت، چون اون لحظه اصلا دو دو تا چهار تای معمولی هم واسه ماها ۴ نمیشه، و تصمیمات عجیبی سراغمون میاد که خیلی ناامید میشیم از خودمون. فقط به فضل و رحمت واسع خداوندی امیدواریم. سوال بعدیم این هست بیماری اعصابی که مرحوم علامه درگیر آن بودند چگونه بود؟ آیا هر بیماری اعصابی صرفا از کمبود توحید است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می آید مسئله و موضوع این طور که می فرمایید ماورای مشکلِ ضعف ایمان و یا ضعف اعصاب باشد. این همان روحی است که بشر جدید را در بر گرفته است و هرکس بیشتر حساس باشد، بیشتر متوجه این روح که همان نیست انگاری است می شود تا به راه حلی که تأمّل در نیست انگاری است، فکر کنیم. راهی که با حضور هرچه بیشتر شور و شعف در متن تاریخ و یگانه شدن با انسانیت انسانها، می توان نسبت به نیست انگاری از حالت انفعال تا حدّی آزاد شد و افقی را مدّ نظر قرار داد که با حضور و توجه نسبت به آن افق، آرام آرام نسبت به نیست انگاری و در کنار آن راه دیگری گشوده و احساس می شود تا آنجایی که متوجه راههایی می شویم که خداوند مقابل ما گشوده است مانند وقتی که جناب حضرت کلیم الله «علیه السلام» پس از خارج شدن از مصر که مورد تعقیب فرعونیان بودند و در زیر آن درخت در حال استراحت بودند و راه خدمت کردن به دختران حضرت شعیب «علیه السام» برایشان گشوده شد و او بدون تأمل وارد آن راه شد و ملاحظه کردید که آن شد که شد و آن حضرت با حضرت شعیب راهی را که باید طی کنند، طی کردند. در مورد مشکل اعصاب حضرت آیت الله الحق علامه طباطبایی یک مشکل جسمی بود و چیزی نبود که مانع سلوک ایشان بشود و مسلّم برای امثال ایشان قابل تحمل بود. موفق باشید
سلام: ببخشید بنده متاسفانه اسیر استمنا هستم. تقریبا ۱۰ ۱۵ روز روزه گرفتم و گناهی صورت نگرفت. اما بعد از آن انگار طغیان کردم. بسیار بیشتر شد. سوالم اینه آیا این خاصیت نفس است؟ چه کنم رها شوم؟ دعا کنید لطفا برای بنده
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر اندازه انسان ذهن خود را مشغول امور متعالی و فطری نماید؛ میتواند از امور غریزی که به هر حال، اصالت ندارند؛ عبور کند، اینجا است که جایگاه توبه معلوم میشود، همانطور که خداوند میفرماید: «والله یُحبّ التّوابین» است.در این مورد خوب است به سؤال و جواب شماره 1986 رجوع شود. موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز: روز بخیر. سوالی داشتم در مورد حال عبادت. مدتی مشکل بزرگی داشتم با شوق و حلاوت زیادی عبادت میکردم، اهل مستحبات و نماز شب بودم و احوال بسیار خوشی داشتم. اکنون اما نفس من گویا فراری شده از عبادت نماز واجب خود را سر وقت میخوانم، اما نمیتوانم بنشینم روی سجاده و ادعیه و اذکار بخوانم بسیار از این فرار ناراحتم چه کنم که حال عبادت به من برگردد؟ اصلا علت این فرار چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: گویا در این موارد، روح انسان به دنبال عمقبخشیدن به عبادات است از طریق تعمق در معارف الهی. به نظر میآید خوب است در مباحث معرفت نفس و توحیدی که مولایمان در نهج البلاغه مطرح کردهاند، ورود شود. موفق باشید
عرض سلام و ادب و ارادت خدمت استاد طاهرزاده گرانقدر و عزیز: مطالعه کدام کتاب شما می تواند کمک کننده باشد برای فهم این دو موضوع که در صوتها زیاد تکرار میشود: در رابطه با زمان شناسی و درباره بودن در تقدیر امروزمان. ضمن تشکر از خداوند منان عاجزانه میخواهم شما را مشمول دعاهای خیر امام زمان علیه السلام قرار دهد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته مباحث اخیر از کتاب «سلوک ذیل شخصیت....» گرفته تا کتاب «گوش سپردن به ندای بیصدای انقلاب اسلامی» و مباحث «انقلاب اسلامی، جهان بین دو جهان» و پس از آن مباحث «انقلاب اسلامی، انتظار و وارستگی» همه از تفکر تاریخی و زمان شناسی سخن میگویند. میتوانید از کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» شروع بفرمایید. موفق باشید.
سلام: با توجه به مبنای المیزان لطفا مبحث ترک اولی یا سهو النبی بعضی پیامبران مثل حضرت یونس یا یوسف را توضیح دهید. چطور با عصمت قابل جمع است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تفسیر قیّم «المیزان» به خوبی روشن میکند که نه در این موارد سهو النبی در کار بوده و نه ترک اولی. که در هر دو مورد علاوه بر رجوع به المیزان ، میتوانید به عرایضی که در شرح سوره انبیاء و یا سوره یوسف شد، رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/776?mark=%D8%A7%D9%86%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%A1
https://lobolmizan.ir/sound/746?mark=%DB%8C%D9%88%D8%B3%D9%81. موفق باشید
سلام استاد عزیز: چطور به علیم مطلق توجه کنیم؟ در کتاب آشتی با خدا فرمودید که به خدا فکر نکنید بلکه واقعا توجه کنید که عارف بشوید. توجه چه فرقی با فکر کردن دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» عرض شد چگونه اگر مشغول مفاهیم بشویم، احساس ارتباط با حقیقت اسمای الهی نصیبمان نمیشود بلکه باید با نور قلب، نظر به انوار الهی کرد که خوب است در این مورد سری به آن کتاب که روی سایت هست، بزنید. موفق باشید
با سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار و گرامی: استاد این چه رازی ست که احساس پوچی و بی معنایی زندگی افراد در این دوران شدیداً گره خورده ست با نوع نسبت افراد با پدیده انقلاب اسلامی و ایمان به آرمانهای آن. به طوری که طبق تجربه شخصی این حقیر که در برخورد با ایرانیان خارج و داخل کشور داشته ام به وضوح شاهد این امر هستم که هر چه افراد بیشتر از انقلاب اسلامی فاصله گرفته اند و نسبت به آرمانهای این انقلاب بی اعتقاد شده اند به همان اندازه دچار پوچی و گرفتار بی معنایی شده اند؛ اعم از مذهبی یا غیر مذهبی. و بالعکس هر چه افراد خود را بیشتر در آیینه انقلاب اسلامی و آرمانهای آن جستجو کرده و نسبتی با آن برقرار کرده اند به همان اندازه از پوچی دوران رهایی پیدا کرده و احساس بی معنایی کمتری میکنند و این امر به خصوص در مورد آرمان فلسطین و وقایع اخیر خیلی مشهود است. به طوری که هر کسی در موضوع جنایات جنگی رژیم صهیونسیتی و فجایع انسانی کنونی غزه سکوت اختیار میکند و یا آرمان مقاومت فلسطین را زیر سوال میبرد از پوچی خود پرده بر میدارد و خود را به دست خود رسوا می سازد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً این رازی که میفرمایید راز این زمانه و تاریخ است برای جدایی بدترین انسانها یعنی «شرّ البریّه» در مقابل بهترین انسانها یعنی «خیر البریّه». دقیقاً متذکر نکته مهمی شدهاید که همان راز نیستانگاری و نیهیلیسم است که بشر مدرن و غربزده گرفتار آن شده در مقابل آن احساس حضور بیکرانه اکنون جاودانه به سوی حق. در همین نکته یا حضور در تاریخی است که با انقلاب اسلامی شروع شده و یا باقیماندن در تاریخی است که استکبار شکل داده. موفق باشید
۱. ای برادر تو همان اندیشه ای / مابقی خود استخوان و ریشه ای. سلام استاد: در مورد کتاب آشتی با خدا باید چطور معارف رو در قلبمون اضاف کنیم که با آن معارف زندگی کنیم؟ ۲. این معارف شامل چه چیزی میشود؟ ممنونم از راهنماییتون
باسمه تعالی: سلام علیکم: چنانچه انسان در وادی معرفت نفس وارد شود، خود به خود آن معارف را در خود مییابد. موفق باشید
سلام علیکم: بنده ۲۰ سال دارم و خواستگاری دارم که ۲۷ ساله هستند و در زمینه عرفان و فلسفه فعالیت میکنند و خود نیز مجتهد هستند و استاد اخلاقشان آیت الله شجاعی بودهاند؛ روحیهشان همانند علامه طباطبایی است و میخواهند در تحقیق و پژوهش عمرشان را سپری کنند و انتظارشان از همسرشان این است که خانهداری و شوهرداری اولویتش باشد و خط قرمزشان فعالیت سیاسی و اجتماعی همسرشان است و کاملا مخالف هستند و فقط فعالیت علمی و هنری را مجاز میدانند؛ بنده عاشق امام خامنهای هستم و دل در گرو آرمان های انقلاب اسلامی و امام خمینی دارم، ویژگی های فردی و اخلاقیشان خوب است آیا به نظرتان ایشان را قبول کنم یا به خاطر اختلاف نظر سیاسی جواب منفی بدهم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با ایشان این شرط را باید بگذارید که نسبت به اصل انقلاب و رهنمودهای حضرت امام و رهبر معظم انقلاب حساس هستید و این مسیر را دنبال میکنید. اگر پذیرفتند ادامه زندگی با ایشان ان شاءالله مفید خواهد بود. وگرنه غفلت از این حضور تاریخی هرچه باشد زندگی نیست، پوچی و بیثمری است. موفق باشید
سلام استاد: خسته نباشید. ببخشید بنده جدیداً خیلی شدید بد اخلاق شدم. فرزندم و همسرم از من بخاطر رفتارم راضی نیستند دوستان و آشنایان هم بماند. آنقدر غرور هم دارم که اجازه معذرت خواهی بهم نمیده پیش خودم میگم دیگه سعی میکنم اخلاقم خوب باشه، ولی انگار اون لحظه که عصبانی هستم اصلاً عقل ندارم، واقعاً دست خودم نیست نمیفهمم دارم چکار میکنم، قشنگ مشخصه که جهنمی هستم. کتاب ادب عقل و خیال شما هم خوندم ولی انگار برای من اثری نداشته. یه نسخه خوب از شما میخواستم برای ترک این صفات شیطانی. ممنونم از راهنماییتون
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه انسان متوجه وسعت بیکرانه خود بشود، امور جزیی که بهانههای تحریک شیطان هستند او را تحریک نمیکند. مباحث «معرفت نفس» از این جهت میتواند کمک کند. خوب است سری به کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن که روی سایت هست بزنید. https://lobolmizan.ir/book/71?mark=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87
https://lobolmizan.ir/sound/641?mark=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87 موفق باشید
با سلام: از گوش دادن صوت تفسیر حمد امام خمینی (ره) برداشتی دارم. میخواستم بدانم که درست است یا نه؟ اگر دیدن، شنیدن، خیال، تعقل و... شئون نفس ناطقه است، وقتی من دارم دیدن یا شنیدن یا خیال و...، درک میکنم، من در حقیقت دارم نفس را درک می کنم. آیا در مورد خدا مثلاً زمین را به عنوان یکی از شئون خدا بدانم، آیا درست است که بگویم که من خدا را دیدهام. یعنی خدا ظهور کرده و این ظهور همان زمین است و چون زمین جدای از خدا نیست، پس من خدا را دارم میبینم. البته توجه دارم که این زمین خدا نیست. بلکه خداست که ظهور کرده و در اینجا این ظهور (یعنی همین زمین) ظهور خداست. نمیدانم که آیا شما حرف مرا متوجه شدید. با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موضوعات، بحث در مظاهر اسماء است به اعتبار اسماء، نه به عنوان اشیاء. و به همین جهت در این موارد ابتدا باید متوجه اصالت وجود بود که جناب ملاصدرا در «برهان صدیقین» به میان آوردهاند و حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» بر آن مبنا موضوعات خود را در شرح آن سوره به میان می آورند. موفق باشید